خدا پیش خودت است عزیزم

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا پیش خودت است عزیزم



گاهی که از روزمرگی ها پر می شویم بد نیست دل را ورق بزنیم و خودمان را مرور و غبارروبی کنیم تا آماده شویم برای روزی که میزان را جلویمان می گذارند.



اول خودت را تصفیه کن!

یکی از فرمایشات خداوند این است که «الحکمه لا تنجع فی الطبع الفاسده». کسی که رودل کرده و نزد طبیب می رود. طبیب می گوید کباب و چلو نخور. خب او نمی تواند بخورد. گفتن طبیب فایده ندارد وقتی رودل کرده باید غذاهای رقیق مصرف کند. اول باید تخلیه شود، بعد تخلیه شود باید برای قبول درک حقیقت خودمان را مهیا کنیم. حکمت و دانش در دل ها و عقل هایی که فاسد است و تصفیه نشده نمی رود اول باید خودتان را تصفیه کنید تا ان شاءالله از بیان آل عصمت برخوردار شوید.

با خانه سیاه منتظر عطایی؟

خدا کریم است. یعنی چه؟ یعنی صاحب خانه کریم است و جنابعالی را دعوت کرده که اینجا را رنگ آمیزی کنید. اما زغال را برداشتی تمام این در و دیوارها را در عوض رنگ آمیزی، سیاه کردی بعد دم در نشسته منتظر عطا هستی و می گویی صاحبخانه کریم است؟ بینی و بین الله آیا عقلا شما را تحمیق نمی کنند؟ تحمیق یعنی این آدم احمقی است. حضرت فرمودند احمق ترین مردم آن کسی است که متابعت هوای نفس کند بگوید خدای من، نفس من است. هرچه امر کند، انجام می دهم...

همه مون میگیم خدا غفوره، هست نه این که نباشه، اما اونقدر گناه می کنیم که فرصت جبران و توبه از دست میره...
خدا غفوره به شرطی که توبه کنیم....

باید دل را خلوت کنی

اگر مؤمن محبت دنیا را راه رسیدن به محبوب قرار دهد، به جهت مخالف می رود، همان قضیه مورچه است... یا نبی الله! من یا می خواهم به یار برسم یا در طریق وصول به یار باشم. در جهت مخالف نباشید، راه را به شما نشان می دهند. کمی که رفتی؛
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
وقتی قدم برداشتی باید دل را خلوت کنی:
تو را به خلوت دل بود مسکن و من غافل
به هرزه در طلبت گرد هر دیار دویدم
خدا پیش خودت است، عزیزم! موسی بن عمران عرض کرد بارالها داد بزنم؟ فرمود چرا داد بزنی؟ من از تو به تو نزدیکترم. آن طور که نیمه شب صحبت می کنی پروردگار عزیز می بیند و تشویق می کند...
دین دو پایه دارد؛ یکی ایجاد مقتضی است که همین کارهایی است که انجام می دهیم و یک قسمت هم رفع مانع و جلوی امیال نفسانی را گرفتن است


آره ستايش جان...
خدا همين جاست...
ميخوام دل بكنم از هر چه غير اوست...
مي چرخيم و مي چرخيم و باز ميرسيم به او...
اگر هر جاي ديگه رفتيم باختيم دختر...





بگذر ز خود...

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

افسوس که این بدن عنصری با این تعلقات مرا منقطع کرد از مشاهده محبوب و نمی گذارد.

آمد ز در خلوت دل، بار سحر گفت کس را مکن از آمدنم هیچ خبر


گفتمش هیچ توان در تو رسیدن گفتا در من آن کس برسد کو کند از خویش گذر

خودیت خودت را باید ملغا کنی. شعر مغربی را باید حفظ کنی:

بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را

هرگز نتوان دید جمال احدی را

اگر می خواهی پیش ما بیایی خودیت خودت را محو کن و بیا. از صفات حیوانیت و سبعیت باید خلع شوی.

«جان ها فلکی گردد گر این تن خاکی

بیرون کند از خود صفت دیو و ددی را»

آن قدر جدی باش که نتیجه را ببینی. خدا آب چشم را شور قرار داده است، آب دهان را شیرین. لهوات – زبان کوچک – را در تغذیه دخیل کرده است. اگر پروردگار در دهان این رطوبت را ایجاد نکند نمی توان غذا را بلع کرد... همه آثار وجودی – در باطن و ظاهر – علامت پروردگار است و باید جدیت و التماس کنی تا پروردگار ان شاء لله شما را در اثر جدیت اجابت کند: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک. کدح یعنی باید طوری جدیت کنی که اثر عمل را ببینی. که مثل تیغی که به دست بزنی و اثرش معلوم بشود؛ یعنی باید طوری جدیت کنی که اثر عمل خودت را ببینی و مشاهده کنی.



هميشه خدا در همين نزديكي است
حتي در دورترين فاصله ها
در تنها ترين لحظه ها
در غمگين ترين ثانيه ها و در شاد ترين دقيقه ها
اوست بهترين دوست
و اين دوست
در همين نزديكي است

بسمه تعالي . گفتگويي با خدا بر گرفته از سايت ادعيه و اذكار

گفتم: خسته‌ام

گفت: لاتقنطوا من رحمة الله

.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!

گفت: فاذکرونی اذکرکم

.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفت: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا

.:: تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشد (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟

گفت: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله

.:: کاراهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره‌ کنی تمامه!

گفت: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم

.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟

گفت: ان الله بالناس لرئوف رحیم

.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه – مهربان است (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته

گفت: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا

.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58) ::.

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله

گفت: ان الله یحب المتوکلین

.:: خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!

ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن! یادت باشد که:

گفت: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره

.:: بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/11) ::

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم ؛

گفت: فانی قریب

.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم

گفت: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفت: ألا تحبون ان یغفرالله لکم

.:: دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲۲) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی

گفت: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه

.:: پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟

گفت: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

.:: مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/۱۰۴) ::.

گفتم: دیگر روی توبه ندارم

گفت: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

.:: (ولی) خدا عزیزو دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟

گفت: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

.:: خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/۵۳) ::.

گفتم: یعنی اگر بازهم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟

گفت: و من یغفر الذنوب الا الله

.:: به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! ... توبه می‌کنم

گفت: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/۲۲۲) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفت: الیس الله بکاف عبده

.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟

گفت:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. (احزاب/۴۱-۴۳) ::.

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد

گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه

.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم

گفت : نحن اقرب الیه من حبل الورید

.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم : ...

گفت : ...

ابلیس با آن همه حُقه شاگرد نفس است

البته نماز و قرآن خواندن خیلی خوب است اما دین دو پایه دارد؛ یکی ایجاد مقتضی است که همین کارهایی است که انجام می دهیم و یک قسمت هم رفع مانع و جلوی امیال نفسانی را گرفتن است. این امیال خطرناک است کار هر کسی نیست. باید خدا کمک کند؛ «ولا حجاب اظلم و اوحش بین عبد و ربه من النفس و الهوی» یک حجاب تاریکی بین من و پروردگار است؛ اظلم و اوحش. ابلیس با آن همه حقه هایش شاگرد نفس است.

«مالی سوی فقری الیک وسیله فبالافتقار الیک فقری ادفع
مای سوی قرعی لبابک حیله فلئن رددت فانی باب اقرع»

ای پروردگار عزیز من! چیزی ندارم جز اینکه روی نیاز به درگاه تو بی نیاز بیاورم. این امیال نفسانی را می کوبد، می گویی چه کار کنم؟ امیال نفسانی مرا بی چاره کرده، علاجش همان است. اگر یک قدری پشت دست زبر شود باید به دکتر پوست مراجعه کنیم و ببینیم چرا نرمی دست زبر شده است؟ اما نفس دارد تو را از بین می برد....

از لقمان حکیـم پرسیـدند غنی کیست؟ فرمـودند غـنـی عـالم است که اگر خدای نکـرده یـکی از زشتـی هـا و اخلاق های رذیلـه بر او پیشامد کند، دوایش را بداند.

>



و بیداری در شب...


.... و بیداری در شب، آن وقت خدا به دل تو نگاه می کند.

آنان که خاک را به نظر کیمیای کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند

پروردگار یک نظر به قلبت نگاه کند، تمام می شود، کار رو به راه می شود. هوا، دم صبح قدری لطیف می شود و می خواهی تا صبح بخوابی. پروردگار عزیز هم مجانی به کسی چیزی نمی دهد. باید از نفست سؤال کنی، چرا پروردگار تو را علیه نفست کمک نمی کند. اگر کمک کرده نشانی اش چیست؟







نهی از منکر، برکت را ادامه می دهد

احسن کما احسن الله الیک. به مردم احسان کنید... پس باید احسان کنید و امکانات خود را در ید مردم

بگذارید. قرض بدهید، از اعتبارتان استفاده کنید و علم اگر دارید، برسانید. پروردگار هم در حق تو احسان

کرده است. «امت من به خیرند مادامی که امر به معروف و نهی از منکر کنند.» اگر در خانه کسان خود را امر

به معروف نکنید همان ها لاابالی می شوند. اگر امر به معروف نکردید پروردگار برکات خودش را از شما سلب

می کند و همان هایی را که نهی از منکر نکردید بر شما مسلط می کند... . نبی اکرم(ص) فرمودند بهترین

هدیه ای که مسلمان به مسلمانی اهدا کند این است که او را بیدار کند.



اگر بینـی که نـابینـا و چـاه است اگر خاموش بنشینی گناه است

عالم غنی است



عالم غنی است


امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «از ابتلائات یکی فقر است».

ناداری بر دو قسم است؛ یکی فقیر صابر است که شکر می کند پروردگار صلاح او را بر این دانسته است. «و اشد من الفاقه مرض البدن». اینکه انسان مریض شود و نتواند تکالیف خود را انجام دهد. «و اشد من مرض البدن مرض القلب». نه اینکه قلب درد کند. یعنی اخلاق های رذیله را نتوانستم از قلبم خارج کنم. مثلا کبر، عجب، بخل، حسد و نخوت را نتوانستم دور کنم. حضرت فرمودند: «این، هم از ناداری بدتر است و هم از مرض بدن. آیا شما تا به حال فکر کرده اید که فقیر هستید یا خیر؟ از لقمان حکیم پرسیدند غنی کیست؟ فرمودند غنی عالم است که اگر خدای نکرده یکی از زشتی ها و اخلاق های رذیله بر او پیشامد کند، دوایش را بداند.

مطالبي كه گفته شد از سخنان ايت الله ميرزاعبدالكريم حق شناس بود...

برگرفته از: مجله آیه، ضمیمه همشهری جوان

بعد نگيد منبع ندادمااا

نقل قول:
البته نماز و قرآن خواندن خیلی خوب است اما دین دو پایه دارد؛ یکی ایجاد مقتضی است که همین کارهایی است که انجام می دهیم و یک قسمت هم رفع مانع و جلوی امیال نفسانی را گرفتن است
كسي نيست به ما كمك كنه ؟؟؟

اساتيد عرفان كجاييد؟؟؟

مناظره خدا و گنجشک

[=&quot]گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود.
خدا گفت: چیزی بگو !
گنجشک گفت: خسته ام.
خدا گفت: از چه ؟
گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.
خدا گفت: مگر مرا نداری ؟
گنجشک گفت: گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند .
خدا گفت: آیا هرگز به ملکوتم نیامدی ؟
گنجشک سکوت کرد. بغض به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.
خدا گفت: آیا همیشه در قلبت نبوده ام ؟! چنان از غیر پُرش کردی که جایی برایم نمانده.
چنان کوچک که دیگر توان پذیرشم را نداری . هرگز تنهایت گذاشتم ؟
گنجشک سر به زیر انداخت . دانه های اشک ، چشم های کوچکش را پر کرده بود .
خدا گفت : اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
گنجشک سر بلند کرد . دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود .
گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود[/]
موضوع قفل شده است