گفتگوی مذاهب - بررسی عدالت صحابه ؟؟؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گفتگوی مذاهب - بررسی عدالت صحابه ؟؟؟

موضوع گفتگو: ريشه‏يابى انتقاد شيعه به برخى صحابه

مولوى محمد عمر: آیا می توانید بگوييد چرا به بعضى از صحابه بد مى‏گوييد؟

مولوى حافظ: آقاى امينى، بنده هم اين شبهه را دارم كه چرا شيعيان به بعضى از صحابه بد مى‏گويند، در حالى كه ما در حديث داريم: «الصحابة كلهم عدول»؛ يعنى همه صحابه خوب و عادل‏اند. البته من چون با علما و بخشى از مردم متدين شيعه آشنايى دارم، مى‏دانم كه هيچ گونه تعمد و غرض سوئى نسبت به پيامبر و اسلام در اين مورد ندارند، بلكه فقط اشتباهى است كه علماى شيعه گرفتار آن شده‏اند.

آقاى امينى: آقاى مولوى، از اين متانت شما تقدير مى‏كنم، ولى جمله‏اى كه فرموديد: «الصحابة كلهم عدول»، حديث نبوى نيست، بلكه جمله معروفى است كه خود علماى اهل‏سنّت درست كرده‏اند و شما در هيچ كتاب حديثى نمى‏توانيد آن را پيدا كنيد. بله، علماى اهل‏سنّت مى‏گويند كه ما اين جمله را به دليل احاديث متعدّدى كه در فضيلت اصحاب نقل شده است، استفاده كرده‏ايم، اما بعضى از خود اين احاديث دلالت بر «عدالت» صحابه ندارد و فقط مصاحبت و هم نشينى با پيامبر(ص) را يك «امتياز و فضيلت» مى‏داند.

بنابراين، اگر كسى امتياز و «فضيلتى» داشت معنايش اين نيست كه او «عادل» است، علاوه بر اين كه بعضى از آن احاديث سندش از نظر علماى رجالِ اهل‏سنّت ضعيف است.

مولوى حافظ: بله، من اين مطلب را قبول دارم كه بايد احاديث وارده درفضيلت صحابه را از نظر مفهوم، دلالت و سند بررسى كرد تا نظر عالمانه و دقيقى به دور از تقليد از رأى مشهور داشته باشيم، اما بفرماييد دليل شما بر اهانت، سب و لعن بعضى صحابه چيست؟

آقاى امينى: اولاً، بايد توجه داشته باشيد كه اگر ما عيب و نقص يك صحابى را كه مورّخان اسلام، به‏ويژه مورّخان اهل‏سنّت نقل كرده‏اند، بازگو كنيم، اسمش «سب» و «ناسزا» نيست، زيرا سب و ناسزا به كلمه‏اى گفته مى‏شود كه (سزا) و (مطابق با واقع) نباشد و يا حداقل خود اين لفظ زشت و مستهجن و دور از ادب باشد، بلكه اسم اين كار «انتقاد» از عيوب، اشتباهات و معاصى آن‏ها است؛ ثانياً، ما لعن را جايز نمى‏دانيم، مگر بر كسانى كه خداوند در قرآن يا پيامبر(ص) و ائمه اهل بيت(ع) در احاديث آن‏ها را «لعن» كرده باشند؛ مثلاً ما مى‏توانيم كسانى را كه معارف حقه الهيه را كتمان مى‏كنند لعنت كنيم، زيرا خداوند در قرآن آن‏ها را لعنت كرده است.[1] بنابراين، اگر كسى مصداق يكى ازگروه‏هاى ملعون در قرآن و حديث بود، لعن كردن او جايز و الّا حرام است.

ادامه دارد ...:Gol:

پاورقی______________________________________
1). "اِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما اَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتابِ اُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللّاعِنُونَ"، بقره، آيه 159.
2) بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 28 و 29.

با سلام مجدد:Gol:

موضوع گفتگو: گروه‏هاى چهارگانه صحابه

مولوى حافظ: آيا شما در بين صحابه كسى را مى‏شناسيد كه قابل انتقاد بوده و عيبى واقعى داشته باشد يا - نعوذ بالله - مصداق يكى از گروه‏هاى ملعون در قرآن و حديث باشد؟

آقاى امينى: بله، تعداد زيادى از صحابه اين چنين نبودند، ولى تعدادى هم اين گونه بودند.

مولوى محمدعمر: خير، همه صحابه خوب هستند. اگر شما بين آن‏ها فرق مى‏گذاريد دليل بياوريد؟

آقاى امينى: به نظر ما صحابه رسول خدا(ص) چهار گروه بودند:

1. معصومينى كه خداوند آن‏ها را از هر آلودگى و گناهى پاكيزه و تطهير كرده است كه اهل بيت پيامبرند و خداوند در قرآن به آنان چنين خطاب كرده است: (اِنَّما يُريدُاللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)[1] البته در اين كه اهل بيت پيامبر چه كسانى هستند اختلاف نظر و روايات مختلفى وجود دارد، اما اكثر رواياتى را كه حافظ و مفسر كبير جلال الدين سيوطى در تفسير الدرالمنثور[2] ذيل اين آيه نقل كرده است دلالت دارد كه مقصود «على، فاطمه، حسن و حسين(ع)» هستند. ما شيعيان هم همين عقيده را داريم و چون اين گروه معصوم‏اند همه گفتار و رفتارشان براى ما و ديگر مسلمانان حجّت است.

2. صحابه‏اى كه هميشه گوش به فرمان پيامبر(ص) بودند و همه دستورات را اجرا مى‏كردند، اما اين مؤمنانِ مخلص و مجاهدانِ راه خدا به دليل معصوم نبودن، ممكن است لغزش‏هاى اندكى از آنان سر زده باشد كه براى لغزش‏هاى اندكشان طلب آمرزش مى‏كنيم و مى‏گوييم: رضى الله عنهم.

3. صحابه‏اى كه به قول قرآن كريم: (وَ اخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ اخَرَ سَيِّئاً)[3]؛ يعنى ثواب و گناه را مخلوط كردند، هم خدمت كردند هم خيانت، هم در نماز جماعت حضرت شركت مى‏كردند هم شراب مى‏خوردند، هم در غزوات در ركاب پيامبر(ص)جهاد مى‏كردند هم مرتكب زنا مى‏شدند، هم در راه خدا انفاق مى‏كردند هم دست به دزدى مى‏زدند، هرچند اين گروه كافر و غير مسلم نيستند، امّا فاسق و معصيت كارند و نمى‏توان شخصى را كه زناى محصنه مى‏كرده يا شراب مى‏خورده يا قتل نفس محترمى را مرتكب مى‏شده يا سرقت مى‏كرده، «عادل» دانست. اگر اين‏ها عادل باشند، پس «فاسق» كيست؟ اين افراد از صحابه كه تعدادى از آن‏ها رجم شدند يا شلاق خوردند يا دستشان قطع شد يا حدود ديگر به فرمان پيغمبر و خلفا بر آنان اجرا شد نمى‏توانند نزد ما «مقدس» باشند و يا از افراد متقى و پاكدامن قرون بعد كه هيچ كدام از گناهان فوق را مرتكب نشده‏اند، بهتر دانسته شوند. چگونه جرأت كنيم و برخلاف صريح آيه قرآن كه فرمود: (اِنَّ
اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقيكُمْ)[4]؛ همانا گرامى‏ترين فرد شما نزد خدا، با تقواترين شماست. بايستيم و بگوييم: يك صحابى غير متقى يا با تقواى اندك، گرامى‏تر از يك غير صحابى متقى است؟

4. گروه چهارم منافقانى هستند كه در ظاهر خود را مسلمان مى‏شمردند، شهادتين مى‏گفتند و پشت سر پيامبر(ص) نماز جماعت مى‏خواندند، اما در دل ايمان واقعى به حقانيت پيامبر(ص) و گفته‏هاى ايشان نداشتند. سوره منافقون و ده‏ها آيه قرآن كه مبيّن وضعيت منافقان است در شأن همين افراد منافق از صحابه نازل شده است. ما اين تعداد افراد منافق را از ميان صحابه به پيروى از قرآن لعن مى‏كنيم، گرچه صحابى بوده و در مدينه مصاحبت و همنشينى با پيامبر(ص) داشته‏اند.[5]

به اين دليل ما همه صحابه و مسلمانان صدر اسلام را يك دست نمى‏دانيم و به چهار گروه تقسيم مى‏كنيم و با هر كدام موضع و برخورد خاصى داريم.

اگر تا کنون لعنت كرده و می کنيم، لعن ما به گروه چهارم بوده و اگر انتقاد كرده و بى مهرى نشان مى‏دهيم، به گروه سوم بوده و اگر احترام مى‏كنيم نسبت به گروه دوم بوده و اگر تبعيت و پيروى مى‏كنيم نسبت به گروه اول بوده است. اكنون اگر اشكالى بر اين ديدگاه ما نسبت به صحابه وجود دارد بفرماييد تا استفاده كنيم.[6]

ادامه دارد ...:roz:

پاورقی___________________________________
1). احزاب (33) آيه 33.
2). سيوطى، الدر المنثور، ج 6، ذيل آيه تطهير، ص 600 - 606.
3). توبه (9) آيه 102.
4). حجرات (49) آيه 13.
5). (وَ مِنْ اَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ...) (توبه (9) آيه 101).
6) بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 30 - 32.

با سلام مجدد:Gol:


... ادامه بحث: گروه های چهارگانه مذاهب


...


مولوى حافظ: اصل تقسيم بندى صحابه مطابق با واقعيت تاريخ زندگى صحابه است، براى من اين تقسيم بندى تازگى داشت و تاكنون در كتب علماى خود نديده‏ام، اما سؤال‏هايى به نظرم مى‏رسد كه بايد مطرح كنم تا از اطلاعات شما استفاده كنم.

اشاره مى‏كنند كه مقدارى ميوه تهيه كرده‏اند، اگر اجازه بدهيد، تغيير ذايقه‏اى بدهيم و پس از آن به صحبت ادامه دهيم.

مولوى محمد عمر (با عصبانيت): نه آقا، اصلاً همه اين‏ها ادعا بود.

آقاى امينى: من متوجه نشدم، مقصودتان حمله به صحبت‏هاى ما بود يا به ميوه‏هاى آقاى مولوى. (خنده حضار).

دو نفر از طلاب چاى و ميوه مى‏آورند. چاى‏ها پررنگ و غليظ به نظر مى‏رسيد، اما بسيار خوش رنگ و خوش طعم بود. در اين هنگام، دو نفر مولوى از مدرسانِ يكى از مدارس ديگر كه براى مشورت با مسئول مدرسه در امور امتحانات آمده بودند، وارد دفتر شدند. همه به احترام آن‏ها بلند شديم، پس از احوال پرسى و معارفه نشستيم و همگى مشغول صرف چاى و ميوه شديم. در اين فرصت يكى از آن دو مهمان جديد به نام مولوى عبدالصمد كه ظاهراً هر دوى آن‏ها فارغ التحصيل از پاكستان بودند، خاطرات شيرينى را از سفر خود در پاكستان تعريف كردند، پس از صرف چاى و ميوه، مولوى حافظ شروع به صحبت كرد و گفت: اگر اجازه مى‏فرماييد، به بحثمان ادامه دهيم؟

مولوى عبدالصمد: موضوع بحث جلسه چيست؟ بفرماييد تا ما هم بهره ببريم.

مولوى حافظ: موضوع بحث، صحابه(رض) از ديدگاه تشيع است. آقاى امينى در پاسخ سؤال ما كه چرا شيعيان حرمت و قداست را نسبت به بعضى از صحابه(رض) نگه نمى‏دارند مطالبى فرمودند و صحابه را به چهار گروه تقسيم كردند كه گروه سوم فساق و معصيت كارند و گروه چهارم منافقان از صحابه بودند كه شيعيان براى آن‏ها احترام قائل نيستند. اكنون قرار است براى اثبات وجود اين گونه افراد در بين صحابه دليل بياورند. آقاى امينى بفرماييد.

آقاى امينى: بسم الله الرحمن الرحيم. براى شناسايى اين گونه افراد فاسق، معصيت‏كار و منافق در بين اصحاب كافى است به كتاب هايى كه بزرگان اهل‏سنّت در شرح تاريخ زندگى صحابه رسول الله(ص)تأليف كرده‏اند، مراجعه كنيد؛ كتاب‏هايى از قبيل: الاستيعاب فى اسماء الاصحاب از عالم بزرگ ابن عبدالبر، اسد الغابة فى معرفة الصحابة از ابن اثير، الاصابة فى تمييز الصحابة از عالم بزرگ سنى ابن حجر عسقلانى و ديگر كتب تاريخ اسلام از تأليفات مورّخان اهل‏سنّت و صحاح ست؛ به عنوان نمونه.

مولوى محمد عمر: آقاى امينى، لطفاً اگر دليلى بر بدى بعضى صحابه گرامى داريد از قرآن كه كتاب خداست بفرماييد نه از كتاب‏هاى ديگر.

آقاى امينى: آيا كتاب‏هايى را كه نام بردم نزد شما معتبر نيستند و فقط كتاب خدا حجّت شماست؟ اگر شما كتب حديث، رجال و تاريخ را كنار بگذاريد چقدر معارف اسلامى و احكام دينى و مذهبى داريد؟ بفرماييد آيا در مسائل فقهى به احاديث موجود در اين كتاب‏ها عمل نمى‏كنيد؟

مولوى محمد عمر: چرا، ما در احكام فقهى به اين كتاب‏ها عمل مى‏كنيم.

آقاى امينى: پس چرا در اين موضوعات، اين كتاب‏ها را قبول نداريد؟

مولوى محمد عمر: زيرا اين كتاب‏ها احاديث ضعيف هم دارد و شما همان‏ها را مطرح مى‏كنيد.

آقاى امينى: چطور رواياتى را كه مشتمل بر نقص و عيبى از يكى از صحابه باشد ضعيف يا مجهول مى‏دانيد، اما رواياتى كه بر خلاف باشد سندش صحيح است؟ آيا اين يك بام و دوهوا نيست؟ مولوى محمد عمر سرش را پايين انداخت و سخنى نگفت.

ادامه دارد ...:roz:

منبع: بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 30 - 32.

ادامه بحث ...


با سلام مجدد ...:Gol:


موضوع گفتگو: گنهكاران صحابه از ديدگاه قرآن

مولوى حافظ: مقصود مولوى اين نيست كه همه رواياتِ مشتمل بر نقص و جرح، ضعيف و مجهول‏اند و همه روايات مخالفش صحيح هستند، چون در هر دو دسته روايات، هم احاديث صحيح وجود دارد و هم احاديث ضعيف، بلكه مقصودشان اين است كه چون قرآن، كتاب خدا و داراى اعتبار بيش‏ترى است و شك و شبهه‏اى در سندش نيست، ابتدا از آيات آن دليل بياوريد و پس از آن از احاديث كتب تاريخ و رجال.

آقاى امينى: مانعى ندارد. مجدداً بسم الله الرحمن الرحيم. قرآن مجيد دو دسته آيات در اين زمينه دارد:

دسته اول؛ مسلمانان گناه‏كار: دسته اول آياتى هستند كه گناهان بعضى از صحابه را نقل و بازگو كرده يا با توبيخ و تخطئه مسلمانان و صحابه، گناه قبلى آنان را به آنان گوشزد كرده است كه به عنوان نمونه چند آيه را مطرح مى‏كنم:

وليد صحابى فاسق در قرآن

1. طبق تفسير ابن كثير، خداوند در قرآن وليد بن عقبة بن ابى محيط را كه از صحابه برجسته بود، فاسق معرفى مى‏كند. آن گاه كه رسول اكرم(ص) او را براى گرفتن زكات از قبيله بنى المصطلق اعزام كرد، او به دليل درگيرى شخصى با آنان موفق به اخذ زكات نشد و اين خبر دروغ را به پيامبر اسلام(ص)داد كه بنى المصطلق عليه او و اسلام لشكركشى كرده‏اند. رسول اكرم (ص) هم براساس سخن او تصميم گرفت كه ارتش اسلام را عليه بنى المصطلق بسيج كند، اما جبرئيل از طرف خداوند نازل شد و اين آيه را نازل كرد:

(اِنْ جَاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَاٍ فَتَبَيَّنُوا اَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ)[1]؛ اگر فاسقى خبرى براى شما آورد (فوراً نپذيريد، بلكه) تحقيق كنيد، زيرا ممكن است (براساس خبر دروغ او) جاهلانه با گروهى درگير شويد و پس از آن پشيمان گرديد.

خداوند در اين آيه شريفه اين صحابى را «دروغ‏گو» و «فاسق» معرفى مى‏كند. حال چگونه شما علماى اهل‏سنّت بر خلاف صريح اين آيه قرآن همه صحابه را «عادل» مى‏دانيد؟

مولوى محمد عمر: آقاى امينى، تفسير رسمى و درسى حوزه‏هاى ما، تفسير شريف بيضاوى است. اگر اين مطلب در تفسير بيضاوى باشد، صددرصد قبول مى‏كنم و ديگر هيچ حرفى ندارم، اما اگر در اين كتاب نباشد، قبول نمى‏كنم.

آقاى امينى: البته خودتان هم تفاسير ارجمند بزرگان اهل‏سنّت مانند ابن كثير راحجّت و قابل استفاده مى‏دانيد، اما چون تفسير بيضاوى براى معرفى آن فاسق‏علاوه بر «وليد» نام «خالد بن وليد» را مى‏برد و شما خودتان را از نظر روحى‏آماده خواندن اين مطالب از قلم بزرگانتان نكرده‏ايد، بنده نقل نكردم. بله، مرحوم امام قاضى ناصرالدين بيضاوى در جلد چهارم تفسير خويش اين مطلب را فرموده است.[2]؛ [3]

ادامه دارد ....:Gol:

موفق باشید .......:Gol::Gol::Gol:

پاورقی__________________________________________
1) حجرات (49) آيه 6؛ اسماعيل بن كثير، تفسير قرآن العظيم، ج 4، ص 208؛ سيوطى، الدرالمنثور،
ج‏7، تفسير حجرات، ص 555.
2) تفسير بيضاوى، ج 4، ص 167.
3) بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 30 - 32.

در ادامه بحث های گذشته، با توجه به آیات قرآن عزیز، پرده از چهرۀ گروهی دیگر از گنهکاران صحابه برداشته می شود:
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]توطئه‏ گران و طراحان مسجد ضرار

1. دوازده نفر از صحابه رسول الله(ص)از قبيل خذام بن خالد بن عبيد كه مالك زمين مسجد بود، ثعلبة بن حاطب از بنى‏اميه، عباد بن حنيف، حارثة بن عامر و معتب بن قشير و ابوحبيبة بن الازعر و جارية بن عامر، و دو پسرش مجمّع و زيد، نبتل بن حارث، مخرج، بحاد بن عثمان، وديعة بن ثابت از بنى‏اميه طرح ساختن مسجد ضرار را ريختند. غرض آن‏ها از ساختن اين مسجد – طبق آيه قرآن - ضرر زدن به مسلمانان، كفرورزى، پوشاندن حقايق اسلام، ايجاد تفرقه بين مؤمنان و پايگاهى براى دشمنان قسم خورده خدا و رسول بود. با اين همه، سوگند ياد مى‏كردند كه غرضى جز خير نداريم.

(وَالّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ اِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ اِنْ اَرَدْنا اِلَّا الْحُسْنى‏ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ اِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ... وَ اللَّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمينَ)[1].

خداوند در اين آيات مهر دروغ گويى و ستم گرى را بر اين عده از اصحاب زده و اعلام كرده است كه آن‏ها قابل هدايت نيستند.

آن گاه اين طرح منافقانه پنهان را جبرئيل نزد پيامبر(ص) افشا كرد، حضرت دستور تخريب و سوزاندن آن مسجد را به برخى يارانش صادر فرمود.[2] فتنه‏گرانى كه جهنم آن‏ها را احاطه مى‏كند.

2. جد بن قيس صحابى از قبيله بن سلمه، هنگام جنگ خدمت پيامبر(ص) رسيد و از ايشان اجازه ترك جهاد خواست تا از خطرها و عواقب جنگ سالم بماند. او به پيامبر(ص) گفت: «مرا به فتنه نينداز». خداوند در جواب او مى‏فرمايد: (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لى‏ وَ لا تَفْتِنّى‏ اَلا فِى الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ)[3]؛ اين افراد خود در فتنه غرق شده‏اند و جهنم كافران را احاطه مى‏كند.

مطمئناً جمله (وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ)بى‏ارتباط با اول آيه نيست، بلكه خداوند خواسته سرنوشت اين گونه افراد را مانند كافران غرق شدن در جهنم بداند.[4]

ادامه دارد ...:Gol:

پاورقی______________________________________________
1). توبه (9) آيات 107 و 109.
2). تفسير ابن كثير، ج 2، ص 388؛ سيره نبويه ابن هشام، ج 4، ص 128.
3). توبه (9) آيه 49؛ سيره نبويه ابن هشام، ج 2، ص 332.
4). بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 36-37.

با سلام و تحیت و تبریک میلاد مسعود کریمۀ اهل بیت، حضرت فاطمۀ معصومه (سلام الله علیها) ... :Gol::Gol::Gol:

بعون الله تعالی در ادامه بحث های گذشته، با توجه به آیات قرآن عزیز و با استناد به اسناد و روایات ذکر شده در منابع برادران اهل سنت؛ پرده از چهرۀ گروهی دیگر از گناهکاران صحابه بر می داریم ...

چشم چرانان در حال نماز
صحيح ترمذى از ابن عباس نقل مى‏كند كه بعضى از صحابه در نماز جماعت پيامبر(ص)در صف آخر مى‏ايستادند تا در هنگام سجده از زير شكمشان به زن زيبايى كه در جماعت شركت مى‏كرد، نگاه كنند و لذت ببرند، عده‏اى هم به دليل پرهيز از نگاه در صف مقدم جماعت مى‏ايستادند. خداوند آيه‏اى نازل كرد كه: (وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرينَ)[1]؛ ما هم آن كسانى را كه در صف مقدم مى‏ايستند مى‏شناسيم و هم كسانى را كه در صف آخر مى‏ايستند.

صحابى بخيل، مانع الزكوة و روى گرداننده از حق
يكى از صحابه بزرگوار به نام ثعلبة بن حاطب بن عمر بن اميه كه در جنگ بدر و احد شركت كرده بود و پيوسته در نماز جماعت پيامبر(ص) شركت مى‏كرد و همراه حضرت بود، روزى از شدت فقر خدمت حضرت گلايه كرد و تقاضاى دعا براى ثروتمند شدن خود نمود. حضرت فرمود: «مال اندكى كه همراش شكرگزارى خدا باشد بهتر از ثروت بسيار است كه طاقت انجام وظيفه را نداشته باشى». اما او اصرار كرد و حضرت برايش دعا كرد و خداوند او را ثروت‏مند نمود. ثعلبه پس از ثروت‏مند شدن، همراهى با پيامبر(ص)، شركت در نماز جماعت و مسجد ايشان را ترك كرد، حتى زكات مالش را هم پرداخت نمى‏كرد، بخل مى‏ورزيد و از خداى روى گردان شد.

خداوند اين آيه را در توبيخ او نازل كرد: (وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ اتينا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحينَ * فَلَمَّا اتيهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ)[2]

نمازگزاران رياكار و گمراه از راه خدا
خداوند در قرآن گروهى از امت اسلام را كه مسلمان شده، نماز به پا مى‏دارند، پيامبر را ديده و جزو صحابه هستند آن قدر پست و بى‏ارزش معرفى مى‏كند كه مى‏فرمايد: (اِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ اِذا قامُوا اِلَى الصَّلوةِ قامُوا كُسالى‏ يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ اِلّا قَليلاً * مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا اِلى‏ هؤُلاءِ وَ لا اِلى‏ هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً)[1]؛ همانا منافقان در صدد خدعه و فريب خدا بر مى‏آيند و حال اين كه خداوند فريب آن‏ها را بر ضرر خودشان تمام مى‏گرداند، و آن گاه كه «نماز مى‏خوانند» كسل هستند و مقصودشان خودنمايى است و كم‏تر به ياد خدا هستند، اين‏ها مردد بين حق و باطل‏اند نه كاملاً مؤمن‏اند و نه كاملاً كافر و كسى را كه خداوند «گمراه» كند هرگز راه نجاتى براى او نخواهى يافت.

ادامه دارد ... التماس دعا :Gol:


پاورقی__________________________________________
1) حجر (15) آيه 24؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 296، ح 3122.
2) توبه (9) آيات 75 و 76؛ الدر المنثور، ج 4، ص 246، ذيل آيه 76 سوره توبه؛ ابى‏عبدالله محمد بن
احمد انصارى قرطبى، جامع‏الاحكام القرآن، ج 8، ص 209؛ امام فخر رازى، تفسير كبير، ج 16،
ص‏138، ذيل آيه.
3) نساء (4) آيات 142 و 143.
4) بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 37- 39.

موضوع قفل شده است