روزه در قرآن
تبهای اولیه
الميزان ج 2 ص3
نويسنده: علامه طباطبايى
روزه در قرآن
ترجمه آيات سوره بقره 183 تا 185
اى كسانى كه ايمان آوردهايد روزه بر شما واجب شده همانطور كه بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شايد با تقوا شويد(183).
و اين روزهائى چند است پس هر كس از شما مريض و يا مسافر باشد بايد ايامى ديگر بجاى آن بگيريد و اما كسانى كه به هيچ وجه نمىتوانند روزه بگيرند عوض روزه براى هر روز يك مسكين طعام دهند و اگر كسى عمل خيرى را داوطلبانه انجام دهد برايش بهتر است و اينكه روزه بگيريد برايتان خير است اگر
بناى عمل كردن داريد(184).
و آن ايام كوتاه ماه رمضان است كه قرآن در آن نازل شده تا هدايت مردم و بياناتى از هدايت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر كس اين ماه را درك كرد بايد روزهاش بگيرد و هر كس مريض و يا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى ديگر بگيرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور اينست كه عده سى روزه ماه را تكميل كرده باشيد و خدا را در برابر اينكه هدايتتان كرد تكبير گفته و شايد شكرگزارى كرده باشيد(185).
بيان آيات
ويژگىهاى بيانى آيات تشريع روزه
سياق اين سه آيه دلالت دارد بر اينكه: اولا هر سه با هم نازل شدهاند، براى اينكه ظرف (ايام)در ابتداى آيه دوم متعلق به كلمه(صيام)در آيه اول است و جمله(شهر رمضان) در آيه سوم يا خبر استبراى مبتدائى حذف شده كه عبارت است از ضميرى كه به كلمه(اياما)بر مىگردد، و تقدير جمله(هى شهر رمضان)است و يا مبتدائى استبراى خبرى كه حذف شده و تقديرش"شهر رمضان هو الذى كتب عليكم صيامه"است و يا بدل از كلمه صيام در جمله (كتب عليكم الصيام)در آيه اول است، و به هر تقدير جمله(شهر رمضان)بيان و توضيحى استبراى روشن كردن جمله(اياما معدودات)ايام معدودهاى كه روزه در آنها واجب شده.
پس به دليلى كه ذكر شد آيات سهگانه مورد بحثبه هم متصل، و نظير كلام واحدى است كه يك غرض را دربردارد، و آن غرض عبارت است از بيان وجوب روزه ماه رمضان.
و ثانيا دلالت دارد بر اينكه قسمتى از گفتار اين سه آيه به منزله توطئه و زمينهچينى براى قسمت ديگر آن است، يعنى دو آيه اول به منزله مقدمه استبراى آيه سوم، چون در آيه سوم تكليفى واجب مىشود كه صاحب كلام، اطمينان ندارد از اينكه شنونده از اطاعت آن سرپيچى نكند، براى اينكه تكليف نامبرده تكليفى است كه بالطبع براى مخاطب، شاق و سنگين است، و به اين منظور، دو آيه اول از جملاتى تركيب شده كه هيچ يك از آنها از هدايت ذهن مخاطب به تشريع روزه رمضان خالى نيست، بلكه در همه آنها به تدريج ذهن شنونده را به سوى آن توجه مىدهد، و به اين وسيله استيحاش و اضطراب ذهن او را از بين مىبرد، و در نتيجه علاقمند به روزه مىكند، تا با اشاره به تخفيف و تسهيلى كه در تشريع اين حكم رعايتشده، و نيز با ذكر فوائد و خير دنيوى و اخروى كه در آن است، حدت و شدت دلخواهى و استكبار او را بشكند.
و بهمين جهتبعد از آنكه در جمله: "يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام"، مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان كرد، بلافاصله فرمود: "كما كتب على الذين من قبلكم"و فهمانيد كه شما مسلمانان نبايد از تشريع روزه وحشت كنيد، و آن را گران بشماريد، چون اين
حكم منحصر به شما نبوده، بلكه حكمى است كه در امتهاى سابق نيز تشريع شده بود.(لعلكم تتقون)، يعنى علاوه بر اينكه عمل به اين دستور، همان فائدهاى را دارد كه شما به اميد رسيدن به آن ايمان آورديد، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر اين، اين عمل كه گفتيم در آن، اميد تقوا براى شما هست، همچنانكه براى امتهاى قبل از شما بود، عملى نيست كه تمامى اوقات شما را و حتى بيشتر اوقاتتان را بگيرد، بلكه عملى است كه در ايامى قليل و معدود انجام مىشود، (اياما معدودات)آرى نكره(و بدون الف و لام)آمدن كلمه(اياما)دلالتبر ناچيزى ايام دارد، و در اينكه ايام را به وصف معدود توصيف كرد، خود اشعارى استبه اهميت نداشتن آن، همچنانكه همين توصيف در آيه: "و شروه بثمن بخس دراهم معدودة" (1) مىفهماند كه يوسف ع را به چند درهم ناچيز فروختند.
علاوه بر اينكه ما در تشريع اين حكم رعايت اشخاصى را هم كه اين تكليف برايشان طاقتفرسا است كردهايم، و اينگونه افراد بايد به جاى روزه فديه بدهند، آنهم فديه مختصرى كه همه بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام يك مسكين.
"فمن كان منكم مريضا او على سفر - تا جمله - فدية طعام مسكين"و وقتى اين عمل هم خير شما را دربردارد، و هم تا جائى كه ممكن بوده رعايت آسانى آن شده خير شما در اين است كه بطوع و رغبتخود روزه را بياوريد، و بدون كراهت و سنگينى و بىپروا انجامش دهيد، "فمن تطوع خيرا فهو خير له"براى اينكه عمل نيك را بطوع و رغبت انجام دادن بهتر است، از اينكه به كراهت انجام دهند.
بنابر آنچه گفته شد زمينه گفتار در دو آيه اول مقدمه استبراى آيه سوم كه مىفرمايد:"فمن شهد منكم الشهر فليصمه"الخ، و بنا بر اين پس جمله: "كتب عليكم الصيام"در آيه اول جملهاى استخبرى كه مىخواهد از تحقق چنين تكليفى خبر دهد، نه اينكه در همين جمله تكليف كرده باشد، آنطور كه در آيه شريفه: "يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى" (2) و آيه"كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للوالدين و الاقربين" (3) تكليف كرده چون هر چند در هر سه آيه تعبير به(كتب عليكم)آمده، ليكن بين
قصاص در مورد كشتگان - در آيه دوم - و وصيتبه والدين و اقرباء - در آيه سوم، و بين مساله صيام - در آيه مورد بحث فرق است، و آن اين است كه قصاص در قتلى امرى استسازگار با حس انتقامجوئى امرى است كه دلهاى صاحبان خون تشنه آن است، صاحبان خون به حكم غريزه و طبيعت نمىتوانند قاتل عزيز و پاره تن خود را زنده و سالم ببينند، و نمىتوانند اين معنا را تحمل كنند كه نسبتبه جنايتى كه به ايشان شده بى اعتنائى شود، و همچنين وصيت و سفارش والدين و خويشان كه مطابق با حس ترحم و شفقت و رافتبه ارحام است، آنهم در هنگامى كه مىخواهد بوسيله مرگ براى هميشه از آنان جدا شود.
پس قصاص و وصيت دو حكم مقبول بطبع، و موافق با مقتضاى طبيعت آدمى است، و انشاء آن احتياج به مقدمه و زمينهچينى ندارد، به خلاف حكم روزه كه عبارت است از محروميت نفوس از بزرگترين مشتهيات، و مهمترين تمايلاتش، يعنى خوردن و نوشيدن و جماع، كه چون محروميت از آنها ثقيل بر طبع و مصيبتى براى نفس آدمى است.در توجيه حكمش ناگزير از اين است كه قبلا براى شنوندگان - با در نظر گرفتن اينكه عموم مردمند و بيشتر مردم عوام و پيرو مشتهيات نفسند - مقدمهاى بچيند، و دلهاشان را علاقهمند بدان سازد، تا تشنه پذيرش آن شوند، بدين جهت است كه گفتيم آيه: "كتب عليكم القصاص" الخ و آيه:"كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت"الخ، انشاء حكم است، و حاجتى به زمينهچينى ندارد، به خلاف آيه: "كتب عليكم الصيام"تا آخر دو آيه كه مشتمل بر هفت فقره است و خبر مىدهد از اينكه بعدها چنين حكمى انشاء مىشود.
علت تعبير به"يا ايها الذين آمنوا"
"يا ايها الذين آمنوا..."
اينگونه خطاب(اى كسانى كه ايمان آوردهايد)به منظور توجه دادن مردم به صفت ايمانشان است، و گرنه مىفرمود: (اى مردم)ليكن خواستبفهماند با توجه به اينكه داراى ايمانيد بايد هر حكمى را كه از ناحيه پروردگارتان مىآيد بپذيريد، هر چند كه بر خلاف مشتهيات، و ناسازگار با عادات شما باشد.
در اينجا ممكن استبپرسى: علت اين تعبير در آيه مورد بحث روشن شد ليكن اين معنا روشن نشد كه چرا همين تعبير در ابتداى آيه قصاص آمده، ولى در آيه وصيت نيامده؟در پاسخ مىگوئيم: علتش اين است كه حكم قصاص هر چند مطابق ميل و طبيعت آدمى است ليكن در عصر نزول آيه، مسيحيان با آن مخالف بودند، و آنها عفو را بر قصاص ترجيح مىدادند، و لذا لازم بود در توجيه حكم قصاص در ميان ملت اسلام، ايمان ملتخاطرنشان گردد و گفته شود ايمان شما شما را محكوم مىكند به اينكه احكام الهى را بپذيريد، هر چند كه ديگران مخالف آن باشند، و در آيه وصيت چون چنين مخالفتى در كار نبود، آن آيه به خطاب(يا ايها الذين
آمنوا)آغاز نشد.
"كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم"
كلمه كتابت معنايش معروف است، ليكن گاهى كنايه مىشود از واجب شدن عملى، و يا تصميم بر عملى و يا قضاى حتمى كه بر چيزى رانده شده، كه در آيه: "كتب الله لا غلبن انا و رسلى" (4) كنايه از قضاء حتمى، و در آيه: "و نكتب ما قدموا و آثارهم" (5) كنايه از عزيمت و قضاء حتمى است و در آيه"و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس" (6) كنايه از وجوب و وضع قانون و جعل حكم قطعى است.
معناى لغوى"صيام"و"صوم"و منظور از"الذين من قبلكم"در آيه شريفه
و كلمه(صيام)و كلمه(صوم)در لغت مصدر، و به معناى خوددارى از عمل است، مثلا صوم از خوردن، و صوم از نوشيدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معناى خوددارى از آنها است، و چه بسا در معناى آن اين قيد را اضافه كرده باشند، كه به معناى خوددارى از خصوص كارهائى است كه دل آدمى مشتاق آن باشد، و اشتهاى آن را داشته باشد.
صاحب اين گفتار گفته: معناى صوم در اصل لغتخوددارى از خصوص چنين كارهائى بوده، و ليكن بعدها در شرع در خصوص خوددارى از كارهاى معينى استعمال شده، و آن هم خوددارى از طلوع فجر تا مغرب و توام با نيت است و منظور از"الذين من قبلكم" امتهاى گذشته و قبل از ظهور اسلام است، امتهاى انبياء قبل، چون امت موسى و عيسى و غير ايشان است.
چون هر جا كه در قرآن كريم اين كلمه به چشم مىخورد معهود همين معنا است، البته اين به آن معنا نيست كه جمله"كما كتب على الذين من قبلكم"در مقام اطلاق از حيث اشخاص است و مىخواهد بفرمايد: تمامى تك تك امتها روزه داشتهاند و نيز به آن معنا نيست كه بفهماند روزه اسلام شبيه روزه امتهاى پيشين است، پس آيه شريفه نه دلالتبر اين دارد كه تمامى امتها بدون استثناء روزه داشتهاند، و نه دلالت دارد بر اينكه روزه همه امتها مانند روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و داراى همه خصوصيات روزه ما بوده، بلكه تنها در اين مقام است كه اصل روزه و خوددارى را در امتهاى پيشين اثبات كند، و بفرمايد: امتهاى پيشين هم روزه داشتهاند.
روزه در اديان و اقوام ديگر، و بيان فلسفه و حكمت عمده روزه در اسلام
و مراد از جمله: (الذين من قبلكم)الخ امتهاى گذشته داراى ملت و دين است البته
همانطور كه گفتيم نه همه آنها، و قرآن كريم معين نكرده كه اين امتها كدامند، چيزى كه هست از ظاهر جمله: (كما كتب)الخ بر مىآيد كه امتهاى نامبرده اهل ملت و دين بودهاند كه روزه داشتهاند، و از تورات و انجيل موجود در دستيهود و نصارا هيچ دليلى كه دلالت كند بر وجوب روزه بر اين دو ملت ديده نمىشود، تنها در اين دو كتاب فرازهائى است كه روزه را مدح مىكند، و آن را عظيم مىشمارد.
و اما خود يهود و نصارا را مىبينيم كه تا عصر حاضر در سال چند روز به اشكالى مختلف روزه مىگيرند، يا از خوردن گوشت و يا از شير و يا از مطلق خوردن و نوشيدن خوددارى مىكنند.
و نيز در قرآن كريم داستان روزه زكريا و قصه روزه مريم از سخن گفتن آمده است.
و در غير قرآن مساله روزه از اقوام بى دين نيز نقل شده، همچنانكه از مصريان قديم و يونانيان و روميان قديم و حتى وثنىهاى هندى تا به امروز نقل شده، كه هر يك براى خود روزهاى داشته و دارند، بلكه مىتوان گفت عبادت و وسيله تقرب بودن روزه از امورى است كه فطرت آدمى به آن حكم مىكند، كه بحثش خواهد آمد ان شاء الله.
و بعضى گفتهاند كه مراد از جمله(الذين من قبلكم)يهود و نصارا و يا انبياى سابق است، كه بر طبق هر يك از اين دو قول رواياتى هم آمده، ولى رواياتى است كه خالى از ضعف نيست.