لعن الله الیهود و النصاری إتخذوا قبور أنبیائهم مسجداً

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لعن الله الیهود و النصاری إتخذوا قبور أنبیائهم مسجداً

لعن الله الیهود و النصاری إتخذوا قبور أنبیائهم مسجداً(صحیح بخاری، ج2، ص88)
آیا این روایت صحت دارد ؟ منظور از آن چیست؟

البته این روایت و روایاتی از این قبیل، دارای تفسیر و تأویل نسبتا مفصلی است،؛ از این رو برای به دست آوردن اطلاعات دقیق تر می‌توانید به كتاب آئین وهابیّت، تألیف استاد جعفر سبحانی مراجعه نمائید.

مسجدسازی در جوار قبور اولیاء و صالحان با توجه به اصول کلی اسلام کوچکترین مانعی ندارد؛ زیرا هدف از بناء مسجد، جز پرستش خدا، در جوار مدفن محبوب او که مایه ی تبرک آن نقطه گردیده است، چیزی دیگری نیست .

و به دیگر سخن:

هدف از تأسیس مسجد در این موارد است که از زائران اولیاء الهی، قبل از زیارت و یا پس از آن فرائض عبادی خود را در آن انجام دهند؛ از آنجا که نه اصل زیارت قبور (حتی از نظر وهابی ها) حرام است، و نه اقامه ی نماز پس از زیارت و قبل از آن. در این صورت جهت ندارد که بناء مسجد در جوار قبور اولیاء به منظور پرستش خدا و انجام فرائض الهی حرام باشد.

با توجه به سرگذشت اصحاب کهف، استنباط می شود که این کار یک عمل و سنتی در شرایع پیشین بوده و قرآن آن را بدون اینکه از آن انتقاد کند، نقل نموده است.

وقتی جریان اصحاب کهف پس از سیصد و نه سال برای مردم آن زمان کشف گردید. مردم درباره ی نحوه ی تجلیل آنها به دو گروه تقسیم شدند:

1- گروهی گفتند بنائی بر قبر آنان بسازیم. (تا ضمن تجلیل از این رادمردان، خاطره ی آنها و نام و نشان و آثارشان را زنده نگاه داریم) قرآن به این نظر، به جمله ی زیر اشاره می کند:

«و قالوا ابنو علیهم بنیانا»

بنایی بر قبر آنها بسازیم.

2- گروهی دیگر گفتند: بر روی قبر آنان (روی غار) مسجد بسازیم. (و از این طریق تبرک جوئیم) مفسران اسلامی اتفاق نظر دارند1 که پیشنهاد نخست، مربوط به مشرکان و پیشنهاد دوم مربوط به موحدان و خداپرستان بوده است؛ زیرا قرآن در نقل این قول چنین می فرماید:

«وقال الذین غلبوا علی امرهم، لنتخذن علیهم مسجدا»

آن گروه که بر گروه نخست پیروز شده بود، گفتند که بر مدفن آنان مسجد بسازیم.(1)

تاریخ می گوید: دوره ی ظهور جریان اصحاب کهف، دوره ی پیروزی توحید بر شرک بوده؛ دیگر از آن فرمانروای مشرک و اخلاف او که مردم را به پرستش بت دعوت می کردند، خبری نبود؛ طبعاً این گروه غالب ، همان موحدان خواهند بود. بالاخص که متن پیشنهادی آنان، موضوع مسجدسازی برای پرستش خدا بوده است و این خود گواه بر این است که پیشنهاد کنندگان، افراد موحد و گروه نمازگزار بوده اند.

اگر واقعاً‌ مسجدسازی روی قبر و یا کنار قبر اولیاء نشانه ی شرک باشد، چرا موحدان یک چنین پیشنهادی کردند و چرا قرآن بدون آنکه از کار آنها انتقاد کند، آن را نقل می کند. آیا نقل قرآن، توأم با سکوت، گواه بر جواز آن نیست؟

هرگز صحیح نیست که خداوند نشانه ی شرک را از گروهی نقل کند، بدون آنکه تلویحاً و یا تصریحاً از آن انتقاد نماید و این استدلال همان «تقریر» است که در علم اصول از آن بحث شده است.

این کار حاکی از یک نوع سیره مستمر در میان موحدان جهان می باشد و یک نوع احترام به صاحب قبر و یا تبرک بوده است.

شایسته بود که وهابی ها پیش از استدلال به حدیث، مسأله را بر قرآن عرضه می کردند، سپس به طرح احادیث می پرداختند.

اکنون، دلائل آنان را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم

دلائل وهابیان بر تحریم بناء مسجد بر جوار قبور اولیاء

این گروه با یک رشته احادیث، بر تحریم بنای مسجد در جوار قبر صالحان استدلال کرده اند که همگی را مورد بررسی قرار می دهیم:

بخاری در صحیح خود در باب «یکره من اتخاذ المساجد علی القبور» دو حدیث زیر را نقل می کند:

1- «لمامات الحسن بن الحسن بن علی ضربت امراته القبه علی قبره سنة ثم رفعت فسمعوا صائحا یقول الاهل وجدوا ما فقدوا فاجابه الاخربل یسوا فانقلبو».

وقتی حسن بن حسن بن علی درگذشت، همسر او قبه ای (خیمه ای) بر قبر او زد و پس از یک سال برداشت؛ شنیدند که شخصی داد می زد، آیا آنچه را که گم کرده بودند، پیداکردند؟ دیگری پاسخ داد نه، نومید شدند و تغییر وضع دادند.

2- «لعن الله الیهود و النصاری اتخذوا و قبور انبیائهم مسجدا قالت (عائشة) ولو لا ذلک لابرزوا قبره غیرانی اخشی ان یتّخذ مسجدا».

«خداوند یهود و نصاری را از رحمت خود دور کند؛ قبرهای پیامبران خو را مسجد اتخاذ کرده اند وعایشه می گوید: اگر بیم این نبود که قبر پیامبر مسجد گردد، مسلمان قبر او را آشکار می کردند، (و دور او حائلی قرار نمی دادند) جز اینکه بیم آن دارم که قبر او مسجد اتخاذ شود.

مسلم در صحیح، خود، حدیث خود را با مختصر تفاوتی نقل کرده است. از این جهت به نقل یک متن اکتفا می کنیم:

3- ...الاوان من کان فبلکم کانوا یتخذون قبور انبیائهم و صالحیم مساجد الا فلا تتخذوا القبور مساجد انی انها کم عن ذلک.

«آگاه باشید پیشینیان از شما، قبرهای پیامبران و صالحان خود را مسجد قرار می دادند تا هرگز قبور را مسجد اتخاذ نکنید من شما را از آن باز می دارم.

4- «...ان ام حبیبه و ام سلمه ذکر تاوام سلمه ذکرتا کنسیه رایتها بالحبشه فیها تصاویر رسول الله (صلی الله علیه و آله) فقال رسول الله ان اولئک اذاکان فیهم الرجل الصالح فمات بنوا علی قبره مسجدا و صور وافیه تلک الصور اولئک شرار الخلق عندالله یوم القیامة.»

ام حبیبه و ام سلمه (همسران رسول خدا) در کشور حبشه (موقعی که همراه گروهی به آنجا مهاجرت کرده بودند) تصویری از پیامبر خدا دیدند. پیامبر فرمود: آنان مردمی هستند که هر وقت مرد صالحی از آنان می مرد، بر قبر او مسجدی می ساختند و صورت هایی را تصویر می کردند. آنان بدترین مردم نزد خدا در روز قیامت می باشند.

نسائی در سنن خود، در باب التغلیظ فی اتخاذ السرج علی القبور از ابن عباس نقل می کند: «العن الرسول زائرات القبور و المتخذین علیها المساجد و السرج.»

رسول خدا، زنانی را که قبور را زیارت می کنند و کسانی که آنها را مساجد اتخاذ کرده و چراغ روشن می کنند، لعن کرد.

این تیمیه که پایه گذار این نوع عقاید است ( و نیز محمد بن عبدالوهاب که پیوسته از نظرات او هواداری میکند ) احادیث یاد شده را به رأی خود چنین تفسیر می کند که هرگز جائز نیست روی قبر مرد صالح و یا جوار آن مسجد ساخته شود.

باز ابن تیمیه می نویسد: «قال علمائنا لا یجوز بناء المسجد علی القبور.»

علمای ما گفته اند که هرگز جایز نیست به روی قبر مسجدی بنا کرد.

برگزاری نماز و دعا نزد قبور اولیاء

پس از نقل دلایل وهابیان در تحریم ساخت بناء بر قبرها به شبهه دیگری از جانب آنها می پردازیم و سپس پاسخ هر دو را بیان می کنیم .

از جمله مسائلی که در کتاب های وهابیان مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است، مسأله ی گزاردن نماز و خواندن دعا نزد قبور اولیاء و روشن کردن چراغ در مقابر آنان است.

پایه گذار این مکتب، در رساله ی «زیارة القبور» این چنین می نویسد:

«لم یذکر احد من ائمه السلف ان الصلاة و الدعاء هناک افضل بل اتفقوا کلهم علی عن الصلاة فی المساجد و البیوت افضل منها عند قبور اولیاء والصالحین.»

هیچ یک از پیشوایان گذشته، نگفته است که نماز در نزد قبور و مشاهده اولیاء مستحب است و نه نماز و دعا در آنجا تفضل از جای دیگر دارند که نماز در مساجد و خانه ها، افضل از برگزاری آنها در نزد قبور اولیاء و صالحان می باشد.

از جمله علمای اسلام علمای سنی هستند که حتی آنها نیز با نظر عجیب وهابیان به مخالفت پرداخته اند

در پاسخی منسوب به علماء مدینه چنین می خوانیم:

«اما التوجه الی الحجرة النبی (صلی الله علیه وآله) عند الدعاء فالولی منعه کما هو معروف من معتبرات کتب المذهب ولان افضل الجهات، جهه القبلة».

توجه به قبر پیامبر در موقع دعا، بهتر منع آن است و معرف در کتابهای معتبر، ممنوعیت آن نمی باشد. گذشته از این، بهترین جهت و سمت قبله است.

این مسأله به مرور زمان، از مرحله ی ممنوعیت به مرحله ی «شرک» رسیده است و هم اکنون در میان آنان چنین کاری، رنگ شرک دارد و انجام دهنده مشرک شمرده می شود.

یادآور می شویم که اساسا هرگاه کسی در نزد قبور، بر صاحب قبر نماز بگزارد و او را بپرستد یا او را قبله ی خود قرار دهد، به طور مسلم شرک خواهد بود؛ ولی در روی زمین هیچ مسلمانی در کنار قبر پیامبران و اولیاء چنین کاری انجام نمی دهد و نه صاحب قبر را عبادت می کنند و نه او را قبله قرار می دهند.

بنابراین، اندیشه ی شرک، پنداری بیش نخواهد بود. انگیزه ی مسلمانان از گزاردن نماز و دعا نزد قبور اولیاء، همان اندیشه ی تبرک به مکانی است که محبوب خدا در آنجا به خاک سپرده شده است و تصور می کنند که چون آن مکان به خاطر در بر گرفتن جسد عزیزی از عزیزان خدا از شرافت خاصی برخوردار است، در نتیجه عملشان ثواب بیشتری خواهد داشت.

پاسخ :

اکنون لازم است که در این باره بحث کنیم که آیا به خاطر دفن جسد صالحان و پاکان در نقطه ای از نقاط، آن مکان شرافت خاصی پیدا می کند یا نه؟ اگر یک چنین حکمی از قرآن و سنت ثابت گردید، تبعاً گزاردن نماز و دعا در بقاع پیشوایان دین فضیلت خواهد داشت؛ در غیر این صورت، باز نمی توان آن را ممنوع و حرام اعلام کرد. بلکه بسان دیگر امکنه، گزاردن نماز و خواندن دعا در آنجا جائز و مشروع می باشد، هرچند دارای فضیلتی نباشد.

اکنون بحث خود را در این قسمت متمرکز می کنیم که آیا مدفن و مشاهد اولیاء از شرافت و فضیلت خاص برخوردار است و بر این مطلب گواهی از کتاب و سنت وجود دارد یا نه؟

این حقیقت را می توان با توجه به آیات یاد شده در زیر استفاده کرد:

1- درباره مدفن «اصحاب کهف» گروه موحد، چنین نظر دادند که:

«لنتخذن علیهم مسجدا» (سوره کهف آیه 21)

ما مدفن آنان را مسجد اتخاذ می کنیم.

هدف از مسجد قرار دادن مدفن آنان، جز این نبود که فرائض خود را در آنجا انجام بدهند و به اصطلاح در آنجا به نماز و نیایش بپردازند.(2) آنان این چنین تصور می کردند که این مکان، با در نظر گرفتن اجساد بندگان محبوب خدا، فضیلت خاصی دارد و باید از فضیلت آن مکان تبرک بجوئیم و ثواب بیشتری را کسب نمائیم.

قرآن که این مطلب را از گروه موحد نقل می کند، در برابر آن سکوت می کند، اگر این کار، یک عمل خلافی بود، و یا لغو و بی جهت بود، هرگز قرآن در برابر آن سکوت نمی کرد و به گونه ای آن را تخطئه می نمود، و از آن بطور سکوت که طبعاً نشانه رضایت به آن است نمی گذشت.

2- قرآن مجید، به زائران خانه خود دستور می دهد که در مقام ابراهیم، یعنی نقطه ای که ابراهیم در آنجا ایستاده است، نماز بگزارند، چنانکه می فرماید:

«واتخذوا من مقام ابراهیم مصلی.» (سوره بقره آیه 125)

از مقام ابراهیم برای خود نمازگاهی اتخاذ کنید.

شما این آیه را به دست هرکس بدهید، جز این نمی فهمد که چون ابراهیم در این نقطه ایستاده و شاید خدا را در آنجا عبادت کرده است. از این جهت آن مکان، فضیلت و شرافتی پیدا کرده است و به خاطر میمنت این مکان و شرافتی که این نقطه دارد، دستور می دهد که مسلمانان در آن نقطه نماز بگزارند و تبرک بجویند.

هرگاه قیام ابراهیم در نقطه ای موجب شرافت و مبارکی آنجا می گردد، آیا دفن اجساد شهیدان راه حق و مردان با فضیلت مایه شرافت و فضیلت نمی گردد؟ و طبعاً نماز در آنجا از فضیلت زیادتری و دعا از استجابت بیشتری برخوردار نمی شود؟.

درست است که این آیه فقط در مورد ابراهیم نازل گردیده است، ولی آیا نمی توان از آن به عنوان یک حکم کلی استفاده کرد؟

«منصور دوانیقی» با امام مالک (یکی از پیشوایان فقهی سنی) در مسجد رسول خدا به مذاکره پرداخت و از او پرسید، آیا موقع دعا رو به قبله بایستم دعا کنم یا رو به مدفن رسول خدا کنم و دعا نمایم؟ مالک گفت: چرا از پیامبر روی برگردانی، در حالیکه او وسیله تو و وسیله پدر تو آدم است؛ بلکه رو به قبر رسول خدا کن و او را شفیع قرار بده و از او درخواست کن تا در حق تو شفاعت کند.(3)

از این مذاکره و گفتگو استفاده می شود که در نزد مردم و حتی بزرگان سنی آن دوره نیز دعا در نزد قبر پیامبر بی اشکال بوده است و بحث منصور با " مالک " درباره برتری یکی بر دیگری بوده است و " مالک " نظر می دهد که توجه به قبر مانند توجه به قبله است.

3- مراجعه به اخبار معراج این حقیقت را بیشتر روشن می سازد؛ زیرا در روایات معراج وارد شده است که پیامبر در نقاطی مانند: «طیبه» و «طور سینا» و «بیت لحم» نماز گزارد؛ جبرئیل به او گفت، ای پیامبر خدا می دانی آنجا کجا بود که در آنجا نماز خواندی؟ تو در زادگاه عیسی نماز گزاردی.(4)

از این حدیث استفاده می شود که نمازگزاردن در نقاطی که با بدن پیامبر تماس داشته است، دارای فضیلت بوده است و تبرک این مکان علتی جز ولادت حضرت مسیح در آنجا، چیز دیگری نیست.

4- «هاجر» و «اسماعیل» به خاطر صبر در راه خدا و تحمل غربت، به مقامی رسیدند که محل گام های آنان محل عبادت گردید؛ یعنی منطقه میان «صفا و مروه».(5)

این سخنی است که شاگرد «ابن تیمیه» می گوید، اگر به راستی، محل قدم های این دو نفر به خاطر صبر و تحملی که در راه خدا داشتند، آنچنان مبارک می گردد که به مسلمانان دستور داده می شود که در این نقطه به عبادت خدا بپردازند، و سعی با شکوه را به جا آورند، چرا مدفن پیامبر که در راه اصلاح جامعه، بزرگترین صبرها و استقامت ها را از خود نشان داده است، متبرک نباشد و نماز و دعا در آن نقطه از شرافت خاصی برخوردار نگردد.

5- اگر به راستی، نماز در کنار قبر مشروع نباشد، چگونه " عایشه " یک عمر در حجره خود که (بنا به بعضی نقلها که مورد قبول سنیهاست ) مدفن پیامبر است، نماز گزارد و به عبادت خدا پرداخت.

معنی این حدیث پیامبر که محدثان اسلامی نقل می کنند که: خدا یهود و نصاری را لعن کرد که قبور پیامبران خود را مسجد اتخاذ کرده اند(6) و «وهابیون» با این حدیث بر تحریم گزاردن نماز نزد قبور اولیاء خدا استدلال می کنند، این است که آنان بر قبور پیامبران سجده می کردند و آنها را عبادت می نمودند و یا قبور آنها را قبله قرار می دادند و هر دو کار، عمل خلاف می باشد و اگر معنی حدیث همان است که آنان می گویند، پس چرا عایشه راوی حدیث قریب پنجاه سال در آن حجره نماز گزارد و خدا را پرستش نمود؟!

6- اگر مدفن پیامبر شرافت خاصی ندارد، چرا شیخین اصرار کردند که جنازه آنان را در آن نقطه دفن کنند؟ چرا حسن بن علی (علیه السلام) وصیت کرد که جسم مطهرش را در کنار جد بزرگوارش دفن نمایند و اگر دشمنان او مانع از دفن او در کنار جدش بشوند، او را در قبرستان بقیع به خاک بسپارند؟

و این حدیث چه ارتباطی به کار مسلمانی دارد که در کنار قبر پیامبر رو به قبله برای خدا نماز می گزارد و هدفش درک فضیلت آن مکان است.

7- دخت گرامی پیامبر که حتی به حکم احادیث صحاح هم ، خشنودی او، خشنودی خدا و رسول او و خشم او، خشم خدا و پیامبر او است، هر جمعه به زیارت قبر عموی خود «حمزه» می رفت و در آنجا نماز می گزارد و گریه می کرد.

اینک متن تاریخ:

«کانت فاطمه رضی الله عنها تزور قبر عمها حمزه کل جمعه فتصلی و تبکی عنده»(7)

این دلائل به ضمیمه ی سیره مسلمین که پیوسته در امکنه ای که عزیزان خدا و جانبازان راه حق و فضیلت به خاک سپرده شده اند، نماز می گزارند و به دعا و نیایش می پردازند، می رساند که دعا و نماز در این مناطق از فضیلت برتر و شرافت بیشتر برخوردار است و هدف جز این نیست که با شرافت محل تبرک جسته و عمل خود را در محلی انجام دهند که مورد توجه خدا است.

پس از روشن گشتن موضوع بالا اکنون شما فرض کنید که دلیلی از قرآن و حدیث بر شرافت این نقاط و فضیلت نماز و دعا در این امکنه وجود ندارد، چرا نماز در این نقاط ممنوع باشد؟ چرا این نقاط تحت قانون کلی اسلام که همه جای زمین محل عبادت خدا است(8) داخل نباشد تا مسلمانان بتوانند در کنار قبور عزیزان خدا نماز بگزارند؟

و در گذشته یادآور شدیم که هدف احادیثی که می گویند یهود و نصاری قبور پیامبران خود را مساجد اتخاذ کرده اند، چیست؟ و هرگز آن احادیث شامل گزاردن نماز برای خدا رو به قبله و دعا نزد قبور نمی گردد.

مسأله ی روشن کردن چراغ در مقابر عزیزان خدا که « وهابیان » و " همفکران و موافقانشان " به شدت از آن نهی می کنند، مسأله ی مهمی نیست؛ زیرا مدرک آنان همان حدیث سنن نسائی است که از ابن عباس نقل می کند که رسول خدا زنان زائر قبور و کسانی را که آنجا مسجد اتخاذ کرده اند و چراغ روشن می کنند لعن کرده است.(9)

این احادیث ظاهرا ناظر به صورتی است که برافروختن چراغ تشبه به کفار و برخی ملل جهان، باشد؛ ولی اگر هدف از روشن کردن چراغ، خواندن قرآن و دعا و اداء نماز و دیگر منافع مشروع باشد، قطعاً اشکال نخواهد داشت؛ بلکه برافروختن چراغ در این نقاط آن هم به خاطر این اهداف مقدس، مصداق روشن «تعاونوا علی البر و التقوی»(10) خواهد بود. در این صورت چرا حرام و ممنوع باشد.

گروهی از شارحان حدیث، به جهت دیگری تصریح کرده اند، آنجا که سندی در حاشیه سنن نسائی می گوید:

«والنهی عنه لا نه تضییع مال بلانفع.»(11)

نهی از روشن کردن چراغ به خاطر این است که چنین کاری جز تضییع مال چیز دیگری نیست.

لذا ادعای وهابیان در منع مسلمین از ساختن بناء بر روی قبور یا در کنار آنها و نیز ممانعتشان از روشن کردن چراغ بر مزارها و اقانه نماز و دعا در کنار قبور ، مبنای شرعی نداشته و مردود است ؛ و بلکه بدلیل شرک قلمداد کردن این امور مباح و تحریم آنها ، خود ، مرتکب بدعت گشته اند !

1. به تفاسیر کشاف و مجمع ابیان، غرائب القرآن نیشابوری، جلالین، المیزان مراجعه شود.

2. زمخشری در کشاف در تفسیر آیه مذکور چنین می گوید: یصلی فیه المسلمون و یتبرکون بمکانهمف نیشابوری در تفسیر خود پیرامون آیه می نویسد: یصلی فیه المسلمون و یتبرکون بمکانهم.

3. وفاء الوفاء فی اخبار دار المصطفی، ج 4، ص 1376.

4. الخصائص الکبری، تآلیف عبدالرحمان السیوطی.

5. جلاء الافهام فی الصلاه و السلام علی خیر الانام، تالیف ابن القیم، ص 228.

6. لعن الله الیهود و النصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد (سنن نسائی، ج4، ص 96، ط بیروت).

7. سنن بیهقی، ج 4، ص 78، مستدرک حاکم، ج 1، ص 377.

8. جعلت لی الارض مسجداً و طهورا، مسند احمد 2: 222.

9. «لعن رسول الله زائرات القبور و المتخذین علیها المساجد و السرج» (نسائی، ج3، ص 77، ط مصر و ج 4، ص 95، ط بیروت تیسیر الوصول الی جامع الاصول، ج 4، ص 210).

10. سوره مائده، آیه 2.

11. سنن نسائی، ج 3، ص 77، ط مصر و ج 4، ص 95، ط بیروت و به شرح الجامع الصغیر، ج 2، ص 198مراجعه گردد.

با سلام: البته این روایت به سه طریق ذیل در منابع حدیثی وارد شده است:
1. « قاتل اللّه اليهود اتّخذوا قبور انبيائهم مساجد »
« خداوند يهود را هلاك كند ، چرا كه قبور انبياء خود را مسجد قرار دادند » .
2. « لعن اللّه اليهود و النصاري اتّخذوا قبور انبيائهم مساجد » .
« خداوند يهود و نصاري را لعنت كند كه قبر انبياء خود را مسجد قرار دادند » .
3. « الا ، و انّ من كل قبلكم ، كانوا يتّخذون قبور انبيائهم و صالحيهم مساجد اَلا فلاتتّخذوا القبور مساجد » « بدانيد كه قبل از شما كساني قبر پيامبر و انسانهاي شايسته خود را مسجدقرار مي دادند . هشيار باشيد كه شما چنين نكنيد » . صحيح بخاري : 2/111 كتاب الجنائز ؛ سنن نسايي : 2/871 ؛ صحيح مسلم : 2/68 كتاب المساجد ، باب « النهي عن بناء المساجد علي القبور » .
الحال درباب این سه روایت باید عرض کنم:
تاريخ يهود و رفتار نادرست آنان با پيامبران الهي ( صلي الله عليه وآله وسلم )، مانند كشتن وآزردن رسولان خداوند ، با محتواي اين روايات ناسازگار است . به این ایات توجه فرمائید:

( لَقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إنَّ اللّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أغْنِياء سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ ) . آل عمران / 181 .
« خداوند سخن آنها را كه گفتند : « خدا فقير است و ما بي نيازيم » شنيد . به زودي آنچه را گفتند خواهيم نوشت و [ همچنين ] به نا حق كشتن پيامبران را [ مي نويسيم ] و به آنها مي گوييم : « بچشيد عذاب سوزان را » .
( قُلْ قَدْ جائَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالبَيِّناتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ ، فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إنْ كِنْتُمْ صادِقِينَ ) آل عمران183
« بگو ! پيامبران پيش از من ، براي شما آمدند و دلايل روشن و آنچه را گفتيد آوردند ، پس چرا آنها را به قتل رسانديد اگر راست مي گوييد ؟ ! »
( فبَمِا نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِ آياتِ اللّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقّ ) نساء/ 155 .
به خاطر پيمان شكني آنها و انكار آيات خدا و كشتن پيامبران به ناحق . . . » .
حال سوال اینجاست: با توجّه به آيات فوق درباره این قوم، آيا مي توان پذيرفت ملّتي كه در موارد متعددي به قتل پيامبران خود پرداخته است ، به ملّتي تبديل شود كه براي تكريم و تعظيم پيامبران ، بر روي قبرشان مسجد بسازند ؟
بر فرض كه بتوان اين مطلب را درمورد بعضي از آنان پذيرفت ، احتمالات ديگري در معناي حديث ، غيراز قصد تبرّك به صاحب قبر و خواندن نماز در مسجد مطرح است كه عبارتند از :
الف ـ قبله قرار دادن قبر .
ب ـ سجده كردن بر قبر به قصد احترام و تعظيم ، به گونه اي كه قبر موردسجده واقع شود .
ج ـ سجده كردن براي انسان مدفون در قبر ، به گونه اي كه او مورد سجده واقع شود .
و در پایان به جمله بيضاوي دقت بفرمائید : « از آنجا كه يهود و نصاري براي تعظيم و بزرگداشت مقام پيامبران خود ، قبور آنان را قبله قرار داده و به سمت آن نماز مي خواندند و يابر آن سجده مي كردند و آن را به منزله بت مي دانستند ، مسلمانان از اين كار منع شدند . اما ساختن مسجد در

كنار قبر انسانهاي صالح به قصد تبرك و بدون انگيزه تعظيم به او و يا قبله شمردن آن ، مشمول منع مذكور نيست
سندي ، شارح كتاب سنن نسايي نيز گفته است : « معناي مسجد دانستن قبور انبياء توسط يهود و نصاري ، قبله شمردن و خواندن نماز به سمت آن قبور ، يا ساختن مسجد بر روي قبور انبياء خود و نماز خواندن در آن است و شايد مكروه بودن اين عمل به دليل آن باشد كه به تدريج منجرّ به عبادت قبر مي شود . . . پيامبر اسلام ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ، امت مسلمان را از اينكه با قبر حضرتش مانند قبور انبياء يهود و نصاري برخورد كنند منع فرمود ، تا به علامت تعظيم بر قبرش سجده نكنند و يا آن را قبله نماز خود نسازند »
كتاب « فتح الباري في شرح صحيح البخاري » و کتاب سنن نسايي : 2/41 .
به امید انروزی که شرک واقعی در عالم به خصوص عالم اسلام ریشه کن گردد. انشاء الله








موضوع قفل شده است