چرا با اینکه غربیها غرق در فساد وفحشا هستند ...
تبهای اولیه
چرا با اینکه غربیها غرق در فساد وفحشا هستند دچار عذاب الهی نمی شوند؟
با سلام
آنجه به عنوان باسخ به سوال مطرح شده ارائه شده است خود يكى از انتقادها و ايراداتى است كه به مسلمين وارد دانسته اند
خداوند در قرآن فرموده است كه به كافران مهلت داده است بسودشان نيست بلكه فرصت داده تا بار كناهان و جرايم خود را بيشتر كنند و عذاب سخت ترى را متحمل شوند
اما آيا با فرصت دادن به آنها جواب نتيجه اعمال و ظلمهايشان را كى خواهد داد ؟
اكر اين آيه درست است خدا با فرصت دادن به هيتلر _ استالين و هزاران نفر ديكتاتور ديكر به آنها اجازه داد با كشتن ميليونها نفر انسان بار كناهشان زياد شود اما تكليف آنهمه كشته كه استالين به تنهايى 20 ميليون را كشته است جى ميشود
تكليف آنهمه بدبختى از قتل و نسل كشى و تجاوز و كوره آدمبزى و عقيم كردن و نابودى اكثر دنيا كه هيتلر ايجاد كرد جه ميشود ؟
جواب آنهمه كودكان يتيم و آواركى و بى خانمانى را كى ميدهد ؟
كناه آنهمه انسان كه ناقص العضو شدن جه بوده است ؟
آيا خدا بهتر نبود همان آغاز ظلم و ستم هيتلر و استالين و امثالهم و با توجه به علم خدايش كه ميدانست اصلاح بذير نيستند و با توجه به علم غيب داشتنش كه مهلت دادن به آنها جه نتايج و فجايعى بدنبال دارد همان روزها شر آنها را از سر بشر كم ميكرد و از خير مقدارى از شدت عذاب آنها بخاطر آنهمه انسان ميكذشت ؟
يا استثنائأ اين موارد جزء اين مهلت دادن آيه مذكور بحساب نميايند ؟
بنام خدا
پاسخ دقیق و عمیق به نکات مندرج در سؤال شما مستلزم ذکر یک مقدمه و چند نکته است.
اولاً مراد از سنت های الهی، قوانین محکم و استواری است که پایه و اساس نظام موجود در این جهان و جهان دیگر است. از آنجایی که خالق متعال، حکیم و عالم و عادل است، نظامی را آفریده است که نظام اکمل و اصلح است، در این نظام هر چیزی در جای خود قرار گرفته است و طبق قوانین محکم و متقن و تغییر ناپذیر حرکت می کند و اداره می شود که اگر این قوانین (سنت ها) نباشند تمام اوضاع جهان به هم می ریزد.
برای فهم درست و دقیق از فلسفۀ قوانین و سنت های الهی و دوری از سوء برداشت، ضروری است به همۀ سنت های الهی بصورت یک نگرش سیستمی، یکپارچه، انطباقی و در کنار یکدیگر بعنوان اجزاء پیکرۀ عالم هستی نگریست. به تعبیری سنت های الهی مکمل یکدیگر و در راستای هدف عالی خداوند از خلقت جهان و انسان می باشند.
ثانیاً در فراز اول مطلب ارسالی پیشین چنین گفتیم: "از آموزه هاى دینى استنباط مى شود که هدف خداوند از آفرینش این است که بشر با اختیار کامل و حق انتخاب، بتواند به کمال نهایى برسد و به جوار قرب ربوبى دست یازد. انسان موجودى مسئول و مختار است و هر عملى که از روى اختیار انجام مى دهد، او را مشمول سنتى از سنن الهى مى کند و از نتایج آن برخوردار مى سازد."
توجه به این مطلب، این حقیقت را بر ما مکشوف می سازد که آفریدگار، به انسان، نعمت آزادی و اختیار ارزانی داشته و خوبیها و بدیها را نیز به او الهام کرده است. همچنین دستورهای سعادتبخشی را از طریق رسولان برای تکامل به انسان هدیه فرموده است. آدمی میتواند با اختیار، راه تکامل را که پیروی از وجدان و پیامبران الهی است طی کند و میتواند نافرمانی کند و به وجدان و دستورهای الهی گردن ننهد.
آشکار است که خداوند در عین اینکه راه را از چاه باز شناسانده و هدایت را از گمراهی مشخص کرده، عواقب و فواید پیمودن هر یک از این راهها را نیز بیان فرموده است. بنابراین هر کس هر راهی را انتخاب کند، به عواقب و اثرات آن هم خواهد رسید. در نتیجه، هر عملی چه نیک و چه بد، دارای اثرات و نتایجی خواهد بود. این آثار، جزو جدایی ناپذیر عمل است و به دنبال آن خواهد آمد.
با این نگاه، اگر انسان، بدلیل پیروی از شیطان و هوای نفس، بر خلاف خیر و صلاح و کمال خویش، اراده و حرکت کند. آیا این سقوط و گمراهی مشیت و خواست و ارادۀ خداوند بوده است؟ قطع و یقین، پاسخ منفی است.
ثالثاً؛ سنت امهال، یک قانون عمومی و فراگیر بوده که در کنار ده ها سنت موجود در عالم، برای خیر و کمال انسان و جهان، وضع شده، یعنی تنها به کافران و ستمگران مهلت نمی دهد تا بر اساس اراده و تصمیم خود بر کفر و گمراهی خود بیفزایند بلکه از روى رحمت خویش، افراد گناه کارى را که زیاد آلوده نشده اند، را نیز به وسیله زنگ هاى بیدار باش مانند مصایب و مشکلات، از خواب غفلت بیدار مى سازد.
از طرفی نیز، در کنار سنت امهال، سنت عمومی و کلی امداد نیز وضع شده که خداوند اراده کرده است که در پى اعمال انسان ها، هم کسانى را که طالب دنیا و کمالات مادى و دنیایى باشند کمک مى کند و هم کسانى را که جویاى آخرت و کمالات معنوى باشند; یعنى وسایل پیشرفت و رسیدن به هدف را براى هر دو دسته فراهم مى سازد.
با مقدمه ای که ذکر شد، به ذکر نکات اصلی بحث می پردازیم:
الف) وزر و وبال ظلم و ستم ظالمان و ستمگران در طول تاریخ از یکسوی متوجه خود ایشان بوده و از سوی دیگر متوجه کسانی است که بر خلاف تعالیم الهی در مقطعی از زمان، به پیروی و حمایت از طواغیت زمان و حاکمان و والیان جور و ستم پرداخته اند، و یا در برابر ظلم ایشان سکوت اختیار کرده اند. اما هیچگاه اراده و خواست خداوند بر این قرار نگرفته که اقلیتی به ظلم و ستم و تجاوز و خون ریزی بپردازند و اکثریتی حقوق شان، پایمال گردد.
اصولاً خداوند طبق سنتی دیگر، سرنوشت اقوام و ملت ها را بدست خودشان سپرده نه در اختیار ظالمان و ستمگران، چنانکه می فرماید: «...إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ...»(1) یعنی: "...خداوند سرنوشت هیچ قومی (و ملتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودشان تغییر دهند..."
بدیهی است، هیچ قومى به خوش بختى یا بدبختى نمى رسد، مگر این که خود، عوامل سعادت و یا شقاوت را به دست خویش فراهم سازد; یعنى هرگونه تغییر و دگرگونى در سرنوشت ملت ها، در درجه اول به خود آنها برمى گردد. از منظر بزرگان نیز؛ بسیاری از محنتهایی که از ستمگران به انسانها میرسد، نتیجه عملکرد خود مردم است. اگر آنها با هم متحد شوند و علیه ظلم بشورند، دیگر ستمی نخواهد بود.
چنانکه در ادبیات دینی و کلام معصومان (ع)، سکوت و تسلیم در برابر ظلم ظالم بسیار نکوهش شده و این بیت شعر سعدی (علیه الرحمه) نیز اشاره به همین معنا دارد:
ترحم بر پلنگ تیز دندان/ستمکاری بود بر زیردستان(گوسفندان)
ب) از سوئی نیز گاهی انسان ها در معرض سنت آزمایش و امتحان الهی و ده ها قانون و سنت دیگری که براساس حکمت خداوند ایجاد شده و در سراسر عالم رایج است قرار می گیرند. که هر کدام بسته به موضوع و در جای خود قابل تأمل و بررسی است. بی شک، این سنت ها اساس نظم عالمند و اگر اینها نباشند دیگر نظم و نظام، معنی نخواهد داشت.
ج) در خصوص چرائی فرصت و مهلت دادن خدا به ظالمان و ستمگران و عدم عقوبت سریع ایشان با اینهمه قتل و غارت و ظلم و فساد، توجه به نکات تفسیری آیۀ استدراج و املاء مشکل گشاست:
استدراج در دو مورد از قرآن مجید آمده است یکی در آیات مورد بحث (سورۀ اعراف) و دیگر آیه 44 سوره قلم و هر دو مورد در باره انکار کنندگان آیات الهی است. به طوری که اهل لغت گفتهاند استدراج دو معنی دارد، یکی اینکه چیزی را تدریجا بگیرند. معنی دیگر استدراج، در هم پیچیدن است، همانگونه که یک طومار را به هم میپیچند (این دو معنی را راغب در کتاب مفردات نیز آورده است).
پس از روشن شدن معنی استدراج به تفسیر آیه باز میگردیم؛ خداوند در نخستین آیه مورد بحث میفرماید: آنها که آیات ما را تکذیب و انکار کردند تدریجا، و مرحله به مرحله، از راهی که نمیدانند، در دام مجازات گرفتارشان میکنیم و زندگی آنها را در هم میپیچیم (و الذین کذبوا بایاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون).(2) نمونه های قرآنی آن بسیار است، از قبیل: سرنوشت فرعون، سرنوشت قارون، سرنوشت نمرود و امثالهم.
در دومین آیه همان مطلب را به این صورت تاکید میکند: "چنان نیست که با شتابزدگی (آنگونه که در خصلت بشری است) چنین کسانی را فوراً مجازات کنیم، بلکه به آنها مهلت و فرصت کافی برای تنبه و بیداری میدهیم و هنگامی که بیدار نشدند، گرفتارشان میسازیم (و املی لهم).
زیرا شتاب و عجله مال کسانی است که قدرت کافی ندارند و میترسند فرصت از دستشان برود ولی نقشه من و مجازاتهایم آنچنان قوی و حساب شده است که هیچکس را قدرت فرار از آن نیست (ان کیدی متین).(3)
در مورد مجازات استدراجی که در آیه فوق به آن اشاره شده و از آیات دیگر قرآن و احادیث استفاده میشود چنین است که خداوند گناهکاران و طغیانگران جسور و زورمند را طبق یک سنت، فورا گرفتار مجازات نمیکند، بلکه درهای نعمتها را به روی آنها میگشاید، هر چه بیشتر در مسیر طغیان گام بر میدارند، نعمت خود را بیشتر میکند، و این از دو حال خارج نیست، یا این نعمتها باعث تنبه و بیداریشان میشود، که در این حال برنامه هدایت الهی عملی شده، و یا اینکه بر غرور و بی خبریشان میافزاید در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناکتر است، زیرا به هنگامی که غرق انواع ناز و نعمتها میشوند خداوند همه را از آنها میگیرد و طومار زندگانی آنها را در هم میپیچد و این گونه مجازات بسیار سختتر است.(4)
بعلاوه عذاب و مجازات ظالمان و ستمگران و جاودانگی و خلود ایشان در آتش قهر و غضب الهی مسأله ای است که گاهاً مورد سؤال برخی واقع می شود. اینکه چرا در برابر کفر و ظلم و عناد و فساد چند سالۀ دنیا، یک انسان باید مجازات ابدی شود؟ و ده ها پرسش دیگر در موضوع عدل الهی ...
د) این بهترین مجال، برای یک پاسخ اجمالی به این سؤال مشخص است؛ اینکه افرادی چون هیتلرها، استالین ها، صدام ها و نظایر ایشان ... در پرتو سنت های الهی امداد و امهال و ... و با استفاده از نعمت ها و موهبت های خداوند، مسیر گمراهی و ضلالت را پیمودند و با طغیان و ظلم و فساد، حقوق سایر انسان ها را پایمال نمودند و از هیچ فسادی فرو گذار نکردند. آیا با یکبار مجازات و مرگ، تاوان آنهمه جرم و جنایت را پس خواهند داد؟
قطعاً خیر، از آنجا که پاداش و جزای انسانها در قیامت، تجسم اعمال ایشان است تجاوز به حقوق سایر انسان ها و قتل و غارت و جنایت در دنیا، همانگونه که به محرومیت دائمی حق زندگی و راحت و آسایشِ برخی انسان ها در دنیا انجامیده از اینرو اثر وضعی آن در آخرت همیشگی، دائمی، متنوع و پایان ناپذیر خواهد بود و این عین عدالت خداوند است.
بعنوان مثال گاهی یک اشتباه و غفلت از ناحیۀ انسان، در دنیا به نقص و کاستی و محرومیت دائمی از نعمت و موهبتی خاص، تا پایان عمر می انجامد بطوریکه دیگر قابل جبران نیست. آثار وضعی برخی گناهان، نظیر ظلم و ستم و قتل نیز، موجب خلود و جاودانگی فاعل آن در عذاب الهی می شود.
و) کلید پاسخ به آن بخش از سؤالتان که گفته اید: آیا بهتر نبود خدا با توجه به علم نامتناهی و ازلی و ابدی خویش، از ابتدا ظالمان و ستمگران را خلق نمی کرد عبارت است از: مسألۀ "خیر و شر" که از مسائل مهم کلامی و از کهنترین مسائلی است که اندیشه آدمی را به خود مشغول داشته است.
بحث شرور در عالم، بحث گسترده ای است و آن بخش که به موضوع مورد بحث ما ارتباط دارد عبارت از این است که؛ دو قسم از شرور عالم، از اثرات آزادی رفتار انسان ناشی میشود:
قسم اول، شروری که نتیجه طبیعی اعمال انسان و به عبارتی دیگر از آثار آزادی اوست. انواع دزدى، قتل، غارت، جنایت، فساد، فحشا، تجاوز، ضرب و شتم و ...(مواردی که در سؤال پرسشگر محترم ذکر شده بود) از این موارد است. این شرور اتفاق میافتد به این دلیل که انسان آزاد است.
اگر بگوییم چرا خدا انسان را آزاد آفرید تا این همه جنایت به پا کند؟
پاسخ، آن است که اگر حق تعالی آدمی را مجبور خلق میکرد، انسان و اعمال او هیچ ارزشی نداشت. این شرور از مواردی است که به دنبال خیرات بسیار آزادی انسان بر آن، مترتب شده است. پس در مجموع و در یک نگاه کلی خیر امور غالب است.
بعلاوه، از جمله احکام و آثار عالم ماده، وجود تزاحم و تضاد و درد و رنج است. در این عالَم، برخلاف عالَم تجرد که خیر محض است، تضاد و تزاحم، محدودیت و زوال و بطلان، غم و شادى، رنج و امید و بالاخره خیر و شر وجود دارد. و در واقع بسیاری از این رنج و دردها و تضاد و تزاحمات در امور عالم، در واقع شر نیستند؛ بلکه باعث تکامل و رشد اخلاقی انسان میشوند.
قسم دوم، شروری است که باز هم اثر آزادی انسان و نتیجه اعمال اوست؛ ولی این بار، فرا طبیعی است، نه طبیعى. بسیاری از اموری را که بد میدانیم، به دنبال گناهان و اعمال انسان و تاثیر و نتیجۀ همان سنت های الهی اتفاق میافتد.
خداوند در قرآن، این نکته را یادآوری فرموده است که بسیاری از شرور، نتیجه ارتکاب زشتیهای انسان و رفتارهای نادرست و بد اوست. از آن جمله میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون»؛(5) «و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم؛ ولی تکذیب کردند. پس کیفر دستاوردشان، گریبان آنان را گرفت.»(6)
موفق باشید ...
برای مطالعه بیشتر می توانید به تفسیر المیزان، ج 13، صفحه 126 و تفسیر نمونه، ج 18، ص 292 به بعد مراجعه فرمائید.
پاورقی_________________________
1. رعد، آیه 11.
2. اعراف، آیۀ 182.
3. همان سوره، آیۀ 183.
4. آیة الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 7، ص 32.
5. اعراف/96.
6. مجلۀ مبلغان، شمارۀ 117، تیر و مرداد 88، بخشی از مقالۀ وجود شرور در عالم هستی؛ مجلۀ معارف اسلامی، شمارۀ 59، بخشی از مقالۀ سنت های الهی در قرآن با حذف و اضافات.
از آموزه هاى دینى استنباط مى شود که هدف خداوند از آفرینش این است که بشر با اختیار کامل و حق انتخاب بتواند به کمال نهایى برسد و به جوار قرب ربوبى دست یازد.چرا اکثر انسانها از حق انتخاب خود بد استفاده کردند، و هرگز هدف خدا از آفرینششان را محقق نخواهند نمود؟!
چرا اکثر انسانها از حق انتخاب خود بد استفاده کردند، و هرگز هدف خدا از آفرینششان را محقق نخواهند نمود؟!
[/right]
افزون بر این عدم شناخت صحیح و درک درست از هدف و مقصد باعث گمراه شدن و بهره نگرفتن از نعمت اختیار می شود .
در وجود انسان همواره قوای نفسانی و غرایز شهوانی بر قوای رحمانی غلبه دارند و انسان همواره باید مراقبت کند که در دام شیاطین نیفتد و با شناخت و علم و آگاهی و نیز تهذیب نفس و عمل به آموزه های وحیانی راه و هدف اصلی و نهایی خود را بشناسند .
[="Purple"]سلام و درود خداوند بر شما:Gol:
نمیشه جواب این سوال رو صرف نظر از انواع عذابهای الهی(استدراج،امهال و ...) با توجه به رحمت عام و خاص خدا پاسخ داد؟
اینکه صفت "رحمان" خداوند عمومیت دارد و شامل همه افراد اعم از مومن ، کافر ، گناهکار و پاک و .. میشود.
و بعد به سراغ تبیین عذابهای الهی در خصوص این مسئله برویم؟
با تشکر:Gol:[/]
چرا با اینکه غربیها غرق در فساد وفحشا هستند دچار عذاب الهی نمی شوند؟
سلام :Gol:
بنده که عذابی دردناکتر از همان فساد و فحشاء نمی دونم
مگر جهنم و آتش دردناکش چیزی جز این فساد و فحشاء هست ؟
مگر قرآن نفرمود : و ان جهنم لمحطه بالکافرین . در همین دنیا در جهنمند خودشان نمی دانند
و اما اگر منظورتان عذاب دنیوی است .
در قرن پیش دو جنگ جهانی بیش از 80 میلیون کشته داده است .
در کدام عذاب الهی سراغ دارید این همه آدم بمیرند ؟
چند وقت دیگه هم عذاب دیگه . کم کم عجله نفرمایید
موفق در پناه حق:Gol:
چرا با اینکه غربیها غرق در فساد وفحشا هستند دچار عذاب الهی نمی شوند؟
اين درسته كه غرب در فساد و فحشا است ولي بسط دادن اين مسئله به همه غربيها كار درستي نيست.شايد خدا به خاطر يك فرد عابد عذابو عقب انداخته
چرا با اینکه غربیها غرق در فساد وفحشا هستند دچار عذاب الهی نمی شوند؟
من فکر می کنم بهترین پاسخ به این سوال نظریه ی مهدی نصیری در مقاله ی "نشانه های بحران (بشر قرن 21 بحران زده ترین بشر معاصر )" هست :
فکر ميکنم ما در اوج بحران آخرالزمان قرار داريم و بشر قرن 21 بحرانزدهترين بشر تاريخ است. مهمترين بحران بشر معاصر، «بحران معنا» است.
«آندره مالرو» گفته است: تمدن ما (تمدن جديد) نخستين تمدني، در تاريخ، است که به پرسش «معني زندگي چيست؟» پاسخ داده است.
بشر قرن 21 که به او «بشر مدرن» نيز گفته ميشود، از حيث معنوي، تهيترين بشر تاريخ است و به همين دليل هم سرگردانترين و مضطربترين. بشر مدرن ارتباطش را با خداوند قطع کرده است و خود، به جاي خدا، نشسته است. «ظلمت» عقلِ خود بنياد بشر مدرن جاي «نور» عقلِ خدا بنياد بشر ديني را گرفته است و در عرصههاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و... فرمان ميراند.
بشر جديد مصداق بارز اين آيه قرآن است که:
أفرأيت من اتّخد إلهه هواه.1
آيا آنکه هواي نفسش را معبود خويش گرفته، مشاهده کردي؟
و نيز مصداق اين آيه که:
ولاتکونوا کالذين نسوا الله فأنسيهم أنفسهم.2
مانند کساني که خدا را فراموش کردند، پس خداوند آنها را به خود فراموشي دچار کرد، نباشيد.
بشر مدرن، که مولود رنسانس و تمدن جديد غرب است، بدجوري دچار مکر خداوند شده است و از خداوند در حال بازي خوردن است.
بشر مدرن يعني همين انسانهاي موجود با معيارهاي حاکم بر ذهنشان، که ما هم البته کم و بيش جزء آنها هستيم، مثلاً فکر ميکند که تسلطش بر طبيعت و جهان و درياها و کوهها و فضا و ژنها و امواج و... نشانه خوشبختي و تکامل و ترقياش است و لذا بسي به خود ميبالد و مينازد و درباره بشر اعصار پيشين که از چنين قدرتي برخوردار نبود، احساس ترحم ميکند، اما بيچاره غافل از اين است که اين همه فتوحات مادي و تکنيکي، به خاطر تنبيه و مجازات اوست که از «ذکر» رويگردان شده است :
فلمّا نسوا ما ذکّروا به فتحنا عليهم أبواب کلّ شيء حتي إذا فرحوا بما اُوتوا أخذناهم بغته فإذا هم مبلسون.3
آنگاه چون پند و هشدارها را فراموش کردند، همه درها [ي قدرت] را بر آنها گشوديم و چون بدانچه دست يافتند، سرمست شدند، ناگهان فروگرفتيمشان و آنگاه بود که نوميد شدند.
بشر مدرن، سخت، گرفتار سنت الهي امهال و استدراج شده است و وقتي به اوج غرور و تفاخر رسيد (حتي إذا فرحوا) آنگاه نوبت عذاب فرا ميرسد (أخذنا هم بغته).
جالب است بدانيد که مصداق اصلي و نهايي اين آيه آخرالزمان است و امام معصوم(ع) درتفسير آيه ميفرمايد: «مقصود از أخذناهم بغته ظهور قائم (عج) ما است.»
که چون صاعقه و طوفاني بر تمدن مقتدر و سلطهجوي کفر و مدرن فرود ميآيد و همه چيز را ويران ميکند تا زمينه را براي استقرار تمدن باشکوه الهي و انساني مهدوي(عج) فراهم نمايد.4
بحران معنا که اساسيترين بحران آخرالزمان است منجر به بحرانهاي ديگري چون بحران اخلاق، بحران اجتماعي، بحران اقتصادي، بحران اطلاعات و آگاهي، بحران محيطزيست، بحران سلامتي و بحران امنيت شده است که هر روز ميتوانيم مصاديق آن را در اخبار رسانهها و بلکه دور و برمان مشاهده کنيم.
..با وجود شیاطین درونی و بیرونی و وجود غرایز و هواهای نفسانی در وجود هر انسانی خود بخود باعث شود که او بی راهه برود .
..عدم شناخت صحیح و درک درست از هدف و مقصد باعث گمراه شدن و بهره نگرفتن از نعمت اختیار می شود .
در وجود انسان همواره قوای نفسانی و غرایز شهوانی بر قوای رحمانی غلبه دارند و انسان همواره باید مراقبت کند که در دام شیاطین نیفتد و با شناخت و علم و آگاهی و نیز تهذیب نفس و عمل به آموزه های وحیانی راه و هدف اصلی و نهایی خود را بشناسند .
با پوزش از همه، اگر سخنم از مبحث اصلی خارج است، مدیران گرامی نسبت به حذف یا انتقال آن اقدام کنند.
و اما بعد، جناب حکیم گرامی
به تاکیدم بر واژه اکثر، توجه مضاعف بفرمائید!
با توجه به وجود شیاطین درونی و وجود غرایز و هواهای نفسانی در وجود هر انسانی که شما نیز اشاره داشتید، اگر نهایتا نیمی از انسانها راه را گم می کردند، حال با مجوز گرفتن شیطان، و سوگند او مبنی بر گمراه نمودن اکثریت اشرف مخلوقات خدا (بجز عده بسیار اندکی که ایمان می آورند)، این عده بسیار زیاد خواهد شد! چرا؟
از اطاله سخن خودداری و در یک پرسش خلاصه می کنم:
چرا اکثریت بالاترین آفرینش خدا، هدف متعالی خدا را محقق نخواهند کرد؟ به دیگر سخن: چرا درصد خطای بالاترین آفرینش بالا ست؟
چرا شما فقط این دنیا رو در نظر می گیرید؟
ما به معاد اعتقاد داریم به همین خاطر که تو این دنیا به امثال هیتلر یا امثال غربی ها مهلت داده شده و به جزای خودشون نرسیدند.
این دنیا وقتی با اون دنیا هردو رو در نظر بگیریم: این دنیا آنی بیش نیست. هر روز در دنیای آخرت 1000 سال این دنیا ست.
حالا به تمام کسانیکه تو این دنیا وقت داده شده آیا بیش از یک روز از کل زندگی جاودانشون می شه یا نه؟؟
چرا با اینکه غربیها غرق در فساد وفحشا هستند دچار عذاب الهی نمی شوند؟
با سلام به دوستان عزیز
ابتدا بايد بگويم كه تمامي انسانها در روز قيامت مورد سؤال قرار ميگيرند و كسي بدون محاكمه راهي بهشت يا دوزخ نمي شود، جز عده اي بسيار محدود نظير انبياء،
حال شما بايد به نكات زير توجه كنيم.
1.بهشت و جهنم مخصوص انسانهايي كه پس از بعثت پيامبر( ما آمده اند نيست كه فقط ويژة شيعيان يا حتي مسلمانان باشد. بنابراين همة انسانهاي صالح كه در امتهاي گذشته بوده اند نيز وارد بهشت مي شوند و همانطور كه قرآن كريم فرموده است : "ان الدين عندا... الاسلام"(1) دين در نزد خدا اسلام است. و بنابراين دين همة پيامبران اسلام است، گرچه دين حضرت ختمي مرتبت بطور ويژه اسلام ناميده مي شود(2) و كاملترين دين است و تمام معارف اديان گذشته را در خود دارد.
2. قرآن كريم بهشت را با اسامي زيادي توصيف نموده است از جمله دارالمتّقين.(3) پس هر كس با تقوا و متّقي باشد اهل بهشت خواهد بود.
قرآن كريم در آيات متعدد ويژگي بهشتيان را بيان كرده است كه آنها كساني هستند كه اعمال نيكشان بر اعمال بد غالب آمده است. از جمله اين آيات مي توان به اين مورد اشاره كرد : "آنها كه ترازويشان سنگين است رستگارانند"(4)
"هر كه ترازويش سنگين باشد در يك زندگي پسنديده است."(5)
3. از اين بيان معلوم شد كه بهشت نه ويژه شيعيان و نه ويژه مسلمانان است. اما بعد از بعثت نبي مكرّم اسلام، اگر بر كسي اسلام عرضه شود و عليرغم آشنايي وي با اسلام، از پذيرش آن سرباز زند چنين فردي كافر است. همچنين در مورد فرق اسلامي، معتقديم كساني كه به خاندان پيامبر احترام نگذارند و اصطلاحاً ناصبي باشند ـ يعني به اهل بيت بيحرمتي كنند و به آنها ناسزا بگويند ـ اهل دوزخ مي باشند.
لذا اگر غربی ها به دستورات دینی خودشان عمل کنند و در صورتی که اسلام هم به گوششان نخورده باشد اینها عذاب نمی شوند و همچنین اگر اینها به دین خودشون هم پایبند نباشند عذاب می شوند.
هر چند حسن و قبح عقلی است و مشخص است که حق اجازه انجام ان را ندارد مثل قتل.حال غربی باشد.
منابع و مآخذ :
1. سوره مباركه آل عمران/آيه19
2. برگزيدة تفسير نمونه، ج1، ص270 و 304
3. دانشنامة قرآن، بهاءالدين خرمشاهي، ج1، ص400
4. سوره مباركه اعراف/آيه8
5. سوره مباركه قاعده/آيات6و7
فکر میکنم پاسخ خیلی روشن باشد چون با وجود شیاطین درونی و بیرونی و وجود غرایز و هواهای نفسانی در وجود هر انسانی خود بخود باعث شود که او بی راهه برود .
افزون بر این عدم شناخت صحیح و درک درست از هدف و مقصد باعث گمراه شدن و بهره نگرفتن از نعمت اختیار می شود .
در وجود انسان همواره قوای نفسانی و غرایز شهوانی بر قوای رحمانی غلبه دارند و انسان همواره باید مراقبت کند که در دام شیاطین نیفتد و با شناخت و علم و آگاهی و نیز تهذیب نفس و عمل به آموزه های وحیانی راه و هدف اصلی و نهایی خود را بشناسند .
درسته منم فکر میکنم عدم شناخت صحیح خود*خدا* باعث بیشتر گمراه شدنشونه
به نام حی
سلام
به نظر من خدا یه عذابی برای اون ها قرار داده که خودشون خبر دارند و شب و روز در تلاش اند که اونو از خودشون دور کنند
ولی موفق نخواهند شد واو روزی خواهد آمد و آنهارا مغلوب خواهد کرد و علتی دیگر وجود مومنانی در آن دیار می تونه باشه
چون تا وقتی مومنی در دیاری باشه خدا عذاب به انجا نمی فرستد :Gol: