نها راه بازگشت من

تب‌های اولیه

76 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نها راه بازگشت من

بالاخره من از دین اسلام خارج شدم.سرگذشتش مفصله و من بعد ها میگم.اینکه چطور اعجاز قرآنو رد کردم.البته من این موضوع را به هیچ کس حتی پدر و مادرم نخواهم گفت.چون میدونم که مجازاتش قتل منه! :Ghamgin:
فقط در اینجا میگم که شاید من به دین بازگردم.
تنها راه بازگشت من اینه که شما این تئوری منو رد کنید.
قبلآ هم گفتم ولی شما کوتاهی کردید.

موضوع:هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد(و به دنبال آن دین بی کاربرد می شود)

"یادمه یه وقتی یه صحبت در مورد بهشت و جهنم شد

یکی پرسید: چرا خداوند با اینکه میدونسته فلان انسان به بهشت میره و فلان انسان به جهنم باز انسان ها را در این دنیا قرار داده؟

جواب شنید که چون انسان انقدر پر رو بود که قبول نمی کرد به جهنم میره در نتیجه خدا میخواست بهش اثبات کنه!

باز سوال پیش اومد چرا خدا بهشت و جهنم را آفریده؟

پاسخ شنید تا انسان ها را وادار به انجام اعمال نیک کنه و از کارهای بد واداره!

باز سوال پرسید پس چرا کشورهایی مثل سوئد (سوئد 85% مردمش بی خدا هستن) کارهای خوب انجام می دهند با اینکه بهشت و جهنم ندارند!(مثلآ نظم دارند،علم دارند،دزدی و جنایت در اونجا کم تر از ایرانه! و غیره)

سوالش بی پاسخ ماند!

---------------------------------------------------------------------------------------------------

من ابتدا تعریف هایی را به شما میگویم.

اصل به اصل ثابت می کنم و میرم جلو تا اینکه به آن چیزی که مدنظرم هست برسم.

ارزش چیست؟
پس از مدتی که ما کاری را انجام می دهیم و از انجم آن کار لذت می بریم و احساس خرسندی می کنیم،کم کم آن کار آن چنان برای ما مهم جلوه می کند که اگه کسی بخواد جلوی تحقق آن کار را بگیرد ما با او مبارزه می کنیم و حتی حاضریم در این راه جونمون هم فدا کنیم)!
به این کار (چیز ) ارزش می گوییم.

مثلآ حجاب برای یک زن مسلمان یک ارزش است.

آزادی برای بعضی ها یک ارزش است.

برای اینکه ارزش سازی بشه راه های مختلفی وجود داره.

مثلآ دیدن یک فیلم در مورد نماز خواندن که برای ما نماز خواندن را ارزنده جلوه دهد ممکنه کم کم نماز خواندن را برای ما تبدیل به ارزش کنه!

خواندن یک داستان،یک شعر،یک ترانه و آهنگ! ،دیدن زندگی یک شخصی! نیز میتواند راه های ارزش سازی باشد.

در کل انسان یک چیزی را می بیند و احساس می کند آن چیز زیباست.

مثلآ زندگی یک مهندس را می بیند و احساس می کند که مهندسی رشته با کلاسیه در نتیجه خیلی علاقه مند میشه که مهندس بشه! و از طرفی دیگر آدمای درس خون رو بهش زیبا نشان می دهند و هم چنین درس خواندن را بهش زیبا نشان می دهند.

ناگهان مشاهده می کنند که درس خواندن برای آن شخص یک ارزش می شود!

منطق چیست؟

منطق یعنی استدلال

حرف منطقی حرفیست که دارای دلیل و دلایل درست باشد.

البته هر چند که به مرور زمان منطق از منی اصلیش فاصله گرفت و بصورت "واقع گرایی" در اومد ولی معنی اصلیش اینه و ما هم طبق این تفسیر می کنیم.

فشار:

در اینجا من فشار را اینگونه تعریف می کنم:

"تحمیل کار یا قانون یا چیز دیگری که فرد درصورت انجام ندادن آن دچار دشواری می شود."

مثلآ امتحان،استیضاح سیاست مدار،قانون،کنکور و .....

فشار دو گونه است:

1-فشاری که اثرش(دشواریش) دیرتر اتفاق می افتد.مثل کنکور،جهنم

2-فشاری که اثرش(دشواریش) زود اتفاق می افتد.مثل شلاق زدن یک برده در صورت خوب انجام ندادن وظیفه اش در زمان های قدیم.

مشاهده می کنیم که فشار هم می تواند خوب و هم می تواند بد باشد.

معمولآ فشار نوع دوم بهتر است.چون فرد آزادی بیشتری دارد.

---------------------------------------------------------------------------------------------------

برای اینکه بتوانیم کاری انجام دهیم یا اینکه دیگران را ملزم به انجام آن کار کنیم چندین راه وجود دارد:

1-ابتدا آن کار را اثبات کنیم.از نظر عقلی و منطقی

سپس ارزش سازی کنیم.

اگر این روند را درست انجام دهیم با اون می توانیم هر کاری را انجام دهیم و هر کسی را ملزم به انجام اون کار مد نظرمان کنیم!

بیخود نیست که میگن اگه ما تو درسای بچه ها در مورد محیط زیست و آلودگی مطلب بگذاریم نتیجه مثبتی داره!

اگر ما کارهایمان را درست انجام بدیم یعنی:

اولآ از نظر عقلی ثابت کنیم که چقدر آلوده کردن محیط بد می تواند باشد و سپس ارزش سازی کنیم بطور قطع همه آشغال هایشان را در سطل آشغال می ریزند!

2-فشار و پاداش:

فشار را که تعریف کردم.پاداش هم که از اسمش معلومه.

اسلام گزینه 2 را انتخاب کرده.نه تنها اسلام بلکه همه ی ادیان گزینه 2 را انتخاب کرده اند!

دلیلش هم روشنه چون در آن زمان علم کم تر بوده.

در حقیقت اسلام یک دین غیر منطقی است!

چون که اکثر احکام و کارهایی که گفته انجام بدین یا هیچ دلیلی نداشته یا اینکه از دلایل ضد سکولار یعنی متافیزیکی استفاده کرده!

البته خب بد بخت مجبور هم بوده!

مثلآ نمیتونسته بیاد یک عالمه دلیل و اثبات علمی به شکل امروزی بیاره که شراب خوردن برای بدن ضرر داره ،دلیلش هم خودتون میدونید!

جهنم یک فشار و بهشت یک پاداش است.

علت اینکه اسلام فشار و پاداش را انتخاب کرده اینه که در آن زمان علم کم بود!

حالا همین رو برای انسان صد سال پس از ما فرض کنید!

در اون زمان انسان ها از گزینه 1 استفاده خواهند کرد.یعنی اثبات و ارزش سازی

دیگر به گزینه 2 نیازی ندارند.یعنی دیگر به بهشت و جهنم نیازی ندارند!

من فکر می کنم که انسان ها هیچ گاه به بهشت و جهنم نیازی ندارند.وقتی که از نظر منطقی به این نتیجه برسند که آن کار غلط است و سپس برایشان ارزش سازی شود دیگر آن کار را انجام نخواهند داد.

جالبه بدونید که امام اول شیعیان علی ابن ابی طالب هم به این نکته قبل از من پی برده بود:

"خدایا من نه از ترس آتش جهنم تو و نه بخاطر پاداش بهشتت تو را عبادت می کنم.من به خاطر عشق به تو ،تو را عبادت می کنم!"

جهنم و بهشت وجود ندارد چون نیازی به وجود داشتن آن ها نیست! زیرا اثبات و ارزش سازی وجود دارد!
هم چنین دومین برهان:
افرادی که گناه می کنن به دو دسته تقسیم می شوند:
1-کسانی که از نظر علمی گمراه شده اند.مثلآ از نظر علمی(یا از نظر عقلی) به این نتیجه می رسد که کشتن فلان انسان کار درستی است!
خب اینکه نمیشه بهش گناه کار گفت!
مثلآ بلادن.
یا آن کسی که در زاهدان بمب به خودش می بنده و میاد و عده ی زیادی را می کشد!
این آقا از نظر عقلی گمراه شده!
2-افرادی که از دستورات اسلام سرپیچی می کنند! این افراد معمولآ دارای انگیزه های زیر هستن:
1. عیبی نداره! آتش جهنم را تحمل می کنم!
در پاسخ به این فرد می گوییم که آتش جهنم خیلی وحشتناک تر از اونیه که تو فکر می کنی! به این شخص توصیه می کنیم که اگر قرآن بخوانی در آن به تو پاسخ می دهد!(یعنی پی به فشار جهنم نبرده)
2.آخر عمر توبه می کنم.
در پاسخ به این فرد هم می گویم که در قرآن آمده که هر زمانی که شما موقع مرگتان نزدیک بود و یقین داشتید که مرگتان حتمی است توبه تان پذیرفته نمی شود!

در هر صورت می بینیم که دلیل گناه بر اثر این بوده که فرد از نظر علمی ایراد داشته!یعنی شخص قابل مجازات نیست زیرا بهش آنقدر که علم باید میرسیده نرسیده و در واقع آن چیزی که باید یاد می گرفته را خوب یاد نگرفته!

باز سوال دیگری مطرح میشه همه ی انسان ها میل به جاودانگی دارند!
دو مورد امکان داره:
1-انسان از مرگ نمی ترسد بلکه از جهنم می ترسد.
من از یک شخص بی خدا پرسیدم آیا شما از مرگ می ترسید آن شخص هم پاسخ داد خیر!
2-بهشت و جهنم وجود نداشته باشد ولی زندگی جاودانی وجود داشته باشد!

با این حساب هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد!

امروزه تو سر مردم بدبخت ایران می زنن که مردم فلان کشور رو ببینید مردم ژاپن رو ببینید چطوری فلان کارو انجام میدن.

جالبه بدونید این اندیشه جزو قدیمی ترین اندیشه هاست که مربوط میشه به نژاد پرستی و اندیشه های فاشیستی و ایناهان.

زیرا که طبق این اندیشه یعنی ملت ایران پست تر از مردم ژاپن اند که میدانیم این طور نیست!

دین بر اساس فشار ساخته شده و این برای جوانان و مردم امروزی سازگار نیست.بخاطر همین است که ما انقدر در اجراییات دینی ضعیفیم!

والا من حتی تو یه فیلمی یه امریکایی هم دیدم در اجرای احکام دینشون ضعیف بودن ولی تو کارای دیگه نه!

ما در جامعه مان کلی دلیل علمی برای احکام اسلام می آوریم و در نتیجه در اجراییات دینی قوی تر می شویم ولی کسی که بخواهد فشار دین را بپذیرد و احکام دین را با فشار انجام دهد و برای آن دلیل کافی نیاورد منطقش ضعیف می شود!

در کل من فکر می کنم که ملت ایران جزو برترین مردم دنیا هستن.اگر ایرادی باشه بر اثر عوامل خارجی مثل دین! ظهور نکردن اقتصاد سرمایه داری و ... است.

برای اطلاعات بیشتر در مورد عوامل عقب ماندگی ایران می توانید به وبلاگ من مراجعه کنید.

پس بیایید در برابر آن کسانی که مدام سرکوف می زنند که چرا شما مردم ایران انقدر در اجراییات ضعیفید بایستیم!

به آنها بگیم که چون شما می خواهید با فشار ما را به انجام فلان کار وادار کنید نه منطق!

حال به ابتدای نوشته برگردید و جواب آن سوال ها را بدهید.

بیایید بجای اینکه با فشار کاری را انجام دهیم با عقلمان آن کار را انجام دهیم!بیایید با منطق آشتی کنیم! "

نمی دونم آیا شما با توهین به من این نوشته را پیش می برید و با فشار میخواهید مرا بازگردانید.یا با منطق.ولی یادتان باشد که من دیگر اینطور نیستم که جرات اندیشیدن در هر موردی را نداشته باشم و به هر چیزی شک می کنم و برای آن پاسخ میخوام.
دیگر آن روز نیست که به طور مرموزی به دیگران بیاموزن که مبادا کتاب های بی خدایی را بخوانی!
یا اینکه خط قرمز برای بعضی چیزها بکشن و به او بگویند که شما حق نداری در مورد بعضی چیز ها فکر کنی!
اگر خواستید لینک کتاب "پندار خدا" نوشته ی "ریچارد داوکینز" را به شما می دهم تا با بی خدایی آشنا شوید.
هم اکنون من یک دئیست هستم.

سلام

atomization;39170 نوشت:
بالاخره من از دین اسلام خارج شدم.

همه انسانها فطرتا قانون مدارند

بهترين قوانين عالم را كساني مي توانند وضع كنند كه به نيازهاي فعلي و آينده انسان بيشتر توجه دارند.

چه كسي بهتر از خدا كه خالق و آفريننده انسانهاست مي تواند نيازهاي ما را درك كرده و جهت رسيدن به آنها بهترين قوانين را وضع كند .

نمي دانم بگم براي شما متاسفم كه با اين همه ادعا ، قوانين الهي را رها كرديد سراغ قوانين پر اشتباه بشري رفتيد ، يا اينكه بگويم عمل طبق قوانين الهي لياقت و توفيق مي خواهد.

بي ديني شخصي مثل شما هم هيچ ضرري به دين و خدا نمي زند.

فعلا خداحافظ:Mohabbat:

سلام

atomization;39170 نوشت:
تنها راه بازگشت من اینه که شما این تئوری منو رد کنید. قبلآ هم گفتم ولی شما کوتاهی کردید. موضوع:هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد(و به دنبال آن دین بی کاربرد می شود)


شما ظاهرا اهل گفتگوي منطقي نيستيد .

اگر خود را اهل منطق و استدلال مي دانيد به پرسش اين پست پاسخ دهيد تا بحث ادامه پيدا كند.

بهشت و جهنم دو احتمال بيشتر ندارد .

يا طبق تئوري شما اصلا وجود ندارد ، كه در اين صورت ما و شما يكسان خواهيم بود .

اما اگر بهشت و جهنمي در كار بود آنگاه شما چه خواهيد كرد ؟ و فكر ميكنيد جاي شما كجاست ؟؟؟

فعلا خدا حافظ :Mohabbat:

با سلام و عرض ادب

از همان ابتدا که پست های شما را درباره همجنس گرائی، و سکولاریسم، و مخصوصاً اثبات شما برای وجود خداوند را خواندم، حدس زدم که به چنین سرنوشتی دچار خواهید شد. قدیسی گفت:

«نمی آموزم که ایمان بیاورم، ایمان می آورم که بیاموزم.»

حقیقت عالم هستی برتر از منطق حاکم بر «عقل معاش» است، و به همین دلیل، کسانی که از پی منطق گرائی در امر دین می روند، معمولاً گمراه می شوند. درست مثل این می ماند که شما بسیار تشنه باشید، و من به شما بگویم این لیوان آب را بنوش تا تشنگی ات برطرف شود. شما در پاسخ بگویید که تا با منطق ثابت نکنم آن را نخواهید نوشید. طبیعی است که قبل از آنکه من موفق شوم با منطق این موضوع را ثابت کنم، عمر شما به خاطر تشنگی تمام خواهد شد.

امر دین همین است. اگر قرار باشد تمام احکام دین مو به مو با منطق و علم مادی ثابت شوند تا انسان ایمان بیاورد، عمر او تمام خواهد شد. در حقیقت علم و منطق امروز آنقدر پیشرفته نیست که تمام امور دین را ثابت کند.

برای رسیدن به علم حقیقی، که همان معرفت خداست، نیاز به مخالفت با هوی و هوس نفسانی است. نیاز به عبادت است، نیاز به عمل با اخلاص است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

«کسی که تا چهل صبح برای خدا اخلاص کند چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش آشکار می شود.»

البته بنده حقیر در رابطه با اثبات وجود خداوند، خداوندی که هستی قائم به ذات اوست، و تا او نخواهد برگی از درختی نخواهد افتاد، قصد داشتم مطلبی را بگذارم، که وابسته به هیچ یک از براهین اثبات وجود خداوند نیست. دودل بودم. استخاره کردم، این آمد (سوره 16 نحل):

فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۷۴﴾
پس براى خدا مثل نزنید که خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد (۷۴)

به همین دلیل منصرف شدم. ولی حالا که شرط بازگشت به اسلام را رد نظریه خودتان می دانید، بدون اینکه برای خدا مثلی بزنم، و از دستور قرآن تجاوز کنم، گوشه ای از منطق خودم را در رابطه با بهشت و جهنم بروز می دهم، تا بدانید که تنها راه نگاه کردن به نظریات نوین علمی، دیدی نیست که غربی ها دارند. البته توجه داشته باشید که ایمان من به خدا، قرآن، معاد، بهشت و جهنم، و غیره، از روی منطق من نیست. هر کس که صادقانه روی به خدا کند، و نماز بخواند، قرآن بخواند، معنویت آنها را درک خواهد کرد، و معنویتی که حس شد، یقین و ایمان به همراه خواهد داشت. اگر در قرآن نوشته بود که روزی هفتاد بار در ملاء عام پشتک بزنید، من روزی هفتاد بار در ملاء عام پشتک می زدم.

در رابطه با بهشت و جهنم، ابتدا باید ثابت شود که انسان موجودی جاودانه است که اعمالش پس از مرگ روی او تأثیر می گذارد. پس به این موضوع می پردازم:

طبق جدیدترین نظریات کیهان شناسی (نظریه کوانتوم، ریسمانها، بر پایه اصل عدم قطعیت هایزنبرگ)، در عالم هستی احتمال وقوع هر رویدادی هست. ما فقط می توانیم احتمال وقوع آنها را پیش بینی کنیم. این موضوع در مقیاس کوانتومی (زیر اتمی) خودش را خیلی نشان می دهد. ما هرگز نمی توانیم دقیقاً بگویم یک الکترون کجاست. فقط می توانیم احتمال وجود آن در یک نقطه را بررسی کنیم. دلیل اینکه در مقیاس بزرگ، ما با دقت مسائل را پیش بینی می کنیم، این است که احتمال موارد دیگر در این حالت خیلی کم (تقریباً صفر) می شود. دلیلش این است که مثلاً یک توپ فوتبال، از اتمهای بسیاری تشکیل شده است، پس تأثیرات احتمالات عجیب و غریب جهان کوانتومی که معمولاً رخ نمی دهند، خودش را در این مقیاس نشان نمی دهد (تعداد اتمهایی که عادی رفتار می کنند آنقدر زیاد است که تأثیری در سرنوشت حرکت توپ نمی گذارد).

ولی، طبق این تئوری ها که اساس علم و فن آوری نوین امروزی هستند، حقیقتاً ممکن است که یک احتمال عجیب واقع شود. مثلاً ممکن است که من تبدیل به یک گربه شوم، ولی آن قدر این احتمال کم است که به زمانی بسیار بیشتر از کل عمر کیهان نیاز است تا این اتفاق رخ دهد (ولی حقیقتاً می تواند همین حالا اتفاق بیافتد).

حال بیایید به زمان اولیه انفجار بزرگ بازگردیم. فرض می کنیم دانشمندی، به کل کیهان در آن حالت احاطه دارد، و می تواند همه احتمالات را از ابتدا تا انتها بررسی کند. در یکی از شاخه های احتمالات، او پیش بینی می کند که «من» در سال فلان در سیاره زمین متولد می شوم. ولی این فقط یک احتمال است. ممکن است بشود، ممکن است نشود. او فقط می تواند مقدار احتمال این رویداد را محاسبه کند.

تا زمانی که این احتمال انجام نشود، و من متولد نشوم، نمی توانم تأثیری در سرنوشت کیهان داشته باشم. یعنی وجود احتمال تولد من، تأثیری در کیهان ندارد، تا زمانی که من واقعاً پدید بیایم. حال به زمان جلوتر می رویم، و می بینیم که این احتمال رخ داده است. دانشمند فرضی که به آن اشاره کردم، بعضی از احتمالات را از دفتر احتمالات محاسبه شده خط زده است. مثلاً یک احتمال این بود که کس دیگری جای من متولد شود، ولی نشد. پس این احتمال دیگر باطل است.

حال که احتمال من تحقق یافته است، من می شوم بخشی از باطل کنندگان، و ایجاد کنندگان احتمالات آتی کیهان. در همین لحظه که من این پست را می نویسم، می توانم بینی خودم را بخارانم. می توانم هم نکنم. فرض کنیم که من بینی خودم را می خارانم، در حین حرکت دست من، موجی از اتفاقات رخ می دهد. مولکول های هوا جا به جا می شوند، موجی صوتی ایجاد می شود، و خیلی اتفاقات دیگر. روی جا به جایی مولکولها تمرکز می کنیم. این جا به جایی، تا ابد احتمالاتی را باطل می کند، و باعث می شود که در لحظه پایان عمر کیهان، تعدادی مولکول جای دیگری قرار بگیرند. پس این عمل ساده و کوچک من، حقیقتاً سرنوشت کیهان را تغییر می دهد و بر بسیاری از احتمالات (هر چند در مقیاس کوچک) خط بطلان می کشد.

همانطور که دیدید، اعمال من تا ابد کیهان را مثل یک زنجیره اتفاقات تغییر می دهند. و این زنجیره حتی پس از مرگ من ادامه خواهد یافت. فکر نمی کنم کسی باشد که انکار کند نتیجه اعمال فردی، بعد از مرگش روی کیهان تأثیر می گذارند و باقی می مانند!

بر می گردیم به لحظه اول خلقت، دانشمند فرضی ما، نسخه های زیادی از «من» را در دفتر احتمالاتش دارد، منی که بینی خودش را می خاراند، و منی که بینی خودش را نمی خاراند و غیره... ولی وقتی به جلو می آییم، و به لحظه مرگ من می رسیم، دیگر من نمی توانم تأثیری در روند احتمالات کیهان بگذارم. در دفتر دانشمند فرضی، حال فقط یک نسخه از «من» باقی مانده است، و روی بقیه من های احتمالی خط بطلان کشیده شده است.

ولی این من مرده که دستش از کیهان دیگر کوتاه شده، به عنوان یک مفهوم در دفتر دانشمند ما وجود دارد. دانشمند ما هرگاه بخواهد می تواند تمام حوادث و اعمال مرا استخراج کند، و مشاهده کند که اعمال من چه تأثیری در احتمالات کیهان گذاشته اند. جالب آنکه هرچه زمان به جلو می رود، و روی احتمالات اضافی خط بطلان کشیده می شود، این مفهوم من هم توسعه می یابد و پیشرفت می کند. همانطور که گفتم دانشمند ما بر اساس علوم امروزی، فقط می تواند احتمال حوادث را پیش بینی کند. پس زنجیره اعمال من، خودش به سرانجامهای متعددی می تواند بیانجامد. با گذشت زمان، از تعداد احتمالات در رابطه با اعمال من کاسته می شود، حتی با اینکه من مرده ام.

پس طبق قانون عمل و عکس العمل، نتیجه اعمال من، مدام مفهوم من را در کیهان تغییر می دهد، و وجود من کاملاً به اعمال خود من وابسته است. سوره 74 المثدر:

كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ﴿۳۸﴾
هر كسى در گرو دستاورد خويش است (۳۸)

همانطور که دیدید، «من» بعد از مرگم، به صورت یک مفهوم، به صورت یک احتمال انجام شده، در کیهان باقی می مانم. با اینکه من فیزیکی دیگر وجود ندارد، ولی مفهوم من باقی است، و دانشمند فرضی ما، هرگاه بخواهد می تواند این «من» را بر اساس آخرین تحولات کیهان تشریح کند. این من، تا جاییکه به جهان مادی مربوط می شود، با تأثیراتش در کیهان تعریف می شود. در واقع این مفهوم، موازی با تأثیرات مادی اش است.

ممکن است بگویید که این من دیگر درک و ادراکی ندارد تا از نتیجه اعمال خوشحال یا ناراحت شود. در پاسخ تنها می توانم بگویم که این من، همانقدر با «حقیقت» در ارتباط است که «من فیزیکی قبل از مرگ» در ارتباط بود. و من فیزیکی قبل از مرگ هم، همانطور که این من غیر فیزیکی و مفهومی با نتیجه اعمال در ارتباط است، با نتیجه اعمالش در ارتباط بود. از دید دانشمند فرضی که به آن اشاره کردم، مفهوم این من، چه قبل از مرگ و چه بعد از آن، فرقی نمی کند، و کلاً با تأثیرش در کیهان تعریف می شود و در طول زمان تغییر می کند.

«من» برای همیشه در حقیقت هستی ریشه خواهد داشت و مدام در حال تحول خواهد بود، چرا که نتیجه اعمال او، یعنی تأثیر او در کیهان برای همیشه باقی است. و تنها راه دانشمند فرضی ما برای شناخت این من، این است که نتیجه اعمال و تأثیرات او در کیهان را بررسی و مطالعه کند.

چیزی که گفتم تنها بررسی نتیجه اعمال و ارتباط آن با موجودات عامل در سطح ماده بود، به همین دلیل اصلاً نمی توانم برای شما دلیلی بیاورم که چرا «منِ بعد از مرگ» باید از بعضی نتایج اعمال «وضع بهتری» پیدا کند، و از بعضی دیگر «وضع بدتری» بیابد. بر اساس این نتیجه اعمال و تأثیرات، بهشت و جهنم فرد پدید می آید. راز آن آیه قرآن که می فرماید آتش به کافران احاطه دارد در همین است. کافران، چه آنها که زنده اند، و چه آنها که مرده اند، به یک اندازه با تأثیراتشان در کیهان مرتبطند. تنها تفاوت زنده بودن با مردن این است که شخص قبل از مرگ هنوز می تواند در کیهان تأثیر بگذارد. ولی وجود او به صورت مفهومی، یکسان است.

برای اهل ایمان همین حجت که ردپای بهشت و جهنم (در گروی اعمال خویش بودن) و حیات (موجود بودن) پس از مرگ، در عالم ماده، و در آخرین تئوری های علمی که صرفاً به ذات جهان ماده می پردازد موجود است کافی است. کافی است تا به راه دین قدم گذارند، و حکمتی را که پیامبر (ص) به آن اشاره فرموده، بچشند.

همانطور که از قبل اشاره کردم، چیزی که گفتم اصلاً دلیل شخصی من برای ایمان به بهشت و جهنم و حیات پس از مرگ نیست. من اصولاً آن منطق و علمی را که شما تقریباً می پرستید دور انداخته ام. آن منطق برخاسته از «عقل معاش» است، و فقط به درد امور دنیوی می خورد. ادامه در پست بعدی...

بگذارید خاطره ای تعریف کنم. روزی داشتم بچه به بغل (برادر زاده ام) در خیابان راه می رفتم. در آن زمان منطق من این بود که اگر قرار است بمیرم، پس به استقبال آن می روم. به همین دلیل هیچگاه احتیاط نمی کردم، و معمولاً از زیر ساختمانهای خراب که احتمال سقوط آجر در آنها هست بدون هیچ هراسی رد می شدم. اسمش را گذاشته بودم راضی بودم به رضای خداوند. البته چنین دیدگاهی از سر جهل بود. خلاصه اینکه به چنین ساختمانی رسیدم، ناگهان ندایی در ذهنم شنیدم که گفت راهت را کج کن، از این ساختمان آجری سقوط می کند. من مخالفت کردم. دوباره تکرار شد. مخالفت کردم. بعد گفت که تو می دانی که خواهی مرد، پس اگر راه را کج نکنی خود کشی است. باز مخالفت کردم. فکر می کردم ندا زائیده فکر من است. بعد این ندا با حالتی عصبانی، و وهشتناک درخواستش را تکرار کرد چنان که ترس تمام وجود مرا فرا گرفت. راهم را کج کردم، و با کمال تعجب دیدم که درست کنارم آجری سقوط کرد. البته فکر کنم این اتفاق از برکت حضور برادر زاده ام بود، و هدف نجات او بود، نه من.

حال از شما می خواهم که با «منطق» و «علم» این اتفاق را توجیه کنید. این فقط یک اتفاق بود که چون تجربه شخصی ام بود آن را گفتم تا به واسطه های متعدد به گوش شما نرسد که در کذب بودن آن شک کنید.

در حقیقت، اتفاقات خیلی بزرگتری می افتند. چه غده های سرطانی که ناپدید می شوند. چه افراد فلجی که دوباره راه می روند، به طوری که پزشکان انگشت به «دهان» می مانند.

علم و منطقی که نتواند این چیزها را توجیه کند کامل نیست، و دل بستن به آن جز گمراهی و زیان هیچ به بار نیاورد. فکر کن پسر جان. اگر اشتباه نکنم جایی گفتی که 17 ساله ای. هنوز خیلی زود است که فلسفه زندگی خودت را طراحی کنی.

از من نصیحت، همه چیز را رها کن، قرآن را بخوان و به آن عمل کن. هدایت خواهد آمد. :Gol:

در ضمن، به تمام خوانندگانی که این پست را خواندند با عرض معذرت قصد جسارت ندارم، ولی اگر فکر می کنید که منظور من از دانشمند فرضی خدا بود، تقریباً هیچ چیز پست مرا نفهمیدید. دانشمند فرضی که به آن اشاره کردم، صرفاً یک دانشمند فرضی بود که بر اساس نظریه های علمی روز تحلیل می کرد.

با تشکر فراوان

یا حق

atomization;39170 نوشت:
بالاخره من از دین اسلام خارج شدم.سرگذشتش مفصله و من بعد ها میگم.اینکه چطور اعجاز قرآنو رد کردم.البته من این موضوع را به هیچ کس حتی پدر و مادرم نخواهم گفت.چون میدونم که مجازاتش قتل منه! :Ghamgin:

[=Century Gothic]با سلام
دوست گرامی مطلبی که گذاشتید تکرار پست قبلی شما بود !!
که خیلی هم منطقی به شما پاسخ داده شده بود !!!
که ادامه ندادید!

[=Century Gothic]دوست گرامی شما حتی در مورد عکسی که برای آواتار خود انتخاب کردید تحقیق نکردید !خب یادم است وقتی کمی از بیوگرافی ان را برای شما گذاشتم گفتید که بطور اتفاقی این عکس را پیدا کردید!!
این نتیجه چه چیزیست!!؟
شما قدرت تحقیق یک شخص را که بشناسید که بجز اینکه هنر پیشه میباشد دارای چه انحرافاتی است!!
[=Century Gothic]ندارید ؟
چگونه به خود اجازه میدهید با چند جمله ناقص و بی پایه قادر مطلق را زیر سوال ببرید !!؟

مشکل جای دیگریست پسر [=Century Gothic]خوب[=Century Gothic] !!

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6642

[=Century Gothic]اما در مورد خارج شدن شما از دین !!
باید بگویم که مشکل اساسی شما این است که
[=Century Gothic]فکر میکنید هرچه را که مطرح میکنید درست است!؟و منطقی!؟
[=Century Gothic]
بلاخص وقتی در مبانی دینی مطلب میگذرد بدون تخصص و تحقیق از نوشتار خود دفاع میکنید!
بی پایه و اصول !

بنده خوب یادم میاید که در مطلب همجنس گرایی حدودا ۱۲۰ منبع پزشکی معتبر در جهان گذاشتم (از لحاظ علمی)
و در مورد دیدگاه دین هم که دوستان عزیز کاملا توضیح دادند!!
اما امان از زمانی که کسی حرف حق را پذیرا نباشد!:Labkhand:

در آخر هم این دعای زیبا را از صحیفه سجادیه میگذرم !

[=Century Gothic]نيايش آن حضرت در پناه جستن به خدا از شرّ بدي‌ها

[=Century Gothic]خدايا، پناه مي‌برم به تو از شورِ آزمندي، و تنديِ خشم، و چيرگي حسد، و كم طاقتي و ناخرسندي از روزي مقدّر، و تندخويي و زياده‌روي در لذت جويي، و پا فشاري بر باطل،
و پيروي هواي نفس، و سرپيچي از راه راست، و فرو رفتن در خواب غفلت، و كوششِ بيش از نياز، و برگزيدن باطل به جاي حق، و پافشاري بر گناه، و كوچك نماييِ خطا، و بزرگ نماييِ طاعت.

پناه مي‌برم به تو از به خود نازيدنِ توانگران و خوار شمردن درويشان و بد رفتاري با زير دستان و ناسپاسي در حقّ آن كس كه به ما نيكي كرده است.

خدايا، به تو پناه مي‌برم از ياري كردن ستمگر و خوار داشتن ستم ديده و درخواستِ چيزي كه حقّ ما نيست و ندانسته سخن گفتن.

و به تو پناه مي‌بريم از اين كه در دل خيال فريب كسي را بپروريم و شيفته‌ي كردار خود شويم و آرزوهاي دور و دراز كنيم.

به تو پناه مي‌بريم از بد سرشتي و ناچيز شمردنِ گناهانِ كوچك و اين كه شيطان بر ما چيره شود، يا روزگار ما را بيچاره و تيره روز گرداند و يا پادشاهي بر ما ستم ورزد.

به تو پناه مي‌بريم از اسراف كردن و نيافتن روزي به مقدار نياز.
به تو پناه مي‌بريم از سرزنش دشمنان، و نيازمندي به همانندِ خود، و زندگي در سختي، و مردن بي‌توشه‌ي آخرت.

به تو پناه مي‌بريم از بزرگ‌ترين حسرت، و سنگين‌ترين ناگواري و بدترين تيره‌بختي و بد سرانجامي، و نا اميدي از پاداش نيك. و فرود آمدن عذاب.

خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به رحمتِ خود، من و همه‌ي مردان و زنان با ايمان را از آنچه گفته شد، در امان دار، اي مهربان‌ترين مهربانان.:Sham:

سلام و درود

!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اتمیزیشن گرامی
حرفهای شما هم درست است هم ناقص نه غلط.

انسان کامل کسی نیست که فقط پندار کردار و گفتار نیک دارد.

انسان کامل کسی است که این پندار کردار و گفتار نیک را خدا برایش تعئین نموده.

خدا کیست /
خدا کسی است که یگانه است و ما او را در درون خود شاهدیم و می بینیم او چون در درون ماست هرآنچه که از او باشد می پذیریم و هرانچه که از او نباشد نمی پذیریم.
مثلا زیبائی صفت اوست و از اوست ما میپذیریم
و ظلم که از او نیست و صفت او نیست را نمی پذیریم.

پس این خواستن و نخواستن را خدا در ما ایجاد می کند و این ایجاد بطور مستقیم و با حضور اوست.

یعنی خداوند در سینه شما و من و دیگران حضور دارد و به ما پندار کردار و گفتار نیک را نمایش می دهد.

وقتی گناهی مرتکب می شویم از درون احساس غم و ناراحتی و استرس می کنیم.
این دلیل بر آن است که غیر خدا را برای حضور در وجودمان دعوت نموده ایم.

انسانها بدین واسطه که ندای درونی خود را که خالق تمام هسنی نیز هست خیلی طول می کشد تا کمی بتوانند بشناسند مثلا همین الان کسیکه این مطلب را می خواند متوجه این حضور میشود.
لذا پیامبری فرستاده شده و راه هدایت را از گمراهی تعئین نموده و چون انسان باور نمی کند و اصولا به این سادگیها کله اش به کار نمی افتد لذا وقتی پیام پیامبر را می شنود وزیرش می نویسد جدی نگیرید و گناه می کند....

پس از همان لحظه گناه پایش در جهنم معنوی و واقعی باز می شود.
این جهنم مانند آتش درونش را می سوزاند و او را آزار می دهد.
هنگمیکه تمام ثروت دنیا را دارد باز بیقراری می کند و می ترسد و نمی خواهد تنها بماند.

وقتی در جمع است مدتی خوشحال می شود ولی چیزی نمی گذرد که غم تمام چهره اش را می گیرد و دم از تنهائی و بی کسی می زند.

جناب اتمیزیشن این کلمات تا چه حدی آشنا هستند؟

یاحق

atomization;39170 نوشت:
بالاخره من از دین اسلام خارج شدم.

با سلام

نمی دانم چی بگم تبرک یا تسلیت

یه فردی وقتی برای خود خانه می سازد هیچ گاه از خود در اصول ساختمان سازی روشی را ابدا نمی کند که مثلا بنده برای ساختمان خود پی نمی ریزم و یا مثلا ستون نمی زنم و راه تازه ای دارم که ابتدا سقف درست می کنم و بعدا روی سقف ستونها را می زنم و ........

بعد هم وقتی شکست می خورد می گوید این چه اصولی است برای ساختمان ساختن دیدید که نتوانستید در مقابل منطق من پاسخس داشته باشید و من اصلا دیکه ساختمان نخواهم ساخت و زیر خانه های هم که به این روش ساخنه اید نخواهم نشست

در این صورت چاره ای نیست مگر این که بگوییم خوش امدید و دیگر پاسخی نداریم

شما که از هیچ یک از براهین اثبات خدا برای درک خداوند قدم بر نداشتید و تنها راهی اشتباه برای درک خدا داشتید و با اشتباه بودن ان ، قید همه چیز را زدید

این صغری و کبری که اوردید چه ربطی برای اثبات خالق برای عالم دارد این همه برهان اثبات خالق برای عالم
شما از برهان صدیقین برای اثبات خالق خبر دارید از برهان وچود چطور؟؟

شما با این استدلالتان پایه های کدام برهان اثبات ذات حق را لرزاندید که این گونه سخن می رانید
فکر می کنید اگر از دین اسلام بیرون روید و قدم در ضلالت گذارید ما ناراحت خواهیم شد و از شما خواهش و تمنا که نروید و یا در اعتقادات مان سست خواهیم شد

این همه بی خدای بی دین شما هم یکی مثل انها
مثلا بی خدایی شما چه ضرری برای خدا و بنده هایش و برای عالم دارد که این گونه از خروچ خود از اسلام سخن می رانید

خوش رفتید بزرکوار امید وارم که دینی برای خود بیابید که نچات دهنده شما در اخرت باشد
فقط فراموش نکنید که پل های پشت خود را اگر خراب هم بکنید در دین اسلام راهی برای بازگشت است و فکر نکنید که اگر همه پل ها را خراب بکنید کار تمام است

در اخر شما را من بعد با چه دین و ایینی بخوانیم و بدانیم؟
از اصول و فروع دین خود برایمان بگویید از شریعت و ائین و از خدا و ......خلاصه از دین تازه خود برایمان بگویید

منتظریم

خب.دوستان پاسخ های جالبی را مطرح کردند.من به همه ی آنها پاسخ خواهم داد.
چند نکته را یادآور میشوم.
سبک تحلیل من این چنین است:(my style)
1-منطقی(همراه با دلیل)
2-بی طرف
3-سکولار

من بارها شده که هم مخالفان دین مرا راضی به چیزی کرده اند و هم موافقان.پس ادعای بی اساس "رضا" مبنی بر حق پذیر نبودن بنده اشتباه است.
هم چنین ایشان چند ادعای دیگر نیز مطرح کرده بودن که من این را با توجه به آنها می نویسم.
من در یک خانواده مذهبی متولد شدم.پدرم در جنگ تحمیلی شرکت کرده و هنوز هم انسان متدینی است.
در گذشته هم من به شدت آدمی مذهبی بودم.به طوری که یک روز از شدت ایمان به قرآن و زمانی که قرآن تلاوت میشد گریه کردم!
این نشانگر این است که انسان ها چقدر میتوانند تغییر کنند.

و هم چنین قبلآ هم که بنده عرض کردم.دین من برای خودم است (و در صدد ترویج آن نیستم)و من در اینجا نیامده ام که با اسلام دشمنی بورزم.
بلکه آمده ام بگویم که اسلام اشتباه است با توجه به ادله ی خودم و اگر این ادله اشتباه است شما هم دلیلش را بفرمایید.

kashef;39202 نوشت:
سلام

شما ظاهرا اهل گفتگوي منطقي نيستيد .

اگر خود را اهل منطق و استدلال مي دانيد به پرسش اين پست پاسخ دهيد تا بحث ادامه پيدا كند.

بهشت و جهنم دو احتمال بيشتر ندارد .

يا طبق تئوري شما اصلا وجود ندارد ، كه در اين صورت ما و شما يكسان خواهيم بود .

اما اگر بهشت و جهنمي در كار بود آنگاه شما چه خواهيد كرد ؟ و فكر ميكنيد جاي شما كجاست ؟؟؟

فعلا خدا حافظ :Mohabbat:


پاسخ بسیار جالبی بود.چند سال پیش هم من این را در هنگام یکی از سخنرانی های آقای قرائتی شنیده بودم.
1-این دلیل مال انسان های بی دین نیست.بلکه بیشتر بدرد خود مسلمان ها می خورد!
2-در آن دنیا من به خدا می گویم که ای خدا من با علم و عقل خودم به ابن نتیجه رسیدم که اسلام غلط است.
در اینصورت احتمالآ خدا مرا خواهد بخشید.زیرا که من از روی لج بازی و بدون علم که کافر نشدم.

kashef;39202 نوشت:
:Ealam: همه انسانها فطرتا قانون مدارند

بهترين قوانين عالم را كساني مي توانند وضع كنند كه به نيازهاي فعلي و آينده انسان بيشتر توجه دارند.

چه كسي بهتر از خدا كه خالق و آفريننده انسانهاست مي تواند نيازهاي ما را درك كرده و جهت رسيدن به آنها بهترين قوانين را وضع كند .

نمي دانم بگم براي شما متاسفم كه با اين همه ادعا ، قوانين الهي را رها كرديد سراغ قوانين پر اشتباه بشري رفتيد ، يا اينكه بگويم عمل طبق قوانين الهي لياقت و توفيق مي خواهد.

بي ديني شخصي مثل شما هم هيچ ضرري به دين و خدا نمي زند.

فعلا خداحافظ:Mohabbat:


منظور شما از قوانین الهی قوانینی مثل برده داری،حقوق زنان و ... نیز هست!
آن هم قوانینی که برای بشر امروزه ناکافی است.

atomization;39297 نوشت:
خب.دوستان پاسخ های جالبی را مطرح کردند.من به همه ی آنها پاسخ خواهم داد.
چند نکته را یادآور میشوم.
سبک تحلیل من این چنین است:(my style)
1-منطقی(همراه با دلیل)
2-بی طرف
3-سکولار

من بارها شده که هم مخالفان دین مرا راضی به چیزی کرده اند و هم موافقان.پس ادعای بی اساس "رضا" مبنی بر حق پذیر نبودن بنده اشتباه است.
هم چنین ایشان چند ادعای دیگر نیز مطرح کرده بودن که من این را با توجه به آنها می نویسم.
من در یک خانواده مذهبی متولد شدم.پدرم در جنگ تحمیلی شرکت کرده و هنوز هم انسان متدینی است.
در گذشته هم من به شدت آدمی مذهبی بودم.به طوری که یک روز از شدت ایمان به قرآن و زمانی که قرآن تلاوت میشد گریه کردم!
این نشانگر این است که انسان ها چقدر میتوانند تغییر کنند.

[=Century Gothic]با سلام
دوست گرامی کجای گفتار شما منطقی بود لیکش را که گذاشتم و نوشتار شما و دیگران حی حاضر!!
نخیر دوست گرامی نوشتار شما تناقضهای زیادی دارد!!رجوع شود به پست همجنس گرایی و سکولار خودتان!!:Labkhand:
طبق گفته خود که ۱۷ سال بیشتر ندارید !طوری از گذشته حرف میزنید که انگار سنی بر شما گذشته!!؟
اینکه یک بار در زندگی تحت تاثیر قرآن قرار گرفتید و گریه کردید !!دلیل بر مذهبی بودن شما نمیشود!!
پس جایگاه انهای که هر بار که به آیات قرآن گوش میدهند و چنان به ذوق میایند از گفتار خداوند که اشک سرازیر میشود
[=Century Gothic] کجاست [=Century Gothic]

اینکه انسان بی نهایت است !با اینکه چه راهی را انتخاب کند ۲ مقوله مختلف !!
دوست عزیز سرور گرامی طاهای عزیز نوشتار خوبی ارائه دادند!!

به حال برای ما فرقی نمیکند که شما از دین خارج شوید !!در دین بودن خود مراتبی دارد!!که باید قبل از اینکه این جمله را بر زبان خود برانیم که خارج شدم!!

ببینیم چقدر در دین و راه بودیم!!!؟؟؟؟چقدر شناخت درست داشتید!!؟آیا مطالب خودتان را با منطق دین و بزرگان تطبیق دادید؟؟و...!؟و ..!!؟

هر انسانی ـ چه خوب و نیکوکار و چه بد و گناه کار ـ دارای دو بعد ؛ یکی بعد جسمانی و دیگری بُعد روحانی می‌باشد.
قرآن کریم دربارة وجود روح در انسان می‌فرماید:"ثُم‌َّ سَوَّغ‌ه‌ُ وَ نَفَخ‌َ فِیه‌ِ مِن رُّوحِه‌ِی‌...؛ (سجده‌، 9) سپس آدم را نظام بخشید و از روح خود در آن دمید."
آن چه حقیقت هر انسانی را تشکیل می‌دهد، بعد روحانی اوست‌، چون بعد جسمانی دارای مرتبه و درجه نیست و زوال‌پذیر است‌؛ بلکه انسان قائم به روح می‌باشد؛ زیرا آن‌که به سوی خداوند می‌تواند حرکت و سیر کند، روح و نفس انسان است و عنصر اساسی در وجود انسان همان روح می‌باشد. که باعث بقأ انسانیت می‌شود.
(ر. ک‌:معارف قرآن‌، آیة الله مصباح یزدی‌، ج 3 ـ 1، ص 449و450، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی‌؛، قم‌.)

:Sokhan:روح و نفس انسان اگر در جهت و راستای الهی حرکت کند می‌تواند مراتب انسانی را یکی پس از دیگری طی کند و به مرتبه‌ای برسد که مقامش از فرشتگان نیز برتر و بالاتر شود و فرشتگان برای او و در برابرش سجده کنند،
چنان که قرآن کریم دربارة نفس مطمئنة انسان می‌فرماید:"یَـََّأَیَّتُهَا النَّفْس‌ُ الْمُطْمَغ‌نَّة‌ُ ؛ # ارْجِعِی‌َّ إِلَی‌َ رَبِّکِ رَاضِیَة‌ً مَّرْضِیَّة‌ً ؛ # فَادْخُلِی فِی عِبَـَدِی ؛ # وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ؛(فجر،27 ـ 30) تو ای آدم آرام یافته‌، به سوی پروردگارت باز گرد و در حالی هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است‌. و در سلک بندگانم داخل شو. و در بهشتم وارد شو."
(ر. ک‌:نمونه‌، آیة الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 26، ص 475ـ478، دار الکتب الاسلامیة‌، تهران / المیزان‌، علامه طباطبایی‌؛، ج 20، ص 285 ـ 287، جماعة المدرسین فی الحوزه العلمیة فی قم المقدس‌.)

:Sokhan:ولی اگر روح و نفس انسان در جهت حیوانی حرکت و درکات پست و شیطانی را بپیماید، به جایی می‌رسد که حتی از مرتبه حیوانی هم پست‌تر و پایین‌تر می‌شود، چنان که قرآن کریم می‌فرماید:" وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّم‌َ کَثِیرًا مِّن‌َ الْجِن‌ِّ وَالإِْ نس‌ِ لَهُم‌ْ قُلُوب‌ٌ لآ یَفْقَهُون‌َ بِهَا وَلَهُم‌ْ أَعْیُن‌ٌ لآ یُبْصِرُون‌َ بِهَا وَلَهُم‌ْ ءَاذَان‌ٌ لآ یَسْمَعُون‌َ بِهَآ أُوْلَغ‌کَ کَالأَْ نْعَـَم‌ِ بَل‌ْ هُم‌ْ أَضَل‌ُّ أُوْلَغکَ هُم‌ُ الْغَـَفِلُون‌َ ؛(اعراف‌، 179) به یقیین گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم‌؛ آن‌ها دل‌ها (عقل‌ها) یی دارند که با آن (اندیشه نمی‌کنند، و) نمی‌فهمند ؛ و چشمانی که با آن نمی‌بینند ؛ و گوش هایی که با آن نمی‌شنوند ؛ آن‌ها همچون چهار پایانند ؛ بلکه گمراه‌تر!اینان همان غافلانند."
(ر. ک‌:المیزان‌، همان‌، ج 8، ص 334 ـ 337.)

بنابراین‌، انسان‌، اگر در راستا و جهت الهی حرکت کنند مراتب انسانیت و مقام‌های کمال را طی می‌کنند و اگر در جهت شیطان و حیوانی سیر نمایند به درکات پست سقوط می‌کنند با توجه به وسعت قلمرو سقوط صعود انسان بیان تفصیلی مراتب انسان در این مقال امکان‌پذیر نیست‌.:Sham:
(مراحل اخلاق در قرآن‌، آیة الله جوادی آملی‌، مرکز نشر اسرأ قم‌.)

بینام;39220 نوشت:
با سلام و عرض ادب

از همان ابتدا که پست های شما را درباره همجنس گرائی، و سکولاریسم، و مخصوصاً اثبات شما برای وجود خداوند را خواندم، حدس زدم که به چنین سرنوشتی دچار خواهید شد. قدیسی گفت:

«نمی آموزم که ایمان بیاورم، ایمان می آورم که بیاموزم.»

حقیقت عالم هستی برتر از منطق حاکم بر «عقل معاش» است، و به همین دلیل، کسانی که از پی منطق گرائی در امر دین می روند، معمولاً گمراه می شوند. درست مثل این می ماند که شما بسیار تشنه باشید، و من به شما بگویم این لیوان آب را بنوش تا تشنگی ات برطرف شود. شما در پاسخ بگویید که تا با منطق ثابت نکنم آن را نخواهید نوشید. طبیعی است که قبل از آنکه من موفق شوم با منطق این موضوع را ثابت کنم، عمر شما به خاطر تشنگی تمام خواهد شد.

امر دین همین است. اگر قرار باشد تمام احکام دین مو به مو با منطق و علم مادی ثابت شوند تا انسان ایمان بیاورد، عمر او تمام خواهد شد. در حقیقت علم و منطق امروز آنقدر پیشرفته نیست که تمام امور دین را ثابت کند.


یادم میاد یکی به من گفت که" خدا را با علم نمی توان شناخت.بلکه باید با دل بشناسی!"
من به او خندیدم و گفتم:"خدا را نباید با دل شناخت.آن چیزی که تو شناختی یک توهم است.خدا را باید از روی فلسفه شناخت!"
نمی دانم این بی ربط با گفته ی شما هست یا نه!
بینام;39220 نوشت:

برای رسیدن به علم حقیقی، که همان معرفت خداست، نیاز به مخالفت با هوی و هوس نفسانی است. نیاز به عبادت است، نیاز به عمل با اخلاص است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

«کسی که تا چهل صبح برای خدا اخلاص کند چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش آشکار می شود.»


مخالفم.نیروی نفسانی و احساسات انسان یکی از موهبت های الهی است که باید به وسیله ی آن به سعادت برسیم.که البته باید این احساسات در مسیر درستی به کار برده شود.
بینام;39220 نوشت:

البته بنده حقیر در رابطه با اثبات وجود خداوند، خداوندی که هستی قائم به ذات اوست، و تا او نخواهد برگی از درختی نخواهد افتاد، قصد داشتم مطلبی را بگذارم، که وابسته به هیچ یک از براهین اثبات وجود خداوند نیست. دودل بودم. استخاره کردم، این آمد (سوره 16 نحل):

فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۷۴﴾
پس براى خدا مثل نزنید که خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد (۷۴)


بله این حرف قرآن درست است!
من قبلآ هم به شکلی دیگر و با موضوعی دیگر به این نکته پی برده بودم!
بینام;39220 نوشت:

به همین دلیل منصرف شدم. ولی حالا که شرط بازگشت به اسلام را رد نظریه خودتان می دانید، بدون اینکه برای خدا مثلی بزنم، و از دستور قرآن تجاوز کنم، گوشه ای از منطق خودم را در رابطه با بهشت و جهنم بروز می دهم، تا بدانید که تنها راه نگاه کردن به نظریات نوین علمی، دیدی نیست که غربی ها دارند. البته توجه داشته باشید که ایمان من به خدا، قرآن، معاد، بهشت و جهنم، و غیره، از روی منطق من نیست. هر کس که صادقانه روی به خدا کند، و نماز بخواند، قرآن بخواند، معنویت آنها را درک خواهد کرد، و معنویتی که حس شد، یقین و ایمان به همراه خواهد داشت. اگر در قرآن نوشته بود که روزی هفتاد بار در ملاء عام پشتک بزنید، من روزی هفتاد بار در ملاء عام پشتک می زدم.

من به شدت با حرف شما مخالفم.
اگر خوب اولین پست این تاپیکم را خوانده باشید می توانید به آن جواب دهید.
قسمت اول آنرا در همین اول این پست پاسخ دادم.اما قسمت دوم:
شما دارید کاری را با فشار انجام می دهیم.ولی من همان کار را با اثبات و ارزش.یا به قول شما منطق!
جلوتر به شما ثابت می کنم که این معنویت چیست.خود من هم این را قبلآ داشتم!

بینام;39220 نوشت:

در رابطه با بهشت و جهنم، ابتدا باید ثابت شود که انسان موجودی جاودانه است که اعمالش پس از مرگ روی او تأثیر می گذارد. پس به این موضوع می پردازم:

همانطور که دیدید، اعمال من تا ابد کیهان را مثل یک زنجیره اتفاقات تغییر می دهند. و این زنجیره حتی پس از مرگ من ادامه خواهد یافت. فکر نمی کنم کسی باشد که انکار کند نتیجه اعمال فردی، بعد از مرگش روی کیهان تأثیر می گذارند و باقی می مانند!

بر می گردیم به لحظه اول خلقت، دانشمند فرضی ما، نسخه های زیادی از «من» را در دفتر احتمالاتش دارد، منی که بینی خودش را می خاراند، و منی که بینی خودش را نمی خاراند و غیره... ولی وقتی به جلو می آییم، و به لحظه مرگ من می رسیم، دیگر من نمی توانم تأثیری در روند احتمالات کیهان بگذارم. در دفتر دانشمند فرضی، حال فقط یک نسخه از «من» باقی مانده است، و روی بقیه من های احتمالی خط بطلان کشیده شده است.

ولی این من مرده که دستش از کیهان دیگر کوتاه شده، به عنوان یک مفهوم در دفتر دانشمند ما وجود دارد. دانشمند ما هرگاه بخواهد می تواند تمام حوادث و اعمال مرا استخراج کند، و مشاهده کند که اعمال من چه تأثیری در احتمالات کیهان گذاشته اند. جالب آنکه هرچه زمان به جلو می رود، و روی احتمالات اضافی خط بطلان کشیده می شود، این مفهوم من هم توسعه می یابد و پیشرفت می کند. همانطور که گفتم دانشمند ما بر اساس علوم امروزی، فقط می تواند احتمال حوادث را پیش بینی کند. پس زنجیره اعمال من، خودش به سرانجامهای متعددی می تواند بیانجامد. با گذشت زمان، از تعداد احتمالات در رابطه با اعمال من کاسته می شود، حتی با اینکه من مرده ام.

پس طبق قانون عمل و عکس العمل، نتیجه اعمال من، مدام مفهوم من را در کیهان تغییر می دهد، و وجود من کاملاً به اعمال خود من وابسته است. سوره 74 المثدر:

كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ﴿۳۸﴾
هر كسى در گرو دستاورد خويش است (۳۸)

همانطور که دیدید، «من» بعد از مرگم، به صورت یک مفهوم، به صورت یک احتمال انجام شده، در کیهان باقی می مانم. با اینکه من فیزیکی دیگر وجود ندارد، ولی مفهوم من باقی است، و دانشمند فرضی ما، هرگاه بخواهد می تواند این «من» را بر اساس آخرین تحولات کیهان تشریح کند. این من، تا جاییکه به جهان مادی مربوط می شود، با تأثیراتش در کیهان تعریف می شود. در واقع این مفهوم، موازی با تأثیرات مادی اش است.

ممکن است بگویید که این من دیگر درک و ادراکی ندارد تا از نتیجه اعمال خوشحال یا ناراحت شود. در پاسخ تنها می توانم بگویم که این من، همانقدر با «حقیقت» در ارتباط است که «من فیزیکی قبل از مرگ» در ارتباط بود. و من فیزیکی قبل از مرگ هم، همانطور که این من غیر فیزیکی و مفهومی با نتیجه اعمال در ارتباط است، با نتیجه اعمالش در ارتباط بود. از دید دانشمند فرضی که به آن اشاره کردم، مفهوم این من، چه قبل از مرگ و چه بعد از آن، فرقی نمی کند، و کلاً با تأثیرش در کیهان تعریف می شود و در طول زمان تغییر می کند.

«من» برای همیشه در حقیقت هستی ریشه خواهد داشت و مدام در حال تحول خواهد بود، چرا که نتیجه اعمال او، یعنی تأثیر او در کیهان برای همیشه باقی است. و تنها راه دانشمند فرضی ما برای شناخت این من، این است که نتیجه اعمال و تأثیرات او در کیهان را بررسی و مطالعه کند.

چیزی که گفتم تنها بررسی نتیجه اعمال و ارتباط آن با موجودات عامل در سطح ماده بود، به همین دلیل اصلاً نمی توانم برای شما دلیلی بیاورم که چرا «منِ بعد از مرگ» باید از بعضی نتایج اعمال «وضع بهتری» پیدا کند، و از بعضی دیگر «وضع بدتری» بیابد. بر اساس این نتیجه اعمال و تأثیرات، بهشت و جهنم فرد پدید می آید. راز آن آیه قرآن که می فرماید آتش به کافران احاطه دارد در همین است. کافران، چه آنها که زنده اند، و چه آنها که مرده اند، به یک اندازه با تأثیراتشان در کیهان مرتبطند. تنها تفاوت زنده بودن با مردن این است که شخص قبل از مرگ هنوز می تواند در کیهان تأثیر بگذارد. ولی وجود او به صورت مفهومی، یکسان است.

برای اهل ایمان همین حجت که ردپای بهشت و جهنم (در گروی اعمال خویش بودن) و حیات (موجود بودن) پس از مرگ، در عالم ماده، و در آخرین تئوری های علمی که صرفاً به ذات جهان ماده می پردازد موجود است کافی است. کافی است تا به راه دین قدم گذارند، و حکمتی را که پیامبر (ص) به آن اشاره فرموده، بچشند.

همانطور که از قبل اشاره کردم، چیزی که گفتم اصلاً دلیل شخصی من برای ایمان به بهشت و جهنم و حیات پس از مرگ نیست. من اصولاً آن منطق و علمی را که شما تقریباً می پرستید دور انداخته ام. آن منطق برخاسته از «عقل معاش» است، و فقط به درد امور دنیوی می خورد. ادامه در پست بعدی...


به دو نکته اشاره می کنم:
1-شما حرف از قانون عمل و عکس العمل زدید.
طبق قانون سوم نیوتون:
"هرگاه جسمی به جسم دیگر نیرو وارد کنید آن جسم به اندازه ی همان نیرو و در خلاف جهت آن به جسم اول نیرو وارد می کند."
این یکی از قدیمی ترین قوانین فیزیکی است.
امروزه مسلمانان این قانون فیزیکی را تبدیل به فلسفه کرده اند!
در حقیقت آنان با استفاده از یک استدلال استقرایی این چنین به یک نتیجه ی فلسفی رسیده اند!
این نوع نتیجه گیری غلط است.تبدیل قوانین فیزیکی به فلسفه این چنین!
خود همین قانون سوم نیوتون کلی شرط و نکته داره که با توجه به آن ها می فهمیم که قانون سوم نیوتون(یا همان عمل و عکس العمل) هیچ ربطی به یک فلسفه ی علمی نداره!
اما اصل عدم قطعیت هایزنبرگ که اولین بار من در علم شیمی آنرا مشاهده کردم و حالا هم سر از فلسفه هم درآورده!
خب میشه گفت اظهارات این دوست عزیز درسته! ولی هیچ ربطی به دین نداره!
در کتاب "پندار خدا" در همان قسمتی که براهین دئیست ها را رد می کند می گوید که این دلایلی که دئیست ها برای اثبات خدا گفتند هیچ ربطی به خدای توانا،خدای قادر و .... نداره.
اما برهان رد من:
هر انسانی بر آینده ی جهان تاثیر می گذارد.این تاثیر خواسته و ناخواسته می تواند مثبت و منفی باشد.
یکی بمب هیدروژنی می سازد.
تاثیر این فرد بر جهان زیاد است.این شخص می تواند هم باعث از بین رفتن جهان و هم باعث بقای جهان شود! به این صورت که از آن بمب به انرژی جوش هسته ای برسند!
گاهی شخصی اشتباه می کند و باعث انفجار نیروگاه چرنوبیل می شود!
حالا گاهی شخصی اشتباه می کند و باعث حادثه ی یازده سپتامبر می شود.
و گاهی هم کسی اشتباه می کند و باعث جنگ جهانی دوم می شود.

اما در جهان دینی اشتباه گناه نیست!
پس دین نمی تواند جلوی حوادث تلخ جهان را بگیرد.
یعنی بهشت و جهنم کافی نیست.

در حادثه ای که باعث انفجار نیروگاه چرنوبیل شد
نظریه ی کارل مارکس اشتباه بود.
شوروی به وجود آمد.نیروگاه چرنوبیل بر اثر اشتباه منفجر شد.
این حادثه بر جهان تاثیر گذاشت.

هواپیماهای زیادی در ایران سقوط کردند.

به نظر تو آیا "بهشت و جهنم" می تواند برای جهان کارساز باشد یا "اثبات و ارزش" یا همون به قول شما منطق!؟
در اینجا دو جواب پیش میاد:
1-"بهشت و جهنم" همراه منطق!
2-فقط منطق

با توجه به توضیحات من "اثبات و ارزش" یا به قول شما منطق می تواند جای بهشت و جهنم را نیز بپوشاند.(به نظر من)

atomization;39170 نوشت:
بالاخره من از دین اسلام خارج شدم.سرگذشتش مفصله و من بعد ها میگم.
موضوع:هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد(و به دنبال آن دین بی کاربرد می شود)

"یادمه یه وقتی یه صحبت در مورد بهشت و جهنم شد

یکی پرسید: چرا خداوند با اینکه میدونسته فلان انسان به بهشت میره و فلان انسان به جهنم باز انسان ها را در این دنیا قرار داده؟

باز سوال پیش اومد چرا خدا بهشت و جهنم را آفریده؟
باز سوال پرسید پس چرا کشورهایی مثل سوئد (سوئد 85% مردمش بی خدا هستن) کارهای خوب انجام می دهند با اینکه بهشت و جهنم ندارند!(مثلآ نظم دارند،علم دارند،دزدی و جنایت در اونجا کم تر از ایرانه! و غیره)

با سلام آقای atomization و تشکر از همه دوستان:Gol:

البته برای شما که هموطن و برادر دینی ما هستید، آنهم از یک خانوادۀ مذهبی، این اتفاق البته اگر واقعی باشد با این سرگذشتی که از خودتون نوشتید و به این سرنوشت گرفتار اومدید. باعث تأسفه،(که انشاء الله واقعی نیست و گمانم تنها برای ایجاد یک فضای بحث و گفتمان طراحی شده،)

نوشته های زیر تنها، خطاب به کسانی است که از مسیر نورانیت و حقیقت دین خارج شده اند ...

دوست عزیز


باید بدانی؛ در طول تاریخ، این داستان همیشه بوده و ادامه خواهد داشت.

گفت: پسر نوح با بدان بنشست/ خاندان نبوتش گم شد

این مقدمه نتیجه ای جز این نخواهد داشت...

کسیکه بدون تقویت پایه های اعتقادی و شناخت فلسفۀ آفرینش جهان و انسان، با هر ره گم کرده ای بنشینید و دل به هر سرگردانی بدهد عاقبتش جز این نیست.

من و تو که از پسر نوح به مرکز نور و خانۀ وحی نزدیکتر نیستیم، پدران ما کجا و نوح نبی کجا ...

و البته از این دست نمونه ها کم نیستند. و تو تنها کسی نیستی که از فطرت و حقیقت درونی ات با وسوسۀ خناسان وسوسه گر و شیاطین جن و انس، فاصله گرفتی.


و نیز بدان؛ ثمرۀ خواندن هر اندیشۀ ناصوابی،(چنانکه خود در گفته هایت اشاره کردی) پیش از استواری بر صراطی که فطرت پاک و عقل سلیمت ترا بدان می خواند همین است. (تردید، وسوسه و در آخر خروج از دین).


وقتی فلسفۀ آفرینش و هستی را به درستی درک نکنی، مبدأ و معاد و آغاز و آنجامت را نمی شناسی و راهی را که باید به سوی آن سرانجام (صراط مستقیم) حرکت کنی از بیراهه ها باز نمی شناسی.


چون راهت را به درستی نشناسی، راهنمایان راه را نیز نخواهی شناخت، به هر راهی و با هر مدعی رهنمائی و هادی ای همسفر می شوی، و هزار و یک گرفتاری دیگر ...


در حالیکه اگر مسیر حقیقی که همان صراط مستقیم وصول الی الله است را بشناسی، وارد جادۀ ایمن کلمة "لا اله الا الله" شدی یعنی همان حصن و حصاری که خدا خود به انسان معرفی کرده است.


و در این مسیر، برنامه هایت، هدف هایت، خط مشی ات، دوستانت، خوراکت، خوابت، استراحتت و حتی کتاب هائی که می خوانی، نظم و تعین پیدا می کنند. از هر امری که تو را از هدف نهائی ات که وصال به حضرت دوست است باز دارند پرهیز می کنی و به آنها که تو را به مقصود نزدیک تر می کنند تن می دهی و این یعنی عبودیت ...


و اما مطالبی را که در آن متن طولانی و بدون پایه و دلیل و تنها در قالب یک ساختمان بدون پی و بنیان، گفتی و سرودی، نه در قالب سؤال بود ؟؟؟ که تنها به هم بافته هائی نامتناسب از همه جا و هیچ کجا بود ...

خودت طرح موضوع کردی و مقدمه چینی ای با صغری و کبرایی ناقص و در نهایت نتیجه گیری و قضاوتی شخصی؟؟؟ نمی گویم ناعادلانه؟؟؟ چرا که نمی دانم اصلاً به عدالت اعتقاد داری یا نه؟؟؟ چرا که سخنانت در رد قیامت و معاد و پاداش و جزا گویای عدم اعتقاد توست؟؟؟

نا گفته نماند:

و اگر سؤال می پرسیدی و در طلب حقیقت بودی، به اقتضاء بحث، پاسخ از هر شیوه و طریق مورد پسندت (عقل، نقل و فطرت) به قدر کفایت موجود بود و در توان دوستانت، کارشناسان و کاربران فرهیختۀ سایت.

وقتی وجود بهشت و جهنم را با مقدمۀ ناقصت رد می کنی ؟؟؟

نمی گوئی که به خدا اعتقاد داری یا نه؟ آیا عدل الهی را باور داری یا خیر؟

فاش نمی سازی که حقیقت عدالت را بعنوان یک انسان، به ندای فطرتت پذیرفته ای یا نه؟

و برایمان نمی گویی که آیا این دنیا با آنهمه ظلم و ستمی که در غرب و غربیان و اندیشه شان که تو سنگشان را بر سینه می زنی جائی برای تحقق عدالت واقعی هست یا خیر؟

و باز بدلیل جهل و اختلاط اندیشه ات با اندیشۀ وسوسه گران، نمی دانی که خلقت انسان نه بخاطر آنست که خدا گروهی را به بهشت و گروهی را به جهنم داخل سازد؟ فلسفۀ خلقت انسان، نزدیکی و تقرب انسان به خدا و اتصاف به صفات الهی و خدائی شدن است.

و اگر بهشت و جهنمی هست، در حقیقت اثر اعمال خود انسان است، انسانی که به اختیار و انتخاب خود، راه هدایت و ضلالت را بر می گزیند ...

آیا این دو گروه انسان ها برابرند؟ آیا عادل و ظالم باید حسابشان یکی باشد؟ و نباید هیچ حساب و کتابی که بین حق و باطل را تمییز دهد برپا شود؟

و هزاران سؤال دیگر که می تواند تو را به حقیقت خلقت و فلسفۀ آفرینش رهنمون سازد. (افلا تتفکرون) ...

و اگر اینهمه را روشن کنی، پاسخ برای سؤالات تو بسیار است.

داستان تو را همچون قایق سواری می بینم که در دل شب طوفانی پشت به ساحل، به سوی دریا و به استقبال امواج می رود، و در این حال، از ساحل نشینان نیز طلب استمداد و کمک می کند.

و همچون خانه ای که پشت به خورشید می سازی و از فقدان نور شکایت می کنی ...

و و و ....

و باید بدانی که نظیر تو در تاریخ اسلام، کم نبوده اند، کسانی که علیرغم اعتقاد درونی به حقیقت دین و خدا و رسالت محمد (ص) و حقیقت معاد، دل به وسوسه های شیاطین و خواهش های نفسانی شان دادند و از راحتی و آسایش دنیا (متاع قلیل) را بر سعادت آخرت (دار القرار) ترجیح دادند.

و چه بسیار نبی اکرم (ص) اندوه این افراد و گروه ها را می خورد که چرا ایمان نمی آورند و از حقیقت گریزانند،

می دانی که به تحقیق رسول خدا دلسوزترین و مهربان‏ترین مردم بود. لذا خدای تبارک و تعالی فرمود برای شما پیغمبری از خودتان آمد که...با مؤمنان دلسوز و مهربان بود.(13)

اما در جریان هدایت و رسالت، تا آنجا پیامبر غم امت را می‏خورد که گاه جان پیامبر در معرض خطر قرار می‏گرفت.


«فلعلّک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا»(کهف، آیه 6) گوئی می‏خواهی به خاطر اعمال آنان خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند.


و در سوره شعراء آيه 3 و 4 مي‏خوانيم "لعلک باخع نفسک الا يکونوا مؤمنين ان نشأ ننزل عليهم من‏السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين"؛ گوئي مي‏خواهي خود را هلاک کني که چرا اينها ايمان نمي‏آورند، غم مخور ما آنها را آزاد قرار داده‏ايم و اگر بخواهيم آيه‏اي از آسمان فرو مي‏فرستيم که گردنهايشان بي‏اختيار در برابر آن فرود آيد.

وقتی خداوند به پیامبر رحمتش، با این بیانات، دستور به آرامش و پرهیز از اندوه و غصه، نسبت به گمراهی این گروه می دهد، تکلیف ما و پیروان آن رسول رحمت روشن است.

در هر صورت اگر حقیقتاً در یک فضای کاملاً منطقی و دوستانه، مایل به کشف حقیقت و طلب راه هدایت و نور، بودی، قبل از آنکه به اندیشه و دانسته های شخصی ات در بارۀ آنها قضاوت کنی.

از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن ...

موفق باشید ...:roz:

تک تک به همه ی پست ها پاسخ میدم.

بینام;39222 نوشت:
بگذارید خاطره ای تعریف کنم. روزی داشتم بچه به بغل (برادر زاده ام) در خیابان راه می رفتم. در آن زمان منطق من این بود که اگر قرار است بمیرم، پس به استقبال آن می روم. به همین دلیل هیچگاه احتیاط نمی کردم، و معمولاً از زیر ساختمانهای خراب که احتمال سقوط آجر در آنها هست بدون هیچ هراسی رد می شدم. اسمش را گذاشته بودم راضی بودم به رضای خداوند. البته چنین دیدگاهی از سر جهل بود. خلاصه اینکه به چنین ساختمانی رسیدم، ناگهان ندایی در ذهنم شنیدم که گفت راهت را کج کن، از این ساختمان آجری سقوط می کند. من مخالفت کردم. دوباره تکرار شد. مخالفت کردم. بعد گفت که تو می دانی که خواهی مرد، پس اگر راه را کج نکنی خود کشی است. باز مخالفت کردم. فکر می کردم ندا زائیده فکر من است. بعد این ندا با حالتی عصبانی، و وهشتناک درخواستش را تکرار کرد چنان که ترس تمام وجود مرا فرا گرفت. راهم را کج کردم، و با کمال تعجب دیدم که درست کنارم آجری سقوط کرد. البته فکر کنم این اتفاق از برکت حضور برادر زاده ام بود، و هدف نجات او بود، نه من.

حال از شما می خواهم که با «منطق» و «علم» این اتفاق را توجیه کنید. این فقط یک اتفاق بود که چون تجربه شخصی ام بود آن را گفتم تا به واسطه های متعدد به گوش شما نرسد که در کذب بودن آن شک کنید.

در حقیقت، اتفاقات خیلی بزرگتری می افتند. چه غده های سرطانی که ناپدید می شوند. چه افراد فلجی که دوباره راه می روند، به طوری که پزشکان انگشت به «دهان» می مانند.

علم و منطقی که نتواند این چیزها را توجیه کند کامل نیست، و دل بستن به آن جز گمراهی و زیان هیچ به بار نیاورد. فکر کن پسر جان. اگر اشتباه نکنم جایی گفتی که 17 ساله ای. هنوز خیلی زود است که فلسفه زندگی خودت را طراحی کنی.

از من نصیحت، همه چیز را رها کن، قرآن را بخوان و به آن عمل کن. هدایت خواهد آمد. :gol:

در ضمن، به تمام خوانندگانی که این پست را خواندند با عرض معذرت قصد جسارت ندارم، ولی اگر فکر می کنید که منظور من از دانشمند فرضی خدا بود، تقریباً هیچ چیز پست مرا نفهمیدید. دانشمند فرضی که به آن اشاره کردم، صرفاً یک دانشمند فرضی بود که بر اساس نظریه های علمی روز تحلیل می کرد.

با تشکر فراوان

یا حق


ممکن است که شما شنیده باشید که بعضی ها مدعی می شوند که وحی به آنها رسیده! یا به آنها چیزی الهام شده!
می توانم بگویم که وقتی یک فکری سریع به ذهن انسان می رسد و انسان آنرا به زبان می آورد و بعد احساس می کند که گویی آن اندیشه به او الهام شده.
خود بنده بعضی چیزها در زندگی به من الهام شده و بعد فهمیدم غلط است و اشتباه کردم و آن اندیشه به من لطمه زد!
زبان شناسان می گویند:
یک اندیشه ابتدا در زبان و سپس در گفتار می آید.
زبان-گفتار
وقتی آن اندیشه به گفتار تبدیل می شود و مدتی صرف می شود و انسان فراموش می کند که فکر خودش بوده.بنابراین می پندارد که به او الهام شده.
یک جای دیگر هم شنیده بودم که فکر انسان سریع کار می کند و ...
به منم اون قدیما وحی میشد ولی بعضی وقتا دیدم اون وحی ها حتی به ضررم تموم شد تا اینکه با استفاده از این نکات علمی به غلط بودن آن پی بردم!

بینام;39222 نوشت:
بگذارید خاطره ای تعریف کنم. روزی داشتم بچه به بغل (برادر زاده ام) در خیابان راه می رفتم. در آن زمان منطق من این بود که اگر قرار است بمیرم، پس به استقبال آن می روم. به همین دلیل هیچگاه احتیاط نمی کردم، و معمولاً از زیر ساختمانهای خراب که احتمال سقوط آجر در آنها هست بدون هیچ هراسی رد می شدم. اسمش را گذاشته بودم راضی بودم به رضای خداوند. البته چنین دیدگاهی از سر جهل بود. خلاصه اینکه به چنین ساختمانی رسیدم، ناگهان ندایی در ذهنم شنیدم که گفت راهت را کج کن، از این ساختمان آجری سقوط می کند. من مخالفت کردم. دوباره تکرار شد. مخالفت کردم. بعد گفت که تو می دانی که خواهی مرد، پس اگر راه را کج نکنی خود کشی است. باز مخالفت کردم. فکر می کردم ندا زائیده فکر من است. بعد این ندا با حالتی عصبانی، و وهشتناک درخواستش را تکرار کرد چنان که ترس تمام وجود مرا فرا گرفت. راهم را کج کردم، و با کمال تعجب دیدم که درست کنارم آجری سقوط کرد. البته فکر کنم این اتفاق از برکت حضور برادر زاده ام بود، و هدف نجات او بود، نه من.

پاسخ شما کاملآ روشن است.شما از همان ابتدا تصمیم غلطی گرفتید!

بینام;39222 نوشت:

در حقیقت، اتفاقات خیلی بزرگتری می افتند. چه غده های سرطانی که ناپدید می شوند. چه افراد فلجی که دوباره راه می روند، به طوری که پزشکان انگشت به «دهان» می مانند.


در جایی دیگر که بحث بین یک شخص آته ایست(بی خدا) و نئیست های مسلمان بود یکی همین حرف شما را مطرح کرده بود (البته کامل تر)
آن شخص آته ایست هم گفت:
"خدا یک توهم تاریخی است که انسان های جاهل گذشته برای توجیه پدیده ها از آن کمک می گرفتند!
منم صد بار این چیزا رو شنیدم.دنبال توجیه علمی آن هستم.ببین شما هم دارین از دلایل جاهلانه گذشتگان کمک می گیرید!"
علاوه بر این اندیشه هایی است مبنی بر انرژی درمانی و استفاده از آهنربا و ... به هر حال در اینصورت اگر این روش ها هم جواب بدهد دیگر به دلایل متافیزیکی ربطی پیدا نمی کند!

رضا;39224 نوشت:
[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]دوست گرامی مطلبی که گذاشتید تکرار پست قبلی شما بود !!
[=Century Gothic]که خیلی هم منطقی به شما پاسخ داده شده بود !!!
[=Century Gothic]که ادامه ندادید!

[=Century Gothic]ببخشید تنبلی کردم ادامه بدم:khandeh!: ولی همه ی جواباتون به نظرم اشتباه بود:khandeh!:
رضا;39224 نوشت:

[=Century Gothic]دوست گرامی شما حتی در مورد عکسی که برای آواتار خود انتخاب کردید تحقیق نکردید !خب یادم است وقتی کمی از بیوگرافی ان را برای شما گذاشتم گفتید که بطور اتفاقی این عکس را پیدا کردید!!
[=Century Gothic]این نتیجه چه چیزیست!!؟
[=Century Gothic]شما قدرت تحقیق یک شخص را که بشناسید که بجز اینکه هنر پیشه میباشد دارای چه انحرافاتی است!![=Century Gothic]ندارید ؟!

[=Century Gothic]بهتر از اونو پیدا نکردم.ولی خب فرض کن اینجا هم داره فیلم بازی می کنه! :khandeh!:
[=Century Gothic]
رضا;39224 نوشت:
چگونه به خود اجازه میدهید با چند جمله ناقص و بی پایه قادر مطلق را زیر سوال ببرید !!؟!

[=Century Gothic]جرات اندیشیدن داشته باش!
[=Century Gothic]"کانت"
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]به علاوه من سوال کردم.
[=Century Gothic]شما هم که دیگه نمیخواین آزادی بیان منو محدود کنید تا اینکه من هیچوقت جوابم را نگیرم!
[=Century Gothic]چرا در انگلستان ریچارد داوکینز این دانشمند و روشنفکر انگلیسی میتونه کتاب "پندار خدا" رو بنویسه ولی در ایران هیچکس جرات حرف زدن را نداشته باشه.حالا هرچن ما به اون صورتی دانشمند نداریم.ولی آدمای روشنفکری مث سروش هستن که حالا ایده هایی رو مطرح و بعد به شدت سرکوب میشوند؟
این کتابا رو بهت پیشنهاد می کنم بخونی:
A communist manifesto
The god virus
the portable atheist
god is not great
the illusion of god
the cosmos
the selfish gene
enemies of reason
the root of all evil
The rise and fall of the third reich
plato's republic
blind watchmaker


[=Century Gothic]

رضا;39224 نوشت:

[=Century Gothic]اما در مورد خارج شدن شما از دین !!
[=Century Gothic]باید بگویم که مشکل اساسی شما این است که [=Century Gothic]فکر میکنید هرچه را که مطرح میکنید درست است!؟و منطقی!؟

[=Century Gothic]بلاخص وقتی در مبانی دینی مطلب میگذرد بدون تخصص و تحقیق از نوشتار خود دفاع میکنید!
[=Century Gothic]بی پایه و اصول !!


[=Century Gothic]باسه ی اینکه بفهمیم ایده مون چقدر درسته باید اولآ ببینیم چقدر با عقل خودمون جور در میاد.ثانیآ اگر فیزیکی بود باید دارای اثبات تجربی باشد.و اگر فیزیکی یا جزو علوم تجربی نبود با بحث کردن با دیگران(اینو من پیشنهاد میکنم) ایده مونو چک کنیم.
[=Century Gothic]
رضا;39224 نوشت:

[=Century Gothic]بنده خوب یادم میاید که در مطلب همجنس گرایی حدودا ۱۲۰ منبع پزشکی معتبر در جهان گذاشتم (از لحاظ علمی)!!

[=Century Gothic]آخرش هم یک شخص هم جنس باز اومد و گفت که فلان پزشک که در انگلستان تحصیل کرده اینو گفته.
[=Century Gothic]منتها باز میگم مطلب شما اینو می رسوند که علم به طور قطع در مورد هم جنس گرایی به نتیجه ای نرسیده!(با توجه به وجود محافظه کاران مذهبی:Khandidan!:)
[=Century Gothic]بدون اینکه هم جنس بازی درمانی داشته باشه!
[=Century Gothic]حالا در مورد من نمی دونم خودم دوگانه گرا هستم یا هم جنس گرا.البته خدای نکرده من هرگز تا حالا خودم رو به "sex" آلوده نکردم.
[=Century Gothic]منتها من دوس ندارم که هم جنس گرا باشم.منتها در ذهنم هر کاری که می کنم می بینم باز به جنس مخالفم کمتر علاقه دارم.خودم رو با دگرجنس گراها مقایسه می کنم ولی می بینم که با آنها فرق دارم.
[=Century Gothic]امیدوارم که هم جنس گرا نباشم.اصلآ دوس ندارم.:Ghamgin:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
رضا;39224 نوشت:

[=Century Gothic]در آخر هم این دعای زیبا را از صحیفه سجادیه میگذرم !

[=Century Gothic]نيايش آن حضرت در پناه جستن به خدا از شرّ بدي‌ها

[=Century Gothic]خدايا، پناه مي‌برم به تو از شورِ آزمندي، و تنديِ خشم، و چيرگي حسد، و كم طاقتي و ناخرسندي از روزي مقدّر، و تندخويي و زياده‌روي در لذت جويي، و پا فشاري بر باطل،
[=Century Gothic]و پيروي هواي نفس، و سرپيچي از راه راست، و فرو رفتن در خواب غفلت، و كوششِ بيش از نياز، و برگزيدن باطل به جاي حق، و پافشاري بر گناه، و كوچك نماييِ خطا، و بزرگ نماييِ طاعت.

[=Century Gothic]پناه مي‌برم به تو از به خود نازيدنِ توانگران و خوار شمردن درويشان و بد رفتاري با زير دستان و ناسپاسي در حقّ آن كس كه به ما نيكي كرده است.

[=Century Gothic]خدايا، به تو پناه مي‌برم از ياري كردن ستمگر و خوار داشتن ستم ديده و درخواستِ چيزي كه حقّ ما نيست و ندانسته سخن گفتن.

[=Century Gothic]و به تو پناه مي‌بريم از اين كه در دل خيال فريب كسي را بپروريم و شيفته‌ي كردار خود شويم و آرزوهاي دور و دراز كنيم.

[=Century Gothic]به تو پناه مي‌بريم از بد سرشتي و ناچيز شمردنِ گناهانِ كوچك و اين كه شيطان بر ما چيره شود، يا روزگار ما را بيچاره و تيره روز گرداند و يا پادشاهي بر ما ستم ورزد.

[=Century Gothic]به تو پناه مي‌بريم از اسراف كردن و نيافتن روزي به مقدار نياز.
[=Century Gothic]به تو پناه مي‌بريم از سرزنش دشمنان، و نيازمندي به همانندِ خود، و زندگي در سختي، و مردن بي‌توشه‌ي آخرت.

[=Century Gothic]به تو پناه مي‌بريم از بزرگ‌ترين حسرت، و سنگين‌ترين ناگواري و بدترين تيره‌بختي و بد سرانجامي، و نا اميدي از پاداش نيك. و فرود آمدن عذاب.

[=Century Gothic]خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به رحمتِ خود، من و همه‌ي مردان و زنان با ايمان را از آنچه گفته شد، در امان دار، اي مهربان‌ترين مهربانان.:Sham:


منم نیومدم اینجا که بگم میخوام زندگی سرشار از گناه را انتخاب کنم.
کار بد بده!
اگه کسی دزدی کنه باید مجازات بشه!
اگه کسی قتل انجام بده باید مجازات بشه.
اگه کسی کار بد انجام بده در نزد من منفور است.این تئوری های من این معنی رو نمیده که ما باید به فکر کارهای زشت باشیم.بلکه رسیدن به یک چیز والاتر و زندگی کمال تر!
وگرنه خیلی چیزها رو همون حقوق بشر گفته و من حامی حقوق بشر هستم.
اگر صهیونیست ها آنرا رعایت نکنن محکومن.
اگر هر کشوری آنرا رعایت نکند محکوم است.

رضا;39304 نوشت:
[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]در مورد روح گفتی.)
خب من به روح اعتقادی ندارم.با یک نفر یه مناظره ای کردم جوابشو برات کپی پیست می کنم میذارم.
یکم درهمه ببخشید.این نظرات منو یه دوست دیگم که آته ایسته هستش.
"من به روح اعتقاد ندارم چون که براش اثباتی ندارم!
دلایلی که برام باسه ی اثبات روح بهم دادن قابل پذیرش نیست!
ما به بیست سال قبل بر می گردیم و باسه ی گذشته ی خودمون افسوس می خوریم.
اطلاعات در مغز ما ذخیره شده اند و حال به اون اطلاعات وقتی که بعد از بیست سال می نگریم با توجه به اینکه ایده های ما تغییر کرده اند ارزش های ما تغییر کرده اند ما افسوس می خوریم.
ارزش چیست؟
پس از مدتی که ما کاری را انجام می دهیم و از انجم آن کار لذت می بریم کم کم آن کار آن چنان برای ما مهم جلوه می کند که حتی حاضریم برای تحقق آن کار جونمون هم فدا کنیم (اگه کسی بخواد جلوی تحقق آن کار را بگیرد)!
به این کار یا چیز ارزش می گوییم.
مثلآ حجاب برای یک کسی ارزش است.بی خدایی برای waffen ارزش است!
برای یه آدمی آزادی ارزش است.
انسان ها ممکن است دارای ارزش های متفاوتی باشند.مثلآ یکی حجاب براش ارزش است و از بی حجاب ها بدش می آید!
من فکر می کنم که روح همان ارزش است.مهم اینه که شخص چه ارزش هایی داشته باشد.آیا ارزش هایی مخالف دین دارد؟ نماز خواندن باسش یک چیز تحجر آمیز است؟اگر این طور باشه (یعنی نما یک کار تحجر آمیز باسش باشه!) اون فرد ارزش های دینیش ضعیف شده.
در عوض دل به چیز هایی می بندد مثلآ سکس!
این شخص ارزش دینی عفافش دچار مشکل شده در نتیجه قرآن میگه روحش ناپاک است!

حالا با توجه ه توضیحات من به نظرت روح وجود داره؟
اون چیزی هم که تحت عنوان رویاهای صادقه و خواب و اینا میگن هم قابل قبول نیست! چون خواب حاصل چیزهایی است که در مغز اتفاق می افته!
در مورد خواب و رویا به طور کامل با علم قابل توجیه هستش به نظر من!
دیدن حوادث آینده در رویا یعنی خیال پردازی،پیش بینی و .....
مغز انسان وقتی چیزی رو که قبلآ دیده دوباره می بیند اگه دقیقآ به همون شکل باشه خیلی سریع و قوی عمل می کند در صورتی که چیز هایی که وارونه و تغییرهایی یافته باشند رو کند تر و ضعیف تر به خاطر می آورد.
خلاصه هر چیزی رو ممکنه یه جور دیگه دیده باشه و حال به شکلی دیگر بیاد بیاره !
دیدن یک گل در یک جایی و دیدن گلی شبیه همون گل در یک کوه!
هزار بار وجود روح رو گفتید و هزار بار بنده توضیح دادم... بیاید ثابت کنید روح وجود داره و یک 10 دلیل علمی برای اثبات اون بیارید... بنده اثبات میکنم که روح وجود نداره و هزار کتاب علمی برای شما میارم... چیزی به نام روح وجود نداره... تمام اونچه حس میکنید... همه و همه نتیجه ی فعالیت مغز شما هست... لطفا زمانی که مطلبی رو مینویسید از کلمه ی "این رو علم ثابت کرده" استفاده نکنید مگر اینکه واقعا اون رو علم ثابت کرده باشه و شما هم بتونید اون "علم" رو تکه ازش رو حداقل اینجا برای ما بیارید... من هم در این مورد مطالعه کردم و میدونم که علم هرگز همچین چیزی رو در مورد روح نگفته و روحی وجود نداره... تنها چیزی که هست تفکر انسان هست...
اینکه شما گریه میکنید یا میخندید یا افسرده میشید یا دلتنگ نتیجه ی فرامین مغز شما به بدن و در نتیجه آزاد شدن مواد و هورمون های مختلف هست و اینکار باعث میشه بالانس شیمیایی بدن به هم بخوره و سیستم عصبی پیام ها رو به مغز برگردونه و در نتیجه شما واکنش های متفاوتی رو میگیرید... روح چیه اینجا ؟
و باز هم برهان نظم... همون فلسفه های پوسیده ی قدیمی دین... همون سنگر های قدیمی... بسیار خوب... برهان نظم... از نظر علمی نظمی در جهان وجود نداره... برهان نظم هم حتی از دید فلسفی مدت ها پیش رد شده... کافیه تنها برید و یک جست و جو در اینترنت بکنید... یه برید چندتا کتاب در این زمینه بخونید اگر با مطالب کوتاه اینترنتی ارضا نمیشید...
در ضمن نگاه شما به مسئله ی وجود جهان کاملا غلطه... هیچ کس نگفته این جهان یک اتفاق بوده و وجود ما اتفاق هست... شما دارید 13.7 میلیارد سال وجود جهان و تغییرات فیزیکی و شیمیایی رو "اتفاق" میخونید... ولی به راحتی میتونید بپذیرید که موجودی نامرئی که نه جرم داره و نه حجم و نه نور بیاد و در 6 روز همه ی اینها رو بی دلیل به وجود بیاره در صورتی که موجودی کامل و بی نیازه ؟
شما به بنده میگید که اگر چیزی رو علم هنوز نتونسته ثابت کنه در موردش حرف نزن... بسیار خوب... حرف نمیزنم... شما این چیزهایی رو که میگی میتونی حتی یکیش رو اثبات کنی ؟ اونطور که علم وجود اتم رو اثبات کرد ؟ یا حتی الکترومغناطیس رو ؟
بنده عرض کردم بیایید ببینیم چرا دین در هر زمان در هر جایی که به اجرا در میاد به سمت فساد میره... شما مثل کسی که اصلا مطب رو نخونده دارید باز هم به همون سنگر های قدیمی عقب نشینی میکنی...
بنده گفتم این ایدئولوژی ها هم مشکل داشتند... با این حال بشر تونست با اونها کنار بیاد... چطور با دین نمیتونه ؟ مشکل از بشره ؟ یا از دین ؟ بیایید این رو بررسی کنیم...
یعنی شما به دین نیاز داری برای اینکه همسایه رو آزار نکنی و به پدر مادر احترام بگذاری ؟ یا دزدی و قتل و تجاوز نکنی ؟
میدونی بزرگ ترین قاتلان دنیا افراد بسیار دین داری بودند که به دین خودشون تعصب داشتند ؟ واقعا آیا ما به دین نیاز داریم تا به ما بگه که باید انسان باشیم ؟
آیا شما خودت در این حد از درک نیستی که بتونی بد رو از خوب و درست رو از غلط تشخیص بدی ؟
مگر من که بی خدا هستم تمام این کاراها رو میکنم ؟ خیر...
مسئله اینه که چیزهایی که شما برای خوب بودن دین آوردید رو خود ما انسان ها هم میفهمیم و میتونیم اونها رو هم عملی کنیم بدون اینکه جلوی موجودی که وجود نداره خم و راست بشیم... این مطالبی رو که شما اینجا به عنوان خوبی های دین بهشون اشاره کردی رو حقوق بشر هم بهش اشاره کرده و خیلی هم دقیق تر و بهتر از دین اسلام هستند... اجازه ی سوئ استفاده رو هم به کسی نمیده... برعکس دین... و از شما هم نمیخواد غلام حلقه به گوش موجودی نامرئی باشید... چرا اون رو به جای دین نیاریم ؟

شما و خیلی های دیگه همه ی اینها رو میگید و این گفته ها هر بار با هر کسی که دین دار بوده در بحث ها گفته شده و همه ی اونها هم دقیقا تنها یک سری حفره ها و فلسفه هایی برای فرار دارند... "پس اگر تکامل درسته چرا هنوز شامپانزه ها هستند ؟"... "پس اگر بیگ بنگ درسته بگو ببینم اون اولین اتم از کجا اومده ؟ ها ؟"... "پس اگر شما راست میگید بگو ببینم این همه معجزات قرآن از کجا اومده ؟"... "پس این نظم جهان از کجا اومده ؟"...
این افراد یا واقعا از مسائل بی اطلاع هستند... یا میخواهند چیزهایی رو که هست مخفی کنند و بحث رو به سمتی بکشند که به نفعشون هست... هزاران هزار دلیل برای درست بودن یک فکت علمی رو نادیده میگیرند و تنها به یک مشکل اون اشاره میکنند و سعی دارند اینطوری خودشون یا بعضا دیگران رو قانع کنند...
نوشته اصلی توسط Canopus
خب عزیز میشه بگی چرا حیوانات باهوشی نظیر میمون که دارای عقل و شعور هستن این اطلاعات مغزی رو بازیابی نمیکنن .....مورد دیگر از اثبات روح خواب هستش ....گذر از مکان در هنگام رویا....گاهی میشه ما جایی رو میبینیم و فکر میکنیم که چقدر این صحنه برامون آشناست قبلا یه جایی دیدمش ...با اینکه اصلا نیومدیم تا حالا اونجا....یا اینکه دیدن حوادث آینده تو حالت رویا ....اینا برای آتئیستا بدون توضیح هستند

شما بر اساس کدوم شواهد و مطالعات بر روی مغز میمون ها دارید میفرمایید که اونها خواب نمیبینند ؟ چطور فکر میکنید که اونها اطلاعات رو باز یابی نمیکنند ؟
مگر نمیدونید که شبیه سازی خواب ابتدا برای اولین بار در فرانسه روی موش ها (حتی نه شامپانزه ها) و بعد روی میمون ها و بعد انسان ها انجام شد ؟
در مورد Dejavu باید خدمتتون عرض کنم که مغز این توانایی رو داره که با توجه به چیزهایی که انسان ها میبینند برخی مسائل و مکان ها و مکالمات رو شبیه سازی کنه... در نتیجه شما بعدا فکر میکنید که این مکالمه یا مکان رو قبلا دیدید در صورتی که هرگز در اونجا نبودید... ذهن شما قبلا چیزی شبیه به این مکان رو شبیه سازی کرده بوده...

جالب اینجاست که شما کسانی رو که به خدا اعتقاد ندارند رو طوری میبینید انگار ما مردمی ناتوان هستیم... نه عزیز دل... مسئله اینجاست که چیزی که شما اون رو "توضیح" میدونید به هیچ وجه یک توضیح نیست... توهم و خیالی هست که شما برای خودتون ساختید... اینکه شما انتخاب کردید که هر چیزی رو که توان توضیحش رو ندارید به خدا یا روح یا هرچیز دیگری که نمیتونید وجودش رو اثبات کنید ربط میدید به هیچ وجه توضیح نیست... بنده و تمام کسان دیگری هم که به خدا اعتقاد ندارند میتونند مثل شما برای هر چیزی دلیلی مافوق بشری بیارند... ولی ما انتخاب کردیم که چنین نکنیم تا زمانی که با دلیل و توضیح واقعی از وجود اون با خبر باشیم... "

صدیق;39331 نوشت:
[/] با سلام آقای atomization و تشکر از همه دوستان:Gol:

البته برای شما که هموطن و برادر دینی ما هستید، آنهم از یک خانوادۀ مذهبی، این اتفاق البته اگر واقعی باشد با این سرگذشتی که از خودتون نوشتید و به این سرنوشت گرفتار اومدید.باعث تأسفه،(که انشاء الله واقعی نیست و گمانم تنها برای ایجاد یک فضای بحث و گفتمان طراحی شده،)

نوشته های زیر تنها، خطاب به کسانی است که از مسیر نورانیت و حقیقت دین خارج شده اند ...

دوست عزیز


بله حقیقتش اینه که من در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم.
خیلی های دیگه هم اینطور بودن.بطوری که من یه دوست آته ایست داشتم که اونم در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود.الآن بی خدا هستش!

صدیق;39331 نوشت:
[/]
و نیز بدان؛ ثمرۀ خواندن هر اندیشۀ ناصوابی،(چنانکه خود در گفته هایت اشاره کردی) پیش از استواری بر صراطی که فطرت پاک و عقل سلیمت ترا بدان می خواند همین است. (تردید، وسوسه و در آخر خروج از دین).

نه من این حرف شما را قبول ندارم.من به خودم اجازه می دم تا در مورد هر چیزی تفکر کنم و هر چیزی را بخوانم.

صدیق;39331 نوشت:
[/]
وقتی فلسفۀ آفرینش و هستی را به درستی درک نکنی، مبدأ و معاد و آغاز و آنجامت را نمی شناسی و راهی را که باید به سوی آن سرانجام (صراط مستقیم) حرکت کنی از بیراهه ها باز نمی شناسی.

چون راهت را به درستی نشناسی، راهنمایان راه را نیز نخواهی شناخت، به هر راهی و با هر مدعی رهنمائی و هادی ای همسفر می شوی، و هزار و یک گرفتاری دیگر ...

در حالیکه اگر مسیر حقیقی که همان صراط مستقیم وصول الی الله است را بشناسی، وارد جادۀ ایمن کلمة "لا اله الا الله" شدی یعنی همان حصن و حصاری که خدا خود به انسان معرفی کرده است.

و در این مسیر، برنامه هایت، هدف هایت، خط مشی ات، دوستانت، خوراکت، خوابت، استراحتت و حتی کتاب هائی که می خوانی، نظم و تعین پیدا می کنند. از هر امری که تو را از هدف نهائی ات که وصال به حضرت دوست است باز دارند پرهیز می کنی و به آنها که تو را به مقصود نزدیک تر می کنند تن می دهی و این یعنی عبودیت ...
).


فعلآ که من مدعی این هستم که راه من بهتر از راه دین است! و انسان با پیمودن راه دین بیشتر دچار اشتباه و گمراهی میشود!
صدیق;39331 نوشت:
[/]
و اما مطالبی را که در آن متن طولانی و بدون پایه و دلیل و تنها در قالب یک ساختمان بدون پی و بنیان، گفتی و سرودی، نه در قالب سؤال بود ؟؟؟ که تنها به هم بافته هائی نامتناسب از همه جا و هیچ کجا بود ...

خودت طرح موضوع کردی و مقدمه چینی ای با صغری و کبرایی ناقص و در نهایت نتیجه گیری و قضاوتی شخصی؟؟؟ نمی گویم ناعادلانه؟؟؟ چرا که نمی دانم اصلاً به عدالت اعتقاد داری یا نه؟؟؟ چرا که سخنانت در رد قیامت و معاد و پاداش و جزا گویای عدم اعتقاد توست؟؟؟
).


من از شما میخواهم که بگید کدام یک از قسمت های تئوری بنده اشتباست.چرا با دلیل ذکر نمی کنید؟!
صدیق;39331 نوشت:
[/]

نا گفته نماند:

و اگر سؤال می پرسیدی و در طلب حقیقت بودی، به اقتضاء بحث، پاسخ از هر شیوه و طریق مورد پسندت (عقل، نقل و فطرت) به قدر کفایت موجود بود و در توان دوستانت، کارشناسان و کاربران فرهیختۀ سایت.

وقتی وجود بهشت و جهنم را با مقدمۀ ناقصت رد می کنی ؟؟؟

نمی گوئی که به خدا اعتقاد داری یا نه؟ آیا عدل الهی را باور داری یا خیر؟

فاش نمی سازی که حقیقت عدالت را بعنوان یک انسان، به ندای فطرتت پذیرفته ای یا نه؟).


خدا را قبول دارم.با عقل و فلسفه ی خودم پذیرفتم.گفتم که من یک دئیست هستم
صدیق;39331 نوشت:
[/]

و برایمان نمی گویی که آیا این دنیا با آنهمه ظلم و ستمی که در غرب و غربیان و اندیشه شان که تو سنگشان را بر سینه می زنی جائی برای تحقق عدالت واقعی هست یا خیر؟).


تو همون کتاب "پندار خدا" هم به همه ی اینها پاسخ داده.دین باعث بسیاری از جنایات در طول تاریخ است!
اگر دین نبود جنگ فلسطین و اسراییل هم نبود.
اگر دین نبود 11سپتامبری نبود.
و خیلی چیزای دیگه!
صدیق;39331 نوشت:
[/]

و باز بدلیل جهل و اختلاط اندیشه ات با اندیشۀ وسوسه گران، نمی دانی که خلقت انسان نه بخاطر آنست که خدا گروهی را به بهشت و گروهی را به جهنم داخل سازد؟ فلسفۀ خلقت انسان، نزدیکی و تقرب انسان به خدا و اتصاف به صفات الهی و خدائی شدن است.).


شما در این موارد چه فکر می کنید؟
ثابت کن که خلقت انسان به دلیل تقرب به دستگاه الهی است!
من برات ثابت می کنم که انسان فطرتی خداجو ندارد!
!
صدیق;39331 نوشت:
[/]

و باید بدانی که نظیر تو در تاریخ اسلام، کم نبوده اند، کسانی که علیرغم اعتقاد درونی به حقیقت دین و خدا و رسالت محمد (ص) و حقیقت معاد، دل به وسوسه های شیاطین و خواهش های نفسانی شان دادند و از راحتی و آسایش دنیا (متاع قلیل) را بر سعادت آخرت (دار القرار) ترجیح دادند.

و چه بسیار نبی اکرم (ص) اندوه این افراد و گروه ها را می خورد که چرا ایمان نمی آورند و از حقیقت گریزانند،

می دانی که به تحقیق رسول خدا دلسوزترین و مهربان‏ترین مردم بود. لذا خدای تبارک و تعالی فرمود برای شما پیغمبری از خودتان آمد که...با مؤمنان دلسوز و مهربان بود.(13).).


استغفرالله حاج آقا دارن به من چه تهمت هایی میزنن.
خدا در اسلام گفته است که بسیاری از اقوام گذشته را مجازات کرده.یک مرد میتواند با چند زن ازدواج کند.حضرت خضر یک بچه رو به دلیل بی خدایی به قتل رساند! :Ghamgin: کشتن هم جنس بازها با مجازات سنگسار.خدای ضد زن ضد هم جنس گرا!



اینم لینک کتاب پندار خدا:
http://www.4shared.com/document/LLSp...?cau2=403tNull

امید وارم به سوال من جواب بدید.
هم چنین امیدوارم که آقای "رضا" جواب پست خصوصی منو بده!

atomization;39297 نوشت:
سبک تحلیل من این چنین است:(my style) 1-منطقی(همراه با دلیل) 2-بی طرف 3-سکولار

بسم الله الرحمن الرحیم
دوست عزیز شما در سیر بحث خود اشاره کردید که منطقی سخن میگویید .بسیاری افراد فکر میکنند که منطقی اند در حالی که اگر اندک توجهی به کتب منطقی ابتدایی داشته باشند به وضوح متوجه غیر منطقی بودن سخن خود می شوند که یا مقدماتشان مطابق با واقع نیست و یا نتیجه گیری درستی نتوانستند بگیرند .بنابر این صرف ادعای منطقی بودن نمی توان منطقی استدلال کنید .دلایل شما باید مطابق قوانین منطقی که برآمده از عقل محض است باشد.
نکته دیگر فرمودید بی طرف هستید ،بی طرفی در مباحث علمی نتیجه بخش نیست و به مطلوب نمی رساند.بالاخره باید یا طرف حق باشید با دلیل و یا باطل با دلیل.
مبانی سکولار نیز با کمی فحص در کتب مربوطه که بسیار نیز هست از منظر عقل و نقل مردود دانسته شده.

نکته حائز اهمیت اینکه در سخنتان اشاره کردید که در قیامت به خدا می گویید چون دلیل بر درستی اسلام نیافتم مرا خواهد بخشید

معلوم می شود شما هم خدا را قبول دارید و به بخشش او امیدوار و هم به قیامت ایمان دارید. میتوانم بپرسم چطور خدا و قیامت و بخشش او را ثابت میکنید؟

زمزم;39370 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
دوست عزیز شما در سیر بحث خود اشاره کردید که منطقی سخن میگویید .بسیاری افراد فکر میکنند که منطقی اند در حالی که اگر اندک توجهی به کتب منطقی ابتدایی داشته باشند به وضوح متوجه غیر منطقی بودن سخن خود می شوند که یا مقدماتشان مطابق با واقع نیست و یا نتیجه گیری درستی نتوانستند بگیرند .بنابر این صرف ادعای منطقی بودن نمی توان منطقی استدلال کنید .دلایل شما باید مطابق قوانین منطقی که برآمده از عقل محض است باشد.
نکته دیگر فرمودید بی طرف هستید ،بی طرفی در مباحث علمی نتیجه بخش نیست و به مطلوب نمی رساند.بالاخره باید یا طرف حق باشید با دلیل و یا باطل با دلیل.
مبانی سکولار نیز با کمی فحص در کتب مربوطه که بسیار نیز هست از منظر عقل و نقل مردود دانسته شده.

نکته حائز اهمیت اینکه در سخنتان اشاره کردید که در قیامت به خدا می گویید چون دلیل بر درستی اسلام نیافتم مرا خواهد بخشید

معلوم می شود شما هم خدا را قبول دارید و به بخشش او امیدوار و هم به قیامت ایمان دارید. میتوانم بپرسم چطور خدا و قیامت و بخشش او را ثابت میکنید؟


یه سری بزن به وبلاگم

atomization;39339 نوشت:
[/][/]
ببخشید تنبلی کردم ادامه بدم:khandeh!: ولی همه ی جواباتون به نظرم اشتباه بود:khandeh!:



با سلام
دوست گرامی در مقوله منطق نظر شخصی مطرح نیست!!
استدلال شما چی بوده!!؟بدون جواب گذاشتن!!؟
اینو در ان تاپیک برای شما نوشتم اما دقت نکردید!!

پس انسان، برای کشف حقیقت و مصون ماندن از خطای درتفکر،
نیازمند و محتاج به یک سلسله اصول و قواعد عام و فراگیر است که او را در همه جا راهنمایی کند و مانع از گمراهی وی در تفکر گردد.

atomization;39339 نوشت:
[/][/]بهتر از اونو پیدا نکردم.ولی خب فرض کن اینجا هم داره فیلم بازی می کنه! :khandeh!:

چقدر جالب و با منطق شما نزدیک که میگوید بهتر از این پیدا نکردید!!
نخیر دوست عزیز بنده فکر نمیکنم که فیلم بازی میکند بنده عکسهای مستهجل این بازی گر را برای مجلات همجسگرایی تداعی میکنم!!!

atomization;39339 نوشت:
[/][/]باسه ی اینکه بفهمیم ایده مون چقدر درسته باید اولآ ببینیم چقدر با عقل خودمون جور در میاد.


حالا این عقل چگونه اندیشه کنه دیگه مهم نیست!!از نظر شما!!
میشه کمی راجع به ابزارهای شناخت صحبت کنید!!؟

atomization;39339 نوشت:
[/][/]آخرش هم یک شخص هم جنس باز اومد و گفت که فلان پزشک که در انگلستان تحصیل کرده اینو گفته.
منتها باز میگم مطلب شما اینو می رسوند که علم به طور قطع در مورد هم جنس گرایی به نتیجه ای نرسیده!(با توجه به وجود محافظه کاران مذهبی:khandidan!:)
بدون اینکه هم جنس بازی درمانی داشته باشه!
حالا در مورد من نمی دونم خودم دوگانه گرا هستم یا هم جنس گرا.البته خدای نکرده من هرگز تا حالا خودم رو به "sex" آلوده نکردم.
منتها من دوس ندارم که هم جنس گرا باشم.منتها در ذهنم هر کاری که می کنم می بینم باز به جنس مخالفم کمتر علاقه دارم.خودم رو با دگرجنس گراها مقایسه می کنم ولی می بینم که با آنها فرق دارم.
امیدوارم که هم جنس گرا نباشم.اصلآ دوس ندارم.:ghamgin:[/


قرار شد که حداقل در گفتار خود صادق باشیم!!
اگر لازمه که لینک گفتارها را بگذارم!!
تا جوابها را باهم مقایسه کنیم!!!

رضا;39375 نوشت:

با سلام
دوست گرامی در مقوله منطق نظر شخصی مطرح نیست!!
استدلال شما چی بوده!!؟بدون جواب گذاشتن!!؟
اینو در ان تاپیک برای شما نوشتم اما دقت نکردید!!
پس انسان، برای کشف حقیقت و مصون ماندن از خطای درتفکر،
نیازمند و محتاج به یک سلسله اصول و قواعد عام و فراگیر است که او را در همه جا راهنمایی کند و مانع از گمراهی وی در تفکر گردد.

درسته.که اتفاقآ دین نباید باشه.چون خود قرآن غیر منطقی هستش!
چون که برای همه ی گفته هاش دلیل نیاورده! به قول شما طبیعی هم است!


رضا;39375 نوشت:

حالا این عقل چگونه اندیشه کنه دیگه مهم نیست!!از نظر شما!!
میشه کمی راجع به ابزارهای شناخت صحبت کنید!!؟

چرا مهمه.اینطور که من میبینم باید از (atomization style) استفاده کنه!


میشه بهم بگید شغل و تحصیلات شما چیه؟

atomization;39339 نوشت:
[/]

این کتابا رو بهت پیشنهاد می کنم بخونی:
A communist manifesto
The god virus
the portable atheist
god is not great
the illusion of god
the cosmos
the selfish gene
enemies of reason
the root of all evil
The rise and fall of the third reich
plato's republic
blind watchmaker

.


[=Century Gothic]
با سلام
یادم به حرف مرحوم شریعتی افتاد که میگفت!!
یک زمانی میگفتند کتاب بخوان!!کتاب خواندن بسیار مفید است!
اما حالا اینقدر کتابهای نادرست در جهان وجود دارد که دیگر نمیشود به کسی توصیه کرد کتاب بخوان!!
بلکه باید گفت چه کتابی را میتوان خواند و چه کتابی را نمیتوان!!
در مورد توصیه ممنونم !!
اما اگر شما این کتابها را خواندید !!و این گونه دالیلو منطق میاورید!!:Labkhand:
که فکر نکنم بنده علاقه ای به خواندن اینجور کتابها داشته باشم!!
تا قرآن خداوند است!!
تا نهج البلاغه امیر المومنین است!!
تا مثنوی مولانا است!!
و تا کتابهای با ارزش در مذهب حقه شیعه است بنده فکر نکنم نیازی به اینجور کتابها داشته باشم!!
یا حق

جناب atomization
1-ببينيد خدا به انسان قدرت اختيار داده كه راهشو انتخاب كنه و مي دونه كه انسان به بهشت ميره يا جهنم
اما اين از قبل تعيين شده نيست
كمي فكر ..................................................
2- يعني شما مي گيد كشوري مثل سوئد چون 85% آدماش بي خدا هستند نظم داره و جنايت كمتره و ...
واقعا اين با منطق جور در مياد؟
نه
اونا وجدان كاري دارن
كارايي كه تو دين ما گفته شده و بعضي از ما اونا رو انجام نمي ديم مثلا يه فرد سوئدي انجام مي ده هرچند با دين ما آشنا نيست
اگه مثلا تو سوئد يكي تو كارخونه ي ماشين سازي كار مي كنه اگه يه قطعه كه يه اشكال خيلي كوچولو داشت از اون رد نمي شه بي تفاوت
ولي اين جا اگه اين طور بشه اون قطعه بين قطعه هاي درست پيدا ميشه. چرا؟ چون كارگر و كاركن نمي دونه واسه چي كار مي كنه فقط مي دونه حقوق مي خواد و براش زندگي كسي كه سوار اين ماشين مي شه مهم نيست

اسلام مي گه كتاب بخونين
حالا تو سوئد بچه ها رو از همون كودكي با كتاب بزرگ مي كنن و هر فردي تو سوئدحدود 2 تا 5 ساعت متوسط كتاب مي خونه
حالا تو كشور ما واقع گرايانه نگاه كنيم متوسط مطالعه چقدر هست؟
كمي فكر ....................................................
يه چيز ديگه
يكي كه خيلي با نظمه و مرتبه پس حتما به خدا اعتقاد نداره؟ اتفاقا تو دين ما به نظم خيلي تاكيد شده.
همه جا چه اين جا و چه تو سوئد آدماي منظم و نامنظم هست
منتها اونجا اونا حقيقت نظم و فوايدش رو درك كردن ولي ما نه

چرا چون بعضي از ما به بعضي دستورات دين عمل نمي كنيم پايه و اساس دين و خدا رو زير سوال مي بريم ؟
كمي فكر ...................................................

فرض كنيم بهشت و جهنم وجود نداشته باشه
حالا ما كه به دين اعتقاد داريم خب ضرر كه نمي كنيم
روزي 5 تا نماز خونديم
يه ماه سال رو روزه گرفتيم (كه روزه براي بدن واقعا مفيده و علم اينو ثابت كرده)
و...

اما حالا اومديم و بهشت و جهنم وجود داشت
شما چه ضرري مي كني؟
.....................................
كمي فكر ..........................................................

يه پيشنهاد
شما به يكي كه فلسفه رو خوب ميدونه مراجعه كنيد
چون من ميشناسم جووني رو كه ديگه داشت خدارو انكار مي كرد (منتها هنوز از اسلام خارج نشده بود) كه با يه فلسفه دان صحبت كرد و كاملا به وجود خدا پي برد .

« در لحظاتي كه هيچ استدلالي براي تو قابل قبول نيست
تو در جهت استدلال آنچه كه حتي به آن اعتقاد نداري بكوش
شايد جرقه اي خورد در فكرت
شايد استدلالي بر آنچه كه اعتقاد نداري بيابي
كه برايت قابل قبول باشد»

يه توصيه ديگه هم دارم
شما جناب atomization
اگه معاني قرآن رو بخوني
شايد بهت كمك كنه
يادت باشه دين و علم در يك جهت هستند اگر
به دستورات دين عمل كنيم
و از علم در استدلال دين استفاده كنيم

سلام علیکم

ارزش یک انسان در اسلام و کلا در ادیان الهی تعریف شده است لذا از طاها و صدیق گرامی تمنا دارم حوصله به خرج بدهند .

من قبلا این حرفها را شنیده ام.

یعنی بهشت و جهنم کافی نیست.

در حادثه ای که باعث انفجار نیروگاه چرنوبیل شد
نظریه ی کارل مارکس اشتباه بود.
شوروی به وجود آمد.نیروگاه چرنوبیل بر اثر اشتباه منفجر شد.
این حادثه بر جهان تاثیر گذاشت.

هواپیماهای زیادی در ایران سقوط کردند.

به نظر تو آیا "بهشت و جهنم" می تواند برای جهان کارساز باشد یا "اثبات و ارزش" یا همون به قول شما منطق!؟
در اینجا دو جواب پیش میاد:
1-"بهشت و جهنم" همراه منطق!
2-فقط منطق

با توجه به توضیحات من "اثبات و ارزش" یا به قول شما منطق می تواند جای بهشت و جهنم را نیز بپوشاند.(به نظر من)

یک مبادله نظری هم با یکی از مبلغین اوشو و کریشنا مورتی داشتم که آدرسش

http://www.mortiviaeslam.blogfa.com/post-2.aspx
در بخش نظرات است

اگر منظور نظر شما این تفکر است بفرمائید تا ادامه بدهم.

یاحق

سلام

atomization;39297 نوشت:
2-در آن دنیا من به خدا می گویم که ای خدا من با علم و عقل خودم به ابن نتیجه رسیدم که اسلام غلط است. در اینصورت احتمالآ خدا مرا خواهد بخشید.زیرا که من از روی لج بازی و بدون علم که کافر نشدم.


همينكه پذيرفتيد كه احتمال وجود بهشت و جهنمي در قيامت خواهد بود و شما رفتار خود را براي خدا چنين توجيه خواهيد كرد تا به آن بهشت احتمالي برويد ، كافي خواهد بود در بطلان تمام استدلال هاي شما مبني بر عدم وجود بهشت و جهنم

مي دونيد چرا ؟؟!

چون كه بر هيچ عاقلي پوشيده نيست كه وقتي احتمال وجود چيزي را بدهد نمي تواند آن را انكار كند .

من از شما تعجب ميكنم كه با اين همه ادعا چطور به اين مطلب نرسيديد .

در ضمن اگر خداوند در پاسخ ادعايي شما ( در آن دنیا من به خدا می گویم که ای خدا من با علم و عقل خودم به ابن نتیجه رسیدم) بفرمايند كه من مي دانستم بعضي از چيزهايي را كه شما آنها را علم مي پنداريد ؛ چيزي جز جهل مركب نيست و چون عقول شما از فهم همه چيز بر نمي آيد ؛ به همين دليل براي شما پيامبراني را گسيل داشتم تا شما را راهنمايي كنند و اصولا ديني را كه براي شما در نظر گرفتم براي همين بود كه به شما جهت بدهد تا مسير صحيح را كشف كنيد ؛ چه پاسخي براي خدا خواهيد داشت. ؟؟

منتظر پاسخ شما مي مانم

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

atomization;39297 نوشت:
منظور شما از قوانین الهی قوانینی مثل برده داری،حقوق زنان و ... نیز هست! آن هم قوانینی که برای بشر امروزه ناکافی است.

ظاهرا مطالعات شما اونقدر قد نمي ده كه بتوني برسي به اين مطلب كه برده داري قانون خدا نبوده بلكه خدا در دين راهكارهايي را جهت برچيده شدن اين قانون اشتباه بشري فراهم ديده تا انسانها براي هميشه آزاد باشند مانند اينكه براي لغزشهاي مختلف آزاد كردن يك برده را كفاره آن دانسته

در مورد حقوق زن نيز اسلام بالاترين حقوق را برايش در نظر گرفته كه هيچيك از قوانين بشري به زن اينقدر عنايت ندارد .

مواردي را كه فكر مي كنيد حقوق زنان ناديده گرفته شده بيان كنيد تا با اندك توضيحي براي شما اثبات كنيم كه اتفاقا به حقوق آنها توجه شده و نگاه شما به آن اشتباه است.

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

نقل قول:

یادم میاد یکی به من گفت که" خدا را با علم نمی توان شناخت.بلکه باید با دل بشناسی!"
من به او خندیدم و گفتم:"خدا را نباید با دل شناخت.آن چیزی که تو شناختی یک توهم است.خدا را باید از روی فلسفه شناخت!"
نمی دانم این بی ربط با گفته ی شما هست یا نه!

من هم به شما می خندم و می گویم «خدا را باید با دل شناخت. علم مادی دستش از حقیقت هستی کوتاه است.»

نقل قول:

مخالفم.نیروی نفسانی و احساسات انسان یکی از موهبت های الهی است که باید به وسیله ی آن به سعادت برسیم.که البته باید این احساسات در مسیر درستی به کار برده شود.

مخالفم. هرچه دل انسان بیشتر مشغول دنیا باشد، احتمال شهود حقایق هستی کمتر می شود.

نقل قول:

من به شدت با حرف شما مخالفم.
اگر خوب اولین پست این تاپیکم را خوانده باشید می توانید به آن جواب دهید.
قسمت اول آنرا در همین اول این پست پاسخ دادم.اما قسمت دوم:
شما دارید کاری را با فشار انجام می دهیم.ولی من همان کار را با اثبات و ارزش.یا به قول شما منطق!
جلوتر به شما ثابت می کنم که این معنویت چیست.خود من هم این را قبلآ داشتم!

نمی دانم منظور شما از انجام کار با فشار چیست. کدام کار؟ کدام فشار؟ اگر منظورتان عبادت و غیره برای کسب معنویت است، من که فشاری حس نمی کنم. چه طور شما از خوردن یک غذای لذیذ لذت می برید. من هم از خواندن نماز لذت می برم. من شک دارم چیزی که شما قبلاً داشتید و نامش را معنویت گذاشته بودید، حقیقتاً معنویت بوده باشد. وگرنه کارتان به اینجا نمی کشید. الله اعلم.

نقل قول:

به دو نکته اشاره می کنم:
1-شما حرف از قانون عمل و عکس العمل زدید.
طبق قانون سوم نیوتون:
"هرگاه جسمی به جسم دیگر نیرو وارد کنید آن جسم به اندازه ی همان نیرو و در خلاف جهت آن به جسم اول نیرو وارد می کند."
این یکی از قدیمی ترین قوانین فیزیکی است.
امروزه مسلمانان این قانون فیزیکی را تبدیل به فلسفه کرده اند!
در حقیقت آنان با استفاده از یک استدلال استقرایی این چنین به یک نتیجه ی فلسفی رسیده اند!
این نوع نتیجه گیری غلط است.تبدیل قوانین فیزیکی به فلسفه این چنین!
خود همین قانون سوم نیوتون کلی شرط و نکته داره که با توجه به آن ها می فهمیم که قانون سوم نیوتون(یا همان عمل و عکس العمل) هیچ ربطی به یک فلسفه ی علمی نداره!

کدام نوع نتیجه گیری؟ من فقط گفتم که هر کاری بکنیم زنجیره ای در کیهان ایجاد می کند که تا آخرین لحظه عمر کیهان ادامه خواهد داشت. این دقیقاً همان چیزی است که قانون عمل و عکس العمل می گوید. از شما که دم از منطق می زنید بعید است که بعد از خواندن مطلب من چنین برداشتهای بچه گانه ای از آن بکنید.

نقل قول:

اما اصل عدم قطعیت هایزنبرگ که اولین بار من در علم شیمی آنرا مشاهده کردم و حالا هم سر از فلسفه هم درآورده!
خب میشه گفت اظهارات این دوست عزیز درسته! ولی هیچ ربطی به دین نداره!
در کتاب "پندار خدا" در همان قسمتی که براهین دئیست ها را رد می کند می گوید که این دلایلی که دئیست ها برای اثبات خدا گفتند هیچ ربطی به خدای توانا،خدای قادر و .... نداره.

مگه من ربطش دادم به دین؟ من فقط از نظر علمی ثابت کردم که «من» به صورت یک مفهوم بعد از مرگ باقی می ماند و این مفهوم بسته به تأثیراتش مدام عوض می شود.

نقل قول:

اما برهان رد من:
هر انسانی بر آینده ی جهان تاثیر می گذارد.این تاثیر خواسته و ناخواسته می تواند مثبت و منفی باشد.
یکی بمب هیدروژنی می سازد.
تاثیر این فرد بر جهان زیاد است.این شخص می تواند هم باعث از بین رفتن جهان و هم باعث بقای جهان شود! به این صورت که از آن بمب به انرژی جوش هسته ای برسند!
گاهی شخصی اشتباه می کند و باعث انفجار نیروگاه چرنوبیل می شود!
حالا گاهی شخصی اشتباه می کند و باعث حادثه ی یازده سپتامبر می شود.
و گاهی هم کسی اشتباه می کند و باعث جنگ جهانی دوم می شود.

اما در جهان دینی اشتباه گناه نیست!
پس دین نمی تواند جلوی حوادث تلخ جهان را بگیرد.
یعنی بهشت و جهنم کافی نیست.

خیلی ببخشید، ولی تا به حال چیزی احمقانه تر و کوته بینانه تر از این در هیچ یک از بحثهایم (چه با غربی ها و چه با ایرانی ها) نشنیده بودم. اشتباه یعنی، کسی بدون سهل انگاری، و بدون نیت سوء، موجبات امری را فراهم کند. در ثانی، از کی تا حالا یازده سپتامبر و جنگ جهانی دوم اشتباه شده اند؟ اشخاصی با نیاتی سوء اعمالی را از روی اختیار انجام دادند. یعنی واقعاً به نظر شما هیتلر از نظر شرعی بیگناه است؟ تازه کی گفته اشتباه گناه ندارد؟ در خود قرآن آمده کسی که کس دیگر را بدون عمد بکشد، برای توبه خون بها بپردازد و غیره (سوره 4):

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللّهِ وَكَانَ اللّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿۹۲﴾
و هيچ مؤمنى را نسزد كه مؤمنى را جز به اشتباه بكشد و هر كس مؤمنى را به اشتباه كشت بايد بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت كند مگر اينكه آنان گذشت كنند و اگر [مقتول] از گروهى است كه دشمنان شمايند و [خود] وى مؤمن است [قاتل] بايد بنده مؤمنى را آزاد كند [و پرداخت‏خونبها لازم نيست] و اگر [مقتول] از گروهى است كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است بايد به خانواده وى خونبها پرداخت نمايد و بنده مؤمنى را آزاد كند و هر كس [بنده] نيافت بايد دو ماه پياپى به عنوان توبه‏اى از جانب خدا روزه بدارد و خدا همواره داناى سنجيده‏كار است (۹۲)

تازه در خود کشورهای غربی وقتی مدیری کارش را درست انجام دهد و کارنامه خوبی داشته باشد، اگر اشتباهی هم صورت گیرد، به او گیر نمی دهند. باید ثابت شود که سهل انگاری شده، تا گناهی به پای افراد نوشته شود.

نقل قول:

در حادثه ای که باعث انفجار نیروگاه چرنوبیل شد
نظریه ی کارل مارکس اشتباه بود.
شوروی به وجود آمد.نیروگاه چرنوبیل بر اثر اشتباه منفجر شد.
این حادثه بر جهان تاثیر گذاشت.

هواپیماهای زیادی در ایران سقوط کردند.

به نظر تو آیا "بهشت و جهنم" می تواند برای جهان کارساز باشد یا "اثبات و ارزش" یا همون به قول شما منطق!؟
در اینجا دو جواب پیش میاد:
1-"بهشت و جهنم" همراه منطق!
2-فقط منطق

با توجه به توضیحات من "اثبات و ارزش" یا به قول شما منطق می تواند جای بهشت و جهنم را نیز بپوشاند.(به نظر من)

اتفاقاً من در یک فروم خارجی بحثی راجع به این موضوع داشتم. منطق خالی هرگز نمی تواند جامعه را کنترل کند. مثالی می زنم:

من در خیابان راه می رویم، پولی پیدا می کنیم، کسی هم آن اطراف نیست، خدایی هم نیست. چرا نباید پول را بردارم؟ پاسخی منطقی بدهید. افرادی که با آنها بحث می کردم مدام می گفتند که این کار درست نیست. اگر همه این کار را بکنند، جامعه به هم می ریزد. ولی به قول قدیمیا یه شب که هزار شب نمی شه! حالا که عموم مردم پول یکدیگر را نمی دزدند، پس با این دزدی من چیزی از اجتماع کم نمی شود. تازه اون بابائی که پول را گم کرده هرگز نمی فهمد که پولش دزدیده شده. پس اصلاً تأثیری در جامعه نخواهد داشت. در ثانی، اصلاً از نظر منطقی (منطق بدون بهشت و جهنم و خدا)، چرا کسی باید نفع خودش را فدای جامعه کند؟

ولی خارجی ها قانع نشدند. پس مثال دیگری زدم. فرض می کنیم که فردی جلوی شما زانو زده، با چشمانی بسته (شما را نمی بیند و نمی شناسد). شما هم سلاحی دارید، که خیلی راحت و بدون زجر اون فرد را می کشد. به شما می گویند که اگر این فرد را بکشی، نجات پیدا می کنی، در غیر این صورت به وسیله مورچه های آدم خوار زنده زنده خورده می شوی! اگر راست می گویید از نظر منطقی (منطق بدون بهشت و جهنم و خدا) دلیلی بیاورید که چرا باید جان خود را فدای دیگری کرد. وقتی این را گفتم یکی از خارجی ها نظر من را علناً پذیرفت، و دیگران هم حسابی کم آوردند و کلاً سؤال من را نادیده گرفتند و باز حرف خودشان را زدند.

بله، در سیستم بهشت و جهنم، دلیل بسیار خوبی وجود دارد که جان خود را فدای دیگران بکنیم، حتی در موقعیتی مثل مثالی که زدم. ولی سیستم لامذهب، هرگز جامعه را در چنین شرایط بحرانی کنترل نمی کند.

ادامه در پست بعدی...

نقل قول:

ممکن است که شما شنیده باشید که بعضی ها مدعی می شوند که وحی به آنها رسیده! یا به آنها چیزی الهام شده!
می توانم بگویم که وقتی یک فکری سریع به ذهن انسان می رسد و انسان آنرا به زبان می آورد و بعد احساس می کند که گویی آن اندیشه به او الهام شده.
خود بنده بعضی چیزها در زندگی به من الهام شده و بعد فهمیدم غلط است و اشتباه کردم و آن اندیشه به من لطمه زد!
زبان شناسان می گویند:
یک اندیشه ابتدا در زبان و سپس در گفتار می آید.
زبان-گفتار
وقتی آن اندیشه به گفتار تبدیل می شود و مدتی صرف می شود و انسان فراموش می کند که فکر خودش بوده.بنابراین می پندارد که به او الهام شده.
یک جای دیگر هم شنیده بودم که فکر انسان سریع کار می کند و ...
به منم اون قدیما وحی میشد ولی بعضی وقتا دیدم اون وحی ها حتی به ضررم تموم شد تا اینکه با استفاده از این نکات علمی به غلط بودن آن پی بردم!

تا حالا برای من پیش نیامده است که حس کنم به من الهام شده، و غلط از کار در بیاید. وقتی که حقیقتاً به کسی الهام شود، او یقیناً می فهمد که این پیام الهی است و قطعاً درست است. چیزی که در آن شک باشد الهام نیست.

نقل قول:

پاسخ شما کاملآ روشن است.شما از همان ابتدا تصمیم غلطی گرفتید!

یعنی غلط بودن تصمیم من توجیه می کند که چرا چنین ندائی در ذهن من ایجاد شد؟

نقل قول:
در جایی دیگر که بحث بین یک شخص آته ایست(بی خدا) و نئیست های مسلمان بود یکی همین حرف شما را مطرح کرده بود (البته کامل تر)

نقل قول:

آن شخص آته ایست هم گفت:
"خدا یک توهم تاریخی است که انسان های جاهل گذشته برای توجیه پدیده ها از آن کمک می گرفتند!
منم صد بار این چیزا رو شنیدم.دنبال توجیه علمی آن هستم.ببین شما هم دارین از دلایل جاهلانه گذشتگان کمک می گیرید!"
علاوه بر این اندیشه هایی است مبنی بر انرژی درمانی و استفاده از آهنربا و ... به هر حال در اینصورت اگر این روش ها هم جواب بدهد دیگر به دلایل متافیزیکی ربطی پیدا نمی کند!

فقط من نمی دانم که چرا تمام این الهامات و شفاها معمولاً زمانی اتفاق می افتند که شخص به نوعی در فکر خدا و مناجات با اوست!

نقل قول:

تو همون کتاب "پندار خدا" هم به همه ی اینها پاسخ داده.دین باعث بسیاری از جنایات در طول تاریخ است!
اگر دین نبود جنگ فلسطین و اسراییل هم نبود.
اگر دین نبود 11سپتامبری نبود.
و خیلی چیزای دیگه!

من خیلی از مطالب مخالفان دین و خدا را خوانده ام، مطمئن نیستم که پندار خدا را خوانده ام یا نه. ولی فقط می خواستم بگم که فکر نکن که من چشم خودم را روی مخالفان می بندم تا مبادا ایمانم تباه شه. من دینم را با چشم باز دنبال می کنم. کورکورانه از چیزی پیروی نمی کنم. اگر به کل قرآن ایمان دارم و عمل می کنم، به این خاطر نیست که به قرآن احاطه کامل علمی پیدا کرده باشم. فقط موضوع این است که صحت قرآن برای من ثابت شده. وقتی که شخصی یا چیزی هیچگاه به شما ضرری نرسانده باشد، و همواره به شما خیر داده باشد، به او اطمینان می کنید و حرف بعدی او را هم بدون حجت می پذیرید. این حکم عقل و منطق است. حالا اگر ناگهان شروع به لنگ زدن کرد و ضرر زد و اشتباهات متعدد کرد، اونوقت میشه شک کرد. به همین دلیل، من هر حرفی را که بشنوم ولی با قرآن مغایرت داشته باشد، آن را قلباً نمی پذیرم، حتی اگر به ظاهر کاملاً منطقی باشد. خود قرآن دیر یا زود غیر منطقی بودن آن حرف را به من ثابت خواهد کرد (بر اساس تجربه میگم).

نه فقط قرآن، بلکه روایات هم همین طور هستند. مثلاً روایتی که امام صادق فرمود : «شیعیان ما اهل موسیقی نیستند.» من مطمئنم که این حرف در نظر شما از نظر منطقی غلط است. چرا که موسیقی آرامش بخش است، و کلاً حال آدم را عوض می کند. می تواند مفید باشد. ولی من به معنی این روایت رسیدم. برای اطلاع عرض می کنم که من خودم گیتار بلدم بزنم، یک آکوستک (سیم فلزی) و یک برقی دارم. از نظر سطح توانائی هم متوسط محسوب می شوم، و در گذشته خیلی تمرین کرده ام. این را گفتم که بدانید کاملاً با دنیای موسیقی آشنا هستم. ولی به تجربه متوجه شدم، شبی که گیتار بزنم (فرقی نمی کند چه آهنگی)، صبحش نمازم را نمی فهمم و حس معنوی که به آن اشاره کردم پدید نمی آید (یا خیلی کم پدید می آید). بله، منطقی که از آن پیروی می کنید قادر به پیش بینی این موضوع نیست. ولی امام معصوم که علم الهی دارد، این موضوع را می داند، و به عنوان یک حکم شرعی آن را مطرح می کند.

در انتها باید بگم که، ادعای شما درباره جنگ افروز بودن دین همراه با مثالهایی که زدید، کاملاً نشون می ده که چه دید بازی رو مسائل بین المللی دارید. من واقعاً از شما که ادعای منطق دارید تعجب می کنم. هر بچه 10 ساله ای که کمی از تاریخ معاصر رو بخونه و اخبار رو هم (هم اخبار داخلی هم خارجی) دنبال کنه و حرفهای سیاستمدارارو کنار هم بذاره می فهمه که اگه اسمی هم از دین تو جنگها مطرح می شه، فقط یه بهونس. واقعاً شما فکر می کنید که اگر دین نبود، اسرائیلِ نوعی ایجاد نمی شد؟ آمریکا به خاورمیانه قشون کشی نمی کرد؟ ایرانی ها و رمی ها نمی جنگیدند؟

درباره سطح منطق یک شخص، بر اساس حرفا و اعمالش قضاوت می شود. با توجه به این که شما اثبات من را درباره رد پای زندگی پس از مرگ به کلی نادیده گرفتید و استدلالهایی بی ربط در «به اصطلاح رد آن» آوردید، و نظر شما درباره دین و بروز جنگها، و تمایل شدید شما برای حمایت از پیروی از نفس، نشان می دهد که شما حقیقتاً دنبال منطق نیستید.

من خیلی با غربی ها بحث کردم. برای همین کاملاً از نظر روانشناسی با کسانی که به اصطلاح بر اساس منطق منکر دین می شوند آشنا هستم. انتظار داشتم در بحث با یک ایرانی رفتاری متفاوت ببینم، ولی باید بگم که شما دقیقاً مثل یک فرد بی مذهب غربی رفتار می کنید. با یک تفاوت، بیشتر اون غربی ها منطق قوی تری در دفاع از اعتقاداتشان داشتند. البته در آخر اکثرشون کم می آوردند. یادم می آید که یک بار در بحثی، سؤال مشخصی را پرسیدم ولی طرف به کلی اون را نادیده گرفت و به بحث ادامه داد. چندین بار پیاپی در طول بحث در چندین پست مختلف همان سؤال را، با فونتی درشت و رنگی متفاوت پرسیدم، ولی او باز هم آن را نادیده گرفت. از شما می پرسم، این یعنی چی؟

صحبتی که در این تاپیک با هم داشتیم مرا به یاد آیاتی از قرآن انداخت (سوره جاثیه):

وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۲۲﴾
و خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده است و تا هر كسى به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش يابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت (۲۲)

أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿۲۳﴾
پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‏اش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت‏خواهد كرد آيا پند نمى‏گيريد (۲۳)

بله، شما هوس خودتان را به خدایی گرفته اید، و منطق تنها توجیهی است برای آرام کردن وجدان. فرق من و شما این است که من وقتی چیزی خلاف قرآن می بینم، و منطقی در ردش ندارم، صبر می کنم تا پاسخ مربوطه را خود خدا به دلم بیاندازد. ولی شما عجول هستید، و در ضمن بدتان هم نمی آید که در انجام بعضی امور آزاد باشید، به همین دلیل قرآن را رها می کنید و به منطق ضد قرآن می چسبید.

من از سر وظیفه این حرفها رو زدم. شاید به فکر فرو برید و نیت حقیقی نظراتتان را مورد معاینه قرار دهید.

یا حق

atomization;39170 نوشت:
بالاخره من از دین اسلام خارج شدم.سرگذشتش مفصله و من بعد ها میگم.اینکه چطور اعجاز قرآنو رد کردم.البته من این موضوع را به هیچ کس حتی پدر و مادرم نخواهم گفت.چون میدونم که مجازاتش قتل منه! :Ghamgin:
فقط در اینجا میگم که شاید من به دین بازگردم.
تنها راه بازگشت من اینه که شما این تئوری منو رد کنید.
قبلآ هم گفتم ولی شما کوتاهی کردید.

موضوع:هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد(و به دنبال آن دین بی کاربرد می شود)



با سلام

البته این مباحث خیلی عمیق و مفصل در اعتقادات ما مورد بحث قرار گرفته که بنده خیلی اجمالی و با بیان ساده و روان و بدون تکلف برای شما ذکر می کنم.

در صورتی که مایل باشید مفصل آنرا می توانید در کتب کلامی و اعتقادی مطالعه کنید:

ر.ک:
1. عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی ج 1 و 2.
2. آموزش عقاید، آیت الله مصباح یزدی 3 جلدی.
3. گنجینه معارف، 3 جلدی.

و یا اگر مایل بودید در فضائی مستقل، بصورت جزء به جزء به بحث بنشینیم.

پاسخ به سؤال اول:

خوب شما که بدون هیچ مبنا و دلیلی و تنها با یک مقدمه،(هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد) سریع نتیجه گیری می کنید که پس (دین بی کاربرد می شود) ...؟؟؟

آیا خودتان با نگاه به این مطلب به عدم وجود بنیان و دلیل در موضوع تان پی نمی برید.

خوشبختم که وجود خدا را قبول دارید، و قطعاً خدای حکیم و عادل و واجد همۀ صفات کامله و مطلقه مدنظرتان است. (انشاء الله)

و این کار ما و شما را بسیار راحت می کند...

می گویید بهشت و جهنمی وجود ندارد ؟؟؟

خوب با همین پیش فرض شما نقش خداوند، وضعیت جهان و مافیها را بررسی می کنیم:

اول) خداوندی که حکیم است، جهان و انسان را بدون هیچ برنامه و غایتی آفریده و به انسان قدرت و اختیار داده تا هر کاری که باب میل و طبعش است در جهان انجام دهد ؟؟؟

دوم) خداوند حکیم، انسان را آفریده و علاوه بر اختیار، انتخاب، قدرت، توانائی و استعداد های لازم، برنامه ها و دستوراتی را برای رشد و تکامل انسان از طریق انبیاء فرستاده اما زندگی انسان به همین دنیا ختم می شود و هیچ حساب و کتابی در پیش نیست؟؟؟

سوم) گروهی از انسان ها در دنیا بر اساس فطرت پاکشان و دستورات الهی، صادق و راستین زندگی می کنند و گروهی با نفس زیاده خواهشان راه کفر و تباهی و ظلم و ستم را در پیش می گیرند و به دستورات الهی پشت می کنند اما در نهایت همه و همه می میرند و مرگ پایان همه چیز است؟؟؟

و ده ها پیش فرض این چنینی که می توان به تصویر کشید ؟؟؟

آیا این پیش فرض ها که دنیا را پایان کار بداند و آخرت و حساب و کتاب و پاداش و عقاب (بهشت و جهنم) را نفی کند، با حکمت و عدالت خداوند هستی بخش منافات ندارد؟ آیا تصور کار عبث و بیهوده و ظلم و بی عدالتی در اراده و افعال خداوند، تصوری باطل نیست و آیا عدم وجود قیامت و بهشت و جهنم، با توجه به فلسفۀ آفرینش، نقض غرض در خلقت نیست ؟؟؟



آیا این فرض، با عدل و حکمت و صفات خداوند سازگارتر نیست که:

خداوند انسان را برای رسیدن به کمال و سعادت ابدی آفرید و جهان و مافیها را بستر آن و در خدمت انسان قرار داد، حکمت خداوند اقتضاء می کرد که برای رسیدن انسان به سر منزل سعادت، راهنمایانی را با دستورالعمل ها و برنامه های هدایت، بسوی بشریت بفرستد (ارسال رسل و انزال کتب). از آنجائیکه انسان ظلوم و جهول است و دارای اختیار، گروهی از انسان ها از دستورات و برنامه های الهی سعادت بخش سرپیچی می کنند و به حقوق یکدیگر تعدی. خداوند عادل و حکیم، برای اجرای عدالت و تمییز و تفکیک حق از باطل و مؤمن از کافر، قیامت را برپا می دارد و بهشت و جهنم را مکان پاداش و جزای بندگان قرار داده است. آیا اگر جز این باشد نقض غرض در اراده و افعال الهی نیست؟ آیا با حکمت و عدالت خداوند منافات ندارد ؟؟؟


آیا آخرین پیش فرضی که گذشت، که البته با زبان ساده و همه کس فهم و کوتاه بیان شده، مستدل ترین و مبنائی ترین پیش فرض نیست؟ آیا با این پیش فرض، ضرورت وجود دین، انبیاء و کتب، برای هدایت بشر و ضرورت وجود بهشت و جهنم که از اقتضاءات لقاء الله و تحقق عدالت الهی است ثابت نمی شود؟؟؟

گفتنی است که این شیوه اثبات معاد و بهشت و جهنم و ضرورت وجود دین، اثبات به روش عقلانی بود. که البته برای اهل ایمان که وجود خدا و ضرورت ارسال انبیاء به یقین ثابت شده، راه دیگری نیز هست که مختص به مؤمنان است. (راه وحی و اتکاء به نقل و ایمان به غیب.) که چه زیبا مؤمنان و متقین را توصیف فرمود: "ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین؛ الذین یؤمنون بالغیب و ..."


atomization;39170 نوشت:
"یادمه یه وقتی یه صحبت در مورد بهشت و جهنم شد

یکی پرسید: چرا خداوند با اینکه میدونسته فلان انسان به بهشت میره و فلان انسان به جهنم باز انسان ها را در این دنیا قرار داده؟

جواب شنید که چون انسان انقدر پر رو بود که قبول نمی کرد به جهنم میره در نتیجه خدا میخواست بهش اثبات کنه!



گفتیم که یکی از صفات خداوند حکیم است و حکیم کار بیهوده و عبث نمی کند.

با این وصف؛ بی شک خداوند انسان را آفرید که با بندگی و عبودیت و تقرب و اتصاف به صفات الهی به سعادت و کمال ابدی برسد.

لازمۀ رسیدن به این جایگاه، داشتن اختیار و انتخاب و البته سعی و تلاش خود انسان است.

اگر خداوند به انسان قدرت انتخاب و اختیار ندهد و جبراً وی را به سمت و سوی کمال حرکت دهد و یا بدون امتحان و آزمایش، و صرفاً با علم خود، به وی مقام و منزلت و جایگاه سعادت ابدی دهد، و یا محکوم به عذاب ابدی کند، آیا حکمت خداوند در نزد عقلاء مورد سؤال قرار نمی گیرد؟؟؟ آیا عدالت خداوند زیر سؤال نمی رود؟ آیا این حق برای بندگان محفوظ نیست که از خدا بپرسند که اینهمه ثواب و عذاب برای چیست؟

در قالب مثال؛ آیا معلم بدون اخذ امتحان و آزمون می تواند و یا اصولاً حق دارد که بر اساس علم و شناخت خود نسبت به دانش آموز، وی را قبول و یا مردود کند؟

و آیا قاضی تنها بر اساس تصورات و یکسری فرضیات علمی، بدون مدرک مستند از وقوع جرم، می تواند برای شخصی ادعای جرم را ثابت و حکم به عقوبت کند؟

قطعاً پاسخ شما و هر اهل منطقی منفی است. پس چگونه خداوند حکیم و عادل، بدون امتحان و آزمایش بندگان، و تنها بر اساس علم، بندگانش را عقاب و ثواب می دهد؟؟؟

علاوه بر اینکه در بحث قضا و قدر گفتیم که علم خداوند به افعال بندگان، با اختیار و انتخاب بندگان منافاتی ندارد، علم خداوند موجب تحقق فعل انسانی نیست بلکه این اختیار انسان است که به تحقق فعل منتهی می شود. و تا انسان با اختیار خود فعلی را مرتکب نشود، مستحق عقوبت الهی نیست.


atomization;39170 نوشت:
باز سوال پیش اومد چرا خدا بهشت و جهنم را آفریده؟

پاسخ شنید تا انسان ها را وادار به انجام اعمال نیک کنه و از کارهای بد واداره!



گاهی این چنین گمان می‏شود که بهشت و جهنم، به صورت دو موضوع مستقل مطرح است. اما این پنداری بیش نیست.

حقیقت آن است که بهشت و جهنم، جدا از مسأله لقای پروردگار نیست. به عبارت دیگر، بهشت و بهشت‏ها و جهنم و جهنم‏ها، مقصود و مقصد در حرکت نیستند. یعنی خداوند بهشت و جهنم را نیافریده که مردم را به اعمال نیک واداره و از کارهای بد بازداره.

تمامی حرکت‏ها به سوی پروردگار و منتهی به لقای او است؛ نه اینکه حرکت‏ها به سوی بهشت‏ها و جهنم‏ها باشد و به آنها منتهی گردد. هر حرکتی در نهایت به مبدأ متعال منتهی می‏گردد و بهشت‏ها و جهنم‏ها از آثار و اقتضاءات لقاء الله و چگونگی لقاءها و رسیدن‏ها است.

به عبارتی بهشت‏ها از آثار و لوازم لقای حضرت حق با اسمای «رحمت» و «مغفرت» است و جهنم‏ها از آثار و تبعات لقای پروردگار با اسمای «غضب» و «سخط». بنابراین، حقیقت بهشت، لقای حضرت حق با اسمای «رحمت» است و حقیقت جهنم لقای حضرت حق با اسمای «غضب».



مضافاً اینکه بر اساس برخی آیات و روایات، در حقیقت این نتیجۀ اعمال خود ماست که بهشت و جهنم را می سازد و هیزمش را فراهم می کند، نه آنکه خداوند آتشی را از پیش برای ما آماده ساخته باشد.

atomization;39170 نوشت:
باز سوال پرسید پس چرا کشورهایی مثل سوئد (سوئد 85% مردمش بی خدا هستن) کارهای خوب انجام می دهند با اینکه بهشت و جهنم ندارند!(مثلآ نظم دارند،علم دارند،دزدی و جنایت در اونجا کم تر از ایرانه! و غیره)

سوالش بی پاسخ ماند!



در پست های بعدی انشاء الله ادامه مطالبتان پاسخ داده خواهد شد ...

موفق باشید ...:roz:


"ایمان دینی دست کم به تعبیر متعارف آن،یک «پندار» است:باور کاذبی است که در برابر تمام شواهد خلاف خود سخت جانی می کند.من این نظر رابرت ام پیرسیگ را تایید می کنم که می گوید:هنگامی که یک نفر دچار پندار شود ،او را دیوانه میخوانند.هنگامی که افراد بسیاری دچار یک پندار می شوند آنها را مومن خطاب می کنند."
«ریچارد داوکینز»

حتمآ شما بارها و بارها شنیده اید و حس کرده اید که نام خدا برای انسان آرامش بخش است.
از خدا کمک خواستن از اضطراب ها و تنش های درون انسان می کاهد.
«فرض کنید که شما در یک جنگلی قرار گرفته اید.شما اگر یک اسلحه داشته باشید بیشتر دچار اضطراب و ترس می شوید یا دست خالی باشید؟!»
دقیقآ به همین خاطر است که نام خدا همیشه آرامش بخش در برابر آتش دوزخ،حوادث روزگار و ... است!

«خدا یک توهم تاریخی است که بشر جاهل گذشته برای توجیه پدیده ها از آن استفاده می کرد.»
با توجه به این ایده می توانیم بگوییم که چرا انسان ها در گذشته اینقدر به خدا نیاز داشتند!

وقتی شما یک آهنگ پر مفهوم ،یک شعر پر مفهوم و یا یک فیلم پر مفهومی را می بینید ممکن است که گریه تان بگیرد که این به خاطر یقین و لذت شما از درست بودن آن است.

با توجه به همه ی اینها می توان گفت انسان فطرتی خداجو ندارد!
معنویت یک توهم است.

  • ایمان، یعنی باوری که متکی بر تجربه نباشد، گناه نخستین تمام ادیان است.
  • خوب، باید گفت علم یک دین نیست و هرگز هم سر از دین در نمی‌آورد. گرچه علم بسیار از فضایل دین را دارد، اما عاری از رذایل آن است. علم برپایهٔ شواهد تحقیق‌پذیر است. ایمان دینی نه تنها فاقد شواهد تأییدگر است، بلکه طشت آن از بام افتاده که به این بی‌نیازی‌اش به شواهد افتخار هم می‌کند و مسرور هم هست.
«ریچارد داوکینز»

سلام علیکم

«خدا یک توهم تاریخی است که بشر جاهل گذشته برای توجیه پدیده ها از آن استفاده می کرد.»

اگر این را داوگینز گفته خودش هم یک متوهم بوده.
نمی توان 5ونیم میلیارد از 6 میلیارد آدم دنیا را که حدود 1.3 میلیارد آنها مدعی هستند که با خدا در ارتباط کامل
هستند متوهم نامید.

چون آقای داوکینز می گوید؟

در این تعداد دانشمندان و عالمان بزرگی هستند که داوکینز را بدون شک متوهم و یک انسان جامعه گریز می دانند.

باید انسان حداقل برای یک سخنی که اینهمه طرفدار دارد کمی وقت تامل و نه باور
تنها وقت و تامل کند

حداقل اینطوری سرش کلاه گشاد نمی رود.
یاحق

سلام مجدد خدمت تجلی اعظم منطق :Khandidan!:

چنان زیر جملات می نویسید «ریچارد داوکینز» که گویی نام او جمله را صحیح می کند. خیلی زودتر از آنی که فکر می کردم شروع به نادیده گرفتن پست های دیگران، و تکرار ادعاهای بی منطق و اثبات کردید.

اون آرامشی که بیان کردید معنویت نیست. معنویت چیزی متفاوت است. خدا یک سلاح نیست که ما را از بلایا حفظ کند. مؤمن حقیقی راضی به رضای خداست، حتی اگر رضای خدا در مصیبت و رنجی برای او باشد.

من دیگر قصد ادامه این بحث را ندارم، چون فکر می کنم خطر رفع شده است. ممکن بود گفته های شما ایمان فردی را که به علم و منطقِ کورِ مادی بیش از حد بها می دهد بلرزاند، ولی با گفته های دوستان، و مطالبی که حقیر نوشتم ادعاهای شما برای حقیقت جویان از اعتبار منطقی ساقط شده است. البته کسانی که دلشان میل به باطل دارد چشمانشان را روی منطق ارائه شده خواهند بست. همانطور که خودتان بسته اید. کسی را که خودش را به خواب زده نمی توان بیدار کرد.

از دوستان هم تقاضا دارم که خیلی به این تاپیک بها ندهند و وقت خودشان را تلف یک جدال بی نتیجه نکنند. مأموریت با موفقیت انجام شده است و بعید می دانم که :Khandidan!: تجلی اعظم منطق :Khandidan!: چیزی بیشتر از اون چیزی که تا به حال گفته برای ارائه داشته باشد. من تجربه خیلی زیادی در بحث با این قبیل افراد دارم. او تا ابد به این بحث ادامه می دهد و نوک سوزنی از مواضعش عقب نشینی نمی کند.

خداوند در قرآن کریم می فرماید (سوره 6):

وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ ﴿۶۶﴾
و قوم تو آن [=قرآن] را دروغ شمردند در حالى كه آن بر حق است بگو من بر شما نگهبان نيستم (۶۶)

لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۶۷﴾
براى هر خبرى هنگام [وقوع] است و به زودى خواهيد دانست (۶۷)

وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۶۸﴾
و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو مى‏روند از ايشان روى برتاب تا در سخنى غير از آن درآيند و اگر شيطان تو را [در اين باره] به فراموشى انداخت پس از توجه [ديگر] با قوم ستمكار منشين (۶۸)

وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَلَكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿۶۹﴾
و چيزى از حساب آنان [=ستمكاران] بر عهده كسانى كه پروا[ى خدا] دارند نيست ليكن تذكر دادن [لازم] است باشد كه [از استهزا] پرهيز كنند (۶۹)

وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ ﴿۷۰﴾
و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفته است رها كن و [مردم را] به وسيله اين [قرآن] اندرز ده مبادا كسى به [كيفر] آنچه كسب كرده به هلاكت افتد در حالى كه براى او در برابر خدا يارى و شفاعتگرى نباشد و اگر [براى رهايى خود] هر گونه فديه‏اى دهد از او پذيرفته نگردد اينانند كه به [سزاى] آنچه كسب كرده‏اند به هلاكت افتاده‏اند و به [كيفر] آنكه كفر مى‏ورزيدند شرابى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت (۷۰)

همانطور که گفتم آنچه گفتنی بود گفته شده، و دیگر جایی برای بحث نیست (مگر اینکه یهو ایشون یه حرف حقیقتاً منطقی از دهانشون بیرون بیاد). توجه داشته باشید که او در پستش مؤمنین را دیوانه خطاب کرد، و این اهانت او نه فقط شامل مؤمنین معمولی، بلکه شامل تمام پیامبران الهی و ائمه (ع) هم می شود.

همچنین می فرماید (سوره 4):

وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكَفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا ﴿۱۴۰﴾
و البته [خدا] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده كه هر گاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مى‏گيرد با آنان منشينيد تا به سخنى غير از آن درآيند چرا كه در اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود خداوند منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد (۱۴۰)

همین مونده که به کارنامه سیاه اعمالمون دیوانه خطاب کردن پیامبران و ائمه (ع) هم اضافه شود! :dar:

التماس دعا
یا حق

atomization;39699 نوشت:

  • ایمان، یعنی باوری که متکی بر تجربه نباشد، گناه نخستین تمام ادیان است.
  • خوب، باید گفت علم یک دین نیست و هرگز هم سر از دین در نمی‌آورد. گرچه علم بسیار از فضایل دین را دارد، اما عاری از رذایل آن است. علم برپایهٔ شواهد تحقیق‌پذیر است. ایمان دینی نه تنها فاقد شواهد تأییدگر است، بلکه طشت آن از بام افتاده که به این بی‌نیازی‌اش به شواهد افتخار هم می‌کند و مسرور هم هست.
«ریچارد داوکینز»

با سلام
اولا خوش حالم که در مورد عکس آواتار خود فکر کردید!وخود انتخاب کردید! !!
امیدوارم در مورد مطالب هم همین طور باشید!
سوالاتی از شما دارم که خواستار جواب درست و منطقی هستم!
که امیدوارم که شیوه بکار گیری ذهن خود را کمی تعقیر داده و مطالب را بدرستی تحلیل کنید!
مطلب در مورد ایمان نقل کردید !اما بدون در نظر گرفتن این سوالات ؟

1-تعریف ایمان ؟

2-آیا عقل در قلمرو دین جایی دارد؟

3 -جایگاه و نقش آن در قلمرو دین چیست؟


4-آیا نقش عقل صرفاً در مقام تعلیم و فهم گزاره‌های دینی است، یا عقل در مقام تبیین و تعلیل نیز نقش دارد؟

5-نقش ایمان در دین چیست؟

6-فرآیند ایمان‌آوردن دارای چه مراحلی است؟

7-آیا ایمان متكی بر عقل است یا آنكه «دل دلایلی خاص خود دارد، كه عقل آن دلایل را نمی‌شناسد»و برای ایمان،‌ همان ادله دل كافی است؟

8-تا چه اندازه باید ایمان را عقلانی كرد و اصلاً تا چه اندازه می‌توان بر عقل اعتماد كرد؟

9-آیا عقل و ایمان جمع شدنی‌اند؟

atomization;39698 نوشت:
"ایمان دینی دست کم به تعبیر متعارف آن،یک «پندار» است:باور کاذبی است که در برابر تمام شواهد خلاف خود سخت جانی می کند.من این نظر رابرت ام پیرسیگ را تایید می کنم که می گوید:هنگامی که یک نفر دچار پندار شود ،او را دیوانه میخوانند.هنگامی که افراد بسیاری دچار یک پندار می شوند آنها را مومن خطاب می کنند."
«ریچارد داوکینز»

.


[=Century Gothic]با سلام

[=Century Gothic] اما در مورد ریچارد داوکینز
قبلا اشاره کردم هر کتابی ارزش خواندن ندارد!!

ریچارد داوکینز استاد «رفتارشناسی حیوانات» در یکی از دانشگاه های انگلیس است. با اینکه زمینه تخصصی داوکینز فلسفه و مذهب نیست اما در این کتاب که دانشگاه آکسفورد آن را منتشر کرده، کوشیده است کتابی مذهبی یا به بیانی دیگر ضدمذهبی بنویسد.

[=Century Gothic]
الوین کارل پلانتینگا فیلسوفی است که دغدغه های دینی اش اصلی ترین هسته اندیشه فلسفی او را تشکیل می دهد.
این فیلسوف امریکایی معاصر که چند سال پیش به ایران هم سفر کرده بود، بیشتر از همه به دلیل دفاعیاتش از برهان های وجود خدا و نقدهایش به کسانی که خدشه ای به این استدلال ها وارد می کنند مشهور شده است - از جمله نوآوری های او یافتن استدلالی برای دفع «شبهه شرور» است.

این استدلال هر چند بسیاری را قانع کرده است اما چون از تکنیک های پیچیده منطق موجبات در آن استفاده شده، برای بسیاری از غیرمتخصصان قابل فهم نیست.

پلانتینگا در یکی از آخرین مقالاتش به کتاب «توهم خدا» که ریچارد داوکینز نوشته، پرداخته است.
ریچارد داوکینز استاد «رفتارشناسی حیوانات» در یکی از دانشگاه های انگلیس است. با اینکه زمینه تخصصی داوکینز فلسفه و مذهب نیست اما در این کتاب که دانشگاه آکسفورد آن را منتشر کرده، کوشیده است کتابی مذهبی یا به بیانی دیگر ضدمذهبی بنویسد.پلانتینگا در نوشته اش با طلب آمرزش برای داوکینز ضعف های نظری استدلال های او را نشان داده است.

ریچارد داوکینز در کتابش با نام «توهم خدا» (The God Delusion) خداوند را به عنوان دشمن قسم خورده خود برگزیده است.
(امیدوارم خداوند این کار را درباره داوکینز نکند.) کتاب «توهم خدا» انتقادی گزنده علیه دین به نحو عام و علیه اعتقاد به خداوند به نحو خاص است. داوکینز و دانیل دنت ]که کتابی به نام شکستن طلسم (Breaking The Spell) در این زمینه دارد[ از سردمداران «خداناباوری آکادمیک» در عصر حاضرند.
داوکینز می گوید کتاب را تا حدودی برای برانگیختن ملحدان ترسو نوشته تا آنها نیز راز خود را برملا کنند.
داوکینز تقریباً از مشهورترین نویسندگان علم در جهان است و در این زمینه نیز بااستعداد است.
ولی کتاب «توهم خدا» کمتر علمی است و بیشتر به فلسفه، خداشناسی (شاید بی خدایی شناسی کلمه بهتری باشد) و نهایتاً روانشناسی می پردازد و با تفسیرهای اجتماعی دست به تقبیح دین و آثار زیان آور آن می زند.
در واقع مقدار توهین، تمسخر و طعنه در این کتاب حیرت انگیز است.

به رغم اینکه این کتاب فلسفی است ولی داوکینز فیلسوف نیست (او بیولوژیست است) و اکثر مباحث فلسفی که او گرد آورده بسیار تهی و بی معنی است.:Sham:

این مباحث کودکانه وقتی با لحن همراه با غرور کتاب ترکیب می شود، بسیار رنجش آور است.
ولی من رنجش را سویی می نهم و به استدلال اصلی داوکینز می پردازم.
فصل سوم با عنوان «چرا تقریباً به طور مسلم خدایی وجود ندارد» بخش اصلی کتاب است.
چرا داوکینز می پندارد تقریباً به طور مسلم موجودی به نام خدا وجود ندارد؟

زیرا او می گوید که وجود خداوند تا حد زیادی ناممکن است. چگونه ناممکن است؟

فرد هویل اخترشناس بنام ادعای مشهوری دارد مبنی بر اینکه احتمال به وجود آمدن حیاتی روی کره زمین (تنها با علل طبیعی و بدون هیچ گونه دخالت الهی) کمتر از احتمال به وجود آمدن یک بوئینگ ۷۴۷ سالم و آماده پرواز توسط وزیدن توفان در یک اوراق فروشی است. ظاهراً داوکینز می پندارد که احتمال وجود داشتن خداوند آنقدر ناچیز است که در مقاصد عملی ما می تواند نادیده گرفته شود.
چرا او این گونه می اندیشد؟

در اینجا داوکینز به استدلال های معمول ضدخداپرستانه نمی پردازد- مثل مساله شر یا اینکه وجود موجودی با مشخصاتی که مومنان به او نسبت می دهند غیرممکن است- پس چرا او می پندارد که خداباوری بسیار غیرممکن است؟
جواب؛ اگر شخصی به عنوان خدا وجود داشته باشد باید بسیار پیچیده (Complex) باشد و هرچه چیزی پیچیده تر باشد احتمال وجود داشتن آن کمتر است. ایده اصلی کتاب این است که هر آنچه قدرت و دانایی خداوند را داشته باشد باید بسیار پیچیده باشد.

به علاوه وقتی چیزی، چیز دیگری را طراحی و ابداع می کند، دست کم باید به اندازه محصول خود پیچیدگی داشته باشد
به عبارت دیگر داوکینز می گوید مبدع و طراح حداقل باید به اندازه آنچه می سازد اطلاعات داشته باشد و اطلاعات با احتمال وجود داشتن نسبت عکس دارد. بنابراین او معتقد است خدا بسیار پیچیده و از این رو از نظر اخترشناسی ناممکن است؛ بدین سان تقریباً با اطمینان می توان گفت که خدا وجود ندارد، ولی چرا داوکینز می پندارد خداوند پیچیده است؟
و چرا هرچه امری پیچیده تر باشد ناممکن تر است؟
قبل از پرداختن دقیق تر به استدلال های او می خواهم گریزی به اثر دیگر داوکینز بزنم. ادعای داوکینز درباره عدم امکان امور پیچیده می تواند ما را در فهم مطلب بسیار پیچیده ای درباره استدلال های داوکینز در کتاب قبلی اش «ساعت سازکور»(The Blind Watchmaker) کمک کند. در آنجا او استدلال می کند که تئوری علمی تکامل (Evolution) نشانگر این است که جهان ما توسط خدا یا شخصی مانند آن طراحی نشده است. :Sham:
چگونه؟
فرض کنید که نظریه تکامل می گوید که تمامی موجودات زنده از یک صورت ابتدایی حیات به وجود آمده اند. چگونه این رای نشان می دهد که جهان طرح و برنامه ای ندارد؟ اگر جهان از پیش طراحی نشده پس فرآیند تکامل توسط موجودی عاقل راهنمایی و هماهنگ نشده است.
این همان چیزی است که داوکینز «کور» می نامد.

بنابراین او مدعی است که فرآیند تکامل بیانگر این است که تکامل توسط موجودی عاقل برنامه ریزی، هدایت و هماهنگ نشده است.:Khandidan!:

ولی فرآیند تکامل چگونه می تواند چنین چیزی را نشان دهد؟
با این همه نمی توان گفت که خداوند فرآیند تکامل را نظارت کرده و به آن جهت داده است؟
چرا داوکینز می پندارد فرآیند تکامل بدون راهنما است؟
او در کتاب «ساعت ساز کور» سه مطلب اساسی را بیان می کند.

برای این احتمال بیولوژیک که «تمامی زندگی به واسطه فرآیند بی برنامه تکامل داروینی به وجود آمده است»، هیچ گونه انتقاد غیرقابل ردی نداریم و او پس از تلاش برای رد انتقادات به واسطه مباحث بیولوژیک نتیجه می گیرد؛
▪ [=Century Gothic]۱) ابتدا او با توضیح جزئیات دقیق به بررسی برخی موجودات زنده می پردازد و راه های شگفت انگیز و پیچیده به وجود آمدن آنها را نشان می دهد.
این کاری است که داوکینز استاد آن است.:Labkhand:

[=Century Gothic]۲) او به علاوه درصدد رد تمامی استدلال هایی است که می گویند فرآیند تکامل بی هدف نمی تواند منجر به به وجود آمدن موجودات زنده و شگفتی های آن شود.

۳) در آخر او نشان می دهد که چگونه یک سیستم ارگانیک از دل تکامل بی برنامه و بی هدف سر بر می آورد.
استدلال اصلی او به این ترتیب است:

[=Century Gothic]تمامی زندگی به واسطه فرآیند بی برنامه تکامل داروینی به وجود آمده است.:khandeh!:

صورت استدلال اینگونه است؛ برای احتمال «p» هیچ گونه انتقاد غیرقابل ردی نداریم پس «p» صادق است.:Khandidan!:
روشن است که نمی توان با رد انتقادات علیه یک چیز آن چیز را به عنوان امر واقع (fact) اثبات کرد.
همان گونه که به یاد دارید داوکینز گفته بود خداوند بایست بسیار پیچیده باشد و بنابراین احتمال وجودش بسیار اندک است.

در جواب باید گفت که براساس الهیات کلاسیک (مثل آرای توماس آکویناس) خداوند به معنای دقیق کلمه بسیط است و میان قوه و فعل و وجود و ماهیت او تمایزی نیست. به علاوه بر اساس تعریف خود داوکینز از پیچیدگی، خداوند پیچیده نیست.:Sham:

داوکینز در «ساعت ساز کور» می گوید امری پیچیده است که دارای اجزایی باشد و آن اجزا به گونه ای در کنار هم سازمان یافته باشند که احتمال سازمان یافتن آنها تنها به واسطه شانس بسیار کم باشد. ولی خداوند امری روحانی است و نه مادی و بنابراین اصلاً اجزا ندارد.

علاوه بر این داوکینز در استدلال های خود ماتریالیسم را مفروض می گیرد و از این رو است که می گوید هرچه میزان اطلاعات و آگاهی موجودی بیشتر باشد امکان وجودش کمتر می شود.

زیرا وقتی فرض کنیم آخرین ذرات جهان ذرات بنیادی مادی هستند، توجیه وجود موجودی که به همه چیز آگاه است تنها براساس علل مادی بسیار ناممکن می شود.
ولی نمی توان با فرض ماتریالیسم، خداباوری را نفی کرد،براساس الهیات کلاسیک خداوند واجب الوجود است و به علاوه در تمامی جهان های ممکن وجود دارد.

بنابراین احتمال وجود خدا یک و احتمال عدم وجودش صفر است.
بنابراین وقتی داوکینز می گوید وجود خدا غیرمحتمل است باید استدلالی ارائه کند مبنی بر اینکه موجود واجبی با ویژگی های خداوند وجود ندارد.
ظاهراً داوکینز اصلاً نمی داند که می بایست چنین استدلالی ارائه کند. :Sokhan:

اخیراً برخی متفکران شکل جدیدی از برهان نظم را ارائه کرده اند بدین صورت که برای به وجود آمدن حیات ذی شعور بسیاری ثابت های فیزیکی مثل نیروی گرانش و درجه حرارت می بایست در بازه های بسیار محدودی قرار بگیرند.
براساس دیدگاه خداباورانه این هماهنگی توجیه می شود زیرا موجودی عاقل (خداوند) تصمیم به چنین کاری گرفته است و به وجود آمدن چنین شرایط نادری براساس صدفه و شانس بسیار ناممکن است.
داوکینز در جواب این مطلب می گوید که جهان های بسیار و بی شماری وجود دارد و از این رو ممکن است در تعدادی از آنها شرایط حیات حاصل شود و در تعداد بی شماری این شرایط به وجود نیاید.
در جواب باید گفت اینکه جهان های بسیاری وجود دارند که شرایط حیات را ندارند دلیلی بر آن نیست که در جهان ما شرایط حیات فراهم شود زیرا به وجود آمدن شرایط حیات در جهان ما به رغم این مطلب باز هم بسیار اندک است.

به عبارت دیگر به وجود آمدن یا نیامدن حیات در یک جهان ارتباطی با عدم یا وجود شرایط حیات در جهان دیگر ندارد و این دو به لحاظ احتمال وقوع اموری مستقل از هم اند.
مشکل اصلی داوکینز طبیعت باوری او است.:Sham:
طبیعت باوری دلالت دارد بر اینکه تکامل بدون برنامه است. و از اینجا می توان نتیجه گرفت که نمی توان به لحاظ عقلی هم طبیعت باوری و هم نظریه تکامل را پذیرفت.
بنابراین طبیعت باوری با یکی از آموزه های اصلی علم معاصر تضاد دارد.

افرادی مثل داوکینز می پندارند که میان علم و دین تعارضی وجود دارد زیرا فکر می کنند که نزاع میان خداباوری و نظریه تکامل است.:Sham:
ولی در حقیقت تعارض میان علم و طبیعت باوری وجود دارد نه میان علم و اعتقاد به خدا، اعتقادی که به عنوان یک اعتقاد پایه مطرح است.:Sham:
اینکه می گوییم اعتقاد به خدا اعتقادی پایه است، از آن رو است که خداوند ما را مطابق با صورت خود آفریده است.:Sham:
او ما را به گونه ای آفریده که میل و گرایش فطری به او در وجود همه ما انسان ها وجود دارد، ولی افراد ملحد معتقدند که دلیلی برای اعتقاد به خدا ندارند و به این سبب به خدا ایمان نمی آورند. به هر حال وقتی ایشان می گویند ما به خدا اعتقاد نداریم، باید بپذیریم که اعتقاد ندارند. البته باید گفت که این اشخاص دچار اشتباه بزرگی شده اند.

از طرف دیگر این نکته را هم باید ذکر کرد که پایه ای بودن یک اعتقاد به معنای خطاناپذیر بودن آن نیست و خطا و اشتباه در اعتقادات پایه نیز راه دارد.
در این میان باید توجه داشت اینکه می گوییم اعتقاد به خدا اعتقاد پایه یا فطری است، با مساله تجربه دینی و پیدا شدن اعتقاد به وجود خدا از راه تجربه دینی تفاوت دارد، زیرا در تجربه دینی گفته می شود مردم تجربه هایی از وجود خدا دارند و بهترین تبیین این تجربه ها آن است که خدا را «موجود» بدانیم و این خود نوعی استدلال است؛
اما در مورد اعتقاد پایه می گوییم حتی به چنین استدلالی نیز برای اثبات وجود خدا نیازی نیست،

زیرا باور به وجود خدا پایه و اساس معرفت است.:Sham::Ealam:

بینام;39712 نوشت:
سلام مجدد خدمت تجلی اعظم منطق :khandidan!:

چنان زیر جملات می نویسید «ریچارد داوکینز» که گویی نام او جمله را صحیح می کند. خیلی زودتر از آنی که فکر می کردم شروع به نادیده گرفتن پست های دیگران، و تکرار ادعاهای بی منطق و اثبات کردید.


یه دقیقه دندون رو جیگار بزار وقت نکردم پستاتونو جواب بدم.باسه ی همه ی پستات جواب دارم.

جناب atomization
اعجوبه ي منطق
ميشه بفرماييد اگه خدا نباشه پس انسان چه جوري خلق ميشه؟
نظم جهان چه جوري برقرار ميشه؟

ميدونيد ما چقدر كوچكيم و اين همه ادعا داريم و خدارو زير سوال مي برين؟
ما زمين رو بزرگ مي دونيم در حالي كه زمين در برابر ستاره اي مثل خورشيد ناچيز هست
و تو كهكشان ميليون ها ستاره وجود داره
وباز
از اين كهكشان ها ميليون ها ميليون وجود داره

اين همه چيز خودشون به وجود اومدن؟
اين منطقيه؟

رضا;39382 نوشت:

[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]یادم به حرف مرحوم شریعتی افتاد که میگفت!!
[=Century Gothic]یک زمانی میگفتند کتاب بخوان!!کتاب خواندن بسیار مفید است!
[=Century Gothic]اما حالا اینقدر کتابهای نادرست در جهان وجود دارد که دیگر نمیشود به کسی توصیه کرد کتاب بخوان!!
[=Century Gothic]بلکه باید گفت چه کتابی را میتوان خواند و چه کتابی را نمیتوان!!
[=Century Gothic]در مورد توصیه ممنونم !!
[=Century Gothic]اما اگر شما این کتابها را خواندید !!و این گونه دالیلو منطق میاورید!!:Labkhand:
[=Century Gothic]که فکر نکنم بنده علاقه ای به خواندن اینجور کتابها داشته باشم!!
[=Century Gothic]تا قرآن خداوند است!!
[=Century Gothic]تا نهج البلاغه امیر المومنین است!!
[=Century Gothic]تا مثنوی مولانا است!!
[=Century Gothic]و تا کتابهای با ارزش در مذهب حقه شیعه است بنده فکر نکنم نیازی به اینجور کتابها داشته باشم!!
[=Century Gothic]یا حق

منم کتاب های مسخره به شما معرفی نکردم.هر کدوم از این کتاب ها نوشته ی یک دانشمند هستش.اگه میگفتم برو کتاب های صادق هدایت رو بخون باز یه چیزی ولی وقتی میگم ریچارد داوکینز یه چیز دیگه است.صادق هدایت کجا و ریچارد داوکینز کجا!
ریچارد داوکینز یک دانشمند و یک رفتار شناس و استاد دانشگاه آکسفرد هست و مرتبه ی علمی بالایی دارد!
به این آدرس ویکیپدیا مراجعه کنید:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF_%D8%AF%D8%A7%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%D8%B2
و ویکیگفتاورد:
http://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF_%D8%AF%D8%A7%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%D8%B2

napelit;39395 نوشت:
جناب atomization

2- يعني شما مي گيد كشوري مثل سوئد چون 85% آدماش بي خدا هستند نظم داره و جنايت كمتره و ...
واقعا اين با منطق جور در مياد؟
نه»


خیر.منم منظورم این نبود.منظورم این بود که دین و ایده اولوژی منطق مثل دو نوع برنامه ریزی هستن که منطق موفق تر بوده و تاثیر آنرا در سوئد می بینید!
napelit;39395 نوشت:
اونا وجدان كاري دارن
كارايي كه تو دين ما گفته شده و بعضي از ما اونا رو انجام نمي ديم مثلا يه فرد سوئدي انجام مي ده هرچند با دين ما آشنا نيست
اگه مثلا تو سوئد يكي تو كارخونه ي ماشين سازي كار مي كنه اگه يه قطعه كه يه اشكال خيلي كوچولو داشت از اون رد نمي شه بي تفاوت
ولي اين جا اگه اين طور بشه اون قطعه بين قطعه هاي درست پيدا ميشه. چرا؟ چون كارگر و كاركن نمي دونه واسه چي كار مي كنه فقط مي دونه حقوق مي خواد و براش زندگي كسي كه سوار اين ماشين مي شه مهم نيست

اسلام مي گه كتاب بخونين
حالا تو سوئد بچه ها رو از همون كودكي با كتاب بزرگ مي كنن و هر فردي تو سوئدحدود 2 تا 5 ساعت متوسط كتاب مي خونه
حالا تو كشور ما واقع گرايانه نگاه كنيم متوسط مطالعه چقدر هست؟
كمي فكر ....................................................»


خیلی داری به ایده من نزدیک میشی و اگه یکم شهامت به خرج بدی و بیشتر فکر کنی می تونی حرف منو بفهمی!(یه بار دیگه اولین پستمو بخون)
napelit;39395 نوشت:
يه چيز ديگه
يكي كه خيلي با نظمه و مرتبه پس حتما به خدا اعتقاد نداره؟ اتفاقا تو دين ما به نظم خيلي تاكيد شده.
همه جا چه اين جا و چه تو سوئد آدماي منظم و نامنظم هست
منتها اونجا اونا حقيقت نظم و فوايدش رو درك كردن ولي ما نه

چرا چون بعضي از ما به بعضي دستورات دين عمل نمي كنيم پايه و اساس دين و خدا رو زير سوال مي بريم ؟
كمي فكر ...................................................


خروج از دین کار ساده ای نیست.اینطور نیست که هرکسی به همین راحتی از دین خارج بشه.چون باید یک تغییر ارزش خیلی زیاد بده!

napelit;39395 نوشت:

يه پيشنهاد
شما به يكي كه فلسفه رو خوب ميدونه مراجعه كنيد
چون من ميشناسم جووني رو كه ديگه داشت خدارو انكار مي كرد (منتها هنوز از اسلام خارج نشده بود) كه با يه فلسفه دان صحبت كرد و كاملا به وجود خدا پي برد .

« در لحظاتي كه هيچ استدلالي براي تو قابل قبول نيست
تو در جهت استدلال آنچه كه حتي به آن اعتقاد نداري بكوش
شايد جرقه اي خورد در فكرت
شايد استدلالي بر آنچه كه اعتقاد نداري بيابي
كه برايت قابل قبول باشد»


ازتون خواهش می کنم که هرچی هست در اینجا به من بگید.خب مسلمان کردن یک نفر ثواب زیادی دارد!

در کل شما یکم معقول تر پیش رفتی.آفرین.

bina88;39431 نوشت:
سلام علیکم

ارزش یک انسان در اسلام و کلا در ادیان الهی تعریف شده است لذا از طاها و صدیق گرامی تمنا دارم حوصله به خرج بدهند .

من قبلا این حرفها را شنیده ام.

یعنی بهشت و جهنم کافی نیست.

در حادثه ای که باعث انفجار نیروگاه چرنوبیل شد
نظریه ی کارل مارکس اشتباه بود.
شوروی به وجود آمد.نیروگاه چرنوبیل بر اثر اشتباه منفجر شد.
این حادثه بر جهان تاثیر گذاشت.

هواپیماهای زیادی در ایران سقوط کردند.

به نظر تو آیا "بهشت و جهنم" می تواند برای جهان کارساز باشد یا "اثبات و ارزش" یا همون به قول شما منطق!؟
در اینجا دو جواب پیش میاد:
1-"بهشت و جهنم" همراه منطق!
2-فقط منطق

با توجه به توضیحات من "اثبات و ارزش" یا به قول شما منطق می تواند جای بهشت و جهنم را نیز بپوشاند.(به نظر من)

یک مبادله نظری هم با یکی از مبلغین اوشو و کریشنا مورتی داشتم که آدرسش

http://www.mortiviaeslam.blogfa.com/post-2.aspx
در بخش نظرات است

اگر منظور نظر شما این تفکر است بفرمائید تا ادامه بدهم.

یاحق


فکر می کنم پاسخ شما تا اینجا از همه معقول تر بتواند باشه!
میشه برام بیشتر توضیح بدین.

kashef;39440 نوشت:
سلام

همينكه پذيرفتيد كه احتمال وجود بهشت و جهنمي در قيامت خواهد بود و شما رفتار خود را براي خدا چنين توجيه خواهيد كرد تا به آن بهشت احتمالي برويد ، كافي خواهد بود در بطلان تمام استدلال هاي شما مبني بر عدم وجود بهشت و جهنم

من نگفتم احتمال.گفتم اگه بود!

kashef;39440 نوشت:
مي دونيد چرا ؟؟!

چون كه بر هيچ عاقلي پوشيده نيست كه وقتي احتمال وجود چيزي را بدهد نمي تواند آن را انكار كند .

من از شما تعجب ميكنم كه با اين همه ادعا چطور به اين مطلب نرسيديد .

در ضمن اگر خداوند در پاسخ ادعايي شما ( در آن دنیا من به خدا می گویم که ای خدا من با علم و عقل خودم به ابن نتیجه رسیدم) بفرمايند كه من مي دانستم بعضي از چيزهايي را كه شما آنها را علم مي پنداريد ؛ چيزي جز جهل مركب نيست و چون عقول شما از فهم همه چيز بر نمي آيد ؛ به همين دليل براي شما پيامبراني را گسيل داشتم تا شما را راهنمايي كنند و اصولا ديني را كه براي شما در نظر گرفتم براي همين بود كه به شما جهت بدهد تا مسير صحيح را كشف كنيد ؛ چه پاسخي براي خدا خواهيد داشت. ؟؟

منتظر پاسخ شما مي مانم

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:


چیزهایی را که قرآن گفته تمامآ غیر منطقی(بدون دلیل) است.
اگه شما آن پست اول این تاپیک منو می فهمیدید دیگه چنین چیزی نمی گفتید.
نخیر به نظر من خدا جهان را آفریده و مثل یک ساعت کوک کرده و بعد آنرا به حال خود گمارده.انسان هیچ راهنمایی در زندگی ندارد مگر عقل او!
شاید هم اندیشه ی نئیست درست باشد که در اینصورت ممکنه که مسیحیت راست باشد و اسلام دروغ.در نهایت شاید اسلام درست باشد! ولی من اینطور فکر نمی کنم!

kashef;39442 نوشت:
سلام

ظاهرا مطالعات شما اونقدر قد نمي ده كه بتوني برسي به اين مطلب كه برده داري قانون خدا نبوده بلكه خدا در دين راهكارهايي را جهت برچيده شدن اين قانون اشتباه بشري فراهم ديده تا انسانها براي هميشه آزاد باشند مانند اينكه براي لغزشهاي مختلف آزاد كردن يك برده را كفاره آن دانسته

در مورد حقوق زن نيز اسلام بالاترين حقوق را برايش در نظر گرفته كه هيچيك از قوانين بشري به زن اينقدر عنايت ندارد .

مواردي را كه فكر مي كنيد حقوق زنان ناديده گرفته شده بيان كنيد تا با اندك توضيحي براي شما اثبات كنيم كه اتفاقا به حقوق آنها توجه شده و نگاه شما به آن اشتباه است.

فعلا خداحافظ
:mohabbat:


در مورد برده داری این را خود من میدانستم.ولی باز این کافی نیست و اصلآ کلآ برده داری کار اشتباهی است!
در مورد حقوق زنان به نظر من آن چیزی که فمنیست و حقوق بشر گفته بهتر از قوانینی است که در اسلام گفته!
ارث زن نصف مرد است!
زنان از نظر بهره ی هوشی پایین تر از مردان هستند!(فکر می کنم خطبه ی 80 نهج البلاغه)
دیه ی زن نصف مرد است.
یک مرد می تواند چهار زن داشته باشد! ولی در غرب چه زن و چه مرد تنها می توانند یک همسر داشته باشند
و هزاران حدیث ضد زن دیگر که نمی دونم با زنان نشست و برخاست نکنید و غیره.
باز اسلامو(قرآن) یه جوری میشه توجیه کرد ولی شیعه دیگه خیلی افتضاح گفته!

در مورد دومی شروع کردن به اینکه آقا علم هم اینو ثابت کرده ولی طبق معمول دروغ می گویند.در همین زمان و کشور خود ما تعداد قبول شدگان دختران دو برابر پسران است.
بعضی ها می گویند به این دلیل تعداد دانشجوهای پسر رشته های فنی مهندسی بیشتر از دختران است که هوش پسران بیشتر است.اما علم این را رد کرده و علت این امر را با توجه به شرایط فیزیکی و دیگر شرایط برتر پسران میداند.تو یه برنامه علمی هم بود تلویزیون رژیم نشون میداد.یادم نیست کدوم بود ولی میدونم که حتمآ بود!

راستی باسه ی حضرت خضر رو نگفتید.چرا ایشون یه بچه رو کشت؟
ایشون جنایت نکرده؟

atomization;39809 نوشت:
منم کتاب های مسخره به شما معرفی نکردم.هر کدوم از این کتاب ها نوشته ی یک دانشمند هستش.اگه میگفتم برو کتاب های صادق هدایت رو بخون باز یه چیزی ولی وقتی میگم ریچارد داوکینز یه چیز دیگه است.صادق هدایت کجا و ریچارد داوکینز کجا!
ریچارد داوکینز یک دانشمند و یک رفتار شناس و استاد دانشگاه آکسفرد هست و مرتبه ی علمی بالایی دارد!
به این آدرس ویکیپدیا مراجعه کنید:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF_%D8%AF%D8%A7%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%D8%B2
و ویکیگفتاورد:
http://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF_%D8%AF%D8%A7%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%D8%B2

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]با سلام
آقا! بنده کی حرف از صادق هدایت زدم!!؟؟؟
کتاب دانشمند دوست داشتنی شما را نقد کردند!!
[=Century Gothic](ریچارد داوکینز استاد «رفتارشناسی» در یکی از دانشگاه های انگلیس است. با اینکه زمینه تخصصی داوکینز فلسفه و مذهب نیست اما در این کتاب که دانشگاه آکسفورد آن را منتشر کرده، کوشیده است کتابی مذهبی یا به بیانی دیگر ضدمذهبی بنویسد. )
[=Century Gothic]پسر خوب بی منطق !!آخر تا به کی بی منطقی!!
پسر خوب فکر کنم شما در گفتار و نوشتار دچار زبان پریشی هستید!
[=Century Gothic]زبان‌ پریشی: بدتر از پرسخنی‌ ما زبان‌پریشی‌ ماست‌.
زبان‌پریشی‌ به‌ این‌ معنا است‌ كه‌ انسان‌ حرف‌ خود را خودش‌ هم‌ متوجه‌ نمی‌شود یعنی‌ اگر تحلیل‌ روانشناختی‌ در سخنان‌ ما انجام‌ شود اصلاً برخی‌ جملات‌ معنا ندارد.
به‌ تعبیر دیگر حرف‌های‌ ما پشتوانه‌ ندارد . و به‌ همین‌ دلیل‌ هم‌ به‌ لحاظ‌ ذهنی‌ تا این‌ حد پریشانیم‌.
كسانی‌ كه‌ سرگردانی‌ ذهنی‌ دارند اول‌ باید زبان‌ خود را پالایش‌ كنند.
یعنی‌ باید حرف‌ را فهمیده‌ بزنند و از طرف‌ مقابل‌ هم‌ حرف‌ فهمیده‌ بخواهند.
[=Century Gothic]:Sokhan:
یا حق

atomization;39821 نوشت:

راستی باسه ی حضرت خضر رو نگفتید.چرا ایشون یه بچه رو کشت؟
ایشون جنایت نکرده؟


[=Century Gothic]
گفتار اول : نظام تكوين و تشريع
[=Century Gothic]

الف : نظام تكوين
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]مقتضاى نظام تكوين خلقت و تدبير و تصرف موجودات عالم از طريق علت و معلول بر مبناى حكمت الهى مى‌باشد؛ يعنى هر پديده‌اى در عالم است در اثر علت‌هاى خاص و با ضوابط مشخص ايجاد مى‌گردد.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]گروهى با استفاده از اين قاعده چنين پاسخ داده‌اند كه خضر مأمور تشريعى خداوند نبوده؛
بلكه مأمور تكوينى بوده و از طرف خداوند بر اساس مصالح و حكمت الهى مأمور به انجام اين كارشده است .
اعتراض موسى عليه السلام‌ بر اساس ظاهر و «نظام تشريع» صورت گرفته است.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]يعنى همان‌طور كه خداوند از ملائكه و بقيه موجودات ؛ همانند: سيل، زلزله و ... براى ايجاد يك امر خاص استفاده مى‌كند و تمام علت‌ها و موجودات در جهان مأمور الهى هستند،
خضر عليه السلام‌ نيز در اين جا مأمور انجام اين امور خاص است؛ و شايد آيه شريفه 61 سوره انعام اشاره به همين مطلب باشد كه مى‌فرمايد:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ. [=Century Gothic]
[=Century Gothic]و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى‏فرستد تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جانش بستانند در حالى كه كوتاهى نمى‏كنند.[=Century Gothic]:Sham:

[=Century Gothic]يعنى حضرت خضر عليه السلام ، مانند يك فرشته كه مأمور به قبض روح است ، مأمور به قبض روح شده است ؛ و اين كه مى‌بينيم حضرت موسى عليه السلام تاب تحمل كارهاى خضر عليه السلام را نداشته به همين خاطر بوده كه مأموريت آن دو يكديگر فرق داشته است .
موسى عليه السلام مأمور به «ظاهر» و خضر مأمور به «‌باطن‌» بوده است.
[=Century Gothic]:Sham:
[=Century Gothic]رك : مكارم شيرازي ، تفسير نمونه ، ج 12، ص 507 و 508، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، چاپ 6، 1368.[=Century Gothic]

[=Century Gothic]شعرانى در اين باره مى‌نويسد: [=Century Gothic]
[=Century Gothic]لأن تلك الأفعال كانت من أحكام روح الإلهام الولائي.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اين اعمال ، نشأت گرفته از احكام روح الهام ولائى بوده است[=Century Gothic]:Sham:
[=Century Gothic]الشعراني، أبو المواهب عبد الوهاب بن أحمد بن علي المعروف ( الوفاة: 973هـ)، الطبقات الكبرى المسماة بلواقح الأنوار في طبقات الأخيار، ج 1، ص320 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ-1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : خليل المنصور.[=Century Gothic]

[=Century Gothic]خضر‌‌‌‌‌‌‌ عليه السلام‌‌‌‌‌‌ در انتهاى اين داستان مى‌گويد :[=Century Gothic]
[=Century Gothic]وَما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري‏. كهف/82 . [=Century Gothic]
[=Century Gothic]من آن كار را از پيش خود نكردم.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]و روايات متعددى در منابع اهل سنت وجود دارد كه اين ديدگاه را تأييد مى‌كند كه در ادامه به برخى از آنها اشاره مى‌گردد :[=Century Gothic]
[=Century Gothic]1. مسلم از أبى بن كعب نقل مى‌كند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله‌‌ فرمودند: [=Century Gothic]
[=Century Gothic]إِنَّ الْغُلَامَ الذي قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ كَافِرًا وَلَوْ عَاشَ لَأَرْهَقَ أَبَوَيْهِ طُغْيَانًا وَكُفْرًا. [=Century Gothic]
[=Century Gothic]جواني را كه خضر به قتل رسانيد ، كفر بر دل او نقش بسته بود (ديگر اسلام نمي‌آورد) و اگر زنده مي‌ماند پدر و مادرش را درحالت طغيان و كفر به قتل مي‌رسانيد.:Sham:[=Century Gothic]

[=Century Gothic]النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاى261 )، صحيح مسلم، ج4، ص2050، ح2661، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي.[=Century Gothic]

[=Century Gothic]2. احمد حنبل نيز از ابن عباس روايت را اين گونه نقل‌ مى‌كند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله‌ فرمودند :[=Century Gothic]
[=Century Gothic]الْغُلاَمُ الذي قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ كَافِراً زَادَ أبو الرَّبِيعِ في حَدِيثِهِ وَلَو أَدْرَكَ لا رهق أَبَوَيْهِ طُغْيَاناً وَكُفْرا.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]جو انى را كه خضر [عليه السلام] به قتل رسانيد كفر بر دل او نقش بسته بود و ابو ربيع در حديثش آورده كه اگر بالغ مى‌شد درحالت طغيان وكفر پدر و مادر خود را به قتل مى‌رسانيد .[=Century Gothic]:Sham:
[=Century Gothic]الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص274 ،رقم : 21159، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.[=Century Gothic]

[=Century Gothic]حال چه مصلحت و حكمتى موجب اين عمل و اين مأموريت شده است ؟ شايد بتوان از ظاهر آيه برداشت كرد كه ايمان آن پدر و مادر در نزد خدا ارزش زيادى داشته است ؛ آن قدر كه اقتضا داشته است فرزندى مؤمن و صالح در همين دنيا داشته باشند و اين فرزند خلاف اين اقتضا بود و خداوند امر فرمود او را بكشند تا فرزندى ديگر بهتر از او و صالح به آن ها عنايت نمايد و با اين عمل ايمان آنها نيز محفوظ بماند.[=Century Gothic]

[=Century Gothic]در حقيقت اين كار لطفى بود كه خداوند در حق اين دو بنده صالح خود كرده است .[=Century Gothic]:Sham:

[=Century Gothic]فخر رازى در اين باره مى‌نويسد :[=Century Gothic]
[=Century Gothic]لأن بقاء ذلك الغلام حياً كان مفسدة للوالدين في دينهم وفي دنياهم ، ولعله علم بالوحي أن المضار الناشئة من قتل ذلك الغلام أقل من المضار الناشئة بسبب حصول تلك المفاسد للأبوين، فهلذا السبب أقدم على قتله. [=Century Gothic]

[=Century Gothic]زنده ماندن غلام ، مفسده براى والدين در دين و دنياى آنها داشته است ، شايد خضر [عليه السلام‌] از طريق وحى دانسته كه ضرر ناشى از قتل غلام كمتر است از ضرر زنده ماندن او براى پدر و مادرش ، و به اين سبب اقدام به قتل او كرد .[=Century Gothic]

[=Century Gothic]الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (الوفاة: 604)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 21، ص136 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]رك: محمد حسين طباطبايي ، تفسير الميزان في القرآن ، ج 13، ذيل آيه 82 ، بيروت ، دارالمطبوعات اعلي ، چاپ اول.[=Century Gothic]

[=&quot]

[=Century Gothic]ب : نظام تشريع [=Century Gothic]

[=Century Gothic] نظام تشريع مربوط به قوانين و احكام عملى است كه خداوند متعال براى هدايت انسان مقرر كرده و انسان موظف است با اختيار خود به اين فرامين و احكام عمل كند.
حكم قصاص قبل از ارتكاب جرم و سؤالى كه در اين رابطه مطرح شده، در محدوده نظام «‌تشريع» است.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]طبق اين ديدگاه، آن پسر ، جوانى بالغ و مكلّف بوده؛ چرا كه واژه «غلام» به معناى جوان نورَس نيز به كار مى‌رود؛
فخر رازى در اين باره مى‌نوسيد :
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]أن لفظ الغلام قد يتناول الشاب البالغ بدليل أنه يقال رأى الشيخ خير من مشهد الغلام جعل الشيخ نقيضاً للغلام وذلك يدل على أن الغلام هو الشاب... [=Century Gothic]
[=Century Gothic]لفظ (غلام) گاهى شامل جوان بالغ مى‌گردد؛ دليل آن اين است گفته مى‌شود : نظر انسان بزرگ بهتر از نظر جوان است . در اين مثال شيخ مقابل و نقيض غلام قرار داده شده است اين دليل بر اين است كه غلام همان جوان است. [=Century Gothic]
[=Century Gothic]الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (الوفاة: 604)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 21، ص132، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى.[=Century Gothic]

[=Century Gothic]و از آنجا كه موسى عليه السلام در اعتراض خود به خضر عليه السلام‌ مى‌گويد «آيا نفس پاكى را بدون حكم و قصاص كشتي» دلالت بر اين دارد كه او بالغ بوده است ؛ زيرا اگر غير بالغ بود ، حتى اگر كسى را مى‌كشت ، حكم او قصاص نبود.
و اين جوان بالغ گناهش يا «ارتداد» بوده؛ زيرا پدر و مادرش افرادى مؤمن بوده‌اند و او مؤمن به دنيا آمده و بعد از ايمان، كافر و مرتد شده و مرتد فطرى حكمش قتل است چه توبه كند و چه توبه نكند.
[=Century Gothic]:Sham:
[=Century Gothic]...فكون الغلام حينذاك كافرا دليل كونه مكلفا! و كون أبويه مؤمنين يجعله مرتدا فطريا يستحق القتل و لا يستتاب و إن تاب لم تقبل، فخشية ارهاقه إياهما طغيانا و كفرا يهدّر دمه ثانيا بعد تهدره بارتداده، ... فحتى لو كان غير بالغ لكان يحق القتل دفعا للإفساد المحتوم.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]كافر بودن جوان دليل بر مكلف بودن او است ، و به اين علت كه پدر و مادر او مومن بودند سبب شد كه او را مرتد فطرى شده و مستحق قتل شده است .[=Century Gothic]

[=Century Gothic]او توبه (ظاهري) داده نمى شود اگر توبه كند هم پذيرفته نيست. پس ترس كشتن پدر مادر توسط جوان از روى كفر وطغيان موجب هدر رفتن خون او بعد از ارتداد شده است...حتى اگر غير بالغ بود بازهم كشتن او از باب دفع فساد لازم بود. [=Century Gothic]
[=Century Gothic]صادقي ، محمد ، الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن والسند ، ج‏18، ص 166،تهران : انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم ،[=Century Gothic]
[=Century Gothic]در نتيجه جوان به دليل اعمالش جايز القتل بوده است و اگر خضر عليه السلام‌ عمل خود را مستند به جنايات او در آينده مى‌كند به اين دليل است كه مى‌خواهد بگويد اين فرد نه تنها فعلاً مشغول به جرم است؛ بلكه در آينده نيز جرم‌هاى ‌ بزرگترى را مرتكب خواهد شد؛ لذا كشتن او طبق موازين شرع به سبب اعمالش بوده و نه اين كه از باب قصاص قبل از ارتكاب جرم باشد.[=Century Gothic]:Sham:
[=Century Gothic]ر.ك : سبحاني، جعفر ، منشور جاويد ، ، ج 12، ص 235 ، قم : مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام .[=Century Gothic]
[=Century Gothic]1365 . مكارم شيرازي، تفسير نمونه ، ج 12، ص 507 - 508 ، تهران : دارالكتب الاسلاميه، چاپ 6، 1368.
[=&quot]

سلام

atomization;39817 نوشت:
نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : kashef

سلام
همينكه پذيرفتيد كه احتمال وجود بهشت و جهنمي در قيامت خواهد بود و شما رفتار خود را براي خدا چنين توجيه خواهيد كرد تا به آن بهشت احتمالي برويد ، كافي خواهد بود در بطلان تمام استدلال هاي شما مبني بر عدم وجود بهشت و جهنم

من نگفتم احتمال.گفتم اگه بود!

يعني واقعا نمي دوني اگه گفتن با احتمال يكيه ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

atomization;39817 نوشت:
چیزهایی را که قرآن گفته تمامآ غیر منطقی(بدون دلیل) است. اگه شما آن پست اول این تاپیک منو می فهمیدید دیگه چنین چیزی نمی گفتید.

باز هم ادعا

شما هنوز نمي دانيد كه اگر كسي ادعايي داشت بايد دليل بياره و اثبات كنه !!! نه اينكه بگه شما خلاف ادعاي منو ثابت كنيد تا برگردم .

اگه حرف حسابي داري يك يك مباحث قرآني را كه صحت و منطقي بودن اونه درك نكردي با دليل بيار تا پاسخت رو ببيني و بشنوي

صرف اينكه بگي من فلان كتاب رو قبول ندارم كه هنر نيست .

اگه كسي بگه من شما رو به عنوان يك انسان قبول ندارم چون عقلم اينو ميگه و با منطقي كه من قبولش دارم نميسازه

به نظر شما بايد حرفش رو پذيرفت ؟؟!!

يا اينكه ازش دليل منطقي كه عقلا بپسندند ؛ مي خوايد.

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

atomization;39821 نوشت:
در مورد برده داری این را خود من میدانستم.ولی باز این کافی نیست و اصلآ کلآ برده داری کار اشتباهی است!

واقعا عجيبه كه ميگي اينو مي دونستي باز هم برده داري رو به دين نسبت دادي ؟؟؟!!!

آدما رو وادار مي كني نسبت به فكر و عقلت شك كنند .

عزيز جون اول فكر كن بعد حرف بزن

ظاهرا نسبت به مديريت اجتماع هم هيچگونه اطلاعاتي نداريد .

اسلام با مساله برده داري كه در تمام ابعاد مختلف زندگي بشر ريشه دوانده به گونه اي اعمال مديريت كرده كه اجتماع بشري كمترين آسيب را ببيند.

شما كه فكر ميكنيد مغز متفكري داريد اگر يك چنين جهاني را كه اين چنين با برده داري انس گرفته ؛ كه كمتر خانه اي را بدون برده مي يافتي ؛ به شما تحويل مي دادند چگونه اين مساله را مديريت مي كرديد .

منتظر پاسخ شما مي مانم بايد شنيدني باشه

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

سلام

atomization;39821 نوشت:
در مورد حقوق زنان به نظر من آن چیزی که فمنیست و حقوق بشر گفته بهتر از قوانینی است که در اسلام گفته!

انتخاب يك نظريه از ميان نظرات مختلف بدون بررسي ادله اونها كار عاقلانه اي نيست

خدا كه آفريدگار انسان است و مي داند اين دو جنس را متفاوت آفريده ؛ جنس زن را به عنوان گل معرفي كرده است و اين مطلب را در قالب دين به همه انسانها ابلاغ نموده است
( النساء ريحانه ليست بقهرمانه )

بنابر اين كليه قوانين و حقوقي را كه نسبت به خانمها بيان كرده با همين نگاه بوده

همانطوري كه يك گل به خاطر لطافت طبعش نيازمند محافظ و نگهبانه خداوند جنس مرد را به عنوان نگهبان معرفي كرده

( الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ. ..)

و كاش مي دونستي كه اگر براي اولين بار در انگلستان تساوي حقوق زن و مرد مطرح شد براي اين بود كه زنها رو از خونه ها به كار خونه ها بكشن نه اينكه واقعا دلشون برا زنها سوخته باشه .

و اگر حجاب زنها رو در غرب اينطوري به ابتذال كشوندند برا اين بود كه مردها به لذتهاشون برسند نه اينكه به فكر آزادي زن باشند .

و...

باز هم توصيه ميكنم اول با دقت مطالعه كن بعد يكي رو انتخاب كن

حالا من چند مورد رو كه مثال زدي با دليل بيان ميكنم كه اگر دقت كني و منصف باشي مي بيني كه بهترين حقوق رو دين برا زنها در نظر گرفته نه فمنيستها

atomization;39821 نوشت:
ارث زن نصف مرد است!

همينطور كه قبلا گفتم نگاه اسلام به يك زن با تمام ويژگي هاي كه خدا براي اون در نظر گرفته اون رو موجودي لطيف همانند گل دونسته و همسرش رو موظف كرده ضمن محافظت از اون تمام نيازهاشو تامين كنه

و اگه خانمي ثروتي داشت مخصوص خودش هست و نيازي نيست كه خرج زندگي مشترك بكنه

اما مرد هر چي داره اولين كاري كه موظفه انجام بده اينه كه نيازمنديهاي خانم رو تامين كنه

با توجه به اين نگاه كه مرد بايد تمام هزينه هاي يك زن رو بپردازه بازم ميگي كه اگه ارث يه مرد دو برابر يك زن بود ، به زن ظلم شده

اگه يه زره فك كني ميفهمي كه نه تنها ظلم نشده بلكه خدا خيلي هم طرف زن رو گرفته تا كمتر آسيب ببينه

بله در غرب كه به يه خانم با ديده يك كارگر نگاه ميشه

زن هم بايد به اندازه مرد كار كنه و پول بياره

هرچي هم كه تو خونه مياد با كار مشترك زن و مرده

ارث برابر نه تنها عدالت نيست كه ظلم به زنهاست

بايد به زنها دو برابر مرد ارث برسه

atomization;39821 نوشت:
زنان از نظر بهره ی هوشی پایین تر از مردان هستند!(فکر می کنم خطبه ی 80 نهج البلاغه)

اين حرف تهمتي بيش نيست

اول يك بار اصل آن را بخوان اگر متوجه نشدي بياوريد تا برايتان توضيح دهم

atomization;39821 نوشت:
دیه ی زن نصف مرد است.

كاش با اين همه ادعا كمي فكر مي كرديد بعد حرف مي زديد !!

در يك خانواده اگر مرد خانواده كه نقش حامي و سرپرست و نگاهبان را داشته اگر به هر علتي كشته بشه مي گن ديه كامل را به خانواده اش بديد ، كه كسي جز زن خانواده و احتمالا فرزندان او نيست

يعني ديه كامل به زن او ميرسه نه به خود مرد

ولي اگر زن بميره نصف ديه رو به مرد مي دن

اگه خوب فكر كنيد مي بينيد باز هم رعايت حال خانمها شده

و يادتان باشه كه ديه ارزش يك انسان نيست و خدا ارزش يك انسان را بالاتر از همه چيزها مي دونه و فرقي بين زن و مرد قائل نيست

اسلام اونقدر براي انسان ارزش قائله كه بهترين خريدار انسان رو خدا مي دونه و بس

(إن الله اشترى من المؤمنين أنفسهم وأموالهم بأن لهم الجنة )

و هيچ كس رو ياراي پرداخت بهاي واقعي انسان نمي دونه و اگر كسي با غير خدا معامله كنه خسارت ديده و سرش كلاه رفته

(بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ)

لذا هميشه توصيه مي كنه خودتان رو به بهاي اندك نفروشيد

تمام قوانين الهي با حساب و كتابه و از روي حكمت صادر شده

اگه بعضي حكمت هاش درك نشد معناش اين نيست كه به درد نمي خوره بلكه بايد بيشتر تلاش بشه تا بهتر فهميده شه

چطور شما فكر مي كنيد حرفهاي بي اساس شما نيازمند فهم و دركه

atomization;39817 نوشت:
اگه شما آن پست اول این تاپیک منو می فهمیدید دیگه چنین چیزی نمی گفتید.

ولي حرفهاي خدا نيازمند دقت براي فهم نيست و حال آنكه خدا حكيمه و حرف بي حكمت نميزنه ولي شما ...

منتظر مطالب بعدي شما بعد از فكر و تدبير تان هستم.

فعلا خدا حافظ
:Mohabbat:

جناب atomization
اگه شما با بعضي حرفاي من موافقيد پس مشكل كجاست؟
من وقتي ميگم مثلا تو سوئد وجدان كاري هست و اونا زياد كتاب ميخونن يعني ما كه مسلمونيم بايد بكوشيم تا دستورات دين رو بهتر از اونا انجام بديم
اين يه مسئله هست
و شما با خارج شدنت از دين صورت مسئله رو پاك كردي
هميشه پاك كردن صورت مسئله آسونه ولي حل اون مشكل
ما بايد جو كتاب خوندن
جو درست كاري
و داشتن وجدان كاري رو تو كشور و بين مردم خودمون توسعه بديم

شما خدارو قبول نداري يا به وجودش شك داري؟
چون اين دو تا فرق دارن
بگو تا شايد با بر و بچ تونستيم يه كمكي بهت بكنيم

ولي حتما با يه فلسفه دان صحبت كن
اون بيشتر از همه ي ما مي تونه كمكت كنه تا خدا رو بشناسي
از ما گفتن بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

موضوع قفل شده است