برخورد اهل بيت با قيام مختار (ع)

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برخورد اهل بيت با قيام مختار (ع)

بو اسحاق، مختار بن ابي عبيد ملقب به كيسان، در سال اول هجري به دنيا آمد،[1] وي از طايفه «ثقيف» از اعراب طائف بود كه در ميان اعراب معروف به شجاعت، سلحشوري، سخاوت و جوانمردي بودند.[2] مختار از دوران كودكي، داراي عقل و هوش سرشار و فردي حاضر جواب، زيرك و بلند همت بود و در سختي‌هاي زندگي و كوران حوادث، هميشه سربلند بود.[3] سيزده سال بيشتر نداشت كه همراه پدرش در جنگ با ايرانيان «قسّ الطائف»، شركت نمود.[4] وي از مشهورترين شخصيت‌هاي عرب است كه تاريخ اسلام به خودش ديده است. نقش زيادي در حوادث مهم سياسي – اجتماعي داشته است. در سال 61، زماني كه مسلم بن عقيل (ع) به كوفه آمد تا براي حضرت ابا عبدالله (ع) بيعت بگيرد، او اولين نفري بود كه با مسلم (ع) پيمان بست، سپس خانه‌اش را در اختيار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم بيعت بگيرد.[5]
پس از ورود ابن زياد به كوفه و فراري شدن مردم از دور مسلم، مختار به همراه عده‌اي ديگر از بزرگان كوفه به زندان افتادند، ولی پس از جريان كربلا، با وساطت شوهر خواهرش؛ عبدالله بن عمر -فرزند خليفه سوم- كه در ميان مردم به عنوان صحابي رسول‌الله (ص) و فقيه، مشهور بود، نزد يزيد از زندان آزاد شد. پس از اطلاع يافتن از آمادگي مردم كوفه، در سال 64 هجري از مكه وارد كوفه شد. در اين زمان قيام توابين با شكست روبرو شده بود.[6] مختار پس از شكست قيام توابين، در تاريخ چهارشنبه 16 ربيع‌الثاني سال 66 هجري با شعار يا لثاراث الحسين (ع) و بر اساس كتاب خدا، سنت رسول‌الله (ص)، طلب خون امام حسين و ياري مظلومان قيام كرد و همه قاتلين جريان كربلا و كساني كه در آن واقعه نقش داشتند را به سزاي عملشان رساند؛ يا به قتل رساند و يا آواره كرد و خانه آن‌ها را ويران نمود تا غم­هاي دل اهل بيت (ع) و محبّين ايشان تا حدودي تسكين يابد.[7]
از مجموع قرائن و روایات به دست مي‌آيد كه خروج و قيام مختار، مورد رضايت خداوند و چهارده معصوم بوده است و شواهد زيادي بیانگر اين امر است. مثلا یکی از قرائن این است؛ زماني كه ميثم به همراه مختار در زندان به سر مي‌برد، ميثم به او خبر داد كه او بر عليه قاتلين كربلا قيام خواهد نمود، بي‌شك اگر قيام او مورد رضایت اهل بيت (ع)نبود، ميثم اين امر را به مختار گوشزد مي‌كرد. از ظاهر برخي ديگر از روايات به دست مي‌آيد كه قيام او با اذن و اجازه خاص امام سجاد (ع)بوده است[8]. از جمله اين روايات، اجازه‌اي است كه وي از محمد بن حنفيه گرفته است. ممکن است گفته شود اجازه از محمد حنفیه دلیل بر رضایت ائمه از قیام او متار نمی­شود، ولی با توجه به اینکه از طرفی، مختار مي‌دانست هر گونه حكومت و سياستي جز به فرمان معصوم صحيح نيست، و از سوی دیگر با توجه به شخصیت و تقوای محمد، او بدون اذن امام زمانش، اجازه چنین کاری را صادر نمی­کند، و عدم اذن مستقیم از امام(ع) به خاطر رعایت شرایط تقیه بوده است؛ او براي گرفتن اجازه به سراغ محمد بن حنفيه مي‌رود، در اين ديدار محمد بن حنفيه او را به تقوا سفارش مي‌كند و با رعايت شرايط تقيه، سخناني مي‌گويد كه مختار از آن، اجازه براي قيام می­فهمد.[9] و با توجه به شخصيت معنوي محمد بن حنفيه، مي‌توان گفت اجازه او با اذن امام سجاد بوده است.

روایات درمورد مختار
در مورد قيام مختار، دو دسته روايت وارد شده است:[10]
دسته اول رواياتي است كه به مذمت مختار پرداخته و او را شخص كذاب معرفي مي‌كند.
در مورد اين روايات مي‌توان گفت:
اولّاً: اين احاديث از نظر سندی ايراد دارند.[11]
ثانياً: مختار كسي است كه از قاتلين اهل بيت (ع) و سرور شهيدان انتقام گرفته است و عمل او قطعاً خداوند و اهل بيت (ع) بوده است پس چطور مي‌توان گفت مورد بغض و نفرت اهل بيت (ع) بوده است. پس به نظر مي‌رسد اين روايات ساخته دست دشمنان و مخالفين مختار است تا شخصيت او را نزد شيعيان زير سؤال ببرند.[12]
در مقابل رواياتي است كه به مدح مختار و قيام او پرداخته است، كه چند مورد از آن‌ها را ذكر مي‌كنيم:
1) حضرت امير (ع)مي‌فرمايند:[13]

«سيُقتل ولدي الحسين و سيَخرج غلام من ثقيف و يَقتل من الذين ظلموا ثلاثمائه و ثلاثة و ثمانين الف رجل»
«به زودي فرزندم حسين كشته خواهد شد، ولي طولي نمي‌كشد كه جواني از قبيله ثقيف قيام خواهد كرد و از اين ستمكاران، انتقام خواهد گرفت به طوري كه تعداد كشته‌هاي آنان به سيصد و هشتاد و سه هزار نفر خواهد رسيد»

2) حضرت امير (ع)در ضمن بيان مشابهت مسلمين با بني اسرائيل مي‌فرمايند:[14]
«به زودي ستمكاران، توسط كسي كه خداوند براي انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلايي گرفتار خواهند شد و اين به خاطر فسق و جنايتي است كه مرتكب شده‌اند، همان‌گونه كه بني‌ اسرائيل گرفتار عذاب شدند ... او جواني از قبيله ثقيف است كه او را "مختار بن ابي عبيد" مي‌گويند.»

3) ابا عبدالله (عليه‌السّلام)، پس از خطبه‌اي كه در راه كربلا ایراد نمودند، مي‌فرمايند:[15]
«پروردگارا، آن جوانمرد ثقيفي را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند و از قاتلان ما احدي را معاف نكند. به جاي هر قتلي، كشتني و به جاي ضربت، ضربتي؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شيعيانم را از اين‌ها بگيرد»

4) پس از ارسال سر بريده عمر سعد و ابن زياد نزد امام سجاد (ع)، ايشان در حق مختار فرمودند:[16]
«حمد و ستايش، خدايي را كه انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزايي خير عطا فرمايد»

5) پس از ارسال سر بريده و ابن زياد نزد محمد حنفيه، ايشان فرمودند:[17]
«خداوند به او پاداش خير دهد و بهترين پاداش را بدهد. همانا او انتقام ما را گرفت و رعايت حق او بر همه فرزندان بني مطلب واجب گرديد»

7) نزد امام باقر سخن از مختار به ميان آمد: عده‌اي به وي ناسزا مي‌گفتند، حضرت فرمودند:[18]
«به مختار ناسزا نگوئيد، زيرا او بود كه قاتلين شهدای ما را كشت و انتقام خون، را از (دشمنان) گرفت و ... .

Dirol امام صادق (ع)هم در مورد او فرمودند:[19]
«(پس از حادثه كربلا)، هيچ زني از زنان آرايش نكرد و خضاب نيست، تا زماني كه مختار، سر بريده ابن زياد و عمر سعد را براي ما فرستاد»

از مجموع اين احاديث به دست مي‌آيد كه در شخصيت و حُسن عقيده مختار هيچ شك و شبهه‌اي نيست و قيام او مرضیّ خدا و اهل بيت پيامبر (ص) بوده است.[20]و از طلب رحمتي كه حضرت سجاد (ع)در حق او نمودند، روشن مي‌شود كه مسلك او امامي بوده است. بنابراين ایراد "كيساني" بودن و دعوت مردم به سوي خويش و امامت محمد بن حنفيه وارد نيست. چون طلب رحمت از سوي ائمه (ع)براي شخصي كه اعتقادش بر حق نباشد، جايز نيست.


[1]- ميرخواند محمد بن شرف‌الدين؛ روضة الصفا، تهران، انتشارات خيام، 1338ه، ج3، ص 208.

[2]- ثقفي، ابواسحاق؛ الغارات، (چاپ جديد)، بي‌تا، بي‌جا، ج2، ص 517.

[3]- ذوب الناظر؛ ابن نما به نقل از بحارالانوار، ج45، ص 350.

[4]- مجلسي، محمدتقي؛ بحارالانوار، مكتب اسلاميه، تهران، انتشارات اسلاميه، 1394ه.ق.، ج45، ص 350.

[5]- روضة الصفا، ج3، ص 208.

[6]- اخطب خوارزمي، مقتل الحسين (عليه‌السّلام)، منشورات المفيد، قم، بي‌تا، ج2، ص 202.

[7]- بحارالانوار، ج45، ص 333.

[8]- خوئي، سيد ابوالقاسم؛ معجم رجال الحديث، انتشارات مركز نشر الثقافة، نجف، چاپ پنجم، 1413ه، ج19، ص 109.

[9]- انساب الاشراف، بلاذري، مكتبة المثني، بغداد، بي‌تا، ج5، ص 218.

[10]- معجم رجال الحديث، ج19، ص 102.

[11]- همان.

[12]- بحارالانوار، ج45، ص 386؛ به نقل از رساله ذوب النضار، ابن نما.

[13]- معجم رجال الحديث،‌ ج19، ص 102.

[14]- مقدس اردبيلي، احمد بن علي؛ حديقة الشيعه، انتشارات كلي، بي‌جا، چاپ پنجم، بي‌تا، ص 509.

[15]- بحارالانوار، ج45، ص 340.

[16]- جامع الرواة، ج1، ص 22.
قهبائي عناية الله؛ مجمع الرجال، تحقيق علامه اصفهاني، موسسه اسماعيليان، قم، چاپ دوّم، 1364ه، ج6، ص 78.

[17]- بحارالانوار، ج45، ص 386.

[18]- بحارالانوار، ج45، ص 343.
معجم رجال الحديث، ج19، ص 102.

[19]- معجم الرجال، ج6، ص 78.

[20]- حديقه الشيعه، ص 510.

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]نظر امام محمدباقر(علیه السلام) درباره مختار ثقفی[/]


[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از روزنامه کیهان امروز در ستون گفت و شنود خود در سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام نوشت: عبدالله بن شریک می گوید روز عید قربان نزد امام محمدباقر(ع) رفتم و در مجلس ایشان نشسته بودم که مردی از اهل کوفه وارد شد. مرد کوفی اصرار داشت بر دست امام(ع) بوسه زند و ابراز ارادت بسیار کرد.[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] حضرت از او پرسیدند؛ تو کیستی؟مرد کوفی عرض کرد؛ من «ابومحمد، حکم بن مختار» هستم. امام (ع) او را در کنار خود نشانید و تکریم کرد. فرزند مختار گفت؛ ای پسر رسول خدا(ص) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولی به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرمایید را حق می دانم. حضرت پرسیدند؛ مگر درباره پدرت چه گفته اند؟ و حکم بن مختار در پاسخ گفت؛ می گویند پدرم کذاب بوده است! [/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]امام محمدباقر(ع) فرمودند؛ سبحان الله ! آیا مختار نبود که به خونخواهی اهل بیت پیامبر خدا(ص) قیام کرد و کشندگان ما را کشت؟...

و اینگونه روایات معتبر از قول ائمه اطهار علیهم السلام در تائید قیام مختار و مدح آن جوانمرد ثقفی به فراوانی نقل شده است

[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و از جمله، سخن حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در مسیر کربلاست که فرمود: پروردگارا، آن جوان ثقفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به آنها بچشاند و از قاتلان ما، احدی را معاف نکند.[/]

شیعه نیوز

با سلام و تشکر به خاطرجواب خوب دوستان
درباره مختار و انگيزه او در اين قيام قضاوت‏هاي گوناگون شده است؛ تا آن­جا که بعضي دانشمندان طبقه اوّل و دوم شيعه در باره او نظر مساعدي ندارند. اما متأخران او را به نيکويي ستوده‏ اند. مختار پس از قيام نافرجام سليمان بن صرد (رهبر نهضت توابين) شيعيان را آماده ساخت. او مي­دانست. اگر بخواهد جنبش شيعه به نتيجه برسد، بايد يکي از اعضاي خاندان پيامبر آن را رهبري کند يا لااقل جنبش به نام او آغاز شود. چه کسي براي اين کار مناسب است؟ علي بن الحسين ـ (ع) فرزند شهيد آل محمد ـ و اگر او نپذيرد؟ محمد فرزند علي بن ابي طالب عموي علي بن الحسين (ع). مختار به هر دو نامه نوشت. امام علي بن الحسين (ع) که بي وفائي عراقيان و رنگ پذيري آنان را ديده بود و مي‏دانست به گفته پدر بزرگوارش اين مردم «دين را تا آن جا مي‏خواهند که زندگاني خود را بدان سرو سامان دهند و هنگام آزمايش پاي پس مي‏نهند» به مختار پاسخ مساعد نداد . تنها تا آن جا که کار او با کيفر قاتلان پدرش مربوط مي‏شد ، کردار او را تصويب نمود؛ چون مختار سر عبيد الله بن زياد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به سجده رفت و گفت: «الحمد لله الذي ادرک لي ثاري من أعدائي و جزي الله المختار خيراً».(1)
يعقوبي مي­نويسد: مختار سر عبيد­الله بن زياد را نزد علي بن الحسين (ع) به مدينه فرستاد . فرستاده خود را گفت: بر در خانه او بنشين، همين که ديدي در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن اوست، تو هم به درون خانه برو! فرستاده چنان کرد، و چون داخل خانه شد ،بانگ برداشت: اي خانواده نبوت و معدن رسالت و فرود آمدنگاه فرشتگان و منزل وحي! من فرستاده مختار پسر ابو عبيده هستم و اين سر پسر زياد است، براي شما آورده‏ام. با شنيدن اين بانگ، فرياد از زنان بني هاشم برخاست و چون امام سر عبيد الله را ديد، گفت: دوزخ جاي او باد! بعضي گفته‏ اند: علي بن الحسين (ع) را پس از مرگ پدرش جز آن روز او را خندان نديدند.(2) امام حسين(ع) در دعايي عرضه داشت: "پروردگارا، آن جوان ثقفي را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند . از قاتلان ما کسي را باقي نگذارد... انتقام مرا و دوستان و خاندان و شيعيانم را از اينان بگيرد..."(3) از اين روايت تا حدودي مي‏توان تأييد مختار را به دست آورد.(3) امام باقر(ع) فرمود: به مختار ناسزا مگوييد، زيرا همو بود که قاتلان شهداي ما را کشت . انتقام خون ما را گرفت . بيوه زنان ما را شوهر داد . در تنگدستي به ما کمک مالي کرد. (4)
مسعودي نوشته است: مختار نامه‏اي به علي بن الحسين (ع) السجاد نوشت. در آن نامه او را امام دانست و خواست تا با حضرت بيعت کند و از او رخصت خواست تا دعوت خويش را آشکار سازد. پول فراواني هم با نامه فرستاد. علي بن الحسين (ع) پول را نپذيرفت و نامه او را پاسخ نداد و در مسجد پيامبر او را ناسزا گفت.(5) ممکن است قسمت اخير را ناخشنودان از مختار افزوده باشند، ولي آن­چه مسلّم است. امام در مورد دعوت براي رهبري شيعيان، روي خوش به مختار نشان نداد.(6)
در روايتي که از منهال بن عمرو است گويد: سالي به حج رفتم و علي بن الحسين (ع) را ديدم .پرسيد: ـ حرمله بن کاهل چگونه به سر مي‏برد؟ ـ او را در کوفه زنده ديدم. امام دست­هاي خود را بالا برد و گفت: خدايا گرمي آهن را بدو بچشان! خدايا گرمي آتش را بدو بچشان! چون به کوفه ‏رسيدم حرمله را نزد مختار آوردند. وي فرمود تا دست و پاي او را بريدند، سپس او را با آتش سوزاندند.(7)(8)

پي‏نوشت‏ها:
1. اختيار معرفة الرجال - شيخ طوسي ، ج 1 ، ص 341 تحقيق : السيد مهدي الرجائي ، 1404،مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ؛ المختار الثقفي، ص 124 .
2. تاريخ اليعقوبي،يعقوبي ، ج 2 ،ص 259دار صادر - بيروت.
3. بحارالانوار، العلامة المجلسي ، ج‏45، ص 10، تحقيق : محمد الباقر البهبودي ، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان.
4. همان.
5. مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 28 ،أبو الحسن على بن الحسين مسعودي (م 346)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ پنجم، 1374ش.
6. تاريخ تحليلي اسلام، ص 173 به بعد. ،دکتر سید جعفر شهیدی ، ناشر : مركز نشر دانشگاهي.
7. مناقب آل أبي طالب، ابن شهر آشوب ،ج 3 ، ص 276 ،1376 - 1956 م ،مطبعة الحيدرية،نجف الأشرف.
8. سيد جعفر شهيدي، زندگاني علي بن الحسين (ع)، ص 92،دفتر نشر وفرهنگ اسلامي.

موضوع قفل شده است