قلمرو دين در زندگي
تبهای اولیه
اركان دين عبارت است از :
( 1 ) اعتقادات ، شامل شناخت شناسي ، خداشناسي و راهنماشناسي ،
( 2 ) ارزشها كه مشتمل بر تبيين بايدها و نبايدها، خوشايندها و بدآيندها، خوبي ها و زشتي ها
( 3 ) احكام عملي كه بيانگر شيوه هاي عملي در زمينه هاي ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با انسانهاي ديگر و ارتباط باطبيعت است.
اما در باب قلمرو احكام عملي [ شريعت ] چنانكه گفته شد اسلام هم به روابط انسان با خدا در قالب عبادات خاصي چون نماز و روزه توجه كرده ،
و هم به نوع ارتباط انسان با خود در سلوك عملي خاص اخلاقي و تربيتي ،
و هم به روابط انسان باجامعه در قالب احكام عبادي چون انفاق ، زكات ، خمس ، قصاص ، ديات ،
و هم در نوع ارتباط انسان با طبيعت كه در واقع چگونگي بهره وري از طبيعت و حفظ و صيانت از آن است .
بلكه درعرصه هاي ديگر نيز قدم مي گذارد و با يك سلسله احكام و ارايه راهكارهاي خرد و كلان ، چگونگي زندگي اجتماعي بشر راتبيين و تفسير مي نمايد
خصوصاً كه اين عهد، ساحت تعيين نوع حكومت و ساختار آن را نيز شامل مي شود كه مي تواند به طور مستقل پي گيري شود.
ولي با دقت و تامل در احكام و مقررات اسلامي خلاف اين معني ثابت ميشود
زيرا دين اسلام تنها به نيايش و ستايش خدا نپرداخته بلكه براي كليه شئون فردي و اجتماعي انسان دستورهاي جامع و مقررات مخصوصي وضع كرده است
و جهان پهناور بشريت را به صورت حيرت آوري بررسي نموده و نسبت به هر حركت و سكون فردي و اجتماعي انسان، برنامههاي مناسب قرار داده است.
بنابراين دين همان روش زندگي است كه انسان گريزي از آن ندارد.
(وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ)(1)هر كجا باشيد او با شما است.
2.سوره انفال، آيه 47.
جناب طه
نگاهی که شما ازدین ارائه دادید ازنظر مفهومی درست است ولی باید بین دین ودیندارتفاوت گذاشت ،بین اسلام ومسلمان هم
سول مهم اینجاست که ایا درواقع دیندار وخصوصا مسلمان ،کلید فهم ،دین است یا کلید فهم ،دین است؟
ظاهر امر وبه تعبیری سخن درست دومی است اما درواقع همه چیز را دیندار برای دین تعیین می کند
ولی باید بین دین ودیندارتفاوت گذاشت
با سلام
این که بین دین و دیندار و اسلام و مسلمین تفاوت است سخن حق و درستی است
اسلام مجموعه قوانین و فرامین الهی است برای هدایت بشر
و مسلم کسی است که به این قوانین عمل می کند
و هر چه به قوانین درست تر و بیشتر و بهتر عمل کند به اسلام نزدیکتر خواهد شد و هرچه خلاف این قوانین عمل کند از این اسلام فاصله خواهد گرفت
سول مهم اینجاست که ایا درواقع دیندار وخصوصا مسلمان ،کلید فهم ،دین است یا کلید فهم ،دین است؟
بزگوار
همه انسانها به جز معصومین که برگزیده گان خداوند اند در معرض خطا و اشتباه اند و این درمعرض خطا بودن یعنی که انسان غیر معصوم نمی تواند الگوی صددرصد اسلامی باشد و هر انچه را که اسلام گفته است بیان کند و بدان عمل کند
پس دیندار غیر معصوم نمی تواند که الگوی مسلمین باشد
بله فرد معصوم که مصون از خطا و عصیان است می تواند الگوی کاملا اسلامی باشد و قول و فعل و تقریر ایشان حجت بر همگان است و خواهد بود
پس دین را باید از معصوم که الگوی کامل دین است گرفت و بس
برای بنده هم سوالی پیش امد
منظورتان از فهم چیست؟؟
چه فهمی مد نظرتان است ؟؟
می شود توضیحی در این مورد بفرماید
با سلاماین که بین دین و دیندار و اسلام و مسلمین تفاوت است سخن حق و درستی استاسلام مجموعه قوانین و فرامین الهی است برای هدایت بشر
و مسلم کسی است که به این قوانین عمل می کند
و هر چه به قوانین درست تر و بیشتر و بهتر عمل کند به اسلام نزدیکتر خواهد شد و هرچه خلاف این قوانین عمل کند از این اسلام فاصله خواهد گرفتبزگوار
همه انسانها به جز معصومین که برگزیده گان خداوند اند در معرض خطا و اشتباه اند و این درمعرض خطا بودن یعنی که انسان غیر معصوم نمی تواند الگوی صددرصد اسلامی باشد و هر انچه را که اسلام گفته است بیان کند و بدان عمل کندپس دیندار غیر معصوم نمی تواند که الگوی مسلمین باشد
بله فرد معصوم که مصون از خطا و عصیان است می تواند الگوی کاملا اسلامی باشد و قول و فعل و تقریر ایشان حجت بر همگان است و خواهد بودپس دین را باید از معصوم که الگوی کامل دین است گرفت و بسبرای بنده هم سوالی پیش امد
منظورتان از فهم چیست؟؟
چه فهمی مد نظرتان است ؟؟
می شود توضیحی در این مورد بفرماید
متاسفانه ماازفهم معصوم محرومیم وروایات هم همه جوابها وجوانب مختلف راباز نکرده وظاهرا عمله قران اصلا نبوده یا بسیار کم تا دقیق تر بیان شده باشد دراصول دین روایات انقدرنیست وباشد هم به نحو کلی پاسخ داده شده حال ظرفیت سوال کننده یا سوال نکردن عامل بوده
لذا ما فهم درستی از دین که کاملا روشن کند نداریم
از طرفی دینداران غیر معصوم هر کدام فهمی از دین را ارائه می دهند که بیشتر فهم خودشان ازدین است تا فهمیدن دین واین مه گروهها دیده می شود بعد هم انرا به دین نسبت می دهند وحتی بهترین فهم ازدین می پندارند
که درهمه ابعاد جاری است
حال ایا چگونه می توان دراین بین به فهم درستی از دین برسیم
متاسفانه ماازفهم معصوم محرومیم
با سلام
فکر کنم منظورتان از فهم، درک است که ما زمان معصوم را درک نکرده ایم و حال از وجود ایشان بی بهره ایم
و اگر مطلب دیگری است توضیح فرمایید
لذا ما فهم درستی از دین که کاملا روشن کند نداریم
بزرگوار
ما از فهم برخی مسایل دین تاکید می کنم برخی مسایل دین به علت برخی اتفاقاتی که در تاریخ رخ داده است بی بهره ایم نه همه دین
ما به صورت کاملا روشن و با دلیل و استدلال وجود دین را اثبات می کنیم و دلایل کافی برای بودن قوانینی از طرف خداوند به عنوان دین برای هدایت بشر، داریم
پس ما دلایل کافی برای وجود دین داریم ونمی توان با این همه دلیل خود را بی بهره از ثمرات دین کنیم
علما دین با تاسی از معصومین همواره سعی در حفظ معارف دین که همان قران و سنت باشد بودند
و تا حدی در حفظ ثقلین موفق بودند
و البته اتفاقات ناگواری در تارخ شیعه رخ داده است که کتابها و منابع دین را درکتابخانه های علما دین به اتش کشیده اند ولی با این وجود اصول و معارف دین به دست ما رسیده است
از طرفی دینداران غیر معصوم هر کدام فهمی از دین را ارائه می دهند که بیشتر فهم خودشان ازدین است تا فهمیدن دین واین مه گروهها دیده می شود بعد هم انرا به دین نسبت می دهند وحتی بهترین فهم ازدین می پندارند که درهمه ابعاد جاری است
با سلام
همین مطلب شما دلیلی است بر وجود معصومی از طرف خداوند برای حفظ قوانین دین و این که برداشت های شخصی افراد بر دین لطمه نزند
از طرفی بزرگوار
در دین برخی قوانین است که از انها به نام اصول دین و برخی قوانین به عنوان فروع دین یاد می شود از اولین عالم اسلامی تاعلما این زمان کسی را نمی توانید بیابید که پای از این اصول بیرون نهد
علما دین کسانی هستند که عمری مجاهدت در یاد گیری مقدمات دین داشتند و تنها کاری که علما می کنند پس از یادگیری اصول دین به اجتهاد در فروع و مسایل دین می پردازند
علما دین مسایل دین را با اصول تطبیق می دهند و این فروع نباید با اصول و مبانی اصلی دین که در قران و سنت معصومین امده است مغایرت داشته و یا مخالف انها باشد
همین تطبیق دین بر اصول و مبانی در اجتهاد علما می تواند بهترین ملاک برای خروج یا عدم خروج از دین باشد
هر کسی می تواند فهمی از دین داشته باشد ولی نباید این فهم خارج از قوانین اصلی و مبانی و معارف اصلی دین باشد
و همچنین کسانی می توانند در دین اظهار نظر کنند که عمری مجاهدت و تلاش در یادگیری قوانین و برنامه های دین داشته باشند
بنابراين قلمرو دين در زندگي فردي خلاصه نمي شود بلكه درعرصه هاي ديگر نيز قدم مي گذارد و با يك سلسله احكام و ارايه راهكارهاي خرد و كلان ، چگونگي زندگي اجتماعي بشر راتبيين و تفسير مي نمايد
سلام
با اینکه دین اسلام احکام اجتماعی دارد و از بعضی آیات و روایات چنین فهمیده می شود که ادیان گذشته هم به ابعاد اجتماعی توجه و عنایت داشته اند اما حقیقت امر آنستکه جامعه بشری برای جاری ساختن دین در تمام عرصه ها به اندازه کافی بالغ نشده است همانطور که برای جاری ساختن دین در تمام شوون فردی بلوغ لازم است . پس وجود این دستورات و احکام به یک معنا برای قطع محاجه با خداست که کسی نگوید خدا برنامه نیاورد وگرنه با کمال تاسف بشریت تا کنون این اندازه تکامل یافته که نسخه ای درجه دو از حضور دین در اجتماع را داشته باشد یعنی حکومت دینی ما . حکومت درجه یک آنستکه ولی معصوم الهی در راس حاکمیت حضور ظاهر داشته باشد . امید است این بلوغ محقق شود .
موفق باشید