لطفا خدا رو برا من اثبات کنید...

تب‌های اولیه

61 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لطفا خدا رو برا من اثبات کنید...

دوستان من نصبت به خدا شک پیدا کردم
البته دلیل خاصی ندارم ، برا اثبات هم دلیل خاصی ندارم.
لطفا منو راهنمایی کنید.
موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
در اثبات خداشناسی آسانترین راه و روشنترین راه که احتیاج به مراجع به بیرون از خود و صغری و کبری چیدن و استدلالهای عقلی نباشیم –راه فطرت و راه دل است- که مراحل پیشرفته آن مخصوص عارفان روشن ضمیر است ولی مرحله نازله آن در وجود همه انسانها در کره خاکی است.
اینکه انسان با مراجعه به درون خویش و کاملا در فضایی به دور از هیاهوی خارجی ،حرفها و سخنها و... حضور معبود را با قلب و جانش احساس میکند و وابستگی عمیق خویش را به مبدئی متعالی در درون خود میابند یعنی کاملا احساس میکند که یل و رها در عالم هستی نیست بلکه به موجودی برتر وابستگی تام دارد .
امیر مومنان مقتدای عارفان در پاسخ به سوأل شخصی که پرسیده بود آیا پروردگارت را دیده ای؟ فرمود: افاعبد مالا اری؟آیا چیزی را که نمیبینم بپرستم؟
مستحضر هستید منظور دیدن با چشم سر نیست
،کیف تراه ؟قال :لا تدرکه العیون بمشاهدةالابصار و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان ؛ نهج البلاغه ،خطبه 179.
شخصی پرسید چگونه او را میبینی ؟امام فرمود: چشم ها او را به آشکار نبینند اماّ قلبها او را به حقیقت ایمان دریابند

زمزم;41115 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
در اثبات خداشناسی آسانترین راه و روشنترین راه که احتیاج به مراجع به بیرون از خود و صغری و کبری چیدن و استدلالهای عقلی نباشیم –راه فطرت و راه دل است- که مراحل پیشرفته آن مخصوص عارفان روشن ضمیر است ولی مرحله نازله آن در وجود همه انسانها در کره خاکی است.
اینکه انسان با مراجعه به درون خویش و کاملا در فضایی به دور از هیاهوی خارجی ،حرفها و سخنها و... حضور معبود را با قلب و جانش احساس میکند و وابستگی عمیق خویش را به مبدئی متعالی در درون خود میابند یعنی کاملا احساس میکند که یل و رها در عالم هستی نیست بلکه به موجودی برتر وابستگی تام دارد .
امیر مومنان مقتدای عارفان در پاسخ به سوأل شخصی که پرسیده بود آیا پروردگارت را دیده ای؟ فرمود: افاعبد مالا اری؟آیا چیزی را که نمیبینم بپرستم؟
مستحضر هستید منظور دیدن با چشم سر نیست
،کیف تراه ؟قال :لا تدرکه العیون بمشاهدةالابصار و لکن ترکه القلوب بحقایق الایمان ؛ نهج البلاغه ،خطبه 179.
شخصی پرسید چگونه او را میبینی ؟امام فرمود: چشم ها او را به آشکار نبینند اماّ قلبها او را به حقیقت ایمان دریابند


با تشکر دوست عزیز بالاخره کسی پیدا شد

من این دلیل شما رو زیاد محکم نمیدونم
من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم.
نمیخوام با این دلیلها خدا رو بپرستم
امیدوارم متوجه شده باشید
من منتظر پاسخگویی شما هستم
دلیل ارضاء کننده تر

AbolGhasem;41123 نوشت:
با تشکر دوست عزیز بالاخره کسی پیدا شد

من این دلیل شما رو زیاد محکم نمیدونم
من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم.
نمیخوام با این دلیلها خدا رو بپرستم
امیدوارم متوجه شده باشید
من منتظر پاسخگویی شما هستم
دلیل ارضاء کننده تر



چگونه می خواهید با دلیل دیگران خدا را باور کنید
اگر دنبال دلیل دیگران هستید که دریایی از دلیل و برهان و هزاران کتاب در روبروی شماست
اما
عشق به خدا را باید خود بیابید

حرف شما مثل اینه که من بگم بیا منو عاشق فلانی کن برام دلیل بیار تا عاشق بشم !
در ضمن کارشناسی ارشد بودن چه ربطی به این موضوع دارد ؟!

:Gol::Gol:

جواب :با سلام به دوست عزیز
یکی از دغدغه های اساسی انسان، و همچنین، یکی از موضوعات اساسی و محوری ادیان، مسئله وجود خدا است. در باب اثبات و عدم اثبات وجود خدا، نظریات مختلفی وجود دارد که در حد امکان به آنها اشاره می نماییم.
برخی از فیلسوفان و متکلمان، وجود خدا را بدیهی و بی نیاز از دلیل و به تعبیری فطری می دانند و فیلسوفان و متکلمان مسلمان برای عقیده خود به قرآن و روایات معصومین تمسک می کنند.
قرآن در این باره می فرماید:« مگر درباره خدا – پدیدآورنده آسمان ها و زمین تردیدی هست»؟[1]
امیر المؤمنین علی (ع) می فرمایند: «خدایا، تو قلب ها را با ارادت و محبت خود و عقل ها را با معرفت خود سرشته ای».[2] و آیات و روایات دیگری که در این زمینه وجود دارد. بنابراین متفکران اسلامی از این آیات و روایات استنتاج کرده اند که وجود خداوند بدیهی تر از هرچیزی است.
در جهان غرب نیز برخی از متفکران نظیر «پلانتینگا» بر این عقیده اند که خدا یک امر بدیهی است و بداهتی مانند همه امور بدیهی دیگر دارد.[3]
تعریف برهان:
برهان، ثابت کننده حقانیت امور به طور قطع و یقین است. این کلمه، واژه ای عربی است که درباره ریشه آن میان لغت شناسان اختلاف است، ولی بعید نیست این واژه در اصل مصدر«بَرِهَ یَبرَه» به معنای سفید شدن بوده و پس از آن بر کلام آشکاری که ابهامی ندارد، یا چیز روشنی که در آن خفایی نیست اطلاق شده است و به معنای حجت و بیان واضح و دلیل قاطع است.[4]
برهان در منطق قرآن، مطلق چیزهای روشن و واضحی را که حقانیت امری را به طور یقین ثابت می کنند و جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی گذارند، شمرده می شود.[5] با توجه به این تعریف باید گفت:


راه های اثبات وجود خدا:
سه راه کلی و براهین مختلفی در باب اثبات وجود خدا ذکر شده است:
1. راه روانی یا فطری یا راه دل؛
2. راه علمی و شبه فلسفی؛
3. راه فلسفی.[6]
راه روانی یا فطری یا راه دل: یعنی راهی که از وجود خود انسان، خدا اثبات می شود؛ یعنی در خلقت و فطرت هرکسی یک احساس و تمایلی وجود دارد که این احساس و تمایل خودبه خود انسان را به سوی خدا می کشاند. و این دلیل در برخی آیات و روایات به آن تصریح شده است؛ مانند آیه و روایتی که ذکر شد.[7]
راه علمی و شبه فلسفی: این راه، راه شناختن خدا از طریق شناخت نظام مخلوقات و هدایت مخلوقات است. این راه خود می تواند به راه های جزئی تری تقسیم گردد که یکی از آنها راه نظم موجودات یا همان برهان نظم است.[8]
برهان نظم، یکی از رایج ترین براهینی است که بر وجود خدا اقامه شده است. قرآن مجید، بر برهان نظم تأکید بسیار دارد.[9]
در قرآن کریم براهین جزمی و قطعی فراوانی دربارۀ اثبات خداوند، وجود دارد. برهان امکان و وجوب، برهان تمانع، برهان صدیقین و برهان حرکت از جمله این براهین است که در این جا به برهان صدیقین و برهان حرکت اشاره می کنیم:

برهان صدیقین:
در وجه تسمیه این برهان گفته شده: چون طریقه حکیمان «أصدق» یعنی درست تر و محکم تر است. و در لغت کسی را نامند که قول راست زیاد از او سر بزند و در گفتار و باور خویش صادق باشد و فعل او قولش را تصدیق کند.[10]
یکی از براهینی که در قرآن به آن اشاره شده است، برهان صدیقین است:
مانند آیه شریفه: « خداوند (با ایجاد نظام واحد جهان هستی) گواهی می‎دهد که معبودی جز اونیست و فرشتگان و صاحبان دانش (هرکدام به‎گونه‎ای) گواهی می‎دهند درحالی‎که (خداوند) قیام به عدالت (در عالم هستی) دارد معبودی جز او نیست که هم توانا است و هم حکیم».[11]
اساس این دلیل با الهام از قرآن و روایات بر این مبناست که به جای مطالعه و تفکر در مخلوقات از مطالعه ذات پاک خدا پی به وجودش ببریم؛ «یا مَن دلّ علیذاته بذاته»[12] برهان صدیقین دلیلی است کمی پیچیده، ولی ظریف و روح‎پرور، برهان صدیقین برهانی است که برای اثبات حق تعالی از خود ذات حق به ذات حق استدلال می شود؛[13] زیرا در حقیقت خدای سبحان برتر و آشکارتر از آن است که چیزی از مخلوقات و مصنوعاتش دلالت کننده بر او و آشکار کننده او باشد، بلکه او هستی بخش و خارج کننده اشیاءاز قوه به فعل و از ظلمت عدم به نور وجود است، پس او مقدم بر هر چیزی در وجود و ظهور است و او برهان بر ذات خود و برهان بر هر چیزی است.[14] این برهان به اشکال متفاوتی از سوی «ابن سینا»، «شیخ اشراق»، «ملاصدرا» و «علامه طباطبایی» تقریر شده است.
در اینجا دو تقریر ذکر می شود:
صدر المتألهین بر مبنای مقدماتی چون اصالت وجود، بساطت و وحدت تشکیکی وجود و تقسیم وجود به مستغنی به ذات و وابسته به غیر ثابت می کند که در سلسله مراتب تشکیکی وجود، مرتبه ای هست که کامل تر و تمام تر از آن مرتبه ای نیست و آن مرتبه، وجودی است که در ذات خویش مستغنی است و هیچ نیاز و نقصی در آن راه ندارد، قائم به ذات است.[15] و این تقریر را در ذیل آیه شریفه فوق بیان کرده اند.[16]
تقریری که علامه طباطبایی در آیه 53 از سوره فصلت فرموده اند، عبارت است از این که: خدای متعال برای هر چیزی مشهود خواهدبود، چون موجودی نیست مگر این که از هر جهت فقیر و وابسته به او است و او برپا دارنده آن موجود و قاهر بر او است، پس او برای هر چیزی معلوم و شناخته شده است، اگرچه برخی از معرفتش غافل باشند.[17]
در آیات قرآن به این برهان اشاره شده است: سوره های فصلت آیه53، آل عمران آیه18، بروج آیه 20، حدید آیه3 و نور آیه 35.

برهان حرکت:
ملاصدرا، نخستین کسی است که به صراحت آیاتی از قرآن، مانند سوره انعام، آیات 75 تا79،را بر این برهان تطبیق کرده است.[18]
خداوند می فرماید:« اینچنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردد، هنگامی که (تاریکی) شب او را پوشانید ستارهای مشاهده کرد، گفت این خدای من است، اما هنگامی که غروب کرد، گفت: غروبکنندگان را دوست ندارم! وهنگامی که ماه را دید، گفت این خدای من است، اما هنگامی که افول کرد گفت:اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلماً از جمعیت گمراهان خواهم بود. وهنگامی که خورشید را دید گفت: این خدای من است این بزرگ تر است، اما هنگامیکه غروب کرد، گفت: ای قوم من از همتایانی که شما میسازید بی زارم. من رویخود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده، من در راه ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم.
تغییر و حرکت موجودات گواه روشنی بر حدوث آنها است و حدوث آنها یعنی پیدایش از عدم، دلیل بر وجود خالقی است که آنها را ایجاد کرده است. به عبارت دیگر، اثبات وجود خدا از راه ریشه یابی حرکت در جهان هستی.[19]
تقریر عمومی برهان به این گونه است که:
حرکت های موجود در جهان هستی به فاعلی برای پیدایش نیازمندند و این نیاز تا هنگامی که حرکتی وجود دارد برقرار است و فاعل حرکت اگر خود نیز متحرک باشد باز نیازمند محرکی خواهد بود، تا آن که سرانجام براساس امتناع دور و تسلسل باید به محرکی غیر متحرک برسیم که از آن به محرک اول یاد می شود.[20]

با توجه به این تقریر، در آیه شریفه فوق، رفتن روز و شب و انتقال روز به شب و شب به روز، و طلوع و غروب، دلیل حرکت در جهان هستی است که نیازمند یک فاعلی است که خود نیازمند هیچ محرکی نیست و آن وجود خدای متعال است. [21]

موفق باشید.
--------------------------------------------------------------

[1]. ابراهیم، 10.
[2]
. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 95، ص403.
[3]
. محمد رضایی، محمد، الاهیات فلسفی، ص178و 179، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ قدس، چاپ اول، 1383.
[4]
. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص502 و503، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ دوم، 1386.
[5]
. دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 505.
[6]
. مطهری، مرتضی، توحید، ص 15.
[7]
. الاهیات فلسفی، ص181.
[8]
. الاهیات فلسفی، ص181؛ توحید، ص 34.
[9]
. بقره، 164؛
[10]
. دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 534.
[11]
. آل عمران، 18؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 534.
[12]
. بحارالانوار، ج 84، ص 339.
[13]
. الاهیات فلسفی، ص 239؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 534.
[14]
. دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 534.
[15]
. همان، ص 536.
[16]
. همان.
[17]
. همان، ص537، به نقل از المیزان، ج 17، ص 405.
[18]
. دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 532.
[19]
. همان، ص531.
[20]
. همان.
[21]
برای آگاهی از براهین اثبات خداوند در قرآن به کتاب دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص517 تا ص 548 رجوع کنید.

دوست عزیز:Gol:

با سلام و عرض خوش آمد گوئی:Gol:

بهتر بود قبل از آنکه به طرح مسأله اقدام کنید پست های مربوط به اثبات وجود خدا رو در آدرس زیر مطالعه کنید:

http://www.askdin.com/forumdisplay.php?f=98

و آنگاه اگر قانع نشدید، جهت بحث و راهی که مورد نظر شما برای اثبات خداست را مطرح کنید و البته در رسیدن به پاسخ صبور هم باشید ...

ضمناً فرموده بودید که کارشناسی ارشد می خوانید؛ این امر باعث خوشبختی خدمتگذاران شما در سایت است.

با توجه به اینکه از کاربران تحصیلکرده ما هستید، لطف کنید سؤالتان را خیلی دقیق و مشخص، از جهتی که شما را اقناع می کند مجدداً طرح بفرمایید:

البته مجدداً با توجه به اینکه بحث خداشناسی پیشتر در تایپیک های متعدد و از جهات مختلف مورد بررسی قرار گرفته به آدرس فوق مراجعه و در صورتی که ابهامی باقی بود، کارشناسان محترم در خدمت شما هستند.

با تشکر و سپاس:Gol:

abolghasem;41123 نوشت:
من این دلیل شما رو زیاد محکم نمیدونم من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم. نمیخوام با این دلیلها خدا رو بپرستم

بسم الله الرحمن الرحیم
بحمد الله تحصیلکرده هستید خوب اگر اندکی به خود توجه کنید این مسأله را در می یابید در قضیه فطری اصلا احتیاج با دلیل و برهان نیست بلکه آن را بدون هیچ واسطه ذهنی(مفاهیم ذهنی) در نزد خودت میابی .احتمال خطا نیز در آن نمیرود چون باز پای مفاهیم از آن کنار زده شده .لذا در بدیهی فطری گفته شده "قیاساتها معها"
یعنی قیاسش همیشه همراهش هست احتیاج به امر خارجی(عقل ،تجربه) در اثباتش ندارد.
عزیز من ،اگر واقعا طالب حقیقت باشی اندکی توجه شما را به این مطلب میرساند.تا به حال فکر کردین چرا از ابتدایی که انسان خلق شده در اقوام مختلف همیشه یک نوع پرستش نسبت به موجودی که از خود برتر می دانند، دارند
بت پرست ،گاوپرست ، موحد واقعی، و .... هر کدام یک چیزی را میپرستند ولی مصداق ومتعلق پرستش تفاوت دارد در اصل پرستش کاملا مشترک هستند .اعتقاد به یک موجود برتر امری فطری است و عمومیت دارد در همه انسانها .سفید ،سیاه ،نیمکره شمالی ،جنوبی و ... هیچ فرقی نمیکند ،باور داشتن به وجود مبدأ در عالم هستی کاملا روشن است ولی اینکه مصداقش خدای احد و واحد است ،بت است ،گاو است و... است احتیاج به اثبات دارد.لذا در قران هم که بررسی میکنیم در اصل اثبات وجود خدا هیچ آیه ای نداریم چون واضح و آشکار برای همه انسانها است ولی در چگونگی صفات الهی آیات فراوان داریم .خدااحد،واحد،خالق،رزاق،خبیر و..... است که خود نیز به آیات رجوع کنید بسیار آیات را می بینید.

AbolGhasem;41123 نوشت:
با تشکر دوست عزیز بالاخره کسی پیدا شد

من این دلیل شما رو زیاد محکم نمیدونم
من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم.
نمیخوام با این دلیلها خدا رو بپرستم
امیدوارم متوجه شده باشید
من منتظر پاسخگویی شما هستم
دلیل ارضاء کننده تر


با سلام دوست عزیز:Gol:

برای دریافت مطالبی در اثبات وجود خدا می توانید به پست های زیر مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2826

http://www.askdin.com/showthread.php?t=5972

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4017&page=2

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4904

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4468

http://www.askdin.com/showthread.php?t=4411

http://www.askdin.com/showthread.php?t=3672

http://www.askdin.com/showthread.php?t=3141

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2552

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2521

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2408

http://www.askdin.com/showthread.php?t=1461

اگر باز هم مطلبی ابهام داشت و قانع نشدید، کارشناسان محترم در خدمت تان هستند.

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا
وجود خداوند را از راه هاى مختلف مى توان اثبات كرد كه به برخى از آنها اشاره مى كنم:
الف ) راه فطرت : به اين صورت كه با استفاده از وجود خود انسان ، وجود خدا اثبات مى شود; به اين معنى كه : احساس وجود خدا در انسان وجود دارد; يعنى در فطرت و در آفرينش هر كسى ، احساس و تمايلى هست كه او را خود به خود به سوى خدا مى كشاند; از اين جهت ، مَثَل خدا و انسان ، مثل مغناطيس و آهن است .
قرآن كريم هم به اين راه معرفت و شناختِ خداوند (فطرت ) اشاره فرموده است: «پس تو اى رسول ! با همه پيروانت مستقيم به جانب آيين پاك اسلام روى آور و پيوسته از طريقه دين خدا ـ كه فطرتِ خلق را بر آن آفريده است ـ پيروى كن ; كه هيچ تغييرى در آفرينش خدا نبايد داد . اين است آيين استوار حق ; ليكن بيشتر مردم از اين حقيقت آگاه نيستند .» (روم ، 30)
قرآن كريم ، براى تأكيد بيشتر افزوده است : «در آفرينش خداوند ، دگرگونى نيست »; يعنى چيزى كه در اعماق وجود انسان ريشه دوانده ، همواره به صورت يك اصل ثابت باقى و برقرار خواهد بود; همان گونه كه جريان مغناطيسى ، آهن را به سوى خود مى كشد ، اين احساس درونى هم ، انسان را به سوى خداوند كشانده ، و به طرف او هدايت مى كند . ممكن است انسان اين جاذبه را در شرايط عادى كمتر احساس كند; امّا در موقع احساس خطر بخوبى اين كشش درونى را درك كرده ، متوجه مى شود كه نيروى مرموزى او را به سوى خداوند راهنمايى مى كند; چنان كه خداوند هم ، در سوره اسراء ، آيه 67 ، و سوره لقمان ، آيه 32 به اين حس درونى انسان اشاره فرموده است .
مطالعه و تحقيق هاى دانشمندان امروز ، نشان داده است كه علاقه مذهبى ، از ريشه دارترين علاقه هاى انسان است كه در طول تاريخ هميشه وجود داشته و همچنان استوار خواهد ماند .(1)
ب ) برهان نظم : نظامهاى جهان آفرينش ، روشن ترين و همگانى ترين برهان خداشناسى است .
قرآن مجيد و پيشوايان بزرگ اسلام با بيانهاى مؤكدى ، مردم را به مطالعه كتاب آفرينش ـ كه سراسر صفحه ها و سطرهاى آن بر نظم و ترتيب ، محاسبه و اندازه گيرى ، و دخالت علم و حكمت در آفرينش آن ، گواهى مى دهد ـ دعوت كرده ; حتى به اين دعوت كلى اكتفا نكرده و با بيان نمونه هايى از نظامهاى شگفت انگيز اين جهان ، راه مطالعه و بررسى را به روى عموم گشوده اند; پس در جهان هستى تا آن جا كه عقل و دانش بشر از روى آن پرده برداشته است ، بجز نظم و دقت ، چيزى وجود ندارد ، و دانشمندان جهان و مكتشفان بزرگ ، در بررسى هاى خود اعتراف مى كنند كه در سراسر جهان بجز محاسبه و اندازه گيرى و نظامها و تشكيلات شگفت انگيز ، چيزى نديده اند و اين نظم و دقت ، نيازمند ناظمى دقيق ، يعنى همان خداوند متعال است .(2)
ج ) قانون عليت : بدون شك ، جهانى كه در آن زندگى مى كنيم ، مجموعه اى از علتها و معلولهاست ، و اصل علّيت ، يكى از روشن ترين قوانين اين جهان است و ما روى كره اى زندگى مى كنيم كه هميشه وجود نداشته ; بلكه خود ، معلول علت ديگرى است ، و اين سلسله علت و معلول تا بى نهايت نيست و سرانجام به وجودى مى رسد كه علت است و معلول نيست ; يعنى هستى آن از خودش مى جوشد و عين هستى و وجود بى پايان و واجب الوجود است .
*********
1:
مجموعه آثار ، آيت الله شهيد مطهرى ، ج 4 ، ص 42 ، نشر صدرا ـ پيام قرآن
2 :
اقتباس از الهيات ، جعفر سبحانى ، ص 36 ـ 38 ، انتشارات شفق

سلام علیکم
یک استدلال ساده اما عمیق برای اثبات خدا
شما یا خودتان ، خودتان را خلق کرده اید یا دیگر شما را آفریده است
خودتان که نمی توانید خود را خلق کنید چون لازمه اش این است که هم وجود داشته باشید و هم وجود نداشته باشید
وجود داشته باشید چون می خواهید خالق و آفرینده خود باشید ( خالق معدوم که نمی شود )
وجود نداشته باشید چون می خواهید خودتان را خلق کنید خوب اگر هستید و وجود دارید می خواهید چه کسی را خلق کنید ؟
پس این که خود خالق خود باشید امری منتفی است
باید دیگری خالق شما باشد
اما همین سوال را راجع به دیگری و خالق شما مطرح می کنیم
او یا خود خالق خود است و یا افریننده ای غیر از خود دارد خود گه نمی تواند خالق خود باشد و باید آفریننده ای غیر از خود داشته باشد ..
..... بالاخره این سوال همین طور ادامه پیدا می کند .....تسلسل هم که باطل است
پس باید به یک خالق بالذات برسیم که او مخلوق کسی نباشد

با تشکر از همه دوستانی که پاسخ دادند.
بیشتر دلم میخواست که دلیلها از راه عقلی و علمی باشه تا دین اسلام.
با اینکه شما هم در لابه لای دلیلهایتان دلیل عقلی هم بود.
تا اینجا فهمیدم کسی باید برتر باشد.
اما آیا او خداست
ما فقط یه خدا داریم
آیا کسی نیست که ما رو خلق کرده باشه و یه برنامه به زمین داده باشه و رفته باشه جایی دیگه.و زمین بر اساس همون برنامه که بهش داده ادامه بده
و بهشت و جهنم و سزای کارها و ... چیزی باشه که خودمون درست کرده باشیم.
چون فطرت ادم نیاز داره
به من کمک کنید

abolghasem;41685 نوشت:
بیشتر دلم میخواست که دلیلها از راه عقلی و علمی باشه تا دین اسلام.

دلیل بیان شده کاملا عقلی است

abolghasem;41685 نوشت:
تا اینجا فهمیدم کسی باید برتر باشد. اما آیا او خداست

تا اینجا فهمیدیم که خالق ما
مخلوق نیست بلکه خالق بالذات است پس خیلی از خالقهایی که بعضی برا خودشون در ست کرده اند کنار میرن

دوستان من هنوز برام خیلی سوال مونده
شما که ول کردید
کسی نمیخواد کار ما رو پیگیری کنه؟؟؟؟

..یا ستار..

با سلام..

خدمت شما دوست عزیز..

نقل:
اما آیا او خداست

خدا در زبان پارسی به معمای دارنده می باشد ؛و در در لفظ عرب الله می باشدو الله یعنی ذاتی که مستجمع جمیع کمالات باشد؛نتیجتا خدا یعنی کسی که انچه از ایات و کمالات افریده ؛خودش در حد اعلی داشته باشد چون معطی یک کمال ؛باید انرا داشته باشد تا اعطا نیز نموده باشد..

ما فقط یه خدا داریم

چون خداوند وجود محض می باشد نتیجتا ؛حد ندارد یعنی نقوص کمالی ندارد ؛به عبارتی هر نقصانی چون محدود است نقصان است؛ولی انچه کمال محض است دیگر در او محدودیت و نقصان کمالی نیست ؛نتیجتا خداوند مانند کمالاتش بی حد و صرف می باشد؛و چون خداوند حدود ندارد پس بی نهایت می باشد و دو بینهایت نمی تواند وجود داشته باشد.نتیجتا یک خداوند وجود دارد...

آیا کسی نیست که ما رو خلق کرده باشه و یه برنامه به زمین داده باشه و رفته باشه جایی دیگه.و زمین بر اساس همون برنامه که بهش داده ادامه بده

خداوند نمی تواند جهان را خلق کرده باشد ؛و انرا ول کرده باشد؛چون قائم بودن جهان به او یک قائم بودن حقیقی است ؛مانند قائم بودن اراده در نفس شما ؛پس تا نفس شما هست اراده به ان قائم است،ولی وقتی نفس شما نباشد دیگر اراده ای هم نیست به عبارتی قائم بودن جهان به خداوند فقط در خلق و ایجاد اولیه نیست بلکه در بقا نیز این رابطه بالضروره حفظ می باشد؛ولی انچه در نظام مادی علت وعلل می بینید علل واقعی و ایجادی نیست ؛مثلا علت یک ساختمان خود بنا نیست بلکه حرکت دست بنا می باشد ؛برای همین در بقا دیگر به بنا نیاز نیست بلکه خود مصالح علت برپایی ساختمان هستند...از طرفی خداوند جهان مادی را ذاتا حرکت دار خلق کرده است؛و همچونین همه برنامه های انرا ؛به عبارتی خداوند با یک اراده بسیط همه جهان وانچه باید بشود را ایجاد کرد نه اینکه برای هر برنامه ای یک اراده بکند نتیجتا همه هستی با برنامه هایش و غیره با یک اراده بسیط و صرف ایجاد شده است؛این در حالی است که اراده ما برای ایجاد چیزهای مختلف ؛مغایر بوده و با هم فرق میکند نتیجتا اراده ما غیر از اراده اوست...واز طرفی ما علت ایجادی اشیا نیستیم ؛یعنی چیزی را از عدم به وجود اوریم ؛ما فقط علت حرکتی هستیم ؛ولی خداوند وجود جعل می کند یعنی علت ایجادی و وجودی دارد برای همین معلولهای او در ایجاد وبقا به او نیاز دارند...

و بهشت و جهنم و سزای کارها و ... چیزی باشه که خودمون درست کرده باشیم.
چون فطرت ادم نیاز داره

بر حسب ان چیزی که گفتیم هیچ کمالی نیست که از ذات خالی باشد؛چون الله است ؛پس کمال و صفت حکمت و عدل نیز از ذات او خالی نیست ؛نتیجتا جهان را برای غایتی هدفمند خلق نموده است نه برای سرگرمی و بازیچه ،یعنی حکمت دارد..از طرفی انچه باعث تعالی کمال همان موجود باشد را به ان موجود اعطا نموده است ،این یعنی عدل...نتیجتا غایت خلقت خود را حال چه جهنم چه بهشت چه برای این دو را نیز هدفمند کرده است...

از جهتی فطرت انسان ؛چون امری الهی است و نشانه ای از نشانه های اوست و کمالی از او هیچ وقت خلاف انچه به او تعلق دارد ؛رای نخواهد داد...چون فطرت انسان چونین اقتضایی می کند...

با تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر ابوالقاسم

دوست من شما تکلیفت با خودت مشخص نیست !

شما یا میخوای خدا رو طوری وجدان کنی که دیگه برات جای شکی نداشته باشه !

یا اینکه میخوای جلوی چند نفر که نسبت به وجودش شبهه میگیرن ( و متأسفانه در بین قشر تحصیلکرده افرادی از این سنخ یکم بیش از حد به چشم میخورن ) وایستی و خدا رو براشون اثبات کنی !

البته حدس میزنم در اثر برخورد با یه قشر خاص و در اثر گذر زمان نسبت به خدایی که قبلاً بهش خیلی اعتقاد داشتی دچار شک و تردید شده باشی و یه چیزی از درونت بهت میگه نکنه همه این چیزایی که به ما گفتن یه مشت دروغ باشه و . . .

که اگه اینطور باشه ترکیبی از هر دو مورد بالا رو میخوای ، یعنی هم میخوای یقین رو در خودت بالا ببری و هم میخوای با استدلالات عقلی جلوی منکران خدا بایستی !

به هر ترتیب !!!!

یادت باشه ، استدلال های اثبات خدا هر قدر هم که قوی باشه ، هر قدر هم که دقیق باشه و مو لای درزش نره ، فقط ثابت میکنه خدایی هست ! نه بیشتر !
اگه میخوای شک و دودلی رو نسبت به خدا از درونت بیرون بریزی باید به فطرتت مراجعه کنی !
( شاید حرفم تا حد زیادی تکراری باشه و به گوشت خورده باشه ، شایدم قبلاً خیلی آ اینطوری گفته باشن ) اما ایندفعه فرق میکنه !

ایندفعه اگه واقعاً دنبال وجدان کردن خدات هستی ، نیاز نیست از کسی استدلال بشنوی بلکه خودت وارد عمل میشی !

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يعْلَمُونَ(الروم/30)
پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن! همان فطرتی که خداوند انسان را بر اساس آن سرشته ، دگرگوني در آفرينش الهي ( فطرت ) نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولي اکثر مردم نمي‌دانند!

دوستان و بزرگواران و کارشناسان عزیز هم تو این مسیر تنها نمی ذارنت ، چه بسا که همون خدا تنهات نمی ذاره و کمکت میکنه و مطمئناً همون کمک در یقینت نسبت بهش خیلی تأثیر میذاره !

یادت باشه که این اولین و مهمترین قدمه !!! ( باید اول تو اعتقادت به خدا محکم بشی بعد دنبال استدلال عقلی راجع به اثباش بگردی ) ، اگه اولین قدم و محکم برداشتی که موفقی والا . . . .

در ضمن از استغاثه و طلب یاری از مولای مهربانت امام عصر علیه السلام ، تو این مسیر غافل نشو که بهترین کسی که میتونه کمکت کنه ، ایشونه !
بهترین راه طلب یاری از ایشون هم اینه که رو به قبله بایستی و بگی السلام علیک یا صاحب الزمان . . .

اما ابتدائاًً اگه امکان داره یه خلاصه ای از اعتقاداتت در حال حاضر رو بنویس و بگو شدت وضعف اعتقادت به خدا تا چه حدیه ، واقعاً شک در درونت به وجود خدا در اثر گذر زمان و اثرات محیطی شدید شده یا اینکه نه تازه اولشه و داره کم کم زیاد میشه !

با تشکر از شما دوست عزیز

همه دوستان شما در اسک دین منتظرتون هستند !!!!!

و ُهوَ مَعَكُمْ أَينَ مَا كُنْتُمْ

و او با شماست هر کجا که باشید . . . (الحديد/4)

نقل قول:
اما ابتدائاًً اگه امکان داره یه خلاصه ای از اعتقاداتت در حال حاضر رو بنویس و بگو شدت وضعف اعتقادت به خدا تا چه حدیه ، واقعاً شک در درونت به وجود خدا در اثر گذر زمان و اثرات محیطی شدید شده یا اینکه نه تازه اولشه و داره کم کم زیاد میشه !
حقیقتش من هم مثل تمام شماها به خدا و امامان اعتقاد داشتم.
مادر و پدرم مسلمان و شیعه بودن، ما هم مثل بقیه
تا اینکه چند ماهی میشه با خودم گفتم اصلا چرا چون اونا مسلمون بودن منهم باشم
اصلا شاید مسیحیت بهتر باشه و یا هم یهودیت
و اینکه اگه من یه وقتی یه شخص با یه دین دیگه رو دیدم چطوری از خدام و اسلام دفاع کنم؟
این شد که وقتی برا همون خدا پرستیم هم دلیل نداشتم به همه اعتقاداتی که داشتم شک کردم
هیشکی هم نیست یه جواب قانع کننده بده
مثلا من هنوز خدا برام اثبات نشده
از قران برام دلیل میارن
بیشتر دلم میخواد از راه عقل ثابت بشه...ظاهرا که با عقل هم همش نمیشه
اما چیز دیگه ای که شک منو زیاد کرده
دنیایی خارجی هاست
مثلا اروپا و آمریکا
دارن از دنیا عشق و حال میکنن
اونقت ما باید با این حرفهای خدا فالا و بهمان بسازیم...
و جهنم و بهشت مال ماست
خدایی مگه اونا از لحاظ علم از ما سرتر نیستن؟!پس چرا ما که عقب افتاده ایم همش دور ور خدا بگردیم البته اگه وجود داشته باشه!و دنبال اثباتش باشیم ؟!
میبینی تو دنیایی که همش حرف از خداست چه قدر دو رو بازی میشه
و خیلی سوال دیگه...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر دوست گرامی ابوالقاسم

ببین ، ایمان مث یه درخت میمونه که تو زمین ریشه دوونده ! هر چه این درخت تنومند تر باشه و ریشه هاش تو زمین بیشتر و مستحکم تر باشن ، مقاومت این درخت در برابر طوفان ها بیشتره!

شما ایمان داشتی ، همین الان هم داری ! چون دنبال پاسخی ، خدا رو میشناسی ، فقط داری با خودت کلنجار میری که اونچیزایی رو که توذهنت هست حل کنی ، همین !

شما ایمان داری ، اما روی تقویت ایمانت کار نکردی ! نزاشتی این درخت تو عمق وجودت ریشه بدوونه !

این تنها مشکل من و شما نیست ، مشکل خیلی از بچه شیعه هاس که صرف شیعه زاده بودن وظیفه اصلی خودشون رو فراموش کردن !

یه سری به رساله مرجع تقلیدت بزن ببین تو اولین بند رساله چی نوشته !

نوشته اصول دین تقلیدی نیست ، بلکه تحقیقیه !

دوست من وظیفه من وشما از طرف خدا و رسولش مشخصه ! خدا از ما میخواد که تو اصول عقایدمون صاحب بصیرت بشیم تا در برابر طوفانها کم نیاریم ! حالا اگه من و شما وظیفه شناس نیستیم ، که دلیل نمیشه . . .

ما باید درخت ایمان رو آب بدیم ، اونم آب حیات ، میدونی اون آب حیات چیه ؟

تعالیم اهل بیت علیهم السلام ! تعالیم اهل بیت همون آب حیاته ، همون اکسیریه که هر مسی رو میتونه طلا کنه !

از این که مورد آزمایش قرار گرفتی ناراحت نباش !

همه آزمایش میشن ! این سنت خداونده !!!!

أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يتْرَكُوا أَنْ يقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يفْتَنُونَ(العنکبوت/2)

آيا مردم گمان کردند همين که بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مي‌شوند و آزمايش نخواهند شد؟!

از این نترس که آزمایش بشی ، از این بترس که تو آزمایشت کم بیاری !

امید به خدا ، انشاءالله ، از همین امروز فردا یه سری مطالبی در مورد شناخت فطری خداوند بیان میکنیم ، مطمئناً همه دوستان هم همکاری میکنن ، تا همونطوری که شک ذره ذره بر دلت مستولی شد ، ذره ذره جاش و با یقین عوض کنه ! انشاءالله !

اما تو این مسئله تنها مطالعه کافی نیست ! باید هر کسی خودش بخواد و از خداش هم بخواد که کمکش کنه !

با امید به لطف و رحمت خداوند و با استغاثه به ساحت مقدس امام عصر علیه السلام به استقبال یقین برو !

میبینمت !

فعلاً

وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ(آل عمران/189)

و حکومت آسمانها و زمين، از آن خداست؛ و خدا بر همه چيز تواناست.

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ(آل عمران/190)

مسلما در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌هاي (روشني) براي

خردمندان است.

الَّذِينَ يذْكُرُونَ اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا

مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(آل عمران/191)

همانها که خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابيده‌اند، ياد مي‌کنند؛

و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مي‌انديشند؛ (و مي‌گويند:) بار الها! اينها را بيهوده

نيافريده‌اي! منزهي تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!

رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ(آل عمران/192)

پروردگارا! هر که را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افکني، او را خوار و رسوا ساخته‌اي! و

براي افراد ستمگر، هيچ ياوري نيست!

رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيا ينَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا

سَيئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ(آل عمران/193)

پروردگارا! ما صداي منادي (تو) را شنيديم که به ايمان دعوت مي‌کرد که: «به پروردگار

خود، ايمان بياوريد!» و ما ايمان آورديم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بديهاي ما را

بپوشان! و ما را با نيکان (و در مسير آنها) بميران!

رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ(آل عمران/194)

سلام علیکم

abolghasem;42537 نوشت:
مادر و پدرم مسلمان و شیعه بودن، ما هم مثل بقیه تا اینکه چند ماهی میشه با خودم گفتم اصلا چرا چون اونا مسلمون بودن منهم باشم اصلا شاید مسیحیت بهتر باشه و یا هم یهودیت و اینکه اگه من یه وقتی یه شخص با یه دین دیگه رو دیدم چطوری از خدام و اسلام دفاع کنم؟ این شد که وقتی برا همون خدا پرستیم هم دلیل نداشتم به همه اعتقاداتی که داشتم شک کردم

ابوالقاسم گرامی .

شروع کار شما عالی بود. مسلمان ارثی مسلمان کور است.
من هم مانند شما فکر کردم و انتخاب کردم .
بعد شروع کردم اول با لائیک و ... که لازم نیست اسماشون رو بیارم.

لذا من این افتخار را برای خودم حداقل دارم که شیعه و مسلمان ارثی نیستم و در مورد طریقی که آنرا انتخاب نموده ام از هر جانبی تتحقیق کرده ام.

البته در این مسیر خیلی هم دری وری شنیدم و خیلی ها هم بودند سفره حقیقت رو صادقانه جلویم پهن کردند.

صداقت انسان را راهنمائی می کند .
لازم نیست که حتما دیگران صادق باشند تا انسان راه هدایت را بیابد چراکه خداوند بنده صادق را دوست دارد و حمایت و هدایت می نماید.

آنچه که خیلی لازم است این است که خود شما صداقت را در درونت حفظ کنی و اگر کسی آمد پرتی گفت که تو کافری و نجستی و ... روی نادانی اش بگذاری و بگذری چراکه آنچه اهمیت دارد و هدف است هدایت شما است و نه
کینه جوئی و عداوت با مذهبیون.

خیلی ها هم هستند که نمازشان غذا نمیشه ولی دریغ از اینکه 1 دقیقه در مورد دینشان تحقیق کرده باشند مگر چیز تازه ای بیاموزند و همان نماز را بهتر بخوانند.

می دانم خیلی بهتر بود اسلام را ملاک می گرفتید و ادیان و مکاتب مختلف را بدقت بررسی و با اسلام قیاس می کردی.
برای شما آرزوی سعادتمندی دارم.

هر آنقدر که برای خودتان ارزش قائلید صادق باشید و تلاش کنید و از روی خشم وکینه تصمیم گیری نکنید.

یاحق

AbolGhasem;42537 نوشت:
حقیقتش من هم مثل تمام شماها به خدا و امامان اعتقاد داشتم.
مادر و پدرم مسلمان و شیعه بودن، ما هم مثل بقیه
تا اینکه چند ماهی میشه با خودم گفتم اصلا چرا چون اونا مسلمون بودن منهم باشم
اصلا شاید مسیحیت بهتر باشه و یا هم یهودیت
و اینکه اگه من یه وقتی یه شخص با یه دین دیگه رو دیدم چطوری از خدام و اسلام دفاع کنم؟
این شد که وقتی برا همون خدا پرستیم هم دلیل نداشتم به همه اعتقاداتی که داشتم شک کردم
هیشکی هم نیست یه جواب قانع کننده بده
مثلا من هنوز خدا برام اثبات نشده
از قران برام دلیل میارن
بیشتر دلم میخواد از راه عقل ثابت بشه...ظاهرا که با عقل هم همش نمیشه

با سلام و تشکر از همه دوستان خوبم:Gol: که مطالب خوبی را بیان کردند.

دوست عزیز جناب ابوالقاسم سلام:Gol:

من بر وضعیت فعلی شما نام "شک و تردید" نمی گذارم بلکه ورود به وادی تحقیق در اصول دین که وظیفۀ هر مسلمان و شیعه اثنی عشری است می نامم.

و این یعنی امیدواری در رسیدن به قله های معرفت و سعادت ...

دوست عزیز لازم است عرض کنم که در اثبات وجود خداوند چه از راه عقل و چه از راه دل و فطرت و نقل ... در همین یک تایپیک؛ دوستان مطالب خوبی را تبیین کردند.

اما رسیدن به درک صحیح و مرتبۀ معرفت و شناخت عقلی و انتقال آن به مرتبۀ ایمان قلبی و یقین، نیازمند به داشتن روح صداقت و پاکی و عزم و اراده جدی در مسیر حقیقت جوئی در وجود شماست.


که انشائ الله شما عزیز واجد آن هستید ...


در این خصوص قران می فرماید: "اتقوا الله و یعلمکم الله؛ از خداوند پروا کنید تا خداوند، حقیقت را به شما بیاموزد."(بقره، آیه 282)

تقوی به معنای دوری از انواع بدی ها و زشتی هاست، آری، افراد آلوده از درک بسیاری حقایق محرومند تا چه رسد به درک عظیم ترین و لطیف ترین حقیقت، یعنی خدای متعال.

اشکال کار اینجاست که تعصب قومی، حزبی، نژادی، رابطۀ گروهی، تأثیرات روحی و روانی و حتی فکری دوستان و امثالهم و ... تا به حدی است که موجب می شود، حق را آنگونه که هست نمی فهمد.

هر قدر هم که اصول و اسلوب مطلب عقلانی و منطقی چیده مان و تبیین شود مادامیکه انسان عینک بخصوصی را به چشم زده نمی تواند درک صحیحی پیدا کند.

کسیکه عینک سرخ گذاشته بی شک همه چیز را سرخ می بیند، شلغم را لبو می پندارد و اگر عینک سبز بگذارد، کاه را علف و یونجه ...

دوست عزیز، از آن طرف اگر آیینۀ را صیغل دهیم، عکس را درست و منطبق با واقع نشان می دهد، حکایت آیینه دل نیز چنین است، دل پاک و بی آلایش، حقیقت معارف و معارف حقیقی را که رأس آنها معرفت الله است را به عینه مشاهده می کند و دل های آلوده و کینه دار، همچون ظرف های آلوده ای را مانند که اگر آب تمیز هم در آن ریخته شود، الوده می شود.

گناه و معصیت، غباری است که نمی گذارد انسان واقع بین باشد.

ممکن است بگویی که من در اثبات وجود خدا مشکل دارم و تو صحبت از تأثیر گناه و معصیت و نافرمانی خالق می کنی؟

پاسخ اینست: تو را به همان فطرت پاکت حوالت می دهم که تا زمانیکه به زشتیها و ناپاکی ها نیالوده، خوبی و بدی و زشتی و پاکی را بدرستی تشخیص می دهد و بر همین اساس است که خداوند انسان را به عدل و احسان دو شاخصۀ کلی ارزشهای نیک و درست توصیه نموده، و اگر انسان به ندای فطرت پاک و الهی اش پاسخ مثبت دهد و به آن پشت نکند، در حقیقت در راه خدا جهاد کرده و خداوند نیز وعدۀ هدایت خاص به وی داده است. "والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ و کسانیکه در راه ما جهاد کنند ما ایشان را به راه های خاص خودمان هدایت می کنیم."(عنکبوت 69)
[QUOTE=AbolGhasem;42537 اما چیز دیگه ای که شک منو زیاد کرده
دنیایی خارجی هاست
مثلا اروپا و آمریکا
دارن از دنیا عشق و حال میکنن
اونقت ما باید با این حرفهای خدا فالا و بهمان بسازیم...
و جهنم و بهشت مال ماست
خدایی مگه اونا از لحاظ علم از ما سرتر نیستن؟!پس چرا ما که عقب افتاده ایم همش دور ور خدا بگردیم البته اگه وجود داشته باشه!و دنبال اثباتش باشیم ؟!
میبینی تو دنیایی که همش حرف از خداست چه قدر دو رو بازی میشه
و خیلی سوال دیگه...

دوست عزیز پاسخ به این بخش سؤال شما خیلی تفصیل دارد ...

و از جهات مختلف و ابعاد متعددی می توان موضوع را موشکافی و بررسی کرد که البته در همین سایت نیز مباحثی در همین رابطه طرح و پاسخ داده شده است که (انشاءالله در پست های بعدی آدرس مباحث مذکور را ارائه خواهم داد) ...

و یا انشاء الله به مدد دوستان پاسخ شما در پست های بعدی ارائه خواهد شد..

ببینید دوست عزیز:Gol:

در پاسخ به این سؤال که چرا جامعۀ مسلمانان و خصوصاً صالحان در عین حالیکه حق هستند و خدای یگانه را می پرستند گرفتار مشکلات عدیده ای اند و جوامع غیر اسلامی و غیر دینی که دائماً دست در اعمال مجرمانه و گنهکارانه دارند در رفاه و آسایش به سر می برند؟

اجمالاً گفتنی است: از آنجائیکه خداوند اولیاء اش را دوست دارد، لذا اگر خلافی کنند، فوراً آنان را با قهر خود می گیرد تا متذکر شوند و همچنین اگر مؤمنین خلافی کنند، چند روزی نمی گذرد مگر آنکه گوشمالی داده شوند و با سختی و مشکلاتی، از غفلت بدر آیند تا بدین وسیله متذکر یاد خدا شوند.

می دانید که دنیا دار امتحان و آزمایش و دار فانی و گذرا است و نه دار تفریح و آسایش و ماندگاری، لذا خداوند بندگان و مؤمنان را در این دنیا با سختی ها و مشکلات مختلف امتحان می کند تا بر اساس این امتحانات و صبر و بردباری و اطاعت پذیری ایشان به آنها درجه و مرتبه اعطا کند.

اما اگر نا اهلان و کفرپیشه گان خلافی کنند، چون خداوند اینان را بدلیل کفرشان به حال خویش رها ساخته و دیگر مجالی برای امتحان شان باقی نمانده، خداوند به آنان مهلت می دهد تا بر ضلالت و هلاکت شان بیفزایند و هر گاه مهلت سر آید، آنان را هلاک می کند. "و جعلنا لمهلکهم موعداً"(کهف، آیه 59). و اگر امیدی به اصلاحشان نباشد، خداوند حسابشان را تا قیامت به تأخیر می اندازد و به آنان مهلت می دهد تا پیمانه شان پر شود. چنانکه می فرماید: "انما نملی لهم لیزدادوا اثما؛ ما به ایشان مهلت دادیم تا بر گناه و نافرمانی شان بیفزایند."(آل عمران، آیه 178).

پس به وضعیت کسانی که در دنیا غوطه ور شده و گرفتار آسایش و رفاه فانی دنیا شده اند حسرت نخورید.

علاوه بر اینکه خداوند بندگان و مؤمنان خوبش را از آلوده شدن در دنیا و اسباب آن که موجبات غفلت از یاد خداست منع نموده و از سر لطف نیز اولیاء و مؤمنان واقعی را از افتادن در ورطۀ دنیاپرستی و رفاه افراطی محافظت می کند.

در قالب مثال: اگر قطره ای چای روی شیشه عینک شما بریزد فوراً آن را پاک می کنید.

اما اگر قطره ای چای روی لباس سفید شما بچکد، صبر می کنید تا به منزل بروید و لباستان را عوض کنید.

و اگر قطره ای روی قالی زیر پای تان بچکد، آن را تا شب عید رها می کنید.

خداوند نیز با هرکس به گونه ای رفتار می کند و بر اساس شفافیت و تیرگی روحش، کیفر او را تعجیل بخشیده و یا به تأخیر می اندازد.

پس نتیجه آنکه آسایش و رفاه و توفیقات علمی و مادی دنیای غرب، نشان خوشبختی و سعادت ابدی و همیشگی و نزدیکی و تقرب ایشان به خدای هستی بخش نبوده و دوری مسلمانان از پیشرفت های علمی و آسایش و رفاه به نسبت غرب نشان بدبختی و عقب افتادگی مسلمانان از سعادت و خوشبختی ابدی نیست.

و در نهایت، این سنجش و مقایسۀ اشتباه، نشان قدرتمند تر و حقیقی تر بودن خدای آنها(غربیان) نسبت به خدای مسلمانان نیست.

البته این مطلب جای بحث بیشتری را می طلبد که انشاء الله به مدد دوستان و در پست های بعدی تقدیم خواهم کرد.

موفق باشید ...:Gol::Gol::Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر دوست گرامی ابوالقاسم

همونطوری که عهد کرده بودیم قرار شد یه سری مباحث مقدماتی رو در مورد توحید و معرفت نسبت به خداوند بیان کنیم .
مطالب رو بصورت درس به درس بیان میکنیم . سعی میشه هر روز یا هر دو روز یه بار یه درس گفته بشه ! امیدوارم که برای همه مون مفید واقع بشه .

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام عیلک یا نور الله الذی یهتدی به المهتدون . . . یا صاحب الزمان

درسنامه مقدماتی خداشناسی

درس 1

علم و یادگیری آن :

ابتدا با یک نگرش کلی به دین اسلام متوجه میشویم که این دین توسط پروردگار کامل گشته و تدین به آن مورد رضای او قرار گرفته و از این حیث اسلام دارای امتیازات فراوانی است !
یکی از برجسته ترین ویژگی های دین اسلام توجه به علم و دانش آموختن است به حدی که به جرأت میتوان گفت تأکیدی که در اسلام برعلم و دانش اندوزی شده در هیچ مکتب بشری و غیر بشری به چشم نمی خورد ، تا جایی که فراگیری علم در زمره واجبات شمرده شده !
هرچند که فراگیری همه علوم و دانشها نافع و سودمند است ، اما بی شک یادگیری علوم الهی در این بین جایگاه ویژه ای دارد .
علوم الهی همان علومی است که به آغاز و انجام جهان ، هدف آفرینش ، وظیفه انسانها نسبت به خالق خویش ، جهان و همنوعان میپردازد و علوم مادی عمدتاً به شناخت طبیعت در جهت افزایش سلطه وبهره وری بشر از آن پرداخته و نهایتاً موجبات آسایش و آرامش او را در این دنیا فراهم می آورد .
بعبارتی علوم الهی به روح و علوم مادی به جسم بشر توجه دارند و به همان اندازه ای که روح را برجسم و جان را بر بدن و سیرت را بر صورت برتری است، علوم الهی نیز بر علوم مادی برتری دارند .

تقسیم بندی علوم الهی :
در یک نگرش کلی علوم الهی به دو دسته تقسیم میشوند :
اول – اعتقادات مبنایی و اصولی که هر مسلمانی باید بداند و نسبت به آن یقین پیدا کند .
دوم – علومی که راهنمای یک مسلمان در مورد وظائف او نسبت به خدا و دیگران میباشد که مباحث اخلاق و احکام را شامل میشود .

اما دسته اول که به اصول دین شهرت دارد ، زیربنای دین بوده و هر مسلمانی باید ایمان خویش را بر پایه این اعتقادات بنا کند ، قابل تقلید نیست و هر مسلمانی وظیفه دارد شخصاً در آن صاحب بصیرت گردد ، و البته با مراجعه به علمای الهی که این علم در آنها به ودیعت سپرده شده ، و با تعمق و تفکر در آنها به یقین قلبی دست پیدا کند .

پیامبر و ائمه معصومین - سلام الله علیهم اجمعین – مجدانه پیروان خویش را به فراگیری علم تشویق و ترغیب نموده اند و آنرا از طلب مال واجب تر دانسته اند .
چرا که مال تقسیم شده و خداوند سهم هر کس را متضمن گردیده ( و صد البته تلاش و کار را وسیله رسیدن آن روزی قرار داده ) اما علم در نزد اهلش به ودیعت سپرده شده و مردم به فراگیری آن مأمور گشته اند ، هر کسی هر اندازه ای که طلب کند بدان خواهد رسید و الا از آن محروم خواهد ماند .

اما ازآنجایی که یادگیری دین امر بسیار حساسی است و به هرکسی نمی توان در این امر مراجعه نمود ( زیرا اگر مرجع عالم نباشد نه تنها موجب هدایت نیست که موجت ضلالت است ) . از این رو هر انسان عاقلی باید بنگرد که علم خود را از چه کسی فرا میگیرد !

در حدیثی از امام محمد باقر علیه السلام در ذیل آیه (( فَلْينْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ(عبس/24) - انسان بايد به غذاي خويش بنگرد)) !اینگونه آمده :

طعام انسان علم اوست که فرامیگیرد ، (باید بنگرد ) از چه کسی فرا میگیرد ؟ ( 1 )

همچنین در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام اینگونه آمده :

(( مَن دَخَلَ فی هذا الدینِ بالرجال اَخرَجَهُ منهُ الرجال ُ کما اَدخلوه فیه ، و من دخل فیه بالکتاب و السُنة زالتِ الجبالُ قبل اَن یزول ))
هر کسی بخاطر افراد ( شخصیت ها ) وارد این دین شود ، همان افراد از دین خارجش میکنند ، چنانکه واردش کردند و هر کسی که بواسطه کتاب و سنت در این دین وارد شود کوه ها زائل میگردند اما او از بین نمی رود ( ثابت قدم میماند ) ( 2 )

تعمق در کلام اهل بیت علیهم السلام اینگونه مینمایاند که اولین شرط فراگیری دین ، مراجعه به عالمان واقعی دین است که در حقیقت همان راه آموختن بر مبنای کتاب و سنت خواهد بود ، و آن موجب پایداری در دین است .

توحید بعنوان حلقه اصلی سلسله معارف و اصول مطرح است و یادگیری آن و متعاقباً شناخت و معرفت نسبت به خداوند عزوجل مهمترین وظیفه بر دوش هر انسان وظیفه شناسی خواهد بود .

اما سلسله مباحثی که پیش رو داریم ، گفتارهایی است در باب تقویت شناخت فطری انسان نسبت به خالق خویش .
انشاءالله در این مسیر از الطاف خاصه حضرت ولی عصر علیه السلام که گنجینه علم لایزال الهی در دوران ماست ، بهره مند گشته و بتوانیم با افزایش علم خویش سهمی – هر چند اندک – در تعجیل و گشایش امر ایشان داشته باشیم ،
به امید روزی که با ظهور آن بزرگوار همه انسانها بدون واسطه از علوم بی بدیل و ناب خداوندی بهره مند گردند . آمین

........................................................................................................................................................

1. (اصول کافی – کتاب فضل العلم – باب النوادر – حدیث 8 )
2. ( غیبت نعمانی – ص 22 )

دوست عزیز اگه نیاز دیدی میتونی با نوشتن مطالبی که برات جای سوال داره تو هر درس بحث رو باز تر کنی !

تا بعد

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا شمس الظلام . . . یا صاحب الزمان

درس دوم

روش های متفاوت در شناسائی خدا -

قسمت اول : اصیل ترین روش ( روش انبیاء )

پیامبران و دعوت ایشان به خداشناسی

اگر به تاریخ زندگانی و سخنان انبیاء بنگریم خواهیم دید که اولین و مهمترین پیام هر پیامبر در مواجهه با امت خویش دعوت مردم به خدا و شناسائی او بوده . همچنمانکه خود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در ابتدای اولین دعوت در میان مردم بانگ برداشتند :

أدعوکم الی شهادة اَن لا اله الا الله و خَلعَ الانداد

شما را به شهادت دادن به یگانگی خدا و دور ریختن آنچه شبیه او تصور شود دعوت میکنم

اما سوالی که پیش می آید این است که پیامبران در این دعوت خویش از چه راهی می رفته اند و قوم خویش را بر چه راهی دعوت مینموده اند ؟ در حقیقت با توجه به مخاطبین پیامبر که همه مردم بودند ، و با توجه به اهمیت شناخت چه راهی وجود داشت که هم بتواند عمومیت داشته باشد ( برای همه کاربرد داشته باشد ) و هم قابل پیمایش بوده و به مقصد برساند ؟

در پاسخ باید بگوییم ، انبیاء در این معرفت به عنصری تکیه مینمودند که نه تنها در تمام افراد جامعه وجود داشت ، که حتی یکسان هم بود و پیمایش آن برای همگان امکان پذیر ! ، یعنی همان فطرتی که خداوند صراحتاً آنرا سرشته به معرفت خویش دانسته و در درون انسانها قرار داده :

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يعْلَمُونَ(الروم/30)

پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن! همان فطرتي که خداوند،انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگوني در آفرينش الهي نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولي اکثر مردم نمي‌دانند!

البته فطرت علاوه بر عمومیت مزایای فراوان دیگری نیز دارد ، که از مهمترین آنها اینکه راهی است اصیل و استوار . معرفتی حقیقی که انسان با تمام وجود آنرا حس میکند ( و تنها الفاظی بر لب نیست ) و لذا در آیه شریفه از آن تعبیر به "دین حنیف" و "دین قیم" گردیده است .

انبیاء الهی بعنوان معلمان توحید خداوند را مشکوک نپنداشتند تا در مقام اثبات او بر آیند بلکه به سخنی رسا به مردمان گفتند :

قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (ابراهیم / 10 )

پیامبرانشان بدیشان گفتند آیا در خدا ، آغازگر ( آفریننده ) آسمانها و زمین شکی هست ؟

در قاموس انبیاء الهی ، خداوند آشکارترین و بالاترین حقیقت عالم است !
خود به وجود خویش ظاهر است و معرفت خویش را در عمق جان آدمی سرشته و به ودیعت نهاده . و ما در این راه به پیروی از انبیاء گام زده و با جلا بخشیدن بر آیینه فطرت خویش طالب این معرفت میشویم !

ادامه دارد . . .

. . . ادامه

قسمت دوم : شناسائی خدا به وسیله ما

اما بعد از نگاهی گذرا به روش انبیاء در دعوت مردم به شناخت خدا ، پرسشی مهم را بررسی میکنیم !

پرسش : آیا شناسائی خدا ممکن است ؟

برای پاسخ به این پرسش نیاز است ابتدا نگاهی گذرا به دیدگاه های شناختی ( روش های مختلف شناسائی نسبت به پدیده ها ) بیاندازیم :

دیدگاه های شناختی :

الف - دیدگاه تجربه گرایی و پوزیتیویسم : این دیدگاه فلسفی در مقابل عقل گرایی سنتی و ارسطویی شکل گرفت و سابقه آن به دوره رنسانس ( قرون 14 الی 16 ) باز میگردد . بانی این طرز تفکر را فرانسیس بیکن ( 1561-1626 ) میدانند ، که بعد ها توسط افرادی چون توماس هابز ، جان لاک ، جرج برکلی ، دیوید هیوم ،استوارت میل ، ارنست ماخ و برتراند راسل ( 1872-1970 ) دنبال شد .
این مکتب فلسفی وسیله شناخت را حواس انسان میداند و معتقد است شناختی اعتبار دارد که بوسیله یکی از حواس قابل درک باشد ، بدین لحاظ پوزیتیویسم به به تجربه و آزمایش و مشاهده اصالت میدهد و روش استقرایی را برای دستیابی به قوانین کلی و علمی می پسندد .

ب - دیدگاه عقل گرایی : دیدگاه عقل گرایی بر اساس روش استدلال قیاسی استوار است و اعتقاد دارد که حواس انسان هیچگاه کلیت و ضرورت اصول و مفاهیم را در نمی یابد لذا منشأ دیگری به نام عقل ضرورت دارد . سابقه این دیدگاه به دوره یونانیان و به ارسطو باز میگردد که در آن رابطه منطقی بین کبری و صغری و نتیجه برقرار میگردید . کبری فرض مسلمی تلقی میشد که بر حقایق ماوراءالطبیعه یا قضایای بدیهی و کلی و عقاید جزمی شناخته شده استوار بود . صغری بیانگر رابطه کوچکتری بوده که حالت خاصی از کبری را شامل میشده و نتیجه نیز از رابطه بین ایندو به صورت امری غیر قابل اجتناب پدید می آمده .

ج - دیدگاه استنباطی : این دیدگاه استنباط یا تفهم را بعنوان روش خاصی از علوم اجتماعی میپذیرد . از اواخر سده نوزدهم میلادی با تفکیک علوم روش استنباطی در برابر روشهای توضیحی علوم طبیعی شکل گرفت . از بزرگان این روش میتوان به ماکس وبر و ویلهلم دیلتای نام برد .

د - دیدگاه ساختاری : متشکل از دو نظریه که یکی نظریه ها را مجموعه های ساختاری میداند و دیگری برنامه های پژوهشی را ساختاری میداند که به نحو ایجابی و سلبی رهنمون هایی را فراهم میسازد .

ه - دیدگاه هرمنوتیک : هرمنوتیک به معنای تفسیر متون مذهبی و ادبی به ادبیات و زبان یونانی باز میگردد و از این حیث سابقه طولانی دارد .

اما هدف از آنچه بیان شد ایجاد مقدمه ای بود بر پاسخ پرسشی که مطرح شد .

همانگونه که بررسی کردیم اساساً حیطه قدرت شناخت بشر نسبت به پدیده ها به چند شیوه خاص محدود است .

یا باید بتواند آنرا لمس کرده و مورد آزمایش قرار دهد تا بتواند بر حقیقت آن دست پیدا کند ! ( تجربه گرایی )
یا بتواند با عقل خود آنرا دریافته و تجزیه و تحلیل نماید ! ( عقل گرایی )
یا آنرا در اثر روابط منطقی پدیده ها دریافته باشد و قدرت بر تشخیص و تحلیلش پیدا کند ! ( استنباطی و ساختاری و هرمنوتیک )

حال باید سوال را اینگونه تغییر داد : آیا با توجه به روشهای شناختی بشر ، شناسائی خداوند ممکن است ؟

پاسخ پر واضح است که خیر ! زیرا خداوند خالق است و نا محدود که بتوانیم آنرا در حیطه محدوداتمان استنباط کنیم ( چه بسا که مثلاً در مورد مسائلی که نا محدود است یا حتی هنوز محدود با نا محدود بودنش توسط دانش تجربی به اثبات نرسیده مسئله به همین شکل است ، همانند عدد مثبت ومنفی بی نهایت در ریاضیات ، یا عمق کهکشانها در فضا و محدوده کائنات )
و یا اساساً خالق هستی از جنس و سنخ مخلوقات نیست تا همانندی داشته باشد و بشر ازاین طریق بتواند آنرا توسط حواس خویش تجربه کرده و به عرصه آزمایش گذارد !

لذا با توجه به مسائل بالا باید گفت : شناخت خداوند - عز و جل - ازسوی ما و بوسیله ما محال عقلی است .

این مسئله در روایات ما نیز به صراحت بیان شده :

مردی از امام صادق علیه السلام می پرسد :
آیا در مردم وسیله ای گذاشته شده تا مردم به کمک آن ( مستقیماً و بی واسطه ) به معرفت دست یابند ؟ اما علیه السلام جواب منفی میدهند . باز میپرسد : پس آیا تکلیف به معرفت شده اند ؟ اما علیه السلام باز هم پاسخ منفی میدهند . بنابراین چون مردم استطاعت شناخت خداوند را ندارند پس در این زمینه تکلیفی هم ندارند چرا که به تصریح خود قرآن :

لَا يكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا(الطلاق/7)

خداوند هيچ کس را جز به مقدار توانايي که به او داده تکليف نمي‌کند؛

حال سوال اینجاست پس چگونه باید خدا را شناخت و تکلیف ما از کجا شروع میگردد ؟؟؟؟؟:Gig:

در دعای ابو حمزه ثمالی ( که خواندن آن در سحر های ماه مبارک رمضان توصیه شده ) از امام سجاد علیه السلام اینگونه میخوانیم !

بک عَرَفتُکَ و انت دَللَتنی عَلیک و دوعتنی الیک و لو لا انت لم اَدر ما انت

بوسیله خودت ، ترا شناختم و خودت مرا بسویت دلالت فرمودی و به ساحت قدست رهنمون ساختی و اگر تو نبودی ( شناسائی تو بوسیله فطرتم نبود ) من نمی دانستم تو کیستی !

فلذا یابد گفت معرفت خدا صنع خود خداست یعنی او خودش ، خودش را به ما میشناساند و ما تکلیف داریم هنگامی که خداوند خود را به ما معرفی نمود آن را قبول کرده ، رد ننماییم و البته این شناخت ( اگر مراجعه به خود حقیقی باشد ) در ذره ذره وجود ما یافت میشود ، به عبارت ساده تر ما خدا را ادراک نمی کنیم ، بلکه وجدان میکنیم !

امام صادق علیه السلام فرمودند :

حق خدا بر گردن مردم نیست که مردم خدا را بشناسند قبل از آنکه خدا خودش را به آنها معرفی کند ، بلکه بر خداست که خودش را به آنها معرفی کند و حق خدا بر مردم است هنگامی که خود را به آنها شناسانید او را بپذیرند . ( توحید صدوق - ص 412 )

اجالتاً باید گفته شود که این معرفی به همان حقیقتی بر میگردد که در آیه 172 سوره اعراف بدان اشاره شده :

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ

تَقُولُوا يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ(الأعراف/172)

و (به خاطر بياور) زماني را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خويشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آري، گواهي مي‌دهيم!» (چنين کرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطري توحيد بي‌خبر مانديم)»!

این معرفی در عالم ذرع بوده که خداوند بدون واسطه و به نحوی که همه او را بشناسند خود را به خلایق شناساند و آن واقعه را از یادشان برد و تنها شناخت را در درونشان به ودیعت نهاد و این امر مقدمه ای بود بر پرورش شناخت در دنیا و دست یابی به گوهر گرانقدر معرفت ! ( البته این واقعه تفصیل بیشتری دارد که انشاءالله در آینده بدان خواهیم پرداخت و مسائل زیادی برای شما دوست عزیز روشن خواهد شد ، مثل اینکه چرا شما شیعه زاده هستید و . . . )

.
.
.
.
.
.
انشاءالله با ظهور مولای مهربانمان ، امام عصر ارواحنا فداه از سرچشمه علوم لایزال الهی بهره مند گردیم !

.
.
.
.
.
دوست من باز هم تأکید میکنم ، اگه هر زمانی سوالی بود یا نیاز بود مطلبی تشریح بشه عنوان کنید !
.
.
.
.
.
با تشکر

سلام بر دوست عزیز ابولقاسم

بنده نمی دانم آیا شما مطالب را مطالعه نمودید یا خیر ،

هر زمانی مطالعه نمودید بفرمایید تا ادامه مباحث را عنوان کنم !

با تشکر از شما دوست عزیز

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهترين و ساده‏ترين راه خداشناسي

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهترين و ساده‏ترين دليل توحيد، نظم و هماهنگى عجيبى است كه بر موجودات جهان حاكم است. اين دليل به عنوان برهان نظم ناميده مى‏شود.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]برهان نظم داراى امتيازاتى است، از جمله:
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1- برهانى قرآن است. آيات قرآن نيز همواره ما را به شناخت شگفتى‏هاى طبيعت و تفكّر و تأمّل در آيات عظمت خداوند دعوت كرده است.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]2- عشق‏آفرين است. وقتى انسان الطاف و نعمت‏هاى خداوند را مى‏شناسد، عشق و محبّت او به خداوند بيشتر مى‏شود.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]3- شيرين است. انسان وقتى كه ارتباط هستى را درك مى‏كند لذّت مى‏برد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]4- پوياست. هرچه علم پيشرفت مى‏كند، ارتباطاتى كه بين موجودات هستى است بيشتر كشف مى‏شود.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]5 - براى همه قابل فهم ودرك است ونيازى به داشتن اطلاعات فلسفى ندارد.

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]روشن است كه وجود هماهنگى ميان اجزاى يك ساختمان، مقاله‏هاى يك كتاب وسطرهاى يك نامه بهترين دليل بر يكى بودن سازنده ونويسنده آن است.

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اگر سه نفر نقّاش در كنار هم مشغول كشيدن تصوير يك خروس شوند، يكى سر خروس، ديگرى شكم آن و سوّمى پايش را بكشد، بعد ما اين سه ورقه را از سه نقّاش بگيريم و به هم پيوند دهيم، هرگز نقش سر و شكم و پا كه از سه نقّاش است با يكديگر هماهنگ نخواهد بود.

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آرى، وجود هماهنگى، توازن، تناسب و زمان‏بندى بسيار دقيق در آفرينش، بهترين و ساده‏ترين دليل يكتايى اوست.

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: در هر نفسى كه انسان مى‏كشد هزاران نعمت موجود است. شما هنگامى مى‏توانيد نفس بكشيد كه برگ درختان مسئوليّت خود را انجام دهند و آب اقيانوس‏ها تميز باشد؛ تميز بودن آب اقيانوس‏ها به پاكسازى آنها از مردارهاى دريايى بستگى دارد و اين نهنگ‏ها هستند كه در دريا اين مسئوليّت مهم را انجام مى‏دهند، پس در نفس كشيدن ما برگ‏ها و هر نهنگ‏ها و... مشاركت دارند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از دست و زبان كه بر آيد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كز عهده شكرش به در آيد

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هماهنگى در هستى‏
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در نظام هستى، ضعف‏ها با قدرت‏ها، حمله‏ها با دفاع‏ها وخشونت‏ها با عاطفه‏ها چنان به هم آميخته‏اند كه انسان را مبهوت مى‏كند و در مجموع، نظام هماهنگى را به وجود آورده است.

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آيا تاكنون انديشيده‏ايد كه:
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چگونه ضعف نوزاد با قدرت و حمايت والدين او جبران مى‏شود؟!

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چگونه پرتاب سنگ‏هاى بزرگ آسمانى با استقامت فضاى ضخيمى كه در اطراف زمين است جبران و مشتعل مى‏شود؟

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چگونه انسان كه گاز كربن پس مى‏دهد، با عكس العمل گياه كه گاز كربن را مى‏گيرد و اكسيژن پس مى‏دهد، هماهنگ و متناسب عمل مى‏كند؟

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چگونه خشونت و قاطعيّت مرد با مهر و عاطفه زن كه - با هم زندگى مى‏كنند و يكديگر را تعديل مى‏كنند - هماهنگ است؟ شما دادوستدهاى قهرى و طبيعى را كه در آفرينش نهفته است، مطالعه كنيد تا دريابيد كه چگونه تناسب و هماهنگى دقيقى در آنها به چشم مى‏خورد.

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اگر زمين سفت وسخت بود، براى كشاورزى وحفر چاه وساختمان‏سازى و براى دفن اموات وموادّ زايد چه مى‏كرديم؟ اگر سست وشل‏بود، چه مى‏كرديم؟!

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چگونه بين معده در درون انسان و خوراكى‏ها در بيرون، هماهنگى و تناسب وجود دارد. انسان تشنه مى‏شود، در بيرون آب وجود دارد. تمايلات جنسى دارد، براى او همسر وجود دارد.

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فطرت و روح انسان در جستجوى بى نهايت است، چيزهاى محدود او را سير نمى‏كند. چون از درون ميل به كمال دارد، پس در بيرون نيز بايد كمال مطلق وجود داشته باشد و آن خداست. در درون چون عاشقيم، در بيرون نيز بايد معشوقى وجود داشته باشد. معشوق واقعى انسان كيست؟ معشوق‏هاى غير واقعى مانند ظرف‏هاى يكبار مصرف هستند. حضرت ابراهيم عليه السلام به خورشيد پرستان فرمود: «انّى لا احبّ الافلينمن آنچه را كه رفتنى است دوست ندارم.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]منبع: اصول عقائد اسلامي (توحيد): استاد قرائتي

سلام

در مورد خدا براي منم يه بار شك پيدا شده بود يه قسمت از جلد اول اصول كافي (فكر كنم بخش توحيد بود ) رو خوندم خيلي جالب بود زياد طولاني نيست در عوض بهش فكر كني خيلي جالبه .مي خواستم پست طولاني نشه فقط اسم كتاب رو ذكر كردم . امام صادق (ع) وجود خدا رو ثابت كردن .

ولي يه بار ديگه كه اين شك برام بوجود اومده بود هر چي اصول كافي و مطلب ميخوندم خيلي خوب و درست بود ولي اون يقيني كه مي خواستم بهم نميداد . نشستم يه ذره فكر كردم گفتم اصلا خدا چيه كه حالا من نشستم دارم ميگم باشه يا نباشه . رفتم فرهنگ لغت رو برداشتم معني كلمه خدا رو كه ديدم با توجه به مطالبي كه قبلا خونده بودم پيش خودم گفتم اصلا چرا نبايد خدا باشه . وجود خدا اصلا ضروريه .
ما و ديگر پديده ها و مخلوقات نيازمنديم و به خدا نياز داريم .

ما اگه خدا رو بشناسيم خيلي بهمون كمك ميكنه . امشب شب قدر توي دعاي جوشن كبير خدا معرفي شده . بهش فكر كنيم بد نيست البته مواظب باشيم از لذت داشتن همچين خدايي غش نكنيم يا نميريم واقعا ميگم


التماس دعا

AbolGhasem;42537 نوشت:
حقیقتش من هم مثل تمام شماها به خدا و امامان اعتقاد داشتم.
مادر و پدرم مسلمان و شیعه بودن، ما هم مثل بقیه
تا اینکه چند ماهی میشه با خودم گفتم اصلا چرا چون اونا مسلمون بودن منهم باشم
اصلا شاید مسیحیت بهتر باشه و یا هم یهودیت
و اینکه اگه من یه وقتی یه شخص با یه دین دیگه رو دیدم چطوری از خدام و اسلام دفاع کنم؟
این شد که وقتی برا همون خدا پرستیم هم دلیل نداشتم به همه اعتقاداتی که داشتم شک کردم
هیشکی هم نیست یه جواب قانع کننده بده
مثلا من هنوز خدا برام اثبات نشده
از قران برام دلیل میارن
بیشتر دلم میخواد از راه عقل ثابت بشه...ظاهرا که با عقل هم همش نمیشه
اما چیز دیگه ای که شک منو زیاد کرده
دنیایی خارجی هاست
مثلا اروپا و آمریکا
دارن از دنیا عشق و حال میکنن
اونقت ما باید با این حرفهای خدا فالا و بهمان بسازیم...
و جهنم و بهشت مال ماست
خدایی مگه اونا از لحاظ علم از ما سرتر نیستن؟!پس چرا ما که عقب افتاده ایم همش دور ور خدا بگردیم البته اگه وجود داشته باشه!و دنبال اثباتش باشیم ؟!
میبینی تو دنیایی که همش حرف از خداست چه قدر دو رو بازی میشه
و خیلی سوال دیگه...


اونقدر كه شك در مورد خدا و سوال در مورد مفاهيم دين و البته به جواب رسيدن بار اطلاعاتي و يقين آدمو بالا ميبره شايد چيز ديگه اي به پاش نرسه .

من هر وقت به بن بست ميرسم معجزه بودن كتاب خدا برام ميشه عين درك و يقين.
شما كه خودتون اهل علم هستيد اينو راحت متوجه ميشيد . كلي مباحث علمي كه بشر با زور و چوب و چماق و زحمت به دست آورده خيلي ساده و راحت 14 قرن پيش تويه قرآن گفته شده .من كه مردم از قدرت و علم و عظمت خدا . در مورد اعجاز علمي يا عددي قرآن يه سرچي كنيد .

اديان ديگه هم كه تحريف شده هستند قضيشون مشخصه .

بحث دين و دينداران كاملا جداست اينو مطمئنم خودتون هم ميدونيد به دين اون جور كه بايد عمل نميكنيم . پيشرفت هايي كه از دين داري نصيبمون شده كم ارزش نيستن . اينو ببينيد
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7209&page=6

پيشرفت نكردن علم ما شايد به سياست گذاري ما برميگرده وگرنه تو دين ما علم زيادي مقدسه .

شاد و موفق باشيد

ای بابا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام دوست خوبم
من هم یه روز خیلی تو این حرف ها غرق بودم می خواستم خدا رو اثبات کنم البته بیشتر می خواستم نقض کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!کلا از دین و دیانت زده شده بودم البته عجیب به بیراهه رفته بودم تا اینکه یک اتفاق کوچک افتاد و من کلا عوض شدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!! ببین جانم هزاران راه برای اثبات خدا هست و هزاران برهان که ان را کارشناسان به شما خواهند گفت یا برو کتاب های مربوطه را بخوان در کل اگر میسر نشد بیا خودم برات میگویم!!!!!!!!!!!!!!!!!
من خودم از راه دل به دین برگشتم ولی الان کاملا به یقین شهودی علمی فلسفی و.....رسیدم!!!!!!!!!! بله دیگه

سلام دوست عزیز:
اینو میدونی یکی مثل من چرا فقط تواین سایت میگرده؟
خود شما برا چی تواین سایت اومدی ؟
بهتون تبریک میگم شما بدنبال خدایید . اما بهتر است بدونید الان تو این دور و زمونه همه بدنبال علت و معلول میگردند اما میخواهید خداوند به صورت تجربی به شما اثبات شود تا معنی و درک کامل دین را هم بفهمید . تامل در دین اسلام و قران تمامی شکهای شمارا برطرف میکند من هر وقت در مورد خدا و خواست و اراده او به چیزی میرسم که برایم اثبا ت شده و بعداز ان در قران که کنکاش میکنم میبینم به صراحت اونجا نوشته شده است حالا بعد از فرمایشات دقیق و کلی دوستان یه نگاه تامل گرایانه به بدن خودت بکن از سر تا پا مغز بسیار حساس در داخل استخوانی محکم قرار گرفته /چرا بجای استخوان محکم داخل پوست نیست؟ قلب داخل پرده کیسه مانند بنام پریکارد میباشد و داخل ان مایع لزج و نرمی است و ان کیسه در داخل قفسه سینه که قابل ارتجاع است محافظت میشود/چراداخل یه تیکه استخوان خشک و غیر قابل ارتجاع قرار نگرفته است؟ قلب کلیه ریه همه جای خود را دارند و.... کار خود را میکنند دیگه فکر کنم طولانی شد سوال: چه کسی اینارو با این نظم درست کرده ؟ هرکس با این هماهنگی این کار را کرده من به او میگم خدا یا قادر یا احسن الخالقین :Gol:

نقل قول:
من هر وقت به بن بست ميرسم معجزه بودن كتاب خدا برام ميشه عين درك و يقين.
شما كه خودتون اهل علم هستيد اينو راحت متوجه ميشيد . كلي مباحث علمي كه بشر با زور و چوب و چماق و زحمت به دست آورده خيلي ساده و راحت 14 قرن پيش تويه قرآن گفته شده .من كه مردم از قدرت و علم و عظمت خدا . در مورد اعجاز علمي يا عددي قرآن يه سرچي كنيد .

میشه نمونه بیاری که چه چیزهایی 14 قرن قبلا بوده و حالا ثابت شده؟

سلام بر دوست گرامی ابوالقاسم


با عرض معذرت ، بنده نتونستم به سری مطالبی که میذاشتم ادامه بدم ، اگه خواستید بگید دوباره استارتشو بزنیم ، و البته نمی دونم تا به اینجاش فایده داشته یا نه ؟

قصه زیبایی از مرحوم علامه محمد تقی جعفری مناسب این بحث است که قریب به مضمون عرض می کنم :
شخصی از علامه می خواهد که خدا را تعریف کن ؟
علامه در جواب یک سنگ ریزه را از زمین بر می دارد به آن شخص پر مدعا و به اصطلاح دانشمند می گوید : هر گاه شما توانستی این سنگ ریزه را تعریف کنی و نسبتش را با ذره ذره ی عالم برای من بگویی من نیز خدا را کف دستت می گذارم .
بالاخره این سنگ ریزه دارای حجم و وزن است و نیرویی بر عالم وارد می کند پس باید نسبتی بین آن و تمام ذره ذره عالم باشد که آن می شود تعریف سنگ ریزه .
بشری که عاجز از تعیین نسبت یک سنگ ریزه بوده و نمی تواند آن را معرفی نماید چگونه دنبال تعریف خداست .

اما اثبات خدا هم راه های ساده تری دارد که وجدانی است اگر وجدانمان را قاضی نماییم :
مانند جریان پیر زنی که با چرخ ریسندگی مشغول نخ ریسی بوده که در جواب همین سئوال می گوید : این چرخ من که گرداننده ای دارد آیا عالم به این با عظمت گرداننده ای ندارد ؟ همان براهین عقلی موجود بسیار گویاست .

و من الله التوفیق

abolghasem;52216 نوشت:
میشه نمونه بیاری که چه چیزهایی 14 قرن قبلا بوده و حالا ثابت شده؟

سلام بر شما و وقت بخير

بخش اعجاز قران از همين سايت ميتونه بهتون كمك كنه .تكراري ميشد ديگه ذكر نكردم . پيشگويي هايه قران هم جالبه .

رشته شما يا تخصص شما چي هست ؟ من چند تا كتاب درباره اعجاز قرآن در زمينه هايه مختلف دارم . رشتتون رو بفرماييد اگه كتابشو داشتم مطالبي از اون رو ميذارم اينجا

موفق باشيد

با سلام خدمت همگی دوستان مخصوصا اقا ابوالفضل
من خیلی اطلاعات ندارم ولی یه چیزایی براتون می نویسم ان شا الله که مفید واقع بشه
اثبات خدا:
من اثبات ها را به شکلی ساده می نویسم تا همه نتوانند از اون بهره بگیرند.
این اثباتی که می نویسم شاید یه خورده جدید باشه
دوست عزیز شما فکر کنید که خدایی وجود نداشت پس چرا هر موجودی دارای محدودیته این محدودیت از کجا اومده و همین طور در مورد قوانین حاکم بر نظام هستی چرا این نظام هستی باید طبق قائده و قانونی فعالیت کنه
همه این محدودیت ها و قانون ها مثلا اینکه نه شما می توانید من باشید و نه من می توانم شما باشم از چیست یا اینکه چرا قانون جاذبه در مورد اجسام کوچک بسیار کمه در حالی که اگر محدود کننده ای نبود هم شما من بودید و هم اجسام کوچک هم دارای هم جاذبه کم و هم جاذبه زیاد بودند
اثباتی دیگر:
شاید درک این اثبات مقداری سخت باشه ولی ان شا الله که کارساز باشه
دوست عزیز همین که وجودی مثل من یا شما یا حتی موجوداتی دیگر وجود دارند ملزوم وجود یک تعریف برای آنهاست یعنی تا وقتی که برای آنها تعریفی نباشه قابلیت وجودی پندا نمی کنند واین تعاریف هم نیازمند یک معرف است به زبانی ساده تر اینکه هر موجودی دارای ماهیت است نیازمند این است که آن ماهیت قبلا تعریف شده باشد
حال اگر لزوم وجود خدا مشخص شد به این سمت می رویم که صفات آن را شناخته و بفهمیم که چرا یکی است
همون طور که در بالا ذکر کردم خدا خود معرف و قانون گذار است که نه برای ما تعریفی دارد و نه تحت قانونی است
چون اگر دارای این صفات باشد پس خود دارای خدایی دگر است حال به نظر شما ما می توانیم 2واجب الوجود را تصور کنیم که تحت هیچ قانون و محدودیتی نباشند اگر چنین باشه که نمی تونه باشه برطبق اون چیزی که گفتم که اگر قانون و محدودیتی نباشه هم من می تونم شما باشم و نم شما من چون هیچ قانونی نیست و محدودیتی وجود نداره که حد و مرز رو مشخص کنه پس این دو با هم یکی هستند یعنی دومی اولی و اولی دومی است پس باز هم یکی هستند
ان شا الله که چیزهایی که گفتم تاثیر گذار بوده باشه
باز هم اگر مشکلی درباره این براهین داشتید بنویسید تا اگر خدا فرصتی داد جواب دهم
یا حق

راه‏هاى پيش روى بشر براى خداشناسى، سه قسم است:
الف. راه دل يا فطرت
يعنى هر انسانى به مقتضاى خلقت و ساختمان اصلى روح خود، خدا را مى‏شناسد بدون اين كه نيازمند به اكتساب و تحصيل علوم مقدماتى داشته باشد. ناگفته نماند كه منظور از فطرت، فطرت عقل نيست بلكه مقصود فطرت دل است. عرفا از آنجا كه به نيروى عشق فطرى ايمان و عقيده دارند، در تقويت اين نيرو مى‏كوشند. ما اگر بخواهيم بدانيم آيا چنين احساسى در آدمى هست يا خير؟ دو راه در پيش داريم:
1 (خودمان شخصاً و عملًا دست به آزمايش در وجود خود و ديگران بزنيم.
2 (ببينيم دانشمندانى كه ساليان دراز در زمينه روان آدميان از جنبه مسائل معنوى مطالعه و تحقيق كرده‏اند، چه نظرهايى داده‏اند.
ب. راه حس و علم، يا راه طبيعت.
اين راه به نوبه خود به سه راه ديگر منشعب مى‏شود:
1 (راه تشكيلات و نظاماتى كه در ساختمان جهان به كار رفته است.
2 (راه هدايت و راهنمايى مرموزى كه موجودات را در مسير خويش مى‏اندازد.
3 (راه حدوث و پيدايش عالم.
ج. راه عقل يا راه استدلال و فلسفه. اين راه گرچه سخت و پر پيچ و خم است و طى آن و فهماندن و فهميدنش نياز به مقدمات زيادى دارد، ولى بهترين و محكم‏ترين طريق خداشناسى و معرفت به حضرت ربوبى است.
ناگفته نماند كه هر يك از سه راه فوق از وجهى بر راه‏هاى ديگر رجحان دارد: راه دل و فطرت، از نظر شخصى كامل‏ترين راه‏ها است يعنى، براى هر فرد بهتر و لذت‏بخش‏تر و مؤثرتر اين است كه از راه دل به معرفت خداوند راه يابد ولى نمى‏توان آن را به صورت يك علم قابل تعليم و تعلّم براى عموم درآورد. راه مطالعه حسى و علمى خلقت از نظر سادگى و روشنى و عموميت، بهترين راه‏ها است اما اين راه تنها ما را به وجود قوّه شاعر، عليم و حكيم و مدبّرى كه طبيعت را مى‏گرداند و اداره مى‏كند، معتقد مى‏كند اما آيا آن قوّه خدا است و مصنوع صانع ديگرى نيست؟ علوم حسى بشر، از نفى و اثبات آن عاجز است. راه عقل، تنها راهى است كه خداشناسى را به صورت يك علم مثبت، منسجم و منطقى درمى‏آورد.
منبع:اصول فلسفه و روش رئاليزم، مقدمه استاد مطهرى، ج 5، صص 15- 07.

میدونید به نظر من همه این حرفها وجود خالق رو اثبات میکنه نه وجود خالق رو!!!!!
یعنی با توجه به نشونه هایی که وجود داره ما میگیم خالق وجود داره و اثباتی که انجام میدیم فقط از روی نشونه هاست.
عینی نیست. مثل محاکمه یه مجرم که فقط از روی شواهد مجرم شناخته میشه در حالی که ممکنه مجرم نباشه.

سلام به همگی دوستان
آقای architect میتونید به طور واضحتر بگید چون باید منظور به طورکامل مشخصباشد تا بتوان از آن برداشتی داشت یا اینکه جوابی داد ولی تا اونجایی که من فهمیدم جوابی بهتون میدم
از روی شواهد می توان وجود مجرمی رو اثبات کرد ولی خود مجرم به طور واضح مشخص نیست ولی در همون جا هم اگر روابط و براهین به طور کامل و منطقی باشد حتما خود مجرم به طور خاص پیدا می شود

architect;56075 نوشت:
عینی نیست. مثل محاکمه یه مجرم که فقط از روی شواهد مجرم شناخته میشه در حالی که ممکنه مجرم نباشه

به نظر شما کاربر محترم برای اثبات درد در سر شما و یا وجود عقل در شما از چه دلیلی باید استفاده کرد؟

شما حتما میگویید از راه نشانه های درد که در شخص پیداست .حال پس از اینکه از روی نشانه های درد و بررسی رفتار شخص که حاکی از داشتن گوهر عقل در اوست میتوانید بگویید شما که عینا درد و عقل را ندیده اید پس حتما آن درد و عقل در وجود شما واقعیت ندارد.

غافل از اینکه اموری مانند عقل ،درد، نیروی جاذبه و ... با چشم سر قابلیت دیدن را ندارند ولی همه انسانها اذعان به آن دارند . چرا؟؟؟؟

چون از روی نشانه های آن به قدری واضح و روشن است که شکی در وجود آن نیست و نمی توان آن را انکار کرد .

حال موجودی مانند خداوند که از جهت مرتبه وجودی بسیار قویتر از عقل و نیروی جاذبه در تجرد از ماده است محال است با چشم سر دیده شودو اساسا اگر دیدنی باشد دیگر خدا نیست میشود جیز دیگر.

تا به حال شده پای صحبت کسی بنشینید و یا خود در شرایطی قرار گرفته اید که به قدری مرگ را در جند قدمی خود احساس کرده که تعبیر میکند به اینکه "مرگ را میدیدم" با وجود اینکه فقط آثار مرگ را میدیده و یا احساس میکرده . اینجا میتوان گفت این آثار نمیتواند از وجود عینی مرگ خبر دهد؟ با وجود اینکه مرگ امری دیدنی با چشم سر نیست.

architect;56075 نوشت:
عینی نیست. مثل محاکمه یه مجرم که فقط از روی شواهد مجرم شناخته میشه در حالی که ممکنه مجرم نباشه.

[=Arial Black]باسلام به دوستان خوبم
[=Arial Black]architect[=Arial Black]عزیزانسان حقيقت جو، براي اثبات عقيدة خود بايد برهان و دليل داشته باشد و نمي‌توان بي دليل گفت من عقيده دارم كه‌... . و هم‌چنين انسان اگر بخواهد عقيده‌اي را نفي كند، بايد با دليل و برهان باشد. قرآن مجيد نيز تكية فراواني بر پيروي نكردن انسان از ظن و گمان نموده است و مشركان را مذمت مي‌كند كه چرا از ظن و گمان پيروي مي‌كنند: "... قُل‌ْ هَل‌ْ عِندَكُم مِّن‌ْ عِلْم‌ٍ فَتُخْرِجُوه‌ُ لَنَآ إِن تَتَّبِعُون‌َ إِلآ الظَّن‌َّ وَإِن‌ْ أَنتُم‌ْ إِلآ تَخْرُصُون‌َ ;(انعام‌،148) بگو آيا دليل قاطعي داريد؟ پس به ما ارائه دهيد، شما فقط از پندارهاي بي اساس پيروي مي‌كنيد، و تخمين‌هاي نابه جا مي‌زنيد."(تفسير نمونه‌، آيت الله ناصر مكارم شيرازي‌، ج 6، ص 23، دارالكتب الاسلاميه‌.)
جالب است بدانيد كه دليل‌هاي فراواني بر وجود خدا اقامه شده است‌، مانند دليل‌هاي عقلي‌، فطري و... كه اصلاً جاي انكار خداباقي نمي‌ماند. قرآن در اين باره مي‌فرمايد: "... أَفِي اللَّه‌ِ شَكُّ فَاطِرِ السَّمَـَوَ َت‌ِ وَ الاْ ئَرْض‌ِ... ;(ابراهيم‌،10) آيا در خدا شك است‌؟ خدايي كه آسمان و زمين را آفريد."
در كتاب‌هاي فلسفي به طور مفصل بحث شده كه منشأ پيدايش موجودات مادي چيست‌؟ آيا آن‌ها خود به خود مي‌توانند وجود داشته باشند؟ يك مطلب مسلّم عقلي و فلسفي است كه‌موجودات ممكن‌، محال است به خودي خود، به وجود بيايند و حتماً بايد علت و آفريدگاري داشته باشد كه از جنس آن‌ها نيز نباشد (ممكن نباشد) و آن خداي متعال است كه به عنوان برهان امكان و وجوب مطرح است‌. بر اثبات وجود خدا دليل‌هاي ديگري نيز اقامه شده كه نقض پذير نيستند و جالب است بدانيم كه منكران تنها اظهار شك مي‌كنندو بس و حتّي يك دليل بر وجود نداشتن خدا اقامه نكرده‌اند. نظمي كه در تمام هستي ديده مي‌شود، آن قدر اسرارآميز است كه نمي‌توان آفرينش آن را خود به خود، و يا به غير از خالق يكتا كه قادر و حكيم و عالم است نسبت داد.(تفسير نمونه‌، ناصر مكارم شيرازي‌، ج 10، ص 288، دارالكتب الاسلاميه‌.)
اينكه چگونه مي شود به خدايي كه ديده نمي شود ايمان آورد و يا اينكه اگر خدايي هست پس چرا ديده نمي شود، همواره از معروفترين اشكالات در زمينه خداشناسي بوده است، و پاسخ به چنين شبهه اي بسيار روشن است.
اولاً : هر چيزي كه با چشم ديده نشود، عقلاً و منطقاً نمي توان گفت كه وجود ندارد.
ثانياً : مگر همه موجودات عالم با چشم قابل رؤيت هستند، در گذشته هاي نه چندان دور، كسي از وجود امواج راديويي و نيروي حرارتي و انرژي هاي گوناگون كه امروزه در زندگي بشر كاربرد فراوان دارند، خبر نداشت اما علم و دانش بشري وجود آنها را اثبات كرده است. حال بايد پرسيد نيروي جاذبه زمين را چگونه ثابت مي كنيم؟ انرژي برق تا به نور و گرما و برودت و حركت تبديل نشود آيا قابل رؤيت است؟ اصولاً نيروها و انرژي ها شكل مادي ندارند تا بتوان آنها را ديد، پس چگونه ثابت كنيم كه هستند و وجود دارند؟ مسلماً از اثري كه در عالم به جا مي گذارند وجودشان اثبات مي گردد.
حال كه چنين است آيا مي توان جهان با اين عظمت و با اين همه شگفتي را مشاهده كرد و از علت پيدايش آن سؤال نكرد؟ چگونه است كه وجود تابلويي بر ديوار، ذهن ما را متوجه نقاش آن اثر مي كند، ولي اين همه آثار و نشانه هاي زيبا در عالم خلقت، ذهن ما را متوجه خالق آنها نمي كند؟ گاهي چنين به نظر مي رسد، كساني كه منكر وجود خدا مي شوند، براي شانه خالي كردن از بار تكليفي است كه در صورت ايمان و اعتقاد به خدا بايد متحمل شوند، گرچه چنانچه ايمان هم نياورند تكليف از آنها ساقط نمي‌‌گردد، و گرنه هيچ انسان خردمند و عاقلي نيست كه اين نشانه ها را ببيند و پروردگار عالم را منكر شود.
اما دلايل اثبات وجود پروردگار متعدد است، و ساده ترين و روشن ترين راه براي اين منظور استفاده از برهان نظم است.

فنا;56500 نوشت:
آيا آن‌ها خود به خود مي‌توانند وجود داشته باشند؟ يك مطلب مسلّم عقلي و فلسفي است كه‌موجودات ممكن‌، محال است به خودي خود، به وجود بيايند و حتماً بايد علت و آفريدگاري داشته باشد كه از جنس آن‌ها نيز نباشد (ممكن نباشد) و آن خداي متعال است كه به عنوان برهان امكان و وجوب مطرح است‌.

"فنا" عزیزاینهایی که شما گفتی هم فقط نشونه بود. ببین فکر کردن به این که موجودات خود بخود بوجود اومده باشن خیلی احمقانه ست همون طور که قبل از اختراع تلفن فکر کردن به اینکه کسی بتونه از این سر دنیا با کسی تو اون سر دنیا حرف بزنه احمقانه بود ولی حالا میبینیم که شده.
اصلا یه چیز دیگه:
خلق هستی نشون میده که باید خالقی وجود داشته باشه, نظم هستی نشون میده باید ناظمی وجود داشته باشه, رزق های موجود تو هستی نشون میده که باید رازقی وجود داشته باشه..... خب ما چرا نمیتونیم بگیم خالق هستی رو خلق کرده و داده به ناظم تا نظمش بده و رازق توش روزی گذاشته و .......

سلام علیکم
آقای architect من یک بار در این مورد در صفحه قبلی اثباتی رو نوشتم (نظر اولم در صفحه قبل) لطفا برید اونو بخونید ببینید میشه یه خالق یه ناظم و یه رازق وجود داشته باشه

abolghasem;42537 نوشت:
حقیقتش من هم مثل تمام شماها به خدا و امامان اعتقاد داشتم. مادر و پدرم مسلمان و شیعه بودن، ما هم مثل بقیه تا اینکه چند ماهی میشه با خودم گفتم اصلا چرا چون اونا مسلمون بودن منهم باشم اصلا شاید مسیحیت بهتر باشه و یا هم یهودیت و اینکه اگه من یه وقتی یه شخص با یه دین دیگه رو دیدم چطوری از خدام و اسلام دفاع کنم؟ این شد که وقتی برا همون خدا پرستیم هم دلیل نداشتم به همه اعتقاداتی که داشتم شک کردم هیشکی هم نیست یه جواب قانع کننده بده مثلا من هنوز خدا برام اثبات نشده از قران برام دلیل میارن بیشتر دلم میخواد از راه عقل ثابت بشه...ظاهرا که با عقل هم همش نمیشه اما چیز دیگه ای که شک منو زیاد کرده دنیایی خارجی هاست مثلا اروپا و آمریکا دارن از دنیا عشق و حال میکنن اونقت ما باید با این حرفهای خدا فالا و بهمان بسازیم... و جهنم و بهشت مال ماست خدایی مگه اونا از لحاظ علم از ما سرتر نیستن؟!پس چرا ما که عقب افتاده ایم همش دور ور خدا بگردیم البته اگه وجود داشته باشه!و دنبال اثباتش باشیم ؟! میبینی تو دنیایی که همش حرف از خداست چه قدر دو رو بازی میشه و خیلی سوال دیگه...

دوست عزیز این دقیقا مشکل منم هست. من حدود دو سال هست که شروع کردم به تحقیقات دینی. هدفم این بود که با اسلام آشنا شم. دیتی که همیشه بهمون گفتن دین برتره و من میخواستم بدونم چه برتری داره. رفتم دنبالش اما بعد از مدتی مطالعه فهمیدم که این مطالعات نتیجه ای نداره چون خیلی از مسائلی که تو اسلام مطرح شده علتش انسانه!! رسیدن انسان به کمال. و دیدم که من اصلاً انسان رو نمیشناسم و نمیدونم کمال انسان چیه. به همین خاطر نمیتونم خیلی از برنامه های دین رو درک کنم. پس تصمیم گرفتم قبل از شناخت دین اول برم سراغ شناخت انسان. رفتم و مطالعات زیادی هم انجام دادم اما باز هم نتیجه ای نداشت. چون فهمیدم کمال انسان در حرکت کردن به سوی خداست و رسیدن به اون. اما من نمیدونستم چرا کمال انسان اینه و اصلاً خدا کیه که انسان باید به اون برسه. الان حدود دو سال از شروع مطالعاتم میگذره و احساس میکنم تازه رسیدم به نقطه صفر. یعنی نقطع ای که نه تنها هیچ پاسخی به سوالهای قبلیم داده نشده کلی سوال جدید هم برام ایجاد شده و اینکه تازه بعد دو سال فهمیدم از کجا باید شروع کنم!!!
اما هنوز جوابی نگرفتم چون:
حمید;42587 نوشت:
وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ(آل عمران/189) و حکومت آسمانها و زمين، از آن خداست؛ و خدا بر همه چيز تواناست. إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ(آل عمران/190) مسلما در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌هاي (روشني) براي خردمندان است.

یه عده برای اثبات خدا میان از قرآن دلیل میارن در حالی که کسی که هنوز خدا براش اثبات نشده مسلماً قرآن رو هم قبول نداره
]
حمید;43401 نوشت:
اصیل ترین روش ( روش انبیاء ) پیامبران و دعوت ایشان به خداشناسی اگر به تاریخ زندگانی و سخنان انبیاء بنگریم خواهیم دید که اولین و مهمترین پیام هر پیامبر در مواجهه با امت خویش دعوت مردم به خدا و شناسائی او بوده . همچنمانکه خود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در ابتدای اولین دعوت در میان مردم بانگ برداشتند : أدعوکم الی شهادة اَن لا اله الا الله و خَلعَ الانداد شما را به شهادت دادن به یگانگی خدا و دور ریختن آنچه شبیه او تصور شود دعوت میکنم

و یه عده دلیلشون سخنان پیامبره در حالی که باز هم کسی که خدا رو نشناخته مسلماً پیامبر رو قبول نداره
حمید;43204 نوشت:
درسنامه مقدماتی خداشناسی

و یه عده هم که درسنامه خداشناسی میذارن توش از هر چیزی حرف میزنن جز خداشناسی از دین اسلام و علوم الهی و توحید گرفته تا اخلاق و احکام
البته "حمید" عزیز قصد جسارت ندارم.
خلاصه اینکه دلایل و برهانهایی که وجود داره فقط برای الزام وجود خداست نه اثبات وجود خدا و میگن برای اثباتش باید به فطرتمون رجوع کنیم. یعنی فقط از روی احساس باید وجود خدا رو درک کنیم و درک فیزیکی نمیتونیم داشته باشیم.

]

moein252;56355 نوشت:
سلام به همگی دوستان آقای architect میتونید به طور واضحتر بگید چون باید منظور به طورکامل مشخصباشد تا بتوان از آن برداشتی داشت یا اینکه جوابی داد ولی تا اونجایی که من فهمیدم جوابی بهتون میدم از روی شواهد می توان وجود مجرمی رو اثبات کرد ولی خود مجرم به طور واضح مشخص نیست ولی در همون جا هم اگر روابط و براهین به طور کامل و منطقی باشد حتما خود مجرم به طور خاص پیدا می شود

دوست عزیز آقا نیستم خانمم!!
خود مجرم هرگز به طور خاص پیدا نمیشه هر قدر هم دلایل محکم و منطقی باشه. چون برای خیلی از خلافکارهای حرفه ای کاری نداره که صحنه جرم رو بر علیه یه بیگناه بسازن و همه رو به اشتباه بندازن
زمزم;56413 نوشت:
به نظر شما کاربر محترم برای اثبات درد در سر شما و یا وجود عقل در شما از چه دلیلی باید استفاده کرد؟

جناب "زمزم" درد سر قابل درکه چون ما درک فیزیکی ازش داریم. اما در مورد عقل هم من همون نظرو دارم که در مورد خدا. عاقل بودن یک نفر فقظ از روی نشونه ها اثبات میشه. البته اثبات نه, الزام!! نشونه ها میگن این شخص باید عاقل باشه اما در واقعیت میتونه این طور نباشه. الان همه چی تو جهان بصورت فیزیکی قابل درکه.با امکانات جدیدی که وجود داره همه چی یا دیده میشه یا شنیده میشه یا میشه لمسش کرد ....
البته شاید هم من اشتباه میکنم.

architect;57654 نوشت:

یه عده برای اثبات خدا میان از قرآن دلیل میارن در حالی که کسی که هنوز خدا براش اثبات نشده مسلماً قرآن رو هم قبول نداره
و یه عده دلیلشون سخنان پیامبره در حالی که باز هم کسی که خدا رو نشناخته مسلماً پیامبر رو قبول نداره


در جواب این حرفتون باید بگم برای کسی که خدا رو قبول نداره قرآن حداقل یک سخن هست سخن پیامبر براش سخن یه آدم که هست که حداقل در موردش فکر کنه اصلا براش مگه فرقی هم داره که از قرآن ه از پیغمبره یا نه ،کسی که به دنبال جواب می گرده هیچ براش فرق نداره چه من بگم چه شما بگی چه قرآن بگه چه پیامبر اون دنبال جوابه

architect;57654 نوشت:

خلاصه اینکه دلایل و برهانهایی که وجود داره فقط برای الزام وجود خداست نه اثبات وجود خدا و میگن برای اثباتش باید به فطرتمون رجوع کنیم. یعنی فقط از روی احساس باید وجود خدا رو درک کنیم و درک فیزیکی نمیتونیم داشته باشیم.

به نظر شما آیا الزام وجود باعث اثبات وجودی نیست یعنی کسی که طبق براهین وجودش الزامی ه وجودش اثبات نشده اگه این طور نیست باید کلیه موجودات هم که ما بوسیله اونا برهان می نویسیم هم وجود نداشته باشن که این غیر ممکنه چون وجود دارن

با سلام خدمت همگی

architect;57658 نوشت:
]
دوست عزیز آقا نیستم خانمم!!
خود مجرم هرگز به طور خاص پیدا نمیشه هر قدر هم دلایل محکم و منطقی باشه. چون برای خیلی از خلافکارهای حرفه ای کاری نداره که صحنه جرم رو بر علیه یه بیگناه بسازن و همه رو به اشتباه بندازن.

شما مثل اینکه فیلم جناحی زیاد می بینید اولا که من گفتم وقتی شواهد و قرائن به طور کامل مشخص باشه دوما این چیز مشخصیه نعوذبالله خدا که مرض نداره یا به دنبال مسخره بازی نیست که بخواد ما رو سر کار بذاره اینهایی که گفتم نشونه ضعفه که به خدا نمی چسبه

"moein252" عزیز جوابی ندارم فی البداهه بگم. رو حرفهات فکر میکنم ...

از بیانات دوستان مشخصه که هنوز شبهات برطرف نشده.
با حرفای architect کاملا موافقم که :

"یه عده برای اثبات خدا میان از قرآن دلیل میارن در حالی که کسی که هنوز خدا براش اثبات نشده مسلماً قرآن رو هم قبول نداره
و یه عده دلیلشون سخنان پیامبره در حالی که باز هم کسی که خدا رو نشناخته مسلماً پیامبر رو قبول نداره"

اما راجع به این قسمت :

خلاصه اینکه دلایل و برهانهایی که وجود داره فقط برای الزام وجود خداست نه اثبات وجود خدا و میگن برای اثباتش باید به فطرتمون رجوع کنیم. یعنی فقط از روی احساس باید وجود خدا رو درک کنیم و درک فیزیکی نمیتونیم داشته باشیم.

اگه قرار باشه تو فطرتمون دنبال خدا باشیم ، ممکنه خدا قاطی بشه با یه سری چیزای فطری دیگه.مثلا تو فطرت من میل به غذای خوشمزه هم هست ، میل به جنس مخالفم هست و بطور کل میل به مادیات. حالا اگه من بگم خوب تو فطرت من میل به یه چیز برترم هس که دوس دارم کمکم کنه ، قدرتش بهم انگیزه بده و... ، الان تو ذهن شما این قدرت برتر چه شکلی خودوشو نشون میده؟ وقتی من نمتونم هیچ تصویر ذهنی ازش داشته باشم ، چجوری باید اونو یه قدرت ماورایی بدونم؟ حتما میگید از روی نشونه هاش ، از روی چیزایی که خلق کرده. حالا اگه من یه ابر ماشین بهتون نشون بدم ، اولین چیزی که ذهنتونو درگیر میکنه ، سازندشه . یعنی مثلا بنز ( نمیگید خدا اونو خلق کرده ) . پس خالق این بنز ، مهندسای این شرکتن.
خوب ، میریم سراغ بدن خودمون. خیلی پیچیدگی داره.خیلی حرفه ای ساخته شده.همه هم میدونیم اینو. من میگم بدن منو یه موجودی که از لحاظ علمی 2000 سال از ما جلوتره و قبل از ما بوجود امده ، خلق کرده . پس این میشه خدای من.فطرت من این موجود برترو این شکلی ساخته. حالا شما بیاین ثابت کنید که خدای من این موجود نیس.

با عرض سلام و ادب
به نظرم در اين مورد مطالب بيشتري در خود اين سايت هم ميتوانيد بيابيد اما فکر کردم اگر چند جمله به شکل گزاره بيان کنم شايد بهتر از اظهار نظر و انشاي هر گونه دليلي باشد.
در ارتباط با مفهوم خدا و ادله اثبات آن مواردي قابل تامل است
بهتر است ابتدا دقيقاً براي خودتان مشخص کنيد منظورتان از «خدا» چيست؟ توجه کنيد دست کم تمامي اديان و مذاهب قائل به وجود خدا هستند ولي نکته بسيار بسيار مهم اين است که خداي هر يک از اين اديان با هم ديگر متفاوت و اغلب آنها تعاريف مختلفي از مفهوم خدا دارند.
شايد نقطه اشتراک اغلب آنها مفهوم آفريدگار باشد که توجه به اين نکته نيز بسيار مهم است.
به طور کلي به نظر ميرسد در اغلب اديان اصفاتي را براي آفريدگار و خالق قائل شده اند که بدين ترتيب خداي آن دين مشخص گرديده است.
به نظر ميرسد اکثر ادله عقلي در نهايت توفيق قائل به وجود آفريدگار است و توانايي چنداني در اثبات صفات آفريدگار ندارد

با عرض سلام و ادب
به نظرم در اين مورد مطالب بيشتري در خود اين سايت هم ميتوانيد بيابيد اما فکر کردم اگر چند جمله به شکل گزاره بيان کنم شايد بهتر از اظهار نظر و انشاي هر گونه دليلي باشد.
در ارتباط با مفهوم خدا و ادله اثبات آن مواردي قابل تامل است
بهتر است ابتدا دقيقاً براي خودتان مشخص کنيد منظورتان از «خدا» چيست؟ توجه کنيد دست کم تمامي اديان و مذاهب قائل به وجود خدا هستند ولي نکته بسيار بسيار مهم اين است که خداي هر يک از اين اديان با هم ديگر متفاوت و اغلب آنها تعاريف مختلفي از مفهوم خدا دارند.
شايد نقطه اشتراک اغلب آنها مفهوم آفريدگار باشد که توجه به اين نکته نيز بسيار مهم است.
به طور کلي به نظر ميرسد در اغلب اديان اصفاتي را براي آفريدگار و خالق قائل شده اند که بدين ترتيب خداي آن دين مشخص گرديده است.
به نظر ميرسد اکثر ادله عقلي در نهايت توفيق قائل به وجود آفريدگار است و توانايي چنداني در اثبات صفات آفريدگار ندارد

موضوع قفل شده است