آیا پیشگویی امام علی (ع) در مورد کوفیان و نفرین کردن آنها حقیقت دارد؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پیشگویی امام علی (ع) در مورد کوفیان و نفرین کردن آنها حقیقت دارد؟

سلام
درسته که امام علی (ع) اهل کوفه را نفرین می کنند و پیشگویی می کنند که روزی مردمی بر کوفیان مسلط خواهند شد که پشتی خمیده و خرطومی مانند فیل دارند؟
من این موضوع را شنیده ام اما نمی دانم واقعیت دارد یا نه.
گفتم مردمی که پشتی خمیده و خرطومی مانند فیل دارند. یک سرباز ارتش امریکا را در نظر بگیرید.
کوله پشتی سنگین که پشتش را خم می کند و ماسکی که لوله ای مانند خرطوم دارد. الان سربازان آمریکایی بر مردم عراق مسلط هستند و چنین ظاهری دارند.
واقعیت دارد؟:Gig:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6532

منم یه بحثی داشتم تقریبا در این مورد

persianboy;41355 نوشت:
سلام
درسته که امام علی (ع) اهل کوفه را نفرین می کنند و پیشگویی می کنند که روزی مردمی بر کوفیان مسلط خواهند شد که پشتی خمیده و خرطومی مانند فیل دارند؟
من این موضوع را شنیده ام اما نمی دانم واقعیت دارد یا نه.
گفتم مردمی که پشتی خمیده و خرطومی مانند فیل دارند. یک سرباز ارتش امریکا را در نظر بگیرید.
کوله پشتی سنگین که پشتش را خم می کند و ماسکی که لوله ای مانند خرطوم دارد. الان سربازان آمریکایی بر مردم عراق مسلط هستند و چنین ظاهری دارند.
واقعیت دارد؟:Gig:

[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]
در نهج البلاغه است كه اميرالمؤمنين عليه السّلام در خطبه اى فرمود:

اى كوفه گويا تو را مى بينم كه (بر اثر آمد و شد لشكرها و پيشامدهاى سخت ) كشيده مى شوى همانند چرم در بازار عكاظ (زيرا چرم در وقت دباغى بسيار بر او كش و مالش داده مى شود و عكاظ نام بازارى معروف بوده است در حجاز ميان نخله و طائف ) و از پيشامد حادثه پايمال گشته و جنبش ها (انواع مصائب ) بر تو وارد شود، و من مى دانم هيچ ستمگرى بر تو اراده ظلم نكند مگر اينكه خداوند او را به بلائى مبتلا كند يا كسى را بر او مسلط گرداند كه او را بكشد (يعنى ستمگران كوفه يا مبتلا مى شوند و يا كشته مى گردند)
و اين خبر از جمله پيشگوئيهاى آن حضرت است همچنانكه در وقايع كوفه و شرح حال ستمگران آن ذكر شده است .:Sham:
محمد بن حسين كيدرى در شرح نهج البلاغه گويد:
از آن جبارانى كه خداوند آنها را به خود مشغول نمود زياد (بن ابيه ) است ، او مردم را در مسجد جمع كرد تا على عليه السّلام را لعنت كنند، كه ناگاه دربان او بيرون آمد و گفت : مردم متفرق شويد كه امير گرفتار است و همين الان فلج شده است .

فرزند او عبيدالله بن زياد نيز به مرض جذام مبتلا گريد، حجاج بن يوسف (كه راجع به حالات و جنايات او بعدا سخن خواهيم گفت ) در شكمش ‍ جانور افتاد تا مرد، عمروبن هبيرة و فرزند او يوسف هر دو به بيمارى صرع (غش ) مبتلا شدند، خالد قسرى آنقدر در زندان ماند تا از گرسنگى مرد.

اما آن گروهى از ستمگران كه خداوند توسط كسانى آنها را نابود كرد و كشته شدند مثل عبيدالله بن زياد و مصعب بن زبير و ابوالسرايا و ديگران بودند كه همگى كشته شدند و همچنين يزيد بن مهلب كه به بدترين وضع كشته شد.

با سلام

اميرالمؤمنين در يكى از سخنان بسيار مهم خويش به مردم كوفه فرمود:
اى كوفيان شما را براى جهاد با اين مردم كوچ دادم ولى حركت نكرديد، شنواندم ولى جواب نداديد، شما را نصيحت كردم اما نپذيرفتيد.
حاضرانى هستيد مثل غايب (و بالاخره منظور آن است كه بود و نبودتان يكسان بوده ) من كلمات حكمت آميز را براى شما مى گفتم از آنها احتراز مى كرديد و موعظه هاى سودمند براى شما بيان مى كردم از آنها روى گردان بوديد همانند الاغى چند كه از شير ژيان مى گريزند!

شما را به جنگ با ستمگران مى خواندم هنوز سخن خود را به پايان نرسانيده همه شما مانند ايادى سبا (بچه گان سبا كه در سيل عرم يكى پس ‍ از ديگرى ناپديد شدند و اين ضرب المثلى شد براى پراكندگى ) متفرق مى شديد و به مجلس هاى خود برمى گشتيد و چهار زانو حلقه وار مى نشينيد مثلها مى آوريد و اشعار مى خوانيد و اخبار روز را پى گيرى مى كنيد، به گونه اى كه وقتى از هم جدا مى شويد از روى نادانى و بدون آگاهى از اشعار مى پرسيد (شعر و مشاعره براى شما جذاب شده است ) غافليد بدون آنكه پرهيز كنيد، تحقيق مى كنيد (از مسائل دشمن ) ولى بيم نداريد، جنگ و آمادگى آن را فراموش كرده ايد، دلهاى شما از ياد آنها (دشمنان ) تهى شده ، شگفت است تمام شگفت ، و چرا شگفت زده نشوم از گروهى كه بر باطل خود متحد هستند ولى شما از حق خودتان سستى مى ورزيد اى مردم كوفه شما مانند زن آبستنى هستيد كه فرزندش را سقط كرده و شوهر او مرده باشد و مدتها بدون سرپرست به سر برد و ارث شوهر او به دست دورترين فاميلهاى او بيفتد سوگند به خدائى كه دانه را شكافت و جانداران را به وجود آورد همانا در پشت سر شما آن مرد يك چشم و پشت كننده (به آخرت يا به مردم ) است همو كه جهنم دنيوى است و هيچ چيز باقى نگذارد. و پس از او گزنده درنده اى است كه مال بسيار گرد مى آورد و كسى از او بهره مند نمى شود.

پس از اين عده اى از بنى اميه بر شما مسلط خواهند شد كه هيچ يك از آنها به شما مهربانى نمى نمايند مگر يكى از آنها (كه منظور عمر بن عبدالعزيز است ) بارى تسلط بنى اميه بر شما مردم ، امتحانى است كه آن را خداى متعال مقدر فرموده و بلاشك اتفاق مى افتد.

نيكان شما را مى كشند و بدهاى شما را به بردگى مى گيرند و گنج ها و اندوخته هاى شما را از خلوت خانه هايتان بيرون مى برند، انتقامى است كه به خاطر آنچه از كارهاى خود و صلاح دين و دنياى خود ضايع كرديد مبتلا مى شويد.
اى مردم كوفه اكنون مى دهم از كارهائى كه پس از اين اتفاق مى افتد تا كاملا مواظب بوده و اهل موعظه بترسند و پند گيرند، مى بينم شما را كه مى گوئيد على عليه السّلام دروغ مى گويد چنان كه مردم قريش ‍ همين نسبت را به پيغمبر خود محمد بن عبدالله صلى اللّه عليه و آله وسلم كه پيغمبر رحمت و دوست خدا بود دادند.

واى بر شما بر چه كسى دروغ بستم آيا بر خدا افترا زدم ؟ با آنكه نخستين شخص از مسلمانان من بودم كه او را عبادت كرده و به يگانگى شناختم يا به رسول او به دروغ نسبت دادم ؟ با آنكه من نخستين كسى بودم كه به او ايمان آوردم نبوتش را تصديق كرده و او را يارى نمودم . حاشا كه دروغى از من سر زده باشد.
ولى اين سخنان فريبى است كه از آن بى نيازيد.

[=Century Gothic]سوگند به خدائى كه دانه را شكافت و انسانى را به وجود آورد پس ‍ از مدتى خواهيد ديد خبر آن را، آنگاه كه نادانى شما، شما را به سوى آن برد و دانش شما سودى ندهد پس زشت باد روى شما اى شبيه مردان كه عقلهايتان مانند عقل بچه هاى خردسال و انديشه هايتان مانند فكر زنان پشت پرده است .:Sham:
سوگند به خدا بدانيد اى مردمى كه بدنهايتان حاضر است و عقلهايتان غائب . و افكارتان مختلف ، خداوند كسى را كه از شما يارى طلبد عزيز نمى گرداند و دل آنكه شما را در سختى بكشاند آسوده نمى گرداند (شما اهل كمك و جنگ نيستند) و روشن مباد چشم آنكه شما را پناه داد (يعنى امام شما) شما چنان سخن مى گوئيد كه سنگ سخت را سست مى كند (هنگام شعار خوب شعار مى دهيد) ولى عمل شما دشمن مردد را اميدوار مى كند!

اى واى بر شما بعد از اين خانه خويش از كدام خانه دفاع خواهيد كرد؟ و در ركاب چه امامى پس از من جنگ خواهيد نمود؟ فريب داده شده آن كسى است كه شما او را مغرور ساخته ايد.
آنكه به شما دست يافت به پست ترين سهم دست يافت .

من به يارى شما چشم طمع ندارم و گفتارتان را تصديق نمى كنم خدا ميان من و شما تفرقه برقرار سازد و بهتر از شما را روزى من فرمايد و بدتر از مرا بر شما مسلط فرمايد امام شما از خدا اطاعت مى كند ولى شما او را اطاعت نمى كنيد.

ولى پيشواى شاميان نافرمانى خدا را مى كند ولى مردمش از او تبعيت مى كنند، سوگند به خدا دوست داشتم معاويه مردم خودش را با پيروان من مبادله مى كرد همانطور كه دينار را با درهم عوض مى كنند ده نفر از شما از من مى گرفت و يكى از آنها را به من مى داد. سوگند به خداوند كه دوست مى داشتم با شما آشنا نمى شدم و شما هم با من آشنا نمى شديد، اينگونه شناسايى كه موجب پشيمانى شد، شما سينه مرا پر كينه كرديد و با سرپيچى كار مرا به تباهى كشانديد تا آنكه كار به جائى رسيد كه قريش ‍ گفتند: على عليه السّلام مرد دلاورى است ليكن از فنون نظامى آگاهى ندارد.

آنها را به خدا سوگند باد آيا در ميان ايشان يكى مانند من پيدا مى شود كه تا اين اندازه در جنگ ممارست داشته و رنج كشيده باشد؟ من هنوز به سن بيست سالگى نرسيده بودم كه قدم در ميدان كارزار نهادم و اينك از سن شصت سالگى تجاوز كرده ام ولى فرمان ندارد آنكه اطاعت نمى شود.

موضوع قفل شده است