فرق شرک و استشفاع

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرق شرک و استشفاع

مقدمه

برخی می‏پندارند که شفیع قرار دادن پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و ائمه (علیهما السلام) و زیارت قبور آنان و بوسیدن ضریحشان و تبرک به تربتشان شرک است، در حالیکه شرک در جایی است که اشخاص یا اشیاء را مستقل از خداوند متعال موثر بدانیم اما اگر آنها را وسیله‏ای در پیشگاه خداوند متعال بدانیم، شرک نیست و اشکالی ندارد. در این مقاله حضرت علامه طباطبایی ( رحمت الله علیه ) این مسئله را به اختصار بیان نموده است.
پاسخ به یک شبهه در مورد توسل به معصومین و اولیاء الله (علیهم السلام) و اظهار محبت‏به ایشان

چه بسا اشخاصی اینطور بپندارند اینکه در ادعیه، رسول خدا(ص)و آل‏معصومینش(ص)شفیع قرار داده شده‏اند و به حق آنان از خدای تعالی درخواست‏شده و همچنین زیارت قبور آن حضرات و بوسیدن ضریحشان و تبرک جستن به تربتشان و تعظیم‏آثارشان همه مصادیقی است از شرکی که در شرع از آن نهی شده و همان شرک وثنیت است، و استدلال کرده‏اند به اینکه اینگونه توجیه عبادی در حقیقت قائل شدن به تاثیر ربوبی برای غیرخدای تعالی است و این خود شرک است، و مگر بت‏پرستان چه می‏کردند؟آنها نیز می‏گفتند: این بت‏ها شفعاء ما در درگاه خدای سبحانند و ما اگر بت‏ها را می‏پرستیم برای این منظور است‏که ما را قدمی به درگاه خدا نزدیک سازند.و چه فرق است در پرستش کردن غیر خدا بین اینکه‏آن غیر خدا پیغمبری باشد و یا ولیی از اولیای خدا باشد و یا جباری از جباران و یا غیر ایشان، همه این پرستش‏ها شرکی است که در شرع از آن نهی شده.
لیکن این اشخاص از چند نکته غفلت کرده‏اند: اول اینکه ثبوت تاثیر برای غیر خداچه تاثیر مادی و چه معنوی ضروری است و نمی‏توان آن را انکار کرد، خود خدای تعالی درکلام مجیدش تاثیر را با همه انواعش به غیر خدای تعالی نسبت داده و مگر ممکن است غیر این‏باشد؟ با اینکه انکار مطلق آن ابطال قانون علیت و معلولیت عمومی است که خود رکنی است‏برای همه ادله توحید، و ابطال قانون مذکور، هدم بنیان توحید است.
آری، آن تاثیری که خدای تعالی در کلام مجیدش از غیر خدای تعالی نفی کرده تاثیراستقلالی است که هیچ موحدی در آن سخنی ندارد، هر مسلمان موحدی می‏داند که هندوانه وسردیش، عسل و گرمیش در مزاج، از خدای تعالی است، او است که هر چیزی را آفریده و اثرش‏را نیز خلق کرده.و هیچ موحدی نمی‏گوید که: عسل در بخشیدن حرارت به بدن حاجتی به‏خدای تعالی ندارد.و اما اینکه بگوییم: نه هندوانه سرد است و نه عسل گرم، و نه آب اثرسردی دارد و نه آتش اثر حرارت، در حقیقت‏بدیهیات عقل را انکار کرده و از فطرت بشری‏خارج شده‏ایم، خوب وقتی خدای تعالی بتواند به فلان موجود، فلان اثر و خاصیت را ببخشد چرانتواند به اولیای درگاهش مقام شفاعت و وساطت در آمرزش گناهان و برآمدن حاجات را ببخشدو حتی در تربت آنان اثر شفا بگذارد؟
کسانی که به اهل شفاعت‏یعنی به اولیای خدا متوسل می‏شوند کارشان بدون دلیل‏نیست آنها می‏دانند که اولا خدای تعالی در کلام مجیدش به افرادی که مرضی درگاهش باشندمقام شفاعت داده و فرموده: "و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق‏و هم یعلمون" (1).
و نیز فرموده: "و لا یشفعون الا لمن ارتضی" (2).
و اگر در درخواستهایشان خدای تعالی را به جاه آن حضرات و به حق آنان سوگند می‏دهنددر این عمل خود، دلیل دارند و آن کلام خود خدای تعالی است که می‏فرماید: "و لقد سبقت‏کلمتنا لعبادنا المرسلین انهم لهم المنصورون و ان جندنا لهم الغالبون" (3) و نیز می‏فرماید: "انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا" (4).
و اگر آن حضرات را تعظیم می‏کنند و با زیارت قبورشان و بوسیدن ضریحشان اظهارمحبت نسبت‏به آنان می‏کنند و با تربت آنان تبرک می‏جویند برای این است که این اعمال رامصادیقی برای تعظیم شعائر می‏دانند و به آیه شریفه"و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی‏القلوب" (5) ، و آیه مودت به ذی القربی و به آیات دیگر و روایات سنت، تمسک می‏کنند.
فرق بین شرک و استشفاع

پس چنین کسی که اینگونه اعمالی را انجام می‏دهد می‏خواهد وسیله‏ای به درگاه خدابرده و به آیه شریفه"یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله" (6) عمل کرده باشد، پس‏این خود خدای تعالی است که ابتغاء وسیله به آن حضرات را تشریع کرده و دوست داشتن آنان‏و تعظیمشان را واجب فرموده و همین دوستی و تعظیم را وسائلی به درگاه خود قرار داده است و معنا نداردکه خدای تعالی محبت‏به چیزی و تعظیم آن را واجب کند و در عین حال آثار آن را تحریم‏نماید.بنا بر این هیچ مانعی در این کار نیست که کسی از راه دوستی انبیاء و امامان الهی‏و تعظیم امر آنان و سایر آثار و لوازمی که برای محبت و تعظیم هست‏به درگاه خدا تقرب بجوید، البته این در صورتی است که دوستی و تعظیم و بوسیدن ضریح و سایر آثار محبت، جنبه توسل واستشفاع داشته باشد نه اینکه این امور و این اشخاص را مستقل در تاثیر بداند و یا این اعمال‏جنبه پرستش داشته باشد.
و ثانیا از فرقی که بین شرک و استشفاع هست غفلت ورزیده‏اند، و به عبارتی ساده‏تراینکه نتوانسته‏اند فرق بگذارند بین اینکه کسی غیر خدا را بپرستد تا او نزد خدا شفاعتش کند ویا به خدا نزدیکش کند و بین اینکه تنها خدا را بپرستد و غیر خدا را شفیع درگاه او قرار دهد و بادوستی کردن به غیر خدا به درگاه خدا تقرب بجوید، که در فرض اول به غیر خدای تعالی‏استقلال داده و عبادت را خالص برای غیر خدا کرده که این خود شرک ورزیدن در عبودیت‏است و در صورت دوم استقلال را فقط و فقط به خدای تعالی داده و او را مخصوص به عبادت‏کرده و احدی را شریک او قرار نداده است.
و اگر خدای تعالی مشرکین را مذمت فرموده، برای این است که گفته بودند: "ماالا نعبدهم لیقربونا الی الله زلفی" (7) که این گفتارشان ظاهر در این است که به غیر خدااستقلال داده‏اند و در عبادت تنها همان غیر خدا را در نظر می‏گیرند نه خدای تعالی را و اگرگفته بودند: ما تنها خدا را می‏پرستیم و در عین حال از ملائکه و یا رسولان و اولیای خدا امیدداریم که با اذن خدا ما را شفاعت کنند و کمبود ما را جبران نمایند.و یا گفته بودند: ما به این‏نامبردگان توسل می‏جوییم و آنان را به درگاه خدا وسیله قرار می‏دهیم و شعائرش را تعظیم‏می‏کنیم و اولیایش را دوست می‏داریم، هرگز مشرک نبودند بلکه شرکای آنان همان جنبه رامی‏داشت که کعبه در اسلام دارد یعنی وجهه عبودیت آنان واقع می‏شد نه معبود، همانطور که‏کعبه وجهه عبودیت مسلمین است نه معبود آنان بلکه مسلمین خدای تعالی را روبروی آن‏عبادت می‏کنند.
و من نمی‏فهمم این آقایان در باره حجر الاسود و استحباب بوسیدن آن و دست مالیدن به‏آن را در اسلام چگونه توجیه می‏کنند؟و همچنین در باره خود کعبه چه می‏گویند؟آیا طواف پیرامون‏کعبه و بوسیدن و استلام حجر شرکی است که در اسلام استثناء نشده؟ - که مساله شرک، حکم‏ضروری عقلی است و قابل تخصیص و استثناء نیست - و یا می‏گویند: این کار فقط عبادت خدااست(و کعبه)و حجر الاسود حکم طریق و جهت را دارد؟اگر این را می‏گویند، از ایشان‏می‏پرسیم پس چه فرقی بین سنگ کعبه و بین غیر آن هست؟اگر تعظیم غیر خدا بر وجه‏استقلال دادن به آن غیر نباشد و جنبه پرستش نباشد، چرا شرک شمرده شود؟و تمامی روایات‏و آیاتی که بطور مطلق به تعظیم شعائر الهی و تعظیم رسول خدا(ص)و دوست‏داشتن آن جناب و مودت با حضرتش و حب اهل‏بیتش و مودت آنان سفارش کرده و همچنین‏سفارشات دیگری از این قبیل، سفارش‏هایی است که بجا و هیچ اشکالی در آنها نیست.
پى‏نوشت :

(1) این خدایان دروغین که مشرکین آنان را می‏خوانند مالک مقام شفاعت نیستند، مگر کسانی که‏بدانند و بر توحید حق گواهی دهند."سوره زخرف، آیه 86"
(2) و هرگز مقربان درگاه الهی برای کسی شفاعت نمی‏کنند مگر اینکه خدا راضی باشد."سوره‏انبیاء، آیه 28"
(3) فرمان ما به سود بندگان مرسل ما از ازل چنین بوده است که تنها آنان منصورند و اینکه تنهالشکر ما غالبند."سوره صافات، آیات 171 - 173.
(4) ما بطور حتم، رسولان خود و آنهایی که به آنان ایمان آورده‏اند یاری می‏کنیم."سوره مؤمن، آیه 51"
(5) و کسی که شعائر خدا را تعظیم می‏کند این از تقوای دل او است."سوره حج، آیه 32"
(6) ای اهل ایمان از خدا بترسید و به او توسل جویید."سوره مائده، آیه 35"
(7) ما غیر خدا را می‏پرستیم تا آنها ما را به خدای تعالی نزدیک کنند."سوره زمر، آیه 3"

منبع : تفسیر ترجمه تفسیر المیزان جلد 10، طباطبایی، سید محمد حسین؛

با سلام و تشکر:Gol:

ممکن است برای برخی این سؤال مطرح شود که:

"آیا در خواست شفاعت از اولیاء الهی مایه شرک نیست ونوعی پرستش آنها به حساب نمی آید؟"

در پاسخ باید گفت: اعتقاد به شفاعت اولياي الهي در روز رستاخيز، از اصولي است كه كسي در آن شك و ترديد ندارد و همۀ فرق اسلامي به شفاعت پيامبران و به ويژه پيامبر خاتم(ص) اعتقاد راسخ دارند. تنها اختلافي كه پس از ظهور ابن تيميه در قرن هشتم و محمد بن عبدالوهاب در نيمه‌هاي قرن دوازدهم پيش آمد، اين بود كه آيا مي‌توان در اين جهان نيز از شفيعان واقعي كه شفيع بودن آنها از نظر كتاب و سنت قطعي است، درخواست شفاعت كرد و مثلاً گفت:«اي محبوب درگاه خدا در روز رستاخيز دربارة من شفاعت كن»؟[1]

همۀ عالمان دين، بر صحت درخواست شفاعت از صاحبان آن، اتفاق نظر دارند، جز دو فرد ياد شده و پيروان آن دو كه مي‌گويند: «نمي‌توان از صاحبان شفاعت در اين جهان درخواست شفاعت نمود، بلكه بايد گفت: خدايا! پيامبر را شفيع من قرار ده».

با عرضۀ اين مسأله بر كتاب خدا و سنت پيامبر، پرده از چهره حقيقت "درخواست شفاعت" برداشته می شود:

شفاعت پيامبر گرامي(ص) و ديگر شافعان راستين در روز جزا، جز طلب مغفرت از خدا دربارة گنهكاران امت چيز ديگري نيست، در اين صورت، طلب شفاعت، در واقع طلب دعا از آنان خواهد بود و دعاي آنان، در سايه قرب و مقامي كه نزد خدا دارند، به هدف اجابت مي‌رسد و طبعاً گنهكار مشمول مغفرت خدا مي‌گردد. از طرفي، درخواست دعا از برادر مؤمن و فراتر از آن، از نبي گرامي كوچك‌ترين اشكالي ندارد، اگر ما مي‌گوييم: «يا وجيهاً عند‌اللّه، اشفع لنا عند اللّه»، يعني «اي كسي كه در پيشگاه خدا جاه و مقامي داري، در نزد خدا درباره ما شفاعت كن (دعا كن خدا گناه ما را ببخشد يا حاجت ما را برآورده كند)».

اصولاً «استشفاع» يعني طلب شفاعت، در كتاب‌هاي حديثي و تفسيري به معني درخواست دعا وارد شده است؛ مثلاً بخاری، محدث معروف اهل سنت در صحيح خود، بابي را با اين عنوان آورده است: «هرگاه مردم در هنگام قحطي از پيشواي خود بخواهند كه براي آنان از خدا باران بطلبد، نبايد درخواست آنان را ردّ كند».

با توجه به اين اصل، نبايد درباره درخواست شفاعت كه حقيقت آن درخواست دعاست، شك و ترديد كرد؛ زيرا درخواست دعا از مؤمن از امور پسنديده است، چه رسد به انبيا و اوليا. از اين گذشته، برخي از ياران پيامبر از خود آن حضرت در زمان حيات و يا پس از درگذشت ايشان، درخواست شفاعت مي‌كردند، اکنون نمونه‌هايي را يادآور مي‌شويم:

1.حديث انس بن مالك
ترمذي يكي از نويسندگان سنن چهارگانه ، از انس بن مالك چنين نقل مي‌كند: «از پيامبر درخواست كردم كه در روز قيامت درباره من شفاعت كند. وي پذيرفت و گفت: من اين كار را انجام مي‌دهم. به پيامبر گفتم: شما را كجا جستجو كنم؟ فرمود: در كنار صراط».[2] انس با الهام از فطرت خود كه درخواست شفاعت جز درخواست دعا چيز ديگري نيست، از پيامبر گرامي(ص) درخواست شفاعت مي‌كند، وپيامبر نيز به‌او قول مساعد مي‌دهد و هرگز تصور نمي‌كند كه درخواست شفاعت، نوعي شرك است، و نيز او را از اين درخواست باز نمي‌دارد.

2. حديث سواد بن قارب
سواد بن قارب از ياران رسول خداست. درباره پيامبر(ص) اشعاري سروده و از او درخواست شفاعت مي‌كند و مي‌گويد:

وَكُن لي شَفيعاً يومَ لا ذُو شفاعة بمُغن فَتيلاً عن سوادِ بن قارب[3]

اي پيامبر گرامي، در روز قيامت شفيع من باش؛ روزي كه شفاعت ديگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط هسته خرما، سودي نمي‌بخشد.

3. حديث ابوبكر
وقتي پيامبر گرامي(ص) درگذشت، بدن مبارك او را با پارچه‌اي پوشانيده، منتظر بودند كه مسلمانان در كنار مسجد گرد آيند تا مراسم «تجهيز» وتغسيل و نماز و تدفين انجام گيرد. در اين هنگام، وقتي ابوبكر وارد خانه پيامبر(ص) شد، پارچه را از چهره پيامبر برگرفت، خود را روي پيكرش افكند. او را بوسيد و چنين گفت: پدر و مادرم فداي تو باد! تو در زندگي و پس از مرگ پاك و پاكيزه هستي. ما را اي محمد نزد خدايت ياد كن و ما را به خاطر داشته باش.[4] جمله‌هاي «اذكرنا عند ربّك» جز درخواست شفاعت چيزي نيست.

4. حديث علي(ع)
محدثان نقل مي‌كنند آنگاه كه پيامبر(ص) درگذشت، علي(ع) مشغول تغسيل پيامبر گشت، به هنگام غسل دادن چنين گفت: «پدر و مادرم فداي تو باد! ما را نزد خدايت ياد كن و ما را به خاطر داشته باش!».[5]

موفق باشید ...:Gol:


پاورقی --------------------------------------------------------------------------------
[1] . يا وجيهاً عند اللّه اشفع لنا عند اللّه.
[2] . سنن ترمذي، ج 4، ص 621، حديث 2433.
[3] . اصابه ابن حجر، ج2، ص 95، شماره ترجمه3583: اين درخواست را با طرق ششگانه نقل كرده است.
[4] . سيره حلبي، ج3، ص 474، چاپ دارالمعرفه، بيروت.
[5] . مجالس مفيد، مجلس12، ص 103; نهج البلاغه، خطبه 235؛ ر.ک: پایگاه معارف اسلامی، با کمی تصرف.

موضوع قفل شده است