حافظ , خوب یا بد؟؟؟؟؟!!!!!!

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حافظ , خوب یا بد؟؟؟؟؟!!!!!!

سلام دوستان لطفا در مورد حافظ مارو روشن کنید یعنی حافظ خوبه یا بد ؟؟؟؟
1_یکی از روحانیون از اقای حسن زاده املی این سخن را نقل کرد بدین شرح :
وارد مکتبی از عرفان نشدم مگر اینکه ان را اول در کتاب حافظ خواندم......
2_ خودم با همین دو چشمم و دو گوشم در ماه رمضان از تلویزیون سخنرانی اقای مکارم را شنیدم بدین شرح:
شاعرانی هستند که خط جبری گرایی را دنبال می کنند و بعدش دو بیت از حافظ نقل کرد:
من اگر خارم اگر گل چمن ارایی هست ...................................
در پس پرده طوطی صفتم داشته اند انچه استاد ازل گفت بگو می گویم
((و یکی دو خطی در این مورد صحبت کردند که دقیقا یادم نیست ))
و در ادامه فرمودند این شاعر و شاعرانی از این دست از این بحث جبری گرایی دنبال چیزی بودند که ان را ذکر نمی کنم.
خوب در واقع این یک معما شد برای من که حافظ برای چه دنبال جبری گرایی بود؟
ان هم حافظی که بزرگان ما اورا می ستاییند نه تنها ما بلکه کم نیستند گوته هایی که او را می ستاییند
الان شما می گویید خوب این ها دو بحث جداست عرفان حافظ یک چیز و این پرداختن به جبری گری یک چیز و از طرف دیگر حافظ که معصوم نبود! ولی خداییش برای من عامه من چه جوری حافظ خوب و حافظ بد را تشخیص دهم ؟
لطفا جواب این قسمت جبری را بدهید که بد جور ذهنم را مشغول کرده؟

کارشناسان که جواب نمی دهند البته ما دیگه عادت کردیم دوستان لا اقل شما چیزی بگویید

سلام دوست عزيز.
در مسئله جبرگرايي من فكر ميكنم بي انصافي باشد كه چنين چيزي را به حافظ نسبت بدهيم . عمر خيام جبر گرا بود اما حافظ خير .اشعار حافظ داراي مفاهيم كنايي و استعاره اي است و تفسير آنها كار هر كسي نيست و نمي توان از ظاهر شعر اين طور استنباط كرد كه جبر گرا بوده است.

ما از برون در شده مغرور صد فريب
تا خود درون پرده چه تدبير مي كنند

توصيه ميكنم كتاب "عرفان حافظ " شهيد مطهري را مطالعه بفرماييد.
از اساتيد هم خواهش ميكنم اگر در اين زمينه اطلاعاتي دارند ما را هم بي نصيب نگذارند. يا حق.

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
سلام دوستان لطفا در مورد حافظ مارو روشن کنید یعنی حافظ خوبه یا بد ؟؟؟؟

چه اهمیتی دارد؟ مهم اجتناب از حرام، انجام واجبات و مستحبات، و کلاً تزکیه نفس است. تا کسی این کار را نکند توانایی درک اسرار را نمی یابد. اسرار الهی و عرفانی قابل بیان نیستند، که کسی با خواندن کتاب یا شعری آنها را دریابد. معرفت الهی پاداشی است که نصیب سالک می شود.

کسی که سلوک ندارد، با خواندن این متون نه تنها چیزی در نمی یابد، بلکه ممکن است گمراه هم بشود. چرا که قدرت درک مفاهیم را نداشته، خودش آنها را تفسیر می کند، و این تفسیر یا غلط است، یا مصداق گاه باشد که کودکی نادان... می باشد.

البته من به شخصه تا وقتی که قرآن (و روایات معصومین (ع)) هستند، از مطالعه دیگر کتب و منابع (با نیت کسب علم الهی) خودداری می کنم. چرا که معصومین (ع) فرمودند علم نوری است که خداوند به دل مؤمن می اندازد. همچنین فرمودند به آنچه می دانید عمل کنید، تا آنچه نمی دانید به شما داده شود. :Sham:

آنچه می دانیم مشخص است، واجبات، مستحبات، کلاً تزکیه نفس... تعجب می کنم از کسانی که نماز صبحشان قضا می شود، ولی اشعار حافظ خوانده، تفسیر کرده، چیزهایی سر هم کرده، خود را عارف می پندارند!!! :Labkhand:

مبادا تا به چیزی که می دانیم عمل نکرده ایم، دنبال لقمه های بزرگتر از دهانمان برویم... تجربه من می گوید هرکس این کار را کرد، گمراه شد. به هر حال بنده مخلص خدا در طلب روزی حرص ندارد... چه روزی مادی، چه روزی معنوی. راضی بودن به رضای خداوند خیلی گسترده تر از تحمل بلایای مادی است. :Sham:

با تشکر فراوان
یا حق

سلام

به نظر من بد نیست به این تاپیک مراجع کنید.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6708&langid=2

و این وبلاگ

http://asrar1900.blogfa.com/

سلام علیکم جمیعا

با سپاس از معراج گرامی از طرح این مبحث
متاسفانه بعضی از بزرگترها هنوز بدلیل اینکه حافظ دربین اشعری ها ( مذهب تسنن - جبری نگرها ) بدنیا آمده و زیسته او را اشعری میدانند .

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست --- توخود در این میانه حائلی حافظ از میان برخیز.

در این بیت خواجه به صراحت تمام مسئله رد جبر و مختار بودن انسان را توصیف میکن ( حداقل در مورد خودش به اثبات میرساند )

مسئله جبر و اختیار بسیار ساده است انسان در انتخاب مختار و پس از این اختیار و انتخاب در مقدرات مجبور است این مسئله ای است که خواجه بارها در ابیاتی مربوط به سیر و سلوک و تزکیه نفس آنرا توصیف میکند.

یک عارف اساسا نمی تواند اشعری باشد و یک اشعری نمی تواند عارف.

پس حافظ به هیچ عنوان اشعری مسلک نبوده.
در توصیف واعضان اشعری
واعضان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میرسند آن کار دیگر میکنند

یاحق

سلام
من که نه حافظ رو قبول دارم و نه جناب حسن زاده آملی رو :Labkhand:

الان هم وقت برای دلیل آوردن ندارم :khandeh!:

من كه شخصا عاشق اشعار زيباي حافظم .به نظر من هم اصلا درست نيست بعد از گذشت اينهمه سال با توجه به چند شعر يا گفته هايي از ايشون بخوايم جواب اين سوالو بديم كه حافظ خوبه يا بد ؟!

گاهي ما وقتي به يه مراتبي نميرسيم برخي حرفهايي كه يك شخص عارف ميزنه برامون عجيبه و حتي بد ميدونيم (منصور حلاج بر دار رفت چون گفت انا الحق ولي منظور او از انا الحق واقعا چي بود ؟!)در صورتيكه اون شعر و ابيات وقتي از زبان يك عارف گفته ميشه شايد مقصود ديگري رو اون عارف دنبال ميكنه ولي ما با توسل به ظاهر شعر يا يك بيت خاص ميخوايم قضاوت كنيم .

برداشت ما و حكم دادن ما از اين شخصيت فقط ديدن ظاهره حتما همه دوستان شعر زيباي موسي و شبان مولانارو خوندن .

هر كسي به اندازه فهمش با خداي خودش رابطه برقرارميكنه و صحبت ميكنه نبايد تو احوال شخصيه ديگران زياد وارد شد:Cheshmak:

ابن سينا مي گويد: «اسرار تصوف و عرفان مورد انکار ناآشنايان و مورد اعتراف و تعظيم آشنايان مي باشد» و در جاي ديگري مي گويد: «محتواي اين فن (عرفان) براي غافلا ن مايه تمسخر و خنده است و براي آگاهان سرمايه عبرت».

سلام علیکم

شقايق;51850 نوشت:
ابن سينا مي گويد: «اسرار تصوف و عرفان مورد انکار ناآشنايان و مورد اعتراف و تعظيم آشنايان مي باشد» و در جاي ديگري مي گويد: «محتواي اين فن (عرفان) براي غافلا ن مايه تمسخر و خنده است و براي آگاهان سرمايه عبرت».

سپاسگذارم شقایق گرامی

اما مطلبی را که مد نظر معراج بزرگوار است اول مطرح کنم بعد دوستان نظراتشان را در آن باب ذکر نمایند یا نظرات دیگر اساتید را در این باب.

حضرت حافظ در بین فرقه اشعری بدنیا آمد و اشعریه معتقدند که انسان بدلیل اینکه مخلوق خالقی محیط بر تمام احوال انسانی هستند هر آنچه که انجام میدهند در مسیر قالبی از پیش تعئین شده از طرف خدا برای آنهاست لذا چون انسان در آن قالب مقدر شده قرار دارد از هرآنچه که انجام میدهد مقصر نیست و مجبور به جبر الهی است.

بطور خلاصه بخواهیم ببیان کنیم چون صفت خداوند عالم ما لم یعلم ( والله یعلم مابین ایدیهم و ما خلفهم ولایحیطون بشی ء من علمه الا بما شاء وسع الکرسی السموات والارض ) و اوست که به محی و ممیت است و مالک دو عالم و اوست که مقدرات را معین میسازد پس انسان لاجرم در این قاعده مجبور به جبری است که از پیش برایش تعئین شده و انسان کاری را انجام نمی دهد مگر اینکه خداوند آنرا از قبل میدانسته و چون این علم بوده انسان ابزاری مجبور است در دستان مقدر آفرین الهی.

این فلسفه هم صحیح است و هم منحرف شده از وسط کار. بطوریکه این ابهام را بقوت و دلیل کامل میتوان گفت که دست ساز فریب شیطان است برای اینکه انسان را غیر مسئول سازد با معنای مجبور بودن پس انسان هر آنچه که انجام دهد از طرف خدا دانسته و خود را مبرا از هرگونه گناهی کند.

در پاسخ به اشعریها یک جمله کافیست و آن اینکه اگر انسان تا این حد مجبور بود پس دلیلی برای فرستادن اینهمه پیامبر و کتب الهی برای هدایت نبود.

حافظ که استاد بلامنازع عرفان است از جمله رد کنندگان این عقیده است و رد این ادعا رادر قالب شعری روان با خمیر مایه و اصالت کلام عارفین بالحق بارها مطرح نموده و بیان این عقاید از طرف حافظ با نصی صریح مساوی بود با مهدور الدم شدنش.

عزیزان این خط سوالی را ادامه بدهند.

باسپاس فراوان

یاحق

bina88سلام
متشکرم از لطف شما و اینکه دقیقا منظورم را میفهمید
دوستان من خودم از شیفتگان حافظم ولیکن بعضی دوستان منظورم را دقیق نگرفتند

سلام
در مورد حافظ برداشت های بسیار متعدد و گاه متفاوتی شده است !
احمد شاملو یکی از بزرگترین شاعران معاصر ما (متوفی 1379) حافظ را فردی لاابالی و بی اعتقاد نسبت به معاد می دانسته !!
شهید مطهری یکی از فیلسوفان معاصر ما (متوفی 1358) در کتاب "تماشاگه راز" این نوع نظریه ی امثال احمد شاملو را رد می کند و حافظ را عارفی شاگرد مکتب محی الدین عربی می داند !!
دکتر عبدالکریم سروش فیلسوف و حافظ شناس معاصر ما حافظ را نه چیزی می داند که احمد شاملو تصویر می کند .. نه چیزی می داند که شهید مطهری .. !
البته یک نکته هم هست ... اشعار حافظ رو به 3 دوره ی زمانی تقسیم بندی می کنند !
دورانی که او نقش یک طالب علم را داشت که اشعار نسبتاً زیادی در این زمینه دارد.
دورانی که مربوط به پختگی حافظ می شود ، بیشتر اشعار حافظ در این برهه ی زمانی سروده شده است !
دوران رندی واقعی وی .. دورانی که به معنای واقعی کلمه عارف شده بود ... دکتر سروش معتقد است حافظ تعداد بسیار کمی شعر از این دوران زندگی حافظ وجود دارد یا حداقل به ما رسیده است !
پس خیلی هم تعجب نکنید اگر حافظ یک حرفی زده باشد و بعداً آن را رد کرده باشد :Gig:

با سلام و ارادت فراوان خدمت همه دوستان

[="Navy"]حنما آقای فاطمی نیا رو میشناسید ایشان ذوق شعری خیلی عالی دارند وقتی ما در یک جلسه ای از ایشان در مورد مذهب بعضی شعرا سوال میکردیم ایشان مطب جالبی فرمودند که احساس میکنم برای دوستان مفید باشه[/]

[="Blue"]ایشان میفرمود به قول ما طلبه ها "انظر الی ما قیل لا الی من قال" وقتی به حرفی میرسی ببین چه گفته غرق در این نشو که چه کسی این را گفته ! حافظ شعر هایش دو پهلو هست ، عارف در سحر و مناجاتهایش می خواند اشک تقرب می ریزد و رقاص می خواندو مستگی میکند علامه طبابایی علیه الرحمه بر آن شرح مینویسد واشعارش را با مقامات عرفانی تطبیق میدهد وفلانی اورا عیاش می داند! اینکه خود حافظ چه کاره بوده یک بحث علمی است که به نظر من نمی تواند خطچه ای در زیبایی شعر او ومعناهای عالی شعرش وارد کند لذا در مقام عادی و غیر علمی "انضر الی ما قیل لا الی من قال" [/]

دلا چو غنچه شکایت زکار بسته مکن که باد صبح نسیم گره گشا آورد
هر وقت این بیت رو میخونم از زیبایی تشبیه و پر معنایی آن مدهوش می شوم :Graphic (47): حافظ رند هست یا عارف دمش گرم که تاحالا کسی نتونسته رو دستش رو بزنه :looti:
[="Lime"]یا مهدی ادرکنی:roz:[/]

[="DarkRed"]

سخنان تاريخي مقام معظم رهبري درباره حافظ
[/]

یاوران منجی;54698 نوشت:
ایشان میفرمود به قول ما طلبه ها "انظر الی ما قیل لا الی من قال" وقتی به حرفی میرسی ببین چه گفته غرق در این نشو که چه کسی این را گفته ! حافظ شعر هایش دو پهلو هست ، عارف در سحر و مناجاتهایش می خواند اشک تقرب می ریزد و رقاص می خواندو مستگی میکند علامه طبابایی علیه الرحمه بر آن شرح مینویسد واشعارش را با مقامات عرفانی تطبیق میدهد وفلانی اورا عیاش می داند! اینکه خود حافظ چه کاره بوده یک بحث علمی است که به نظر من نمی تواند خطچه ای در زیبایی شعر او ومعناهای عالی شعرش وارد کند لذا در مقام عادی و غیر علمی "انضر الی ما قیل لا الی من قال"

سلام علیکم جمیعا

نه هرکه سر بتراشد قلندری داند

در بیان احوال حضرت حافظ علیه الرحمه نه او راضی است و نیازمند که کسی تائیدش کند و نه ردش.

اخلاص در بندگی این را به انسان می آموزد. به انسان می آموزد که تنها کسی که تو را رد یا تائید کرد و باید تمام وجودت را معطوفش کنی خدای رحمان است و لاغیر.

حضرت آیت الله مطهری مطالبی را در مورد عرفان حافظ بیان کردند که هررکسی بخواهد از حافظ بگوید مدحش میکند در تمام ابعاد بغیر از عرفانحافظ.
همانطوریکه عرفان گرامی ذکر کردند ایشان عرفان حافظ را از نوع ابن عربی دانستند.

خب ابن عربی سنی است. خب باشد.
در ثانی سلطان العارفین بایزید بسطامی است نه ابن عربی.
و ثالثا
مذهب عشق از همه دینها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست

چه بگویم گله ای نیست اگرهم گله ای باشد دلیلی برای ذکرش نیست

با مدعی نگئید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در عین خودپرستی

یاحق

سلامی دوباره چه کسی گفته اقای شاملو حافظ را لا ابالی می دانسته احتمالا دوست خوبم تا به حال مقدمه ی کتاب حافظ را که نوشته ی اقای شاملو است را نخوانده
دوستان لطفا نقلی که می کنید را از خود در نیاورید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عبدالله معراج;56305 نوشت:
سلامی دوباره چه کسی گفته اقای شاملو حافظ را لا ابالی می دانسته احتمالا دوست خوبم تا به حال مقدمه ی کتاب حافظ را که نوشته ی اقای شاملو است را نخوانده
دوستان لطفا نقلی که می کنید را از خود در نیاورید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این هم چندین منبع:

نظرات احمد شاملو درباره ی حافظ

حافظ شیراز به روایت احمد شاملو

مقدمه ی کتاب احمد شاملو درباره ی حافظ به صورت عکس .. این نوشته ها در کتاب "تماشاگه راز" شهید مطهری مورد نقد اساسی قرار گرفته است !

مصاحبه ای استاد بهاالدین خرمشاهی درباره ی حافظ ... جمله ی آخر این مصاحبه رو لطفاً بخوانید !

می توانید برای اطلاعات بیشتر کتاب "تماشاگه راز" استاد شهید مطهری رو هم مطالعه بکنید :Gol:

ehsan24سلام
من تا به حال اين منابع را نخواندم وليكن از شما متشكرم كه حد اقل اطلاعات مرا درست كرديد البته بنده وقتي مقدمه ي كتاب حافظ را خواندم اصلا اين حرف ها در انجا نبود الان سرم شلوغ است ولي در اولين فرصت به منابعي كه ارجاع داديد سر مي زنم
متشكر

[="microsoft sans serif"]

بله درست است

شما خودتون هم دارید میگید که یکی حافظ را فردی لا ابالی و بی دین که به معاد هم اعتقاد نداشته می دونه و دیگری او را از عرفا و اولیاء !!!!

پس در مورد افراد به این راحتی نمی توان قضاوت کرد که فلانی کافر است و ملحد است و دشمن اهل بیت است و غیره

[="red"]چرا؟[/]

چونکه شاید نقص از فهم ودرک خودمان باشد که به بلندای تفکر طرف نمی توانیم برسیم مثل ضرب المثل گوشت و گربه

پس عاقلان هیچ کس را کافر و ملحد و ضد خدا و پیامبر نمی خوانند چونکه کافر و بی دین بودن افراد فقط و فقط در آن دنیا که پرده کنار می رود و ماهیت واقعی افراد معلوم می شود مشخص می گردد

ا[="blue"]مام علی خوب حرفی دارد و نقل به مفهوم آن این است [/]

می گوید اگر ابوذر بداند که در ذهن سلمان چه می گذرد او را به جرم ارتداد و کفر خواهد کشت یا از مرگ وی خوشحال خواهد شد

[="red"] چرا؟؟[/]

[="blue"] چونکه ما سطح فکر و درک افراد را با ذهنیات و درک سطحی خود مقایسه کرده و اندیشه ی شاید ناصواب خود را خط کش کفر و ایمان دیگران قرار می دهیم [/]

می گویند مورچه ای در ظرف کوچک آبی افتاد و مداوم فریاد می زد آی مردم سیل آمده دنیا را آب برد مواظب باشید !!!!

و دیگری می گفت : دنیا بعد درخت است به چشم حشره

[/]

غلامعلی نوری;56535 نوشت:
چونکه شاید نقص از فهم ودرک خودمان باشد که به بلندای تفکر طرف نمی توانیم برسیم مثل ضرب المثل گوشت و گربه

سلام علیکم جمیعا

جناب غلامعلی منظور از فهم بالا خودتان را میفرمائید یا حافظ شیرازی را ؟

bina88;56588 نوشت:
سلام علیکم جمیعا

جناب غلامعلی منظور از فهم بالا خودتان را میفرمائید یا حافظ شیرازی را ؟

تاپیک مال حافظ است و سخنان من در درجه اول به آن مرحوم بر می گردد اما بهر حال این یک قانون کلی است

و شامل تمام افردی که با آنهابخاطر طرز تفکر و منافع خودمان بر خورد می کنیم می شود

در ضمن اینجانب اعتراف می کنم که شما بر خلاف اغلب کاربرای دیگه عاقلانه تر در برابرافراد[="red"] غیرخودی[/] !!!! موضع می گیرید و این نشان از پختگی، تجربه و درک شما دارد

سپاسگزارم

با سلام

نقل قول:
پس در مورد افراد به این راحتی نمی توان قضاوت کرد که فلانی کافر است و ملحد است و دشمن اهل بیت است و غیره
نقل قول:

چرا؟

چونکه شاید نقص از فهم ودرک خودمان باشد که به بلندای تفکر طرف نمی توانیم برسیم مثل ضرب المثل گوشت و گربه

پس عاقلان هیچ کس را کافر و ملحد و ضد خدا و پیامبر نمی خوانند چونکه کافر و بی دین بودن افراد فقط و فقط در آن دنیا که پرده کنار می رود و ماهیت واقعی افراد معلوم می شود مشخص می گردد

البته این فقط در صورتی درست است که خود طرف ضد خدا و پیامبر و اهل بیت حرف نزند. وقتی کسی در ملاء عام صراحتاً مثلاً اعلام کند که ائمه (ع) معصوم نیستند، یا مثلاً اعلام کند که ائمه (ع) هم انسانهایی همانند او هستند، تکلیفش روشن خواهد بود، نیازی به تفسیر نیست.

نقل قول:
امام علی خوب حرفی دارد و نقل به مفهوم آن این است
نقل قول:

می گوید اگر ابوذر بداند که در ذهن سلمان چه می گذرد او را به جرم ارتداد و کفر خواهد کشت یا از مرگ وی خوشحال خواهد شد

و البته سلمان هیچگاه برای ابوذر آنچه در ذهنش می گذشت را تعریف نکرد تا ریشه های او را بیازماید.

نقل قول:
چرا؟؟
نقل قول:

چونکه ما سطح فکر و درک افراد را با ذهنیات و درک سطحی خود مقایسه کرده و اندیشه ی شاید ناصواب خود را خط کش کفر و ایمان دیگران قرار می دهیم

اگر کسی سطح فکری و درک بالایی داشته باشد نمی آید مطالبی را طرح کند که از سطح فکری و درک دیگران خارج است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْخَزَّازِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْقَرَاطِيسِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ إِنَّ الْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَيْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ وَ إِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لَا يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 74 رواية :2
عبدالعزير قراسيطى گويد: امام صادق (ع ) بمن فرمود: اى عبدالعزيز ايمان مانند نردبانيست كه ده پله دارد و مؤمنين پله ئى را بعد از پله ديگر بالا مى روند، پس كسى كه در پله دوم است نبايد بآنكه در پله اول است بگويد: تو هيچ ايمان ندارى تا برسد بدهمى (كه نبايد چنين سخنى به نهمى بگويد) پس آنكه را از تو پست تر است دور نينداز كه بالاتر از تو ترا دور اندازد و چون كسى را يكدرجه پائين تر از خود ديدى ، با ملايمت او را بسوى خود كشان و چيزى را هم كه طاقتش را ندارد بر او تحميل مكن كه او را بشكنى زيرا هر كه مؤمنى را بشكند، بر او لازمست جبرانش كند.

شاید برخی از مؤمنین تحمل زلزله آزمایش ریشه شما را نداشته باشند. اگر مؤمنی شکست، فردای قیامت چگونه پاسخ می دهید؟

عالم علم خود را در اختیار اهلش می گذارد. کسی که از این دستورالعمل پیروی نمی کند از دو حال خارج نیست:

1- اصلاً عالم نیست.
2- قصد سوئی دارد.

به هر حال ما موظفیم جلوی شکستن مؤمنین را بگیریم.

یا حق

بینام;56597 نوشت:
با سلام

شاید برخی از مؤمنین تحمل زلزله آزمایش ریشه شما را نداشته باشند. اگر مؤمنی شکست، فردای قیامت چگونه پاسخ می دهید؟
[/]
عالم علم خود را در اختیار اهلش می گذارد. کسی که از این دستورالعمل پیروی نمی کند از دو حال خارج نیست:

1- اصلاً عالم نیست.
2- قصد سوئی دارد.

به هر حال ما موظفیم جلوی شکستن مؤمنین را بگیریم.

یا حق

درود

اگر کسی از بالای ساختمانی پایین می افتد و گردنش می شکند مقصر کیست ؟؟؟

خودش

یا نیروی گرانش زمین ؟؟؟

نکنه جاذبه ی زمین مقصره و باید محاگمه بشه یا از روی زمین محو بشه ؟؟؟؟

چه توجیه جالبی...

فرض می کنیم من در خیابان چشمانم را ببندم و شروع کنم به سنگ اندازی به این طرف و آن طرف. بعد بگویم:

نقل قول:
اگر کسی از بالای ساختمانی پایین می افتد و گردنش می شکند مقصر کیست ؟؟؟

خودش

یا نیروی گرانش زمین ؟؟؟

قابل قبول است؟ قبلاً پاسخ اینگونه مثل زدنهای شما را داده ام. جاذبه زمین یک قانون کلی است که فاقد اراده است و همیشه هم وجود دارد. ما هم تا آنجا که توانسته ایم آن را مهار کرده ایم.

در مثالی که زدید شما حکم جاذبه زمین را ندارید. حکم شما حکم همان کسی است که شخص مربوطه را از بالای ساختمان به پایین هل داده است. شما قطعاً مقصرید و در دادگاه قیامت با شما برخورد خوهد شد.

نقل قول:
نکنه جاذبه ی زمین مقصره و باید محاگمه بشه یا از روی زمین محو بشه ؟؟؟؟

حتی اگر فرض کنیم که شما جاذبه زمین باشید، خب ما هم قصد داریم شما را مهار کنیم و تا آنجا که می توانیم جلوی سقوط افراد را بگیریم. آیا جاذبه زمین می تواند اعتراض کند که چرا بالای ساختمانها حصار می چینید؟

البته این فقط یک فرض بود. هیچ فرد عاقلی توجیه شما را برای اعمالتان نمی پذیرد. این توجیه از اخلاق به دور است، و با آن هر نوع عمل سوئی را می توان توجیه کرد.

یا حق

دوست عزيز زبان عرفان با زبان اخلاق يكم فرق داره مثلا مولوي يه جا از ديد اخلاق به قضيه جبر و اختيار نگاه ميكنه و ميگه:اين كه گوئي اين كنم يا آن كنم خود نشان اختيار است اي صنم ولي همين مولوي در جاي ديگه از ديد عرفاني عالم راهيچ ميبينه و هيچ، چيه كه بخاد اختيار داشته باشه و يا ما انسانها را نقش يه شير ميبينه روي پرچم و ميگه:ما همه شيريم شيران علم(به فتح ع و لام) حمله مان از باد باشد دم به دم. حافظ هم همين طور. پس ما بايد زبان اين بزرگان را اول بشناسيم تا دچار اشتباه نشيم مثلا بدونيم الفاظي مثل شراب،ساغر،شاهد،گيسو و... واز جمله احساسات جبرگرايانه به چه معنا هستند.
این نه جبر این معنی جباریستذکر جباری برای زاریستاین نه جبر این معنی جباریستذکر جباری برای زاریستاین نه جبر این معنی جباریستذکر جباری برای زاریستاین نه جبر این معنی جباریستذکر جباری برای زاریست این نه جبر این معنی جباریستذکر جباری برای زاریستاين نه جبر اين معني جباري است__ذكر جباري براي زاري است :Sham:
لذا دوست من خودت را از اين منبع الهامي محروم نكن:Gol:

سلام
- چرا حتما باید شمشیری به اسم "خوب یا بد" به دست بگیریم و مردم رو تکه تکه کنیم؟
چرا نتونیم بند "خوب و بد" رو ورداریم و مردم رو با خوبی هاشون به هم گره بزنیم؟

- حافظ هم مثل هر آدم دیگه ای در تفکراتش فراز و نشیب داشته، تغییراتی هم داشته.

- حافظ شاعر بوده. دوستانی که شعر میگن یا مینویسند بهتر درک میکنند که یه شاعر ممکنه روایتی داستانی یا نظری رو بشنوه و مطالعه کنه و صرفا به جهت بار احساسی و زیبایی احساسای در شعرش اشاره ای به اون موضوع داشته باشه. اما این با اعتقادات خود شاعر فرق کنه.
در واقع احتمالا حافظ نمیدونسته بعدها دادگاهی تشکیل خواهد و کلمه به کلمه شعر هاش رو در اون دادگاه بر علیه خودش قراره ازش استفاده کنن! و الا بیشتر مواظب می بود.

موضوع قفل شده است