شیخ حسنعلی اصفهانی

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
شیخ حسنعلی اصفهانی

عالم عارفی که غرق در عبودیت بود
ریاضت آنگاه که با علم و شرع آمیخته شود، موجب کمال روحی انسان می گردد و نگاه الهی به جان و تن آدمی می بخشد.کم نیستند عالمانی عارف که در طول تاریخ با بهره مندی از معارف اهل بیت (ع) و به اوج ملکوت پر کشیدند، به حقیقت می‌توان شیخ حسنعلی نخودکی[1] را یکی از این مردان حقیقت‌جو برشمرد که عمری در ژرفای اقیانوس بی‌کران عبودیت غوص کرد و تن و روح خود با معارف دینی در آمیخت.


سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه، به مناسبت 17 شعبان، سالروز ارتحال این عارف الهی، شمه‌ای از زندگی سراسر نور و معنویت این عالم فرزانه را تقدیم مخاطبان ارجمند می‌کند.

* ولادت

شیخ حسنعلی اصفهانی(ره)، در خانواده‌ای با تقوا و پارسا، در سحرگاه در نیمه ماه ذی القعدة الحرام سال 1279 هجری قمری با بشارت قبلی مرحوم حاجی محمّد صادق در اصفهان ، دیده به جهان می گشاید.[2]

پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر، مردی زاهد و پرهیزگار و معاشر اهل علم و تقوی و ملازم مردان حق و حقیقت بود و از راه کسب حلال ، روزی خود و خانواده را تحصیل می کرد و از آنچه عاید او می شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می کرد و نیم دیگر را به سادات و ذریه حضرت زهراء( سلام ا.. علیها ) اختصاص می داد.


مرحوم ملا علی اکبر که فرزند پسری نداشت، عهد کرده بود که به عتبات مقدسه مشرّف و متوسل شود تا خداوند پسری به او کرامت فرماید، حاجی محمد صادق که از مردان الهی و صاحب نفسس بود قبل از تولّد فرزند، به او بشارت پسری داده و سفارش کرده بود که آن پسر را « حسنعلی» نام گذارد.


* تربیت دینی و معنوی در خردسالی

مرحوم ملا علی اکبر فرزند خود را از همان کودکی در هر سحرگاه که خود به تهجّد و عبادت می پرداخته، بیدار و او را با نماز و دعا و راز و نیاز و ذکر خداوند آشنا می ساخت و از هفت سالگی او را تحت تربیت و مراقبت مرحوم حاج محمد صادق(ره) قرار می داده است.


مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی در وصف حاجی محمد صادق نقل می‌کند:

«بیش از هفت سال نداشتم که نزدیک غروب آفتاب یکی از روزهای ماه رمضان که با تابستانی گرم مصادف شده بود، به اتفاق پدرم، به خدمت استاد حاجی محمد صادق، مشرّف شدم. در این اثناء کسی نباتی را برای تبرک به دست حاجی داد. استاد نبات را تبرک و به صاحبش برگشت داد و مقداری خرده نبات که کف دستش مانده بود، به من داد و فرمود بخور، من بی‌درنگ خوردم.


پدرم عرض کرد: حسنعلی روزه بود. حاجی به من فرمود: مگر نمی دانستی که روزه ات با خوردن نبات باطل می گردد. عرض کردم: آری، فرمود: پس چرا خوردی؟ عرضه داشتم: اطاعت امر شما را کردم.استاد دست مبارک خود را بر شانه من زد و فرمود: با این اطاعت به هر کجا که باید می رسیدی، رسیدی.»[3]


* تحصیلات و اساتید

حاج شیخ حسنعلی اصفهانی از آغاز نوجوانی خود، به کسب دانش و تحصیل علوم مختلف مشغول شدند، خواندن و نوشتن و همچنین زبان و ادبیات عرب را در اصفهان فرا گرفتند و در همین شهر، نزد استادان بزرگ زمان، به اکتساب فقه و اصول و منطق و فلسفه و حِکمت پرداختند.از درس فقه و فلسفه عالم عامل مرحوم آخوند ملا محمد کاشی بهره‌ها بردند، فلسفه و حکمت را از محضر مرحوم جهانگیرخان و تفسیر قرآن مجید را از مرحوم حاجی سید سینا پسر مرحوم سید جعفر کشفی و چند تن دیگر از علماء عصر آموختند. سپس برای تکمیل معارف به نجف اشرف مشرف شدند. در این شهر، از جلسات درس مرحوم حاجی سید محمد فشارکی و مرحوم حاجی سید مرتضی کشمیری [4] و ملا اسماعیل قره باغی استفاده کردند.


ایشان، پس از مراجعت از نجف اشرف، در مشهد مقدّس سکونت اختیار کردند و در این دوره مرحوم حاجی آقا حسین قمی، مرحوم آقا سید عبدالرحمن مدرس و... بهره مند ‌گردیدند و در ضمن تحصیل و تدریس، به تزکیه نفس و ریاضات شاقّه مشغول بودند.


* احاطه بر علوم

ایشان از جمیع علوم ظاهری و باطنی بهره فراوان داشتند و معتقد بودند که بعد از علم توحید و ولایت و احکام شریعت(فقه) که تعلّم آن واجب است، تحصیل سایر علوم نیز لازم و ممدوح و جهل به آنها مذموم و ناپسند است و مراد از حرمت برخی از علوم و فنون، استعمال آنهاست، نه تحصیل و تعلم آنها.


مرحوم نخودکی ؛ فقه، تفسیر، هیأت و ریاضیات را به طّلاب علوم تدریس می‌کرد، ولی در فلسفه و علوم الهی با آن که تبحّر کامل داشتند، تدریسی نداشتند و می‌گفتند طالب این علم باید که اخبار معصومین علیهم السلام را کاملاً مطالعه کرده باشد و علم طبّ را نیز بداند و در حین تحصیل، باید که به ریاضت و تزکیه نفس پردازد زیرا که: «یُزَکیِهم و یُعَلّمُهُم الکتاب و الحکمة» [5] پیامبر، مردم را در آغاز، تزکیه و تصفیه نموده، سپس کتاب و حکمت به ایشان می آموزد. ایشان همچنین قانون ابوعلی سینا را نزد طبیب معروف و مشهور عصر مرحوم حاج میرزا جعفر طبیب تحصیل و تعلم نمود.[6]


* حکایات و کرامات

- خدمت به خلق

فرزند ایشان نقل می کند :پدرم ، در کلیه ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان؛ آماده بودند.روزی عرضه داشتم: خوبست برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود.پاسخ داد: پسرم، « لیس عند ربّنا صباح و لا مساء»: آن کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می کند، نباید که وقتی معین کند.پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه ها و انجام خواسته های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می پرداخت. از نیمه های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشید اندکی استراحت می‌کرد و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می‌نشست و بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه میرفت و پس از آن نیز به پاسخگوئی و رفع نیازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بود و در تمام سال به تفاوت ایام و اختلاف احوال پس از طلوع آفتاب و یا ساعتی بعد از ظهر، استراحتی کوتاه می‌کرد.[7]

- غرق در عبادت

یکی از خدام حرم مطهر علی بن موسی الرضا ( علیه السلام )، می‏گوید: یک شب برای بستن درب پشت بام حرم از پله‏ها بالا رفتم. مرحوم حاج شیخ حسنعلی را بالای بام و در کنار گنبد مشغول نماز و در حال رکوع دیدم. رکوعش طولانی شد. چند بار رفتم و برگشتم؛ ولی او همچنان در حال رکوع بود. طبق دستور سپس درب پشت بام را بستم و پایین آمدم و به خانه رفتم. آن شب برف سنگینی بارید. هنگام سحر به حرم برگشتم. نگران جناب شیخ بودم و با عجله از پله‏های بام بالا رفتم ، دیدم شیخ حسنعلی در همان رکوع آغاز شب است و پشت ایشان با سطح برف برابر است.

- مستجاب الدعوه

آیت‌الله العظمی مرعشی‌نجفی در کتاب «المسلسلات فی الاجازات» می‌نویسد: “او در بین مردم به مستجاب‌الدعوه‌بودن شناخته شده بود و بسیاری از حاجت‌مندان و بیماران به او پناه‌ می‌بردند؛ پس او برای آنها دعا می‌کرد یا برای آنها دعاها و حرزهایی می‌نوشت و به این وسیله، گرفتاری آنها برطرف می‌شد و بیماران آنها شفا می‌یافتند و با این وجود، در کمال تواضع و فروتنی بود و هیچ ادعایی نداشت و نمونه بارز زاهدانی بود که تنها به خدا توجه دارند و از امور دنیوی دور هستند.[8]

- محل دفن خود را می‌دانست

1- از برخی افراد مورد اعتماد شنیده شده که آن جناب در حال حیات خود، به این محلی که الان قبر اوست، ( صحن عتیق حرم مطهر علی‌ابن موسی‌الرضا‌(ع) ) رفت و آمد زیادی داشت. در آنجا می‌نشست و قرآن و دعا می‌خواند. وقتی که به او گفتند: چرا به این محل توجه خاصی داری؟ گفت: اینجا محل دفن من است و می‌گفت: مرا در این محل دفن کنید. در آن زمان سرّ این عمل معلوم نبود، ولی بعدها معلوم شد که این محل نزدیک پایه مناره است و از خرابی مصون است ولی جاهای دیگر صحن همه زیر و رو شدند، ولی این محل همچنان به حال خود مانده است.[9]

منابع:

· نشان از بی نشان‏ها، علی مقدادی اصفهانی

· گنجینه دانشمندان، شیخ محمد شریف رازی

· سایت حکایات صالحین

[1]- چون ایشان مدتی در روستای «نوخودک» در اطراف مشهد مقدس سکونت داشت به «نخودکی» معروف شدند.

[2] - همان

[3] همان (ص) 111

4- فرزند ایشان نقل می کند :مرحوم پدرم، خود نقل می فرمود: نخستین روزی که برای زیارت و درک حضور مرحوم حاجی سید مرتضی کشمیری به محل سکونت ایشان در مدرسه بخارائیها رفتم، اتفاقاً روز جمعه بود و کسی را در صحن و سرای مدرسه نیافتم که جویای اطاق آن مرد بزرگ شوم؛ ناگهان از داخل یکی از حجرات دربسته، صدائی شنیدم که مرا با نام، نزد خود می خواند، بسوی اطاق رفتم، مردی در را به روی من گشود و فرمود: بیا، کشمیری منم.

و نیز پدرم می فرمودند:

شبی از شبهای ماه رمضان، مرحوم حاجی سید مرتضی کشمیری به افطار، میهمان کسی بود. پس از مراجعت به مدرسه، متوجه می شود که کلید در را با خود نیاورده است. نزدیک بودن طلوع فجر و کمی وقت و بسته بودن در اطاق، او را به فکر فرو می برد، اما ناگهان به یکی از همراهان خود می فرماید: معروف است که نام مادر حضرت موسی، کلید قفلهای در بسته است، پس چگونه نام نامی حضرت فاطمه زهرا(س) چنین اثری نکند؟آنگاه دست روی قفل بسته گذاشت و نام مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها را بر زبان راند که ناگهان قفل در گشوده شد.

[5] - آل عمران/ 164

[6] - نشان از بی نشان‌ها ج1 ص19

[7] - همان ص23

[8] - (المسلسلات فی الاجازات، ج2، ص 307)

[9] - گنجینه دانشمندان، شیخ محمد شریف رازی، ج 7، ص 111 در مشهد.