قلمرو دين در زندگي

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قلمرو دين در زندگي

قلمرو دين در زندگي 1

با توجه به اركان دين چنین می توان گفت که:
اركان دين عبارت است از :
( 1 ) اعتقادات ، شامل شناخت شناسي ، خداشناسي و راهنماشناسي ،
( 2 ) ارزشها كه مشتمل بر تبيين بايدها و نبايدها، خوشايندها و بدآيندها، خوبي ها و زشتي ها
( 3 ) احكام عملي كه بيانگر شيوه هاي عملي در زمينه هاي ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با انسانهاي ديگر و ارتباط باطبيعت است.

البته نبايد از اين نكته غافل بود كه اين سه ركن پيوندي منطقي و مستحكمي با يكديگر دارند.
اما در باب قلمرو احكام عملي [ شريعت ] چنانكه گفته شد اسلام هم به روابط انسان با خدا در قالب عبادات خاصي چون نماز و روزه توجه كرده ،
و هم به نوع ارتباط انسان با خود در سلوك عملي خاص اخلاقي و تربيتي ،
و هم به روابط انسان باجامعه در قالب احكام عبادي چون انفاق ، زكات ، خمس ، قصاص ، ديات ،
و هم در نوع ارتباط انسان با طبيعت كه در واقع چگونگي بهره وري از طبيعت و حفظ و صيانت از آن است .

بنابراين قلمرو دين در زندگي فردي خلاصه نمي شود
بلكه درعرصه هاي ديگر نيز قدم مي گذارد و با يك سلسله احكام و ارايه راهكارهاي خرد و كلان ، چگونگي زندگي اجتماعي بشر راتبيين و تفسير مي نمايد
خصوصاً كه اين عهد، ساحت تعيين نوع حكومت و ساختار آن را نيز شامل مي شود كه مي تواند به طور مستقل پي گيري شود.

ممكن است در هر اجتماعي و ملتي كه به موجب قانون، وظائف هر فرد در اجتماع معين شده و به آن عمل مي‏كنند، تصور شود كه ديگر احتياجي به دين نخواهد بود.
ولي با دقت و تامل در احكام و مقررات اسلامي خلاف اين معني ثابت مي‏شود
زيرا دين اسلام تنها به نيايش و ستايش خدا نپرداخته بلكه براي كليه شئون فردي و اجتماعي انسان دستورهاي جامع و مقررات مخصوصي وضع كرده است
و جهان پهناور بشريت را به صورت حيرت آوري بررسي نموده و نسبت به هر حركت و سكون فردي و اجتماعي انسان، برنامه‏هاي مناسب قرار داده است.
بنابراين دين همان روش زندگي است كه انسان گريزي از آن ندارد.

فرق دین و قانون اجتماعی

فرقي كه ميان دين حق و يك قانون اجتماعي مي‏توان يافت اين است كه دين از ناحيه خداي متعال است و قانون اجتماعي مولود افكار مردم است

به عبارت ديگر دين ميان زندگي اجتماعي مردم و پرستش خداي متعال و فرمانبرداري از وي پيوند مي‏دهد، ولي در قانون اجتماعي اهتمامي به اين پيوستگي نيست.

و رسالت دين اين است كه در نتيجه پيوندي كه ميان زندگي اجتماعي انسان و پرستش خداي متعال ايجاد كرده است در همه اعمال فردي و اجتماعي براي انسان مسئوليت خدايي قرار داده و انسان را در همه حركات و سكنات خود در مقابل خداوند مسئول مي‏داند.

چون خداي متعال با قدرت و علم بي پايان خويش از هر جهت به انسان احاطه دارد و به هرگونه كه در سر بپروراند و رازي كه در دل داشته باشد كاملاً آگاه است و چيزي بر وي پوشيده نيست.

به همين جهت دين در عين اينكه مانند قانون بشري براي حفظ انتظامات و اجراي صحيح برنامه‏ها مجرياني قرار داده و پاسباناني گمارده و مقرراتي براي مجازات متخلفان و سركشان وضع كرده، امتياز ديگري نسبت به قانون بشري پيدا مي‏كند و آن اين است كه:

دين زمام مراقبت و نگهداري انسان را بدست يك نگهبان دروني مي‏سپارد كه در كار خود هرگز غفلت و اشتباه نمي‏كند و از پاداش و كيفر آن نمي‏توان رهايي يافته و فرار نمود.

خداي متعال در كلام خود مي‏فرمايد:
(وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ)(1)هر كجا باشيد او با شما است.

و مي‏فرمايد: (وَاللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ)(2)علم خدا به هر چه مي‏كنند احاطه دارد.

اگر با اين حال كسي را كه در محيط قانون بشري زندگي مي‏كند با كسي كه در محيطي زندگي مي‏كند كه در آنجا دين حاكم است، مقايسه كنيم، مزيت و برتري دين و رسالت آن در اجتماع كاملاً روشن و مشخص خواهد شد.

زيرا جامعه‏اي كه همه افراد آن متدين باشند و وظائف ديني خويش را انجام دهند چون در همه حال خدا را ناظر كارهاي خويش مي‏دانند؛ از هرگونه بد انديشي نسبت به يكديگر در امان هستند.

بنابراين عموم افرادي كه در محيطي زندگي ميكنند كه در آن واقعاً به دين عمل مي‏شود؛ از دست و زبان يكديگر آسوده بوده و به همديگر اطمينان كامل دارند.

اما در جامعه‏اي كه فقط قانون بشري حكفرما باشد هر گاه مامور ناظر كار باشد فرد از كار خلاف خودداري مي‏كند و در غير اين صورت ممكن است به عمل خلافي دست بزند.

البته گاهي ممكن است در برخي از جوامع غير ديني برخي افراد بخاطر وطن پرستي، رعايت مسائل عقلي و وجدان و يا ساير انگيزه‏ها به مسؤليت‏هاي خود عمل كند

امّا انصاف اين است كه هيچ گاه نمي‏تواند چيزي جاي خداوند نظارت آن را در زندگي بگيرد و در انسان اراده حركت به سوي نيكي‏ها را برانگيزد واین را می توان بالوجدان نیز درک کرد

1.سوره حديد، آيه 4.
2.سوره انفال، آيه 47.

جناب طه

نگاهی که شما ازدین ارائه دادید ازنظر مفهومی درست است ولی باید بین دین ودیندارتفاوت گذاشت ،بین اسلام ومسلمان هم

سول مهم اینجاست که ایا درواقع دیندار وخصوصا مسلمان ،کلید فهم ،دین است یا کلید فهم ،دین است؟

ظاهر امر وبه تعبیری سخن درست دومی است اما درواقع همه چیز را دیندار برای دین تعیین می کند

alisadra;115864 نوشت:
ولی باید بین دین ودیندارتفاوت گذاشت


با سلام

این که بین دین و دیندار و اسلام و مسلمین تفاوت است سخن حق و درستی است

اسلام مجموعه قوانین و فرامین الهی است برای هدایت بشر
و مسلم کسی است که به این قوانین عمل می کند
و هر چه به قوانین درست تر و بیشتر و بهتر عمل کند به اسلام نزدیکتر خواهد شد و هرچه خلاف این قوانین عمل کند از این اسلام فاصله خواهد گرفت

alisadra;115864 نوشت:
سول مهم اینجاست که ایا درواقع دیندار وخصوصا مسلمان ،کلید فهم ،دین است یا کلید فهم ،دین است؟


بزگوار
همه انسانها به جز معصومین که برگزیده گان خداوند اند در معرض خطا و اشتباه اند و این درمعرض خطا بودن یعنی که انسان غیر معصوم نمی تواند الگوی صددرصد اسلامی باشد و هر انچه را که اسلام گفته است بیان کند و بدان عمل کند

پس دیندار غیر معصوم نمی تواند که الگوی مسلمین باشد
بله فرد معصوم که مصون از خطا و عصیان است می تواند الگوی کاملا اسلامی باشد و قول و فعل و تقریر ایشان حجت بر همگان است و خواهد بود

پس دین را باید از معصوم که الگوی کامل دین است گرفت و بس

برای بنده هم سوالی پیش امد
منظورتان از فهم چیست؟؟
چه فهمی مد نظرتان است ؟؟
می شود توضیحی در این مورد بفرماید

طاها;116376 نوشت:

با سلام

این که بین دین و دیندار و اسلام و مسلمین تفاوت است سخن حق و درستی است

اسلام مجموعه قوانین و فرامین الهی است برای هدایت بشر
و مسلم کسی است که به این قوانین عمل می کند
و هر چه به قوانین درست تر و بیشتر و بهتر عمل کند به اسلام نزدیکتر خواهد شد و هرچه خلاف این قوانین عمل کند از این اسلام فاصله خواهد گرفت

بزگوار
همه انسانها به جز معصومین که برگزیده گان خداوند اند در معرض خطا و اشتباه اند و این درمعرض خطا بودن یعنی که انسان غیر معصوم نمی تواند الگوی صددرصد اسلامی باشد و هر انچه را که اسلام گفته است بیان کند و بدان عمل کند

پس دیندار غیر معصوم نمی تواند که الگوی مسلمین باشد
بله فرد معصوم که مصون از خطا و عصیان است می تواند الگوی کاملا اسلامی باشد و قول و فعل و تقریر ایشان حجت بر همگان است و خواهد بود

پس دین را باید از معصوم که الگوی کامل دین است گرفت و بس

برای بنده هم سوالی پیش امد
منظورتان از فهم چیست؟؟
چه فهمی مد نظرتان است ؟؟
می شود توضیحی در این مورد بفرماید

متاسفانه ماازفهم معصوم محرومیم وروایات هم همه جوابها وجوانب مختلف راباز نکرده وظاهرا عمله قران اصلا نبوده یا بسیار کم تا دقیق تر بیان شده باشد دراصول دین روایات انقدرنیست وباشد هم به نحو کلی پاسخ داده شده حال ظرفیت سوال کننده یا سوال نکردن عامل بوده

لذا ما فهم درستی از دین که کاملا روشن کند نداریم

از طرفی دینداران غیر معصوم هر کدام فهمی از دین را ارائه می دهند که بیشتر فهم خودشان ازدین است تا فهمیدن دین واین مه گروهها دیده می شود بعد هم انرا به دین نسبت می دهند وحتی بهترین فهم ازدین می پندارند

که درهمه ابعاد جاری است

حال ایا چگونه می توان دراین بین به فهم درستی از دین برسیم

alisadra;116392 نوشت:
متاسفانه ماازفهم معصوم محرومیم


با سلام

فکر کنم منظورتان از فهم، درک است که ما زمان معصوم را درک نکرده ایم و حال از وجود ایشان بی بهره ایم

و اگر مطلب دیگری است توضیح فرمایید

alisadra;116392 نوشت:
لذا ما فهم درستی از دین که کاملا روشن کند نداریم


بزرگوار

ما از فهم برخی مسایل دین تاکید می کنم برخی مسایل دین به علت برخی اتفاقاتی که در تاریخ رخ داده است بی بهره ایم نه همه دین

ما به صورت کاملا روشن و با دلیل و استدلال وجود دین را اثبات می کنیم و دلایل کافی برای بودن قوانینی از طرف خداوند به عنوان دین برای هدایت بشر، داریم

پس ما دلایل کافی برای وجود دین داریم ونمی توان با این همه دلیل خود را بی بهره از ثمرات دین کنیم

علما دین با تاسی از معصومین همواره سعی در حفظ معارف دین که همان قران و سنت باشد بودند
و تا حدی در حفظ ثقلین موفق بودند
و البته اتفاقات ناگواری در تارخ شیعه رخ داده است که کتابها و منابع دین را درکتابخانه های علما دین به اتش کشیده اند ولی با این وجود اصول و معارف دین به دست ما رسیده است

alisadra;116392 نوشت:
از طرفی دینداران غیر معصوم هر کدام فهمی از دین را ارائه می دهند که بیشتر فهم خودشان ازدین است تا فهمیدن دین واین مه گروهها دیده می شود بعد هم انرا به دین نسبت می دهند وحتی بهترین فهم ازدین می پندارند که درهمه ابعاد جاری است


با سلام

همین مطلب شما دلیلی است بر وجود معصومی از طرف خداوند برای حفظ قوانین دین و این که برداشت های شخصی افراد بر دین لطمه نزند

از طرفی بزرگوار

در دین برخی قوانین است که از انها به نام اصول دین و برخی قوانین به عنوان فروع دین یاد می شود از اولین عالم اسلامی تاعلما این زمان کسی را نمی توانید بیابید که پای از این اصول بیرون نهد

علما دین کسانی هستند که عمری مجاهدت در یاد گیری مقدمات دین داشتند و تنها کاری که علما می کنند پس از یادگیری اصول دین به اجتهاد در فروع و مسایل دین می پردازند

علما دین مسایل دین را با اصول تطبیق می دهند و این فروع نباید با اصول و مبانی اصلی دین که در قران و سنت معصومین امده است مغایرت داشته و یا مخالف انها باشد

همین تطبیق دین بر اصول و مبانی در اجتهاد علما می تواند بهترین ملاک برای خروج یا عدم خروج از دین باشد
هر کسی می تواند فهمی از دین داشته باشد ولی نباید این فهم خارج از قوانین اصلی و مبانی و معارف اصلی دین باشد
و همچنین کسانی می توانند در دین اظهار نظر کنند که عمری مجاهدت و تلاش در یادگیری قوانین و برنامه های دین داشته باشند

طاها;2062 نوشت:
بنابراين قلمرو دين در زندگي فردي خلاصه نمي شود بلكه درعرصه هاي ديگر نيز قدم مي گذارد و با يك سلسله احكام و ارايه راهكارهاي خرد و كلان ، چگونگي زندگي اجتماعي بشر راتبيين و تفسير مي نمايد

سلام
با اینکه دین اسلام احکام اجتماعی دارد و از بعضی آیات و روایات چنین فهمیده می شود که ادیان گذشته هم به ابعاد اجتماعی توجه و عنایت داشته اند اما حقیقت امر آنستکه جامعه بشری برای جاری ساختن دین در تمام عرصه ها به اندازه کافی بالغ نشده است همانطور که برای جاری ساختن دین در تمام شوون فردی بلوغ لازم است . پس وجود این دستورات و احکام به یک معنا برای قطع محاجه با خداست که کسی نگوید خدا برنامه نیاورد وگرنه با کمال تاسف بشریت تا کنون این اندازه تکامل یافته که نسخه ای درجه دو از حضور دین در اجتماع را داشته باشد یعنی حکومت دینی ما . حکومت درجه یک آنستکه ولی معصوم الهی در راس حاکمیت حضور ظاهر داشته باشد . امید است این بلوغ محقق شود .
موفق باشید

:Sham:

موضوع قفل شده است