چرا بشر همواره دين‏دار بوده است ؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
چرا بشر همواره دين‏دار بوده است ؟

دين روشي است براي زندگي كردن كه در تمام ابعاد فردي، اجتماعي، جسمي و روحي سازوكارهاي لازم را فرا روي انسان قرار مي‏دهد و بسترهاي رشد و ارتقا او را در تمام ساحت‏ها بدو عرضه مي‏نمايد.


علت دين داري بشر را در نيازهاي او بايد جستجو كرد، وجود آثار و فوايد بي مانند در دين ، او را به چنين ضرورتي مي‏كشاند.
دین همواره برای بشر فوایدی داشته است وبشر نیازهای خود را در دین ودینداری یافته است
وبرای زندگی بهتر در این دنیا ویافتن پاسخ های مناسب برای سوالهای خود که از کجا آمده است؟ وبرای چه آمده است؟ وعاقبتش چه خواهد شد؟و...به دنبال دین بوده است
واز طرفی دین را یگانه راه برای پاسخ به سوالات فطری خود یافته است


دین نیز فوایدی برای انسانها داشته ودارد از جمله:


1.معنا بخشي به زندگي :
چرايي آفرينش، هدف حيات و زندگي، پرسش هميشگي انسان بوده است كه دين در هدف‏مند كردن زندگي بهترين گزينه است.


2. زدودن ترس:
دين، به انسان جرات در فعاليت را ارزاني مي‏بخشد و بيمناكي در انجام وظيفه را در او از بين مي‏برد و ترس و بيم را از او مي‏زدايد


3.آرام بخشي زندگي:
انس با دين آرامش بخش است، آنگونه كه قرآن مي‏فرمايد:


«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ؛ آگاه باشيد! دل‏ها با ياد خدا به آرامش مي‏رسد.»(1)


4.پاسخ به احساس تنهايي:
بشر هماره از تنهايي در رنج بوده است، تنهايي او در چهار نوع ذيل است :


الف. تنهايي فيزيكي؛ انسان در محيطي قرار مي‏گيرد كه كسي با او نيست
ب. ديگران او را درك نمي‏كنند ؛ يعني گرچه در جمع حاضر است، ولي آنان موقعيت او را نمي‏يابند و به شايستگي از او بهره نمي‏برند. از اين رو، او احساس تنهايي مي‏كند
ج. ديگران نمي‏توانند نقايص‏هاي او را برطرف نمايند
د. انسان احساس مي‏كند كه همه به فكر خويش اند و در صدد جلب منفعت به سوي خود ورفع ضرر از خويشتنند.
دين اين تنهايي را مي‏زدايد و انسان مؤمن هيچ گاه احساس تنهايي نمي‏كند، زيرا بر اين باور است كه خداوند مونس و همنشين اوست(2)


«وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ ؛ هر كجا باشيد او با شماست.»(3)


5.همبستگي اجتماعي:
برادري و احساس اشتراك بر محور دينداري سامان مي‏يابد. دوركيم، جامعه شناس مشهور مي‏نويسد:
«مناسك دين براي كاركرد درست زندگي اخلاقي ما، به همان اندازه ضروري‏اند كه خوراك براي نگه داشتن زندگي جسماني ما ضرورت دارد ؛ زيرا از طريق همين مناسك است كه گروه خود را تاييد و حفظ مي‏كند.(4)


6.فرهنگ سازي:
ريشه خصلت‏هاي نيكوي انسان را بايد در آموزه‏هاي ديني جست ؛ علامه طباطبايي مي‏فرمايد:


«خصلت‏هاي نيكوي موجود در انسان‏هاي امروزي، هر چند اندك باشد، ناشي از تعليمات ديني است.»(5)


7.كاستي‏هاي دنياي مدرن:
علوم طبيعي با تمام پيشرفت‏هاي گسترده‏اش، از پاسخگويي به نيازهاي غير طبيعي انسان عاجز است و تنها از دين مي‏توان انتظار داشت تا نيازهاي ماوراي طبيعي آدمي را برآورده كند. علامه طباطبايي مي نويسد :


«درست است كه علوم طبيعي چراغي است روشن كه بخشي از مجهولات را از تاريكي درآورده و براي انسان معلوم مي‏سازد ولي چراغي است كه براي هر تاريكي سودي نمي‏بخشد.
از فن روان‏شناسي حل مسايل فلكي را نمي‏توان توقع داشت، از يك پزشك حل مشكلات يك نفر مهندس راه بر نمي‏آيد
و بالاخره علومي كه از طبيعت بحث مي‏نمايد اصلا از مسايل ماورالطبيعه و مطالب معنوي و روحي بيگانه بوده و توانايي بررسي اين گونه مقاصدي كه انسان با نهاد و فطرت خدادادي خود خواستار كشف آن‏ها است، ندارد.» (6)


البته از آثار و فوايد ديگري در چرايي دين‏دار بودن بشر مي‏توان ياد كرد، از جمله: رفع نياز انسان در شناخت كارهاي خوب و بد، شناساندن اشيأ سودمند و زيان آور به انسان، تربيت و تكميل انسان‏ها به فراخور استعداد آن‏ها.(7)




-1]. سوره رعد، آيه 28
-2. انتظار بشر از دين، جوادي آملي، 41
-3. سوره حديد، آيه 4
-4. جامعه‏شناسي دين، ص 179
-5. الميزان، ج12، ص 151
-6. فرازهايي از اسلام، محمد حسين طباطبايي، ص 8
-7. ر.ك: انتظار بشر از دين، ص 41 - 49