زیارت جامعه ی کبیره؛ درکی عمیق تر از انسان کامل...

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زیارت جامعه ی کبیره؛ درکی عمیق تر از انسان کامل...

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


زيارت جامعه ی كبيره

زیارت جامعه کبیره که از حضرت امام هادی (ع) نقل و روایت شده است، بی تردید یکی از زیارات مأثور و مهمی است که دارای سندی معتبر و علاوه بر آن مضامینی ارزشمند و عرفانی و عمیق در باب معرفت و شناخت جایگاه ائمه معصومین و اهل بیت پیامبر (ع) است.
در این زیارتنامه به بهترین شکل اوصاف و ویژگی‌های امام معصوم و مفترض الطاعه تبیین شده است و این زیارتنامه را می‌توان منشور امام شناسی نامید، به طوری که در کلام برخی بزرگان زیارت جامعه، منشور بلند امامت و هدایت نام گرفته که سیل گونه از کوهسار وجود امام علی بن محمد النقی (ع) سرازیر شده است. این منشور بلند، هرچند در لباس شرح فضایل و کمالات انسان‌های کامل و خلفای برجسته الهی، یعنی ائمه اطهار (ع) بیان شده است، ولی معارف عمیق توحیدی ولایی آن بسان سیلی بنیان کن اساس شرک و دوگانه پرستی و بنیاد بیگانه‌گرایی را برمی‌کند و با پیشروی به سوی دشت و دمن امت اسلام، تشنه‌کامان حقیقت معرفت ناب نبوی را سیراب می‌کند.
یکی از شبهاتی که برخی درباره زیارت جامعه وارد کرده‌اند، توهم غلو و مبالغه درباره جایگاه ائمه معصومین (ع) در این زیارت است، ولی با نگاهی عمیق و عالمانه به فرازهای زیبا و متقن این زیارتنامه بوضوح بطلان این فکر مشخص می‌شود و به روشنی می‌توان دید که هیچ‌گونه غلو و اغراقی در آن وجود ندارد؛ چرا که اولاً آنچه در بیان امام هادی (ع) آمده، هدایت امت به بخشی از کمالات انوار پاک معصومین(ع) است وگرنه فضایل آن ذوات مقدسه بیش از اینهاست. از این نظر زائر در فراز پایانی این مثنوی بلند عاشقانه به اظهار عجز رو‌می‌آورد تا خود را از امواج اقیانوس بیکران فضایل و کمالات آنان برهاند و در یک جمله می‌گوید: «سروران من مدح و ثنا و وصف شما بیش از آنچه من شماره کردم است، لیکن من بیش از این نمی‌دانم و نمی‌توانم.»
سرّ مطلب این است که آن انسان‌های کامل و خلفای الهی، آئینه تمام نمای جمال و جلال الهی و آیه‌های بزرگ او هستند و خدا را نشانه‌ای برتر از آنان نیست. حضرت امیر (ع) فرمود: برای خدا، نشانه‌ای بزرگ‌تر از من وجود ندارد و در زیارت آن حضرت می‌گوییم: «السلام علیک یا آیت‌الله ‌العظمی.» آن حضرت می‌فرماید: «در فضل و برتری ما هرچه می‌توانید بگویید، لیکن بدانید که نه تنها به حقیقت فضایلی که خدا برای ما قرار داده است، نمی‌رسید بلکه به اندکی از آن نیز نمی‌رسید؛ زیرا ما آیات و دلایل خدا،حجت، خلیفه و جانشین، امین، وجه، چشم و زبان او هستیم.»
مطلب دیگری که در رد اتهام وجود غلو در چنین زیارت عاشقانه و موحدانه‌ای می‌توان گفت این است که مرز غلو خارج کردن ائمه اطهار (ع) در مقام تعریف و تمجید از دایره عبودیت است وگرنه ثناگویی در این محدوده هرگز غلو و اغراق محسوب نمی‌شود. لذا فقهای شیعه ضمن فتوا به حرمت سجده برای غیرخدا گفته‌اند: آنچه را گروهی از شیعه به جهت سجده نزد قبر امیرالمومنین(ع) و ائمه(ع) انجام می‌دهند مشکل است که انسان قائل به جواز آن شود، مگر آن‌که به قصد شکر خدای تعالی برای ادراک توفیق زیارت باشد. حضرت علی (ع) فرمودند: ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرّ حد ربوبیت نرسانید. آن گاه هرچه می‌خواهید در فضلیت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلو کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی(ع) غلو کردند نباشید که من از غلوکنندگان بیزارم.

...

یکی دیگر از آداب زیارت جامعه این است که زائران زیارت خود را با تکبیرات صدگانه شروع کنند. یعنی بعد از آن که ۱۰۰بار اعتراف به عظمت خداوند کردند و او را از هر وصف و ثنایی برتر داشتند، به ثناگویی اهل بیت (ع) و شمارش کمالات آنان بپردازند. مرحوم مجلسی اول (ره) می‌گوید: تکبیرهای صدگانه برای فهم این نکته است که عظمت و کبریایی از آن خداست و مرحوم شیخ عباس قمی (ره) نیز ابتدای همین زیارت می‌گوید: شاید وجه تکبیر، چنان که مجلسی گرفته این باشد که اکثر طباع مایلند به غلو، مبادا از عبارات امثال این زیارت به غلو افتند یا از بزرگی حق سبحانه و تعالی غافل شوند یا غیر اینها.
ضمن این‌که زائر پس از شمارش مقداری از کمالات به توحید ناب بازمی‌گردد و شهادت به وحدانیت و یگانگی خدا می‌دهد، آن گونه که خود خدا، ملائکه و اولوالعلم شهادت می‌دهند و در اثنای آن نیز همواره اقرار می‌کند که مرز میان واجب تعالی و ممکنات را درهم نریخته و هرگز ائمه (ع) را به سرحد وجوب نرسانده است. آن گونه که در یکی از فرازهای متعدد توحیدی زیارت جامعه می‌خوانیم:«شما (اهل بیت) به سوی خدا می‌خوانید و به او راهنمایی می‌کنید.» (ادب فنای مقربان، شرح زیارت جامعه کبیره،جوادی آملی، جلد اول ص ۸۴ - ۸۰)
اما ۲ نکته مهم دیگراین است که امکان دارد برخی از کسانی که درباره زیارت جامعه وجمله‌هایی که در آن هست چه با نوشتار و چه با سخنرانی به گونه‌ای توضیح و شرح داده باشند که خالی از غلو یا تمایل به عقیده غالیان نباشد، ولی این اظهار نظرها ربطی به محتوای زیارت جامعه ندارد، بلکه گفتار آن گوینده و نویسنده باید مورد نقد قرار گیرد. در ضمن کسانی که با کتب علم رجال و حدیث آشنایی دارند، می‌دانند یکی از عالمان بزرگ شیعه که به حدی با غلو و غالیان مخالف بوده که حتی در برخی موارد افراط کرده است و مطلبی که غلو نیست، غلو به شمار آورده، محدث و فقیه بزرگوار شیخ صدوق است.
واضح است که اگر زیارت جامعه شامل غلو بود شیخ صدوق آن را در ۲ کتاب از کتاب‌های مهم خود یعنی «عیون اخبار الرضا» و «من لایحضره الفقیه» روایت و نقل نمی‌کرد و اصلا این‌که ۲ اسلام شناس مکتب تشیع یعنی شیخ صدوق و شیخ طوسی این زیارت را در کتاب‌های حدیثی مهم خود نقل کرده‌اند و مدرک اصلی زیارت جامعه، نقل آنهاست، می‌تواند بهترین دلیل بر خالی بودن محتوای آن از غلو یا هر اشکال دیگری باشد. اگر گفته شود گاهی در برخی کتاب‌ها حدیث‌هایی که ضعیف است یا اصلا مورد قبول مولف آن نیست، یاد شده است باید جواب داد درباره زیارتنامه‌ای اینچنین که این دو بزرگوار همه را به خواندن آن در زیارت همه امامان (ع) دعوت کنند، نمی‌توان این سخن را گفت؛ زیرا اگر محتوای آن مورد قبول و تایید آنان نباشد، هیچ گاه به خود اجازه نمی‌دهند مردم را به خواندن آن دعوت کنند. (شرح زیارت جامعه کبیره، محمد تقی مجلسی، ترجمه رضا استادی، ص ۲۷۵)

...

شيخ صدوق در فقيه و عيون روايت كرده از موسى بن عبدالله نخعى كه گفت عرض كردم به خدمت حضرت امام على النّقى عليه السلام كه يابن رسول الله مرا تعليم فرما زيارتى با بلاغت كه كامل باشد كه هرگاه خواستم زيارت كنم يكى از شما را آنرا بخوانم فرمود كه چون بدرگاه رسيدى بايست و بگو شهادتين را يعنى بگو:

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ
گواهى دهم كه معبودى نيست جز خداى يگانه اى كه شريك ندارد

وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ
و گواهى دهم كه محمد كه درودهاى خدا بر او و آلش باد بنده و رسول اوست

و با حال غسل باشى و چون داخل حرم شوى و قبر را ببينى بايست و سى مرتبه اَللَّهُ اكْبَرُ بگو پس اندكى راه برو به آرام دل و آرام تن و گامها را نزديك يكديگر گذار پس بايست و سى مرتبه اَللَّهُ اكْبَرُ بگو پس نزديك قبر مطهّر رو و چهل مرتبه اَللَّهُ اكْبَرُ بگو تا صد تكبير تمام شود و شايد چنانكه مجلسى اوّل گفته وجه تكبير اين باشد كه اكثر طباع مايلند بغُلوّ مبادا از عبارات امثال اين زيارت بغُلوّ افتند يا از بزرگى حق سبحانه و تعالى غافل شوند يا غير اينها.

...

پس بگو:

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ‏ بَيْتِ النُّبُوَّةِ،وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ،
سلام بر شما اى خاندان نبوت و جايگاه رسالت و مركز رفت و آمد فرشتگان و جاى فرود آمدن وحى (الهى)

وَمَعْدِنَ‏ الرَّحْمَةِ، وَخُزَّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْكَرَمِ،
و معدن‏ رحمت(حق) و گنجينه‏داران دانش و سرحد نهائى بردبارى و اصول و اساس كرم و بزرگوارى

وَقادَةَ الْأُمَمِ، وَاَوْلِيآءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الْأَبْرارِ، وَدَعآئِمَ الْأَخْيارِ، وَساسَةَ الْعِبادِ،
و پيشوايان ملتها و در اختيار دارندگان نعمتها و ريشه و اصول نيكان و استوانه‏هاى خوبان و زمامداران بندگان‏

وَاَرْكانَ الْبِلادِ، وَاَبْوابَ الْأيمانِ، وَاُمَنآءَ الرَّحْمنِ، وَسُلالَةَ النَّبِيّينَ،
و پايه‏ها و ستونهاى شهرها و بلاد و درهاى ايمان و امينهاى خداى رحمان و نژاد پيمبران‏

وَصَفْوَةَالْمُرْسَلينَ، وَعِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعالَمينَ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ،
و زبده (اولاد) رسولان و عترت انتخاب شدگان پروردگار جهانيان، و رحمت خدا و بركاتش (نيز بر شما باد)

...

اَلسَّلامُ عَلى‏ اَئِمَّةِ الْهُدى‏، وَمَصابيحِ الدُّجى‏ وَاَعْلامِ التُّقى‏، وَذَوِى النُّهى‏،
سلام بر پيشوايان هدايت و چراغهاى تاريكى و نشانه‏هاى پرهيزكارى و صاحبان‏
خرد

وَ اُولِى ‏الْحِجى‏، وَكَهْفِ الْوَرى‏، وَوَرَثَةِ الْأَنْبِيآءِ، وَالْمَثَلِ الْأَعْلى‏،

و دارندگان عقل و فطانت و پناهگاه مردمان و وارثان پيمبران ونمونه اعلاى (الهى)

وَالدَّعْوَةِ الْحُسْنى‏، وَحُجَجِ اللَّهِ عَلى‏ اَهْلِ الدُّنْيا وَالْأخِرَةِ وَالْأُولى‏،
و اهل دعوت نيكو (كه مردم را به خدا مى‏خوانند) و حجتهاى خدا بر اهل دنيا و آخرت و اين جهان‏

وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلى‏ مَحآلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ، وَمَساكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ،
و رحمت خدا و بركاتش (نيز بر شما باد) سلام بر جايگاههاى شناسائى خدا و مسكنهاى بركت‏ خدا

وَمَعادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ، وَحَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ، وَحَمَلَةِ كِتابِ اللَّهِ، وَاَوْصِيآءِ نَبِىِّ اللَّهِ،
و كانهاى حكمت و فرزانگى خدا و نگهبانان راز خدا و حاملان كتاب خدا و اوصياء پيامبر خدا

وَذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ،

و فرزندان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله، و رحمت خدا و بركاتش (نيز بر شما باد)

...

اَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللّهِ وَالْأَدِلاَّءِ عَلى‏ مَرْضاتِ اللّهِ،
سلام بر خوانندگان بسوى خدا و رهنمايان بسوى موجبات خوشنودى خدا

وَالْمُسْتَقِرّينَ فى‏ اَمْرِ اللَّهِ، وَالتَّآمّينَ فى‏ مَحَبَّةِ اللَّهِ، وَالْمُخْلِصينَ فى‏ تَوْحيدِ اللَّهِ،
و استقرار يافتگان در فرمان خدا و كاملان در دوستى و محبت خدا و مخلصان در يگانه‏پرستى خدا

وَالْمُظْهِرينَ لاَِمْرِ اللَّهِ وَنَهْيِهِ، وَعِبادِهِ الْمُكْرَمينَ،
و آشكار كنندگان امر و نهى خدا و بندگان گرامى خدا

الَّذينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ يَعْمَلُونَ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ،
آنانكه پيشى نگيرند بر خداوند در گفتار و آنانكه بدستورش عمل كنند، و رحمت خدا و بركاتش (نیز بر شما باد)

اَلسَّلامُ‏ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعاةِ وَالْقادَةِ الْهُداةِ، وَالسَّادَةِ الْوُلاةِ، وَالذَّادَةِ الْحُماةِ،
سلام‏ بر امامان دعوت كننده (بحق) و پيشوايان راهنما و آقايان سرپرست و دفاع كنندگان و حاميان (از دين خدا)

وَاَهْلِ الذِّكْرِ وَاُولِى الْأَمْرِ، وَبَقِيَّةِ اللَّهِ وَخِيَرَتِهِ، وَحِزْبِهِ وَعَيْبَةِ عِلْمِهِ،
و اهل ذكر و فرمانداران و نمايندگان خدا و برگزيدگان او و گروه او و گنجينه دانشش‏

وَحُجَّتِهِ وَصِراطِهِ وَنُورِهِ وَبُرْهانِهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ

و حجت او و راه او و نور او و دليل روشن او، و رحمت خدا و بركاتش (نیز بر شما باد)

...

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ كَما شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ،
گواهى دهم كه نيست‏ معبودى جز خداى يگانه كه شريك ندارد چنانچه گواهى داده خدا براى خودش

وَشَهِدَتْ لَهُ‏ مَلائِكَتُهُ، وَاُولُوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ، لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكيمُ‏
و گواهى دادند براى او فرشتگانش و دانشمندان از خلق او معبودى نيست جز او كه نيرومند و فرزانه است‏

وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَرَسُولُهُ الْمُرْتَضى‏،
و گواهى دهم كه محمد بنده انتخاب شده او است و رسول پسنديده او است

اَرْسَلَهُ ‏بِالْهُدى‏ وَدينِ الْحَقِّ، لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ،
كه فرستاد او را با هدايت و آئين حق تا پيروزش كند بر همه آئينها و گرچه خوش نداشته باشند مشركان‏

وَاَشْهَدُ اَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ، الْمَعْصُومُونَ‏
و گواهى دهم كه شمائيد پيشوايان راهبر راه يافته معصوم‏

الْمُكَرَّمُونَ، الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقوُنَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطيعُونَ لِلَّهِ،
گرامى مقرب پرهيزكار راستگوى زبده فرمانبرداران خدا

الْقَوَّامُونَ بِاَمْرِهِ، الْعامِلُونَ بِاِرادَتِهِ، الْفآئِزُونَ بِكَرامَتِهِ، اِصْطَفاكُمْ‏ بِعِلْمِهِ،
و قيام كنندگان به فرمانش و انجام دهندگان خواسته‏اش و آنانكه به مقام كرامت او رسيدند، برگزيدتان‏ به علم خود

...

وَارْتَضاكُمْ لِغَيْبِهِ، وَاخْتارَكُمْ لِسِرِّهِ، وَاجْتَبيكُمْ بِقُدْرَتِهِ،
وپسنديدتان براى جريانات غيب (وپس پرده) خود وانتخابتان كرد براى راز خود و اختيارتان كرد به قدرتش

وَاَعَزَّكُمْ‏بِهُداهُ، وَخَصَّكُمْ بِبُرْهانِهِ، وَانْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ، وَاَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ،
و عزيزتان كرد به راهنمائى خود و مخصوصتان داشت به دليل روشنش و برگزيد شما را براى نور خود و تأييد كرد شما را به روح خود

وَرَضِيَكُمْ‏خُلَفآءَ فى‏ اَرْضِهِ، وَحُجَجاً عَلى‏ بَرِيَّتِهِ، وَاَنْصاراً لِدينِهِ، وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ،
و پسنديد شما را براى جانشينى در زمينش و تا كه حجتهائى باشيد بر مخلوقاتش و ياورانى براى دينش و نگهبانانى براى رازش‏

وَخَزَنَةً لِعِلْمِهِ، وَمُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِهِ، وَتَراجِمَةً لِوَحْيِهِ،
و گنجينه دارانى براى دانشش و سپردگان حكمتش و مفسران وحيش

وَاَرْكاناً لِتَوْحيدِهِ، وَشُهَدآءَ عَلى‏ خَلْقِهِ، وَاَعْلاماً لِعِبادِهِ، وَمَناراً فى‏ بِلادِهِ،
و پايه ‏هاى‏يگانه شناسيش و گواهانى بر خلقش و نشانه‏هائى براى بندگانش و مشعلهائى در شهرها و بلادش‏

وَاَدِلاَّءَ عَلى‏ صِراطِهِ، عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ، وَآمَنَكُمْ مِنَ‏الْفِتَنِ،
و راهنمايانى بر راهش، خداوند نگهداشت شما را از لغزش و ايمن داشت شما را از فتنه‏ ها و آزمايشات

وَطَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ، وَاَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ، وَطَهَّرَكُمْ تَطْهيراً،
و پاكتان كرد از چركى و دور كرد از شما پليدى را و بخوبى پاكيزه ‏تان كرد،

...

فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ، وَاَكْبَرْتُمْ شَأْنَهُ، وَمَجَّدْتُمْ كَرَمَهُ، وَاَدَمْتُمْ ذِكْرَهُ،
شما نيز (در برابر) عظيم شمرديد شوكتش را و مقامش را بزرگ دانستيد و كرمش را ستوديد و به ذكر او ادامه داديد

وَ وَكَّدْتُمْ‏ ميثاقَهُ، وَاَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طاعَتِهِ، وَنَصَحْتُمْ لَهُ فِى السِّرِّ وَالْعَلانِيَةِ،
و پيمانش را محكم كرديد و آن عهدى را كه در فرمانبرداريش داشتيد سخت استوار كرديد و در پنهانى و آشكار براى او خيرخواهى كرديد

وَدَعَوْتُمْ اِلى‏ سَبيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَبَذَلْتُمْ اَنْفُسَكُمْ‏
و مردم را با حكمت و پند نيكو به راهش دعوت كرديد و در راه خشنودى او

فى‏ مَرْضاتِهِ، وَصَبَرْتُمْ عَلى‏ ما اَصابَكُمْ فى‏ جَنْبِهِ، وَاَقَمْتُمُ الصَّلوةَ،
بذل جان كرديد و در مقابل پيش‏آمدهاى ناگوار بخاطر او بردبارى كرديد، و نماز را بپا داشتيد

وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ، وَاَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَجاهَدْتُمْ فِى‏
و زكات را پرداختيد و امر به معروف و نهى از منكر كرديد و در راه خدا آن طور كه بايد

اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتّى‏ اَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ، وَبَيَّنْتُمْ فَرآئِضَهُ، وَاَقَمْتُمْ حُدُودَهُ‏
جهاد و مبارزه كرديد تا بالاخره دعوت حق را آشكار و واجبات او را بيان داشتيد و حدود و مقرراتش را برپا داشتيد

...

وَنَشَرْتُمْ شَرايِعَ اَحْكامِهِ، وَسَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ، وَصِرْتُمْ فى‏ ذلِكَ مِنْهُ اِلَى‏
و دستورات و احكامش را منتشر ساختيد و روش او را مقرر داشتيد و در راه‏

الرِّضا، وَسَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضآءَ، وَصَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضى‏،
رضاى او گام برداشتيد و تسليم قضا و قدر او شديد و پيمبران گذشته او را تصديق كرديد

فَالرَّاغِبُ ‏عَنْكُمْ مارِقٌ، وَاللّازِمُ لَكُمْ لاحِقٌ، وَالْمُقَصِّرُ فى‏ حَقِّكُمْ زاهِقٌ،
پس آنكه از شما رو گرداند از دين خارج گشته و آنكه ملازم شما بود به حق رسيده و آنكه كوتاهى كرد در حق شما نابود گرديد،

وَالْحَقُ‏مَعَكُمْ، وَفيكُمْ وَمِنْكُمْ وَاِلَيْكُمْ، وَاَنْتُمْ اَهْلُهُ وَمَعْدِنُهُ، وَميراثُ النُّبُوَّةِ
و حق‏همراه شما و در ميان شما خاندان و از جانب شما است و بسوى شما بازگردد و شمائيد اهل حق ومعدن آن، وميراث نبوت‏

عِنْدَكُمْ، وَاِيابُ الْخَلْقِ اِلَيْكُمْ، وَحِسابُهُمْ عَلَيْكُمْ، وَفَصْلُ الْخِطابِ‏
نزد شماست و بازگشت خلق خدا بسوى شما است و حسابشان با شما است و سخنى كه حق و باطل را جدا كند

عِنْدَكُمْ، وَآياتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ، وَعَزآئِمُهُ فيكُمْ،
نزد شما است و آيات خدا پيش شما است و تصميمات قطعى او (يا دستورات لازمش) درباره شما است

وَنُورُهُ وَبُرْهانُهُ عِنْدَكُمْ، وَاَمْرُهُ اِلَيْكُمْ،
و نور و دليل روشنش ‏نزد شما است و امر امامتش محول به شما است،

...

مَنْ والاكُمْ فَقَدْ والَى اللَّهَ، وَمَنْ عاداكُمْ فَقَدْ عادَ اللَّهَ وَ
هر كه شما را دوست دارد خداى را دوست داشته و هر كه شما را دشمن دارد خداى را دشمن داشته و

مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْاَحَبَ‏اللَّهَ، وَمَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللَّهَ وَمَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ‏
هركس به شما محبت داشته باشد به خدا محبت داشته و هركس با شما كينه توزد با خدا كينه‏توزى كرده و هركه به شما چنگ زند

فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ، اَنْتُمُ [السَّبيلُ الْأعْظَمُ و ]الصِّراطُ الْأَقْوَمُ وَشُهَدآءُ دارِ
به خدا چنگ زده شمائيد شاهراه و راه راست و گواهان در اين دار

الْفَنآءِ، وَشُفَعآءُ دارِ الْبَقآءِ، وَالرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَالْأيَةُ الَْمخْزُونَةُ،
فانى (دنيا) و شفيعان در خانه پايدار (قيامت) و رحمت پيوسته (حق) و آن آيت و نشانه پنهان در گنجينه

وَالْأَمانَةُ الْمُحْفُوظَةُ، وَالْبابُ الْمُبْتَلى‏ بِهِ النَّاسُ، مَنْ اَتيكُمْ نَجى‏،
و آن امانتى ‏كه نگهدارى شده (يا حفظش بر مردم واجب است) و آن درگاهى كه مردم بدان آزمايش شوند هركه به‏نزد شما آمد نجات يافت

وَمَنْ لَمْ ‏يَاْتِكُمْ هَلَكَ، اِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ، وَعَلَيْهِ تَدُلُّونَ، وَبِهِ تُؤْمِنُونَ،
وهركس‏نيامد هلاك شد (شما مردم را) بسوى خدا مى‏خوانيد و بر او راهنمائى كنيد و به او ايمان داريد

...

وَلَهُ‏ تُسَلِّمُونَ، وَبِاَمْرِهِ تَعْمَلُونَ، وَاِلى‏ سَبيلِهِ تُرْشِدُونَ، وَبِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ،
و تسليم اوهستيد و بدستورش عمل كنيد و بسوى راه او (مردم را) ارشاد كنيد و به گفتار او حكم كنيد،

سَعَدَ مَنْ والاكُمْ، وَهَلَكَ مَنْ عاداكُمْ، وَخابَ مَنْ جَحَدَكُمْ،
نيك بخت شد هر كه شما را دوست دارد و به هلاكت رسيد هر كه شما را دشمن داشت و زيانكار شد آنكه منكر شما گشت

وَضَلَّ مَنْ‏فارَقَكُمْ، وَفازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ، وَاَمِنَ مَنْ لَجَاَ اِلَيْكُمْ،
و گمراه شد آنكه از شما جدا گشت و رستگار شد آن كه به شما چنگ زد و ايمن گشت آنكه بدرگاه شما پناه آورد

وَسَلِمَ مَنْ‏صَدَّقَكُمْ، وَهُدِىَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَاْويهُ،
و سلامت يافت ‏هر كه شما را تصديق كرد و هدايت شد هر كه به شما چنگ زد، هر كه پيروى شما را كرد بهشت مأواى او است

وَمَنْ‏خالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْويهُ، وَمَنْ جَحَدَكُمْ كافِرٌ، وَمَنْ حارَبَكُمْ مُشْرِكٌ،
و هر كه‏مخالفت شما را كرد دوزخ جايگاه او است، و هر كه منكر شما شد كافر و هر كه با شما جنگ كرد مشرك است‏

...

وَمَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فى‏ اَسْفَلِ دَرَكٍ مِنَ الْجَحيمِ، اَشْهَدُ اَنَّ هذا سابِقٌ لَكُمْ‏
و هر كس شما را رد كرد در ته جهنم جاى دارد گواهى دهم كه اين مقام و منزلت در زمان‏

فيما مَضى‏، وَجارٍ لَكُمْ فيما بَقِىَ، وَاَنَّ اَرْواحَكُمْ وَنُورَكُمْ وَطينَتَكُمْ‏
گذشته براى شما ثابت بوده و در آينده زمان نيز براى شما جارى است و همانا روانهاى شما ونورتان وسرشتتان‏

واحِدَةٌ، طابَتْ وَطَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ، خَلَقَكُمُ اللَّهُ اَنْواراً،
يكى است همگى پاك و پاكيزه است و برخى از برخى ديگر گرفته شده خداوند شما را بصورت نورهائى آفريد

فَجَعَلَكُمْ ‏بِعَرْشِهِ مُحْدِقينَ، حَتّى‏ مَنَّ عَلَيْنا بِكُمْ، فَجَعَلَكُمْ فى‏ بُيُوتٍ اَذِنَ اللَّهُ اَنْ‏
و گرداگرد عرش خود قرارتان داد تا آنگاه كه با آوردنتان در اين جهان بر ما منت گذارد و قرارتان داد در خانه‏هائى كه اجازه داد

تُرْفَعَ، وَيُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ، وَجَعَلَ صَلَواتَنا عَلَيْكُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ‏
بلند گردند و نام او در آنها برده شود و مقرر داشت كه درودهاى ما بر شما و هم چنين آنچه را از دوستى شما براى‏

وِلايَتِكُمْ، طيباً لِخَُلْقِنا، وَطَهارَةً لِأَنْفُسِنا، وَتَزْكِيَةً لَنا، وَكَفَّارَةً لِذُنُوبِنا
ما مخصوص داشته همه اينها موجب پاكى اخلاق ما و پاك شدن خود ما و تزكيه ما و كفاره گناهان ما باشد

فَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمينَ بِفَضْلِكُمْ، وَمَعْرُوفينَ بِتَصْديقِنا اِيَّاكُمْ،
و ما در نزد خدا از زمره تسليم‏شدگان برترى شما و شناخته شدگان به تصديق مقام شما بوديم

...

فَبَلَغَ اللَّهُ‏بِكُمْ اَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمينَ، وَاَعْلى‏ مَنازِلِ الْمُقَرَّبينَ،
پس خداوند برساند شما را به شريفترين جايگاه گراميان و بلندترين منازل مقربان

وَاَرْفَعَ‏دَرَجاتِ الْمُرْسَلينَ، حَيْثُ لا يَلْحَقُهُ لاحِقٌ، وَلا يَفُوقُهُ فآئِقٌ،
و بالاترين‏درجات رسولان آنجا كه كسى بدان نرسد و فوق آن جايگاه كسى راه نيابد

وَلا يَسْبِقُهُ سابِقٌ، وَلا يَطْمَعُ فى‏ اِدْراكِهِ طامِعٌ، حَتّى‏ لا يَبْقى‏ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ،
و پيش روى بر آن پيشى نگيرد و براى رسيدن بدانجا كسى طمع نبندد، تا اينكه بجاى نماند فرشته مقربى‏

وَلا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ، وَلا صِدّيقٌ وَلا شَهيدٌ، وَلا عالِمٌ وَلا جاهِلٌ،
و نه پيامبر مرسلى و نه صديق و نه شهيدى و نه عالم و نه جاهلى

وَلا دَنِىٌ ‏وَلا فاضِلٌ، وَلا مُؤْمِنٌ صالِحٌ وَلا فِاجِرٌ طالِحٌ، وَلاجَبَّارٌ عَنيدٌ
و نه پست ‏و نه برترى و نه مؤمن نيك كردار و نه تبهكار بدكارى و نه گردنكش ستيزه‏جو

وَلا شَيْطانٌ مَريدٌ، وَلا خَلْقٌ فيما بَيْنَ ذلِكَ شَهيدٌ، اِلاَّ عَرَّفَهُمْ جَلالَةَ اَمْرِكُمْ،
و نه‏اهريمن متمردى و نه خلق ديگرى كه در اين ميان گواه باشد جز آنكه بشناساند به او خداوند جلالت‏

وَعِظَمَ خَطَرِكُمْ، وَكِبَرَ شَاْنِكُمْ، وَتَمامَ نُورِكُمْ، وَصِدْقَ مَقاعِدِكُمْ،
و قدر و عظمت مقام و بزرگى منزلت و كامل بودن نورتان را و درستى منصبها

...

وَثَباتَ مَقامِكُمْ، وَشَرَفَ مَحَلِّكُمْ وَمَنْزِلَتِكُمْ عِنْدَهُ، وَكَرامَتَكُمْ عَلَيْهِ،
و پابرجا بودنتان را (در اطاعت حق) و شرافت مقام و منزلت شما را در پيش خود و مقام گرامى شما را

وَخاصَّتَكُمْ لَدَيْهِ، وَقُرْبَ مَنْزِلَتِكُمْ مِنْهُ، بِاَبى‏ اَنْتُمْ وَاُمّى‏ وَاَهْلى‏
و خصوصيتى كه در نزد او داريد و جايگاه نزديكى كه نسبت به او داريد پدر و مادر و خاندان‏

وَمالى‏ وَاُسْرَتى‏، اُشْهِدُ اللَّهَ وَاُشْهِدُكُمْ، اَنّى‏ مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَبِما آمَنْتُمْ بِهِ،
و مال و فاميلم فداى شما گواه گيرم خدا را و گواه گيرم شما را كه من ايمان دارم به شما و بدانچه شما بدان ايمان داريد

كافِرٌ بَعَدُوِّكُمْ وَبِما كَفَرْتُمْ بِهِ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَاْنِكُمْ وَبِضَلالَةِ مَنْ‏ خالَفَكُمْ،
و كافرم نسبت به دشمن شما و بدانچه شما انكار آن را كرديد بينايم به مقام شما و به گمراهى آنكه‏ با شما مخالفت كرد

مُوالٍ لَكُمْ وَلِأَوْلِيآئِكُمْ، مُبْغِضٌ لِأَعْدآئِكُمْ وَمُعادٍ لَهُمْ،
دوست‏دار شما و (دوستدار) دوستان شمايم و بغض دشمنانتان را در دل دارم و دشمن آنهايم

سِلْمٌ ‏لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ،مُحَقِّقٌ لِما حَقَّقْتُمْ،
صلحم ‏با هر كه با شما صلح كند و در جنگم با هركس كه با شما در جنگ است حق مى‏دانم آنچه را شما حق دانستيد

...

مُبْطِلٌ لِما اَبْطَلْتُمْ، مُطيعٌ لَكُمْ عارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ، مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ،
و باطل دانم‏آنچه را شما باطل دانستيد پيرو شمايم عارف به حق شمايم اقرار به برترى شما دارم بار علم دانش شما را تحمل كنم‏

مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ، مُعْتَرِفٌ بِكُمْ،مُؤْمِنٌ بِاِيابِكُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ،
و از مهالك در پرده عهد و امان شما روم به شما (وحقتان) اعتراف دارم و به بازگشتتان ايمان دارم و رجعت شما را تصديق دارم‏

مُنْتَظِرٌ لاَِمْرِكُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ آخِذٌبِقَوْلِكُمْ، عامِلٌ بِاَمْرِكُمْ،
و چشم براه فرمان شما و منتظر دولت شمايم گفتارتان را بگيرم و دستورتان را انجام دهم‏

مُسْتَجيرٌ بِكُمْ، زآئِرٌ لَكُمْ لائِذٌ عآئِذٌ بِقُبُورِكُمْ، مُسْتَشْفِعٌ اِلَى اللَّهِ‏
و به شما پناه جويم و شما را زيارت كنم و به قبرهاى شما پناه آرم و شما را بدرگاه خداى‏

عَزَّوَجَلَّ بِكُمْ، وَمُتَقَرِّبٌ بِكُمْ اِلَيْهِ، وَمُقَدِّمُكُمْ اَمامَ طَلِبَتى‏، وَحَوآئِجى‏
عزوجل شفيع آرم و بوسيله شما به پيشگاهش تقرب جويم و شما را در پيش روى خواسته و حاجات‏

وَاِرادَتى‏ فى‏ كُلِّ اَحْوالى‏ وَاُمُورى‏، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَعَلانِيَتِكُمْ،
و اراده‏ام قرار دهم در همه حالات و كارهايم، ايمان دارم به نهان شما و آشكارتان‏

وَشاهِدِكُمْ وَغآئِبِكُمْ، وَاَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، وَمُفَوِّضٌ فى‏ ذلِكَ كُلِّهِ اِلَيْكُمْ‏
و حاضرتان و غائبتان و اول و آخرتان و در اين باره كار را به خودتان وامى‏گذارم (و هيچگونه ايرادى به كارهاى شما ندارم)

...

وَمُسَلِّمٌ فيهِ مَعَكُمْ، وَقَلْبى‏ لَكُمْ مُسَلِّمٌ، وَرَاْيى‏ لَكُمْ تَبَعٌ، وَنُصْرَتى‏
و تسليم شمايم و دلم نيز تسليم شما است و رأى من نيز تابع (راى) شما است و ياريم‏

لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى‏ يُحْيِىَ اللَّهُ تَعالى‏ دينَهُ بِكُمْ، وَيَرُدَّكُمْ فى‏ اَيَّامِهِ،
برايتان آماده است تا آنكه خداى تعالى دينش را بوسيله شما زنده كند و دوباره بازگرداند شما را در روزهاى (حكومت) خود

وَيُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ، وَيُمَكِّنَكُمْ فى‏ اَرْضِهِ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ غَيْرِكُمْ،
و آشكارتان سازد براى عدل خود و پابرجايتان كند در روى زمينش، پس با شما باشم با شما نه با غير شما

آمَنْتُ بِكُمْ، وَتَوَلَّيْتُ آخِرَكُمْ بِما تَوَلَّيْتُ بِهِ اَوَّلَكُمْ،
و ايمان دارم به شما و دوست دارم آخرين فرد شما را به همان دليل كه دوست دارم اولين شخص شما را

وَبَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ‏ عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَعْدآئِكُمْ وَمِنَ الْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ، وَالشَّياطينِ‏
و بيزارى جويم به‏پيشگاه خداى عزوجل از دشمنانتان و از جبت و طاغوت (خلفاى ناحق) و شياطين‏

وَحِزْبِهِمُ الظَّالِمينَ لَكُمْ وَالْجاحِدينَ ‏لِحَقِّكُمْ، وَالْمارِقينَ مِنْ وِلايَتِكُمْ،
و پيروانشان (ساير غاصبين) آن ستمكاران بر شما و منكران حق شما و بيرون‏روندگان از زير بار ولايت و زمامدارى شما

...

وَالْغاصِبينَ لِأِرْثِكُمْ، وَالشَّآكّينَ فيكُمْ، وَالْمُنْحَرِفينَ عَنْكُمْ، وَمِنْ كُلِ‏
و غصب كنندگان ميراث شما و شك كنندگان درباره شما و منحرف شدگان از طريقه شما و از هر همدم‏

وَليجَةٍ دُونَكُمْ، وَكُلِّ مُطاعٍ سِواكُمْ، وَمِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذينَ يَدْعُونَ اِلَى‏
و وسيله‏اى غير از شما و هر فرمانروائى جز شما و از پيشوايانى كه مردم را به‏

النَّارِ، فَثَبَّتَنِىَ اللَّهُ اَبَداً ما حَييتُ عَلى‏ مُوالاتِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ وَدينِكُمْ،
دوزخ مى‏خوانند پس خداوند پابرجايم بدارد هميشه تا زنده‏ام بر موالات و دوستى و دين و آئين شما

وَ وَفَّقَنى‏ لِطاعَتِكُمْ، وَرَزَقَنى‏ شَفاعَتَكُمْ، وَجَعَلَنى‏ مِنْ خِيارِ مَواليكُمُ،
و موفقم دارد براى فرمانبردارى شما و روزيم گرداند شفاعت شما را و قرارم دهد از برگزيدگان دوستانتان‏

التَّابِعينَ لِما دَعَوْتُمْ اِلَيْهِ، وَ جَعَلَنى‏ مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ، وَيَسْلُكُ‏
آنانكه تابع دعوت شما هستند و بگرداند مرا از كسانى‏كه پيروى كند از آثار شما و مى‏رود

سَبيلَكُمْ، وَيَهْتَدى‏ بِهُديكُمْ، وَيُحْشَرُ فى‏ زُمْرَتِكُمْ، وَيَكِرُّ فى‏
به راه شما و راهنمائى جويد به راهنمائى شما و محشور گردد در گروه شما و بازگردد در دوران رجعت‏

رَجْعَتِكُمْ، وَيُمَلَّكُ فى‏ دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فى‏ عافِيَتِكُمْ، وَيُمَكَّنُ‏ فى‏ اَيَّامِكُمْ،
و بازگشت شما و به فرمانروائى رسد در دوران حكومت شما و مفتخر گردد به عافيت (و حسن عاقبت) از شما و مقتدر گردد در روزهاى (حكومت) شما

وَتَقِرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ، بِاَبى‏ اَنْتُمْ وَاُمّى‏ وَنَفْسى‏ وَاَهْلى‏ وَمالى‏،
و روشن گردد ديده‏اش فرداى قيامت بديدار شما پدر و مادرم و خودم‏ و خاندان و دارائيم به فداى شما

...

مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِكُمْ، وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ،
هر كه آهنگ خدا كند از شما (بايد) شروع كند و آنكس كه خدا را به يكتائى شناسد(طريقه‏اش را) از شما پذيرد

وَمَنْ‏قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ، مَوالِىَّ لآ اُحْصى‏ ثَنآئَكُمْ، وَلا اَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ‏
و هر كه قصد او كند به شما رو كند سروران من ثناى شما را نتوانم كرد و با مدح‏

كُنْهَكُمْ وَمِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ، وَاَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيارِ، وَهُداةُ الْأَبْرارِ
به كنه و حقيقت شما نرسم و با توصيف قدر و منزلت شما را بيان نتوانم كه شمائيد روشنى خوبان و راهنماى نيكان‏

وَحُجَجُ الْجَبَّارِ،بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِكُمْ يَخْتِمُ، وَبِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ، وَبِكُمْ‏
و حجتهاى خداى جبار، خداوند (عالم وجود را) به شما آغاز كرد و به شما نيز ختم كند و بخاطر شما فرو ريزد باران را

يُمْسِكُ السَّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ اِلاَّ بِاِذْنِهِ وَبِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ،
و بخاطر شما است كه نگهدارد آسمان را از اينكه بر زمين افتد جز به اذن او و بخاطر شما بگشايد اندوه را

...

وَيَكْشِفُ الضُّرَّ، وَعِنْدَكُمْ ما نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ، وَهَبَطَتْ بِهِ مَلائِكَتُهُ،
و برطرف كند سختى را و در پيش شما است آنچه را پيمبرانش فرود آورده و فرشتگانش به زمين آوردند

وَاِلى‏ جَدِّكُمْ.
و بسوى جدّ شما

و اگر زيارت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام باشد بجاى: وَاِلى‏ جَدِّكُمْ بگو:

وَاِلى‏ اَخيكَ
و بسوى‏ برادرت

بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمينُ، آتاكُمُ اللَّهُ ما لَمْ يُؤْتِ اَحَداً مِنَ ‏الْعالَمينَ‏
روح ‏الامين (جبرئيل) نازل گرديد به شما داده است خداوند آنچه را به هيچيك از مردم جهانيان‏ نداده


طَاْطَاَ كُلُّ شَريفٍ لِشَرَفِكُمْ، وَبَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ لِطاعَتِكُمْ وَخَضَعَ كُلُ‏
سر (فروتنى) بزير آورده هر شخص شريفى در برابر شرف شما و گردن نهاده هر متكبرى به فرمانبردارى شما و فروتن گشته هر

جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ، وَذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لَكُمْ، وَاَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ، وَفازَ
گردنكشى در برابر فضل شما و خوار شده هر چيزى براى شما و روشن شد زمين به پرتو نور شما و رستگار شدند

الْفآئِزُونَ بِوِلايَتِكُمْ، بِكُمْ يُسْلَكُ اِلَى الرِّضْوانِ، وَعَلى‏ مَنْ جَحَدَ
مردمان رستگار بوسيله ولايت و دوستى شما، بوسيله شما به بهشت رضوان توان رسيد و برآنكس كه منكر

وِلايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمنِ بِاَبى‏ اَنْتُمْ وَاُمّى‏ وَنَفسى‏ وَاَهْلى‏ وَمالى‏،
فرمانروائى شما است خشم خداى رحمان (حتم و مسلم) است، پدر و مادرم و خودم و خاندان و دارائيم فداى شما باد،

...

ذِكْرُكُمْ فِى الذَّاكِرينَ، وَاَسْمآؤُكُمْ فِى الْأَسْمآءِ، وَاَجْسادُكُمْ فِى‏
(اى سروران من گرچه) ذكر شما در (زبان) ذكركنندگان است و نامهايتان در ميان نامها و پيكرتان با ساير

الْأَجْسادِ وَاَرْواحُكُمْ فِى اْلأَرْواحِ، وَاَنْفُسُكُمْ فِى النُّفُوسِ، وَآثارُكُمْ‏
پيكرها و روانتان در ميان ساير روانها و جانهاتان در (عداد) ساير جانها و آثارتان در ميان‏

فِى الْأثارِ، وَقُبُورُكُمْ فِى الْقُبُورِ، فَما اَحْلى‏ اَسْمآئَكُمْ وَاَكْرَمَ اَنْفُسَكُمْ،
آثار (ديگران) و قبرهاتان در (شمار) ساير قبرها است ولى (شما را چه نسبت با ديگران) چه شيرين است نامهايتان‏ و بزرگوار است جانهاتان

وَاَعْظَمَ شَاْنَكُمْ، وَاَجَلَّ خَطَرَكُمْ، وَاَوْفى‏ عَهْدَكُمْ، وَاَصْدَقَ وَعْدَكُمْ،
و بزرگ است مقامتان و برجسته‏است منزلت و موقعيتتان و با وفاست عهدتان و راست است وعده ‏تان‏

كَلامُكُمْ نُورٌ، وَاَمْرُكُمْ رُشْدٌ، وَوَصِيَّتُكُمُ التَّقْوى‏، وَفِعْلُكُمُ الْخَيْرُ،
سخنتان نور و دستورتان يكپارچه رشد و رستگارى است، سفارشتان پرهيزكارى و كارتان خير و خوبى‏

وَعادَتُكُمُ الْأِحْسانُ، وَسَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ، وَشَاْنُكُمُ الْحَقُّ وَالصِّدْقُ‏
و عادت شما احسان و نيكى و شيوه شما كرم و بزرگوارى و رفتارتان حق و راستى‏

وَالرِّفْقُ، وَقَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَحَتْمٌ، وَرَاْيُكُمْ عِلْمٌ وَحِلْمٌ وَحَزْمٌ، اِنْ ذُكِرَ
و مدارائى است و گفتارتان مسلم و حتمى است و رأى شما دانش و بردبارى و دورانديشى است اگر از

الْخَيْرُ كُنْتُمْ اَوَّلَهُ وَاَصْلَهُ وَفَرْعَهُ، وَمَعْدِنَهُ وَمَاْويهُ وَمُنْتَهاهُ، بِاَبى‏ اَنْتُمْ‏ وَاُمّى‏ وَنَفْسى‏،
خير و خوبى ذكرى به ميان آيد آغاز و ريشه و شاخه و مركز و جايگاه و پايانش شمائيد پدر و مادرم و خودم‏ به فداى شما

...

كَيْفَ اَصِفُ حُسْنَ ثَنآئِكُمْ، وَاُحْصى‏ جَميلَ بَلائِكُمْ،
چگونه توصيف كنم ثناى نيكوى شما را و چگونه شماره كنم آزمايشهاى خوبى كه داديد

وَبِكُمْ اَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ، وَفَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْكُرُوبِ، وَاَنْقَذَنا مِنْ‏
و بوسيله شما بود كه خدا ما را از ذلت بيرون آورد و گشايش داد به گرفتاريهاى سخت ما و نجاتمان داد از

شَفا جُرُفِ الْهَلَكاتِ وَمِنَ النَّارِ، بِاَبى‏ اَنْتُمْ وَاُمّى‏ وَنَفْسى‏، بِمُوالاتِكُمْ‏
پرتگاه هلاكت و نابودى و هم از آتش دوزخ، پدر و مادرم و خودم به فداى شما كه بوسيله دوستى شما

عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِينِنا، وَاَصْلَحَ ماكانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا، وَبِمُوالاتِكُمْ‏
خداوند به ما ياد داد دستورات دينمان را و اصلاح كرد آنچه را كه از دنياى ما تباه گشته بود و بوسيله موالات شما كلمه (توحيد و معارف دين)

تَمَّتِ الْكَلِمَةُ، وَعَظُمَتِ النِّعْمَةُ، وَائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ، وَبِمُوالاتِكُمْ تُقْبَلُ‏
كامل شد و نعمت بزرگ گشت و جدائى و اختلاف مبدل به الفت و اتحاد گرديد و بوسيله موالات شما پذيرفته‏ گردد

الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ، وَلَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْواجِبَةُ، وَالدَّرَجاتُ الرَّفيعَةُ، وَالْمَقامُ‏
فرمانبردارى واجب و (تنها) دوستى شماست كه بر خلق لازم و فرض است و از آن شماست درجات بلند و مقام‏

الْمَحْمُودُ، وَالْمَكانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَالْجاهُ الْعَظيمُ، وَالشَّاْنُ الْكَبيرُ،
شايسته و جايگاه معين و معلوم در نزد خداى عزوجل و منزلت عظيم و رتبه بزرگ‏

وَالشَّفاعَةُ الْمَقْبُولَةُ، رَبَّنا آمَنَّا بِما اَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ، فَاكْتُبْنا مَعَ‏
و شفاعت پذيرفته، پروردگارا ما ايمان داريم بدانچه نازل فرمودى و پيروى كرديم از پيامبرت پس نام ما را با

الشَّاهِدينَ، رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً،
گواهان (به اين حقايق) ثبت فرما، پروردگارا منحرف مكن دلهاى ما را پس از آنكه راهنمائيمان كردى و ببخش به ما از نزد خويش‏ رحمتى

اِنَّكَ ‏اَنْتَ الْوَهَّابُ، سُبْحانَ رَبِّنا اِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً،
كه براستى توئى بخشايشگر منزه است پروردگار ما كه براستى وعده او انجام شدنى است

...

يا وَلِىَّ اللَّهِ‏
اى ولى خدا

[در گفتن يا وَلِىَّ اللَّهِ امامى را كه زيارت‏مى‏كند مخاطب سازد وممكن است كه همه مُراد باشند بر سبيل بدليّت يا جنسيّت واگر بعنوان جميع بگويد بهتر است كه «يا اَوْلِياءَ اللَّهِ» بگويد «ذلك نقل من شرح المجلسى الأول»]

اِنَّ بَيْنى‏ وَبيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا يَاْتى‏ عَلَيْها
همانا ميان من و خداى عزوجل گناهانى است كه محو و پاك نكند آنها را

اِلاَّ رِضاكُمْ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلى‏ سِرِّهِ، وَاسْتَرْعاكُمْ‏
جز رضايت شما پس به حق آن خدائى كه شما را امين به راز خود كرده و سرپرستى‏

اَمْرَ خَلْقِهِ، وَقَرَنَ طاعَتَكُمْ بِطاعَتِهِ، لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبى‏
كار خلق خود را به شما واگذارده و فرمانبردارى شما را به فرمانبردارى خود قرین کرده كه شما بخشش گناهانم را (از خدا) بخواهيد

وَكُنْتُمْ‏ شُفَعآئى‏، فَاِنّى‏ لَكُمْ مُطيعٌ، مَنْ اَطاعَكُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصاكُمْ‏
و شفيعان من گرديد زيرا كه من فرمانبردار شمايم، هر كه از شما فرمانبردارى كند خداى را فرمانبردارى كرده و هر كه نافرمانى شما كند

فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللَّهَ، وَمَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ‏ اللَّهَ،
خداى را نافرمانى كرده و هر كه شما را دوست دارد خداى را دوست داشته و هر كه شما را دشمن دارد خداى را دشمن داشته،

اَللّهُمَّ اِنّى‏ لَوْ وَجَدْتُ شُفَعآءَ اَقْرَبَ اِلَيْكَ مِنْ مُحَمِّدٍ وَاَهْلِ بَيْتِهِ‏
خدايا اگر من شفيعانى را مى‏يافتم كه نزديكتر باشند بدرگاهت از محمد و خاندان‏

الْأَخْيارِ، الْأَئِمَّةِ الْأَبْرارِ، لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعآئى‏، فَبِحَقِّهِمُ الَّذى‏ اَوْجَبْتَ لَهُمْ‏
نيكويش آن پيشوايان نيكوكار بطور مسلم آنها را شفيعان خود قرار مى‏دادم پس از تو مى‏خواهم بدان حقى كه براى ايشان‏

عَلَيْكَ، اَسْئَلُكَ اَنْ تُدْخِلَنى‏ فى‏ جُمْلَةِ الْعارِفينَ بِهِمْ وَبِحَقِّهِمْ، ‏
بر خود واجب كردى كه مرا در زمره عارفان به مقام آنها و به حق آنها قرارم ده

وَفى زُمْرَةِ الْمَرْحُومينَ بِشَفاعَتِهِمْ، اِنَّكَ اَرْحَمُ الرَّاحِمينَ،
و نيز در زمره كسانى كه بوسيله شفاعت آنها مورد مهر قرار گرفته‏اند كه تو مهربانترين مهربانانى

وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ، وَسَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً، وَحَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ.
و درود خدا بر محمد و آل پاكش و سلام مخصوص و بسيارى بر آنها باد و بس است ما را خدا و نيكو وكيلى است

(پایان زیارت)
منبع

موضوع قفل شده است