چرا قران می گوید اگر شیطان انسان را لمس کند دیوانه می شود؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا قران می گوید اگر شیطان انسان را لمس کند دیوانه می شود؟

در سوره آل عمران هست که اگر کسی را شیطان لمس کند دیوانه می شود چرا؟

هیوا;44080 نوشت:
در سوره آل عمران هست که اگر کسی را شیطان لمس کند دیوانه می شود چرا؟

با سلام و تشکر:Gol:

با این که دیوانگی یک بیماری است، ولی قرآن آن را بر اساس فرهنگ زمان صدر اسلام به عنوان «کسی که در اثر لمس شیطان دیوانه شده » بیان می کند: «الذین یاکلون الربا لایقومون الا کمایقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس »;(1) کسانی که ربا می خورند، (در قیامت، از قبرها) برنخیزند، جز مانند آن که به واسطه لمس شیطان دیوانه شده است.(2)

یکی از عوامل اصلی ایجاد روحیۀ جنون و دیوانگی در انسان، از خود بیگانگی و نسیان است. انسان ازخود بیگانه، به امور غیر واقعی و غیر حقیقی اصالت می دهد لذا برای شؤون دیگری هم اصالت قایل است و در همه مسایل، اصالت را به دیگری می دهد. بر خلاف احکام الهی و مبانی عقل و عرف، می اندیشد و عمل می کند.

از دید انسان رباخوار، اصالت با ربا خوری است و خرید و فروش هم مانند رباست. در واقع، او چنین می اندیشد که ربا نه تنها هیچ اشکالی ندارد، بلکه راه درست به دست آوردن سود، همین راه می باشد.

یکی از نمودهای ازخود بیگانگی که از قرآن استفاده می گردد این است که انسان ازخود بیگانه دچارعدم تعادل و بی ثباتی روحی میگردد به گونه ای که یک امر ناصحیح را درست می پندارد و امور درست و صحیح را نادرست. به عبارتی منکر در نظرش معروف و معروف در نظرش منکر جلوه می کند.

درآیه ای که ذکر شد خداوند به همین ویژگی به صراحت اشاره می کند. یعنی آدم های ربا خوار که گرفتار ازخود بیگانگی شده اند، بجای انکه ربا را که یک امر غیر معمول و بر خلاف رویه عادی معامله درجامعه است، به خرید وفروش که اصل درانجام معامله دراجتماع انسانی می باشد، تشبیه نمایند، برعکس، خرید و فروش را به ربا تشبیه می کنند.(3)

و این حالت، یعنی نوعی انقلاب روحی، روانی غیر اصولی و منحرفانه، انقلابی که با وسوسۀ شیطان، از خودبیگانگی و نسیان آغاز، و به جنون و دیوانگی ختم می شود.

بنابر این؛ مس شیطان، که به جنون و دیوانگی انسان رباخوار منجر می شود، در حقیقت، یکی از راه های نفوذ شیطان در انسان است، زیرا براي شيطان راه هاي متعددي وجود دارد که از آن طرق، در بني آدم نفوذ نموده و تاثير مي گذارد. و تأثیر این نفوذ شیطان در آدم رباخوار، از خودبیگانگی و اصالت دادن به امور غیر واقعی و دور شدن از حقیقت و اصالت واقعی خود، در پی انتخاب و اختیار خودش است. (چنانکه تفصیل آن گذشت)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی____________________________________
1)

بقره، 275.
2) بنقل از فصلنامه معرفت، شماره 26، مقاله قرآن و فرهنگ زمانه، اصفهانی، محمد علی رضایی،
3) ر.ک: ماهنامه هادی، موسسه امام هادی، مقاله چگونگی از خود بیگانگی در قران، با تغییرات.

صدیق;44209 نوشت:
یکی از عوامل اصلی ایجاد روحیۀ جنون و دیوانگی در انسان، از خود بیگانگی و نسیان است. انسان ازخود بیگانه، به امور غیر واقعی و غیر حقیقی اصالت می دهد لذا برای شؤون دیگری هم اصالت قایل است و در همه مسایل، اصالت را به دیگری می دهد. بر خلاف احکام الهی و مبانی عقل و عرف، می اندیشد و عمل می کند.

سلام علیکم

سپاسگذارم از صدیق گرامی که حق مطلب را ادا کردند و سپاسگذارم از مطرح کننده باهوش این مطلب که اگر آیه ای را می خواند درباره اش می اندیشد و همینطور برای من نوعی می آورد در چنین مکانی ذکر می کند تا بنده هم آنچرا که او آموخته بیاموزم.

در حاشیه مطالب مطروحه یک بحثی را مطرح می کنم که رشه مذهبی - عرفانی دارد که کاملا این بحث حقیقت دارد و جاری است بر عالم کائنات.

آن بحث چنین است که عقل بر دو نوع است.
اول عقل مادی که حوزه ادراک و احساس و نتیجه گیری و منطق و فلسفه آن دنیای مادی است.
دوم عقل معنوی که حوزه ادراک و احساس آن از عالم معنی شروع می گردد و نتیجه گیری - منطق و فلسفه آن از طریق خداوند و هدایتی مستقیم بر انسان واضح و روشن می گیدد.

در تفاوت این دو عقل همین بس که عرض کنم که صاحبین عقل نخست صاحبان عقل دوم را دیوانه می دانند چراکه صاحبان عقل دوم بر معیارهای صاحبین عقل نخست پایبند نبوده و عمل نمی کنند هیچ که در اکثر موارد در جهت خلاف آن عمل می کنند.
مثلا اگر هر دو اینها خانه ای را به آتش بکشند اگر از اولین عاقل بپرسی کار کیست می گوید نمی دانم من هم مانند تو ( چراکه اگر قرار بود همه بدانند در انظار این کار را می کرد و اقرار بر ضرر اوست)

اما اگر از دومی بپرسند که این آتش زدن کار کیست صاحب عقل دوم مانند حضرت خضر که کشتی را سوراخ کرد می گوید من کار من است و اگر منعی نداشته باشد توضیح خواهد داد.

این واضح است که صاحب عقل نخست دومی را دیوانه بداند ولی این درست برعکس است چراکه حاکمیت دنیا و آخرت و تمام کائنات در اختیار کسی است که از صاحب عقل دوم حمایت می کند.

این بحث ادامه دارد و انگار که من در حد حوصله شایدهم بیشتر از آن صحبت کردن

یا غفار

موضوع قفل شده است