نگوییم نام امام علی(ع) در قرآن ذکر نشده

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نگوییم نام امام علی(ع) در قرآن ذکر نشده

درباره اسم حضرت علی در قرآن تا از برخی از ما می پرسند بلافاصله پاسخ منفی می دهیم وآیاتی (حدود 300مورد)را بیان می کنبم که در شان حضرت بیان شده، خصوصا آیاتی که برادران اهل سنت نیزقبول دارند. اما باید دقت کرد که روزهای جمعه در دعای ندبه می خوانیم:
و بعض اتخذته لنفسك خليلا و سألك لسان صدق في الآخرين فأجبته و جعلت ذلك عليا.
در این فراز دعا، می گوییم که خدایا! برخی – حضرت ابراهیم- را برای خودت خلیل ودوست قرار دادی و حضرت ابراهیم از تو خواست که «زبانی راستگو» از میان اشخاصی که بعدا خواهند آمد به او عنایت کنی. پس خداوندا! دعای ابراهیم را اجابت کردی و او را علی قرار دادی.
این قسمت دعای ندبه مطابق با قرآن کریم نیز هست:
ابراهیم در آیه 84سوره شعراء همین دعا را از خداوند می خواهد: واجعل لی لسان صدق فی الاخرین.
وخداوند در آیه 50 سوره مریم و آیات قبل نیز خبر می دهد که علی علیه السلام را «لسان صدق» برای ابراهیم واسحاق ویعقوب قرار داد: وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا .


اگر روایت بخواهید به تفسیر برهان (3/717) مراجعه کنید که از «تفسیر قمی» و« مناقب ابن شهر آشوب » و «تاویل الایات» سه متن متفاوت در این باره نقل می کند.
در یکی از این روایت ها یونس بن عبدالرحمان می گوید به امام رضا عرض کردم که قومی از من درمورد اسم امیرالمومنین در قرآن پرسیدند. به آنان آیه « وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا » را گفتم. امام رضا علیه السلام فرمودند درست گفتی. همین طور است.
به تفاسیر نورالثقلین، صافی و کنز الدقائق نیز در این رابطه می توانید مراجعه نمایید.
از حیث ادبی نیز می توان بررسی کرد که علیا صفت وحال است یا علم. پس محکم وقاطعانه نگوییم نام امیرالمومنین در قرآن ذکر نشده است.
مطالب فوق برگرفته از درس حجت الاسلام والمسلمین میر معینی بود.

Avajor.Blogfa;44290 نوشت:
درباره اسم حضرت علی در قرآن تا از برخی از ما می پرسند بلافاصله پاسخ منفی می دهیم وآیاتی (حدود 300مورد)را بیان می کنبم که در شان حضرت بیان شده، خصوصا آیاتی که برادران اهل سنت نیزقبول دارند. اما باید دقت کرد که روزهای جمعه در دعای ندبه می خوانیم:
و بعض اتخذته لنفسك خليلا و سألك لسان صدق في الآخرين فأجبته و جعلت ذلك عليا.
در این فراز دعا، می گوییم که خدایا! برخی – حضرت ابراهیم- را برای خودت خلیل ودوست قرار دادی و حضرت ابراهیم از تو خواست که «زبانی راستگو» از میان اشخاصی که بعدا خواهند آمد به او عنایت کنی. پس خداوندا! دعای ابراهیم را اجابت کردی و او را علی قرار دادی.
این قسمت دعای ندبه مطابق با قرآن کریم نیز هست:
ابراهیم در آیه 84سوره شعراء همین دعا را از خداوند می خواهد: واجعل لی لسان صدق فی الاخرین.
وخداوند در آیه 50 سوره مریم و آیات قبل نیز خبر می دهد که علی علیه السلام را «لسان صدق» برای ابراهیم واسحاق ویعقوب قرار داد: وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا .

اگر روایت بخواهید به تفسیر برهان (3/717) مراجعه کنید که از «تفسیر قمی» و« مناقب ابن شهر آشوب » و «تاویل الایات» سه متن متفاوت در این باره نقل می کند.
در یکی از این روایت ها یونس بن عبدالرحمان می گوید به امام رضا عرض کردم که قومی از من درمورد اسم امیرالمومنین در قرآن پرسیدند. به آنان آیه « وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا » را گفتم. امام رضا علیه السلام فرمودند درست گفتی. همین طور است.
به تفاسیر نورالثقلین، صافی و کنز الدقائق نیز در این رابطه می توانید مراجعه نمایید.
از حیث ادبی نیز می توان بررسی کرد که علیا صفت وحال است یا علم. پس محکم وقاطعانه نگوییم نام امیرالمومنین در قرآن ذکر نشده است.
مطالب فوق برگرفته از درس حجت الاسلام والمسلمین میر معینی بود.

با سلام و تشکر:Gol:

با رجوع به برخی منابع تفسیری (1) مطلبی دال بر اینکه مقصود از لفظ "علیاً" در آیۀ "وَ جَعَلْنا لَهُمْلِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا" به طور صریح و آشکارا، حضرت علی (ع) است مشاهده نگردید. و عموماً لفظعلیّاً را به معنای رفیع، بلند آوازه و ... بیان کرده اند، چنانکه در ترجمۀتحت الفظی آیۀ شریفه ملحوظ است: "و از رحمت خويش به ايشان بخشيديم و براىآنان [در ميان مردم‏] نام نيكو و آوازه بلند نهاديم".

اما برخی روایات شریفه، مقصود و منظور از "علیّاً" در آیۀ شریفه را امیرمؤمنان علی (ع) بیان می کنند نظیر آنکه:

شيخ صدوق از امام صادق - عليه السلام - روايت کرده که منظور از «عليا» در اين آيه ي شريفه علي بن ابي طالب - عليه السلام - است و اين حديث کاملا معتبر است. (2)

همچنين علي بن ابراهيم از پدرش از امام حسن عسکري - عليه السلام - روايت کرده که منظور از «عليا» در اين آيه ي شريفه اميرمؤمنان - عليه السلام - است. (3)

روايات ديگري نيز هست مبني بر اين که منظور از کلمه ي «عليا» در آيه ي (و جعلنا لهم لسان صدق عليا) اميرالمؤمنين - عليه السلام - است. (4) و اين که در دعاي ندبه «لسان صدق» به وجود مقدس اميرالمؤمنين - عليه السلام - تفسير شده است، مطابق با واقع است.

اما ناگفته پیداست که به اعتراف اکثر مفسران شیعه و سنی، به کرّات، بارها و بارها، در مناسبت های مختلف، آیات بسیاری در شأن و منزلت امیر مؤمنان علی (ع) نازل گردیده که احدی، بجز معاندین اهل بیت (ع) در اختصاص آیه به علی (ع) تردید ننموده است.

بی شک آنها که "شبهه عدم ذکر نام علی (ع) در قران" را مطرح می کنند و از انهمه آیات، که در شأن و منزلت علی (ع) نازل گردیده و فضائل و کمالات و خصوصیت های ایشان، را بوضوح بیان می کند چشم می پوشند، در حقیقت کور باطن هائی اند که بوئی از حقیقت نبرده و تنها، قرآن را به نفع اغراض و منافع شخصی و گروهی خود تفسیر می کنند.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_______________________________________
1- رجوع کنید به: تفاسیر مجمع البیان؛ اطیب البیان؛ المیزان؛ نمونه ونور.
2- کمال الدين و تمام النعمه 139/1.
3- «تفسير القمي» 51/2.
4- رک تفسير برهان: ج 5 ، ص 125 و 126.

با نشكر از كارشناس كلام جناب صديق

صدیق;52938 نوشت:
با رجوع به برخی منابع تفسیری (1) مطلبی دال بر اینکه مقصود از لفظ "علیاً" در آیۀ "وَ جَعَلْنا لَهُمْلِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا" به طور صریح و آشکارا، حضرت علی (ع) است مشاهده نگردید. و عموماً لفظعلیّاً را به معنای رفیع، بلند آوازه و ... بیان کرده اند، چنانکه در ترجمۀتحت الفظی آیۀ شریفه ملحوظ است: "و از رحمت خويش به ايشان بخشيديم و براىآنان [در ميان مردم‏] نام نيكو و آوازه بلند نهاديم".

همان طور كه فرموديد در كتابهاي تفسير چنين قولي وجود ندارد يعني از لحاظ ادبي علم بودن عليا در اينجا از اقوال شاذ در بين مفسرين و ادباست
صدیق;52938 نوشت:
اما برخی روایات شریفه، مقصود و منظور از "علیّاً" در آیۀ شریفه را امیرمؤمنان علی (ع) بیان می کنند نظیر آنکه: شيخ صدوق از امام صادق - عليه السلام - روايت کرده که منظور از «عليا» در اين آيه ي شريفه علي بن ابي طالب - عليه السلام - است و اين حديث کاملا معتبر است. (2) همچنين علي بن ابراهيم از پدرش از امام حسن عسکري - عليه السلام - روايت کرده که منظور از «عليا» در اين آيه ي شريفه اميرمؤمنان - عليه السلام - است. (3) روايات ديگري نيز هست مبني بر اين که منظور از کلمه ي «عليا» در آيه ي (و جعلنا لهم لسان صدق عليا) اميرالمؤمنين - عليه السلام - است. (4) و اين که در دعاي ندبه «لسان صدق» به وجود مقدس اميرالمؤمنين - عليه السلام - تفسير شده است، مطابق با واقع است.

اما روايات از باب تاويل و جري و انطباق است نه از باب تفسير مفهومي آيه لذا مطابق با واقع بودن حضرت عالي را ما نفهميديم با تشكر

التبيان في تفسير القرآن، ج‏7، ص: 132
ترجمه الميزان، ج‏14، ص: 82
ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏15، ص: 177

بر فرض که نام علی نیامده باشد، این هم دلیل محکمی دارد
اول : تحریف لفظی : آنها که نمی خواستند حق را بپذیرند، قرآن را در این مورد تحریف می کردند ، همانطور که احادیث نبوی که کمتر از قرآن نیست را تحریف کردند
دوم: تحریف معنوی مصداقی: افرادی با نام علی در آن زمان کم نبودند، آنها می توانستند شخص دیگری با این نام آورده و مصداق آیه معرفی می کردند. در این صورت علاوه بر اجماع مضحکه آمیزشان، دست آویز قرآنی هم داشتند.
شرح بیشتر را در مقاله ای در این لینک ببیند

[=&quot]به نام یگانه بخش هستی

[=&quot]قبل از پرداختن به مساله مطرح شده نکته ای را یاد آوری می کنم:

[=&quot]آیا برای اثبات فضیلت امیرالمومنین علی (علیه السلام) لازم است که نام ایشان حتما صراحتا در قرآن ذکر شود؟ و آیا با وجود اینکه به اعتقاد شیعه و سنی آیات فراوانی در فضیلت حضرت علی(ع) بیان شده، عدم ذکر نام ایشان در قرآن سبب کاسته شدن مقام ایشان می شود؟
[=&quot]در مورد آیه مورد بحث یعنی آیه« وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» ابتدا باید بررسی کرد که آیا کلمه« [=&quot]علیا» در این آیه شریفه چه نقشی دارد. آیا این کلمه «عَلَم» ( نام شخص خاص) [=&quot]است یا یک وصف و صفت است.
[=&quot]بنابر نظر دوست محترمی که این بحث را مطرح کرد، کلمه « علیا» در این آیه عَلَم است، و منظور از این شخص خاص، حضرت علی(ع) می باشد.
[=&quot]سوال می شود که بنابر نظر شما، معنی این که خداوند، علی(ع) را لسان صدق برای حضرت ابراهیم(ع) و اسحاق(ع) و یعقوب(ع) قرار داد چیست؟ آیا شبیه موردی است که حضرت موسی(ع) از خداوند درخواست کرد که برادرش هارون را که از جهت بیان و فصاحت از او برتر است، وزیر و کمک کار او قرار دهد«وَ أَخي‏ هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعي‏ رِدْءاً يُصَدِّقُني‏ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُون» (و برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند مى‏ترسم مرا تكذيب كنند.)(سوره قصص،آیه34). یعنی علی(ع) در زمان خودش کمک کار این پیامبران بوده و مطالب مورد نظر آنان را بیان می کرد، یا فضایل و مناقب این انبیاء را برای مردم ذکر می کرد؟ قطعا نمی توان آیه شریفه مذکور را این چنین معنی کرد. علاوه بر اینکه بنابر این تفسیر این لسان صدق تا زمان علی(ع) محقق نشده است! در حالی که می دانیم، نام و یاد حضرت ابراهیم(ع) به عنوان پدر پیامبران، بعد از ایشان تا زمان حضرت علی(ع) همواره میان موحدان به بزرگی و احترام یاد می شد.


[=&quot]در تفسیر آیه شریفه بیان شد؛ ما زبان مردم راستگو را به نفع و مدح اين بزرگواران قرار داديم. اين احتمال نيز در باره تفسير اين جمله مطرح است كه ما براى خود حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب(علیهم السلام) ، زبانى راستگو و عالى قرار داديم. به طورى كه هيچگاه هيچ دروغى نگفتند. و هميشه زبانشان گوياى سخنانى راست و عالى بود(تفسیر آسان،ج11،ص159). بنابراین تفسیر نیز منظور از «علیا» در آیه شریفه حضرت علی(ع) نمی باشد.

:Gol::Gol:

وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (12رعد)
كافران مى‏گويند كه تو پيامبر نيستى. بگو: خدا و هر كس كه از كتاب آگاهى داشته باشد، به شهادت ميان من و شما كافى است‏
در بسيارى از روايات آمده است كه منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ على بن ابى طالب ع و ائمه هدى است، كه در تفسير نور الثقلين و برهان اين روايات جمع آورى شده.
في كتاب الاحتجاج للطبرسي (ره) محمد بن أبى عمير الكوفي عن عبد الله ابن الوليد السمان قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: ما يقول الناس في أولى العزم و صاحبكم أمير المؤمنين عليه السلام؟ قال: قلت: ما يقدمون على أولى العزم أحدا قال: فقال ابو عبد الله عليه السلام: ان الله تبارك و تعالى قال لموسى: «وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً» و لم يقل: كل شي‏ء موعظة، و قال لعيسى عليه السلام: «و ليبين لكم بعض الذي يختلفون فيه» و لم يقل كل، و قال لصاحبكم أمير المؤمنين عليه السلام: قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ و قال عز و جل: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» و علم هذا- الكتاب عنده.

با سلام و عرض ادب
نکته ای عرض کنم جهت روشن شدن بهتر بحث،و آن اینکه دوستان عزیز در اینکه آیاتی در شأن امیرالمومنین در قرآن وجود دارد شکی نیست ولو نام مبارکشان صریح ذکر نشده باشد و خود اهل سنت هم در نصوص دینیشان متعدد ذکر شده است.که جدیدا کتابی در چهل جلد از نصوص امامت در منابع اهل سنت نوشته شده است.
اما آنها این ایات را فضیلت می دانند و نه اینکه دلالت بر امامت ایشان داشته باشد.چرا که آنها تقدم مفضول بر فاضل رو قبیح نمی دانند.(که کاملا حرف بیخود و بی اساس می باشد و مخالف عقل سلیم می باشد).
لذا ذکر این آیات برای اهل تسنن تنها نشان دهنده فضیلت امام است و اثبات امامت ایشان رو باید با ادله خاص ثابت کرد.

صدیق;52938 نوشت:
با رجوع به برخی منابع تفسیری (1) مطلبی دال بر اینکه مقصود از لفظ "علیاً" در آیۀ "وَ جَعَلْنا لَهُمْلِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا" به طور صریح و آشکارا، حضرت علی (ع) است مشاهده نگردید. و عموماً لفظعلیّاً را به معنای رفیع، بلند آوازه و ... بیان کرده اند، چنانکه در ترجمۀتحت الفظی آیۀ شریفه ملحوظ است: "و از رحمت خويش به ايشان بخشيديم و براىآنان [در ميان مردم‏] نام نيكو و آوازه بلند نهاديم". اما برخی روایات شریفه، مقصود و منظور از "علیّاً" در آیۀ شریفه را امیرمؤمنان علی (ع) بیان می کنند نظیر آنکه: شيخ صدوق از امام صادق - عليه السلام - روايت کرده که منظور از «عليا» در اين آيه ي شريفه علي بن ابي طالب - عليه السلام - است و اين حديث کاملا معتبر است. (2) همچنين علي بن ابراهيم از پدرش از امام حسن عسکري - عليه السلام - روايت کرده که منظور از «عليا» در اين آيه ي شريفه اميرمؤمنان - عليه السلام - است. (3) روايات ديگري نيز هست مبني بر اين که منظور از کلمه ي «عليا» در آيه ي (و جعلنا لهم لسان صدق عليا) اميرالمؤمنين - عليه السلام - است. (4) و اين که در دعاي ندبه «لسان صدق» به وجود مقدس اميرالمؤمنين - عليه السلام - تفسير شده است، مطابق با واقع است.

سلام
این دو معنا قابل جمع است البته در صورتیکه قائل نباشیم استعمال لفظ در معنای اکثر من واحد ممتنع است یعنی می توان هم اسم برای علی ع گرفت هم وصف برای او علیه السلام
موفق باشید

اكثريت قريب به اتفاق علما و مفسران شيعه( بر اساس روايات صحيح و همانطور كه از تفسير آنان ذيل آيه 50 سوره مريم نمايان است)قائل به اين نظرند كه نام مبارك امام علي (ع) صريحا در قرآن نيامده است اگر چه بر اساس روايات متواتر شيعه و سني آيات زيادي در فضايل ان حضرت و ديگر معصومان نازل شده است(كتاب شواهد التنزيل حاكم حسكاني،نهج الحق علامه حلي،الافصاح في الامامه شيخ مفيد و ...)
در اينحا تذكر چند نكته ضروري است:
1-امام علي(ع) و حضرت زهرا و عده اي از اصحاب در موضوع خلافت در مقام معارضه و احتجاج با خلفا برآمده اند و با حديث غدير و احاديث ديگري كه از رسول الله(ص) شنيدند بر حقانيت امام علي(ع) استدلال مي كردند(چنانكه در كتاب احتجاج و بحار الانوار ذكر گرديده است).اگر قران داراي ايه اي بود كه نام حضرت صراحتا در ان ذكر شده بود،در مقام اتمام حجت،بيان ان لازمتر و استشهاد نمودن به آن مهمتر بود.

2- درباره برخي روايات كه ظاهرا دلالت دارند كه نام ائمه در قران صريحا ذكر شده است بايد گفت كه:
الف)اكثر آنها از نظر سند ضعيف و غيرقابل اعتماد است زيرا قسمتي از آنها از كتاب احمد بن محمد سياري نقل شده است كه علماي رجال اتفاق دارند كه او منحرف و معتقد به تناسخ بوده است و قسمت ديگري هم بواسطه علي بن احمد كوفي به ما رسيده است كه او نيز از نظر علم رجال دروغگو و در عقيده اش متزلزل است.روايتي كه در يكي از پست ها به نقل از امام رضا(ع) نقل شد از طريق سياري بود كه ضعيف است.( في شرح الآيات الباهرة : و ذكر محمّد بن العبّاس- رحمه اللّه- قال: حدّثنا أحمد بن القاسم قال: حدّثنا أحمد بن محمّد السيّاريّ، عن يونس بن عبد الرّحمن قال: قلت لأبي الحسن الرّضا- عليه السّلام-: إنّ قوما «6» طالبوني باسم أمير المؤمنين- عليه السّلام- في كتاب اللّه- عزّ و جلّ. فقلت لهم: من قوله- تعالى-: وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا. فقال: صدقت. هو هكذا).

ب)برخي روايات نيز كه دلالت بر وجود نام ائمه در قرآن دارد منظور اين است كه نام ائمه به عنوان تفسير و مصداق در كنار آيات قرآن ضبط بوده اما حذف گرديده است.

ج) روايت صحيح ابوبصير كه در كتاب معتبر كافي وجود دارد صريحا دلالت دارد كه نام ائمه در قران ذكر نگرديده است.در قسمتي از اين روايت آمده است:ابوبصير مي گويد كه به امام صادق(ع) گفتم كه مردم مي گويند چرا از علي(ع) و اهل بيت وي در قران نامي به ميان نيامده است.امام (ع) فرمود:در جواب مردم بگوييد كه حكم نماز نازل شد ولي از سه ركعت و چهار ركعت بودن آن نامي به ميان نيامد و خود رسول الله(ص) آنرا براي مردم تفسير نمود...(همينطور كليات امامت و ولايت بطور عام در قران نازل شد و رسول الله(ص) آنرا تبيين كردند)(كافي،جلد 1 صفحه 286).در حديث ديگري كه با سند صحيح از امام باقر(ع) نقل شده است مي خوانيم: خداوند به پيامبر(ص) امر كرد كه ولايت(امام علي) را براي انان تفسير كند همانگونه كه احكام نماز و زكات و روزه و حج را تفسير مي كند(كافي،ج:1 ص:289)
براي اطلاعات بيشتر رجوع كنيد به:البيان آيه الله خويي، ترجمه نجمي،صفحه 293
درباره حكمت عدم تصريح نام ائمه رجوع كنيد به كتاب امام شناسي در قران تاليف رضواني(انتشارات جمكران)


التحريم : 4 إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ
اگر شما دو زن توبه كنيد بهتر است، زيرا دلهايتان از حق باز گشته است. و اگر براى آزارش همدست شويد، خدا ياور اوست و نيز جبرئيل و مؤمنان شايسته و فرشتگان از آن پس ياور او خواهند بود
في تفسير علي بن إبراهيم حدثنا محمد بن جعفر قال: حدثنا محمد بن عبد الله عن ابن أبى نجران عن عاصم بن حميد عن أبى بصير قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما الى قوله: صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ قال: صالح المؤمنين هو على بن أبى طالب عليه السلام.

به یاری الله تعالی
سلام علیکم
شاید در طول چندین سال شرکت در مباحث اینترنتی ام جزو ناب ترین مباحثی که دیده ام همین مبحث شریف باشد که اینجا توفیق دارم در آن مطلبی بنویسم...

براستی برادران عزیز و خواهران محترم چرا ما می گوییم نام امیرالمومنین سلام الله علیه در قرآن نیامده است؟!

گر چه عنایت داشته باشید که آمدن و نیامدن این نام شریف تفاوتی در حقانیت ایشان نمی کند چه اینکه کلام وحی به قرینه ی خود قرآن صرفا خود قرآن نیست و اقلا!!! کلام حضرت رسول صلوات الله علیه و آله و سلم نیز وحی محسوب می شود.
لذا نمی شود گفت چون در قرآن نیامده پس حق نیست یس اسلامی نیست که در اینصورت باید بسیار بسیار مطالب دین خدا را انکار نمود.پناه بر الله تعالی از چنین پنداشت شیطانی.
و اینکه خود اهل خلاف(همان اهل سنت غصب شده) نیز حجت بودن کلام رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلم و بلکه هر کسی به اسم صحابی (!) را خود از اصول و ضروریات اعتقادیشان است و عدم قبولش را اجماعا برابر کفر و ارتداد و واجب القتل و.... می دانند. لذا این شبهه ی بود و نبود اسم امیرالمومنین علیه السلام از همان شیطانیت القا کننده که اهل خلاف است ناشی می شود و الا از اساس بی ربط است.و من نیز اگر این مطلب را مطالبه میکنم صرفا جهت تبیین بیشتر و بیشتر و بیشتر حق است و الا همانطور که عرض کردم نبود اسم ایشان در قرآن ذره ای خدشه در صحت اصل قضیه که این همه از عقل و نقل تاییدات دارد نمی تواند بکند.

بگذریم....

در مورد آمدن نام شریف ایشان علیه السلام..

به غیر از موردی که اشاره شد "علیا" که با توجه به تایید اهل البیت علیهم السلام سخن حقی است ولو اینکه فرض کنیم مخالف اجماع نیز باشد که باید دانست صرف اجماع الزاما دال بر صحت نیست اساسا , چه برسد به اینکه نص صریح نیز از کلام وحی در دست داشته باشیم.

عرض می کنم همین مواردی که بعضا در اینجا مطرح شد خود آشکارا القاب حضرت ایشان علیه السلام است مثلا همین صالح المومنین - من عنده علم الکتاب .....اما متاسفانه فشار جنود ابلیس در طول تاریخ و کوتاهی خود ما مسبب مهجور ماندن و غریب و نا آشنا ماندن این القاب حتی نزد خود تشیع شده است که حقیقتا ظلم بزرگی است% و باید بی هیچ شعار و اغراقی الی الابد برایش گریست....

آن جنود ابلیس در مقابل این همه دلیل عقلی و نقلی ما یک تاویل و تفسیر غلط از آیه ی غار در دست دارند که حقیقتا از هر نظر قابل رد است و حتی خود همان اثبات بی ایمانی و کفر آن ملعون است اما ببینید چه ها کرده اند با همان تاویل و تفسیر غلط....که امروز هر عوام حتی تشیعی به نوعی این کد ذهنی در او رسوخ کرده است.....ولو در حد یک تمثیل.

دوستی مباحثی من جمله بحث سندی و... را پیش کشیدند که باید اهل فن پاسخ درخور به وی بدهند اما قدر همین مطلبشان که روایت آوردند که اثبات کنند مثلا! اهل البیت علیهم السلام نیز نبود اسمشان در قرآن را قبول دارند....باید عرض کنم جدا از هر بحث سندی طبق ظاهر همان روایت شما نیز هیچ سخنی از نبود اسم خودشان نیست بلکه منظور می تواند اسامی همه یشان یا مثلا اسامی به ترتیب ایشان باشد....و الا مگر نه این است که اقلا همین اسم "اهل البیت" در همین قرآن نیز موجود است؟!

بنابراین نمی شود از آن روایت نیز چنین مطلبی را استنباط کرد که به هیچ وجه اشاراتی به اسما و القاب شریفه ی ایشان در قرآن نشده است.

گر چه باز هم تاکید می کنم منظور این نیست که اگر چیزی علی الظاهر در قرآن نبود دیگر نیست خیر ابدا....

اقلا طبق حدیث شریف فوق تواتر ثقلین مورد قبول همگان نیز هست و کسی که اساسا این حدیث را رد کند باید قبل از آن عقل خود را ببوسد و کنار بگذارد و همین خود قرآن را نیز باید کنار بگذارد و در کل هر مطلب و خبر علمی و... را باید کنار بنهد, اقلا اقلا اقلا قرآن و اهل البیت علیهم السلام همترازند و باید به هر دوی اینها متمسک شد و الا ضلالت نصیب ما شده است بنابراین اینکه در قرآن آمده باشد و یا نیامده باشد هیچ و هیچ رد مقام الهی اهل البیت علیهم السلام نیست که اقلا طبق این حدیث اهل البیت علیهم السلام شان هدایتی مستقلی در کنار قرآن دارند و به تعبیر روشن تر خود همتراز قرآنند و نیازی نیست که اسمشان آمده باشد.

والسلام علی من اتبع الهدی.

الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل ج‏2 529 2 - أحد أدلة عظمة أهل البيت: ..... ص : 526
جاء في كتاب «غاية المرام» عن صحيح مسلم في باب (فضائل علي بن أبي طالب) أنّ معاوية قال يوما لسعد بن أبي وقاص: لم لا تسبّ أبا تراب (علي عليه السّلام)!؟ فقال: «تركت سبّه منذ أن تذكرت الأشياء الثلاثة التي قالها رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم في حقّ علي عليه السّلام (و أحدها) عند ما نزلت آية المباهلة لم يدع النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلّم سوى فاطمة و الحسن و الحسين و علي، و قال: اللهمّ هؤلاء أهلي

پرسش:
اسم حضرت علی(ع) در قرآن وجود دارد.
در دعای ندبه می خوانیم: "و بعض اتخذته لنفسك خليلا و سألك لسان صدق في الآخرين فأجبته و جعلت ذلك عليا"
در این فراز دعا، می گوییم که خدایا! برخی – حضرت ابراهیم- را برای خودت خلیل و دوست قرار دادی و حضرت ابراهیم از تو خواست که «زبانی راستگو» از میان اشخاصی که بعدا خواهند آمد به او عنایت کنی. پس خداوندا! دعای ابراهیم را اجابت کردی و او را علی قرار دادی.
این قسمت دعای ندبه مطابق با قرآن کریم نیز هست: ابراهیم در آیه 84 سوره شعراء همین دعا را از خداوند می خواهد.
و خداوند در آیه 50 سوره مریم و آیات قبل نیز خبر می دهد که علی علیه السلام را «لسان صدق» برای ابراهیم و اسحاق و یعقوب قرار داد: «وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا»
تفسیر برهان (3/717) از «تفسیر قمی» و «مناقب ابن شهر آشوب» و «تاویل الایات» سه متن متفاوت در این باره نقل می کند.
پس محکم و قاطعانه نگوییم نام امیرالمومنین در قرآن ذکر نشده است.

پاسخ:
با سلام و درود
در این زمینه چند نکته عرض می شود:
1. «وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا»؛ و از رحمت خود به آنان عطا كرديم و براى آنها نام نيك و مقام برجسته ‏اى (در ميان همه امّتها) قرار داديم‏.(1)
مشهور تفاسیر، واژه «عَلِيًّا» را به معنای رفیع گرفته اند، یعنی تمام امتها تا قیامت، ایشان را با نام نیک و ثنای جلیل، یاد می کنند.
2. روایاتی که «عَلِيًّا» را امیرمؤمنان علی علیه السلام معرفی کرده اند، می توانند تفسیری نبوده بلکه تاویل آیه باشند، و در تاویل نمی توان علیه خصم، اقامه دلیل نمود زیرا او به مقام تاویل کننده معتقد نیست.
3. ضرورتی ندارد که در قرآن به نام امیرالمؤمنین علیه السلام تصریح شده باشد، زیرا در قرآن کریم آیات متعدد و زیادی هستند که ولایت و خلافت حضرت علی علیه السلام را بیان می کنند؛ لذا خداوند آن چه را که لازم بوده برای انسان ها بیان فرموده و چیزی را فرو گذار نکرده است؛ بنابر این خداوند در مورد موضوع ولایت، پیام و کلامش را به انسان ها رسانده است.

4. آیات متعددی از قرآن به كمک اسناد قطعی شیعه و سنی در شأن حضرت علی علیه السلام و مقامات و اوصاف خاص ایشان نازل شده است؛ از جمله مائده، 55؛ آل عمران، 61؛ مائده، 3؛ رعد، 12؛ بقره، 247و 248؛ تحریم، 4؛ و ... .
یكی از محدثین اهل تسنن، به نام حاكم حسكانی حنفی (متوفای 490 هـ.ق) دو جلد كتاب، به نام "شواهد التنزیل"، نگاشته و در آن جا 210 آیه قرآن را ذكر كرده كه همگی در شأن حضرت علی علیه السلام و خانواده ایشان نازل شده اند. عالمان و دانشمندان شیعه نیز كتب متعددی در این باره به رشته تحریر در آورده اند.
5. خیلی از مسائل است که در قرآن به صورت جزیی و موردی بیان نشده و بیان آن بر عهده سنت نهاده شده است.
فقط مسأله امامت نیست که دچار اختلاف شده، این همه در صفات و اوصاف الهی بین مسلمانان بحث و اختلاف است و خداوند آنها را به صورت آیه واضح و روشن در قرآن بیان نفرموده است. مسأله صفات الهی که مهمتر از امامت است. حکم به وجوب نماز در قرآن آمده ولی تعداد رکعات آن نیامده است، و تبین آن بر عهده پیامبر صلی الله علیه وآله نهاده شده است.

ابوبصیر می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردم می گویند: چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ حضرت فرمودند: به آنان بگو نماز بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد ولی خداوند رکعات آن را که سه یا چهار تا است در کتابش نام نبرد، تا آن که رسول الله صلی الله علیه وآله آن را برای مردم تفسیر کرد، و … .(2)
بنابر این، دلیل نمی شود که کسی بر علیه امامت و وصایت اهلبیت علیهم السلام، بخواهد از آن استفاده کند.

6. موضوع تحریف، موضوع بسیار مهمی است. چه بسا اگر نام حضرت علی علیه السلام در قرآن می آمد، خیلی ها از دین بر می گشتند و یا دست به تحریف قرآن می زدند.
تحلیل وقوع تحریف، موضوع جدی ای است؛ مگر غدیر با آن همه عظمتش را همه ندیدند و پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله، به پیروی از نظام قبیلگی، هر آن چه رؤسای آن ها گفتند را پذیرفتند و چشم بر همه چیز بستند.
مگر بعد از رحلت پیامبر، ترویج احادیث ایشان را ممنوع نکردند، چرا که در کلام پیامبر و در روایات ایشان از فضائل و مناقب حضرت علی علیه السلام زیاد سخن گفته شده بود.
دشمنی قریش با اهل بیت علیهم السلام و استمرار خط ولایت و خلافت در این خاندان، به حدی بوده كه وضوح بیش از آن چه در قرآن هست، موجب آن می شده كه قریش یكپارچه كمر همت به نابودی و یا تحریف قرآن بگیرند؛ و حكمت خداوندی به این تعلق گرفته كه به جهت حفظ و صیانت از قرآن، بیان موجود را در اثبات ولایت اختیار كند. خداوند به وسیله همین عوامل، قرآنش را حفظ می کند. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم‏.(3)

___________

  1. مریم، 50.
  2. کافی، ج 1، ص286، ح 1.
  3. حجر، 9.
موضوع قفل شده است