عاقل یا کریم

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عاقل یا کریم

سلام
سوال: شما با کی دوستی می کنید با عاقل یا کریم؟

سلام من با کسی دوست میشوم که عاقل باشه چون عقل برترین مخلوق خداوند می باشد

سلام
پیشنهاد می کنم تا قبل از نوشتن حدیث یک کم بیشتر تامل کنید

سلام منم بهتون پیشنهاد میکنم مطالب ر وبیشتر و عمیق تر مطالعه فرمائید

اینم خدمت شما

شناخت فضائل و رذائل اخلاقي در حديث جنود عقل و جهل:

در اصول کافي سماعه روايت مي کند که با عده اي از دوستان امام ششم که در محضرشان حضور داشتيم درباره عقل و جهل صحبت به ميان آمد آن حضرت فرمود لشکريان عقل و جهل و فضائل و رذائل اخلاقي را بشناسيد تا آگاه شويد چه صفاتي فضائل اخلاقي و چه صفاتي رذائل اخلاقي است، تا صفات رذائل را که همان لشکر جهل است، از خود دور ساخته و صفات فضائل اخلاقي را که همان لشکر عقل است، در خود ايجاد نمائيد و هدايت شويد. سماعه عرض کرد: يابن رسول الله فدايت شوم غير از آنچه از شما استفاده کرده ايم چيزي نمي دانيم شما بيان فرمائيد لشکر عقل و لشکر جهل کدامند. آن حضرت فرمود: خداوند عقل را از نور خود آفريد و او اولين مخلوق روحاني است و از سمت راست عرش آفريده شده است. سپس به او فرمان داد دور شو، دور شد پيش بيا پيش آمد خداوند فرمود تو را با عظمت نور خود آفريدم و بر تمام خلق خود گراميت داشتم سپس جهل را از دريائي شور و ظلماني آفريد و به او دستور داد دور شو دور نشد، پيش بيا نيامد، فرمود: خودپرستي و خودخواهي کردي نفرين بر تو باد سپس خداوند براي عقل هفتاد و پنج لشکر که همان صفات و فضائل اخلاقي است و در سرشت و فطرت انساني است قرار داد و چون جهل آنچه را خداوند به عقل کرامت کرده بود، مشاهده کرد، دشمني او را در دل گرفت و عرض کرد خداوندا عقل هم مخلوقي است چون من که او را آفريدي و کرامت بخشيدي و تقويت نمودي و من نقطه مقابل و ضد او هستم و در برابر او قوت و نيروئي ندارم. خداوند همان اندازه لشکري که به عقل داده بود، به جهل نيز عطا کرد. و فرمود اگر معصيت مرا بنمائي تو را از رحمت خود دور سازم. اينگونه بود که خداوند هفتاد و پنج لشکر به عقل مرحمت فرمود و هفتاد و پنج لشکر به جهل و فهرست هرکدام از لشکر عقل و جهل را بيان فرمود:
جدول هفتاد و پنج لشکر عقل و هفتاد و پنج لشکر جهل که پيشواي ششم امام صادق (ع) بيان فرموده، به قرار زير است:
لشکريان عقل يا فضائل اخلاقي انسان

1- نيکوکاري و خيرخواهي وزير عقل
2- ايمان به خدا و آرامش روح
3- تصديق حق و حقيقت
4- اميدواري به حق
5- عدل و داد
6- رضا و خوشبيني
7- شکر و سپاسگزاري
8- آرزوي ترقي و تکامل
9- توکل به خدا
10- محبت و رحمت
11- علم و دانش
12- رأفت و شفقت
13- فهم و زيرکي
14- عفت و پارسائي
15- زهد و دل شستن از دنيا
16- خوشخوئي و مدارا کردن
17- بيم و ترس از خدا
18- تواضع و فروتني
19- سکينه و آرامش
20- حلم و حوصله
21- خاموشي و کم گوئي
22- پذيرش حق و عدالت
23- يقين
24- صبر و شکيبائي
25- عفو گذشت
26- غنا و چشم نداشتن به مال مردم
27- فطانت و متوجه امورات بودن
28- حافظه قوي و يادآوري
29- عاطفه و مهرباني
30- قناعت و اندازه نگه داشتن
31- مواسات و کمک رساني به ديگران
32- وفاي به عهد
33- فرمانبرداري و اطاعت الهي
34- خضوع و خشوع به درگاه الهي
35- سلامت نفس
36- محبت و مودت به يکديگر
37- راستي و راستگويي
38- حق گوئي و حق خواهي
39- امانتداري و درستي
40- اخلاص در عمل
41- شهامت و شجاعت
42- دوستي و محبت به ديگران
43- زيرکي و خوش فهمي
44- مدارات و سازش
45- حفظ آبروي ديگران
46- نماز و نيايش به درگاه الهي
47- روزه و کم خوري
48- جهاد و کوشش در راه خدا
49- حج و اجابت دعوت خدا
50- راز و حرف ديگران نگهداشتن
51- حفظ حقوق پدر و مادر
52- با حقيقت بودن
53- به خوبي دعوت کردن
54- حفظ و نگهداري خود از عمل زشت
55- تقيه و نگهداري عقيده از دشمن
56- انصاف و جوانمردي
57- خوش زباني و خوش روئي
58- نظافت و پاکيزگي
59- حياء و شرم
60- ميانه روي و اقتصاد
61- سهولت و آساني کار
62- برکت و توسعه در نعمت
63- عافيت و سلامتي
64- اتقان و محکمي کار
65- حکمت و صلاح انديشي
66- سکينه و وقار
67- سعادت و خوشبختي
68- توبه و پشيماني
69- استغفار و طلب آمرزش
70- احتياط و محافظه کاري
71- دعا و درخواست از خدا
72- خرمي و مسرت خاطر
73- خوشدلي و شادي
74- الفت و درستي
75- سخاوت و بخشش
لشکريان جهل يا رذائل اخلاقي انسان

1- شرارت و بدخواهي وزير جهل
2- کفر و پريشاني
3- انکار حق و حقيقت
4- نااميدي به حق
5- ظلم و ستم
6- نارضايتي و بدبيني
7- کفران نعمت
8- يأس و نوميدي به ترقي و تکامل
9- حرص و آز به دنيا
10- بي مهري و نامهرباني
11- جهل و ناداني
12- شقاوت و قساوت
13- کودکي و حماقت
14- بي حيائي و بي بندوباري
15- حب دنيا و دنياپرستي
16- بدخوئي و بدرفتاري
17- بي اعتنائي به فرمان خدا
18- تکبر و خودخواهي
19- اضطراب و تشويش
20- بي حوصلگي و برافروختگي
21- پرگوئي و پرحرفي
22- سرکشي از حق و عدالت
23- شک و ترديد
24- جزع و بي تابي
25- انتقام جوئي و بازخواست
26- فقر و چشم داشت به مال مردم
27- کودني و بي توجهي به امورات
28- فراموشي و نسيان
29- بي علاقگي و نامهرباني
30- حرص و بي حساب خرج کردن
31- منع کمک به ديگران
32- پيمان شکني
33- نافرماني و معصيت پروردگار
34- گردنکشي و بي اعتنايي به پروردگار
35- ماجراجوئي
36- بغض و بدخواهي به يکديگر
37- کژي و دروغگوئي
38- باطل گوئي و بيهوده طلبي
39- خيانت و نادرستي
40- رياکاري در عمل
41- سستي و تنبلي
42- دشمني و خصومت به ديگران
43- کندذهني و نفهمي
44- ناسازگاري و آشوبگري
45- غيبت کردن و آبروريزي
46- بي نمازي و کناره گيري از خدا
47- افطار و شکم پرستي
48- فرار و گريز از جهاد در راه خدا
49- نرفتن به حج و بي اعتنايي به خدا
50- سخن چيني و خبرسازي
51- گرامي نداشتن والدين و حق نشناسي به پدر و مادر
52- رياکاري
53- به زشتي و بدي دعوت کردن
54- بي باکي و تظاهر به منکرات
55- اشاعه اسرار و بي پروائي
56- بي انصافي و ناجوانمردي
57- بدزباني و درشتخوئي
58- کثافت و آلودگي
59- بي حيائي و دريدگي
60- تجاوز از حد و بي بندوباري در مصرف
61- سختي و صعوبت کار
62- بي برکتي و کمبودي در نعمت
63- بلا و گرفتاري
64- ظاهرسازي و سست کاري
65- بي حکمتي و بي فکري
66- ناآرامي و شتابزدگي
67- شقاوت و بدبختي
68- اصرار به گناه و بي اعتنائي
69- غرور و تبرئه از گناه
70- بي احتياطي و سبک مغزي
71- تکبر و بي اعتنائي به خدا
72- بي نشاطي و دلمرده بودن
73- حزن و اندوه و آزردگي
74- تفرقه و نفاق و دشمني
75- بخل و لئامت
اين هفتاد و پنج لشکر از فضائل و خصلتهاي عقل است نتيجه روشني و نورانيت است و 75 لشکر از رذائل جهل است که نتيجه ي تاريکي و تيرگي دل است و اگر در انسان عقل روشن شد و عملکرد انساني کامل و داراي فضائل و کمالات و داراي عمل صالح مي گردد و به کمال واقعي خود مي رسد و سعادت دو دنيا نصيبش خواهد گرديد. و اگر جنود جهل بر انسان غلبه کرد، سراسر زندگي او حيواني و شيطاني و پر از شر و شور براي خود و ديگران است (خسر الدنيا و الآخره) و اين جنود عقل جمع نمي شود مگر در انبياء و اوصياء و مؤمنين که خداوند امتحان و آزمايش کرده باشد و قلب آن را به ايمان واقعي و اما ديگران ممکن است بعضي از جنود عقل را داشته باشند و بعضي از جنود جهل را و به هر اندازه که جنود عقل برتري بر جنود جهل داشته باشد به همان اندازه فضائل و کمالات و امتيازات بيشتري در انسان پيدا مي شود.
پي نوشت ها:

1- کافي ج 1 صفحه 23.

منبع: مقاله ي فضائل و رذائل اخلاقي در حديث جنود عقل و جهل

ملاک اين برتري و شرافت چيست؟ يقينا بايد خصوصيت و ويژگي خاصي باشد که در ديگران نيست و آن عقل است. زيرا موجودات ديگر در غير عقل بر انسان برتري دارند. پس عقل که به وسيله آن آدمي زادگان بين حق و باطل - و خير و شر - و نافع و مضر تميز مي دهند ملاک برتري و شرافت آدمي است (ترجمه تفسير الميزان، ج 13، ص 215 - 214 - ذيل آيه مذکور).
به عبارت ديگر انسان، در مقايسه با موجودات زميني، يعني حيوان و جن، به دليل اين که داراي عقل است برتري دارد. حال که چنين است اگر انسان ها بر اساس عقل خود رفتار کنند و عقل خود را به کار بياندازند و براساس آن، حقي را از باطل تميز دهند و به راه حقي روند و از باطل دوري کنند به برتري که در آيه است نائل مي آيند. در اين مورد روايات فراواني است.
«به عقل است که خداوند پرستش مي شود و بهشت به آن به دست مي آيد» (اصول کافي، ج 1، ص 11، ترجمه فارسي ؛ روايت از امام صادق(ع«.
«عقل و دين ملازم و همراه هم هستند و عاقل ديندار است» (همان، ص 12).
«در قيامت به اندازه عقل آدمي، شخص مورد بازخواست قرار مي گيرد» (همان، از امام باقر(ع«.
توصيه مي شود در اين باره مطالعه شود:
- کتاب عقل و جهل اصول کافي، ج 1
پس ملاک برتري انسان ها عقل آنهاست. عقل الهي که انسان را به راه حق و تبعيت از پيامبران و دستورات ديني سوق مي دهد و کسي که اين عقل خدادادي را در راه دين و صلاح بشري به کار مي اندازد مؤمن واقعي است. نتيجه عقل، علم است «ان العقل مع العلم؛ عقل همراه علم است» (همان، ص 16، از امام کاظم(ع«.
يعني آنچه عقل را از حالت استعداد به در مي آورد و به فعليت مي رساند علم آموزي است. پس ملاک برتري ديگر انسانها علم است.
«قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون؛ بگو آيا کساني که مي دانند و کساني که نمي دانند يکسانند؟» (زمر، آيه 9).
اين پرسش، پرسش از فطرت انسانهاست و پاسخ فطري همه انسانها اين است که يقينا اين دو گروه يکسان نيستند و برتري با کساني است که اهل علم و دانش هستند. از سياق آيه بر مي آيد که منظور از علم در اين آيه علم به خداوند است. زيرا علم به خداوند موجب کمال آدمي است (ترجمه الميزان، ج 17، ص 370، ذيل آيه مذکور).
آيه ديگر مؤيد اين معني است: «يرفع الله الذين آمنوا منکم والذين اوتوا العلم درجات؛ تا خدا [رتبه] کساني از شما را که گرويده بالا ببرد و کساني که دانشمندند با درجات بلند مرتبه مي شوند» (مجادله، آيه 11).
بالا رفتن و رفعت مقام باعث قرب الهي و برتري انسان مي شود و آيه دلالت صريح دارد که مؤمنان دو گروه هستند. يک گروه صرفا مؤمن هستند که داراي رفعت مقام نسبت به ديگر مردم هستند. گروه دوم هم دانشمندند و هم مؤمن که اينها نسبت به گروه مؤمنان داراي درجات بيشتري هستند و بالا رفتن درجات مخصوص آنهاست.
البته علم نيز داراي درجاتي است. از علوم حصولي و مدرسه اي گرفته تا علوم شهودي و لدني را شامل مي شود و روشن است که هر چه مقام علمي بالاتر رود و به شهود رسد، مقام و درجه و برتري بالاتر است. از اين علم است که تقوا و دينداري واقعي حاصل مي شود و اين ملاک ديگر برتري انسانهاست. «ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ در حقيقت ارجمندترين شما نزد خداوند پرهيزکارترين شماست» (حجرات، آيه 13).
تقوا يعني مصونيت و کرامت و برتري حقيقي تقوا داشتن است که ثمره علم آدمي است. تقوا از مرتبه تقواي عوام و ساده شروع مي شود و به مقام عصمت ختم مي گردد و هر چه ميزان علم آدمي بالاتر باشد ميزان تقوا نيز بالاتر است. در اين حالت است که انسان با همه وجود به دستورات الهي عمل مي کند و خود را پايبند همه دستورات و قوانين شريعت اسلامي مي کند. نماز خواندن يکي از اين اعمال و بلکه برتري اين اعمال است که اگر پذيرفته شد ديگر اعمال نيز پذيرفته مي شود و اگر رد شد ديگر اعمال نيز رد مي شود. اما نماز تنها در حالت تقوا پذيرفته مي شود «انما يتقبل الله من المتقين؛ خدا فقط از تقوا پيشگان مي پذيرد» (مائده، آيه 27).
پس ملاک اصلي برتري انسان از ديگر موجودات، عقل است و کسي که عقل را در زندگي به کار انداخت، از ديگر موجودات برتر مي شود. منظور از عقل، عقل الهي و ديني است که انسان را به پرستش خدا وامي دارد و حق را از باطل و خير را از شر تمييز مي دهد وگرنه آنچه در زورمداران عالم است که به وسيله آن مردم را به بهره کشي مي کشانند، «شبه عقل» است که در منطق قرآن، سفاهت نام دارد. سفاهت يعني سبک مغزي و قرآن مي فرمايد: «و من يرغب عن مله ابراهيم الا من سفه نفسه؛ و چه کسي جز آن که به سبک مغزي گرايد از آيين ابراهيم روي بر مي تابد؟ و آيين ابراهيم دين ناب توحيد است. اما عقل در آدمي، آنگاه ظهور و بروز دارد که از جانب علمي، انسان عالم شود و مؤمني دانشمند گردد و از جهت عملي نيز تقوا پيشه کند ودستورات الهي را مو به مو اجرا کند. پس ملاک برتري انسانها عقل و علم و تقوا است و نمونه بارز و جمع عقل و علم و تقوا در جهاد في سبيل الله قرار دارد که جمع بين عقل و عشق است «لا يستوي القاعدون من المؤمنين غير اولي الضرر والمجاهدون في سبيل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم علي القاعدين درجه . و کلا وعدالله الحسني و فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما . درجات منه و مغفره و رحمه و کان الله غفورا رحيما؛ مؤمنان خانه نشين که زيان ديده نيستند [يعني عذري از جهاد ندارند] با آن مجاهداني که با مال و جان خود در راه خدا جهاد مي کنند يکسان نيستند. خداوند کساني را که با مال و جان خود جهاد مي کنند به درجه اي برخانه نشينان مزيت بخشيده و همه را خداوند وعده [پاداش] نيکو داده [ولي] مجاهداني را به خانه نشينان به پاداش بزرگ، برتري بخشيده است [پاداشي بزرگ که] به عنوان درجات و آمرزش و رحمتي از جانب او [نصيب مجاهدان مي شود] و خداوند آمرزنده مهربان است» (نساء، آيات 96 -95).
آري، ثمره عيني و ميوه شيرين عشق و پرستش، تقوا و علم و عقل، جهاد است و «جهاد دري از درهاي بهشت است که خداوند تنها براي خواص بندگان خود گشوده است» (امير مؤمنان، نهج البلاغه).
و اين برتري اي است که خداوند به مجاهدان نسبت به خانه نشينان داده است و به اين دليل است که اين همه حضرت سيدالشهدا(ع) و شهداي کربلا مورد توجه و احترام ما هستند و همواره يادشان را زنده نگه مي داريم زيرا آنها مجاهد في سبيل الله بودند که عقل را در نهايتش به کار انداختند و باعلم و تقوا به ميدان دفاع از ساحت ربوبي رفتند و عقل و عشق را در پيشگاه معبود - با هم - آوردند و کشته راه دوست شدند.
توضيح آخر اين که در همه اين ملاک ها که بيان کرديم ولايت اهل بيت عصمت و طهارت(س) ميزان و ملاک است؛ يعني ملاک عقل، علم، تقوا و جهاد ولايت است و اگر کسي حق ائمه را بشناسد اما از روي انکار و سبک مغزي آن را انکار کند معلوم مي شود که عقل او ناقص است، علم او جهل است، تقواي او رياست و جهاد او جنگ نفساني و براي اثبات خود است

سلام
حضرت صادق ع روایت کرده اند که امیر المومنین ع فرمودند: عیبی ندارد که با انسان خردمند هم نشین گردی اگر چه کرم او را نپسندی، از عقلش بهره ببر و از اخلاق بدش دوری کن و هم نشینش با انسان کریم را از دست نده هر چند از عقلش استفاده ای نکنی. تو با عقل خودت از کرمش بهره ببر و تا می توانی از انسان پست [بی کرم] بی خرد بگریز.
اصول کافی، ج 4، ص 614، کتاب معاشرت، باب کسانی که دوستی با آنها واجب است، ح 1، ترجمه صادق حسن زاده.
برداشت من:
امام ع انسان ها را به چهار دسته تقسیم کرده اند:
1. عاقل و کریم
2. عاقل بدون کرم
3. کریم بی عقل
4. بدون کرم و عقل
که بنا به دستور امام از دسته آخر باید گریخت، دوستی دسته سوم را نباید از دست داد، دوستی با دسته دوم متنعی ندارد و چون دستی با گروه اول بهترین دوستی است و حسن این دوستی واضح است امام بیان نفرموده اندشاید هم چون چنین افرادی بسیار کم پیدا می شوند

موضوع قفل شده است