علت ترس از مرگ

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت ترس از مرگ

مهمترين علت ترس از مرگ رامی توان چند چيز دانست‏كه عبارتنداز:
1- تعلق داشتن به دنيا: كسى كه خود را وابسته به دنيا مى‏بيند و خود را دل سپرده و دلباخته دنيا مى‏داند هرگز حاضر نيست ازاسباب تعلق تعلقات خود دل بردارد و چون مرگ را روز جدايى از تعلقات مى‏داند به شدت از آن مى‏ترسد كه اين ترس به اعتبار سببش يعنى دلبستگى‏به تعلقات بسيار مذموم مى‏باشد.
2- عقاب و عذاب بعد از مرگ: گاهى انسان‏دل را به دنيا نبسته است ولى از مرگ هم مى‏ترسد چون بر اثر گناه خود را از عذاب الهى و خشم او ايمن نمى‏دارد اين ترس بسيار ممدوح است زيراهميشه انسان را به ياد مرگ مى‏اندازد و ياد مرگ هم آثار بسيار مفيدى براى روح دارد.
حضرت على (ع) مى‏فرمايند: (من صور الموت بين عينيه هان امرالدنيا عليه )هركس مرگ را بين دو چشمش تصور كند امر دنيا بر او سبك مى‏گردد و دنيا را به هيچ مى‏انگارد»(1)
فقط يك شرط مهم دارد و آن اين است كه ترس نبايد آن قدر بر وجود انسان غلبه كند كه او را از رحمت‏خداوند تعالى مأيوس سازد زيرا گناه هر چند بزرگ باشد رحمت خدا بزرگترو وسيع‏تر است اين ترس بايد در حدى باشد كه به تقواى انسان بيفزايد واو را از گناهان بپرهيزاند. آباد ساختن آخرت با عمال صالح و استغفار در پيشگاه‏خداوند براى راه از بين بردن ترس از مرگ است.
انسان اگر همیشه خود رادرپیشگاه خدا بداند ومرگ را نه نیست و نابودی که کمال انسان بداند واین دنیا را گذرگاه بداند وخود رامسافری دراین گذرگاه هرگز دل به این دنیا نمی بندد ودر اینچنین حالتی است که با دلی آرام و قلبی مطمین به استقبال مرگ می رود واین چنین مرگی نه تنها ترس ندارد که انسان به استقبالش می رود
پى‏نوشت:‏
(1) (الغرر والدرر باب الموت به نقل ازسرالاسرأر على سعادت ج 2 ص 160 روايت 11)

طاها;1679 نوشت:
مهمترين علت ترس از مرگ رامی توان چند چيز دانست‏كه عبارتنداز:
1- تعلق داشتن به دنيا: كسى كه خود را وابسته به دنيا مى‏بيند و خود را دل سپرده و دلباخته دنيا مى‏داند هرگز حاضر نيست ازاسباب تعلق تعلقات خود دل بردارد و چون مرگ را روز جدايى از تعلقات مى‏داند به شدت از آن مى‏ترسد كه اين ترس به اعتبار سببش يعنى دلبستگى‏به تعلقات بسيار مذموم مى‏باشد.
2- عقاب و عذاب بعد از مرگ: گاهى انسان‏دل را به دنيا نبسته است ولى از مرگ هم مى‏ترسد چون بر اثر گناه خود را از عذاب الهى و خشم او ايمن نمى‏دارد اين ترس بسيار ممدوح است زيراهميشه انسان را به ياد مرگ مى‏اندازد و ياد مرگ هم آثار بسيار مفيدى براى روح دارد.
حضرت على (ع) مى‏فرمايند: (من صور الموت بين عينيه هان امرالدنيا عليه )هركس مرگ را بين دو چشمش تصور كند امر دنيا بر او سبك مى‏گردد و دنيا را به هيچ مى‏انگارد»(1)
فقط يك شرط مهم دارد و آن اين است كه ترس نبايد آن قدر بر وجود انسان غلبه كند كه او را از رحمت‏خداوند تعالى مأيوس سازد زيرا گناه هر چند بزرگ باشد رحمت خدا بزرگترو وسيع‏تر است اين ترس بايد در حدى باشد كه به تقواى انسان بيفزايد واو را از گناهان بپرهيزاند. آباد ساختن آخرت با عمال صالح و استغفار در پيشگاه‏خداوند براى راه از بين بردن ترس از مرگ است.
انسان اگر همیشه خود رادرپیشگاه خدا بداند ومرگ را نه نیست و نابودی که کمال انسان بداند واین دنیا را گذرگاه بداند وخود رامسافری دراین گذرگاه هرگز دل به این دنیا نمی بندد ودر اینچنین حالتی است که با دلی آرام و قلبی مطمین به استقبال مرگ می رود واین چنین مرگی نه تنها ترس ندارد که انسان به استقبالش می رود
پى‏نوشت:‏
(1) (الغرر والدرر باب الموت به نقل ازسرالاسرأر على سعادت ج 2 ص 160 روايت 11)

باسلام وعرض ادب
بله ...اساسا يکي از عوامل مهم ترس از خروج از دنيا ، وابستگي انسان به دنيا وتعلقات دنيايي است.
وقتي بيشتر از اينکه به فکر عمل و آباداني آخرت باشيم، فقط عمر را در کار خوشگذراني دنيا سپري کنيم، مرگ براي ما هراسناک، نگران کننده، تلخ و پر از ناکامي خواهد بود.
چنانچه از امام مجتبي(ع) پرسيدند: يا بن رسولالله ما بالنا نکرهالموت و لانحبّه؟!
چرا ما از مرگ اکراه داريم و آن را دوست نداريم؟
فرمود: لانّکم اخربتم آخرتکم و عمرتم الدّنيا فانتم تکرهون النّقلة من العمران الي الخراب؛
براي اينکه شما آخرتتان را ويران و دنيايتان را آباد کرديد، پس شما از جابه‎جا شدن از آباداني به خرابي اکراه داريد.
حال آيا براي افرادي که چنين در دنيا تلاش کرده اند ودنيا را براي دنيا خواسته اند، و دنياي خود را آباد کرده اند ولحظه اي هم ياد مرگ نبوده اند، ترس از شب اول قبر چيز بعيدي است ؟؟؟؟
التماس دعا

سلام

به نظر من همیشه هم اینجوری نیست

یعنی واقعا کسایی که این دو تا ویژگی رو ندارن از مرگ نمیترسن؟

غیر ممکنه!!!!!!!!!!!!

به نظر من یکی از علتاش اینه که ادما فقط یه بار اینو امتحان میکنن و مهمتر اینکه هیچ خبری،داستانی و یا روایتی از گذشتگان ندارن

التماس دعا

سلام و درود:Gol:

دلیل ترس ما ندانستن و عدم آگاهی است !!!

یاعلی

"انسان اگر همیشه خود رادرپیشگاه خدا بداند ومرگ را نه نیست و نابودی که کمال انسان بداند واین دنیا را گذرگاه بداند وخود رامسافری دراین گذرگاه هرگز دل به این دنیا نمی بندد ودر اینچنین حالتی است که با دلی آرام و قلبی مطمین به استقبال مرگ می رود واین چنین مرگی نه تنها ترس ندارد که انسان به استقبالش می رود"
اگه بتونیم این را عملا در رفتار و کردارمان نمایان کنیم ارزش دارد.

دلیل ترس ما از مرگ اینه که نمیشود به اعمالمان اطمینان و اعتماد کرد و اینکه آیا مورد قبول خداوند واقع میشوند یا اینکه اعمال ما ؟؟ برا همین میترسیم

ماریا;46633 نوشت:
دلیل ترس ما از مرگ اینه که نمیشود به اعمالمان اطمینان و اعتماد کرد و اینکه آیا مورد قبول خداوند واقع میشوند یا اینکه اعمال ما ؟؟ برا همین میترسیم

سلام و درود:Gol:

اگر به رحمت و مغفرت خداوند اطمینان داشته باشیم چه؟

آیا این اطمینان برای نترسیدن کافی است؟

یا علی

مشکل ما اعتماد به خدا نیست.
به کشته های خودمان است مگر نه این است که هرکسی درو میکند آنچه را که کاشته؟
البته از خدا باید خواست که بتوانیم در راه رضایش قدم برداریم و به حال خودمان ما را وانگذارد که گمراه خواهیم شد.
خدایا بر ما رحم کن و از ما به حق پاکان درگاهت درگذر .

[=&quot]بسم الله الرحمان الرحیم
[/]

[=&quot]با سلام و درود بر همه دوستان[/]



[=&quot]با وجود جوابهای خوبی که توسط کارشناسان و دوستان داده شد بیان نکاتی از تفسیر نمونه را خالی از لطف نمی بینم[/][=&quot].
بيشتر مردم از مرگ مى ‏ترسند و وحشت دارند و پس از تحليل و بررسى مى ‏بينيم كه ريشه اين ترس را يكى از دو چيز تشكيل مى ‏دهد:
[/]


[=&quot] 1- بسيارى از مردم مرگ را به معنى فنا و نيستى و نابودى تفسير مى ‏كنند و بديهى است كه انسان از فنا و نيستى وحشت دارد، اگر انسان مرگ را به اين معنى تفسير كند حتما از آن گريزان خواهد بود، و لذا حتى در بهترين حالات زندگى و در اوج پيروزى فكر اين مطلب كه روزى اين زندگى پايان مى‏يابد، شهد زندگى را در كام آنان زهر مى ‏كند، و هميشه از اين نظر نگرانند. [/]

[=&quot] 2- افرادى كه مرگ را پايان زندگى نمى ‏دانند و مقدمه‏ اى براى زندگى در سرايى وسيعتر و عاليتر مى ‏بينند به خاطر اعمال خود و خلافكاريها از مرگ وحشت دارند، زيرا مرگ را آغاز رسيدن به نتائج شوم اعمال خود مى ‏بينند، بنا بر اين براى فرار از محاسبه الهى و كيفر اعمال، ميل دارند هر چه بيشتر مرگ را به عقب بيندازند، آيه بالا اشاره به دسته دوم مى ‏كند[/][=&quot].(تفسير نمونه، ج‏1، ص: 359)[/]


[=&quot]موفق باشید[/]


سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
راستش چون باید قیافه آدم جدی ها رو بگیرم
اساسا
ما آدم ها هم یه جورایی معنوی می ترسیم هم مادی
خوب کدوم رو اول بگم ؟:Gig:
آهان معنوی
گاهی از خودمون می پرسیم خدا هست بله باید موجودی برتر از همه این کائنات باشه
خوب آیا عقوبتی هم هست بازم بله چرا چون نمیشه هر کاری کرد اون طوری حقوق دیگران ضایع میشه
آهان گیر همین جاست حقوق دیگران
اجازه هست باز دو شاخه بکنمش یکی حق خدا و دیگری حق مردم
خوب خدا که تمام فرامین رو داده چه حق خودش چه بنده اش اما حق مردم رو اصلا نمیگذره
ساده ترین حق مردم
لابد تا حالا توی آپارتمان خونه اقوام مهمونی رفتین یا شاید خودتون آپارتمان نشین باشید اگه طبقه بالا باشید و سر وصدا کنید و طرف مقابل ناراحت بشه شما باید پاسخگو باشید
چون خدا خودش گفته از پر کاه نخواهد گذشت
حق خودش ساده ترینش نماز خوندنه چقدر پابندش هستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(که اگه باشیم خود خدا میگه بقیه چیزها درست میشه)
خوب مادی
یه عمر تلاش کردی خونه خریدی تازه قستش تموم شده یه ماشین خریدی
عروسی خودت یا اصلا بچه هاته چی شده باید بزاری و بری خوب برات ترس میاره
باید اونچه جمع کردی بزاری و بری
ما میترسیم چون خودمون قبلا به حساب خودمون نرسیدیم خدا میگه به حسابتون برسید قبلا از این که به حساب شما رسیدگی شود

اهورانی;137694 نوشت:
لابد تا حالا توی آپارتمان خونه اقوام مهمونی رفتین یا شاید خودتون آپارتمان نشین باشید اگه طبقه بالا باشید و سر وصدا کنید و طرف مقابل ناراحت بشه شما باید پاسخگو باشید

سلام

کسی اگر از همسایه اش ناراضی بود باید بره!!

مگه حکمش این نیست؟:Gol:

با سلام وعرض ادب
بی مقدمه وارد بحث شده ام
ترس ریشه اش فقدانه, می خواد جدایی از آمال دنیایی باشه ؛می خواد عدم رعایت اصول وارزشهای اللهی باشه, می خواد عدم اعتماد به اعمال باشه؛می خواد و.....می خواد و.....باشه؟
این ها علت تامه نیستند.چون اگه اینا بودند؛ بزرگان دین ما این همه «اللهی اشکو الیک...»را مطرح
نمی کردند چونکه هیچ کدوم از موارد مذکور درباره اونا صدق نمی کنه؟پس چرا اشکو الیک..؟
بنظرم گیر ترس ما جای دیگه باشه؟ بگردیم اونجا را پیدا کنیم وتلنگرش بزنیم ؟:Sham:

سلام

شاید

علت اش ترس از پیش رو شدن با واقعیت ها باشد
و همین طور آینده
و نا شناخته ها:Gol:

ماازروبروشدن باآنچه خود کرده ایم میترسیم

طاها;1679 نوشت:
مهمترين علت ترس از مرگ رامی توان چند چيز دانست‏كه عبارتنداز:

سلام
خوب بود جهل را نیز به آن اضافه می فرمودید
موفق باشید

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلامد هنگام رسیدن سلام
دست شما درد نکنه
ام کا 1369 این همون سفارش پیامبر بود که حضرت علی گفت فکر کردم به همسایه ارث میرسه
درست یادم نیست کی به کی سفارش کرده:Gig:
اما حق همسایه داری این رو نمیگه میشه مردم آزاری و خدا از حق مردم نمیگذره

با سلام و تشکر:Gol:

اضافه کنم به نکاتی که دوستان عزیز و کارشناسان محترم گفتند:

دلایل واقعی ترس انسان از مرگ:

1. ترس دیرهنگام: وقتی از چیزهایی که باید بترسی و پرهیز کنی غافل شدی، گرفتار ترسی می شوی که در حقیقت ترسناک نیست، بلکه حقیقتش به تمامه نوید و ورود به حیات طیبه است. بعبارتی عدم تدبیر شرایط آینده، خوف و ترس طبیعی را قبل از ورود به شرایط جدید به ارمغان می آورد. چنانکه آیه شریفه سوره حشر می فرماید: "یا ایهاالذین آمنوااتقواالله ولتنظر نفس ما قدمت لغد واتقواالله ان الله خبیر بما تعملون؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا داريد؛ و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا[ى خود] از پيش چه فرستاده است؛ و [باز] از خدا بترسيد. در حقيقت، خدا به آنچه مى‏كنيد آگاه است."

2. فقدان مستمسک نجاتبخش: ضلالت و گمراهی از مسیر قرآن و اهل بیت (ع) که نوید نجات و سعادت واقعی از سوی مرید و مراد ما نبی مکرم اسلام (ص) است، نتیجه ای جز غرق شدن در غرقاب خطوات "عدوٌ مبین" شیطان و نفس نخواهد داشت و کسی که در این گرداب افتد مستمسکی جز توجیه و فریب های شیطان ندارد، مستمسکی که گر چه در دنیا بکار آید اما در دیار آخرت، بازار و خریداری نخواهد داشت. نه راه پس دارند و نه راه پیش ...

به فرموده خداوند در آیه 65 الی 67 سوره یس: "الْيَوْمَ نخْتِمُ عَلى أَفْوَهِهِمْ وَ تُكلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كانُوا يَكْسِبُونَ؛(65) وَ لَوْ نَشاءُ لَطمَسنَا عَلى أَعْيُنهِمْ فَاستَبَقُوا الصرَط فَأَنى يُبْصِرُونَ‏؛(66) وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسخْنَهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ فَمَا استَطعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ‏؛(67)

امروز بر دهانهاى آنان مُهر مى‏نهيم، و دستهايشان با ما سخن مى‏گويند، و پاهايشان بدانچه فراهم مى‏ساختند گواهى مى‏دهند. و اگر بخواهيم، هرآينه فروغ از ديدگانشان مى‏گيريم تا در راه [كج‏] بر هم پيشى جويند؛ ولى [راه راست را] از كجا مى‏توانند ببينند؟ و اگر بخواهيم، هرآينه ايشان را در جاى خود مسخ مى‏كنيم [به گونه‏اى‏] كه نه بتوانند بروند و نه برگردند.

3. انس و قرابت با زینت های حیات دنیا:
کسانیکه در طول عمرشان، از یاد و ذکر خدا و حرکت در مسیر بندگی و تقرب حضرت حق و کسب نیکی ها و فضائل معنوی غافل بوده و بجای آن تمام همتشان در مسیر تأمین دنیا و مافیها، آن هم به جهت جلب رضایت نفس و خاطر اطرافیان و وابستگان بوده، در اواخر عمر، سرمایه عمرشان را ضایع و زائل شده می بینند و قبل از انکه جان از کالبدشان جدا شود دچار عذاب حسرت و به تبع ان ترس و خوف روحی از مرگ می شوند زیرا عملی که برایشان باقیات الصالحات اخروی شود و بدان واسطه به رحمت الهی امیدوار شوند در پرونده عملشان سراغ ندارند لذا دچار ناامیدی و ترس روانی می شوند. (گر چه به اطرافیان اظهار نکنند) چنانکه خداوند در آیه 46 سوره کهف می فرماید: "الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ الْبَقِيَت الصلِحَت خَيرٌ عِندَ رَبِّك ثَوَاباً وَ خَيرٌ أَمَلاً؛ مال و پسران زيور زندگى دنيايند، و نيكيهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد [نيز] بهتر است."

موفق باشید ...:Gol:

همه دلایلی که گفته شد درست هستند. ولی همانطوری که یکی از کارشناس ها هم عنوان کردند به نظر من هم یکی از مهمترین دلایل ترس از مرگ نشناختن حقیقت مرگ است.خداوند در قرآن میفرماید: (كل نفس ذائقه الموت ). این آیه بسیار بسیار آیه با لطافتیست.هر کسی طعم مرگ را میچشد.دقت کنید این ما هستیم که طعم مرگ را میچشیم این ماهستیم که مرگ را می گذاریم روی زبان و مزه اش را میچشیم .این ما هستیم که مرگ می خوریم نه اینکه مرگ ما را بخورد .ما با مرگ به نیستی نمی رسیم. در واقع ما با آنچه که اسمش را گذاشته اند مرگ به نیستی پایان داده و آن را بی معنا میکنیم.
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید*****در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید*****کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید******* که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان*****چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا*******بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید********چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
خموشید خموشید خموشی دم مرگست***هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید____(مولانا)

موضوع قفل شده است