آشنایی با سوره فجر درماه مبارک رمضان

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آشنایی با سوره فجر درماه مبارک رمضان


به نام خدا
سلام

محتوى وفضیلت سوره «فجر»
در بخش اول اين سوره به سوگندهاى متعددى برخورد مى كنيم كه در نوع خود بى سابقه است ، و اين قسمها مقدمه اى است براى تهديد جباران به عذاب الهى .
در بخش ديگرى از اين سوره اشاره اى به بعضى از اقوام طغيانگر پيشين مانند قوم عاد و ثمود و فرعون و انتقام شديد خداوند از آنان كرده است ، تا قدرتهاى ديگر حساب خود را برسند.
در سومين بخش اين سوره به تناسب بخشهاى گذشته اشاره مختصرى به امتحان و آزمايش انسان دارد، و كوتاهى او را كه در اعمال خير به باد انتقاد مى گيرد.
در آخرين بخش اين سوره به سراغ مساءله معاد و سرنوشت مجرمان و كافران ، و همچنين پاداش عظيم مؤ منانى كه صاحب نفوس مطمئنه هستند مى رود.
در فضيلت تلاوت اين سوره ، در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) مى خوانيم : من قراءها فى ليال عشر غفر الله له و من قراءها سائر الايام كانت له نورا يوم القيامة : «كسى كه آن را در شبهاى دهگانه (ده شب اول ذى الحجة) بخواند خداوند گناهان او را مى بخشد، و كسى كه در ساير ايام بخواند نور و روشنايى خواهد بود براى روز قيامتش».
و در حديثى از امام صادق مى خوانيم : «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانيد كه سوره حسين بن على است ، هر كس آن را بخواند با حسين بن على در قيامت در درجه او از بهشت خواهد بود».
معرفى اين سوره به عنوان سوره حسين بن على ممكن است به خاطر اين باشد كه مصداق روشن «نفس مطمئنه» كه در آخرين آيات اين سوره مخاطب واقع شده حسين بن على است ، همانگونه كه در حديثى از امام صادق ذيل همين آيات آمده است .
و يا به خاطر اينكه ليالى عشر (شبهاى دهگانه) يكى از تفسيرهايش شبهاى دهگانه آغاز محرم است كه رابطه خاصى با حسين بن على دارد.
و به هر حال اينهمه پاداش و فضيلت از آن كسانى است كه تلاوت آن را مقدمه اى براى اصلاح خويش و خودسازى قرار دهند.
تفسير نمونه جلد 26 صفحه 438و439



بسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

ترجمه ساده وروان : بِسْمِ به نام اللَّهِ خداوند الرَّحْمَنِ بخشنده الرَّحِیمِ مهربان
ترجمه:به نام خداوند بخشنده مهربان
ترجمه منظوم : سرآغاز گفتار نام خداست‏ *** كه رحمتگر و مهربان خلق راست
1. وَ الْفَجْرِ.: 1 - سوگند به سپيده دم، وَالْفَجْرِ سوگند به سپیدهدم (1)

2. وَ لَيالٍ عَشْرٍ. 2 - و به شب هاي ده گانه، وَلَیَالٍ شبهای عَشْرٍ دهگانه (2)

ترجمه منظوم:قسم باد بر موقع صبحگاه‏1 *** به ده شب در آغاز ذيحجه ماه‏2
فجر: اين واژه در اصل به معني شكافتن آمده است؛ و بدان دليل كه روشنايي سپيده دم تاريكي شب را مي‏شكافد، از سپيده دم به «فجر» تعبير مي‏گردد..
. «فجر» بر دو گونه است: «صادق» و «كاذب». «فجر كاذب» يا مستطيل عبارت از سپيدي طولاني است كه در آسمان پديدار مي‏گردد، و بدان جهت كه از جهت طول بالا مي‏رود، آن را به دم گرگ و يا روباه تشبيه مي‏كنند و از نظر شرعي حكمي ندارد، چرا كه فجر كاذب است.
اما «فجر صادق» آن روشني و سپيدي شفافي است كه از آغاز در افق گسترش مي‏يابد و آن هنگا م نخستين لحظه هايي است كه در ماه رمضان بايد از خوردن و آشاميدن خوددادري كرد..

از ديدگاه «ابو مسلم» منظور از واژه «فجر» سپيده دم عيد قربان است كه در آن روز قرباني مي‏گردد، و روز عيد به شب هاي دهگانه پيش از خود پيوند دارد؛ اما از ديدگاه «ابن عباس» منظور «فجر» همه روزهاست.
اما از ديدگاه برخي منظور شبها و روزهاي دهه آخر ماه رمضان است..
تفسیر مجمع البیان

به نام خدا
سلام

3. وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ. 3 - و به جفت و طاق، وَالشَّفْعِ به زوج وَالْوَتْرِ وفرد ﴿3﴾

4. وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ. 4 - و به شب آن گاه كه بگذرد، [كه خودكامگان را كيفر خواهيم نمود.]
وَاللَّیْلِ وبه شب إِذَا زمانیکه یَسْرِ سپری شود ﴿4﴾

ترجمه مظموم:قسم نيز بر جفت و بر فرد باد3 *** به شب چون به پايان خود رو نهاد4
در تفسير آيه ديدگاه ها يكسان نيست:
1 - به باور «حسن» منظور طاق و جفت اعداد است.
2 - اما به باور «ابومسلم» منظور يادآوري حساب و اهميت آن مي‏باشد، چرا كه همه محاسبات و اندازه گيري ها در گرو آن است.
3 - گروهي از جمله «جبايي» بر آنند كه منظور از جفت و طاق همه پديده هاست، و خدا به آنها سوگند ياد مي‏كند.
4 - اما گروهي بر آنند كه منظور از جفت پديده هاي آفرينش هستند؛ چرا كه خدا همه آنها را داراي زوج و قرين آفريده است.

به نام خدا
سلام

واژه «وتر» به ذات بي همتاي پديد آورنده هستي اشاره دارد، كه شريك و نظيري ندارد.
5 - برخي آيه را به نماز تفسير كرده اند، كه نماز «شفع» و «وتر» نيز از آن جمله است. برخي نيز «شفع» را به روز عيد قربان و «وتر» را به روز عرفه تفسير نموده اند.
6 - پاره اي اين دو واژه را، به روز «ترويه» و «عرفه» تفسير نموده اند. اين ديدگاه از امام باقر و صادق نيز روايت شده است.
7 - «ابن عباس» مي‏گويد: منظور از «وتر»، «آدم» مي‏باشد كه با آفريده شدن همسرش «حوا» جفت گرديد.
8 - «مقاتل» بر اين باور است كه «شفع» به معني روزها و شب هاست و «وتر» روز رستاخيز است كه پس از آن شبي نيست.
9 - برخي «شفع» را به صفت مخلوق و آفريده ها و تضاد آنها، نظير: عزت و ذلت، هستي و نيستي، توانايي و ناتواني، دانش و ناداني، زندگي و مرگ، و «وتر» را به صفات خدا تفسير كرده اند؛ چراكه در صفات خدا تضادي نيست و ذات بي همتاي او توانا، دانا و زنده است و ناتواني و ناداني و مرگ در او راه ندارد.
10 - از نظر گروهي منظور از واژه «شفع» علي و فاطمه است و «وتر» محمد، كه درود خدا بر آنان باد.
11 - و از نظر گروهي ديگر منظور از «شفع»، «صفا» و «مروه» مي‏باشد، و «وتر» عبارت است از «خانه خدا».


به نام خدا
سلام

5. هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ. 5 - آيا براي خردمند در اين [سوگندها]، سوگندي [بسنده ] هست!؟ هَلْ ایا فِی ذَلِكَ در ان قَسَمٌ سوگندیست لِّذِی حِجْرٍ برای خردمندان ﴿5﴾

ترجمه مظموم:در آنچه ز سوگند گرديد ذكر *** نبوده قسم لايق اهل فكر؟5

حِجر: اين واژه در اصل به معني «منع» آمده، و از آن جايي كه «عقل» انسان را از كارهاي ناروا باز مي‏دارد، اين واژه در آيه به معني «عقل» آمده است.
در پنجمين آيه مورد بحث پس از پايان سوگندها مي‏فرمايد:
هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ آيا در اين سوگندهاي بيدارگر براي خردمندان عصرها و نسل ها سوگندي قانع كننده و الهام بخش هست، تا هر خردورزي در مورد سوگندها و پديده هاي تفكرانگيز و بديعي كه به آنها سوگند ياد شده است، بينديشند؟
اين آيه تأكيد و بزرگداشتي است بر آنچه اين سوگندها به خاطر آن آمده است و منظور اين است كه: هر انسان خردمند و خردورزي اگر درست بينديشد، درمي يابد كه در اين پديده هاي چندگانه اي كه به آنها سوگند ياد شده، شگفتي ها و دلايل روشنگر و قانع كننده اي است بر يكتايي خدا و دانش و حكمت و قدرت بي كران او.


به نام خدا
سلام
6. أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ. 6 - آيا نديدي پروردگارت با عاديان چه كرد!؟
أَلَمْ تَرَ ایا ندیدی كَیْفَ چه فَعَلَ کرد رَبُّكَ پروردگارت بِعَادٍ با قوم عاد ﴿6

ترجمه مظموم :نديدى تو آيا كه بر قوم عاد *** چه فرجام يكتا خدايت نهاد6
گفتني است كه منظور از «عاد»، جامعه و مردمي بودند كه «هود» براي هدايت آنان برانگيخته شد.
در تفسير واژه «ارم» ديدگاه ها يكسان نيست:
1 - از ديدگاه برخي اين واژه نام قبيله است. «ابوعبيده» مي‏گويد عاديان دو قبيله بودند: قبيله اي كه در گذشته اي دور مي‏زيسته كه قرآن از آن به عاديان نخست تعبير مي كند و مي‏فرمايد: و انه اهلك عاد الاولي و اوست كه عاديان قديم را نابود ساخت، و ديگر قبيله و جامعه اي كه خدا «هود» را براي هدايت آنان فرمان بعثت داد. اما از ديدگاه «محمد بن اسحاق» واژه «ارم» نام نياي بزرگ قوم عاد مي‏باشد.
«قتاده» و «مقاتل» برآنند كه: نام قبيله اي از قوم عاد است. آنان فرمانروايي داشتند كه بسيار توانمند و چيره دست بود، و عاد نام پدر آنان بود.
2 - گروهي از جمله «عكرمه» بر اين باورند كه «ارم» نام سرزمين و يا شهر است.
پاره اي پا را فراتر نهاده و برآنند كه «ارم» نام شهر «اسكندريه» است.



به نام خدا
سلام

7. إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ. 7 - [بامردم ]ارم، [همان شهري ] كه داراي ساختمان هاي بلند بود،

إِرَمَ با ارم ذَاتِ الْعِمَادِ دارای کاخ ها وستونها بود ﴿7﴾

ترجمه مظموم :بر اهل ارم با چنان فر و جاه‏ *** چسان كيفرى داد يكتا اله‏7
8. الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ. 8 - [شهري ] كه همانندش در [ديگر] سرزمين ها ساخته نشده بود.
ترجمه مظموم:اگر چه كه در محكمى و عماد *** نبودى چو آن شهر اندر بلاد8

عماد: اين واژه به معني «ستون» و «پايه» آمده و جمع آن «عَمُد» مي‏باشد. اين واژه در قدرت و قوت و يا قامت هاي بلند و برافراشته نيز آمده است.
در اينكه «ارم» نام «شخص» يا «قبيله» است ، يا محل و شهرى است ؟ درمفسران گفتگو است .
«زمخشرى» در «كشاف» از بعضى نقل مى كند كه «عاد» فرزند «عوص» و او فرزند «ارم» و او فرزند «سام» فرزند «نوح» است ، و از آنجا كه نام جد قبيله بر آن قبيله اطلاق مى شده به قبيله عاد نيز «ارم» مى گفتند.
بعضى نيز معتقدند كه «ارم» همان «عاد اولى» است ، و عاد قبيله دوم است در حالى كه بعضى ديگر معتقدند «ارم» نام شهر و سرزمين آنها است .
ولى مناسب با آيه بعد اين است كه «ارم» نام شهر بى نظير آنها باشد.


به نام خدا
سلام


9. وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ. 9 - و با ثموديان، همانان كه در آن وادي، [براي ساختن كاخ هاي استوار ]سنگ هاي سخت را بريدند؟!

[=arial (arabic)]
الَّتِی[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]که[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]لَمْ[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]یُخْلَقْ[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]ساخته[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]نشده[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]بود[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]مِثْلُهَا[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]مانند[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]آن[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]فِی[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]الْبِلَادِ[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]در[/][=arial (arabic)] [/][=arial (arabic)]شهرها[/][=arial (arabic)] ﴿8

[/]

ترجمه مظموم:ثمودى كه خود سنگ را مىشكافت *** چگونه سرانجام كيفر بيافت9

قوم «ثمود» از قديمى ترين اقوامند و پيامبرشان «صالح» 7 بود، و در سرزمينى بنام «وادى القرى» ميان «مدينه» و «شام» زندگى داشتند، تمدنى پيشرفته و زندگانى مرفه ، و صاحب ساختمانهاى عظيم و پيشرفته بودند.
بعضى گفته اند: ثمود نام پدر قبيله بود كه به آن نام ناميده شده اند.

«جابوا» در اصل از «جوبة» (بر وزن توبه) به معنى زمين پست گرفته شده ، سپس به معنى قطع و بريدن هر قطعه زمينى آمده است ، و پاسخ كلام را از اين رو «جواب» ناميده اند كه گويى هوا را قطع مى كند و از دهان گوينده به گوش شنونده مى رسد (يا به اين جهت كه سؤ ال را قطع كرده و به آن پايان مى دهد).

«واد» كه در اصل «وادى» بوده ، و به معنى بستر رودخانه ، يا محل عبور سيلابها، و گاه به معنى «دره» نيز آمده چرا كه سيلابها از دره هايى كه در كنار كوهها است مى گذرد.

به نام خدا
سلام


10. وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ. 10 - و با فرعونِ صاحب [لشكريان بسيار كه بسان ] ميخ ها [نظام استبدادي اورا پاس ميداشتند]؟!وفرعون [=arial (arabic)][/]وفرعون [=arial (arabic)][/]ذی الاوتاد[=arial (arabic)] [/]صاحب میخ ها

ترجمه مظموم:سپهدار فرعون با اقتدار *** به دريا بشد غرق فرجام كار10

«اوتاد» جمع «وتد» (بر وزن صمد) به معنى ميخ است .

چرا فرعون را ذی الاوتاد مینامند؟

در اينكه چرا فرعون را «ذى الاوتاد» گفته اند تفسيرهاى مختلفى است ، نخست اينكه او داراى لشكر فراوانى بود كه بسيارى از آنها در خيمه ها زندگى مى كردند، و چادرهاى نظامى را كه براى آنها بر پا مى شد با ميخها محكم مى كردند.
ديگر اينكه بيشترين شكنجه فرعون نسبت به كسانى كه مورد خشم او قرار مى گرفتند اين بود كه آنها را به چهار ميخ مى كشيد، دستها و پاهاى او را با ميخ به زمين مى بست ، يا با ميخ به زمين مى كوبيد، و يا او را بر روى قطعه چوبى مى خواباندند و دست و پاى او را با ميخ به آن مى كوبيدند، يا مى بستند و به همان حال رها مى كردند تا بميرد!
اين تفسير در حديثى از امام صادق 7 نقل شده چنانكه در تواريخ آمده هنگامى كه همسرش «آسيه» به «موسى» 7 ايمان آورد او را به همين صورت شكنجه كرد و كشت .
ديگر اينكه : «ذى الاوتاد» اصولا كنايه از قدرت و استقرار حكومت است
تفسير نمونه جلد 26 صفحه 456

موضوع قفل شده است