جمع بندی نمی توانم همسرم را در مسائل زناشوئی بپذیرم

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نمی توانم همسرم را در مسائل زناشوئی بپذیرم

سلام
بنده نزدیک 9 سال هست متاهل شدم
من از اول راضی به ازدواج نبودم،
خانواده همسرم چندین دفعه توسط افراد مختلف نظرم رو خواستن و من همچنان نظرم منفی بود
اما بقیه خانوادم موافق بودند و متاسفانه منم سکوت کردم ، چون احساس کردم سنم بالاست و سر بارم

انگار سرنوشت نظرش مثبت بود و این ازدواج سر اصرار شکل گرفت.
من همون چند روز بعد عقد حالم بد گرفته بود و مستقیما به همسرم گفتم هنوز که هیچی نشده جدا بشیم من نمیتونم.
اما ایشون چون قبلا یک طلاق داشتن در زندگیشون، گفتن هرگز همچین کاری نمیکنن، حتی اگر باهم نسازیم.
بخاطر حرف مردم بود که وجهه ی ایشون پیش مردم خراب نشود.

خلاصش من 9 سال از ازدواج من میگذره و من الان دو تا بچه دارم، اما هنوز نتونستم ایشون رو قبول کنم.
خونه داری و بچه داری رو یک پرستار و یک مستخدم هم میتونه انجام بده اما من در مسائل زناشویی مشکل دارم.
نتونستم از همون اول ایشون رو قبول کنم. هیچ حسی نسبت به ایشون ندارم و همیشه عذاب کشیدم.
ديگه این اواخر که خیلی کم آوردم به خودشون گفتم، اما برای ایشون مهم نبود.

ببخشید ولی ایشون وقتی نیازشون برطرف بشه ديگه به احساس من هیچ توجهی ندارن
بارها به همسرم گفتم من عذاب میکشم ، شما با یک خانم دیگه ازدواج کن یا صیغه کن.
من طلاق نمیخوام فقط منو با بچه هام به حال خودم بذار که زندگی کنم
اما ایشون میگن اگر پول اینکار رو داشتم حتما میرفتم.

الان این وضعیت اینقدر آزارم میده که فوق العاده عصبی شدم طوری که حوصله بچه هامو ندارم و باهاشون عصبی حرف میزنم و تنبیه شون میکنم
نمیکشم
بقران نمیکشم الان
چرا باید ظلم بشه در حق بچه هام و من مادر کاملا عصبی باشم.
چون ناراحتی من از جای دیگه است

بارها از ایشون خواستم برا طلاق اقدام کنیم
اما ایشون بخاطر بچه ها گفتن نه...
گفتم خوب پس مثل دو تا همخونه باشیم به من کار نگیر که عصبی بشم شما هم هر وقت تونستی ازدواج دوم یا موقت کن
من خودم میام رضایت میدم...
همسرم میگه باشه اما به نصف روز نمیکشه زیر حرفش می زنه، چون غریزه ی ایشون مهمتر از تعهدات اخلاقی ایشون است.
اصلا در این مسائل تحمل ندارن.

پارسال تحملم تموم شد اقدام کردم برا طلاق، ایشون هم موافقت کردند به شرطی که بازم با هم باشیم
و کسی متوجه طلاق ما نشه.
البته طلاق فقط یک سد بود برای اینکه ایشون دیگه زیر تعهدات خودش نزنه و نامحرم بشم به ایشون
اما تو مراحل اول طلاق گفتن برین مشاوره،
همسرم گفت اگر تونستی بدون مراجعه به مشاور کاغذ رو بگیری من میام امضا می کنم و گرنه من مشاوره نمیام
این شد که مشاوره ی ما هم نیومد و مراحل طلاق نیمه تمام ماند.........

الان من موندم و یک اعصاب داغون و بدون هیچ پشت و پناهی
اگر خانوادم حمایتم میکردن برا طلاق مشکلم کمتر بود اما طلاق من یعنی دعوا و مشاجره بین پدر و مادرم برای یک عمر

به خدا چند بار تا خودکشی رفتم اما برا بچه هام که تنها میشن منصرف شدم.
شما بگین من دیگه چکار کنم؟؟
مشکل از منه، قبول کردم.
راضی به ازدواج مجدد و موقت شدم حتی مهریه و جهازمو کامل بخشیدم، دیگه چکار کنم؟؟؟
من فقط یک سقف میخوام که با دو تا بچم زندگی کنم.
و میخوام همسرم بفهمه نمیکشم که اینقدر منو تحت فشار قرار نده
و تاوانش رو اعصاب ضعیف من با بچه هام پس نده

تشکر

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد شفیق

[TD][/TD]

رسانه;1025506 نوشت:
سلام
بنده نزدیک 9 سال هست متاهل شدم
من از اول راضی به ازدواج نبودم،
خانواده همسرم چندین دفعه توسط افراد مختلف نظرم رو خواستن و من همچنان نظرم منفی بود
اما بقیه خانوادم موافق بودند و متاسفانه منم سکوت کردم ، چون احساس کردم سنم بالاست و سر بارم


هوالمحبوب
خواهر محترم! با توجه به شرایطی که از وضع حال و زندگی خودتون توصیف کردین میشه فهمید که شرایط سختی و می گذرونید و احساس تنهایی اذیتتون می کنه. بالآخره دوست داشتن و خواستن همسر یکی از مهمترین فاکتور زندگی زناشویی است. ولی ازتون سپاسگزارم که برای حل مسألتون دنبال راه حل هستید و ان شاء الله که به راه حل مناسبی برسید.
بنده لازم می بینم مسأله شما رو از دو جهت مورد بررسی قرار بدهم:


  1. نداشتن علاقه به همسر:

  • شما گفتید که از همان ابتدا علاقه ای نداشتید ولی بالاخره تن به ازدواج دادید. کمی به عقب برگردید و به زمان تصمیم گیری خود فکر کنید احتمالا همان زمان بهترین تصمیم همین بوده که گرفته اید ولی بعد از ازدواج فکر این قضیه که از روی اجبار بوده مثل یک تابلو روی صورت خود آویزان کرده اید و هیچ چیزی از زندگی زناشویی را درک نکردید. شما در مورد همسر خود دچار لایه قضاوت هستید که از قضاوت های منفی ای است که همسران نسبت به هم پیدا می کنند و مخرب رابطه هاست.
شما این لایه قضاوت از همسر را دارید که این ازدواج اجباری است. مثل دفتری که وقتی جلوی نوک بینی خود می گیری فقط همان را می بینی و هیچ چیز دیگر از همسرت را نمی بینی. ویژگی های منفی ای را که در موردش فکر می کنی در این دفتر با خط بزرگ نوشته ای و همان را بزرگتر از خودش می بینی ولی خوبی ها هیچ به چشمان شما نمی آیند. منظورم این نیست که همسر شما ویژگی منفی ندارد بلکه منظورم این است که وقتی مداوم تکرار شود آن هم به شکل افراطی و اغراق آمیزش، چه تأثیری روی رابطه شما خواهد داشت.

  • مطلب دیگر اینکه همسر شما چه گناهی کرده که شما او را به اجبار انتخاب کرده اید ایشان یک شکست در زندگی را تجربه کرده اند و دنبال یک زندگی خوب بودند ولی شما به هر صورتی که بوده انتخاب کردید، تقصیر ایشان در این قضیه چیست؟ ایشان در این مسأله هم به اجبار انتخاب شما، مجبور به زندگی با این اوضاع و احوال هستند؛ که جای بسی دلسوزی دارد.

  • زندگی مشترک بدون محبت و ابراز آن بی معناست. مرد نياز دارد احساس كند دوستش دارند نه آن‌ كه تحملش مي‌كنند. همسر شما نیاز به توجه از سمت شما دارد تا بتواند به شما توجه کند. توجه کردن مستلزم سه رفتار است.

گشودگی: بدون دفاع و خصومت و دستوردادن و مشت گره کردن و انگشت اتهام به سمت او داشتن است.

پذیرش: آغوش باز برای بغل کردن تفاوت هاست.

کنجکاوی: یعنی برای اینکه به او علاقه مند شوی باید نسبت به او کنجکاو شوی تا او را کشف کنی. هرآنچه درباره همسرتان فکر می کنی را فراموش کن و سعی کن بفهمی او واقعا کیست بدون اینکه فکر کنی مجبور شدی تا با او باشی. نقاشی ای که از همسرت در ذهنت کشیدی را پاک کن.

  • - در هر رابطه مشکل دار چهار راه حل وجود دارد:


  • جدایی: اگر جدا شوید شرایط فعلی زندگی تان بهتر می شود یا بدتر. به همه مسائل اقتصادی، فرزندان، سلامت روح و روان خود و فرزندتان، باور مذهبی فکر کنید. شرایط خود را بعد از طلاق بررسی کنید. مراقب باشید از چاله نیوفتید توی چاه !

وقتی در یک ارتباط زناشویی، مشکلات و تعارضاتی به وجود می آید، قطع آن رابطه و شروع یک زندگی جدید، دقیقا مثل این است که هدیه ای را که گرفته اید و می دانید چیست با هدیه دیگری که اصلا نمی دانید چیست، تعویض کنید! شاید در ابتدا این کار هیجان انگیز به نظر برسد، اما این احتمال نیز وجود دارد که چیزی به مراتب بدتر گیرتان بیاید!
یا اینکه همسر دوم گرفتن همسرتان چه مسائل مثبت و منفی به معنای واقعی برایتان خواهد داشت نه آن چیزی که شما می خواهید از شرّش خلاص شوید.
این ویژگی همسرتان قابل تحسین است که با پیشنهادهای شما مبنی بر ازدواج دوم این کار را نکردند این نشان از آن دارد که ایشان به زندگی به شما تمایل دارند. از کجا می دانید که گرفتن همسر دیگر باعث می شود مشکلات شما حل شود؟ بلکه مشکلاتی ممکن است پیش آید که بدتر از حالا باشد.


  • ماندن و تغییر دادن هر چیزی که می تواند تغییر کند. اگر ماندن را انتخاب کردید اولین گام عوض کردن هر چیزی است که می تواند به بهتر شدن رابطه کمک کند. شما نمی توانید اعمال همسرتان را کنترل کنید فقط خودتان را می توانید و اعمالی که شما را به سمت ارزش هایتان می رساند.

  • ماندن و پذیرش چیزهایی که نمی تواند تغییر کند. اگر به نتیجه رسیدید بمانید و چیزهایی هم تغییر نمی کند شما باید فضا را برای احساسات دردناک آماده کنید از این مرداب روانی بیرون بیایید و درد را تبدیل به رنج نکنید.

  • ماندن و رها کردن انجام اموری که اوضاع را وخیم تر می کند. خیلی وقت ها مردم رابطه مشکل دار را ادامه می دهند ولی نه برای بهبود تلاش می کنند و نه آن را می پذیرند. بیشتر دوست دارند نگران باشند و تا حد مرگ تجزیه و تحلیل کنند به دیگران گله و شکایت کنند و همسرشان را مقصر بدانند.

  • - در زندگی زناشویی روابط به صورت علیت حلقوی است یعنی فکر منفی همسر احساس منفی می دهد و رفتار منفی بروز می دهد و این رفتار منفی در همسر متقابل فکر و احساس و رفتار منفی را نیز ایجاد می کند و باعث می شود این منفی ها همینطور گسترش یابد و پیچیده تر شود. برای مثال وقتی شما فکر می کنید همسرتان را دوست ندارید و به اجبار با ایشان ازدواج کرده اید از تقاضای رابطه جنسی همسر که معمولا برای خانم امری خوشایند است احساس منفی در شما ایجاد می شود و رفتاری که بروز می دهید به همسرتان منفی است. این رفتار منفی باعث افکار و احساسات منفی و درنتیجه رفتار منفی نسبت به شما در همسر شما شود که این چرخه همینطور به صورت معیوب ادامه می یابد. بنابراین فکر شما می تواند سرسلسله این چرخه معیوب باشد.


  • بی علاقگی به همسر سبب کاهش صمیمیت و کمتر شدن گفت‌وگو‌ها و درد‌ دل‌های روزانه بین زن و شوهر.به گفته کارشناسان، وقتی زنی به همسرش بی‌علاقه می‌شود در او رفتارهای متفاوتی می‌بینیم مثلا دائما شوهر خود را مسخره می‌کند و از او ایراد می‌گیرد، غرور او را می‌شکند و در جمع به او بی‌احترامی می‌کند. زنان وقتی به شوهر خود بی‌علاقه می‌شوند، نمی‌توانند به نیاز‌های جنسی او پاسخ دهند و دائما دنبال بهانه‌ای برای دور شدن از همسر خود می‌گردند.


  • بهترين راه براي حل مشكل، ترتيب جلسات گفتگو در يك محيط آرام و صميمانه و بيان احساس است. جلسه بيان ‌احساس بدين صورت است كه زن و شوهر در روز مشخص و در يك ساعت مشخص و از قبل تعيين شده، در يك فضاي خلوت و آرام با همديگر در مورد اتفاقات هفته گذشته تا آن روز صحبت مي‌كنند. در اين جلسه فقط احساس خود را در مورد اتفاقات، برخوردها، حرف‌ها و رفتارهاي همديگر بيان مي‌كنند، هيچ نوع قضاوت و محاكمه و توجيه و ... در اين جلسه نبايد اتفاق بيفتد. فقط هر كدام از زوجين مي‌گويند كه از فلان اتفاق، فلان كار يا فلان برخورد شما احساس خوب يا احساس بدي داشتم. اين جلسه با گذشت زمان موجب مي‌شود تا زوجين از سلايق و علاقه‌ها و احساسات همديگر آشنا شوند و طبيعتاً كارهايي كه موجب ناراحتي همسرشان مي‌شود پرهيز و كارهايي كه موجب خوشحالي همسرشان مي‌شود را بيشتر انجام بدهند؛ بنابراين هيچ گونه انتقاد، سرزنش، ناراحتي، دعوا و پرخاشگري در اين جلسه ممنوع است و اگر به هر دليلي در آن موعد مشخص نتوانستيد جلسه را برگزار كنيد با توافق همديگر وقت ديگري را براي آن مشخص نماييد.


  • شما مسأله خودکشی خود را مطرح کرده اید که احتمال افسردگی در شما می رود که به نظر می رسد شما در اسرع وقت نیاز به یک درمانگر و حتی دارو دارید تا مسأله تان بررسی گردد و درمان حضوری شما شروع شود.

2. مسئله دومی که شما مطرح کرده اید مسئله زناشویی است که شما علاقه ای به آن ندارید که مهمترین دلیل آن می تواند همان علاقه نداشتن به همسرتان باشد این مسئله باعث می‌شود زن نتواند با لذت و به میل خود به سمت همسرش برود. رابطه جنسی صرفا نوعی وظیفه برای او تلقی شده و درد آور می‌شود و البته ممکن است مسائل دیگری در این رابطه باشد که شما بیان نکرده اید.

دلیل دیگر آن ممکن است نگرش منفی نسبت به مسائل جنسی باشد.
یکی دیگر از عوامل موثر در ایجاد بی میلی جنسی در زنان عوامل فیزیولوژیکی مانند پایین بودن سطح تستوسترون، ابتلا به بیماری هایی مثل سوءتغذیه، تیرویید، دیابت، تنگی عروق و همچنین استفاده از قرص های ضدبارداری، ضدافسردگی، ضدفشارخون و شیردهی است

توجه داشته باشید که شما به لحاظ شرعی موظف هستید نیازهای جنسی همسرتان را برآورده نمایید. حق جنسى هيچ‏يك از زوجين در اسلام ناديده گرفته نشده است و هر كدام به تناسب خود حقوق و تكليفى بر عهده دارند.

در روايتى كه از امام باقر عليه‏السلام نقل شده است: «زنى به نزد رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و عرض كرد: يا رسول‏اللّه حقّ مرد بر زوجه‏اش چيست؟ فرمود: آنكه او را فرمان ببرد و از نافرمانى‏اش بپرهيزد و از مال شوهر (بدون رضاى او) چيزى به فقير ندهد، و نيز بدون اجازه او روزه مستحبى نگيرد، و او را از كاميابى مانع نشود، هرچند بر جهاز شترى سوار باشد، و از خانه‏اش بدون رخصت وى خارج نشود كه اگر بدون اجازه از منزل بيرون رفت، فرشتگان آسمان و فرشتگان زمين و فرشتگان غضب و رحمت همگى او را لعنت كنند تا به خانه‏اش باز گردد»[1]

  • رابطه جنسی بین زن و شوهر فوائدی دارد از جمله اینکه: ایجاد محبت می کند و باعث می شود همسران نسبت به هم دلرحمتر شوند و عیب و ایرادهای همدیگر را کمتر ببینند. احساس امنیت و حمایت می کنند.

آرامش و اعتماد به نفس می آورد اشتیاق تازه در فرد ایجاد می کند. اضطراب و استرس کاهش می یابد. زنانی که به لحاظ جنسی فعال هستند کمتر دچار افسردگی می شوند.
از طرفی توجه داشته باشید که زن و مرد به لحاظ جنسی تفاوتهایی دارند که توجه به این تفاوتهاست که رضایت رابطه جنسی را بیشتر می کند.

مراجع محترم شما غیر از مراجعه به درمانگر به یک درمانگر سکس هم نیاز دارید تا بررسی گردد مسأله شما جسمی است یا روحی یا ذهنی و شناختی و یا به یک تجربه تلخ مربوط می گردد. اگر هم مسأله ای در همسرتان هست که به درمانگر جنسی نیاز است و ایشان مراجعه نمی کنند خودتان به تنهایی مراجعه کرده تا آنها راهکارهایی به شما ارائه دهند.
انشاء الله شرایط زندگی تان بهبود یابد.
معرفی منابع برای مطالعه:

  • راس هریس، ترجمه پیمان دوستی، درمان پذیرش و تعهد با عشق، انتشارات همدان 1395.
  • خانواده در نگرش اسلام و روان شناسی نوشته محمدرضا سالاری فر
  • رضایت زناشویی عباس پسندیده چاپ موسسه دارالحدیث


[/HR][1] ـ محمّدبن على صدوق، من لايحضره الفقيه، ترجمه على‏اكبر غفارى، ج 3، ص 438؛ ج 5، ص 885

رسانه;1025506 نوشت:
سلام بنده نزدیک 9 سال هست متاهل شدم من از اول راضی به ازدواج نبودم،
همون چند روز بعد عقد حالم بد گرفته بود و مستقیما به همسرم گفتم هنوز که هیچی نشده جدا بشیم من نمیتونم.
خونه داری و بچه داری رو یک پرستار و یک مستخدم هم میتونه انجام بده اما من در مسائل زناشویی مشکل دارم.
نتونستم از همون اول ایشون رو قبول کنم. هیچ حسی نسبت به ایشون ندارم و همیشه عذاب کشیدم.

ببخشید ولی ایشون وقتی نیازشون برطرف بشه ديگه به احساس من هیچ توجهی ندارن

پارسال تحملم تموم شد اقدام کردم برا طلاق، ایشون هم موافقت کردند به شرطی که بازم با هم باشیم و کسی متوجه طلاق ما نشه.
طلاق من یعنی دعوا و مشاجره بین پدر و مادرم برای یک عمر. شما بگین من دیگه چکار کنم؟؟ مشکل از منه، قبول کردم.
راضی به ازدواج مجدد و موقت شدم حتی مهریه و جهازمو کامل بخشیدم، دیگه چکار کنم؟؟؟
من فقط یک سقف میخوام که با دو تا بچم زندگی کنم. و میخوام همسرم بفهمه نمیکشم که اینقدر منو تحت فشار قرار نده
و تاوانش رو اعصاب ضعیف من با بچه هام پس نده

با سلام

شما هنوز به بن بست نرسیدید!

شما بیشترین اشتباهات را انجام دادید لذا باید مشکلات، اول از طرف شما درست شود نه همسر شما!

از همان اول عقد و زندگی با اعمال و رفتارتان نشان دادید علاقه ای به وی ندارید لذا از طرف وی محبتی نصیبتان نشده! که البته اگر همسرتان خودش با وجود برخورد نامناسب شما، محبتی به شما عرضه نکرده وی هم کار غلطی انجام داده و مقصر است!

شما دلیل عدم علاقه به همسرتان را اصلا نگفتید که خیلی مهم است و باید ذکر میکردید.
براساس حرفهای شما بنده احتمال میدم که شما نمیخواستید با یک فرد سنتی و معمولی یا بدون تحصیلات بالا ازدواج کنید برعکس ازدواج با یک مرد از نظر تحصیلات هم سطح خودتان و فرد به روزی را در رویا پروراندید اما عدم تحقّق این تصوّر، دلیل بر این نیست که شوهرتان قابل تغییر نیست و نمیتواند برخی معیارهای شما را کسب کند!

مشکل دیگر اینست که در رابطه زناشویی، وی تنها عمل جنسی را انجام میدهد و تمام! که بنظر بنده در اینجا، تا حدودی این تقصیر شوهر شماست که این را هم میتوان بطور غیرمستقیم رفع کرد!

راه حلهای پیشنهادی بنده:

اولا شما به خود فقط فکر نکنید بلکه آینده فرزندانتان را هم در نظر بگیرید! بر فرض طلاق، شما با دو بچه و در این سن، غیر از ازدواج با مردی با سابقه طلاق که آن غیرممکن هم بنظر میرسد راه دیگری ندارید اگر بشود مردی مثل همین آقا خواهد بود نه بهتر! اگر هم تنها بخواهید زندگی کنید مشکلات دیگری خواهید داشت!

فردا فرزندانتان هم در زندگی خود و هم در ازدواج به مشکل برمیخورند مثلا اصلا خوششان نمی آید کسی به آنها برچسب بچه طلاق بزند و... لذا برایشان زندگی زجرآوری درست نکنید! مشکل مالی هم برایتان ایجاد میشود!

پدر و مادرتان هم که بی اعصاب میشوند! لذا نه فقط خودتان که چندین نفر دیگر هم در مشکل شما به شدت درگیر میشوند!

راه حل اینست که

1- شما اول تمام مواردی که بخاطر آنها همسرتان را دوست ندارید را لیست کنید و در همین تاپیک قرار دهید تا برای هر کدام در صورت امکان راه حلی عرضه کنیم!

برای مثال شما از مشکل در روابط زناشویی گفتید که در این حالت، شما باید برای چند بار، خودتان رابطه را شروع و ختم و کنترل کنید. (همیشه رابطه توسط مردان شروع نمیشود!) اینطوری بطور غیر مستقیم به شوهرتان آموزش عشق بازی میدهید تا وی هم در روابط بعدی که خودش آغازگر هست اینگونه شروع و پایان دهد! آموزش این مسائل در سایت ممنوع است و میتوانید به بنده پیام خصوصی بدهید تا لینکش رو برایتان بفرستم!

مسائل دیگری را هم به همین شکل بطور غیرمستقیم میتوان حل کرد بدون اینکه حرفی به طرف مقابل بگویید یا از رفتارش انتقاد کنید!

شما اگر طی یکسال بتوانید خیلی از مسائل بدون بحث و مانند روش فوق حل کنید چهل سال زندگی خود و بچه هایتان بیمه کرده اید و زندگی برای خود و بقیه شیرین تر میشود!

2- بعد از مشورت با کارشناس سایت یا ...، بهانه هایی بیابید و براساس آنها، از همسرتان برای یک گفتگو دعوت کنید و در آنجا شما برای زندگی دوباره با هم، پا پیش بگذارید چون هم بیشتر مشکلات تقصیر شما بوده نه شوهرتان! و هم بخاطر فرزندانتان و والدین تان هم که شده باید این کار را بکنید!

میتوانید از همان بهانه هایی که گفتم استفاده کنید و برای زندگی جدید مدد بگیرید مثلا بگید خوابی دیدم و متحول شدم و جور دیگری به زندگی فکر کردم و میخواهم زندگی بهتری داشته باشیم و من میخوام در زندگی جدید این کارها رو بکنم و البته یه سری انتظاراتی هم دارم!

بگید که شما هم اشتباهاتی داشتید و اشتباهات واقعا چی بوده و... ولی اصلا به اینکه دوستش ندارید یا حسی بهش ندارید اشاره نکنید! به اینکه چی بگید و چه انتظاراتی ازش دارید که میتونه انجام بده رو لیست کنید و خوب با دقت بهشون بفکر کنید!

هر چقدر هم از شما انتقاد کرد تحمل کنید و با تندی صحبت نکنید!!!

3- یکبار تصور کنید اگر شما فداکاری کنید و به شوهرتان ابراز علاقه کنید و با معایبش بسازید چه زندگی شیرین و قابل تحمل تری برای خود و فرزندانتان و آینده خودتان و آنها بوجود خواهد آمد!!!

4- امام جعفر صادق علیه السلام: اگر مسلمانی، سوره مبارکه نساء را برای افزایش محبّت و اُلفت بین زن و شوهر بخواند مقصود حاصل شود و زن و شوهر به هم مهربان گردند. (خواص آیات قرآن کریم ص45)

این دستور امام صادق نازنین (ع) را به شکل زیر که میگم انجام دهید: در تنهایی با وضو و طهارت این دستور انجام دهید.
موقع قرائت نباید به کار دیگری مشغول شوید
قبل از شروع دستور صد بار استغفرالله و اتوب الیه و صلوات هم بخوانید. و بعد از پایان دستور هم صد صلوات بخوانید

ظرفی حاوی مقداری شکر را جلوی خود قرار داده و برای افزایش محبت و اُلفت بین شما و شوهرتان، سوره نساء را بر آن بخوانید و در آخر بر آنها فوت کنید. هر روز مقداری از شکر را داخل شربتی یا چای ریخته و هم خودتان بنوشید و هم به شوهرتان بدهید. و بهتر است هر ماه یا هر چند ماه این دستور را انجام دهید

اگر وسط قرائت کار ضروری پیش اومد آیه رو کامل کنید و بر شکر فوت کنید و سریع کارتون رو انجام بدید و برگردید و با بسم الله الرحمن الرحیم شروع و بقیه قرائت را بر شکر ادامه بدید

برای برخی این دستورات عجیب و غریب است در حالیکه مثلا معصومین علیهم السلام در خواص سوره مزمل فرموده اند: اگر این سوره را برای آشتی میان زن و شوهر ناسازگار، سه بار به شربت بخوانند و به آن دو بیاشامند دوستدار یكدیگر و مهربان شوند.

بهتر است از نام کاربری جدیدی استفاده کنید و در این تاپیک مشکلاتتان را بیان کنید کسی هم شما را نخواهند شناخت!

نقل قول:

ببخشید ولی ایشون وقتی نیازشون برطرف بشه ديگه به احساس من هیچ توجهی ندارن

وقتی یک مرد رابطه جنسی داره برقرار میکنه قسمت زیادی از خون در درون آلت تناسلی اون شخص وارد میشه و به شریان اصلی خون بر نمیگرده تا بتونه آلت تناسلی مرد رو در حالت نعوذ نگه داره

بعد از اتمام رابطه جنسی ؛ مغزش به شدت خسته هست و خونی که در درون آلت بوده و کاملا فاقد اکسیژن شده می‌خواد به چرخه خون رسانی برگرده

که عملا مغزشون دیگه کار نمیکنه و به قدری خسته هست که فقط به دنبال این هست که جایی رو‌پیدا کنه و دو دقیقه بخوابه تا

اولا مغزش نیروی خودش رو بدست بیاره
ثانیا کمبود اکسیژن درون خون جبران بشه

یعنی ایشون به شدت خسته ‌گیج هستند . فیزیولوژیک اقایون خیلی فرق میکنه

بنابراین اینجور موقع ها از قبلش یک معجون درست کنین ؛ شکلات ؛ عسل ؛ شیر ؛ وانیل رو بریزید درون blender بزارید درون یخچال تا حسابی خنک بشه و بعد از رابطه بدین همسرتون بخوره

بعدش هم اجازه بدید ایشون بخوابند ؛ این مساله به هیچ وجه معنیش این نیست که برای شما ارزشی قایل نیستند .

ثانیا ...
اگر مردی خوشبو باشد ... امکان نداره که یک خانوم از برقراری رابطه با ایشون بدش بیاد ؛ از لحاظ ساختمان مغزی غیر ممکن هست . اگر هم بگه بدم میاد داره دروغ میگه ؛

چون حس بویایی تنها حسی هستش که راهی فرعی به کورتکس داره . به غیر از راهی که تمامی حواس از سمت هیپوتالانوس به کورتکس دارند . و از این طریق هیپوتالانوس نمیتونه عطری خوشبو رو به دلیل اینکه از اون فرد بدش میاد پس بزنه .

بنابراین به نظرم یه کم روی این چیزها کار کنین

جمع بندی

پرسش: نزدیک نه سال است که متأهل شده ام از ابتدا مخالف این ازدواج بودم ولی به دلیل اینکه سنم بالا رفته بود پذیرفتم از همان ابتدا حالم بد بود و به همسرم پیشنهاد طلاق دادم ولی ایشان چون یک بار طلاق داشته اند راضی نمی شدند. حالا دو فرزند دارم ولی هنوز ایشان را نپذیرفته ام بخصوص در مسائل زناشویی. خیلی کم آورده ام وقتی ایشان نیازشان تمام می شود دیگر توجهی به من ندارند بارها به ایشان گفته ام زن دیگری بگیرد. فوق العاده عصبی هستم و حوصله بچه ها را ندارم. چند بار تا خودکشی پیش رفتم. چکار کنم همسرم بفهمد که من دیگر ظرفیت این زندگی و رابطه را ندارم.

  پاسخ:لازم است مسأله از دو جهت مورد بررسی قرار بگیرد:

  • نداشتن علاقه به همسر: پرسشگر محترم، اگر کمی به عقب برگردید و قضیه را بنگرید احتمالا در همان زمان بهترین تصمیم را گرفته اید ولی بعد از ازدواج تابلوی ازدواج اجباری را روی صورت و زندگی خود آویزان کرده اید که باعث شده هیچ از زندگی زناشویی را درک نکنید. شما دچار لایه قضاوت در زندگی هستید که ازدواج اجباری است و باعث می شود هیچ خوبی های همسر را نبینید و بلکه ویژگی های منفی همسر پررنگ تر به چشم برسد.
  • مطلب دیگر اینکه همسر شما که شما را مجبور به این ازدواج نکرده اند و ایشان طعم یک شکست را در زندگی چشیده اند و از اجبار انتخاب شما مجبور به زندگی با این اوضاع و احوال هستند که جای بسی دلسوزی دارد.

  • همسر شما نیاز به توجه از سمت شما دارد تا بتواند به شما توجه کند. توجه کردن مستلزم سه رفتار است.
گشودگی: بدون دفاع و خصومت پذیرش: آغوش باز برای بغل کردن تفاوت هاست. کنجکاوی: یعنی برای اینکه به او علاقه مند شوی باید نسبت به او کنجکاو شوی تا او را کشف کنی. نقاشی ای که از همسرت در ذهنت کشیدی را پاک کن.
  • در هر رابطه مشکل دار چهار راه حل وجود دارد:
  • جدایی: اگر جدا شوید شرایط فعلی زندگی تان بهتر می شود یا بدتر.
  • ماندن و تغییر دادن هر چیزی که می تواند تغییر کند.
  • ماندن و پذیرش چیزهایی که نمی تواند تغییر کند.
  • ماندن و رها کردن انجام اموری که اوضاع را وخیم تر می کند.
- در زندگی زناشویی روابط به صورت علیت حلقوی است یعنی فکر منفی درباره همسر، احساس منفی می دهد و رفتار منفی بروز می دهد و این رفتار منفی در همسر متقابل فکر و احساس و رفتار منفی را نیز ایجاد می کند.
  • شما مسأله خودکشی خود را مطرح کرده اید که احتمال افسردگی در شما می رود که به نظر می رسد شما در اسرع وقت نیاز به یک درمانگر و حتی دارو دارید تا مسأله تان بررسی گردد و درمان حضوری شما شروع شود.
  • مسئله دومی که شما مطرح کرده اید مسئله زناشویی است که شما علاقه ای به آن ندارید که مهمترین دلیل آن می تواند همان علاقه نداشتن به همسرتان باشد.
از دیگر دلایل: نگرش منفی نسبت به رابطه جنسی، عوامل فیزیولوژیکی، یک تجربه یا خاطره بد از دوران کودکی و ... توجه داشته باشید که شما به لحاظ شرعی موظف هستید نیازهای جنسی همسرتان را برآورده نمایید.
  • رابطه جنسی بین زن و شوهر فوائدی دارد از جمله اینکه: ایجاد محبت می کند و باعث می شود همسران نسبت به هم دلرحمتر شوند و عیب و ایرادهای همدیگر را کمتر ببینند. آرامش و اعتماد به نفس می آورد اشتیاق تازه در فرد ایجاد می کند. اضطراب و استرس کاهش می یابد. زنانی که به لحاظ جنسی فعال هستند کمتر دچار افسردگی می شوند.
از طرفی توجه داشته باشید که زن و مرد به لحاظ جنسی تفاوتهایی دارند که توجه به این تفاوتهاست که رضایت رابطه جنسی را بیشتر می کند. به نظر می رسد شما به یک رواندرمانگر و درمانگر سکس نیاز داشته باشید. 

منابعی برای مطالعه بیشتر:

  • راس هریس، ترجمه پیمان دوستی، درمان پذیرش و تعهد با عشق، انتشارات همدان 1395.

  • خانواده در نگرش اسلام و روان شناسی نوشته محمدرضا سالاری فر

  • رضایت زناشویی عباس پسندیده چاپ موسسه دارالحدیث

موضوع قفل شده است