رهنمودهاى امام صادق عليه السلام

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رهنمودهاى امام صادق عليه السلام

به مناسبت نزدیک شدن به ماه مبارک رمضان
ماهی که باید از آن سر بلند بیرون بیاییم
ان شاالله این رهنمود ها رو شنی راهمان شود

رهنمودهاى امام صادق عليه السلام

برگرفته شده از کتاب:
رهنمودهاى امام صادق عليه السلام ((ترجمه مصباح الشريعه ))
مترجم : عباس عزيزى

باب يكم : بيان ((اصل حالات عارفان و نتايج عملى آن ))



امام صادق (ع) فرمود:
نجواى عارفان همواره بر سه اصل استوار است :

1- بيم ؛
2- اميد؛
3- حبّ؛


بيم شاخه علم است و اميد شاخه يقين است ، و حبّ شاخه معرفت و عرفان .

نشان بيم گريختن است و نشان اميد طلب است ، و نشان حبّ، آن است كه در ايثار آنچه را كه دوست دارد دريغ نورزد.

پس چون علم در سينه مؤمن تحقق يابد، ترس پديد آيد و چون خوف ، درست آيد، گريز از غير خدا پيش آيد و چون كسى بگريزد، نجات يابد وچون نور يقين بر قلب تابيدن گيرد، فضل الهى مشاهده شود و چون يقين در او رسوخ كند، اميد پديد آيد و چون شيرينى اميد بچشد، در طلب آن شود.

چون به طلب برخيزد، گم شده خويش را بيابد و چون نور معرفت تجلّى يابد، نسيم محبّت و عشق در قلب وزيدن گيرد و چون نسيم محبّت وزيدن گرفت ، و انسان در سايه محبوب انس يابد و او را بر ماسوايش ترجيح دهد وبه اوامرش مبادرت و از نواهى اش اجتناب ورزد و آن دو را بر هر چيزى مقدّم بدارد. هر گاه با رعايت اوامر و نواهى محبوب بر خوان انس او نشيند، به روح مناجات قربش واصل خواهد گشت .

اين اصول سه گانه مانند، حرم ، مسجد و كعبه است كه اگر كسى داخل حرم شود، از خلق ايمنى يابد و چون داخل در مسجد شود و بر اندام او از آلودگى به گناه ايمن باشد و اگر داخل كعبه شود، قلبش از اشتغال به چيزى جز ذكر خداى تعالى در امان ماند.

پس اى مؤمن ! چنانچه در حالى هستى كه اگر در آن حالت بميرى ، با رضايت خاطر خواهى مرد، بر توفيق و حفظ الهى شاكر باش ؛ و اگر چنين نيستى ، خويش را به حالتى نيك و درست انتقال ده و بر عمرى كه در غفلت گذرانده اى پشيمان شو و در تطهير ظاهرت از گناهان و پالايش باطنت از عيوب و كاستى ها از خداى تعالى مدد بجوى و قلبت را از دام غفلت برهان وآتش شهوت را در خرمن نفست خاموش نما.

باب دوم : احكام ((حالات قلب ))

امام صادق (ع) فرمود:
دل ها چهار اعراب (حالت ) دارند: رفع (اوج و بلندى )، فتح (فراز)، جرّ (سقوط و پستى ) و وقف (ايستايى و از كار ماندن ).



پس رفع (اوج ) آن در ياد خدا بودن و فتح (فراز) آن خشنودى از خدا و تسليم اراده او بودن و جرّ (سقوط و پستى ) آن در توجه به غير خدا و تباه كردن عمر در هوس هاى دنيايى و وقف (ايستادن از كار ماندن ) آن و حرمان از نعمت هاى دنيا و آخرت ، در غفلت از حضرت احديّت است .

آيا نمى بينى پس از آن كه بنده اى خالصانه و به بزرگى ، خدا را ياد كند و به ذكر او مشغول شود، هر حجابى ميان او و حضرتش برداشته مى شود؟

چون بنده اى تن به قضاى الهى مى سپارد و به خواسته او راضى باشد، به تحقيق كه دل او به شادى و سرور گشايش يابد و درهاى آسايش و آرامش بر او گشايش يابد و درهاى آسايش و آرامش بر او گشوده شود. و چون (پس از دل مشغولى به امور دنيايى ) به ذكر احديّت بپردازد، تاريكى دل را در روزهاى غفلت از حضرت احديّت ، عيان بيند،

گويى كه خانه اى تاريك ، ويران و بدون مونس بوده است ، چرا كه غفلت از ياد حق ، دل را مى ميراند وتاريك مى كند.

وچون پس از دوام ذكر و ياد خداوند از او غفلت ورزد، ((وقف )) پذيرفته (متوقّف شده ) و محجوب از عنايات الهى گشته و قلبش قساوت يافته و از زمانى كه از نور تعظيم الهى دورى جسته ، دلش به تاريكى گراييده است .



علامت رفع (بلندى ) قلب سه چيز است : همراهى با فرمان الهى ، عدم مخالفت با آن و اشتياق دايم در بندگى و پيروى از فرمان خداوند.

نشانه فتح قلب سه چيز است : توكل بر خداوند، راست گويى، و يقين به تمام آنچه پيامبران آن را براى هدايت انسان ها آورده اند.



علامت جرّ (پستى ) سه چيز است : خودپسندى ، ريا و آزمندى .

وقف (ايستايى ) را نيز سه علامت است : از ميان رفتن طعم بندگى ، درنيافتن تلخى گناه و رعايت نكردن حلال و حرام در خوراك ، و پوشاك و...


باب سوم : رعايت

امام صادق (ع) فرمود:
كسى كه قلب خويش را از غفلت ، و نفس خود را از شهوات ، و خرد خود را از جهل و نادانى باز دارد، نامش در ديوان آگاهان ثبت شود.


كسى كه علم خويش را از هوى و هوس ، دينش را از بدعت و مالش را از حرام حفظ كند، از صالحان است .



پيامبر خدا (ص) فرمود: ((كسب دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است )) و اين دانش ، دانش انفس و شناختن خطرهايى است كه آن را تهديد مى كند.

پس بر نفس مؤمن لازم است كه در هر حالى بر نعمت هاى خداوند شاكر باشد و بر اعمال از دست رفته عذر خواهد. به اين معنا كه اگر عمل ، مقبول درگاه حق افتاد، لطف الهى است و اگر مردود شود عدل است و بندگى .

مبادا خود را از فريب و نيرنگ شيطان در امان بيند و به سبب اين غفلت از رحمت و توفيق الهى محروم شود، يا مستوجب خشم حضرت حق گردد ونيل به بندگى را در توفيق الهى جست وجو كند و خوددارى از گناهان را در خويشتن دارى ؛

چرا كه جز به توفيق الهى و اظهار عجز به درگاه او چنين توفيق حاصل نمى شود. و كليد تمامى اين عنايات ، پشيمانى و انابه ، به درگاه خداوند تعالى ، كوتاه كردن آرزوها، ياد مرگ و خويشتن را در محضر خداى جبار ديدن است ، چه اين كه حالات ياد شده سبب رهايى از زندان دنيا و رستن از دام دشمن و سلامتى نفس و سبب اخلاص در عبادات باشد ومايه توفيق است و اساس دست يابى به اين كليد آن است كه تمام عمر را يك روز به حساب آورد.

رسول خدا (ص) فرموده است : ((دنيا ساعتى بيش نيست ، پس آن را در طاعت سپرى كن )). و رسيدن به اين امر، در خلوت گزيدن و پيوسته انديشيدن است ، و سبب خلوت ، قناعت و از زياده طلبى دورى جستن است ، و سبب فكر، فراغت خاطر از دنيا خواهى است ، و ستون فراغت خاطر، زهد است ، و متمم زهد، تقواست ، و در تقوا، خشيت است ، و نشان خشيت ، بزرگ داشتن خداى تعالى است و پاى بندى به طاعت خالصانه از فرمان او و ترس تواءم با پرهيز از ارتكاب محارم است و نشان آن ، علم است كه خداى - عزّ وجلّ - فرمود: ((به تحقيق كه عالمان از خداوند مى ترسند)).


باب چهارم : نيّت

امام صادق (ع) فرمود:



كسى كه داراى نيّتى صادق باشد، داراى قلب سليم است ؛ زيرا سلامت وپاكى قلب از خيالات باطل ، نيّت را در همه امور براى رضاى خداى تبارك وتعالى خالص مى گرداند.


خداوند - تبارك و تعالى - مى فرمايد:
((روزى كه نه مال و نه فرزندى سودى نرساند، مگر كسى كه با قلبى سليم به محضر خدا آمده باشد)).

پيامبر اكرم (ص) فرمود: نيّت مؤمن ، از عمل او نيك تر است .



ونيز فرمود: ارزش اعمال ، به نيّت هاست و هر كسى را همان دهند كه در نيّت داشته است .

پس بنده بايستى در هر حركت و سكونى نيّتى خالص ‍ داشته باشد، زيرا اگر چنين نباشد، او غافل است و غافلان را خداوند متعال مذمّت كرده و فرموده : ((آنان چونان چهارپايان ، بلكه گمراه ترند و همانا آنان غافلانند)).



پاكى نيّت مؤمن به اندازه صفا و پاكى قلب اوست و بر همين اساس ظاهر مى گردد و بر حسب اختلاف مراتب ايمان ، مختلف است .

صاحب نيّت خالص ((من )) و هوس هاى خود را مغلوب قدرت خود ساخته ، چرا كه به پاس بزرگ شمردن و تعظيم خداوند به چنين مرتبه اى نايل آمده است .



شرم و حيا از نيّت خالص برآيد، و صاحب آن از خويشتن خويش در رنج است ، و مردم از وى در آسايش اند.



باب پنجم : ياد خدا

امام صادق (ع) فرمود:
كسى كه به حقيقت ، دل مشغول ياد خداى تعالى باشد، مطيع است و كسى كه از او غافل باشد، عاصى . طاعت ، نشان هدايت است و معصيت ، نشان گمراهى .


ريشه اين دو، به ياد خدا بودن و غفلت از اوست . پس قلب خويش را قبله زبانت قرار ده كه هيچ حركت و جنبشى نكند جز با اشارت قلب و موافقت عقل و رضاى ايمان ؛ چه خداى تعالى به نهان و آشكار تو وآنچه كه در سينه ها مى گذرد آگاه است ، چه رسد به كارهاى آشكار بندگان .



چنان باش كه گويى روحت از بدنت جدا شده و در عرصه محشر هستى ومورد بازخواست قرار گرفته اى . از هر چه كه خدايت با امر و نهى و وعد و وعيدش ، تو را مكلف كرده غافل مباش و خود را به غير آن مشغول مكن . قلب خويش را با آب اندوه و ترس شست وشو بده و چنان خداى تعالى را به پاس ياد كردن او از تو - كه نه از سر نياز به توست - ياد كن .

ذكر و ياد او از تو، بسى با شكوه تر، خوش تر، والاتر، كامل تر، و ديرينه تر از ذكر و ياد تو از اوست و پيش از آن كه تو ذكرش كنى ، او به ياد تو بوده است .

حال كه دريافتى كه خداوند از تو غافل نيست ، خضوع ، حيا و شكستگى پديدار مى شود، و از همين جا مى توانى كرم و فضل ازلى اش را بنگرى وعبادت و طاعتت نزد تو - اگر چه بسيار باشد - در مقايسه با منّت و لطف او، كم و اندك مى نمايد، و در اين صورت ، عبادتت در پيشگاهش خالص ‍ مى گردد.

هر گاه از نعمت هاى خداوند غفلت ورزى و عمل خويش را بزرگ پندارى ، ريا، خودپسندى ، سفاهت و بدبينى نسبت به خلق بر تو عارض مى شود كه اين ، فراموش كردن فضل و كرم اوست كه جز دورى از خدا حاصلى نباشد وجز بيگانگى با او ثمرى ندهد.



ذكر دو نوع است : ذكر خالص كه قلب با آن همراهى كند و ذكر صادق كه خدا را با آن صفاتى كه مى خواند، پذيرفته باشد؛ چنان كه رسول خدا (ص) [به خداوند] عرضه داشت : ((ستايش و ثناى تو را نتوانم به بيان و شمارش ‍ آورم . تو همان گونه اى كه خود ثناى خويش گفته اى )).

پس رسول خدا (ص) براى ذكر خداى تعالى ، در علم و آگاهى خود مقدارى معيّن را تعيين نفرمود كه در برابر ذكر خداوند - عزّ وجلّ - از خويش ، بتواند قرار بگيرد.



بنابراين ، كسان ديگر كه مقامشان از پيامبر (ص) پايين تر است ، سزاوارتر به اقرار به عجز مى باشند. پس بايد دانست كه مادام كه خداوند به بنده اى توفيق ذكر ندهد، او توان ذكر گفتن و به ياد او بودن را ندارد.




باب ششم : شكر




امام صادق (ع) فرمود:
بر هر نفسى كه مى كشى ، يك شكر، بلكه هزاران شكر واجب است و كم ترين درجه شكر، اين است كه نعمت را تنها از جانب خدا بدانى ، نه ديگرى ؛

و به آنچه داده رضايت دهى ، و نعمتش را دست مايه سرپيچى از فرمان او قرار ندهى ، و اوامر و نواهى او را ناديده نگيرى . پس در همه حال بنده اى باش شاكر، كه در اين صورت خداوند را در همه حال ، پروردگارى كريم خواهى يافت .


اگر نزد خداوند تعالى ، عبادتى برتر از شكر، كه بندگان مخلص به جاى مى آورند، وجود داشت ، خداوند از آن سخن مى گفت ؛ امّا چون عبادتى برتر از آن يافت نمى شود پس خداوند عبادت شكر را و به جاى آورندگانش ‍ را مورد عنايت خاص قرار داده ، فرموده : ((واندك اند بندگان شكر گزار من )).

وشكر كامل آن است كه به زبان نهان و خالص براى خداوند عزّ وجلّ - اعتراف كنى كه بر كم ترين درجه شكر گذارى نيز قادر نيستى ، چه توفيق يافتن بر شكر، خود نعمتى است ديگر كه بايد بر آن نيز شكر كرد و اين نعمت وجودش بسى بزرگ تر و عزيزتر از نعمتى است كه براى آن توفيق شكر يافته اى ، در حالى كه در درياى نعمات خداوند غرق گشته و از درك غايت شكرش عاجز و قاصرى .

بنده كجا مى تواند شكر نعمت خداى را به جاى آورد و كى مى تواند لطفش ‍ با لطف خداى بزرگ برابرى كند؟! در حالى كه بنده ، ناتوانى است كه هيچ توانى ندارد مگر به مدد الهى خداى تعالى از طاعت و عبادت بنده ، بى نياز است .

او بر افزون نمودن نعمت ها تا ابد تواناست . پس از اين روى ، خداى را بنده ا شاكر باش تا در اثر شكرگزارى شگفتى (عنايت هاى شگفت ) ببينى .




باب هفتم : آداب لباس

امام صادق (ع) فرمود:
زيباترين لباس براى مؤمن ، لباس و پوشش پرهيزكارى ، و لطيف ترين شان ايمان است .

خداى تعالى مى فرمايد: ((ولباس پرهيزكارى ، بسى بهتر است )).

وامّا لباس ظاهر، نعمتى است از سوى خداوند متعال كه به واسطه اش ‍ عورت بنى آدم را مى پوشاند. اين لباس كرامتى است كه خداوند به وسيله آن فرزندان آدم را كرامت بخشيد و غير آنان را از آن محروم ساخت و مؤمنان هنگام اداى فرايض الهى (نماز) خود را با آن مى پوشانند.

بهترين لباس ، لباسى است كه از خداى - عزّ وجلّ - دورت نكند، بلكه تو را به ذكر و شكر و طاعت او نزديك كند و به سوى خودپسندى و ريا و زينت ظاهرى و فخر فروشى و تكبّر نكشاند كه اين موارد، آفات دين و موجب قساوت قلب اند.

هر گاه لباس بر تن كنى ، به ياد داشته باش كه خداوند به رحمت خويش ‍ گناهانت را پوشانيده است و همان گونه كه عورت ظاهرى خود را مى پوشانى درون خود را از روى صدق و صفا، در پوششى از هيبت وظاهرت در پوششى از طاعت و عبادت بپوشان .

به ديده عبرت به فضل وبخشش خداى - عزّ وجلّ - بنگر كه لباس ها را آفريد تا عورت هاى بيرونى مردمان را در پوشد و درهاى توبه و انابه و استغاثه را باز فرمود تا عورت هاى درونى شان كه عبارت از گناهان و اخلاق ناپسند است ، مستور نمايد.

وخطاى كسى را افشا مكن كه خداوند خطاى بزرگ تر از آن را از تو پوشانيده وبه عيب خود مشغول باش و از پرداختن به عيوب كسى كه حال و امرش ‍ ربطى به تو ندارد، درگذر و بر حذر باش كه عمر خويش را در پرداختن به عمل خير خودت سپرى كنى ، و مبادا ديگرى با سرمايه عمر تو تجارت كند ودر نتيجه ، به هلاكت افتى ؛

چرا كه فراموشى گناه ، از بزرگ ترين عقوبت هاى خداوند متعال در دنيا و از بيش ترين اسباب عقوبت در آخرت است . پس به عيب هاى خويش بپرداز.

مادامى كه بنده ، به طاعت و عبادت خداى متعالى و يافتن عيوب خود وترك آنچه كه در دين خداى - عزّ وجلّ - ناپسند است ، باشد، از آلوده شدن به آفات به دور و در درياى رحمت خداى متعالى غوطه ور خواهد بود و از گوهرهاى فوايد حكمت و بيان بهره مى برد و هر گاه گناهان خود را فراموش كرده و عيوب خويش را نشناسد و توجه او به توان قوّت خود باشد، هرگز روى رستگارى را نخواهد ديد.

باب هشتم : آداب مسواك

امام صادق (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) فرمود: مسواك ، دهان را پاك و رضايت خداى را فراهم مى كند. آن حضرت ، مسواك را از سنّت هاى مؤ كد قرار داد.



در مسواك ، فوايدى است براى ظاهر و باطن [انسان ] كه خردمند نمى تواند آن را برشمارد.

همان طور كه دهان خويش را از آلودگى پاك مى كنى ، با تضرّع و خشوع وتهجّد و استفغار سحرگاهان ، خويشتن را از پليدى گناهان پاك ساز و ظاهر وباطن خود را از ناپاكى مخالفت و عصيان و ارتكاب نواهى ، پاكيزه نما.

پيامبر گرامى اسلام (ص) استفاده از مسواك را مَثَلى براى اهل تنبّه و بيدارى قرار داده است ؛ چرا كه مسواك ، گياهى است لطيف و نظيف و شاخه درختى است مبارك . و دندان آفريده خداى تعالى و ابزار خوردن و جويدن ميل و اشتهاى به غذا و سلامتى معده است .

دندان ، گوهرى است پاك كه به هنگام جويدن غذا، روى به آلودگى مى نهد واز اين رو، بوى دهان به گند مى گرايد و از آن ، تباهى دماغ (مغز) حاصل مى آيد.

هر گاه انسان مؤمن با اين گياه ، مسواك كند و آن را بر گوهر درخشان (دندان ) بكشد، تباهى و فساد و تغيير را از آن زايل مى كند و به اصلش باز مى گرداند.



همين طور، خداوند قلب آدمى را پاك و با صفا بيافريده و ذكر و فكر و هيبت وتعظيم را غذاى آن قرار داده و چون قلب پاك با غذاى غفلت تيرگى گيرد وآلوده شود، با صيقل توبه پاك مى گردد و با آب انابه و پشيمانى پاكيزه مى شود، تا به حالت اول و گوهر اصلى خود بازگردد.

خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد:((به درستى كه خداوند توبه كنندگان وپاكيزگان را دوست دارد)).

پيامبر اكرم (ص) از امر كردن به مسواك ، همين معنا را اراده فرموده است وهر كس مركب انديشه خويش را بر آستان عبرت بخواباند و در كشف رازهاى اصلى و فرعى (دستورهاى اولياى دين ) همّت گمارد، خداوند چشمه هاى حكمت و معرفت را براى او روان سازد و وى را مشمول عنايات عيان و نهان خويش گرداند، كه : خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نگرداند.


باب نهم : مستراح



امام صادق (ع) فرمود:
مستراح را از آن رو مستراح مى گويند كه در آن ، انسان از سنگينى نجاسات راحت مى شود و پليدى ها را از خود دور مى سازد و مؤمن از آن عبرت مى گيرد كه انجام لذّات و زخارف دنيا همين است و با روى گردانى از آن وترك اش ، خويش را آسوده مى كند و نفس و قلب خويش را از اشتغال بدان ، فارغ مى گرداند و از گرد آوردن و دست يازيدن بدان خوددارى مى ورزد؛

همان طور كه از نجاست و مدفوع و كثافت دورى مى گزيند، در بزرگوارى وكرامن خود تفكّر كند كه چگونه زمانى ديگر خوار و ذليل مى شود.


آن گاه درمى يابد كه پاى بندى به قناعت و تقوا، موجب راحتى و آسايش دو سراى اوست ؛ چه راحتى ، در آسان گرفتن و ارزش ننهادن به دنياى و دورى از لذت بردن از آن و در زايل نمودن پليدى ، حرام و شبهه است .

پس ، در اين حال است كه انسان ، خويش را مى شناسد و آن را بزرگ مى دارد واز گناهان مى گريزد و باب تواضع و پشيمانى و حيا مى گشايد و در انجام اوامر و اجتناب از نواهى خدا مى كوشد به اين اميد كه بهترين بازگشت ونيك ترين مقام قرب را كسب نمايد و نفس خويش را بندى ترس و صبر وبازداشتن شهوات مى كند تا آن كه به امان خداى تعالى در سراى قرار واصل شود و طعم خشنودى او را بچشد، كه اين است آنچه مى توان بر آن تكيه كرد و غير از آن هيچ است .


باب دهم : طهارت

امام صادق (ع) فرمود:
چون اراده طهارت و وضو نمودى ، چنان به سوى آب روان شو، كه گويى به سوى رحمت خداى تعالى مى روى كه خداوند تعالى ، آب و طهارت را كليد قرب و مناجات خويش و نشانى براى راهنمايى مردم به سوى خويش مقرر فرموده است و چنان كه رحمت خداوند، گناهان بندگان را پاك مى كند، نجاسات ظاهر را جز با آب نمى توان طاهر كرد.

خداى تعالى فرمايد: ((و اوست آن كس كه بادها را نويدى پيشاپيش ‍ رحمت خويش [باران ] فرستاد و از آسمان ، آبى پاك فرود آورديم )).
وهمچنين مى فرمايد: ((... و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم ، آيا [باز هم ] ايمان نمى آورند؟)).

پس چنان كه هر نعمت دنيوى را با آب ، حيات بخشيد، به رحمت و فضل خويش حيات و زندگانى قلب باطنى و عبادات را نيز به وسيله آب (كه همانا طهارت است ) زندگى و كمال بخشيد. در صفا، پاكى ، شفافيت ، فراوانى آن و امتزاج لطيف اش با هر چيز بينديش و آن را در تطهير اعضاى بدنت كه خدا به تطهيرشان ، امر فرموده ، به كار گير و واجبات و سنن تطهير را به جاى آور كه در هر يك از آن ها فوايد بسيارى نهفته است .

پس چون آن را گرامى داشته و آن را به كارگيرى ، به زودى چشمه هاى فوايد بسيارى ، برايت جوشيدن خواهد گرفت .
ديگر آن كه با خلق خداى چون امتزاج و همراهى آب با اشياء، كه حقّ هر يك را به نيكى داد مى كند و ماهيت خود را از دست نمى دهد، به معاشرت پرداز، كه رسول خدا (ص) فرمود: مؤمن مخلص ، چون آب است
(با آنان معاشرت دارد، ولى هوّيت خود را از دست نمى دهد).

بايد صفا و خلوص تو با خداى تعالى در جميع طاعات ، همچون صفاى آبى باشد كه از آسمان به سوى زمين فرود مى آيد و خداوند متعال آن را طهور ناميده است . و چون اعضاى بدنت را با آب ، پاك مى نمايى ، قلب خويش را نيز با تقوا و يقين ، پاكيزه و پالايش كن .


باب يازدهم : آداب خارج شدن از خانه

امام صادق (ع) فرمود:
چون از خانه خود خارج شدى ، چنان بيرون رو، كه گويى باز نمى گردى وبيرون رفتن تو تنها براى اطاعت يا انگيزه اى دينى باشد و آرامش و وقار را پيشه خود ساز و در آشكار و نهان خداى را ياد كن .


يكى از ياران ابوذر (ره ) به در منزل وى رفت و از اهل منزل پرسيد:
آيا ابوذر در خانه است ؟
- بيرون رفته است .
- كى باز مى گردد؟
- هنگامى كه او را رها كنند، چرا كه
او مالك و صاحب اختيار خود نيست .



چون از پيش خلق خدا - چه نيك و چه بد- مى گذرى ، عبرت گير و از خداى متعال بخواه كه تو را در شمار بندگان خاصّ خويش قرار دهد و به گذشتگان از آن جماعت پيوندت دهد و با آنان محشورت فرمايد.

او را بدين سبب كه از شهوات دورت داشته و از اعمال زشت گناه كاران حفظ كرده ، حمد و سپاس بگوى . چشم خويش را از شهوات و اعمال وافعالى كه از آن نهاى شده ، فرو بند. در راه رفتن ، اعتدال را رعايت كن ؛

نه تندرو باش و نه سست گام ، و در هر خلوتى حدود الهى را پاس بدار، كه گويى در حال عبور از صراط مى باشى و هر آن با خطر لغزيدن روبه رو هستى و بسيار به اطراف خود منگر. به مردم سلام كن و به سلام آنان پاسخ گو. هر كس كه تو را در راه حق يارى مى دهد، يارى نما. گمراه را ارشاد كن واز جاهلان دورى گزين ؛ و چون به خانه خويش بازگشتى ، چنان وارد شو، كه مرده به قبر وارد مى شود، چرا كه مرده را جز به رحمت و عفو خداى متعال اميد نباشد.


باب دوازدهم : آداب داخل شدن به مسجد



امام صادق (ع) فرمود:


چون به در مسجد مى رسى ، بدان كه درگاه پادشاهى عظيم را قصد نموده اى كه جز پاكان ، بر گستره فرش او گام ننهند و جز صدّيقان به همنشينى او نايل نيايند. پس با ترس ، به محضر او درآى ، چنان كه از پادشان ترسانى ؛

چرا كه اگر غافل باشى و رعايت ادب و تعظيم ، نكنى در خطرى عظيم خواهى بود.
بدان كه او بر هر عملى ، به عدل و فضل ، قادر و تواناست .

پس ، چنانچه رحمت و فضل خويش را بر تو معطوف فرمايد، طاعت اندك تو را خواهد پذيرفت و ثوابى بسيار عطا خواهد كرد و چنانچه با تو از در عدل درآيد واستحقاق خويش را در بندگى ، صدق و اخلاص خواهان شود، تو را محروم و طاعتت را ردّ مى كند؛ اگر چه بسيار باشد، كه بر آنچه خواهد، توانا وفعّال است .



در محضر او به ناتوانى ، تقصير در بندگى و فقر خويش اعتراف نما، زيرا كه تو به سوى او براى عبادت و انس روى نموده اى و به او نيازمندى . بايد بدانى كه درون و باطن خلايق بر او آشكار است . در پيش او چون فقيرترين بندگان باش و قلب خويش از هر امرى كه تو را از قرب خدا محروم كند خالى دار؛ كه او پاك ترين و خالص ترين اعمال را مى پذيرد.

بنگر كه از كدام ديوان - ديوان رستگاران يا دفتر سيه بختان - نامت خارج مى شود، پس چنانچه شرينى مناجات و لذّت مخاطبات او را به ادراك آورى و جام رحمت و كرامتش را، به سبب روى آوردنت بدو و اجابت او بنوشى ، براى خدمتش ، صلاحيّت يافته اى ؛ پس داخل شو كه اذن و امان از آن تو است . و در غير اين صورت ، وارد مشو و توقف كن ؛ مانند آن كسى كه راه چاره اش قطع گشته ، و اميدش بريده شده ، و اجل اش فرا رسيده است .



چنانچه خداوند - عزّ وجلّ - ببيند كه با صداقت بدو پناه آورده اى ، با ديده راءفت و رحمت و لطف به تو خواهد نگريست و بدان چه خود دوست دارد وبدان راضى است ، موفّقت مى دارد؛ چه او كريم است و گرامى داشتن بندگان مضطر و سوختگان درگاهش را كه خواهان خرسندى اويند، دوست مى دارد.
خداى تعالى فرمايد: ((كيست آن كس كه درمانده را (چون وى را بخواند) اجابت مى كند، و گرفتارى را برطرف مى گرداند...)).


باب سيزدهم : آداب شروع نماز

امام صادق (ع) فرمود:

چون به قبله روى كنى ، دل از دنيا، تعلقات آن و خلق برگير و قلب خويش را از هر چيزى كه از پرداختن به خداى متعال بازت دارد، تهى كن . با چشم دل به عظمت خداوند - عزّ وجلّ - بنگر و به ياد ايستادنت در محضر او باش .

خداى تعالى فرمايد: ((آن جاست كه هر كس آنچه را از پيش فرستاده است مى آزمايد، و به سوى خدا، مولاى حقيقى خود باز گردانيده مى شوند...)).

وبر پاى بيم و اميد بايست و چون تكبير گفتى ، هر چه را كهميان آسمان هاى رفيع و زمين است ، جز كبرياى او كوچك و خوار شمار؛ چرا كه خدا بر قلب بنده اى كه تكبيرش مى گويد، آگاه مى باشد و چون دريابد كه در آن ، چيزى است كه با تكبير حقيقى اش منافى است ،

مى فرمايد:
((اى دروغ گو! آيا مرا فريب مى دهى ؟! به عزّت و جلالم سوگند كه تو را از شيرينى يادم محروم كنم و تو را از مقام قربم دور سازم و از درك خوشى و لذت مناجاتم باز مى دارد)).

بدان كه خداى تعالى ، به خدمت تو محتاج نيست و از تو و عبادت و دعايت بى نياز است . او به فضل خود تو را خواند، تا ببخشايدت ، و از عقوبت خويش دورت كند، و از بركات عطوفت و مهربانى خود بر تو افشاند، و به راه رضايش هدايتت كند، و در مغفرت خويش را بر تو بگشايد.

اگر خداوند چند برابر آنچه كه از آغاز تا به حال آفريده بيافريند، براى او هيچ تفاوتى ندارد كه آن ها همگى كفر ورزند و يا موحّد باشند. پس او را در عبادت آفريدگان ، چيزى نباشد جز اين كه از باب لطف و به پاس عبادت ناچيز آنان ، مراتب والايى به ايشان عطا نمايد.

از اين رو، شرم و ناتوانى را تن پوش خود ساز، و در حمايت سلطان و قدرت او درآى ، تا از خوان نعمت الهى بهره ها برى و مدد از او جو و به او پناه ببر.


باب چهاردهم : آداب قرائت قرآن

امام صادق (ع) فرمود :

كسى كه قرآن خواندن او تواءم با خضوع نباشد، و قلبش را رقّت فرا نگيرد، و در سينه اش حزن و ترس وارد نشود، عظمت خداى متعالى را ناچيز شمرده و به خسرانى آشكار در غلتيده است .

پس قارى قرآن را سه چيز لازم است تا به فيض عظماى قرائت نائل آيد:
1- قلبى خاشع ؛
2- بدنى فارغ از تعلّقات دنيوى ؛
3- جايى خالى
.
چون قلبش در برابر خداى تعالى خاشع شود، شيطان رجيم از او خواهد گريخت . خداوند تعالى مى فرمايد: ((پس چون قرآن مى خوانى ، از شيطان رانده شده به خداوند پناه جوى )).

پس هنگامى كه قارى قرآن ، نفس خويش را فارغ سازد، قلبش براى قرائت قرآن فارغ يابد و در اين هنگام چيزى كه بتواند او را از بركت و فوايد قرآن محروم كند در بين نيست .

وچون كنج خلوت اختيار كند و از خلق اعتزال جويد و خضوع قلب و فراغ بدن را فراهم آورد، در اين هنگام روح و باطنش با خداى - عزّ وجلّ - انس ‍ مى يابد و شيرينى سخنان خداوند تعالى در خطاب با بندگان صالحش و مقامى را كه به فنون كرامات و بدايع اشاراتش بدانان اختصاص داده ، در خواهد يافت .

پس هنگامى كه پيمانه اى از اين شراب بنوشد، ديگر هيچ حالى و هيچ وقتى را بر آن ترجيح ندهد، بلكه آن را بر هر طاعت و عبادتى رجحان مى دهد، زيرا در اين حال ، بدون واسطه با پروردگار خويش به راز و نياز مى پردازد.

اى قارى كتاب خدا! بنگر كه چگونه كتاب پروردگار و عهد ولايتت را مى خوانى ، و چگونه بر اوامر او گردن مى نهى ، و از نواهى حضرتش اجتناب مى ورزى ، و چگونه حدودش را پاس مى دارى ، كه او در كتاب عزيزش ‍ مى فرمايد: ((نه از پس و نه از پيش بر آن باطل وارد نشود كه آن ، از سوى [خداى ] حكيم حميد نازل شده است .))

پس آن را به ترتيل بخوان و در وعده پاداش و وعيد كيفرش توقف كن و در امثال و مواعظش بينديش و بپرهيز از اين كه حروفش را ادا نمايى وحدودش را ضايع كنى




باب شانزدهم : آداب سجود




امام صادق (ع) فرمود:



به خدا قسم ، زيان كار نيست كسى كه سجده را به حقيقتش به انجام رساند، اگر چه در عمرش يك بار چنين كند.


وكسى كه در حال سجده ، خود را شبيه چنين كسى قرار دهد، خود را فريب داده و از آنچه كه خداوند براى سجده كنندگان از انس با خدا در دنيا وراحتى و آسايش در آخرت قرار داده است ، در غفلت و بى خبرى است .

وكسى كه در سجده اش به نحو مطلوب به قرب خداى متعال نايل آيد، از خداوند دور نشود و كسى كه در سجود ادب او را نگه ندارد و حرمتش را پايمال كند و قلب خويش را به غير اومشغول دارد، به خدا نزديك نشود.

پس سجده كن چون سجده شخصى كه در پيشگاه خدا متواضع است ومى داند كه از خاكى آفريده شده كه هم بر آن پاى مى نهند و از نطفه اى تركيب گشته كه همه از آن متنفر هستند و او به وجود آمده ، در حالى كه قبلا نبوده است .

خداوند معناى [حقيقى ] سجده را سببى قرار داده تا با قلب ، نهان و روح به او تقرب جويند. پس كسى كه به او نزديك شود، از غيرش دور شود.

آيا نمى بينى حالت سجود درست نمى آيد، مگر با بريدن و از همه اشياء، وناديده انگاشتن هر چيزى كه آن را چشم ها مى بينند؟ خداى تعالى توجه باطن انسان را به همين گونه خواسته است .

كسى كه در نماز، قلبش به چيزى جز خداوند تعلّق يابد، در واقع ، او به همين چيز نزديك است و از حقيقتى كه خداى تعالى در نماز از او خواسته ، دور است .

خداى تعالى فرمايد:
((خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است ...)).

رسول خدا (ص) فرمود: خداى - عزّ وجلّ - مى فرمايد: در قلب هيچ بنده اى ، عشق به خالص بودن در عبادت و طاعتم و جلب رضايتم نمى بينم ، مگر آن كه پرورش و امور زندگى اش را بر دست گيرم و بدو نزديك شوم ، و كسى كه در نمازش به غير من مشغول شود، از كسانى است كه خويش را به استهزا گرفته و نامش در ديوان زيان كاران ثبت شود.





باب هفدهم : آداب تشهّد

امام صادق (ع) فرمود:

تشهد ثناى بر خداوند است . پس در نهان خود بنده او باش و در فعل و عمل خضوع ورز، همچنان كه با زبان و ادعا بنده اويى . و درستى گفتارت را با صفاى باطنى پيوند ده و با همه وجود سر بندگى در برابر او فرو دار، چرا كه او تو را بنده آفريد و دستور داده تا با قلب و زبان و اعضاى بدنت عبادتش كنى تا بدين وسيله ، ربوبيّت او و بندگى خود را محقّق دارى .

و بدان كه سرنوشت آفريدگان به دست اوست . آنان را نفسى و لحظه اى
نيست ، مگر آن كه در يد قدرت و مشيّت اوست ، و آنان را از انجام كم ترين چيز در حيطه قدرت او عاجزند، مگر آن كه به اذن و مشيّت و اراده او باشد.

خداى تعالى فرمايد:
((وپروردگار تو هر چه را بخواهد مى آفريند و بر مى گزيند و آنان اختيارى ندارند. منزّه است خدا و از آنچه [با او] شريك مى گردانند، برتر است )).

پس براى خدا بنده اى باش كه با زبان و ادعا و عمل ، او را شاكر است و زبان صادق خود را به صفاى باطن پيوند بده چه او خالق توست . او عزيزتر وجليل تر از آن است كه كسى جز او را اراده و مشيتى باشد و يا بر اراده او سبقت جويد. پس عبوديت خويش را در رضامندى به حكمتش و بندگى در عبادت او به كار گير تا اوامرش را ادا نمايى .

او تو را امر فرموده كه بر حبيبش ، پيامبر خدا محمّد (ص) درود فرستى ؛ پس ‍ نماز براى خداوند را با درود بر او مقارن كن و اطاعت از خدا را با اطاعت از او و گواهى بر وجود خدا را با گواهى بر رسالت پيامبر (ص) همراه كن ، ومراقب باش از بركت هاى شناخت پيامبر (ص) بى نصيب نمانى ؛

چرا كه اگر چنين باشد، از استغفار و شفاعت او - كه به امر پروردگار بزرگ است - محروم خواهى بود و اين حاصل نخواهد شد مگر با رعايت فرمان خدا وسنت پيامبر (ص). پس بدان كه نبايد از شناختن قدر و منزلت آن گرامى نزد خداوند غافل شوى .

باب هيجدهم : آداب سلام

امام صادق (ع) فرمود:



سلام گفتن در انتهاى هر نماز، به معناى ايمنى است و بدين معناست كه امر خداى متعال و سنت پيامبر (ص) را با خضوع و خشوع ادا كرده است ، پس ‍ او از بلاى دنيا و آخرت ، ايمن باشد. سلام ، اسمى است از اسماى خداوند متعالى ، كه آن را در خلقش به وديعت نهاده ، تا در معاملات و امانات وروابط خود از آن بهره جويند، و در دوستى و معاشرت خويش صادق باشند.



وچنانچه بخواهى سلام را در همان جا كه بايد به كار برى و معناى واقعى اش را ادا كنى ، بايد از خدا بترسى و دين ، قلب و عقلت را سالم نگه دارى و آن را به ظلم و تاريكى گناهان آلوده نكنى و فرشتگان حافظ خويش ‍ (كرام الكاتبين ) را با كردار بد ناراحت و ملول و از خود بيزار نكنى ، سپس ‍ دوستت و دشمنت از تو نرنجد؛ چرا كه اگر نزديكان از دستش در امان نباشند، آن كه از دورتر است مسلّما از دست او در امان نخواهد بود.

پس كسى كه سلام را در اين مواضع مراعات نكند، نه سلامش فايده اى دارد ونه تسليمش . او در سلامش كاذب است ، اگر چه خلق را بسيار سلام گويد.




وبايد بدانى كه مردمان همواره دستخوش آزمون اند يا در دام محنت گرفتارند. آن كه به نعمت آزمون شود، بايد شكر نعمت گويد و آن كه به سختى دچار است ، بايد صبر پيشه سازد.

بدان كه كرامت در بندگى خدا وخوارى در نافرمانى از اوامر اوست و راهى به رضوان و رحمت خداوند نباشد، جز به مدد فضل و بخشش او؛ و هيچ وسيله اى براى دست يابى به طاعتش ، جز به واسطه توفيق الهى فراهم نگردد و هيچ شفيعى در پيشگاهش . جز به اذن و رحمتش .





باب نوزدهم : آداب دعا

امام صادق (ع) فرمود:



شرايط دعا را نگاه دار، و بنگر كه چه كسى را مى خوانى و چگونه مى خوانى و براى چه مى خوانى .
وحقّ عظمت و كبرياى خداوند را به جاى آور و با قلب خويش علم او به باطنت و آگاهى اش از درونت و مكنونات قلبى ات از حقّ و باطل بنگر وراه هاى نجات و هلاك خويش را بشناس ، كه مبادا از خدا چيزى بخواهى كه هلاكتت در آن است و تو نجات خود را در آن مى پندارى .



خداى تعالى مى فرمايد:
((وانسان [همان گونه كه ] خير را جزا مى خواند، [پيشامد] بد را مى خواند و انسان همواره شتابزده است )).

وبينديش كه چه مى خناهى و براى چه مى خواهى . و دعا آن است كه در همه چيز خدا را استجابت گويى و خون خود را در راه مشاهده پروردگار نثار كنى و اميال نفسانى را ترك كنى و همه امور را - ظاهر و باطن - به خداى تعالى واگذارى .

پس چون شرط دعا را مراعات نمى كنى ، انتظار اجابت نيز نداشته باش ؛ چون كه او آشكار و خفا را مى داند؛ و بسا او را به چيزى بخوانى و نهانت ، خلاف آن را گويد (در دعا، زبان و دلت يكى نباشد).

يكى از صحابه ، به بعضى ديگر از آنان گفت :
شما در انتظار بارانيد و من (به دليل اعمال ناشايست خود) در انتظار سنگ .




وبدان كه اگر خدا ما را به دعا امر نفرموده بود، چون خالصانه او را مى خوانديم ، بر ما به اجابتش تفضّل مى فرمود. پس حال كه خود اجابت دعا را - كه همراه با شرايطش باشد - ضامن گشته ، چگونه نااميد باشيم ؟

از رسول خدا (ص) درباره اسم اعظم پرسيدند، فرمود: هر اسمى از اسم هاى خدا، اعظم است . پس قلب خويش را از ماسوايش فارغ گردان وخداى تعالى را با هر اسمى كه خواهى بخوان ، كه در حقيقت ، او چنين نيست كه داراى اسمى باشد و فاقد اسمى ديگر، بلكه او خداى واحد قهّار است .

رسول خدا (ص) فرمود: خداوند تعالى دعاى كسى را كه با دل مشغولى به غير خدا دعا كند مستجاب نمى فرمايد.

امام صادق (ع) فرمود: چون كسى از شما اراده مى كند كه از پروردگارش ‍ حاجتى بخواهد، بايد از جميع مردمان ماءيوس گردد و اميد به كسى جز خداى - عزّ وجلّ - نبندد. پس چون خداى تعالى اين امر را در دل بنده اش ‍ ببيند، هر چه را كه او بخواهد، بدو عطا كند.

بنابراين ، چون شرايطى را كه برايت ذكر گشت در دعا مراعات كنى و باطن خويش را براى خدا خالص گردانى ، تو را به يكى از سه چيز مژده باد:



1- در برآورده شدن حاجتت ، تعجيل مى ورزد؛

2- چيزى بهتر از آنچه خواسته اى ، برايت ذخيره مى كند؛
3- يا بلايايى را از تو باز مى گرداند كه اگر به تو رسند، به هلاكت در افتى .



پيامبر (ص) فرمود: خداوند تعالى مى فرمايد:
آن كس كه ذكر من ، او را از حاجت خواستن
از من باز دارد، بهترين چيزى كه به حاجت خواهانم مى دهم ، بدو خواهم داد.

امام صادق (ع) فرمود: خداى را يك بار خواندم ، فرمود: لبيك بنده من . حاجت خويش از يادم بردم ، زيرا پاسخ او بسى بزرگ تر و والاتر است از آنچه كه بنده از او خواسته است ؛ اگر چه حاجتش ، بهشت و نعمت جاودان باشد و لذّت آن را جز عاملان محبّ و عارفان برگزيده و خواص خدا ندانند.




باب بيستم : آداب روزه

امام صادق (ع) فرمود:

پيامبر اكرم (ص) فرمود:


روزه ، سپر آفات دنيوى و حجاب ، عذاب آخرت است .

پس چون روزه مى گيرى ، چنين نيّت كن كه نفس خود را از شهوات باز دارى و از پيروى شيطان و گام نهادن در راه هاى شيطانى بپرهيزى .


خويش را چون بيمارى فرض كن كه ميل به طعام و نوشيدنى ندارد، و هر لحظه در انتظار شفاى خود از بيمارى گناهان باش و باطن را از هر گناه وتيرگى و غفلت و ظلمتى كه تو را از اخلاص براى خداى تعالى باز مى دارد، پاك نما.

بعضى را گفتند: تو ناتوانى و روزه تو را ضعيف مى كند.


در پاسخ گفت : من آن را براى روزى بس طولانى مهيّا مى كنم . صبر بر طاعت خدا (وتحمل آن ) آسان تر از صبر بر عذاب اوست .



رسول خدا (ص) فرمود:


خداى تعالى فرمايد: روزه براى من است و خود پاداش آن را مى دهم .

روزه ، خواسته نفس و شهوت طمع را مى ميراند. در روزه ، زندگى قلب ، طهارت اعضاى بدن ، آبادانى ظاهر و باطن ، شكر نعمت هاى خدا، احسان بر فقرا، ريسمان و دست آويزان تضرّع ، خشوع و گريه و التجا و پناه گزيدن به خداوند است و سبب شكست اميال نفسانى ، آسان شدن حساب وفزونى حسنات است .

در روزه فوايدى است كه به شمارش نيايد و آنچه كه از آن


باب بيست ويكم : آداب زكات

امام صادق (ع) فرمود:

بر هر عضوى از اعضايت ، بلكه هر مويى از موهايت ، و بر هر لحظه اى از لحظه هاى عمرت ، زكاتى است واجب .





زكات چشم ، به ديده عبرت نگريستن و چشم پوشى از شهوات و مانند آن است .

زكات گوش ، شنيدن علم ، حكمت ، قرآن و فوايد دين و هر آنچه كه نجاتت در آن است و نيز گوش فرا ندادن به خلاف آنچه گفته شد، مانند دروغ ، غيبت و جز آن .




زكات زبان ، نصيحت مسلمانان ، بيدار كردن غافلان و بسيار تسبيح گفتن وجز آن است .

زكات دست ، بذل و بخشش نعمتى است كه خدا عنايت فرموده و به كار گرفتن آن در نوشتن علم و دانش و امورى كه مسلمانان را در مسير طاعت خداوند تعالى سود و نفع رساند و شرّى را از آنان دور كردن است .




زكات پا، گام برداشتن و كوشش براى اداى حقوق خداوند متعال مانند ديدار برادران صالح و رفتن به مجالس ذكر خدا و اصلاح ميان مردم و صله رحم و رفتن به جهاد و هر آنچه كه سلامت قلبت و دينت در آن است .

آنچه ذكر شد، به قدرى است كه قلوب توانند آن را فهم كنند و نفوس بدان عمل كنند و كسى جز بندگان مقرّب و مخلص خدا، بركُنه آن آگاهى ندارند؛ چرا كه تنها اينان حقيقت امر را دريافته و در عمل وگفتار به آن پاى بند هستند.


باب بيست و دوم : آداب حجّ

امام صادق (ع) فرمود:

چون اراده حج مى كنى ، قلب خويش را براى خدا - عزّ وجلّ - از هر چه كه تو را از او مشغول مى دارد مجرد نما، و امر خويش را به خالقت واگذار، و در جميع حركات و سكون ات بر او توكل كن ، تسليم قضا، فرمان و قدر او شو، ودنياطلبى و راحتى و خلق را رها كن و خويش را از بند حقوق بندگان وا رهان بر توشه ، ياران ، توان ، جوانى و مالت اعتماد مكن ؛


چرا كه ترس آن مى رود كه همه اين ها دشمن و وبال گردنت شوند، زيرا هر كه داعيه تسليم خدا بودن داشته باشد و در عمل به غير او متكى باشد، خدا آن ها را وبال ودشمن او گرداند، تا بداند كه هيچ قدرتى براى كسى جز خدا نيست ، و جز از او طلب مغفرت نكند.

وهمانند كسى آماده (حجّ) شو كه ديگر اميدى به بازگشت ندارد و همراهى ورفاقتت را با ديگران نيك كن و وقت فرايض خداوند تعالى و سنّت هاى پيامبرش (ص) و حقوقى چون : ادب ، شكيبايى ، شكر، مهربانى ، شفقت ، وسخاوت كه بر تو لازم آمده ، مراعات كن و توشه سفر را از نيازمندان دريغ مدار.



سپس غسل كن و گناهان كوچك و بزرگ خود را و با آب توبه شست وشو ده ولباس صدق و صفا و خضوع و خشوع بر اندام كن و (چون احرام حج بستى ) بر آن باشى تا هر چه كه تو را از خدا و ياد او باز مى دارد رها كنى و از آن دورى گزينى .

لبّيكى كه در دعايت به خداى - عزّ وجلّ - عرضه مى دارى ، اجابتى صاف و خالص و پاك و همراه با تمسّك به ريسمان الهى باشد و با قلبت همراه ملايك ، گرد عرش الهى طواف كن ؛

چونان كه با مسلمانان گرد خانه خدا طواف مى كنى . هروله كنان از هواى نفست و از هر چه توان كه دارى بگريز و بيزارى جوى (و بر ناتوانى خود اعتراف كن ) وآرزوى آنچه كه بر تو روا نيست و تو مستحق آن نيستى ، در دل راه مده .

در عرفات ، به خطا و گناهانت اعتراف كن ، عهد خود را با خداى تعالى با اقرار به وحدانيّت او و به واسطه تقرّ به سوى او تجديد كن و در مزدلفه آن را استحكام بخش .



چون به كوه مشعر مى روى ، روح خود را با اميد به رحمت او به ملا اعلا پرواز ده و گلوى هوا و طمع را در قربانگاه ببر.

به وقت رمى جمرات ، شهوات و خساست و دنائت و افعال ناپسند را رمى نما (سنگ بزن ) و زشتى هاى ظاهر و باطن را با تراشيدن مويت ، بزداى .

چون به حرم داخل مى شوى با پناه جستن به امان ، حفظ و ستر خداى تعالى ، قصد كن كه از دنباله روى خواسته هايت در امان باشى . كعبه را زيارت كن ، به حالى كه سرشار از بزرگداشت و معرفت جلال و سلطنت خدا باشى .

حجرالاسود را در حالى ببوس كه به قسمت خداوند - عزّ وجلّ - راضى هستى و در پيش عظمت اش ، خاضع .



وچون طواف وداع را به جاى مى آورى ، با هر چيزى جز خدا وداع كن ، و روح و نهان خود را براى تعالى خداى متعال به روزى كه در وقوف صفا به ملاقاتش مى روى ، صاف و پاك كن و در برابر خدا و در سرزمين مروه شيوه جوانمردى پيشه كن و از فرمان او سر متاب و بر شروط حجّات ، پايدارى نما ودر وفاى به عهدى كه با پروردگارت بسته اى و وفاى بدان را تا روز قيامت بر خود واجب نموده اى ، وفادار باش .

وبدان كه خداوند تعالى ، حج را واجب فرموده و از جميع عبادات فقط آن را به خودش اختصاص داد و فرمود: ((وبراى خدا، حج آن خانه ، بر عهده مردم است [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد)).


وهر عملى را كه خداى بزرگ واجب گرداند و هر سنّتى كه
پيامبر (ص) وضع فرمود - چه حلال ، چه حرام ، چه مناسك - به منظور آمادگى براى مرگ ، عالم برزخ و قيامت بود.

بدين ترتيب و با وضع اين مراسم ، عرصه قيامت را پيش از به بهشت رفتن بهشتيان و به آتش درآمدن دوزخيان ، فراهم آورد.


باب بيست و سوم : سلامتى



امام صادق (ع) فرمود:


براى دين و قلب و فرجام امورت ، در هر كجا و در هر حالى كه هستى ، از خداوند - عزّ وجلّ - درخواست سلامتى كن ؛ چرا كه هر كسى كه به دنبال آن باشد، آن را خواهد يافت .




پس چگونه است حال آن كسى كه در معرض بلا باشد، و راه هاى مخالف سلامتى را پيموده ، و اصول آن را ناديده گرفته ، و سلامتى را عين تلف و تلف را همچون سلامتى بيند؟!




سلامتى دين در هر دوره اى - به خصوص در عصر حاضر - ناياب است .




راهى كه تو را بدان مى رساند، تحمّل جفا و آزار خلايق ، صبر بر سختى ها، كم كردن مؤ ونه زندگى (به اندك راضى بودن )، ترك آن تكلّف ها، اگر چه رعايت آن لازم باشد و قناعت ورزيدن به حداقل ممكن .




اگر چنين راهى ممكن نبود، پس خلوت گزيدن مفيد خواهد بود و اگر اين هم نشد، خاموشى نيك است و البته اين ، چون خلوت گزيدن نيست و اگر خاموشى هم نشد، پس سخن در چيزى گوى كه تو را سودى رساند و اين نيز چون خاموشى نباشد.



واگر راهى بدين هم نيافتى ، پس با درونى صاف و بدون تيرگى ، و با قلبى خاشع و بدنى شكيبا بر سختى ها، نفس خود را در بيابان ها (ى رنج ) بيفكن .




خداوند - عزّ وجلّ - فرمايد:


((كسانى كه بر خويشتن ستم كار بوده اند [هنگامى كه ] فرشتگان جانشان را مى گيرند، مى گويند: در چه [حال ] بوديد؟ پاسخ مى دهند: ما در روى زمين از مستضعفان بوديم . مى گويند: مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟...)).


از وجود بندگان صالح خداوند بهره جوى و همنشينى با آنان را مغتنم دان . با هم قطاران خود مفاخره مكن و با دشمنان ، منازعه منما. هر كس كه گفت : ((من )) بگو: ((تو)). ادعاى هيچ چيز مكن ، اگر چه بدان علم و معرفت داشته باشى .




رازت را جز براى كسانى كه در دين از تو برترند فاش مكن ، تا بزرگى يابى (چرا كه چنين انسان هايى كم و ناياب اند) و هر گاه چنين كردى ، سلامت [در دين ] را به دست آورده اى و بدون دلبستگى (به چيزى ) به خدا پيوسته اى !





باب بيست و چهارم : عزلت گزيدن



امام صادق (ع) فرمود:

صاحب عزلت ، در دژ محكم خداوند تعالى پناه جسته و در حفاظت اوست . پس ، خوشا به حال كسى كه در خفا و آشكار با او باشد.





عزلت را نياز به ده خصلت است : شناختن حق و باطل ، عشق به فقر، برگزيدن سختى و شدّت ، زهد، خلوت گزيدن و در عواقب امور انديشيدن ، كوتاهى خويش در عبادت ديدن در عين حال كه تمام توان خود را در عبادت به كار بندد، دورى از خودپسندى ، بسيارى ذكر خداوند كه غفلت در آن نباشد، چرا كه غفلت ، دام شيطان است و اساس هر بلا و سبب هر دورى ، و خانه را از زوايدى كه انسان را به خودش مشغول دارد، تهى كردن .




عيسى بن مريم (ع) فرمود: زبانت را (از سخن غير ضرورى ) باز دار، تا قلبت آباد شود و در خانه بنشين و از ربا بپرهيز و بيش از نياز پى كسب روزى مباش و بر گناهت گريه كن و از مردم بگريز، چونان كه از شير مى گريزى ، زيرا كه آنان در گذشته درمان درد بوده اند و امروز عامل بيمارى اند. پس (چون چنين كنى ) هر گاه كه خواهى به ديدار خدا بشتاب .



ربيع بن خثيم گويد: اگر مى توانى كه نه كس را بشناسى و نه كسى تو را بشناسد، چنين كن كه صيانت اعضاى بدن از كارهاى بيهوده و فراغت قلب وسلامت و درستى زندگى و شكستن سلاح شيطان و دورى از هر بدى وآسايش قلب ، در عزلت نهفته است .




هر پيامبر يا جانشين او، عزلت اختيار كرد؛ چه در آغاز عمر خويش ، و چه در انجام آن .


باب بيست و پنجم : آداب عبادت


امام صادق (ع) فرمود:


در به جاى آوردن اعمال واجب و مستحب همراه با اخلاص ، مداومت نما وحدود آن را رعايت كن كه اين دو، اصل اند. پس كسى كه به درستى و به حق ، آن ها را ادا نمايد، همه چيز را دريافته و به دست آورده است .




بهترين عبادت ها، نزديك ترين آن ها به امان (از عذاب ) الهى ، خالص ترين آن ها از ريا است و پيوسته باشد، اگر چه اندك باشد. پس ، چنانچه عمل واجب و مستحب را به سلامت جاى آوردى ، عابدى و در بندگى صادقى .




چون به محضر خدا (مسجد) گام نهى تواءم با فروتنى و اظهار عجز و خشيّت از او و تعظيم حضرتش باشد. حركات خويش را از ريا و باطن خويش را از قساوت خالص گردان ، زيرا پيامبر (ص) فرمود: نماز گزار، با پروردگارش در حال مناجات است .




پس ، از آن كسى كه بر باطنت آگاه است و به نجوا و آنچه در درونت مى گذرد، عالم است ، حيا كن و چنان باش كه تو را به آنچه فرا خوانده و به سويش دعوت كرده است ، مشغول ببيند.



پيشينيان همواره فاصله ميان دو فريضه را به اصلاح امور آن ها مانند اوراد واذكار و.... مشغول بودند، ولى امروز امر بدين گونه است كه براى دست يابى به فضايل ، فرايض ترك مى شوند. چگونه مى توان جسدى بدون روح داشت و از آن ، چونان زندگان ، بهره برد؟!




على بن الحسين (ع) فرمود: در شگفتم از طالب فضيلت ، كه برترين فضيلت ها را كه همانا فرايض است ، ترك كند و نپيمودن راه حق و ناديده گرفتن نعمت بندگى ، كه خدا آن را بر او ارزانى داشت ، به سبب محروم بودن از شناخت امر الهى است .


[=Microsoft Sans Serif]باب بيست و ششم : انديشه وتفكّر
[=Microsoft Sans Serif]



[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]امام صادق (ع) فرمود:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]از گذشته دنيا عبرت گير. آيا به كسى وفا كرده و آيا اشراف زاده اى ، بينوايى ، ثروتمندى دوست و دشمنى را ديده اى كه نميرد و جاويد باشد؟! آينده جهان به گذشته آن مانَد، كه آب به آب .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]رسول خدا (ص) فرمود: مرگ پند دهنده
[=Microsoft Sans Serif]و خرد، راهنما و تقوا ره توشه آخرت و عبادت خدا، اشتغال و دل مشغولى و انس با خدا و قرآن وسيله اى براى بيان است كه هر يك در جاى خود، بسنده و كفايت كننده است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]رسول خدا (ص) فرمود: از دنيا چيزى جز بلا و فتنه برنيايد و آن كه از بلا وفتنه نفس و فريب ابليس وارهيد، به سبب التجاى صادقانه او به خدا بوده است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حضرت نوح (ع) فرمود: دنيا را چون خانه اى با دو در يافتم . از يك در بدان وارد و از در ديگر خارج شدم . اين حال و مقال پيامبر خدا است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پس حال آن كسى كه به دنيا دل بسته و بدان روى آورده و عمر خويش را در آبادانى آن تباه كرده و در طلبش راه به افراط برده ، چگونه است ؟!
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]فكر، آيينه حسنات ، كفاره گناهان ، نور قلب و مايه حُسن خلق است و اصلاح آخرت و آگاهى از فرجام كارها و فزونى علم را در پى دارد. فكر، خصلتى (عبادتى ) است كه هرگز خداوند، به مانند آن ، عبادت نشده است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]رسول خدا (ص) فرمود: يك ساعت انديشيدن (در راه اصلاح خود وجامعه ) از عبادت يك سال بهتر است و كسى به اين منزلت و مقام نرسد، مگر آن كه خداوند او را از نور معرفت و توحيد بهره مند گرداند.
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]



[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]باب بيست و هفتم : خموشى

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]امام صادق (ع) فرمود:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]خموشى ، شيوه اهل تحقيق است و سر لوحه عمل كسانى كه به حال گذشتگان نگريسته و به تحوّل و تغيير روزگار پى برده اند، كه به تحقيق ، اين تتبع اساس سكوت و خموشى است .
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]رضايت خداوند در خموشى نهفته ومايه سبك شدن حساب و مصون ماندن از خطاها و لغزش هاست . خداوند، خاموشى را پوشش نادانى جاهلان و عالمان را بدان آراسته است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]خاموشى ، وسيله دورى جستن از هوا و هوس است ، و سبب رياضت نفس ، شيرينى عبادت ، زدودن قساوت قلب ، موجب عفاف ، جوانمردى و زيركى است . پس ، زبان خود را از باز شدن به سخنانى كه مجبور به گفتن آن ها نيستى ، به ويژه زمانى كه شنونده شايسته اى كه براى خدا و در راه خدا با او سخن گويى ، باز دار.
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]ربيع بن خثيم كاغذى را در پيش رو مى نهاد و در آن روز آنچه را بر زبان مى آورد، در آن مى نوشت ، و شب نفس خويش را به محاسبه مى كشانيد ومى گفت : آه آه ! به يقين كه خاموشان رستگار شدند.
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]يكى از اصحاب رسول خدا (ص): ريگى در دهان خود مى نهاد و وقتى قصد گفتار داشت ، آن را مى سنجيد و چون آن را در راه خدا مى ديد، ريگ را از دهان در مى آورد.
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]بسيارى از صحابه - رضوان اللّه عليهم - چنان نفس مى كشيدند كه گويى نفس از سينه اى پر درد بر مى آيد و چون بيماران سخن مى گفتند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]علّت هلاكت و نجات مردمان ، در سخن گفتن و خاموشى است . پس خوشا به حال كسى كه معرفت سخن نيك و بد و دانش خاموشى و فوايد آن ، روزى اش شده باشد كه اين ، از اخلاق انبيا و شعار اصفياست .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]كسى كه ارزش و قدر كلام را بداند و به پيامدها و كاستى هاى آن پى برد، خاموشى برگزيند و آن كس كه از فوايد خاموشى آگاه گشته و بر خزاين گرانبهايش ‍ دست يافت ، هم سخن و هم خاموشى او عبادت است و بر اين عبادت وى ، جز خداى ملك جبّار آگاهى نيابد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]باب بيست و هشتم : آسايش و راحتى
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]امام صادق (ع) فرمود:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]مؤمن را راحتى و آسايش حقيقى نباشد، جز در لقاى خداوند متعال .
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]ولى آسايش دنيايى در چهار چيز است :
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]خاموشى و سكوتى كه به وسيله آن حال قلب و نفس خويش و آنچه را كه ميان تو و خالق خويش (چون ايجاد تو از عدم و ساير عجايب آفريدگار) مى گذرد، بشناسى ؛
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]عزلتى كه بدان وسيله از آفات ظاهرى و باطنى زمان نجات بيابى ؛
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]گرسنگى ات كه شهوات و وسواس ‍ را به واسطه اش بميرانى ؛
[=Microsoft Sans Serif]و
[=Microsoft Sans Serif]شب بيدارى اى كه قلبت را بدان نورانى كنى وطبعت را صفا و روحت را پالايش دهى .
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پيامبر (ص) فرمود: هر كس شب و روز از شرّ مردم در امان ، و از سلامت بهره مند باشد و روزى و طعام روزش نيز فراهم آيد، گويى خير تمامى دنيا، بدو روى آورده است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]وهب بن منبه مى گويد: در كتابهاى اوّلين و آخرين آمده است : اى قناعت ! عزّت و بى نيازى با تو همراه است ، پس آن كس با تو باشد، رستگار است
[=Microsoft Sans Serif].
[=Microsoft Sans Serif]ابوالدرداء گفته است : آنچه خداوند براى من مقدّر و مقسوم فرموده ، از دستم نرود، اگر چه دستخوش باد باشد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]ابوذر (ره ) گفت : آبروى كسى كه به خدايش مطمئن نباشد، مى رود؛ اگر چه به جايى بس مستحكم پناه برد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پس زيان كارتر و خوارتر كسى است كه خداوند را در آنچه برايش پيش از آفريدن جهانيان تضمين كرده و متكفّل شده ، در عين حال او را تصديق نكند و با آگاهى از اين امر، بر توان و تدبير وكوشش و سعى خويش دل بندد و بر آن ها متكى باشد، [به يقين ] به حدود وحريم پروردگارش تجاوز كرده است .
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]باب بيست و نهم : قناعت
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]امام صادق (ع) فرمود:

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]چنانچه شخص قانع قسم خورد كه هر دو سرا از آن اوست ، به راستى كه خداوند - عزّ وجلّ - او را به جهت عظمت شاءن و مرتبت قناعت ، تصديق فرمايد. چگونه بنده بدانچه كه خدا قسمت او كرده قانع نشود، در حالى كه فرموده است : ((ما معيشت آنان را در زندگى دنيا تقسيم بنموديم )).

[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پس هر كس بدون تعليل به آنچه كه [خدا] خواسته و براى آنچه كه نخواسته ، اذعان و تصديق نمايد و به پروردگار يقين آورد، امر روزى را به او واگذار مى كند و به هر آنچه خدا دهد، خشنود شود.

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]كسى كه به قسمت خويش قانع شود، از اندوه و ناراحتى و سختى رها شود وهر اندازه كه از قناعت كاسته شود، بر ميل و رغبت به دنيا افزوده مى شود. و(بدانيد) طمع به دنيا، ريشه هر شرّ و بدى است و صاحب آن از آتش ‍ نجات نيابد، مگر با توبه .

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]واز اين روست كه پيامبر (ص) فرمود: قناعت ملكى است كه زوال نيابد وآن ، مركب رضاى خداى تعالى است كه صاحب خويش را به بهشت مى رساند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پس در آنچه به تو نداده اند، توكل نيكو پيشه كن و به آنچه تو را داده اند، راضى باش و بر مشكلاتى كه بر تو فرود مى آيد، صبر پيشه كن كه صبر از امور بس ستوده است .
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]باب سى ام : حرص و آز
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]امام صادق (ع) فرمود:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در رسيدن به چيزى كه اگر رهايش كنى به سوى تو مى آيد و در آن صورت محبوب خداوند باشى ، حريص مباش و اگر در رسيدن به خواسته ات شتاب ورزى و از توكل به خدا و رضا به قسمت غافل شوى ، در درگاه احديت ناپسند خواهى شد؛
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]چرا كه خداوند جهان را چون سايه تو خلق فرموده كه اگر در طلبش روى تو را به سويش مى كشاند و هيچ گاه بدان نخواهى رسيد و اگر تركش كنى ، خود به دنبالت مى آيد و تو راحت خواهى بود.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پيامبر (ص) فرمود: انسان حريص ، محروم است و افزون بر آن مذموم درگاه حق است . و چگونه محروم نباشد و حال آن كه از اعتماد به خداى تعالى گريخته است و بر خلاف فرمايش خداوند رفته است كه فرمود: ((خدا همان كسى است كه شما را آفريد، سپس به شما روزى بخشيد، آن گاه شما را مى ميراند و پس از آن زنده مى گرداند...)).
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حريص دستخوش هفت آفت است : 1) در انديشه اى باشد كه به بدنش ‍ ضرر رساند و نفعى ندهد؛ 2) اندوهى كه تمامى ندارد؛ 3) رنجى كه راحتى ندارد، جز به مرگ ؛ 4) ترسى كه چيزى بدو نرساند جز آن كه همواره گرفتار آن باشد؛ 5) اندوهى كه زندگى را بدون آن كه فايده اى بدو رساند، مكدّر كند؛ 6) حسابى كه خلاصى از آن نيابد و پيوسته سرگرم رسيدگى بيهوده به آن باشد؛ 7) عقاب و كيفرى كه راه فرار از آن نداشته باشد (چرا كه حرص ، انسان را به ارتكاب گناه وا مى دارد).
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]شخصى كه بر خداى تعالى توكل دارد، شب و روز را مى گذراند، در حالى كه در پناه خداى تعالى و عافيت و سلامتى است و خدا در كفايت امور او تعجيل فرموده و درجاتى برايش فراهم كرده كه فقط خود بدان عالم است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حرص ، آبى است كه از روزنه خشم خداى تعالى جارى است . و چون بنده اى از يقين محروم نباشد، حريص نخواهد بود و يقين ، زمين اسلام وآسمانِ ايمان است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]باب سى و يكم : زهد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]امام صادق (ع) فرمود:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]زهد، كليد دروازه آخرت است و برائت از آتش ؛ و زهد، ترك هر چيز كه تو را از خدا و ياد او باز دارد، مى باشد؛ بدون آن كه بر آنچه كه از دستت رفته ، تاءسف خورى ، يا نسبت به ترك آن مغرور شوى و انتظار فرج و سودى (مادّى ) از آن نداشته باشى و در پى آن نباشى كه به واسطه آن ، مورد ستايش ‍ قرارگيرى و غرضى (دنيوى ) از آن نداشته باشى ، بلكه از دست دادن آن ها را آسايش بدانى و خودِ آن ها را آفت .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]زاهد، همواره از آفت (دنيا) گريزان و در پى آسايش (آخرت ) است . زاهد كسى است كه آخرت را برگزيند و ذلّت را بر عزّت (ظاهرى ) دنيا ترجيح دهد، سختى بندگى را بر آسايش ، گرسنگى را بر سيرى ، راحتى و رستگارى آخرت را بر رنج دنيا، ذكر خدا را بر غفلت برگزيند و كالبدش در دنيا و قلبش ‍ در آخرت باشد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]رسول خدا (ص) فرمود: حبّ دنيا اساس و سرِ هر گناهى است . و نيز فرمود: دنيا، مردار و خواهان آن ، سگ است . چگونه انسان غافل ، آنچه را كه مغضوب خداوند است دوست مى دارد و به راستى چه گناهى از اين جرم بزرگ تر است ؟!
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]يكى از معصومين (ع) فرموده است : اگر دنيا را به صورت لقمه اى در دهان كودكى مى گذاشتند، بر او دل مى سوزانديم (كه چنين آلوده دنيا شده ) پس ‍ حال آن كس كه حدود خداى را براى طلب دنيا پايمال كند و بدان حرص ‍ ورزد چگونه بايد باشد؟!
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دنيا، سرايى است كه اگر بر اساس شرع و فرمان خدا در آن زندگانى كردى ، تو را راضى ساخته و به نيكى با تو وداع مى كند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]رسول خدا (ص) فرمود: چون خداوند دنيا را بيافريد، آن را امر به اطاعت فرمود، پس دنيا پروردگارش را اطاعت كرد. خداوند او را گفت : به آن كه در طلب تو باشد پشت كن و به آن كه به تو پشت كند، روى آر و دنيا بر همين عهد و پيمان استوار است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]باب سى و دوم : نكوهش دنيا
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]امام صادق (ع) فرمود:

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دنيا چونان تنديسى (كالبدى ) است كه سرش كبر، چشمش حرص ، گوشش ‍ طمع ، زبانش ريا، دستش شهوت ، پايش خودپسندى ، قلبش غفلت ، رنگ وجلوه اش فنا و حاصلش نيستى است .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پس كسى كه آن را دوست بدارد، متكبّر شود و كسى كه آن را نيك بداند، حرص و آز يابد و كسى كه در جست وجويش باشد، طمع ورزد و كسى كه آن را ستايش كند، لباس ريا پوشد، و كسى كه اراده اش كند، خودپسند شود، وكسى كه بدان تكيه كند، به غفلت افتد، و كسى كه شيفته متاع آن شود، به فتنه افتد و متاع از دستش برود، و كسى كه متاعش را گرد آورد و در آن بخل ورزد، او را به جايگاهش كه همان آتش است ، سوق دهد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]باب سى و سوم : ورع

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]امام صادق (ع) فرمود:

[=Microsoft Sans Serif]درهاى جوارح بدنت را بربند بر آنچه كه به قلبت آسيب مى رساند ومرتبه ات را نزد خداى تعالى پست كند و حسرت و پشيمانى قيامت را وشرم از زشتى هايى كه مرتكب شده اى ، به همراه مى آورد.

[=Microsoft Sans Serif]صاحب ورع را سه اصل لازم است ؛
[=Microsoft Sans Serif]1- از همه لغزش هاى مردمان در گذرد؛
[=Microsoft Sans Serif]2- بدانان بدى نكند؛
[=Microsoft Sans Serif]3- چون مدح و ذمّش كنند، برايش يكسان باشد.

[=Microsoft Sans Serif]واصل و ريشه ورع ، آن است كه بر محاسبه نفس مداومت شود و سخن به راست گفته شود و معامله و رفتار با ديگران به صفا برگزار شود و از شبهه ها دورى شود و هر عيب و ريبى به كنار گذاشته شود، و آنچه به او مربوط نيست وانهد، و درى را كه نداند چگونه آن را ببندد، باز نكند (با گفتار ناشايست يا عمل زشتى كه او راه پسنديده نباشد، خود را رسوا نكند) و با كسى كه امور واضح و بديهى را بر او مشكل مى نمايد، مجالست نكند و با كسى كه دين را سبك مى شمارد همراه نشود، و گرد دانشى كه نه خود داند ونه ديگران توان فهم و حلّ آن را دانند نگردد و از كسانى كه از خدا دورى جسته اند، دورى گزيند

[=Microsoft Sans Serif]

[=microsoft sans serif]باب سى و چهارم : عبرت

امام صادق (ع) فرمود:

[=microsoft sans serif]شخصى كه از دنيا عبرت گيرد، زندگى اش در آن ، همچون خفته اى است كه دنيا را مى بيند، ولى آن را لمس نمى كند، و آن را خوابى بيش نمى داند. و از قلب و نفس خود، به واسطه قبيح شمردان اعمال فريفتگان ، چيزى را مى زدايد كه موجب حساب و عقاب است و چيزى را جاى گزين آن مى كند كه او را به خشنودى و عفو خدا نزديك نمايد و با آب زوال ، آنچه او را به سوى دنيا مى خواند و آنچه از دنيا كه خود را براى او بياراسته است ، مى شويد.

[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
پس عبرت ، انسان را وارث سه چيز كند:
1- علم به آنچه كه عمل مى كند؛
2- عمل به آنچه كه مى داند؛
3- علم به آنچه كه نمى داند.

[=microsoft sans serif]عبرت آغازى است كه انسان از انجام آن مى هراسد و انديشيدن در فرجام آن ، زهد و بى ميلى به دنيا را به وجود آورد. و عبرت آموزى جز براى اهل صفا و بصيرت درست نيفتد. [=microsoft sans serif]


[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]خداوند متعال فرمايد: ((پس ، عبرت گيريد اى صاحبان چشم بينا!)).
ونيز فرمايد: ((چشم هاى ظاهر، نابينا نيستند، بلكه دل هايى كه در سينه (چشم هاى باطن ) دارند، كور است )).

[=microsoft sans serif]پس آن كس كه خداوند چشم قلب و ديدگان او را بگشايد، به حقيقت او را منزلتى رفيع و عظيم بخشيده است .[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]

مذهب جعفری و أدب جعفری
موضوع: چهارده معصوم(علیهم السلام)

همه ما با كلمه « مذهب جعفری » آشنا هستیم و می دانیم كه علت نام گیری مذهب تشیع به این نام مبارك این است كه از بین ائمه هدی علیهم السلام امام صادق علیه السلام بیشترین مجال را برای تبیین حقایق دین جد بزرگوارشان پیدا نمودند تا جایی كه به عنوان مثال شیخ مفید رحمه الله می نویسد : « اصحاب حدیث اسمهای راویان ثقه – علی رغم اختلاف آن راویان در گفتار و اندیشه ها - كه از امام صادق علیه السلام روایت نموده اند را جمع كرده اند كه عدد آن به چهار هزار مَرد می رسد »(1) .

توجه شود كه این تعداد فقط راویان ثقه را شامل می شود و اگر راویان مجهول یا ممدوح یا ضعیف یا غیر آنها را هم به حساب آوریم عدد شاگردان حضرت چندین برابر عدد فعلی خواهد شد .
البته این نامگذاری صرفا از طرف مردم نبوده بلكه در لسان احادیث ذكر شده است كه بدان اشاره خواهد شد .

ادامه مطلب

یا صادق آل محمد
موضوع: چهارده معصوم(علیهم السلام)


فصل غم آمده زمان عزاست

کنج سینه شراره ها دارم
رخت ماتم به تن نمودم و باز
بین چشمم ستاره ها دارم

سرچشمه فضایل



در مورد امام صادق علیه السلام سخن گفتن بیش از این است که در یک مقاله یا چند مقاله جمع گردد. ولی به اختصار بعضی از ابعاد حیات مبارک آن حضرت را بازنگری می نماییم، باشد که راهنمای زندگی شیعیانش گردد.

عصر طلوع خِرَد

امام صادق علیه السلام ، فاتح قلّه های دانش بود که به سازندگی شاگردانی نیکْ بخت در مکتب فکور و پر جاذبه خویش می پرداخت. عصر آن پیشوای ممتاز و نمونه برجسته تعقل را می توان عصر تزریق اندیشه های ناب در حوزه اسلام و طلوع جنبش های فرهنگی شعورمند در بافت مذهب دانست. دوران دستاورد گران سنگ مناظره ها و رویارویی ایده ها. دوره همْ تراز کردن دیدگاه های بشری و قوام پایه های تفکّر. برهه راهیابی جلوه های بدیع به حیطه اذهان و مقطع ستیز برهان صادق با هرچه انحطاط و ناپاکی و آموزه های ناروا.

دانش سرایی پهناورتر از قرون

ادامه مطلب

موضوع قفل شده است