جمع بندی اختیار با وجود آگاهی خدا از تصمیمات انسان

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختیار با وجود آگاهی خدا از تصمیمات انسان

چرا می گویند انسان اختیار دارد و می تواند مستقل تصمیم بگیرد درحالی ک همه تصمیمات مارا خدا ازقبل می داند و راهی ک.ما میرویم از قبل مشخص شده

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد قول سدید

[TD][/TD]

Fallah;1027601 نوشت:
چرا می گویند انسان اختیار دارد و می تواند مستقل تصمیم بگیرد درحالی ک همه تصمیمات مارا خدا ازقبل می داند و راهی ک.ما میرویم از قبل مشخص شده

با سلام و عرض ادب و آرزوی توفیق روزافزون

برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

از منظر الهیاتی خداوند به تحقق هر چیزی پیش از وقوعش علم دارد به گونه ای که آنچه در جهان رخ می دهد همگی در چارچوب طرح او است و هیچ چیزی از او پنهان نبوده است:

«وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ» (1)؛ یعنی: «اوست خداوند در آسمانها و در زمين؛ پنهان و آشكار شما را مى‏ داند؛ و از آنچه انجام مى‏ دهيد و به دست مى‏ آوريد، با خبر است».

اما آیا این امر بدین معنا است که ما انسان ها داريم فيلمي رو بازي ميکنيم که از قبل برنامه ريزي شده است و ما در زندگی خود هیچ اختیاری نداریم و مجبوریم آن فیلم از پیش تعیین شده را بازی کنیم؟ هرگز. در ادامه، روشن می شود که علم الهی منافاتی با اختیار آدمی در تعیین سرنوشتش ندارد. این مطلب را در قالب چند پاسخ توضیح می دهیم:

پاسخ اول:
آدمی زمانی فاعل مختار است که می تواند افعالش را متناسب با اراده اش تنظیم کند؛ اراده ای که معلول تمایلات و تاملات درونی خود فاعل است. در این صورت، اختیار آدمی بدین معنا است که اگر آدمی اراده بکند که چنین بکند، چنین بکند و اگر اراده کند که چنین نکند، چنین نکند. مثلا اگر آدمی درباره غذا فکر بکند و از سویی گرسنه نیز باشد و تمایل درونی او به غذا تحقق یابد، در این صورت، اراده می کند که غذا بخورد. بعد از تحقق اراده، عضلات آدمی به حرکت در می آید و دست آدمی به سوی غذا دراز می شود و فعل خوردن غذا را انجام می دهد. به این سیر فاعلی، اختیار گفته می شود و فاعلی که این کار را انجام می دهد، فاعل مختار و آزاد است.(2)

تمامی این سیر فاعلی انسان، مشمول علم الهی است اما این امر مستلزم جبر آدمی به تحقق آن فعل از پیش تعیین شده نیست چرا که علم الهی به هر چیزی که تعلق بگیرد، به آن چیز با تمامی خصوصیاتش تعلق می گیرد. اگر علم الهی به وقوع زمین لرزه تعلق بگیرد، به وقوع آن با تمام خصوصیاتش تعلق می گیرد؛ یعنی به این که این زمین لرزه در فلان موقعیت زمانی یا مکانی رخ می دهد و ناشی از این دلیل خاص است و این پیامدهای بد را دارد. از این رو، چون علم الهی مطلق است، به وقوع افعال انسانی نیز تعلق می گیرد.

در این صورت، علم الهی به افعال انسانی با تمامی خصوصیاتش تعلق می گیرد؛ یعنی به این که فلانی در فلان موقعیت خاص زمانی و مکانی این کار را انجام می دهد؛ کاری که ناشی از اراده او است و اراده او نیز ناشی از تاملات و تمایلات او است و غیره.

بنابراین، علم الهی به وقوع فعل، همراه است با علم به آن فعل با تمامی خصوصیاتش. در این صورت، هیچ ناسازگاری میان اختیار آدمی و علم الهی نیست. پس علم ازلی خداوند که به افعال و سرنوشت انسان تعلق گرفته است با تمام خصوصیات و ویژگی‌های خاص خودش تعلق گرفته است؛ به این معنا که او از ازل می‌داند که انسان با همین ویژگی اراده و تامل و تمایل خود، فلان فعل را در فلان روز و ساعت خاص انجام می‌دهد.(3)


پاسخ دوم:
علم الهی به وقوع چیزی در آینده، بدین معنا است که آن چیز لزوما محقق می شود اما این مطلب بدین معنا نیست که چون خداوند چنین علمی داشته است، پس آن چیز لزوما محقق می شود(4).

استادی را فرض کنید که می داند فلان شاگردش که مشارکت کلاسی و مطالعه کافی ندارد، در کنکور موفق نمی شود. علم این استاد، شاگردش را مجبور به عدم موفقیت نمی کند. علم الهی نیز از این قبیل است؛ یعنی خداوند مقدر کرده است که اگر مثلا فلانی صله رحم کند، عمرش طولانی تر می شود و در هشتاد سالگی می میرد اما اگر صله رحم نکند، در شصت سالگی از دنیا می رود. آری، خداوند می داند که فلانی چنین نمی کند و در شصت سالگی می میرد. اینطور نیست که خداوند مقدر کرده بود که فلانی حتما صله رحم نکند و در شصت سالگی بمیرد. آری، چون او در آینده صله رحم نخواهد کرد و خداوند نیز به آینده آگاهی دارد، علم دارد که فلانی در شصت سالگی می میرد.

پاسخ سوم:
اگر چنین بود که علم الهی به افعال آدمی مانع از اختیاری بودنشان می شد و انسان در تغییر سرنوشتش تاثیرگذار نبود و فعل و اراده و سرنوشتش از پیش تعیین شده بود، در این صورت، خداوند در آیات و روایات به این اصل اهتمام ویژه نمی داشت که «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»(5) خداوند سرنوشت هيچ قوم(و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.

تعابیر دینی در باب مختار بودن انسان، آنقدر زیاد است که می توان اختیار را یکی از اصول دینی به حساب آورد تا جایی که حتی کسانی که قادر به حل شبهات نبودند و با مختار بودن انسان موافق نبودند، از جبری بودن گریزان شده و از راهکارهایی مثل «کسب» استفاده کردند.(6)

پی نوشت ها:
1. انعام: 3
2. برای مطالعه بیشتر، رک:
Bunnin, Nicholas and Yu, Jiyuan, The Blackwell Dictionary of Western Philosophy, 2004, Blackwell Publishing, p: 270-271.
صدرالمتالهین، الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعۀ، تعلیقه علامه طباطبائی، دار احیاء التراث، 1981، ج3، ص12؛
مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم(ج6 از مجموعه آثار)، انتشارات صدرا، بیتا، صص612-626؛
حسین زاده، محمد، اراده آزاد از دیدگاه صدرالمتالهین، فصلنامه حکمت معاصر، 1393.
3. برای مطالعه بیشتر، رک: مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا، ج3، مقاله هشتم، صص162-174؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج1، کتاب انسان و سرنوشت، صص367-437.
4. طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، انتشارات دارالاضواء، 1405ق، ص478.
5. رعد: 11.
6. الاشعری، اللمع في الرد على أهل الزيغ و البدع‏، المكتبة الأزهرية للتراث‏، بیتا، صص72-74.

جمع بندی

 

پرسش:
چرا می گویند انسان اختیار دارد و می تواند مستقل تصمیم بگیرد درحالی که همه تصمیمات ما را خدا از قبل می داند و راهی که ما میرویم از قبل مشخص شده است؟

پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

از منظر الهیاتی خداوند به تحقق هر چیزی پیش از وقوعش علم دارد به گونه ای که آنچه در جهان رخ می دهد همگی در چارچوب طرح او است و هیچ چیزی از او پنهان نبوده است:

«وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ» (1)؛ یعنی: «اوست خداوند در آسمانها و در زمين؛ پنهان و آشكار شما را مى‏ داند؛ و از آنچه انجام مى‏ دهيد و به دست مى‏ آوريد، با خبر است».

اما آیا این امر بدین معنا است که ما انسان ها داريم فيلمي رو بازي ميکنيم که از قبل برنامه ريزي شده است و ما در زندگی خود هیچ اختیاری نداریم و مجبوریم آن فیلم از پیش تعیین شده را بازی کنیم؟ هرگز. در ادامه، روشن می شود که علم الهی منافاتی با اختیار آدمی در تعیین سرنوشتش ندارد. این مطلب را در قالب چند پاسخ توضیح می دهیم:

پاسخ اول: 
آدمی زمانی فاعل مختار است که می تواند افعالش را متناسب با اراده اش تنظیم کند؛ اراده ای که معلول تمایلات و تاملات درونی خود فاعل است. در این صورت، اختیار آدمی بدین معنا است که اگر آدمی اراده بکند که چنین بکند، چنین بکند و اگر اراده کند که چنین نکند، چنین نکند. مثلا اگر آدمی درباره غذا فکر بکند و از سویی گرسنه نیز باشد و تمایل درونی او به غذا تحقق یابد، در این صورت، اراده می کند که غذا بخورد. بعد از تحقق اراده، عضلات آدمی به حرکت در می آید و دست آدمی به سوی غذا دراز می شود و فعل خوردن غذا را انجام می دهد. به این سیر فاعلی، اختیار گفته می شود و فاعلی که این کار را انجام می دهد، فاعل مختار و آزاد است.(2)

تمامی این سیر فاعلی انسان، مشمول علم الهی است اما این امر مستلزم جبر آدمی به تحقق آن فعل از پیش تعیین شده نیست چرا که علم الهی به هر چیزی که تعلق بگیرد، به آن چیز با تمامی خصوصیاتش تعلق می گیرد. اگر علم الهی به وقوع زمین لرزه تعلق بگیرد، به وقوع آن با تمام خصوصیاتش تعلق می گیرد؛ یعنی به این که این زمین لرزه در فلان موقعیت زمانی یا مکانی رخ می دهد و ناشی از این دلیل خاص است و این پیامدهای بد را دارد. از این رو، چون علم الهی مطلق است، به وقوع افعال انسانی نیز تعلق می گیرد.

در این صورت، علم الهی به افعال انسانی با تمامی خصوصیاتش تعلق می گیرد؛ یعنی به این که فلانی در فلان موقعیت خاص زمانی و مکانی این کار را انجام می دهد؛ کاری که ناشی از اراده او است و اراده او نیز ناشی از تاملات و تمایلات او است و غیره.

بنابراین، علم الهی به وقوع فعل، همراه است با علم به آن فعل با تمامی خصوصیاتش. در این صورت، هیچ ناسازگاری میان اختیار آدمی و علم الهی نیست. پس علم ازلی خداوند که به افعال و سرنوشت انسان تعلق گرفته است با تمام خصوصیات و ویژگی‌های خاص خودش تعلق گرفته است؛ به این معنا که او از ازل می‌داند که انسان با همین ویژگی اراده و تامل و تمایل خود، فلان فعل را در فلان روز و ساعت خاص انجام می‌دهد.(3)

پاسخ دوم:
علم الهی به وقوع چیزی در آینده، بدین معنا است که آن چیز لزوما محقق می شود اما این مطلب بدین معنا نیست که چون خداوند چنین علمی داشته است، پس آن چیز لزوما محقق می شود(4).

استادی را فرض کنید که می داند فلان شاگردش که مشارکت کلاسی و مطالعه کافی ندارد، در کنکور موفق نمی شود. علم این استاد، شاگردش را مجبور به عدم موفقیت نمی کند. علم الهی نیز از این قبیل است؛ یعنی خداوند مقدر کرده است که اگر مثلا فلانی صله رحم کند، عمرش طولانی تر می شود و در هشتاد سالگی می میرد اما اگر صله رحم نکند، در شصت سالگی از دنیا می رود. آری، خداوند می داند که فلانی چنین نمی کند و در شصت سالگی می میرد. اینطور نیست که خداوند مقدر کرده بود که فلانی حتما صله رحم نکند و در شصت سالگی بمیرد. آری، چون او در آینده صله رحم نخواهد کرد و خداوند نیز به آینده آگاهی دارد، علم دارد که فلانی در شصت سالگی می میرد.

پاسخ سوم: 
اگر چنین بود که علم الهی به افعال آدمی مانع از اختیاری بودنشان می شد و انسان در تغییر سرنوشتش تاثیرگذار نبود و فعل و اراده و سرنوشتش از پیش تعیین شده بود، در این صورت، خداوند در آیات و روایات به این اصل اهتمام ویژه نمی داشت که «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»(5) خداوند سرنوشت هيچ قوم(و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.

تعابیر دینی در باب مختار بودن انسان، آنقدر زیاد است که می توان اختیار را یکی از اصول دینی به حساب آورد تا جایی که حتی کسانی که قادر به حل شبهات نبودند و با مختار بودن انسان موافق نبودند، از جبری بودن گریزان شده و از راهکارهایی مثل «کسب» استفاده کردند.(6)

پی نوشت ها:
1. انعام: 3
2. برای مطالعه بیشتر، رک:
Bunnin, Nicholas and Yu, Jiyuan, The Blackwell Dictionary of Western Philosophy, 2004, Blackwell Publishing, p: 270-271.
صدرالمتالهین، الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعۀ، تعلیقه علامه طباطبائی، دار احیاء التراث، 1981، ج3، ص12؛
مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم(ج6 از مجموعه آثار)، انتشارات صدرا، بیتا، صص612-626؛
حسین زاده، محمد، اراده آزاد از دیدگاه صدرالمتالهین، فصلنامه حکمت معاصر، 1393.
3. برای مطالعه بیشتر، رک:
مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا، ج3، مقاله هشتم، صص162-174؛
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج1، کتاب انسان و سرنوشت، صص367-437.
4. طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، انتشارات دارالاضواء، 1405ق، ص478.
5. رعد: 11.
6. الاشعری، اللمع في الرد على أهل الزيغ و البدع‏، المكتبة الأزهرية للتراث‏، بیتا، صص72-74.

موضوع قفل شده است