چگونگی رفع بلا از ایوب

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونگی رفع بلا از ایوب

با سلام

در قرآن در آیه 42 و 43 سوره صاد می‎خوانیم خداوند به ایوب ـ علیه السلام ـ چنین وحی كرد:

«اُرْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ؛ پای خود را بر زمین بكوب! این چشمه خنك برای شستشو و نوشیدن است، و افراد خانواده‎اش را به او بخشیدیم، و همانند آنان را بر آنها افزودیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذكّری برای اندیشمندان.»
و در آیه 44 صاد می‎فرماید:
«إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛ ما ایوب ـ علیه السلام ـ را صبور و شكیبا یافتیم، او چه بنده خوبی است كه بسیار بازگشت كننده به سوی خداست.»
ایوب ـ علیه السلام ـ بدن خود را با آب آن چشمه زلال شستشو نمود، و از آن نوشید، تمام دردها و رنجها از بدنش برطرف گردید سپس آن چه او از اموال و زراعت و دام و فرزندان را از دست داده بود، همه به اذن خدا بازگشتند و بهتر و افزون‎تر از قبل، به سراغ ایوب آمدند.
او لباس زیبا پوشید و برخاست و در مكان بلندی نشست. پس از آن كه او در كنار چشمه زیر درختهای خوشرنگ با چهره جوان و زیبا نشسته بود غرق در نعمتها و الطاف الهی شده بود.
مطابق روایات، همسرش رُحْمه كه در به در بیابانها بود به یاد شوهر افتاد، گرچه شوهرش ایوب ـ علیه السلام ـ او را طرد كرده بود، ولی او به یاد شوهر دردمندش افتاد و تصمیم گرفت برای دیدار او باز گردد، به سوی مكان استراحت ایوب ـ علیه السلام ـ حركت كرد، وقتی كه نزدیك آن جا رسید، دید همه چیز فرق كرده و نعمت‎های فراوانی جایگزین قحطی و خشكی و بلاها شده است.
رُحْمه هر چه در آن جا به جستجوی شوهر پرداخت او را نیافت و از فراق شوهر گریه كرد، و ایوب از آن مكان بلند او را می‎دید.

ایوب ـ علیه السلام ـ شخصی را نزد رُحْمه فرستاد، آن شخص نزد او آمد او را سرگردان یافت پرسید: «در جستجوی چه هستی؟ ای كنیز خدا؟»
رُحْمه گریه كرد و گفت: «در جستجوی آن مبتلا به بیماری هستم كه در این محل افتاده بود، نمی‎دانم چه بر سرش آمده و آیا از دنیا رفته است؟»
آن شخص او را نزد ایوب ـ علیه السلام ـ برد، او ایوب ـ علیه السلام ـ را نمی‎شناخت، زیرا ایوب ـ علیه السلام ـ جوان و زیبا شده بود.

در این هنگام بین ایوب و او گفتگوی زیر رخ داد.
ایوب: ایوب چه نسبتی با تو داشت؟
رُحْمه در حالی كه گریه می‎كرد گفت: او شوهر من است آیا او را دیده‎ای؟
ایوب: آیا اگر او را بنگری او را می‎شناسی؟،
رُحْمه: آیا كسی هست كه شوهر و سرپرستش را نشناسد؟
در این هنگام رُحْمه به چهره ایوب ـ علیه السلام ـ نگریست، چهره زیبای ایوب او را مجذوب كرد و گفت: «آن هنگام كه شوهرم ایوب در سلامت بود، شبیه‎ترین انسانها به تو بود.»
ادامه دارد...!

[=Century Gothic]ایوب: من همان ایوب هستم، كه به من امر كردی تا گوسفندی را به نام ابلیس ذبح كنم، من از فرمان خدا اطاعت كردم، و از دستور شیطان سرپیچی نمودم، و به درگاه خدا به نیایش و راز و نیاز پرداختم، خداوند به من لطف كرد و نعمتهایش را به من باز گردانید.[1] [=Century Gothic]

آن گاه رُحْمه خوشحال شد و زندگی خوش را در كنار شوهرش ایوب از سر گرفتند و به خوشی و شادكامی به زندگی شیرین خود ادامه دادند.
آری این است نتیجه درخشان صبر، شكر و سپاس كه گفته‎اند:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر نوبت ظفر آید
آری مردان حق با دگرگون شدن نعمتها، هرگز خود را نمی‎بازند، افكار و برنامه‎هایشان عوض نمی‎شود، آنها در آسایش و بلا، در سلامت و بیماری، در همه حال رابطه نزدیك و تنگاتنگ با خداوند دارند، روح آنها همچون اقیانوس كبیر است كه طوفانها آرامش آن را به هم نمی‎زند، بر اثر انبوه حوادث تلخ، مأیوس و پژمرده نمی‎گردند، و از آزمایشهای الهی، راست قامت بیرون می‎آیند، این است درس بزرگ زندگی حضرت ایوب ـ علیه السلام ـ .

در ورق دیگر تاریخ می‎خوانیم:‌ رُحْمه به خدمت شوهر و فداكاری خود ادامه داد، تا این كه در اواخر، خسته و رنجور گردید، سرانجام در یك درگیری لفظی با ایوب ـ علیه السلام ـ ، ایوب به او گفت: «از من دور شو!» رُحْمه نیز از ایوب ـ علیه السلام ـ جدا گردید.

ایوب دیگر هیچ نداشت و تنها و مظلوم، هم چنان به صبر و شكر ادامه داد و از امتحان الهی پذیرفته گردید، تا این كه خداوند به او لطف كرد و سلامتی و جوانی او را به او برگردانید، و او را مشمول انواع نعمتها كرد.
رُحْمه با این كه از ایوب جدا شده بود، دلش از مفارقت شوهر، می‎تپید و می‎خواست با شوهر بلا زده‎اش بار دیگر ملاقات نموده و آشتی كند.
بی‎آنكه از سلامتی و دگرگونی وضع شوهر، اطلاع داشته باشد، تصمیم گرفت به دیدار او بپردازد، و به پرستاریش ادامه دهد، به دنبال این تصمیم به خانه ایوب ـ علیه السلام ـ بازگشت، ناگاه جوانی زیبا را در باغ بسیار زیبا و پرگل و میوه دید، او را نشناخت تعجب كرد، اما دیری نگذشت كه با اشاره ایوب ـ علیه السلام ـ دریافت كه خداوند لطف و رحمتش را شامل حال آنها كرده، دست در گردن ایوب گذاشت، و هر دو با شور و شوق، خداوند را از آن همه لطف و مهر، سپاسگزاری كردند.
خداوند فرزندان صالحی از همین زن به ایوب ـ علیه السلام ـ داد، و زندگی او و همسرش، درسی از صبر و استقامت و شكر و ایمان برای دیگران گردید.[2] [=Century Gothic]

رُحْمه گرچه یك بار خسته شد، اما به زودی پشیمان شد و به پرستاری و خدمت به شوهر رنج دیده‎اش ادامه داد، و خداوند نیز به او و شوهرش پاداش فراوان عطا كرد.

[1] . بحار، ج 12، ص 369ـ370.
[2] . اقتباس از قصص قرآن بلاغی، ص 207ـ209.

موضوع قفل شده است