کو عدالت؟

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کو عدالت؟

سلام
مدتیه به عدالت خدا شک کردم
ببینید خدا جهان رو آفریده و قوانینی براش گذاشته
ماها رو بدون اینکه خودمون بخوایم و به میل و اراده خودمون باشه وارد دنیا میکنه و قوانینش رو به ما تحمیل میکنه و مجبورین اون قوانین رو اجرا کنیم و اگه نکنیم مجازات میشیم آخرش باز هم بدون میل و اراده خودمون و به زور مارو از دنیا میبره و به خاطر رعایت نکردن قوانینش مجازاتمون میکنه و البته به اونایی هم که رعایت کردن پاداش میده
من میگم خدا زمانی میتونه مارو بخاطر قانون شکنی مجازات کنه که ما به اراده خودمون این قوانین رو قبول کرده و بعد زیر پا بذاریم مثلاً خدا میادو به من میگه بنده من چنین دنیایی ساختم و چنین قوانینی براش وضع کردم آیا تو حاضری این قوانین رو بپذیری و تو دنیای من زندگی کنی؟
اگه من اینو پذیرفتم و اومدم تو دنیا ولی بعد قانون شکنی کردم اون وقت مستحق مجازات خدا هستم و اگه نپذیرفتم که هیچ
اما حالا که به زور مارو آورده تو دنیا چه انتظاری ازمون داره که قوانینش رو اجرا کنیم؟؟؟؟
این دور از عدالت نیست؟؟؟؟؟ دور از جوونمردی نیست؟؟؟

ببین کاکو بوید اول بفهمی واسه چی خلق شده بعدا به عدالت خدا شک کنی
هدف از خلقت انسان رسیدن به صفات الهی است یعنی علم نامحدود قدرت نامحدود ثروت نامحدود واز بین آفریده های خدایی فقط انسان می تواند به این هدف برسد یه قول سعدی شاعر شیرین سخن فارسی
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حدست مکان آدمیت

با سلام

بزرگوار

به اين تايپك ها نگاهي بيندازيد

http://www.askdin.com/forumdisplay.php?f=100

باز در خدمتيم

يا علي

باسمه تعالی

با سلام
ما نبودیم و خدای متعال بود او ما را خلق کرد در نتیجه ما مسبوق به عدمیم . و مسبوق به عدم حقی ندارد که مثلا بگوید خدایا چرا ما را به این دنیا آوردی؟ اما خداوند در ادامه زندگی ما را مختار گذاشت که یا راه درست را انتخاب کنیم و اهل نجات شویم و یا راه ضلالت را برگزینیم و در نتیجه اهل شقاوت .انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا
تشکر:Gol:

با سلام خدمت دوست عزیز :Gol:

به این نکته توجه داشته باش که انسان هم بخشی از قوانین طبیعت است... به خاطر قوانین طبیعت ما این جا هستیم، اگر قوانین مذکور نبودند، ما هم نبودیم. احکام شرع هم جزو همین قوانین هستند. همانطور که دستت را در آتش بگذاری می سوزد، بعضی اعمال هم به روح آسیب می زنند. این لطف خداست که به ما به وسیله پیامبران و وحی یاد داده که چه طور از آسیب روح جلوگیری کنیم و در تعالی آن بکوشیم.

قبل از اینکه به دنیا بیاییم چیزی نبودیم. حالا شما بگو، دوست داری چیزی نباشی، یا چیزی باشی؟ پس تا همین جای کار انسان یک چیزی هم بدهکار است!

می توان گفت که این سؤال وابسته به سؤال دیگر شما در رابطه با علت آفرینش است، پس اگر پاسخهای آن بخش را هنوز مطالعه نکرده اید، لطفاً یک سری به آنجا بزنید.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6922

یا حق

جناب "سعید" درسته که خدا مارو مختار گذاشته اما اگه قوانینی که برامون تعیین کرده رو انجام ندیم مجازات میشیم چرا خودمون رو گول بزنیم؟ این با زور هیچ فرقی نداره چون ما برای فرار از مجازات مجبوریم قوانین خدا رو اجرا کنیم قوانینی که قبلاً ازشون اطلاعی نداشتیم و وقتی به زور و بی اراده خودمون اومدیم تو دنیا فهمیدیم که مجبوریم اجراشون کنیم.
"بینام" عزیز منظورم قوانین موجود در نظام طبیعت نبود منظورم قوانینی بود که خدا برای انسان گذاشته قوانین دینی. احکام شرع با قوانین طبیعت خیلی فرق داره قوانین طبیعت برای اینه که نظام طبیعت به هم نخوره ولی این طور نیست که اگه احکام شرع اجرا نشه مثلاً اگه کسی نماز نخونه نظام طبیعت به هم بخوره.

architect;39017 نوشت:
جناب "سعید" درسته که خدا مارو مختار گذاشته اما اگه قوانینی که برامون تعیین کرده رو انجام ندیم مجازات میشیم چرا خودمون رو گول بزنیم؟ این با زور هیچ فرقی نداره چون ما برای فرار از مجازات مجبوریم قوانین خدا رو اجرا کنیم قوانینی که قبلاً ازشون اطلاعی نداشتیم و وقتی به زور و بی اراده خودمون اومدیم تو دنیا فهمیدیم که مجبوریم اجراشون کنیم.
"بینام" عزیز منظورم قوانین موجود در نظام طبیعت نبود منظورم قوانینی بود که خدا برای انسان گذاشته قوانین دینی. احکام شرع با قوانین طبیعت خیلی فرق داره قوانین طبیعت برای اینه که نظام طبیعت به هم نخوره ولی این طور نیست که اگه احکام شرع اجرا نشه مثلاً اگه کسی نماز نخونه نظام طبیعت به هم بخوره.

با سلام و تشکر:Gol:

دوست عزیز چنانکه جناب طاها اشاره کردند سؤالات شما در بخش عقائد، مبحث عدل الهی مفصل بحث و گفتگو شده اما بدلیل اصرار و پیگیری مجدد شما، نکاتی را به عرض شما می رسانم:

بحثی که شما مطرح کردید، از یکسو به مبحث "جبر و اختیار" و ازسوی دیگر به بحث "حق و تکلیف" مربوط میشود که در این مجال از زاویه "فلسفۀتکلیف" و رابطۀ "حق و تکلیف" آن را بررسی می کنیم:

در گام اول باید بدانید که بین حق و تکلیف یک رابطۀ طرفینی و دو وجهی است،هر کجا حقی باشد تکلیفی معنا می یابد و هر کجا تکلیفی تعیین شود حقوقینمایان می گردد. و بالعکس ...

نظیر آنکه در قالب مثال، وقتی پیمانکار امورات و تکالیفی را به کارگران وعوامل کار واگذار می کند، در مقابل کارگران و عوامل کار، می توانند حقوقیرا از پیمانکار مطالبه کنند و بالعکس پیمانکار در برابر حقوقی که بهکارگران می دهد حق مطالبۀ تکلیف و کار را از ایشان دارد.

و در این وضعیت، یعنی رعایت اصل "حق و تکلیف" از سوی طرفین، هیچ بی عدالتی و ظلمی صورت نگرفته است.

با این مقدمه گفتنی است:

انسان قبل از خلقت هیچ چیزی نبود، یعنی خدا انسان را از عدم، خارج ساخته ووجود بخشیده، این فعل خداوند، یعنی خلقت انسان، برای خدا حق ایجاد می کند،زیرا در این وضعیت خداوند خالق انسان و نسبت به بندگان صاحب حقی می شود که بر اساس این حق، می تواند برایبندگان تکلیف وضع کند، البته تکلیفی که در نهایت برای سعادت و هدایت خود بشر و بهرهمندی از حقوق و پاداش های بیشتر است.(توضیح بیشتر در ادامه ...)

در این كه تكلیف حُسن است، تردیدی نیست، زیرا تكلیف فعل خداوند است، و فعل خداوند که خیر علی الاطلاق است، حُسن است. (در این مطلب که تردیدی ندارید؟؟؟)

اما این كه وجه حُسن تكلیف چیست؟ مسئله‎ای است كه به فلسفه تكلیف و غرض از آن باز می‎گردد، که برای آن وجوهی ذکر شده است:

الف. یكی از دلایل حسن تكلیف این است كه زمینه دریافت پاداش‎های عظیم اخروی را برای انسان فراهم سازد. البته، پاداش‎های اخروی تنها دریافت لذایذ و تمتعات اخروی نیست، بلكه با تجلیل و تكریم و مدح و ثنای خاص الهی نیز همراه است. یعنی خداوند در قیامت نیكوكاران را مورد تجلیل و تكریم و مدح و ثنای ویژه قرار می‎دهد، و مواهب اخروی را نیز در اختیار آنان می‎گذارد.

بدیهی است، این تكریم و تجلیل ویژه، بدون آن كه آنان شایستگی آن را داشته باشند، پسندیده نیست، و مانند این است كه فرد نادانی را به شیوه‎ای كه دانایان اكرام می‎شوند اكرام نمایند. شایستگی برخورداری از آن تكریم و تعظیم ویژه، در گرو آن است كه آنان مورد امتحان واقع شوند، و تكالیف دینی در حقیقت برنامه این امتحان الهی است. بنابراین، تكلیف زمینه بدست آوردن شایستگی برای برخورداری از پاداش‎های اخروی را برای انسان فراهم می‎سازد. و در حسن چنین غرض مهمی تردیدی وجود ندارد.[1]

ب. تكالیف شرعی مصداق لطف، نسبت به تكالیف عقلی‎اند، زیرا هر گاه انسان عبادت‎ها و دستورات شرعی مانند نماز، روزه، زكات و نظایر آن را رعایت كند، در رعایت تكالیف عقلی، چون تحصیل معرفت، رعایت حقوق افراد، عدالت گرایی، اجتناب از ظلم و مانند آن،‌ آمادگی بیشتری خواهد داشت. و آنچه مصداق لطف است پسندیده و بلكه واجب است.[2]

ج. غرض از آفرینش انسان این است كه به قرب الهی نائل گردد تا كمال مطلوب خویش را باز یابد. از طرفی، حقیقت انسان از دو قوه عقل و شهوت تركیب یافته است كه با یكدیگر سر ناسازگاری دارند، و سعادت انسان در گرو آن است كه قوه شهوت تحت تدبیر قوه عقل باشد، تا هم نیازهای بدنی برآورده شود، و هم كمالات معنوی بدست آید. تحقق این هدف به برنامه‎ای دقیق و جامع نیاز دارد كه با اجرای آن بتوان از افراط و تفریط در یكی از دو قوه مزبور جلوگیری كرد، و اصل اعتدال را بر حیات مادی و معنوی انسان حاكم نمود. از طرفی، اكثر عقول بشر از درك چنین برنامه‎ای ناتوانند، و بلكه كامل‎ترین نوع آن را هیچ یك از عقل‎های بشری نمی‎داند. بنابراین، مقتضای حكمت الهی این است كه برنامه ویژه‎ای را به عنوان احكام و تكالیف دینی برای بشر مقرر دارد.[3]

د. تكالیف دینی از جنبه حیات اجتماعی نیز برای بشر سودمند و بلكه ضروری است، زیرا حیات اجتماعی به قانونی جامع الاطراف نیاز دارد كه حقوق و وظایف افراد را نسبت به یكدیگر بیان كند قوانین بشری ـ گذشته از این كه به دلیل محدودیت‎های علمی بشر فاقد جامعیت می‎باشند ـ چون جنبه قدسی و معنوی ندارند، ضمانت اجرایی درونی نیز ندارند و از تربیت و تهذیب نفوس بشری نیز ناتوانند، چرا كه ركن مهم تربیت و تزكیه نفس ایمان و انقیاد در برابر قدرتی لایزال است. ولی تكالیف دینی همه ویژگی‎های مزبور را دارا می‎باشند، چرا كه از علم ازلی خداوند سرچشمه گرفته، و بر مبنای اعتقاد به توحید ومعاد استوارند.

در نتیجه انسان با اطمینان كامل آنها را می‎پذیرد، و با نگرشی قدسی به آنها عمل می‎كند. در این صورت هم یاد خدا را در دلها زنده می‎سازند، و هم حیات پس از مرگ و پاداش‎ها و كیفرهای اخروی را به انسان گوشزد می‎كنند. و در نتیجه، ضمن برخورداری از فواید دنیوی و آثار اجتماعی آن، فواید معنوی و تربیتی مهمی نیز بر آن مترتب می‎گردد.[4]

ادامه در پست بعدی ...:roz:

ادامه مطلب از پست قبلی ......:Gol:

ه. ناگفته نماند، تکالیفی که خداوند بر بندگان وضع می کند باید واجد شرایطی باشد از جمله آنکه: مكلف بر انجام تكلیف قدرت داشته باشد، بدین جهت تكلیف مالایطاق قبیح، و بر خداوند حكیم محال است.

تكلیف مالایطاق دو گونه است. یكی این كه اصل فعل از محالات است، مانند اجتماع ضدین و دیگری این كه فعل ممكن الوجود است، ولی مكلف توان آن را ندارد، مانند پرواز كردن به آسمان بدون استفاده از ابزاری مناسب. قرآن كریم آشكارا یادآورشده است كه خداوند كسی را به كاری كه در توان او نیست تكلیف نمی‎كند. «لا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها».[5]

لذا خداوند بندگان را به انجام کارها و تکالیف طاقت فرسا و غیر ممکن و وظایفی خاص، مادامیکه ابزار و امکان و توان لازم را به بنده اش نداده وادار نساخته است.


موفق باشید ...:roz:

پاورقی____________________________________

[1] . ر.ك. كشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، مسئله یازدهم؛ قواعد المرام، ص 115؛ ارشاد الطالبین، ص 273.
[2] . ر.ك. گوهر مراد، ص 352.
[3] . ر.ك. همان، ص 353ـ354.
[4] . كشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، مسئله یازدهم.
[5] . بقره/ 286.


باسمه تعالی

با سلام و تشکر از همه دوستان
اینکه ما برای سعادتمند شدن مجبوریم به دستورات خداوند متعال عمل کنیم جبر نسبی است (نه جبر مطلق که مردود است) یعنی اگر به حکم عقل، راه رسیدن به سعادت را انتخاب کردیم مجبوریم به دستورات الهی عمل کنیم؛ اما قبل از انتخاب ما مختاریم. این مطلب مورد قبول عقلای عالم است که هر کس طاووس می خواهد باید جور هندوستان کشد. نمی شود هم طاووس خواست و هم جور هندوستان را نکشید.
تشکر:Gol:

صدیق;39073 نوشت:
انسان قبل از خلقت هیچ چیزی نبود، یعنی خدا انسان را از عدم، خارج ساخته ووجود بخشیده، این فعل خداوند، یعنی خلقت انسان، برای خدا حق ایجاد می کند،زیرا در این وضعیت خداوند خالق انسان و نسبت به بندگان صاحب حقی می شود که بر اساس این حق، می تواند برایبندگان تکلیف وضع کند، البته تکلیفی که در نهایت برای سعادت و هدایت خود بشر و بهرهمندی از حقوق و پاداش های بیشتر است

جناب "صدیق" پس با این حساب به قول "اعتماد" عزیز اول باید علت آفرینش برام روشن بشه. منظورم هدف آفرینش نیست که میدونم هدف به کمال و قرب الهی رسیدن انسانه و شکی هم ندارم. منظورم علت آفرینشه که البته در قسمت "سایر موارد" اصول و معارف دین با عنوان "چرا آفرینش" مطرح کردم و البته هنوز هم توجیه نشدم.
سعید;39394 نوشت:
یعنی اگر به حکم عقل، راه رسیدن به سعادت را انتخاب کردیم مجبوریم به دستورات الهی عمل کنیم؛ اما قبل از انتخاب ما مختاریم.

جناب "سعید"
قبل از انتخاب مختاریم که چیکار کنیم؟؟ که سعادت رو انتخاب بکنیم یا نکنیم؟؟ آیا کسی هست که نخواد به سعادت برسه؟؟ معلومه که نیست. اما کسانی که به سعادت نرسیدن نه که نخواستن در واقع راه رسیدن به سعادت رو اشتباه رفتن.یعنی برای رسیدن به سعادت مجبوریم تاکید میکنم مجبوریم به دستورات الهی عمل کنیم. خب این عین جبره دیگه... نیست؟؟

سلام علیکم
آرشیتکت گرامی
قبل از اینکه اساتید گرامی نظرات رو درج کنند باید یک پرانتزی را باز و با اجازه همه بزرگواران اینجا ذکر کنم که عدالت کلمه بزرگی است چرا چونکه معنای برگی در آن نهفته است.
اگر شما عدالت را بخواهید زیر سئوال ببرید باید تمام معانی مربوط با عدالت رو در نظر داشته باشید.

و ضمنا در مورد خداوند باید عرض کنم خداوند به احوال ما بهتر از ما به خودمان آگاه است.

مثلا اگر امکان خلقت را از من و شما میگرفت و ما بدون تعالی در صفات زندگی میکردیم کاملا در ظلمات مطلق در رنج و عذاب بودیم ( البته اگر قرار بر خلقتی بذدون آزمایش بود)

ولی خداوند خلق کرد انسان رو در بهترین شرایط او برای انسان نقاط قوتی گذاشت که قدرتمندترین موجودها از جمله آنها شیطان برای ازبین بردن روح انسان باید انگار بتنهائی قلعه هایی رو فتح کنه که از هیچ موجود دیگری بر نمیاد.

اگر از این صحبتها هم بگذریم هرکه را طاووس خواهد جور هندوستان کشد .

در افسانه ها آمده یکی دلارام چینی رو دید و یک دل نه صد دل عاشق او شد و به خودش دری وری میگفت که چرا عاشقش شدم.
چون خیلی رنج کشید و دلارام به او راضی نبود تا اینکه یک روز مردی رو دید که بهش میگه ای کاش من هم عاشق دلارام تو میشدم که تو یا به وصال او میرسی یا میمیری در خیال وصالش
ولی من دلبری را بدنبالش رفتم که که وصال و جدائی از او معنی بیشتر برام نداشت.
مرگ

یاحی یا قیوم

bina88;44690 نوشت:
مثلا اگر امکان خلقت را از من و شما میگرفت و ما بدون تعالی در صفات زندگی میکردیم کاملا در ظلمات مطلق در رنج و عذاب بودیم ( البته اگر قرار بر خلقتی بذدون آزمایش بود)

"بینام" عزیز اگر خلقتی نبود مایی هم وجود نداشتیم که بخوایم با تعالی یا بی تعالی زندگی کنیم، رنج بکشیم یا نکشیم.

سلام دوست من
این سوالت جالب بود تا حالا از این نظر بش فکر نکرده بودم که چرا وقتی خداوند انسان رو آفرید و به همه فرشتگاه گفت سجده کنید و از روح خودش در اون دمید چرا در نهایت هنگام فرود حضرت ادم به زمین تمام زریه حضرت ادم رو فرا خواند (که راویت زیاد که ما همه در عالم زر بودیم) و به اونها پیشنهاد خلیفه الله رو می کنه(مگه ما در اون حد نبودیم که باید سوال کنه) (قبول امتحان الهی که منتهی به بهشت و عمر جاویدان می شه ) که همه اونها قبول کردن و بعد از اون انسان (حضرت ادم و هوا ) بر روی زمین نزول کردن. بله ما خودمون قبول کردیم شاید الان یادمون نیاد ولی در روز قیامت حتما یاد اوری می شه
و از شما هم ممنون هستم که یکی از علتهای پرسیدن این سوائل رو از تمام زریه بنب ادم رو فهمیدم

mmd;45342 نوشت:
بله ما خودمون قبول کردیم شاید الان یادمون نیاد ولی در روز قیامت حتما یاد اوری می شه

"mmd" عزیز
به جمع ما خوش اومدی.
ما قبول نکردیم آدم و حوا قبول کردن.
اصلاً از اولش ما گناهی نداشتیم گناه مال آدم و حوا بوده ولی الان ما داریم تاوان پس میدیم.
مگه میشه به خاطر گناه پدر و مادر بچه هاشون رو هم مجازات کرد؟؟

باسمه تعالی
با سلام و تشکر از شما برادر عزیز

اگر در جوابی که ارائه شد تاملی کنید،گفته شد، اطاعت از دستورات خداوند متعال، برای رسیدن به سعادت جبر نسبی است نه جبر مطلق که نزد عقلای عالم قبیح است. اما جبری که شما از آن یاد کردید،قبیح نیست بلکه مورد قبول عقلاست.خداوند متعال در کتاب آسمانیش می فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد» یعنی رسیدن به سعادت با راحتی و آسایش به دست نمی آید.
هر کس طاووس می خواهد باید جور هندوستان کشد.
تشکر:Gol:


جناب سعید
اول باید بگم که برادر نیستم خواهرم!!
دوم اینکه نگید هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد بلکه بگید "به هر کس که طاووس تحمیل شده جور هندوستان هم تحمیل شده"!!! چون الان اینجا هیچ کسی جرأت نداره که طاووس نخواد چون اگه طاووس نخواد بهش آتیش میدن!! پس ترجیح میده جور هندوستان رو تحمل کنه ولی آتیش نبینه!
اصل حرفم هم از اول همین بود. که این خلاف جوانمردیه که یکی رو به زور به دنیا بیارن و فقط دو راه براش بذارن: یا طاووس و جور هندوستان یا آتیش!! که بود یا نبود همه اینها هیچ فرقی به حال آورنده(خالق) نداره و براش صرفاً جنبه سرگرمی میتونه داشته باشه.

architect;47315 نوشت:
جناب سعید
اول باید بگم که برادر نیستم خواهرم!!
دوم اینکه نگید هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد بلکه بگید "به هر کس که طاووس تحمیل شده جور هندوستان هم تحمیل شده"!!! چون الان اینجا هیچ کسی جرأت نداره که طاووس نخواد چون اگه طاووس نخواد بهش آتیش میدن!! پس ترجیح میده جور هندوستان رو تحمل کنه ولی آتیش نبینه!
اصل حرفم هم از اول همین بود. که این خلاف جوانمردیه که یکی رو به زور به دنیا بیارن و فقط دو راه براش بذارن: یا طاووس و جور هندوستان یا آتیش!! که بود یا نبود همه اینها هیچ فرقی به حال آورنده(خالق) نداره و براش صرفاً جنبه سرگرمی میتونه داشته باشه.

جناب آرشیتکت عزیز

اگر فرض کنیم خلقت انسان بدون دخالت او نبوده و به نوعی خود او در خلقتش دست داشته و فراتر از آن، بگوییم انسان به نوعی همیشه بوده و با خلقتش ایجاد نشده بلکه با خلقتش شکل جدیدی گرفته و وارد مرحله تازه شده و اصلا خلق به معنی ایجاد نیست و بگوییم انسان به صورت عین ثابت و پیش از آن صورت علمی حضرت حق بوده و بنا بر این جایی که داشتند برایش می بریدند و می دوختند خودش حضور داشته (همه مون نه آدم و حوا فقط)،آیا مشکل شما حل میشه ؟اینایی که گفتم واقعیته
میگی نه ؟؟

یاسین;47347 نوشت:
؟اینایی که گفتم واقعیته میگی نه ؟؟

میدونم اینها واقعیته . کاملاً قبولش دارم. مولانا تو این قضیه تا جایی پیش میره که میگه ما انسانها هرگز نمیتونیم خودمون رو جدا از خدا بدونیم و بگیم "خدایا ما بنده ایم و تو خدا" میگه در پیشگاه خدا نمیتونیم "من و تو" بیریم چون من و تویی وجود نداره. ما خود خداییم و خدا خود ماست. و گفته اگه کسی بگه که "بنده خدا هستم" در واقع برای خودش یک "من" مستقل از خدا در نظر گرفته و داره کفر میگه!!!
اما این فقط یه فرضییه ست که ما بوجود آوردیم تا نتونیم ناجوانمردی رو به خدا نسبت بدیم.
آیا اثباتی هم براش وجود داره؟؟؟

architect;47775 نوشت:

میدونم اینها واقعیته . کاملاً قبولش دارم. مولانا تو این قضیه تا جایی پیش میره که میگه ما انسانها هرگز نمیتونیم خودمون رو جدا از خدا بدونیم و بگیم "خدایا ما بنده ایم و تو خدا" میگه در پیشگاه خدا نمیتونیم "من و تو" بیریم چون من و تویی وجود نداره. ما خود خداییم و خدا خود ماست. و گفته اگه کسی بگه که "بنده خدا هستم" در واقع برای خودش یک "من" مستقل از خدا در نظر گرفته و داره کفر میگه!!!
اما این فقط یه فرضییه ست که ما بوجود آوردیم تا نتونیم ناجوانمردی رو به خدا نسبت بدیم.
آیا اثباتی هم براش وجود داره؟؟؟

به نام خدا

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند
یوسف بدین رها شدن ازچاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیت کنند

جناب مهندس معمار

امثال این روایت مطلب را اثبات می کنند

عن أبان بن عثمان قال شكا رجل إلى أبي عبد الله ع الضيق فقال له أبو عبد الله ما ذنبي أنتم اخترتموه قال الرجل و متى اخترناه فقال إن الله عرض عليكم الدنيا و الآخرة فاخترتم الآخرة على الدنيا و المؤمن ضيف على الكافر في هذه الدنيا و أنتم الآن تأكلون و تشربون و تلبسون و تنكحون و هم في الآخرة لا يأكلون و لا يشربون و لا يلبسون و لا ينكحون و يستشفعونكم في الآخرة فلا تشفعون فيهم و هو قول الله عز و جل أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ فيجيبونهم أن الله حرمهما على الكافرين

مشكاةالأنوار،علی بن حسن طبرسی ص : 266

مردی به امام صادق ع از تنگ دستی شکایت برد حضرت به او فرمود گناه من چیست شما آن را انتخاب کردید آن مرد گفت ما کی آن را انتخاب کردیم ؟حضرت فرمود خداوند دنیا و آخرت را بر شما عرضه نمود شما آخرت را بر دنیا برگزیدید و مومن مهمان کافر در این دنیاست در حالی که می خورید و می نوشید و می پوشید و ازدواج می کنید در حالی که آنها در آخرت نه می خورند و نه می نوشند و نه می پوشند و نه ازدواج دارند و از شما التماس شفاعت دارنداما شما به آنها توجه نمی کنید و آن سخن خداوند عزوجل است : ما را از آبهاى گوارا يا از نعم بهشتى كه خدا روزى شما كرده بهره‏مند كنيد. آنها پاسخ دهند كه خدا اين آب و طعام را بر كافران حرام گردانيده است
.
.

باسمه تعالی
با سلام و تشکر از جناب آرشیتکت
اگر قرار باشه صورت سومی هم فرض شود به این معنا که انسانها به حال خود رها شده و هر کس هر کاری که بخواهد بتو اند انجام بدهد، این که از خدای حکیم که هدفش از خلقت انسان عبودیت است قبیح است. اگر خدای متعال لوازم عبودیت و زمینه های آنرا فراهم نکرده بود می شد بگوییم خدا ما را مجبور کرده بر کاری که از طاقت ما خارج است. ولی حال که تمام لوازم بندگی را به انسان داده چطور میتوان گفت ما مجبوریم؟
تشکر:Gol:


با سلام حرفهای خوبی گفته شد و جواب های خوبی هم داده شد .انسان ها موظف شده اند که درباره همه مسائل تفکر کنند مگر مسائلی که از آن نهی شده اند واین مسئله مورد بحث از مسائلی است که باید درباره آن تفکر شود .بنده نیز به نوبه خودم نظراتی را ارائه خواهم کرد:

نظر به این که خلق ما توسط خداوند یک لطف بزرگ است پس این لطف بزرگ جای شکری بس عظیم را دارد وتنها شکر عملی که ما میتوانیم انجام دهیم اطاعت از دستورات خالق است.حال اگر شما می فرمایید که شاید کسی دوست نداشت خلق شود باید مراجعه شود به عقلای عالم که آیا کسی از خلق شدن بدش میاید یانه؟وقتی به عقل رجوع میکنیم میبینیم که همه از خلقت خود راضیند وآن افرادی که خود کشی میکنند یا زبان به نا رضایتی دارند کسانی هستند که به خاطر دلایل خارجی همچنین نظری را پیدا کرده اند که بحث ان جداست.در ضمن چه کسی گفته که از ما سوال نشده مگر شما نشنیدید که انسانها قبل این عالم در عالمی به نام ذر حضور داشته اند و خداوند در ان جا از انسانها عهدی گرفته که فقط او را اطاعت کنندودر آنجا اقرار به ربوبیت خداوند کردیم :الست بربکم قالوا بلی شهدنا(آیه 172 اعراف)

مهدی محامدی;48019 نوشت:
در ضمن چه کسی گفته که از ما سوال نشده مگر شما نشنیدید که انسانها قبل این عالم در عالمی به نام ذر حضور داشته اند و خداوند در ان جا از انسانها عهدی گرفته که فقط او را اطاعت کنندودر آنجا اقرار بهربوبیت خداوند کردیم :الست بربکم قالوا بلی شهدنا(آیه 172 اعراف)

دوست عزیز چطور میتونی این حرف رو اثبات کنی؟ فقط از روی آیات قرآن؟

architect;62980 نوشت:
نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : مهدی محامدی در ضمن چه کسی گفته که از ما سوال نشده مگر شما نشنیدید که انسانها قبل این عالم در عالمی به نام ذر حضور داشته اند و خداوند در ان جا از انسانها عهدی گرفته که فقط او را اطاعت کنندودر آنجا اقرار بهربوبیت خداوند کردیم :الست بربکم قالوا بلی شهدنا(آیه 172 اعراف) دوست عزیز چطور میتونی این حرف رو اثبات کنی؟ فقط از روی آیات قرآن؟


با سلام و عرض ادب وکسب اجازه از دوستان خوبم مخصوصا آقا مهدی


وجود عالم ذر از مسلّمات است، چرا كه قرآن و روايات از آن خبر داده اند.
قرآن مي فرمايد: "و إذ أخذ ربك من بني آدم من ظهورهم وأشهدهم علي أنفسهم ألستُ بربكم قالوا بلي شهدنا أن تقولوا يوم القيامة إنّا كنّا عن هذا غافلين؛ به خاطر بياور زماني را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذرية آن ها را بر گرفت و آن ها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:)آيا من پروردگار شما نيستم. گفتند: آري، گواهي مي دهيم. (چرا چنين كرد؟) براي اين كه در روز رستاخيز نگوييد ما از غافلان بوديم".1
امام علي(ع) در مورد علت بعث انبيا مي فرمايد: "زماني كه بيشتر خلق خدا آن پيماني را كه پروردگار با آن ها بسته بود عوض كردند و از آن تخلف نمودند، و به حق خدا جاهل شدند و ... پس خدا ميان مردم پيامبراني فرستاد".2
حضرت در اين سخن تصريح كرده اند كه خداوند با بشر عهد و پيماني بسته است.
بنابراين عالَمي وجود داشته كه در آن خدا با همة مردم عهد و پيمان بسته و مردم در آن عالَم به معرفت و توحيد خدا اقرار كرده، ولي بعد اين را فراموش نموده اند كه از اين عالَم به عالَم ذر، تعبير شده است.
اما اين كه عالم ذر چه عالمي است، نظريه هاي مختلف وجود دارد كه روشن ترين آن ها اين است:
منظور از اين عالَم و اين پيمان، همان عالَم استعدادها و پيمان فطرت و تكوين و آفرينش است. به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحِم مادران كه در آن هنگام ذراتي بيش نيستند، خداوند استعداد و آمادگي براي حقيقت توحيد به آن ها دارده است؛ هم در نهاد و فطرتشان اين سرّ الهي به صورت يك حسن درون ذاتي به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خِردشان به صورت يك حقيقت خود آگاه.
بنابراين همة افراد بشر داراي روح توحيدند و سؤالي كه خدا از آن ها كرده، به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخي كه آن ها داده اند، نيز به همين زبان است.3
پاورقی
1 اعراف (7) آية 172.
2 نهج البلاغه فيض الاسلام، ص24، خطبة 1.
3 تفسير نمونه،‌ج 7، ص 6.

بسم الله الرحمن الرحیم
در ایه 172 اعراف که مشهور به ایه میثاق است.اجمالا به دست می اید خداوند در یک مرحله افرینش همه انسانها را از اغاز تا قیامت بر عر صه خاک مینهند، حاضر و انها را بر خویشتن خود گواه ساخته و از ایشان بر پروردگاری خویش اقرار گرفته و هدف از این اقرار خواهی آن بوده که کافران و مشرکان در رستاخیز بی خبری و نا اگاهی خود را بهانه نکنند.

اقای مصباح در کتاب معارف قران ج1،اشاره دارد که یک رابطه درونی و قلبی بین ما و خداوند وجود دارد که میشناسد این موجود خداست که با شهود به دست می آید ولی با استدلال عقلی وجود آفریننده ثابت می شود.

با این مطلب باید گفت معرفت فطری شرط لازم برای شناخت خدا ست ولی شرط کافی نیست بلکه محتاج منبع معرفتی دیگری است تا آن را تثبیت کند و آن نیز عقل است.

امام باقر علیه السلام در حدیثی میفرماید:فعرفهم اریهم نفسه و لولا ذلک لم یعرف احد ربّه؛ پس خداوند خواست خود را بشناساند به ایشان و نشان داد به ایشان خودش را و اگر چنین نمیکرد احدی از مردم خدای خودش را نمی شناخت.
کافی،ج2،ص13.

شاید متوجه منظور سؤالم نشدید. منظورم این بود که جز قرآن راه دیگه ای برای اثباتش وجو نداره؟

architect;38777 نوشت:
سلام
مدتیه به عدالت خدا شک کردم
ببینید خدا جهان رو آفریده و قوانینی براش گذاشته
ماها رو بدون اینکه خودمون بخوایم و به میل و اراده خودمون باشه وارد دنیا میکنه و قوانینش رو به ما تحمیل میکنه و مجبورین اون قوانین رو اجرا کنیم و اگه نکنیم مجازات میشیم آخرش باز هم بدون میل و اراده خودمون و به زور مارو از دنیا میبره و به خاطر رعایت نکردن قوانینش مجازاتمون میکنه و البته به اونایی هم که رعایت کردن پاداش میده
من میگم خدا زمانی میتونه مارو بخاطر قانون شکنی مجازات کنه که ما به اراده خودمون این قوانین رو قبول کرده و بعد زیر پا بذاریم مثلاً خدا میادو به من میگه بنده من چنین دنیایی ساختم و چنین قوانینی براش وضع کردم آیا تو حاضری این قوانین رو بپذیری و تو دنیای من زندگی کنی؟
اگه من اینو پذیرفتم و اومدم تو دنیا ولی بعد قانون شکنی کردم اون وقت مستحق مجازات خدا هستم و اگه نپذیرفتم که هیچ
اما حالا که به زور مارو آورده تو دنیا چه انتظاری ازمون داره که قوانینش رو اجرا کنیم؟؟؟؟
این دور از عدالت نیست؟؟؟؟؟ دور از جوونمردی نیست؟؟؟

با سلام به همه دوستان
فکر می کنم جواب سوال شما در پستهایی که نوشته شده بود کامل داده نشد هر چند در آن پستها مطالب قابل استفاده زیادی بود به همین دلیل لازم دیدم که به سوالتان پاسخ دهم:
قبل از هر چیز باید بدانیم رضايت طرفينى در مواردى است كه اغراض بر حسب اجناس و صفات آنها متفاوت باشد، مثل معاملات معمولی ما که در روز انجام می دهیم، که پولی می دهیم و کالایی به همان ارزش دریافت می کنیم در این صورت رضایت هر دو طرف معامله شرط است .مثل اینکه شما برای خرید پیراهن به مغازه ای رفته اید اما صاحب مغازه به شما شلوار می دهد. در اینجا رضایت شما شرط است چون غرض شما خرید شلوار نیست و از طرفی هم هیچ منفعتی برای شما در خرید آن شلوار نیست، پس اگر صاحب مغازه شما را مجبور کند که شلوار را بخرید، مردم او را مذمت می کنند. چون کار او زشت است. اما آیا آفریدن انسانها و مکلَّف کردن آنها مثل همین معاملات عرفی ماست؟ تا خداوند از ما درباره ی موجود شدنمان سوال کند.
شما فرمودید که خداوند ما را بدون رضایت به این دنیا آورده است، آیا شخصی که موجود نیست می تواند رضایت بدهد؟ خداوند باید از کی رضایت بگیرد؟ از انسانهایی که هنوز موجود نشده اند؟ پس وقتی ما موجود نیستیم نمی توانیم رضایت هم بدهیم، طبق نظر شما خداوند باید یکایک ما را بیافریند بعد سوال کند که آیا به این آمدن راضی هستی یا نه؟ و اگر نبود دوباره آنها را از بین ببرد. خود شما هم به این عمل راضی نیستید. چون باز می گویید من راضی به همین پرسش نیستم و خداوند ما را به دون رضایت خلق کرد تا این سوال را از من بپرسد. واین یعنی نباید اصلا رضایتی که مورد نظر شماست حاصل نشود. پس به ناچار باید رضایت ما طور دیگری حاصل شود. که خداوند متهم به خلق کردن انسانها بدون رضایتشان نشود. برای حاصل شدن نحوی رضایت ما روایتی را برایتان می آورم تا مقصودمان روشن شود:
زني خدمت حضرت فاطمه عليها السلام شرفياب شد و گفت : مادر ناتواني دارم كه در امر نماز به مساله مشكلي برخورد كرده و مرا خدمت شما فرستاده كه سوال كنم و مساله را مطرح نمود . حضرت فاطمه جواب آن مساله را داد آن زن براي دومين بار مساله ديگري را پرسيد و حضرت فاطمه جوابش را داد . بعد از آن مساله سوم را پرسيد و همچنين تا ده مساله شد . حضرت زهرا همه را جواب داد . سپس آن زن از كثرت سوال خجالت كشيد و عرض كرد : اي دختر رسول خدا ديگر مزاحم نمي شوم خسته شديد فاطمه فرمود: خجالت نكش هر سوالي داري بفرما تا جواب بدهم من از سوالات تو خسته نمي شوم بلكه با كمال ميل جواب مي دهم اگر كسي اجير شود كه بار سنگيني را بر بام حمل كند و در وجه آن مبلغ صد هزار دينار اجرت بگيرد . آيا از حمل بار خسته مي شود ؟ زن پاسخ داد : نه ، خسته نمي شود زيرا در برابر آن مزد زيادي دريافت مي كند . حضرت فاطمه فرمود: خدا در برابر جواب هر مساله آن قدر به من ثواب مي دهد كه بيشتر است از اينكه بين زمين و آسمان پر از مروايد باشد . با اين وجود آيا از جواب دادن خسته مي شوم ؟ (بحار الانوار ج2. ص3) پس هر عاقلی راضی است در مقابل منفعت عظیم متحمل مشقت کمی شود. و این همان رضایتی است که خداوند به آن آگاهی داشته و بر تکیه به همین رضایت ما را آفریده است. و این هم رضایت ما را در پی دارد یعنی بعد از موجود شدنمان قطعا به آن راضی میشویم. مگر انسانهای نادان که بگویند ما نه این منفعت عظیم را می خواهیم و نه این مشقت را متحمل می شویم، این حرف مثل این است که بچه ای به مادرش بگوید من نه می خواهم خوب شوم و نه دارو می خورم، آیا مادر راضی به این سخن طفل میشود؟ اگر خداوند به اینها این لطف را نکند مورد سوال واقع می شود که چرا به اینها این نعمت را ندادید، پس خداوند از سر لطف و مهربانی به همه این فرصت را می دهد تا بهرمند شوند.

architect;38777 نوشت:
من میگم خدا زمانی میتونه مارو بخاطر قانون شکنی مجازات کنه که ما به اراده خودمون این قوانین رو قبول کرده و بعد زیر پا بذاریم مثلاً خدا میادو به من میگه بنده من چنین دنیایی ساختم و چنین قوانینی براش وضع کردم آیا تو حاضری این قوانین رو بپذیری و تو دنیای من زندگی کنی؟ اگه من اینو پذیرفتم و اومدم تو دنیا ولی بعد قانون شکنی کردم اون وقت مستحق مجازات خدا هستم و اگه نپذیرفتم که هیچ اما حالا که به زور مارو آورده تو دنیا چه انتظاری ازمون داره که قوانینش رو اجرا کنیم؟؟؟؟ این دور از عدالت نیست؟؟؟؟؟ دور از جوونمردی نیست؟؟؟

سلام
انسان به حسب وجود مادی خودش اینجا تکون پیدا می کنه و این عالم به حسب ادراکات ما خالی از سختیها و مشکلات و ناراحتیها و غمها نیست . بخشی از این سختیها اقتضای رسیدن به کمال و بخشی ناشی از دوری از حقیقت معنوی خودمان است مانند فرزندی که از دوری مادرش غمگین است . وقتی حجاب جسم از روی چهره جان برداشته شود انسان ارزش سختیها را درک می کند آنگاه که همه اینها را برای رسیدن به ادراکی برتر و روشنتر از حقیقت هستی لازم می بینه .
شاهنامه زندگی ما آخرش خوشه .
موفق باشید

[=Mitra]به نام خالق من
[=Mitra]دوستان قبلی مطالب جالبی گفتند ولی به نظر من دوست عزیز سوال کننده مفهوم عدالت را متوجه شوند، مشکل حل می شود[=Times New Roman]
[=Mitra] عدالت یعنی هر چیزی را سر جای خود قرار دادن است و خداوند این شانیت را در انسان دید که او را به عنوان تنها خلیفه وجانشین خود روی زمین قرار دهد و این عین عدالت است و از طرفی هم زندگی در این دنیا به عنوان جانشین خدا دارای قوانینی است که فطرت ما آنها را قبول و تصدیق می کند:Cheshmak:

سلام :
شما می گویی خداوند قبل از آفرینش بیاید برای من تکالیف اش توضیح بده سوال اول مگر ما از نیستی خلق نشدیم ونیستی چیزی نیست تابرای اوگزارش دادوثانیا :خداوند متعال این کار رادر عالم الست کرده که همگی به ندای اولبیک گفتند ودر اثر غفلت و...آن رافراموش کردندوثالثا تقلید در اصول دین جایز نیست وشما اگر توانای آن رادارید می توایداز علم اجمالی به تفصیلی برسید وان شاءالله ماجور هستی به شرطی که تحقیقت عقلایی باشد انا هدیناه السیل اما شاکرا واماکفورا:khaneh:

سلام :
شما می گویی خداوند قبل از آفرینش بیاید برای من تکالیف اش توضیح بده سوال اول مگر ما از نیستی خلق نشدیم ونیستی چیزی نیست تابرای اوگزارش دادوثانیا :خداوند متعال این کار رادر عالم الست کرده که همگی به ندای اولبیک گفتند ودر اثر غفلت و...آن رافراموش کردندوثالثا تقلید در اصول دین جایز نیست وشما اگر توانای آن رادارید می توایداز علم اجمالی به تفصیلی برسید وان شاءالله ماجور هستی به شرطی که تحقیقت عقلایی باشد انا هدیناه السیل اما شاکرا واماکفورا

salam bar shom
architkt.soaly kard ke man ham donbale jvabesh hastam.man in 4sahfe ra khandam vally motasefane bayad begooyam ke,benazare man jabe in soal be tore kamel dade nashode.va baraye man ba in harfhaiy ke zade shode soalate jadidi ham pish amade.1yeki az aghyon gofte boodand ke ma asslan haghe in soal ra nadarim,chera? aya kassi ke emtahan mide ejazye soall nadare? 2yek aghaye digary javab dade boodan ke: yani vaghti ke khoda mara miafarinad tak tak az ma soal konad ,in kar nemishavad.soale man in ast ke:chetor in kar dar roze ghiyamt mishavad,ke har kass tak be tak bayad javab goye kerdar khod bashad valli baraye yek soal nemishavad? :Gol:

salam bar shoma
ma avval nisti budim dorost. valli vaghti kh afaride shodim ke dige nisti naboodim. pass bana bar in , dar oon moghe mitoone jaye soal bash va jaye tasmim baraye ensan.:Mohabbat:

salam bar shoma
agha mehdi aziz,agar in masale ro elmi begiri keharfi ke shoma mizani benazare man eshtebah ast,chonke shoma nemitooni bgi ke hich kass az afarinesh badesh nemiad: shoma in ro az koja midooni? baad bayd begam ke shoma gofti ke ghablan adamha dar jaye digary zendegi mikardan va khodavand ghabl az inke adamha ro be zamin befereste az anha soal kard va peyman bast:chera pass ma hich khaterey az in nadarim? va agar ba pedarane ma bast,in be ma che rabti dare?:Sham:

بنام او كه عادل است و عدالت خواه..وترازو را گذاشت تا مبادا ازاندازه درگذريد
واما عدالت و اما انسانهاي بيسواديا كمسوادي چون من و اينهمه تعابيرمختلف و بعضا سخت كه خواندن و درك وفهمشان نيازمند متخصص بودن درزبان وادبيات عربي ست كه ما نيستيم واما سوال ؟؟

اگريك انسان با خانواده اش كه دريك حاشيه شهريا جايي نظير آن كه زندگي ميكنند حمام نداشته باشند واحتياج به غسل هم واجب شود وزمستان وسرما هم هست و حاشيه ها هم وقتي باران ببارد همه جا تا چندروزگل ولاي است و نميتوان بيرون رفت وپيك نيك و آب گرم هم موجود نيست واصلا آب هم موجودنيست و آنها براي آب موردنيازمجبوراند كه چندظرف كوچك را ازمسافتهاي طولاني آب كرده تا چندروز با آن سركنند..آيا تكليف براينچنين افرادي چگونه است ونماز روزه و شرعيات ديگر و آيا خداوند بقدرتوانايي آنان .. ازآنان ميخواهد درمورد اينچنين افرادي كه بسيارهم زياد ميباشند چگونه است { بسيارزياد به اين دليل كه همه حاشيه نشين ميباشند خير..بلكه به اين دليل كه درخانه هايي ممكن است زندگي مينمايند كه حمام ندارند وفقط يك تا دو اطاق دراختيارشان ميباشد و اقوام وهمسايگان هم ممكن است از آبي كه آنان بخواهند براي حمام خوداستفاده نمايند راضي نباشند و ..}

ساعت 12:30 رسیدم به میدون آزادى و این دفعه در کمال ناباورى، حتى یک اتوبوس هم براى همدان نبود.
مردم زیادى منتظر بودند که اتوبوس بیاد و حرکت کنیم، اما خبرى نبود.
اتوبوسى از دور نزدیک شد و درست جلوى پاى ما ایستاد، اما نه براى سوار کردن مسافر، بلکه براى ختم یک قائله که در اتوبوس برپا شده بود و پیاده کردن معترضین.
ماجرا از این قرار بود که آقاى راننده، زرنگى کرده بود و ماشین خودش رو ویژه معرفى کرده بود، در حالیکه اینطور نبود، بلکه مدل ماشین، رنو و بسیار قدیمى و فرسوده بود. دو نفر از مسافرها (یک مرد 35 ساله و یک مرد 55 ساله) هم که از زرنگى آقاى راننده خوششون نیومده بود، حاضر نشده بودند که بابت کرایه، 3500 تومن پرداخت کنند. بنابراین آقاى راننده براى پیاده کردن اون دو مسافر که حقشون رو میخواستند، ماشین رو نگه داشته بود و شرط ادامه حرکتش رو پیاده شدن اون دو مسافر اعلام کرد. در این گیر و دار، یکى از مسافرها که خودش رو نظامى معرفى کرده بود، میانجیگرى میکرد، اما آقاى راننده که معلوم بود ریگى تو کفشش داره، حاضر نبود کوتاه بیاد، چون اون دو نفر یک خطر جدى براش محسوب میشدند.
مسافر مسن تر پیاده شد تا اعلام کنه که کوتاه اومده و حاضره کرایه رو کامل بده، اما اعلام کرد که براى اطمینان از حرف آقاى راننده، از پاسگاه سر راه کسب اطلاع میکنه.
در این لحظه مسافر جوون تر هم پیاده شده بود، تا یک جورى با آقاى راننده کنار بیاد.
همین جمله آخر کافى بود که آقاى راننده، دیگه نذاره اون دو مسافر سوار شن و جلوى در ایستاد تا بقیه مسافرها رو دونه دونه سوار کرد و از سوار شدن این دو نفر جلوگیرى کرد. مسافر مسن تر که خیلى ناراحت شده بود، به راننده و صاحب ماشین لعنت فرستاد، اما صاحب ماشین در کمال پررویى، حرف زشتى در جواب مسافر مظلوم گفت.
تا اینجا من نظاره گر بودم، اما وقتى دیدم که راننده و صاحب ماشین چنین کارى کردند، بدجورى دلم گرفت و طاقت نیاوردم.
طورى که نتونستم جلوى عصبانیت خودم رو بگیرم. رفتم جلو و هر چى از دهنم در میومد و اون دو نفر سزاوارش بودند، نثارشون کردم. اولش سعى کردند جواب من رو بدن، اما من اینقدر عصبانى بودم که آقاى راننده و صاحب ماشین نمیتونستند از پس من فسقلى بر بیان. اینقدر صدام رو بالا برده بودم که خودم داشتم کر میشدم.
دو مرد مسافر هم بعد از اینکه من قدم جلو گذاشتم، زبان به اعتراض گشودند و مردم همچنان نظاره میکردند.
هر چند که نتونستم کار زیادى براى اون دو مسافر کنم، اما حداقل ظالمین رو به حال خودشون وا نگذاشتم.
کارى که خیلى ها هر روز میکنن. اونها باور ندارند که: “خدا، حال هیچ قومى را تغییر نخواهد داد، تا زمانى که خود آن قوم، حالشان را تغییر دهند

بنام عادل ترين.
بسيارعالي و رسيديم به اينكه خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نخواهد داد تا مگرخودشان بخواهند اصل هم همين است كه فرموديد .. خودشان .. خودمان و...{ واين دستاوردپيشينيان شماست و..}
و بايد يقين حاصل نماييم كه عدالت خداوند بي نقص تر از آن است كه من بتوانم به آن ايراد بگيرم و شايد عدم شناخت صحيح من ازقوانين دنيا و حتي خود خداوند است كه همواره و بيش ازهرزماني و درموقع خشم وعصبانيت .. عدالت او را زير يك علامت سوال بزرگ قرار داده وميگوييم چرا ؟؟؟
خدايا چرا فلان عزيز مارا گرفتي ؟؟
خدايا چرا فلان مصيبت را برسرمن يا ما آوردي ؟؟
خدايا چرا مرا فقيرخلق كردي ؟؟
خدايا چرا من شكار و اون شكارچي ؟؟ چرا من ندار و او دارنده ؟؟ چرامن پياده يا با پيكان واو سواره يا با..؟؟
چرا ؟؟ و چرا؟؟ و هزاران چراي ديگر فقط بدليل فقر ناشي از عدم شناخت خدا و شايد قوانين نانوشته يا ناخوانده او كه در طبيعت و جهان و بوفور يافت ميشوند ؟؟
وحتي اين فقرتا بدانجاست كه بر روي تابلوهايي ميبينيم كه نوشته .. صدقه خشم خدا را فروكش مينمايد يا ازشدت خشم او ميكاهد... وآيا اين كفرنيست .. وآيا اين ظلمي نيست كه من به اصطلاح انسان يا شيعه و مسلمان بخودم يا درحق خداي خودم ميكنم و آيا اين تهمت ناروايي نيست كه ندانسته وفقيرانه و شايدبدليل عدم درك و شناخت خداوند وخالقي كه منشاء يا مظهر عشق و محبت است به او ميزنم واگرمن اشتباه ميكنم شما بگوييد كه اشتباه ميكنم و مرا هدايت نماييد :
آيا خداوند درصبرخود مدت زمان مشخص دارد ؟؟ آيا خداوند خشمگين ميشود ؟؟

باتقديروتشكر.

[="Arial"][="RoyalBlue"]بنام او
اگراشكال نداشته باشد ميخواهم براي عدالت خداوند از راهي كه گمان دارم دستاوردهاي آن شايد بتواند چندسوال مهم ازعلت خلقت انسان تا عدالت بي نقص او را آشكار نمايد رابيان نمايم..و ابتدا عذربدليل كلمه اشتباه بالا {پيشين..پيشينيان} كه تصحيح آن نيزازيادرفت..

و با اجازه ازهمه دوستان گرامي..
و من..

ومن ماده چيتايي را ديدم كه فرزندانش گرسنه و بيحال دركنارش آرميده بودند..مادر..چند صباحي بود كه غذاي تازه اي پيدانكرده بود وتنها با ته مانده هاي ناچيزديگران زندگي بسركرده بود..
بناگاه سر وكله گله آهويي ازفاصله اي نزديك پيداشد..
آنها درحال عبوراز روبروي ديدگان حيرت زده ماده چيتاي گرسنه..
بچه آهويي نيز ازپي مادر جست و بازي كنان..
ماده چيتا كه نوري ازاميد دردلش درخشيدن گرفته بود .. بناگاه اززمين جست نمود..
او پس ازچندگام كه با سينه اي جلو داده و سري بالا گرفته راه رفت .. بناگاه ومانند برق ازجا كنده وبدنبال گله روان شد..

گله رم كرده فرارميكرد و بچه آهونيز بدنبال آنها و ماده چيتاباتمام توان ونيرو وسرعت نيز بدنبال آنها و بدنبال او..
او فقط بچه آهو را نشان كرده بود وبس..اوفقط بچه آهورا ميديد و بس..
اونزديك شد..نزديك ونزديكتر..درقلبش مهرمادري و دردلش نوراميد..
او حالا ديگر به چندقدمي بچه آهوي ترسان و لرزان رسيده بود..
اوحالاديگردر دوقدمي بچه آهو بود..
اوحالاديگردريك قدمي او بود..اوحالاديگردست چپش را درازنموده تا به پاي چپ بچه آهو زده وكنترل او را برهم زند..او دستش را آوردنزديك ونزديكتر..فيلم رفته بود روي حركت آهسته..دست ماده چيتا و پاي بچه آهو..نزديكتر ونزديكتر ونزديكتر..

وفيلم براي مدتي نگه داشته شد..

و سوال..عدالت خدا؟؟
و شمااگرمهلتش پيش ميامد كه درذهنتان و براي لحظه اي كوتاه همه كاره دنيا شويد يا براي لحظه اي ودرتصوراتتان جاي خدا قراربگيريد وحتي براي لحظه اي بسياركوتاه و حتي فقط درتصورات بسيار بعيد و دور..
شما اينك چه ميكرديد..
آيا بچه آهوي تازه بدنيا آمده را كه هنوزهيچ خيري ازدنيا نديده بود را ياري ميكرديد وكاري ميكرديد كه ماده چيتا كنترل خود را ازدست داده ونقش زمين شده و بچه آهو بتواند فرار نمايد يا ..
يا چيتاي مادررا كمك مينموديد كه تنها گناهش هماني ست كه در واقع خود مسبب آن شده بوديد .. يعني حس و روحيه شكارگري وشكارچي بودن براي بقاء و زنده ماندن..
توله هاي گرسنه يا بچه آهو؟؟ كدام را نجات ميدهيد؟؟
هر دو را شما خلق نموده بوديد..
هر دو بشما اميد بسته اند..
هر دو ميگويند خدايا كمكم كن..
شماپاسخ دهيد..شما تصميم بگيريدو شما عمل كنيد..با همان ديدگاهي كه نسبت به اين جهان و خالق و آفريدگاراين جهان پيدانموده ايد پاسخ دهيد..ازهمان ديدگاه وبا همان ديد..شما اينك درتصورات خود .. خود خدا يا بجاي او همه كاره جهان ونجات دهنده هستيد..

شما پاسخ دهيد؟؟

باتقديروتشكر. pargaj.blogfa.com[/]

موضوع قفل شده است