علت اختلاف قرائات چیست؟
تبهای اولیه
قرآن كريم بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به زبان عربى نازل شد. در ابتدا كه قرآن اعراب گذارى و نقطه گذارى نشده بود، چون عرب داراى لهجه هاى خاصى بود در شيوه قرائت ، تجويد، و نوشتن بعضى از كلمات به جهت روايت هاى گوناگونى كه از پيامبر نقل شده بود، اختلاف هايى پيش آمد. گروهى از مسلمانان به موضوع قرائت و نحوه آن اهميت خاصى دادند و به عنوان افرادى متخصص و ماهر در امر قرائت شهرت يافتند; به گونه اى كه مردم براى آموختن اين مهم ، از اطراف و نواحى مختلف به سوى آنها روى مى آوردند.
هفت نفر از بين آنها به جهت تقوا، شأن و جايگاه علمى ، صحيح بودن سندهاى روايتشان و... داراى معروفيت و حسن شهرت خاصى شدند كه به قرّاء سبعه شناخته شده اند و قرائت هاى آنها، به قرائات هفتگانه معروف است . اينان عبارتند از: 1. ابوبكر عاصم بن ابى النجود كوفى ; 2. ابوعبدالله نافع بن ابى نعيم مدنى ; 3. عبدالله بن كثير مكى ; 4.ابوعماره حمزة بن حبيب زيات كوفى ; 5. ابوالحسن على بن حمزه كسائى ; 6. ابو عمرو بن علاء بصرى ; 7. عبدالله بن عامر دمشقى . افزون بر اين هفت قارى ، سه تن ديگر نيز از قاريان به نام هستند كه عبارتند از:
1. خلف بن هشام بزاز بغدادى ; 2. يعقوب بن اسحق ; 3. ابوجعفر يزيدبن قعقاع . اينان جمعاً ده نفر مى شوند و به آنها قرّاء عشرة و به قرائت هاى آنها قرائات دهگانه مى گويند.
البته در اغلب موارد، اختلاف قرائت هيچ گونه تفاوت كتبى و معنوى به همراه ندارد.
در ذيل به چند مورد از قرائت هاى گوناگون در برخى آيات اشاره مى كنيم :
الف ) در «ملك يوم الدين » عاصم و كسايى آن را به الف ، و باقى قرّاء بدون الف خوانده اند; يعنى به صورت «مَلِك يوم الدين ».
ب ) «اهدنا الصراط المستقيم » ابن كثير «صراط » را به سين ، يعنى «السراط » و ديگران به صاد مى خوانند و...
(براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك : چهارده روايت قرآن مجيد، دكتر محمد جواد شريعت ; حجة القراءات ، ابى زرعه عبدالرحمن بن محمد بن زنجله ; جمال القرّاء و كمال الاقرّاء علم الدين ابى الحسن على بن محمد النحاوى ; النشر فى القراءات العشر، ابى الخير محمد الدمشقى (ابن الجزرى ).
عوامل پيدايش اختلاف قراءات
در بحث سابق تنها به بيان مراحل پيدايش قراءتهاى مختلف نظر داشتيم. اينك به منشأ پيدايش اين قراءتها توجه مىكنيم. اين پرسش در ذهن هركس وجود دارد كه پس از متحد ساختن قراءات مصاحف در زمان عثمان، كه به هدف هماهنگى همه قراءتها صورت پذيرفت، چرا مسلمانان دوباره گرفتار اختلاف در قراءت قرآن شدند؟
در پاسخ به اين سؤال، به اختصار به چند عامل كه نقش مهمّى در اين باره داشتهاند، اشاره مىنماييم:
الف) عارى بودن مصاحف عثمانى از نقطه و اعراب
يكى از مهمترين عوامل بروز اختلاف قراءات، ويژگى رسمالخط عثمانى بود. مستشرقانى چون گولدزيهر عقيده دارند كه خط عربى پيكره نبشتارش، اندازههاى مختلف صوتى را بر مىتابد؛ اندازههايى كه نتيجه اختلاف نقطههايى است كه روى اين پيكره و يا زير آن قرار مىگيرد و يا نتيجه شمارِ مختلفِ اين نقطههاست. حتى با تساوى اندازههاى صوتى نيز اين اختلاف در قراءات پيش مىآمد. اختلافِ حركات، به اختلاف مواضع كلمه از لحاظ اعراب انجاميد و همين امر موجب شد تا در دلالت كلمه نيز اختلافى پديد آيد. بنابراين اختلاف آرايش و تجهيز خط و نبشته به وسيله نقطهها و نيز اختلاف حركات - كه مصاحف اوليه فاقد آنها بودند - دو عامل نخستين در پيدايش اختلاف قراءات بودهاند.
عدم وجود نقطه و اعراب در مصاحف عثمانى يا به علّت ابتدايى بودن(16) رسمالخط و كتابت در آن زمان بود كه در بحثهاى پيشين ذكر گرديد و يا بدين جهت بود كه به دستور عثمان، مصاحف از هرگونه نقطه و اعرابى عارى گشتند تا قراءت آنها، تحمّل پذيرش وجوه هفتگانهاى را كه قرآن بر آن وجوه نازل گشته است داشته باشند.(17) در هر مصحف، رسم الخط مصاحف عثمانى به گونهاى بود كه قراءت آن جز با تكيه بر حفظ قرآن، امكانپذير نبود. بسيارى از كلمات در قرآن قابليت قراءت بهصورتهاى مختلف را داشتند. نمونههايى از اختلاف قراءات، كه از همين عامل ناشى شده است، بدين قرارند:
(18)
(19)
(20)
(21)
در زمينه اختلافات ناشى از عدم اعراب به عنوان نمونه مثالهاى زير، گويا مىباشند.
(22) وديگران به صيغه متكلم وحده أَعْلَمُ قراءت كردهاند.
(23) را به صيغه نهى لاتسأَلْ. ولى ديگران به صيغه مضارع مجهول لاتُسأَلُ قراءت كردهاند.
ب) خالى بودن از
عامل فوق نيز در بسيارى از موارد موجب اختلاف قراءات گشته است.
(24)
(25) به صورتهاى غُشاوةٌ، غَشاوَةٌ، غِشاوَةٌ، غَشْوَةٌ، غَشْوَةً و وجوه ديگر قراءت شده است.(26)
(27) به صورتهاى يُخادِعوُنَ، يُخادَعُونَ، يَخْدَعُونَ، يُخَدَّعون و يا وجوه ديگر قراءت شده است.(28)
(29)، قَصَص نيز قراءت شده است.(30)
(31) را به صورت مَساكين قراءت كردهاند.(32)
دهها نمونه ديگر از اين قبيل وجود دارد كه مىتوان با مراجعه به معجم القراءاتاز همه آنها آگاه شد.
ج) تفاوت لهجهها
قرآن به لغت و لهجه قريش كه بهترين و فصيحترين لهجه در ميان لهجههاى عرب بود نازل گشت. اما قاريان قرآن كه داراى لهجههاى گوناگون بودند، چه بسا در تلفظ يك كلمه آن را به لهجه خويش قراءت مىكردند و همين امر به تدريج باعث اختلاف قراءات مىشد.
در فصل سوم خواهيم ديد كه اهل سنت محتملترين معنا براى روايات نزول قرآن بر هفت حرف را، لهجههاى مختلف عرب گرفتهاند.
(33) در بعضى از لهجههاى عرب نِعبُدُ تلفظ شده است.(34)
(35) در بعضى از لهجههاى عرب نِستَعينُ تلفظ شده است.(36)
(37)
(38)
(39)
د) اِعمال رأى و اجتهاد قاريان
يكى از عوامل مهمّ بروز اختلاف قراءات را بايد اعمال نظر قاريان دانست. قراءت قرآن، كه صحت آن منوط به سماع و نقل است، در برخى موارد از اين قاعده ضرورى فاصله گرفته است. پس از توحيد مصاحف و اعزام قاريان به شهرهاى مختلف چه بسا قارىِ يك شهر در مورد قراءت آيهاى در مصحف، كه خالى از هرگونه اعراب و اعجامى بود، دچار ترديد مىشد. در اين گونه موارد آنچه را در نظر او مناسبتر مىنمود، انتخاب و به حدس و گمان عمل مىشد و حتى بر آن استدلال نيز مىكرد. كتب بسيارى نظير الحجّة للقرّاء السبعه يا الكشف عن وجوه القراءات السبع بر همين اساس تدوين شدند، تا قراءات مختلف قرّا را توجيه نمايند و براى صحّت آن از قواعد ادبى و نحوى دليل اقامه كنند.(40)
آنچه ذكر شد چهار عامل مهمّ اختلاف قراءات بود. البته عوامل اختلاف به اين موارد محدود نمىشوند. در كتب قراءات به قاريانى برمىخوريم كه فضاى حاكم بر قراءات آنان، قراءاتى است كه شاذّ و مخالف با قراءت مشهور است. شايد ابتدا به نظر عجيب مىرسد كه چگونه يك قارى در بيشتر قراءتش با ديگران اختلاف دارد؛ ولى بايد اذعان نمود وقتى بازار قراءت در قرن دوم و سوم رواج پيدا مىكند و در اين ميان عدهاى از قاريان از ديگران سبقت مىگيرند و آوازه و شهرت آنان همه جا را فرا مىگيرد، گروهى ديگر نيز، كه در طلب نام و نان و مقامى هستند، شهرت خويش را در انتخاب قراءتهايى نادر و مخصوص به خود مىجستند. اينان همّت خود را بر اين قرار مىدهند كه قرآن را به گونهاى بخوانند كه ديگران نمىخوانند و البته براى قراءت خويش نيز با توجّه به انعطافپذيرى قواعد ادبى، دليلتراشى نيز مىنمايند. قاريانى كه به قراءتهاى شاذّ و نادر روى آورده و شيفته چنين قراءتهايى گرديدهاند، به احتمال زياد تحت تأثير اين خصلت ناپسند قرار گرفته و آيات قرآنكريم را وسيلهاى براى شهرت خويش قرار دادهاند. گرچه از نظر قرآنشناسان، اين قراءتها مطرود و غيرمقبول است و ضوابط صحّت قراءت بر آن منطبق نمىشود، اما بعضى كه با ديده احترام و قداست به همه قراءتها مىنگريستهاند، درصدد احياى چنين قراءاتى برآمدهاند. عثمان بن جنّى كتاب المحتسب فى تبيين وجوه شواذّ القراءات را به همين انگيزه تدوين نموده است. 1. كسائى قراءت كرده است: إن جاءكم فاسقٌ بِنَبَأٍ فَتَثَبَّتوا. در حالى كه ديگران فَتَبَيَّنوا خواندهاند. 2. ابن عامر و كوفيان: ننشزها. ديگران: ننشرها. 3. ابن عامر و حفص: ويكفّر عنكم. ديگران: نكفّر. 4. قراى كوفه، به جز عاصم: لنثوينّهم. ديگران: لنبوّئنَّهم. 5. ابن سميقع: فاليومَ ننحّيك ببدنك. ديگران: نُنجّيك. 1. حمزه و كسائى اعلم را به صيغه امر حاضر اِعْلَمْ اَنَّ الله على كل شىء قدير 2. نافع ولاتسألْ عن أصحاب الْجَحيم 1. در مورد قراءت آيه مالك يوم الدين بعضى مالِك و بعضى مَلِك قراءت نمودهاند. 2. كلمه غشوة 3. كلمه يَخْدَعُونَ 4. كلمه قِصاص 5. كلمه مسكين 1. كلمه نعبُدُ 2. كلمه نَستَعينُ 3. گاه اختلاف لهجه باعث تقديم و تأخير در اداى حروف يك كلمه مىشده است؛ مثلاً
16 . علاوه بر معرفة القرّاء الكبار، ر.ك: مناهل العرفان، ج1، ص412 - 416؛ التمهيد، ج2، ص177 - 224. 17 . تاريخ قراءات قرآن كريم، ص125 و 126.
18 . در فصل سوم راجع به اين وجوه به تفصيل سخن خواهيم گفت.
19 . بقره (2) آيه 259.
20 . همان، آيه 271.
21 . عنكبوت(39) آيه 58.
22 . يونس(10) آيه 92.
23 . بقره(2) آيه 259.
24 . همان، آيه 119.
25 . ر.ك: معجم القراءات القرآنيه، ج 1، ص 7.
26 . بقره(2) آيه 7.
27 . معجم القراءات القرآنيه، ج1، 22 - 24.
28 . بقره(2) آيه 9.
29 . معجم القراءات القرآنيه، ج1، ص 25.
30 . بقره(2) آيه 179.
31 . معجم القراءات القرآنيه، ج1، ص 140.
32 .بقره(2) آيه 184.
33 . معجم القراءات القرآنيه، ج1، ص 142.
34 . حمد(1) آيه 5.
35 . همان، آيه 10.
36 . همان، آيه 5.
37 . همان، آيه 5.
38 . التمهيد، ج 2، ص 22.
39 . همان، ص 25.
40 . براى توضيح بيشتر ر.ك: همان، ص 27 - 30.
1. مراحل پيدايش قراءات را مىتوان در قالب هفت مرحله بررسى نمود:
مرحله اول: تعليم قراءت از سوى پيامبر(ص) به بعضى از صحابه و عرضه نمودن قراءت توسط آنان بر پيامبر. در اين مرحله افراد معروف عبارتند از: علىبنابىطالب(ع)، عثمان بن عفّان، ابىّ بن كعب، عبدالله بن مسعود، زيدبنثابت، ابوموسى اشعرى و ابوالدّرداء.
مرحله دوم: تعليم قراءت توسط طبقه اول به بعضى از صحابه و رواج مصاحف و قراءات بعضى از قاريان طبقه اول و انتساب قراءات به اشخاص.
مرحله سوم: دوره متحد ساختن قراءتها بهدست عثمان و ارسال مصاحف يكنواخت به شهرها و انتساب قراءات به امصار.
مرحله چهارم: شروع دوباره اختلاف قراءتها از نيمه دوم قرن اول هجرى و بهميدان آمدن نسلى نو از حافظان و قاريان قرآن در شهرهاى مختلف از جمله مدينه، مكّه، كوفه، بصره و شام.
مرحله پنجم: دوره اوج قراءات و پديدار گشتن بزرگترين قاريان، در سده دومهجرى از جمله قرّاى سبعه.
مرحله ششم: دوره تدوين قراءات در قرن سوم بهدست افرادى چون ابوعبيد قاسم بن سلام، ابوحاتم سجستانى، ابوجعفر طبرى و....
مرحله هفتم: دوره انحصار قراءات در هفت قراءت بهدست
2. بعضى از عوامل پيدايش اختلاف قراءات عبارت بودند از: عارى بودن مصاحف از نقطه و اعراب؛ خالى بودن از
فصل دوم عدم تواتر قراءات
همه مسلمانان در مورد متواتر بودن قرآن كريم، اتفاق نظر دارند. اساساً حجّيت قرآن به عنوان مهمترين منبع معارف دينى جز از طريق تواتر و قطعيت صدور آن ثابت نمىگردد. آية الله خوئى(ره) مىگويد:
همه مسلمانان از همه فرقهها و مذاهب در اينكه ثبوت قرآن، منحصراً ازطريق تواتر امكانپذير است، اتفاقنظر دارند. بسيارى از علماى شيعه و سنى چنين استدلال كردهاند كه چون قرآن پايه و اساس دين و معجزه الهى بوده است، دواعى و انگيزهها براى نقل آيات قرآن فراوان بوده است و هرچيزى كه انگيزه براى نقل آن زياد وجود داشته باشد، ناگزير بايد متواتر باشد. به همين جهت، آنچه از طريق خبرهاى واحد نقل شد، مطمئناً قرآن نخواهد بود.(41)
اين مطلب درباره خود قرآن كريم معلوم و روشن است؛ اما در مورد قراءات چطور؟ آيا قراءات قرآن نيز چون قرآن متواترند؟ يا ميان قرآن و قراءات تفاوت وجود دارد؟
با نگاهى اجمالى به سير تحوّل و مراحل پيدايش قراءات و نيز عوامل اختلاف قراءات به خوبى پاسخ اين سؤال روشن مىشود. به اعتقاد شيعه و پيروان مكتب اهلبيت(ع) قرآن بر يك قراءت نازل شده است. از امام باقر(ع) منقول است كه فرمود: إنّ القرآنَ واحدٌ نَزَل مِن عندِ واحدٍ ولكنّ الاختلافَ يَجيء من قِبَلِ الرُّواة؛(42) قرآن يك قراءت دارد كه از سوى خداى واحد نازل گشته است. اما اختلاف (در قراءت آن) از ناحيه راويان قرآن ناشى شده است.
امين الاسلام طبرسى نقل اين گونه اخبار را، كه بر نزول قرآن بر يك قراءت دلالت دارند، از طريق شيعه فراوان مىداند.(43)
در ميان دانشمندان اهل سنت زركشى بيانى جالب دارد. وى مىگويد:
قرآن و قراءات، دو حقيقت جداگانه و متفاوتند. قرآن عبارت است از وحيى كه براى بيان و اعجاز بر پيامبر(ص) نازل شده است؛ امّا قراءات عبارت است از: اختلاف الفاظ همين وحى در كتابت حروف يا كيفيت آنها.(44)
دو عامل مهمّ در اينجا وجود داشته است كه على رغم وضوح و روشنى عدم تواتر قراءتها، بعضى چنين توهّمى را نمودهاند: اولين عامل همان چيزى است كه زركشى به آن اشاره نمودهاست؛ يعنى خلط ميان قرآن و قراءات. بعضى از افراد -كه نگرش سطحى داشتهاند- در مورد قراءات همان نظر را دادهاند كه در تواتر خود قرآن قايل بودهاند؛ در حالى كه نصّ قرآنى چيزى است و نحوه قراءت اين نصّ، چيز ديگر.
عامل دوم خلط ميان قراءتها و احرف سبعه است. بعضى قراءتهاى قرّاى سبعه را همان احرف سبعهاى دانستهاند كه براساس روايات اهل سنّت قرآن بر هفت حرف نازل شده است؛ در حالى كه هيچ ارتباطى ميان اين دو وجود ندارد. چنانكه خواهد آمد شهرت قرّاى سبعه و قراءت آنان در پى اقدام ابن مجاهد در قرن چهارم صورت گرفت؛ در حالى كه به تصريح بسيارى، در ميان قرّا افرادى بهتر از آنان نيز وجود داشت. در قراءت قاريان هفتگانه نيز، قراءاتى شاذ ديده شده كه ائمه فن به آن تصريح نمودهاند. دكتر صبحى صالح در انتقاد از ابن مجاهد در مورد انحصار قراءات در هفت قراءت مىگويد:
بسيارى با توجه به اين عدد، توهم نمودند كه اين قراءات همان احرف سبعهاى هستند كه در حديث نبوى وارد شده است.(45)
براى ردّ تواتر قراءات دلايل فراوانى وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مىشود:
1. بررسى حال راويان و طرقى كه قاريان، قراءت قرآن را از ديگران اخذ مىنمودند، به روشنى تواتر قراءات را نفى مىنمايد.
2. استدلال و احتجاج هر يك از قاريان به صحّت قراءت خويش، نقلى بودن قراءت و سماع آن را نفى نموده قراءات را مستند به اجتهاد قاريان و آراى آنها مىكند و اين خود دليلى بر عدم تواتر قراءات است؛ زيرا اگر قراءات، متواتر بودند نيازى به استدلال و اجتهاد در قراءت وجود نداشت.
3. وجود معانى متفاوت و متضاد كه در بعضى موارد از اختلاف قراءات ناشى مىشود، به عدم تواتر رهنمون است؛ زيرا پذيرفته نيست پيامبر، قرآن را به صورتى قراءت نموده باشد كه معانى متضاد از آن برداشت شود. قرآن خود فرموده است: أَفَلايتدبَّرون القرآنَ و لو كانَ منْ عندِ غيرِالله لَوَجَدوا فيهِ اخْتلافاً كثيراً؛(46) آيا در [معانى] قرآن نمىانديشند؟ اگر از جانب غيرخدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسيارى مىيافتند.
4. اگر قراءات متواتر بودند، آيا كسى مجاز بود بعضى از آنها را انكار نمايد؟ مامىبينيم بسيارى از بزرگان، حتى قراءات قرّاى سبعه را مورد انكار قرار دادهاند؛ مثلاً طبرى قراءت ابن عامر را رد كرده در بسيارى از موارد قراءات قراى سبعه را مورد خدشه قرار مىدهد. بعضى ديگر از صاحبنظران به قراءت حمزه و بعضى بهابوعمرو و بعضى به قراءت ابن كثير اشكال وارد نمودهاند.(47)
5. تقسيمبندى قراءات به متواتر و مشهور، آحاد و شاذ، خود گواهى ديگر بر بىپايگى ادعاى تواتر است. گرچه بعضى درصددند كه قراءات سبعه را، قراءات متواتر بدانند، اما در بيان ابن جزرى، كه سيوطى آن را بهترين سخن در اين مقام دانسته، حقيقت امر اين چنين بيان گرديده است:
هر قراءتى كه به گونهاى موافق قواعد عربيّت و مطابق با يكى از مصاحف عثمانى و صحيح السند باشد، قراءت صحيحى است كه رد و انكار آن جايز نيست، بلكه اين قراءت از حروف هفتگانهاى است كه قرآن به آن نازل شده و بر مردم قبول آن لازم است، خواه قراءت قُرّاى سبعه باشد، يا عشره يا قراءت غير اينها، از كسانى كه قراءتشان مورد قبول واقع شده است...(48).
گرچه در ضوابط سهگانهاى كه ابنجزرى براى صحّت يك قراءت ذكر نموده، سخن بسيار است -وما در فصل پنجم از آن سخن خواهيم گفت- اما با دقت در كلام او روشن مىشود او بر قراءتى كه شرايط فوق را دارا باشد صحه مىگذارد، نه برتواترآن. ابنجزرى تأكيد مىكند كه ابوعمرو دانى و ابومحمد مكى بن ابىطالب و ابوشامه همگى بر اين مذهب توافق دارند و احدى از علماى گذشته در اين مسأله مخالفتى نداشته است.(49)
ابوشامه در مرشد الوجيز گفته است:
سزاوار نيست در مورد هر قراءتى كه به يكى از قرّاى سبعه نسبت داده مىشود، غفلت صورت گيرد و بر آن، اطلاق صحّت گردد و گفته شود: قرآن به همين صورت نازل شده است....(50)
زرقانى در بيانى استوار چنين مىگويد:
بعضى نسبت به قراءات سبع مبالغه نموده و گفتهاند: هركس گمان كند تواتر در قراءات سبعه لازم نيست،گفتارش كفر است؛ زيرا منتهى بر عدم تواتر قرآن مىشود. اين عقيده به مفتى اندلس، استاد ابوسعيد فرج بن لب نسبت داده شده است. اما دليلى كه به آن استناد نموده قابل قبول نيست؛ زيرا قول به عدم تواتر قراءات، مستلزم قول به عدم تواتر قرآن نيست. ممكن است قرآن در غير اين قراءات متواتر باشد، يا در قراءاتى كه مورد اتفاق همه قرّاست، يا تواتر قراءات در مورد قراءات گروهى باشد كه توافق آنان بر كذب ممكن نباشد، چه قارى باشند، چه نباشند. در همين حال در مواردى كه قراءات سبعه باهم اختلاف دارند و بر روايت يك قراءت در هر طبقه، گروهى كه از توافق آنها بر كذب، ايمن باشيم وجود نداشته باشد، قراءات غيرمتواترند.(51)
جلال الدين سيوطى پس از نقل كلام ابن جزرى و ستايش از وى در نتيجهگيرى و برداشت از سخنان او، قراءات قاريان را به شش گروه متواتر، مشهور، آحاد، شاذ، موضوع و مدرج تقسيم مىنمايد. عجيب آنكه مدعى مىشود اكثر قراءات متواترند!(52)
ما در مورد نفى تواتر قراءات به همين مقدار اكتفا نموده جهت تحقيق بيشتر در اين زمينه، به پژوهندگان توصيه مىكنيم به گفتار متقن و استوار آيةاللّه خوئى در البيان رجوع كنند.(53)
گزيده مطالب
1. همه مسلمانان بر تواتر نصّ قرآن اتفاق نظر دارند.
2. قرآن و قراءات قرآن دو حقيقت كاملاً جدا از يكديگرند.
3. دو عامل مهم كه موجب توهّم تواتر قراءات گشته، عبارتند از: خلط ميان تواتر نصّ قرآن و تواتر قراءات، و خلط ميان احرف سبعه و قراءات سبعه.
4. بررسى حال راويان قراءات، استدلال و احتجاج هر يك از قاريان در مورد صحّت قراءت خود، انكار قراءت بعضى از قاريان توسط ديگران، وجود معانى متضاد و متفاوت كه ناشى از اختلاف قراءات در قرآن است و تعيين معيارها و ضوابط مشخّصى از سوى امامان فنّ قراءت، چون ابن جزرى براى تقسيم قراءتها به صحيح و غيرصحيح، همگى دلايلى روشن بر عدم تواتر قراءات هستند.
41 . ر.ك: همان، ص 30 - 34. 42 . البيان، ص 123 و 124.
43 اصول كافى، كتاب فضل القرآن، باب النوادر.
44 . ر.ك: مجمع البيان، ج 1، ص 79.
45 . البرهان، ج 1، ص 465.
46 . مباحث فى علوم القرآن، ص 249.
47 . نساء(4) آيه 82.
48 . ر.ك: البيان، ص 152.
49 . النشر فى القراءات العشر، ج 1، ص 9؛ الاتقان، ج 1، ص 236.
50 . همان.
51 . همان، ص 9 و 10.
52 . مناهل العرفان، ج 1، ص435 و 436.
53 . ر.ك: الاتقان، ج 1، ص243-241.
54 . ر.ك: البيان، ص 168-151.
اختلاف قرائتها چگونه به وجود آمد؟
جواب : اختلاف بين قرائتها ي قرآن کريم دو بار بوجود آمد . بار اول پس از رحلت پيامبر (ص)به علتهاي مختلف از جمله اينکه کاتبان وحي از بين قبايل مختلف بودند و هر يک از صحابيان طبق گويش قبيله اي خود قرآن را مکتوب نموده بودند و نيز ابتدائي بودن خط عربي ـ بين قرآنهاي مکتوب شده که مصحف ناميده مي شدند اختلاف ( در حد جزئي و بيشتر در اختلاف حرکات و بعضي از حروف) به وجود آمد که اين اختلافات را عثمان(خليفه سوم ) با نوشتن قرآني يکنواخت تحت نظر صحابيان و کاتبان وحي از بين برد.
پس از عثمان مجددا بين قاريان اختلاف افتاد و آنها در بعضي از موارد از خود در خواندن آيات نظراتي ارائه کردند و اختلافات قرائت باز هم در حد حرکات و بعضي از کلمات و حروف مجددا جلوه گر شد.نواقص موجود در خط عربي هم همچنان وجود داشت.
اين اختلافات اندک به تدريج مدون شد و قرائتها به نام خود قاريان ثبت گرديد .که امروزه هم به نام خود آنان معروف است.مثل قرائت عاصم يا قرائت حمزه