تكامل روحي و معنوي نوع بشر، لزوم وجود امام معصوم

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
تكامل روحي و معنوي نوع بشر، لزوم وجود امام معصوم

هر موجودي در اين جهان براي هدفي آفريده شده كه كمال و علّت غائي آن موجود در گرو دستيابي به همان هدف است.
دستگاه آفرينش براي رسيدن موجودات به كمال مطلوب خود، هر نوع وسايلي را كه در تكامل آنها مؤثر مي‌باشد در اختيار آنها نهاده است، و در اين راه تنها به وسايل ضروري اكتفا ننموده بلكه وسايل جزئي و غير ضروري را نيز در اختيار گذارده است.
در اين باره خوشبختانه علوم طبيعي، با وسعت و دامنه وسيعي كه در عصر ما يافته‌اند، ما را از هر نوع مثال و توضيح بي نياز مي‌سازند.
دستگاه‌هاي شگفت انگيز بينايي و شنوايي و ديگر دستگاه‌هاي بدن انسان كه هر كدام به روشني گواهي مي‌دهند كه سازمان آفرينش عنايت خاصي دارد كه هر موجودي را به كمالي كه براي آن آفريده شده است برساند.
مثلاً دستگاه آفرينش در كف پاي انسان گودي و فرورفتگي خاصي آفريده است تا راه رفتن براي او آسان باشد.
حتي كساني كه پاي آنها به طور مادر زاد بر خلاف معمول صاف باشد ناچارند از راه جراحي گودي خاصي در كف پاي خود پديد آوردند.
انگشتان ما، در طول و ضخامت، با يكديگر فرق روشني دارند، زيرا اگر همه آنها يكسان بودند كارهاي گوناگوني كه بشر به‌وسيله آنها انجام مي‌دهد صورت نمي‌پذيرفت و بر اثر همين اختلاف است كه بشر، مُبدع و پديد آورنده صنايع ظريف و هنرهاي زيبا گرديده است. در كف دست و سر انگشتان خطوطي وجود دارد كه براي برداشتن اشيا كمك بسزايي مي‌كنند، و از آنجا كه خطوط انگشت و كف دست هر فردي به شكل خاصي است در انگشت نگاري از اين خطوط كاملاً استفاده مي‌شود.
از بررسي اين مثالها و مانند آنها چنين نتيجه مي‌گيريم كه دستگاه آفرينش هر نوع وسيله‌اي، خواه ضروري خواه غير ضروري، كه در تكامل انسان مؤثر باشد، در اختيار او نهاده و در اين راه از هيچ نوع بذل و بخشش فروگذار نكرده است.
اكنون اين سؤال پيش مي‌آيد:
خداوندي كه تا اين حد خواهان سعادت و كمال انسان است چگونه ممكن است رشد و تكامل معنوي او را در برخي از موارد ناديده بگيرد؟!
اين بيان، همان‌طور كه بعثت پيامبران و اعزام سفيران الهي را از جانب خداوند ايجاب مي‌كند، همچنين لزوم تعيين امام معصوم و آگاه از تمام اسرار معارف و احكام را نيز ايجاب مي‌كند،
زيرا تعيين يك چنين امام و پيشوا از جانب وحي الهي به بسياري از كشمكش‌ها كه مايه جنگ و نفاق و عقب ماندگي جامعه اسلامي است خاتمه مي‌دهد و مسلمانان را به صورت يك گروه واحدي در آورده و از هر نوع اختلاف و دودستگي كه لازمه انتخاب رهبر و خليفه است نجات مي‌بخشد.
در نتيجه مسلمين ديگر با دودستگي‌هايي نظير سقيفه «بني ساعده» و شوراهاي مرموز روبرو نمي‌گردند.
مسلمانان بر اثر ناديده گرفتن تنصيص الهي، و يا نبودن آن (چنانكه دانشمندان اهل تسنن مي‌پندارند) پس از درگذشت پيامبر، آنچنان دچار اختلاف و دودستگي شدند كه آثار شوم آن پس از چهارده قرن هنوز از ميان نرفته است.
اكنون نيز متأسفانه ايادي استعمار و كساني كه خواهان تيرگي روابط مسلمانان هستند پيوسته بر آتش اختلافات نفت مي‌پاشند.
ولي اگر رهبر جامعه مسلمانان از جانب خداوند تعيين گردد و از طرف ديگر مسلمانان افكار خام و ناپخته خود را بر تنصيص الهي مقدم ندارند، به طور مسلم وضع مسلمانان در هر عصر و دوره‌اي غير از اين بوده و خواهد بود.
گذشته از اين، وجود امام معصوم از گناه، و بيمه در برابر خطا و اشتباه، و آگاه از اسرار معارف و احكام شريعت، گامي بزرگ در تكامل روحي جامعه و افراد انساني است.
آيا مي‌توان گفت اثر وجود چنين رهبر به اندازة خطوط انگشتان و كف دست و گودي پا و ابروي بالاي چشم نيست؟!
در اين صورت چگونه مي‌توان گفت كه خداوند جهان همه نوع وسايل تكامل جسمي انسان را در اختيار وي نهاده است ولي او را از وسايل معنوي كه در تكامل روحي او نقش مؤثري دارند محروم ساخته است.
شيخ الرئيس ابن سينا در كتاب «شفا»، بحث نبوت، با بيان فوق لزوم بعثت پيامبران را ثابت نموده است (شفاء، الإلهيّات، فصل يكم از مقاله دهم، ص 488، تحقيق آية الله حسن زاده آملي.)
ولي چنانكه گفتيم اين بيان همانطور كه لزوم اعزام پيامبران را مدلّل و روشن مي‌سازد همچنين لزوم تعيين امام معصوم و آگاه از اسرار شريعت را نيز، كه مايه تكامل روحي افراد است، مبرهن و آشكار مي‌كند.