قاعده لطف

تب‌های اولیه

50 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قاعده لطف

قاعده لطف، قاعده اي كلامي است در اثبات امامت به اين معني كه «لطف الهي» بر اين تعلق دارد كه راه هدايت بسته نباشد
زيرا دين مجموعه و دستگاه فني و به هم پيوسته اي است كه لاجرم براي فهم و درك و عمل به دستورات آن كارشناس آن نيز همراه آن بايد باشد.
اسلام دين الهي است كه توسط پيامبر اكرم(ص) به مردم عرضه شد و پس از ايشان بايد كساني از جانب خداوند معين شوند تا دين را به مردم معرفي كنند و ترويج نمايند.
امام كارشناس حقيقي دين است كه اسلام را به خوبي مي شناسد و به بهترين نحو به مردم مي شناساند.
پس لطف الهي ايجاب مي كند كه عنايت او همواره براي هدايت بشر، ساري و جاري باشد.
چنانكه با فرستادن پيامبر اكرم(ص) و انزال قرآن، راه هدايت را براي انسان ها باز كرد.
با تعيين ا مامان معصوم، اين هدايت را تمام مي كند و دين را تكميل مي كند(1)
1-(استاد مطهري، امامت و رهبري، ص 95 - 92).

:Gol:لطف موهبتی است که در پرتو آن،اسباب اطاعت از دستورات مولی فراهم وزمینه های دوری از معصیت او مساعد می گردد به نحوی که این موهبت منجر به جبر در افعال نمی شود وهر آنچه که مصداق این لطف باشد خداوند متعال از تحقق آن دریغ نمی ورزد.:Gol:

طاها;1823 نوشت:
قاعده لطف، قاعده اي كلامي است در اثبات امامت به اين معني كه «لطف الهي» بر اين تعلق دارد كه راه هدايت بسته نباشد زيرا دين مجموعه و دستگاه فني و به هم پيوسته اي است كه لاجرم براي فهم و درك و عمل به دستورات آن كارشناس آن نيز همراه آن بايد باشد. اسلام دين الهي است كه توسط پيامبر اكرم(ص) به مردم عرضه شد و پس از ايشان بايد كساني از جانب خداوند معين شوند تا دين را به مردم معرفي كنند و ترويج نمايند. امام كارشناس حقيقي دين است كه اسلام را به خوبي مي شناسد و به بهترين نحو به مردم مي شناساند. پس لطف الهي ايجاب مي كند كه عنايت او همواره براي هدايت بشر، ساري و جاري باشد. چنانكه با فرستادن پيامبر اكرم(ص) و انزال قرآن، راه هدايت را براي انسان ها باز كرد. با تعيين ا مامان معصوم، اين هدايت را تمام مي كند و دين را تكميل مي كند(1) 1-(استاد مطهري، امامت و رهبري، ص 95 - 92).

با سلام خدمت طاهای عزیز.
در مورد این قاعده سوالی داشتم.
اگر مسئله لطف الهی را به صورت یک قاعده مطرح می کنید این قاعده باید برای تمام مردم دنیا جاری و ساری باشد. اگر لطف خدا جز با امامت تکمیل نمی شود یعنی خداوند به بیشتر مردم دنیا در طول تاریخ لطفش را کامل نکرده است؟
تاریخ گواه است حتی از مردم آنزمان جامعه اسلامی اکثرا نمی توانستند ارتباطی با امام داشته باشند و حتی او را نمی شناختند چه اینکه امروزه نمی شناسند. خداوند اگر می خواهد به انسان لطفی بکند باید به همه انسان ها لطف کند و چون نکرده با عدل الهی قابل جمع نیست و تبعیض است.
اگر قصد اثبات امامت را دارید باید به دلایل منطقی تر متوسل شوید.
خوشحال می شوم لزوم امامت را اثبات کنید.
با تشکر
ومن الله توفیق

شریعت عقلانی;285052 نوشت:
با سلام خدمت طاهای عزیز.
در مورد این قاعده سوالی داشتم.
اگر مسئله لطف الهی را به صورت یک قاعده مطرح می کنید این قاعده باید برای تمام مردم دنیا جاری و ساری باشد. اگر لطف خدا جز با امامت تکمیل نمی شود یعنی خداوند به بیشتر مردم دنیا در طول تاریخ لطفش را کامل نکرده است؟
تاریخ گواه است حتی از مردم آنزمان جامعه اسلامی اکثرا نمی توانستند ارتباطی با امام داشته باشند و حتی او را نمی شناختند چه اینکه امروزه نمی شناسند. خداوند اگر می خواهد به انسان لطفی بکند باید به همه انسان ها لطف کند و چون نکرده با عدل الهی قابل جمع نیست و تبعیض است.
اگر قصد اثبات امامت را دارید باید به دلایل منطقی تر متوسل شوید.
خوشحال می شوم لزوم امامت را اثبات کنید.
با تشکر
ومن الله توفیق

سلام علیکم
لطف خداوند برای نصب امام، جهت انتقال اسلام ناب از عقبه های سخت و پر از شیطان و رساندن آن به دست نسلهای بعد است. اگر این لطف خداوند نبود، فکر می کنید ما انسانهای این عصر، از اسلام جه داشتیم؟! حتی اسلام غیر ناب اهل سنت نیز مرهون نصب انسانهایی کامل در منصب امامت است.
اگر لازم شد در این باره مستدلا بحث خواهیم کرد!

روح بخش;287795 نوشت:
سلام علیکم لطف خداوند برای نصب امام، جهت انتقال اسلام ناب از عقبه های سخت و پر از شیطان و رساندن آن به دست نسلهای بعد است. اگر این لطف خداوند نبود، فکر می کنید ما انسانهای این عصر، از اسلام جه داشتیم؟! حتی اسلام غیر ناب اهل سنت نیز مرهون نصب انسانهایی کامل در منصب امامت است. اگر لازم شد در این باره مستدلا بحث خواهیم کرد!

سلام خدمت جتاب روح بخش
از تسل های بعد و انسان های این عصر سخن راندید! می شود بگویید چند درصد انسان های این عصر مشمول لطف الهی گردیدند؟ چرا این لطف فقط شامل حدود 100 میلیون انسان شده؟ تازه آنهم جبرا؟!!!

روح بخش;287795 نوشت:
اگر لازم شد در این باره مستدلا بحث خواهیم کرد!

بله لازم است. این شبهه برای من باقی است. منتظر جواب های مستدلتان هستم.
با تشکر.
و من الله توفیق

سلام علیکم
بخاطر اشتغالات زیاد و عدم سرکشی منظم به سایت و در نتیچه تاخیر در پاسخ به سؤال دوستمان «شریعت عقلانی« عذر خواهم!
ادعا این است که بخاطر امر امامت، نه فقط دین اسلام که دیگر ادیان و حتی سجایای اخلاقی که الان در میان انسانها وجود دارد، رونق دارد و هر کس بخواهد راه هدایت برایش گشوده است.
استدلال بر این مدعا:
اول این که:
اسلام زمانی آمد که جز تعداد کمی که به دین حنیف مانده بودند، مؤمنی در زمین نبود! مفاهیم ارزشی انسانی نیز به تبع آن در لبه پرتگاه و سقوط قرار داشت:
آل‏عمران : 103 وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
و همگى به ريسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت‏]، چنگ زنيد، و پراكنده نشويد! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركتِ نعمتِ او، برادر شديد! و شما بر لبِ حفره‏اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى‏سازد شايد پذيراى هدايت شويد.

دوم این که:
دشمنان اسلام، دشمنان بشریت بودند لذا با اسلام در تقابل افتادند آنها انسانها را به طرف تاریکی می بردند و اسلام آنها را به طرف نور هدایت می کرد:
البقرة : 257 اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ
خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند آنها را از ظلمتها، به سوى نور بيرون مى‏برد. (اما) كسانى كه كافر شدند، اولياى آنها طاغوتها هستند كه آنها را از نور، به سوى ظلمتها بيرون مى‏برند آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.

سوم این که:
دشمنان اسلام، تنها راه مقابله با اسلام را در ابتر نمودن پیامبر و قطع «ادامه» ایشان را می دانستند:
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ(1) فَصَلّ‏ِ لِرَبِّكَ وَ انحَْرْ(2) إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْترَُ(3)
ما به تو كوثر [خير و بركت فراوان‏] عطا كرديم! (1) پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن! (2) (و بدان) دشمن تو قطعاً بريده‏نسل و بى‏عقب است! (3)

چهارم این که:
خداوند با انتصاب امام علی علیه السلام به امامت، کفار را ناامید از از بین بردن دین اسلام نمود:
المائدة : 3 الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً
امروز، كافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند بنا بر اين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم

پنجم این که:
رسالت دین که به لطف امر امامت محفوظ ماند آیا غیر از تزکیه انسانها و تعلیم حکمت، و کتاب (قرآن) و میزان (قانون) است؟ آیا اگر بشر کنونی به دنبال تزکیه است و به دنبال حکمت و همچنین تلاش در جعل و رعایت قانون دارد و مسلمین کتاب آسمانی خود را دارند و تلاش در فهم و نشر آن می نمایند آیا بخاطر غیر از حفظ اسلام است و آیا غیر از امامت اسلام را حفظ نموده است:
الشورى : 17 اللَّهُ الَّذي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَريبٌ
خداوند كسى است كه كتاب را بحق نازل كرد و ميزان (سنجش حق و باطل و خبر قيامت) را نيز تو چه مى‏دانى شايد ساعت (قيام قيامت) نزديك باشد!
البقرة : 129 رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ
الجمعة : 2 هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ
و كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مى‏خواند و آنها را تزكيه مى‏كند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مى‏آموزد هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند!

روح بخش;304710 نوشت:
ادعا این است که بخاطر امر امامت، نه فقط دین اسلام که دیگر ادیان و حتی سجایای اخلاقی که الان در میان انسانها وجود دارد، رونق دارد و هر کس بخواهد راه هدایت برایش گشوده است.

با سلام. با تشکر از توجهتان.
انتظار می رفت برون دینی پاسخ گویید.
فکر می کنم سوال بنده را متوجه نشدید. بنده عرض کردم چند درصد مردم دنیا ( حتی مسمانان ) از این لطف الهی ( امامت ) بهره مند شده اند؟ اگر لطف الهی ( امامت ) را به شکل قاعده مطرح می کنید باید مشمول همه انسانهای روی زمین ( با اغماض مسلمانان ) می شد. در صورتی که درصدی بسیار کمی از مسلمانان این لطف شامل حالشان شده است؟ مگر خداوند قادر مطلق نیست؟ مگر خداوند هدایتگر نیست؟ مگر خداوند عادل نیست؟ پس چرا همه این اوصاف را کنار می گذارید و قدرت نا متناهی خداوند برای هدایتگری را تحت تاثیر توطئه ای در صدر اسلام می دانید؟ گناه این همه مسلمان در طول تاریخ که برخی ازآنها حتی اسم امام را هم نشنیده اند چیست که مشمول این لطف الهی قرار نگرفته اند؟ لطف الهی که استثنا بردار نیست؟ آنهم استثنایی به این بزرگی؟
لازم به ذکر است اگر چه امروزه با گسترش ارتباطات راه برای تحقیق به آسانی فراهم است ولی تا یکصد سال پیش وضعیت اینگونه نبوده و راه برای تحقیق اینچنین فراهم نبوده است. در پست های قبل گفتم که حتی حکومت های اسلامی زمان امامان و بسیاری از مردم زمان ایشان از وجود ایشان با خبر نبوده اند. ما می بینیم امروزه با گسترش اینترنت و ارتباطات باز هم خبر ها به شکل متناقض و نصفه و نیمه به مردم می رسد چه رسد به آن زمان که هیچ وسیله ارتباط جمعی نبود؟ حال شخصی را در آن زمان ( و چه بسا در این زمان ) تصور کنید که چگونه مشمول این لطف الهی قرار گرفته است؟
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;304853 نوشت:
فکر می کنم سوال بنده را متوجه نشدید. بنده عرض کردم چند درصد مردم دنیا ( حتی مسمانان ) از این لطف الهی ( امامت ) بهره مند شده اند؟ اگر لطف الهی ( امامت ) را به شکل قاعده مطرح می کنید باید مشمول همه انسانهای روی زمین ( با اغماض مسلمانان ) می شد. در صورتی که درصدی بسیار کمی از مسلمانان این لطف شامل حالشان شده است؟ مگر خداوند قادر مطلق نیست؟ مگر خداوند هدایتگر نیست؟ مگر خداوند عادل نیست؟ پس چرا همه این اوصاف را کنار می گذارید و قدرت نا متناهی خداوند برای هدایتگری را تحت تاثیر توطئه ای در صدر اسلام می دانید؟ گناه این همه مسلمان در طول تاریخ که برخی ازآنها حتی اسم امام را هم نشنیده اند چیست که مشمول این لطف الهی قرار نگرفته اند؟ لطف الهی که استثنا بردار نیست؟ آنهم استثنایی به این بزرگی؟

سلام
با عرض معذرت به محضر جناب روح بخش
خدمت جناب شریعت عقلانی عرض می شود
معمولا قاعده لطف خیلی کلی مطرح میشود لذا پاسخگوی مباحث جزئی آن نیست ضمن اینکه باید توجه داشت تحقق فعلی از افعال الهی تنها به یک صفت مربوط نیست بلکه صفات مختلف آنرا چکش کاری می کنند مثلا در همین قاعده لطف باید به اصل اسباب توجه داشت . یعنی خدای متعال همه افعالش را در عالم امکانی با اسباب انجام می دهد این اصل چنین معنا می دهد که تحقق قاعده لطف از طریق ارسال امام در دایره اسباب این جهانی است . دیگر اینکه خداوند متعال برای بندگانش اختیار مقرر فرموده است لذا نباید آمدن امام همراه با سلب اختیار از آنها باشد . وقتی به همه این قواعد و اصول فعل الهی توجه می کنیم می بینیم که تحقق لطف الهی به این نحو که در تکون امام معصوم هست درست می باشد. در عین حال اگر لطف بر خدا واجب هم فرض گردد اصل تحقق وجود امام برای آن کافی است و کسی بر علیه خدا حجتی ندارد همچنانکه در سایر امور مانند رزق بر علیه او حجتی ندارند چه اینکه او داد به اندازه هم داد اما برای رسیدن رزق به همه ( آنطور که در عقل ناقص ما تصور می شود ) ظالم را بلافاصله هلاک نمی کند یا ثروتمند بخیل را نمی کشد ووو
والله الهادی الموفق

حامد;304894 نوشت:
در همین قاعده لطف باید به اصل اسباب توجه داشت . یعنی خدای متعال همه افعالش را در عالم امکانی با اسباب انجام می دهد این اصل چنین معنا می دهد که تحقق قاعده لطف از طریق ارسال امام در دایره اسباب این جهانی است .

با سلام خدمت جناب حامد بزرگوار؛
سوال اساسی همین جاست. چرا؟
چرا خداوند برای تحقق امری لازم و ضروری چون امامت خود را محدود به اسباب این جهانی می کند؟ به عنوان مثال امر نبوت را ذکر می کنیم. آیا معجزات پیامبران در قالب اسباب این جهان قابل تبیین است؟ یا تمام امدادهای غیبی ای که خداوند به بندگان مخلص خود می دهد در قالب اسباب این جهان می توان تشریح کرد؟ اصلا مگر خالق این جهان و اسبابش خود خداوند نیست؟ چرا اسباب این جهان را طوری خلق کرد که نشود امر امامت به تمام عالم به وضوح برای تمام مردم دنیا در طول تاریخ نازل گردد و هیچ کس نتواند بر خداوند احتجاج کند؟
در حدیثی معتبر می خوانیم : اگر از مردمان این جهان دو نفر باقی باشد یک نفر آنان باید امام باشد تا نفر دیگر نتواند بر خدای عزوجل احتجاج کند که بر او حجت نفرستاده است.
به لفط باید و نحوه استدلال حدیث دقت کنید.
حال آیا این موارد با هم تناقض ندارد؟
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;305000 نوشت:
چرا خداوند برای تحقق امری لازم و ضروری چون امامت خود را محدود به اسباب این جهانی می کند؟

سلام برادر بزرگوار
در عالم امکان ضرورتهای متعددی وجود دارند که باید با هم تعامل کنند وگرنه نظام از هم گسیخته می شود . اصل اسباب اصلی است که اقتضای ذات عالم امکانی است چه در آن انسان و امامی باشد چه نباشد لذا ضرورت وجود امام در تحت آن قرار می گیرد نه فوق آن .
اینکه چه ضرورتی مافوق دیگری قرار می گیرد گرچه تا اندازه ای قابل تحلیل است اما مشاهده و تجربه ما را بیشتر کمک می کند

شریعت عقلانی;305000 نوشت:
آیا معجزات پیامبران در قالب اسباب این جهان قابل تبیین است؟

معجزه انبیاء امر دائمی نیست بلکه منوط به عدم قبول امتها و لزوم جلوه موقت برای اتمام حجت است هرچند معجزه هم تا جایی که ویژگیهای این جهانی قادر به همراهی آنست در قالب همین نظام و قواعد آن تحقق می یابد لذا بسیاری از معجزات مصداق تسریع فوق العاده تحول ماهیت اشیا است آنچه که در خارج بطور عادی در مدتی طولانی وقوع می یابد
شریعت عقلانی;305000 نوشت:
یا تمام امدادهای غیبی ای که خداوند به بندگان مخلص خود می دهد در قالب اسباب این جهان می توان تشریح کرد؟

مانند قبلی
شریعت عقلانی;305000 نوشت:
اصلا مگر خالق این جهان و اسبابش خود خداوند نیست؟ چرا اسباب این جهان را طوری خلق کرد که نشود امر امامت به تمام عالم به وضوح برای تمام مردم دنیا در طول تاریخ نازل گردد و هیچ کس نتواند بر خداوند احتجاج کند؟

در جواب سوال اول آمد
شریعت عقلانی;305000 نوشت:
اگر از مردمان این جهان دو نفر باقی باشد یک نفر آنان باید امام باشد تا نفر دیگر نتواند بر خدای عزوجل احتجاج کند که بر او حجت نفرستاده است. به لفط باید و نحوه استدلال حدیث دقت کنید. حال آیا این موارد با هم تناقض ندارد؟

روایت بر اصل وجود امام در همه زمانها دلالت دارد که نافی احتجاج با خداست نه اینکه با هر فردی از افراد بشر بلکه با هر قومی یک امام باشد چه اینکه ما به تجربه و مشاهده خلاف آنرا می بینیم
اصل وجود امام مصداق قاعده لطف است که محقق است
والله الموفق

حامد;305055 نوشت:
روایت بر اصل وجود امام در همه زمانها دلالت دارد که نافی احتجاج با خداست نه اینکه با هر فردی از افراد بشر بلکه با هر قومی یک امام باشد چه اینکه ما به تجربه و مشاهده خلاف آنرا می بینیم اصل وجود امام مصداق قاعده لطف است که محقق است

چرا باید این لطف الهی ( امام ) در هر زمانی وجود داشته باشد در حالی که 99 درصد انسان های روی زمین از وجود آن بی بهره اند. چرا باید این لطف الهی مشمول درصد بسیار کمی از انسان ها شود.
آیا انسان هایی نیستند که بتوانند با خدا احتجاج کنند که بر وی امام نفرستاد؟ چگونه این امر احتجاج با خدا را نفی می کند؟
تمام ضرورت های عالم ممکنات می توانستند به شکلی باشند که وجود امام را در تمام مکانها و زمانها برای تمام افراد بشریت ممکن کند. زمان برای ما معنا دارد و برای خداوند علی السویه است. خداوند که می خواست چنین لطفی بکند چرا ضرورت های عالم امکان را طوری نچید که بتواند حجت را توسط همین مصداق لطف الهی یعنی امام برای همه انسان ها تمام کند.
عالم امکان ( ممکن ) از اسمش مشخص است. می توانست اصلا نباشد. یا طور دیگری باشد. اتفاقا از همین ضرورت های ممکن بوجود آمده می توان اثبات کرد که وجود امام ضروری نیست وگرنه خداوند ضرورت های عالم امکان را طوری در کنار هم می چید که لطف الهی برای تمام انسان ها محقق شود.
فراموش نشود ما برهان لطف را برای اثبات ضرورت وجود امام اقامه می کنیم.

[="Olive"]جناب شریعت عقلانی کاملا درست میگین اگر معنای درست امام و البته هدایت درک نشه خیلی بیشتر از نود و نه درصد انسانها از این لطف محروم بودند اما اگر بدانیم هدایتی که قران اون رو وظیفه ی امام میداند دقیقا به چه معنی است و البته امام به چه کسی گفته میشه میبینید که حتی یک نفر هم در عالم از ان محروم نبوده...
امام بر خلاف تصور اکثریت فقط دوازده امام شیعه نیستند بلکه در هر زمانی امام وجود داشته و دارد.
به شهادت قران همه ی ذریه ی صالح ابراهیم ع تا حضرت مهدی عجل الله امام بودند و قطعا عدالت خداوند اجازه نمیدهد که مردم قبل از ایشان از این لطف و نعمت الهی محروم بوده باشند پس قطعا در هر عصری امام وجود داشته

قران امام برای امام یک سری ویژگی ها و یک سری مقامات معنوی بیان میکند و البته تعدادی از اختیارات و وظایف امام رو هم بیان میکند
اصلی ترین وظیفه ی امام هدایت از نوع ایصال مطلوب است نه فقط نشان دادن راه که بگوییم اگر فردی امام رو ندید یا حتی نشناخت از این هدایت محروم است!!!
قران میگوید که خدا قلب امام رو هدایت کرد او هم قلب مردم رو هدایت میکند...
نیازی نیست که این مردم حتما امام رو ببینند و یا حتی بشناسند.هرکس هر جای عالم که واقعا خواهان حق باشد و به دنبال پیدا کردن کار درست امام قلب او رو هدایت میکند.(حالا کار درست ممکن است برای هر کس به گونه ای تعریف بشه.برای هر کس به همان اندازه که حرف حق به او رسیده یا فطرت و وجدانش ر اه رو به او نشان داده...چون خدا خودش فرموده که از هرکس به اندازه ی توانش انتظار دارد.)[/]

hoorshid;305394 نوشت:
جناب شریعت عقلانی کاملا درست میگین اگر معنای درست امام و البته هدایت درک نشه خیلی بیشتر از نود و نه درصد انسانها از این لطف محروم بودند اما اگر بدانیم هدایتی که قران اون رو وظیفه ی امام میداند دقیقا به چه معنی است و البته امام به چه کسی گفته میشه میبینید که حتی یک نفر هم در عالم از ان محروم نبوده... امام بر خلاف تصور اکثریت فقط دوازده امام شیعه نیستند بلکه در هر زمانی امام وجود داشته و دارد. به شهادت قران همه ی ذریه ی صالح ابراهیم ع تا حضرت مهدی عجل الله امام بودند و قطعا عدالت خداوند اجازه نمیدهد که مردم قبل از ایشان از این لطف و نعمت الهی محروم بوده باشند پس قطعا در هر عصری امام وجود داشته قران امام برای امام یک سری ویژگی ها و یک سری مقامات معنوی بیان میکند و البته تعدادی از اختیارات و وظایف امام رو هم بیان میکند اصلی ترین وظیفه ی امام هدایت از نوع ایصال مطلوب است نه فقط نشان دادن راه که بگوییم اگر فردی امام رو ندید یا حتی نشناخت از این هدایت محروم است!!! قران میگوید که خدا قلب امام رو هدایت کرد او هم قلب مردم رو هدایت میکند... نیازی نیست که این مردم حتما امام رو ببینند و یا حتی بشناسند.هرکس هر جای عالم که واقعا خواهان حق باشد و به دنبال پیدا کردن کار درست امام قلب او رو هدایت میکند.(حالا کار درست ممکن است برای هر کس به گونه ای تعریف بشه.برای هر کس به همان اندازه که حرف حق به او رسیده یا فطرت و وجدانش ر اه رو به او نشان داده...چون خدا خودش فرموده که از هرکس به اندازه ی توانش انتظار دارد.)

با سلام خدمت دوست گرامی و تشکر که در این بحث شرکت می کنید.
مطالب شما 2 مسئله را در پی دارد.
یا اینکه باید امامت یا حتی نبوت و اصل دین را ناشی از اراده بشر بدانیم نه اراده مستقیم الهی. که در این مورد دیگر نمی توان از عدم وجود برابری محتوایی در ادیان عدالت خداوند را زیر سوال برد.
یا اگر آن را ناشی از اراده الهی بدانیم باید به پلورالیزم یعنی برابری ادیان معترف باشیم چون در غیر این صورت عدل الهی زیر سوال می رود.
به اعتقاد شما اگر چه خداوند از افراد به اندازه وسعشان انتظار دارد ولی آیا رسیدن به مراتب بالای اخروی در آن دنیا نمی تواند به دین و فرقه ای که فرد دارد ربط داشته باشد؟
یعنی اگر دو نفر به تمامی وظایفی که خداوند بر عهده ایشان گذاشته منتها یکی عارفی واصل در فرقه شیعه و یکی فردی عامی در پشت کوه های هیمالایا که هیچ دینی به وی نرسیده است می توانند در آن دنیا جایگاه یکسانی داشته باشند؟
اگر جایگاهشان یکی است که لزوم دین زیر سوال می رود.
اگر یکی نیست که عدل الهی زیر سوال می رود که امکان رسیدن به درجات بالای اخروی را برای همه فراهم نکرده است.
و من الله توفیق

[="Olive"]سلام خدمت شما
البته این دیگه مربوط به موضوع این تاپیک نیست فکر کنم تاپیک جدید و مرتبط ایجاد کنید تا کارشناسان پاسخ بدن بهتر باشد.
اول اینکه این حرف بنده نیست بلکه قران این طور فرموده که لایکلف الله نفسا الا وسعها دوم این به هیچ وجه لزوم دین رو زیر سوال نمیبرد اجازه بدین با مثالی توضیح بدم.
دو کشاورزی رو تصور کنید که به ازای هر ساعت کار خود حقوق میگیرند.کشاورز اول شیوه ی مبارزه با عافت ها رو بلد نیست ولی همان قدر که در توانش است کار میکند و با وجود مرغوب نبودن محصولش حقوق زحمتی رو که کشیده دریافت میکند.کشاورز دوم هم به همان اندازه کار میکند و حقوق میگیره اما چون شیوه ی درست رو بلد است محصول مرغوب تری تحویل میدهد.
حالا شما میپرسین که پس فایده ی دانش کشاورزی درست برای چی است و به چه درد میخورد اگر هر دو انها به یک اندازه حقوق میگیرند!؟!؟!؟
فرض کنیدهمه ی کشاورزان در دنیا مثل کشاورز اول باشند.بعد از مدتی محصول بدون افت وجود نخواهد داشت و اگر همین طور قی ادامه پیدا کنددیگر محصولی باقی نخواهد ماند!!!

بدون دین همه ی جامعه ی بشری ارام ارام از بین میرود.فساد همه جا شیوع پیدا میکند و کم کم تشخیص خیر و شر ناممکن(شاید بهتر باشد بگویم بسیار بسیار سخت)میشود!!
روح و جسم انسان به دین محتاج است.اگر نیکی و خوبی توسط خدا به بشر اموخته نشه و البته با دعوت پی در پی توسط فرستادگان خدا بین بشر نهادینه نمیشد در مطمئن باشید قبح بسیاری از پلیدی هل از بین میرفت همان طور که اکنون هم در حال از بین رفتن است و یا در بعضی موارد از بین رفته.
درست است یک دختر مسیحی که در یک جامعه غربی زندگی می کند (در صورت نداشتن اگاهی) به خاطر عدم رعایت حجاب در قیامت مواخذه نخواهد شد اما ایا لطمه ای در همین جهان به همین خاطر به خود او و به جامعه ی او وارد نمیشود!؟!؟در اینجا عدالت خدا ان را در قیامت در مورد شخص او جبران خواهد کرد ولی اگر گذشتگان او به دین حق مسیح علیه السلام پایبند بودند این فرد و جامعه اش به این روز می افتادند!؟

ما انسانها اگر به سخن انبیا الهی بع طور کامل گوش میکردیم اغاز مسیر کمال برایمان از همین جهان بود...
در مورد فرد عامی و عارف هم اونچه گفتید کاملا درست است امل به شرطی که این عامی واقعا نه توان و نه شرایط بیشتر از ان رو نداشته باشد نه انکه امکانات و توانش رو داشته باشد اما به خاطر راحت طلبی و.... از انجام ان خود داری کرده باشد.

در مورد بخش اول حرفهاتون هم راستش درست متوجه اشکال شما و ربطش با اونچه رو که عرض کردم نشدم....[/]

[="Tahoma"]

طاها;1823 نوشت:
قاعده لطف، قاعده اي كلامي است در اثبات امامت به اين معني كه «لطف الهي» بر اين تعلق دارد كه راه هدايت بسته نباشد
زيرا دين مجموعه و دستگاه فني و به هم پيوسته اي است كه لاجرم براي فهم و درك و عمل به دستورات آن كارشناس آن نيز همراه آن بايد باشد.
اسلام دين الهي است كه توسط پيامبر اكرم(ص) به مردم عرضه شد و پس از ايشان بايد كساني از جانب خداوند معين شوند تا دين را به مردم معرفي كنند و ترويج نمايند.
امام كارشناس حقيقي دين است كه اسلام را به خوبي مي شناسد و به بهترين نحو به مردم مي شناساند.
پس لطف الهي ايجاب مي كند كه عنايت او همواره براي هدايت بشر، ساري و جاري باشد.
چنانكه با فرستادن پيامبر اكرم(ص) و انزال قرآن، راه هدايت را براي انسان ها باز كرد.
با تعيين ا مامان معصوم، اين هدايت را تمام مي كند و دين را تكميل مي كند(1)
1-(استاد مطهري، امامت و رهبري، ص 95 - 92).

طريقه لطف‏
طريقه لطف را مرحوم شيخ طوسى (460- 385) برگزيده و در مباحث كلام مطرح نموده و در بحث اصول در كتاب عدة الاصول به آن استناد كرده است.
تقريب طريقه لطف اين است كه آفرينش بر اساس عنايت و لطف و فضل پروردگار استوار است، و خداوند انسان را آفريد تا از فضل و رحمت او برخوردار شود. در راستاى همين لطف، نعمتهاى مادى و معنوى را در اختيار او قرار داد. كتاب را نازل كرد و پيامبران را به سوى او فرستاد، تا انسان هر چه بيشتر به كمال نائل شود.
لطف خداوند در اين مرحله به پايان نمى‏رسد، بلكه همواره ادامه دارد و هر جا كه انسان به كمك و هدايت خداوندى نيازمند باشد، لطف عام پروردگار شامل او مى‏شود و سنت خداوند اين است كه بر اساس لطف و رحمت خويش او را دستگيرى كند.
يكى از موارد نياز واقعى انسان در مسير تكامل، شناخت احكام واقعى شريعت است، و چه لطفى بالاتر از اين كه خداوند انسان را در شناخت واجبات و محرمات و وظايفش يارى دهد. «اللطف ما يقرب العبد إلى الطاعة، و يبعّده عن المعصية».
اين لطف كه در حقيقت سنت غير قابل تغيير پروردگار است، در زمان نزول قرآن و وجود رسول اكرم و حضور امام معصوم از طريق آيات و وجود پيامبر و امام تحقق يافته و در زمان غيبت معصوم (ع) كه مردم راهى به سوى شناخت حقايق و مشكلات ندارند، بايد از طريقى اعمال شود. و چنانچه فقها در يك عصر بر حكمى اجماع نمودند، اگر حكمشان خلاف واقع باشد، لطف عام و دايم پروردگار مقتضى است كه خداوند به نوعى حكم واقعى را به ذهن يا كلام يا مجمع فقها از طريق امام غايب القا نمايد و اتفاق نظر آنان را بر هم زند تا اجماعى محقق نشود. تا به هر حال سخن حق گفته شده و حكم واقعى به مردم رسيده باشد.
____________
منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج-1، ص: 204

[="Tahoma"]بر اين اساس هر گاه حكمى را بيابيم كه همه فقها در آن هم رأى باشند و خلافى در ميان ايشان نباشد، نتيجه مى‏گيريم كه حكم مطابق واقع و موافق نظر امام (ع) مى‏باشد.
ممكن است گفته شود كه قاعده لطف ارتباطى با احكام شرعيه فرعيه ندارد، زيرا قاعده لطف قاعده‏اى است عقلى و مربوط به اصول دين است.
اين اشكال قابل دفع است، زيرا قاعده مذكور اگر چه عقلى است ولى در محل خود به اثبات رسيده كه قاعده عقلى تخصيص بردار نيست. هر جا ملاك آن- كه عبارت از حفظ مصالح بندگان است- وجود داشته باشد، آن قاعده جريان خواهد داشت، چه اصول دين باشد و چه فروع دين.
(كلام محقق مير داماد) از محقق بزرگ مير داماد در بحث از تفسير نعمت باطنى نقل شده است كه: «ان من‏ فوائد الامام- عجل اللَّه تعالى فرجه- ان يكون مستندا لحجية اجماع اهل الحلّ و العقد على حكم من الاحكام، اجماعا بسيطا فى احكامهم الاجماعية و حجية اجماعهم المركب فى احكامهم الخلافيه فانه عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف لا ينفرد القول. يعنى: از جمله فوايد وجود امام زمان (ع) اين است كه او سند و مدرك اجماع اهل حل و عقد بر حكمى از احكام باشد. چه اين كه آن اجماع بسيط در مورد احكام اتفاقيه باشد و چه اجماع مركب در مورد احكام خلافيه زيرا او در هيچ گفتارى تنها و منفرد نمى‏شود ..
و سپس مى‏افزايد: «بل من الرحمة الواجبة فى الحكمة الإلهية ان يكون فى المجتهدين المختلفين فى المسألة المختلف فيها من علماء العصر، من يوافق رأيه رأى امام عصره، و صاحب امره، و يطابق قوله و ان لم يكن مما نعلمه بعينه و نعرفه بخصوصه».
يعنى: بلكه رحمت قطعى خداوند در حكمت الهى- عنايت ربوبى- اقتضا مى‏كند كه هر گاه در ميان مجتهدين هر عصر و زمانى مسأله‏اى مورد اختلاف قرار گرفت، كسى باشد كه رأى او مطابق رأى امام عصر و صاحب امر باشد، گو اين كه امام را دقيقا به اسم و رسم نشناسيم.
_______________
منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج-1، ص: 205

[="Tahoma"]از ادله و بيان طرفداران قاعده لطف چنين استفاده مى‏شود كه براى تحقق اجماع دو امر بايد تحقق يابد:
أولا- بايستى آراى همه فقها چه معلوم النسب و چه مجهول النسب استقصا شود و در صورتى كه حتى رأى يك نفر مورد شناسايى قرار نگرفته باشد اجماع داراى حجيت نيست.
زيرا امكان دارد كه نظر معصوم از ناحيه همان يك رأى ابلاغ شده و لطف تمام گشته باشد.
ثانيا- در تحقق اجماع و استناد آن، استقصاى نظر همه فقها در همه اعصار لازم نيست. بلكه احراز اتفاق علماى عصر واحد بر حكمى از احكام كافى در كشف رأى امام است. زيرا قاعده لطف در هر عصرى از اعصار به حال خود باقى است. اگر در ميان فقهاى عصر واحد، حتى يك نفر داراى رأى مخالف باشد چه از نظر نسب معلوم و چه نامعلوم باشد، اجماع- به معناى لطفى آن- تحقق نمى‏يابد.
(نقد طريقه لطف) أولا- در اين كه سنت الهى لطف به مخلوق است جاى بحث نيست، ولى از اين مقدمه مسلم نمى‏توان نتيجه گرفت كه اجماع حجت است. زيرا حقيقت لطف بر ما مخفى است و بسيارى از اسرار را نمى‏دانيم، شناخت ما از مسائل و تشخيص ما مانند حب و بغضها، گاهى مربوط به ظاهر امور مى‏شود، همان طور كه خداوند مى‏فرمايد: عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ تعيين خير و شر واقعى و نيز موارد لطف و بى‏لطفى همواره آسان نيست.
در اين كه بطور كلى بيان احكام و هدايت خلق از ناحيه پروردگار لطف مى‏باشد شكى نيست، ولى اين كه آيا در موارد خاصى نيز بيان حكم لطف باشد؟ معلوم نيست! يعنى ما نمى‏توانيم به صورت صد در صد موارد لطف و بى‏لطفى را تشخيص دهيم. زيرا چه بسا لطف پروردگار و صلاح امت در اين باشد كه فقها فقط بر اساس تفقه و اجتهاد در منابع، احكام را به دست آورند و القاى خلاف ميان ايشان به گونه‏اى كه طرفداران طريقه لطف تصور كرده‏اند، خلاف لطف باشد. و بر فرض كه به صورت قطعى حكم كنيم كه بيان حكم از سوى خدا به هر حال لطف است، احتمال مى‏رود كه لطفى بزرگتر در تزاحم با آن باشد و ما آن را درك نكنيم.
_______________
منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج-1، ص: 206

[="Tahoma"]ثانيا- حدود لطف مشخص نيست، زيرا همان گونه كه هدايت يك امت لطف است، هدايت فرد فرد آنان نيز لطف است و اگر خداوند براى هر فرد يك منذر و مبشر و يك هدايتگر خصوصى نيز مى‏فرستاد، بى‏ترديد باز هم لطف بود. و نيز اگر خداوند در هر قدم و هر لحظه بشر را به انواع مختلف امدادهاى غيبى و حسى، ظاهرى و باطنى، با واسطه و بى‏واسطه كمك و راهنمايى و ارشاد مى‏نمود لطف بود و اصلا شايد به تشخيص ما اگر خداوند بشر را بدون اين همه حساب و كتاب و زحمت به بهشت مى‏برد، لطف بسيار بزرگى بود! و قطعا بى‏لطفى نبود! ولى خداوند تا چه مقدار اين لطف را شامل انسانها نموده است.
چه فرقى است ميان 1- ارسال رسل و 2- القاى خلاف ميان فقهاى يك عصر و 3- هدايت تك تك فقهايى كه در استنباط به خطا رفته‏اند. همه لطف است اما اولى به يقين صورت گرفته و سومى به يقين صورت نگرفته است، زيرا وجود آراى خلاف واقع و لا اقل متخالف ميان فقها غير قابل انكار است و دومى مشكوك مى‏باشد. چه دليلى در دست است كه دومى را ملحق به مورد اول كنيم و نه سوم! ثالثا- اگر چه وظيفه امام بيان احكام و روشنگرى است ولى اين وظيفه براى او در زمان حضور مسلم است، اما در زمان غيبت، حدود وظايف امام و چگونگى نقش او در جامعه اسلامى به طور كامل بر ما معلوم نيست. و چه بسا مصلحتى ايجاب كند كه امت خود به‏ تلاش و اجتهاد بپردازد. همان طور كه رسول خدا در جنگ احد، نظر اصحاب را بر نظر خويش مقدم داشت و براى مقابله با دشمن از شهر خارج شدند با اين كه نظر پيامبر مطابق مصلحت بود ولى در اين مورد خاص رسول خدا مصلحت بيشتر را در تقديم نظر ياران ديد، اگر چه به شكست ظاهرى منتهى گردد.
_________________
منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج-1، ص: 207

[="Tahoma"]رابعا- موضوعات و مسائل از جهت اهميت و نقش آنها در زندگى فردى و اجتماعى با يكديگر فرق مى‏كنند. برخى از امور حياتى است و خطاى در آنها موجب هدم بنيان شريعت مى‏شود و خطاى فقها در چنان مواردى، زيان كلى به كيان اسلام مى‏زند، ولى بعضى از امور جزئى است و نقش چندانى در سرنوشت امت ندارد.
چنانچه، معتقد شويم كه قاعده لطف، بيان حكم را بر خداوند و امام، در مسائل مهم و حياتى واجب مى‏سازد، و در غير آن مسائل بيان واجب نيست، باز هم مشكلى حل نمى‏شود، زيرا تشخيص اين امر در اختيار ما نيست، و نمى‏توانيم موارد قطعى مهم و غير مهم را تعيين نماييم.
خامسا- بر فرض كه اظهار حق بر خداوند واجب باشد، معلوم نيست كه اين امر از طريق متعارف بايد صورت گيرد يا غير متعارف. زيرا خداوند تمام نيازهاى فكرى و معنوى بشر را از طريق متعارف به او رسانده و تمام احكام را به او ابلاغ كرده و حجت را تمام نموده است. و هر گاه بندگان در خلاف واقع شوند، مشكلات در ناحيه بيان نيست بلكه هر اشكالى هست در ناحيه تبيين و تلاش خود آدمى است و شايد رفع اين اشكال بر خداوند واجب نباشد.
به هر حال هيچ دليل قانع كننده‏اى در دست نيست كه حقيقت لطف و مظاهر آن را با تمام حدود و مشخصات و ويژگيهايش تعريف و تعيين نمايد و با اجمال و ابهام اين موضوع قبول اصل قاعده لطف نيز نمى‏تواند مشكلى را در زمينه اثبات حجيت اجماع حل نمايد.
_______________
منابع اجتهاد از ديدگاه مذاهب اسلامى، ج-1، ص: 208

با سلام خدمت جناب رحیم مختوم.
نمی دانم مطالبی که گداشتید از چه باب بود و نمی دانم پست های تاپیک را پیگیری کرده اید یا خیر. ولی اگر امکان دارد پاسخ اشکالاتی که بنده وارد کرده ام را بیاورید.
با تشکر فراوان.
و من الله توفیق

hoorshid;305523 نوشت:
سلام خدمت شما البته این دیگه مربوط به موضوع این تاپیک نیست فکر کنم تاپیک جدید و مرتبط ایجاد کنید تا کارشناسان پاسخ بدن بهتر باشد. اول اینکه این حرف بنده نیست بلکه قران این طور فرموده که لایکلف الله نفسا الا وسعها دوم این به هیچ وجه لزوم دین رو زیر سوال نمیبرد اجازه بدین با مثالی توضیح بدم. دو کشاورزی رو تصور کنید که به ازای هر ساعت کار خود حقوق میگیرند.کشاورز اول شیوه ی مبارزه با عافت ها رو بلد نیست ولی همان قدر که در توانش است کار میکند و با وجود مرغوب نبودن محصولش حقوق زحمتی رو که کشیده دریافت میکند.کشاورز دوم هم به همان اندازه کار میکند و حقوق میگیره اما چون شیوه ی درست رو بلد است محصول مرغوب تری تحویل میدهد. حالا شما میپرسین که پس فایده ی دانش کشاورزی درست برای چی است و به چه درد میخورد اگر هر دو انها به یک اندازه حقوق میگیرند!؟!؟!؟ فرض کنیدهمه ی کشاورزان در دنیا مثل کشاورز اول باشند.بعد از مدتی محصول بدون افت وجود نخواهد داشت و اگر همین طور قی ادامه پیدا کنددیگر محصولی باقی نخواهد ماند!!! بدون دین همه ی جامعه ی بشری ارام ارام از بین میرود.فساد همه جا شیوع پیدا میکند و کم کم تشخیص خیر و شر ناممکن(شاید بهتر باشد بگویم بسیار بسیار سخت)میشود!! روح و جسم انسان به دین محتاج است.اگر نیکی و خوبی توسط خدا به بشر اموخته نشه و البته با دعوت پی در پی توسط فرستادگان خدا بین بشر نهادینه نمیشد در مطمئن باشید قبح بسیاری از پلیدی هل از بین میرفت همان طور که اکنون هم در حال از بین رفتن است و یا در بعضی موارد از بین رفته. درست است یک دختر مسیحی که در یک جامعه غربی زندگی می کند (در صورت نداشتن اگاهی) به خاطر عدم رعایت حجاب در قیامت مواخذه نخواهد شد اما ایا لطمه ای در همین جهان به همین خاطر به خود او و به جامعه ی او وارد نمیشود!؟!؟در اینجا عدالت خدا ان را در قیامت در مورد شخص او جبران خواهد کرد ولی اگر گذشتگان او به دین حق مسیح علیه السلام پایبند بودند این فرد و جامعه اش به این روز می افتادند!؟ ما انسانها اگر به سخن انبیا الهی بع طور کامل گوش میکردیم اغاز مسیر کمال برایمان از همین جهان بود... در مورد فرد عامی و عارف هم اونچه گفتید کاملا درست است امل به شرطی که این عامی واقعا نه توان و نه شرایط بیشتر از ان رو نداشته باشد نه انکه امکانات و توانش رو داشته باشد اما به خاطر راحت طلبی و.... از انجام ان خود داری کرده باشد. در مورد بخش اول حرفهاتون هم راستش درست متوجه اشکال شما و ربطش با اونچه رو که عرض کردم نشدم....

جناب hoorshid سلام.
البته این به موضوع تاپیک مربوط است. درواقع مسئله برتری یک دین نسبت به ادیان دیگر و هدایت خداوند از طریق ادیان می تواند قرینه ای جهت زیر سوال بردن لطف الهی و عدل خداوند باشد.
یعنی لطف الهی در هدایت انسانها باید به طور یکسان شامل همه انسان ها شود.
در مورد مثالی که آوردید فکر می کنم قیاس مع الفارق باشد. چراکه اولا نمی توان خداوند را که واجد عدالت و علم و قدرت مطلق است را با بشر مقایسه کرد. ثانیا از کجا معلوم که این شیوه حقوق دادن عادلانه باشد؟ از نظر شما عادلانه است؟ آیا شیوه ای که مبتنی بر کیفیت محصول باشد عادلانه تر نیست؟ شیوه ای که بر اساس توانایی های انسان بنا نهاده شده باشد.
در مورد فرد عامی و عارف مسلمان هم به نظر شما اگر آن فرد عامی ( فردی که هیچ دینی به او نرسیده ) تمام تکالیفش را بر اساس فطرتی که خدا به او داده انجام دهد و قرار باشد در آن دنیا هم به بالاترین درجه اخروی برسد پس چرا وقتی که امکان رسیدن به چنین درجه ای برای انسان بدون دین فراهم است ادیان آمده اند؟ چرا خداوند دین را برای هدایت بشر نازل کرده است؟ اگر جواب این باشد که کمک بکند به انسانها که بهتر و سرعتر به آن درجه برسند دو مشکل پیش می آید :
یکی اینکه آنوقت دیگر وجمد دین از امری ضروری به امری که وجودش بهتر است تنزل پیدا می کند و دوم اینکه عدالت خداوند زیر سوال می رود که به تمام انسان ها این کمک را نکرده است که بتواند به بالاترین درجه اخروی برسند.
در مورد بخش ابتدایی صحبت هایم :
شما گفتید امام منحصر در 12 نفر نیست و تمام ذریه ابراهیم را شامل می شود. بنده هم عرض کردم بر این اساس دیگر اسلام برترین دین نیست و همه ادیان چون امام دارند و همه آنها هم در یک سطح باید باشند برای هدایت بشر. منظور این بود.
و من الله توفیق

سلام خدمت شما
[spoiler]موتاسفانه بحث خیلی منحرف شد...![/spoiler]
اول اینکه در مورد قیاس دقت کنید که وقتی در مسائلی مثل این مثالی زده میشه و یا قیاسی منظور تشبیه کامل نیست که میفرمایید:
چراکه اولا نمی توان خداوند را که واجد عدالت و علم و قدرت مطلق است را با بشر مقایسه کرد بنده خواستم روابط رو مقایسه کنم و البته شرایط رو نه اشخاص رو!
دوم این عین عدالت است چون باید در مورد خدا و بنده دقت کرد که هر انچه که بنده دارد از جانب خالق است در نتیجه کشاورزی که چنین دانشی ندارد(دقت کنید این دانش رو نارد نه به خاطر تن پروری یا راحت طلبی و کوتاهی...این دانش به او داده نشده- دلیل همین رو هم توضیح خواهم داد)خود مقصر نیست بلکه توان کسب این دانش را نداشته در نتیجه اگر بخواهیم عدالت رو با مساوات اشتباه بگیریم در چنین موقعیتی حقوق یکسان پرداخت کردن به این دو رو بی عدالتی می دانیم(در حالی که مساوات در بسیاری از مواقع نه عدالت که موجب ظلم میشود...)پس اگر غیر این باشد ناعادلانه است!(دقت کنید کشاورز در انتخاب این توانایی نقشی نداشته!اگر هر دو به یک میزان توانایی داشتند در ان صورت حرف شما یعنی:
آیا شیوه ای که مبتنی بر کیفیت محصول باشد عادلانه تر نیست؟ شیوه ای که بر اساس توانایی های انسان بنا نهاده شده باشد صحیح بود!این شیوه حتی بین انسان ها هم رایج است!مثلا در مسابقات ورزشی!چرا مسابقات ورزشی زنان و مران در همه جای دنیا جاگانه برگذار میشود و زن و مرد با هم رقابت نمیکنند؟!چون به دلیل عدم توانایی فیزیکی یکسان در این دو مسابقه ناعادلانه خواهد بود!-خواهش میکنم کمی دقت کنید تا متوجه بشید!)

شریعت عقلانی;305740 نوشت:
در مورد فرد عامی و عارف مسلمان هم به نظر شما اگر آن فرد عامی ( فردی که هیچ دینی به او نرسیده ) تمام تکالیفش را بر اساس فطرتی که خدا به او داده انجام دهد و قرار باشد در آن دنیا هم به بالاترین درجه اخروی برسد پس چرا وقتی که امکان رسیدن به چنین درجه ای برای انسان بدون دین فراهم است ادیان آمده اند؟ چرا خداوند دین را برای هدایت بشر نازل کرده است؟ اگر جواب این باشد که کمک بکند به انسانها که بهتر و سرعتر به آن درجه برسند دو مشکل پیش می آید : یکی اینکه آنوقت دیگر وجمد دین از امری ضروری به امری که وجودش بهتر است تنزل پیدا می کند و دوم اینکه عدالت خداوند زیر سوال می رود که به تمام انسان ها این کمک را نکرده است که بتواند به بالاترین درجه اخروی برسند.
دقت نکردید بنده چنین چیزی نگفتم!
ببینید انسان در این جهان مورد امتحان و ازمون قرار میگیرد و دارای گرایشهای متضادیست بنده گفتم:
hoorshid;305523 نوشت:
دو کشاورزی رو تصور کنید که به ازای هر ساعت کار خود حقوق میگیرند.کشاورز اول شیوه ی مبارزه با عافت ها رو بلد نیست ولی همان قدر که در توانش است کار میکند و با وجود مرغوب نبودن محصولش حقوق زحمتی رو که کشیده دریافت میکند.کشاورز دوم هم به همان اندازه کار میکند و حقوق میگیره اما چون شیوه ی درست رو بلد است محصول مرغوب تری تحویل میدهد. حالا شما میپرسین که پس فایده ی دانش کشاورزی درست برای چی است و به چه درد میخورد اگر هر دو انها به یک اندازه حقوق میگیرند!؟!؟!؟ فرض کنیدهمه ی کشاورزان در دنیا مثل کشاورز اول باشند.بعد از مدتی محصول بدون افت وجود نخواهد داشت و اگر همین طور قی ادامه پیدا کنددیگر محصولی باقی نخواهد ماند!!! بدون دین همه ی جامعه ی بشری ارام ارام از بین میرود.فساد همه جا شیوع پیدا میکند و کم کم تشخیص خیر و شر ناممکن(شاید بهتر باشد بگویم بسیار بسیار سخت)میشود!! روح و جسم انسان به دین محتاج است.اگر نیکی و خوبی توسط خدا به بشر اموخته نشه و البته با دعوت پی در پی توسط فرستادگان خدا بین بشر نهادینه نمیشد در مطمئن باشید قبح بسیاری از پلیدی هل از بین میرفت همان طور که اکنون هم در حال از بین رفتن است و یا در بعضی موارد از بین رفته. درست است یک دختر مسیحی که در یک جامعه غربی زندگی می کند (در صورت نداشتن اگاهی) به خاطر عدم رعایت حجاب در قیامت مواخذه نخواهد شد اما ایا لطمه ای در همین جهان به همین خاطر به خود او و به جامعه ی او وارد نمیشود!؟!؟در اینجا عدالت خدا ان را در قیامت در مورد شخص او جبران خواهد کرد ولی اگر گذشتگان او به دین حق مسیح علیه السلام پایبند بودند این فرد و جامعه اش به این روز می افتادند!؟

اگر توصیه های دینی نباشد گرایش های درونی ارام ارام انقر کم رنگ میشوند که جای خود را کاملا در بین انسانها از دست میدهند و بدی به عنوان خوبی و خوبی به عنوان بدی جلوه میکند!
فطرت در همه ی انسانها وجود دارد اما این فطرت متناسب با شرایط کم رنگ یا پر رنگ میشود در وضعیتی که جامعه ی انسانی به قهقرا میرود صدای فطرت انقدر ضعیف خواهد شد که انسان کم کم ان را نمیشنود.از طرف دیگر این فطرت بسیار محدود است و توانیی درک همه ی خوبی ها بدی ها را ندارد...
موتاسفانه این سو تفاهم پیش امده که بنده گفتم عمل به فطرت برای رسیدن به کمال کافیست.ولی عرض بنده این بود:عمل به انچه که انسان با همه ی توانش درک کرده کافیست!

ببینید ما در یک جامعه زندگی میکنیم و برای چرخیدن بخش های مختلف این جامعه نیاز است که افراد با ویژگی ها متفاوت وجود داشته باشند تا هر کدام بخشی از ان را اداره کنند شاید بعضی شغل ها بی ارزش به نظر برسند اما با حذف همین مشاغل به ظاهر بی اهمیت جامعه از هم فر میپاشد در مورد جامعه ی بزرگ بشری هم همین طور است خداوند با توجه به حکمت هایی که میدانسته به هرکس توانایی های خواص داده نمیشود که همه ی مردم فقیه و مجتهد و عارف باشند چنین جامعه ای امکان ادامه ی حیات ندارد!!!
به همین خاطر انسانها با ویژگی های مختلف افریده شدند اما در عوض انکه در این جهان بنا به حکمتهایی از توانایی کمتری برخورار است در جهان اخرت به پاداش اخروی متناسب با اعمالش و البته توانایی هایش خواهد رسید!و این عین عدالت است!

اما اگر دین را هم حذف کنیم و همه ی مردم بشوند همان به قول شما عامی باز هم جامعه به دلایلی که در بالا ذکر شد دچار خلل خواهد شده چه یک جامعه به هر دو قشر نیاز دارد....

به علاوه خداوند خود فرموده: رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِیزًا حَكِیمًا[نساء/165] پیامبرانى که بشارت‏ دهنده و بیم‏ دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکیم است.»همین ایه نشان میدهد که خدا کسی را مواخذه میکند که دستورات دین الهی به او رسیده اما به ان عمل نکرده.به نظر خود شما عادلنه است که معلمی از درسی که ان را به دانش اموز نیاموخته امتحان بگیرد و یا عادلانه است که برای یک دانش اموز که کند ذهن به شمار میرود و دیگری که نخبه به حساب میاید یک نوع سوال امتحانی طرح کنیم و شیوه ارزش یابی ما هم یکسان باشد؟!

شریعت عقلانی;305740 نوشت:
شما گفتید امام منحصر در 12 نفر نیست و تمام ذریه ابراهیم را شامل می شود. بنده هم عرض کردم بر این اساس دیگر اسلام برترین دین نیست و همه ادیان چون امام دارند و همه آنها هم در یک سطح باید باشند برای هدایت بشر. منظور این بود.
دوست گرامی دلیل برتری دین اسلام وجود ائمه نیست!!!که چنین ایرادی بگیریم...!
ما اعتقاد داریم که محتوای همه ی ادیان الهی یکسان است اما در امور تشریعی و نه اصول بنیادی ادیان و بدنه ی کلی انها متناسب با هر زمان دینی امد که در نهایت در زمان رسول خدا بشر قابلیت دریافت دین برتر و کامل رو از نظر قواعد تشریعی پیدا کرد.
در ضمن این حرف بنده نیست بیان قران است....

شریعت عقلانی;305409 نوشت:
یعنی اگر دو نفر به تمامی وظایفی که خداوند بر عهده ایشان گذاشته منتها یکی عارفی واصل در فرقه شیعه و یکی فردی عامی در پشت کوه های هیمالایا که هیچ دینی به وی نرسیده است می توانند در آن دنیا جایگاه یکسانی داشته باشند؟ اگر جایگاهشان یکی است که لزوم دین زیر سوال می رود. اگر یکی نیست که عدل الهی زیر سوال می رود که امکان رسیدن به درجات بالای اخروی را برای همه فراهم نکرده است.

با سلام خدمت همه دوستان.

راستش من از بحث تخصصی و کلامی کارشناسان چیز زیادی متوجه نشدم. اما سؤال بالا تو ذهن منم هست. امیدوارم این سؤال پاسخ شایسته ای دریافت کنه.

hoorshid;305394 نوشت:
به شهادت قران همه ی ذریه ی صالح ابراهیم ع تا حضرت مهدی عجل الله امام بودند

با سلام و تشکر از بحث شما.

من نتونستم دلالتی برای جمله بالا در قرآن پیدا کنم. امکانش هست آیه یا آیات مربوطه رو هم برای راهنمایی بیشتر بفرمایید؟

ممنون. :Gol:

hoorshid;305778 نوشت:
در نتیجه اگر بخواهیم عدالت رو با مساوات اشتباه بگیریم در چنین موقعیتی حقوق یکسان پرداخت کردن به این دو رو بی عدالتی می دانیم(در حالی که مساوات در بسیاری از مواقع نه عدالت که موجب ظلم میشود...)

البته حکم شما بیشتر به مساواات نزدیک تر است تا بنده. شما می گویید باید به دو کشاورز حقوق یکسان داد چون هر دو روی زمین یک اندازه زحمت کشیده اند. این یعنی مساوات.
hoorshid;305778 نوشت:
این شیوه حتی بین انسان ها هم رایج است!مثلا در مسابقات ورزشی!چرا مسابقات ورزشی زنان و مران در همه جای دنیا جاگانه برگذار میشود و زن و مرد با هم رقابت نمیکنند؟!چون به دلیل عدم توانایی فیزیکی یکسان در این دو مسابقه ناعادلانه خواهد بود!-خواهش میکنم کمی دقت کنید تا متوجه بشید!)

کجا بین انسانها متداول است. کجای دنیا همه یکسان حقوق می گیرند. مثلا در همین مسابقات ورزشی اگر دو نفر یک اندازه تلاش کنند ولی یکی وسعش آخر شدن باشد و یکی اول شود می توان به همه مدال طلا داد؟

hoorshid;305778 نوشت:
به همین خاطر انسانها با ویژگی های مختلف افریده شدند اما در عوض انکه در این جهان بنا به حکمتهایی از توانایی کمتری برخورار است در جهان اخرت به پاداش اخروی متناسب با اعمالش و البته توانایی هایش خواهد رسید!و این عین عدالت است!

شما درست می فرمایید. ولی سوال اصلی اینجاست که چرا خداوند به همه انسان ها یکسان لطف نکرده تا هر کس بر اساس استعدادهایش و توانایی هایش و اعمالش به جزا و پاداش اخروی برسد.
دقت کنید بحث سر این نیست که هر کس بر اساس توانایی ها و استعدادها و اعمالس مواخذه نشود. بله در این مورد با شما موافقم. بحث سر این است که چرا خداوند قادر عالم عادل به همه لطف نکرده و اولیائش را نازل نفرموده است؟ به وضوح مشخص است که هیچ امام ( یا حتی پیامبری ) در سرزمین های آسیای شرقی - اقیانوسیه - آمریکای شمالی و جنوبی و قطب ها و بخش های زیادی از آفریقا و اروپا از طرف خداوند نیامده است.

hoorshid;305778 نوشت:
اگر توصیه های دینی نباشد گرایش های درونی ارام ارام انقر کم رنگ میشوند که جای خود را کاملا در بین انسانها از دست میدهند و بدی به عنوان خوبی و خوبی به عنوان بدی جلوه میکند! فطرت در همه ی انسانها وجود دارد اما این فطرت متناسب با شرایط کم رنگ یا پر رنگ میشود در وضعیتی که جامعه ی انسانی به قهقرا میرود صدای فطرت انقدر ضعیف خواهد شد که انسان کم کم ان را نمیشنود.از طرف دیگر این فطرت بسیار محدود است و توانیی درک همه ی خوبی ها بدی ها را ندارد... موتاسفانه این سو تفاهم پیش امده که بنده گفتم عمل به فطرت برای رسیدن به کمال کافیست.ولی عرض بنده این بود:عمل به انچه که انسان با همه ی توانش درک کرده کافیست! ببینید ما در یک جامعه زندگی میکنیم و برای چرخیدن بخش های مختلف این جامعه نیاز است که افراد با ویژگی ها متفاوت وجود داشته باشند تا هر کدام بخشی از ان را اداره کنند شاید بعضی شغل ها بی ارزش به نظر برسند اما با حذف همین مشاغل به ظاهر بی اهمیت جامعه از هم فر میپاشد در مورد جامعه ی بزرگ بشری هم همین طور است خداوند با توجه به حکمت هایی که میدانسته به هرکس توانایی های خواص داده نمیشود که همه ی مردم فقیه و مجتهد و عارف باشند چنین جامعه ای امکان ادامه ی حیات ندارد!!! به همین خاطر انسانها با ویژگی های مختلف افریده شدند اما در عوض انکه در این جهان بنا به حکمتهایی از توانایی کمتری برخورار است در جهان اخرت به پاداش اخروی متناسب با اعمالش و البته توانایی هایش خواهد رسید!و این عین عدالت است! اما اگر دین را هم حذف کنیم و همه ی مردم بشوند همان به قول شما عامی باز هم جامعه به دلایلی که در بالا ذکر شد دچار خلل خواهد شده چه یک جامعه به هر دو قشر نیاز دارد....

در یک مسئله باید دقت شود :
بنده نمی گویم باید دین به طور کامل از عرصه اجتماع حذف شود. اتفاقا بنده هم کارنامه دین را بسیار مثبت ارزیابی می کنم ولی نه زمانی که از طرف خدا باشد. چرا که اگر دین را منتسب به خدا بدانیم باید کارنامه ای بسیار بهتر از این می داشته است. ولی اگر به دین به عنوان یک پدیده اجتماعی و بشری مانند سایر پدیده ها نگاه کنیم وجدش اتفاقا بسیار خوب و مفید فایده بوده است. ولی اگر به عنوان یک پدیده الهی که برای سعادت بشر لازم و ضروری است بنگریم آنوقت است که مشکل پیش می آید. یعنی از گستره مطلق علم و عدل و قدرت هدایت گری خداوند به دور است که نتواند دین را به طور کامل در تمام دنیا و بین تمام انسان ها نازل کند.
در ضمن تمام انسان هایی هم که دین نداشتند انسان های عامی و ناآگاه و منحرفی نبوده اند. لازم است بدانید محتوای اصلی فلسفه اسلامی که مبنای توجیه عقلی باورهای دینی ما شیعیان است از فلسفه یونان و افراد عالمی چون ارسطو و افلاطون گرفته شده که ظاهرا دین نداشته اند ولی عقلشان وجود خدا را برایشان اثبات کرده و انسانهای منحرفی نشده اند. بنابراین می توان بدون دین هم انسانی اخلاقی بود و منشا خدمات بسیاری شد حتی به دین. در واقع انسان های بی دین یکی از بزرگترین خدمات را به انسانهای دیندار رسانده اند.

شریعت عقلانی;305098 نوشت:
چرا باید این لطف الهی ( امام ) در هر زمانی وجود داشته باشد در حالی که 99 درصد انسان های روی زمین از وجود آن بی بهره اند. چرا باید این لطف الهی مشمول درصد بسیار کمی از انسان ها شود. آیا انسان هایی نیستند که بتوانند با خدا احتجاج کنند که بر وی امام نفرستاد؟ چگونه این امر احتجاج با خدا را نفی می کند؟ تمام ضرورت های عالم ممکنات می توانستند به شکلی باشند که وجود امام را در تمام مکانها و زمانها برای تمام افراد بشریت ممکن کند. زمان برای ما معنا دارد و برای خداوند علی السویه است. خداوند که می خواست چنین لطفی بکند چرا ضرورت های عالم امکان را طوری نچید که بتواند حجت را توسط همین مصداق لطف الهی یعنی امام برای همه انسان ها تمام کند. عالم امکان ( ممکن ) از اسمش مشخص است. می توانست اصلا نباشد. یا طور دیگری باشد. اتفاقا از همین ضرورت های ممکن بوجود آمده می توان اثبات کرد که وجود امام ضروری نیست وگرنه خداوند ضرورت های عالم امکان را طوری در کنار هم می چید که لطف الهی برای تمام انسان ها محقق شود. فراموش نشود ما برهان لطف را برای اثبات ضرورت وجود امام اقامه می کنیم.

سلام
دهها نفر در آب دریا غرق شده اند و مرده اند و چه بسا در آخرین لحظات عمرشان این سوال به ذهنشان آمده است :
چرا با وجود علم خدای متعال به غرق شدن انسانها در آب دریا راهی برای نجات آنها قرار نداد ؟ دهها راه برای نجات انسان از غرق شدن بود .
به نظرم با توجه به اهمیت عمر و زندگی این سوال کاملا منطقی باشد اما ما که به آن حالت مبتلا نشده ایم خیلی منطقی درباره اش فکر می کنیم و جوابش را هم می دانیم
سوال شما در مورد فراگیری بهره وجود امام ازاین قبیل سوالات است در حالیکه می بینید و می دانید طبق نظام علی و معلولی این جهان این امر غیر طبیعی است
والله الموفق

شریعت عقلانی;305842 نوشت:
البته حکم شما بیشتر به مساواات نزدیک تر است تا بنده. شما می گویید باید به دو کشاورز حقوق یکسان داد چون هر دو روی زمین یک اندازه زحمت کشیده اند. این یعنی مساوات.
دوست گرامی موتاسفانه در معنای عدل دچار مشکل هستید...
بنده کلی توضیحات جانبی عرض کردم تو پست قبل در مورد اینکه این فرد در انتخاب صفاتش مختار نیست و... اما شما....
شریعت عقلانی;305842 نوشت:
کجا بین انسانها متداول است. کجای دنیا همه یکسان حقوق می گیرند. مثلا در همین مسابقات ورزشی اگر دو نفر یک اندازه تلاش کنند ولی یکی وسعش آخر شدن باشد و یکی اول شود می توان به همه مدال طلا داد؟
بنده نمونه ای اوردم تا نشان بدم که معنای عدل با انچه در فکر ماست متفاوت است و بر اساس تفاوت ها رقابت ها یکسان میشود و پاداش تعلق میگیرد.انسانها هم تا جایی که تشخیص میدن وسع یک فرد کمتر است برای او رقابت جداگانه ای قرار میدن.یک معلول با یک فرد سالم رقابت نمیکند!!!اما دقت کنید که خداوند مثل ما نیست که عدلش ناقص باشه ان هم به خاطر نقص در دانش!!شما اصلا دقت نمیکنید بنده چی میگم موتاسفانه فکر کنم کارشناسان پاسختون رو بدن بهتر باشه.احتمالا بیان من مشکل دارد...
شریعت عقلانی;305859 نوشت:
نقل قول:
به همین خاطر انسانها با ویژگی های مختلف افریده شدند اما در عوض انکه در این جهان بنا به حکمتهایی از توانایی کمتری برخورار است در جهان اخرت به پاداش اخروی متناسب با اعمالش و البته توانایی هایش خواهد رسید!و این عین عدالت است!
شما درست می فرمایید. ولی سوال اصلی اینجاست که چرا خداوند به همه انسان ها یکسان لطف نکرده تا هر کس بر اساس استعدادهایش و توانایی هایش و اعمالش به جزا و پاداش اخروی برسد. دقت کنید بحث سر این نیست که هر کس بر اساس توانایی ها و استعدادها و اعمالس مواخذه نشود. بله در این مورد با شما موافقم. بحث سر این است که چرا خداوند قادر عالم عادل به همه لطف نکرده و اولیائش را نازل نفرموده است؟ به وضوح مشخص است که هیچ امام ( یا حتی پیامبری ) در سرزمین های آسیای شرقی - اقیانوسیه - آمریکای شمالی و جنوبی و قطب ها و بخش های زیادی از آفریقا و اروپا از طرف خداوند نیامده است.

همین بخشی که از بنده نقل قول زدین پاسخ همین حرف شما بود!!!!!(در ضمن شما از کجا انقدر مطمئنید که همه ی این بخش ها بدون نبی یا اموزه های او بودند میتونید این رو ثابت کنید؟!)
شریعت عقلانی;305842 نوشت:
در یک مسئله باید دقت شود :
بنده نمی گویم باید دین به طور کامل از عرصه اجتماع حذف شود. اتفاقا بنده هم کارنامه دین را بسیار مثبت ارزیابی می کنم ولی نه زمانی که از طرف خدا باشد. چرا که اگر دین را منتسب به خدا بدانیم باید کارنامه ای بسیار بهتر از این می داشته است. ولی اگر به دین به عنوان یک پدیده اجتماعی و بشری مانند سایر پدیده ها نگاه کنیم وجدش اتفاقا بسیار خوب و مفید فایده بوده است. ولی اگر به عنوان یک پدیده الهی که برای سعادت بشر لازم و ضروری است بنگریم آنوقت است که مشکل پیش می آید. یعنی از گستره مطلق علم و عدل و قدرت هدایت گری خداوند به دور است که نتواند دین را به طور کامل در تمام دنیا و بین تمام انسان ها نازل کند.
در ضمن تمام انسان هایی هم که دین نداشتند انسان های عامی و ناآگاه و منحرفی نبوده اند. لازم است بدانید محتوای اصلی فلسفه اسلامی که مبنای توجیه عقلی باورهای دینی ما شیعیان است از فلسفه یونان و افراد عالمی چون ارسطو و افلاطون گرفته شده که ظاهرا دین نداشته اند ولی عقلشان وجود خدا را برایشان اثبات کرده و انسانهای منحرفی نشده اند. بنابراین می توان بدون دین هم انسانی اخلاقی بود و منشا خدمات بسیاری شد حتی به دین. در واقع انسان های بی دین یکی از بزرگترین خدمات را به انسانهای دیندار رسانده اند.


دوست عزیز اول یک مسئله رو حل کنید بعد بع سراغ بعدی برین.با این شیوه من ترجیح میدم که این پست اخرین پستم باشه!
کسی منکر این نشده که عقل بشر قادر به تشخیص درستی و نادرستی نیست ما میگیم توان این عقل محدود است.حقانیت همین دین رو عقل باید تشخیص بده.ولی عقل قادر نیست در همه جا و همه ی مسائل دریت رو به طور کامل تشخیص بده برای حجت این حرف هم همین که بشر پشیمان میشه کافیه...
ضرورت دین از اینجا میاد....

ما میگیم برای انسان دو حجت هست در تشخیص عقل و وحی.
نه بدون عقل میشه درستی و صدق وحی بودن یا نبودن حرفی رو تشخیص داد و نه بدون وحی میتونیم مطمئن بشیم که در بسیاری از موارد چه کاری درست است.این دو مکمل همند!

مؤمن;305798 نوشت:
من نتونستم دلالتی برای جمله بالا در قرآن پیدا کنم. امکانش هست آیه یا آیات مربوطه رو هم برای راهنمایی بیشتر بفرمایید؟

سلام خدمت شما
ایه 124 بقره وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذریتی قال لا ینال عهد الظالمین!حضرت ابراهیم از خداوند برای ذریه اش درخواست میکند تا انها هم امام شوند و خداوند در پاسخ او میفرماید که این دعا را در مورد ظالمانشان مستجاب نمیکند
و در ایه 113دیگر خاوند خود ذریه را به دو قسمت تقسیم میکند ظالم و محسن(صالح) صافات:وَ بارَکْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‏ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبينٌ در این ایه میفرماید عهد به ظالمان نمیرسه ظلم بر دو قسم است!ظلم به نفس و ظلم به غیر که البته ظلم به غیر هم ظلم به نفس رو در خودش دارد! با جمع این دو میفهمیم دعای حضرت در مورد ذریه ی محسنش مستجاب شده!

hoorshid;306536 نوشت:
ما میگیم برای انسان دو حجت هست در تشخیص عقل و وحی. نه بدون عقل میشه درستی و صدق وحی بودن یا نبودن حرفی رو تشخیص داد و نه بدون وحی میتونیم مطمئن بشیم که در بسیاری از موارد چه کاری درست است.این دو مکمل همند!

با سلام.
بسیار خوب. یعنی برای سعادت انسان هر دو حجت لازم و ضروری است. درست؟ سوال اینجاست که چرا یکی از این دو حجت ( دین ) برای همه نیامده است؟
بسیاری از انسان ها در این جهان آمدند و رفتند. آیا همه از این دو نعمت خدا ( عقل و وحی ) برای رسیدن به سعادت ( بالاترین سعادت ) بهره برده اند؟ بنده می گویم 99 درصد آنها خیر. می خواهیم ثابت کنم. چشم.
مثلا از 500 سال قبل از میلاد مسیح زمانی که بودا در آسیای شرقی ظهور کرده تا به الان در آن منطقه نه وحی بوده و نه نبی. حتی خدا هم نبوده. ( منطور اعتقاد به خداست‌) حال برای این همه انسان که شرایط برایشان برای رسیدن به بالاترین سعادت فراهم نشده خداوند چه جایگاهی در بهشت در نظر گرفته است. آیا بهشت جداگانه ای برای آنها در نظر گرفته است.
بنده هنوز جواب سوالم را پیرامون عارف و عامی صراحتا نگرفتم.
شما در جواب بنده گفتید آنها به پاداش اخروی متناسب با اعمالشان میرسند. منظور شما را نگرفتم. میدانیم که بهشت مراتبی دارد.
حال سوال بنده این است :
آیا خداوند برای همه انسانها این امکان را فراهم کرده که بالاترین مرتبه برسند یا خیر؟ همین. یعنی همین پاداش اخروی متناسب با عمل می تواند برای همه انسانها بالاترین مرتبه بهشت باشد؟ یک بودایی می تواند بر اساس همین تناسب پاداش با عمل به بالاترین درجه بهشت برسد یا خیر؟
و من الله توفیق

بگذارید روشن تر سوالم را بپرسم :
ما یک بهشت داریم و یک جهنم.
هر دو هم مراتبی دارند. اسفل السافلین پایین ترین درجه جهنم و اعلی علیین بالاترین درجه بهشت.
جای اعلی علیین بهترین انسانهاست.
جای اسفل السافلین بد ترین آنها.
بر اساس اعمال خوب و بد انسان ها و قربی که به خدا دارند به مراتبی بین این دو درجه می رسند.
حال آیا همین انسان عامی امکان رسیدن به درجه اعلی علیین برایش فراهم است؟ سوال واضح است و یک جواب دارد. آری یا خیر؟
منظورتان را صریح و واضح تر از پاداش متناسب با عمل بیان فرمایید.
با تشکر
و من الله توفیق

hoorshid;306536 نوشت:
سلام خدمت شما ایه 124 بقره وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذریتی قال لا ینال عهد الظالمین!حضرت ابراهیم از خداوند برای ذریه اش درخواست میکند تا انها هم امام شوند و خداوند در پاسخ او میفرماید که این دعا را در مورد ظالمانشان مستجاب نمیکند و در ایه 113دیگر خاوند خود ذریه را به دو قسمت تقسیم میکند ظالم و محسن(صالح) صافات:وَ بارَکْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‏ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبينٌ در این ایه میفرماید عهد به ظالمان نمیرسه ظلم بر دو قسم است!ظلم به نفس و ظلم به غیر که البته ظلم به غیر هم ظلم به نفس رو در خودش دارد! با جمع این دو میفهمیم دعای حضرت در مورد ذریه ی محسنش مستجاب شده!

سلام خدمت شما بزرگوار.

نمی خواهم بحث شما را منحرف کنم. اما جسارتاً به نظرم استدلال شما در بالا برای اثبات جمله ای که فرمودید اشتباه است.
فرموده بودید: به شهادت قران همه ی ذریه ی صالح ابراهیم ع تا حضرت مهدی عجل الله امام بودند.

قید همه از آیات فوق نتیجه نمی شود. مقام امامت چیزی نیست که به هر انسانی برسد. صرف صالح بودن هم برای امامت کافی نیست.

ضمناً اگر کسی ذریه حضرت ابراهیم نباشد ولی صالحترین افراد باشد او امام خواهد بود. اتفاقاً آیه فوق تأکید می کند که ذریه حضرت ابراهیم بودن و حتی صرف صالح بودن برای امامت کافی نیست. بلکه فرد باید به نزدیکی مقام عصمت رسیده باشد و کوچکترین ظلمی هم از او سر نزند.

بر اساس تفسیر الفرقان در ذیل آیه 124 سوره بقره: ابراهيم در اينجا دعا و درخواست كرد: «قال و من ذريتى» كه بعضى از فرزندانش نيز به اين مقام نائل گردند «قال لا ينال عهدى الظالمين» فرمود: اين عهد بسيار بزرگ كه امامت در رسالت ولى عزم است به ستمكاران نخواهد رسيد، يعنى كسانى كه در طول تكليف حتى ظلم كوچكى هم كرده‏ اند شايسته اين مقام نيستند.

موفق باشید.:Gol:

شریعت عقلانی;306793 نوشت:
بسیاری از انسان ها در این جهان آمدند و رفتند. آیا همه از این دو نعمت خدا ( عقل و وحی ) برای رسیدن به سعادت ( بالاترین سعادت ) بهره برده اند؟ بنده می گویم 99 درصد آنها خیر. می خواهیم ثابت کنم. چشم.

نیازی به اثبات ندارد. برای من یکی که بدیهی است! :khaneh:

شریعت عقلانی;306793 نوشت:
آیا خداوند برای همه انسانها این امکان را فراهم کرده که بالاترین مرتبه برسند یا خیر؟ همین. یعنی همین پاداش اخروی متناسب با عمل می تواند برای همه انسانها بالاترین مرتبه بهشت باشد؟ یک بودایی می تواند بر اساس همین تناسب پاداش با عمل به بالاترین درجه بهشت برسد یا خیر؟

شریعت عقلانی;307017 نوشت:
حال آیا همین انسان عامی امکان رسیدن به درجه اعلی علیین برایش فراهم است؟ سوال واضح است و یک جواب دارد. آری یا خیر؟

به نظرم در این بحث ها اگر فقط پاسخ همین یک سؤال روشن شود عالی است. چون خیلی از مباحث دیگر یا مقدمات این سؤالند یا کاربردی در زندگی ندارند.

بحث نسبتاً مرتبطی با این سؤال نیز در این تاپیک مطرح شده است که در آن بنده سؤالی در مورد عوامل تأثیرگذار بر خوبی یا بدی اعمال ما و قضاوت در مورد آنها مطرح کردم. از دید بنده عوامل محیطی و وراثتی بر خلاف نظر رایج که می گوید اختیار انسان تعیین کننده است سهم بیشتری در تعیین رفتارها و سرنوشت انسان دارند و قدرت اختیار او برای انتخاب بین خیر و شر ظاهراً بسیار محدود است. یکی از این محدودیت ها همین است که شما فرمودید یعنی جهان شمول نبودن عوامل هدایت و سعادت برای همه انسان ها. مقایسه ای که آنجا انجام دادم بیشتر بحث تربیت و وراثت را در بر می گرفت و عرض کردم که فرزندان دو قوم بنی هاشم و بنی امیه اساساً نمی توانند مشابه یکدیگر تصمیم گیری کنند ...

:Gol:

مؤمن;307141 نوشت:
بحث نسبتاً مرتبطی با این سؤال نیز در این تاپیک مطرح شده است که در آن بنده سؤالی در مورد عوامل تأثیرگذار بر خوبی یا بدی اعمال ما و قضاوت در مورد آنها مطرح کردم. از دید بنده عوامل محیطی و وراثتی بر خلاف نظر رایج که می گوید اختیار انسان تعیین کننده است سهم بیشتری در تعیین رفتارها و سرنوشت انسان دارند و قدرت اختیار او برای انتخاب بین خیر و شر ظاهراً بسیار محدود است. یکی از این محدودیت ها همین است که شما فرمودید یعنی جهان شمول نبودن عوامل هدایت و سعادت برای همه انسان ها. مقایسه ای که آنجا انجام دادم بیشتر بحث تربیت و وراثت را در بر می گرفت و عرض کردم که فرزندان دو قوم بنی هاشم و بنی امیه اساساً نمی توانند مشابه یکدیگر تصمیم گیری کنند

بله کاملا درست است. به نکته دقیقی اشاره کردید. این مسایل دید ما را نسبت به چیستی خداوند تغییر میدهد. بنده هم در این تاپیک ها :
http://www.askdin.com/thread11854-2.html
http://www.askdin.com/thread12293-10.html
http://www.askdin.com/thread23896.html
http://www.askdin.com/thread22561-3.html#post284586
سوالات مشابهی را مطرح کردم که هنوز بی پاسخ مانده است.
به اعتقاد بنده بشری بودن دین بهترین پاسخ به همه این سوالات است. این پاسخ چیزی از ارزش های دین کم نمی کند. بلکه آن را در سطح توان بشر معرفی می کند و انتظارات ما را از دین در حد توانایی های بشر پایین می آورد.
به اعتقاد من معنویت و عرفان ذات همه ادیان است.
و من الله توفیق

مؤمن;307141 نوشت:
بحث نسبتاً مرتبطی با این سؤال نیز در این تاپیک مطرح شده است که در آن بنده سؤالی در مورد عوامل تأثیرگذار بر خوبی یا بدی اعمال ما و قضاوت در مورد آنها مطرح کردم. از دید بنده عوامل محیطی و وراثتی بر خلاف نظر رایج که می گوید اختیار انسان تعیین کننده است سهم بیشتری در تعیین رفتارها و سرنوشت انسان دارند و قدرت اختیار او برای انتخاب بین خیر و شر ظاهراً بسیار محدود است. یکی از این محدودیت ها همین است که شما فرمودید یعنی جهان شمول نبودن عوامل هدایت و سعادت برای همه انسان ها. مقایسه ای که آنجا انجام دادم بیشتر بحث تربیت و وراثت را در بر می گرفت و عرض کردم که فرزندان دو قوم بنی هاشم و بنی امیه اساساً نمی توانند مشابه یکدیگر تصمیم گیری کنند ...

در تایید فرمایشات شما خواندن داستان زیر خالی از لطف نیست :
در تاریخ آمده است، به رسم قدیم روزی شاه عباس کبیر در اصفهان به خدمت عالم زمانه شیخ بهائی رسید. پس از سلام و احوال پرسی از شیخ پرسید: در برخورد با افراد اجتماع اصالت ذاتی آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان؟
شیخ گفت: هرچه نظر شما باشد همانست ولی به نظر من "اصالت" ارجح است.
و شاه بر خلاف او گفت: شک نکنید که "تربیت" مهم تر است!
بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچ یک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند بناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند.
فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسید بعد از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود مهمانخانه سخت تاریک بود در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند!
درهنگام شام، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت دیدی گفتم تربیت از اصالت مهمتر است ما این گربه های نااهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت تربیت است.
شیخ در عین اینکه هاج و واج مانده بود گفت: من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند!!!
شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت: این چه حرفیست فردا هم مثل امروز و امروز هم مثل دیروز!!! کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست و تمرین زیاد انجام می شود...
ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند.
لذا شیخ فکورانه به خانه رفت. او وقتی از کاخ برگشت بی درنگ دست به کار شد، چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد. فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان.
شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش میدید زیر لب برای شیخ رجز میخواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد. در آن هنگام، هنگامه ای به پا شد یک گربه به شرق و دیگری به غرب، آن یکی شمال و این یکی جنوب...
و این بار شیخ دستی بر پشت شاه زد و گفت: شهریارا! یادت باشد اصالت گربه موش گرفتن است گرچه تربیت هم بسیار مهم است ولی اصالت مهم تر!
یادت باشد با تربیت میتوان گربه اهلی را رام و آرام کرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و اصالت خود برمیگردد.

سلام جناب شریعت عقلانی.

ممنون از لینک های مفیدی که ارجاع دادید و ممنون از یادآوری این داستان نغز و تا حدی فلسفی! اما در مورد انسان که موجودی مختار آفریده شده است ظاهراً هنوز هر دوی این عوامل (اصالت ذاتی و تربیت خانوادگی) به طور عام از اراده و اختیار او مهم ترند که معمولاً در مباحث دینی به دلایلی نادیده گرفته شده یا در مورد آن سکوت می شود.
من دیرتر از شما در این سایت عضو شدم اما انشاالله بحث شما و دوستان را دنبال می کنم تا به نتیجه کاربردی و روشنی برسم. :Gol:

شریعت عقلانی;306793 نوشت:
بسیار خوب. یعنی برای سعادت انسان هر دو حجت لازم و ضروری است. درست؟ سوال اینجاست که چرا یکی از این دو حجت ( دین ) برای همه نیامده است؟ بسیاری از انسان ها در این جهان آمدند و رفتند. آیا همه از این دو نعمت خدا ( عقل و وحی ) برای رسیدن به سعادت ( بالاترین سعادت ) بهره برده اند؟ بنده می گویم 99 درصد آنها خیر. می خواهیم ثابت کنم. چشم. مثلا از 500 سال قبل از میلاد مسیح زمانی که بودا در آسیای شرقی ظهور کرده تا به الان در آن منطقه نه وحی بوده و نه نبی. حتی خدا هم نبوده. ( منطور اعتقاد به خداست‌) حال برای این همه انسان که شرایط برایشان برای رسیدن به بالاترین سعادت فراهم نشده خداوند چه جایگاهی در بهشت در نظر گرفته است. آیا بهشت جداگانه ای برای آنها در نظر گرفته است. بنده هنوز جواب سوالم را پیرامون عارف و عامی صراحتا نگرفتم. شما در جواب بنده گفتید آنها به پاداش اخروی متناسب با اعمالشان میرسند. منظور شما را نگرفتم. میدانیم که بهشت مراتبی دارد. حال سوال بنده این است : آیا خداوند برای همه انسانها این امکان را فراهم کرده که بالاترین مرتبه برسند یا خیر؟ همین. یعنی همین پاداش اخروی متناسب با عمل می تواند برای همه انسانها بالاترین مرتبه بهشت باشد؟ یک بودایی می تواند بر اساس همین تناسب پاداش با عمل به بالاترین درجه بهشت برسد یا خیر؟

سلام خدمت شما دوست عزیز
من جا دوست داشتم یکی از کارشناسان پاسخ بدن چون احتمالا ایراد از بیان بد بندهست که بحث این طور طولانی میشه ولی موتاسفانه خبری نشده!و اصلا به تاپیک سر هم نزدند...!
به هر حال!

ببینید برای رسیدن به کمال این دو حجت لازم است این مورد قبول هر دو ما!
خیلی ها از یکی از این دو محروم بودند!
اما مسئله این است که چه عاملی باعث محرومیت شده
در مورد عقل که بسیار قبلا تو این سایت بحث ده و من ترجیح میدم باش نکنم فقط همین قدر که عوامل طبیعی مثل سهل انگاری والدین در هنگام بارداری و یا هر عامل دیگری که به خاطر نظم حاکم بر این جهان این امکان رو ا بسیاری گرفته تا از حجت درونی یعنی عقل برخوردار باشند!اما خداوند این کار رو نکرده!در واقع سیستم طراحی شده برای رسیدن ما به کمال با این مسئله همرا بوده که ما دارای اختیار باشیم و البته این مسئله که در جهان عوامل مختلف رو هم اثر بذارند تا به نتیجه ی خاصی ختم بشه!این مسئله شاید ضعف هایی رو داشته باشد و البته حتما هم دارد چون این جهان جهان مادیست نه جهان مجردات و خیر هایی در مادی بودن این جهان هست (به عنوان مرحله ای که باید برای ما برای رسیدن به کمال طی بشه ) که در جهان مجردات نیست و نیاز است ما این مرحله رو رد کنیم
در این مورد قبلا خیلی بحث شده من چندتا رو براتون میگذارم!اینها سوال خودم هم بود با مطالعه ی نظر کارشناسان تو این لینک ها قانع شدم:
http://www.askdin.com/thread21536.html
http://www.askdin.com/thread17208.html
http://www.askdin.com/thread8528.html
http://www.askdin.com/thread1279.html
http://www.askdin.com/thread1324.html

اما در مورد حجت دوم یعنی وحی:

شریعت عقلانی;306793 نوشت:
سیاری از انسان ها در این جهان آمدند و رفتند. آیا همه از این دو نعمت خدا ( عقل و وحی ) برای رسیدن به سعادت ( بالاترین سعادت ) بهره برده اند؟ بنده می گویم 99 درصد آنها خیر. می خواهیم ثابت کنم. چشم. مثلا از 500 سال قبل از میلاد مسیح زمانی که بودا در آسیای شرقی ظهور کرده تا به الان در آن منطقه نه وحی بوده و نه نبی. حتی خدا هم نبوده. ( منطور اعتقاد به خداست‌) حال برای این همه انسان که شرایط برایشان برای رسیدن به بالاترین سعادت فراهم نشده خداوند چه جایگاهی در بهشت در نظر گرفته است. آیا بهشت جداگانه ای برای آنها در نظر گرفته است.
این اثبات نیست جناب شریعت عقلانی!ادعاست!
ما اعتقاد داریم بر اساس ایات قران و البته تحقیقات اخیر (به خصوص در قاره امریکا و...) که در بین این اقوام هم نبی و یا اموزه های او وجود داشته اما مثل مورد اول که دخالت انسانها که لازمه ی مختار بودن انهاست باعث شده این پیام به گوش بسیاری نرسد و اگر این دخالتها نبود انسانی بر روی زمین نمیماند مگر این که این پیام به او رسیده بود!ما اگر بخواهیم این دخالت ها رو حذف کنیم باید از بشر سلب اختیار کنیم!!!و ضعف بزرگ این بخش فکر نمیکنم نیاز به توضیح داشته باشد!

اما ایا این دخالت ها باعث ظلم به دیگران میشود یا نه؟!
بله میشود ولی نه از طرف خدا!!!که بگوییم این نقض عدالت الهی است!
بندگانی که کوچکترین تاثیری در این امر داشتند مجازات خواهند شد!
اما کسانی که حرف حق به گوش انها نرسیده و از طرف بندگان به انها ظلم شده :
خداوند در مورد انها فرموده که اگر تا حدی که حق رو تشخیص دادند به ان عمل کنند در قامت به پاداش متناسب با عملشان میرسند(نه پاداش متناسب با نتیجه ی عملشان!)یعنی در همان حد توانشان و به فطرت خودشان عمل کنند در قیامت به این پاداش میرسند
یک بحث دیگه هم هست وان جهان برزخ است که سیر کمالی انسان در انجا هم ادامه دارد و فردی که در این عالم واقعا به همان مقدار که علم داشته عمل کرده خداوند در برزخ شرایط رو برای کمالی که در دنیا از اون محروم بوده اماده میکند!

اما ضرورت دین:
در این مورد قبلا کلی بحث شد که ضرورت دین در چندین مورد است
بدون دین خوبی بد و بدی خوبی جلوه میکند.در جوامع اشوب میشه!و حتی راه عمل به فطرت هم بسیار سخت میشه!که الان هم در خیلی جاها این اتفاق افتاده!و مطمئن باشین اگر رنگی از خوبی در جهان باقی مانده به خاطر همین اموزه های دینی است!
دین باعث تحکیم باورها ی ما میشه!و انگیزه ی ما و در خوبی و عمل به اون یاد میکنه!بینش دستی از جهانی که در اون زندگی میکنیم میده و.....

ببینید همان طور که وجود انسانهای ناقص العقل ضرورت عقل رو از بین نمیبرد وجودانسانهایی که کلام وحی به انها نرسیده هم لزوم وجود وحی رو از بین نمیبرد!وجود هر کدام از ان دو ضعف ناشی ا وجود اختیار در انسانهاست و میشد جلو هر کدام رو در همین دنیا گرفت اما به قیمت سلب اختیار از انسان که به معنی از بین بردن کمال بزرگتری است!پس برای جبران این مسئه راه های جانبی دیگری در نظر گرفته شده!اما وجود این راه های جانبی به این معنی نیست که راهای اصلی بی فایده اند!
[SPOILER]بنده در حدی که اطلاعات داشتم سعی کردم پاسخ بدم.اگر باز هم حل نشد فکر کنم از یکی از کارشناسان بخواهید کمک کنه بهتر است.چون این تاپیک رو خود کارشناسان ایجاد کردن برای او پاسخگویی تعیین نشده به همین خاطر به اون سر نمیزنند اطلاع بدین حتما پاسخ میدن![/SPOILER]

یا حق!

مؤمن;307140 نوشت:
سلام خدمت شما بزرگوار. نمی خواهم بحث شما را منحرف کنم. اما جسارتاً به نظرم استدلال شما در بالا برای اثبات جمله ای که فرمودید اشتباه است. فرموده بودید: به شهادت قران همه ی ذریه ی صالح ابراهیم ع تا حضرت مهدی عجل الله امام بودند. قید همه از آیات فوق نتیجه نمی شود. مقام امامت چیزی نیست که به هر انسانی برسد. صرف صالح بودن هم برای امامت کافی نیست. ضمناً اگر کسی ذریه حضرت ابراهیم نباشد ولی صالحترین افراد باشد او امام خواهد بود. اتفاقاً آیه فوق تأکید می کند که ذریه حضرت ابراهیم بودن و حتی صرف صالح بودن برای امامت کافی نیست. بلکه فرد باید به نزدیکی مقام عصمت رسیده باشد و کوچکترین ظلمی هم از او سر نزند. بر اساس تفسیر الفرقان در ذیل آیه 124 سوره بقره: ابراهيم در اينجا دعا و درخواست كرد: «قال و من ذريتى» كه بعضى از فرزندانش نيز به اين مقام نائل گردند «قال لا ينال عهدى الظالمين» فرمود: اين عهد بسيار بزرگ كه امامت در رسالت ولى عزم است به ستمكاران نخواهد رسيد، يعنى كسانى كه در طول تكليف حتى ظلم كوچكى هم كرده‏ اند شايسته اين مقام نيستند. موفق باشید.

دوست گرامی این صالح بودن معنی کمی ندارد که که بگیم صرف صالح بودن کافی نیست!
انسان صالح که در اینجا قران اون رو در مقابل ظالم اورده کسی است که نه ظلم به نفس کرده باشد و نه به غیر!یعنی وجود عصمت!
دوم:این ایه برای این نیست که همه ی مصادیق امام رو بیان کند با توجه به ایات گفته شده امامت به طور کل به ظالم نمیرسد و چون خدا وعده ی استجابت دعای حضرت رو در مورد ذریه ی غیر ظالم او یعنی صالحان (یا به تعبیری ذریه ی محسن ایشان) داده میفهمیم اینها امامند . برای اثبات امامت در دیگران باید از راه های دیگری استفاه کرد از اینایه نمیتوان کمک گرفت!(به خصوص که دقت کنید امامت عهدیست از عهد های الهی و خدا در مورد همه ی عهدها ی خود در این ایه فرموده که از طرف خدا به فرد میرسد نه انکه فرد به ان میرسد.البته این در ایات دیگر هم اشاره شده پس نمیتوانیم بگوییم هر کس صالح بود حتما امام میشود!
خدا امامت را به ذریه ی صالح ابراهیم ع اد نه انکه انها به این عهد رسیدند!مثل باقی عهد های الهی مثل نبوت رسالت خلافت و....همه همین طورند!(البته اینها همه جای بحث مفصل تر میخواد که فکر کنم در بخش تفسیر قران مطرح کنید بهتر است!)
این ها رو بنده به طور خلاصه از بحث های تفسیری ایت الله جوادی عرض کردم اگر خواستید میتونید تو این لینکها خودتون بخونید:
http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=MTUwMA%3d%3d-XZrrer6GpCA%3d
این اولین جلسه در مورد این ایه است جلسه ی 208ام تا جلسه 219 در مورد همین ایه بحث شده!
صوتیش هم هست اگر حوصله ی خوندن نداشتین میتونید دانلود کنید!
باقی صفحات تفسیر بقره و البته سوره های دیگه رو تو این لینک ببینید: http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?Command=Q29udGVudHNHcm91cExpc3QxJjd%2bMTE1-bmRGTltSlv0%3d&lang=257&Argument=IyMjQ29udGVudCMjIw%3d%3d-NXnF4ID5GRE%3d
[SPOILER]
البته من یه خلاصه ایش رو که خودم گوش کرده بودم قبلا تو این سایت گذاشتم شاید به دردتون خورد:http://www.askdin.com/thread23781.html گرچه به نظرم همون بحث های خود ایت الله جوادی رو گوش کنین بهتره![/SPOILER]

جناب hoorshid با سلام و تشکر از شما.
ببینید مطالب شما فقط زمانی درست است که از منطر انسانی و با قدرت و توان انسانی به آن نگاه کنیم.
1. چطور ممکن است پیامبرانی در همه جای دنیا وجود می داشتند ولی هیچ اثر و خبری از آنها امروزه وجود نداشته باشد؟
2. شما حتی اگر بر اساس متون مقس بخواهید این مسئله را ثابت کنید به هیچ وجه نمی توانید آن را به پس از پیامبر اسلام که خاتم پیامبران است تعمیم دهید. یعنی اینکه حتی اگر قایل باشیم که پیامبرانی در همه جای دنیا آمده اند که بشر را به خدا دعوت کنند آیا می شو قایل بود به اینکه پس از پیامبر هم در مناطقی که اسلام به آنجا رسوخ نکرده و البته هیچ دین دیگری هم وجود نداشته مانند آسیای شرقی حجت های وجود داشتند. حتی امروزه با این گسترش علم و تکنولوژی و پیشرفت ارتباطات و فن آوری اطلاعات باز هم کسانی هستند که به این دنیا آمده اند ولی هیچ دینی را تجربه نکرده اند. می توانید سیری در همین ایران خودمان و در روستاهای دورافتاده هم بزنید. چه رسد به روستاهای دورافتاده در سایر کشورهای دورافتاده. هنوز هم انسان هایی هستند که در دل جنگلهای آمازون به شیوه انسان های اولیه زندگی می کنند. آدم خوارند و .... .
2. در مورد عقل و وحی و نرسیدن آنها به عده ای از انسان ها : شما که خود قبول دارید که آموزه های وحیانی به گوش بسیاری از انسان ها نرسیده پس چرا از بنده اثبات می خواهید. منظور بنده هم همان بود که شما ذکر کردید.
3. علل نرسیدن آموزه های وحیانی و عامل انسانی : ببینید درست است که جهان بر اساس یک نظام علی و معلولی چیده شده و هر مسئله ای سببی دارد. درست است که انسان ها باعث شدند که آموزه های وحیانی به خیلی از آنها نرسد. ولی زمانی می توانیم قایل به دخالت انسان و تاثیر آن در آموزه های الهی شویم که از دید انسانی به فضایا نگاه کنیم و قدرت خداوند را هم در هدایت گری قدرتی انسانی بدانیم. به اعتقاد شما خدا نمی توانست نظام علی و معلولی جهان را طوری بیافریند که به همه آموزه های وحیانی برسد و از انسان هم سلب اختیار نشود؟ راه حل آن بسیار آسان است. می توانست نبوت را ختم نکند. یا اینکه همزمان با پیامبر اسلام در تمام نقاط جهان در هر قبیله و روستایی نبی ای می فرستاد در حد پیامبر ما و برای آنها هم قرآن های مشابهی نازل می کرد و امامان مشابهی و قس علی هذا. که امروز حداقل همه انسانها از آموزه های وحیانی به طور یکسان بهره می بردند و اگر غفلتی انجام بشود حداقل حجت بر همه تمام شده است.
آیا فرض چنین مسئله ای محال است یا ممکن؟ منطقا ممکن است.
پس چرا خدا چنین کاری نکرده است؟
به طور خلاصه قدرت هدایت گری خداوند را نباید منوط به توطئه ها و ظلم های انسانی کرد.
در واقع شما با این پاسخ یک جورایی دست خداوند را از زمانی که نبوت ختم شده از جهان مادی کوتاه دانستید و غیر مستقیم فرض کردید که خداوند دیگر نمی تواند با وجود ظلم ها و دخالت های بشری مخلوقاتش را که خود خلق کرده هدایت کند. امر امامت هم به خاطر توطئه ای در صدر اسلام ( سقیفه ) باعث شده به طور کامل و آنچنان که باید و شاید به تمام مسلمانان نرسد.
باز هم ممنون از پاسخ گویی شما و از وقتی که گذاشتید. بنده هم منتظر پاسخ گویی کارشناسان می مانم.

hoorshid;307622 نوشت:
دوست گرامی این صالح بودن معنی کمی ندارد که که بگیم صرف صالح بودن کافی نیست! انسان صالح که در اینجا قران اون رو در مقابل ظالم اورده کسی است که نه ظلم به نفس کرده باشد و نه به غیر!یعنی وجود عصمت! دوم:این ایه برای این نیست که همه ی مصادیق امام رو بیان کند با توجه به ایات گفته شده امامت به طور کل به ظالم نمیرسد و چون خدا وعده ی استجابت دعای حضرت رو در مورد ذریه ی غیر ظالم او یعنی صالحان (یا به تعبیری ذریه ی محسن ایشان) داده میفهمیم اینها امامند . برای اثبات امامت در دیگران باید از راه های دیگری استفاه کرد از اینایه نمیتوان کمک گرفت!(به خصوص که دقت کنید امامت عهدیست از عهد های الهی و خدا در مورد همه ی عهدها ی خود در این ایه فرموده که از طرف خدا به فرد میرسد نه انکه فرد به ان میرسد.البته این در ایات دیگر هم اشاره شده پس نمیتوانیم بگوییم هر کس صالح بود حتما امام میشود! خدا امامت را به ذریه ی صالح ابراهیم ع اد نه انکه انها به این عهد رسیدند!مثل باقی عهد های الهی مثل نبوت رسالت خلافت و....همه همین طورند!(البته اینها همه جای بحث مفصل تر میخواد که فکر کنم در بخش تفسیر قران مطرح کنید بهتر است!) این ها رو بنده به طور خلاصه از بحث های تفسیری ایت الله جوادی عرض کردم اگر خواستید میتونید تو این لینکها خودتون بخونید:

با سلام خدمت شما بزرگوار و تشکر از پاسختان.

مطالب آیت الله جوادی آملی را بطور خلاصه مطالعه کردم. مطلبی که فرمودید در آن نبود. اما از توضیح شما متوجه شدم منظور شما از ذریه صالح کسی بوده که تمام شرایط امامت را داشته باشد. ضمناً بنده عرض نکردم امامت مقامی کاملاً اکتسابی است که تذکر دادید «از طرف خدا به فرد میرسد نه انکه فرد به ان میرسد». هرچند اگر بگوییم خود فرد با انتخاب و تقوای خود شایسته این مقام و جایگاه شده است ظاهراً حرف بی ربطی نزده ایم. به هر صورت مطلب اصلی بنده که ظاهراً درست منتقل نشده بود این است که از آیات مورد اشاره جمله ای که شما فرمودید برداشت نمی شود. یعنی اینکه «همه ی ذریه صالح حضرت ابراهیم ع تا حضرت مهدی عجل الله امام بودند» یا اساساً بی معنی است (چون منظور شما صالحین خاصی است و دیگر قید همه برای تعمیم آنها معنی ندارد) یا اشتباه است (اگر منظورتان این باشد که مقام امامت نمی تواند خارج از ذریه ابراهیم علیه السلام قرار گیرد).
به هر حال از توجه شما ممنونم.:Gol:

با سلام خدمت دوستان.

یک نکته قابل عرض این که اعتقاد به امکان رجعت برای انسان هایی که فرصت کافی برای هدایت نداشته اند می تواند بخشی از مشکل مطرح شده در مورد قاعده لطف الهی را برطرف کند.:Gol:

مؤمن;308948 نوشت:
با سلام خدمت دوستان. یک نکته قابل عرض این که اعتقاد به امکان رجعت برای انسان هایی که فرصت کافی برای هدایت نداشته اند می تواند بخشی از مشکل مطرح شده در مورد قاعده لطف الهی را برطرف کند

بله درست است. منتها به قول شما بخشی از اشکال را. چرا که باور رجعت صرفا مشمول عده ای خاصی از انسان ها می شود و نه تمام انسان های طول تاریخ. چرا که اصلا زمین گنجایش چنین حجم و تعداد انسان ها را ندارد.

شریعت عقلانی;309061 نوشت:
چرا که اصلا زمین گنجایش چنین حجم و تعداد انسان ها را ندارد.

افزایش حجمی در کار نیست. اگر هر کسی دو یا سه بار در این دنیا زندگی کند مشکلی ایجاد نمی شود. چه بسا برخی از ما قبلاً در دوران دیگری زندگی کرده ایم و دوباره به این دنیا برگشته ایم. در این صورت می توانید مثلاً تعداد افراد به دنیا آمده در طول تاریخ را بر دو یا سه تقسیم کنید تا اتعداد ارواح انسانی در طول تاریخ به دست آید. کاملاً منطقی است.:Gol:

[="Tahoma"]

مؤمن;309239 نوشت:

افزایش حجمی در کار نیست. اگر هر کسی دو یا سه بار در این دنیا زندگی کند مشکلی ایجاد نمی شود. چه بسا برخی از ما قبلاً در دوران دیگری زندگی کرده ایم و دوباره به این دنیا برگشته ایم. در این صورت می توانید مثلاً تعداد افراد به دنیا آمده در طول تاریخ را بر دو یا سه تقسیم کنید تا اتعداد ارواح انسانی در طول تاریخ به دست آید. کاملاً منطقی است.:gol:


با سلام و درود بر جناب مومن
جناب مومن اين فرمايش حضرتعالي اثبات اثبات تناسخ كه منافات با مباني دين مبين اسلام دارد دلالت مي كند
[spoiler]عجالتا خدمتتان عرض كنم بغير از دين بودا و بودائيسم هيچ ديني مخصوصا اديان الهي قائل به تناسخ نيستند و در جاي خود واجب الفرض است كه بخاطر ماهيت عالم از پائين ترين مرتبه وجود به كمال و گرايش هر قوه ايي به فعل اعاده معدوم ، سلمنا به عدم قول تبديل قوه به فعل نيز بطلانش كاملا واضح است چون در آن صورت انجبار قول نزول كمالات به سير قهقرائي پيش خواهد آمد و اين نيز بطلانش در نزد عقل سليم واضح مي باشد [/spoiler]
چون بحث تناسخ با موضوع تايپيك جاري منافات دارد فلذا
تايپيك جديدي در اين باره ايجاد بفرمائيد تا در آن به بحث و بررسي بر سر بطلان قطعي تناسخ بنشينيم
موفق باشيد

با سلام و عرض ادب خدمت جناب رحیق مختوم.

خدمت شما عارضم که خیر این رجعت دلالتی بر تناسخ که منجر به کفر و نافی معاد است نداشته و ایرادات عقلی و منطقی هم که بدرستی به آنها اشاره فرمودید متوجه این رجعت نیست و تا جایی که بنده اطلاع دارم این اشکالات قابل توضیحند.
البته در این که بحث تخصصی جداگانه ای می طلبد با شما بزرگوار موافقم و بحث در مورد ابعاد نسبتاً مغفول رجعت می تواند خالی از لطف نباشد. هرچند فکر می کنم مثل برخی مباحث فرعی و نظری نتیجه عملی و کاربردی چندانی برای ما ندارد و به همین دلیل اصراری برای شرح و بسط آن ندارم چرا که به هر حال ما موظفیم از تمام قوای خود برای تکامل معنوی در همین فرصت زندگی استفاده کنیم. اشاره به موضوع رجعت در اینجا تنها از باب ارتباط آن با موضوع لطف و عدالت الهی و با هدف بررسی جامع تر ابعاد این بحث از منظر اعتقادات شیعه بود و این که با اعتقاد به امکان رجعت ممکن است بخشی از سؤالات مطرح شده در مورد قاعده لطف و عدالت و ... خودبخود حل شود و بالعکس.
برای اطلاع بیشتر دوستان با اجازه شما
همین جا به نقل خلاصه ای از بحث آقای دکتر میرباقری در این باب بسنده کرده و بحث بیشتر را در صورت لزوم به آینده موکول می کنیم. ایشان در بخشی از جمع بندی بحث خود در مورد زندگی انسان پس از مرگ آورده اند [1]:
رجعت به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ است و در موارد زیر با تناسخ تفاوت دارد:
الف) از نظر کمیت و فراگیری،
ب) از نظر بدن، و
ج) دلیل رجعت: طرفدارانتناسخ قیامت را انکار می کنند و همین امر تناسخ را به کفر تبدیل می کند، اما مسأله رجعت در باورهای شیعه حتی به صورت تولدی دوباره هرگز با مسأله معاد در تعارض نیست.

ممنون از توجه شما.:Gol:

-------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] دکتر سید محسن میرباقری، کلام و عقاید 3، انتشارات دانشکده مجازی علوم و حدیث، 1388.

موضوع قفل شده است