کرامتی از اهل بیت (ع)در منابع اهل سنت

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کرامتی از اهل بیت (ع)در منابع اهل سنت

با سلام

عبدالرحمن بن جوزي[1] متوفاي (597هـ) در کتاب خود واقعه­اي را که در سال 474هـ. ق در شهر واسط[2] اتفاق افتاده است نقل مي­کند که توجه شما را به آن جلب مي­کنم : زني در نهر« فصيلي» دچار جذام مي­شود و در اثر آن بيني و لب و انگشتان دست و پايش خورده شده و متعفّن ميگردد تا آنجا که شوهر و فرزندانش در بيرون از محلّه، اطاقي برايش ساخته و او را به آنجا منتقل مي­کنند؛ چرا که از شدّت تعفّن، کسي نمي­توانست از آنجا عبور کند .
به هرحال هر روز فرزندانش دو قرص نان برايش مي آوردند و آ نها را جلوي او پرتاب ميکردند و ميرفتند. روزي ، بيمار به يکي از فرزندانش گفت : تو را به خدا سوگند ، لحظه اي بمان تا تو را ببينم و برايم جرعه­اي آب بياور؛ اما پسر حاضر نشد و از مادر جذامي خود فرار نمود .

چون تشنگي وي زياد شد، خود را به چاله آبي که در اطرافش بود رساند، اما ازشدت تشنگي از هوش رفت.
زن چون به هوش آمد، سلامتي و تندرستي خود را باز يافته بود و داستان خود را چنين تعريف نمود :
دو مرد و دو زن را در برابر خود نشسته ديدم که دو قرص نان ـ که روي آن برگ سبزي بود ـ با مقداي آب برايم آوردند، و من هر چه از نانها مي خوردم تمام نمي شد و به حال اولش برمي گشت!
سپس ازآن آب نو شيدم ،

آن هم آبي که تا به امروز نچشيده بودم؛

آن گاه از نامشان پرسيدم که شما کيستيد؟

يکي از آنها فرمود : (أنا الحسن، و هذا الحسين، و هذه خديجة الکبري، و هذه فاطمة الزهرا عليهم السلام) آنگاه امام حسن و امام حسين عليهما السلام دست خود را بر چهره و سينه من کشيدند که گوشت­هاي خورده شده به صورت اول برگشت و مرا سر پا بلند کردند که در آن حال نزديک به سي چيز (که همان مرض­ها بود) شبيه گوش ماهي از بدن من بر زمين ريخت و سالم شدم!
با انتشار اين کرامت، مردم از راههاي دور براي ديدن و تبرّک مي آمدند؛ (ثمّ اَمرَّ الحسن يده علي صدري و وجهي و الحسين يده علي ظهري، فعادت شفتاي و اَنفي و نبَتَت اَصابعي اَقاموني فسَقَط منّي ثلاثين كهيئةصدف السّمک).[3]


اين کرامت از ان جهت با ارزش است که:Sham:
1. شخصيتي چون ابن جوزي که در زمان خود طبق نقل نوه اش سبط بن جوزي در مجلس درسش هزاران نفر شرکت مي نمودند و صاحب نزديک به 200 اثر در دنياي اهل سنت است اين كرامت را نقل ميکند.
2. حادثه مربوط به 957 سال قبل است.
3. لطف و مرحمت اهل بيت (ع) را ميرساند

.

[1] . ذهبی در مورد وی می­گوید : الامام العلامه الحافظ ؛ عالم العراق و واعظ الافاق , وقال: ما علمت احدا من العلما ء صنف ما صنف هذا الرجل . تذکرة الحفاظ : 4| 1342
[2] شهری میان کوفه و بصره .
[3] ر.ک: المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 16، ص 218

با سلام
بنده هم امروز در يكي از منابع اهل سنت روايتي درباره فضيلت اهل بيت عليهم السلام ديدم ، از اين جهت كه در منابع اهل سنت آمده مهم است و آن را جهت اطلاع شما عزيزان در اين تايپيك قرار ميدم
:

نثار ازدواج علي و فاطمه عليهما السلام
بلال بن حمامه (كه برخي گفته اند همان بلال حبشي است) نقل مي كند: روزي رسول خدا صلي الله و عليه و آله در حاليكه مي خنديد بر ما وارد شد ، عبد الرحمن بن عوف برخاست و گفت: يا رسول الله سبب خنده شما چيست؟ فرمود :بشارتي كه خداوند درباره برادر و پسر عمويم و دخترم به من داده است و آن مژده اين است كه خدا فاطمه را براى على تزويج نموده است، و به خزانه‏دار بهشت دستور داده درخت طوبى را تكان دهد تا ورقه‏هايى به عدد دوستان اهل بيت من تدارك نمايد و در زير آن درخت ملائكه‏اى از نور آفريد و به هر يك از آنان يك ورقه عطا كرد، روزى كه قيامت به پا شود ملائكه در ميان خلائق مي گردند، و به احدي از دوستداران ما اهل بيت نمي رسند مگر اينكه به او ورقه اي مي دهند كه در آن برائت و نجات از آتش جهنم است ،پس نثار عروسي پسرعمو و دخترم نجات مردان و زنان امتم(محبين اهل بيت) از آتش جهنم است.
[=&quot]أسدالغابة،ج‏1،ص:242[/]

موضوع قفل شده است