کی گفته آیه 55 سوره مائده در شأن علی بن ابیطالبه ؟؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

53 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کی گفته آیه 55 سوره مائده در شأن علی بن ابیطالبه ؟؟؟؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحيم

المستغاث بک يا صاحب الزمان

سلام
کي گفته که آيه 55 سوره مائده در شأن علي بن ابيطالب عليه السلامه ؟
اين سواليه که از مطالب دوستان عزيز اهل سنت برداشت ميشه !بزاريد کل داستان رو از ابتدا تعريف کنم !

جاب عقيل و بقيه دوستان اهل سنت در تايپيک به چالش کشيدن امامت که به نتايج جالبي هم رسيده در مورد اصل امامت شبهه اي وارد کرده بودن ! در يکي از پست ها ايشون فرمودن که آيه 55 سوره مائده در شأن اميرالمومنين عليه السلام نيست و بعد از اينکه ما يه سري رفرنس به ايشون داديم ، همه رو تماماً رد کردن و علي الظاهر هم استدلالاتشون رو با تکيه نرم افزار حديثي شون مطرح ميکردن !

حدود 3 يا 4 روز طول کشيد تا بنده مطالب ايشون رو بررسي کردم و به نتايج جالبي هم رسيدم ، اما قبل از اينکه نتيج رو خدمت ايشون و بقيه دوستان عرضه کنم سوالاتي از دوست عزيز آقاي عقيل پرسيدم که اينا بود :


حميد;48397 نوشت:


اگر ما واقعاً به شما ثابت کنيم که نرم افزارهايتان ( که برگرفته از کتب شماست ) به صورت دقيق و حساب شده اي ويرايش شده ، شما حرف ما رو قبول ميکنيد ؟
آيا اگه واقعاً دستبرد در منابعي که به آن استناد ميکنيد بر شما ثابت بشه ، شيعه ميشويد ؟؟؟؟
شايد ، شما بگيد ، سوال درستي نيست ! ولي من ميگم هست ! چرا که شما دوستان براي پذيرش و درک حقيقت همين قرآن که آنرا هادي و راهگشا ميدانيد ، به حديث مراجعه ميکنيد ( اگه غير اينه بفرماييد ) و حالا اگه کسي همين حديث يا احاديث رو طوري ويرايش کنه که نشه از اونها حق رو فهميد ، آيا نمي شه از عملش تعبير به خيانت کرد ؟
آيا نمي شه دلايل اين خيانت رو فهميد ؟
آيا کتمان حق از گناهان بزرگ در پيشگاه خداوند نيست ؟
و . . .

حالا دوباره سوالم رو تکرار ميکنم ،
اگه واقعاً بهتون ثابت بشه ، که هم مسلکانتان در احاديث دست برده اند ، شيعه ميشويد يا خير ؟؟؟؟؟






اما بعد از طرح شدن اين سوالها جوابي از سوي دوستان نديدم ، گفتیم حالا دوستان اهل سنت شاید تمایلی به خوندن این مباحث ندارن ، اما شاید یکی پیدا شد دلش خواست از واقعیت سر در بیاره ! این بود که این تایپیک استارت زده شد! همیجا از همه دوستان عزیز و کارشناسان محترم تقاضادارم این تایپیک را از مطالب علمی خود محروم نفرمایند !


بررسي رفرنس ها و پاسخ هاي دوست عزيز عقيل و نتايج بررسي در ادامه !

ادامه داره . . .

1. فخر رازي / تفسير مفاتيح الغيب / ج 3 / ص 431

عقیل;49502 نوشت:
اولا رازي چندين قول در باره اين آيه مي آورد
قول اول: شاما تمام مومنين مي شود يعني دوستي با خدا و رسول و مومنين و راکعون يعني خشوع و فروتني و هر مومني بايد در حال نماز و زکات خشوع داشته باشد
قول دوم: منظور فرد معيني است که بعضي گفته اند ابوبکر و بعضي گفته اند علي و در بقيه ي تفسير تمام برداشت هاي شيعه از اين آيه را رد مي کند از جمله در مورد کلمه ولي که به معناي دوست داشتم است چون در آيات قبل و بعد در باره ي دوستي با يهود و نصارا است ياأيها الذين ءامَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ اليهود والنصارى أَوْلِيَاء
و هم چنين بقيه ي استدلال ها به اين آيه را رد مي کند و اين شرط انصاف نيست که بگوييم فخر رازي اين نظر را داشته و همچنين تمام روايات در اين مورد را ضعيف مي داند
اما اشکال ندارد روايت را بررسي مي کنيم شايد صحح باشد و نظر رسول الله برتر از نظر رازي است
ابوذر در سال 32 هجري وفات نموده اند
و فخر رازي در سال 504 هجري به دنيا آمده اند
پس امکان ندارد که رازي ابوذر را ديده باشد پس روايت ضعيف است


اما نتيجه بررسي :

گفته جناب فخر رازي در کتاب تفسيرش :
تفسير الرازي - الرازي - ج 3 - ص 431

القول الثاني : أن المراد من هذه الآية شخص معين ، وعلى هذا ففيه أقوال : روى عكرمة أن هذه الآية نزلت في أبي بكر رضي الله عنه . والثاني : روى عطاء عن ابن عباس أنها نزلت في علي بن أبي طالب عليه السلام . روي أن عبد الله بن سلام قال : لما نزلت هذه الآية قلت يا رسول أنا رأيت عليا تصدق بخاتمه على محتاج وهو راكع ، فنحن نتولاه . وروي عن أبي ذر رضي الله عنه أنه قال : صليت مع رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما صلاة الظهر ، فسأل سائل في المسجد فلم يعطه أحد ، فرفع السائل يده إلى السماء وقال : اللهم أشهد أني سألت في مسجد الرسول صلى الله عليه وسلم فما أعطاني أحد شيئا ، وعلي عليه السلام كان راكعا ، فأومأ إليه بخنصره اليمنى وكان فيها خاتم ، فأقبل السائل حتى أخذ الخاتم بمرأى النبي صلى الله عليه وسلم ، فقال : " اللهم إن أخي موسى سألك " فقال : * ( رب اشرح لي صدري ) * إلى قوله * ( وأشركه في أمري ) * ( طه : 25 - 32 ) فأنزلت قرآنا ناطقا * ( سنشد عضدك بأخيك ونجعل لكما سلطانا ) * ( القصص : 35 ) اللهم وأنا محمد نبيك وصفيك فاشرح لي صدري ويسر لي أمري واجعل لي وزيرا من أهلي عليا أشدد به ظهري . قال أبو ذر : فوالله ما أتم رسول الله هذه الكلمة حتى نزل جبريل فقال : يا محمد إقرأ * ( إنما وليكم الله ورسوله ) * إلى أخرها ، فهذا مجموع مع يتعلق بالروايات في هذه المسألة .

همونطوري که دوست عزيز عقيل فرمودند دو قول در کار است ، و قول اول همان است که ايشان فرمودند ، اما قول دوم : که شخص معيني باشد ، ولي نه اونطوري که عقيل فرمود !
اينکه بعضي گفته اند ابوبکر و بعضي گفته اند علي اشتباه است !
اون بعضي که گفتن ابوبکر کيا بودن ؟ عکرمه ، اين بعضيا فقط عکرمه بوده ، که به شهادت علماي علم رجال شخصي دروغ پرداز بوده ! ( جالب اینجاست که بدانید عکرمه تنها کسی ( یا از انگشت شمار کسانی ) بوده که آیه تطهیر را در شأن همسران رسول الله میدانسته و حاضر بوده بر سر تأویل آن حتی دست به مباهله هم بزنه !!! )
اما بعضي هايي که روايت را به علي نسبت ميدهند : ابن عباس ، ابوذر و . . .
اما اين از اولين روايت ( دقت کنيد که ما با درستي يا اشتباه بودن نظر رازي کاري نداريم بلکه فقط و فقط ميخوايم مطالب و صحت و سقم نرم افزار جناب عقيل رو بررسي کنيم )

ادامه داره . . .

2. زمخشري / تفسير کشاف / ج 1 / ص 422

عقیل;49502 نوشت:

ايشان هيچ روايتي را در مورد شان نزول آيه نمي آورد پس نظر زمخشري بدون دليل است و قابل قبول نيست


اما نتيجه بررسي :

تو اين مورد شما با يکي از قابليت هاي نرم افزاري اهل سنت آشنا ميشيد ، حذف ! دقت کنيد !

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل - الزمخشري - ج 1 - شرح ص 624

وقيل هو حال من يؤتون الزكاة بمعنى يؤتونها في حال ركوعهم في الصلاة ، وأنها نزلت في علي كرم الله وجهه حين سأله سائل وهو راكع في صلاته فطرح له خاتمه كأنه كان مرجا في خنصره ، فلم يتكلف لخلعه كثير عمل تفسد بمثله صلاته . فإن قلت : كيف صح أن يكون لعلي رضي الله عنه واللفظ لفظ جماعة ؟ قلت : جئ به على لفظ الجمع وإن كان السبب فيه رجلا واحدا ليرغب الناس في مثل فعله فينالوا مثل ثوابه ، ولينبه على أن سجية المؤمنين يجب أن تكون على هذه الغاية من الحرص على البر والاحسان وتفقد الفقراء ،

اما اين هم نظر جناب زمخشري که به گفته دوست عزيز عقيل اصلاً در مورد شأن نزول اين آيه صحبتي به ميان نياورده !

ادامه داره . . .

3. طبري / تفسير طبري / ج 6 / ص 186 و ج 6 ص 165 به نقل از ابن عباس

عقیل;49502 نوشت:
حدثني المثنى قال، حدثنا عبد الله بن صالح قال، حدثني معاوية بن صالح، عن علي بن أبي طلحة، عن ابن عباس قوله:"إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا"، يعني: أنه من أسلم تولى الله ورسوله
کجاي اين روايت گفته که حضرت علي منظور اين آيه هست؟
عقیل;49502 نوشت:

اين هم روايت ابن عباس

اما نتيجه بررسي :

اينبار بر خلاف دفعه قبل که نرم افزار عقيل عزيز کلاً حذف کرده بود ، دست به سانسور زد و يکمي بيشتر از نصف حديث رو قيچي کرد ، دقت کنيد ! ( البته اينم يکي ديگه از قابليت هاي نرم افزاريه ! )

تفسير طبري - إبن جرير الطبري - ج 6 - ص 389 - 390

حدثنا أبو كريب ، قال : ثنا ابن إدريس ، قال : سمعت أبي ، عن عطية بن سعد ، قال : جاء عبادة بن الصامت إلى رسول الله ( ص ) ، ثم ذكر نحوه . حدثني المثنى ، قال : ثنا عبد الله بن صالح ، قال : ثنى معاوية بن صالح ، عن علي بن أبي طلحة ، عن ابن عباس ، قوله : إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا يعني : أنه من أسلم تولى الله ورسوله . وأما قوله : والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون فإن أهل التأويل اختلفوا في المعني به ، فقال بعضهم : عني به علي بن أبي طالب . وقال بعضهم : عني به جميع المؤمنين . ذكر من قال ذلك :
حدثنا محمد بن الحسين ، قال : حدثنا أحمد بن المفضل ، قال : ثنا أسباط ، عن السدي ، قال : ثم أخبرهم بمن يتولاهم ، فقال : إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون هؤلاء جميع المؤمنين ، ولكن علي بن أبي طالب مر به سائل وهو راكع في المسجد ، فأعطاه خاتمه .
حدثنا هناد بن السري ، قال : ثنا عبدة ، عن عبد الملك ، عن أبي جعفر ، قال : سألته عن هذه الآية : إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون قلنا : من الذين آمنوا ؟ قال : الذين آمنوا قلنا : بلغنا أنها نزلت في علي بن أبي طالب ، قال علي من الذين آمنوا .
حدثنا ابن وكيع ، قال : ثنا المحاربي ، عن عبد الملك ، قال : سألت أبا جعفر ، عن قول الله : إنما وليكم الله ورسوله ، وذكر نحو حديث هناد عن عبدة .حدثنا إسماعيل بن إسرائيل الرملي ، قال : ثنا أيوب بن سويد ، قال : ثنا عتبة بن أبي حكيم في هذه الآية : إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا قال : علي بن أبي طالب .
حدثني الحرث ، قال : ثنا عبد العزيز ، قال : ثنا غالب بن عبيد الله ، قال : سمعت مجاهدا يقول في قوله : إنما وليكم الله ورسوله . . . الآية ، قال : نزلت في علي بن أبي طالب ، تصدق وهو راكع .
( بازهم تأکيد ميکنم فعلاً بررسي ماهيت اين احاديث مد نظر ما نيست بلکه ميخوايم ببينيم در اين نرم افزار ها که دوستان اهل سنت استفاده ميکنند ، چقد دستبرد زده شده !!!! )

ادامه داره . . .

4. قاضي بيضاوي / تفسير انوار التنزيل / ج 1 ص 345

عقیل;49502 نوشت:

{ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ والذين ءَامَنُواْ } لما نهى عن موالاة الكفرة ذكر عقيبه من هو حقيق بها ، وإنما قال { وَلِيُّكُمُ الله } وَلم يقل أولياؤكم للتنبيه على أن الولاية لله سبحانه وتعالى على الأصالة ولرسوله صلى الله عليه وسلم وللمؤمنين على التبع . { الذين يُقِيمُونَ الصلاة وَيُؤْتُونَ الزكواة } صفة للذين آمنوا فإنه جرى مجرى الاسم ، أو بدل منه ويجوز نصبه ورفعه على المدح . { وَهُمْ رَاكِعُونَ } متخشعون في صلاتهم وزكاتهم
و در ادامه هم روايتي در مورد شان نزول اين آيه ذکر نمي کند

اما نتيجه بررسي :

اينبار هم با مسئله حديث قبلي رو برو هستيم ، سانسور !
تفسير البيضاوي - البيضاوي - ج 2 - ص 339

الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة ) * صفة للذين آمنوا فإنه جرى مجرى الاسم أو بدل منه ويجوز نصبه ورفعه على المدح * ( وهم راكعون ) * متخشعون في صلاتهم وزكاتهم وقيل هو حال مخصوصة بيؤتون أو يؤتون الزكاة في حال ركوعهم في الصلاة حرصا على الإحسان ومسارعه إليه وإنها نزلت في علي رضي الله عنه حين سأله سائل وهو راكع في صلاته

5. ابن ابي الحديد / شرح نهج البلاغه / ج 3 ص 275

دوست عزيز ابن ابي الحديد را سني نمي دونن ، ما هم از آوردن حديث خودداري ميکنيم ، هر چند که با توجه به کثرت اينگونه احاديث در شرح نهج البلاغه ابي الحديد ، ميشه فهميد چرا ايشون سني نيست !

آن يار کزو گشت سر دار بلند / جرمش اين بود که اسرار هويدا ميکرد !

ادامه داره . . .

راستی جناب عقیل و بقیه دوستانشان میفرمایند ابن ابی الحدید سنی نیست ، به این نوشتار دقت کنید !

ابن ابي الحديد در مقدمه شرح بر نهج البلاغه اينگونه مينويسد :

عموم مشايخ ما که خدايشان رحمت کند ، چه آنان که متقدم بوده اند و چه آنان که متأخر و چه پيروان مکتب بصره و چه پيروان مکتب بغداد ، در اين موضوع اتفاق نظر دارند که بيعت با ابوبکر صديق بيعتي صحيح و شرعي بوده ، هر چند که خلافت ابوبکر منصوص نبوده و در باره آن نصي وجود نداشته ولي بيعت با او با اختيار و انتخاب انجام يافته که به وسيله اجماع و غير اجماع ثابت شده است و اين خود طريقي براي ثبوت امامت است .
در باره برتري و تفضيل ميان معتزلي ها اختلاف نظر است .قدماي بصري ها مانند ابو عثمان عمرو بن عبيد و ابو اسحاق بمن نظام سيار ( م 231 ) و ابو عثمان عمرو بن بحر جاحظ ( م 255 ) و ابومعن ثمامة بن اشرس و ابو محمد هشام بن عمرو فوطي و ابو يعقوب يوسف ين عبدالله شحام و جماعتي ديگر از ايشان معتقدند که ابوبکر از علي برتر و افضل بوده است و آنان ترتيب فضيلت خلفا را به ترتيب خلافت ايشان ميدانند .....

( مقدمه شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 3 / 27 - 1 )

میشه بفرمایید اگه ابن ابی الحدید پیرو مکتب خلفاء نیست پس تو دم و دستگاه حضرات چه کار میکرده ؟؟؟؟

هر چند ما از ایشون حدیثی نمی آوریم ! خیالتان راحت !!!!

با تشکر

راستی ادامه داره . . .

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر دوست عزیزم حمید گرامی
اگه قبلا به سوالت پاسخ ندادم معذرت می خوام چون زیاد منظورت را نمی فهمیدم اما حالا واضح تر گفتید متوجه هدفتان شدم.
همان وقت از شما خواستم که متن عربی روایاتی را که در نظر دارید بیاورید و فقط به آدرس دادن اکتف نکنید چون آدرس ها متفاوت است و تفسیر ها وسیع مثلا ابن کثیر 20 صفحه در تفسیر این آیه نوشته و من هم که نمی تونم همه را مطالعه کنم و این سوء تفاهم از این جا شروع شد که شما متن عربی نیاوردید.
اما حالا خوشحالم که خودتان دست به تحقیق زده اید.
همه ی اشکالات را با هم بررسی می کنیم.
ادامه دارد ...

حمید;49521 نوشت:
اما نتيجه بررسي : گفته جناب فخر رازي در کتاب تفسيرش : تفسير الرازي - الرازي - ج 3 - ص 431 القول الثاني : أن المراد من هذه الآية شخص معين ، وعلى هذا ففيه أقوال : روى عكرمة أن هذه الآية نزلت في أبي بكر رضي الله عنه . والثاني : روى عطاء عن ابن عباس أنها نزلت في علي بن أبي طالب عليه السلام . روي أن عبد الله بن سلام قال : لما نزلت هذه الآية قلت يا رسول أنا رأيت عليا تصدق بخاتمه على محتاج وهو راكع ، فنحن نتولاه . وروي عن أبي ذر رضي الله عنه أنه قال : صليت مع رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما صلاة الظهر ، فسأل سائل في المسجد فلم يعطه أحد ، فرفع السائل يده إلى السماء وقال : اللهم أشهد أني سألت في مسجد الرسول صلى الله عليه وسلم فما أعطاني أحد شيئا ، وعلي عليه السلام كان راكعا ، فأومأ إليه بخنصره اليمنى وكان فيها خاتم ، فأقبل السائل حتى أخذ الخاتم بمرأى النبي صلى الله عليه وسلم ، فقال : " اللهم إن أخي موسى سألك " فقال : * ( رب اشرح لي صدري ) * إلى قوله * ( وأشركه في أمري ) * ( طه : 25 - 32 ) فأنزلت قرآنا ناطقا * ( سنشد عضدك بأخيك ونجعل لكما سلطانا ) * ( القصص : 35 ) اللهم وأنا محمد نبيك وصفيك فاشرح لي صدري ويسر لي أمري واجعل لي وزيرا من أهلي عليا أشدد به ظهري . قال أبو ذر : فوالله ما أتم رسول الله هذه الكلمة حتى نزل جبريل فقال : يا محمد إقرأ * ( إنما وليكم الله ورسوله ) * إلى أخرها ، فهذا مجموع مع يتعلق بالروايات في هذه المسألة . همونطوري که دوست عزيز عقيل فرمودند دو قول در کار است ، و قول اول همان است که ايشان فرمودند ، اما قول دوم : که شخص معيني باشد ، ولي نه اونطوري که عقيل فرمود ! اينکه بعضي گفته اند ابوبکر و بعضي گفته اند علي اشتباه است ! اون بعضي که گفتن ابوبکر کيا بودن ؟ عکرمه ، اين بعضيا فقط عکرمه بوده ، که به شهادت علماي علم رجال شخصي دروغ پرداز بوده ! ( جالب اینجاست که بدانید عکرمه تنها کسی ( یا از انگشت شمار کسانی ) بوده که آیه تطهیر را در شأن همسران رسول الله میدانسته و حاضر بوده بر سر تأویل آن حتی دست به مباهله هم بزنه !!! ) اما بعضي هايي که روايت را به علي نسبت ميدهند : ابن عباس ، ابوذر و . . . اما اين از اولين روايت ( دقت کنيد که ما با درستي يا اشتباه بودن نظر رازي کاري نداريم بلکه فقط و فقط ميخوايم مطالب و صحت و سقم نرم افزار جناب عقيل رو بررسي کنيم ) ادامه داره . . .

اولا برای این که مطمئن بشی که نرم افزار بنده مشکلی ندارد می گویم که همه ی این موارد را که از تفسیر رازی گذاشتی در نرم افزار بنده هم وجود دارد ولی ای کاش همان وقت این طور جلو می آمدید و مستند ذکر می کردید.
دوما من قبول ندارم که این آیه در شان ابوبکر نازل گشته بلکه معتقدم منظور همه ی مومنین است.
سوما چون گفتی به صحت و سقم مطالب کاری نداریم من هم این را رها می کنم ولی مطمئن باشید که نرم افزار بنده مشکلی ندارد و شما هم اگر این نرم افزار را ندارید می توانید به درار مراجعه کنید
http://www.dorar.net/enc/hadith

این هم دلایل رازی بر ضد این گونه احادیث بدون سند :
وأما استدلالهم بأن الآية مختصة بمن أدى الزكاة في الركوع حال كونه في الركوع ، وذلك هو علي بن أبي طالب فنقول : هذا أيضاً ضعيف من وجوه : الأول : أن الزكاة اسم للواجب لا للمندوب بدليل قوله تعالى { وآتوا الزكاة } [ البقرة : 43 ] فلو أنه أدى الزكاة الواجبة في حال كونه في الركوع لكان قد أخر أداء الزكاة الواجب عن أول أوقات الوجوب ، وذلك عند أكثر العلماء معصية ، وأنه لا يجوز إسناده إلى علي عليه السلام ، وحمل الزكاة على الصدقة النافلة خلاف الأصل لما بينا أن قوله { وآتوا الزكاة } ظاهرة يدل على أن كل ما كان زكاة فهو واجب . الثاني : وهو أن اللائق بعلي عليه السلام أن يكون مستغرق القلب بذكر الله حال ما يكون في الصلاة ، والظاهر أن من كان كذلك فإنه لا يتفرغ لاستماع كلام الغير ولفهمه ، ولهذا قال تعالى : { الذين يَذْكُرُونَ الله قياما وَقُعُوداً وعلى جُنُوبِهِمْ ويتفكرون في خَلَقَ الله السموات والارض } [ آل عمران : 191 ] ومن كان قلبه مستغرقاً في الفكر كيف يتفرغ لاستماع كلام الغير . الثالث : أن دفع الخاتم في الصلاة للفقيرعمل كثير ، واللائق بحال علي عليه السلام أن لا يفعل ذلك . الرابع : أن المشهور أنه عليه السلام كان فقيراً ولم يكن له مال تجب الزكاة فيه ، ولذلك فإنهم يقولون : إنه لما أعطى ثلاثة أقراص نزل فيه سورة { هل أتى } [ الإنسان : 1 ] وذلك لا يمكن إلا إذا كان فقيراً ، فأما من كان له مال تجب فيه الزكاة يمتنع أن يستحق المدح العظيم المذكور في تلك السورة على إعطاء ثلاثة أقراص ، وإذا لم يكن له مال تجب فيه الزكاة امتنع حمل قوله { وَيُؤْتُونَ الزكواة وَهُمْ رَاكِعُونَ } عليه .

حمید گرامی مطمئن باش که رازی چنین نظری ندارد و اگر هم داشته باشد باید یک روایت صحیح بیاورد.

سلام دوست عزیز جناب آقای عقیل خوشحالم بالاخره منظور آقای حمید رو فهمیدید چون من که چیزی از حرفهای ایشون سر در نیاوردم (نرم افزار) موضوعش چیه؟ ما که هر چی فکر کردیم نفهمیدیم کدوم نرم افزار
راستی تایپیک به چالش کشیدن امامت نمیشه چیزی وارد کرد مضوع چیه؟

سلام علیکم

baluch boy;49618 نوشت:
سلام دوست عزیز جناب آقای عقیل خوشحالم بالاخره منظور آقای حمید رو فهمیدید چون من که چیزی از حرفهای ایشون سر در نیاوردم (نرم افزار) موضوعش چیه؟ ما که هر چی فکر کردیم نفهمیدیم کدوم نرم افزار

منظورش نرم افزار مکتبه الشامله است و می گوید این نرم افزارتان مشکل دارد و کتاب ها را تحریف کرده است
baluch boy;49618 نوشت:
راستی تایپیک به چالش کشیدن امامت نمیشه چیزی وارد کرد مضوع چیه؟

موضوع امامت توسط جناب صدرا به خاطر طولانی شدن بحث قفل شده است

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم

حمید;49522 نوشت:
اما نتيجه بررسي : تو اين مورد شما با يکي از قابليت هاي نرم افزاري اهل سنت آشنا ميشيد ، حذف ! دقت کنيد ! الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل - الزمخشري - ج 1 - شرح ص 624 وقيل هو حال من يؤتون الزكاة بمعنى يؤتونها في حال ركوعهم في الصلاة ، وأنها نزلت في علي كرم الله وجهه حين سأله سائل وهو راكع في صلاته فطرح له خاتمه كأنه كان مرجا في خنصره ، فلم يتكلف لخلعه كثير عمل تفسد بمثله صلاته . فإن قلت : كيف صح أن يكون لعلي رضي الله عنه واللفظ لفظ جماعة ؟ قلت : جئ به على لفظ الجمع وإن كان السبب فيه رجلا واحدا ليرغب الناس في مثل فعله فينالوا مثل ثوابه ، ولينبه على أن سجية المؤمنين يجب أن تكون على هذه الغاية من الحرص على البر والاحسان وتفقد الفقراء ، اما اين هم نظر جناب زمخشري که به گفته دوست عزيز عقيل اصلاً در مورد شأن نزول اين آيه صحبتي به ميان نياورده ! ادامه داره . . .

حمید جان اگر به سخن من خوب توجه می کردی خودت متوجه می شدی من گفتم ایشان هیچ روایتی در این باره ذکر نکرده اند و نگفتم ایشان اصلا در مورد این آیه شان نزول را ذکر نکرده است بلکه ایشان معتقد است که این آیه در حق محبت حضرت علی نازل گشته است ولی نظر هر مفسری زمانی قابل قبول است که به روایتی استناد کند که صحیح باشد اما ایشان هیج روایت صحیح یا ضعیفی نمی آورند.
مطمئنم دیگه نظر مفسر و روایت را قاطی نمی کنی. ان شاء الله
ادامه دارد ...

به نام خداوند همه مهر مهرورز

عقیل;49687 نوشت:
اگه قبلا به سوالت پاسخ ندادم معذرت می خوام چون زیاد منظورت را نمی فهمیدم اما حالا واضح تر گفتید متوجه هدفتان شدم.

سلام بر دوست گرامی عقیل و بقیه دوستان ،

الحمد لله که منظور ما رو فهمیدید ، شرمنده دیگه کُردی یا بلوچی بلد نیستم والا حتماً زیر نویس میدادم !

حالا بدور از شوخی !

ما به شما آدرس دادیم ، و شما رد کردید ، خوب شد چون با این که میدونستم این روایات هست ، اما تکذیب شما باعث شد که به اصل روایات رجوع کنم و از این باب از شما کمال تشکر رو دارم !

در مورد سخن رازی که فرمودید ، من نگفتم که این حدیث ( اختصاصاً ) دستخوش حذف شده بلکه در ادامه مصادیق خذف و سانسور رو آوردم البته اگه باز بعدش حرف در نیاد !!!!!

و اما در مورد محتوای نظر او صحبت بسیار است که الان مجالش نیست و همونطوری که گفتم فعلاً قصدمون اینه که بررسی نرم افزاری کنیم !

با تشکر منتظر بررسی شما دوست گرامی هستم !

بسمه تعالی
سلام دوست عزیز جناب آقای حمید
بايد گفت که استدلال به‌‌ این آیه‌ برای مساله‌ی امامت باطل می‌باشد زیرا دارای شرط دلیل اصولی نمی‌باشد که آن هم برخورداری از محکم بودن و قطع و یقین یا صراحت در دلالت بر امامت باشد
پس این آیه برای اثبات امامت در بهترین شرايط متشابه است و در خصوص امامت عام یا امامت خاص حضرت علی و دیگر ائمه نص نیست از اين‌رو استدلال به ان جهت اثبات امامت ضعیف و احتمال و استنباط است و هيچ يك از اینها در مسایل اصولی درست و جایز نمي‌باشند و اعتقاد به آن پیروی از متشابه است که به فرموده‌ي خداوند از آن نهی شده‌ایم آنجا که می‌فرماید:
(آل عمران / 7)
«کسانی که در دل‌هایشان انحراف و کجی باشد از متشابه آیات پیروی می‌کنند»

اما
«تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند»
عام است و تنها خاص حضرت علی نیست پس اختصاص دادن این لفظ به علی، خلاف قاعده‌ي زبان عربی و خلاف بلاغت و بیان مي‌باشد اگر یکی بگوید (اشتر لی قلما) (قلمی را برایم بخر) تو هم مداد را برایش بیاوری اما او بگوید (منظورم خودنویس بود) در این صورت بیانش قاصر است و منظورش را به طور کامل نرسانده است و اگر بگوید (ادع لی رجلا عربیا) (مردی عرب را به نزدم بیاور) تو هم مردی سوریه‌ای را به نزدش بیاوری اما او بگویدمنظورم فردی عراقی بود در این صورت بیانش قاصر است و منظورش را به طور کامل نرسانده است و چنین امری در شان خداوند نیست پس اگر منظور خداوند از این آیه تنها علی می‌بود تنها علی می بود حتما اسمش را ذکر می‌کرد همچنان که اسم پیامبر را ذکر کرده زمانی که خواسته او را به عنوان پیامبر تعیین نماید
در ترکیب لفظی این آیه چیزی که دلالت یا اشاره به علی(ع) یا غیر او نماید وجود ندارد

ثانیا اگر منظور از این آیه امامت حضرت علی است به این معناست که پیامبر(ص) «امامت» را قبلاً ابلاغ نموده است پس دیگر چه معنی‌ای دارد که خداوند بعد از آن به پیامبر دستور بدهد که امامت را ابلاغ نماید به گونه‌ای که عدم تبلیغ امامت به معنای عدم تبلیغ رسالت خداست؟

والسلام علیکم و رحمه الله

سلام عقیل جان لطفا به پیام های خود مراجعه کن با تشکر

به نام خداوند همه مهر مهر ورز

سلام

baluch boy;49744 نوشت:

بسمه تعالی
سلام دوست عزیز جناب آقای حمید
بايد گفت که استدلال به‌‌ این آیه‌ برای مساله‌ی امامت باطل می‌باشد زیرا دارای شرط دلیل اصولی نمی‌باشد که آن هم برخورداری از محکم بودن و قطع و یقین یا صراحت در دلالت بر امامت باشد
پس این آیه برای اثبات امامت در بهترین شرايط متشابه است و در خصوص امامت عام یا امامت خاص حضرت علی و دیگر ائمه نص نیست از اين‌رو استدلال به ان جهت اثبات امامت ضعیف و احتمال و استنباط است و هيچ يك از اینها در مسایل اصولی درست و جایز نمي‌باشند و اعتقاد به آن پیروی از متشابه است که به فرموده‌ي خداوند از آن نهی شده‌ایم آنجا که می‌فرماید:
(آل عمران / 7)
«کسانی که در دل‌هایشان انحراف و کجی باشد از متشابه آیات پیروی می‌کنند»

اما
«تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند»
عام است و تنها خاص حضرت علی نیست پس اختصاص دادن این لفظ به علی، خلاف قاعده‌ي زبان عربی و خلاف بلاغت و بیان مي‌باشد اگر یکی بگوید (اشتر لی قلما) (قلمی را برایم بخر) تو هم مداد را برایش بیاوری اما او بگوید (منظورم خودنویس بود) در این صورت بیانش قاصر است و منظورش را به طور کامل نرسانده است و اگر بگوید (ادع لی رجلا عربیا) (مردی عرب را به نزدم بیاور) تو هم مردی سوریه‌ای را به نزدش بیاوری اما او بگویدمنظورم فردی عراقی بود در این صورت بیانش قاصر است و منظورش را به طور کامل نرسانده است و چنین امری در شان خداوند نیست پس اگر منظور خداوند از این آیه تنها علی می‌بود تنها علی می بود حتما اسمش را ذکر می‌کرد همچنان که اسم پیامبر را ذکر کرده زمانی که خواسته او را به عنوان پیامبر تعیین نماید
در ترکیب لفظی این آیه چیزی که دلالت یا اشاره به علی(ع) یا غیر او نماید وجود ندارد

ثانیا اگر منظور از این آیه امامت حضرت علی است به این معناست که پیامبر(ص) «امامت» را قبلاً ابلاغ نموده است پس دیگر چه معنی‌ای دارد که خداوند بعد از آن به پیامبر دستور بدهد که امامت را ابلاغ نماید به گونه‌ای که عدم تبلیغ امامت به معنای عدم تبلیغ رسالت خداست؟

والسلام علیکم و رحمه الله


با عرض سلام خدمت دوست گرامی بلوچ بوی

بین دوست من ، ما هنوز بر سر محتوای آیه و تأویل و تفسیر واقعی اون صحبتی به میون نیاوردیم ، فرمایش شما زمانی وارد بود که ما میخواستیم برداشت از این آیه رو بررسی کنیم !

همونطور که گفتم فعلاً روی این بعد صحبتی به میون نمیاد ! شما بگذارید ابتدا ما روی اینکه آیا این آیه در شأن علی بن ابیطالب هست یا نیست به توافق برسیم تا بعد مورد مسائل دیگر این آبه بحث کنیم!

از این که صبوری به خرج میدهید کمال تشکر را دارم !


حمید;49755 نوشت:
به نام خداوند همه مهر مهر ورز

سلام

با عرض سلام خدمت دوست گرامی بلوچ بوی

بین دوست من ، ما هنوز بر سر محتوای آیه و تأویل و تفسیر واقعی اون صحبتی به میون نیاوردیم ، فرمایش شما زمانی وارد بود که ما میخواستیم برداشت از این آیه رو بررسی کنیم !

همونطور که گفتم فعلاً روی این بعد صحبتی به میون نمیاد ! شما بگذارید ابتدا ما روی اینکه آیا این آیه در شأن علی بن ابیطالب هست یا نیست به توافق برسیم تا بعد مورد مسائل دیگر این آبه بحث کنیم!

از این که صبوری به خرج میدهید کمال تشکر را دارم !


چشم آقا حمید ما تسلیمیم پس شما به بحث خود ادامه دهید تا زمان بنده برسد ولی بهتر بود اول درباره آیه اطلاعات داشته باشید بعد به علم رجال بپردازید

baluch boy;49759 نوشت:
چشم آقا حمید ما تسلیمیم پس شما به بحث خود ادامه دهید تا زمان بنده برسد ولی بهتر بود اول درباره آیه اطلاعات داشته باشید بعد به علم رجال بپردازید

سلام علیکم

راست میگه حمید گرامی

البته فکر کنم ایشان در مورد آیه مورد نظر اشراف داشته والا مبحث رو به اینجا نمی کشاند.
هرچند که نهایتا عقیل میگوید اینهم اسم عام است و ...

البته عقیل گرامی دارد اونطرف بازار با بینام و طاها و دیگر عزیزان تبادل نظر میکند لذا انصاف نبود ادامه دهم بحث را ولی
عقیل گرامی یکبار دیگر حدیث را بخوان موضوع معنی مولاه دیگر عام نمیشود و معانی و تعابیر متعدد را در بر نمی گیرد.

یاحق

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام به همه دوستان

از اینکه با دقت نظر به مسئله و جوانب آن نگریسته اید بسیار متشکرم ، اما باز هم خواهش میکنم صبوری به خرج دهید ، بگذارید حداقل برایمان روشن شود که آیا میتوان به اجماع مفسرین اهل سنت در مورد شأن نزول این آیه خدشه وارد ساخت ؟؟؟

راستی از اجماع مفسرین ( اکثریت قریب به اتفاق مفسرین ) اهل سنت در مورد شأن نزول آیه مطلع هستید ؟؟؟


کماکان از تمامی دوستان عزیز از بابت مشارکت علمی در این مبحث متشکرم !


برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را


یا علی !:Gol:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6805&page=16

تاپیک فوق کتب تفسیری اهل سنت است در اینکه آیه 55 مائده در شأن علی علیه السلام است .تفاسیر شیعه را میتوان المیزان علامه طباطبایی ؛مجمع البیان طبرسی،تفسیر الصافی فیض کاشانی، تفسیر نمونه آیةالله مکارم و.. را میتوان نام برد.

بسم الله
سلام علیکم
راستش دوستان چند روزیه می خواستم از سایت خداحافظی کنم اما نمی تونم از شما دوستان دور باشم اما شاید دیگه نتوانم در بحث ها شرکت کنم اما همیشه یه سری به دوستان خواهم زد ببخشید واقعا در این مدت من چیز های زیادی از شما یاد گرفتم ولی ای کاش زمانی می شد 24 ساعته در کنار شما باشم .
دوستتان دارم
خداحافظ فعلا

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام بر همه دوستان

عقیل;50164 نوشت:

بسم الله
سلام علیکم
راستش دوستان چند روزیه می خواستم از سایت خداحافظی کنم اما نمی تونم از شما دوستان دور باشم اما شاید دیگه نتوانم در بحث ها شرکت کنم اما همیشه یه سری به دوستان خواهم زد ببخشید واقعا در این مدت من چیز های زیادی از شما یاد گرفتم ولی ای کاش زمانی می شد 24 ساعته در کنار شما باشم .
دوستتان دارم
خداحافظ فعلا



ایکاش دوست عزیز عقیل بالاخره در مورد دو مسئله نظر خودشون رو بیان میکردند !

1. شأن نزول آیه 55 سوره مائده و صحت و سقم اجماع نظر مفسرین ( تا بعدش ببینیم این آیه چی میگه ! )

2. میزان قابل اعتماد بودن نرم افزار مکتب الشاملة ( تحریف یا شایدم تصحیف فقط در موارد خاص ! )

در هر صورت بنده این مطالب را ادامه خواهم داد ، انشاءالله هر زمانی که دوستمان عقیل گرامی یا بقیه دوستان دیگرشان توانستند در این مباحث شرکت کنند در خدمتشان خواهیم بود !



یا علی !

عقیل;50164 نوشت:
بسم الله
سلام علیکم
راستش دوستان چند روزیه می خواستم از سایت خداحافظی کنم اما نمی تونم از شما دوستان دور باشم اما شاید دیگه نتوانم در بحث ها شرکت کنم اما همیشه یه سری به دوستان خواهم زد ببخشید واقعا در این مدت من چیز های زیادی از شما یاد گرفتم ولی ای کاش زمانی می شد 24 ساعته در کنار شما باشم .
دوستتان دارم
خداحافظ فعلا

دوست عزيزمان جناب عقيل همواره با صبر و حوصله و به دور از هر گونه تنش و توهين مباحث را دنبال مي كردند . و باني بسياري از مباحث شدند . من هم از اين برادر گرامي تشكر مي كنم و اميدوارم همواره در اين سايت بماند و مباحث و گفتگوهاي خوب ديني را با كارشناسان و كاربران عزيز دنبال نمايند .

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

حمید;50165 نوشت:
1. شأن نزول آیه 55 سوره مائده و صحت و سقم اجماع نظر مفسرین ( تا بعدش ببینیم این آیه چی میگه ! )

بنده قبول دارم که بعضی مفسرین اهل سنت بدون بررسی صحت و سقم احادیث این شان نزول را پذیرفته اند ولی هیچ گونه دلیلی ندارند جز همین احادیث ضعیف و بعضی از مفسرین هم به بررسی احادیث پرداخته اند وبا دلیل این گونه احادیث را رد کرده اند و این شان نزول را نپذیرفته اند مثل همان رازی که اول ذکر کردیم.
حمید;50165 نوشت:
2. میزان قابل اعتماد بودن نرم افزار مکتب الشاملة ( تحریف یا شایدم تصحیف فقط در موارد خاص ! )

من این نرم افزار را نه تایید نه تکذیب می کنم چون که خودم نساختمش اما مطمئنم آن تحریفی که شما از آن حرف می زنید در آن وجود ندارد شما هر چیزی که می خواهی از کتاب ها بگو تا بنده عکس آن را از نرم افزار بگیرم و به شما نشان دهم
و در آخر توصیه می کنم خودتان حتما این نرم افزار را تهیه کنید.

:Gol:نگاهى به آيه ولايت:Gol:




اتفاق نظر مفسّران در شأن نزول آيه‏

طبق آن‏چه كه از بزرگان اهل سنّت نقل شده است، همه مفسّران در شأن نزول آيه ولايت اتفاق نظر دارد. اين اتفاق نظر از سوى چهار تن از دانشمندان اهل سنّت نقل شده است.
1- قاضى ايجى (متوفاى سال 756) نويسنده كتاب المواقف فى علم الكلام، كه از مهم‏ترين كتاب‏هاى اهل سنّت در علم كلام و اصول دين است. او مى‏نويسد:[=&quot]« وقد أجمع أئمة التفسيرعلى أن المراد بالذين يقيمون الصلاة إلى قوله تعالى وهم راكعون علي فإنه كان في الصلاة راكعا فسأله سائل فأعطاه خاتمه فنزلت الآية ...»
«تمامى مفسران اتّفاق نظر دارند كه اين آيه مباركه در ماجراى بخشيدن انگشتر امير مؤمنان على «عليه السلام» در حال ركوع نماز نازل‏شده است»[=&quot][1] .

2- مير سيّد شريف جرجانى (متوفاى سال 816 ه) در شرح المواقف به اين اجماع اعتراف كرده است [=&quot][2].
3- سعدالدّين تفتازانى (متوفاى سال 793 ه) در شرح المقاصد اجماع مفسّران را بر اين‏كه آيه شريفه در شأن امير مؤمنان على «عليه السلام » نازل شده، نقل كرده است [=&quot][3].
شرح المقاصد از كتاب‏هاى مهم اهل سنّت در علم كلام است. اين كتاب در مدارس آن‏ها تدريس مى‏شود و در محافل علمى آن‏ها از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است، به همين دليل بسيارى از بزرگان اهل سنّت بر اين كتاب شرح و تعليق نوشته‏اند.
4- علاء الدّين قوشجى سمرقندى نيز از كسانى است كه به اجماع مفسران بر اين‏كه آيه مباركه در شأن امير مؤمنان على عليه السلام نازل شده، اعتراف كرده است [=&quot][4].
بنا بر اين، تمامى مفسّران اهل سنّت معتقدند كه اين آيه مباركه درشأن امير مؤمنان على «عليه السلام» و زمانى كه آن حضرت در ركوع انگشترش را به مستمند بخشيد، نازل شد. اين اجماع و اتّفاق نظر را بزرگان و دانشمندان اهل سنّت نقل كرده و به آن اعتراف نموده‏اند، يعنى همان كسانى كه سخنان آن‏ها مورد اعتماد است و به كتاب‏هايشان استناد مى‏شود.
آلوسى در تفسير خود مى‏نويسد:
«اكثر راويان اخبار معتقدند كه اين آيه در شأن على كرم اللَّه وجهه نازل شده است» [=&quot][5].
ابن كثير در تفسير خود برخى از اين روايات را در ذيل آيه مباركه نقل نموده و حكم به صحّت بعضى از آن‏ها داده است [=&quot][6].
ابن كثير كسى است كه در تفسير و تاريخ خود، تا آن‏جا كه مى‏توانسته، بر شيعيان خُرده گرفته و سعى كرده است تا اعتقاد آن‏ها را باطل جلوه دهد. اعتراف چنين شخصى به صحّت اين روايات، ارزش علمى فراوانى دارد و راه فرار را بر خصم ما مى‏بندد.
هنگامى كه به كلمات بزرگان اهل سنّت در علم رجال مراجعه شد و سخنان آن‏ها در مورد راويان و ناقلان اين احاديث بررسى گرديد، اين نتيجه به دست آمد كه تعدادى از اين احاديث بنا بر نظر آن‏ها- كه از ناقدان معروف اهل سنّت در سند روايات هستند- صحيح بوده و قابل اعتماد است.

يكى از آن روايات، حديثى است كه ابن ابى حاتِم در تفسير خود آورده است. وى از ابى سعيد اشج از فضل بن دكين از موسى بن قيس حضرمى از سلمة بن كهيل اين‏گونه نقل مى‏كند:
على در حال ركوع انگشترش را به فقير بخشيد و اين آيه نازل شد: «انما وليّكم اللَّه ورسوله...»[=&quot][7] .
بنابراين روشن مي شود كه صحّت اين حديث مورد اتفاق مفسّران بوده است.


[=&quot][1] . المواقف: فى علم الكلام/ 405.

[=&quot][2] . شرح المواقف: 8/ 360.

[=&quot][3] . شرح المقاصد: 5/ 170،

[=&quot][4] . شرح التجريد: 368.

[=&quot][5] . تفسير روح المعانى: 6/ 168.

[=&quot][6] . تفسير ابن كثير: 2/ 64

[=&quot][7] . تفسير ابن ابى حاتِم: 4/ 1162.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

مدیر سایت;50357 نوشت:
دوست عزيزمان جناب عقيل همواره با صبر و حوصله و به دور از هر گونه تنش و توهين مباحث را دنبال مي كردند . و باني بسياري از مباحث شدند . من هم از اين برادر گرامي تشكر مي كنم و اميدوارم همواره در اين سايت بماند و مباحث و گفتگوهاي خوب ديني را با كارشناسان و كاربران عزيز دنبال نمايند .

خیلی ممنون جناب مدیر شما بزرگوارید.
من خواهم ماند به اذن خدا اما نه مثل سابق. چون به تحصیلم لطمه می زنه.

باسلام به دوست محترم جناب آقای عقیل
همیشه اینگونه نیست که مفسرین اهل حدبث نبوده باشند بلکه برخی از آنها در جوانب متعددی صاحب نظر بوده اند به علاوه اینکه روایت مشهور بررسی سندی ندارد.
در مورد بررنامۀ مکتبۀ شامله انصافا برنامۀ خوبی است برای کسانی که با اصل کتب آشنا اند ومن تا به حال تحریفی در آن ندیده ام البته ممکن است کاربر تازه وارد باشد و کلمه ای را جستجو کند و به نتیجه نرسد.

صدرا;50390 نوشت:
يكى از آن روايات، حديثى است كه ابن ابى حاتِم در تفسير خود آورده است. وى از ابى سعيد اشج از فضل بن دكين از موسى بن قيس حضرمى از سلمة بن كهيل اين‏گونه نقل مى‏كند: على در حال ركوع انگشترش را به فقير بخشيد و اين آيه نازل شد: «انما وليّكم اللَّه ورسوله...»[7] .

سلام جناب صدرا
اصل روايت در تفسير ابن ابي حاتم است
متن عربي روايت : حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الأَشَجُّ، ثنا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنِ أَبُو نُعَيْمٍ الأَحْوَلُ، ثنا مُوسَى بْنُ قَيْسٍ الْحَضْرَمِيُّ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، قَالَ:"تَصَدَّقَ عَلِيٌّ بِخَاتَمِهِ وَهُوَ رَاكِعٌ، فَنَزَلَتْ: " إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ، وَيُؤْتَوْنَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

اين روايت از قول خود سلمه بن كهيل است پس ارزشي ندارد چون به صحابه يا رسول الله متصل نيست و سلمه بن كهيل تابعي است و شاهد نزول ايه نبوده و هرگز علي ابن ابي طالب رضي الله عنه را نديده
پس حديث او بخاطر انقطاع سند آن ضعيف است

سلام بر عزیز دل
جناب سیوطی که خود مفسر و محدث صاحب نظر می باشد در کتاب لباب النقول ص93می نویسد:

( إنما وليكم الله ) * الآية أخرج الطبراني في الأوسط بسند فيه مجاهيل عن عمار بن ياسر قال وقف على علي بن أبي طالب سائل وهو راكع في تطوع فنزع خاتمه فأعطاه السائل فنزلت * ( إنما وليكم الله ورسوله ) * الآية وله شاهد قال عبد الرازق حدثنا عبد الوهاب بن مجاهد عن أبيه عن ابن عباس * ( إنما وليكم الله ورسوله ) * الآية قال نزلت في علي بن أبي طالب وروى ابن مردويه عن وجه آخر عن ابن عباس مثله وأخرج أيضا عن علي مثله وأخرج ابن جرير عن مجاهد وابن أبي حاتم عن سلمة بن كهيل مثله

فهذه شواهد يقوي بعضها بعضا.

همچنین در بحث روایی در باب مرسلات مباحث مفصلی وجود دارد مثلا در باب بلاغات مالک که حدیث ثقلین را به لفظ کتاب الله و سنتی نقل می کند ودر نمازهای جمعه ائمه جمعه اهل سنت آنرا می خوانند با اینکه حدیث مرسله است اما آنرا می پذیرند نوار مباحث که مربوط به چند سال قبل است را من دارم در همان جلسه یکی از اساتید از مولوی جمشید زهی پرسیدند حدیث ثقلین با لفظ سنتی که مالک آنرا نقل می کند مرسله است او گفت این مراسیل در نزد ما حجت است.
علاوه بر اینکه ارسال زمانی مخل است که یک حدیث باشد اما اگر چند حدیث باشد واز حد خبر واحد خارج شود سخن بالای سیوطی روش رجالیون است که برخی برخی را تقویت می کنند و از ضعف خارج می شود.
وبالاتر اینکه وقتی بحث اجماع در کار بود ویا حدیثی مشهور بود بحث سندی معنا ندارد و الا باید اکثر روایات از حیز انتفاع خارج شوند.

عقیل;50400 نوشت:
سلام جناب صدرا
اين روايت از قول خود سلمه بن كهيل است پس ارزشي ندارد چون به صحابه يا رسول الله متصل نيست و سلمه بن كهيل تابعي است و شاهد نزول ايه نبوده و هرگز علي ابن ابي طالب رضي الله عنه را نديده
پس حديث او بخاطر انقطاع سند آن ضعيف است

با سلام واجازه از جناب صدرا
شما این همه حدیث رو رها کردید رفتید چسبیدید به یکی وگفتید این تابعیه؟؟؟!!!
تازه موضوع داره جالب میشه !پس کارشناس رجال هم هستید ! خوب آقای کارشناس !شما میگویید که هر حدیثی که به تابعین می رسه هیچ ارزشی نداره؟!واحادیثی هم که علمای خودتون از سند خودشون و تابعین وبعد از تابعین نقل کردند هیچ ارزشی نداره؟!پس قضیه سلف چیه ؟؟؟ پس حدیث هایی که شافعی با سند خودش آورده چی؟پس اجتهادی که امامان شما به وسیله احادیث تابعین کردن چی؟؟؟
نتیجه:بسیاری از احادیث اهل سنت هیچ ارزشی ندارند(صغری)
مقداری از مذهب اهل سنت بر پایه این احادیث بنا شده است(کبری)
مقداری از مذهب اهل سنت هیچ ارزشی نداردو باید بازنگری شود.:Gol:

:Gol: خودت این نتیجه رو گرفتی:Gol:

سلمةبن کهیل مورد وثوق و از رجال صحاح سته است که روایات متعددی از او در ابواب مختلف نقل شده .حال اگر چنین فردی با ارسال روایتی را نقل کند طبق سخن ابن حجر و ملا علی قاری روایتش پذیرفته است.[1]
( من المالكية : أن الراوي إذا كان يرسل عن الثقات ) أي تارة ، ( وغيرهم ) أخرى . ( لا يقبل مرسله اتفاقا ) أي إذا عرف من حاله أنه غير ملتزم بأن يرسله عن ثقة ، فلا يقبل مرسله ، وأما إذا لم يعلم حاله ، فمرسله مقبول إتفاقا عند الحنيفة والمالكية.

[=&quot][1]. شرح شرح نخبة الفكر في مصطلحات أهل الأثر،نور الدين أبو الحسن على بن سلطان محمد القاري الهروي المعروف "بملا على القاري[=&quot]"

..یا ستار..

با سلام...

دوستان واساتید محترم ؛اگر همه این سایت را هم از ادله عقلی و نقلی پر نمایید ؛راهگشایی برای پذیرش و قبول افراد نیست ؛چون اصل همچنان پابرجاست ؛البته تا اصل(..) هست هیچ وقت نوبت به فرع نخواهد رسید؛...نتیجتا غایتی نخواهد داشت...:Labkhand:

پست 31 :

نقل قول:

سلمةبن کهیل مورد وثوق و از رجال صحاح سته است که روایات متعددی از او در ابواب مختلف نقل شده

سلام
1-توی کدوم کتاب از صحاح سته از سلمه بن کهیل روایتی نقل شده؟(نام اون کتاب + یک روایت که میگین از اون نقل شده+ادرس اون روایت رو ذکر کنید)
اگه میشه از صحیحین برام ذکر کنین ممنون میشم
-------------
2-ایا توی صحاح،روایتی داریم که از یک تابعی نقل شده باشه؟یعنی سلسله ستد به اون ختم بشه و انقطاع داشته باشه؟مثلا توی صحیحین همچین چیزی داریم؟اگه داریم،ادرس روایت بعلاوه متن عربی روایت رو بذارین.

صدرا;50427 نوشت:
سلمةبن کهیل مورد وثوق و از رجال صحاح سته است که روایات متعددی از او در ابواب مختلف نقل شده .حال اگر چنین فردی با ارسال روایتی را نقل کند طبق سخن ابن حجر و ملا علی قاری روایتش پذیرفته است.[1] ( من المالكية : أن الراوي إذا كان يرسل عن الثقات ) أي تارة ، ( وغيرهم ) أخرى . ( لا يقبل مرسله اتفاقا ) أي إذا عرف من حاله أنه غير ملتزم بأن يرسله عن ثقة ، فلا يقبل مرسله ، وأما إذا لم يعلم حاله ، فمرسله مقبول إتفاقا عند الحنيفة والمالكية. [1]. شرح شرح نخبة الفكر في مصطلحات أهل الأثر،نور الدين أبو الحسن على بن سلطان محمد القاري الهروي المعروف "بملا على القاري"

چرا حرف سلمه بن كهيل معتبر نيست
1. سلمه بن كهيل حدود 100 سال با نزول اين آيه فاصله دارد براي همين حرفش معتبر نيست
2. سلمه بن كهيل و موسى بن قيس الحضرمي هر دو نفر شيعه هستند و اين هم خود يك ضعف ديگري است بر سند روايت
سلمه بن كهيل
و قال أحمد بن عبد الله العجلى : كوفى تابعى ثقة ثبت فى الحديث و كان فيه تشيع
و قال يعقوب بن شيبة : ثقة ثبت على تشيعه .
قال أبو داود : كان سلمة يتشيع .

موسى بن قيس الحضرمي
رتبته عند ابن حجر : صدوق رمى بالتشيع
رتبته عند الذهبي : ثقة شيعى
و قال أبو جعفر العقيلى : من الغلاة فى الرفض .
تتمة كلامه ( أى العقيلى ) : يحدث بأحاديث مناكير ، و فى نسخة : بواطيل .

به روايتي كه دو نفر شيعه توي سندش هستن و به رسول الله (ص) يا صحابه هم متصل نيست و متن روايت هم يك قصه عجيب غريب است به نفع شيعه است نميشه اعتماد كرد

با سلام

...
از همان روز اول که رسول الله (ص) امامت وجانشین خودرا مطرح کردند حسادت وسعایت بعضی شروع شد وهنوز هم ادامه دارد !!!!

متواترترین و صحیحترین نصوص را یا تحریف کردند ویا تاویل .

منجمله همین آیه 55 سوره مائده که تاقرن 8 یعنی قبل از جناب ابن تیمیه که انکار احادیث صحیح را نمود (تا جائیکه اعلام اهل سنت مانند ابن حجر والبانی وسبکی و.. وی را توبیخ کردند)، از احادیث متواتر وقطعی بین شیعه وسنی بوده مثلا سید اجل علی ابن طاوس رحمه الله در کتاب سعد السعود میگوید که ابن ماهیار در تفسیرش در شان نزول آیه 55 مائده از 90 طریق متصل از مخالفین آورده که آیه در شان علی بن ابیطالب است :

رأيت في تفسير محمد بن العباس بن علي ابن مروان(معروف به ابن حجام يا ابن ماهيار ) أنه روي نزول آية: (إنما
وليكم الله) في علي عليه السلام من تسعين طريقا (90 طريق) بأسانيد متصلة، كلها أو جلها من
[=Traditional Arabic]رجال المخالفين لاهل البيت عليهم السلام: منهم علي عليه السلام وعمر بن الخطاب
وعثمان وزبير وعبد الرحمن بن عوف وسعد بن أبي وقاص وطلحة وابن عباس وأبو رافع وجابر
[=Traditional Arabic]الانصاري وأبو ذر والخليل بن مرة وعلي بن الحسين والباقر و الصادق عليهم السلام -
[=Traditional Arabic]وعبد الله بن محمد بن الحنفية ومجاهد ومحمد بن سري وعطاء بن السائب و محمد بن
[=Traditional Arabic]السائب وعبد الرزاق.

وامام حافظ محمد بن جریر طبری که بگفته ابن تیمیه تفسیرش اصح تفاسیر است در تفسیرش به چند طریق آورده که این آیه در شان امام علیست .

البته دستهای خائن دست از سر احادیث نیز نکشیدند وبعضی احادیث را حذف کردند که در لینک آخر داده شده است.

اما در مورد تضعیف بعضی از روات که مثلا در مورد سلمة بن کهیل :

الاسم :

سلمة بن كهيل بن حصين الحضرمى ، أبو يحيى الكوفى التنعى ( و تنعه بطن من حضرموت )

الطبقة :



4 : طبقة تلى الوسطى من التابعين

روى له :



خ م د ت س ق ( البخاري - مسلم - أبو داود - الترمذي - النسائي - ابن ماجه )

رتبته عند ابن حجر :



ثقة
رتبته عند الذهبي : ثقة ، من علماء الكوفة

از رجال صحاح 6 گانه اهل سنت است و جالب اینکه با تضعیف این چنین افرادی آیا چیزی از اهل سنت وعقائدشان باقی میماند ؟؟؟!!!!

ویا اینکه در باره ضحاک که ابن کثیر گفته با ابن عباس ملاقاتی نداشته یک دروغ آشکار برای خدشه در سند این حدیث است در حالیکه امام ابن حجر از قول ابوجناب کلبی گفته که 7 سال با ابن عباس مجاورت داشته !!!!

واز همه زشت تر دستهای خائنی که حدیث صحیحی را از تفسیر طبری (وابن کثیر )حذف کردند در حالیکه ابن کثیر در تعقیب این حدیث گفته است : وهذا اسناد لا یقدح به : وامام سیوطی این توطئه را افشا کرد.

خلاصه اثبات تواتر وصحت شان نزول آیه ولایت در اخبار فریقین و تلاش بی فائده نواصب را در لینکهای زیر ببینید :

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]http://hojjah.googlepages.com/rakeun.zip
یا :

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]http://bosra.persiangig.com/rakeun.zip

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

دوست گرامی عقیل عزیز اگه ما این تایپیک رو پر سند کنیم ، واقعاً شما پذیرنده آن هستید یا خیر ؟

قبل از اینکه مطلبی بنویسم باید خدمت شمت دوست گرامی عرض کنم شما هنوز بررسی های ما رو پاسخ ندادید ، پس از اون ها فراموشتون نشه !

حال ادامه بررسی های ما در مورد آیه 55 سوره مائده :

6. سيوطي / جمع الجوامع به نقل از کنز العمال ج 6 ص 391

قول دوست عزيز عقيل :

خيلي خوب شما هم همان آدرس کنزالعمال را بده من که هر چه کلمه ي انما وليکم الله را در اين کتاب جستجو کردم چيزي نيافتم
اما در کنزالعمال اين حديث را پيدا کردم
عن علي قال : نزلت الآية على رسول الله صلى الله عليه وسلم في نعته (إنما وليكم الله ورسوله.
) إلى آخر الآية خرج النبي صلى الله عليه وسلم فدخل المسجد وجاء الناس يصلون بين راكع وساجد وقائم يصلي ، فإذا سائل ، فقال : يا سائل ! هل أعطاك أحد شيئا ؟ قال : لا إلا ذاك الراكع لعلي بن أبي طالب أعطاني خاتمه (الشيخ وابن مردويه وسنده ضعيف).

خود متقي هندي مي گويد اين حديث ضعيف است و چون راويان ذکر نشده اند تا آنها را بررسي کنيم پس سخن متقي هندي براي ما حجت است

اما نتيجه بررسي :

اين حديث که آقاي عقيل فرمودند عيناً در کنزالعمال موجوده ، اما دوست گرامي عقيل منظورشون اين نبوده که محتواي اين حديث ضعيفه ، بلکه منظورشون اين بوده که اين حديث ضعيف السنده !
چرا ؟ از اونجايي که علامه متقي هندي احاديث ديگري نيز با اين مضمون آورده !
به اين مطلب در کنز العمال دقت کنيد !

كنز العمال - المتقي الهندي - ج 13 - ص 108

36354 عن ابن عباس قال : تصدق علي بخاتمه وهو راكع فقال النبي صلى الله عليه وسلم للسائل : من أعطاك هذا الخاتم ؟ قال : ذاك الراكع فأنزل الله فيه ( إنما وليكم الله ورسوله ) وكان في خاتمه مكتوبا : سبحان من فخرني بأني له عبد . ثم كتب في خاتمه بعد : الملك لله ( خط في المتفق وفيه مطلب بن زياد وثقه حم وابن معين ، وقال أبو حاتم : لا يحتج بحديثه ) .

اما بر خی دیگر از منابع اهل سنت ، ببینیم نظر اینان در مورد شأن نزول آیه چه بوده !

شواهد التنزيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 - ص 209 - 220

خبرنا أبو بكر الحارثي قال : أخبرنا أبو الشيخ ، قال : حدثنا أحمد بن يحيى بن زهير التستري ، وعبد الرحمان بن أحمد الزهري قالا : حدثنا أحمد بن منصور قال : حدثنا عبد الرزاق ، عن عبد الوهاب بن مجاهد ، عن أبيه : عن ابن عباس [ في قوله تعالى ] : ( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا ) قال : نزلت في علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) ( 2 ) .

217 - أخبرنا السيد عقيل بن الحسين العلوي قال : أخبرنا أبو محمد عبد الرحمان بن إبراهيم بن أحمد بن الفضل الطبري من لفظه بسجستان قال : أخبرنا أبو الحسين محمد بن عبد الله المزني قال : أخبرنا أبو بكر أحمد بن محمد بن عبد الله قال : حدثنا الفهم بن سعيد بن الفهم بن سعيد بن ( 1 ) سليك بن عبد الله الغطفاني صاحب رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) قال : حدثنا عبد الرزاق بن همام عن / 39 ب / معمر : عن ابن طاووس ( 2 ) عن أبيه قال : كنت جالسا مع ابن عباس إذ دخل رجل فقال : أخبرني عن هذه الآية : ( إنما وليكم الله ورسوله ) فقال : ابن عباس : أنزلت في علي بن أبي طالب .

218 - أخبرنا الحسين بن محمد الثقفي قال : حدثنا عبد الله بن محمد بن شيبة قال : حدثنا عبيد الله بن أحمد بن منصور الكسائي قال : حدثنا أبو عقيل محمد بن حاتم بن ( 3 ) قال : حدثنا عبد الرزاق قال : حدثنا ابن مجاهد ، عن أبيه : عن ابن عباس في قوله : ( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا ) قال : علي ( عليه السلام ) .

219 - وأخبرنا الحسين [ بن محمد الثقفي ] قال : حدثنا أبو الفتح محمد بن الحسين الأزدي الموصلي قال : حدثنا عصام بن غياث السمان البغدادي [ قال : ] حدثنا أحمد بن سيار المروزي قال : حدثنا عبد الرزاق به ، [ و ] قال : نزلت في علي بن أبي طالب .

220 - أخبرنا عقيل بن الحسين قال : أخبرنا علي بن الحسين قال : حدثنا محمد بن عبيد الله قال : حدثنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن عبد الله الدقاق ببغداد ابن السماك قال : حدثنا عبد الله بن ثابت المقري قال : حدثني أبي عن الهذيل ( 2 ) ، عن مقاتل ، عن الضحاك [ عن ] ابن عباس [ به ] . وحدثني الحسن بن محمد بن عثمان الفسوي عن ابن عباس ( 1 ) . ( * )

221 - وحدثنا الحسن بن محمد بن عثمان الفسوي بالبصرة قال : حدثنا يعقوب بن سفيان قال : حدثنا أبو نعيم الفضل بن دكين ، قال : حدثنا سفيان الثوري عن منصور عن مجاهد ، عن ابن عباس . قال : سفيان : وحدثني الأعمش من مسلم البطين عن سعيد بن جبير ، عن ابن عباس في قول الله تعالى : ( إنما وليكم الله ورسوله ) يعني ناصركم الله ( ورسوله ) يعني محمدا ( صلى الله عليه وسلم ) ثم قال : ( والذين يقيمون / 40 / أ / الصلاة ) يعني يتمون وضوءها وقراءتها وركوعها وسجودها وخشوعها في مواقيتها ( 1 ) ( [ ويؤتون الزكاة وهم راكعون ] ) وذلك أن رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) صلى يوما بأصحابه صلاة الطهر وانصرف هو هو وأصحابه فلم يبق في المسجد غير علي قائما يصلي بين الظهر والعصر إذ دخل [ المسجد ] فقير من فقراء المسلمين فلم ير في المسجد أحدا خلا عليا فأقبل نحوه فقال : يا ولي الله بالذي يصلى له أن تتصدق علي بما أمكنك . وله خاتم عقيق يماني أحمر [ كان ] يلبسه في الصلاة في يمنه فمد يده فوضعها على ظهره وأشار إلى السائل بنزعه ، فنزعه ودعا له ، ومضى وهبط جبرئيل فقال النبي ( صلى الله عليه وسلم ) لعلي : لقد باهى الله بك ملائكته اليوم ، اقرأ ( إنما وليكم الله ورسوله ) ( 2 ) .

قول أنس [ بن مالك ] فيه :

222 - أخبرنا عبد الله بن يوسف ( 1 ) إملاءا وقراءة في الفوائد قال : أخبرنا علي بن محمد بن عقبة ، قال : حدثنا الخضر بن أبان ، قال : حدثنا إبراهيم بن هدية : عن أنس : إن سائلا أتي المسجد وهو يقول : من يقرض الوفي الملي ؟ وعلي ( عليه السلام ) راكع يقول بيده خلفه للسائل أي اخلع الخاتم من يدي . فقال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) : يا عمر وجبت . قال : بأبي أي اخلع الخاتم الله ما وجبت ؟ قال : وجبت له الجند ، والله ما خلعه من يده حتى خلعه من كل ذنب ومن كل خطئه ( 2 ) . قال : بأبي وأمي يا رسول الله هذا لهذا ؟ قال : هذا لمن فعل هذا من أمتي .

223 - أخبرني الحاكم الوالد ، ومحمد بن القاسم ( 1 ) أن عمر بن أحمد بن عثمان الواعظ أخبرهم : أن محمد بن أحمد بن أيوب بن الصلت المقرئ حدثهم قال : حدثنا أحمد بن إسحاق - وكان ثقة / 40 ب / - قال : حدثنا أبو أحمد زكريا بن دويد بن محمد بن الأشعث بن قيس الكندي : قال : حدثنا حميد الطويل عن أنس قال : خرج النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) إلى صلاة الظهر فإذا هو بعلي يركع ويسجد ، وإذا بسائل يسأل فأوجع قلب علي كلام السائل فأومأ بيده اليمنى إلى خلف ظهره فدنا السائل منه فسل خاتمه عن إصبعه فأنزل الله فيه آية من القرآن وانصرف علي إلى المنزل فبعث النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) إليه فأحضره فقال : أي شئ عملت يومك هذا بينك وبين الله تعالى ؟ فأخبره فقال له : هنيئا لك يا [ أ ] با الحسن قد أنزل الله فيك آية من القرآن : ( إنما وليكم الله ورسوله ) الآية . [ والحديث ] اختصرته .

قول محمد بن الحنفية فيه : 224 - أخبرنا أبو عبد الله النيسابوري السفياني قراءة قال : حدثنا ظفران بن الحسين ( 1 ) قال : حدثنا أبو الحسن علي بن عثمان ، بن تارخ المعمري ( 2 ) قال : حدثنا يحيى بن عبدك القزويني قال : حدثنا حسان بن حسان قال : حدثنا موسى بن فطن الكوفي ( 3 ) عن الحكم بن عتيبة : عن المنهال بن عمرو ، عن محمد بن الحنفية أن سائلا سأل في مسجد رسول الله فلم يعطه [ غير علي ] أحد شيئا ، فخرج رسول الله [ صلى الله عليه وآله وسلم ] وقال : هل أعطاك أحد شيئا ؟ قال : لا إلا رجل مررت به وهو راكع فناولني خاتمه . فقال النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) : وتعرفه ؟ قال : لا . فنزلت هذه الآية : ( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون ) فكان علي بن أبي طالب .

225 - وأخبرنا [ أيضا ] قراءة قال : حدثنا أحمد بن جعفر بن حمدان / 41 / أ / ابن عبد الله قال : حدثنا محمد بن إسحاق التنوخي قال : حدثنا ابن حميد ( 1 ) قال : حدثنا علي بن أبي بكر ، قال : حدثنا موسى مولى آل طلحة ( 2 ) عن الحكم : عن المنهال عن محمد بن الحنفية قال : جاء سائل فلم يعطه أحد ، فمر بعلي وهو راكع في الصلاة فناوله خاتمه فأنزل الله : ( إنما وليكم الله ورسوله ) الآية .

و [ رواه أيضا ] الحماني عن موسى بن مطير ( 3 ) عن المنهال [ كما رواه ] في [ التفسير ] العتيق . ورواه ] أيضا محمد بن سليمان في الحديث : ( 159 ) من منافب علي ( عليه السلام ) الورق 42 / أ / قال : حدثنا عبيد الله بن محمد ، قال : حدثنا محمد بن زكريا ، قال : حدثنا قيس بن حفص وأحمد بن محمد بن يزيد ، قالا : حدثنا حسن بن حسن ، قال : حدثنا أبو مريم عن المنهال [ ظ ] عن عبد الله بن محمد بن الحنفية عن أبيه قال : جاء سائل إلى النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) فسأله فقال : هل سألت أحدا من أصحابي ؟ قال : لا . قال : فأئت فأسألهم عن غدائك ؟ فأتى المسجد فسألهم فلم يعطه أحد شيئا فمر بعلي وهو راكع فسأله فناوله يده فأخذ خاتمه ثم أتى النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) فأخبره قال : أتعرف الرجل ؟ قال : لا فأرسل معه من يتعرفه فإذا هو علي [ بن أبي طالب ] فأنزل الله : ( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون ) . والحديث يأتي بسند آخر عن المصنف تحت الرقم : ( 239 ) في ص 229 ط

قول عطاء : 226 - حدثني الحاكم أبو بكر محمد بن إبراهيم الفارسي ( 1 ) [ حدثنا ] أبو عبد الله محمد بن خفيف بشيراز قال : حدثنا أبو الطيب النعمان بن أحمد بن يعمر الواسطي ( 2 ) قال : حدثنا عبد الله بن عمر القرشي قال : حدثنا أبو جعفر محمد بن حميد الصفار ( 3 ) قال : حدثنا جعفر بن سليمان ، عن عطاء بن السائب [ في قوله تعالى ] : ( إنما وليكم الله ورسوله ) الآية قال : نزلت في علي مر به ( 4 ) سائل وهو راكع فناوله خاتمه .

. . .

. . . قول عبد الملك بن جريج المكي :

227 - أخبرنا الحسين بن محمد بن الحسين الجبلي قال : حدثنا علي بن محمد بن لؤلؤ ، قال : أخبرنا الهيثم بن خلف الدوري قال : حدثنا أحمد بن إبراهيم الدورقي قال : حدثنا حجاج ، عن ابن جريج قال : لما نزلت : ( إنما وليكم الله ورسوله ) الآية ، خرج النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) إلى المسجد فإذا سائل يسأل في المسجد فقال له النبي ( صلى الله عليه وآله ) ( 1 ) : هل أعطاك أحد شيئا وهو راكع ؟ قال : نعم رجل لا أدري من هو . قال : ماذا [ أعطاك ] ؟ قال : هذا الخاتم . فإذا الرجل علي بن أبي طالب ، والخاتم خاتمه عرفه النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) ( 2 ) .

قول أبي جعفر [ الامام ] الباقر فيه : 228 - أخبرنا أبو نصر محمد بن عبد الواحد بن حمويه ( 1 ) قال : حدثنا أبو سعيد محمد بن الفضل المذكر إملاءا قال : حدثنا محمد بن إسحاق بن خزيمة قال : حدثنا علي بن حجر ، قال : حدثنا علي بن يونس ( 2 ) عن عبد الملك بن أبي سليمان قال : سالت / 41 / ب / أبا جعفر عن قوله : ( إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا ) . قال : أصحاب النبي [ صلى الله عليه وآله وسلم ] قلت : يقولون : علي ( 3 ) قال : علي منهم .

229 - وحدثنيه [ أيضا ] أبو عمرو الواعظ قال : حدثنا أبو العباس أحمد بن سعيد المعداني بمرو ، قال : أخبرنا محمد بن أحمد بن عبد الله بن عاصم بن سيار قال : حدثنا علي بن خشرم ( 4 ) قال : حدثنا عيسى بن يونس به سواء .

( البته لازم به ذکر است حاکم حسکاني همچنان اقوال را مورد بررسي قرار ميدهد و ما اينجا براي جلوگيري از ازدياد مطالب از آوردن ادامه متن و پاورقي ها ( که خود شامل رفرنس هاي بيشمار ديگري است )خودداري ميکنيم ، اما هر کدام از دوستان که اختصاصاً مدارک کامل همين کتاب رو خواستند ما در خدمتيم )

الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 2 - ص 293

أخرج الخطيب في المتفق عن ابن عباس قال تصدق على بخاتمه وهو راكع فقال النبي صلى الله عليه وسلم للسائل من أعطاك هذا الخاتم قال ذاك الراكع فأنزل الله انما وليكم الله ورسوله *
وأخرج عبد الرزاق وعبد بن حميد وابن جرير وأبو الشيخ وابن مردويه عن ابن عباس في قوله انما وليكم الله ورسوله الآية قال نزلت في علي بن أبي طالب *

وأخرج الطبراني في الأوسط وابن مردويه عن عمار بن ياسر قال وقف بعلي سائل وهو راكع في صلاة تطوع فنزع خاتمه فأعطاه السائل فأتى رسول الله صلى الله عليه وسلم فأعلمه ذلك فنزلت على النبي صلى الله عليه وسلم هذه الآية انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون فقرأها رسول الله صلى الله عليه وسلم على أصحابه ثم قال من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه *

وأخرج أبو الشيخ وابن مردويه عن علي بن أبي طالب قال نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه وسلم في بيته انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا إلى آخر الآية فخرج رسول الله صلى الله عليه وسلم فدخل المسجد وجاء الناس يصلون بين راكع وساجد وقائم يصلى فإذا سائل فقال يا سائل هل أعطاك أحد شيئا قال لا ذاك الراكع لعلي بن أبي طالب أعطاني خاتمه *
وأخرج ابن أبي حاتم وأبو الشيخ وابن عساكر عن سلمة بن كهيل قال تصدق على بخاتمة وهو راكع فنزلت انما وليكم الله الآية *

وأخرج ابن جرير عن مجاهد في قوله انما وليكم الله ورسوله الآية نزلت في علي بن أبي طالب تصدق وهو راكع *

وأخرج ابن مردويه من طريق الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس قال أتى عبد الله بن سلام ورهط معه من أهل الكتاب نبي الله صلى الله عليه وسلم عند الظهر فقالوا يا رسول الله ان بيوتا قاصية لا نجد من يجالسنا ويخالطنا دون هذا المسجد وان قومنا لما رأونا قد صدقنا الله ورسوله وتركنا دينهم أظهروا العداوة وأقسموا ان لا يخالطونا ولا يؤاكلونا فشق ذلك علينا فبينا هم يشكون ذلك إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه وسلم انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصالة ويؤتون الزكاة وهم راكعون ونودي بالصلاة صلاة الظهر وخرج رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال أعطاك أحد شيئا قال نعم قال من قال ذاك الرجل القائم قال على أي حال أعطاكه قال وهو راكع قال وذاك علي بن أبي طالب فكبر رسول الله صلى الله عليه وسلم عند ذلك وهو يقول ومن يتول الله ورسوله والذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون *

وأخرج الطبراني وابن مردويه وأبو نعيم عن أبي رافع قال دخلت على رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو نائم يوحى إليه فإذا حية في جانب البيت فكرهت ان أبيت عليها فأوقظ النبي صلى الله عليه وسلم وخفت ان يكون يوحى إليه فاضطجعت بين الحية وبين النبي صلى الله عليه وسلم لئن كان منها سوء كان في دونه فمكث ساعة فاستيقظ النبي صلى الله عليه وسلم وهو يقول انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون الحمد لله الذي أتم لعلى نعمه وهيأ لعلى بفضل الله إياه *

وأخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال كان علي بن أبي طالب قائما يصلى فمر سائل وهو راكع فأعطاه خاتمة فنزلت هذه الآية انما وليكم الله ورسوله الآية قال نزلت في الذين آمنوا وعلي بن أبي طالب أولهم *

وأخرج عبد بن حميد وابن جرير وابن المنذر عن أبي جعفر انه سئل عن هذه الآية من الذين آمنوا قال الذين آمنوا قيل له بلغنا انها نزلت في علي بن طالب قال على من الذين آمنوا *

تفسير ابن كثير - ابن كثير - ج 2 - ص 73 - 74

وقال ابن أبي حاتم حدثنا الربيع بن سليمان المرادي حدثنا أيوب بن سويد عن عتبة بن أبي حكيم في قوله " إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا " قال هم المؤمنون وعلي بن أبي طالب .
وحدثنا أبو سعيد الأشج حدثنا الفضل بن دكين أبو نعيم الأحول حدثنا موسى بن قيس الحضرمي عن سلمة بن كهيل قال تصدق علي بخاتمه وهو راكع فنزلت " إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون "

وقال ابن جرير حدثني الحارث حدثنا عبد العزيز حدثنا غالب بن عبد الله سمعت مجاهدا يقول في قوله " إنما وليكم الله ورسوله " الآية نزلت في علي بن أبي طالب تصدق وهو راكع .

وقال عبد الرزاق حدثنا عبد الوهاب بن مجاهد عن أبيه عن ابن عباس في قوله " إنما وليكم الله ورسوله " الآية . نزلت في علي بن أبي طالب . عبد الوهاب بن مجاهد لا يحتج به . ورواه ابن مردويه عن طريق سفيان الثوري عن أبي سنان عن الضحاك عن ابن عباس قال كان علي بن أبي طالب قائما يصلي فمر سائل وهو راكع فأعطاه خاتمه فنزلت " إنما وليكم الله ورسوله " الآية .

وقال ابن جرير حدثنا هناد حدثنا عبدة عن عبد الملك عن أبي جعفر قال سألته عن هذه الآية " إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون " قلنا من الذين آمنوا ؟ قال الذين آمنوا . قلنا بلغنا أنها نزلت في علي بن أبي طالب قال علي من الذين آمنوا وقال أسباط عن السدي نزلت هذه الآية في جميع المؤمنين ولكن علي بن أبي طالب مر به سائل وهو راكع في المسجد فأعطاه خاتمه

تفسير القرطبي - القرطبي - ج 6 - ص 221
ضمن اينکه دو قول از شأن نزول ونفسير اين آيه نقل ميکند ، قول دوم او چنين است :
ذلك أن سائلا سأل في مسجد رسول الله صلى الله عليه وسلم فلم يعطه أحد شيئا ، وكان علي في الصلاة في الركوع وفي يمينه خاتم ، فأشار إلى السائل [ بيده ] حتى أخذه . قال الكيا الطبري : وهذا يدل على أن العمل القليل لا يبطل الصلاة ، فإن التصدق بالخاتم في الركوع عمل جاء به في الصلاة ولم تبطل به الصلاة . وقوله : " ويؤتون الزكاة وهم راكعون " يدل على أن صدقة التطوع تسمى زكاة . ، فإن عليا تصدق بخاتمه في الركوع ، وهو نظير قوله تعالى : " وما آتيتم من زكاة تريدون وجه الله فأولئك هم المضعفون " [ الروم : 39 ]

. . .

اما نام 66 نفر از مفسران اهل سنت که علامه اميني رحمة الله عليه بعنوان نصدیق کنندگان این شأن نزول در کتاب الغدير ذکر نموده :

1- قاضى " ابو عبد الله محمد بن عمر مدنى واقدى " متوفى 207 بر طبق آنچه در " ذخائر العقبى 102 " آمده است.

2- حافظ " ابو بكر عبد الرزاق صنعانى " متوفى 211 به نقل تفسير ابن كثير 1ر71 و ديگران از عبد الوهاب بن مجاهد از مجاهد از ابن عباس.

3- حافظ " ابو الحسن عثمان بن ابى شيبه " كوفى كتوفى 239 در تفسيرش.

4- " ابو جعفر اسكافى معتزلى " متوفى 240 در رساله اى كه در رد جاحظ نوشته.

5- حافظ " عبد بن حميد الكشى ابو محمد " متوفى 640 در تفسيرش كه " در المنثور " نقل كرده.

6- " ابو سعيد اشج " كوفى متوفى 257 در تفسيرش از ابى نعيم فضل بن دكين از موسى بن قيش حضرمى از سلمه بن كهيل، و طريق رجالش همه صحيح و مورد وثوق اند.

7- حافظ " ابو عبد الرحمن نسائى " صاحب سنن متوفى 303 در صحيحش.

8- " ابن جرير طبرى " متوفى 310 در تفسيرش 6ر186 به چند طريق.

9- " ابن ابى حاتم رازى " متوفى 327 به نقل از تفسير ابن كثير و در المنثور و اسباب النزول سيوطى. به چند حديث را نقلكرده و يكى از طرقش ابو سعيد اشج باسناد صحيح اوست كه اشاره كرديم.

10- حافظ " ابو القاسم طبرانى " متوفى 360 در معجم اوسط او.

11- حافظ " ابو الشيخ ابو محمد عبد الله بن محمد انصارى، متوفى 369 در تفسيرش.

12- حافظ " ابو بكر جصاص رازى " متوفى 370 در احكام القرآن 2ر542، از چند طريق روايت كرده است.

13- " ابو الحسن على بن عيسى رمانى ر متوفى 284ر2 در تفسيرش.

14- " حاكم ابن بيع نيشابورى " متوفى 405 در معرفت اصولحديث حديث102.

15- حافظ " ابو بكر شيرازى " متوفى 407ر11 در كتابش " فيما نزل من القرآن فى امير المومنين ".

16- " حافظ " ابو بكر ابن مردويه " اصفهانى متوفى 416، از طريق سفيان ثورى از ابى سنان سعيد بن سنان برجمى از ضحاك از ابن عباس. اسناد صحيحى كه رجالش همه مورد وثوقند، و به طريق ديگر آن را روايت كرده گويد: در اين اسناد نمى توان ايراد گرفت، و به طرق ديگر هم از امير المومنين و عمار و ابى رافع، روايت كرده اند.

17- " ابو اسحاق ثعلبى نيشابورى " متوفى 427ر37 در تفسيرش از ابى ذر كه عينا نقل كرديم 3ر85 همين كتاب.

18- حافظ " ابو نعيم اصفهانى " متوفى 430 در. فيما نزل من القرآن فى على. از عمار و ابى رافع و ابن عباس و جابر و سلمه بن كهيل.

19- " ابو الحسن ماوردى" فقيه شافعى متوفى 450 در تفسيرش

20- حافظ " ابو بكر بيهقى " متوفى 458 دركتابش " المنصف ".

21- حافظ " ابو بكر خطيب بغدادى " شافعى متوفى 463 در كتاب " المتفق "

22- " ابو القاسم زين الاسلام عبد الكريم بن هوازان نيشابورى متوفى 465 در تفسيرش.

23- حافظ " ابو الحسن واحدى نيشابورى " متوفى 468 در" اسباب النزول " 148.

24- فقيه " ابن مغازلى شافعى " متوفى 483 در " المناقب " از پنج طريق.

25- بزرگ معتزله " ابو يوسف عبد السلام بن محمد قزوينى " متوفى 488 در تفسير كبيرش كه ذهبى گويد درسى صد جلد است.

26- حافظ " ابو القاسم حاكم حسكانى " متوفى 490 از ابن عباس و ابى ذر و عبد الله بن سلام.

27- فقيه " ابو الحسن على بن محمد كيا، طبرى " شافعى متوفى 504، در تفسيرش. و به همين حديث بر عدم بطلان نماز بفعل قليل، استدلال كرده، نيز براى نامگذارى صدقه مستحبى به زكاه به همين حديث بنا بنقل تفسير قرطبى استدلال كرده است.

28- حافظ " ابو محمد فراء بغوى " شافعى 516 در تفسيرش " معالم التنزيل " در حاشيه الخازن 2ر 55.

29- " ابو الحسن رزين عبدرى اندلسى " متوفى 535 در كتاب " الجمع بين الصحاح الست " به نقل از صحيح نسائى.

30- " ابو القاسم جار الله زمخشرى " حنفى متوفى 538 در " الكشاف " 1ر422، و گويد: اگر بگوئى، چگونه مى تواند ويژه على " رضى الله عنه " باشد، در حاليكه لفظش، لفظ جمع است، مى گويم با اينكه مقصود يكى است، به اين دليل به لفظ جمع آمده است تا مردم در كارهائى نظير آن، رغبت يافته به ثوابش نائل گردند.

31- حافظ " ابو سعد سمعانى شافعى " متوفى 362 در " فضائل الصحابه " از انس بن مالك.

32- " ابو الفتح نطنزى " متولد 480 در " الخصائص العلويه " از ابن عباس و در " الابانه " از جابر انصارى.

33- امام " ابو بكر ابن سعدون قرطبى " متوفى 567 در تفسيرش 221/6.

34- اخطب الخطباء " خوارزمى " متوفى 568 در" المناقب " 178 به دو طريق و شعر حسان را كه در 3ر99 نقل كرديم، ذكر نموده است.

35- حافظ " ابو القاسم ابن عساكرى دمشقى " متوفى 571 درتاريخ شام به چند طريق.

36- حافظ " ابو الفرج ابن جوزى حنبلى " متوفى 597 به نقل " الرياض " 2ر227، و ذخاير العقبى 102.

37- " ابو عبد الله فخر الدين رازى شافعى " متوفى 606 در تفسيرش 3ر431 از عطا از عبد الله بن سلام و ابن عباس و ابى ذر.

38- " ابو السعادات مبارك بن اثير شيبانى جزرى شافعى " متوفى 606 در " جامع الاصول " از طريق نسائى.

39- " ابو سالم محمد بن طلحه نصيبى شافعى " متوفى 662 در " مطالب السول " 31 به لفظ ابى ذر.

40- " ابو المظفر سبط ابن جوزى حنفى " متوفى 654 در " التذكره " 9 از سدى و عتبه و غالب بن عبد الله.

41- " عز الدين ابن ابى الحديد معتزلى " متوفى 655 در شرح نهج البلاغه 3 ر 275.

42- " حافظ " ابو عبد الله كنجى شافعى " متوفى 658 در " كفايه الطالب " 106 از طريق انس بن مالك و در آن ابياتى از حسان بن ثابت نقل كرده كه ما آنها را در 3ر 100 همين كتاب روايت كرديم و در 122 از طريق ابن عساكر، خوارزمى، حافظ العراقين، ابى نعيم و قاضى ابى المعالى، با شعرى از حسان غير از ابيات مذكوره، روايت كرده است كه ما آن شعر را در 3ر77 از سبط ابن جوزى نقل كرديم.

43- قاضى " ناصر الدين بيضاوى شافعى " متوفى 685، در تفسيرش 1ر345 و در " مطالع الانظار "479 و 477.

44- حافظ فقيه حرم " ابو العباس محب الدين طبرى " مكى شافعى متوفى 694 در " رياض النضره " 2ر227 و " ذخاير العقبى " 102 از طريق واحدى و واقدى و ابن جوزى و فضائلى.

45- حافظ الدين " نسفى " متوفى 701 در تفسيرش 1ر496 كه در حاشيه تفسيرخازنش مى باشد. ت علامه امينى الغدير- 5- 46- شيخ الاسلام " حمويى بغدادى " متوفى 741، در تفسيرش 1ر 496.

47- " علاء الدين خازن بغدادى " متوفى 741، در تفسيرش 1ر 496.

48- شمس الدين محمود بن ابى القاسم عبد الرحمن اصفهانى " متوفى 749/746 در شرح تجريد موسوم به " تسديد العقائد " و بعد از بيان اتفاق مفسران بر نزول آيه درباره على، گويد: قول مفسران ايجاب نمى كند آيه مخصوص به على و محدود بر او باشد.

49- جمال الدين محمد بن يوسف زرندى " متوفى 750 در " نظم درر السمطين ".

50- " ابو حيان اثير الدين اندلسى " متوفى 754، در تفسيرش " البحر المحيط " 3ر 514.

51- حافظ محمد بن احمد بن جزى كلبى " متوفى 758، در تفسيرش " التسهيل لعلوم التنزيل " 1ر 181.

52- قاضى " عضد ايجى شافعى " متوفى " 756 در " المواقف " 3ر 276.

53- " نظام الدين قمى نيشابورى " در تفسيرش " غرائب القرآن " 3ر 461.

54- " سعد الدين تفتازانى " متوفى 791 در " المقاصد " و شرحش 2ر228، و بعد از بيان اتفاق مفسراتن بر نزول آيه درباره على " ع " گويد: اينكه مفسران مى گويند آيه در حق على " رضى الله عنه " نازل شده لازمه اش اين نيست كه مخصوص به على و محدود بر على باشد.

55- " سيد شريف جرجانى " متوفى " 816 در شرح مواقف.

56- مولى " علاء الدين قوشچى " متوفى 879 در شرح تجريد و بعد از نقل اتفاق مفسران بر نزول آيه در حق امير المومنين، گويد: قول مفسران به اينکه آيه در حق علي نازل شده... تا آخر کلام تفتازاني.

57- " نور الدين ابن صباغ مكى " مالكى متوفى 855 در " الفصول المهمه "123.

58- " جلال الدين سيوطى شافعى " متوفى 911 در " الدر المنثور " 2ر293 از طريق خطيب، و عبد الرزاق، و عبد بن حميد و ابن جرير و ابى الشيخ، و ابن مردويه از ابن عباس و از طريق طبرانى و ابن مردويه از عمار بن ياسر. و از طريق ابى الشيخ و طبرانى از على " ع " و از طريق ابن ابى حاتم، و ابى الشيخ، و ابن عساكر از سلمه بن كهيل. و از طريق ابن جرير از مجاهد و سدى و عتبه بن حكيم، و از طريق طبرانى، و ابن مردويه، و ابى نعيم، از ابى رافع.
و در " اسباب نزول القرآن " 55 پس از نقل حديث، از چند طريق از طرق نامبرده، گويد: اينها شواهدى است كه برخى از آنها، برخى ديگر را تقويت مى كند. و در " جمع الجوامع " به نقل از ترتيبش 6ر391 از طريق خطيب از ابن عباس حديث را نقل كرده و در 405 آن را از طريق ابى الشيخ و ابن مردويه از امير المومنين آورده است.

59- " حافظ " ابن حجر انصارى شافعى " متوفى 974 در " الصواعق " 24.

60- مولى " حسن چلبى " در شرح المواقف.

61- مولى " مسعود شراوانى " در شرح المواقف.

62- قاضى " شوكانى صنعانى " متوفى 1250 در تفسيرش.

63- " شهاب الدين سيد محمود آلوسى " شافعى متوفى 1270 در تفسيرش 2ر 329.

64- شيخ " سليمان قندوزى " حنفى متوفى 1293 در " ينابيع- الموده " 212

65- سيد " محمد مومن شبلنجى " در " نور الابصار " 77.

66- شيخ " عبد القادر بن محمد سعيد " كردستانى متوفى 1304 در " تقريب المرام فى شرح تهذيب الكلام " از تفتازانى 2ر329 " چاپ شده مصر " و مانند ساير متكلمان درباره حديث سخن گفته و اعتراف به اتفاق مفسران بر نزول آيه در مورد امير المومنين " ع " كرده است.

. . .

کلام پایانی !


در ابتدای آخر کلام ، سخنی از ابن تیمیه در مورد حدیثی که بوسیله راویان مختلف نقل شده !
( دقت کنید ما این رو نمی گیم ، ابن تیمیه داره میگه !!! )

تعدد الطرق وكثرتها يقوى بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجارا فساقا فكيف إذا كانوا علماء عدولا ولكن كثر في حديثهم الغلط.

زيادى و تعدد راه‌هاى نقل حديث برخى برخى ديگر را تقويت مى‌كند كه خود زمينه علم به آن را فراهم مى‌كند؛ اگر چه راويان آن فاسق و فاجر باشند؛ حال چگونه خواهد بود حال حديثى كه تمام راويان آن افراد عادلى باشند كه خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد .

ابن تيميه الحراني، (م 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 18، ص 26




حالا بايد از دوستان عزيز اهل سنت پرسيد :

" کي نگفته که آيه 55 سوره مائده در شأن مولاي متقيان علي بن ابيطالب عليه السلامه ؟؟؟؟ "

و آیا میشود این مسئله را انکار کرد ؟

دوستان عزیز اهل سنت از دست بنده ناراحت نشوند ، اما :

این مسئله به قدری واضح و روشن است که انکار آن نمی تواند دلیلی جز جانبدارانه قضاوت کردن یا همان تعصب داشه باشد !

شما دوستان ادعای حُب علی بن ابیطالب رو دارید ! آیا حب علی موجب انکار فضایل او گشته ؟

این فضیلتی است که تنها عده ای همچون ابن تیمیه و ابن قیم جوزی و . . . از سر عناد با او انکارش کرده اند ،

آیا آنها نشنیدند که پیامبر فرمود :

قال النّبی(ص): عِنوان صَحیفه المؤمن حُبّ علی ابن ابیطالب (ع).

( خطیب درمناقب– ابن حُجردرالصواعق المحرقه – موّدات– كشفی ترمذی درالمناقب المرتضویه و . . . )

آیا همین حُب ، سر دفتر نامه اعمال دوستان اهل سنت خواهد بود ؟؟؟

امیدوارم بدون جانبداری به ادامه مباحث بپردازید !

یا علی :Gol:مهر تو ایمان من است :Gol:. . .



ادامه دارد . . .

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم
دوستان این از انصاف بدور است که شما این همه مطالب را بگذارید و انتظار جواب هم داشته باشید اگر مایلید بحث ادامه داشته باشد روایات را تک تک بیاورید
جواب جناب خیرالبریه هم قبلا در گفتگوی ایشان در سایت مسلمان داده شده است و اگر ایشان خیلی دنبال حق هستند در آن جا از عقیده شان دفاع کنند و دلایل خود را ذکر کنند هر چند که دیگه جوابی برای ایشان نمانده

عقیل;50591 نوشت:
دوستان این از انصاف بدور است که شما این همه مطالب را بگذارید و انتظار جواب هم داشته باشید اگر مایلید بحث ادامه داشته باشد روایات را تک تک بیاورید
جواب جناب خیرالبریه هم قبلا در گفتگوی ایشان در سایت مسلمان داده شده است و اگر ایشان خیلی دنبال حق هستند در آن جا از عقیده شان دفاع کنند و دلایل خود را ذکر کنند هر چند که دیگه جوابی برای ایشان نمانده


انصاف؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


شما به راحتي حق اميرالمومنين رو غصب كرديد!!!


فرزند او را به قتلگاه برديد!!!

يكي يكي حجت هاي خدا بر روي زمين را از بين برديد!!!

كسي حرفي از انصاف نزد ؟! حالا صحبت از انصاف مي كنيد؟؟؟


اگر ادعاي(مشروع بودن خلفاء) به اين بزرگي ميكنيد بايد پاسخگو باشيد؟؟؟؟



:Gol:وگرنه بنشينيد و زبان در شكم فرو ببريد:Gol:

سلام

عقیل;50591 نوشت:
دوستان این از انصاف بدور است که شما این همه مطالب را بگذارید و انتظار جواب هم داشته باشید اگر مایلید بحث ادامه داشته باشد روایات را تک تک بیاورید

خوب خوش انصاف شما بجای فرار کردن از پاسخ دادن ، تک تک روایات رو پاسخ بده

تا هم زحمات دوستان هدر نرود و هم شما متهم به فرار از پاسخ دهی نشوید .

ببینم چه می کنید !؟

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:

سلام بر دوست گرامی عقیل

حرف حق را دوست گرامیمان کاشف فرمودند !


ما یه جا آوردیم ، شما تک تک بررسی کنید !


انشاءالله منتظر بررسی های شما از رفرنس شماره 3 یا همان تفسیر طبری به بعد خواهیم بود !


یا حق !

عقیل;50464 نوشت:
چرا حرف سلمه بن كهيل معتبر نيست
1. سلمه بن كهيل حدود 100 سال با نزول اين آيه فاصله دارد براي همين حرفش معتبر نيست
2. سلمه بن كهيل و موسى بن قيس الحضرمي هر دو نفر شيعه هستند و اين هم خود يك ضعف ديگري است بر سند روايت
سلمه بن كهيل
و قال أحمد بن عبد الله العجلى : كوفى تابعى ثقة ثبت فى الحديث و كان فيه تشيع
و قال يعقوب بن شيبة : ثقة ثبت على تشيعه .
قال أبو داود : كان سلمة يتشيع .

موسى بن قيس الحضرمي
رتبته عند ابن حجر : صدوق رمى بالتشيع
رتبته عند الذهبي : ثقة شيعى
و قال أبو جعفر العقيلى : من الغلاة فى الرفض .
تتمة كلامه ( أى العقيلى ) : يحدث بأحاديث مناكير ، و فى نسخة : بواطيل .

به روايتي كه دو نفر شيعه توي سندش هستن و به رسول الله (ص) يا صحابه هم متصل نيست و متن روايت هم يك قصه عجيب غريب است به نفع شيعه است نميشه اعتماد كرد

با سلام خدمت دوستان عزیزو دوست گرامیمان آقای عقیل
1-به نظر می رسد آقای عقیل راست می گویند بی انصافی است که با انبوهی از پستها ایشان مواجه شوند لذا ما هم به ایشان فرصت دهیم تا به همۀ مطالب پاسخ دهند و بهره مند شویم.لذا دوستان عجله ای در جواب دادن نداشته باشند.
2- برای اینکه بحث از مسیر اصلی خارج نشود دوستان مطالب همدیگر را کامل کنند وسخنانشان ناظر به اشکال جناب آقای عقیل باشد .واز آن طرف آقای عقیل هم با انصاف و عالمانه جواب دوستان را بدهند تا همه از مطالب یکدیگر استفاده ببرند.
3- انصافا این عکس آقای گنجی خیلی مظلومانه است.


:Sham:4- در بارۀ جواب آقای عقیل نسبت به روایتی که بیان فرمودند عرض می شود:
:Sham:


الف- جنابعالی آمدید «سلمه بن کهیل» را تنقیص کنید او را بالا بردید یکی از اصطلاحات تعدیل روات «ثبت،ثقة» است که جزو بالاترین عبارات تعدیل روات است ،جهت یادآوری چند عبارت از عبارت توثیقات صریح را ذکر میکنم:
1-ثبت حجة 2-ثبت حافظ، 3- ثقة متقن،4- ثقة ثقة، 5- ثقة صدوق، 6- لاباس به.

وجنابعالی خود با نقل این اقوال ثقة بودن این شخص را اثبات نمودید.

ب - خوب بود سخن عقیلی را لااقل آدرس می دادید از کجا و از کی گرفتید.

پ - جرح در مطلق روات زمانی مؤثر است که اصطلاحا مفسَر باشد یعنی علت جرح با شواهد بیان شود والا در بین روات حتی ائمه حدیث کسی را نمی یابید که جرحی نداشته باشد.

ت - بیان نمودید که ایشان شیعه بوده اند آیا می دانید اصطلاح شیعی در بارۀ روات به چه معنا است.مثلا ذهبی در مورد حاکم نیشابوری می گوید: «و کان فیه التشیع» حال بیایید مستدرک را با عقاید شیعیان مقایسه کنید آیا شباهتی وجود دارد بین عقاید حاکم شیعی و آقای رضا و حمیدوعرفان علوی و فاتح خیبر ومهدی محامدی و...
تازه طبق برخی تعابیر شما هم شیعه می شوید و با هم هم مذهب می شویم.
علاوه براینکه عجلی در مورد او می گوید : او تشیع قلیلی داشته است:

«سلمة بن كهيل الحضرمي كوفي ثقة ثبت في الحديث تابعي سمع من جندب بن عبد الله قال سفيان الثوري لحماد بن سلمة رأيت سلمة بن كهيل قال نعم قال لقد رأيت شيخا كيسا قال وكان فيه تشيع قليل وهو من ثقات الكوفيين وحديثه أقل من مائتي حديث»[1] .

ث - چه کسی گفته روایت فرد ثقه شیعی پذیرفته نمی شود؟ می دانید چه کسی این مبنا را ایجاد نموده است؟؟(اگر خواستید بیان کنم).راستی چرا بخاری از نواصب و خوارج روایت می کند و صحیح اعلایی است ولی روایت شیعی صدوق متروک است.

ج - مرسلات در نزد احناف مطلقا حجت است که گذشت.

[=&quot][1] . معرفة الثقات ،المؤلف : أحمد بن عبد الله بن صالح أبو الحسن العجلي الكوفي ،الناشر : مكتبة الدار - المدينة المنورة،ج1ص421.

:Mohabbat::Mohabbat::Mohabbat:

چ- حکم مراسیل اهل قرون ثلاثه ، با سایر مراسیل متفاوت است ،چون طبق نظر اهل حدیث کذب بعد از قرون ثلاثه بوده .به حدیث خیر القرون مراجعه کنید.

ح- در بحث شان نزول ،راوی هیچ گاه نظر خود را بیان نمی کند یا به عبارت دیگر در بحث شان نزول جایی برای اجتهاد وجود ندارد .به همین خاطر ابن کثیر سلفی متوجه این مطالب هست واشکالی نمی گیرد ولی دوست عزیزمان و منابع در دسترس او از این امور غفلت نموده اند.شاید از او عالم تر باشند.
خ- اگر مرسلات از این قبیل حجت نباشد باید خیلی از روایات شان نزول را فاقد اعتبار بدانیم مثل روایات «مجاهد» و غیر اورا ودر این صورت شما خواستید از گودال خارج شوید ولی در چاه می افتید.

در پایان من هم توثیقات شما را در مورد جناب آقای سلمه کامل کنم:

1- سلمة بن كهيل الحضرمي من أهل الكوفة يروى عن أبى جحيفة وجندب روى عنه الثوري والأعمش والناس مات يوم عاشوراء سنة إحدى وعشرين ومائة [1]

2- سلمة بن كهيل.
حدثنا عبد الرحمن نا على بن الحسن قال سمعت الحارث ابن سريج النقال يقول سمعت عبد الرحمن بن مهدى يقول: لم يكن بالكوفة احفظ من منصور، وسلمة، وعمرو بن مرة، وابى حصين، ورجل آخر.
حدثنا عبد الرحمن نا محمد بن حمويه بن الحسن قال سمعت ابا طالب قال قال احمد بن حنبل: سلمة متقن الحديث.
حدثنا عبد الرحمن قال ذكره ابى عن اسحاق بن منصور عن يحيى بن معين قال: سلمة بن كهيل ثقة.
حدثنا عبد الرحمن قال سمعت ابى يقول: سلمة بن كهيل ثقة متقن.
حدثنا عبد الرحمن قال سئل أبو زرعة عن سلمة بن كهيل فقال: كوفى ثقة مامون ذكى[2].

3- سفيان الثوري، نا سلمة بن كهيل وكان ركنا من الاركان.[3]


:Gol:موفق باشید:Gol:

[=&quot][1]. الثقات ،المؤلف : محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي،ج4ص317.الناشر : دار الفكر

[=&quot][2]. الجرح والتعديل،ابوحاتم الرازی،ج4ص171.

[=&quot][3]. الجرح والتعديل ،المؤلف : ابو محمد عبد الرحمن بن أبى حاتم محمد بن ادريس بن المنذر التميمي الحنظلي الرازي،ج1ص80ز

سلام جناب صدرا
میشه چند تا روایت از کتب صحاح سته اهل سنت بگین که از تابعی یا خوارج یا یهودی یا شیعه نقل شده باشه؟
1-برای هر کدوم اعم از تابعی و خوارج و یهودی و شیعه یه روایت جداگانه ذکر کنین(برای هر چهار تا شون) و حتما از صحاح سته باشه (روایات رو با متن عربی و ادرسش بذارین)
با تشکر

سلام بر شما
چشم ولی در این تاپیک نه چون بحث از موضوع اصلی خارج می شود و ما طالب این امر نیستیم.در یک تایپیک جدا یا برایتان ارسال میکنم البته با این ملاک که من معمولا در 24 ساعت یک بار فرصت مراجعه به سایت را دارم.

صدرا;50837 نوشت:
سلام بر شما
چشم ولی در این تاپیک نه چون بحث از موضوع اصلی خارج می شود و ما طالب این امر نیستیم.در یک تایپیک جدا یا برایتان ارسال میکنم البته با این ملاک که من معمولا در 24 ساعت یک بار فرصت مراجعه به سایت را دارم.

***
سلام
هر جور صلاح میدونین پس در لینک زیر منتظر پاسختان هستم

http://www.askdin.com/showthread.php?p=50914#post50914

با تشکر:Gol:

نقل قول:
جواب جناب خیرالبریه هم قبلا در گفتگوی ایشان در سایت مسلمان داده شده است و اگر ایشان خیلی دنبال حق هستند در آن جا از عقیده شان دفاع کنند و دلایل خود را ذکر کنند هر چند که دیگه جوابی برای ایشان نمانده


با سلام

جوابی داده شده اما چه فایده ؟! دوستان بیایند وببینند که چگونه رجال صحاح سته را تضعیف میکنند !!!

http://ww.mosalman.net/showthread.php?t=17295&page=6


مثلا فقط جرج رجال را می آورند واز توثیقاتشان چشم می پوشند ؟؟!!!

[=Arial Black]وبا این حساب، صحیح بخاری ومسلم و هم بقول دوستمان پودر میشه میره هوا !!!!!!
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black][=Traditional Arabic]لأنّه ما من[=Verdana] [=Traditional Arabic]حديث ، إلاّ وفي سنده مَنْ تَكَلّم فيه بجرحٍ بعضُ العلماء . وقد لاحظت أن الأئمّة[=Verdana] [=Traditional Arabic]الأربعة وغيرهم من أبطال الحديث لم ينجوا من هذا . فمثلا ؛ لو قبلنا حكم يحيى بن[=Verdana] [=Traditional Arabic]معين بعدم الوثاقة في حقّ كلّ من حكم عليه ، للزم أن نطرح جميع ما جاء به الإمام[=Verdana] [=Traditional Arabic]الشافعي ، ولو قبلنا اتّهام ابن حبّان حول كلّ من اتّهمه ، للزم أن نطرح جميع ما[=Verdana] [=Traditional Arabic]جاء به الإمام أبو حنيفة ،[=Verdana] [=Traditional Arabic]ولو تركنا أحاديث كلّ من تركه أبو حاتم وأبو زرعة للزم[=Verdana] [=Traditional Arabic]أن نترك جميع ما في صحيحي البخاري ومسلم[=Verdana] .
[=Arial Black][=Verdana]
[=Arial Black][=Verdana]والحمد لله .

با سلام
از دوستانی که در بحث شرکت کردند تشکر میکنم.
با توجه به پستهای 36، 37، 38 و 39 که توسط جناب حمید گرامی ارسال شده، به نظر میرسه بحث اصلی تاپیک به نتیجه رسیده باشه.
در مورد بررسی روایات به صورت جداگانه هم دوستان لطف کنن در تاپیک های مجزا به تبادل نظر بپردازند.
با تشکر از همکاری همه کاربران و کارشناسان.:Gol:

موضوع قفل شده است