چراابو بکر امام جماعت مسلمانان شد ؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چراابو بکر امام جماعت مسلمانان شد ؟

[="black"][="microsoft sans serif"]بنام خدا

درود بر راستجویان

در روزهای آخر عمر پیامبر که پیامبر نمی توانست به نماز جماعت برود ابوبکر را برای امام جماعت و پیشنماز مسلمانان انتخاب کردند

[="blue"] حال پرسشی بوجود می آید [/]

چرا با وجود ادعای شیعه مبنی بر ولایت و امامت علی ایشان برای اینکار انتخاب نشد که تا پیامبر زنده بود به آنها بفهماند که امام شما علی است نه کس دیگر که اینقدر اختلاف هم بوجود نیاید ! [/][/]

غلامعلی نوری *;43937 نوشت:
[=microsoft sans serif]بنام خدا

درود بر راستجویان

در روزهای آخر عمر پیامبر که پیامبر نمی توانست به نماز جماعت برود ابوبکر را برای امام جماعت و پیشنماز انتخاب مسلمانان کردند

حال پرسشی بوجود می آید

چرا با وجود ادعای شیعه مبنی بر ولایت و امامت علی ایشان برای اینکار انتخاب نشد که تا پیامبر زنده بود به آنها بفهماند که امام شما علی است نه کس دیگر که اینقدر اختلاف هم بوجود نیاید !

[=Century Gothic]
با سلام
جناب نوری تند نروید!!!
بیاید ببينيم آيا شيعه بدعت گذار است كه مي‌گويد حضرت علي (عليه السلام) خليفه است؟ يا آقايان اهل سنت بدعت گذارند كه مي گويند ابوبكر خليفه بوده است؟
بيايند با هم مقايسه كنيم و مردم خالي از ذهن و آزاد انديش را هم به قضاوت فرا بخوانيم.:Sham:
[=Century Gothic]از آيه ولايت و تطهير و اطاعت و مباهله گرفته تا حديث الدار و حديث منزلت و حديث غدير و ... كه زيربناي اعتقادي شيعه است در اثبات خلافت آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام).:Sham::Sham:
[=Century Gothic]شما چه داريد كه بگوييد؟ نهايت تلاش شما دراثبات خلافت ابوبكر اين است كه:
[=Century Gothic]وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مريض بودند، در آخرين لحظه حياتش، به عايشه فرمودند:
[=Century Gothic]مروا ابا بكر فليصل بالناس.
[=Century Gothic]به ابوبكر بگوييد كه براي مردم نماز بخواند.
[=Century Gothic]صحيح بخاري، ج1، ص162 - صحيح مسلم، ج2، ص22

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]شما كتاب هاي اهل سنت را ببينيد.
[=Century Gothic] كتاب مواقف قاضي عضدالدين ايجي كه از قوي ترين و مفصل ترين كتاب كلامي اهل سنت است و امروز، هر چه اهل سنت دليل دارند، يا مديون قاضي عضدالدين ايجي هستند يا شرح مواقف سيد جرجاني يا كتاب مغني قاضي عبدالجبار معتزلي. تمام مذاهب چهارگانه، هر چه در كتب كلامي خود دليل دارند، برگرفته است حرف هاي قاضي عبدالجبار معتزلي و قاضي عضدالدين ايجي.
[=Century Gothic]بنابراين،‌ قوي ترين و مفصل ترين و محكم ترين دليل اينها براي اثبات خلافت ابوبكر اين است كه:
[=Century Gothic] پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه ابابكر را در آخرين لحظات بجاي خودش فرستاد نماز بخواند، ابوبكري كه لياقت دارد بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز بخواند، قطعا لياقت دارد كه بجاي ايشان هم خلافت كند.

[=Century Gothic]آيا دليلي بهتر از اين مي خواهيد؟
[=Century Gothic]حالا ما از شما - [=Century Gothic]اهل سنت و [=Century Gothic] ( [=Century Gothic]جناب نوری[=Century Gothic]) - چند سؤال داريم كه جواب مي خواهيم::Sokhan:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]سؤال اول:
[=Century Gothic]پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در همان بيماري كه مي فرمايد ابوبكر برود بجاي او نماز بخواند تا تثبيت شود خلافت ابوبكر، در آن بيماري، غير از «مروا ابا بكر» چيزهاي ديگري هم فرمودند. فرمود:
[=Century Gothic]ائتوني بكتف و دواة اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي
[=Century Gothic]صحيح بخاري، ج1، ص37 - صحيح مسلم، ج5، ص76
[=Century Gothic]يا:
[=Century Gothic]هلم اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي
[=Century Gothic]صحيح بخاري، ج5، ص137 - صحيح مسلم، ج5، ص76
[=Century Gothic]و همه گفتند كه:
[=Century Gothic]إن الرجل ليهجر:Ghamgin:
[=Century Gothic]پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هذيان مي‌گويد.
[=Century Gothic]چطور شد كه اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بگويد:
[=Century Gothic]ائتوني بكتف و دواة اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي
[=Century Gothic]مي خواهم چيزي براي شما بنويسم كه شما را براي هميشه از گمراهي بيمه كنيد.
[=Century Gothic]شما در آنجا گفتيد كه:
[=Century Gothic]إن الرجل ليهجر:Ghamgin:
[=Century Gothic]ولي وقتي مي‌گويد:
[=Century Gothic]مروا ابا بكر فليصل بالناس.
[=Century Gothic]آن جمله را به كار نمي بريد؟؟؟:Ealam:
[=Century Gothic] قضيه چيست؟
[=Century Gothic] چرا يك بام و دو هوا؟
[=Century Gothic] اين را جواب بدهيد.:Ealam:
[=Century Gothic]فرصت خوبي است كه ما سنگ هايمان را باز كنيم.:Sham:
[=Century Gothic] جوانان شيعه هم ببينند كه اگر ادله شما قوي است،
[=Century Gothic] ما هم ابائي نداريم و بيايند سني شوند و ناراحت هم نمي شويم.
[=Century Gothic] ولي اگر جوانان شما، خصوصا آقازاده شما، اگر ديدند كه ادله فرهنگ شيعه محكم است و آمدند شيعه شدند، نبايد اينگونه خروش كنيد و از كوره در برويد و حرف هاي بي اساس بزنيد.
[=Century Gothic] قرآن مي‌گويد:
[=Century Gothic]فبشر عباد * الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه (سوره زمر/آيه17 – 18)

[=Century Gothic]سؤال دوم:
[=Century Gothic]آيا نماز خواندن ابوبكر بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه به نظر شما دليل بر خلافت است، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به افراد ديگر هم دستور داده بود كه بجاي او نماز بخوانند.
[=Century Gothic] حداقل در طول 10 سال حضور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مكه، 25 نفر را تاريخ ثبت كرده است كه بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خوانده اند.:Ealam:
[=Century Gothic] اگر بنا باشد كه بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خواندن، دليل بر خلافت باشد، چرا افراد ديگر را ملاك قرار نمي دهيد؟!!!:Ealam:
[=Century Gothic]آقاي ابن عبد البر در كتاب تمهيد خود دارد كه:
[=Century Gothic]پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عبد الرحمان بن عوف را گفت كه بجاي او نماز بخواند و خودش هم پشت سر او اقتداء كرد.:Sokhan:
[=Century Gothic]آيا دليل از اين بهتر؟:Ealam:
پس آقاي عبد الرحمن بن عوف، خليفه بلا فصل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.:Ealam:
چون، هم بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خوانده و هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پشت سر او نماز خوانده است.

سوال سوم:
از يك طرف مي‌فرمايد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و شما طبق آيه شريفه:

و أمرهم شورى بينهم
(سوره شوري/آيه38)
آقايان آمدند سقيفه جمع شدند و خليفه معين كردند و تثبيت كردند كه انتخاب خلافت به عهده شورا است.

ما كدام حرف شما را بپذيريم؟

شما مي گوييد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با نصب ابوبكر بر اينكه بجاي خود نماز بخواند،

خواست تثبيت كند كه خليفه من ابوبكر است و از آن طرف هم مي گوييد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) احدي را براي خلافت معين نكرد و انتخاب خليفه را به عهده مردم گذاشت،

ما اين دو را چگونه با هم جمع كنيم؟:Ealam:

قطعا اين جواب را خواهند داد كه نماز ابوبكر، دليل جليّ (آشكار) نيست و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خواست كه زمينه سازي كند كه اگر ريش سفيدان و خبرگان خواستند در همايش سقيفه يكي را به عنوان خليفه انتخاب كنند،

شايسته ترين را انتخاب كنند.

ما هم قبول مي كنيم كه نماز ابوبكر، دليل خفيّ بود نه جليّ؛ بلكه دليل جليّ، انتخاب خبرگان و ريش سفيدان در سقيفه است كه ابوبكر را به عنوان خليفه انتخاب كردند و با اين عملشان، صحابه، ثابت كردند كه خلافت انتصابي نيست و انتخابي است.

آقاي
[=Century Gothic]نوری, [=Century Gothic]اهل سنت و ..!..و..!به ما جواب بدهيد كه پس چرا در رابطه با خلافت آقاي عمر، نگذاشتند انتخابات صورت بگيرد؟:Ealam:
كدام انتخاب و كدام شوراي حل و عقد؟:Ealam:

چه كسي آمد براي آقاي عمر رأي داد؟:Ealam:

به چه مجوز شرعي از قرآن و سنت، آقاي ابوبكر نوشت كه اي مسلمانان‌، بعد از من، آقاي عمر خليفه است؟:Ealam:

عمر هم نامه ابوبكر را آورد در مسجد خواند كه:

ايها الناس اسمعوا كلام خليفة رسول الله

گوش بكنيد كه خليفه رسول الله چه مي‌گويد

جعلت عليكم
يا وليت عمر خليفة لكم
قرآن مي‌گويد:

لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنة
(سوره احزاب/آيه21)
شما كه مي گوييد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد.

اگر بنا بود ابوبكر از روش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تبعيت كند، نبايد خليفه معين مي كرد.

پس چرا خليفه معين كرد؟:Ealam:

با اينكه اكثريت صحابه اعتراض كردند. حتي خود ابن‌تيميه حراني صراحت دارد كه صحابه و مهاجرين و انصار آمدند به ابوبكر گفتند::Sham:

وليت علينا رجلا فظا غليظا ما ذا تقول لربك اذا لاقيت.

يك آدم خشن و بد اخلاق و تندي به نام عمر را براي ما خليفه كردي. جواب خدا را چه خواهي داد؟

ملل و نحل شهرستاني، ج1، ص25 - شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج1، ص164 - مصنف ابن أبي شيبة، ج7، ص485 - تاريخ دمشق ابن عساكر، ج30، ص413

اميرالمؤمنين (عليه السلام)، طلحه، زبير، مهاجرين، انصار و ... و توده مردم اعتراض كردند. ولي جناب ابوبكر به حرف هيچكس اهميت نداد و گفت من مي دانم جواب خدا را چه بدهم. مي گويم كه به نظر من، عمر، ساده ترين و متدين ترين و پاك ترين و ... است.

شما از آن طرف صحابه را براي ما چماق كرده ايد و مي كوبيد كه هرگونه مخالفت با صحابه، كفر و شرك است.

بن جبرين شما فتوا مي دهد كه شيعيان كافر هستند، چون نسبت به صحابه جسارت مي كنند. اگر شيعه به صحابه بگويد كه بالاي چشمت ابروست، او كافر و مشرك است؛ اما اگر جناب ابوبكر براي تمام صحابه ارزش قائل نشود، هيچ اشكالي ندارد.

مگر شما نمي گوييد:

أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم

حالا اگر شيعه بيايد به اقتداي به ابوبكر، براي صحابه ارزش قائل نباشد، شما چه جوابي داريد؟:Sokhan:

بر اين عقيده هستم كه از الطاف خفيه الهي است كه سخني از زبان يك شخصيت سني يا وهابي دربيايد و زمينه و بستري را براي ما فراهم كند تا حقائق مذهب خودمان را مطرح كنيم و بيائيم مقايسه كنيم. :Sham::Sham:

رضا;43940 نوشت:

با سلام
جناب نوری تند نروید!!!
بیاید ببينيم آيا شيعه بدعت گذار است كه مي‌گويد حضرت علي (عليه السلام) خليفه است؟ يا آقايان اهل سنت بدعت گذارند كه مي گويند ابوبكر خليفه بوده است؟
بيايند با هم مقايسه كنيم و مردم خالي از ذهن و آزاد انديش را هم به قضاوت فرا بخوانيم.:sham:
از آيه ولايت و تطهير و اطاعت و مباهله گرفته تا حديث الدار و حديث منزلت و حديث غدير و ... كه زيربناي اعتقادي شيعه است در اثبات خلافت آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام).:sham::sham:
شما چه داريد كه بگوييد؟ نهايت تلاش شما دراثبات خلافت ابوبكر اين است كه:
وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مريض بودند، در آخرين لحظه حياتش، به عايشه فرمودند:
مروا ابا بكر فليصل بالناس.
به ابوبكر بگوييد كه براي مردم نماز بخواند.
صحيح بخاري، ج1، ص162 - صحيح مسلم، ج2، ص22



شما كتاب هاي اهل سنت را ببينيد.
كتاب مواقف قاضي عضدالدين ايجي كه از قوي ترين و مفصل ترين كتاب كلامي اهل سنت است و امروز، هر چه اهل سنت دليل دارند، يا مديون قاضي عضدالدين ايجي هستند يا شرح مواقف سيد جرجاني يا كتاب مغني قاضي عبدالجبار معتزلي. تمام مذاهب چهارگانه، هر چه در كتب كلامي خود دليل دارند، برگرفته است حرف هاي قاضي عبدالجبار معتزلي و قاضي عضدالدين ايجي.
بنابراين،‌ قوي ترين و مفصل ترين و محكم ترين دليل اينها براي اثبات خلافت ابوبكر اين است كه:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه ابابكر را در آخرين لحظات بجاي خودش فرستاد نماز بخواند، ابوبكري كه لياقت دارد بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز بخواند، قطعا لياقت دارد كه بجاي ايشان هم خلافت كند.

آيا دليلي بهتر از اين مي خواهيد؟
حالا ما از شما - اهل سنت و ( جناب نوری) - چند سؤال داريم كه جواب مي خواهيم::sokhan:

سؤال اول:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در همان بيماري كه مي فرمايد ابوبكر برود بجاي او نماز بخواند تا تثبيت شود خلافت ابوبكر، در آن بيماري، غير از «مروا ابا بكر» چيزهاي ديگري هم فرمودند. فرمود:
ائتوني بكتف و دواة اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي
صحيح بخاري، ج1، ص37 - صحيح مسلم، ج5، ص76
يا:
هلم اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي
صحيح بخاري، ج5، ص137 - صحيح مسلم، ج5، ص76
و همه گفتند كه:
إن الرجل ليهجر:ghamgin:
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هذيان مي‌گويد.
چطور شد كه اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بگويد:
ائتوني بكتف و دواة اكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي
مي خواهم چيزي براي شما بنويسم كه شما را براي هميشه از گمراهي بيمه كنيد.
شما در آنجا گفتيد كه:
إن الرجل ليهجر:ghamgin:
ولي وقتي مي‌گويد:
مروا ابا بكر فليصل بالناس.
آن جمله را به كار نمي بريد؟؟؟:ealam:
قضيه چيست؟
چرا يك بام و دو هوا؟
اين را جواب بدهيد.:ealam:
فرصت خوبي است كه ما سنگ هايمان را باز كنيم.:sham:
جوانان شيعه هم ببينند كه اگر ادله شما قوي است،
ما هم ابائي نداريم و بيايند سني شوند و ناراحت هم نمي شويم.
ولي اگر جوانان شما، خصوصا آقازاده شما، اگر ديدند كه ادله فرهنگ شيعه محكم است و آمدند شيعه شدند، نبايد اينگونه خروش كنيد و از كوره در برويد و حرف هاي بي اساس بزنيد.
قرآن مي‌گويد:
فبشر عباد * الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه (سوره زمر/آيه17 – 18)

[="microsoft sans serif"]شما باز سراغ قضیه ی در خواست کاغذ قلم در روز آخر زندگی پیامبر رفتید پس منم مجبورم پاسخ دهم

در احادیث دارید که توصیه شده که مو من هر شب که می خوابد وصیت نامه اش زیر سرش باشد

حال چطور پیامبر روزها و ماهاقبل از بیماری اش وصیت نامه اش را مبنی بر جانشینی حضرت علی به صورت کتبی ننوشته و کنار نگذاشته و امر مهمی مثل این را به لحظات نزدیک به فوت موکول کرده که آن هم اجرا نشد؟؟؟؟

در صورتیکه می دانیم مثلا مرحوم آقای خمینی [="red"]سالها قبل از وفاتش[/] وصیت نامه اش را نوشته بود و حتی آقای خامنه ای وصیت نامه ای دارند که مربوط به [="blue"]قبل از انقلاب[/] است
خوب حالا این سوال برای من مطرح است که ::

[="blue"]آیا (اعوذ بالله ) حضرت محمد از امام خمینی وآقای خامنه ای پیش بینی اش کمتر بوده[/] که وصیت خودش را لااقل چند روز قبل از وفات یا بیماری ننویسند ؟
و بگذارد دقیقه ی 90 عمرش که آن طور که شما می گویید تاثیری هم نداشته باشد !!

پیامبر اگر واقعا می خواست علی جانشینش شود بعد از به قول شما نزول آیه ی ولایت و قطعی شدن امامت علی از طرف خدا ؛ [="red"][="blue"]شب هما ن روز نزول آیه ی فوق یا روز های بعد[/] [/] وصیت نامه اش را نوشته و در آن عنوان می کرد
آی مسلمانان این وصیت من به شما است که بعد از مرگم علی طبق فلان آیه امام شماست
در صورتی که او این کا ر را نکرد فقط روز ولحظات آخر عمرش به فکر وصیت نامه افتاد !!!!!!!!
اگر واقعا فرمان خدا بود دست کم از روز ها و هفته ها قبل وصیت نامه را حاضرو آماده می کرد که [="red"]دیگر بهانه ای نباشد [/]
شما هر کاری بکنید نمی توانید عقلانی و منطقی امامت علی را اثبات کنید
فقط بر اساس آتش گرفتن احساسات ارثی و غلیان هیجانات درونی واکنش نشا ن می دهید
ومن شیعه بودم اما [="yellowgreen"]دیگر به هیچ مذهبی پای بند نیستم[/] چون نیازی به باور کردن ادعاهای ثابت نشده ندارم [="red"]
و اگر شیعه می ماندم در برابر خداپاسخی برای تعصبات به ارث رسیده و پوشالی خود نداشتم [/]

و من غلامعلی نوری ام
و درود بر راستپذیران [/]

غلامعلی نوری *;43946 نوشت:
[=microsoft sans serif]شما باز سراغ قضیه ی در خواست کاغذ قلم در روز آخر زندگی پیامبر رفتید پس منم مجبورم پاسخ دهم

در احادیث دارید که توصیه شده که مو من هر شب که می خوابد وصیت نامه اش زیر سرش باشد

حال چطور پیامبر روزها و ماهاقبل از بیماری اش وصیت نامه اش را مبنی بر جانشینی حضرت علی به صورت کتبی ننوشته و کنار نگذاشته و امر مهمی مثل این را به لحظات نزدیک به فوت موکول کرده که آن هم اجرا نشد؟؟؟؟


[=century gothic]
با سلام جناب نوری مطلب را منحرف نکنید!!!:Ealam:
تا جوابی ندارید !!مطلب را منحرف میکنید!!و بی مذهب میشوید !!:Gig:
اگر جوابی دارید بدهید!!؟
اگر شما اهل هیچ مذهبی نیستی به قول مجید عزیز چرا همش اینطرفی غش میکنی؟،!:Labkhand:
نه جناب نوری ان موقع که در سایتهای ضد شیعه مطلب مینوشتید میگفتید که شما مذهبی را قبول
ندارید [=century gothic] !!؟
آنجا کف و دست و هورا!!میزدند و لذت میبردید!!

اینجا جواب محکم میشنوید!!:Sham:
مگر غیر از این است؟

[=arial] حداقل در طول 10 سال حضور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مكه، 25 نفر را تاريخ ثبت كرده است كه بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خوانده اند. اگر بنا باشد كه بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خواندن، دليل بر خلافت باشد، چرا افراد ديگر را ملاك قرار نمي دهيد؟!!!:Sham::Sham:


[=Century Gothic]كدام حرف را بپذيريم؟!! [=Century Gothic]

[=century gothic]از يك طرف رواياتي از قول عايشه ذكر شد مبني بر امامت جماعت ابوبكر از سوي پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم از طرف ديگر رواياتي از قبيل روايت زير را داريم كه تمام رواياتي را كه قبلا ذكر شد را رد مي‌كند:
[=century gothic] عن عائشة قالت: اشتكى رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) فدخل عليه ناس من أصحابه يعودونه فصلّى رسول اللّه جالساً فصلّوا بصلاته قياماً.
[=century gothic]عايشه مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به بيماري مبتلا شد و گروهي از اصحاب به عيادت حضرت آمدند و در همين حال حضرت به صورت نشسته براي آنان نماز خواندند و آنان نيز به حضرت اقتدا نمودند.
[=century gothic]صحيح مسلم، ج 2، ص19.

[=century gothic]عن عائشة: أنّ رسول اللّه صلى الله عليه وسلم صلّى فى مرضه وهو جالس وخلفه قوم.
[=century gothic]عايشه مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در ايّام بيماري خود نشسته نماز خواندند و پشت سر حضرت نيز گروهي به نماز ايستادند.
[=century gothic]مسند احمد، ج 6، ص 57 .

[=century gothic]عن عائشة: صلّى رسول اللّه صلى الله عليه وسلم خلف أبي بكر قاعداً فى مرضه الذى مات فيه
[=century gothic]عايشه مي‌‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در ايام بيماري خود كه منجر به وفاتش گرديد به طورنشسته نماز خواند در حالي كه ابوبكر نيز پشت سر حضرت اقتدا نمود.
[=century gothic]مسند احمد، ج 6 ، ص 159 .

ابوبكر بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم مقدّم مي‌شود [=Century Gothic]:Ealam:

[=century gothic]امّا متن زير فرضيه و حقيقتي ديگر از نماز ابوبكر را در فراروي ما ترسيم مي‌كند!
كه در اين صورت پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم با متوجه شدن از نماز ابوبكر خود به مسجد آمده و به نماز ايستاده و ابوبكر فقط تكبير‌گو بوده است!!!

[=century gothic] عن عائشة: قال رسول اللّه صلى الله عليه وسلم فى مرضه الذى مات فيه: مروا أبابكر يصلّى بالناس ... وصلّى النبى خلفه قاعداً
[=century gothic]عايشه مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در ايام بيماري كه در آن وفات يافت فرمود: برويد و به ابو بكر بگوئيد تا به نماز بايستد ... و پيامبر نيز به صورت نشسته به ابوبكر اقتدا كرد.
[=century gothic]مسند احمد، ج 6 ، ص 159 .
[=century gothic]و اين در حالي است كه اين مطلب با آيه شريفه سوره حجرات «ولا تقدموا بين يدي الله و رسوله» تناقض كامل داشته و تمام فقهاي مذاهب اربعه و نيز علماي اعلام شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه چنين نمازي باطل است.

ابوبكر تكبير‌گويي بيش نبوده‌ است [=Century Gothic]:Ealam:

[=century gothic]ابن حجر در اين مورد از قول شافعى رئيس مذهب شافعيه مى‌گويد:
[=century gothic] ... قد صرّح الشافعي بأنه صلى الله عليه [وآله] وسلم لم يصل بالناس في مرض موته في المسجد إلا مرة واحدة وهي هذه التي صلى فيها قاعدا وكان أبو بكر فيها أولا إماما ثم صار مأموما يسمع الناس التكبير ...
[=century gothic]... شافعى به صراحت بيان مى‌دارد كه پيامبر صلى اللّه عليه [وآله] براى مردم در دوران بيماريش ـ كه به سبب آن وفات يافت ـ نماز نخواند مگر يك بار، و آن همان نمازى بود كه در حال نشسته خواند و ابوبكر در آن نماز، ابتدا امام بود، ولى پس از آن مأموم شد كه صداى تكبير را به گوش مردم مى رساند ...
[=century gothic]فتح البارى في شرح صحيح البخاري ، ابن حجر ( 852 هـ ) ، ج 2 ، ص 145 .
در اين صورت ابوبكر در جايگاه پيامبر صلى اللّه عليه وآله، جز يك نماز نخوانده كه همان آخرين نماز پيامبر صلى اللّه عليه وآله بود كه در آن مأموم شده است:Ealam:

[=Book Antiqua]اعتراف ابن تيميه بر عدم ارتباط بين امامت جماعت و خلافت امّت [=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]فالاستخلاف في الحياة نوع نيابة لا بد منه لكل ولي أمر وليس كل من يصلح للاستخلاف في الحياة على بعض الأمة يصلح أن يستخلف بعد الموت فإن النبي صلى الله عليه و سلم استخلف في حياته غير واحد و منهم من لا يصلح للخلافة بعد موته
[=Book Antiqua]جايگزيني هر شخص به جاي شخص ديگر در زمان حيات او نوعي نيابت محسوب مي‌گردد، كه هر ولي امري ناگزير از آن مي‌باشد. امّا اين گونه نيست كه هر كس در زمان حيات شخصي چنين صلاحيتي داشت، بعد از وفات او هم اين صلاحيت را دارا باشد. همان‌گونه كه پيامبر صلي الله عليه [وآله] وسلّم در زمان حيات خود تعداد زيادي از صحابه را براي امامت جماعت برگزيد و حال آن كه عدّه‌اي از آنها صلاحيّت خلافت بعد از او را نداشتند. [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]منهاج السنة النبوية ، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس،ج 7 ، ص 339 . الناشر : مؤسسة قرطبة الطبعة الأولى ، 1406 ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ، عدد الأجزاء : 8

[=Book Antiqua]تعيين جانشين از سوي پيامبر امري مرسوم و متداول بوده است. [=Book Antiqua]:Ealam:

[=Book Antiqua]پيامبر گرامى صلّي الله عليه وآله‌ براى چند روز هم كه از مدينه بيرون مى‏رفت يكى از اصحاب خود را به عنوان جانشين معيّن مى‏فرمود:
[=Book Antiqua] ... النبي صلى الله عليه وسلم استخلف في كل غزاة غزاها رجلا من أصحابه
[=Book Antiqua]... رسول خدا صلي الله عليه [وآله] وسلّم در هر جنگي كه عازم مي‌گرديدند شخصي از اصحاب خود را به جانشيني خود تعيين مي‌نمودند. :Sham::Sham:
[=Book Antiqua]تفسير القرطبي، قرطبي(671 هق )، ج 1، ص 268 [=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]سالم مولي ابي حذيفه هم از سوي پيامبر به نماز ايستاده است [=Book Antiqua]

[=Book Antiqua] 692 - حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ عِيَاضٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ لَمَّا قَدِمَ الْمُهَاجِرُونَ الأَوَّلُونَ الْعُصْبَةَ - مَوْضِعٌ بِقُبَاءٍ - قَبْلَ مَقْدَمِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - كَانَ يَؤُمُّهُمْ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِى حُذَيْفَةَ
[=Book Antiqua]زماني كه گروه اوّل از مهاجرين به منطقه قباء رسيدند تا قبل از آن كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به مدينه بيايد سالم مولي ابي حذيفه امامت جماعت را به عهده داشت. [=Book Antiqua]:Ealam:
[=Book Antiqua]صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 170 ، كتاب الاذان ، باب العبد و المولي

[=Book Antiqua]آيا اين امر مي‌تواند دليل ارجحيّت او براي خلافت پس از رسول خدا باشد؟:Ealam:
[=Book Antiqua] چرا كه او به گواهي منابع اهل سنّت مدّت‌ها قبل، از سوي رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم به امامت جماعت انتخاب شده بود.

[=Book Antiqua] ابن امّ مكتوم نابينا براي خلافت از ابو بكر سزاوارتر است. [=Book Antiqua]:Ealam:

[=Book Antiqua] 595 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَنْبَرِىُّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا ابْنُ مَهْدِىٍّ حَدَّثَنَا عِمْرَانُ الْقَطَّانُ عَنْ قَتَادَةَ عَنْ أَنَسٍ أَنَّ النَّبِىَّ -صلى الله عليه وسلم- اسْتَخْلَفَ ابْنَ أُمِّ مَكْتُومٍ يَؤُمُّ النَّاسَ وَهُوَ أَعْمَى.
[=Book Antiqua]... پيامبر صلّي الله عليه [وآله] وسلّم ابن امّ مكتوم را كه شخصي نابينا بود به امامت برگزيدند. :Sham:
[=Book Antiqua]سنن أبي داود، أبو داود سليمان بن الأشعث السجستاني، ج 1، ص 143 . [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] قال ابن عبد البر روى جماعة من أهل العلم بالنسب والسير أن النبي صلى الله عليه وسلم استخلف بن أم مكتوم ثلاث عشرة مرة في الأبواء وبواط وذي العشيرة وغزوته في طلب كرز بن جابر وغزوة السويق وغطفان وفي غزوة أحد وحمراء الأسد ونجران وذات الرقاع وفي خروجه من حجة الوداع وفي خروجه إلى بدر
[=Book Antiqua]...پيامبر صلّي الله عليه [وآله] و سلّم سيزده مرتبه ابن ام مكتوم را به جاي خود معيّن نمودند... :Sham:
[=Book Antiqua]الإصابة، ابن حجر(852 هق)، ج 4، ص 495 . [=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua] تعدادي از جانشينان پيامبر در امور مختلف كه بعضي از امامت جماعت با اهميت‌تر است. :Sham::Sham::Sham:[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]در ذيل اسامي افرادي كه از سوي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم براي اموري كه بعضاً از امامت جماعت به مراتب اهميت بيشتري داشته فهرست شده و اگر بنا باشد صرف استخلاف و نيابت داشتن در بعضي امور، اعمّ از امامت جماعت و غيره دليل بر شايستگي براي خلافت باشد بسياري از اين افراد براي خلافت سزاوارترند: [=Book Antiqua]:Sham::Sokhan:
[=Book Antiqua] استخلف [النبي(ص‌)‌‌] على المدينة ، ابن أم مكتوم ثلاث عشرة مرة في غزواته... [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] واستخلف أبا رهم الغفاري كلثوم بن حصين حين سار إلى مكة وحنين والطائف [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] واستخلف محمد بن مسلمة في غزوة قرقرة الكدر [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وفي غزوة بني المصطلق ، نميلة بن عبد الله الليثي [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وفي غزوة الحديبية ، عو يف بن الأضبط من بني الديل [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وفي غزوة خيبر ، أبا رهم الغفاري [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وفي عمرة القضاء ، أبا رهم أيضا [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وفي غزوة تبوك ، سباع بن عرفطة الغفاري [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وفي بعض غزواته ، غالب بن عبد الله الليثي [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] واستخلف على مكة عند انصرافه عنها ، عتاب بن أسيد فلم يزل عليها حتى مات أبو بكر [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وعثمان بن أبي العاصي الثقفي على الطائف [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وسالم بن عثمان بن معتب على الأحلاف من ثقيف على بني مالك [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وعمرو بن سعيد بن العاصي على قرى عربية خيبر ووادي القرى وتيماء وتبوك [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] ... والحكم بن سعيد بن العاصي على السوق [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] و فرق اليمن فاستعمل على صنعاء ، خالد بن سعيد بن العاصي [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وعلى كندة والصدف ، المهاجر بن أبي أمية [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وعلى حضر موت ، زياد بن لبيد الأنصاري أحد بني بياضة [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] ومعاذ بن جبل على الجند والقضاء وتعليم الناس الاسلام وشرائعه وقراءة القرآن [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] و ولى أبا موسى الأشعري ، زبيد ورمع وعدن والساحل [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وجعل قبض الصدقات مع العمال الذين بها إلى معاذ بن جبل [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وبعث عمرو بن حزم إلى بلحارث بن كعب [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وأبا سفيان بن حرب إلى نجران [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وقد بعث أيضا عليا إلى نجران فجمع صدقاتهم [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وقدم على رسول الله صلى الله عليه وسلم في حجة الوداع [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] و سعيد بن القشب الأزدي حليف بني أمية على جرش وبحرها [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] والعلاء ابن الحضرمي على البحرين ثم عزله [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وولى أبان بن سعيد وبحرها [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبان على البحرين [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وعمرو بن العاصي إلى عمان [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم وعمرو عليها [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] ويقال : قد كان بعث أبا زيد الأنصاري إلى عمان [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] وسليط بن سليط أحد بني عامر بن لؤي إلى أهل اليمامة فأسلموا [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua] فأقرهم رسول الله صلى الله عليه وسلم على ما في أيديهم وأموالهم [=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]تاريخ خليفة بن خياط، خليفة بن خياط العصفري(240 هق)، ص 62 .

رضا;43955 نوشت:

با سلام جناب نوری مطلب را منحرف نکنید!!!:ealam:
تا جوابی ندارید !!مطلب را منحرف میکنید!!و بی مذهب میشوید !!:gig:
اگر جوابی دارید بدهید!!؟
اگر شما اهل هیچ مذهبی نیستی به قول مجید عزیز چرا همش اینطرفی غش میکنی؟،!:labkhand:
نه جناب نوری ان موقع که در سایتهای ضد شیعه مطلب مینوشتید میگفتید که شما مذهبی را قبول
ندارید
[=century gothic] !!؟
آنجا کف و دست و هورا!!میزدند و لذت میبردید!!

اینجا جواب محکم میشنوید!!:sham:
مگر غیر از این است؟

حداقل در طول 10 سال حضور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مكه، 25 نفر را تاريخ ثبت كرده است كه بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خوانده اند. اگر بنا باشد كه بجاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز خواندن، دليل بر خلافت باشد، چرا افراد ديگر را ملاك قرار نمي دهيد؟!!!:sham::sham:

[ealam:

[="microsoft sans serif"]من شناختی در احادیث ، جزییات و کتابهای اهل سنت ندارم که بخواهم آنها را نقد کنم یا علیه آنان بنویسم

مطمئن باشید اگر به اندازه ی [="red"]مذهب به ارث رسیده ی پیشین خودم [/]( شیعه ) در مورد اهل سنت اطلاع داشتم از آنها نیز

انتقاد می کردم ولی چون خودم شیعه بوده ام و با عقاید شیعه بزگ شده و از آن اطلاع دارم پس از شیعه انتقاد می کنم و ایراد می گیرم در ضمن عقاید شیعه بطور کلی مرا از مذهب رویگردان کرده است و لزومی نمی بینم که وقت خود را صرف بررسی جزییات اعتقادات مذهب های دیگر کرده و از آنهاهم انتقاد کنم

چرا که وقتی وضع مذهب حقه ای !!!!؟؟؟ مثل شیعه این چنین باشد وضعیت دیگر مذاهب دیگر کاملا روشن است

در ضمن خدا وکیلی و بی طرفانه تا آنجایی که آگاهی عمومی ام کمک کند [="Blue"]اعتراف می کنم که [/]

[="red"]اعتقادات کلی اهل سنت با قرآن سازگار تر و هماهنگ تر از اعتقادات شما شیعه هاست [/]

[="seagreen"][="DarkOrange"]و اگر قرار بود ومجبور بودم مذهبی را انتخاب کنم بسیاری از عقایدم را در اهل سنت می یافتم [/]:Gol:
[/]

[="blue"]مذهب انسان خردمند را از مذهب متنفر می کند چون مذهب فقط چاپلوسی ، ریا کاری، خیالسالاری و افسانه باوری را ترویج می کند و انسان را به دل خوش کردن به سرابها ی به ارث رسیده از پیشینان تشویق می نماید واز دین ساده ی خدایی دور می کند
[/]

[="darkgreen"]شما حتی در نوشته های من تفکر نمی کنید فقط و فقط تند تند حدیث فرسوده بار زده و گفته های پیشنیان را اینجا خالی می کنید بنابراین هیچ هدایتی برای شما امید نمی رود ودر جهل خود خواهید ماند [/]
[/]

غلامعلی نوری;43937 نوشت:
بنام خدا

درود بر راستجویان

در روزهای آخر عمر پیامبر که پیامبر نمی توانست به نماز جماعت برود ابوبکر را برای امام جماعت و پیشنماز مسلمانان انتخاب کردند

حال پرسشی بوجود می آید

چرا با وجود ادعای شیعه مبنی بر ولایت و امامت علی ایشان برای اینکار انتخاب نشد که تا پیامبر زنده بود به آنها بفهماند که امام شما علی است نه کس دیگر که اینقدر اختلاف هم بوجود نیاید !

بسم رب الحسین علیه السلام

سلام بر شما

با کسب اجازه از استاد " رضا " عزیز ، برخی مطالب را بیان می کنم .....

نکته ای که در این شبهه می باشد این است که چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، ابی بکر را بعنوان امام جماعت فرستادند ، پس او جانشین است !!!

بر این شبهه می توان چندین اشکال - بر اساس مبانی خود اهل خلاف - وارد کرد .

اهل علم می دانند که وقتی پیامبر اکرم در حال احتضار بودند ، لشکری را ترتیب دادند به فرماندهی اسامه بن زید .

و سپس تاکید فراوان داشتند تا لشکر وی از شهر خارج شود و بر کسانی که از این امر تخلف کنند لعنت فرستادند ....

ایشان فرمودند :" لعن الله من تخلف عن جیش اسامه " یا " جهزوا جیش اسامه لعن الله من تخلف عنه " ( خداوند کسی را که به همراه لشگر اسامه نرود ، لعنت کند )
الملل و النحل – شهرستانی – ج 1 ص 23 ، شرح نهج البلاغه – ابن ابی الحدید شافعی – ج6 ص 52 ، شرح المواقف – جرجانی – ج 8 ص 376 ، المواقف – ایجی – ج 3 ص 650

و در کتب اهل خلاف ثبت است که جنابان ابی بکر و عمر ، در این لشگر حضور داشتند و پیامبر به آنان امر کرده بودند که به همراه لشگر بروند .

حلبی در " السیره الحلبیه " ج 3 ص 227 ( سریه اسامه بن زید ) می گوید :
فلما أصبح يوم الخميس عقد صلى الله عليه وسلم لأسامة لواء بيده ثم قال اغز باسم الله وفي سبيل الله وقاتل من كفر بالله فخرج رضي الله تعالى عنه بلوائه معقودا فدفعه إلى بريدة وعسكر بالجرف فلم يبق أحد من وجوه المهاجرين والأنصار إلا اشتد لذلك منهم أبو بكر وعمر وأبو عبيدة بن الجراح وسعد بن أبي وقاص رضي الله تعالى عنهم فتكلم قوم وقالوا يستعمل هذا الغلام على المهاجرين الأولين والأنصار ...

صبح روز 5شنبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، لوایی به دست اسامه داد و فرمودند : به نام خدا و در راه خدا جنگ کن و هر کس که کفر به خدا می ورزد را به قتل برسان . پس اسامه با لوای خویش خارج شد و آن را به بریده داد و لشکر را بر روی کوه سکنی داد . پس کسی از مهاجرین انصار نبودند که این عمل ( فرماندهی اسامه ) بر ایشان سنگین نیاید که برخی از آنان عبارت بودند از ابی بکر و عمر و ابوعبیده جراح و سعد بن ابی وقاص و آنها اعتراض کردند و می گفتند که این جوان بر مهاجرین اولین و انصار مسلط شده است .

ابن سید الناس نیز در " عیون الاثر " ج 2 ص 352 می گوید :
" عقد لأسامة لواء بيده ثم قال اغز بسم الله وفى سبيل الله فقاتل من كفر بالله فخرج بلوائه معقودا فدفعه إلى بريدة بن الحصيب الأسلمي وعسكر بالجرف فلم يبق أحد من وجوه المهاجرين الأولين والأنصار إلا انتدب في تلك الغزوة منهم أبو بكر وعمر بن الخطاب وأبو عبيدة بن الجراح وسعد بن أبي وقاص وسعيد بن زيد وقتادة بن النعمان وسلمة بن أسلم بن حريس.. "

این امر نشان می دهد که ابی بکر و عمر جزء سپاهی بودند که باید از شهر خارج می شدند و باید در رکاب اسامه شمشیر می زدند و لذا اصلا نمی بایست در شهر می ماندند .....

در ضمن اعتراض ایشان به تصمیم گیری پیامبر نشان می دهد که ایشان به راحتی در مقابل کلام وحی ( کلام نبوی ) ایستادگی می کردند !!!!

ابن حجر عسقلانی در " فتح الباری " ج 8 ص 115 می گوید :
وكان ممن انتدب مع أسامة كبار المهاجرين والأنصار منهم أبو بكر وعمر وأبو عبيدة وسعد وسعيد وقتادة بن النعمان وسلمة بن أسلم...

کسانی که مامور به رفتن با اسامه بودند همانا از بزرگان مهاجرین و انصار بودند همانند ابی بکر و عمر و ابوعبیده و سعد و سعید و قتاده بن نعمان و سلمه بن اسلم

و در ادامه هم ( ضمن بیان کلام ابن تیمیه در رد صحت این جریان ) می گوید که ابن اسحاق ، واقدی ، ابن جوزی ، ابن عساکر جریان همراهی گروهی از مهاجرین و انصار ( از جمله ابی بکر ) را بیان کرده اند .

لذا وجود این قرائن داخلی و خارجی ، نشان از تناقض جریان دارد .

چگونه است که پیامبر دستور میدهند که ابی بکر و عمر و ... به همراه لشگر از شهر خارج شوند و متخلف از این دستور را لعن می کنند ولی سخن خود را نقض کرده و می گویند که ابی بکر امام جماعت شود ؟؟؟!!!!!

پس بنابر اعتقاد تمامی مسلمانان مبنی بر اینکه پیامبر سخن عبث و بیهوده و متناقض نمی گوید و از این امور ، پاک ومبری است و بنابر منابع اهل خلاف مبنی بر حضور جناب ابی بکر در لشگر اسامه در خارج شهر ، مشخص می شود که مساله امام جماعت بودن جناب ابی بکر ، خود در پرده ای ابهام است و اصل ماجرا زیر سوال می رود !!!

*************

حال اگر فرض کنیم که پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند که ابی بکر بجای ایشان نماز بخوانند . آیا این امر نشان از انتصاب ایشان برای جانشینی است ؟؟؟!!!

اگر انتصاب برای امام جماعت شدن ، نشان از جانشینی دارد ، پس عبدالرحمن بن عوف باید جانشنین می شد زیرا او زودتر از ابی بکر ، بعنوان امام جماعت انتخاب شده بود .

ابی داوود سجستانی در سنن خود ج 1 ص 40 ( کتاب الطهاره – باب المسح علی الخفین ) می گوید :
" فأقبلنا نسير حتى نجد الناس في الصلاة قد قدموا عبد الرحمان بن عوف فصلى بهم حين كان وقت الصلاة ، ووجدنا عبد الرحمان وقد ركع بهم ركعة من صلاة الفجر ، فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم فصف مع المسلمين ، فصلى وراء عبد الرحمان بن عوف الركعة الثانية ، ثم سلم عبد الرحمان فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم في صلاته ... "

( جالب است که در نماز ، پیامبر و فرستاده خدا بر جناب عبدالرحمن بن عوف ، اقتدا می کند !!!!!! )

ابن عبدالبر در" التمهید " ج 11 ص 123 – 127 ، واقدی در " المغازی " ج 3 ص 1012 ، یوسف المزی در " تهذیب الکمال " ج 14 ص 122 هم بیان کرده اند که بجای پیامبر ، جناب عبدالرحمن بن عوف ، امام جماعت شد.

حال اگر صرفا امام جماعت شدن ارزش است ، پس لیاقت عبد الرحمن بن عوف برای جانشینی بیشتر است زیرا زودتر امام جماعت شد ند !!!!!

***

در برخی روایات نیز تصریح شده است که ابی بکر پشت سر پیامبر نماز خوانده است ....

شوکانی در " نیل الاوطار " ج 3 ص 183 روایت می کند که ابی بکر برای نماز به مسجد رفت ولی خود پیامبر در محراب دید ....

البته وی در ادامه بیان می کند که ابی بکر به پیامبر اقتدا کرد و مردم نیز به ابی بکر !!! ولی این در حالی است که فقه اهل خلاف بر خلاف این سخن می باشد ....

جزیزی در " الفقه علی مذاهب الاربعه - کتاب الصلاه - إمامة المقتدي بإمام آخر " می گوید :

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ومن شروط صحه الامامه ان لا یکون الامام مقتدیا بامام غیره
[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] شرط صحت امامت این است که امام به دیگری ( امام دیگر) اقتدا نکرده باشد .[/]
[/]
پس فساد این روایت عملا مشخص است ....

در برخی روایات نیز اشاره شده است که ابی بکر بعنوان مکبّر نماز بوده است ....

مسلم در صحیح خود - کتاب الصلاه - باب استخلاف الامام چنین می گوید :

فأتي برسول الله صلى الله عليه و سلم حتى أجلس إلى جنبه وكان النبي صلى الله عليه و سلم يصلي بالناس وأبو بكر يسمعهم التكبير وفي حديث عيسى فجلس رسول الله صلى الله عليه و سلم يصلي وأبو بكر إلى جنبه وأبو بكر يسمع الناس


پیامبر صلی الله علیه و آله به مسجد آمد تا اینکه در کنار ابی بکر نشستند و پیامبر نماز می خواندند و ابی بکر تکبیر ایشان را به گوش مردم می رساند ( مکبّر بود )
.

این امر نیز نشان می دهد که نماز خواندن پیامبر پشت سر ابی بکر مردود است !!!!

این امر در نزد خود اهل خلاف نیز بسیاری اختلافی می باشد و لذا ابن جوزی در رد مطالب عبدالمغیث بن زهیر حربی ( که کتابی در اثبات نماز خواندن پیامبر پشت سر ابی بکر نگاشته است ) کتابی می نگارد به نام : افه اصحاب الحدیث . ( این کتاب با تحقیق آیت الله سید علی میلانی چاپ شده است )

وی در قسمتی از کتاب خود ( ص 56 ) چنین می گوید :

وفي هذه الأحاديث الصحاح المشروحة أظهر دليل على أن رسول الله صلى الله عليه وسلم كان الامام لأبي بكر ، لأنه جلس عن يساره ، وقولهم : يقتدي أبو بكر بصلاة رسول الله دليل على أن رسول الله صلى الله عليه ( وآله ) وسلم كان الامام ، فمن المعاند الآن ؟ ومن صاحب الهوى ؟

در این احادیث صحیح بیان شده ، دلیل ظاهر این می باشد که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ( در نماز ) امام ابی بکر بوده است زیرا ابی بکر در جانب چپ ایشان نشسته بود و این سخن ایشان که ابی بکر در نماز به پیامبر اقتدا کرد دلیل بر آن است که پیامبر امام بوده است . پس معاند الان کجاست و صاحب هوی کیست ؟ .

البته نکات رجالی نیز در این روایات وجود دارد که نظر به خلاصه نمودن ، از بیان آنها خودداری می کنیم .

و آخرین نکته این است : اگر پیامبر در حال احتضار به جناب ابی بکر فرمودند که بجای ایشان نماز بخواند ( البته در صورت قبول این تئوری بی اساس ) چرا جناب ابی بکر حرف پیامبر را قبول کردند ؟؟؟
مگر در جریان آوردن ( کاغذ و قلم ) برای وصیت کردن پیامبر ، ایشان را متهم به هذیان گویی نکردند و نگذاشتند که امرشان اطاعت شود ؟؟؟!!!!
چطور پیامبر در آن حال هذیان می گوید ولی در این زمان کاملا سالم است ؟؟؟؟

یا علی ع

موضوع قفل شده است