جمع بندی دانش خداوندی

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دانش خداوندی

این پرسش بنیادین گاهی اندیشه‌ام را به چالش میگیرد:
چرا خداوند بشر را از دانشش محروم کرده است؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[TD][/TD]

[=microsoft sans serif]

آرسین;1025125 نوشت:
این پرسش بنیادین گاهی اندیشه‌ام را به چالش میگیرد:
چرا خداوند بشر را از دانشش محروم کرده است؟

باسلام وعرض ادب
سوال شما مبهم هست.
منظور از ضمیر"ش" در دانشش چیه؟
خداوند انسان را از دانشی که لایق انسان هست محروم کرده؟
یا از دانشی که مختص خداوند است ولی بقیه را از آن محروم کرده است؟

[=microsoft sans serif]اگر مراد، احتمال دوم است، این سوال به سه گونه مجهولات انسان نسبت به معلومات حق تعالی اشاره میتواند داشته باشد.
الف. جهل نسبت به ذات حق تعالی
ب. جهل نسبت به صفات حق تعالی
ج. جهل نسبت به افعال حق تعالی.

[=microsoft sans serif]اما جهل نخست.
این نادانی اشاره به آن دارد که انسانها نسبت به ذات حق تعالی آگاهی ندارند.
ذات حق تعالی که در مباحث عرفانی به مقام احدیت از آن تعبیر میشود، قابل شناخت نیست.
عنقا شکار کس نشود دام باز چین****** کانجا همیشه باد به دست است دام را(دیوان حافظ، غزل7)

در قران کریم نیز از این مسئله با تعابیر مختلفی یاد شده است.
در آیه شریفه 28 سوره آل عمران بیان میکند(جوادی آملی، تفسیر موضوعی، توحید در قران، قم، مرکز نشر اسراء، 1383،ج2، ص34-39)
«و یحذرکم الله نفسه»: خداوند شما را از شناخت ذات خود تحذیر نموده است.

این برحذر داشتن بدان جهت است که شناخت ذات حق تعالی برای انسانها غیر ممکن است و در صورت وارد شدن در این وادی، نتیجه ای جز گمراهی برای انسان نخواهد داشت.
حاجی سبزواری در توصیف این محدودیت به صورت اجمالی علت این ناتوانی انسان را نیز بیان میکند:
یا من هو اخفی لفرط نوره******* الظاهر الباطن فی ظهوره.(شرح منظومه، ص5، بخش فلسفه)

در این بیت بدین مسئله اشاره شده است که علت ناتوانی انسان در شناخت ذات الهی، اوج رتبه وجودی حق تعالی و محدودیتهای ادراکی انسانی است. چنانکه انسان به صورت مستقیم و بدون واسطه و ابزار نمیتواند به خورشید نگاه بیاندازد.
[=microsoft sans serif]این ناتوانی به واسطه ضعف خورشید نیست، بلکه به جهت نورانیت شدید آن و ناتوانی چشمان انسان از مشاهده مستقیم چنین نوری است.

همچنین در ایه شریفه 110 سوره طه، به صراحت بیان میکند که انسانها احاطه علمی نسبت به خداوند ندارند:
«و لا یحیطون بله علما»: ولی آنها به او احاطه ندارند.

[=microsoft sans serif]در روایات شریفی که از اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده است، نیز به وضوح نسبت به این مسئله اظهار نظر شده است.
در روایتی که از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است، به استحاله شناخت کنه خدا از سوی اوهام، اذهان و عقول تصریح شده است:
«[=microsoft sans serif]مُمْتَنِعٌ‏ عَنِ‏ الْأَوْهَامِ‏ أَنْ تَكْتَنِهَهُ وَ عَنِ الْأَفْهَامِ أَنْ تَسْتَغْرِقَهُ وَ عَنِ الْأَذْهَانِ أَنْ تُمَثِّلَهُ قَدْ يَئِسَتْ مِنِ اسْتِنْبَاطِ الْإِحَاطَةِ بِهِ طَوَامِحُ الْعُقُولِ وَ نَضَبَتْ عَنِ الْإِشَارَةِ إِلَيْهِ بِالاكْتِنَاهِ بِحَارُ الْعُلُوم... ُ قَدْ ضَلَّتِ الْعُقُولُ فِي أَمْوَاج‏ تَيَّارِ إِدْرَاكِهِ وَ تَحَيَّرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ إِحَاطَةِ ذِكْرِ أَزَلِيَّتِه‏[=microsoft sans serif]»(ابن بابویه، صدوق، التوحید، قم، جامعه مدرسین، 1398ق، ص71)
"شناخت کنه الهی و استغراق بر آن برای وهم ها و همچنین تمثیل آن برای اذهان ممتنع است. همانا عقلهای بلند پرواز از احاطه بر خدا ناامید و دریای علوم از اشاره به کنه الاهی خشک شدند... به تحقیق عقلها در امواج طوفان شناخت خدا گمراه و وهم ها از احاطه بر ذکر ازلیت خدا متحیر گشتند"

اما علت این محدودیت در منابع مختلف از سوی اندیشمندان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
در یک بیان، ملاصدرا علت را این میداند که اگر معلول که مقهور است بخواهد نسبت به علتش احاطه علمی پیدا کند، جای علت و معلول عوض میشود.(ملاصدرا، اسرار الایات، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، 1360، ص51)
چرا که علم به نحو کامل و به صورت احاطه، تنها از جانب علت یک موجود امکان پذیر است.
بنابراین در صورتی میتوان به موجودی کاملا احاطه داشت و از آن آگاهی کامل داشت که یا خود، علت آن موجود باشیم یا از طریق علم به علت او از آن آگاهی بیابیم.
در حالیکه خداوند علت تمام موجودات است و معلول هیچ موجودی نیست.
پس نمیتوان نسبت به او علم کامل و احاطه علمی داشت.


[=microsoft sans serif]علامه طباطبایی به صورت دیگر، به این محدودیت میپردازد.
به نظر ایشان، شناخت خود ذات، امری محال است. زیرا
م1. معرفت، نسبتی بین عالم ومعلوم است.
م2. در مقام ذات(مقام احدیت) هسچ نسبتی وجود ندارد. تنها ذات است و هیچ چیز دیگری نیست حتی اسماء و صفات نیز وجود ندارند.
بنابراین
اولا: در مقام ذات، نسبتی بین ذات و غیر او وجود ندارد تا از طریق این نسبت، شخصی بخواهد نسبت به ذات حق تعالی آگاهی بیابد.
ثانیا: هرگونه شناختی که به خداوند تعلق میگیرد، به اسم او تعلق دارد نه به ذاتش و احدی نسبت به او احاطه علمی ندارد.(طباطبایی، رسائل توحیدی، ترجمه علی شیروانی، تهران، نشر الزهرا، 1370، ص35، 156)

آیت الله جوادی آملی در این رابطه میفرماید:
شناخت کامل ذات الهی، نه با علم حصولی و نه با علم شهودی امکان ندارد. انبیاء و اولیای در ذات او سرگردان هستند، چه رسد به شاگردان آنان. وقتی عارفان شاهد و واصلان کامل که دلمایه آنان شهود و حضور است، توان شناخت ذات خدا را ندارند، نوبت به طمع خام متفکران و آز نپخته اندیشمندان که دستمایه آنان مفاهیمی ذهنی است، نخواهند رسید.
بنابراین مقام ذات و صفات ذاتی در دسترس هیچ کس نیست. البته مفاهیم حصولی که در براهین معهود فلسفی و کلامی طرح میشود، روزنه ضعیفی است که خود سایه آن آسمان ها و زمین بیش از شناخت ظلی پیامدی نخواهند داشت. (تفسیر موضوعی،توحید در قران، ص33، 35، 399)

[=microsoft sans serif]ب. دسته دوم. جهل نسبت به صفات
با بیانی که از استاد جوادی آملی بیان شد، جهل نوع دوم نیز مشخص میشود.
توضیح اینکه:
اوصاف الهی بر دو دسته کلی هستند:
اوصاف ذاتی و اوصاف فعلی
اوصاف ذاتی مربوط به خود ذات وبر گرفته از ان هستند و برای انتزاع آنها نیازی به ملاحظه غیر ذات نیست.
اما اوصاف فعل، از رابطه بین ذات حق تعالی با مخلوقاتش به دست می آید.

در مورد اوصاف ذاتی همان محدودیتی که در مورد خود ذات وجود دارد، برقرار است.
بدین معنا که اوصاف ذاتی از جمله علم، قدرت، حیات، اراده .. حق تعالی را به نحو کامل نمیتوان شناخت.
به همین جهت است که این یکی از ابهامات مباحث خداشناسی است که معنای دقیق علم و قدرت و .. حق تعالی چیست.
ما حتی تصور دقیقی از نحوه علم حق تعالی نداریم .
نمیدانیم که قدرت حق تعالی به چه نحوی است.
همچنین اراده و حیات او.

[=microsoft sans serif]در روایتی منقول از امام کاظم علیه السلام بدین مسئله اشاره شده است.
حضرت در این بیان منقول میفرماید:
« كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع إِلَى أَبِي أَنَّ اللَّهَ أَعْلَى وَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ [=&quot]مِنْ‏ [=&quot]أَنْ‏ [=&quot]يُبْلَغَ‏ [=&quot]كُنْهُ‏ [=&quot]صِفَتِه‏ »:(الکافی، طبع اسلامی، ج1، ص102)
خداوند متعال برتر و برتر از آن است که کنه و نهایت صفتش(واقعیت صفتش) شناخته شود.

علت این مسئله آن است که
م1. صفات ذات با ذات الهی، عینیت و اتحاد دارند.
م2. شناخت یکی از دو امر متحد، مستلزم شناخت طرف دیگر است.
م3. ذات الهی مجهول الکنه است و قابل شناخت نیست.
بنابراین صفات ذاتی که عین ذات الهی و متحد باآن هستند نیز قابل شناخت نیستند.

اما نسبت به صفات فعل این مسئله فرق میکند.
صفات فعل الهی قابل شناخت است و علم و احاطه انسان بیشتر در ناحیه اسماء و صفات فعل الهی مانند آفریدگار و رازق ممکن است.(ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسین، خدا در حکمت و شریعت، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386، ص41و42)

[=microsoft sans serif]دسته سوم. جهل نسبت به افعال الهی
اما دسته سوم نادانسته های انسانی نسبت به برخی افعال الهی است.
این نادانی گاهی همه انسانها را شامل میشود و گاهی تنها یک عده از آن مستنثا هستند.
از موارد نوع نخست میتوان به علم به قیامت اشاره کرد.
از موارد نوع دوم میتوان به نحوه خلقت طینت انسانها یا علم به وقایع قیامت و واقعیت آن و کیفیت بهشت و جهنم و نیز نحوه خلقت انسانها و خیلی امور دیگر اشاره کرد.

نمونه بارز نوع نخست، در آیه شریفه 187 سوره اعراف اشاره شده است:
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]«يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ‏ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَة يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ »
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]درباره قيامت از تو سؤال مى‏كنند، كى فرامى ‏رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هيچ كس جز او (نم ى‏تواند) وقت آن را آشكار سازد؛ (اما قيام قيامت، حتى) در آسمانها و زمين، سنگين (و بسيار پر اهميت) است؛ و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمى ‏آيد!» (باز) از تو سؤال مى‏ كنند، چنان كه گويى تو از زمان وقوع آن با خبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولى بيشتر مردم نمى ‏دانند.»
در مورد محدودیت آگاهی انسانها از وقت قیامت چند گونه علت بیان شده است:
برخی از این بیانها به عدم امکان چنین علمی اشاره دارد و برخی دیگر به اینکه خداوند اینگونه خواسته است.
برخی معتقدند آثار تربتی ای در این جهل نهفته است. چنانکه بیان شده است:
عدم آگاهى از وقوع رستاخيز به ضميمه ناگهانى بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن سبب مى‏شود كه هيچگاه مردم قيامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به اين ترتيب خود را براى نجات در آن آماده سازند، و اين عدم آگاهى اثر مثبت و روشنى در تربيت نفوس و توجه آنها به مسئوليتها و پرهيز از گناه خواهد داشت.(نمونه، ج7، ص43)

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]برخی دیگر ازمفسران همچون علامه طباطبایی در المیزان، توجیه و تبیین دیگری برای این جهل عمومی مخلوقات از زمان قیامت دارد.
ایشان با استفاده از آیه شریفه و فراز
" قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ" به تبیین دیدگاه خود میپردازد.
توضیح اینکه:
م1. براساس این فراز، دو مسئله روشن میشود. علم قیامت نزد خداوند است. دوم، هویدا شدن زمان قیامت، به دست خداوند است.
م2. علم به قیامت بر اساس آیه شریفه، مساوی و عینیت دارد با تحقق آن. زیرا در این آیه، بین دو فراز، جمع شده است:
از یک سو میفرماید علم به قیامت مختص خداوند است.
از سوی دیگر، در توضیح اینکه علم به قیامت مختص خداوند است، بیان میشود که هویدا شدن قیامت و پرده برداشتن از روی آن و اینکه چه موقع واقع میشود تنها به دست خداوند سبحان است.
بر این اساس، ثبوت و وجود قیامت و علم بدان یکی است و عین یکدیگر است. بدین معنا که وقوع و ثبوت قیامت در كمون غيب نزد خدا محفوظ است، و هر وقت بخواهد پرده از آن برداشته و آن را ظاهر مى‏كند بدون اينكه غير او كسى به آن احاطه يافته و يا براى چيزى از اشياء ظاهر گردد.
م3. قیامت عبارت است از فانی شدن تمام مخلوقات.
م4. هیچ موجودی نیست که شاهد فنای خود باشد یا فنای ذاتش برایش آشکار شود.
بنابراین مشخص میشود
وقتی که علم به قیامت با ظهور آن و تحقق آن عینیت دارد و ظهور قیامت ملازم با فنای تمام مخلوقات است، پس علم به قیامت برای هیچ مخلوقی امکان ندارد. نه اینکه امکان دارد ولی خداوند نخواسته که آنان را از آن مطلع کند.

بعلاوه، استدلال و تبیین دیگری که ایشان برای این جهل بیان میکند اینچنین است:
م1. هر علمی که انسان میخواهد داشته باشد، بر اساس نظامهای این عالم است. یعنی برگرفته از نظامهای این عالم است.
م2. نظامی که حاکم بر این عالم است، وابسته به وجود خود این عالم است.
م3. این عالم و نظامش در موقع قیامت برهم میخورد و به نظامی دیگر متبدل میشود. پس
م4. علومی که بر اساس نظام این عالم نیز شکل گرفته نیز در هنگام قیامت بر هم میخورد
بنابراین میان ظرف ادراکی انسانها و سایر مخلوقات و چیزی که قصد شده نسبت بدان علم پیدا شود، هیچ تناسبی وجود ندارد.(طباطبایی، محمد حسین، المیزان، بیروت، موسسه اعلمی، 1390، چاپ دوم، ج8، ص370)


[=microsoft sans serif]جهل نسبت به برخی دیگر از چیزهایی که انسان از آنها آگاهی ندارد، مختص به برخی انسانها است.
برخی انسانها از این امور آگاهی ندارند و این نادانی عمومیتی نسبت به انسانها ندارد تا چه رسد به سایر موجودات و مخلوقات.
این دسته از مجهولات در یک ویژگی کلی شریک هستند:
ویژگی مشترک اینها در آن است که دانستن آنها برای سعادتمندی اخروی آنان هیچ نقشی ندارد.
اما اینکه چرا خداوند ما را نسبت به آنها آگاه نکرده است، بدان جهت است که ما
یا توان درک آنها را نداریم: مثلا اگر واقعا کیفیت قیامت و برزخ و بهشت و جهنم را خداوند بخواهد برای ما توضیح بدهد چند درصد ما انسانها-که با ادراکات حسی و محسوسات و لذتهای حلال و حرام خود گرفته ایم، میتوانیم آنرا درک کنیم- لذت عقلی تا چه حد قابل تصور برای ما انسانهای معمولی است. به همین جهت ما خودمان خود را از این علم بی بهره ساخته ایم.

یا از اموری است که نیازی به درک آنها نداریم و اگر هم برخی انسانها همچون اولیای الهی از آنها آگاهی دارند صرفا به واسطه اتصالی است که با منبع وحیانی و قدسی برقرار کرده اند. وگرنه ایشان نیز به خودی خود و اگر خداوند نمیخواست و خودشان تلاش نمیکردند،از انها اگاهی نمی یافتند. مانند اطلاع از امور غیبی یا اموری که مربوط به حوادث آینده است.

بنابراین مشخص میشود که مجهولات ما
یا از اموری است که اصلا علم یافتن به آنها امکان ندارد.
یا از اموری است که برای علم یافتن به آنها باید به کمال برسیم و نفس خود را قوی کنیم.
یا از اموری است که باید تلاش بیشتری برای دست یافتن به آنها داشته باشیم.
پس هیچ بخلی در ساحت حق تعالی وجود ندارد اگر خودمان بخواهیم و تلاش کنیم.

موفق باشید.

صدیق;1025426 نوشت:
این برحذر داشتن بدان جهت است که شناخت ذات حق تعالی برای انسانها غیر ممکن است و در صورت وارد شدن در این وادی، نتیجه ای جز گمراهی برای انسان نخواهد داشت.
سلام

پس در شناخت ذات خدا بیم گمراهی و کفر هست

حال سوال پیش میاد وقتی اسم خدا میاد چه تصوری ازش باید داشت تا چنین مشکلاتی نباشه؟

صدیق;1025420 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام وعرض ادب
سوال شما مبهم هست.
منظور از ضمیر"ش" در دانشش چیه؟
خداوند انسان را از دانشی که لایق انسان هست محروم کرده؟
یا از دانشی که مختص خداوند است ولی بقیه را از آن محروم کرده است؟


درود بر شما
با سپاس از توضیحات مبسوطتان. اما ضمیر «ش» در جملۀ «چرا خداوند بشر را از دانشش محروم کرده است؟» به
خداوند برمیگردد. بشر که دانشی نداشته است و خداوند دارای دانش است و دانا و آگاه نیز هست. پرسش اینست
که چرا این دریای دانش را خداوند منتشر نکرده است؟ برای نمونه چه اشکالی داشت که روش حفر قنات و ساخت
سیم‌خاردار را در پیوست قرآن توضیح میداد؟

[=microsoft sans serif]

بی ادعا;1025542 نوشت:
پس در شناخت ذات خدا بیم گمراهی و کفر هست

حال سوال پیش میاد وقتی اسم خدا میاد چه تصوری ازش باید داشت تا چنین مشکلاتی نباشه؟


سلام
مراد از گمراهی این هست.
وقتی ما شناخت دقیق از خود ذات نداریم و ذاتش را با ذات خود، و صفاتش را با صفات خود مقایسه میکنیم، گرفتار تشبیه و مغالطاتی میشویم که در نهایت و در بدترین حالت ممکن هست حتی به کفر و انکار منجر بشه.

در مورد اسم همان وضعیت صفات برقرار هست.
(البته بر اساس این مبنا که ا سم و صفت متفاوتند)
یعنی اسمی که متناظر با صفت ذات است قابل شناخت نیست.
اسمی که متناظر با صفت فعل هست، بر اساس اینکه طرف مقابش محدود و قابل شناخت هست، میتوان تصوری از آن داشت هرچند آ« هم ناقص هست.

به صورت کلی، انتظار اینکه انسان تصور دقیق و کامل از خداوند و صفاتش داشته باشد، انتظار نابجائی است.
ما تنها یک برداشت کلی ومفهومی از خداوند داریم.

[=microsoft sans serif]

آرسین;1025722 نوشت:
پرسش اینست
که چرا این دریای دانش را خداوند منتشر نکرده است؟ برای نمونه چه اشکالی داشت که روش حفر قنات و ساخت
سیم‌خاردار را در پیوست قرآن توضیح میداد؟

سلام و عرض ادب
عرض کردم که اینها از جمله اموری هست که چون ناظر به سعادت مندی ما نیست و مربوط به معاش ماست، خداوند تنها عقل و قدرت محاسبه را به ما داده و بقیه اش وظیفه ماست.
قران کریم نیز کتاب هدایت هست نه کتاب حل مشکلات انسانها ولو مشکلات مادی و معیشیتی آنها.
کتابی است که به امور مورد نیاز هدایت انسانها می پردازد..
اموری که معمولا انسانها توان رسیدن به آنها و درک مستقل آنها را ندارد.

صدیق;1025780 نوشت:
اینها از جمله اموری هست که چون ناظر به سعادت مندی ما نیست و مربوط به معاش ماست، خداوند تنها عقل و قدرت محاسبه را به ما داده و بقیه اش وظیفه ماست.

درود گرامی
شاید علم اقتصاد تنها مربوط به معاش ما باشد اما دانش شیمی و ریاضی و فیزیک و ساخت فضاپیما و
رایانه و... به شناخت جهان و آشنایی با قوانین طبیعت برمیگردد. حتی کشورداری نیاز به دانش ویژه دارد
و نمیتوان همه را به معاش مربوط دانست. غیر از این است؟

صدیق;1025779 نوشت:
ه صورت کلی، انتظار اینکه انسان تصور دقیق و کامل از خداوند و صفاتش داشته باشد، انتظار نابجائی است.
ما تنها یک برداشت کلی ومفهومی از خداوند داریم.

سلام

پس چرا کنجکاوی ان در نهاد بشر وجود دارد ؟
مگر نمی گویند انچه در نهاد و فطرت بشر موجود است حتما در خارج تحقق دارد ؟

صدیق;1025780 نوشت:
قران کریم نیز کتاب هدایت هست نه کتاب حل مشکلات انسانها ولو مشکلات مادی و معیشیتی آنها.
کتابی است که به امور مورد نیاز هدایت انسانها می پردازد..
اموری که معمولا انسانها توان رسیدن به آنها و درک مستقل آنها را ندارد.

درود
نکتۀ دیگر این است که اگر بشر، خود باید به دانش دست پیدا کند، دیگر «تمدن اسلامی» چه مفهومی خواهد داشت؟!
تمدن زمانی شکل میگیرد که دانشمند داشته باشد. دانشمندی که منابعش خارج از عقایدش باشد انتساب دانشش به
آن عقاید که مصادره به مطلوب است و به زبان امروزی دزدی اطلاعات!!

[=microsoft sans serif]

آرسین;1025787 نوشت:
شاید علم اقتصاد تنها مربوط به معاش ما باشد اما دانش شیمی و ریاضی و فیزیک و ساخت فضاپیما و
رایانه و... به شناخت جهان و آشنایی با قوانین طبیعت برمیگردد. حتی کشورداری نیاز به دانش ویژه دارد
و نمیتوان همه را به معاش مربوط دانست. غیر از این است؟

سلام
دوست عزیز
منظور از دانشهای مربوط به معاش، هرآن دسته ازعلومی است که مربوط به زندگی دنیایی انسان است.
مربوط به بعد مادی و دنیوی اوست.
دانشهایی که
اولا: هیچ ربط مستقیم به آخرت انسان ندارد.
ثانیا: انسان با تلاش خود میتواند به آنها دست یابد.

[=microsoft sans serif]

**گلشن**;1025788 نوشت:

مگر نمی گویند انچه در نهاد و فطرت بشر موجود است حتما در خارج تحقق دارد ؟

سلام
کنجکاوی آن در نهاد بشر وجود دارد بدین جهت است که انسان هرچه نشانه هایی از آن را می یابد، را میخواهد بشناسد.

**گلشن**;1025788 نوشت:

مگر نمی گویند انچه در نهاد و فطرت بشر موجود است حتما در خارج تحقق دارد ؟

متعلق این امر درونی نیز در خارج وجود دارد ولی قابل شناخت برای انسان نیست.

به عبارت بهتر
اگر این گزاره شما را قبول کنیم که

**گلشن**;1025788 نوشت:

مگر نمی گویند انچه در نهاد و فطرت بشر موجود است حتما در خارج تحقق دارد ؟

این بدان معناست که متعلق آن(یعنی خداوند و ذات او) در خارج وجود دارد.
نه اینکه آن ذات نیز قابل شناخت برای انسان است.

[=microsoft sans serif]

آرسین;1026046 نوشت:
نکتۀ دیگر این است که اگر بشر، خود باید به دانش دست پیدا کند، دیگر «تمدن اسلامی» چه مفهومی خواهد داشت؟!
تمدن زمانی شکل میگیرد که دانشمند داشته باشد. دانشمندی که منابعش خارج از عقایدش باشد انتساب دانشش به
آن عقاید که مصادره به مطلوب است و به زبان امروزی دزدی اطلاعات!!

سه نکته را توجه کنید.
اول: تمدن مولفه های زیادی دارد. مولفه های معنوی و مادی. اموری که با دنیای انسان سر وکار دارد و اموری که با آخرت انسان مرتبط است. از اخلاق و معنویت گرفته تا اقتصاد و جامعه.
دوم: سخن بنده این بود که لزومی ندارد خداوند به این دانشها پرداخته باشد. ولی این بدان معنا نیست که فرستادگان خداوند نیز بدانها نپرداخته باشند. به همین جهت شما میتوانید در متون دینی اسلامی(یعنی متون حدیثی) به اشاراتی در مورد این دانشها دست بیابید.
سوم. در بعد مولفه های مادی تمدن، نیز تمدن اسلامی تمدنی است که سازندگان یا جهت دهندگان بدان بر اساس دین و دیدگاه های دینی که به صورت مثبت یا منفی نسبت به این دانشها صحبت شده است تصمیم گیری یا تصمیم سازی کنند.
مثلا اگر در دین در مورد ازدواج و فرزند آوری و تربیت فرزند صحبت شده است(ولو صحبتهایی که پراکنده است و انسجامی ندارد) ولی دینداران و اندیشمندان اسلامی از این نکات، دانش خود را جهت دهی میکنند. اگر در علوم متداول به نکته ای رسیدند که با این آموزه ها در تضاد بود، آنها را بر اساس اموزه های دینی اصلاح میکنند.

 جمع بندی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پرسش: چرا خداوند بشر را از دانشش محروم کرده است؟   پاسخ: قبل از پاسخ، لازم است مرجع ضمیر "ش" در "دانشش" را مشخص کنیم. دو احتمال در این مورد وجود دارد. نخست. خداوند انسان را از دانشی که لایق انسان هست محروم کرده؟ دوم. خداوند انسان را از دانش و علومی که میداند محروم کرده است؟ اگر مراد، احتمال دوم است، این سوال به چهار گونه مجهولات انسان نسبت به معلومات حق تعالی اشاره میتواند داشته باشد. الف. جهل نسبت به ذات حق تعالی ب. جهل نسبت به صفات حق تعالی ج. جهل نسبت به افعال حق تعالی. د. جهل نسبت به برخی امور دنیایی.   اما جهل نخست.این نادانی اشاره به آن دارد که انسانها نسبت به ذات حق تعالی آگاهی ندارند. ذات حق تعالی که در مباحث عرفانی به مقام احدیت از آن تعبیر میشود، قابل شناخت نیست.                         عنقا شکار کس نشود دام باز چین****** کانجا همیشه باد به دست است دام را(1) در قران کریم نیز از این مسئله با تعابیر مختلفی یاد شده است. در آیه شریفه 28 سوره آل عمران بیان میکند(2) «و یحذرکم الله نفسه»: خداوند شما را از شناخت ذات خود تحذیر نموده است. این برحذر داشتن بدان جهت است که شناخت ذات حق تعالی برای انسانها غیر ممکن است و در صورت وارد شدن در این وادی، نتیجه ای جز گمراهی برای انسان نخواهد داشت.  حاجی سبزواری در توصیف این محدودیت به صورت اجمالی علت این ناتوانی انسان را نیز بیان میکند:                       یا من هو اخفی لفرط نوره******* الظاهر الباطن فی ظهوره.(3) در این بیت بدین مسئله اشاره شده است که علت ناتوانی انسان در شناخت ذات الهی، اوج رتبه وجودی حق تعالی و محدودیتهای ادراکی انسانی است. چنانکه انسان به صورت مستقیم و بدون واسطه و ابزار نمیتواند به خورشید نگاه بیاندازد. این ناتوانی به واسطه ضعف خورشید نیست، بلکه به جهت نورانیت شدید آن و ناتوانی چشمان انسان از مشاهده مستقیم چنین نوری است. همچنین در آیه شریفه 110 سوره طه، به صراحت بیان میکند که انسانها احاطه علمی نسبت به خداوند ندارند: «و لا یحیطون به علما»: ولی آنها به او احاطه ندارند. در روایات شریفی که از اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده است، نیز به وضوح نسبت به این مسئله اظهار نظر شده است. در روایتی که از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است، به استحاله شناخت کنه خدا از سوی اوهام، اذهان و عقول تصریح شده است: «مُمْتَنِعٌ‏ عَنِ‏ الْأَوْهَامِ‏ أَنْ تَكْتَنِهَهُ وَ عَنِ الْأَفْهَامِ أَنْ تَسْتَغْرِقَهُ وَ عَنِ الْأَذْهَانِ أَنْ تُمَثِّلَهُ قَدْ يَئِسَتْ مِنِ اسْتِنْبَاطِ الْإِحَاطَةِ بِهِ طَوَامِحُ الْعُقُولِ وَ نَضَبَتْ عَنِ الْإِشَارَةِ إِلَيْهِ بِالاكْتِنَاهِ بِحَارُ الْعُلُوم... ُ قَدْ ضَلَّتِ الْعُقُولُ فِي أَمْوَاج‏ تَيَّارِ إِدْرَاكِهِ وَ تَحَيَّرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ إِحَاطَةِ ذِكْرِ أَزَلِيَّتِه»(4) "شناخت کنه الهی و استغراق بر آن برای وهم ها و همچنین تمثیل آن برای اذهان ممتنع است. همانا عقلهای بلند پرواز از احاطه بر خدا ناامید و دریای علوم از اشاره به کنه الاهی خشک شدند... به تحقیق عقلها در امواج طوفان شناخت خدا گمراه و وهم ها از احاطه بر ذکر ازلیت خدا متحیر گشتند" اما علت این محدودیت در منابع مختلف از سوی اندیشمندان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در یک بیان، ملاصدرا علت را این میداند که اگر معلول که مقهور است بخواهد نسبت به علتش احاطه علمی پیدا کند، جای علت و معلول عوض میشود.(5)  چرا که علم به نحو کامل و به صورت احاطه، تنها از جانب علت یک موجود امکان پذیر است. بنابراین در صورتی میتوان به موجودی کاملا احاطه داشت و از آن آگاهی کامل داشت که یا خود، علت آن موجود باشیم یا از طریق علم به علت او از آن آگاهی بیابیم، در حالیکه خداوند علت تمام موجودات است و معلول هیچ موجودی نیست. پس نمیتوان نسبت به او علم کامل و احاطه علمی داشت.  آیت الله جوادی آملی در این رابطه میفرماید: شناخت کامل ذات الهی، نه با علم حصولی و نه با علم شهودی امکان ندارد. انبیا و اولیا در ذات او سرگردان هستند، چه رسد به شاگردان آنان. وقتی عارفان شاهد و واصلان کامل که دلمایه آنان شهود و حضور است، توان شناخت ذات خدا را ندارند، نوبت به طمع خام متفکران و آز نپخته اندیشمندان که دستمایه آنان مفاهیمی ذهنی است، نخواهند رسید. بنابراین مقام ذات و صفات ذاتی در دسترس هیچ کس نیست. البته مفاهیم حصولی که در براهین معهود فلسفی و کلامی طرح میشود، روزنه ضعیفی است که خود سایه آن آسمان ها و زمین بیش از شناخت ظلی پیامدی نخواهند داشت. (6)   ب. دسته دوم. جهل نسبت به صفات با بیانی که از استاد جوادی آملی بیان شد، جهل نوع دوم نیز مشخص میشود. توضیح اینکه: اوصاف الهی بر دو دسته کلی هستند: اوصاف ذاتی و اوصاف فعلی، و اوصاف ذاتی مربوط به خود ذات و برگرفته از آن هستند و برای انتزاع آنها نیازی به ملاحظه غیر ذات نیست. اما اوصاف فعل، از رابطه بین ذات حق تعالی با مخلوقاتش به دست می آید. در مورد اوصاف ذاتی همان محدودیتی که در مورد خود ذات وجود دارد، برقرار است. بدین معنا که اوصاف ذاتی از جمله علم، قدرت، حیات، اراده .. حق تعالی را به نحو کامل نمیتوان شناخت. به همین جهت است که این یکی از ابهامات مباحث خداشناسی است که معنای دقیق علم و قدرت و .. حق تعالی چیست. ما حتی تصور دقیقی از نحوه علم حق تعالی نداریم . نمیدانیم که قدرت حق تعالی به چه نحوی است. همچنین اراده و حیات او. در روایتی منقول از امام کاظم (علیه السلام) بدین مسئله اشاره شده است. حضرت در این بیان منقول میفرماید: « ...أَنَّ اللَّهَ أَعْلَى وَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ أَنْ‏ يُبْلَغَ‏ يُبْلَغَ‏ صِفَتِه‏: خداوند متعال برتر و برتر از آن است که کنه و نهایت صفتش(واقعیت صفتش) شناخته شود.(7) علت این مسئله بدین صورت قابل تبیین است: م1. صفات ذات با ذات الهی، عینیت و اتحاد دارند. م2. شناخت یکی از دو امر متحد، مستلزم شناخت طرف دیگر است. م3. ذات الهی، کنهش مجهول و غیر قابل شناخت است. بنابراین صفات ذاتی که عین ذات الهی و متحد باآن هستند نیز قابل شناخت نیستند. اما نسبت به صفات فعل این مسئله فرق میکند. صفات فعل الهی قابل شناخت است و علم و احاطه انسان بیشتر در ناحیه اسماء و صفات فعل الهی مانند آفریدگار و رازق ممکن است.(8) دسته سوم. جهل نسبت به افعال الهی اما دسته سوم نادانسته های انسانی نسبت به برخی افعال الهی است. این نادانی گاهی همه انسانها را شامل میشود و گاهی تنها یک عده از آن استثنا شده است. از موارد نوع نخست میتوان به علم به قیامت اشاره کرد. از موارد نوع دوم میتوان به نحوه خلقت طینت انسانها یا علم به وقایع قیامت و واقعیت آن و کیفیت بهشت و جهنم و نیز نحوه خلقت انسانها و خیلی امور دیگر اشاره کرد. نمونه بارز نوع نخست، در آیه شریفه 187 سوره اعراف اشاره شده است: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ‏ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلاَّ بَغْتَة يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ »: درباره قيامت از تو سؤال مى‏كنند، كى فرامى ‏رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هيچ كس جز او (نمی‏تواند) وقت آن را آشكار سازد؛ (اما قيام قيامت، حتى) در آسمانها و زمين، سنگين (و بسيار پر اهميت) است؛ و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمى ‏آيد!» (باز) از تو سؤال مى‏ كنند، چنان كه گويى تو از زمان وقوع آن با خبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولى بيشتر مردم نمى ‏دانند.» در مورد محدودیت آگاهی انسانها از وقت قیامت چند گونه علت بیان شده است: برخی از این بیانها به عدم امکان چنین علمی اشاره دارد و برخی دیگر به اینکه خداوند اینگونه خواسته است. برخی معتقدند آثار تربتی ای در این جهل نهفته است. چنانکه بیان شده است: عدم آگاهى از وقوع رستاخيز به ضميمه ناگهانى بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن سبب مى‏شود كه هيچگاه مردم قيامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به اين ترتيب خود را براى نجات در آن آماده سازند، و اين عدم آگاهى اثر مثبت و روشنى در تربيت نفوس و توجه آنها به مسئوليتها و پرهيز از گناه خواهد داشت.(9) برخی دیگر ازمفسران همچون علامه طباطبایی در المیزان، توجیه و تبیین دیگری برای این جهل عمومی مخلوقات از زمان قیامت دارد. ایشان با استفاده از آیه شریفه و فراز " قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ" به تبیین دیدگاه خود میپردازد. توضیح اینکه: م1. براساس این فراز، دو مسئله روشن میشود. علم قیامت نزد خداوند است. دوم، هویدا شدن زمان قیامت، به دست خداوند است. م2. علم به قیامت بر اساس آیه شریفه، مساوی و عینیت دارد با تحقق آن. زیرا در این آیه، بین دو فراز، جمع شده است: از یک سو میفرماید علم به قیامت مختص خداوند است. از سوی دیگر، در توضیح اینکه علم به قیامت مختص خداوند است، بیان میشود که هویدا شدن قیامت و پرده برداشتن از روی آن و اینکه چه موقع واقع میشود تنها به دست خداوند سبحان است. بر این اساس، ثبوت و وجود قیامت و علم بدان یکی است و عین یکدیگر است. بدین معنا که وقوع و ثبوت قیامت در كمون غيب نزد خدا محفوظ است، و هر وقت بخواهد پرده از آن برداشته و آن را ظاهر مى‏كند بدون اينكه غير او كسى به آن احاطه يافته و يا براى چيزى از اشياء ظاهر گردد. م3. قیامت عبارت است از فانی شدن تمام مخلوقات. م4. هیچ موجودی نیست که شاهد فنای خود باشد یا فنای ذاتش برایش آشکار شود. بنابراین مشخص میشود، وقتی که علم به قیامت با ظهور آن و تحقق آن عینیت دارد و ظهور قیامت ملازم با فنای تمام مخلوقات است، پس علم به قیامت برای هیچ مخلوقی امکان ندارد. نه اینکه امکان دارد ولی خداوند نخواسته که آنان را از آن مطلع کند. بعلاوه، استدلال و تبیین دیگری که ایشان برای این جهل بیان میکند اینچنین است: م1. هر علمی که انسان میخواهد داشته باشد، بر اساس نظامهای این عالم است. یعنی برگرفته از نظامهای این عالم است. م2. نظامی که حاکم بر این عالم است، وابسته به وجود خود این عالم است. م3. این عالم و نظامش در موقع قیامت برهم میخورد و به نظامی دیگر متبدل میشود. پس م4. علومی که بر اساس نظام این عالم نیز شکل گرفته نیز در هنگام قیامت بر هم میخورد بنابراین میان ظرف ادراکی انسانها و سایر مخلوقات و چیزی که قصد شده نسبت بدان علم پیدا شود، هیچ تناسبی وجود ندارد.(10)   دسته چهارم. جهل نسبت به برخی امور غیر دخیل در سعادت جهل نسبت به برخی دیگر از چیزهایی که انسان از آنها آگاهی ندارد، مختص به برخی انسانها است. برخی انسانها از این امور آگاهی ندارند و این نادانی عمومیتی نسبت به انسانها ندارد تا چه رسد به سایر موجودات و مخلوقات. این دسته از مجهولات در یک ویژگی کلی شریک هستند. ویژگی مشترک اینها در آن است که دانستن آنها برای سعادتمندی اخروی آنان هیچ نقشی ندارد. اما اینکه چرا خداوند ما را نسبت به آنها آگاه نکرده است، به چند جهت میتواند باشد: یا بدین جهت است که ما یا توان درک آنها را نداریم: مثلا اگر واقعا کیفیت قیامت و برزخ و بهشت و جهنم را خداوند بخواهد برای ما توضیح بدهد چند درصد ما انسانها-که با ادراکات حسی و محسوسات و لذتهای حلال و حرام خود گرفته ایم، میتوانیم آنرا درک کنیم- لذت عقلی تا چه حد قابل تصور برای ما انسانهای معمولی است. به همین جهت ما خودمان خود را از این علم بی بهره ساخته ایم. و یا از اموری است که نیازی به درک آنها نداریم و اگر هم برخی انسانها همچون اولیای الهی از آنها آگاهی دارند صرفا به واسطه اتصالی است که با منبع وحیانی و قدسی برقرار کرده اند. وگرنه ایشان نیز به خودی خود و اگر خداوند نمیخواست و خودشان تلاش نمیکردند،از انها اگاهی نمی یافتند. مانند اطلاع از امور غیبی یا اموری که مربوط به حوادث آینده است. و یا بدین جهت است که خود انسان با تلاش خود میتواند بدان دست بیابد و نیازی به آگاه شدن از طریق منبع وحیانی نیست. چنانکه دانستن نحوه کشت و زرع یا استخراج معادن و صعنت و ساخت ماشین و ... هیچ ربط مستقیم به سعادت انسان ندارد. انسان به واسطه توانایی فکری که خداوند متعال به او داده است، میتواند این امور را کشف کند و به زندگی دنیایی خود سرو سامان بدهد. این امور گرچه مستقیما نقشی در سعادت انسان ندارند ولی نحوه تعامل و بهره گیری آنها میتواند در سعادت ما دخیل بشود.   بنابراین مشخص میشود که مجهولات ما یا از اموری است که اصلا علم یافتن به آنها امکان ندارد. یا از اموری است که برای علم یافتن به آنها باید به کمال برسیم و نفس خود را قوی کنیم. یا از اموری است که نقش مستقیمی در سعادت اخروی ما ندارند و خود انسان میتواند با تلاش و کوشش بدان دست بیابد. پس هیچ بخلی در ساحت حق تعالی وجود ندارد اگر خودمان بخواهیم و تلاش کنیم.   پی نوشتها: 1. دیوان حافظ، غزل7 2. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، توحید در قران، قم، مرکز نشر اسراء، 1383،ج2، ص34-39 3. سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، تصحیح حسن حسن زاده آملی، تهران، نشر ناب، 1369-1379،  ص5، بخش فلسفه، 4. ابن بابویه، صدوق، التوحید، قم، جامعه مدرسین، 1398ق، ص71 5. ملاصدرا، صدرالدین محمد، اسرار الایات، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، 1360، ص51 6. جوادی آملی، تفسیر موضوعی،توحید در قران، ص33، 35، 399 7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407، چاپ چهارم،ج1، ص102 8. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسین، خدا در حکمت و شریعت، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386، ص41و42 9. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1371، چاپ دهم، ج7، ص43 10. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، بیروت، موسسه اعلمی، 1390، چاپ دوم، ج8، ص370  
موضوع قفل شده است