خسروا انفسهم و اهلیهم در قرآن یعنی چه ؟ چرا اهل خسران می بینند؟
تبهای اولیه
خسروا انفسهم و اهلیهم در آیه 15 زمر و آیه 45 شوری آمده است ، چرا این ضرر و زیان به اهل سرایت می کند ؟ اهل انسان چه ربطی به خود انسان دارند؟ این خسران به اهل نمونه ای از خسران مبین است. اگر ممکن نمونه های دیگر خسران مبین در قران را با ذکر تفسیر ، برایم بنویسید.
با سلام
فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ
" فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ" امرى است تهديدى كه مىفهماند به غير خدا هر چه را بپرستيد سودى به حالتان نخواهد داشت و بالأخره عذاب و وبال اعراضتان از پرستش خدا با اخلاص، گريبانتان را خواهد گرفت.
و اين معنا كه از مفهوم جمله مزبور استفاده مىشود، صريح در ذيل آيه است كه مىفرمايد:" قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ ...". [مقصود از خسران نفس و اهل، و اينكه چنين زيانى" خسران مبين" است] " قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ..." كلمه" خسر" و" خسران" هر دو به معناى از دست دادن سرمايه است،
يا همهاش و يا بعضى از آن.
البته كلمه" خسران" رساتر از كلمه" خسر" است، و" خسران نفس" به معناى آن است كه آدمى نفس خود را در معرض هلاكت و بدبختى قرار دهد، به طورى كه استعداد كمالش از بين برود و سعادت به كلى از او فوت شود."
خسارت اهل" هم به همين معنا است.
در اين آيه شريفه تعريضى است به مشركين، كه در جمله" فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ" مورد خطاب واقع شدهاند، گويا فرموده، شما هر چه را بپرستيد بالأخره سرمايه نفس را از دست دادهايد، به خاطر اينكه آن را با به كفر كشاندن به هلاكت رسانديد،
و همچنين اهل و خويشاوندان خود را هلاك كرديد،
چون شما آنان را وادار به كفر و شرك كرديد، و اين كفر و شرك همان خسران حقيقى است.
" أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ"- آگاه باشيد كه خسران حقيقى هم همين است،
براى اينكه خسرانهاى مربوط به امور دنيا هر چه باشد چه مال و چه جاه، ناپايدار است، به خلاف خسران روز قيامت كه پايانى ندارد، دائم و جاودان است، چون نه زايل مىشود و نه منقطع. علاوه بر اين، مال و يا جاه وقتى با خسران از دست رفت، جبرانش ممكن است، چه بسا مىشود كه مثل آن و يا بهتر از آن جايگزين آن گردد، به خلاف خسران نفس، كه ديگر جبران نمىپذيرد.
تفسیر المیزان
خسروا انفسهم و اهلیهم آیه 45 شوری آمده است ، چرا این ضرر و زیان به اهل سرایت می کند ؟ اهل انسان چه ربطی به خود انسان دارند؟ این خسران به اهل نمونه ای از خسران مبین است. اگر ممکن نمونه های دیگر خسران مبین در قران را با ذکر تفسیر ، برایم بنویسید.
وَتَرَاهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا خَاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِيٍّ وَقَالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذَابٍ مُّقِيمٍ
در دو آيه قبل مطالبى راجع به گمراه شدن ظالمان توسط خداوند بيان شد، اين آيه داراى تهديدات بيشترى است
از جمله: - در آنجا فرمود: «ماله من ولى» هيچ فردى او را يارى نمىكند، در اين آيه مىفرمايد: «ما كان لهم من اولياء» هيچ گروهى آنان را يارى نمىدهد. - در آنجا مىپرسند: «هل الى مرد من سبيل» آيا راهى براى بازگشت هست؟
در اين آيه مىفرمايد: «ماله من سبيل» هيچ راه بازگشتى نيست.
1- مستكبرانِ امروز، ذليلان فردا هستند. «تراهم... خاشعين من الذّل»
2- وحشت قيامت، قدرت ديدن را از مجرم مىگيرد. «ينظرون من طرف خفىّ»
3- ممكن است انسان زيانكار باشد، ولى فرزندانش به خاطر آنكه به كمالات رسيدهاند، او را نجات دهند.
زيانكار حقيقى كسى است كه نه خودش نجات يافته و نه از فرزندانش خيرى ديده است. «الّذين خسروا انفسهم و اهليهم»
4- زيانكار واقعى كسى است كه هم سرمايهاش (هستى و عمرش) را از دست داده «خسروا انفسهم و اهليهم»، هم امكان جبران وبرگشت ندارد. «يوم القيامة»
5- اهل ايمان در قيامت، عزيز و سربلند هستند به گونهاى كه مىتوانند ستمگران را سرزنش كنند
. (شايد مؤمنانى كه اين سخن را به ستمگران مىگويند همان مظلومانى باشند كه در دنيا از دست آنان ستم كشيدهاند) «قال الّذين آمنوا انّ الخاسرين...»
6- بيان اوضاع قيامت، براى بيدار شدن است. «ألا انّ الظالمين» (كلمه «ألا» براى آگاهى و تنبيه است)
تفسیر نور
با عرض سلام خدمت استاد رضای عزیز و هیوای گرامی
الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذَابٍ مُّقِيمٍ
همانطور که رضای بزرگوار هم فرمودند
اکثر غریب به اتفاق آدمها بر کیش ولی خود می شوند و ارث می برند.
لذا فرزندان گناهکاران نیز به پای کفر و شرک پدر و مادر می سوزند.
هدایت برای همه هست ولی تعصب بانی کوری در دل انسانها می گردد.
انسان متعصب هدایت را نمی پذیرد لذا چون در عربستان
تعصب از احمقیت نبود بلکه نشان غیرتمندی بود لذا اهل ایشان نیز لاجرم پاسوز جهل پدرانشان می شدند بجز صادقین آنها .
اهل یک معنی دیگر هم دارد و آن هم کیشان و هم فکران است.
مانند اهل ایمان یا اهل باطل
لذا این ایه می تواند خطاب به اهل اینچنینی هم باشد.