جمع بندی ازدواج فرزندان حضرت آدم چگونه بود؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازدواج فرزندان حضرت آدم چگونه بود؟

فرزندان حضرت آدم چگونه ازدواج کردند ؟ با هم یا ...

با سلام
قرآن كريم كه به مثابه دفترچه راهنماي آفرينش در ابتدا و انتهاي آن و سعادت و شقاوت آن مي‌باشد. در باب خلقت انسان به طور كامل سخن گفته است. آنچه كه از نصّ قرآن كريم به دست مي‌آيد اين است كه نسل انسان حاضر، به زن و مردي مي‌رسد كه مرد را آدم ناميده است و روايات ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ زن را حوا معرفي كرده‌اند. چنانچه در تورات امروزي هم اين‌گونه است.[1]
در آياتي مي‌فرمايد: «و بدء خلق الانسان من طين ثم جعل نسله من سلالة من ماءٍ مهين»
«و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد. سپس نسل او را از عصاره‌اي از آب ناچيز و بي‌قدر آفريد.»[2]
كه معلوم مي‌نمايد كه ظهور انسان ابتدا با خاك بوده و سپس بقاء نسل و ادامه آن به وسيلة نطفه انساني بوده است، و مردان و زنان و دختران پسران آدم و زوجة او هستند. پس طبقة اول انسان، آدم و حوا بوده است كه با ازدواج آنها پسران و دختراني به وجود آمده‌اند. اما اينكه ادامة نسل با ازدواج اينها با هم بوده است يا به نحوة ديگر آياتي گوياي جواب آن است: خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءاً.
«همه شما را از يك انسان آفريد و همسر او را از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراواني را منتشر ساخت.»[3]
آنچه كه ظاهر آيه شريفه مي‌رساند اين است: نسل انسان به آدم و حوا مي‌رسد بدون اينكه شخص ديگري ـ چه زن و چه مرد ـ در اين مواليد نقشي مشاركتي داشته باشد.
چنانچه اگر كس ديگري مشاركت داشته است به اين صورت كه خودش يا فرزندانش با فرزندان آدم ازدواج كرده باشد، در اين صورت لازم مي‌بود كه در آيه شريفه مي‌فرمود: آن دو و كسان ديگري، مردان و زنان فراواني منتشر ساخت. يا جملات ديگري مي‌فرمود كه اين مشاركت را معلوم مي‌نمود.
پس منحصر بودن نسل انسان در آدم و حوا، تنها با ازدواج فرزندان آنها با همديگر قابل اثبات است.
اولين سؤالي كه با اين سخن پيش مي‌آيد، اين است كه اين عمل در اسلام و بنا به آنچه كه معروف است در ساير شرايع، حرام و ممنوع بوده است. در جواب اين سؤال بايد گفت كه ازدواج يك حكم شرعي است كه تابع مصالح و ضرورت‌هاي خاصي است و امري تكويني و باطني نيست كه غير قابل تفسير باشد. و معلوم است كه قوانين و احكام شرعي در دست خداوند متعال مي‌باشد و او مي‌تواند به خاطر ضرورت‌هايي، يك عملي را جايز اعلام كند و بعداً به خاطر رفع آن ضرورت و نيز جلوگيري از انتشار فحشاء آن را ممنوع نمايد.[4] و الله يحكم و لا معقب لحكمه. «و خداوند حكم مي‌كند و هيچ كس را ياراي جلوگيري يا ردّ احكام او نيست.»[5]
شايد اشكال شود كه اين عمل (ازدواج خواهر و برادر) بر خلاف فطرت انساني است و شرايع الهي هم همه بر اساس فطرت سليم انساني بنا نهاده شده‌اند. براي حل اين اشكال مي‌توان گفت كه فطرت انساني از اين جهت اين گونه ازدواج را منفور مي‌داند كه باعث شيوع فحشاء شده و غريزة عفّت و پاكدامني را از بين مي‌برد و اجتماعات انساني را در ورطة هلاكت مي‌اندازد. ولي بايد گفت ازدواج خواهر و برادر در دنياي امروزه كه مملوّ از انسان‌هاي بيگانه از هم مي‌باشد. فجور و فحشاء محسوب مي‌گردد. اما در زماني كه اجتماع انساني غير از دو برادر و دو خواهر نبوده است و خواست الهي نيز به تكثير نسل آنها تعلق گرفته بوده، در آن صورت اين‌گونه ازدواج، فحشاء محسوب نخواهد گرديد.
اما مونتسكيو در كتاب روح القوانين خود مي‌گويد: اين عمل مخالف قوانين طبيعي است چرا كه بر اساس قانون طبيعت، اجتماع انساني براي سعادت او شكل گرفته است ولي آميزش درون خانواده و منزل غريزة عشق و محبت بين خواهر و برادر را از بين مي‌برد.
جواب اين سخن تا حدودي از مطالب قبلي معلوم است، اما باز مي‌توان گفت، سخن مذكور موقعي صحيح است كه نيازي ضروري براي ازدواج خواهر و برادر موجود نباشد. از سوي ديگر غير از قوانين طبيعي قوانين وضعي هم هست كه حافظ مصالح موجود در زمان خاص هستند كه خود گاه مسائلي را جايز مي‌دانند كه قوانين طبيعي آن را ممنوع مي‌شمارد.[6]
اما در مقابل اين نظريه، نظريات ديگري آورده شده است از قبيل اينكه:
1ـ هابيل و قابيل با دو دختر كه يكي از جنيان بوده و ديگري حوريه بوده است ازدواج كرده‌اند.[7]
2ـ فرزندان آدم با بازماندگان انسان‌هاي گذشته ازدواج كرده‌اند كه سال‌ها قبل از آدم بر روي زمين زندگي مي كرده‌اند.[8]
اما چنانچه در توضيح نظر اول از قول علامه طباطبايي نقل شد معلوم مي‌گردد كه اين دو سخن بر خلاف ظاهر آيات قرآن مي‌باشد. والله اعلم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، ج2، مكارم شيرازي.
2. قصص القران، راوندي.
3. تاريخ انبياء، رسولي محلاتي.
------------------------------------------
[1] . طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1372، ج 4، ص 151.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر، ترجمه قرآن كريم، سجده/7 و 8،
[3] . ترجمة همان منبع، نساء/1.
[4] . طباطبايي، پيشين، ص154.
[5] . رعد/41، ترجمه همان منبع.
[6] . طباطبايي، پيشين، ص 155.
[7] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، مدرسه امير المؤمنين، ص 455.
[8] . همان.

سلام دوستان - شخصی: بهتره به عقل سلیم مراجعه کنیم البته از فرزندان جناب ادم من فقط هابیلو قابیلو میشناسم اما از دختران ادم هیچکدام ! به نظر من اینطور مسایلی را که اطلاع دقیق از انها نداریم نه باید رد کنیم نه فوری قبول . مسلم وقتی یه زوج و یه خانواه باشه تعدد زوجات چگونه صورت میگیره اما خداوند به همه چیز قادر است...

masodi;46306 نوشت:
سلام دوستان - شخصی: بهتره به عقل سلیم مراجعه کنیم البته از فرزندان جناب ادم من فقط هابیلو قابیلو میشناسم اما از دختران ادم هیچکدام !


با سلام

در مورد تعداد فرزندان حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ اقوال مختلفي وجود دارد كه عبارتند از:
1. همسر آن حضرت حوا پانصد بطن فرزند به دنيا آورد كه در هر بطن يك پسر و يك دختر متولّد مي‌شد.[1] كه مجموعاً هزار فرزند مي‌شود.
2. براي حضرت آدم هفتاد بطن بچه به دنيا آمد كه هر بطن يك پسر و يك دختر بود.[2] و در دو بطن هم يك پسر ويك دختر بدنيا آمد. كه مجموعاً 142 فرزند مي‌شود.
3. براي حضرت آدم از حوا بيست فرزند پسر و بيست فرزند دختر متولّد شد كه در هر بطني يك پسر و يك دختر متولّد مي‌شد، كه مجموعاً مي‌شود، 40 فرزند.[3]
4. اولاد حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ و حوا صد و بيست بطن در هفتصد سال از عمرشان بود[4] كه مجموعاً 120 فرزند مي‌شود كه اين روايت اشاره‌اي به پسر و دختر بودن هر بطن ندارد.
چون براي حضرت آدم همسر ديگري غير از حواء ـ سلام الله عليها ـ نبوده اين اشكال به ذهن مي‌رسد كه با توجّه به اينكه زنها در 50 يا 60 سالگي يائسه مي‌شوند و ديگر بچه‌دار نمي‌شوند، يك زن به طور طبيعي با احتساب ايام حاملگي و طهارت نمي‌تواند بيش از 65 بطن فرزند به دنيا بياورد. پس رواياتي كه براي ايشان بيش از اين مقدار نوشته‌اند صحيح نمي‌باشند، در جواب بايد گفت: متوسط عمر فعلي انسان‌ها كه نهايتاً از صد سال تجاوز نمي‌كند، مگر خيلي كم، ولي در گذشته متوسط عمر انسان‌ها خيلي بيشتر از عمر فعلي انسان‌ها بوده است، مثلاً عمر حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ بيش از نهصد سال[5] و عمر حضرت نوح ـ عليه السّلام ـ 950 سال [6] بوده پس انسان‌هاي گذشته تقريباً ده برابر فعلي عمر مي‌كردند. و سالهايي كه يك زن مي‌توانست باردار شود هم طبيعتاً 10 برابر انسانهاي مي‌شود، لذا يك زن در زمان‌هاي گذشته به راحتي مي‌توانسته 500 بطن بچه به دنيا بياورد ، همان طور كه در يكي از روايات اشاره دارد كه در هفتصد سال از عمرشان 120 بطن فرزند به دنيا آمد.
در نتيجه به طور خلاصه فرزنداني كه براي حضرت آدم و حوا نقل كرده‌اند، 40 فرزند يا 120 فرزند و يا 142 فرزند و يا 1000 فرزند داشته‌اند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. قصص الانبياء، جزايري.
2. تاريخ انبيا، سيد هاشم رسولي محلاتي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ و نشر وفاء، چاپ دوم، ج11، ص251.
[2] . همان، ج11، ص224.
[3] . همان، ج11، ص225.
[4] . سيد بن طاووس حسني، سعد السعود، نجف، حيدريه، چاپ اول، 1369، ص36.
[5] . مجلسي، همان، ج11، ص267.
[6] . عنكبوت/14.

بنام او .
باسلام وصلوات.
با تشكرازاطلاع رساني هاي خوب ومفيدتان..درمورد آدم و حوا سوال داشتم و اينكه 1 آيا درقرآن مانند عمرحضرت نوح{ع} به عمرحضرت آدم نيز اشاره مستقيم شده و مورد تاييد قرآن قرارگرفته است كه ايشان بيش از900سال عمركرده انديا از منابع ديگر استفاده كرده ايد؟ چه منابعي؟..و 2 آيا درقرآن يا روايات واحاديث به نوع نژاد آنان نيزاشاره اي شده يا خير . وسوال آخراينكه 3 آيا واقعا قبل ازآدم و حوا انسانهاي ديگرهم زيست ميكردند و آيا درقرآن به آن اشاره شده؟كدام سوره ؟ كدام آيات؟.
باتشكر وسپاس.

آینده;240368 نوشت:
آيا درقرآن مانند عمرحضرت نوح{ع} به عمرحضرت آدم نيز اشاره مستقيم شده و مورد تاييد قرآن قرارگرفته است

با عرض سلام و ادب

آنچه مسلم است قرار نیست همه مطالب در قرآن کریم ذکر شده باشد.در مورد سن حضرت آدم در قرآن مطلبی بیان نشده است ولی در روایات این موضوع بیان شده است.آنچه بعنوان تأیید قرآنی برای مدت عمر حضرت آدم می توان استفاده کرد تصریح قرآن به عمر طولانی حضرت نوح است.بعبارتی وقتی به تصریح قرآن حضرت نوح عمری بس طولانی داشته است،عمر طولانی دیگر انبیاء و افراد امر غیر ممکن و محالی نخواهد بود.
طبق نقل منابع روایی عمر حضرت آدم بیش از نهصد سال بیان شده است(1).

پی نوشت:
(1). مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ و نشر وفاء، چاپ دوم، ج11، ص267 . محدث جزائرى‏، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 59، قم، آیت الله مرعشى‏، چاپ اول، 1404 ق.

آینده;240368 نوشت:
آيا درقرآن يا روايات واحاديث به نوع نژاد آنان نيزاشاره اي شده يا خير

با عرض سلام و ادب

در این مورد باید چنین گفت که چون حضرت آدم ـ علیه السلام ـ به عنوان ابوالبشر (پدر بشر) و اولین مخلوق از آدمیان است و چون بعدها فرزندان ایشان رفته رفته زیاد شده و در طول نسل های متعدد سلسله پدران و پسران متعدد شد هر کدام از این سلسله را نژاد نامیدند که مهم ترین این نژادها به سه فرزند حضرت نوح منتهی می شود مثل نژاد سامی، نژاد یافث و نژاد حام. بعد ها اولاد این ها نیز به نژاد هایی متعدد تقسیم شدند و امروزه نژادهایی مثل نژاد زرد، نژاد سفید و... وجود دارند یا از تعابیری چون نژاد هند و اروپایی، نژاد عبری، نژاد مغول، نژاد قطبی و... استفاده می شود پس با تعریف ارائه شده معلوم می شود که استفاده از تعبیر نژاد درباره حضرت آدم معنی ندارد چرا که نام گذاری نسل انسان ها به نژاد خاصی، به اعتبار گذشتگان ایشان است که به خاطر قرار گرفتن در سلسله های پدری و پسری متفاوت به آن نام ها، نام گذاری می شدند و حضرت آدم ـ علیه السلام ـ فرزند کسی نبود و قبل از او انسانی وجود نداشت لذا تعبیر نژاد درباره ایشان معنی ندارد.

آینده;240368 نوشت:
آيا واقعا قبل ازآدم و حوا انسانهاي ديگرهم زيست ميكردند و آيا درقرآن به آن اشاره شده؟كدام سوره ؟ كدام آيات؟.

با عرض سلام و ادب

روایات متعددی درباره انسان هایی قبل از حضرت آدم (ع) داریم که به وجود انسان هایی قبل از حضرت آدم دلالت می کند.

امام صادق(ع) فرموده اند: شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.[۱]

همچنین امام باقر(ع) فرموده اند: خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده‏اند و خدای تعالی همه آنها را ازپوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...[۲]

همچنین بعضی از مفسرین در ذیل آیه مربوط به اعتراض فرشته ها به خلقت انسان، احتمال علم فرشته ها، از سابقه موجودات قبلی ساکن در زمین سخن گفته اند:

«قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ[بقره/۳۰] گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مى ‏آورى كه تباهى كنند و خونها بریزند؟»

در تفسیر نمونه می نویسد: «بعضى دیگر از مفسران معتقدند پیشگویى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستین مخلوق روى زمین نبود، بلكه پیش از او نیز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونریزى پرداختند پرونده سوء پیشینه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!»[۳]

بنابراین از منظر دینی مسلم است که قبل از حضرت آدم (ع) انسان های دیگری بر روی کره زمین زندگی می کرده اند. اما درباره جزئیات زندگی آنها، باید دقت کنیم که این مسائل، یکی از مصادیق غیب است و ما به آن دسترسی نداریم. و نمی توانیم همه جزئیات را کشف کنیم. و باید به همان مقداری که در روایات بیان شده است، بسنده کنیم. یکی از مصادیقی که در روایات راجع به آن صحبت شده است، نسناسان است. که قبل از خلقت حضرت آدم (ع) نسل آن ها نابود می شود.

حضرت علی (ع) می فرمایند: وقتى كه خداى متعال اراده كرد كه خلقتى را به دست قدرت خود ایجاد كند، و این امر بعد از گذشت هفت هزار سال از خلقت جنّ و نسناس در زمین بود، آنگاه خداوند از طبقات آسمانها پرده برداشت و به ملائكه فرمود: به زمین بنگرید و اهل آن از جنّ و انس را ببینید، پس وقتى كه نگاه كردند و اعمال معصیت آمیز آنها را دیدند، بر ایشان بسیار دشوار بود، آن وقت گفتند: پروردگارا تو عزیز و قادرى و اینها خلق ضعیف تو هستند كه با روزى تو زندگى مى‏كنند ولى تو را نافرمانى و معصیت مى‏ نمایند و تو از آنها انتقام نمى ‏گیرى، وقتى كه پروردگار سخن آنان را شنید فرمود: من مى‏خواهم در زمین جانشینى قرار دهم كه حجت من در زمین من باشد، ملائكه گفتند: تو منزّهى از اینكه در زمین موجودى را بیافرینى كه همان طور كه جنّیان در زمین فساد مى‏ كردند، در آن فساد و و خونریزى كنند، پس این خلیفه را از ما قرار بده چون ما تو را معصیت و نافرمانى نكرده و تو را به ستایشت تسبیح مى‏گوئیم و تقدیس مى‏ نمائیم، آنگاه خداى عزّ و جل فرمود: همانا من چیزى را مى‏ دانم كه شما نمى‏ دانید، اراده كرده ‏ام كه به دست قدرت خود خلقى را بیافرینم، و از ذریّه او پیامبران و بندگان صالح و امامان هدایت یافته ‏اى قرار دهم و آنها را جانشینان خود بر خلقم در زمین قرار دهم و زمین خود را از لوث نسناس پاكیزه سازم و جنّیان عصیانگر را منتقل كرده و آنها را در هوا و در اقطار زمین سكونت دهم و بین آنها و خلقم حجابى قرار دهم.[۴]

نکته ای که باید به آن توجه داشت اینکه انسان های امروزی همه از نسل حضرت آدم (ع) هستند هیچ ربطی به نسل های قبلی انسان ها ندارد. و ظاهر آیات قرآنی به خوبی این مطلب را نشان می دهد. که در موارد مکرر انسان ها را با تعبیر "بنی آدم: خطاب قرار داده است:

«یا بَنِی آدَمَ [اعراف/۲۷] ای فرزندان آدم!»

و اینکه حضرت آدم (ع) نیز به نسل های قبلی ربطی ندارد و مستقل از آنها خلق شده است، نیز مطلبی روشن است. از جمله دلایل آن اینکه در آیه ذیل به عدم وجود پدر برای حضرت آدم (ع) و خلق آن از خاک اشاره می کند:

«إِنَّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ[آل عمران/۵۹] مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است كه او را از خاك آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد.»

پی نوشتها:
[۱]. كتاب توحید، ج ۱، ص ۲۷۷.
[۲]. خصال، ج ۲، ص ۶۵۲، ح ۵۴.
[۳]. تفسیر نمونه، ج‏۱، ص: ۱۷۴.
[۴]. علل الشرائع، ج‏۱، ص: ۱۰۵.

پرسش:
آیا در مورد مدت عمر و نژاد حضرت آدم و موجودات قبل از آن حضرت و چگونگی ازدواج فرزندان آن حضرت در قرآن مطلبی آمده است؟

پاسخ:
نکته ای باید مد نظر داشته باشیم این است که قرار نیست همه مطالب در قرآن کریم ذکر شده باشد.در مورد سن حضرت آدم در قرآن مطلبی بیان نشده است ولی در روایات این موضوع بیان شده است.آنچه به عنوان تأیید قرآنی برای مدت عمر حضرت آدم می توان استفاده کرد تصریح قرآن به عمر طولانی حضرت نوح است.به عبارتی وقتی به تصریح قرآن حضرت نوح عمری بس طولانی داشته است،عمر طولانی دیگر انبیاء و افراد امر غیر ممکن و محالی نخواهد بود.
طبق نقل منابع روایی عمر حضرت آدم بیش از نهصد سال بیان شده است[1].

در مورد نژاد حضرت آدم باید گفت:
چون حضرت آدم به عنوان ابوالبشر (پدر بشر) و اولین مخلوق از آدمیان است و چون بعدها فرزندان ایشان رفته رفته زیاد شده و در طول نسل های متعدد سلسله پدران و پسران متعدد شد هر کدام از این سلسله را نژاد نامیدند که مهم ترین این نژادها به سه فرزند حضرت نوح منتهی می شود مثل نژاد سامی، نژاد یافث و نژاد حام. بعدها اولاد این ها نیز به نژاد هایی متعدد تقسیم شدند و امروزه نژادهایی مثل نژاد زرد، نژاد سفید و... وجود دارند یا از تعابیری چون نژاد هند و اروپایی، نژاد عبری، نژاد مغول، نژاد قطبی و... استفاده می شود پس با تعریف ارائه شده معلوم می شود

که استفاده از تعبیر نژاد درباره حضرت آدم معنی ندارد چرا که نام گذاری نسل انسان ها به نژاد خاصی، به اعتبار گذشتگان ایشان است که به خاطر قرار گرفتن در سلسله های پدری و پسری متفاوت به آن نام ها، نام گذاری می شدند و حضرت آدم فرزند کسی نبود و قبل از او انسانی وجود نداشت لذا تعبیر نژاد درباره ایشان معنی ندارد.

در رابطه با موجودات قبل از حضرت آدم و حوا، روایات متعددی درباره انسان هایی قبل از حضرت آدم (ع) داریم که به وجود انسان هایی قبل از حضرت آدم دلالت می کند.
امام صادق(ع) فرموده اند: شاید شما گمان می‏كنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.[2]
همچنین امام باقر(ع) فرموده اند: خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده‏اند و خدای تعالی همه آنها را ازپوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...[3]

همچنین بعضی از مفسرین در ذیل آیه مربوط به اعتراض فرشته ها به خلقت انسان، احتمال علم فرشته ها، از سابقه موجودات قبلی ساکن در زمین سخن گفته اند:
«قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ[بقره/۳۰] گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مى ‏آورى كه تباهى كنند و خونها بریزند؟»
در تفسیر نمونه می نویسد: «بعضى دیگر از مفسران معتقدند پیشگویى فرشتگان بخاطر آن بوده كه آدم نخستین مخلوق روى زمین نبود، بلكه پیش از او نیز مخلوقات دگرى بودند كه به نزاع و خونریزى پرداختند پرونده سوء پیشینه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!»[4]
بنابراین از منظر دینی مسلم است که قبل از حضرت آدم (ع) انسان های دیگری بر روی کره زمین زندگی می کرده اند. اما درباره جزئیات زندگی آنها، باید دقت کنیم که این مسائل، یکی از مصادیق غیب است و ما به آن دسترسی نداریم. و نمی توانیم همه جزئیات را کشف کنیم. و باید به همان مقداری که در روایات بیان شده است، بسنده کنیم. یکی از مصادیقی که در روایات راجع به آن صحبت شده است، نسناسان است. که قبل از خلقت حضرت آدم (ع) نسل آن ها نابود می شود.

حضرت علی (ع) می فرمایند: وقتى كه خداى متعال اراده كرد كه خلقتى را به دست قدرت خود ایجاد كند، و این امر بعد از گذشت هفت هزار سال از خلقت جنّ و نسناس در زمین بود، آنگاه خداوند از طبقات آسمانها پرده برداشت و به ملائكه فرمود: به زمین بنگرید و اهل آن از جنّ و انس را ببینید، پس وقتى كه نگاه كردند و اعمال معصیت آمیز آنها را دیدند، بر ایشان بسیار دشوار بود، آن وقت گفتند: پروردگارا تو عزیز و قادرى و اینها خلق ضعیف تو هستند كه با روزى تو زندگى مى‏كنند ولى تو را نافرمانى و معصیت مى‏ نمایند و تو از آنها انتقام نمى ‏گیرى، وقتى كه پروردگار سخن آنان را شنید فرمود: من مى‏خواهم در زمین جانشینى قرار دهم كه حجت من در زمین من باشد، ملائكه گفتند: تو منزّهى از اینكه در زمین موجودى را بیافرینى كه همان طور كه جنّیان در زمین فساد مى‏ كردند، در آن فساد و و خونریزى كنند، پس این خلیفه را از ما قرار بده چون ما تو را معصیت و نافرمانى نكرده و تو را به ستایشت تسبیح مى‏گوئیم و تقدیس مى‏ نمائیم،
آنگاه خداى عزّ و جل فرمود: همانا من چیزى را مى‏ دانم كه شما نمى‏ دانید، اراده كرده ‏ام كه به دست قدرت خود خلقى را بیافرینم، و از ذریّه او پیامبران و بندگان صالح و امامان هدایت یافته ‏اى قرار دهم و آنها را جانشینان خود بر خلقم در زمین قرار دهم و زمین خود را از لوث نسناس پاكیزه سازم و جنّیان عصیانگر را منتقل كرده و آنها را در هوا و در اقطار زمین سكونت دهم و بین آنها و خلقم حجابى قرار دهم.[5]

نکته ای که باید به آن توجه داشت اینکه انسان های امروزی همه از نسل حضرت آدم (ع) هستند هیچ ربطی به نسل های قبلی انسان ها ندارد. و ظاهر آیات قرآنی به خوبی این مطلب را نشان می دهد. که در موارد مکرر انسان ها را با تعبیر "بنی آدم" خطاب قرار داده است:
«یا بَنِی آدَمَ [اعراف/۲۷] ای فرزندان آدم!»
و اینکه حضرت آدم (ع) نیز به نسل های قبلی ربطی ندارد و مستقل از آنها خلق شده است، نیز مطلبی روشن است. از جمله دلایل آن اینکه در آیه ذیل به عدم وجود پدر برای حضرت آدم (ع) و خلق آن از خاک اشاره می کند:
«إِنَّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ[آل عمران/۵۹] مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است كه او را از خاك آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد.»

درباره چگونگی تکثیر نسل حضرت آدم (ع) و ازدواج فرزندان حضرت آدم،هر چند در قرآن مطلبی بیان نشده است،ولی با این حال چند احتمال وجود دارد.
اول اینکه فرزندان حضرت آدم (ع) با هم ازدواج کرده باشند. یعنی ازدواج خواهر و برادر با یکدیگر صورت گرفته باشد تا نسل آدم گسترش یابد.

احتمال دوم این است که فرزندان آدم با کسانی غیر از خواهر و برادر خود ازدواج کرده باشند. مثلا به این صورت که از نسل های پیش از آدم کسانی مانده باشند که فرزندان آدم با آنها ازدواج کرده باشند. (قبل از حضرت آدم موجودات بسیاری بر روی کره زمین زندگی کرده اند از جمله موجوداتی شبیه انسان که به آنها نسناس گفته شده است.)

احتمال اول از جانب عده ای از علما نظیر علامه طباطبایی برگزیده شده است و آیه ذیل را دلیل آن بیان کرده اند:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثیراً وَ نِساءً[نساء/۱] اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان كسى كه همه شما را از یك انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت.»
مطابق این آیه تکثیر نسل از آدم و حوا (منهما) بوده است و کس دیگری بیان نشده از همین رو گفته اند که این آیه دلیلی بر ازدواج خواهر و برادری در آن زمان بوده است.

همچنین این مطلب در احادیث متعددی بیان شده است. امام سجاد (ع) می فرمایند: از حوّا بیست پسر و بیست دختر متولّد شد، و در هر شكم یك پسر و یك دختر برایش تولّد مى‏ یافت، و اوّلین فرزند او «هابیل» همراه با یك دختر بنام «اقلیما» بود، و در زایمان دوم: «قابیل» با دخترى بنام «لوزا»، و لوزا زیباترین دختر او بود. زمانى كه آنان به بلوغ رسیدند از ترس فتنه و گرفتارى حضرت آدم همه را فراخوانده و به هابیل پیشنهاد ازدواج با لوزا و قابیل با اقلیما را داد.[6]

و درباره اشکالاتی که به این احتمال می شود، جواب هایی داده اند:
اینکه ازدواج خواهر و برادر حرام است، حکمی تشریعی است که بر خلاف احکام تکوینی قابل تغییر هستند. مثل حکم مست کننده بودن شراب تکوینی است و هرگز تغییر نمی کند. اما حکم حلال بودن یا حرام بودن تشریعی است و در اختیار خدای متعال است و خدایی که آن را حرام کرده، ممکن است زمانی آن را مجاز اعلام کرده باشد.
و ضرورت تکثیر نسل آدم (ع) می تواند دلیلی برای اجازه خدای متعال نسبت به این مساله باشد. علامه طباطبایی در این باره می نویسند: چه مانعى دارد كه یك عمل را در روزى و روزگارى جایز و مباح كند، و در روزگارى دیگر حرام نماید، در روزى كه جز تجویزش چاره ‏اى نیست تجویز كند و در روزگارى دیگر كه این ضرورت در كار نیست تحریم كند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى كه تجویزش باعث شیوع فحشا و جریحه ‏دار شدن عفت عمومى نمى‏ شود تجویز كند و در روزگارى دیگر كه باعث این محذور مى‏ شود تحریم كند. ... شیوع فحشا بوسیله ازدواج خواهر و برادر در زمانى است كه جامعه گسترده‏ اى از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگارى كه در تمامى روى زمین غیر از چند پسر و چند دختر از یك پدر و مادر وجود ندارند و از سوى دیگر مشیت خداى تعالى تعلق گرفته كه همین چند تن را زیاد كند، و افرادى بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر عنوان فحشا بر چنین ازدواجى منطبق و صادق نیست.[7]

پی نوشتها:
[1]. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ و نشر وفاء، چاپ دوم، ج11، ص267 . محدث جزائرى‏، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 59، قم، آیت الله مرعشى‏، چاپ اول، 1404 ق.
[2]. كتاب توحید، ج ۱، ص ۲۷۷.
[3]. خصال، ج ۲، ص ۶۵۲، ح ۵۴.
[4]. تفسیر نمونه، ج‏۱، ص: ۱۷۴.
[5]. علل الشرائع، ج‏۱، ص: ۱۰۵.
[6]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏۲، ص: ۳۱۴.
[7]. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۴، ص: ۲۳۰.

موضوع قفل شده است