علت اختلاف قرائات چیست؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت اختلاف قرائات چیست؟

قرآن كريم بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به زبان عربى نازل شد. در ابتدا كه قرآن اعراب گذارى و نقطه گذارى نشده بود، چون عرب داراى لهجه هاى خاصى بود در شيوه قرائت ، تجويد، و نوشتن بعضى از كلمات به جهت روايت هاى گوناگونى كه از پيامبر نقل شده بود، اختلاف هايى پيش آمد. گروهى از مسلمانان به موضوع قرائت و نحوه آن اهميت خاصى دادند و به عنوان افرادى متخصص و ماهر در امر قرائت شهرت يافتند; به گونه اى كه مردم براى آموختن اين مهم ، از اطراف و نواحى مختلف به سوى آنها روى مى آوردند.
هفت نفر از بين آنها به جهت تقوا، شأن و جايگاه علمى ، صحيح بودن سندهاى روايتشان و... داراى معروفيت و حسن شهرت خاصى شدند كه به قرّاء سبعه شناخته شده اند و قرائت هاى آنها، به قرائات هفتگانه معروف است . اينان عبارتند از: 1. ابوبكر عاصم بن ابى النجود كوفى ; 2. ابوعبدالله نافع بن ابى نعيم مدنى ; 3. عبدالله بن كثير مكى ; 4.ابوعماره حمزة بن حبيب زيات كوفى ; 5. ابوالحسن على بن حمزه كسائى ; 6. ابو عمرو بن علاء بصرى ; 7. عبدالله بن عامر دمشقى . افزون بر اين هفت قارى ، سه تن ديگر نيز از قاريان به نام هستند كه عبارتند از:
1. خلف بن هشام بزاز بغدادى ; 2. يعقوب بن اسحق ; 3. ابوجعفر يزيدبن قعقاع . اينان جمعاً ده نفر مى شوند و به آنها قرّاء عشرة و به قرائت هاى آنها قرائات دهگانه مى گويند.
البته در اغلب موارد، اختلاف قرائت هيچ گونه تفاوت كتبى و معنوى به همراه ندارد.
در ذيل به چند مورد از قرائت هاى گوناگون در برخى آيات اشاره مى كنيم :
الف ) در «ملك يوم الدين » عاصم و كسايى آن را به الف ، و باقى قرّاء بدون الف خوانده اند; يعنى به صورت «مَلِك يوم الدين ».
ب ) «اهدنا الصراط المستقيم » ابن كثير «صراط » را به سين ، يعنى «السراط » و ديگران به صاد مى خوانند و...
(براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك : چهارده روايت قرآن مجيد، دكتر محمد جواد شريعت ; حجة القراءات ، ابى زرعه عبدالرحمن بن محمد بن زنجله ; جمال القرّاء و كمال الاقرّاء علم الدين ابى الحسن على بن محمد النحاوى ; النشر فى القراءات العشر، ابى الخير محمد الدمشقى (ابن الجزرى ).

عوامل پيدايش اختلاف قراءات

در بحث سابق تنها به بيان مراحل پيدايش قراءت‏هاى مختلف نظر داشتيم. اينك به منشأ پيدايش اين قراءت‏ها توجه مى‏كنيم. اين پرسش در ذهن هركس وجود دارد كه پس از متحد ساختن قراءات مصاحف در زمان عثمان، كه به هدف هماهنگى همه قراءت‏ها صورت پذيرفت، چرا مسلمانان دوباره گرفتار اختلاف در قراءت قرآن شدند؟
در پاسخ به اين سؤال، به اختصار به چند عامل كه نقش مهمّى در اين باره داشته‏اند، اشاره مى‏نماييم:

الف) عارى بودن مصاحف عثمانى از نقطه و اعراب

يكى از مهم‏ترين عوامل بروز اختلاف قراءات، ويژگى رسم‏الخط عثمانى بود. مستشرقانى چون گولدزيهر عقيده دارند كه خط عربى پيكره نبشتارش، اندازه‏هاى مختلف صوتى را بر مى‏تابد؛ اندازه‏هايى كه نتيجه اختلاف نقطه‏هايى است كه روى اين پيكره و يا زير آن قرار مى‏گيرد و يا نتيجه شمارِ مختلفِ اين نقطه‏هاست. حتى با تساوى اندازه‏هاى صوتى نيز اين اختلاف در قراءات پيش مى‏آمد. اختلافِ حركات، به اختلاف مواضع كلمه از لحاظ اعراب انجاميد و همين امر موجب شد تا در دلالت كلمه نيز اختلافى پديد آيد. بنابراين اختلاف آرايش و تجهيز خط و نبشته به وسيله نقطه‏ها و نيز اختلاف حركات - كه مصاحف اوليه فاقد آنها بودند - دو عامل نخستين در پيدايش اختلاف قراءات بوده‏اند.
عدم وجود نقطه و اعراب در مصاحف عثمانى يا به علّت ابتدايى بودن‏(16) رسم‏الخط و كتابت در آن زمان بود كه در بحث‏هاى پيشين ذكر گرديد و يا بدين جهت بود كه به دستور عثمان، مصاحف از هرگونه نقطه و اعرابى عارى گشتند تا قراءت آنها، تحمّل پذيرش وجوه هفت‏گانه‏اى را كه قرآن بر آن وجوه نازل گشته است داشته باشند.(17) در هر مصحف، رسم الخط مصاحف عثمانى به گونه‏اى بود كه قراءت آن جز با تكيه بر حفظ قرآن، امكان‏پذير نبود. بسيارى از كلمات در قرآن قابليت قراءت به‏صورت‏هاى مختلف را داشتند. نمونه‏هايى از اختلاف قراءات، كه از همين عامل ناشى شده است، بدين قرارند:

(18)
(19)
(20)
(21)
در زمينه اختلافات ناشى از عدم اعراب به عنوان نمونه مثال‏هاى زير، گويا مى‏باشند.
(22) وديگران به صيغه متكلم وحده أَعْلَمُ قراءت كرده‏اند.
(23) را به صيغه نهى لاتسأَلْ. ولى ديگران به صيغه مضارع مجهول لاتُسأَلُ قراءت كرده‏اند.

ب) خالى بودن از

عامل فوق نيز در بسيارى از موارد موجب اختلاف قراءات گشته است.
(24)
(25) به صورت‏هاى غُشاوةٌ، غَشاوَةٌ، غِشاوَةٌ، غَشْوَةٌ، غَشْوَةً و وجوه ديگر قراءت شده است.(26)
(27) به صورت‏هاى يُخادِعوُنَ، يُخادَعُونَ، يَخْدَعُونَ، يُخَدَّعون و يا وجوه ديگر قراءت شده است.(28)
(29)، قَصَص نيز قراءت شده است.(30)
(31) را به صورت مَساكين قراءت كرده‏اند.(32)
ده‏ها نمونه ديگر از اين قبيل وجود دارد كه مى‏توان با مراجعه به معجم القراءات‏از همه آنها آگاه شد.

ج) تفاوت لهجه‏ها

قرآن به لغت و لهجه قريش كه بهترين و فصيح‏ترين لهجه در ميان لهجه‏هاى عرب بود نازل گشت. اما قاريان قرآن كه داراى لهجه‏هاى گوناگون بودند، چه بسا در تلفظ يك كلمه آن را به لهجه خويش قراءت مى‏كردند و همين امر به تدريج باعث اختلاف قراءات مى‏شد.
در فصل سوم خواهيم ديد كه اهل سنت محتمل‏ترين معنا براى روايات نزول قرآن بر هفت حرف را، لهجه‏هاى مختلف عرب گرفته‏اند.
(33) در بعضى از لهجه‏هاى عرب نِعبُدُ تلفظ شده است.(34)
(35) در بعضى از لهجه‏هاى عرب نِستَعينُ تلفظ شده است.(36)
(37)
(38)
(39)

د) اِعمال رأى و اجتهاد قاريان

يكى از عوامل مهمّ بروز اختلاف قراءات را بايد اعمال نظر قاريان دانست. قراءت قرآن، كه صحت آن منوط به سماع و نقل است، در برخى موارد از اين قاعده ضرورى فاصله گرفته است. پس از توحيد مصاحف و اعزام قاريان به شهرهاى مختلف چه بسا قارىِ يك شهر در مورد قراءت آيه‏اى در مصحف، كه خالى از هرگونه اعراب و اعجامى بود، دچار ترديد مى‏شد. در اين گونه موارد آن‏چه را در نظر او مناسب‏تر مى‏نمود، انتخاب و به حدس و گمان عمل مى‏شد و حتى بر آن استدلال نيز مى‏كرد. كتب بسيارى نظير الحجّة للقرّاء السبعه يا الكشف عن وجوه القراءات السبع بر همين اساس تدوين شدند، تا قراءات مختلف قرّا را توجيه نمايند و براى صحّت آن از قواعد ادبى و نحوى دليل اقامه كنند.(40)
آن‏چه ذكر شد چهار عامل مهمّ اختلاف قراءات بود. البته عوامل اختلاف به اين موارد محدود نمى‏شوند. در كتب قراءات به قاريانى برمى‏خوريم كه فضاى حاكم بر قراءات آنان، قراءاتى است كه شاذّ و مخالف با قراءت مشهور است. شايد ابتدا به نظر عجيب مى‏رسد كه چگونه يك قارى در بيشتر قراءتش با ديگران اختلاف دارد؛ ولى بايد اذعان نمود وقتى بازار قراءت در قرن دوم و سوم رواج پيدا مى‏كند و در اين ميان عده‏اى از قاريان از ديگران سبقت مى‏گيرند و آوازه و شهرت آنان همه جا را فرا مى‏گيرد، گروهى ديگر نيز، كه در طلب نام و نان و مقامى هستند، شهرت خويش را در انتخاب قراءت‏هايى نادر و مخصوص به خود مى‏جستند. اينان همّت خود را بر اين قرار مى‏دهند كه قرآن را به گونه‏اى بخوانند كه ديگران نمى‏خوانند و البته براى قراءت خويش نيز با توجّه به انعطاف‏پذيرى قواعد ادبى، دليل‏تراشى نيز مى‏نمايند. قاريانى كه به قراءت‏هاى شاذّ و نادر روى آورده و شيفته چنين قراءت‏هايى گرديده‏اند، به احتمال زياد تحت تأثير اين خصلت ناپسند قرار گرفته و آيات قرآن‏كريم را وسيله‏اى براى شهرت خويش قرار داده‏اند. گرچه از نظر قرآن‏شناسان، اين قراءت‏ها مطرود و غيرمقبول است و ضوابط صحّت قراءت بر آن منطبق نمى‏شود، اما بعضى كه با ديده احترام و قداست به همه قراءت‏ها مى‏نگريسته‏اند، درصدد احياى چنين قراءاتى برآمده‏اند. عثمان بن جنّى كتاب المحتسب فى تبيين وجوه شواذّ القراءات را به همين انگيزه تدوين نموده است. 1. كسائى قراءت كرده است: إن جاءكم فاسقٌ بِنَبَأٍ فَتَثَبَّتوا. در حالى كه ديگران فَتَبَيَّنوا خوانده‏اند. 2. ابن عامر و كوفيان: ننشزها. ديگران: ننشرها. 3. ابن عامر و حفص: ويكفّر عنكم. ديگران: نكفّر. 4. قراى كوفه، به جز عاصم: لنثوينّهم. ديگران: لنبوّئنَّهم. 5. ابن سميقع: فاليومَ ننحّيك ببدنك. ديگران: نُنجّيك. 1. حمزه و كسائى اعلم را به صيغه امر حاضر اِعْلَمْ اَنَّ الله على كل شى‏ء قدير 2. نافع ولاتسألْ عن أصحاب الْجَحيم‏ 1. در مورد قراءت آيه مالك يوم الدين بعضى مالِك و بعضى مَلِك قراءت نموده‏اند. 2. كلمه غشوة 3. كلمه يَخْدَعُونَ‏ 4. كلمه قِصاص‏ 5. كلمه مسكين‏ 1. كلمه نعبُدُ 2. كلمه نَستَعينُ‏ 3. گاه اختلاف لهجه باعث تقديم و تأخير در اداى حروف يك كلمه مى‏شده است؛ مثلاً

16 . علاوه بر معرفة القرّاء الكبار، ر.ك: مناهل العرفان، ج‏1، ص‏412 - 416؛ التمهيد، ج‏2، ص‏177 - 224. 17 . تاريخ قراءات قرآن كريم، ص‏125 و 126.
18 . در فصل سوم راجع به اين وجوه به تفصيل سخن خواهيم گفت.
19 . بقره (2) آيه 259.
20 . همان، آيه 271.
21 . عنكبوت(39) آيه 58.
22 . يونس(10) آيه 92.
23 . بقره(2) آيه 259.
24 . همان، آيه 119.
25 . ر.ك: معجم القراءات القرآنيه، ج 1، ص 7.
26 . بقره(2) آيه 7.
27 . معجم القراءات القرآنيه، ج‏1، 22 - 24.
28 . بقره(2) آيه 9.
29 . معجم القراءات القرآنيه، ج‏1، ص 25.
30 . بقره(2) آيه 179.
31 . معجم القراءات القرآنيه، ج‏1، ص 140.
32 .بقره(2) آيه 184.
33 . معجم القراءات القرآنيه، ج‏1، ص 142.
34 . حمد(1) آيه 5.
35 . همان، آيه 10.
36 . همان، آيه 5.
37 . همان، آيه 5.
38 . التمهيد، ج 2، ص 22.
39 . همان، ص 25.
40 . براى توضيح بيشتر ر.ك: همان، ص 27 - 30.


1. مراحل پيدايش قراءات را مى‏توان در قالب هفت مرحله بررسى نمود:
مرحله اول: تعليم قراءت از سوى پيامبر(ص) به بعضى از صحابه و عرضه نمودن قراءت توسط آنان بر پيامبر. در اين مرحله افراد معروف عبارتند از: على‏بن‏ابى‏طالب(ع)، عثمان بن عفّان، ابىّ بن كعب، عبدالله بن مسعود، زيدبن‏ثابت، ابوموسى اشعرى و ابوالدّرداء.
مرحله دوم: تعليم قراءت توسط طبقه اول به بعضى از صحابه و رواج مصاحف و قراءات بعضى از قاريان طبقه اول و انتساب قراءات به اشخاص.
مرحله سوم: دوره متحد ساختن قراءت‏ها به‏دست عثمان و ارسال مصاحف يك‏نواخت به شهرها و انتساب قراءات به امصار.
مرحله چهارم: شروع دوباره اختلاف قراءت‏ها از نيمه دوم قرن اول هجرى و به‏ميدان آمدن نسلى نو از حافظان و قاريان قرآن در شهرهاى مختلف از جمله مدينه، مكّه، كوفه، بصره و شام.
مرحله پنجم: دوره اوج قراءات و پديدار گشتن بزرگ‏ترين قاريان، در سده دوم‏هجرى از جمله قرّاى سبعه.
مرحله ششم: دوره تدوين قراءات در قرن سوم به‏دست افرادى چون ابوعبيد قاسم بن سلام، ابوحاتم سجستانى، ابوجعفر طبرى و....
مرحله هفتم: دوره انحصار قراءات در هفت قراءت به‏دست
2. بعضى از عوامل پيدايش اختلاف قراءات عبارت بودند از: عارى بودن مصاحف از نقطه و اعراب؛ خالى بودن از
فصل دوم عدم تواتر قراءات

همه مسلمانان در مورد متواتر بودن قرآن كريم، اتفاق نظر دارند. اساساً حجّيت قرآن به عنوان مهم‏ترين منبع معارف دينى جز از طريق تواتر و قطعيت صدور آن ثابت نمى‏گردد. آية الله خوئى(ره) مى‏گويد:
همه مسلمانان از همه فرقه‏ها و مذاهب در اين‏كه ثبوت قرآن، منحصراً ازطريق تواتر امكان‏پذير است، اتفاق‏نظر دارند. بسيارى از علماى شيعه و سنى چنين استدلال كرده‏اند كه چون قرآن پايه و اساس دين و معجزه الهى بوده است، دواعى و انگيزه‏ها براى نقل آيات قرآن فراوان بوده است و هرچيزى كه انگيزه براى نقل آن زياد وجود داشته باشد، ناگزير بايد متواتر باشد. به همين جهت، آن‏چه از طريق خبرهاى واحد نقل شد، مطمئناً قرآن نخواهد بود.(41)
اين مطلب درباره خود قرآن كريم معلوم و روشن است؛ اما در مورد قراءات چطور؟ آيا قراءات قرآن نيز چون قرآن متواترند؟ يا ميان قرآن و قراءات تفاوت وجود دارد؟
با نگاهى اجمالى به سير تحوّل و مراحل پيدايش قراءات و نيز عوامل اختلاف قراءات به خوبى پاسخ اين سؤال روشن مى‏شود. به اعتقاد شيعه و پيروان مكتب اهل‏بيت(ع) قرآن بر يك قراءت نازل شده است. از امام باقر(ع) منقول است كه فرمود: إنّ القرآنَ واحدٌ نَزَل مِن عندِ واحدٍ ولكنّ الاختلافَ يَجي‏ء من قِبَلِ الرُّواة؛(42) قرآن يك قراءت دارد كه از سوى خداى واحد نازل گشته است. اما اختلاف (در قراءت آن) از ناحيه راويان قرآن ناشى شده است.
امين الاسلام طبرسى نقل اين گونه اخبار را، كه بر نزول قرآن بر يك قراءت دلالت دارند، از طريق شيعه فراوان مى‏داند.(43)
در ميان دانشمندان اهل سنت زركشى بيانى جالب دارد. وى مى‏گويد:
قرآن و قراءات، دو حقيقت جداگانه و متفاوتند. قرآن عبارت است از وحيى كه براى بيان و اعجاز بر پيامبر(ص) نازل شده است؛ امّا قراءات عبارت است از: اختلاف الفاظ همين وحى در كتابت حروف يا كيفيت آنها.(44)
دو عامل مهمّ در اين‏جا وجود داشته است كه على رغم وضوح و روشنى عدم تواتر قراءت‏ها، بعضى چنين توهّمى را نموده‏اند: اولين عامل همان چيزى است كه زركشى به آن اشاره نموده‏است؛ يعنى خلط ميان قرآن و قراءات. بعضى از افراد -كه نگرش سطحى داشته‏اند- در مورد قراءات همان نظر را داده‏اند كه در تواتر خود قرآن قايل بوده‏اند؛ در حالى كه نصّ قرآنى چيزى است و نحوه قراءت اين نصّ، چيز ديگر.
عامل دوم خلط ميان قراءت‏ها و احرف سبعه است. بعضى قراءت‏هاى قرّاى سبعه را همان احرف سبعه‏اى دانسته‏اند كه براساس روايات اهل سنّت قرآن بر هفت حرف نازل شده است؛ در حالى كه هيچ ارتباطى ميان اين دو وجود ندارد. چنان‏كه خواهد آمد شهرت قرّاى سبعه و قراءت آنان در پى اقدام ابن مجاهد در قرن چهارم صورت گرفت؛ در حالى كه به تصريح بسيارى، در ميان قرّا افرادى بهتر از آنان نيز وجود داشت. در قراءت قاريان هفت‏گانه نيز، قراءاتى شاذ ديده شده كه ائمه فن به آن تصريح نموده‏اند. دكتر صبحى صالح در انتقاد از ابن مجاهد در مورد انحصار قراءات در هفت قراءت مى‏گويد:
بسيارى با توجه به اين عدد، توهم نمودند كه اين قراءات همان احرف سبعه‏اى هستند كه در حديث نبوى وارد شده است.(45)
براى ردّ تواتر قراءات دلايل فراوانى وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
1. بررسى حال راويان و طرقى كه قاريان، قراءت قرآن را از ديگران اخذ مى‏نمودند، به روشنى تواتر قراءات را نفى مى‏نمايد.
2. استدلال و احتجاج هر يك از قاريان به صحّت قراءت خويش، نقلى بودن قراءت و سماع آن را نفى نموده قراءات را مستند به اجتهاد قاريان و آراى آنها مى‏كند و اين خود دليلى بر عدم تواتر قراءات است؛ زيرا اگر قراءات، متواتر بودند نيازى به استدلال و اجتهاد در قراءت وجود نداشت.
3. وجود معانى متفاوت و متضاد كه در بعضى موارد از اختلاف قراءات ناشى مى‏شود، به عدم تواتر رهنمون است؛ زيرا پذيرفته نيست پيامبر، قرآن را به صورتى قراءت نموده باشد كه معانى متضاد از آن برداشت شود. قرآن خود فرموده است: أَفَلايتدبَّرون القرآنَ و لو كانَ منْ عندِ غيرِالله لَوَجَدوا فيهِ اخْتلافاً كثيراً؛(46) آيا در [معانى‏] قرآن نمى‏انديشند؟ اگر از جانب غيرخدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند.
4. اگر قراءات متواتر بودند، آيا كسى مجاز بود بعضى از آنها را انكار نمايد؟ مامى‏بينيم بسيارى از بزرگان، حتى قراءات قرّاى سبعه را مورد انكار قرار داده‏اند؛ مثلاً طبرى قراءت ابن عامر را رد كرده در بسيارى از موارد قراءات قراى سبعه را مورد خدشه قرار مى‏دهد. بعضى ديگر از صاحب‏نظران به قراءت حمزه و بعضى به‏ابوعمرو و بعضى به قراءت ابن كثير اشكال وارد نموده‏اند.(47)
5. تقسيم‏بندى قراءات به متواتر و مشهور، آحاد و شاذ، خود گواهى ديگر بر بى‏پايگى ادعاى تواتر است. گرچه بعضى درصددند كه قراءات سبعه را، قراءات متواتر بدانند، اما در بيان ابن جزرى، كه سيوطى آن را بهترين سخن در اين مقام دانسته، حقيقت امر اين چنين بيان گرديده است:
هر قراءتى كه به گونه‏اى موافق قواعد عربيّت و مطابق با يكى از مصاحف عثمانى و صحيح السند باشد، قراءت صحيحى است كه رد و انكار آن جايز نيست، بلكه اين قراءت از حروف هفت‏گانه‏اى است كه قرآن به آن نازل شده و بر مردم قبول آن لازم است، خواه قراءت قُرّاى سبعه باشد، يا عشره يا قراءت غير اينها، از كسانى كه قراءتشان مورد قبول واقع شده است...(48).
گرچه در ضوابط سه‏گانه‏اى كه ابن‏جزرى براى صحّت يك قراءت ذكر نموده، سخن بسيار است -وما در فصل پنجم از آن سخن خواهيم گفت- اما با دقت در كلام او روشن مى‏شود او بر قراءتى كه شرايط فوق را دارا باشد صحه مى‏گذارد، نه برتواترآن. ابن‏جزرى تأكيد مى‏كند كه ابوعمرو دانى و ابومحمد مكى بن ابى‏طالب و ابوشامه همگى بر اين مذهب توافق دارند و احدى از علماى گذشته در اين مسأله مخالفتى نداشته است.(49)
ابوشامه در مرشد الوجيز گفته است:
سزاوار نيست در مورد هر قراءتى كه به يكى از قرّاى سبعه نسبت داده مى‏شود، غفلت صورت گيرد و بر آن، اطلاق صحّت گردد و گفته شود: قرآن به همين صورت نازل شده است....(50)
زرقانى در بيانى استوار چنين مى‏گويد:
بعضى نسبت به قراءات سبع مبالغه نموده و گفته‏اند: هركس گمان كند تواتر در قراءات سبعه لازم نيست،گفتارش كفر است؛ زيرا منتهى بر عدم تواتر قرآن مى‏شود. اين عقيده به مفتى اندلس، استاد ابوسعيد فرج بن لب نسبت داده شده است. اما دليلى كه به آن استناد نموده قابل قبول نيست؛ زيرا قول به عدم تواتر قراءات، مستلزم قول به عدم تواتر قرآن نيست. ممكن است قرآن در غير اين قراءات متواتر باشد، يا در قراءاتى كه مورد اتفاق همه قرّاست، يا تواتر قراءات در مورد قراءات گروهى باشد كه توافق آنان بر كذب ممكن نباشد، چه قارى باشند، چه نباشند. در همين حال در مواردى كه قراءات سبعه باهم اختلاف دارند و بر روايت يك قراءت در هر طبقه، گروهى كه از توافق آنها بر كذب، ايمن باشيم وجود نداشته باشد، قراءات غيرمتواترند.(51)
جلال الدين سيوطى پس از نقل كلام ابن جزرى و ستايش از وى در نتيجه‏گيرى و برداشت از سخنان او، قراءات قاريان را به شش گروه متواتر، مشهور، آحاد، شاذ، موضوع و مدرج تقسيم مى‏نمايد. عجيب آن‏كه مدعى مى‏شود اكثر قراءات متواترند!(52)
ما در مورد نفى تواتر قراءات به همين مقدار اكتفا نموده جهت تحقيق بيشتر در اين زمينه، به پژوهندگان توصيه مى‏كنيم به گفتار متقن و استوار آيةاللّه خوئى در البيان رجوع كنند.(53)

گزيده مطالب

1. همه مسلمانان بر تواتر نصّ قرآن اتفاق نظر دارند.
2. قرآن و قراءات قرآن دو حقيقت كاملاً جدا از يكديگرند.
3. دو عامل مهم كه موجب توهّم تواتر قراءات گشته، عبارتند از: خلط ميان تواتر نصّ قرآن و تواتر قراءات، و خلط ميان احرف سبعه و قراءات سبعه.
4. بررسى حال راويان قراءات، استدلال و احتجاج هر يك از قاريان در مورد صحّت قراءت خود، انكار قراءت بعضى از قاريان توسط ديگران، وجود معانى متضاد و متفاوت كه ناشى از اختلاف قراءات در قرآن است و تعيين معيارها و ضوابط مشخّصى از سوى امامان فنّ قراءت، چون ابن جزرى براى تقسيم قراءت‏ها به صحيح و غيرصحيح، همگى دلايلى روشن بر عدم تواتر قراءات هستند.


41 . ر.ك: همان، ص 30 - 34. 42 . البيان، ص 123 و 124.
43 اصول كافى، كتاب فضل القرآن، باب النوادر.
44 . ر.ك: مجمع البيان، ج 1، ص 79.
45 . البرهان، ج 1، ص 465.
46 . مباحث فى علوم القرآن، ص 249.
47 . نساء(4) آيه 82.
48 . ر.ك: البيان، ص 152.
49 . النشر فى القراءات العشر، ج 1، ص 9؛ الاتقان، ج 1، ص 236.
50 . همان.
51 . همان، ص 9 و 10.
52 . مناهل العرفان، ج 1، ص‏435 و 436.
53 . ر.ك: الاتقان، ج 1، ص‏243-241.
54 . ر.ك: البيان، ص 168-151.

اختلاف قرائتها چگونه به وجود آمد؟
جواب : اختلاف بين قرائتها ي قرآن کريم دو بار بوجود آمد . بار اول پس از رحلت پيامبر (ص)به علتهاي مختلف از جمله اينکه کاتبان وحي از بين قبايل مختلف بودند و هر يک از صحابيان طبق گويش قبيله اي خود قرآن را مکتوب نموده بودند و نيز ابتدائي بودن خط عربي ـ بين قرآنهاي مکتوب شده که مصحف ناميده مي شدند اختلاف ( در حد جزئي و بيشتر در اختلاف حرکات و بعضي از حروف) به وجود آمد که اين اختلافات را عثمان(خليفه سوم ) با نوشتن قرآني يکنواخت تحت نظر صحابيان و کاتبان وحي از بين برد.

پس از عثمان مجددا بين قاريان اختلاف افتاد و آنها در بعضي از موارد از خود در خواندن آيات نظراتي ارائه کردند و اختلافات قرائت باز هم در حد حرکات و بعضي از کلمات و حروف مجددا جلوه گر شد.نواقص موجود در خط عربي هم همچنان وجود داشت.

اين اختلافات اندک به تدريج مدون شد و قرائتها به نام خود قاريان ثبت گرديد .که امروزه هم به نام خود آنان معروف است.مثل قرائت عاصم يا قرائت حمزه

موضوع قفل شده است