تطبیق احوالات اجنه با احکام نظام خلقت؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تطبیق احوالات اجنه با احکام نظام خلقت؟

سلام


ببخشید میشه درمورد اینکه اجنه غیب میشن و در همون لحظه یه جای دیگه ظاهر میشن یا اینکه با همون سرعتی که دارن به جایی که میخوان میرن توضیح بدین ؟

ممنون و التماس دعا:Gol:

..یا ستار..

با سلام..

یک نکته ای که دوستان را دچار اشتباه می کند ؛بحث بر سر مادی و جسمانی می باشد..

خود جسم یک جوهر طبیعی می باشد که جهات می پذیرد ؛ولی همین جسم می تواند ؛مادی باشد و یا نباشد؛نتیجتا اجسام عالم ماده همه اجسامی مادی هستند ؛مانند سنگ ؛خاک و غیره و اجسامی نیز می باشند که مادی نیستند مانند صورتهای عالم مثال و یا برزخ که همه جسمانی می باشند ؛ولی جسم مثالی هستند ؛به عبارتی شکل و بعد در انجا وجود دارد ولی ؛نظام بعدی ان جوری دیگر است؛به عبارتی اجسام ان نظام اجسامی بدون ماده می باشند ,وصور محض می باشند...

البته جنیان ؛این طور که گفته اند از عالم مثال هستند یعنی جسم مثالی هستند ؛که البته به علت چونین امری است که می توانند در ادراک ما حضور یابند ؛چون خیال یکی از مراتب نفس می باشد که صورتهای مثالی را انسان در ان می سازد ؛بدون ماده...

نتیجتا جنیان جسمانی هستند ومجرد از ماده ...

اما اینکه غیب می دانند ؛یا نه این امر در زمان قبل از حضرت ادم تا ولادت حضرت عیسی ؛صادق بود به عبارتی انها به علت تجردی که داشتند در اسمانها طیران می کردند (اسمانها هم جسمانی است ولی مادی نیست) و با استارق سمع برخی از حوادث اینده را می شنیدند ولی بعد از ولادت پیامبر اکرم ؛به اسمان دوم هم نتوانستند راه پیدا نمایند ؛نتیجتا انها غیب را تا ورود اوامر حق به عالم مثال قبل از فعلیت در عالم ماده تا حدودی مطلع می گردند ،البته ان هم عمومیت ندارد ؛چون ملائک با پرتاب شهاب ها این امر را نیز تا قبل از ظهور تدابیر خلق در عالم ماده از انها گرفته اند...

نتیجتا اجنه نمی توانند از حوادث اینده خبر دهند مگر در استانه حدوث حوادث در استانه ظهور از عالم مثال به عالم شهود...البته استثنا نیز در بین انها می باشد..

یا حق

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
در طی الارض منشا علت غیر مادی است؛به عبارتی ان شخصی که تخت ملکه سبا را در طرفه العینی برای سلیمان حاضر کرد ؛از علت غیر مادی کمک گرفت ،این به معنی حکومت بر یک قانون وتحت سیطره دراوردن ان است؛البته در این جابجایی اصلا یک شئ نیز از جای خودش حرکت نکرد؛چون منشا علت غیر مادی است ؛نتیجتا نمی تواند در ماده سریان نماید ؛وگرنه همه چیز به هم می ریخت...

متوجه منظورتان از به هم ریختن همه چیز نمی شوم. اگر طی الارض فیزیکی که به آن اشاره کردم اتفاق بیافتد، چیزی به هم نمی ریزد. دلیلی هم نمی بینم که علت غیر مادی، در ماده اثر نگذارد... لطفاً دلایلتان را بیان کنید.

نقل قول:
البته خود انرژی هم مادی است ؛و سریان در ماده دارد ؛در حالی که اصل قضیه منشا علت است ؛که غیر مادی بوده ؛واز افقی بالا بر مادون خود نزول نماید ؛البته افق که می گویم ؛منظور مرتبه می باشد نه حد فاصله...

مهم این است که نتیجه آن، جابجایی یک شئ از نقطه ای به نقطه دیگر است، که رویدادی مادی است... یعنی می گویید تخت ملکه سبا از مکان خودش به مکان جدیدی منتقل نشد؟

نقل قول:
البته شاید بشود شئ ای را به انرژی تبدیل نمود و انرا انتقال داد ؛ودوباره انرا به جسم اولیه اش بر گرداند ؛که البته جسم دوم هیچگاه جسم اول نخواهد بود...

نخواهد بود؟ به چه علت؟ :Gig:

نقل قول:
نتیجتا برای انتقال جسم مادی نیاز به دسترسی می باشد وانهم دسترسی وسیطره به حقیقت جسم مادی که البته خارج از مکان و زمان می باشد...

همانطور که عرض کردم، برای این کار باید ساختار فضا - زمان را شکافت...

انجام این عمل با ابزارهای مادی، نیاز به فن آوری و انرژی بسیار بالایی دارد. ولی کسی که اسم اعظم خداوند را در اختیار دارد، می تواند به اذن او در ماده کائنات تصرف کرده، کارهایی را که می خواهد انجام دهد.

یعنی آن شخصی که تخت ملکه سبا را آورد، نمی توانست در ساختار فضا - زمان شکاف ایجاد کند؟

آورده شدن تخت ملکه سبا یک پدیده فیزیکی است، و فیزیکی بودن آن منافاتی با معجزه بودن آن ندارد. چرا که این اتفاق توسط یک انسان، آن هم بدون هیچ ابزار مادی رخ داده است.

کل این جهان قائم به علت غیر مادی است، چطور فکر می کنید علت غیر مادی توانایی سریان در آن را ندارد؟

البته بنده مطمئن نیستم منظور از سریان در ماده دقیقاً چیست... اگر می شود بیشتر توضیح دهید.

در رابطه با اجنه، دوستمان جناب بلوچ بوی به نکته خوبی اشاره کردند، در آیه مربوطه، آن جن توانایی کاری را که آن شخص کرد نداشت... پس معلوم می شود ایشان تخت را به شیوه ای آوردند که جن فاقد توانایی و دانش آن بود. از آیه اینطور برداشت می شود که عمل جن مدتی زمان نیاز داشت، ولی عمل آن بزرگوار نیازی به زمان نداشت (فراتر از فضا - زمان رخ می داد). با استنداد به این مطلب می توان نتیجه گرفت اجنه از جایی به جای دیگر حرکت می کنند، نه طی الارض به معنای فیزیکی کلمه.

با تشکر
یا حق

با سلام..

بینام;49932 نوشت:
با سلام و عرض ادب :gol:

متوجه منظورتان از به هم ریختن همه چیز نمی شوم. اگر طی الارض فیزیکی که به آن اشاره کردم اتفاق بیافتد، چیزی به هم نمی ریزد. دلیلی هم نمی بینم که علت غیر مادی، در ماده اثر نگذارد... لطفاً دلایلتان را بیان کنید.

جناب بینام..

ببیند دوست عزیز ؛حرکت تخت یاباید با ابزار مادی انجام گیرد یا با مسببات غیر مادی ؛علل مادی که نمی تواند همچین کاری را انجام دهد ؛چون علل مادی خود منحصر در احکام مادی هستند ؛و مقوم بر احکام ان ؛نتیجتا برای رسیدن به هدف باید از سلسله احکام مادی عبور نمایند که البته چونین عملی باعث جابجایی خیلی از ویژگیهای مواد دیگر می گردد ؛...

در ثانی نگفتم علل غیر مادی بر ماده اثر نمی گذارد؛مگر نفس و روح شما در بدن مادی شما اثر نمی گذارد ،البته همه حرکات و فعلیات شما منشا از روح شما دارد ؛ولی این روح به هیچ عنوان در بدن مادی شما سریان پیدا نمی کند؛به عبارنی دو نظام مختلف با احکام مغایر با هم ترکیب نمی شوند؛ترکیب فقط در عالم برخورد یا همان عالم ماده می باشد؛در حالی که عالم مجردات حضور را می طلبد؛نه ترکیب.نتیجتا ماده لیاقت حضور را نخواهد داشت ولی ترکیب پذیر با نوع خود می باشد...

بینام;49932 نوشت:

مهم این است که نتیجه آن، جابجایی یک شئ از نقطه ای به نقطه دیگر است، که رویدادی مادی است... یعنی می گویید تخت ملکه سبا از مکان خودش به مکان جدیدی منتقل نشد؟

برای انتقال یک جسم مادی نیاز به علت است ،حال یا این علت منشایی مادی دارد یا غیر مادی ؛منشا مادی در حالی که خود مقوم به احکام مادی می باشد نمی تواند سیطره به حدود فاصله نماید ؛به عبارتی برای جابجایی از طریق علل مادی نیاز به علل معد دیگری نیز هست از قبیل بودن فاصله متعارف و غلبه به موانع مورد نظر در مسیر حرکت و برداشتن موانع مورد نظر ؛که همه اینها برخورد در ماده را می طلبد یعنی جابجایی برخی از علل مادی از جایشان برای حرکت تخت ؛پس در حرکت تخت در عالم مادی با ید همه موارد و موانع دیگر مادی را جابجا نمود در حالی که وقتی منشا علت غیر مادی باشد ؛سیطره و حکومت کردن دیگر نیاز به جابجایی موارد فوق نیست ؛...

پس در جایی که حکومت از علل غیر مادی نشات بگیرد ؛اصلا لازم نیست ؛تخت حرکت کند،بلکه شخص می تواند به فاصله بین تخت و حضرت سلیمان حکومت کند و فاصله مورد نظر را تحت سیطره خود در اورد وانرا در هم بپیچاند ؛البته با همان قوانین تکوینی و حقیقی ؛که در عالم کن فیکون اتفاق می افتد...

البته حدیثی نیز از حضرت صادق ع می باشد که شخص مورد نظر فاصله بین تخت وسلیمان را با اسم اعظم به یکدیگر نزدیک کرد و در یک ان تخت پیش حضرت سلیمان حاضر گشت؛البته باید در ظنر گرفت که علل مادی سریان در احکام مادی ندارند نتیجتا شخص مورد نظر از افقی بالا بر فاصله مورد نظر حکومت کرد و فاصله مورد نظر را تحت سیطره قانون بالا در اورد ،نتیجتا کسی متوجه عمل مذکور نگشت..

بینام;49932 نوشت:

نخواهد بود؟ به چه علت؟ :gig:

شما وقتی یک لیوان را به واسطه یک لیوان دیگر پر می کنید ؛و دوباره انرا به لیوان اولیه می ریزید ،این اب ؛همان اب ابتدایی نیست؛دقت می کنید ...

پس اگر فرضا جسمی مادی را به انرژی تبدیل نمود ؛ووباره انرا به جسم مورد نظر برگرداند ؛ان جسم دوم عین و خود جسم اولی نیست بلکه مثل جسم دومی می باشد ،...

این در حالی است که در علل غیر مادی بحث زمان وحرکت منتفی است ...

بینام;49932 نوشت:

همانطور که عرض کردم، برای این کار باید ساختار فضا - زمان را شکافت...

انجام این عمل با ابزارهای مادی، نیاز به فن آوری و انرژی بسیار بالایی دارد. ولی کسی که اسم اعظم خداوند را در اختیار دارد، می تواند به اذن او در ماده کائنات تصرف کرده، کارهایی را که می خواهد انجام دهد.

یعنی آن شخصی که تخت ملکه سبا را آورد، نمی توانست در ساختار فضا - زمان شکاف ایجاد کند؟

آورده شدن تخت ملکه سبا یک پدیده فیزیکی است، و فیزیکی بودن آن منافاتی با معجزه بودن آن ندارد. چرا که این اتفاق توسط یک انسان، آن هم بدون هیچ ابزار مادی رخ داده است.

کل این جهان قائم به علت غیر مادی است، چطور فکر می کنید علت غیر مادی توانایی سریان در آن را ندارد؟

البته بنده مطمئن نیستم منظور از سریان در ماده دقیقاً چیست... اگر می شود بیشتر توضیح دهید.

در رابطه با اجنه، دوستمان جناب بلوچ بوی به نکته خوبی اشاره کردند، در آیه مربوطه، آن جن توانایی کاری را که آن شخص کرد نداشت... پس معلوم می شود ایشان تخت را به شیوه ای آوردند که جن فاقد توانایی و دانش آن بود. از آیه اینطور برداشت می شود که عمل جن مدتی زمان نیاز داشت، ولی عمل آن بزرگوار نیازی به زمان نداشت (فراتر از فضا - زمان رخ می داد). با استنداد به این مطلب می توان نتیجه گرفت اجنه از جایی به جای دیگر حرکت می کنند، نه طی الارض به معنای فیزیکی کلمه.

با تشکر
یا حق

شما نمی توانید در حالی که منحصر در احکام مادی هستید ،خارج از ان عملی را انجام دهید این از واضحات است ؛به عبارتی زمان و حرکت از لوازم جسم مادی و جهان ان می باشد ؛پس شکستن ساختار مادی و رسیدن به لازمان از توهمات اشخاص نشات می گیرد ،...

توجه داشته باشید که در هر عالمی مسببات بر حسب قوانین ان نظام چیده شده است ؛پس نمی توان در حالی که در نظام مربوط هستید از علل خارج از ان استفاده نمایید...این همان سریان یک نظام به نظام دیگر می باشد که گفتم محال است...

به عنوان مثال؛شما نمی توانید نظام برزخ را با نظام جهان مادی ترکیب کنید ؛ویا انرا به جهان مادی سریان دهید ؛یعنی یک نظام با حفظ ذات واحکام خود نمی تواند ؛به نظامی دیگر تبدیل گردد ؛این به انقلاب در ذات می انجامد ،...

اما ان چیزی که جناب بلوچ بوی گفتند مربوط به مراتب و وسعت حکومت بر قوانین می باشد..

به عبارتی سیطره اشخاص بر عالم مادی همه در یک درجه و وسعت نیست ؛یک شخصی ممکن است فقط به عالم مثال سیطره داشته باشد ؛و شخصی دیگر بر حقیقت عالم مثال سیطره داشته باشد ؛پس غایت فعل یکی است ولی روش رسیدن فعل به غایت یکی نیست بلکه انکه وسعت بیشتری در کمال داشته باشد ،نتیجتا تسلط بیشتری دارد ؛پس افراد بر حسب درجه وجودی خود می توانند یک عمل را به طرق مختلف به انجام برسانند ،یعنی وسعت روی وسعت و کمال روی کمال ؛علمی از کتاب کجا و همه کتاب کجا...

پس اصل مطلب این شد که غایت فعل برای هر دو یکی است ؛ولی روش رسیدن به غایت بر حسب وسعت سیطره و تسلط فرق می کند ،نتیجا اینکه یکی دیر تر بیاورد ودیگری زودتر ،دلالتی بر اینکه انجام فعل در زمان باشد ندارد ؛بلکه نحوه تسلط و قدرت وعلم شخص را می رساند...

برای نزدیکی به ذهن ؛یک وقت شما تدریج در تحصیل علم را دارید ،یک وقت علم به تدریج ان تحصیل را دارید ؛که اولی در عالم مادی است ودیگری در عالم غیر مادی می باشد...

و اخر اینکه طی الارض همان سیطره بر فاصله مادی است ؛حال می خواهد انتقال باشد یا حرکت در هر حال اجنه بر حسب نظامشان که ماده ندارد ؛می توانند چونین عملی را انجام دهند ...

یاحق

با سلام و تشکر به خاطر پاسخگویی شما :Gol:

نقل قول:
ببیند دوست عزیز ؛حرکت تخت یاباید با ابزار مادی انجام گیرد یا با مسببات غیر مادی ؛علل مادی که نمی تواند همچین کاری را انجام دهد

علل مادی می تواند چنین کاری بکند... علم روز این را تأیید می کند. ولی در این مورد به خصوص، معجزه رخ داده، و آن بزرگوار با علل غیر مادی این کار را انجام داده اند.

نقل قول:
؛چون علل مادی خود منحصر در احکام مادی هستند ؛و مقوم بر احکام ان ؛نتیجتا برای رسیدن به هدف باید از سلسله احکام مادی عبور نمایند که البته چونین عملی باعث جابجایی خیلی از ویژگیهای مواد دیگر می گردد ؛...

خیر، اگر این عمل تمیز انجام شود، بر مواد دیگر اثر نمی گذارد، و صرفاً شکافت فضا - زمان در محدوده جسم مورد نظر کافی است.

نقل قول:
در ثانی نگفتم علل غیر مادی بر ماده اثر نمی گذارد؛مگر نفس و روح شما در بدن مادی شما اثر نمی گذارد ،البته همه حرکات و فعلیات شما منشا از روح شما دارد ؛ولی این روح به هیچ عنوان در بدن مادی شما سریان پیدا نمی کند؛

...

نقل قول:

به عبارتی دو نظام مختلف با احکام مغایر با هم ترکیب نمی شوند؛ترکیب فقط در عالم برخورد یا همان عالم ماده می باشد؛در حالی که عالم مجردات حضور را می طلبد؛نه ترکیب.نتیجتا ماده لیاقت حضور را نخواهد داشت ولی ترکیب پذیر با نوع خود می باشد...

احکام مغایر؟ خداوند در قرآن می فرماید (سوره 67):

الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ ﴿۳﴾
همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن [خداى] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمى‏بينى بازبنگر آيا خلل [و نقصانى] مى‏بينى (۳)

ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ ﴿۴﴾
باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد (۴)

آسمان بالاتر، ذات آسمان پایین تر است. یعنی ملکوت آسمان، چیزی جز ذات آن نبوده، و مرتبه ای از وجود می باشد که به خالق (ذات مطلق) نزدیکتر است. طبقه طبقه بودن هفت آسمان، دلالت بر این موضوع دارد. پس ما با دو نظام مغایر روبرو نیستیم. چرا که طبق خود قرآن، در خلقت خداوند اختلافی وجود ندارد، و خلقت خداوند همانطور که از ظاهر آیه پیداست، تمام طبقات آسمان را در بر می گیرد.

پس ما با ذاتهای مخالف یکدیگر روبرو نیستیم، چرا که ذات مطلق واحد بوده، و از چنین ذاتی اختلافات صادر نمی شود. در حقیقت جز یک ذات وجود ندارد، و بقیه تجلیات آن هستند که هر کدام از نظر مرتبه وجودی، از میزان مشخصی تقرب نسبت به آن برخوردارند.

نقل قول:
برای انتقال یک جسم مادی نیاز به علت است ،حال یا این علت منشایی مادی دارد یا غیر مادی ؛منشا مادی در حالی که خود مقوم به احکام مادی می باشد نمی تواند سیطره به حدود فاصله نماید ؛به عبارتی برای جابجایی از طریق علل مادی نیاز به علل معد دیگری نیز هست از قبیل بودن فاصله متعارف و غلبه به موانع مورد نظر در مسیر حرکت و برداشتن موانع مورد نظر ؛که همه اینها برخورد در ماده را می طلبد یعنی جابجایی برخی از علل مادی از جایشان برای حرکت تخت ؛پس در حرکت تخت در عالم مادی با ید همه موارد و موانع دیگر مادی را جابجا نمود در حالی که وقتی منشا علت غیر مادی باشد ؛سیطره و حکومت کردن دیگر نیاز به جابجایی موارد فوق نیست ؛...

دقیقاً مشکل همین جاست. وقتی در سطح ملکوت آسمانها عملی رخ دهد، آن عمل به طور کامل در عالم پایینتر تجلی پیدا می کند. و این تجلی پیدا کردن، نباید اختلافی در خلقت خداوند ایجاد کند، در غیر این صورت آیه مربوطه نقض می شود. پس آن بزرگوار، معجزه را در عالم بالاتر انجام داد، ولی این عمل به طور کامل در عالم ماده تجلی پیدا کرد، و این تجلی پیدا کردن، نمی تواند با قوانین عالم ماده اختلافی پیدا کند.

بله، آن بزرگوار، ساختار فضا - زمان را شخصاً نشکافت، و با دست مبارک خودش موانع را بر نداشت، بلکه در سطحی بالاتر عمل کرد. ولی نتیجه عمل او در سطح بالاتر، در سطح پایین تر تجلی پیدا کرد، و به خاطر حکمت خداوند، این تجلی نمی توانست قوانین عالم ماده را نقض کند.

نقل قول:
پس در جایی که حکومت از علل غیر مادی نشات بگیرد ؛اصلا لازم نیست ؛تخت حرکت کند،بلکه شخص می تواند به فاصله بین تخت و حضرت سلیمان حکومت کند و فاصله مورد نظر را تحت سیطره خود در اورد وانرا در هم بپیچاند ؛البته با همان قوانین تکوینی و حقیقی ؛که در عالم کن فیکون اتفاق می افتد...

با علل غیر مادی، کاری مادی انجام شده است. تخت باید حرکت کرده باشد، چرا که در جای نخستش ناپدید، و در جای جدید ظاهر شده است. این عمل در فیزیک حرکت نام دارد... خودتان می گویید فاصله مورد نظر را تحت سیطره خود درآورده، آن را پیچانده است. تحت سیطره درآوردن، همان تصرف در ماده کائنات است، و پیچاندن فاصله، چیزی جز تغییر در ساختار فضا - زمان نیست. فاصله یعنی فضا، و فضا با زمان مرتبت است.

نقل قول:
البته حدیثی نیز از حضرت صادق ع می باشد که شخص مورد نظر فاصله بین تخت وسلیمان را با اسم اعظم به یکدیگر نزدیک کرد و در یک ان تخت پیش حضرت سلیمان حاضر گشت؛

وقتی این حدیث را می خوانم، چیزی جز کیهان شناسی نوین در نظرم تداعی نمی شود. نزدیک کردن فاصله دو نقطه، نیاز به دستکاری در ساختار فضا - زمان دارد.

نقل قول:
البته باید در نظر گرفت که علل مادی سریان در احکام مادی ندارند نتیجتا شخص مورد نظر از افقی بالا بر فاصله مورد نظر حکومت کرد و فاصله مورد نظر را تحت سیطره قانون بالا در اورد ،نتیجتا کسی متوجه عمل مذکور نگشت..

البته آن چیزی هم که عرض کردم با حکومت کردن بر فاصله از افقی بالا منافات ندارد. کل عرض بنده این است که این حکومت، نمی تواند قوانین ماده را نقض کند. چرا که افق بالاتری که به آن اشاره کردید، ذات افق پایین تر است.

نقل قول:
شما وقتی یک لیوان را به واسطه یک لیوان دیگر پر می کنید ؛و دوباره انرا به لیوان اولیه می ریزید ،این اب ؛همان اب ابتدایی نیست؛دقت می کنید ...

این آب، همان آب ابتدایی نیست، زیرا ترتیب قرار گرفتن ذرات تشکیل دهنده آن عوض شده است. ولی اگر این ذرات با ترتیب اولیه قرار بگیرند، این آب دقیقاً همان آب خواهد بود.

نقل قول:
پس اگر فرضا جسمی مادی را به انرژی تبدیل نمود ؛ووباره انرا به جسم مورد نظر برگرداند ؛ان جسم دوم عین و خود جسم اولی نیست بلکه مثل جسم دومی می باشد ،...

مشروط بر اینکه ترتیب قرار گرفتن ذرات تغییر کند.

نقل قول:
این در حالی است که در علل غیر مادی بحث زمان وحرکت منتفی است ...

نقل قول:
شما نمی توانید در حالی که منحصر در احکام مادی هستید ،خارج از ان عملی را انجام دهید این از واضحات است ؛به عبارتی زمان و حرکت از لوازم جسم مادی و جهان ان می باشد ؛پس شکستن ساختار مادی و رسیدن به لازمان از توهمات اشخاص نشات می گیرد ،...


جالب است بدانید که طبق آخرین تئوری های کیهان شناسی، زمان در سطح ذرات بنیادین (جهان کوانتومی)، مفهوم پیشین را نداشته، و گذشته و حال و آینده بی معنی می شوند. نوعی لازمانی بر آنجا حاکم است. همچنین، پدیده ای به نام ابرمکان در آنجا مطرح است، به نحوی که یک ذره بنیادین ممکن است در آن واحد، در چند نقطه قرار داشته باشد، که نوعی لامکانی است، و تمام این ادعاها اساس ریاضی و منطقی دارند.

می دانید چرا؟ زیرا عالم ماده در سطح کوانتومی، به ملکوتش بسیار نزدیک است. :Sham:

نقل قول:
توجه داشته باشید که در هر عالمی مسببات بر حسب قوانین ان نظام چیده شده است ؛پس نمی توان در حالی که در نظام مربوط هستید از علل خارج از ان استفاده نمایید...این همان سریان یک نظام به نظام دیگر می باشد که گفتم محال است...

مگر آن بزرگوار با استفاده از جسم مادی خودش تخت را آورد؟ البته به این نکته پیشتر اشاره شد.

نقل قول:
به عنوان مثال؛شما نمی توانید نظام برزخ را با نظام جهان مادی ترکیب کنید ؛ویا انرا به جهان مادی سریان دهید ؛یعنی یک نظام با حفظ ذات واحکام خود نمی تواند ؛به نظامی دیگر تبدیل گردد ؛این به انقلاب در ذات می انجامد ،...

ولی وقتی عملی در سطح برزخ انجام شود، در جهان مادی هم تجلی پیدا می کند. این است راز آن آیه که می فرماید آتش بر کافران احاطه دارد. با وجود اینکه کافران هنوز نمرده اند، ولی آتش بر دلهای آنها احاطه دارد، و این موضوع خودش را در جهان ماده، با کور دلی و گنگی آنها در درک آیات، نشان داده تجلی پیدا می کند.

نقل قول:
و اخر اینکه طی الارض همان سیطره بر فاصله مادی است

اینکه همان عرض بنده است. فاصله مادی، چیزی جز ساختار فضا - زمان نیست.

در آخر سؤالی دارم، مسائلی که مطرح کردید، دقیقاً عقاید چند فیلسوف یا عارف خاص است، یا برداشت شما از گفته های برخی فلاسفه و عرفاست؟

با تشکر مجدد
یا حق

..یا ستار..

جناب بینام..

شما می خواهید روابط و تدابیر حقیقی در عالم را با قوانین فیزیکی و جرمی حل وفصل کنید ولی این راه در موارد غیر مرتبط با این علم به ترکستان می انجامد ؛به عبارتی فیزیک وریاضی خود محصول عالم مادی است و جز بحث در مورد قالب مادی اجسام مانند فلزات و غیره و همچونین خصوصیات و ویژگیهای ان چیزی برای گفتن ندارد ؛..

نقل:

علل مادی می تواند چنین کاری بکند... علم روز این را تأیید می کند. ولی در این مورد به خصوص، معجزه رخ داده، و آن بزرگوار با علل غیر مادی این کار را انجام داده اند.

چونین چیزی جز یک توهم نیست به عبارتی علل مادی فقط می تواند در احکام مادی سریان نماید ؛و احکام مادی چیزی خارج از زمان ومکان نیست ؛نتیجتا بحث زمان-فضا و همه احکام ان خود در بطن قوانین مادی است و از اجزاء ان ؛ انوقت چگونه می تواند خارج از خودش(مکان وزمان) تحقق پیدا نماید!!!این یک فرضیه است یا مصداقی نیز دارد....

نقل:
خیر، اگر این عمل تمیز انجام شود، بر مواد دیگر اثر نمی گذارد، و صرفاً شکافت فضا - زمان در محدوده جسم مورد نظر کافی است.

علم تجربی و طبیعی به مرحله اولیه این نظریه نیز نمی تواند برسد چه برسد به تحقق ان در خارج ؛و عالم واقع ...اصل شکافت فضا-زمان اصلا چیزی خارج از خودش نیست ؛به عبارتی زمان و فضا از ملزومات جهان مادی است و داخل در ان است؛پس همه احکام ان نیز تحت ان واقع است نه خارج از ان...


نقل:

الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ ﴿۳﴾

دوست عزیز شما منظور بنده را متوجه نمی شود ؛بنده گفتم هر مرتبه از وجود احکامی دارد مختص همان مرتبه و با احکام و ویزگیهای دیگر مراتب مغایر است؛این چه ربطی به ان چیزی داشت که شما اوردید ؛ایه مورد نظر مغایرت کلی را نفی می کند ؛به عبارتی این ایه می گوید هیچ یک از نظامها تداخلی در امور نظام دیگر ندارد ؛یعنی هر مخلوقی دارای غایتی است که برای ان افریده شده است ؛وهیچ یک از نظامها ان غایت را به هم نمی زند ؛نه اینکه همه اسمانها و زمین یک نظام دارند ؛به تفسیر المیزان و دیگر تفاسیر رجوع نمایید....

پس بنده نگفتم ذات نظام ها با متضاد هستند بلکه مغایر هستند ؛ما یک مغایرت ذاتی داریم یعنی تضاد در ذات مثل وجود وعدم ویک مغایرت غیر ذاتی داریم مانند شوری و شیرینی و غیره که با هم قابل جمع می باشد ؛که البته مغایرت غیر ذاتی که تنافی هم نیستند را تفاوت نیز می گویند ؛توجه نمی کنید مغایرت در خصوصیا ت یک نظام ارتباطی با تضاد با نظامهای دیگر ندارد...

نقل:

بله، آن بزرگوار، ساختار فضا - زمان را شخصاً نشکافت، و با دست مبارک خودش موانع را بر نداشت، بلکه در سطحی بالاتر عمل کرد. ..

اصل شکافت ساختار فضا زمان و رسیدن به لازمان یک نظریه اشتباه می باشد ؛چون شکافتن را احکامی خارج از زمان و فضا نمی یابید..

علل غیز مادی ؛مسببات مادی را نقض نمی کند ؛بلکه مغایر با احکام ان است؛به عبارتی علل غیر مادی از مسیری دیگر وارد عمل می شوند ؛البته بدون اینکه قوانین وروابط مادی را به هم بزنند ؛..

به عنوان مثال مثال:

یک وقت شخص از طریق علل مادی بهبودی می یابد مانند تاثیر قرص بر بهبودی عضو شخص..

یک باز این بهبودی از طریق روح می باشد ،یعنی شخص از طریق یک علت روحی بهبودی می یابد ؛...

البته هیچ یک از علل نافی علل نظام دیگر نیست...

نقل:

با علل غیر مادی، کاری مادی انجام شده است. تخت باید حرکت کرده باشد، چرا که در جای نخستش ناپدید، و در جای جدید ظاهر شده است. این عمل در فیزیک حرکت نام دارد... خودتان می گویید فاصله مورد نظر را تحت سیطره خود درآورده، آن را پیچانده است. تحت سیطره درآوردن، همان تصرف در ماده کائنات است، و پیچاندن فاصله، چیزی جز تغییر در ساختار فضا - زمان نیست.

دوست عزیز من نمی دانم چرا شما دست از سر این فرضیه بر نمی دارید اگر مصداقی در خارج دارد بفرمایید وگرنه اصل این فرضیه ؛بر اساس انچه گفتید نشدنی است..

در ثانی طی کردن یک حد فاصله متعارف فقط در عالمی امکان پذیر است که مکان ساز است ؛یعنی شما برای حرکت از مبدا به مقصد باید جزء به جزء از یک مرحله به مرحله بعدی بروید تا به مقصد برسید ایم از احکام عالم مادی است؛یعنی کسی که از پله اول می خواهد به پله صدم برسد باید حد فاصله بین انها را طی نماید ؛ولی درجهان مجردات این موراد منتفی است ؛به عبارتی نظام مغایر با چونین احکامی است ...و ان پیچاندنی که بنده گفتم منظور تحت تسلط در اوردن حد فاصله بین دو شئ می باشد ؛به عبارتی شما می توانید قانون مادی در حد فاصله متعارف بین دو شئ را به تسلط خود در اورید ؛و هر طور که می خواهید به ان حکومت کنید ؛پس شخص می تواند امر کند به زمین مادی و ان فرو رود و و شئ مورد نظر در محل مورد نظر ظهور پیدا کند ؛این نوع سلطه را امام معصوم برای ان شخص بیان نموده اند ؛یعنی فرو رفتن زمین بین دو سلیمان وتخت...ولی گفتم به علت اینکه منشا علت غیر مادی و خارج از زمان ومکان بود ؛اشخاص اصلا متوجه فرو رفتن زمین نگشتند...کمی دقت کنید...

نقل:

وقتی این حدیث را می خوانم، چیزی جز کیهان شناسی نوین در نظرم تداعی نمی شود. نزدیک کردن فاصله دو نقطه، نیاز به دستکاری در ساختار فضا - زمان دارد.

کیهان شناسی نوین و ابعاد دوازده گانه کیهانی همه داخل در حوزه زمان و مکان که فضا نیز دایر مدار مکان می باشد قرار دارند ؛و عمل فرو رفتن زمین در این حوزه مادی ملزم با زمان است ،نتیجتا چونین تداعی ای درست نیست ...

نقل:
این آب، همان آب ابتدایی نیست، زیرا ترتیب قرار گرفتن ذرات تشکیل دهنده آن عوض شده است. ولی اگر این ذرات با ترتیب اولیه قرار بگیرند، این آب دقیقاً همان آب خواهد بود.

نخیر حتی اگر شما همه نظم ذرات را نیز در جای خود قرار دهید باز خود جسم نیست ؛به عبارتی شما یک عدمی بین جسم ایجاد کرده اید ودوباره انرا خلق نموده اید ؛در حالی که جسم بین خودش و عدمش قرار نمی گیرد ؛به عبارتی نمی شود شئ بودن شئ را از خودش گرفت..

اینها همه با دلایل قاطع در مبحث اعاده معدوم و ابطال ان به اثبات رسده است ؛حتی بالاتر از این ،دو جسم که از هر نظر مانند هم باشند ولی در دو مکتن مختلف باشند باز مانند هم هستند ؛نه عین هم چون مکان ان دو فرق می کند در هر حال برای برگرداندن جسم باید زمان ومکان مقوم به وجود انرا نیز برگرداند...

نقل:
جالب است بدانید که طبق آخرین تئوری های کیهان شناسی، زمان در سطح ذرات بنیادین (جهان کوانتومی)، مفهوم پیشین را نداشته، و گذشته و حال و آینده بی معنی می شوند. نوعی لازمانی بر آنجا حاکم است. همچنین، پدیده ای به نام ابرمکان در آنجا مطرح است، به نحوی که یک ذره بنیادین ممکن است در آن واحد، در چند نقطه قرار داشته باشد، که نوعی لامکانی است، و تمام این ادعاها اساس ریاضی و منطقی دارند.

می دانید چرا؟ زیرا عالم ماده در سطح کوانتومی، به ملکوتش بسیار نزدیک است

شما وقتی بحث از ذره وجرم می کنید ،نمی توانید زمان را از ان خارج نمایید ؛نتیجتا در عالم خارج تقسیم ذرات تا یک حدودی میسر است ؛ولی در عالم وهم وعقل است که جسم می تواند به بی نهایت تقسیم گردد...

همه فرضیه فوق از اصل اشتباه می باشد به عبارتی جمع بین ذره وجرم لازمانی و لامکانی باعث تناقض می گردد و ارتفاع نقیضین انها از محالات عقلی است...

دوست عزیز خود ذره در هر انی مکانی می سازد که مغایر با مکان ان بعدی است ؛و اینکه یک ذره در یک ان در چند مکان باشد ؛مستلزم ان است ؛که در یک ان چندین مکان را انتقال دهد؛و این یعنی اینکه اصلا ذره در هیچ یک از مکانهای فوق نیست ؛چون این امر مستلزم چندمکان با یک ذره می باشد ؛این در حالی است که خود ذره چیزی جز مکان نیست...

نقل:

ولی وقتی عملی در سطح برزخ انجام شود، در جهان مادی هم تجلی پیدا می کند. این است راز آن آیه که می فرماید آتش بر کافران احاطه دارد. با وجود اینکه کافران هنوز نمرده اند، ولی آتش بر دلهای آنها احاطه دارد، و این موضوع خودش را در جهان ماده، با کور دلی و گنگی آنها در درک آیات، نشان داده تجلی پیدا می کند.

جناب بینام بنده حرف از سریان و انتقال دو نظام در هم می زنم نه تجلی ؛ما با تجلی کاری نداریم بحث ما بر سر مخلوط نشدن دو نظام می باشد...نظامهای خلقت را نمی توان با هم ترکیب کرد مخلوط کرد ؛سریان داد ؛به هم اویخت ؛ اینها محال است...

این یعنی اینکه بهشت عرضش برابر اسمانها وزمین می باشد ؛در حالی که نه کاری به زمین ما دارد (تداخل و برخورد ندارد)نه دوزخ دارد ونه عالم اجنه و غیره...

نقل:

در آخر سؤالی دارم، مسائلی که مطرح کردید، دقیقاً عقاید چند فیلسوف یا عارف خاص است، یا برداشت شما از گفته های برخی فلاسفه و عرفاست؟

با تشکر مجدد

جناب بینام گفته های بنده بر گرفته از قران و ایات حق می باشد البته با استناد به سخنان بزرگان و انتزاع مشترکات انها...چه در تفسیر چه در علوم عقلی...بنده از خودم چیزی نمی گویم مگر در معنای سخنان مورد پذیرش از طرف اشخاص دانا و متبحر ان فن و علم...

بنده هم نظریات علمی را خوانده ام وهم دلایل عقلی و منطقی را ؛البته متاسفانه برخی از علوم طبیعی به طرح فرضیاتی پرداخته اند که خارج از احکام و موضوعات ان علم می باشد ؛برای همین در موارد مختلفه به تناقض بین احکام ان منجر شده است ؛این در حالی است که موضوع هر علمی با علم دیگر فرق می کند و به تبع مسائل و اصولی که ان علم بر روی ان بنا شده است ؛برگرفته از موضوع ان می باشد ؛و وارد نمودن مسائل حیطه یک علم به علمی دیگر در موارد غیر مرتبط باعث اشتباهات زیادی در مسائل بعدی ان می گردد....

شما وقتی کتبی مثل ؛شرح مبسوط منظومه یا اصول فلسفه و روش رئالیسم و بدایع ونهایه و برخی دیگر از کتب معتبر عقلی و تفسیری را بخوانید ؛و با دقت مطالب را تعمق نمایید ؛کم کم صحت و سقم مسائل عقلی در موارد مختلفه به دستتان می اید ؛مانند همین فرضیاتی که برخی علوم طبیعی در خارج از موضوعات خود مطرح می کنند...

ببنید ما علوم عقلی را برای فهم بهتر مسائل دینی تفهم می کنیم ؛مانند اینکه کسی برای فهم مطالب ادبی باید دستور زبان ان را یاد بگیرد ؛نه اینکه خود علوم عقلی منشا دین باشند...

در هر حال ورود مسائلی که در حیطه یک علم نمی باشد ؛از مسائلی است بغرنج ؛که دامنگیر برخی از علوم نوین امروزی گشته است؛..

یا حق..



با سلام و عرض ادب و تشکر فراوان :Gol:

نقل قول:
شما می خواهید روابط و تدابیر حقیقی در عالم را با قوانین فیزیکی و جرمی حل وفصل کنید ولی این راه در موارد غیر مرتبط با این علم به ترکستان می انجامد ؛به عبارتی فیزیک وریاضی خود محصول عالم مادی است و جز بحث در مورد قالب مادی اجسام مانند فلزات و غیره و همچونین خصوصیات و ویژگیهای ان چیزی برای گفتن ندارد ؛..

خیر، بنده چنین قصدی نداشتم و هرگز ادعا نکردم که آن بزرگوار با استفاده از وسائل مادی دست به این معجزه زد که حالا با علوم فیزیک و ریاضی آن را توجیه کنیم. علوم نوین، ساختار عالم ماده را توضیح می دهند، و بحث من این است که معجزات، ساختار عالم ماده را به هم نمی زنند، در غیر این صورت آیه مربوطه نقض می شود. در ادامه توضیحات بیشتری خواهم داد.

نقل قول:
چونین چیزی جز یک توهم نیست به عبارتی علل مادی فقط می تواند در احکام مادی سریان نماید ؛و احکام مادی چیزی خارج از زمان ومکان نیست ؛نتیجتا بحث زمان-فضا و همه احکام ان خود در بطن قوانین مادی است و از اجزاء ان ؛ انوقت چگونه می تواند خارج از خودش(مکان وزمان) تحقق پیدا نماید!!!این یک فرضیه است یا مصداقی نیز دارد....

چه چیزی جز یک توهم نیست؟ اینکه فضا - زمان را می توان شکافت و طی الارض کرد؟ این که یک مسئله ثابت شده علمی است... و برای رد آن نیاز به فرمولهای معتبر ریاضی می باشد. شما از کجا به این نتیجه رسیدید که طی الارض فیزیکی که علم روز به آن اشاره می کند خارج از فضا زمان تحقق پیدا می کند؟؟؟

نقل قول:
علم تجربی و طبیعی به مرحله اولیه این نظریه نیز نمی تواند برسد چه برسد به تحقق ان در خارج ؛و عالم واقع ...اصل شکافت فضا-زمان اصلا چیزی خارج از خودش نیست ؛به عبارتی زمان و فضا از ملزومات جهان مادی است و داخل در ان است؛پس همه احکام ان نیز تحت ان واقع است نه خارج از ان...


علم هم نمی گوید شکافت فضا - زمان، رویدادی روحانی است. بلکه کاملاً مادی است. در ضمن مصادیق این تئوری در شتاب دهنده های ذرات مشاهده شده است. پس آنطور که شما فکر می کنید باد هوا نیست.

نقل قول:
دوست عزیز شما منظور بنده را متوجه نمی شود ؛بنده گفتم هر مرتبه از وجود احکامی دارد مختص همان مرتبه و با احکام و ویزگیهای دیگر مراتب مغایر است؛این چه ربطی به ان چیزی داشت که شما اوردید ؛ایه مورد نظر مغایرت کلی را نفی می کند ؛به عبارتی این ایه می گوید هیچ یک از نظامها تداخلی در امور نظام دیگر ندارد ؛یعنی هر مخلوقی دارای غایتی است که برای ان افریده شده است ؛وهیچ یک از نظامها ان غایت را به هم نمی زند ؛نه اینکه همه اسمانها و زمین یک نظام دارند ؛به تفسیر المیزان و دیگر تفاسیر رجوع نمایید....

من از صحبت شما این برداشت را می کنم که معجزات، قوانین عالم ماده را نقض می کنند، که این با ظاهر آشکار آیه تضاد دارد. یعنی، مشاهده کننده، با دیدن معجزه، می پندارد که در ساختار عالم ماده خلل و بی نظمی رخ داده است. ولی من معتقدم چنین چیزی نیست، و احکام عالم ماده هم بر اساس حکمت خداوند استوارند، و خداوند هرگز حکمت خودش را باطل نمی کند.

نقل قول:
پس بنده نگفتم ذات نظام ها با متضاد هستند بلکه مغایر هستند ؛ما یک مغایرت ذاتی داریم یعنی تضاد در ذات مثل وجود وعدم ویک مغایرت غیر ذاتی داریم مانند شوری و شیرینی و غیره که با هم قابل جمع می باشد ؛که البته مغایرت غیر ذاتی که تنافی هم نیستند را تفاوت نیز می گویند ؛توجه نمی کنید مغایرت در خصوصیا ت یک نظام ارتباطی با تضاد با نظامهای دیگر ندارد...

نمی فهمم. :Gig:

نقل قول:
اصل شکافت ساختار فضا زمان و رسیدن به لازمان یک نظریه اشتباه می باشد ؛چون شکافتن را احکامی خارج از زمان و فضا نمی یابید..

متوجه نشدید، برای رسیدن به لازمان اصلاً نیازی به شکافت فضا - زمان نیست... لازمان در سطح کوانتومی همین حالا بر قرار است. در ضمن من نمی دانم شما با استناد به چه چیزی نظریات علمی که پشتوانه ریاضی دارند را سر خود رد می کنید...

نقل قول:
علل غیز مادی ؛مسببات مادی را نقض نمی کند ؛بلکه مغایر با احکام ان است؛به عبارتی علل غیر مادی از مسیری دیگر وارد عمل می شوند ؛البته بدون اینکه قوانین وروابط مادی را به هم بزنند ؛..

خوب منم همین رو می گم!!! :Kaf:

نقل قول:
یک وقت شخص از طریق علل مادی بهبودی می یابد مانند تاثیر قرص بر بهبودی عضو شخص..

یک باز این بهبودی از طریق روح می باشد ،یعنی شخص از طریق یک علت روحی بهبودی می یابد ؛...

البته هیچ یک از علل نافی علل نظام دیگر نیست...

دقیقاً!!! و در بهبودی از طریق روح، در عالم ماده، یعنی در جسم شخص، دقیقاً همان تحولات که باید برای بهبودی رخ دهند، روی می دهند. به همین ترتیب، وقتی آن بزرگوار دست به معجزه زده، تخت را می آورد، در عالم ماده، آن رخدادهایی که باید روی دهند تا این نتیجه حاصل شود، روی می دهند.

نقل قول:
دوست عزیز من نمی دانم چرا شما دست از سر این فرضیه بر نمی دارید اگر مصداقی در خارج دارد بفرمایید وگرنه اصل این فرضیه ؛بر اساس انچه گفتید نشدنی است..


مصداق خارجی آن، تئوری های روز دنیا هستند. کاملاً شدنی است. من نمی دانم چرا شما مخالفت می کنید. خداوند رخدادها را بر اساس حکمتش انجام می دهد، و وقتی آن بزرگوار معجزه می کند، این معجزه باید از طریق حکمت خداوند اتفاق بیافتد. درست مثل مثال شفا که خودتان زدید. حکمت خداوند بر این قرار گرفته که چنین انتقالی، با شکافت فضا - زمان رخ دهد. درست همانطور که درمان سرطان، با ناپدید شدن تومور سرطانی اتفاق می افتد. خیلی روشن است.

نقل قول:
در ثانی طی کردن یک حد فاصله متعارف فقط در عالمی امکان پذیر است که مکان ساز است ؛یعنی شما برای حرکت از مبدا به مقصد باید جزء به جزء از یک مرحله به مرحله بعدی بروید تا به مقصد برسید ایم از احکام عالم مادی است؛یعنی کسی که از پله اول می خواهد به پله صدم برسد باید حد فاصله بین انها را طی نماید ؛ولی درجهان مجردات این موراد منتفی است ؛به عبارتی نظام مغایر با چونین احکامی است ...و ان پیچاندنی که بنده گفتم منظور تحت تسلط در اوردن حد فاصله بین دو شئ می باشد ؛به عبارتی شما می توانید قانون مادی در حد فاصله متعارف بین دو شئ را به تسلط خود در اورید ؛و هر طور که می خواهید به ان حکومت کنید ؛پس شخص می تواند امر کند به زمین مادی و ان فرو رود و و شئ مورد نظر در محل مورد نظر ظهور پیدا کند ؛این نوع سلطه را امام معصوم برای ان شخص بیان نموده اند ؛یعنی فرو رفتن زمین بین دو سلیمان وتخت...ولی گفتم به علت اینکه منشا علت غیر مادی و خارج از زمان ومکان بود ؛اشخاص اصلا متوجه فرو رفتن زمین نگشتند...کمی دقت کنید...

ولی امر کسی که حاکم شده است، نمی تواند حکمت خداوند درباره ساختار عالم ماده را نقض کند. تمام بحث من همین است. شما جوری صحبت می کنید که گویا کسی که از افق بالاتر بر عالم ماده تسلط پیدا کرده، می تواند هر کاری بکند... در حالی که اعمال او نمی تواند محال عقلی ایجاد کند. باید عمل او ارتباطی با احکام عالم ماده داشته باشد.

این ادعا درست مثل این است که بگوییم شخص حاکم شده قادر است کاری بکند که تا مدتی، دو با دو بشود پنج! بعضی از امور کاملاً نشدنی هستند، به طوری که اگر فرض کنیم آن اتفاق رخ می دهد، کلاً نظام عالم به هم می ریزد.

در این مورد بخصوص، عرض بنده این است که علم می گوید چنین معجزه ای اینگونه ممکن است، و در واقع اثبات می کند که طی الارض مغایرتی با نظام ماده نداشته، محال عقلی نیست. حالا شما می گویید ربطی به شکافت فضا - زمان ندارد. فرض که اینطور باشد... عرض بنده این است که به هر حال ربطی به حکمی از عالم ماده دارد. دقت کنید. :Sham:

ادامه در پست بعدی...

نقل قول:
کیهان شناسی نوین و ابعاد دوازده گانه کیهانی همه داخل در حوزه زمان و مکان که فضا نیز دایر مدار مکان می باشد قرار دارند ؛و عمل فرو رفتن زمین در این حوزه مادی ملزم با زمان است ،نتیجتا چونین تداعی ای درست نیست ...

شما اطلاع درستی از کیهان شناسی نوین ندارید. همانطور که عرض کردم، کیهان شناسی نوین می گوید در سطح ذرات بنیادین، ساختار فضا - زمان متفاوت بوده، زمان به معنایی که شما در ذهن دارید اصلاً مطرح نیست. و این مسئله کاملاً علمی است.

نقل قول:
نخیر حتی اگر شما همه نظم ذرات را نیز در جای خود قرار دهید باز خود جسم نیست ؛به عبارتی شما یک عدمی بین جسم ایجاد کرده اید ودوباره انرا خلق نموده اید ؛در حالی که جسم بین خودش و عدمش قرار نمی گیرد ؛به عبارتی نمی شود شئ بودن شئ را از خودش گرفت..

تبدیل یک شئ به انرژی، و تشکیل مجدد آن، عدم محسوب نمی شود. تحول نام دارد.

نقل قول:
اینها همه با دلایل قاطع در مبحث اعاده معدوم و ابطال ان به اثبات رسده است ؛حتی بالاتر از این ،دو جسم که از هر نظر مانند هم باشند ولی در دو مکتن مختلف باشند باز مانند هم هستند ؛نه عین هم چون مکان ان دو فرق می کند در هر حال برای برگرداندن جسم باید زمان ومکان مقوم به وجود انرا نیز برگرداند...

با این حساب، تخت بلقیس، مدام در حال تبدیل شدن به تختی دیگر بوده، چرا که زمان همواره بر آن می گذرد. نه تنها تخت بلقیس، بلکه این موضوع درباره همه چیز صادق است.

نقل قول:
شما وقتی بحث از ذره وجرم می کنید ،نمی توانید زمان را از ان خارج نمایید ؛نتیجتا در عالم خارج تقسیم ذرات تا یک حدودی میسر است ؛ولی در عالم وهم وعقل است که جسم می تواند به بی نهایت تقسیم گردد...

این دو مسئله چه ربطی به هم دارند؟ در ثانی، من زمان را از آن خارج نکردم، بلکه مفهوم حقیقی زمان از نظر علمی را مطرح کردم.

نقل قول:
همه فرضیه فوق از اصل اشتباه می باشد به عبارتی جمع بین ذره وجرم لازمانی و لامکانی باعث تناقض می گردد و ارتفاع نقیضین انها از محالات عقلی است...

ببخشید، فرضیه فوق آخرین تئوری روز دنیا درباره ساختار عالم ماده است که مبنای ریاضی دارد...

نقل قول:
دوست عزیز خود ذره در هر انی مکانی می سازد که مغایر با مکان ان بعدی است ؛و اینکه یک ذره در یک ان در چند مکان باشد ؛مستلزم ان است ؛که در یک ان چندین مکان را انتقال دهد؛و این یعنی اینکه اصلا ذره در هیچ یک از مکانهای فوق نیست ؛چون این امر مستلزم چندمکان با یک ذره می باشد ؛این در حالی است که خود ذره چیزی جز مکان نیست...

مشکل شما این است که فکر می کنید ذرات بنیادین، گلوله های توپر هستند، در حالی که این نظریه سالهاست که منسوخ شده است. اتفاقاً در همین تئوری ها آمده که گاهی اوقات، ذره در هیچ جای بخصوصی قرار ندارد. اینها محالات عقلی نیست، تئوری هایی عمیق، با پشتوانه محکم ریاضی است. محال عقلی هم که به ریاضی راهی ندارد.

نقل قول:
جناب بینام بنده حرف از سریان و انتقال دو نظام در هم می زنم نه تجلی ؛ما با تجلی کاری نداریم بحث ما بر سر مخلوط نشدن دو نظام می باشد...نظامهای خلقت را نمی توان با هم ترکیب کرد مخلوط کرد ؛سریان داد ؛به هم اویخت ؛ اینها محال است...

بنده هم نگفتم آن بزرگوار دو نظام را با هم ترکیب کرده، کل عرض بنده این است که رویداد عالم بالاتر، در عالم پایینتر متجلی می شود، و این تجلی، ناچاراً از حکمت خداوند که همان احکام عالم پایین تر است، تبعیت می کند. به همین دلیل است که انتقال تخت بلقیس، باید یک توضیح علمی داشته باشد. مسلماً علم هرگز نمی تواند توضیح دهد که آن بزرگوار، چگونه دست به این عمل زد. چرا که علم مادی بر ملکوت آسمانها کور است. ولی روند مادی این رخداد، از نظر علمی (منطق مادی، که یکی از شاخه های آن ریاضی است) باید قابل توضیح باشد.

نقل قول:
این یعنی اینکه بهشت عرضش برابر اسمانها وزمین می باشد ؛در حالی که نه کاری به زمین ما دارد (تداخل و برخورد ندارد)نه دوزخ دارد ونه عالم اجنه و غیره...

دقیقاً. اگر بپذیریم که عوالم بالاتر با عوالم پایین تر ترکیب شده، تداخل و برخورد دارند، آنگاه به نوعی مجبور به پذیرش وحدت وجود هم خواهیم بود، که این اعتقاد باطل است.

نقل قول:
بنده هم نظریات علمی را خوانده ام وهم دلایل عقلی و منطقی را ؛البته متاسفانه برخی از علوم طبیعی به طرح فرضیاتی پرداخته اند که خارج از احکام و موضوعات ان علم می باشد ؛برای همین در موارد مختلفه به تناقض بین احکام ان منجر شده است ؛این در حالی است که موضوع هر علمی با علم دیگر فرق می کند و به تبع مسائل و اصولی که ان علم بر روی ان بنا شده است ؛برگرفته از موضوع ان می باشد ؛و وارد نمودن مسائل حیطه یک علم به علمی دیگر در موارد غیر مرتبط باعث اشتباهات زیادی در مسائل بعدی ان می گردد....

امیدوارم منظورتان از برخی علوم طبیعی، تئوری کوانتوم و غیره نباشد. روش علمی اجازه چنین کاری را نمی دهد. وقتی علمی وارد حیطه ای می شود، یعنی به آن حیطه مربوط می شود. در ضمن نظریه پردازان کیهان شناسی هیچ علاقه ای به دخالت در امور دین ندارند، و صرفاً مسائلی که مطرح می کنند، کاملاً مادی است و اکثراً ملحد یا وحدت وجودی هستند. همین استیون هاوکنیگ خودمان به تازگی اعلام کرد که بعد از عمری تحقیق به این نتیجه رسیده که عالم نیازی به خالق ندارد، و قوانین فیزیک خودشان گویای همه چیز هستند. همین خودش نشان می دهد با چه قوم و قبیله ای طرفیم! :Cheshmak:

ولی، نظریات آنها پشتوانه ریاضی داشته، در آزمایشات و اختراعات مورد استفاده قرار می گیرند. پس وقتی می گویند ممکن است ذره ای در آن واحد چند جا باشد، یا اصلاً هیچ جا نباشد، و اینکه در سطح کوانتومی گذشته، حال، و آینده معنا ندارد، این گفته ها صحیح است، مگر آنکه با منطق ریاضی خلاف آن ثابت شود. البته به خاطر مشاهداتی که این تئوری ها را تأیید کرده اند، رد شدن آنها تقریباً غیر قابل تصور است.

نقل قول:
ببنید ما علوم عقلی را برای فهم بهتر مسائل دینی تفهم می کنیم ؛مانند اینکه کسی برای فهم مطالب ادبی باید دستور زبان ان را یاد بگیرد ؛نه اینکه خود علوم عقلی منشا دین باشند...

کلاً می فرمایید، یا از عرایض بنده برداشت کردید که من علوم عقلی را منشاء دین می دانم؟!

نقل قول:
در هر حال ورود مسائلی که در حیطه یک علم نمی باشد ؛از مسائلی است بغرنج ؛که دامنگیر برخی از علوم نوین امروزی گشته است؛..

شرمنده، ولی این ادعای شما فاقد پشتوانه است. همانطور که عرض کردم چنین اتفاقی رخ نداده، و هر آنچه که تئوری کوانتوم (و تئوری های مشتق از آن) می گوید، کاملاً در حیطه آن است.

در نهایت، من حس می کنم که ما داریم یک موضوع واحد را با دو زبان مختلف بیان می کنیم، و از آنجا که زبان یکدیگر را نمی فهمیم، فکر می کنیم که هر کدام از طرفین، دارد بر ضد دیگری صحبت می کند...

شما فرمودید که عالم ها با هم تداخل ندارند. بنده پذیرفتم. بنده عرض کردم قوانین عالم ماده نقض نمی شوند، شما پذیرفتید... خوب اختلاف نظر کجاست؟ :Gig:

با تشکر مجدد :Gol:
یا حق

..با سلام..

دوست عزیز..

جناب بینام..

فقط می خواهید مطلب بنویسید حال به هر صورت که باشد؛وکاری به صحت وسقم هم ندارید:Labkhand:

دوست عزیز ؛حضرت عالی می خواهید روابط و مسببات حقیقی در امور را از زیر میکروسکوپ های ازمایشگاه فیزیک و دستگاههای مادی در اورید و این نشدنی می باشد ..

به نظر مطالب را اصلا متوجه نمی شوید ؛بعضا مشکل از شما هم نیست چون با موارد مربوطه بیگانه هستید!

می گویید:

ولی، نظریات آنها پشتوانه ریاضی داشته، در آزمایشات و اختراعات مورد استفاده قرار می گیرند. پس وقتی می گویند ممکن است ذره ای در آن واحد چند جا باشد، یا اصلاً هیچ جا نباشد، و اینکه در سطح کوانتومی گذشته، حال، و آینده معنا ندارد، این گفته ها صحیح است:Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig:، مگر آنکه با منطق ریاضی خلاف آن ثابت شود. البته به خاطر مشاهداتی که این تئوری ها را تأیید کرده اند، رد شدن آنها تقریباً غیر قابل تصور است.:Sokhan::Sokhan::Gig::Gig:

ما از چه چیزی صحبت می کنیم شما از کجا ؛..چیزی که جرم نداشته باشد ولی اثر داشته باشد در فیزیک همان انرژی است ؛وابته اثر ان دیده می شود ولی خودش در زیر وسایل دیده نمی شود..!حال چیزی که ذره باشد و از تقسیم نیز به دست امده باشد ,و جرم هم نداشته باشد چیست خدا می داند...

شما با چه دلیلی این تئو ریها ی خیالی را قبول می کنید؛اصل مطلب که همان وسایل و دستگاههای ازمایشگاهی می باشد روی هواست چه برسد به نظریات انها...

خود منطق ریاضی هیچ وقت به مطلق نمی رسد تماما با حدود و ضریب سر و کار دارد ؛چه برسد که بخواهی انرا در فیزیک بر اجسام نیز حمل نمایید ؛و حرکت انها را با ان توجیه نمایید..

ببنید شما اگر این مطالب را برای شخصی که با ریاضیات سر و کار نداشته باشد بگویید ؛ممکن است خیلی هم شما را بستاید ؛ولی برای کسی که با مباحث ریاضی و فرموله کردن ان برای حرکات ذرات سرو کار داشته است ؛سخن جالبی نیست...

یک مثال ساده برای شما بزنم:

شما فرض کنید موجودات دو بعدی ای وجود دارد ؛حال یک موجود سه بعدی وارد دنیای انها می شود ؛البته موجود سه بعدی در حالی که مقوم به ارتفاع می باشد نمی تواند ؛منطبق با جهان دو بعدی گردد؛نتیجتا موجودات دو بعدی فصل مشترک ان با دنیای خود را ؛تفهم می کنند ؛وخیال می کنند این موجود همان موجود سه بعدی است ؛ولی موجود دو بعدی هیچ گاه ارتفاع را درک نخواهد کرد ؛...

البته این موضوع در تفهم و تمثل جن و ملائک خیلی به درد می خورد ؛...

شخص و ازمایشگاههش و همه وسایل ان و مواد مورد ازمایش موجودات دو بعدی هستند ؛حال از ابزار دو بعدی بخوهید که ارتفاع را برای شما قابل درک کنند؛این یک توهم است...

همه سخن شما این است که ساختار مادی و روابط و امور حقیقی و علل مادی در معجزه به هم نمی ریزد ؛من هم گفتم نمی ریزد ؛ولی قانون بالا به این روابط از سبیلی دیگر تصرف می کند ؛و قوانین مادی زیر را به دست می گیرد ؛واین منشا علت هیچ وقت در ازمایشگاه به دست نخواهد امد؛چون منشا خارج از تدابیر مادی است و وسایل ازمایشگاه انرا درک نمی کند......چون منشا علت از سنخ تشخیص ابزار مادی نیست...

نتیجتا شما برای اژدها شدن عصای موسی و حرکت تخت سلیمان ؛در ازمایشگاه فیزیک نمی توانی بنشینی و ازمایش انجام بدهی شاید ؛منشا علت را به دست اوری..یعنی این امر از طریق روابط معمولی و عادی و علل مادی خارج است ؛یعنی شما از طریق سلسله علل مادی به ان نمی توانید برسید......

نتیجتا عالم مادی عالم برخورد می باشد ؛در حالی که عالم معجزه عالم حضور وقدرت ؛حال شما ماده را می خواهی با عالم غیر مادی سرایت دهی این را فقط ازمایشگاه فیزیک درک کرده است؛...ازمایش مادی بر احکام مادی استوار است و نتیجه ای غیر از احکام ان به شما نمی دهد..این از بدیهیات است ؛بندگان خدا علامه طباطبایی و مطهری برای رد شبهات ماتریالیسمها و ازمایشگا هها و تئوریکهای مادی انها کلی استدلال کرده اند....

سخن اخر اینکه شما برای ما یک مصداق از ازمایش های فوق بیاورید که در مجامع علمی ثبت شده باشد ؛ تونل زمان و غیرهم همه یک خیال است تا واقعیت و هیچ وقت بشر در ازمایشگاه مادی خود به ورای انچه محسوس است نخواهد رسید ....این از اموری بدیهی است ورد ان از مضحکات عقلی...

با تشکر

سلام دوستان این مبحث خیلی دارد جنجالی می شود ما برای بحث دوستانه آمده ایم
آقای علوی حرف های شما را (از نظر بنده) 30 درصد قبول دارم و لی بیشتر حق با آقای بینام است
به خدا قسم هیچ علمی به علم اسلام و قرآن نمیرسد و علوم شیمی و فیزیک در مقابل کتاب های ما مسلمانان صفر هستند
بحث جن هم یک بحث پیچیده نیست و کارهایی که جن ها می کنند هیچ پیچیدگی با مقایسه با کار های انسان ندارند درست است بعضی از ویژگی های آنان از ما بیشتر است ولی هیچ کار غیر عادی انجام نمیدهد و علوم آنها پایه ای غیر منطقی ندارد این موجود ماننده سایر موجودات زنده است فقط ماننده انسان ها از عقل و شهور و درک و... برخوردارند .

با تشکر

..با سلام..

جناب بینام..

بنده وقت پرداختن به همه مطالب شما را ندارم ؛فقط به مسائلی که مورد اختلاف است می پردازم...

اصل بحث از از این تئوری شروع شد:

اگر در ساختار فضا - زمان شکافی ایجاد کنیم، از طریق آن شکاف می توان از نقطه ای به نقطه دیگر نقل مکان کرد، و تا آنجاییکه می دانم این عمل در حالتی لازمان رخ می دهد، به همین دلیل، به صورت آنی اتفاق می افتد.

به عبارتی شما خواستید از طریق سلسله علل تجربی ؛به این امر فائق ایید ؛البته خیلی از افراد می خواستند معجزه انبیا را از طریق سلسله علل طبیعی توجیه نمایند وهم اکنون نیز در اروپا طرفدارانی دارد..

خود علم تجربی مانند قضایای عقلی از قبیل ریاضی ضرورت وحتم را نمی رساند ؛فقط من باب تکرار برای ما علل گشته است؛به عبارتی در علوم تجربی هیچ وقت علت واقعی را نمی توان به دست اورد ؛یعنی علم تجربی فقط از علل حسی و مشهود حکایت می کند ولی ایا ؛علت مورد بحث علت حقیقی هست این برای علم تجربی شناخته شده نیست؛....نتیجتا علوم ازمایشگاهی و طبیعی به نوعی علومی اعتباری هستند ؛یعنی وابسته به علل دقیقتر می گردند..یعنی یک وقت علت یک رابطه ؛چیزی است و وقتی دیگر اصلا ان علت منتفی می گردد و علتی دیگر جای انرا می گیرد...نتیجتا حقیقت ارتباط بین اشیا از حوزه علوم تجربی خارج است..

خب..
یعنی می توان یک جسم صلب را از طریق شکاف مربوطه ؛بدون کسری از زمان ؛از مشرق به مغرب برد!!چون لازمان یعنی اصلا زمان در ان مطرح نباشد...به عبارتی اصلا فاصله مکانی را هم باید برداشت ؛چون خود فاصله دلالت بر حرکت دارد ؛و در این حرکت هر چند بسیار سریع نهایتا کسری از مقدار برای حرکت به دست می اید....

برداشت مطلب شما این است:

برای درمان سرطان، لازم است غده سرطانی حذف شود. گاهی دارو این کار را می کند (اسباب مادی)، گاهی شخص شفا پیدا می کند (اسباب غیر مادی).

در حالت اول، کل روند در عالم ماده رخ می دهد، و کل آن با علم قابل بررسی است.
در حالت دوم، علت امر ورای ماده است، و علم نمی تواند بگوید چرا ناگهان غده بدون هیچ علت ظاهری تصمیم به ناپدید شدن گرفت. ولی روند ناپدید شدن غده رویدادی مادی بوده، کاملاً قابل بررسی است، چرا که هیچ ربطی به علت غیر مادی آن نداشته، صرفاً حاصل آن علت غیر مادی می باشد.

حالت اول درست است...

در حالت دوم ؛شما منشا علت را غیر مادی(علت واقعی و حقیقی و غیر تجربی) می دانید ولی ؛سلسله علل طولی انرا حسی و مشهود(علل عادی و تدریجی)؛می دانید ؛یعنی فقط منشا ناشناخته است ولی ؛بقیه سلسله علل را می توان از طریق ناپدید شدن غده شناخت...

البته خود دکترها وقتی یک غده از سر کسی ناگهان رخت می بندد ؛هیچ وقت نمی توانند انرا از لحاظ علمی توجیه نمایند ؛چون برای توجیه ان نیاز به علت نخست می باشد ؛که هیچ گاه انرا نخواهند شناخت ؛و بقیه سلسله طولی نیز به حکم منشا ؛همه علل واقعی هستند نه عللی که همواره می بینیم...نتیجتا همیشه در علم طبیعی علت تجربی به علت تجربی دیگر می انجامد ؛و اگر علل ابتدایی مادی نباشد ؛بقیه علل نیز ناشناخته می مانند...

به عبارتی برای برداشتن یک غده ؛هیچ گاه علل معمولی و تدریجی علل واقعی نیستند؛ بلکه علل تجربی و تدریجی می باشند که تحت سلسله علل معد قرار می گیرند برای همین به ان طبیعی می گویند ،یعنی وجود چیزی از سلسله علل طبیعی و معد بگذرد....

ولی در یک معجزه مانند زنده شدن شخص و یا نزول قران بر یک امی ؛و غیرهم هیچ کدام از طریق سلسله علل طبیعی توجیه پذیر نیستند؛چون اگر اینطور بود اموختنی بود ؛در حالی که معجزه اموختنی نیست ؛یعنی نمی توان انرا به کسی یاد داد...

پس طبق انچه گفته شد ؛معجزه از طریق عالم ملکوت یا قدرت ؛منشایت می گیرد ؛یعنی شخص باید به ان دار اتصال پیدا نماید ؛انگاه بر قانون پایین سیطره پیدا نماید ؛و به تبع ان بر ان حکومت کند(نه نقض نماید) ؛و حکومت از طریق قانون بالا همه از طریق سلسله علل همان مرتبه می گذرد ؛نتیجتا قانون پایین بر خلاف علل طبیعی ؛از طریق علل واقعی که باطن ان است ؛تدبیر می گردد ؛ودر این فعل هیچ گاه نقض علل طبیعی نخواهد شد ؛چون خود علل مادی ؛منشایت از عالم ملکوت دارد ؛یعنی تدبیر امور به عهده قانون قدرت و یا ملکوت است ؛این در حالی است که هیچ گاه شئون علت نافی شئون معلول نخواهد بود....

کل عرض بنده این بود، و شما به پدیده شکافت فضا - زمان حمله کردید که نمی دانم چرا... خوب به فرض قبول، اصلاً چنین پدیده ای وجود ندارد... به هر حال تمام اتفاقات لازم در نظام ماده برای طی الارض تخت بلقیس، باید رخ داده باشند. همین.

دوست عزیز در بحث علوم تجربی ؛نمی توان حکم کلی داد ؛این یک اشتباه است همان طور که لاوازیه چونین کاری کرد ...

در ثانی اگر همه اتفاقات از طریق سلسله علل طبیعی گذشته باشد ؛در ست است ؛به عبارتی علل حرکت تخت همه عللی معد و حسی باشند و نهایتا به علت اول که ان هم حسی باشد ختم گردد؛چون منشا علت غیر مادی ؛به سلسله علل حسی و غیر مادی سرایت نمی کند ؛نتیجتا علل معد است که سلسله علل معد می پذیرد ؛یعنی علل مورد پذیرش برای گام بعدی؛ولی در علت تکوینی سلسله علل هیچ گاه به علل تجربی سرایت نمی کند...نتیجتا طبق نظام خودش زمان وفاصله بی معنا می گردد...یعنی نمی توان از عللی که مقوم به فاصله وزمان هستند انرا توجیه نمود ....

هر چند در اینده علم بتواند جسمی را در مدت خیلی کم از کسر زمان به جاهای خیلی دور انتقال دهد...ولی هیچ گاه این مطلب اساس معجزه و سلسله علل وجود انرا نمی تواند توجیه کند...

علل واقعی و غیر طبیعی ؛عللی هستند که از طریق علل حسی قابل توجیه نیستند ؛..به عبارتی روش رسیدن است که متفاوت است وگرنه غایت که یکی است..پس توجیه روش کار از طریق قانون مادی برای اصل معجزه بدون توجیه است...

نتیجتا ما از روش فعل اطلاع نداریم,ولی وقتی امام می گوید شخص به زمین بین تخت و سلیمان امر کرد که فرو رود (؛یعنی به تکوین زمین تسلط پیدا نمود ؛این در حالی است که در عالم تکوین اصلا زمان واحکام مادی نیست؛) وتخت پیش سلیمان حاضر گشت نتیجه می دهد ؛که اصل چونین فعلی در زمان انجام نگرفته است ،هر چند ظهور ان در زمان اتفاق افتاده باشد...مانند افعالی که از طریق عالم مثال بر زمین ظهور پیدا می کند ؛...

مثلا وقتی شما چهار ساعت می خوابید ؛اصلا در عالم خواب زمانی بر شما حمل نشده است؛ولی ظهور ان در عالم بیداری ؛حمل به مقدار معینی می باشد...

پس دیر وزود اوردن خود تخت ؛در عالم مادی ظهور دارد ولی در عالم خارج از زمان این امر بی معنی می باشد ؛پس قدرت وعلم بالاتر باعث سیطره بیشتر می گردد نتیجتا تدبیر نیز متاثر از ان می گردد؛...

موفق باشید

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
بنده وقت پرداختن به همه مطالب شما را ندارم ؛فقط به مسائلی که مورد اختلاف است می پردازم...

والا ما اختلافی در بیشتر فرمایشات حضرت عالی، با عرایض خودمان نمی بینیم... بنده هم فقط به قسمتهای شاید مورد اختلاف می پردازم:

نقل قول:
به عبارتی شما خواستید از طریق سلسله علل تجربی ؛به این امر فائق ایید ؛البته خیلی از افراد می خواستند معجزه انبیا را از طریق سلسله علل طبیعی توجیه نمایند وهم اکنون نیز در اروپا طرفدارانی دارد..

خیر. تنها یک علت در معجزه وجود دارد، و آن همان علتی است که ورای ماده قرار دارد.

نقل قول:
خب..
یعنی می توان یک جسم صلب را از طریق شکاف مربوطه ؛بدون کسری از زمان ؛از مشرق به مغرب برد!!چون لازمان یعنی اصلا زمان در ان مطرح نباشد...به عبارتی اصلا فاصله مکانی را هم باید برداشت ؛چون خود فاصله دلالت بر حرکت دارد ؛و در این حرکت هر چند بسیار سریع نهایتا کسری از مقدار برای حرکت به دست می اید....


شما برداشت درستی از مفاهیم کیهان شناسی نوین ندارید.

نقل قول:
ولی در یک معجزه مانند زنده شدن شخص و یا نزول قران بر یک امی ؛و غیرهم هیچ کدام از طریق سلسله علل طبیعی توجیه پذیر نیستند؛چون اگر اینطور بود اموختنی بود ؛در حالی که معجزه اموختنی نیست ؛یعنی نمی توان انرا به کسی یاد داد...

چطور می تواند آموختنی باشد، در حالی که منشاء آن خارج از جهان ماده قرار دارد؟

نقل قول:
دوست عزیز در بحث علوم تجربی ؛نمی توان حکم کلی داد ؛این یک اشتباه است همان طور که لاوازیه چونین کاری کرد ...

بنده هم حکم کلی ندادم. جمله نخست من این بود:

نقل قول:
غیب شدن و در جای دیگر ظاهر شدن با علوم نوین سازگارتر است. آخرین تئوری های کیهان شناسی احتمال انجام این عمل (طی الارض) را تأیید می کند. اگر در ساختار فضا - زمان شکافی ایجاد کنیم، از طریق آن شکاف می توان از نقطه ای به نقطه دیگر نقل مکان کرد، و تا آنجاییکه می دانم این عمل در حالتی لازمان رخ می دهد، به همین دلیل، به صورت آنی اتفاق می افتد. البته برای ایجاد شکافی بزرگ در ساختار فضا - زمان به انرژی بسیار بالایی نیاز است.

ایناییکه گفتم کاملاً علمی بود و ربطی به فیلمای علمی - تخیلی نداشت.

درباره اجنه... والله اعلم

این یعنی چی؟

نقل قول:
یعنی نمی توان از عللی که مقوم به فاصله وزمان هستند انرا توجیه نمود ....

همانطور که گفتم، در سطح کوانتومی، گذشته، حال، آینده، جلو، عقب، راست، چپ، بالا، پایین، بی معنا می شوند...

نقل قول:
پس توجیه روش کار از طریق قانون مادی برای اصل معجزه بدون توجیه است...

معجزه جای دیگری رخ می دهد، حاصل آن در جهان مادی ظاهر می شود...

حالا چرا پایان پستتان این همه اینتر زده اید؟؟؟

همانطور که گفتم، اصلاً نمی فهمم مخالفت شما با عرایض بنده کجاست... بیشتر مطالبی که بیان می کنید برای بنده کاملاً قابل فهم و مقبول است. در عین حال هیچ خدشه ای به اعتقاداتم در این باب وارد نمی کند.

با تشکر فراوان
یا حق

..یا ستار..

با سلام...

جناب بینام..

در بین مطالبتان موارد ضد ونقیضی بود که بنده ؛انها را گوشزد نمودم ولی باز شما توجه نکردید:

این:

غیب شدن و در جای دیگر ظاهر شدن با علوم نوین سازگارتر است. آخرین تئوری های کیهان شناسی احتمال انجام این عمل (طی الارض) را تأیید می کند. اگر در ساختار فضا - زمان شکافی ایجاد کنیم، از طریق آن شکاف می توان از نقطه ای به نقطه دیگر نقل مکان کرد، و تا آنجاییکه می دانم این عمل در حالتی لازمان رخ می دهد، به همین دلیل، به صورت آنی اتفاق می افتد. البته برای ایجاد شکافی بزرگ در ساختار فضا - زمان به انرژی بسیار بالایی نیاز است.

یعنی این:

ولی، نظریات آنها پشتوانه ریاضی داشته، در آزمایشات و اختراعات مورد استفاده قرار می گیرند. پس وقتی می گویند ممکن است ذره ای در آن واحد چند جا باشد، یا اصلاً هیچ جا نباشد، و اینکه در سطح کوانتومی گذشته، حال، و آینده معنا ندارد، این گفته ها صحیح است:Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig:، مگر آنکه با منطق ریاضی خلاف آن ثابت شود. البته به خاطر مشاهداتی که این تئوری ها را تأیید کرده اند، رد شدن آنها تقریباً غیر قابل تصور است.:Sokhan::Sokhan::Gig::Gig:

واین یک سخن کلی است ؛.و خارج از احکام مادی ...

اولا شما همه حرف خود را روی امکان گذاشته اید..

در ثانی به نظر شما یک ذره که جرم هم داشته باشد ایا مکان دارد یا خیر!!منظور جا نیست..به عبارتی اشیا خارجی خارج و مکان را ساخته اند ؛نه اینکه جایی باشد واشیا در ان ریخته شده باشد..

حال اگر این مکان انتقال پیدا کند؛ایا در مکانی مادی انتقال پیدا می کند ؛یا در مکانی غیر مادی ؛این ذره با حفظ مادی بودن خود نمی تواند سه مکان را جابجا کند ؛چون امر مربوطه به تناقض می انجامد،به عبارتی این ذره با حفظ مکان خود ؛هم باید مکانش را انتقال دهد و هم ندهد؛چون در عالم مادی ؛یک جسم نمی تواند در سه نقطه باشد ولی هر سه یکی باشند ؛به عبارتی در یک مکان مادی سه مکان مختلف عینبت را به همراه ندارد ؛بلکه مثلیت را به دنبال دارد ؛حداقل در اختلاف مکانی ؛نتیجتا این امر با حفظ نظام مادی نشدنی است...

مگر اینکه ذره از احکام مادی خارج گردد ؛و مکان را به لامکان تبدیل نماید ؛واین مورد نیز نشدنی است ؛چون یک امر مادی نمی تواند با حفظ نظام خود وارد عالم غیر مادی گردد ؛نتیجتا با بودن مکان برای ذره ؛هیچگاه ذره مورد نظر تغییر نشاه نخواهد داد...

ببینید دوست عزیز در جهان مادی نمی توان برای یک جرم مادی احکام غیر مادی را پیاده کرد ؛این به تناقض و انقلاب می انجامد ؛...به عبارتی شما هر چه ازمایش تجربی انجام دهید خارج از احکام ماده نمی توانید نتیجه بگیرید..

این یعنی اینکه گذشته وحال واینده همیشه در ازمایش های مادی معنا دارد واز ملزومات ان می باشد..چون نتیجه ازمایش ؛منتج در مکان مادی است...

این سخن شماست:

ولی از لحظه ای که طی الارض تخت بلقیس آغاز می شود، روندی مادی آغاز شده، و این روند با علم قابل بررسی است.

پس اگر لازم باشد ساختار فضا - زمان شکافته شود (که امری کاملاً مادی است)، این اتفاق می افتد. زیرا اگر این پدیده لازم رخ ندهد، قوانین عالم ماده به هم ریخته، محالی عقلی رخ داده، حکمت خداوند باطل شده است.

همه بحث بر سر این است که این عمل با علوم تجربی قابل بررسی و توجیه نیست؛چون علت ان به وسیله علوم تجربی قابل بررسی نیست؛وقتی همه علوم تجربی بر مبنای حس و مشاهدات مادی باشد ؛و خود این علل نیز ضرورت نداشته باشند ؛چگونه می خواهد روند علت حقیقی را پیدا کند...

هر چه علوم تجربی در مورد یک حادثه بگوید فقط از نقطه نظر تکرار و مشاهده و علل طبیعی می باشد نه چیزی فراتر از ان ؛این در حالی است که هیچ وقت به علت حقیقی پی نخواهد برد ؛چون علت ؛یک علت ملکوتی می باشد...

توجیهات علمی همه بر اساس نزدیکترین موارد علمی شناخته شده به علل فعل مربوطه می باشد ولی ؛ایا می تواند بگوید این علت واقعی بوده است..همه این موارد توجیه است نه تطبیق بر واقعیت...

ایا جمع شدن همه استخوانهای پوسیده یک الاغ و و روییدن گوشت بر انها و زنده شدن ان وجریان پیدا کردن خون در بدن الاغ با علوم تجربی و مادی قابل بررسی می باشد...

جمله دوم شما امکان اولی را هم نقض نمود ؛نتیجتا چونین چیزی در عالم قطعی می باشد...

در اخر این یعنی چی:

همانطور که گفتم، در سطح کوانتومی، گذشته، حال، آینده، جلو، عقب، راست، چپ، بالا، پایین، بی معنا می شوند...

یاحق

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
در بین مطالبتان موارد ضد ونقیضی بود که بنده ؛انها را گوشزد نمودم ولی باز شما توجه نکردید:

کدام تناقض؟ :Gig:

نقل قول:
واین یک سخن کلی است ؛.و خارج از احکام مادی ...

چه چیزی خارج از احکام مادی است؟ :Gig:

نقل قول:
اولا شما همه حرف خود را روی امکان گذاشته اید..

خوب معلوم است که همه حرف خودم را روی امکان می گذارم. ممکن است شب بخوابیم، صبح بلند شیم آقایان دانشمندان تئوری جدیدی داده باشند!!! :Cheshmak:

نقل قول:
در ثانی به نظر شما یک ذره که جرم هم داشته باشد ایا مکان دارد یا خیر!!منظور جا نیست..به عبارتی اشیا خارجی خارج و مکان را ساخته اند ؛نه اینکه جایی باشد واشیا در ان ریخته شده باشد..

حال اگر این مکان انتقال پیدا کند؛ایا در مکانی مادی انتقال پیدا می کند ؛یا در مکانی غیر مادی ؛این ذره با حفظ مادی بودن خود نمی تواند سه مکان را جابجا کند ؛چون امر مربوطه به تناقض می انجامد،به عبارتی این ذره با حفظ مکان خود ؛هم باید مکانش را انتقال دهد و هم ندهد؛چون در عالم مادی ؛یک جسم نمی تواند در سه نقطه باشد ولی هر سه یکی باشند ؛به عبارتی در یک مکان مادی سه مکان مختلف عینبت را به همراه ندارد ؛بلکه مثلیت را به دنبال دارد ؛حداقل در اختلاف مکانی ؛نتیجتا این امر با حفظ نظام مادی نشدنی است...

بنده اصلاً نمی فهمم چه می گویید... بر چه اساس می گویید... اصلاً چه ربطی دارد...

نقل قول:
مگر اینکه ذره از احکام مادی خارج گردد ؛و مکان را به لامکان تبدیل نماید ؛واین مورد نیز نشدنی است ؛چون یک امر مادی نمی تواند با حفظ نظام خود وارد عالم غیر مادی گردد ؛نتیجتا با بودن مکان برای ذره ؛هیچگاه ذره مورد نظر تغییر نشاه نخواهد داد...

چه چیزی باعث شده فکر کنید لامکان کوانتومی غیر مادی است؟

نقل قول:
ببینید دوست عزیز در جهان مادی نمی توان برای یک جرم مادی احکام غیر مادی را پیاده کرد ؛این به تناقض و انقلاب می انجامد ؛...به عبارتی شما هر چه ازمایش تجربی انجام دهید خارج از احکام ماده نمی توانید نتیجه بگیرید..

مگر من احکام غیر مادی را برای عالم ماده جاری کردم؟ بنده گفته های تئوری های کاملاً مادی را مطرح کردم. همین. این شمایید که فکر می کنید گفته های این تئوری ها ملکوتی است.

نقل قول:
این یعنی اینکه گذشته وحال واینده همیشه در ازمایش های مادی معنا دارد واز ملزومات ان می باشد..چون نتیجه ازمایش ؛منتج در مکان مادی است...

شما هنوز در عصر نیوتون سیر می کنید. بهتر است پا به عصر اینشتن و هایزنبرگ بگذارید...

نقل قول:
همه بحث بر سر این است که این عمل با علوم تجربی قابل بررسی و توجیه نیست؛چون علت ان به وسیله علوم تجربی قابل بررسی نیست؛وقتی همه علوم تجربی بر مبنای حس و مشاهدات مادی باشد ؛و خود این علل نیز ضرورت نداشته باشند ؛چگونه می خواهد روند علت حقیقی را پیدا کند...

هر چه علوم تجربی در مورد یک حادثه بگوید فقط از نقطه نظر تکرار و مشاهده و علل طبیعی می باشد نه چیزی فراتر از ان ؛این در حالی است که هیچ وقت به علت حقیقی پی نخواهد برد ؛چون علت ؛یک علت ملکوتی می باشد...

توجیهات علمی همه بر اساس نزدیکترین موارد علمی شناخته شده به علل فعل مربوطه می باشد ولی ؛ایا می تواند بگوید این علت واقعی بوده است..همه این موارد توجیه است نه تطبیق بر واقعیت...

من نمی گویم که تخت بلقیس منتقل شد، چون فضا - زمان شکافت. اتفاقاً کاملاً برعکس، فضا - زمان شکافت، چون اراده این بود که تخت بلقیس منتقل شود... دقت کنید. :Sham:

نقل قول:
ایا جمع شدن همه استخوانهای پوسیده یک الاغ و و روییدن گوشت بر انها و زنده شدن ان وجریان پیدا کردن خون در بدن الاغ با علوم تجربی و مادی قابل بررسی می باشد...

تا منظورتان از بررسی چه چیزی باشد. بله، قابل پیگیری است. اگر این معجزه زیر نظر تجهیزات آزمایشگاهی رخ می داد، کل روند را می شد ثبت کرد. اتمها به حرکت در آمده، ساختارهایی جدید را تشکیل دادند. در این روند، هیچ کدام از قوانین حاکم بر نظام اتمها نقض نشد، ولی اینکه چرا این اتمها ناگهان ظاهراً بی دلیل شروع به این کار کردند، خارج از حیطه علوم تجربی است.

نقل قول:
جمله دوم شما امکان اولی را هم نقض نمود ؛نتیجتا چونین چیزی در عالم قطعی می باشد...

کدام جمله کدام امکان را نقض نمود؟ :Gig:

نقل قول:
در اخر این یعنی چی:

همانطور که گفتم، در سطح کوانتومی، گذشته، حال، آینده، جلو، عقب، راست، چپ، بالا، پایین، بی معنا می شوند...

همین که شما نمی دانید این یعنی چه، خودش نشان می دهد که از پیشرفت های علمی روز کاملاً بی خبرید. معنی این جمله دقیقاً همان چیزی است که گفتم... توضیح ندارد. برای درک حقیقی آن، باید فرمولهای ریاضی که این امر را اثبات می کنند شهود ریاضی کرد. البته امروزه که مد شده در دانشگاهها فرمولهای ریاضی را حفظ می کنند، نه شهود...

به هر حال بنده ادعا نمی کنم که این امر را درک می کنم. فقط می دانم که این یک اصل در علوم نوین کیهان شناسی، با پشتوانه ریاضی است. برای شروع این مستند را توصیه می کنم:

http://telescope.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=327&proid=948

مستندهای بیشتر:

http://telescope.ir/index.aspx?pageid=206&siteid=1

با تشکر فراوان
یا حق

..با سلام..

جناب بینام..

انچه بنده از مفاهیم تئوری کوانتوم ذره و موج فهمیدم ؛این است که اصلا شئ به عنوان شئ بودنش وجود ندارد ؛به عبارتی اصلا ذاتی ندارد ؛تا خواص و اثاری هم داشته باشد؛البته این از نقطه نظر بنده است ولی نمی دانم ایا همین است یا خیر...

به نظر میرسد این تئوری همه خواص ذاتی و طبیعی اشیا را انکار می کند ؛البته مستقلا ؛مگر اینکه ناظری ان شئ را ببیند ؛به عبارتی تعامل ناظر است که برای شئ خاصیت تولید می کند ؛وگرنه شئ بالذات تهی از جواهر وجودی است...

اگر اینطور باشد که باید اصل ؛تصادم وتصادف را پی ریزی کرد؛چون اعیان و اشیا خارجی ؛متشکل از ذرات هستند ؛وذرات نیز به گفته این تئوری ریسنها ؛بر اساس اصل موجی بودن انها دارای اندازه و مکان معینی نیستند البته ذاتا ؛مگر اینکه تعاملی بین ان ذره و ناظر ان ایجاد گردد؛به عبارتی یک شئ مانند لیوان ذاتا اصلا خاصیت طبیعی و ذاتی ندارد ؛یعنی هیچ اندر هیچ و ناظر مربوطه به او وجود می بخشد ؛چون وجود یک شئ غیر از اعراضی که ما می بینیم چیزی نیست..واعراض هم به گفته این تئوری ذاتا اصلا تهی هستند..پس وقتی یک شئ ذاتا از خواص تهی باشد دیگر دور علل را نیز باید خط کشید ؛چون خواص هستند که متاثر از علل می گردند ...

از طرفی فرموله کردن قوانین نظری فیزیکی ،بر اساس کدام قاعده حرکت و اندازه ذره ؛صحیح تر می باشد،...

دوست عزیز وارد کردن مطالب متا فیزیک ؛در حوزه فیزیک همین می شود که دانشمندان یک رشته برای توجیه علمی خود در افعال اجسام خارجی به هر تئوری ذهنی دست بیازند؛و اخر هم دچار مطالب ضد ونقیضی در عالم واقع بشوند...با این تئوری هیچ وقت یک لیوان ؛در عالم خارج ؛وجود حقیقی نخواهد داشت ؛چون اصل وجود بر بنای اثر پیاده می شود ؛در حالی که این تئوری چونین اصلی را ذاتا منکر می گردد مگر اینکه شخص مشاهده گر مداخله نماید؛پس بدون مشاهده گر اصلا همه جهان بی خاصیت است ؛این در حالی است که خاصیت در عالم خارج عین وجود ان شئ می باشد ؛..

مثلا از نظر این تئوری اصل وجود سیب بی معنا می باشد ؛چرا ؛چون خواص و عوارضی مانند شیرینی و ترشی و سنگینی و جسمیت مادی و غیره همه ذاتا بی معنا هستند ؛این ناظر است که به انها معنا می دهد؛در حالی که تمام این عوارض و جوهر سیب وجود خارجی دارند ؛...نه اینکه ناضر لباس وجود به انها بپوشاند...

در هر حال از طریق این تئوری انسان هیچ وقت نخواهد توانست جهان را شناخت ؛حتی اصل تئوری مربوطه نیز به زیر سوال می رود ؛چون همه این تئوری قائم به قوانین مادی پایه ریزی گشته است در حالی که اصلا قانون ثابتی ذاتا در جهان وجود ندارد...

ایا این را می گوید..

فرمودید:

ا منظورتان از بررسی چه چیزی باشد. بله، قابل پیگیری است. اگر این معجزه زیر نظر تجهیزات آزمایشگاهی رخ می داد، کل روند را می شد ثبت کرد. اتمها به حرکت در آمده، ساختارهایی جدید را تشکیل دادند. در این روند، هیچ کدام از قوانین حاکم بر نظام اتمها نقض نشد، ولی اینکه چرا این اتمها ناگهان ظاهراً بی دلیل شروع به این کار کردند، خارج از حیطه علوم تجربی است.

خیر از ان چیزی که من از این تئوری فهمیدم ؛شما هیچ وقت به علت حقیقی ان پی نمی برید ؛چون اصل تعامل بین مشاهده گر و سیستم است که چونین نگرشی را ظهور می دهد...

در حالی که اصلا قوانینی بر الکترونها حاکم نیست ؛چون الکترونها ذاتا فاقد هر نوع خاصیت واثری هستند...یعنی بی نهایت علت بی سبب در این معجزه نهفته است...

نتیجتا اگر بحث بر سر توجیه است ؛اصل تئوری انیشتین این را درست تر توجیه می کند ...

ولی در کل ؛اگر معجزه را می شد در زیر میکروسکوپ تحلیل کرد ؛دیگر معجزه نبود یلکه یک قاعده علمی طبیعی بود ؛...از طرفی همانطور که قبلا گفته شد؛علل تجربی هیچ گاه به ضرورت ختم نمی گردند ؛تنها علل عقلی هستند ؛که ضروروی می باشند ؛مثل قیاس بین احکام ریاضی ؛..نتیجتا هیچ وقت علم تجربی به علت واقعی نمی رسد ؛فقط می تواند توجیه تجربی کند ؛یعنی انچه همیشه یک علت باید از پی علتی دیگر بیاید؛ولی ایا واقعا حقیقت اینطور است!!؟

دوباره می گویم اصل اعجاز بر اساس نقض قوانین پایین نیست؛بلکه بر اساس به دست گرفتن قوانین پایین و حکومت بر این قوانین و تدابیر ان است ؛نتیجتا این قانون چگونه قانونی است ؛بشر هیچ گاه نمی فهمد ...

این یعنی اینکه قوانین غیر طبیعی بر خلاف قوانین مادی است ؛واز طریق قوانین تجربی قابل پیگیری نیست؛چون علوم تجربی بر اساس یافته های خود انرا توجیه می کند؛یعنی شبیه سازی ؛ولی اصل روش را هیچگاه نمی فهمد ؛چون منشا ان را نمی فهمد؛...

یا حق

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
ایا این را می گوید..

خیر، آنچه گفتید تا حدودی شبیه نظرات فلسفی مدرن برخی غربی ها بود و ربطی به یک تئوری خاص نداشت.

نقل قول:
دوست عزیز وارد کردن مطالب متا فیزیک ؛در حوزه فیزیک همین می شود

مسئل مطرح شده در این تئوری ها متافیزیکی نیست.

نقل قول:
خیر از ان چیزی که من از این تئوری فهمیدم ؛شما هیچ وقت به علت حقیقی ان پی نمی برید ؛چون اصل تعامل بین مشاهده گر و سیستم است که چونین نگرشی را ظهور می دهد...

این مطلب، موضوعی است که امروزه بین دانشمندان غربی مورد بحث است. آیا تئوری های ما حقیقت را می گویند، یا فقط برداشت ما از حقیقت هستند؟ آیا یک تئوری همه چیز وجود دارد، یا تئوری های همه چیز زیادی می توان ساخت؟

اینها سؤالاتی است که در غرب بی پاسخ مانده، ولی من بنا به اعتقادات دینی معتقدم که حقیقت ورای ماده قرار داشته، علوم تجربی هیچگاه به آن دست پیدا نخواهد کرد. البته بنده نفهمیدم این جمله شما چگونه مطلبی را که بنده عرض کردم نقض می کرد که در ابتدای آن گفتید خیر... :Gig:

نقل قول:
در حالی که اصلا قوانینی بر الکترونها حاکم نیست ؛چون الکترونها ذاتا فاقد هر نوع خاصیت واثری هستند...یعنی بی نهایت علت بی سبب در این معجزه نهفته است...

کی گفته قوانینی بر الکترونها حاکم نیست؟ کی گفته فاقد خاصیت و اثر هستند؟ حتی جرم الکترون هم مشخص شده است...

نقل قول:
نتیجتا اگر بحث بر سر توجیه است ؛اصل تئوری انیشتین این را درست تر توجیه می کند ...

چگونه؟ تئوری نسبیت پدیده طی الارض در کیهان را غیر ممکن می داند.

در ثانی ما در پی توجیه نیستیم. بنده عرض کردم، بحثم فقط این است که قوانین ماده نقض نمی شوند، حتی در معجزه...

نقل قول:
ولی در کل ؛اگر معجزه را می شد در زیر میکروسکوپ تحلیل کرد ؛دیگر معجزه نبود یلکه یک قاعده علمی طبیعی بود ؛...از طرفی همانطور که قبلا گفته شد؛علل تجربی هیچ گاه به ضرورت ختم نمی گردند ؛تنها علل عقلی هستند ؛که ضروروی می باشند ؛مثل قیاس بین احکام ریاضی ؛..نتیجتا هیچ وقت علم تجربی به علت واقعی نمی رسد ؛فقط می تواند توجیه تجربی کند ؛یعنی انچه همیشه یک علت باید از پی علتی دیگر بیاید؛ولی ایا واقعا حقیقت اینطور است!!؟

بنده عرض کردم، معجزه جای دیگری رخ داده، اثر آن در عالم ماده ظاهر می شود. معلوم است که معجزه را زیر میکروسکوپ نمی توان تحلیل کرد، چرا که اصل آن در ملکوت رخ داده...

در رابطه با قسمت آبی شده، تئوری کوانتوم می گوید که در سطح کوانتومی، گاهی اوقات رخدادهایی بدون علت رخ می دهند. یعنی زنجیره علت و معلول به آن صورتی که ما با آن آشنایی داریم شکسته می شود. حتی ثابت (و مشاهده) شده که گاهی اوقات بدون هیچ علت خاصی، ذرات بنیادین از هیچ خلق می شوند. طبق آزمایشات، معلوم شده که احتمال این رخداد در جایی که فضا - زمان خمیده تر است، بیشتر است.

نقل قول:
دوباره می گویم اصل اعجاز بر اساس نقض قوانین پایین نیست؛بلکه بر اساس به دست گرفتن قوانین پایین و حکومت بر این قوانین و تدابیر ان است ؛

کاملاً موافقم و مفهوم عرایض بنده هم دقیقاً همین است.

نقل قول:
نتیجتا این قانون چگونه قانونی است ؛بشر هیچ گاه نمی فهمد ...

اگر منظورتان از این قانون، همان قانون ملکوتی است که معجزه گر با استفاده از آن بر عالم ماده حاکم می شود، موافقم.

نقل قول:
این یعنی اینکه قوانین غیر طبیعی بر خلاف قوانین مادی است

خیر، قوانین مادی، تجلی قوانین ملکوتی هستند، و بین آنها خلافی نیست. ولی با هم متفاوتند.

نقل قول:
واز طریق قوانین تجربی قابل پیگیری نیست؛چون علوم تجربی بر اساس یافته های خود انرا توجیه می کند؛یعنی شبیه سازی ؛ولی اصل روش را هیچگاه نمی فهمد ؛چون منشا ان را نمی فهمد؛...

موافقم.

----------------------------------------------------------------------------------------

فکر کنم بد نباشد که این مسئله را کمی بازتر کنم. البته آنچه می گویم دیدگاه شخصی من است، نه نظر تئوری هایی که به آنها اشاره کردم، یا دانشمندان غربی.

علوم تجربی، برداشت ما از جهان هستند، نه حقیقت جهان. ولی از آنجا که این برداشتها، رابطه مستقیم با حقیقت جهان دارند، در صورت صحت این برداشتها، آنها به صورت قوانینی در می آیند که نمی توانند شکسته شوند.

نمی توانند شکسته شوند، چرا که تصویر یک شئ در آینه، نمی تواند متضاد با ساختار آینه، با خود آن شئ اختلاف داشته باشد. این برداشتهای ما از حقیقت، مثل تصویر حقیقت در آینه ذهن ماست. امروزه ثابت شده که تغییر در ساختار مغز، تغییر در بینش فرد را حاصل می کند. ساختار ذهن ما، کاملاً وابسته به ساختار مغز ماست. مغزی متفاوت، علوم تجربی متفاوتی ارائه می دهد. مغز مثل آینه ای کج است، حقیقت را منعکس می کند، ولی کج. تصویر حقیقت در این آینه، هرگز مثل خود حقیقت نمی شود، چرا که این تصویر بر اساس ساختار این آینه تغییر می کند. ولی اختلاف تصویر با حقیقت، محدود به مشکلات ساختار آینه می شود، نه فراتر از آن.

به همین دلیل، وقتی که مغزی به بالاترین بینش خودش در موضوعی می رسد، تصویری که ارائه می دهد برای آن مغز کامل است. نقایص آن به ساختار مغز بر می گردد، نه چیز دیگر.

پس تصویر کاملی که آینه ای ارائه می دهد، نمی تواند با حقیقت تضاد اصولی داشته باشد، اختلافات آن محدود می شود به نقایص آینه، نه چیز دیگر.

وقتی چیزی حقیقت داشته باشد، باید در این تصویر هم مصداقی داشته باشد (مگر آنکه آینه توان انعکاس آن را اصلاً نداشته باشد). به همین دلیل، وقتی معجزه طی الارض رخ می دهد، پس باید طی الارض در تصویر ذهنی ما از عالم ماده (که تئوری های ما بر اساس آن ساخته می شوند) مصداقی داشته باشد. باید این تصویر، این پدیده را ممکن بداند، نه محال عقلی. انتقال تخت بلقیس، توسط حضار دیده شد، پس امری ورای این آینه نبود. پس علومی که ما با ذهن خود بر اساس بینشمان از حقیقت اختراع می کنیم، باید امکان رخ دادن این مسئله را ممکن بدانند.

حالا چرا من فکر می کنم که تئوری های جدید کیهان شناسی به این تصویر کامل دارند نزدیک می شوند؟

روشن است. در قرآن آمده طی الارض حقیقتی شدنی است. این تئوری ها این امر را تأیید می کنند. این تئوری ها می گویند که این حقیقت در تصویر منعکس شده توسط ما مصداق دارد.

این تئوری ها می گویند هیچ چیز سریع تر از نور حرکت نمی کند. قرآن می فرماید (سوره 66):

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۸﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد اميد است كه پروردگارتان بديهايتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمى‏گرداند نورشان از پيشاپيش آنان و سمت راستشان روان است مى‏گويند پروردگارا نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى كه تو بر هر چيز توانايى (۸)

قرآن بیان هر چیزی است. ظاهری دارد و باطنهای متعدد. :Sham:

این تئوری ها می گویند ما فقط می توانیم احتمال وقوع رویدادها را پیش بینی کنیم. می گویند کیهان ما کیهانی است از احتمالات. می گویند حقیقتاً ممکن است در این لحظه من تبدیل به یک مجسمه سنگی شوم. ولی این رویداد آن قدر احتمالش کم است که می توان از آن صرف نظر کرد. به صفر میل می کند. ولی احتمالی حقیقی است، و اگر به اندازه کافی منتظر شویم، ممکن است واقعاً روی دهد.

به ارتباط این مسئله با بداء در علم خداوند دقت کنید. :Sham:

هرچه این تئوری ها بیشتر جلو می روند، بیشتر نشان می دهند که مسائل عمیق فلسفی - عرفانی ما در تصویری که آنها ارائه می کنند، مصداق دارد. اگر من به روند این تئوری ها خوشبینم، و آن را دنبال می کنم علتش این است.

توجه داشته باشید که من در مطالب بالا مدام به ذهن اشاره کردم و نه عقل. من آن چیزی را که مردم نامش را عقل می گذارند، عقل نمی دانم.

بین عقل معاش، و عقل الهی تفاوتی آشکار است. علوم تجربی حاصل عقل معاش است. حاصل برداشتهای ما از حقیقت. عقل حقیقی همان است که عارف با آن به اسرار پی می برد. همان است که معجزه کننده با آن به ملکوت متصل شده، بر عالم ماده حاکم می شود. همان است که با آن خود حقیقت ملکوتی درک می شود، نه تصاویر ذهنی ما از آن. :Sham:

با تشکر فراوان
یا حق

..یا ستار..

با سلام...

جناب بینام..

فرمودید:

خیر، آنچه گفتید تا حدودی شبیه نظرات فلسفی مدرن برخی غربی ها بود و ربطی به یک تئوری خاص نداشت.

خیر؛انچه بنده گفتم ؛همان است که همه اصل این تئوری بر ان بنا گشته است؛به عبارتی سخن بنده نیست سخن یک شخص خبره در زمینه مربوطه می باشد...

در نظريه‌ي‌ كوانتم‌، الكترون‌ به‌ صورت‌ تمام‌ و كمال‌ به‌ تابعي‌ از موج‌ توصيف‌ مي‌شود. اين‌ تابع‌ رياضي‌ خواص‌ الكترون‌ و از جمله‌ انرژي‌ آن‌ را دقيقا تعريف‌ مي‌نمايد. اما اين‌ تابع‌ محل‌ دقيق‌ الكترون‌ و يا حركت‌ دقيق‌ آن‌ را به‌ هيچ‌وجه‌ نشان‌ نمي‌دهد...

این نظریه پردازان می گویند ؛بر اساس خاصیت موجی بودن ذرات ؛نمی توان مکان دقیق و اندازه حرکت انها را دقیقا معلوم کرد ؛به عبارتی یک الکترون ؛در حالت مستقل جای معینی ندارد ؛و یا به گفته حضرت عالی خارج از مکان معینی می باشد؛پس نمی توان مکان انرا تعیین نمود ؛مگر اینکه ناظر بخواهد ؛مکان برای ان تعیین نماید ؛نتیجتا اصل تعیین مکان را اصالتا شخص به عهده دارد ،این یعنی اینکه ظواهراشیا به خودی خود و بدون تعامل ناظر با ان ؛غیر از واقعیت ان می باشد؛البته طبق این تئوری درست هم می باشد؛چون الکترونهای یک شئ ؛در حالت مستقل هیچ وقت مکان دار نیستند یعنی ؛ظاهر جسمی که ما می بینیم با حقیقت ان فرق می کند ؛به عبارتی خواص ظاهری را ما می سازیم نه اینکه شئ ان باشد...

به عبارتی اشیا طبق نظریه فوق ؛به هیچ عنوان عملکرد ،پیش بینی شده ای ندارند ؛چون اصل خاصیت را ناظر برای ان تعریف می کند ؛نه خود شئ مستقلا...نتیجتا یک مسبب به هیچ عنوان مسبب دیگری نخواهد بود بلکه ؛همه بر اساس اصل وقوع تعریف پذیر است ،به عبارتی همان احتمالاتی که شما انرا گوشزد نمودید یعنی ؛فقط باید به انتظار احتمال وقوع نشست حال چه وقوعی ان دیگر مربوط به خواص تابع می باشد...یعنی اصل تخلف ناپذیری یک علت را باید کنار گذاشت و فقط احتمال و وقوع را مد نظر قرار داد...

بله با این اوصاف حتی یک لیوان نیز اگر از دستان شما بیفتد احتمال دارد به جای سقوط ،سعود نماید،چرا چون ما فقط باید به انتظار وقوع بنشینیم ؛حال ،شما احتمال را جای وقوع بگذار ولی از اصل چیزی نمی کاهد...البته به جای احتمال باید از لفظ پیشنهای تئوری سین ان استفاده نمود یعنی اصل عدم قطعیت...

این تئوری ؛اصول طبیعی اجسام و خاصیت حاصل از انرا نقض می کند ؛وهمه انرا به سوی احتمال می کشاند ؛و تعامل بین ناظر و جسم را اصل تعیین کننده می داند..دوست عزیز فقدان‌ خواص‌ و ويژگيهاي‌ ذاتي‌ و جبلي‌ در اشياء، وجود عيني‌ و حقيقي‌ آنها را مورد شك‌ و ترديد قرار مي‌دهد؛اینکه بگوییم شئ موجود است ولی خواص شئ بودن را ندارد ؛به تناقض می انجامد ؛واین اقایان تئوری خود را که بر اساس مشاهده ؛کشف نموده و مسائل پیرامون انرا حاکم بر قوانین ریاضی نموده اند اینقدر ؛ندانسته اند ؛که اصل چونین وقوعی هیچ وقت ضرورت را نمی رساند ؛چون بسیاری از جهات هنوز نادیده گرفته شده است ویا سیستم ازمایشی انها ناقص می باشد ؛واصل فرموله نمودن نیز از اساس تابع ان است ؛این در حالی است که خود فرموله کردن چونین مشاهداتی ؛با یافته موجود در تناقض است ؛البته بر اساس همان تعاملی که گفتم...

انچه گفته شد همان است که تئوری مربوطه بر ان بنا گشته است؛والبته انیشتین نیز با ان مخالف بود وهیچ گاه انرا نپذیرفت...

نتیجتا این تئوری می گوید ؛اقاجهان غیر از ان چیزی است که شما می بینید ؛چون ذات و طبیعتش ؛اصلا دارای خاصیت نیست بلکه این ماییم که ان را اینطور می بینیم ،یعنی جهان ظاهری گول زننده دارد...از طرفی بر اساس اصل مربوطه باید منتظر وقوع بود ،نه علت ؛چون انچه این تئوری بر ان سوار است بر احتمال دور می زند نه اصل تخلف ناپذیر علت...از طرفی یک شئ مادی ؛که من می بنیم ؛در یک جا نیست ؛چرا !!چون بنا بر اصل بی مکان بودن ذرات ؛و ملکولها ؛این من هستم که مکان انرا تعیین می کنم ؛در حالی که از دید بقیه این شئ در جاهای دیگر هم هست ؛پس این شئ بر اساس تعامل بین ناظر و خودش بی نهایت مکان دارد ؛....

اگر تحلیل شما از معجزه قبول این تئوری باشد؛باید در هر ان منتظر یک معجزه بود ؛چون اصل را بر وقوع گذاشته اید نه سبب و علل ...از طرفی طی الارض بر اساس همه قوانین تجربی عملی غیر ممکن است ؛چون اصل حدود جزء لاینفک ان می باشد...

فرمودید:

ساختار ذهن ما، کاملاً وابسته به ساختار مغز ماست. مغزی متفاوت، علوم تجربی متفاوتی ارائه می دهد. مغز مثل آینه ای کج است، حقیقت را منعکس می کند، ولی کج. تصویر حقیقت در این آینه، هرگز مثل خود حقیقت نمی شود،

خیر ؛ساختار ذهن امری جدا و مغز نیز ساختاری جدا و متبایدارد...ذهن چیزی جدا از نفس نیست ؛به عبارتی یکی از قوای نفس ذهن می باشد ؛که البته با ماده خود که همان مغز می باشد ؛کار می کند ؛یعنی نفس موجودی غیر مادی است که در عمل نیاز به ماده دارد ؛واین ماده همان مغز می باشد..نتیجتا بین این دو تباین می باشد ؛و وابستگی بین ان دو غیر از عمل نیست...

از طرفی صورتهای ذهنی ؛عین ماهیات خارجی هستند ؛و کاملا بر انها تطبیق دارند ؛اگر چونین تطابقی نبود ؛هیچ وقت شناخت یک حقیقت به مرحله ابتدایی هم نمی رسید ؛ببیند دوست عزیز بحث شناخت یک بحث خارج از این مقوله می باشد ؛چون نیاز به شناخت ذهن دارد ؛واکثر تئوری سینهای غربی در خود فلسفه شناخت به مسائل عدیده ای رسیده اند که قابل توجیه برای خودشان هم نیست...

در شناخت ذهن ؛بابد احکام وجودی انرا شناخت وانرا با ماهیات خارجی ؛ارتباط داد تا رابطه بین این وجود ووجود خارجی را فهمید ؛وگرنه به گفته استاد مطهری ؛اکثر اشتباهات ؛فلسفی و علمی بر اساس همین شناخت نادرست ذهن می باشد...


فرمودید:
این تئوری ها می گویند هیچ چیز سریع تر از نور حرکت نمی کند. قرآن می فرماید (سوره 66):

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ ...
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد اميد است كه پروردگارتان بديهايتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمى‏گرداند نورشان از پيشاپيش آنان و سمت راستشان روان است مى‏گويند پروردگارا نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى كه تو بر هر چيز توانايى (۸)

قرآن بیان هر چیزی است. ظاهری دارد و باطنهای متعدد.


خیر سریعتر از نور نیز به دست امده است...

در ثانی نوری که در ایه می باشد نور ؛مادی نیست که از برگشت الکترونها ی مادی حاصل گشته باشد و مادی باشد؛بلکه نور ؛مصداق خودش را می پذیرد مانند انجا که می گوید زمین به نور پروردگارش روشن می گردد...اصل ان بر فزونی سرعت مادی قابل تطبیق نیست..

فرمودید:

این تئوری ها می گویند ما فقط می توانیم احتمال وقوع رویدادها را پیش بینی کنیم. می گویند کیهان ما کیهانی است از احتمالات. می گویند حقیقتاً ممکن است در این لحظه من تبدیل به یک مجسمه سنگی شوم. ولی این رویداد آن قدر احتمالش کم است که می توان از آن صرف نظر کرد. به صفر میل می کند. ولی احتمالی حقیقی است، و اگر به اندازه کافی منتظر شویم، ممکن است واقعاً روی دهد.

ما هم همین را گفتیم ؛البته جناب غزالی در قرن یازده این را گفته بود،چون ایشان نیز می گفتند ؛چون ما اتش و سوزندگی را با هم می بینیم ؛فکر می کنیم اتش علت است ؛ولی نه این سنت الهی است ؛یعنی اتش نمی سوزاند این اراده حق است که به ان تعلق گرفته است ،یعنی هر وقت ما این را دیدیم باید بحث کیفیت چونین خلقی و قرابتی را پیش بکشیم نه سبب و مسبب را...

این همان چیزی است که ریشه به تیشه همه نظام خلقت می زند ؛یعنی طبیعت کشک است ؛البته بنا بر فرض غیر مکان دار بودن الکترونها ؛و تعامل بین ان ذره وناظر ؛به عبارتی هیچ وقت نمی توان ؛حالت شناخته شده ای برای یک جسم تعیین نمود چون اصلا مکان معینی برای الکترونها نیست برای همین ؛فقط باید انتظار وقوع داشت ؛چون اصل نامشخصی این را می گوید..همه طبیعت ظاهری گول زننده دارد ؛یعنی ذاتی که در واقع هست ان چیزی نیست که ما می بینیم بلکه ظاهری است با مصما ،نتیجتا دنبال علل گشتن نباش فقط منتظر وقوع و احتمال یک روی داد باش ؛یعنی اصل تعین الکترونی معنا ندارد ،یعنی اساس طبیعی را باید گذاشت کنار چون خواص طبیعی زائیده ذهن ماست ؛نه اینکه ذاتا جسم انرا داشته باشد ؛این ما هستیم که خواص برای جسم تولید می کنیم ؛وهر خاصیتی را معلول خاصیتی می انگاریم ....پس گلوله ای که باید بر اساس طبیعت وزنی خود سقوط کند ؛در واقع این چونین نیست بلکه این را ناظر اینطوری می بیند ؛ولی یک ناظر دیگری ممکن است همین گلوله را به صورت سعود ببیند چون جسم هیچ وقت مکان معینی ندارد...

شما اگر تمام عمر را هم صبر کنید تا علف از تمام جهات عالم بیرون بزند ،هیچ وقت از یک علت از جهت واحد ؛معلول غیر هم سنخ با ان صادر نخواهد شد ،این یک اصل عقلی می باشد...ولی شما می توانید انرا وقوع در نظر بگیرید..

نقل:
به ارتباط این مسئله با بداء در علم خداوند دقت کنید.

خود بدا نیز تحت علل می باشد ؛منتهی عللی که بنا بر مصالحی از چشم ما مخفی هستند ؛ نه اینکه اصل وجود انها نباشد و خود تابع علل دیگرند ؛نتیجتا بحث احتمال به معنای وقوع بی دلیل در همه جای قران رد می باشد...

نقل:

هرچه این تئوری ها بیشتر جلو می روند، بیشتر نشان می دهند که مسائل عمیق فلسفی - عرفانی ما در تصویری که آنها ارائه می کنند، مصداق دارد. اگر من به روند این تئوری ها خوشبینم، و آن را دنبال می کنم علتش این است.

اصل این تئوریها به نفسه اشکالی ندارد ؛ولی حمل ان بر مسائلی که خود از حوزه تفکر ان علم خارج است ؛اشتباه می باشد...به عبارتی مسائل متافیزیک مربوطه به اصل وجود است ؛ومسائل مربوط به قالبهای وجودی که در عالم ماده می باشد مربوط به علم تجربی...نتیجتا سرایت این دو در هم به اغلاط زیادی می انجامد ...

مسائل وجود و هستی شناسی و ویژگیهای ان مختص ؛علوم کلی می باشد ...

نقل:

توجه داشته باشید که من در مطالب بالا مدام به ذهن اشاره کردم و نه عقل. من آن چیزی را که مردم نامش را عقل می گذارند، عقل نمی دانم.

عقل و توهم و خیال و حس همه از مراتب نفس می باشند ؛و همه ذهنی هستند ؛یعنی مربوط به ذهن می باشند ؛خود عقل نیز از لحاظ کلی و اشتراک معنوی در همه مراتب ان یکی می باشد ؛ولی مراتب است که به ان تعالی می دهد...

اصل بحث ما بر سر تئوری مذکور می باشد ؛که خود با خیلی از مسائل وجودی در تناقض می باشد..

یا حق

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
خیر؛انچه بنده گفتم ؛همان است که همه اصل این تئوری بر ان بنا گشته است؛به عبارتی سخن بنده نیست سخن یک شخص خبره در زمینه مربوطه می باشد...

ببینید، آنچه گفتید ترکیبی بود از اصول این تئوری، و برداشتهای شخصی شما. ناچاراً به آن می پردازم:

نقل قول:
انچه بنده از مفاهیم تئوری کوانتوم ذره و موج فهمیدم ؛این است که اصلا شئ به عنوان شئ بودنش وجود ندارد ؛به عبارتی اصلا ذاتی ندارد ؛تا خواص و اثاری هم داشته باشد؛البته این از نقطه نظر بنده است ولی نمی دانم ایا همین است یا خیر...

همه نتیجه گیری های شما بر اساس این دیدگاه غلط استوار است که خودتان هم معترفید نظر شخصی شماست و به صحت آن شک دارید...

نقل قول:
به نظر میرسد این تئوری همه خواص ذاتی و طبیعی اشیا را انکار می کند ؛البته مستقلا ؛مگر اینکه ناظری ان شئ را ببیند ؛به عبارتی تعامل ناظر است که برای شئ خاصیت تولید می کند ؛وگرنه شئ بالذات تهی از جواهر وجودی است...

اگر اشیاء فاقد ذات باشند که معدوم می شوند... اگر این حرف درست باشد، وقتی بنده پشتم را به رایانه خودم بکنم، معدوم شده (زیرا مشاهده گری نیست)، و وقتی مجدداً به آن نگاه کنم چیزی نخواهم یافت (چون ذاتی نبوده که مجدداً در اثر مشاهده من ظاهر شود). ولی همه خوب می دانیم که اینطور نیست. پس وقتی من به رایانه خودم نگاه نمی کنم، چیزی از آن باقی می ماند که در صورت مراجعه مجدد من، آن را بیابم. توضیح واضحات است.

نقل قول:
در نظريه‌ي‌ كوانتم‌، الكترون‌ به‌ صورت‌ تمام‌ و كمال‌ به‌ تابعي‌ از موج‌ توصيف‌ مي‌شود. اين‌ تابع‌ رياضي‌ خواص‌ الكترون‌ و از جمله‌ انرژي‌ آن‌ را دقيقا تعريف‌ مي‌نمايد. اما اين‌ تابع‌ محل‌ دقيق‌ الكترون‌ و يا حركت‌ دقيق‌ آن‌ را به‌ هيچ‌وجه‌ نشان‌ نمي‌دهد...

بله، و این خاصیت ذاتی و حقیقت وجودی الکترون است. نه اینکه چون الکترون حقیقت ندارد، اینگونه است.

نقل قول:
این یعنی اینکه ظواهراشیا به خودی خود و بدون تعامل ناظر با ان ؛غیر از واقعیت ان می باشد؛البته طبق این تئوری درست هم می باشد؛چون الکترونهای یک شئ ؛در حالت مستقل هیچ وقت مکان دار نیستند یعنی ؛ظاهر جسمی که ما می بینیم با حقیقت ان فرق می کند ؛به عبارتی خواص ظاهری را ما می سازیم نه اینکه شئ ان باشد...

البته، و این حرف صد در صد صحیح است. مگر فلسفه اسلامی به ما می گوید که آنچه ما می بینیم، حقیقت وجودی اشیاء است؟ حقیقت وجودی اشیاء در ملکوت آنها قرار دارد، که از دسترس احساسات مادی ما خارج است. علم تجربی هم که بر اساس همین محسوسات مادی استوار است، پس طبیعی است که هرچه این علوم به کمال خودشان نزدیک تر شوند، بیشتر به عجز و ناتوانی خودشان در درک حقیقت اشیاء اعتراف می کنند. خودتان فرمودید:

نتیجتا برای انتقال جسم مادی نیاز به دسترسی می باشد وانهم دسترسی وسیطره به حقیقت جسم مادی که البته خارج از مکان و زمان می باشد...

پس معلوم می شود که خوب می دانید اشیاء مادی حقیقتی ورای ماده دارند...

نقل قول:
به عبارتی اشیا طبق نظریه فوق ؛به هیچ عنوان عملکرد ،پیش بینی شده ای ندارند ؛چون اصل خاصیت را ناظر برای ان تعریف می کند ؛نه خود شئ مستقلا...نتیجتا یک مسبب به هیچ عنوان مسبب دیگری نخواهد بود بلکه ؛همه بر اساس اصل وقوع تعریف پذیر است ،به عبارتی همان احتمالاتی که شما انرا گوشزد نمودید یعنی ؛فقط باید به انتظار احتمال وقوع نشست حال چه وقوعی ان دیگر مربوط به خواص تابع می باشد...یعنی اصل تخلف ناپذیری یک علت را باید کنار گذاشت و فقط احتمال و وقوع را مد نظر قرار داد...

بله با این اوصاف حتی یک لیوان نیز اگر از دستان شما بیفتد احتمال دارد به جای سقوط ،سعود نماید،چرا چون ما فقط باید به انتظار وقوع بنشینیم ؛حال ،شما احتمال را جای وقوع بگذار ولی از اصل چیزی نمی کاهد...البته به جای احتمال باید از لفظ پیشنهای تئوری سین ان استفاده نمود یعنی اصل عدم قطعیت...

مگر قرآن جز این می گوید که خداوند هر کاری بخواهد می کند؟ مگر نه اینکه همه چیز به اراده خداست؟ یعنی شما می فرمایید، اراده خداوند، حکمت او را باطل می کند؟ طبیعی است که باز بودن دست خداوند در انجام هر کاری، در حکمت او ریشه داشته باشد. و عالم بر اساس حکمت خداوند بنا شده است. طبیعی است که وقتی ما به کنه عالم ماده پی ببریم، دریابیم که هر چیزی ممکن است... :Sham:

نقل قول:
این تئوری ؛اصول طبیعی اجسام و خاصیت حاصل از انرا نقض می کند ..... دوست عزیز فقدان‌ خواص‌ و ويژگيهاي‌ ذاتي‌ و جبلي‌ در اشياء، وجود عيني‌ و حقيقي‌ آنها را مورد شك‌ و ترديد قرار مي‌دهد؛اینکه بگوییم شئ موجود است ولی خواص شئ بودن را ندارد ؛به تناقض می انجامد

اینها برداشتهای شخصی شما از این تئوری است.

نقل قول:
واین اقایان تئوری خود را که بر اساس مشاهده ؛کشف نموده و مسائل پیرامون انرا حاکم بر قوانین ریاضی نموده اند اینقدر ؛ندانسته اند ؛که اصل چونین وقوعی هیچ وقت ضرورت را نمی رساند ؛چون بسیاری از جهات هنوز نادیده گرفته شده است ویا سیستم ازمایشی انها ناقص می باشد

این آقایان (و البته خانمها :Cheshmak:) که آنها را به تمسخر می گیرید و به آنها تهمت نادانی می زنید، ریاضیدانان و فیزیکدانانی برجسته اند که سالها عمرشان را صرف این مطلب نموده اند. چه جهاتی نادیده گرفته شده است؟ از کجا فهمیدید که آزمایشات ناقص هستند؟ یعنی چه که ضرورت را نمی رساند؟ اصلاً چرا باید این ضرورتی را که بنده نمی دانم چیست برساند؟

نقل قول:
واصل فرموله نمودن نیز از اساس تابع ان است ؛این در حالی است که خود فرموله کردن چونین مشاهداتی ؛با یافته موجود در تناقض است ؛البته بر اساس همان تعاملی که گفتم...

اگر مسئله اینقدر مسخره و پیش پا افتاده و پر از تناقضات آشکار است، چرا مقاله ای علمی نمی نویسید تا جایزه نوبل امسال را از آن خود کنید؟ :Labkhand:

نقل قول:
انچه گفته شد همان است که تئوری مربوطه بر ان بنا گشته است؛والبته انیشتین نیز با ان مخالف بود وهیچ گاه انرا نپذیرفت...

خیر، آنچه گفته شد ترکیبی بود از همان که تئوری مربوطه بر آن بنا گشته، و برداشتها و استدلالات شخصی شما. در ضمن انیشتین امام معصوم نیست که با هر چه مخالفت کرد، باطل باشد.

نقل قول:
نتیجتا این تئوری می گوید ؛اقاجهان غیر از ان چیزی است که شما می بینید ؛چون ذات و طبیعتش ؛اصلا دارای خاصیت نیست بلکه این ماییم که ان را اینطور می بینیم ،یعنی جهان ظاهری گول زننده دارد...

البته که غیر از آن چیزی است که ما می بینیم. مگر نه آنکه حقیقت جهان در ملکوت آن قرار دارد؟ ذات و طبیعت آن هم دارای خاصیت است، و این دقیقاً همان خاصیت آن است که ما آن را گول زننده بیابیم.

متاعی فریبنده بیش نیست. ما را از ملکوت و حقیقت وجودی خودمان دور کرده، به نحوی که بعضی از ما رسماً منکر وجود خداوند می شوند. :Sham:

نقل قول:
از طرفی یک شئ مادی ؛که من می بنیم ؛در یک جا نیست ؛چرا !!چون بنا بر اصل بی مکان بودن ذرات ؛و ملکولها ؛این من هستم که مکان انرا تعیین می کنم ؛در حالی که از دید بقیه این شئ در جاهای دیگر هم هست ؛پس این شئ بر اساس تعامل بین ناظر و خودش بی نهایت مکان دارد ؛....

دوست عزیز، لامکان کوانتومی در جهان میکروسکوپی ذرات بنیادین برقرار است... شما چه طور این دو مسئله را با هم مخلوط می کنید؟

نقل قول:
اگر تحلیل شما از معجزه قبول این تئوری باشد؛باید در هر ان منتظر یک معجزه بود ؛چون اصل را بر وقوع گذاشته اید نه سبب و علل ...

لازم نیست در هر آن منتظر معجزه باشید، چرا که تمام اموری که شما به آن عادت کرده، فکر می کنید از سبب و علل ذهنی شما تبعیت می کنند، در حقیقت معجزه اند. همه هستی خودش یک معجزه بزرگ است. مگر نه اینکه خداوند زمام امور را در دست دارد؟ :Sham:

نقل قول:
...از طرفی طی الارض بر اساس همه قوانین تجربی عملی غیر ممکن است ؛چون اصل حدود جزء لاینفک ان می باشد...

اولاً بنده اصلاً نمی فهمم اصل حدود جزء لاینفک آن می باشد یعنی چه. لطف کنید دست از قلمبه سلمبه صحبت کردن برداشته، طوری صحبت کنید که عموم بفهمند. ناسلامتی اینجا یک انجمن عمومی است. بنده هم یکی از عموم.

در ثانی، تئوری های پذیرفته شده روز این عمل را ممکن می دانند. همین کافی است. در سطح عمل هم معلوم است که ممکن نیست، چرا که به انرژی بسیار زیادی نیاز دارد.

ادامه در پست بعدی...

نقل قول:
خیر ؛ساختار ذهن امری جدا و مغز نیز ساختاری جدا و متبایدارد...ذهن چیزی جدا از نفس نیست ؛به عبارتی یکی از قوای نفس ذهن می باشد ؛که البته با ماده خود که همان مغز می باشد ؛کار می کند ؛یعنی نفس موجودی غیر مادی است که در عمل نیاز به ماده دارد ؛واین ماده همان مغز می باشد..نتیجتا بین این دو تباین می باشد ؛و وابستگی بین ان دو غیر از عمل نیست...

اگر ذهن اینطور که شما فکر می کنید مستقل از مغز بود، اختلال در مغز اینطور ساختار آن را تغییر می داد.

البته توجه داشته باشید که اصطلاحاتی که من به کار می برم ربطی به معنای آنها در فلسفه اسلامی ندارد. ممکن است صرفاً مشابهت لغت باشد.

نقل قول:
از طرفی صورتهای ذهنی ؛عین ماهیات خارجی هستند ؛و کاملا بر انها تطبیق دارند ؛اگر چونین تطابقی نبود ؛هیچ وقت شناخت یک حقیقت به مرحله ابتدایی هم نمی رسید

هرآنچه ما می بینیم صورتهای ذهنی است. تا صورت ذهنی از چیزی ساخته نشود، مشاهده نمی شود.

نقل قول:
ببیند دوست عزیز بحث شناخت یک بحث خارج از این مقوله می باشد ؛چون نیاز به شناخت ذهن دارد ؛واکثر تئوری سینهای غربی در خود فلسفه شناخت به مسائل عدیده ای رسیده اند که قابل توجیه برای خودشان هم نیست...

من از عقاید تئوریسین های غربی در این زمینه خیلی اطلاع ندارم، چون تقریباً مطمئنم به خطا رفته اند.

نقل قول:
خیر سریعتر از نور نیز به دست امده است...

آنچه به آن اشاره می کنید امری ثابت نشده است.

به هر حال، معنی آن با آن چیزی که در ذهن دارید متفاوت است. این نوع حرکت تندتر از نور، حرکت با فضاست، نه حرکت مستقل از فضا. یعنی خمیده شدن یا کش آمدن فضا شئ را جا به جا می کند، نه اینکه شئ خودش تندتر از نور حرکت کند.

این موضوع مربوط به همان اصل می شود که می گوید با انبساط جهان، سرعت نور تغییر می کند. در واقع در آن مناطقی که خمیده شدن یا کش آمدن فضا اشیاء را به اصطلاح تندتر از نور حرکت می دهد، خود سرعت نور نیز افزایش یافته است.

حالت دیگری هم مطرح است، و آن وجود ذرات بنیادین فرضی است که همواره تندتر از نور حرکت می کنند (Tachyons). البته وجود این ذرات زیر سؤال است، و بسیاری از دانشمندان معتقدند که زمانی که در یک تئوری چنین ساختارهای ریاضی ظاهر می شوند، این به این معنی است که تئوری نیاز به بررسی بیشتری دارد!

در این مقاله مفصلاً درباره این موضوع، و حالات مختلف آن بحث شده است:

http://en.wikipedia.org/wiki/Faster-than-light

نقل قول:
در ثانی نوری که در ایه می باشد نور ؛مادی نیست که از برگشت الکترونها ی مادی حاصل گشته باشد و مادی باشد؛بلکه نور ؛مصداق خودش را می پذیرد مانند انجا که می گوید زمین به نور پروردگارش روشن می گردد...اصل ان بر فزونی سرعت مادی قابل تطبیق نیست..

فقط امام معصوم (ع) در جایگاهی است که تفسیری از قرآن را که هیچ آیه ای از قرآن را نقض نمی کند تکذیب کند. خود قرآن ادعا می کند که بیان هر چیزی است. همین امر کافی است تا دست ما در پند گرفتن از آیات باز شود. قرآن هم ظاهر دارد هم باطن های متعدد.

نقل قول:
ما هم همین را گفتیم ؛البته جناب غزالی در قرن یازده این را گفته بود،چون ایشان نیز می گفتند ؛چون ما اتش و سوزندگی را با هم می بینیم ؛فکر می کنیم اتش علت است ؛ولی نه این سنت الهی است ؛یعنی اتش نمی سوزاند این اراده حق است که به ان تعلق گرفته است ،یعنی هر وقت ما این را دیدیم باید بحث کیفیت چونین خلقی و قرابتی را پیش بکشیم نه سبب و مسبب را...

البته بنده با عقاید جناب غزالی آشنا نیستم، و بر اساس یک نقل قول به این کوتاهی نمی توانم نتیجه بگیرم که ایشان حقیقتاً چه نظری داشتند. ولی من در عقاید تقلید نمی کنم. پس نظر ایشان مال خودشان است، و نظر من مال خودم.

نقل قول:
این همان چیزی است که ریشه به تیشه همه نظام خلقت می زند ؛یعنی طبیعت کشک است

خیر. نظام خلقت یک حقیقت مسلم است، و حکمت خداوند بر این قرار گرفته که بر اساس علت و سبب رویدادها رخ دهند.

ولی مشاهدات مشاهده کننده بر اساس ساختارش تنظیم می شوند. یعنی اگر من مغزی متفاوت داشتم، جهان را متفاوت درک می کردم. ولی حقیقت جهان یکی است. این تفاوت حاصل ساختار من است. ساختار متفاوت، جور دیگری مشاهده می کند. این از واضحات است.

نقل قول:
یعنی اساس طبیعی را باید گذاشت کنار چون خواص طبیعی زائیده ذهن ماست ؛نه اینکه ذاتا جسم انرا داشته باشد ؛این ما هستیم که خواص برای جسم تولید می کنیم

خیر. جمله شما غلط است. این ما هستیم که خواص جسم را متفاوت درک می کنیم، نه تولید...

نقل قول:
پس گلوله ای که باید بر اساس طبیعت وزنی خود سقوط کند ؛در واقع این چونین نیست بلکه این را ناظر اینطوری می بیند ؛ولی یک ناظر دیگری ممکن است همین گلوله را به صورت سعود ببیند

شما در اینجا یک قانون کلی در نظر می گیرید، بعد دو ناظر تعیین می کنید که دو دید کاملاً متفاوت و به ظاهر متضاد از یک امر دارند. سناریویی که طرح کردید غلط است. آن را اصلاح می کنم:

دو ناظر امری واحد را مشاهده می کنند. ذات این امر واحد یکی است، ولی به خاطر تفاوت ساختار وجودی دو ناظر، برداشت آنها متفاوت است.

1 - بر اساس جهان بینی ناظر اول، گلوله هایی که رها می شوند همیشه سقوط می کنند.
2 - بر اساس جهان بینی ناظر دوم، گلوله هایی که رها می شوند همیشه سعود می کنند.

مشاهده هر دو ناظر، مثل آینه ای حقیقت امر را بر اساس ساختار خود آینه، منعکس می کند. در جهان ذهنی هیچ یک از دو ناظر رخداد عجیبی روی نداده، همه چیز بر اساس حکمت خداوند پیش رفته است.

نقل قول:
خود بدا نیز تحت علل می باشد ؛منتهی عللی که بنا بر مصالحی از چشم ما مخفی هستند ؛ نه اینکه اصل وجود انها نباشد و خود تابع علل دیگرند ؛نتیجتا بحث احتمال به معنای وقوع بی دلیل در همه جای قران رد می باشد...

اگر با دقت پست بنده را خوانده بودید می دیدید که بنده عرض کردم ظاهراً بی دلیل. این تئوری مادی است که می گوید بی دلیل. چرا که بر دلایل پشت پرده کور است.

نقل قول:
اصل این تئوریها به نفسه اشکالی ندارد ؛ولی حمل ان بر مسائلی که خود از حوزه تفکر ان علم خارج است ؛اشتباه می باشد...به عبارتی مسائل متافیزیک مربوطه به اصل وجود است ؛ومسائل مربوط به قالبهای وجودی که در عالم ماده می باشد مربوط به علم تجربی...نتیجتا سرایت این دو در هم به اغلاط زیادی می انجامد ...

شما بر چه اساس حوزه تفکر برای علوم تعیین می کنید؟ خود قرآن ما را تشویق به تفکر در خلقت آسمانها و زمین کرده، و قول داده که خردمندان از آن پند بگیرند. مسلماً این مطلب به راه رفتن در حیاط خانه و نگاه کردن به درختان و گفتن اینکه به به، چه درختی، حتماً خالق بزرگی دارد! خلاصه نمی شود.

نقل قول:
عقل و توهم و خیال و حس همه از مراتب نفس می باشند ؛و همه ذهنی هستند ؛یعنی مربوط به ذهن می باشند ؛خود عقل نیز از لحاظ کلی و اشتراک معنوی در همه مراتب ان یکی می باشد ؛ولی مراتب است که به ان تعالی می دهد...

چه فرقی می کند؟ به هر حال بین مراتب مختلف آن مرز وجود دارد، و مرتبه نازلتر، از درک چیزهای مرتبه بالاتر عاجز است.

نقل قول:
اصل بحث ما بر سر تئوری مذکور می باشد ؛که خود با خیلی از مسائل وجودی در تناقض می باشد..


برای شما در کسب جایزه نوبل سال آرزوی موفقیت می کنم. :Labkhand:

با تشکر فراوان
یا حق


..سلام بر شما..

بعد از این پست بنده دیگر جوابی نخواهم داد،چون بحثها خارج از حیطه خود گشته است ؛فقط موارد ذکر شده را به صورت تیتر وار در اتی؛جمع بندی می کنم تا مطلب گم نگردد...

گفتید:
[=&quot]اگر اشیاء فاقد ذات باشند که معدوم می شوند... اگر این حرف درست باشد، وقتی بنده پشتم را به رایانه خودم بکنم، معدوم شده (زیرا مشاهده گری نیست)، و وقتی مجدداً به آن نگاه کنم چیزی نخواهم یافت (چون ذاتی نبوده که مجدداً در اثر مشاهده من ظاهر شود). ولی همه خوب می دانیم که اینطور نیست

[=&quot]اشیا اگر فاقد وجود باشند نابود می شوند؛این در حالی است که ماهیات مصادیق ذات موجودات هستند ؛نتیجتا ذات از لوازم ماهیت است نه وجود؛در ثانی شئ مگر می تواند صفات وخاصیت شئ بودن را نداشته باشد؛..بله وقتی شما به رایانه نگاه می کنید ؛سریع برای ان مکان معین می کنید ؛وقتی سر خود را برگردانید ؛همه الکترونها ؛بی موقعیت می شوند ؛یعنی جسم مورد نظر در هیچ موقعیتی نیست یعنی استقلال وجودی ندارد؛ولی به محض رجوع دوباره مکانی دیگر برای جسم معین می کنید ؛نتیجتا شما دارید مرتب با دیدن های مختلف ؛کامپیوتر را قائم موقعیت دید خود می کنید ؛نتیجتا خاصیت کامپیوتری که ابتدا دیدید ؛غیر از خاصیتی است که در مرتبه بعد می بینید این یعنی ؛وجود کامپیوتر ؛مقید است به دید های مختلف شما ؛و نتیجتا هر کدام از کامپیوتر ها درکی غیر از درک قبلی برای شما ایجاد می کند ؛چون بنا بر اصل عدم قطعیت ؛هیچ وقت شما به عملکرد صحیح ان پی نخواهید برد؛زیرا در استقلال اصلا عملکرد معینی نیست؛و تعامل بین ناظر و جسم است که این عملکرد را در ان لحظه تعیین می کند..ولی با عملکردی از پیش تعیین نشده....نتیجتا خاصیت ذاتی برای اشیا بی معنی است ؛پس شئ از لوازم خودش گرفته شده است!!!!!و این تناقض است ؛در حالی که بر اساس دلالت عقلی شئ هیچ وقت از خودش گرفته نمی شود..


[=&quot]بله، و این خاصیت ذاتی و حقیقت وجودی الکترون است. نه اینکه چون الکترون حقیقت ندارد، اینگونه است

[=&quot]این سخن‌ بدين‌ معنی‌ است‌ كه‌ اگر يك‌ گلوله‌ سربی رها شده‌ بر روی‌ ميزی‌ را به‌ هنگام‌ ترك‌ اتاق‌ در نظر بگيريم‌ موجوديت‌ اين‌ گلوله‌ آن‌ چنان‌ نيست‌ كه‌ ما به‌ صورت‌ طبيعي‌ انتظار داريم‌. اين‌ گلوله‌ نه‌ تنها توانايی ادامه‌‌ وجود بر روي‌ ميز را دارد بلكه‌ از اين‌ توانايي‌ نيز برخوردار است‌ كه‌ در مكانهای متعدد ديگری‌ نيز حضور پيدا كند و يا موجود باشد. اما واقع‌ مطلب‌ آن‌ است‌ كه‌ گلوله‌‌ مزبور در هيچ‌ جا وجود نخواهد داشت‌ مگر آنكه‌ شخصي‌ با آن‌ به‌ تعامل‌ بپردازد (بدين‌ معني‌ به‌ آن‌ نگاه‌ كند تا ببيند در كجاست‌)..

[=&quot]حاصل استنتاج :الکترون مستقلا وجود ندارد...

[=&quot]البته، و این حرف صد در صد صحیح است. مگر فلسفه اسلامی به ما می گوید که آنچه ما می بینیم، حقیقت وجودی اشیاء است؟ حقیقت وجودی اشیاء در ملکوت آنها قرار دارد،

[=&quot]اینو خوب اومدی..

[=&quot]پس نظریه جدید این می شود که نظام ذرات زیراتمی ؛را اجسام لطیف تری اداره می کنند؛که فاقد حس بشر می باشد؛نتیجتا اصل حقیقت چونین بی نظمی الکترونی را شما همان علل و نیروهای فرافیزیکی ببینید؛مانند اثر فکر و ذهن بر مولکولهای مغز..ولی شما هیچ وقت نمی توانید خود ذهن را زیر میکروسکوپ ببینید...

[=&quot]پس بر چه اساسی شما اصل عدم شناخت علیت را بر وقوع و عملکرد پیش بینی نشده الکترونها می گذارید!!!!..

[=&quot]البته توجه داشته باشید که عالم ذهن عالم تجرید است ؛نتیجتا کارش ؛صیقل دادن می باشد؛پس ماهیتی که در عالم خارج می باشد؛با ماهیت ذهنی یک حقیقت است؛منتهی ؛بر اساس تجرد عالم نفس نواقص ماهیت در این عالم ریزش می کند ؛ و کلی می گردد نتیجتا حقیقت همان است منتها ؛نقوص است که می ریزد...پس اصل استقلال در وجود ماهیات حفظ است ؛ومانند تئوری کوانتومی ؛هیچ و پوچ نیست...

[=&quot]مگر قرآن جز این می گوید که خداوند هر کاری بخواهد می کند؟ مگر نه اینکه همه چیز به اراده خداست؟

[=&quot]دوست فیزیکی عزیز ؛قدرت به ممکنات تعلق می گیرد نه غیر ممکنها پس اینکه قانون علیت؛ قدرت حضرت حق را محدود کند یک توهم است؛چون ذات واجب علت همه ممکنات است؛حالا چطور یک مرتبه پایینتر ؛بر می گردد ؛و بر ذات حضرت حق سیطره پیدا می کند ؛این جبر را فقط اقایان وخانمهای فیزیک متوجه گشته اند...

[=&quot]این که نشد ؛شما دارید پا را از دایره قوانین تجربی به جهتی دیگر باز می کنید ؛البته همه چیز به اراده خدا هست ؛ولی اراده خدا از مقام فعلش انتزاع می گردد نه از مقام ذات ؛به عبارتی جمع شدن همه شرایط برای وجود یک شئ ؛همان اراده حق است ؛نتیجتا خود اراده حق در سلسله طولی جزء علل ناقصه می باشد؛یعنی اراده اخرین علت ناقصه برای وجود شئ می باشد؛پس اراده او از طریق مسبباتش جاری می شود نه مستقلا ؛که حضرت عالی مانند غزالی ؛سوختن کاغذ در اتش را مستقیما به اراده نسبت دهید ؛البته اگر اینطور باشد ؛صعود یک جسم بر خلاف طبیعتش نیز یک امر عادی است ؛چون اینجا اراده علت است نه سلسله مسببات که البته اگر اینطور باشد عقاب و ثواب نیز بی معنا می گردد ؛چون اصل علیت را اراده حق بازی می کند ؛نه مسببات دیگر...

[=&quot]امکان به صورت تصادم با همه احکام ان محال است؛یعنی برای امکان باید اقتضا باشد؛وبرای اقتضا باید ؛پذیرش باشد؛وبرای پذیرش باید ؛سنخیت باشد؛و برای سنخیت باید علت باشد ...این یعنی اینکه ترجح بدون مرجح نشدنی است ومحال عقلی...



[=&quot]اینها برداشتهای شخصی شما از این تئوری است[=&quot].[=&quot]


[=&quot]

[=&quot]اتفاقا اینها از برداشت غیر صحیح شماست تفهم صحیح مطلب ؛چونین اقتضایی را به دنبال دارد؛حضرت عالی که نظریه فوق را ره اوردی در حقیقت اشیا می دانید ،باید بهتر مطالب را تعمق نمایید؛اصل خواندن و یادگیری سطحی و داد انرا فریاد زدن که فایده ای ندارد...اینها تناقضات این توجیهات فرافکنی با علوم عقلی است...


[=&quot]

[=&quot]این آقایان [=&quot](و البته خانمها :Cheshmak:) که آنها را به تمسخر می گیرید و به آنها تهمت نادانی می زنید، ریاضیدانان و فیزیکدانانی برجسته اند که سالها عمرشان را صرف این مطلب نموده اند.

[=&quot]جنابان سرکار خانمهای فیزیک و دانشمند عزیز؛خود ماده دارای جهات و حدود زیادی می باشد؛وگرنه موجود مادی نمی شد؛پس اینکه اقای انیشتین نیز این تئوری را موقتی خواند ؛وتکامل بهتر انرا به اتی موکول نمود نشان از فهم ایشان در علم مربوطه می باشد؛در ازمایش فیزیک ؛اگر شما همه جوانب را در نظر بگیرید ؛و جهتی نباشد که انرا نادیده گرفته باشید ؛و البته سیستم ازمایشگاهی نیز ؛هیچ گونه نقصی نداشته باشد!!یعنی همه جهات ثبت برای ان تعریف شده باشد!!انوقت باید بیاییم سراغ تحلیل شخص ؛چون تحلیل مزبور بر اساس بینایی می باشد؛پس باید همه اثار و جوانب ازمایش را درک بینایی کند ؛وبعد ادراک صحیح و درست ؛انوقت باید بنشیند و بر اساس ان داده هایی که تمام نواقصش رفع شده باشد ؛فرموله کردن ذره را با احکام ریاضی ای که اصل انتزاع ان ؛مطابقت کامل با واقع را داشته باشد ؛ یعنی بر اساس حقیقت عالم واقع فرموله شده باشد پی ریزی نماید ؛البته بعد از اینکه تمام این جهات را به درستی انجام داد ؛باید اشتراکات پیدا کند؛یعنی اصل انتزاع از کل ازمایشها...کدام دانشمند همه این موارد تا حالا داشته است...پس شما منتظر نظریه نهایی باید بمانید که ممکن است نظریه مذکور را نقض کند و همینطور الی اخر...

[=&quot]اگر مسئله اینقدر مسخره و پیش پا افتاده و پر از تناقضات آشکار است، چرا مقاله ای علمی نمی نویسید تا جایزه نوبل امسال را از آن خود کنید؟ :Labkhand:[=&quot][=&quot]


[=&quot]

[=&quot]جایزه نوبل گرفتن زیاد مهم نیست چون افراد بی سوادی هستند که اخیرا به چونین درجه ای نائل گشته اند ؛ولی انچه مهم است ؛توجیهات خارج از موضوع و بی اساس فراعلمی می باشد که باید یک جایزه هم به ان تعلق بگیرد!





[=&quot]خیر، آنچه گفته شد ترکیبی بود از همان که تئوری مربوطه بر آن بنا گشته، و برداشتها و استدلالات شخصی شما. در ضمن انیشتین امام معصوم نیست که با هر چه مخالفت کرد، باطل باشد[=&quot].[=&quot]

[=&quot] [=&quot]

[=&quot]ان برداشتهای من نبود بلکه تناقضات اشخاص بود برای ؛تطبیق دادن ان با مسائلی که اصلا الفبای انرا هم درست نمی دانند ؛واین همان تکیه به علوم تجربی برای جواب به مسائل هستی شناسی می باشد..که نقل و نبات روز انهاست.....البته انیشتین امام معصوم نبود ؛ولی فکر ازاد و خود محور در مسائل مربوطه و تعصب ستیز اوست که قابل ستایش می باشد...[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]


[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]البته که غیر از آن چیزی است که ما می بینیم. مگر نه آنکه حقیقت جهان در ملکوت آن قرار دارد؟ ذات و طبیعت آن هم دارای خاصیت است، و این دقیقاً همان خاصیت آن است که ما آن را گول زننده بیابیم[=&quot].

[=&quot]

[=&quot]ان چیزی که انها می گویند ؛غیر این است ؛منظور ظاهر جهان است نه واقع ان ؛در فیزیک مسائل متا فیزیکی ارزشی ندارد ؛تا به توجیه واقع نائل ایند..

[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]لازم نیست [=&quot]در هر آن منتظر معجزه باشید، چرا که تمام اموری که شما به آن عادت کرده، فکر می کنید از سبب و علل ذهنی شما تبعیت می کنند، در حقیقت معجزه اند. همه هستی خودش یک معجزه بزرگ است[=&quot]. [=&quot]مگر نه اینکه خداوند زمام امور را در دست دارد؟[=&quot]

[=&quot]دوست عزیز ؛این مسئله تجربی و ناکامل خیلی ذهن شما را درگیر نموده است؛تا جایی که بر خلاف ایات قران و روایات و مسائل عقلی سنگ انرا به سینه می زنید...بله در تئوری مذکور ،این یک معجزه است که وجود همه اشیا مستقلا ؛بی معنی باشد؛ولی دید اشخاص به انها صفات وجود بدهد..پس خود این عمل که با وجود چونین عملکردی در ذرات باز جسم مستقلا پایدار است خود یک معجزه می باشد...چون نمی توان به لامکان بودن و غیب بودن الکترون اذعان داشت ،ولی با این وصف باز جسم پایدار به وجود خود باشد...[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]


[=&quot]اولاً بنده اصلاً نمی فهمم اصل حدود جزء لاینفک آن می باشد یعنی چه. لطف کنید دست از قلمبه سلمبه صحبت کردن برداشته، طوری صحبت کنید که عموم بفهمند[=&quot]. [=&quot]ناسلامتی اینجا یک انجمن عمومی است. بنده هم یکی از عموم[=&quot].

[=&quot]در ثانی، تئوری های پذیرفته شده روز این عمل را ممکن می دانند[=&quot]. [=&quot]همین کافی است[=&quot]. [=&quot]در سطح عمل هم معلوم است که ممکن نیست، چرا که به انرژی بسیار زیادی نیاز دارد[=&quot].

[=&quot] [=&quot]

[=&quot]اصل حدود یعنی انچه شئ را برای رسیدن به غایت کمال خود ؛کند می کند،از قبیل فاصله و موانع و حدود مادی و احکام ان ؛البته اگر همه انرژی مادی را هم به شما بدهند نخواهید توانست چونین عملی را انجام دهید؛چون اصل چونین تئوری ای بر بنای ذهن گذاشته شده است؛و عنیت دادن به ان در عالم مادی نیاز به احکام ذهنی دارد که مجرد می باشند حضرت عالی یک انتزاع صرف را می خواهید در کدام فضا و زمان به غایتش برسانید....این نظریه در مورد طی الارض به وهم بیشتر شباهت دارد تا یک تئوری....البته شاید شما بتوانید بگویید این چگونه می شود![=&quot]

[=&quot]

[=&quot]


[=&quot]اگر ذهن اینطور که شما فکر می کنید مستقل از مغز بود، اختلال در مغز اینطور ساختار آن را تغییر می داد[=&quot].

[=&quot][=&quot]

[=&quot]شما انقدر در ساختار غرق هستید که همه چیزی را می خواهید تئوری ساختاری بکنید؛ساختار مغز هیچ ارتباطی به ساختار نفس و ذهن ندارد؛ساختار مغز به عهده خلق یا ماده می باشد ؛و ساختار نفس به عهده امر و ملکوت می باشد ؛نتیجتا این دو ساختار از دو جنس متباین هستند...از طرفی همانطور که قبلا گفتم ؛چون نفس با لوازم مادی کار می کند؛نتیجتا تا متحد با بدن می باشد؛باید از ان برای رسیدن به غایت ادراکی خود کمک بگیرد ؛نتیجتا حضرت عالی وقتی تفکر می کنید ؛صورتهای ذهنی را دارید سبک وسنگین می کنید ؛واین سبک وسنگین کردن و یا تحلیل این صورتها به عهده مغز می باشد؛برای همین وقتی کسی دچار فراموشی موقتی می شود؛بعد از سالم گشتن دوباره همه چیز یادش می اید؛این یعنی اینکه ذهن اصلا ارتباطی به مغز ندارد مگر در عمل ؛نتیجتا ماده مغز است که باعث اختلال در یاداوری می شود ...همانطور که ماده گوش باعث اختلال در شنوایی می گردد ؛..نتیجتا ساختار مغز در عمل و کنش تاثیر بسزا دارد ولی فقط در عمل ..خود مغز اصلا ارتباطی با ثبت اطلاعات ندارد تا ساختار انها را وابسته به هم بدانید...[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]


[=&quot]آنچه به آن اشاره می کنید امری ثابت نشده است[=&quot].

[=&quot]اگر برای سیستمهای کنونی ثابت نشده باشد و قابل ازمایش نباشد؛ارتباطی به اینکه در اینده ثابت گردد نیست..[=&quot]

[=&quot]اصول علم تجربی یعنی همین!!منتظر تکامل یا نقض باش..این یعنی هیچ ازمایشی ضرورت و حتمیت را به ظهور نمی رساند؛یعنی علوم تجربی علومی ؛اعتباری هستند؛یعنی تا چیزی دیگری انرا نقض نکند پا برجاست ؛انهم چون سیستم می گوید ؛نه اینکه عقل حکم ضرورت برای ان کند...[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]فقط امام معصوم (ع) در جایگاهی است که تفسیری از قرآن را که هیچ آیه ای از قرآن را نقض نمی کند تکذیب کند. خود قرآن ادعا می کند که بیان هر چیزی است[=&quot]. [=&quot][=&quot].[=&quot]

[=&quot] [=&quot]

[=&quot]دوست عزیز فکر مادی نور مادی را می طلبد،خود نور ظاهر بالذات و مظهر بالغیر می باشد؛اشتراک بین نور غیر مادی و نور مادی این است؛ولی نور غیر مادی تراوش و جعل وجود است ؛در حالی که نور مادی که منشا مادی هم دارد ؛چونین نیست ؛..در ثانی ایه مربوطه در مورد قیامت و خصایص ان است ؛در ان مقام نور مادی جایی برای تطبیق ندارد....عالم در ان موقف عالم شعور و حضور و ظهور حقایق و عینیات است...[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]دو ناظر امری واحد را مشاهده می کنند[=&quot]. [=&quot]ذات این امر واحد یکی است، ولی به خاطر تفاوت ساختار وجودی دو ناظر، برداشت آنها متفاوت است[=&quot].

1 -

[=&quot]بر اساس جهان بینی ناظر اول، گلوله هایی که رها می شوند همیشه سقوط می کنند[=&quot].
2 -
[=&quot]بر اساس جهان بینی ناظر دوم، گلوله هایی که رها می شوند همیشه سعود می کنند[=&quot].[=&quot]

[=&quot]این تئوری اصلا به ساختار کاری ندارد ؛شما دو فرد سالم وعادی را در دو مکان نزدیک هم در نظر بگیر نمی خواهد سناریو تشکیل دهید..[=&quot]

[=&quot]این تئوری می گوید ؛اگر گلوله بر خلاف طبیعتش ،در شرایط طبیعی زمین صعود کند اصلا نه تنها محتمل نیست بلکه یک عینیت است؛چرا چون نمی توان عملکرد جسم را دقیق پیش بینی کرد؛این یعنی اینکه حرکت جسم به اراده حق است نه به عللی که جاری از مسببات او باشد؛یعنی اگر اینطور شود ؛سنت خداوند به ان تعلق گرفته؛حال شما اصلا علتی هم برای صعود نبین بلکه برعکس تمام جهات علل حکم به سوی نزول باشد..[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]شما بر چه اساس حوزه تفکر برای علوم تعیین می کنید؟ خود قرآن ما را تشویق به تفکر در خلقت آسمانها و زمین کرده، و قول داده که خردمندان از آن پند بگیرند[=&quot]. [=&quot][=&quot].[=&quot]

[=&quot] [=&quot]

[=&quot]حوزه تفکر را بنده تعیین نمی کنم بلکه موضوع ان علم واصولی که علم بر ان بنا گشده است تعیین می کند ؛..[=&quot]

[=&quot]حال علم ازمایشگاهی پا را از اصول خود فراتر نهاده است تقصیر بنده چیست...[=&quot]

[=&quot]

[=&quot]برای شما در کسب جایزه نوبل سال آرزوی موفقیت می کنم[=&quot][=&quot].[=&quot]

[=&quot] [=&quot]

[=&quot]خیلی ممنون ؛ولی این گونه جایزه ها را من می گذارم دیگران ببرند!!و حالش و ببرند.[=&quot]

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان :Gol:

نقل قول:
بعد از این پست بنده دیگر جوابی نخواهم داد،چون بحثها خارج از حیطه خود گشته است ؛فقط موارد ذکر شده را به صورت تیتر وار در اتی؛جمع بندی می کنم تا مطلب گم نگردد...

اتفاقاً بنده هم زمانی که پست قبلی ام را می نوشتم تصمیم گرفته بودم پست بعدی را کلام آخر قرار دهم، از ادامه بحث خودداری کنم. چرا که دو سه شب است تا صبح خواب پست زدن در این تاپیک را می بینم! :Khandidan!:

ولی فقط یک موضوع... با عرض پوزش، مطالب بنده را جمع بندی نکنید... کاملاً مشخص است که عرایض بنده را درک نکرده اید. خودم در ادامه این کار را خواهم کرد.

از پاسخگویی به مطالب ارائه شده خودداری می کنم، فقط به اشتباهات شما در درک عقایدم اشاره می کنم. مشکل شما این است که بعضاً عقاید تئوری های علمی را با عقاید من مخلوط کرده، بعد هر دو را با هم رد می کنید. در حالی که ستیز شما با این تئوری های علمی ربطی به بنده ندارد... بنده مدافع تئوری های علمی نبوده، اصلاً صلاحیت اظهار نظر درباره صحت یا عدم صحت آنها را ندارم. کار را به دانشمندان مربوطه واگذار می کنم و منتظر نتایج تحقیقات آنها می مانم.

نقل قول:
دوست فیزیکی عزیز ؛قدرت به ممکنات تعلق می گیرد نه غیر ممکنها پس اینکه قانون علیت؛ قدرت حضرت حق را محدود کند یک توهم است

اول اینکه بنده فیزیکی نبوده، برای علوم تجربی اصالتی قائل نیستم و معتقدم آنها هرگز به حقیقت کیهان پی نخواهند برد. دوم اینکه بنده اصلاً نگفتم قانون علیت قدرت خداوند را محدود می کند...

نقل قول:
که حضرت عالی مانند غزالی ؛سوختن کاغذ در اتش را مستقیما به اراده نسبت دهید

خیر. خداوند برتر از آن است که مستقیماً رویدادهایی را که متعلق به کثرت هستند، به صورت منفرد و تک به تک، مدیریت کند. به اراده خداوند کثرت راهی ندارد. به هیچ یک از صفات خداوند کثرت راهی ندارد. و البته این صفات یکدیگر را هم نقض نمی کنند.

نقل قول:

حضرت عالی که نظریه فوق را ره اوردی در حقیقت اشیا می دانید

خود تئوری مربوطه می گوید دستش از حقیقت اشیاء کوتاه است... بعد من بیایم و آن را بیانگر حقیقت اشیاء بدانم؟

نقل قول:
اینکه اقای انیشتین نیز این تئوری را موقتی خواند ؛وتکامل بهتر انرا به اتی موکول نمود نشان از فهم ایشان در علم مربوطه می باشد؛

فقط آقای انیشتین تکامل این تئوری را به آینده موکول نکرده است. همه خوب می دانند که این تئوری ناقص بوده، قادر به پاسخگویی به تمام مسائل کیهان نیست. ولی اکثر دانشمندان کیهان شناسی متقاعد شده اند که اصل عدم قطعیت هایزنبرگ حتماً باید بخشی از تئوری نهایی کیهان باشد.

نقل قول:
کدام دانشمند همه این موارد تا حالا داشته است

دانشمندان بهتر می دانند که یک آزمایش کامل چیست.

نقل قول:
این همان تکیه به علوم تجربی برای جواب به مسائل هستی شناسی می باشد

بنده که چنین کاری نکردم... بنده فقط عرض کردم که به این تئوری ها خوشبینم...

نقل قول:
حضرت عالی یک انتزاع صرف را می خواهید در کدام فضا و زمان به غایتش برسانید....این نظریه در مورد طی الارض به وهم بیشتر شباهت دارد تا یک تئوری....البته شاید شما بتوانید بگویید این چگونه می شود!

بنده کی عرض کردم چیزی را می خواهم به غایتش برسانم؟ از کی تا حالا پدیده طی الارض شده غایت اشیاء؟ عرض بنده این است که طی الارض در نظام عالم ماده باید ممکن باشد، چرا که معجزه اش رخ داد. درست مثل همان مثال شفای بیماری که هم از طریق مادی ممکن است و هم غیر مادی. عملی که در نظام ماده غیر ممکن باشد، اصلاً در آن ظاهر نخواهد شد، چرا که در صورت ظهور، نظام آن را به هم می ریزد.

نقل قول:
ساختار مغز هیچ ارتباطی به ساختار نفس و ذهن ندارد؛

بنده که عرض کردم، تعریف ما از ذهن با هم متفاوت است.

نقل قول:
اگر برای سیستمهای کنونی ثابت نشده باشد و قابل ازمایش نباشد؛ارتباطی به اینکه در اینده ثابت گردد نیست..

کاملاً موافقم...

[=&quot]

نقل قول:
[=&quot]این تئوری اصلا به ساختار کاری ندارد ؛شما دو فرد سالم وعادی را در دو مکان نزدیک هم در نظر بگیر نمی خواهد سناریو تشکیل دهید..

[=&quot]این تئوری می گوید ؛اگر گلوله بر خلاف طبیعتش ،در شرایط طبیعی زمین صعود کند اصلا نه تنها محتمل نیست بلکه یک عینیت است؛چرا چون نمی توان عملکرد جسم را دقیق پیش بینی کرد؛این یعنی اینکه حرکت جسم به اراده حق است نه به عللی که جاری از مسببات او باشد؛یعنی اگر اینطور شود ؛سنت خداوند به ان تعلق گرفته؛حال شما اصلا علتی هم برای صعود نبین بلکه برعکس تمام جهات علل حکم به سوی نزول باشد..

دوست عزیز... آنچه که شما گفته بودید و من به آن پاسخ دادم چیز دیگری بود:

پس گلوله ای که باید بر اساس طبیعت وزنی خود سقوط کند ؛در واقع این چونین نیست بلکه این را ناظر اینطوری می بیند ؛ولی یک ناظر دیگری ممکن است همین گلوله را به صورت سعود ببیند

شما بحث ناظرهای مختلف را وسط کشیدید، در حالی که این امر هیچ ربطی به تئوری کوانتوم نداشته، مربوط به تئوری نسبیت است... در ثانی من فکر کردم شما دارید عقاید بنده را نقد می کنید، نمی دانستم هنوز مشغول تخریب تئوری های علمی هستید.

[=&quot]

نقل قول:
[=&quot]حال علم ازمایشگاهی پا را از اصول خود فراتر نهاده است تقصیر بنده چیست...


این جمله شما مرا به یاد یکی از جملات پاپ در سخنرانی اش برای فیزیکدانها انداخت. ایشان در آن سخنرانی گفتند که تحقیق درباره مسائل علمی عیبی ندارد، ولی درباره لحظات نخست انفجار بزرگ تحقیق نکنید، چرا که رویدادهای آن لحظات مربوط به خداوند بوده احدی حق بررسی آنها را ندارد...

دوست عزیز، تنفر کلیسایی شما از علوم تجربی در تمام کلامتان کاملاً موج می زند. چطور انتظار دارید با این تعصبی که دارید قضاوت درستی از قضایا داشته باشید؟

[=&quot]
نقل قول:
[=&quot][=&quot].

میشه بفرمایید این دقیقاً یعنی چی؟

[=&quot]
نقل قول:
[=&quot]خیلی ممنون ؛ولی این گونه جایزه ها را من می گذارم دیگران ببرند!!و حالش و ببرند.

اگر شما مسئله ای را که سرنوشت جهان را تغییر می دهد بدانید، و آن را به اطلاع عموم نرسانید، در قیامت مسئولید. اگر این تئوری آن قدر که شما ادعا می کنید مسخره باشد، و شما توان رد کردن آن را داشته باشید، خوب بسم الله... با این کارتان باعث می شوید پیشرفت بشر سالها جلو بیافتد. اگر هم نه که هیچی. :Labkhand:

جمع بندی عرایضم در پست بعدی...

جمع بندی:

کل عرض بنده این است که وقتی چیزی در عالم ماده رخ می دهد، باید بر اساس احکام آن قابل اجرا باشد. چرا که در معجزه، فرد با اتصال به ملکوت، بر قوانین عالم ماده حکمرانی می کند. طبیعی است که در این حکمرانی قانونی حذف یا اضافه نمی شود، چرا که در آن صورت حکمت خداوند باطل گشته، نظام ماده به هم می ریزد.

مثلاً در همان مثال شفا با دارو یا معجزه، در هر دو صورت رویدادی مادی رخ داده، علل متفاوت است. حاصل کار شفاست، و شفا نباید از نظر مادی غیر ممکن باشد، چرا که در این صورت محال عقلی محسوب می شود.

همین موضوع درباره طی الارض و تخت بلقیس هم صادق است. از آنجا که چنین نقل مکانی در عالم ماده رخ داده و مشاهده شده، پس باید این امر متصور بوده، محال نباشد.

حال که تئوری های مطرح علمی که به ساختار عالم ماده می پردازند این امر را شدنی می دانند، پس طبیعی است که نتیجه بگیریم احتمالاً این تئوری ها در مسیر درستی گام بر می دارند. ولی بحث من اصلاً صحت یا عدم صحت این تئوری ها نیست. من فقط به آنها خوشبینم.

کل عرض بنده این است که یک تئوری علمی درست از کیهان مادی، باید مسئله طی الارض را داشته باشد، به همان علتی که گفتم. قابل اجرا بودن طی الارض با ابزار مادی، معجزه بودن انتقال تخت بلقیس توسط آن بزرگوار را زیر سؤال نمی برد. چرا که در آن معجزه ابزار مادی مورد استفاده قرار نگرفته. درست مثل مسئله شفا با دارو و معجزه.

در انتها فکر کردم شاید عرایض بنده در این تاپیک جهان بینی خوانندگان را به سمت و سویی نادرست منحرف کند. پس توصیه هایی می کنم که جلوی این انحراف را می گیرد:

1 - تئوری های علوم تجربی بر حقیقت عالم کورند و مدام در حال تغییر و تحول. آنها ترازوی سنجش اعتقادات دینی نیستند.

2 - در تئوری های علوم تجربی هیچ نوع معرفت الهی وجود نداشته، صرفاً می توانند باعث پندگیری مؤمن شوند.

3 - یگانه صراط مستقیم الهی که به سعادت و معرفت و دانش حقیقی ختم می شود، انجام واجبات (و مستحبات) شرعی، اجتناب از حرام، باز داشتن نفس از هوا و هوس، و کمک به همنوع است.

4 - معرفت الهی پاداش بندگی است، نه هدف آن. تمام اعمالی که در بند 3 اشاره کردم باید خالصانه برای خدا باشد.

5 - مبادا گفته های تئوری های علمی را مبنای تشکیل اعتقادات دینی خودتان قرار دهید!

6 - یک پیرزن بیسواد روستایی که خالصانه پروردگارش را می پرستد به مراتب از استیون هاوکینگها داناتر است. :Sham:

باز هم می گویم، تئوری های علمی ترازوی سنجش حق از باطل نیستند. قرآن و روایات این امر را بر عهده دارند. پس اگر من ارتباطی بین این تئوری ها و معجزه طی الارض برقرار کردم، صرفاً خواستم یک مطلب جالب علمی را به اطلاع عموم رسانده، در ادامه آن خواستم بگویم که حکمت خداوند هیچگاه باطل نمی شود. همین.

من خودم هیچگاه از تئوری های علمی دانشی روی مسائل اعتقادی نصیبم نشده. همیشه بر عکس بوده... ابتدا مسئله ای اعتقادی را درک کرده ام، بعد مصداق آن را در علوم تجربی یافته ام. حتی اگر مصداق آن در علوم تجربی یافت نمی شد، خدشه ای به اعتقاد من وارد نمی شد.

پس باز هم تأکیید می کنم، مبادا یافته های علوم تجربی را با عقایدتان مخلوط کنید! علم نوری است که به دل مؤمن می افتد. غیر از این نور هم چیز دیگری علم نام ندارد. :Sham:

اثبات این امر که بنده خودم به توصیه هایم معتقد بوده، به آنها عمل می کنم پست شماره 41 در این تاپیک است. بنده عرض کردم:

نقل قول:
غیب شدن و در جای دیگر ظاهر شدن با علوم نوین سازگارتر است. آخرین تئوری های کیهان شناسی احتمال انجام این عمل (طی الارض) را تأیید می کند. اگر در ساختار فضا - زمان شکافی ایجاد کنیم، از طریق آن شکاف می توان از نقطه ای به نقطه دیگر نقل مکان کرد، و تا آنجاییکه می دانم این عمل در حالتی لازمان رخ می دهد، به همین دلیل، به صورت آنی اتفاق می افتد. البته برای ایجاد شکافی بزرگ در ساختار فضا - زمان به انرژی بسیار بالایی نیاز است.

ایناییکه گفتم کاملاً علمی بود و ربطی به فیلمای علمی - تخیلی نداشت.

درباره اجنه... والله اعلم

قسمت آبی رنگ اطلاعات عمومی است. قسمت قرمز رنگ عقیده بنده است. همانطور که می بینید من هرگز به طور قطع و یقین بر اساس تئوری های علمی حکم صادر نمی کنم.

پس اینکه آیا حقیقتاً لازم است فضا - زمان شکافته شود تا طی الارض رخ دهد معلوم نیست.

ولی این را می دانم که برای انجام طی الارض - کلاً هر امری که در عالم ماده ظاهر می شود - هر آنچه که در نظام ماده لازم است انجام شود تا آن امر ظاهر شود، انجام می شود.

با تشکر فراوان
یا حق

..با سلام..

اقا جمع کردن مطالب ؛ضیق بر مواعظ و عقاید شما شد؟! از اخر شروع می کردید!!:Gol::khandeh!:

شوخی کردم ؛فرصت نوشتن نداشتم؛ ولی اگر مجالی بود نظرات برخی از دانشمندان این عرصه از علم و دیگر افراد را در مورد جهان ذرات ؛و اذعان انها به وجود موجودات و نیروهای با شعور را خواهم اورد ؛البته همراه با نقد؛ از درک و برداشت نادرست قانون علیت ولوازم ان....

این مطالب را نوشتم اجالتا؛بحث اصلی این سر نگار مطرود نگردد....تا بعد..

یاعلی..

با سلام خدمت دوست عزیزم :Gol:

آقا دیروز تشریف نداشتید...

نقل قول:
اقا جمع کردن مطالب ؛ضیق بر مواعظ و عقاید شما شد؟! از اخر شروع می کردید!!:Gol::khandeh!:

عرض کردم جمع بندی عرایضم در پست بعدی...

جمع بندی مطالب هرکس با خودش! :Cheshmak:

نقل قول:
شوخی کردم ؛فرصت نوشتن نداشتم؛ ولی اگر مجالی بود نظرات برخی از دانشمندان این عرصه از علم و دیگر افراد را در مورد جهان ذرات ؛و اذعان انها به وجود موجودات و نیروهای با شعور را خواهم اورد ؛البته همراه با نقد؛ از درک و برداشت نادرست قانون علیت ولوازم ان....

لطفاً توجه داشته باشید که من مدافع نظرات ایشان نیستم... نظر هرکس مال خود او. :Cheshmak: :khandeh!:

با تشکر فراوان
یا حق

موضوع قفل شده است