قیام قبل از ظهور !!؟؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قیام قبل از ظهور !!؟؟

با سلام و تبریک عید سعید فطر.
من یک سوال داشتم که این سوال حین خوندن این کتاب برام ایجاد شد:

نظریه های دولت در فقه شیعه - اثر حجه الاسلام و المسلمین دکتر محسن کدیور - نشر نی - چاپ اول 1376
مقدمه - صفحه ی 11

((قیام در زمان غیبت و قبل از قیام (عج) برافراشتن پرچم ضلالت است.))
این متن دقیقاً متنی است که دکتر کدیور در کتاب آورده و در ادامه اشاره می کند که یکی از عوامل ایستایی اندیشه ی سیاسی و عدم رشد حقوقی اساسی در میان فقهای شیعه همین مورد بالاست که در کتاب از این منبع ذکر شده:

وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه
نوشته ی الحر العاملی
چاپ: قم، موسسه ی آل البیت الاحیاء التراث 1412
الباب ثالت عشر من کتاب الجهاد فی حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم علیه السّلام - جلد 15 صفحه ی 50 تا 56

**
سوال من این است که اولاً کتابی وسائل الشیعه الی ..... که این جمله برگرفته از آن است تا چه حد مورد اعتماد است ؟ معنای این سخن چیست ؟؟ اگر این سخن را سند قرار دهیم قطعاً مبحث ولایت فقیه باید رد شود ! و اینکه اگر این سخن را رد کنیم می توان به سخن دکتر کدیور اعتماد کرد که این تفکر را عامل ایستایی اندیشه ی سیاسی فقه شیعه می داند ؟؟

با تشکر

ehsan24;46417 نوشت:
* سوال من این است که اولاً کتابی وسائل الشیعه الی ..... که این جمله برگرفته از آن است تا چه حد مورد اعتماد است ؟ معنای این سخن چیست ؟؟ اگر این سخن را سند قرار دهیم قطعاً مبحث ولایت فقیه باید رد شود ! و اینکه اگر این سخن را رد کنیم می توان به سخن دکتر کدیور اعتماد کرد که این تفکر را عامل ایستایی اندیشه ی سیاسی فقه شیعه می داند ؟؟

سلام و درود بر احسان گرامی

قبل از انقلاب که امام خمینی رحمه الله علیه دکترین ولایت فقیه رو مطرح کردند سر همین مطلب تعدادی از اساتید حوزوی با ایشان مخالفت میکردند.
دلیلش هم
خب برگرفته از این مطلب بود.

دلیل نویسنده این کتاب هم به عقیده بنده این است که ایشان بخاطر اینکه سیاست نتواند بر مذهب تاثیر منفی بگذارد جامعه شیعیان را نهی میکردند از تشکیل دولت شیعی.

دکترین ولایت فقیهی که امام رحمه الله علیه در موردش با خیلیها از جمله آیت الله شریعتمداری که از بزرگان حوزه علمیه قم بودند بحث میکردند این مطلب بود که روحانیت در ولایت فقیه همانند ناظری بر دولت اسلامی عمل میکند و در متن سیاست واقع نمیشود
علاوه بر آن در آنموقع که ایران وضع اسفباری را داشت بخاطر تهاجم تفکرات مختلف شرقی - غربی امام لازم میدانستند که این حکومت اسلامی شکل بگیرد تا ایران شیعی و اسلامی از مسیرش منحرف نگردد و دین به دست فراموشی سپرده نشود.
از طرفی دیگر شاه بواسطه ضعفی که در برابر غربیها از خود نشان داده بود اموال ملی مردم داشت به تاراج میرفت لذا تمام گروههای ملی و غیر وابسته به دولت در حال فعالیت بر علیه رژیم بودند و خواه ناخواه این رژیم به زوال خود نزدیک میشد.

او یک مرد الهی بود. والا طبق همین تعریف دیگان توانائی موقعیت شناسی را نداشتند.

لذا رحمت الهی شامل حال مردم شد و این شخص ولایت فقیه را با وجود پشتیبانی نکردن خیلی از علماء حوزوی وقت
از ایشان پایه گذاری کردند.

جال ایم آقای کدیور از راه نرسیده شده کاسه داغ تر از آش.

بعضیا هستند اسم روشنفکر روی خودشون میگذارن ولی چراغاشون مدام تعطیله.

یاحق

[=&quot]درود بر دوستان گرامی[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]آنچه در "الباب ثالث عشر من کتاب الجهاد" وسائل الشیعة آمده، مجموعه ای از حدود شانزده حدیث است که اکثراً سندهای ضعیف دارند. البته اسناد صحیح و موثق هم در بین آنها یافت می شود.
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]اما مشخصاً حدیثی که بیان می دارد «صاحب هر پرچمی که پیش از قیام قائم برافراشته شود، طاغوتی است که در برابر خدا پرستیده می شود» سندی صحیح دارد (یا به قول علامه مجلسی در مرآة العقول، موثق است) و مرحوم حر عاملی آن را از صفحه ی 295 جلد هشتم کتاب الکافی نقل فرموده است:[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]عنه عن أحمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن حماد بن عيسى عن الحسين بن المختار عن أبي بصير عن أبي عبد اللَّه (ع) قال كل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون اللَّه عز و جلّ[/]
[=&quot]
[/]

نقل قول:
قبل از انقلاب که امام خمینی رحمه الله علیه دکترین ولایت فقیه رو مطرح کردند سر همین مطلب تعدادی از اساتید حوزوی با ایشان مخالفت میکردند.
دلیلش هم
خب برگرفته از این مطلب بود
[=&quot].[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]بزرگانی که نظریه ولایت فقیه مرحوم آیت الله خمینی را –جزئاً یا کلاً- نپذیرفته و رد کرده اند (نخوانیم «مخالفت» که شاید معنایی متفاوت داشته باشد)، برای نظر خود ادله ی گوناگون ارائه کرده اند ولی به این مطلب ویژه احتجاج نکرده اند (یا حداقل بنده ندیده ام). برای نمونه ای از استدلالات شیرین و علمی مرحوم آیت الله خوئی، رجوع کنید به التنقیح فی شرح المکاسب، الجزءالثانی، صفحه 156 به بعد؛ الکلام فی ولایة الفقیه. [/]

[=&quot]
[/]

نقل قول:
دکترین ولایت فقیهی که امام رحمه الله علیه در موردش با خیلیها از جمله آیت الله شریعتمداری که از بزرگان حوزه علمیه قم بودند بحث میکردند این مطلب بود که روحانیت در ولایت فقیه همانند ناظری بر دولت اسلامی عمل میکند و در متن سیاست واقع نمیشود

[=&quot]
[/]

[=&quot]آنچه مرحوم امام در نظریه ولایت مطلقه فقیه خود به آن قائل بودند، دربرگیرنده ی تمام آن وظایف و اختیاراتی بود که برای پیامبر و ائمه در عرصه ی حکومت و سیاست ثابت دانسته اند و یقیناً بر بیش از «نظارت بر دولت اسلامی» دلالت می کند و قهراً منجر به ورود در «متن سیاست» خواهد بود. مگر اینکه نقش پیامبر و ائمه را هم «نظارت بر دولت اسلامی که واقع در متن سیاست نیست» بدانیم:[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]کتاب البیع (2/467): «[/][=&quot] فللفقیه العادل جمیع ما للرسول والائمه(ع) مما یرجع الی الحکومة والسیاسة و لایعقل الفرق، لان الوالی ای شخص کان هومجری احکام الشریعة، والمقیم للحدود الالهیة، و الاخذ للخراج و سائرالمالیات والمتصرف فیها بما هو صلاح المسلمین[/][=&quot]»[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]همان (2/488): «فتحصل مما مر ثبوت الولایه للفقها من قبل المعصومین(ع) فى جمیع ما ثبت[/][=&quot] لهم الولایة فیه من جهة كونهم سلطانا على الامة»[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]همان (2/489): « ما ثبت للنبى صلى الله علیه و آله و الامام علیه السلام من[/][=&quot] جه[/][=&quot]ة ولایته و سلطنته ثابت للفقیه»[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]همان (2/496): «[/][=&quot] ان للفقیه جمیع ما لللامام علیه السلام الا اذا قام الدلیل على ان الثابت له علیه السلام لیس من جهة ولایته و سلطنته بل لجهات شخصیته[/][=&quot] »[/]



[=&quot]امیدوارم همگی بتوانیم تلاش کنیم تا رأی خود را به علما نسبت ندهیم.
[/]

نقل قول:

جال ایم آقای کدیور از راه نرسیده شده کاسه داغ تر از آش.

بعضیا هستند اسم روشنفکر روی خودشون میگذارن ولی چراغاشون مدام تعطیله.


[=&quot]
همچنین اگر سخنی را صحیح نمی دانیم، با استدلال خود به نقد آن سخن بپردازیم، نه با حمله به گوینده ی آن.[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]سپاسگزارم[/]

[="Tahoma"]قيام هاي قبل از ظهور جايز يا ممنوع؟!

در مورد این كه «آیا قیام و انقلاب قبل از قیام حضرت مهدى (عج) صحیح و مشروع است یا نه؟»، دو نظریه ى متفاوت وجود دارد. عدّه اى، هر قیام و نهضتى قبل از ظهور امام مهدى (عج) را جایز نمى دانند و عدّه اى دیگر، قیام علیه ستمگران در عصر غیبت را نه تنها جایز، بلكه واجب مى دانند و سكوت و خانه نشینى را خیانت به اسلام و مسلمانان مى دانند. به همین دلیل، بررسى دیدگاه دو طرف و ارزیابى دلائل آنان، امرى ضرورى به نظر مى رسد; زیرا، هر دو گروه، سخن از اسلام مى گویند و مدّعى هستند كه نظر آنان موافق با شرع مقدس اسلام است.

دلایل مخالفان قیام

الف) دلایل مخالفان قیام از اهل سنّت

در بینش اهل سنّت، هر كسى كه زمام امور مسلمانان را در دست گیرد و حاكم جامعه ى اسلامى شود، اطاعات او تا زمانى كه اقامه ى نماز كند و كفرِ صریح نیاورد، بر همه واجب است، ولو ستمگر و معروف به خیانت، شرب خمر، فسق و فجور باشد. اینان، براى مدّعاى خود، به روایاتى تمسّك مى كنند كه برخى از آن ها عبارت است از:

1- در صحیح مسلم، خبرى از حذیفه یمانى نقل شده كه مى گوید: خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)بودیم. سؤالاتى نسبت به آینده و پس از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) كردیم. حضرت فرمود: «ائمه اى بعد از من مى آیند كه نه به سنّت من عمل مى كنند و نه به هدایت من هدایت یافته اند. صورت انسانى دارند، ولى قلب شان، قلب شیطان است.».

حذیفه مى گوید: من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نسبت به چنین ائمه اى كسب تكلیف كردم كه وظیفه ى ما، در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟
حضرت در جواب فرمود: «شما، جز اطاعت، چاره اى دیگر ندارید و موظّف به اطاعت هستید. گر به پشت تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت كنند، تنها وظیفه ى شما، اطاعت است.».

2- از احمد حنبل نقل شده كه گفت: «... اگر كسى به زور و قهر و غلبه، بر جامعه ى اسلامى مسلّط شد، تا جایى كه زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فرد فرد جامعه، اطاعت او لازم است و بر احدى كه به خدا و روز جزا ایمان دارد، روا نیست شبى را به صبح آورد و آن شخص حاكم را امام خود نداند، حال مى خواهد آن حاكم، شخص نیك و خوب باشد و یا فاجر و بد. به هر حال او امیرالمؤمنین است.».[1]

3- در واقعه ى حرّه، عمال یزید، جنایات را به حد أعلى رسانده بودند. عبدالله بن مطیع خواست علیه یزید قیام كند، لكن عبدالله بن عمر به عنوان نصیحت به عبدالله بن مطیع گفت: «از پیامبر(صلى الله علیه وآله) شنیدم كه اگر كسى بیعت امام خود را بشكند (و علیه او قیام كند)، در قیامت، حجّتى نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.».[2]

در بررسى این گونه روایات، مى توان گفت مسئله ى اطاعت از حاكم، در صورتى كه عادل باشد، امرى عقلى و شرعى است و بعضى از این روایت ها، مانند روایت عبدالله بن عمر را مى توان صحیح دانست، لكن در مورد حاكم عادل و نه حاكمى مانند یزید بن معاویه; زیرا، ما، نه تنها اطاعت این گونه رهبران را واجب نمى دانیم، بلكه مخالفت و تبرى از او را نیز واجب مى شماریم و در مورد روایات فوق مى گوییم:

اوّلا، كسى كه به تاریخ حدیث آشنا باشد و از چگونگى برخورد خلفاى سه گانه و حكام بنى امیه با احادیث و روایان حدیث آگاه باشد، مى داند كه این روایات، جعلى و ساخته و پرداخته جاعلان حدیث در دستگاه هاى خلفاى بنى امیّه است. این روایات، براى حفظ حكومت جباران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. تاریخ اسلام، از این كذب ها، فراوان دیده است.[3]

ثانیاً، این حكم كه اطاعت از حاكم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او ناروا است، برخلاف صریح قرآن است. خداوند مى فرماید: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً);[4] اى پیامبر! تقواى الهى پیشه كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند عالم و حكیم است.».

ثالثاً، روایات بسیارى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیه السلام) به دست ما رسیده كه به مبارزه و مقاومت در برابر این گونه از حكومت ها، فرمان مى دهد.

1- پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: «پس از من، فرمانروایانى بر سر كار مى آیند، هر كس در جرگه ى آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق كند و بر ستم آنان كمك كند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (كوثر) بر من وارد نشود.».[5]

2- رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «هر كس براى خدمت سلطانى، تازیانه اى به كمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایى ظاهر مى شود كه در آتش دوزخ بر او مسلط مى گردد.».[6]

3- پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: روز رستاخیز، منادى ندا مى كند: «دستیاران كجایند؟ حتّى كسى كه مَركب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سركیسه اى را براى آنان بسته یا قلمى را تراشیده، او را با ستمگران محشور كنید.».[7]

بنابراین، احادیثى كه از سوى اهل سنّت در مورد اطاعات از حاكم ظالم و ستمگر نقل شده و قیام علیه چنین حاكمى را حرام دانسته، علاوه بر این كه از حیث علم حدیث، مردود است، از حیث مخالفت با قرآن مجید و روایات صحیح پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیر مردود است.

[="Tahoma"]ب) دلایل مخالفان قیام از شیعه

دلیل این گروه، روایاتى است كه از ظاهر آن چنین استفاده مى شود كه هر قیامى قبل از حضرت مهدى (عج) باطل و محكوم به شكست است; زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است:

عن ابى بصیر، عن ابى عبدالله(علیه السلام): «كل رایه ترفَع قَبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعُبد من دون الله عزّوجل;[8] هر پرچمى قبل از قیام حضرت مهدى(علیه السلام)برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است است و اطاعت او، خروج از اطاعت خدا است; زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهى است.».

در بررسى این گونه روایات مى توان گفت:

اوّلا، از دید ائمه ى معصوم(علیهم السلام) قیام علیه حاكمان وقت، دو گونه است:
1- قیامى كه براى احیاى حق ائمه ى معصوم صورت مى گیرد.
2- قیامى كه براى رسیدن به اهداف دنیوى و شخصى صورت مى گیرد.

براى توضیح بیش تر این دو نوع قیام، به نقل حدیثى از امام رضا(علیه السلام)پرداخته مى شود:
مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوى و او هم از ابن ابى عیدون و وى نیز از پدرش، نقل مى كند كه هنگامى كه زید بن موسى بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند - البته بعد از آن كه این شخص، پیش تر، در بصره قیام كرده و خانه هاى بنى عباس را به آتش كشیده بود - مأمون، جرم او را به على به موسى(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: «پیش از آن كه برادر تو قیام كند و آن چه را كه كرد، انجام دهد، زید بن على هم قیام كرد و كشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم مى كشتم، چرا كه آن چه او انجام داده، كوچك نیست.».

امام رضا(علیه السلام) فرمود: برادرم زید را با زید بن على مقایسه نكن; چرا كه زید بن على، از علماى آل محمد(صلى الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب كرد و با دشمنان خدا جنگید تا این كه در راه معبود كشته شد. پدرم موسى به جعفر(علیه السلام) به من مى گفت كه از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده بود كه آن حضرت مى فرموده: «خداوند، عمویم زید را رحمت كند. او، مردم را به رضاء آل محمد دعوت مى كرد و اگر پیروز مى شد، به آن چه كه مردم را به سوى آن خوانده بود، وفا مى كرد.».[9]

بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق مى گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن كه براى احیاى حق ائمه ى معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید مى كنند.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً كان عالماً و كان صدوقاً و لم یدعكم إلى نفسه إنّما دعا الى الرضا من آل محمد...; نگویید زید خروج كرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوى خود فرا نمى خواند، بلكه شما را به سوى رضاى آل محمد، دعوت مى كرد...».[10]
بنابراین، قیامى باطل است كه براى اهداف شخصى و غیر دینى باشد، امّا قیامى كه براى

ولایت و امامت اهل بیت(علیه السلام) و براى ادامه ى راه آنان باشد، باطل نیست، بلكه عین

حق و حقّانیّت است.

ثانیاً، روایاتى كه قیام قبل از قیام مهدى (عج) را باطل مى دانند با روایات دیگرى كه خبر از قیام هاى بعد داده و آن ها را تأیید مى كنند، تعارض پیدا مى كنند. امام موسى كاظم(علیه السلام) در روایتى مى فرماید: «رجل من أهل قم یدعوا الناس إلى الحق یجتمع معه قوم كزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و على الله یتوكّلون و العاقبه للمتقین;[11] مردى از اهل قم؟ مردم را به حق فرا مى خواند. مردمى دور او جمع مى شوند كه ماننده پاره هاى آهن هستند كه بادهاى سهمگین آنان را نمى لرزاند و از جنگ نمى هراسند و خسته نمى شوند و بر خداوند توكّل مى كنند. عاقبت، از آن كسانى است كه اهل تقوا باشند.».

بنابراین، اگر قیامى براى احیاى حق و در راه خدا باشد، نه تنها باطل نیست، بلكه مورد تأیید ائمه(علیهم السلام) نیز هست. بنابراین، منظور روایاتى كه مخالفان ذكر كرده اند، تنها قیام هایى را شامل مى شود كه براى منافع شخصى و غیر دینى صورت مى گیرد.

ثالثاً، اگر روایاتى را كه مخالفان ذكر كرده اند، بر تمام قیام ها، اعم از حق و غیر حق، شمول دهیم، در آن صورت، با آیات و روایاتى كه به وجوب امر به معروف و نهى از منكر تأكید كرده اند، تعارض پیدا مى كند; زیرا، امر به معروف، مراتبى دارد كه بالاترین مرتبه ى آن، قیام علیه ستمگران است.

پس معلوم مى شود كه منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیام ها نیست، بلكه

تنها قیام هاى غیر الهى را شامل مى شود، قیام هایى كه با ظاهرى دینى و همراه با فریب

مردم صورت مى گیرد تا سردمداران آن قیام را به حكومت برساند و منافع دنیوى را نصیب

آنان كند.

پی نوشتها:

[1]. الاحكام السلطانیه، القاضى ابى یعلى، ص 20، مكتب الاعلام الاسلامى.
[2]. صحیح مسلم، ج 6، ص 22.
[3]. الغدیر، ج 5، ص 275 و 334.
[4].احزاب: 1. و نیز مى توان به آیات: 151 از شعراء و 8 از قلم و 28 از كهف و 24 از انسان استناد كرد.
[5]. سنن نسائى، ج 7، ص 160، دارالكتب العلمیه.
[6]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 136، دار الاحیاء التراث العربى.
[7]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 131، دار الاحیاء التراث العربى، بیروت.
[8]. همان، ج 11، ص 37.
[9]. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 248.
[10]. كافى، ج پایانى، ص 224.
[11]. سفینه البحار، ج 2، ص 442، انتشارات كتابخانه ى سنایى.

رسول رضوي- مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه

موضوع قفل شده است