احساس پوچی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احساس پوچی

من احساس میکنم هرچی باخدا راز ونیاز میکنم خدا هیچکدومشو ازم نمیپذیره بخاطر همین همیشه یه احساس پوچی در وجودم هست.شاید به این خاطره که همه عمرم باداداشم حرف نمیزنم .این روزا این موضوع داره کلافم میکنه غرور لعنتی اجازه نمیده پاپیش بذارم از طرفی داداشم یه دنده تراز اینحرفاس که کوتاه بیاد .ای کاش کسی پیدا میشدومنوتاآخرعمرم شرمنده خودش میکردای همه عزیزانی که اینو میخونید برای من درمانده وبیچاره دعا کنید.:Gol:

سلام به دوست عزیز و جدید:Gol:

ناجی;51321 نوشت:
من احساس میکنم هرچی باخدا راز ونیاز میکنم خدا هیچکدومشو ازم نمیپذیره بخاطر همین همیشه یه احساس پوچی در وجودم هست.

بعضی وقتا که ادم به یه بن بست تو زندگیش میرسه احساس میکنه که خدا اصلا بهش توجهی نداره ، اصلا واسه چی داره زندگی میکنه؟ ، این زندگی چه فایدهای داره و هزار جور فکر و احساس دیگه
ولی اگه بعد از اروم شدنش بخواد فکر کنه میبینه که اصلا اینجوری نیست،خدا بهترین کسی هست که همیشه و همه جا داره به بنده اش گوش میده و همیشه هر کاریو میکنه صلاح بنده اشو میخواد
وقتی که از سر اخلاص با خدا راز و نیاز میکنیم رو اگه با وقتی که از سر بی حوصلگی نماز و رازو نیاز میکنیمو مقایسه کنیم میبینیم مشکل فقط از این سیم اتصال قلب ماست ، نه از خدا!!!!!!!

ناجی;51321 نوشت:
شاید به این خاطره که همه عمرم باداداشم حرف نمیزنم .این روزا این موضوع داره کلافم میکنه غرور لعنتی اجازه نمیده پاپیش بذارم از طرفی داداشم یه دنده تراز اینح

اخه چرا ؟ یه لحظه هم به این فکر کنید که عمرمون داره چجوری میگذره ؟ چرا باید اینجوری با هم قهر باشیم سر یه مساله کوچولو ، اونم با داداشتون !!!
خانوما یه کم احساسی ترن ، فکر کنم [="Red"]تو این مورد[/] اگه به احساستون توجه کنید بهتره چون غرور اینجا فقط مثه نفس اماره شما رو از اینکار منع میکنه
فکر اینو کنید که به هر حال شما چند ساله دیگه از داداشتون جدا میشید یا ایشون از شما جدا میشن،بعد باید بشینید حسرت این روزایی رو که دیگه [="#ff0000"]هیچ وقت [/]برنمیگرده رو بخورید

انشاالله همه چیز با همت و زحمت خودتون درست شه فقط کافیه به [="Magenta"]خدا[/] اعتماد و توکل کنید

التماس دعا:Gol:

سلام
ممنون از سئوال با نکات کاربردی و خوب شون
اما برای دریافت پاسخ دقیق تر حتما کمی بیشتر برای ما از تحصیلات، سن ، دلیل مشاجره و...بگویید؟

البته مرا ببخشید که دیر به سئوال شما پاسخ دادم
اگر دوست ندارید دستان درباره مشکل خصوصی تان بدانند به من پیام خصوصی دهید.
منتظرم
و البته دعاگو

سلام

البته با اطلاع از روحیات شما و علت مشکل بهتر می توان راهنمایی کرد اما چند راهکار کابردی

گاهی افراد خودشان به دلیل همان غرور یا خجالت مایل نیستند مستقیماً دست به کار شوند و برای رفع کدورت پیش بروند اما این بدان معنا نیست که به طور کلی هیچ اقدامی نکنند.

در این گونه مواقع حتی لازم نیست منتظر شویم تا یک نظر سوم پا در میانی کند و ما را آشتی دهد
1) کافی است خودمان از نفر سوم بخواهیم تا این لطف را در حق ما انجام دهد:Cheshmak: این روش به خوبی امتحان خود را پس داده است. می توان این گونه مواقع از یک دوست یا یکی از اعضای خانواده کمک گرفت و از وی بخواهیم تا واسطه ی آشتی ما گردد.

2) راهکار بعدی استفاده از روش های غیر مستقیم است؛ مثلاً نیازی نیست حتماً شخصاً نزد وی بروید و بخواهید آشتی کنید چون گاهی برخورد رو در رو و بیان مطلب برای ما سخت بوده ما را محدود می کند.
در این گونه مواقع می توان از مکاتبه کمک گرفت، مثل ارسال یک کارت پستال، یا ارسال یک اس ام اس، یا ایمیل

3) یک تصادف نمایشی! این کاملاً بستگی به موقعیت زندگی شما و ایشان دارد؛ اما مثلاً می توان چیزی را توسط یک نفر برای ایشان فرستاد بعد هم بگوییم اشتباه شده! اما به همین سادگی صحبت ها از سر گرفته می شود
یا همان روز که ایشان جایی دعوت دارند شما هم بروید بعد بگویید کاملاً تصادفی بوده! مواردی مشابه این

ناجی;51321 نوشت:
من احساس میکنم هرچی باخدا راز ونیاز میکنم خدا هیچکدومشو ازم نمیپذیره بخاطر همین همیشه یه احساس پوچی در وجودم هست.شاید به این خاطره که همه عمرم باداداشم حرف نمیزنم .این روزا این موضوع داره کلافم میکنه غرور لعنتی اجازه نمیده پاپیش بذارم از طرفی داداشم یه دنده تراز اینحرفاس که کوتاه بیاد .ای کاش کسی پیدا میشدومنوتاآخرعمرم شرمنده خودش میکردای همه عزیزانی که اینو میخونید برای من درمانده وبیچاره دعا کنید.:gol:

باعرض سلام و تشکر از اینکه برای حل مسأله خودتان از روش حل منطقی استفاده می کنید
باید شما ابتدا به این سوالات جواب دهید تا مشاوره بهتری بگیرید و با دست پر به ارتباطتان با این سایت ادامه دهید:
1- زمان شروع
2- آیا در سایر موضوعات زندگی هم این احساس رو دارید؟
3- وضعیت خانوادگی و ارتباطی شما چگونه است؟
4- آیا سایر اعضا هم احساس مشابه دارند ؟
اما به طور کلی باید بگوییم که احساس پوچی یک احساس منفی ناشی از نا امیدی ، یأس و افسردگی است که ممکن است ما به یک فردی و یا موضوعی نسبت بدهیدم اما در بعضی از موارد فرد هیچ مشکل و یا اختلال روانی ندارد و انگیزه ای بسیار بالا در فعالیت های اجتماعی دارد و فرد موفقی ایست اما به دلیل اینکه درباره خدا شناخت اشتباه و انتظارات غیر منطقی دارد دچار مشکلاتی است بنابراین برای این افراد نکات زیر بسیار حیاتی است:
1- خدا برای اینکه احتیاج و نیازهای ما و آرزو های ما را برآورده کند خدایی نمی کند و هدف از آفرینش ما را عبادت و راز و نیاز کردن قرار داده است.
2- خیلی از آرزوها و خواسته های به ظاهر منطقی ممکن است شرّ پنهان باشد و ما با اصرار از خدا در واقع شر بخواهیم.
3- خداوند هیچ مشکل و خواسته ای را بدون اسباب و وسیله به نمی دهد پس نباید منتطر معجزه بود و باید هر خواسته و یا مشکلی را از راه منطقی و عادی آن پیگیر شویم .
4- با نگاهی به زندگی امامان معصوم که به صورت مستقیم و بی واسطه ارتباط داشتند می بینیم که اگر قرار باشد خداوند بدون اسباب و علل مادی نیاز ما را برطرف می کرد دیگر لازم نبود که امامان معصوم با کارهایی مانند چوپانی و کشاورزی و...رزق و روزی خود را فراهم کنند و با یک دعا بهترین روزی ها را می گرفتند و مشغول عبادت می شدند . دیگر لازم نبود در بیماری های جسمانی نزد طبیب رفته و یا طبیب به بالینشان بیاید بنابراین درک صحیح از خدا باعث می شود که ما با توجه به اسباب و علل مادی برای رفع نیازمان و تسلیم شدن به رضای و خواست خدا و نادیده نگرفتن اراده و اختیار مان زندگی معناداری را انتخاب کنیم موفق باشید
موضوع قفل شده است