حديث بساط را توضیح دهید

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
حديث بساط را توضیح دهید

با سلام

حديث بساط از احاديثى است كه شيعه و سنى آنرا نقل كرده و از معجزات بزرگ اميرالمومنين (ع ) بشمار ميرود و مقدس اردبيلى در كتاب حديقة الشيعه در صفحه 388 نقل نموده و چون خيلى مفصل است از ذكر آن خوددارى ميكنيم فقط يك قسمت آن كه مورد حاجت ما است ذكر ميكنيم .
سلمان گفت : ما پرسيديم يا اميرالمؤ منين (ع ) شما را علمى به آنچه در عقب كوه قاف است ميباشد حضرت فرمود كه خلاق عالم در عقب كوه قاف چهل عالم آفريده كه هر عالمى برابر دنياى شماست و علم من بماوراى قاف همچون علم منست بحال ايندنيا و آنچه در دنياست و بعد از رسول خدا (ص ) منم حافظ و نگهدارنده عالمها و همچنين بعد از من اولاد من حافظ شريعت نبوى و وارث علوم مصطفوى خواهند بود و من داناترم براههائيكه در آسمانهاست از راههايى كه در زمين است و مائيم محزون مكنون الهى و مائيم اسماء حسنى كه چون خدا را با آن نام بخوانند اجابت كند و مائيم صاحب آن نامهائيكه بر عرش و كرسى نوشته است و مائيم قسمت كننده بهشت و دوزخ تا آخر روايت كه مفصل است .
ازين اخبار زياد است كه ذكر آن باعث طول كلام ميشود اگر اخبارى هم از پيشوايان وين درين باب بما نرسيده بود ما خودمان ميدانستم كه خداوند درين كرات موجوداتى دارد چه شخص عاقل كار لغو و بيهوده نميكند و اگر بنا باشد كه خداوند اين كرات باعظمت را كه حساب آنرا جز خودش كسى نميداند خلق فرمايد و كسى در آن نباشد مسلما اين كار لغو است و چنين عملى از خدا بدور است لذا ميفرمايد: ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولى الباب الذين يذكرون الله قياما و على جنبوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار .
در دعاى افتتاح كه در شبهاى ماه مبارك رمضان خوانده ميشود ميفرمايد: الحمدالله الذى من خشيته عدالسما و سكانها و ترجف الارض و عمارها و تموج البحار و من يسبح فى غمراتها .
سكنه آسمانها كيست كه از خوف و خشيت الهى ميلرزاند اگر گويى ملائكه هستند جواب گوئيم كه ملائكه جسم لطيفند و احتياج به سكنى و مكان ندارند سكنه يك محل بايد مثل ما باشد و لذا ميگوئيم سكنه بلاد.
بهترين دليلى كه سكنه آسمانها ملائكه نيستند دعايى است كه شيخ حر محمد بن حسن عاملى در صحيفه ثانيه سجاديه در ضمن دعايى است از حضرت على بن الحسين امام سجاد (ع ) نقل ميكند.
فصل عليه انت ملائكتك و سكان سمواتك و ارضك .
از اينكه جمله سكان سمواتك و ارضك راعطف بر ملائكه گرفته ، مسلمست كه معطوف غير از معطوف عليه است پس مراد از انسان همان انسانست كه بايد در اين سيارات باشد.
در يكى از زيارتهاى عاشورا ذكر شده كه : فلقد عظمت بك الزرية و جلت فى المؤ منين و المسلمين و فى اهل السموات و اهل الارضين اجمعين .
اى حسين عزيز مصيبت تو در ميان مؤ منين و مسلمين اهل آسمانها و اهل زمينها بسى بزرگ بود، پس اهل آسمان بايد عاقل باشند تا شهادت آنحضرت بر آنها گران باشد.

************************************************
حديث بساط از جمله احاديث نوراني در باب فضايل علي عليه السلام مي باشد و اين اين نقل يکي از آنها مي باشد و احاديث ديگري معروف به بساط مي باشد البته آنها افرادي که در بساط بوده ان مطالب نوراني ديگري ديده اند اما اين قول به اين صورت
میباشد

خبر داد بما ابو طاهر محمد بن على بن بيع بغدادى كه در واسط بر ما وارد شده بود، كه خبر داد بما ابو عبد اللَّه احمد بن محمد بن عبد اللَّه بن خالد کاتب كه خبر داد بما ابو بكر احمد بن جعفر بن محمد بن سلم ختلى كه نقل كرد بمن عمر بن احمد كه خبر داد بما حسن بن يحيى ابو ربيع بن جرجانى كه نقل كرد بما عبد الرزاق بن همام صنعانى كه نقل نمود بما معمر از ابان از انس بن مالك گفت:

فرشى از بهندف (دهى است از دهات شام) براى‏ پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هديه آورده شد،
بمن فرمود: اى انس اين را بگستر، من او را گستردم.

سپس فرمود: آن ده نفر را بخواه تا بيايند، من آنان را خواستم، هنگامى كه وارد شدند، بآنها فرمود: روى فرش بنشينند، بعد على را خواست، و با او مدت دراز رازگوئى كرد، سپس على بر گشته روى فرش نشست بعد فرمود: اى باد ما را بردار و ببر، باد ما را برداشته و فرش ما را حركت ميداد، بعد فرمود: اى باد ما را بگذار،
سپس فرمود: ميدانيد كجا هستيد؟
گفتيم: نه، فرمود اين جا مكان ياران كهف و رقيم است، بپا خواسته و برادرانتان را سلام بگوئيد،
گفت: يك يك بپا خواسته و بر آنان سلام گفتيم، جواب نگفتند، بعد على عليه السلام بپا خواسته و فرمود، سلام بر شما اى گروه راستگويان و شهداء،
گفت: گفتند: درود و رحمت خدا و بركات او بر تو باد، گفت: گفتم: چه شده بر آنان و سبب چيست كه جواب ترا دادند و جواب ما را ندادند؟

على عليه السلام بآنان فرمود: بر شما چه شده كه جواب برادران مرا نميدهيد؟
گفتند: ما گروه راستگويان و شهداء بعد از مرگ جز با پيامبر يا وصى او با كسى سخن نمى‏گوئيم،
فرمود: اى باد ما را بردار، ما را برداشته و حركت ميداد حركت دادنى،
بعد فرمود: اى باد ما را بگذار، آنها را گذاشت در آن هنگام ما در حره بوديم، گفت: على عليه السلام فرمود: بر پيامبر صلي الله عليه و آله در ركعت آخر نماز ميرسيم، و ما راه را پيموديم تا رسيديم در آن وقت پيامبر صلي الله عليه و آله در ركعت آخر اين آيه را ميخواند:
(أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً)
(اى محمد آيا تو مى‏پندارى كه اصحاب كهف و رقيم از آيات ما تعجب داشتند).

مناقب الإمام علي عليه السلام-ترجمه مرعشى نجفى، ص: 197