خواستگارم به دلم ننشسته ، چیکار کنم؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خواستگارم به دلم ننشسته ، چیکار کنم؟

دیگر داشتیم از هم جدا می شدیم که گفت: یک خواستگار دارم، همه ی مشخصاتش خوب است و هیچ ایرادی به او وارد نیست، همه می گویند قبول کنم اما ...
به دلم ننشسته
نمی دونم باید چه کنم؟

این جمله ای است که بسیاری از جوانان ما در رابطه با شخص مقابل خود می گویند؟ به نظر شما علت چیست؟ و راهکار چه می باشد؟
.
.
شما نظرات تون را بدید نهایتاً من نیز نظر خود را خواهم گفت. ولی در ابتدا منتظر شنیدن نظرات و راهکارهای شما هستم

sajedee;42659 نوشت:
دیگر داشتیم از هم جدا می شدیم که گفت: یک خواستگار دارم، همه ی مشخصاتش خوب است و هیچ ایرادی به او وارد نیست، همه می گویند قبول کنم اما ...
به دلم ننشسته

اجازه ندهد به زور(خانواده و..) به دل بنشیند چون حتما دل درد می گیرد

خوب البته زورکی که نمیشه! ولی این مواقع میگن بله رو بگین تموم شه بعدا خودش میاد تو دل :Nishkhand:

sajedee;42659 نوشت:
مشاوره در جیک ثانیه! دیگر داشتیم از هم جدا می شدیم که گفت: یک خواستگار دارم، همه ی مشخصاتش خوب است و هیچ ایرادی به او وارد نیست، همه می گویند قبول کنم اما ... به دلم ننشسته نمی دونم باید چه کنم؟ این جمله ای است که بسیاری از جوانان ما در رابطه با شخص مقابل خود می گویند؟ به نظر شما علت چیست؟ و راهکار چه می باشد؟ . . شما نظرات تون را بدید نهایتاً من نیز نظر خود را خواهم گفت. ولی در ابتدا منتظر شنیدن نظرات و راهکارهای شما هستم

من فکر میکنم اگه هر دو توی یک خوشه ان بععععله رو بگه بعدا علف به دهنش شیرین میشه

:dohkhtar:

sajedee;42659 نوشت:
دیگر داشتیم از هم جدا می شدیم که گفت: یک خواستگار دارم، همه ی مشخصاتش خوب است و هیچ ایرادی به او وارد نیست، همه می گویند قبول کنم اما ...
به دلم ننشسته
نمی دونم باید چه کنم؟


[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]دنیای شگفت و تو در توی دل، شناختنی است.
[=Century Gothic] - از برکت همین شناخت، می توان آن را در مسیر درست، هدایت کرد. گرچه دل، هادی ماست، اما ما هم می توانیم هادی دل شویم.
[=Century Gothic] دل ما را به این سمت و سو می کشاند، ما هم می توانیم آن را در بستر کشش های مطلوب و حق قرار دهیم. آن را به عنوان یک «ظرف» بشناسیم که محتوای آن، با تصمیم و اراده و انتخاب ما تأمین و پُر می شود.

[=Century Gothic]قلب پیشوا، قلب پیرو
[=Century Gothic]کسی به پیشوایی می رسد که پیروی هم کرده باشد.
[=Century Gothic]در روایات ما، از دل به عنوان پیشوا و هادی یاد شده است.

[=Century Gothic]امام صادق(ع) فرمود:
[=Century Gothic]«ان منزله القلب من الجسد، بمنزلة الامام من الناس»1
[=Century Gothic]جایگاه دل از تن، همچون جایگاه و موقعیت امام از مردم است.
[=Century Gothic]یعنی، اعضا و اندام انسان از مرکزیت دل فرمان می برند و قلب، فرمانده بدن است (البته قلب در اینجا، مرکز ادراک و تصمیم گیری است، نه تلمبه خانه خون بدن).:Sham:
[=Century Gothic]دل، گاهی یقین دارد، گاهی شک.:Sham:
[=Century Gothic] گاهی جای محبت است، گاهی جای کینه و نفرت. :Sham:
[=Century Gothic]گاهی حالت ایمان و قبول دارد، گاهی در موضع انکار و نفی و ناباوری است. :Sham:

[=Century Gothic]گاهی از حالت اطمینان و عزم و ثبات برخوردار است، گاهی وضعیت متزلزل، بی ثبات و در حال تغییر دارد. :Sham:
[=Century Gothic]این حالت ها در نحوه اقدام و عمل و تصمیم و رفتار صاحب دل اثر می گذارد. :Sham::Sham:

[=Century Gothic]پس بجاست که به امور و حالات و شرایط و اوصاف این دل برسیم و از آن غافل نباشیم. :Sokhan:
[=Century Gothic]اینجاست که باید دل را مورد نظارت قرار داد و به شاگردی به حضور عقل و دین فرستاد و راه ورود فرشتگان را به این خانه باز کرد و نوچه های شیطان را از آن بیرون کرد و مواظب حالات دل بود، به تعبیر دیگر کار «دربانی دل» را به عقل و دین سپرد،:Sokhan:

[=Century Gothic]دل های بیمار و مرده
[=Century Gothic]دل نیز مانند بدن بیمار می شود، اما بیماری آن گاهی پنهان و نامحسوس است و «بیمار دل» چون خود را بیمار حس نمی کند، به فکر درمان هم نمی افتد.
[=Century Gothic]دل نیز گاهی می میرد.:Sham:
[=Century Gothic] دلهای مردگان، از آثار حیات که شور و سوز و احساس و حرکت است، بی بهره می شوند.
[=Century Gothic] اینجاست که باید دمی مسیحایی آن را زنده کند.:Sokhan:
[=Century Gothic] گاهی هم دل تاریک می شود، و باید چراغی در آن افروخت.
[=Century Gothic] ولی چگونه؟
[=Century Gothic] راه درمان بیماری دل یا حیات بخشی به دل های فسرده و مرده چیست؟
[=Century Gothic]و تیره دلی چگونه زدوده می شود؟
[=Century Gothic]توصیه حضرت امیر(ع) به فرزندش امام مجتبی(ع) چنین است:
[=Century Gothic]«احی قلبک بالموعظة... و نوّره بالحکمة»2
[=Century Gothic]دلت را با «موعظه» زنده کن و آن را با «حکمت» روشنی بخش.:Kaf:

[=Century Gothic]این که بعضی ها از هر پندی گریزانند و سخنان موعظه آمیز را بر نمی تابند، بادست خود راه خیر و بیدرای و روشنایی را به روی خویش می بندند.

[=Century Gothic]دل، نیازمند موعظه است،:Sokhan:
[=Century Gothic]و گرنه زنگار غفلت آن را می گیرد، یا واعظ درونی، یا بیرونی.
[=Century Gothic] و البته واعظ درونی مؤثرتر است و به تعبیر روایات، اگر کسی از درون خود واعظ و پند دهنده ای نداشته باشد، مواعظ دیگران چندان بر او کارساز نیست.

[=Century Gothic]دل را باید با «پندپذیری» نرم کرد و با «موعظه» شیار زد، تا «بذر حکمت» در آن افشانده شود و بروید.:Sokhan:

[=Century Gothic]اگر قلب، قلب سالمی باشد، «چشم دل» هم خوب می بیند. :Sokhan::Gol:
[=Century Gothic]و اگر دل، نمرده باشد، «چشمه پند» از آن می جوشد.:Sokhan:
[=Century Gothic]و اگر قساوت قلب، که ثمره گناهان بسیار است، انسان را به بیماری قلبی مبتلا نساخته باشد، دل می تواند آینه ای باشد که حکمت برآن بتابد و حقیقت از آن بتراود.
[=Century Gothic].:Sham::Sham:

پی نوشت:
1. میزان الحکمه، ج5، ص216.
2. نهج البلاغه، نامه 31.

رضا;42691 نوشت:
با سلام

.
یعنی، اعضا و اندام انسان از مرکزیت دل فرمان می برند و قلب، فرمانده بدن است (البته قلب در اینجا، مرکز ادراک و تصمیم گیری است، نه تلمبه خانه خون بدن).:sham:
دل، گاهی یقین دارد، گاهی شک.:sham:
گاهی جای محبت است، گاهی جای کینه و نفرت. :sham:
گاهی حالت ایمان و قبول دارد، گاهی در موضع انکار و نفی و ناباوری است. :sham:

گاهی از حالت اطمینان و عزم و ثبات برخوردار است، گاهی وضعیت متزلزل، بی ثبات و در حال تغییر دارد. :sham:
این حالت ها در نحوه اقدام و عمل و تصمیم و رفتار صاحب دل اثر می گذارد. :sham::sham:

پس بجاست که به امور و حالات و شرایط و اوصاف این دل برسیم و از آن غافل نباشیم. :sokhan:

سلام.
واقعا چه كار كنيم از دست اين دل...
چقدر بايد اسير بازيها و خواسته هاش باشيم...
چه كنيم كه كسي به دل ما بنشيند؟
چرا به اين راحتي كسي به دل نمي نشيند؟
چقدر انتخاب سخت است؟
يادمه استادي داشتم كه ميگفت كليد قلب انسانها به دست خداست و تا او نخواهد به روي كسي باز نخواهد شد.

پس اين دل را بسپريم به صاحب واقعيش كه خداست...

بگذاريم كه خودش اون رو به روي كسي كه صلاح ميداند باز كند...

من از اين دختر هاي لوس و سوسول خوشم نمي آيد. مشاوره ها هم مي گويند بايد به دل بنشينه و اين هم مهم است ولي ما در كجاي دين و سنت چنين چيزي داشتيم؟!؟!؟!؟!؟!:Ealam:
اين جور دخترها نه منطق دارند كه با عقل و استدلال پيش بروند نه ايمان قوي.:Ealam:

از نظرات دوستان گرامی ممنونم

اما چه می شود که گاهی تنها پاسخی که در رابطه با شخصی داریم این است که: به دلم ننشست
چرا برخی اشخاص معتقدند ازدواج کن بعد مهرش به دلت می شینه؟
و چرا در برخی موارد که این ازدواج صورت می گیرد، واقعاً مهر طرف به دل آن دختر خانم یا آقا پسر می شیند اما گاهی علارغم این که زندگی خوبی دارند ولی همیشه آن دختر خانم یا آقا پسر اظهار نارضایتی می کنند و همچنان می گویند که هر کار می کنم به دلم نمی شینه؟

همه ی ما در ذهن خود معیارهای برای همسر خود داریم و یا داشته ایم. معیارهای جدای از ایمان، وضعیت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... و همواره منتظریم شخصی را ملاقات کنیم که با آن چه ساخته و پرداخته ی ذهن ماست تا حدودی همخوانی داشته باشد.

ببینید مثلاً شاید شخصی از یک شخصیت محکم و جدی خوشش بیاید، یکی از یک شخصیت آرام، دیگری شخصیتی شلوغ و شیطان را بپسندد و یک نفر فردی رمانتیک و رویایی را دوست بدارد. خلاصه این که هر کسی طالب یک شخصیت خاص است.
مثلاً همین موردی که در بالا ذکر کردم پس از پرسیدن چند سوال مشخص شد آقای داماد یک طلبه ی موقر و سر و سنگین هستند در حالی که این دختر خانم به دنبال شخصیتی شوخ و بذله گو ( البته با توصیف ایشون کمی زیاد از حد بذله گو!) هستند و عدم مشاهده ی این خصلت در ایشان موجب شده بود که بگوید ایشان به دلم ننشست و از آن جایی که واقعاً هیچ ایرادی به این خواستگار محترم وارد نبوده است صرفاً به همین جمله اکتفا کرده بودند.

این یک امر عادی است که ما خواه ناخواه در شخصیت ها به دنبال آن چیزی باشیم که بهتر می پسندیم. حالا گاه به دلیل حریم ها و فاصله ها و عدم شناختی که قبل از ازدواج وجود دارد ما به طور کامل پی به شخصیت طرف مقابل نمی بریم و پس از ازدواج متوجه می شویم که ایشان نیز این خصلت (همان خصلتی که به دنبالش بودیم) را دارا هستند بنابراین طبق برخی از تجربه ها، به قول معروف مهرش به دلمان می نشیند و از زندگی خود راضی خواهیم بود. گاهی هم شخص فوق آن خصلت را ندارد اما دیدگاه ما تغییر می کند و همین امر باعث می گردد از زندگی خود راضی باشیم.

اما در برخی دیگر از موارد ازدواج صورت می گیرد، وی هم خصلت مورد نظر ما را ندارد، دیدگاه ما نیز تغییر نمی کند رفتار ایشان نیز تغییری نمی کند به همین دلیل با وجود داشتن یک زندگی مناسب همیشه ناراضی هستیم.

حال راهکار چیست؟ به نحوی از خودش، خانواده و یا دوستان نزدیک وی جویا شویم و ببینیم آیا آن چه مد نظر ما است در ایشان وجود دارد؟ شاید وی این خصلت را داشته باشد و ما از آن بی خبر باشیم، در صورتی که این گونه بود می توانیم کمی تامل کنیم و قبل از این که قطعاً نه را بگوییم رفتار وی را بازنگری کنیم شاید همان فردی بود که ما طالبش هستیم.
اما در صورتی که وی این خصلت را ندارد به قول جناب حامی اجازه ندهیم به زور به دل بنشیند.

بله قطعا این به دل ننشستن بعد ها ایجاد گرفتاری میکند مخصوصا که در هر زندگی اصطکاکاتی وجود دارد که اگه زن و شوهر قبلا به دل هم ننشسته باشند این اصطحکاکها بعدا مصیبت میشود

موضوع قفل شده است