جمع بندی دانشمندان بی دین و با دین

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دانشمندان بی دین و با دین

چرا بعضی از دانشمندان پس از کسب علم فراوان در نهایت به خدا می‌رسند ولی بعضی دیگر در نقطه مقابل قرار گرفته و بی دین و لائیک میشوند

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[TD][/TD]

[=microsoft sans serif]

نگار حنفی زاده;1026760 نوشت:
چرا بعضی از دانشمندان پس از کسب علم فراوان در نهایت به خدا می‌رسند ولی بعضی دیگر در نقطه مقابل قرار گرفته و بی دین و لائیک میشوند

باسلام وعرض ادب
پذیرش یا عدم پذیرش یک عقیده یا دیدگاه، وابسته به مولفه های متعددی است.
برخی از این عوامل، عوامل روانی است و برخی، اجتماعی و برخی دیگر، علمی و از سنخ نظری است.
خواه متعلق این پذیرش یا انکار، از سنخ باور دینی باشد یا غیر دینی.
البته این مسئله وقتی متعلقش از سنخ باور دینی و اعتقاد به یک امر متافیزیکی میشود بیشتر است.

[=microsoft sans serif]از جمله این عوامل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تعصب
2. حب و بغض
3. میل به باقی ماندن بر برداشت و فهم قبلی و سخت بودن تغییر
4. جایگاه اجتماعی
5. نگرش مردم و جامعه علمی و عوام به انسان
6. ترس از قضاوت و برخورد دیگران
7. ترس از لوازم پذیرش یک دیدگاه.
8. مشکلات نظری و پیش فرضهای فکری

اینها از جمله مهمترین عواملی بود که در پذیرش یک باور جدید یا قبول باور قدیمی و انکار باور جدید، تاثیر دارد.

[=&quot]قرآن کریم نیز به برخی از این امور اشاره دارد.
[=&quot]نخست. محیط:
[=microsoft sans serif]یكی از عوامل مهم دین گریزی، محیط خانوادگی، كاری، اجتماعی و فرهنگی می تواند باشد. نشانگر این تأثیر و تأثر، پیدایش و رشد دین گریزی در برخی محیط ها و كاهش آن در دیگر محیط ها است. دین گریزان بیشتر به خانواده ها، دانشكده ها و… خاصی وابسته هستند؛ به گونه ای كه شماری ازآنها اگر در محیط های متفاوتی قرار گیرند در شمار دین گریزان قرار نمی گیرند.
چنان كه محیط ناسالم در این دین گریزی تأثیرگذار است؛ در برنتافتن دین نیز بسیار نقش آفرین است. برای نمونه در برخی از آیات، وابستگی به باورها و عادات پیشینیان عامل اصلی نپذیرفتن دین شمرده شده است.
در تعدادی از این آیات، نقش محیط در گریز از رفتارها و مناسك مطلوب دین دیده می شود. كافران كه در محیط فرهنگی و اجتماعی خاصی زیسته اند و آداب و رسوم خاصی یافته اند در برابر فراخوان پیامبران از باورها و عادت های پیشینیان خود سخن می گویند:
«و إذا قیل لهم اتّبعوا ماأنزل الله قالوا بل نتّبع ما ألفینا علیه آباءنا» انبیاء/۵۳

[=microsoft sans serif]دوم. دوستان و مربیان
عامل دیگر دین گریزی، دوستان، مربیان و همراهان انسان هستند. نظر سنجی ها از تأثیر شگرف دوستان بر یكدیگر، مربیان بر دانش آموزان و كاهش اعتماد فرزندان به والدین و حرف شنوی از ایشان حكایت دارد. از سویی حدود ۸۰٪ از والدین به نوعی فرزندان خویش را ناسازگار می خوانند. و از سویی دیگر نوجوانان به رفتارها و باورهای والدین خرده می گیرند و حاضر به پیروی از ایشان نیستند. قوم موسی بیشتر تحت تأثیر سامری قرار گرفتند و از دین موسی گریختند(سوره طه، آیات ۸۵ـ۸۸).
در آخرت نیز دوزخیان عذر به درگاه خدا می برند و دوستان ناشایست را عامل دین گریزی خود معرفی می كنند:

«یا ویلتی لیتنی لم أتّخذ فلاناً خلیلاً» (سوره فرقان، آیه۲۸): اى واى كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بود.
«و كنّا نخوض مع الخائضین» (سوره مدثر، آیه۴۵): با هرزه‏ درايان هرزه‏ درايى میکرديم

چنان كه دوستان و مربیان در گریزان ساختن دینداران از دین خویش سهم دارند در پذیرا نشدن ایشان دین حق را نیز نقش آفرین هستند. برای نمونه فرزند نوح(ع) تحت تأثیر محیط و دوستان از دین گریخت و از شمار خاندان و نجات یافتگان بیرون رفت(سوره هود، آیه۴۶).
شماری از كافران با الگوگیری از بزرگان خود به دین گریزی كشانده شدند:

«اتّخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون الله» (سوره توبه، آیه۳۱):اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيت گرفتند
«وقالوا ربّنا إنّا أطعنا سادتنا و كبرائنا فأضلّونا السبیلا» (سوره احزاب، آیه۶۷):و مى‏ گويند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند.

[=bmi][=microsoft sans serif]سوم. فشار و خشونت
یكی از عوامل مهم آسیب های اجتماعی اجبار و اكراه بر انجام برخی رفتارها و كردارها بوده و هست. اجبار، خشونت و سخت گیری پیامدهای بسیار ناگواری دارد كه لج بازی، پنهان كاری، دروغ و انتقام، تنها بخشی از نتایج سوء این عامل هستند.
دین گریزی و جبهه گرفتن در برابر دین و پذیرش دین نیز چونان دیگر آسیب های اجتماعی از این عامل بی بهره نمانده است. خشونت هایی كه به نام دین انجام می گیرد و الزام هایی كه در جهت دین آوری صورت می پذیرد گروهی را در صف دین گریزان آورده است و در نگاه ایشان تصویر دین، تصویری خشن و همراه با فشار، تهدید و ارعاب می گردد. بسیاری از كودكان در دوران نوجوانی وجوانی، تهدید و گاه تنبیه والدین به انجام فرائض و ترك برخی رفتارها را شاهد بوده اند، و در محیط تحصیلی كاستن از نمره انضباط، تحقیر و تهدید را تحمل كرده و به اجبار در نماز جماعت و دیگر مراسم دینی شركت كرده اند، و سپس در محیط كار و فعالیت به نام دین، بست و بندهای بسیار را تجربه می كنند.

در نظرگاه قرآن نیز مهربانی، خویشتن داری و آسان گیری بر مردم، عامل جذب آنان، و سخت گیری و فشار، عامل گریز از دین معرفی شده است:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم» (سوره آل عمران، آیه۱۵۹):پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى ‏شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه

با این نگاه، قرآن از پیامبران، نرم گویی با سردمداران كفر و فساد را می طلبد و ایشان را از درشت گویی باز می دارد:
«فقولا له قولاً لیناً لعلّه یتذكّر أو یخشی» (سوره طه، آیه۴۴):و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد.

[=microsoft sans serif]چهارم. شک و تردید
یکی دیگر از عوامل دین گریزی شک و تردید نسبت به آموزه ها و سنت های دینی است. این عامل در عصر جدید که دوران گرداب های سهمگین شک و تردید است بسیار بیشتر از گذشته جلوه می کند. گرداب شک و تردید چنان گسترده و فراگیر است که هیچ آموزه ای از آن بی نصیب نمانده است.
انسان امروز به تمامی باورها و اعتقادات و مناسک پیشینیان به دیده شک و تردید می نگرد، او تفاوتی میان معارف مقدس و نامقدس نمی بیند و شک و تردید خویش را در تمام حوزه ها می گستراند. این شک و تردیدها وقتی در قالب پرسش درآیند و جواب شایسته گیرند بسیار خجسته و ارزشمند می نمایند و دینداری را مستحکم می سازند، اما وقتی پرسشی نشوند یا پاسخ بایسته نگیرند بسیار ویرانگر می شوند؛ به ویژه آن گاه که پرسشگر، دین را نابردبار در برابر پرسش های خود ببیند.
این شکاکیت، سابقه دیرین در میان اقوام مختلف دارد. چنانکه بنی اسرائیل در مورد دین و اموزه های دینی همواره با شک و تردید برخورد میکردند: «إنّهم لفی شکّ منه مریب» (سوره هود، آیه110): بى گمان آنان در باره آن در شكى بهتان‏ آميزند.
قوم عاد در حقانیت دین هود شک و تردید داشتند و خواستار نشانه بودند و بدون نشانه پذیرای دین نمی شدند و از خدایان خویش دست برنمی داشتند: «
یا هود ما جئتنا ببینة و ما نحن بتارکی آلهتنا عن قولک و ما نحن لک بمؤمنین» (سوره هود، آیه53)

[=microsoft sans serif]پنجم. ناسازگارنمایی با علم
در نگاه عده ای علم و دین ناسازگار با یکدیگرند و تلاش های فراوانی که در راستای آشتی این دو انجام شده ناکام است. دین نظریات نوآمد علمی را بر نمی تابد. چنان که تصور اینکه یک نفر هم دیندار باشد وهم دانشمند، امکان پذیر نیست. استیون وینبرگ، فیزیک دان، به عنوان نماینده برجسته این گروه می گوید: «هر چه علم، عمیق تر به سرشت اشیاء نگاه کند کمتر به نظر می رسد جهان نشانی از یک خدای «علاقه مند» را در برداشته باشد».
یکی از نمونه های برجسته ناسازگاری علم و دین، نظریه تکامل داروین است. این نظریه با آنچه ادیان به عنوان هدفداری جهان مطرح می کنند کاملاً در ناسازگاری است.

همچنان که ناسازگار دیدن دین با علم از عوامل مهم دین گریزی است؛ تهی دیدن دین از علم و بی ثمر بودن آن نیز از عوامل دین گریزی شناخته می شود. برای نمونه کافران از آن جهت از اسلام می گریختند که قرآن را اساطیر می شناختند، و از علم تهی می دانستند. درنگاه آنها اساطیر از واقعیت تهی است و ثمره ای جز سرگرمی ندارد، اما علم فواید بسیار دارد و انسان را در رسیدن به خواسته ها و آرزوها یاری می کند:
«
يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ» (سوره انعام، آیه25): كسانى كه كفر ورزيدند مى‏ گويند اين [كتاب] چيزى جز افسانه ‏هاى پيشينيان نيست

[=microsoft sans serif]ششم. ناسازگارنمایی با عقل
وقتی گروهی دینی را پذیرا می شوند انتظار ناسازگاری آن دین با خرد را ندارند که اگر چنین تنشی میان عقل و دین رخ نماید آنها از دین به سود عقل چشم می پوشند. برخی از دین گریزی ها در میان جوانان و دیگر اقشار جامعه از سر ناسازگار دیدن دین با عقل است. عده ای در جهان اسلام، شبیه خوانی، تعزیه خوانی، معجزات، شیطان، جنّ، تفاوت مرد و زن در دیه، ارث و… را بر نمی تابند و آنها را با عقل ناسازگار می خوانند، چنان که در میان مسیحیان نیز شماری تثلیث، رخدادهای زمان تولد مسیح، عشاء ربّانی و تأثیر قطعه نانی تبرّک شده و جرعه ای شراب در خوشبختی را که از باورهای مسیحیان است با عقل ناسازگار می شناسند و برخی یهودیان نیز بی بندوباری سلیمان، کشتی گرفتن یعقوب با خدا، فریاد و فغان ایوب و هوسرانی داود را ـ آن گونه که تورات می گوید ـ با خرد ناسازگار می شناسند.

[=microsoft sans serif]هفتم. خواسته های نفسانی
عده ای دین را بر نمی تابند؛ از آن جهت که آموزه های پیامبران با بی بند وباری و ولنگاری ایشان ناهمخوان است و بر زیاده خواهی ها و آزادی های جنسی ایشان قید و بند می زند:

«وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ» (سوره بقره، آیه78 ): و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت‏ سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه ‏هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد.

این گروه دین را بر نمی تابند و هوای نفس را معبود خود قرار می دهند:
«أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلً»:( سوره فرقان، آیه43): آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى آيا [مى‏ توانى] ضامن او باشى

[=microsoft sans serif]اینها برخی از مهمترین عواملی بود که در منابع دینی و قران کریم به عنوان مولفه ها و عوامل بازدارنده از دینداری و پذیرش باورهای دینی و دعوت انبیاء مطرح شده است.
اما تشخیص اینکه در هر فرد خداباور کدام یک از این موانع وجود ندارد
یا
اینکه در هر فرد منکر کدام عامل، مانع از پذیرش دین و باورهای دینی شده است،
مسئله ای است که جز با احاطه علمی بر روان همان فرد امکان پذیر نیست و گاهی خود فرد نیز از عامل اصلی پذیرش یا عدم پذیرش این باورها آگاهی کامل را ندارد.

موفق باشید.

با سلام.

نگار حنفی زاده;1026760 نوشت:
چرا بعضی از دانشمندان پس از کسب علم فراوان در نهایت به خدا می‌رسند ولی بعضی دیگر در نقطه مقابل قرار گرفته و بی دین و لائیک میشوند


البته اگر منظور شما از علم همان science یا علوم تجربی و طبیعی باشد ، به نظر میرسد رابطه معنی داری بین داشتن این علوم و خداناباوری وجود دارد. کافی است به آمار دین مداری دانشمندان شاخص فیزیک ، اخترشناسی، زیست شناسی و .... داشته باشید. متوجه میشوید که اکثریت غالب این افراد باورهای مذهبی ندارند و بخصوص تحصیل این علوم در خداناباوری این افراد تاثیر شگرفی داشته است.
دلیل این امر هم واضح است! حصول علوم تجربی فرد را در موقعیتی قرار میدهد که توضیحات رخدادها و وقایع این جهان را به نحو بسیار دقیق تر و کاراتری از ادعای مذاهب بدست میدهد و نتیجه آن مشخص است!

شما رعد و برق را تخلیه الکتریسیته ساکن بدانید یا شلاق جبرئیل بر ابرها
خط نور شهاب سنگ در آسمان شب را فرار شیطان یا سنگ زدن فرشته ها یا ....موهومات دیگر ...
موقعیت زمین و منظومه شمسی و کیهان را درک کنید و مقایسه کنید با هفت آسمان که زمین در مرکز عالم است (که همان هم دیدگاه بطلمیوسی آن زمان است که بسیار ناقص بوده) و خورشید در هنگام شب در لجنزاری پایین می آید ....

موضوع روشن است!

manmehdiam;1027117 نوشت:
با سلام.



البته اگر منظور شما از علم همان science یا علوم تجربی و طبیعی باشد ، به نظر میرسد رابطه معنی داری بین داشتن این علوم و خداناباوری وجود دارد. کافی است به آمار دین مداری دانشمندان شاخص فیزیک ، اخترشناسی، زیست شناسی و .... داشته باشید. متوجه میشوید که اکثریت غالب این افراد باورهای مذهبی ندارند و بخصوص تحصیل این علوم در خداناباوری این افراد تاثیر شگرفی داشته است.
دلیل این امر هم واضح است! حصول علوم تجربی فرد را در موقعیتی قرار میدهد که توضیحات رخدادها و وقایع این جهان را به نحو بسیار دقیق تر و کاراتری از ادعای مذاهب بدست میدهد و نتیجه آن مشخص است!

شما رعد و برق را تخلیه الکتریسیته ساکن بدانید یا شلاق جبرئیل بر ابرها
خط نور شهاب سنگ در آسمان شب را فرار شیطان یا سنگ زدن فرشته ها یا ....موهومات دیگر ...
موقعیت زمین و منظومه شمسی و کیهان را درک کنید و مقایسه کنید با هفت آسمان که زمین در مرکز عالم است (که همان هم دیدگاه بطلمیوسی آن زمان است که بسیار ناقص بوده) و خورشید در هنگام شب در لجنزاری پایین می آید ....

موضوع روشن است!

سلام علیکم

ساینتیستها لزوما پوزیتویست اعتقادی نیستند ، از طرفی علومی هم که می آموزند مطابقت و تجانسی با مفاهیم متافیزیک ندارد . لذا بسیاری از همین دانشمندان خداباورند . پس بر خلاف تصور شما ، هیچ الزامی بین این علوم و خداناباوری وجود ندارد .

وقتی میگیم متافیزیک مقصود شلاق جبرییل به ابرها و .. نیست . این مغالطه پهلوان پنبه ای در نقد متافیزیک برای عوام خوب است .

بنا بر رای کانت ما حتی در قالب علوم محدودی که قابلیت کمیتی پیدا کردند ، با فنومنها مواجهیم . یعنی ماهیت و حقیقت اشیا رو نمیدانیم
پس آنگاه با هیچ قطعیتی نمیتوانیم ادعا کنیم همه هستی را شناخته ایم ، ثانیا اگر رای کانت رو پذیرفته باشیم نمیتوانیم ادعا کنیم ، آنچه که شناخته ایم حقیقت هستی است .

مطلب بعد که استاد صدیق در دسته بندی دلیل انکار خداباوری توسط برخی دانشمندان رو شماره کردند یک موضوع رو هم ذیل مساله ترس لازم است ذکر شود و آن منفعت تایید رای غالب و رای غلبه گر است .

امروز اگر دانشمندی در غرب اشکالی به نظریه تکامل بگیرد غیر از مواجهه با رای شایع در آن جوامع با زیانهای متعددی از سوی سیاستمداران مواجه میشود
در عوض
اگر کسی مثل هاپکینگ و داوکینز باشد اقبال و منفعت عمومی و سیاسی به او روی می آورد . پس منفعت در جوامع منفعت محور و سرمایه محور ، ایجاب میکند که کسی علم رو برای خود علم نخواهد . بقول نیچه ریاکارانه بدنبال علم برای علم و هنر برای هنر نرود . (رذیلانه بدنبال منفعت بچرد )

یکجور اجیرالقلم و اجیرالفکر باشد .

manmehdiam;1027117 نوشت:
با سلام.



البته اگر منظور شما از علم همان science یا علوم تجربی و طبیعی باشد ، به نظر میرسد رابطه معنی داری بین داشتن این علوم و خداناباوری وجود دارد. کافی است به آمار دین مداری دانشمندان شاخص فیزیک ، اخترشناسی، زیست شناسی و .... داشته باشید. متوجه میشوید که اکثریت غالب این افراد باورهای مذهبی ندارند و بخصوص تحصیل این علوم در خداناباوری این افراد تاثیر شگرفی داشته است.
دلیل این امر هم واضح است! حصول علوم تجربی فرد را در موقعیتی قرار میدهد که توضیحات رخدادها و وقایع این جهان را به نحو بسیار دقیق تر و کاراتری از ادعای مذاهب بدست میدهد و نتیجه آن مشخص است!

شما رعد و برق را تخلیه الکتریسیته ساکن بدانید یا شلاق جبرئیل بر ابرها
خط نور شهاب سنگ در آسمان شب را فرار شیطان یا سنگ زدن فرشته ها یا ....موهومات دیگر ...
موقعیت زمین و منظومه شمسی و کیهان را درک کنید و مقایسه کنید با هفت آسمان که زمین در مرکز عالم است (که همان هم دیدگاه بطلمیوسی آن زمان است که بسیار ناقص بوده) و خورشید در هنگام شب در لجنزاری پایین می آید ....

موضوع روشن است!

با سلام.
علاوه بر اینها، کسانی که به درجه های بالای علمی دست پیدا میکنن، علاوه بر پشتکار، از نظر ضریب هوشی و قدرت استدلال در سطح بسیار بالاتری از عوام هستند برای همین دینداران بسیار کمتری در این گروه دیده میشوند.

نگار حنفی زاده;1026760 نوشت:
چرا بعضی از دانشمندان پس از کسب علم فراوان در نهایت به خدا می‌رسند ولی بعضی دیگر در نقطه مقابل قرار گرفته و بی دین و لائیک میشوند

درود
با پیش فرضی که جناب manmehdiam (اگر منظور شما از علم همان science یا علوم تجربی و طبیعی باشد) گفتند:
ماهیت علم و روش علمی، اغلب فرد را به خدا و مبانی دینی نمی رساند. هر میزان سطح علمی افراد بالاتر می‌رود، به موضوعات از درگاه روش علمی نگاه می‌کنند نه از درگاه ایمان.
به قول ریچارد فاینمن دین فرهنگ ایمان است؛ علم فرهنگ شک است.
.
.
البته موضوع خداباوری متفاوت با دین است. یک فرد میتونه به وجود خالق یا خالق‌هایی اعتقاد داشته باشه و ایضا دانشمند هم باشه. اما همین فرد اعتقادش صرفا به خالق باشه نه احیانا ادیانی که با ایمان به خالق (ها) پدید آمده.

manmehdiam;1027117 نوشت:
البته اگر منظور شما از علم همان science یا علوم تجربی و طبیعی باشد ، به نظر میرسد رابطه معنی داری بین داشتن این علوم و خداناباوری وجود دارد. کافی است به آمار دین مداری دانشمندان شاخص فیزیک ، اخترشناسی، زیست شناسی و .... داشته باشید. متوجه میشوید که اکثریت غالب این افراد باورهای مذهبی ندارند و بخصوص تحصیل این علوم در خداناباوری این افراد تاثیر شگرفی داشته است.
دلیل این امر هم واضح است! حصول علوم تجربی فرد را در موقعیتی قرار میدهد که توضیحات رخدادها و وقایع این جهان را به نحو بسیار دقیق تر و کاراتری از ادعای مذاهب بدست میدهد و نتیجه آن مشخص است!

شما رعد و برق را تخلیه الکتریسیته ساکن بدانید یا شلاق جبرئیل بر ابرها
خط نور شهاب سنگ در آسمان شب را فرار شیطان یا سنگ زدن فرشته ها یا ....موهومات دیگر ...
موقعیت زمین و منظومه شمسی و کیهان را درک کنید و مقایسه کنید با هفت آسمان که زمین در مرکز عالم است (که همان هم دیدگاه بطلمیوسی آن زمان است که بسیار ناقص بوده) و خورشید در هنگام شب در لجنزاری پایین می آید ....

موضوع روشن است!

درود بر شما

درسته که دانشمندان به کشف علت پدیدها انها را بی نیاز از خدا می بینند و برای هرمعلولی علتی کشف می کنند

ولی ایا با خودشان فکر نمی کنند چه کسی و چه چیزی پشت این قوانین دقیق قرار گرفته ؟
و اینکه ایا تاکنون نشده به یک نقطه کور برسند ؟ ایا صد درصد مطمئن هستند که هرگز به نقطه کوری نخواهند رسید ؟ حتی در اینده ؟
واگر صد درصد مطمئن هستند که هرگز به نقطه کور نمی رسند چگونه به این اطمینان رسیده اند ؟

**گلشن**;1027159 نوشت:
این قوانین دقیق قرار گرفته ؟

سلام
اگر منظور شما از قوانین، قوانین علمی است، این قوانین بیان و پیشبینی مشاهدات و الگوهای مکرر است. قوانین علمی ماهیت مطلق و خاصی ندارند و صرفا نشانه هایی هستند که انسان ها برای درک بهتر خودشان از جهان از آن قوانین استفاده می کنند.
شاید الگوها و قوانین کامل تری وجود داشته باشند و شاید قوانین در جهانی دیگر اصلا به کل اشتباه باشند.

hos8sein;1027171 نوشت:
سلام
اگر منظور شما از قوانین، قوانین علمی است، این قوانین بیان و پیشبینی مشاهدات و الگوهای مکرر است. قوانین علمی ماهیت مطلق و خاصی ندارند و صرفا نشانه هایی هستند که انسان ها برای درک بهتر خودشان از جهان از آن قوانین استفاده می کنند.
شاید الگوها و قوانین کامل تری وجود داشته باشند و شاید قوانین در جهانی دیگر اصلا به کل اشتباه باشند.

سلام

منظورموبا یک مثال توضیح می دهم
ببینید یک ماشین مثلا بنز در نظر بگیرید
هرکس به داخل این ماشین نگاه کند برای هرحرکت این ماشین محرکی پیدا می کند
و هیچ حرکتی در این ماشین وجود ندارد که مثلا به دخالت مستقیم انسان حاصل شود
همان جمله معروف برای هر معلولی علتی است
خب پشت این دستگاه خودکار تدبیر انسان قرار دارد و انسان این دستگاه ماشین را طوری اختراع کرده که همه به هم وابسته هستند

حال ایا پشت این قوانین پیچیده طبیعت ایا خردی قرار ندارد ؟
و می شود گفت اینها خود بخودی اینقدر دقیق حاصل شده اند ؟

نگار حنفی زاده;1026760 نوشت:
چرا بعضی از دانشمندان پس از کسب علم فراوان در نهایت به خدا می‌رسند ولی بعضی دیگر در نقطه مقابل قرار گرفته و بی دین و لائیک میشوند

سلام
برای اینکه دانشمند شدن ربطی به با خدا بودن یا بی خدا بودن نداره.
مثلا یه شیمی دان هیچ وقت به فکر با خدا شدن یا بی خدا شدن از طریق شیمی نیست. چون شیمی علم عمیقی نیست که بخواد در این مورد حرف بزنه، و همینطور علومی نظیر زیست شناسی و ...
البته این علوم ممکنه با دین های موجود متضاد باشه( که اونم الحمدالله رب العالمین همیشه در تفسیر بازه) ولی هیچ کدوم وجود خالق رو نمی‌کنه.
در مورد فیزیک نظری اما فرق داره، میشه تقریبا مطمعن بود که نظریات علمی وجود خالق رو تایید میکنن.

نگار حنفی زاده;1026760 نوشت:
چرا بعضی از دانشمندان پس از کسب علم فراوان در نهایت به خدا می‌رسند ولی بعضی دیگر در نقطه مقابل قرار گرفته و بی دین و لائیک میشوند

با سلام

این امارو من از سایت ویکی پدیا نقل میکنم :

تا سال 2015 از 881 برنده جایزه نوبل تنها 7 درصد برندگان آتئیست و یا آگنوستیک و خدا ناباور بودند و 65 درصد مسیحی و 21 درصد یهودی و مابقی مسلمان و . . .

با سلام

**گلشن**;1027159 نوشت:
ایا با خودشان فکر نمی کنند چه کسی و چه چیزی پشت این قوانین دقیق قرار گرفته ؟

قطعا فکر میکنند. ولی مساله این است که وقتی چیزی را نمیدانند می پذیرند که نمی دانند. (البته به مرور انسان متوجه شد که هر سوالی هم لزوما سوال خوبی نیست!) اینکه ما چیزی را ندانستیم عاقلانه است که آن را با جوابهای موهوم جایگزین کنیم یا اینکه تا اطلاع ثانوی بگوییم نمیدانیم؟

**گلشن**;1027159 نوشت:
واگر صد درصد مطمئن هستند که هرگز به نقطه کور نمی رسند چگونه به این اطمینان رسیده اند ؟

مساله دقیقا نوع جهانبینی است. در جهانبینی علمی شما اطمینان صددرصدی ندارید. و البته این موضوع که به شکل نقص نسبی علم تجربی از آن یاد میشود دقیقا نقطه قوت جهان بینی علمی است که همواره آن را پویا نگه میدارد.
در دیدگاه علمی شما همواره سعی میکنید دانسته های قبلی را به چالش بکشید تا آنها را با تئوری های کامل تر که توضیح بهتر و درست تری نسبت به قبلی میدهند جایگزین کنید. این دیدگاه دینی است که جواب همه سوالها را به طور کامل دارد! و عملا هیچ سوال بی جوابی ندارد!
همانگونه که دوست عزیز توضیح دادند:

hos8sein;1027171 نوشت:
اگر منظور شما از قوانین، قوانین علمی است، این قوانین بیان و پیشبینی مشاهدات و الگوهای مکرر است. قوانین علمی ماهیت مطلق و خاصی ندارند و صرفا نشانه هایی هستند که انسان ها برای درک بهتر خودشان از جهان از آن قوانین استفاده می کنند.
شاید الگوها و قوانین کامل تری وجود داشته باشند و شاید قوانین در جهانی دیگر اصلا به کل اشتباه باشند.

**گلشن**;1027177 نوشت:
حال ایا پشت این قوانین پیچیده طبیعت ایا خردی قرار ندارد ؟
و می شود گفت اینها خود بخودی اینقدر دقیق حاصل شده اند ؟

اشکال کار این است که جواب ا ین سوالات را خدا پر نمیکند! چرا که بلافاصله شما باید بپرسید علت خدا چه میشود؟! بالاخره چه تفاوتی میکند شما قبول کنید خدا خودبخودی وجود دارد یا اینکه کلیت این جهان خودبخودی وجود دارد؟
البته الهیون با تعریف واجب سعی میکنند که بین این دو تفاوت قائل باشند که اشکالات خودش را دارد که موضوع تاپیک نیست

**گلشن**;1027177 نوشت:
سلام

منظورموبا یک مثال توضیح می دهم
ببینید یک ماشین مثلا بنز در نظر بگیرید
هرکس به داخل این ماشین نگاه کند برای هرحرکت این ماشین محرکی پیدا می کند
و هیچ حرکتی در این ماشین وجود ندارد که مثلا به دخالت مستقیم انسان حاصل شود
همان جمله معروف برای هر معلولی علتی است
خب پشت این دستگاه خودکار تدبیر انسان قرار دارد و انسان این دستگاه ماشین را طوری اختراع کرده که همه به هم وابسته هستند

حال ایا پشت این قوانین پیچیده طبیعت ایا خردی قرار ندارد ؟
و می شود گفت اینها خود بخودی اینقدر دقیق حاصل شده اند ؟


علیت ساختار محکمی داره که کاربرد داره، از زندگی روزمره تا علوم که توضیح میده وجود پدیده ای معلول علتی است.
.
اما علیت به خودی خود کاری به خدا ندارد. مفروضات فلسفی ای از قبیل متنهایی درنظر گرفتن علل (به خاطر ممکن نبودن تسلسل علل) و رسیدن به انتهای علل و نامگذاری آن به عنوان خدا و علت العلل.
لذا اینگونه است که شما از مثال اتومبیل بنز به علت العلل رسیدید و نامش خدا نهادید و اثباتش کردید! بدون بررسی سلسله علت ها و بدون در نظر گرفتن اینکه علت های موجود، در چهارچوب چهان مادی جاری ما هستند پس علت العلل مداخله گر در این جهان که قانون علیت در آن مشاهده میشه هم نیاز به علتی برای وجود نیاز دارد.
.
ابوالفضل;1027210 نوشت:
با سلام

این امارو من از سایت ویکی پدیا نقل میکنم :

تا سال 2015 از 881 برنده جایزه نوبل تنها 7 درصد برندگان آتئیست و یا آگنوستیک و خدا ناباور بودند و 65 درصد مسیحی و 21 درصد یهودی و مابقی مسلمان و . . .


سلام
شما صحبت از برندگان نوبل کردید، پیشنهاد میکنم ویدئوی جناب نیل تایسون رو ببینید.
https://www.youtube.com/watch?v=1b-DDRKjbFw
البته این صرفا یه نقل قول از دکتر تایسونه (بر اساس منبعی که ایشون داشته)
به نظر من نکته مهم تر از ارائه این چنین آماری اینه که شما در روش علمی کاری به باورتان ندارید و اینکه باور چه نظری راجع به موضوع علمی داره رو میزارید کنار. حالا شما مسلمانید یا مسیحی یا یهودی یا هر دین دیگری.
جمع بندی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پرسش: چرا بعضی از دانشمندان پس از کسب علم فراوان در نهایت به خدا می‌رسند ولی بعضی دیگر در نقطه مقابل قرار گرفته و بی دین و لائیک میشوند.   پاسخ: پذیرش یا عدم پذیرش یک عقیده یا دیدگاه، وابسته به مولفه های متعددی است. برخی از این عوامل، عوامل روانی است و برخی، اجتماعی و برخی دیگر، علمی و از سنخ نظری است. خواه متعلق این پذیرش یا انکار، از سنخ باور دینی باشد یا غیر دینی. البته این مسئله وقتی متعلقش از سنخ باور دینی و اعتقاد به یک امر متافیزیکی میشود بیشتر است. از جمله این عوامل میتوان به این موارد اشاره کرد: تعصب، حب و بغض، میل به باقی ماندن بر برداشت و فهم قبلی و سخت بودن تغییر،  جایگاه اجتماعی،  نگرش مردم و جامعه علمی و عوام به انسان، ترس از قضاوت و برخورد دیگران، ترس از لوازم پذیرش یک دیدگاه، مشکلات نظری و پیش فرضهای فکری اینها از جمله مهمترین عواملی بود که در پذیرش یک باور جدید یا قبول باور قدیمی و انکار باور جدید، تاثیر دارد. قرآن کریم نیز به برخی از این امور اشاره دارد: نخست. محیط: یكی از عوامل مهم دین گریزی، محیط خانوادگی، كاری، اجتماعی و فرهنگی می تواند باشد. نشانگر این تأثیر و تأثر، پیدایش و رشد دین گریزی در برخی محیط ها و كاهش آن در دیگر محیط ها است. دین گریزان بیشتر به خانواده ها، دانشكده ها و… خاصی وابسته هستند؛ به گونه ای كه شماری ازآنها اگر در محیط های متفاوتی قرار گیرند در شمار دین گریزان قرار نمی گیرند. چنان كه محیط ناسالم در این دین گریزی تأثیرگذار است؛ در برنتافتن دین نیز بسیار نقش آفرین است. برای نمونه در برخی از آیات، وابستگی به باورها و عادات پیشینیان عامل اصلی نپذیرفتن دین شمرده شده است. در تعدادی از این آیات، نقش محیط در گریز از رفتارها و مناسك مطلوب دین دیده می شود. كافران كه در محیط فرهنگی و اجتماعی خاصی زیسته اند و آداب و رسوم خاصی یافته اند در برابر فراخوان پیامبران از باورها و عادت های پیشینیان خود سخن می گویند: «و إذا قیل لهم اتّبعوا ماأنزل الله قالوا بل نتّبع ما ألفینا علیه آباءنا» (1 )   دوم. دوستان و مربیان عامل دیگر دین گریزی، دوستان، مربیان و همراهان انسان هستند. نظر سنجی ها از تأثیر شگرف دوستان بر یكدیگر، مربیان بر دانش آموزان و كاهش اعتماد فرزندان به والدین و حرف شنوی از ایشان حكایت دارد. از سویی درصد زیادی از والدین به نوعی فرزندان خویش را ناسازگار می خوانند. و از سویی دیگر نوجوانان به رفتارها و باورهای والدین خرده می گیرند و حاضر به پیروی از ایشان نیستند. قوم موسی بیشتر تحت تأثیر سامری قرار گرفتند و از دین موسی گریختند(2). در آخرت نیز دوزخیان عذر به درگاه خدا می برند و دوستان ناشایست را عامل دین گریزی خود معرفی می كنند: «یا ویلتی لیتنی لم أتّخذ فلاناً خلیلاً» (3): اى واى كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم. چنان كه دوستان و مربیان در گریزان ساختن دینداران از دین خویش سهم دارند در پذیرا نشدن ایشان دین حق را نیز نقش آفرین هستند. برای نمونه فرزند نوح(علیه السلام) تحت تأثیر محیط و دوستان از دین گریخت و از شمار خاندان و نجات یافتگان بیرون رفت(4). شماری از كافران با الگوگیری از بزرگان خود به دین گریزی كشانده شدند: «اتّخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون الله» (5):اينان دانشمندان و راهبان خود را به جاى خدا به الوهيت گرفتند. «وقالوا ربّنا إنّا أطعنا سادتنا و كبرائنا فأضلّونا السبیلا» (6):و مى‏ گويند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند.   سوم. فشار و خشونت یكی از عوامل مهم آسیب های اجتماعی اجبار و اكراه بر انجام برخی رفتارها و كردارها بوده و هست. اجبار، خشونت و سخت گیری پیامدهای بسیار ناگواری دارد كه لج بازی، پنهان كاری، دروغ و انتقام، تنها بخشی از نتایج سوء این عامل هستند. دین گریزی و جبهه گرفتن در برابر دین و پذیرش دین نیز چونان دیگر آسیب های اجتماعی از این عامل بی بهره نمانده است. خشونت هایی كه به نام دین انجام می گیرد و الزام هایی كه در جهت دین آوری صورت می پذیرد گروهی را در صف دین گریزان آورده است و در نگاه ایشان تصویر دین، تصویری خشن و همراه با فشار، تهدید و ارعاب می گردد. بسیاری از كودكان در دوران نوجوانی وجوانی، تهدید و گاه تنبیه والدین به انجام فرائض و ترك برخی رفتارها را شاهد بوده اند، و در محیط تحصیلی كاستن از نمره انضباط، تحقیر و تهدید را تحمل كرده و به اجبار در نماز جماعت و دیگر مراسم دینی شركت كرده اند، و سپس در محیط كار و فعالیت به نام دین، بست و بندهای بسیار را تجربه می كنند. در نظرگاه قرآن نیز مهربانی، خویشتن داری و آسان گیری بر مردم، عامل جذب آنان، و سخت گیری و فشار، عامل گریز از دین معرفی شده است: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم» (7):پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى ‏شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه با این نگاه، قرآن از پیامبران، نرم گویی با سردمداران كفر و فساد را می طلبد و ایشان را از درشت گویی باز می دارد: «فقولا له قولاً لیناً لعلّه یتذكّر أو یخشی» (8):و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد.   چهارم. شک و تردید یکی دیگر از عوامل دین گریزی شک و تردید نسبت به آموزه ها و سنت های دینی است. این عامل در عصر جدید که دوران گرداب های سهمگین شک و تردید است بسیار بیشتر از گذشته جلوه می کند. گرداب شک و تردید چنان گسترده و فراگیر است که هیچ آموزه ای از آن بی نصیب نمانده است. انسان امروز به تمامی باورها و اعتقادات و مناسک پیشینیان به دیده شک و تردید می نگرد، او تفاوتی میان معارف مقدس و نامقدس نمی بیند و شک و تردید خویش را در تمام حوزه ها می گستراند. این شک و تردیدها وقتی در قالب پرسش درآیند و جواب شایسته گیرند بسیار خجسته و ارزشمند می نمایند و دینداری را مستحکم می سازند، اما وقتی پرسشی نشوند یا پاسخ بایسته نگیرند بسیار ویرانگر می شوند؛ به ویژه آن گاه که پرسشگر، دین را نابردبار در برابر پرسش های خود ببیند. این شکاکیت، سابقه دیرین در میان اقوام مختلف دارد. چنانکه بنی اسرائیل در مورد دین و اموزه های دینی همواره با شک و تردید برخورد میکردند: «إنّهم لفی شکّ منه مریب» (9): بى گمان آنان در باره آن در شكى بهتان‏ آميزند. قوم عاد در حقانیت دین هود شک و تردید داشتند و خواستار نشانه بودند و بدون نشانه پذیرای دین نمی شدند و از خدایان خویش دست برنمی داشتند: «یا هود ما جئتنا ببینة و ما نحن بتارکی آلهتنا عن قولک و ما نحن لک بمؤمنین» (10)   پنجم. ناسازگارنمایی با علم در نگاه عده ای علم و دین ناسازگار با یکدیگرند و تلاش های فراوانی که در راستای آشتی این دو انجام شده ناکام است. دین نظریات نوآمد علمی را بر نمی تابد. چنان که تصور اینکه یک نفر هم دیندار باشد وهم دانشمند، امکان پذیر نیست. استیون وینبرگ، فیزیک دان، به عنوان نماینده برجسته این گروه می گوید: «هر چه علم، عمیق تر به سرشت اشیاء نگاه کند کمتر به نظر می رسد جهان نشانی از یک خدای «علاقه مند» را در برداشته باشد». یکی از نمونه های برجسته ناسازگاری علم و دین، نظریه تکامل داروین است. این نظریه با آنچه ادیان به عنوان هدفداری جهان مطرح می کنند کاملاً در ناسازگاری است. همچنان که ناسازگار دیدن دین با علم از عوامل مهم دین گریزی است؛ تهی دیدن دین از علم و بی ثمر بودن آن نیز از عوامل دین گریزی شناخته می شود. برای نمونه کافران از آن جهت از اسلام می گریختند که قرآن را اساطیر می شناختند، و از علم تهی می دانستند. درنگاه آنها اساطیر از واقعیت تهی است و ثمره ای جز سرگرمی ندارد، اما علم فواید بسیار دارد و انسان را در رسیدن به خواسته ها و آرزوها یاری می کند: «يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ» (11): كسانى كه كفر ورزيدند مى‏ گويند اين [كتاب] چيزى جز افسانه ‏هاى پيشينيان نيست   ششم. ناسازگارنمایی با عقل وقتی گروهی دینی را پذیرا می شوند انتظار ناسازگاری آن دین با خرد را ندارند که اگر چنین تنشی میان عقل و دین رخ نماید آنها از دین به سود عقل چشم می پوشند. برخی از دین گریزی ها در میان جوانان و دیگر اقشار جامعه از سر ناسازگار دیدن دین با عقل است. عده ای در جهان اسلام، شبیه خوانی، تعزیه خوانی، معجزات، شیطان، جنّ، تفاوت مرد و زن در دیه، ارث و… را بر نمی تابند و آنها را با عقل ناسازگار می خوانند، چنان که در میان مسیحیان نیز شماری تثلیث، رخدادهای زمان تولد مسیح، عشاء ربّانی و تأثیر قطعه نانی تبرّک شده و جرعه ای شراب در خوشبختی را که از باورهای مسیحیان است با عقل ناسازگار می شناسند و برخی یهودیان نیز بی بندوباری سلیمان، کشتی گرفتن یعقوب با خدا، فریاد و فغان ایوب و هوسرانی داود را ـ آن گونه که تورات می گوید ـ با خرد ناسازگار می شناسند.   هفتم. خواسته های نفسانی عده ای دین را بر نمی تابند؛ از آن جهت که آموزه های پیامبران با بی بند وباری و ولنگاری ایشان ناهمخوان است و بر زیاده خواهی ها و آزادی های جنسی ایشان قید و بند می زند: «وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ» (12): و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت‏ سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه ‏هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد. این گروه دین را بر نمی تابند و هوای نفس را معبود خود قرار می دهند: «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلً»:(13): آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى آيا [مى‏ توانى] ضامن او باشی.   اینها برخی از مهمترین عواملی بود که در منابع دینی و قران کریم به عنوان مولفه ها و عوامل بازدارنده از دینداری و پذیرش باورهای دینی و دعوت انبیاء مطرح شده است. اما تشخیص اینکه در هر فرد خداباور کدام یک از این موانع وجود ندارد یا اینکه در هر فرد منکر کدام عامل، مانع از پذیرش دین و باورهای دینی شده است، مسئله ای است که جز با احاطه علمی بر روان همان فرد امکان پذیر نیست و گاهی خود فرد نیز از عامل اصلی پذیرش یا عدم پذیرش این باورها آگاهی کامل را ندارد.   پی نوشتها: 1. انبیاء، آیه۵۳ 2. سوره طه، آیات ۸۵ـ۸۸ 3. سوره فرقان، آیه۲۸ 4. سوره هود، آیه۴۶ 5. سوره توبه، آیه۳۱ 6. سوره احزاب، آیه۶۷ 7. سوره آل عمران، آیه۱۵۹ 8. سوره طه، آیه۴۴ 9. سوره هود، آیه110 10. سوره هود، آیه53 11. سوره انعام، آیه25 12. سوره بقره، آیه78 13. سوره فرقان، آیه43          
موضوع قفل شده است