کمی هم مشاوره ی شغلی

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کمی هم مشاوره ی شغلی

دانش آموختگان (این کلمه در فرهنگستان جایگزین کلمه ی فارغ التحصیل است) دانشگاهی ما وقتی وارد بازار کار می شوند گاهاً با یک تصور خیلی خاص شروع می کنند دنبال کار بگردند. الان مدرک کارشناسی دارند؛ می خواهند موقعیت آن ها در اجتماع با یک شخص دیپلمه فرق داشته باشد. چه از لحاظ درآمد و چه از لحاظ موقعیت کاری.
اما پس از مدتی جستجو سرخورده می شوند؛ یا ترجیح می دهند دست از کار برداشته و خانه نشین شوند، یا شغلی می یابند بسیار پایین تر از تصورات شان؛ برحسب نیاز مشغول به کار می شوند اما همیشه ناراضی اند.

چرا این گونه است؟ چرا گاهی موقعیت شغلی که ما برایش چند سال در آموزش عالی تحصیل کرده ایم در دست کسی است که هیچ تخصصی در آن زمینه ندارد، اما از ما هیچ استفاده ای نمی شود؟ آیا همیشه بحث، بحث پارتی و بند پ است؟ هم در مشاغل دولتی هم خصوصی و هم نیمه خصوصی؟
حداقل در جامعه ی امروز ایران نمی توان منکر بند پ شد. اما همیشه هم این نیست.

تجربه، تجربه نکته ی مهمی است که ما از آن غافل هستیم. گاهی پستی در دست فردی است با مدرک سیکل قدیم! یا دیپلم! به خوبی هم از عهده برمی آید. یک دانش اموخته ی دانشگاهی وارد مرکز می شود؛ پست ها کمی جابه جا می شود. با این که تخصص دارد اما مشاهده می شود سرعت انجام کار کند شده و کیفیت پایین آمده است.

به هر حال به خاطر همین مدارک و ارج ننهادن به تخصص مان احساس می کنیم در حق مان دارد ظلم می شود.

منتظر نباشید فارغ التحصیل شوید بعد وارد بازار کار؛ سعی کنید در همان دوران دانشجویی با انجام کارهای موقتی یا به اصطلاح خودمان کارهای دانشجویی اما مرتبط با رشته ی خودمان کمی تجربه کسب کنید. وقتی وارد بازار کار می شوید می فهمید که در دانشگاه چقدر کم آموخته اید! وقتی به خاطر انجام یک پروژه کوچک مجبور باشید از چندین نفر کمک بگیرید، یا چندین کتاب بخوانید. بعد هم مدام توی دل تان خدا خدا کنید که کاش زودتر و به خوبی تمام شود؛ آن وقت متوجه می شوید چقدر تجربه مهم است.

قشر طلبه یک عادت قشنگی دارند که من کمتر در دیگران دیده ام؛ حتی برای یک منبر چند دقیقه ای هم از قبل مطالب را آماده می کنند. شاید چند ساعت مطالعه داشته باشند. خلاصه نویسی می کنند و ...
اما گاهی دیگر دوستان وارد کاری می شود؛ نیمه ی راه متوجه ی نقص ها و کمبود اطلاعات خود هم می شود اما حاضر به چند ساعت مطالعه، کمی سرچ توی نت، پرسش از چند پیش کسوت نیستند!

این قسمت کار کمی نیازمند هزینه است!
در دانشگاه ما مطالبی را آموخته ایم. فرض کنید با مطالعات متفرقه هم اطلاعات خود را تکمیل کرده ایم. آیا الان آماده ی ورود به بازار کار هستیم؟

همان طور که قبلاً اشاره کردم در دانشگاه ما صرفاً با سرفصل ها آشنا می شویم. اما برای تسلط به موضوع گاهی لازم است یک سری دوره های تخصصی گذرانده شود. به همین دلیل بسیاری از رشته ها دوره های کارآموزی دارند و در حین کار هم به طور مداوم دوره های آموزش ضمن خدمت و سمینار و ...

اما در دوره های کارآموزی دانش آموخته ی آن رشته مطالب کافی را نمی آموزد مخصوصاً اگر در مرکزی که برای آن رشته رفته کارکنان دلسوز نباشد و مطالب را انتقال ندهند؛ یا دانشجوی ما کمی تنبل باشد و مثل بسیاری از دوستان ما بگوید: ما فقط آمده ایم یاد بگیریم، قرار نیست اینجا کاری انجام دهیم که به ما کار می دهید!!! خوب این چه کارآموزی شد؟ یک ارباب رجوع هم وقتی به اداره ای می رود می تواند بنشیند و کار کارکنان را تماشا کند!

خلاصه اش این که تا زمان دارید و می توانید هزینه کنید سعی کنید در این گوشه و کنارها کمی هم دوره های متفرقه در رابطه با رشته ی تخصصی خود و یا حتی گاهاً غیرمرتبط ببینید.
هر رشته ای به فراخور خودش، مثلاً رشته زبان خیلی واحد پاس می کنند اما وقتی صحبت کردن بسیاری از دانش آموختگان را می بینیم متوجه ی غلط های وافر آنان و تلفظ غلط شان می شویم؛ شاید مترجم خوبی باشد اما گوینده (speaker) خوبی نیست. لازم است چند دوره ی آموزشگاهی را طی کند تا در صحبت کردن هم قوی شود.
یا رشته ی علوم تربیتی، چقدر در رابطه با آزمون شخصیت کتل در این کتاب ها می خوانیم اما یک بار این آزمون را نمی بینیم! همین امر ایجاب می کند بعد یک دوره برویم یاد بگیریم آزمون شخصیت کتل را چطور باید اجرا و تجزیه و تحلیل کنیم!

خب، حالا که 1) در دوران دانشجویی هر چه توانسته اید از دوره های آموزش استفاده کرده اید.
2) مطالعه داشته اید.
3) کمی سابقه ی کاری مرتبط کسب کرده اید.
4) از کلیه ی مراکزی که با آن همکاری داشته اید پس از اتمام دوره یک نامه مبنی بر این که در فلان تاریخ به میزان n ساعت یا ماه با آن ها همکاری داشته اید؛ گرفته و در یک فایل جمع آوری کرده اید.
5) رزومه ی کاری شما هم شامل: مشخصات فردی؛ مهارت ها؛ سوابق کاری و نهایتاً آدرس و شماره ی تماس همیشه آماده است.
6)می توانید یک جفت کفش آهنین بخرید و بروید دنبال کار! می توانید هم یکی از آن بندهای پ را پیدا کنید و قید کفش آهنین را بزنید. کمی هم خودتان و خانواده ی انواع و اقسام نذرها و... را بردارید تا شاید فرجی شود:Nishkhand:
7) کار را که پیدا کردید می فهمید برای یافتن کار بیخود نیست که گفتند هفت خان رستم، چون شمارگان مراحل شد هفت تا!:khandeh!:

موضوع قفل شده است