خود شناسی مقدمه ای برای ازدواج (زن و شوهر پازل زندگی)

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خود شناسی مقدمه ای برای ازدواج (زن و شوهر پازل زندگی)

دوستان دهه شصت حتماً به خوبی به یاد دارند که چقدر ظاهر اولین درس کتاب دینی پنجم دبستان بیشتر مرتبط با درس علوم بود تا دینی!
در این درس برش درونی از قسمت های داخلی بدن انسان کشیده شده بود و به معرفی این اعضا پرداخته بود! همیشه فکر می کردم چرا این درس به جای کتاب علوم در کتاب دینی درج شده! اما در انتهای درس گفته بود چنین دستگاه پیچیده ای حتماً افریده ای دارد و خالق آن بی شک خداست!
و این گونه ما آموختیم خود شناسی مقدمه ای است بر خدا شناسی

با این مقدمه خواستم بگویم خود شناسی بر بسیاری از علم و مسائل تقدم دارد. چندی پیش متوجه شدم در دانشگاه محل تحصیلم جزوه ای تحت عنوان جزوه ی آمادگی برای ازدواج توضیع می شود و برای نمونه نموداری از آن را به برد بسیج دانشگاه نیز زده بودند، در آن نمودار به شباهت های تحصیلی، اقتصادی، فرهنگی و.... پرداخته بودند، جایی میانه ی نمودار که اصلاً دیده هم نمی شد توکل به خدا نیز ذکر شده بود! (احتمالاً ان را نیز اشتباهاً آورده بودند!)
در این سایت نیز دوستان به سوالاتی که باید در خواستگاری پرسیده شود پرداخته بودند؛ اما آیا واقعاً همین قدر کافی است؟

یکی از ملزوماتی که قبل از ازدواج باید انجام دهیم شناخت خود است - البته نه به آن صورتی که در کتاب دینی دبستان آمده!:Nishkhand: - شناخت خود بدین معنا که جایگاه خود، خلقیات و خصوصیات خود، باورها و اعتقادات، عادات و علایق و ... را کاملاً بدان واقف شویم.
شاید برخی از دوستان بگویند مگر می شود شخصی خودش را نشناسد؟
جواب: بله می شود. بسیاری از افراد خود را به درستی نمی شناسند و از اخلاق، توانمندی ها، موقعیت و شرایط خود اطلاع درستی ندارند، به همین دلیل بسیاری از اشخاص رشته ای را انتخاب می کنند که هیچ علاقه ای به آن ندارند و یا وارد حرفه ای می شوند که توانایی آن را ندارند و به تبع آغازگر زندگی مشترکی می شوند که ... (اجازه بدید نگم که چی!:Ghamgin:)

اجازه بدید یک نمونه از صدها موردی را که با آن روبه رو بوده ام را اینجا بیان کنم تا مطلب بهتر بیان بشود.
مراجعی داشتم که می گفت خواستگاران زیادی دارد ولی هیچ کدام شخص مورد نظر او نیستند. از طرفی خانواده اش او را تحت فشار قرار داده بودند تا یکی از آن ها را انتخاب کند؛ و او نمی دانست چه کند.
پرسیدم: می خواهی همسر آینده ات چه مشخصه هایی داشته باشد که این ها ندارند.
گفت: باید تحصیلات بالای کارشناسی ارشد داشته باشد. بیشتر از 7-26 سال نداشته باشد. در جایی مشغول به کار باشد که حداقل درآمدی بالای 600 تومان را در ماه داشته باشد. قد بلد بالای 180، و هیکل ورزشکاری! و خلاصه کلی انتظار دیگر
با توجه به شناخت بسیار مختصری که از وی داشتم از این همه توقع شوکه شدم. اگر مستقیماً به او می گفتم چنین شخصی با شما اصلاً سنخیت ندارد مطمئناً نمی پذیرفت بنابراین یک لیست به او دادم تا با فراغ خاطر به سوالاتش پاسخ دهد. و بعد پاسخ هایش را برایم بیاورد تا او را بیشتر راهنمایی کنم. و البته همه ی سوالات مربوط به خودش می شد.

توضیح: او دختری بود میانه اندام با قدی متوسط، از یک خانواده ی متوسط ساکن یکی از محلات پایین شهر، در خانواده ی آنان هیچ کس تحصیلات عالیه نداشت و خودش تازه در سن 23 سالگی دانشجوی کاردانی بود و...
مطمئناً ارزش وجودی اشخاص با این چیزها قابل سنجش نیست. اما وقتی ما از موقعیت خود آگاهی داشته باشیم توقعات و انتظاراتمان بسیار واقع بینانه تر خواهد بود. اگر هدف های بلندی داریم پس مطمئناً سعی خواهیم کرد برای رسیدن به ان هدف گام های متناسبی برداریم و خلاصه آن که موفقیت را بهتر و سریع تر لمس خواهیم کرد.

آن دختر هیچ گاه جواب هایش را برای من نیاورد، چون واقعاً نیاز نبود. در عوض یک ماه بعد در رابطه با یکی از خواستگارانش که دانشجوی مقطع کاردانی بود و یک حرفه ی مناسب هم داشت مشاوره گرفت:Mohabbat:

خب به نظر من شما نیز در هر سن و در هر موقعیتی هستید قبل از هر چیز خودتان را بشناسید. مطمئن باشید پس از آن انتخاب و تعیین هدف ها سهل تر و منطقی تر خواهد بود.

حداقل سوالاتی که باید به آن ها فکر کنید و پاسخ دهید:
1) از لحاظ مذهبی چگونه هستید.
توضیح: این که صرفاً بگویید مذهبی مقید، متوسط یا ... کافی نیست. ببینید از لحاظ مذهبی به چه دستورات و احکامی عمل می کنید و به چه احکامی بی توجه هستید.
2) از لحاظ فرهنگی در چه سطحی قرار دارید.
توضیح) صرفاً خودتان را در نظر نگیرید بلکه خانواده را نیز در نظر داشته باشید. مثلاً این که چه تحصیلاتی دارید، تا چه حد خودتان و خانواده اهل مطالعه هستید و ...
3) موقعیت شغلی و اجتماعی
توضیح) ندارد!
4) موقعیت اقتصادی
توضیح) میزان درآمد خود و خانواده ؛ محل سکونت و ... تا حدودی می تواند بیانگر باشد. گاهی افراد می گویند وضعیت اقتادی ما عالی است! در حالی که وقتی بیشتر جویا می شویم می بینیم صرفاً متوسط رو به بالا هستند. لازم است با توجه به سطح اجتماع پاسخ دهید نه صرفاً خودتان را در نظر بگیرید.
5)نگرش سیاسی
توضیح)در ازدواج اگر چه شاید نیاز به همسویی کامل سیاسی نیست ولی حداقل لازم است با هم مخالف نباشید
6) علایق و عادات مثل علاقه و عادات در زمینه های
موسیقی
کتب و مطالعه
ورزشی
پوشش
نحوه ی گذراندن اوقات فراقت

و...

منتظر دیدگاه های ارزشمند دوستان هستم

جالبه، از وقتی این تاپیک زده شده می شه گفت استقابلی ازش نشده. شاید افرادی که تاپیک را دیدند و مطلب را مطالعه کردند پیش خودشون گفتند: مگر می شه کسی خودش را نشناسه؟

ولی یکی از سوالاتی که حداقل خود من به کرات با اون مواجه بودم این قبیل سوالات افراد بوده که:
چه همسری برای ما مناسب است؟
ملاک های ما برای انتخاب همسر باید چه باشد؟
یک همسر ایده آل چه مشخصاتی دارد؟
و...

اکثر افرادی که این سوالات را می پرسند در سن مناسبی برای ازدواج قرار دارند، محدوده ی سنی 20 تا 30 سال، از لحاظ تحصیلی در موقعیت خوبی قرار دارند- کارشنناسی، کارشناسی ارشد و ... - اما همچنان سردرگم هستند که چه همسری را باید انتخاب کنند.
جالب تر این که این قبیل سوالات بیشتر از جانب آقا پسرها پرسیده می شود.

می شود یک همسر/ شوهر خوب را با یک مشخصه ی بارز معرفی نمود، یک ملاک و معیار بسیار مهم : عامل به قرآن، عامل به احکام دین

اما آن چه مهم است این مسئله می باشد که افراد اخلاق، باورها، موقعیت ها و خانواده ها و سلایق متفاوتی دارند، نمی توان یک نسخه برای همه پیچید. هر کسی مکمل خاص خودش را می خواهد و ما هیچ گاه به مشخصه های نیمه ی گم شده ی خود پی نخواهیم برد مگر این که خود را شناخته باشیم.
خود را، باورها و اعتقادات خود را، موقعیت و شرایط خود و تبعاً نیازها، کاستی ها و نقاط قوت و ضعف مان را در این حالت است که می توانیم بدانیم کجای زندگی هستیم، از آن چه می خواهیم و قرار است به کجا برسیم.

sajedee;44237 نوشت:
خود را، باورها و اعتقادات خود را، موقعیت و شرایط خود و تبعاً نیازها، کاستی ها و نقاط قوت و ضعف مان را در این حالت است که می توانیم بدانیم کجای زندگی هستیم، از آن چه می خواهیم و قرار است به کجا برسیم.

سلام و درود بر ساجده گرامی

اگر اجازه بدهید من یک انتقاد از شما بکنم تا بتوانید با من دشمن شده(چون در ایران رسم است با منتقد دشمن میشوند منظور با هر دونوع آن است) و رک و پوسکنده جواب دهید تا بعد.

ساجده گرامی آیا نظر شما در ارتباط با ازدواج و خودشناسی از لحاظ غیر دینی و مذهبی
جنبه مادی گرایانه ندارد؟
آیا این نوع دیگاه مادی گرایانه ( که عینا آن خانم کوتاه قد آنرا داشت) منظور نظر شما در این بحث نیست؟
آیا حقیقت گرائی را با مادیگرائی را یکجا می دانید یا مرزی برایش قائلید؟

(سئوال آخر که امضاء قتل خودم است)

من می دانم که اگر بگوئید من مادیگرایانه فکر نمی کنم دارید این مسئله را پنهان می کنید
آیا شما این نوع نگرش را حقیقت گرائی می دانید؟

خب الان فرصت دارید عصبانی شوید

یاصبور

سلام علیکم

انتقاد باعث پیشرفت و تعالی انسان ها می شه و باعث می شه به نواقص و کاستی های خودمون پی ببریم و سعی در برطرف کردن اون ها داشته باشیم و البته به نقاط قوت خودمون نیز وقوف بیشتری پیدا کرده و سعی در تقویت اون داشته باشیم این مقدمه نتیجه می دهد: از انتقاد شما ناراحت نشدم

سوال: شما فرمودید:" در ارتباط با ازدواج و خودشناسی از لحاظ غیر دینی و مذهبی جنبه مادی گرایانه ندارد؟" متوجه ی این جمله ی شما نمی شم، یعنی اگر ما انسان ها خودمون را بشناسیم یعنی این خودشناسی با دین و مذهب منافات داره؟
آیا خودشناسی مساویه با داشتن دیدگاه مادی گرایانه؟

sajedee;44844 نوشت:
انتقاد باعث پیشرفت و تعالی انسان ها می شه و باعث می شه به نواقص و کاستی های خودمون پی ببریم و سعی در برطرف کردن اون ها داشته باشیم و البته به نقاط قوت خودمون نیز وقوف بیشتری پیدا کرده و سعی در تقویت اون داشته باشیم این مقدمه نتیجه می دهد: از انتقاد شما ناراحت نشدم

سلام علیکم
خوشحالم کردید این را گفتید.

sajedee;44844 نوشت:
سوال: شما فرمودید:" در ارتباط با ازدواج و خودشناسی از لحاظ غیر دینی و مذهبی جنبه مادی گرایانه ندارد؟" متوجه ی این جمله ی شما نمی شم، یعنی اگر ما انسان ها خودمون را بشناسیم یعنی این خودشناسی با دین و مذهب منافات داره؟ آیا خودشناسی مساویه با داشتن دیدگاه مادی گرایانه؟

این بحث را اینطور مطرح کنیم کمی واضح تر میشه و اگر مسئله خودشناسی را در مراتب بعد وارد بحث نمائیم.

این موضوعیت این مطلب معیارهای دینی و غیر دینی و بطورکل معیارهائی که با فلسفه مادیگرایانه تعئین و شکل گرفته و در این بین حقیقت گرائی ای که باید بر اساس دیدگاه مذهبی تعریف بشه را موضوعیت بدانیم.

در معیارهای دینی اساس مطلب بر عیارهای مذهبی بنا میشود و در عین حالیکه معیارهای معنوی را در نظر دارد از معیارهای مادی هم غافل نمانده.

من فرض مثال اگر من نوعی بخواهم با معیارهای مذهبی همسرم را انتخاب نمایم در درجه اولی رفتار گفتار و پندارش را محک زده در کنار این خلقیات ظواهر را هم مورد توجه من قرار میگیرد ولی نسبت اهمیت ظواهر و مادیات به بخش معنوی (مانند همان نسبت جهان مادی به معنی) خب درصد بسیار کمتری را تشکیل می دهد.

اما اگر من با معیار مادی بخواهم چنین کاری را انجام بدهم همان معیارها را در نظر می گذرانم که این خانم ذکر فرمودند
قدش فلان متر تحصیلات فلان کیلو - وضعیت مادی یا قارون یا بیل کیتس و ... ولی اخلاقش معیارش و.. چطور

باید بنوعی نگاهی متکامل تر داشت باید در عین اینکه انسان مسئله کردار پندار و گفتار معنوی شخص را معیار میکند بعضی حقایق را هم در نظر داشته باشد و آنرا لازمه زندگی بداند ولی اگر تمام معیارها بر اساس مادیت شکل گرفته باشد این مطلب مسئله ساز است.

باید چشمها را شست قدرت تفکر و تعقل انسان می تواند شواهدی را به اوو بنمایاند که با چشم معمولی قابل رویت نیست.
بهتر است اینطور بگویم که
انسان موجودی یک وجهی نیست که تنها با معیار مادی انتخاب یا رد گردد .
ولی اگر کسی دیگران را با این معیار یک وجه گرایانه انتخاب یا رد نماید خودش هم با همین معیار خودش ؛ انتخاب یا رد خواهد شد.

یاسمیع و یابصیر

خب؟!!!!!!

ظاهراً لازم شد من هم با مثل توضیح بدهد؛ دوران راهنمایی که بودم همه ی مجلات خانواده را می خواندم! همه ی مجلات هم تقریباً چند بخش ثابت داشت! ویژه ی مجردها، نامزدها بخوانند، من همسر دوم بودم و...
توی یکی از همین مجلات دختری این طور سرگذشت خودش را عنوان کرده بود که وقتی دیپلمم را گرفتم برای خودم یک کدبانوی تمام عیار بودم و به تبع خواستگاران زیادی هم داشتم اما هر کدام را به بهانه ای رد می کردم. تا این که یک روز نشستم با خودم فکر کردم من از زندگی چی می خوام و از همسر آینده ام چه انتظاراتی دارم؟
دیدم مهمترین معیار و ملاک برای من پایبندی به اصول مذهبی است. این طوری شد که بعد از اون اولین خواستگاری که برام اومد باهاش در همین رابطه حرف زدم و گفتم که برای من پایبندی به اصول مذهبی مهمتر است. او هم همان موقع یک جانماز کوچک از جیبش درآورد و گفت: برای منم این مسئله خیلی مهمه، و سعی می کنم هر جا باشم نماز اول وقتم ترک نشه!
و خلاصه ی داستان این که این خانم با اون خواستگارشون ازدواج کرده بود. اما اگر هنوز هم هدف هاش برای خودش به وضوح مشخص نبود معلوم نبود به چند خواستگار دیگه می خواست جواب رد بده!

حالا اگر می گیم خودتون را توی زندگی بشناسید، شناخت یک مسئله ی چندبعدی است، همان طور که ازدواج یک امر چندبعدی است و نباید صرفاً با توجه به یک بعد نسبت به آن تصمیم گرفته شود.
من نگفتم صرفاً دیدگاه مادی گرایانه داشته باشید؛ و هنوز هم متعجبم که شما چطور از این جمله که خودتان را بشناسید چنین برداشتی کردید.
خودتان را بشناسید یعنی کاملاً متوجه باشید از لحاظ اعتقادات مذهبی در چه جایگاهی هستید، از نظر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، موقعیت و شرایط خانوادگی، اخلاق، نقاط قوت و نقاط ضعف و و و و

قبل از اینکه بدونیم کی بدردمون میخوره ودربدر دنبالش بگردیم لازمه اول خودمونو بشناسیم و تحلیل واقع بینانه ای از خودمون داشته باشیم:Sham:

باعرض سلام و تشکر
موضوع بسیار جالی رو مطرح فرمودید به نظر می رسه خودشناسی یعنی :

· [=&quot]شناخت احساسات و عواطف خود[/]

· [=&quot]شناخت نسبت به وضعیت خُلق و خوی خود[/]

· [=&quot]شناخت نسبت به میزان مسؤولیت‌پذیری [/]

· [=&quot]شناخت نقاط ضعف و قوّت خود[/]

· [=&quot]شناخت نحوة ارتباط خود با سایرین[/]

· [=&quot]شناخت علایق و سلیقه‌ها[/]

· [=&quot]آگاهی از توانایی و استعدادهای [/]

· [=&quot]آگاهی از ارزش‌ها و فرهنگ شخصی خویش[/]

· [=&quot]شناخت تفاوت‌های زن و مرد[/]

· [=&quot]شناخت موضوعاتی که در زندگی دارای اهمیت ویژه است[/]

· [=&quot]شناخت انتظارات و خواسته ها [/]

زن و شوهر پازل زندگی
اگر به بازی های پازل نگاه و دقت کنیم می بینیم تا وقتی که ما به قطعه خودمان که در دست مان است خوب ننگریم و ابعاد آن را بر انداز نکنیم نمی توانیم قطعه کامل کننده را پیدا کنیم. ازدواج هم همین است تا وقتی از ویژگی ها و استعداد های و....خودمان آگاه نباشیم نمی توانیم همسر متناسب با خود را گزینش کنیم.

گام اول در ازدواج «خودشناسی»و گام دوم «بالیدگی»( توانایی رویارویی با مسائل زندگی) و گام سوم دیگر شناسی (جفت شناسی) است.
در این جا به دلیل اهمیت زیاد خودشناسی، اشاره ای به خود شناسی می کنیم. خودشناسی یکی از اموری است که فلاسفه و آیین های مختلف به وِیژه آیین های شرقی و اسلام بر آن تأکید زیادی داشته اند. برخی از دانشمندان مو شکاف آن را سخت ترین امر بیان کرده اند.
وقتی از برخی می پرسیم که چقدر خودت را می شناسی اصلا در می ماند که چه بگوید چرا چون خودش آن قدر به خودش نزدیک بوده است که تا به حال نتوانسته خود را مروری کند.
برخی افراد دچار «آلکسی تایمی» هستند این حالت خشکی و سرد عاطفی است نمی داند خوب است، بد است، شاد است یا ناشاد و....این افراد که ناتوان از بیان احساس خود و یا نآگاه از هیجانات خود مستعد اختلالات روانی اند. البته در برخی دیگر از اختلالات دیگر روان شناختی نیز این سردی خلقی و ناآگاهی هیجانی – عاطفی وجود دارد مانند اختلال شخصیت اسکیزوئید، پارانوئیدو..
خودشناختی انواع مختلفی دارد.

انواع خودشناسی

1- اخلاقی- عرفانی( زن ومرد می توانند با تهذیب نفس مراتب عرفان و کمالات را طی کنند و بر نفس اماره چیره شوند.)
2- حقوقی – فقهی ( برخی از احکام و حقوق زن و مرد مشترک و برخی از آنها اختصاصی دارند)
3 - فیزیولوژیکی و بیولوژیکی(جنسی و...)
4- روان شناختی( جنسیتی، استعداد ها، هیجانات، علایق و...)
5- وجودی و فلسفی(گوهر وجوی ما روح مجرد و نفخه الهی و جاوید است)

اگر چه همه این خودشناسی ها زیر بنای احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس و شادکامی ما را تشکیل می دهند ولی در ازدواج بیشتر خودشناسی نوع 2 و 3 و 4 مورد توجه است.

خودشناسی و خداشناسی
خودشناسی و خودکاوی با تأمل در ابعاد وجوی مان زمینه و مقدمه خدا شناسی است. اگر چه همه خودشناسی ها در این امر مهم است ولی اینجا تاکید بر نوع اول و آخر است.

را ه های خود شناسی
1- خودکاوی و بررسی آثار نوشتاری و هنری خود،
2 - بررسی وِیژگی های شخصیتی خانوادگی

3- تأمل در دوستان در روند زمان( غالبا انسان با همجنس خودش دوست می شود)

4- بررسی تجارب گذشته،

5- تحلیل انتقادات و نظرات مثبت و منفی دیگران،

6- تحلیل رویا ها،

7- مطالعات روان شناختی،

8- کمک از آزمون های روان شناختی مثل آزمون شخصیت کتل(با کمک از روان شناس)

" شخصیت هر فرد مجموعه ویژگی های یکتا و یگانه ای است که مختص آن فرد می باشد. مجموعه ساخت شخصیتی، افراد را از یکدیگر متمایز می سازد. برخی عوامل سازنده ی شخصیت عبارت از استعدادها، طرز تلقی ها، رغبت ها، خصوصیات جسمانی، نیازها و خلق و خوی فرد می باشد."

یاسپرز می گوید ما باید خودمان را بشناسیم تا " متعالی" شویم، منظورش از خودمان بودن هم این بود که به خودآگاهی خویش و ابزار وجودهایی که با انتخاب ها و تصمیم های خویش می کنیم، متکی باشیم.

خود بودن علاوه بر خودآگاهی از طریق ارتباط با دیگران به صورت بحث و گفت و گو، تعلیم و تربیت، سیاست و غیره نیز امکان پذیر است.

خودپنداری صحیح که برگرفته از شخصیت می باشد احتمال انتخاب های اشتباه و نامعقول را تا حد زیادی کاهش می دهد؛ افرادی که شخصاً و عملاً به کشف استعدادها، رغبت ها، توانایی ها و خصوصیات خویش موفق می شوند و براساس شناسایی حاصله دست به انتخاب می زنند، انتخاب های معقول تر و موفق تری خواهند داشت. این افراد در حل مشکلات خود موفق تر و از زندگی خود راضی تر هستند.

خویشتن پنداری تا حدود زیادی تعیین کننده ی رفتار و مسیر زندگی اشخاص می باشد. خویشتن پنداری مثبت منجر به یک زندگی موفقیت آمیز می گردد و خویشتن پنداری منفی به احساس حقارت، ناتوانی، پریشانی و بی هدفی منجر می گردد؛ پس در زندگی در درجه ی اول خود را به طور صحیح بشناسیم و در قدم بعدی یک خوشتن پنداری مثبت نسبت به خود داشته باشیم. در حقیقت این خود ما هستیم که قبل از هر کسی باید خود را باور داشته باشیم تا دیگران نیز ما را باور کنند.

----------------
نظریه های روان درمانی و مشاوره، ریچارد اس شارف، مترجم مهرداد فیروز بخت
راهنمایی و مشاوره ی شغلی و حرفه ای، دکتر عبدالله شفیع آبادی

موضوع قفل شده است