جمع بندی قرائت های شاذ

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرائت های شاذ

مرحوم استاد سعید مسلم قاری مشهور مصری
در مصاحبه ای در مورد قرائت های مختلف سوره ی حمد توضیح میدهد
در قرائت های چهارده گانه مالک یوم الدین داریم
ملک یوم الدین هم همین طور
اما به موارد دیگری هم اشاره میکند که هم عجیب هم جالب است
مالک یوم الدین (به ضم کاف) قرأ بها اعمش
مالک یوم الدین ( به فتح کاف) قرأ بها يحيي
ملیک یوم الدین قرأ بها الیمانی
ملاک یوم الدین ( با تشدید لام)
قرأ بها الامام علي ابن ابي طالب !
بعد از یک تحقیق در اینترنت فهمیدم این موارد در کتاب النشر في القرائات العشر ابن جرزي آمده

https://books.google.com/books?id=lxBHCwAAQBAJ&pg=PT47&lpg=PT47&dq=ملاك+يوم+الدين&source=bl&ots=UnX5nHcWoI&sig=ACfU3U1d2ER_Kaiav3za1qxScjUdg8qcKQ&hl=fa&sa=X&ved=2ahUKEwihgZa21K7iAhUMxoUKHTXBD74Q6AEwBXoECAkQAQ#v=onepage&q=ملاك%20يوم%20الدين&f=false

البته در کتاب دیگری خواندم قرأتها الامام علي ابن ابي طالب
ملک یوم الدین ( به فتح کاف)
در جایی دیگر خواندم قرأتها الامام علي ابن ابي طالب ملک یوم الدین
( همانگونه در روایت نافع و در خیلی روایات دیگر خوانده میشود)
( این نکته را هم باید عرض کنم علامه طباطبایی هم باتوجه به معنی ملک را بهتر دانسته اند)
اما مگر قرائت امام علی موجود است؟
تفاوت معنایی این قرائت ها چیست؟
این افراد چه کسانی هستند؟( اعمش یحیی یمانی)

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد میقات

[TD][/TD]

ghaderiko;1024438 نوشت:
( این نکته را هم باید عرض کنم علامه طباطبایی هم باتوجه به معنی ملک را بهتر دانسته اند)

با سلام و درود

در این باره می توانید تاپیک ذیل را که در همین زمینه است مطالعه فرمایید:

بحثی پیرامون ملک یا مالک

ghaderiko;1024438 نوشت:
تفاوت معنایی این قرائت ها چیست؟

این موارد به علت مشارکت در ریشه لغت (م ل ک) تشابه معنایی دارند، مثلا «مَلِک یوم الدین» یعنی پادشاه روز قیامت، و «مالک یوم الدین» یعنی صاحب روز قیامت.

البته با دقت های علمی خاص، تفاوت هایی هم دارند لذا برخی با توجه به این دقت ها، قرائتی را بر دیگری ترجیح داده اند.

مثلا علامه طباطبایی(ره) می گویند «مالک» اسم فاعل از «مِلک» است ولی «مَلِک» صفت مشبه از «مُلک» است؛ و گرچه هر دو به معنای سلطنت و حکومت و تدبیر امور است ولی «مُلک» به زمان منسوب می شود اما «مِلک» به زمان منسوب نمی شود؛ لذا وقتی این پادشاهی و سلطنت را به روز جزا و روز قیامت (یوم الدین) نسبت داده، قرائت «ملک یوم الدین» بهتر است.(ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 35)

البته یک ایراد مهم به این نظر وارد است و آن این که مطابق با قرائت حفص از عاصم (قرائت قرآن کنونی) که قرائت رایج بین مسلمانان از صدر اسلام تاکنون بوده، نیست.

ghaderiko;1024438 نوشت:
اما مگر قرائت امام علی موجود است؟

سلسله راویان قرائات (یعنی کسانی که یک قاری از ایشان قرائت قرآن را آموزش و تعلیم دیده است)، از اهمیت زیادی برخوردار است لذا هر کدام از قاریان تلاش کرده اند تا قرائت خود را با کمترین و کوتاه ترین واسطه، به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یا اصحاب نزدیک ایشان متصل نمایند.

لذا اگر قرائتی به حضرت علی (علیه السلام) نسبت داده می شود، نقل مستقیم نیست بلکه از طریق واسطه و توسط چندین قاری است.

رایج ترین و معروف ترین قرائت با استناد قوی و کوتاه ترین واسطه و مطمئن ترین راویان، قرائت «حفص» از «عاصم» از «ابو عبدالرحمان سلمی» از علی بن ابیطالب(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل(علیه السلام) از خداوند (عزّوجل) است، یعنی همین قرآن فعلی و موجود.

حتی برخی ادعا کرده اند که این قرائت متواتر است.(التمهيد في علوم القرآن‏، ج 2، ص 245)

قابل توجه این که «ابو عبد الرحمان سلمی» قرائت خود را از دو طریق گرفته است: یکی از حضرت علی(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، و دیگر از «زرّ بن حبیش» از «ابن مسعود» از پیامبر(صلی الله علیه و آله).(معرفت، علوم قرآنى، ص 237)

[="Tahoma"]

ghaderiko;1024438 نوشت:
این افراد چه کسانی هستند؟( اعمش یحیی یمانی)

«سليمان بن مهران الأعمش أبو محمد الأسدي الكاهلي الكوفي»

از پیشوایان و قاریان کوفه بوده است. ایرانی الاصل است و در کوفه متولد شده است.

اسناد قرائت يا اساتيدش در نقل قرائت، عبارتند از مجاهد، نخعى، يحيى بن وثاب، عاصم.(ر.ک: طبقات القراء، ج 1، ص 315)

او از مفسران شیعی شمرده شده است.(روشهاى تفسير قرآن، ص 81)

«يحيى بن يعمر أبو سليمان العدواني البصري»

او از قاریان معروف بصره و ایرانی الاصل و شیعه است.

او از شاگردان «ابوالاسود دوئلی» است که در نقطه و إعراب گذاری قرآن شرکت داشته است. البته برخی گفته اند او اولین کسی است که قرآن را نقطه گذاری کرده است.(طبقات القراء، ج 2، ص 351)

«محمد بن عبد الرحمن بن السَميفع ـ أبو عبد اللّه اليماني»

قرائات شاذ به او نسبت داده شده و از شاگردان او که از او نقل قرائت کرده "اسماعیل بن مسلم الملکی" است که ضعیف شمرده شده است.(طبقات القراء، ج 2، ص 161)

نکته:
قاریان معروف را ابتدا هفت نفر معرفی کردند(قراء سبعه یا قراء هفتگانه)، سپس سه نفر به این گروه اضافه شد(قراء دهگانه)، و در نهایت چهار نفر دیگر بر آن ها افزوده شد(قراء چهارده گانه)؛ «اعمش» جزو آن چهار نفر آخری است که به گروه قاریان اضافه و در لیست قراء چهارده گانه قرار دارد.

قرائت شاذ
قرائتی که نادر و کم اهمیت باشد و یا به عبارتی، قرائتی که جزء قرائت قاریان هفتگانه و دهگانه نباشد، قرائت شاذ شمرده می شود.(سر البيان فى علم القرآن، ص 61؛ فرهنگ اصطلاحات قرآنى، ص 295)

به همین خاطر، قرائت این سه قاری، جزء قرائات شاذ محسوب می شود.

ممنون از پاسخی که دادید
اما نفرمودید اعراب گذاری کلمه ی مالک و کلمه یوم چه تغییری در آن ایجاد می کند ؟
مثلا فرق مالک یوم الدین که در قرائت عاصم هست
با آنچه در قرائت اعمش و یحیی هست چیست؟
اما در مورد اعتبار قرائت عاصم باید بگویم
در همه کشور ها به این قرائت می خوانند الا کشور های شمال آفریقا که به روایت نافع میخوانند علت آن هم این قاعده ای هست که در فقه مالکی وجود دارد یعنی برتری عمل اهل مدینه بر دیگران و میدانیم که نافع مدنی بوده
در سودان به روایت دوری از ابی عمر می خوانند که علت آن را نمی دانم
اما فکر نمی کنم هیچ دلیلی بر برتری روایت عاصم بر دیگر روایت ها از دیدگاه اهل سنت که همه ی آنها هم به غیر از مواردی که اشاره کردم از همین قرائت استفاده میکنند وجود داشته باشد گرچه اکثریت علمای آنها خواندن همه ی قرائات عشر را صحیح میدانند
اما در مورد شیعیان، اگر قرائت عاصم یک قرائت شیعی خالص است و بر طبق قواعد مذهب تشیع بر دیگران برتری دارد چگونه حکومت ها که بسیاری از آنها با شیعیان دشمنی داشتند و یا برخی دیگر احادیث اهل کوفه را بی اعتبار میدانستند اجازه دادند این روایت در تمام عالم منتشر شود و اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان از آن استفاده کنند؟
شاید بهتر این باشد که شیعیان هم همه ی قرائات عشر یا همه ی قرائات سبع را معتبر و صحیح بدانند
که این مسئله رجوع به برخی تفسیرها که در کتب معتبر آمده اما با رعایت قرائت عاصم و بی اعتبار دانستن بقیه ی قرائات امکان قبول آن وجود ندارد فراهم شود
هستند آیاتی که تفسیر هایی از آنها در احادیث موجود است اما اگر آنها را به شیوه حفص از عاصم قرائت کنیم
قبول آن تفسیر برای آیه ی مورد نظر غیر ممکن خواهد بود
و این یعنی جمع نقیضین
مثلا چگونه یک عالم شیعه میتواند ادعا کند آیه 130 سوره صافات اشاره به آل محمد (ص) دارد در حالی که قرائت روایاتی غیر از حفض از عاصم را در نماز جایز نداند در حالی که این روایت این آین آیه را الیاسین خواده
شاید بگویید کسانی که همچین تفسیری برای این آیه قرار داده اند اندک هستند
اما به هرحال وجود دارند
علامه طباطبایی هم در مورد این آیه میگوید این احادیث زمانی میتواند صحیح باشد که آیه را همان گونه که در بعضی روایات آل یاسین خوانده شده بخوانیم
در غیر این صورت این تفسیر قابل تعمیم بر این آیه نخواهد بود
در بین علمای قدیم شیعه هم کسانی بودند که همه ی قرائات سبع را متواتر میدانستند
مثل علامه ی حلی
و شهید دوم همه ی قرائات عشر را متواتر میدانست
که به نظر من این دو نظر به صواب نزدیکتر اند
اما متاسفانه اکثریت علمای جدید شیعه قائل به این هستند که تنها قرائت حفض از عاصم صحیح است
و حتی برخی خواندن بقیه ی قرائات در نماز را جایز ندانسته اند

ممنون از پاسخی که دادید
اما نفرمودید اعراب گذاری کلمه ی مالک و کلمه یوم چه تغییری در آن ایجاد می کند ؟
مثلا فرق مالک یوم الدین که در قرائت عاصم هست
با آنچه در قرائت اعمش و یحیی هست چیست؟
اما در مورد اعتبار قرائت عاصم باید بگویم
در همه کشور ها به این قرائت می خوانند الا کشور های شمال آفریقا که به روایت نافع میخوانند علت آن هم این قاعده ای هست که در فقه مالکی وجود دارد یعنی برتری عمل اهل مدینه بر دیگران و میدانیم که نافع مدنی بوده
در سودان به روایت دوری از ابی عمر می خوانند که علت آن را نمی دانم
اما فکر نمی کنم هیچ دلیلی بر برتری روایت عاصم بر دیگر روایت ها از دیدگاه اهل سنت که همه ی آنها هم به غیر از مواردی که اشاره کردم از همین قرائت استفاده میکنند وجود داشته باشد گرچه اکثریت علمای آنها خواندن همه ی قرائات عشر را صحیح میدانند
اما در مورد شیعیان، اگر قرائت عاصم یک قرائت شیعی خالص است و بر طبق قواعد مذهب تشیع بر دیگران برتری دارد چگونه حکومت ها که بسیاری از آنها با شیعیان دشمنی داشتند و یا برخی دیگر احادیث اهل کوفه را بی اعتبار میدانستند اجازه دادند این روایت در تمام عالم منتشر شود و اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان از آن استفاده کنند؟
شاید بهتر این باشد که شیعیان هم همه ی قرائات عشر یا همه ی قرائات سبع را معتبر و صحیح بدانند
که این مسئله رجوع به برخی تفسیرها که در کتب معتبر آمده اما با رعایت قرائت عاصم و بی اعتبار دانستن بقیه ی قرائات امکان قبول آن وجود ندارد فراهم شود
هستند آیاتی که تفسیر هایی از آنها در احادیث موجود است اما اگر آنها را به شیوه حفص از عاصم قرائت کنیم
قبول آن تفسیر برای آیه ی مورد نظر غیر ممکن خواهد بود
و این یعنی جمع نقیضین
مثلا چگونه یک عالم شیعه میتواند ادعا کند آیه 130 سوره صافات اشاره به آل محمد (ص) دارد در حالی که قرائت روایاتی غیر از حفض از عاصم را در نماز جایز نداند در حالی که این روایت این آین آیه را الیاسین خواده
شاید بگویید کسانی که همچین تفسیری برای این آیه قرار داده اند اندک هستند
اما به هرحال وجود دارند
علامه طباطبایی هم در مورد این آیه میگوید این احادیث زمانی میتواند صحیح باشد که آیه را همان گونه که در بعضی روایات آل یاسین خوانده شده بخوانیم
در غیر این صورت این تفسیر قابل تعمیم بر این آیه نخواهد بود
در بین علمای قدیم شیعه هم کسانی بودند که همه ی قرائات سبع را متواتر میدانستند
مثل علامه ی حلی
و شهید دوم همه ی قرائات عشر را متواتر میدانست
که به نظر من این دو نظر به صواب نزدیکتر اند
اما متاسفانه اکثریت علمای جدید شیعه قائل به این هستند که تنها قرائت حفض از عاصم صحیح است
و حتی برخی خواندن بقیه ی قرائات در نماز را جایز ندانسته اند

میقات;1024647 نوشت:
این موارد به علت مشارکت در ریشه لغت (م ل ک) تشابه معنایی دارند، مثلا «مَلِک یوم الدین» یعنی پادشاه روز قیامت، و «مالک یوم الدین» یعنی صاحب روز قیامت.

سلام
اگر کسی ملک یوم الدین در نمازش بگه طوریه؟

این را باید از مرجع تقلیدتان بپرسید
اما آن دسته از علما که خواندن روایات غیر حفص از عاصم
در نماز را جایز دانسته اند گفته اند قرائت آیات باید با آن قرائتی که میخوانید
منطبق باشد یعنی اگر قرار است مثلا مطابق قرائت ورش از نافع ملک یوم الدین بخوانید باید بقیه آیات را هم طبق همان روایت و اصول آن بخوانید

[="Tahoma"]

بی ادعا;1024677 نوشت:
سلام
اگر کسی ملک یوم الدین در نمازش بگه طوریه؟

با سلام و درود

بنابر نظر فقهاء، خواندن قرآن بر طبق قرائت های مشهور (قراء سبعه) در نماز اشکال ندارد.

لطفا این را با ذکر نام مرجع تقلیدتان، از کارشناس احکام پیگیری فرمایید.

[="Tahoma"]

ghaderiko;1024659 نوشت:
ممنون از پاسخی که دادید
اما نفرمودید اعراب گذاری کلمه ی مالک و کلمه یوم چه تغییری در آن ایجاد می کند ؟
مثلا فرق مالک یوم الدین که در قرائت عاصم هست
با آنچه در قرائت اعمش و یحیی هست چیست؟

با سلام و درود

در باره کلمه «مالک» و «مَلِک» در پست دوم عرض کردم که مشابهت معنایی دارند.

کلمه «یوم» هم که در هیچ کدام از قرائت ها تفاوت نداشته است.

اختلاف قرائت بر سر کلمه «مالک» است.

به متن ابتدایی خودتان دقت فرمایید:

عاصم می گوید : «مالکِ یوم الدین»
اعمش می گوید: «مالکُ یوم الدین»
یحیی می گوید: «مالکَ یوم الدین»

لذا اختلاف فقط در إعراب و حرکت حرف «کاف» است و از نظر معنایی تفاوت خاصی ندارند.

ghaderiko;1024659 نوشت:

اما در مورد اعتبار قرائت عاصم باید بگویم
....
اما فکر نمی کنم هیچ دلیلی بر برتری روایت عاصم بر دیگر روایت ها از دیدگاه اهل سنت که همه ی آنها هم به غیر از مواردی که اشاره کردم از همین قرائت استفاده میکنند وجود داشته باشد گرچه اکثریت علمای آنها خواندن همه ی قرائات عشر را صحیح میدانند
اما در مورد شیعیان، اگر قرائت عاصم یک قرائت شیعی خالص است و بر طبق قواعد مذهب تشیع بر دیگران برتری دارد چگونه حکومت ها که بسیاری از آنها با شیعیان دشمنی داشتند و یا برخی دیگر احادیث اهل کوفه را بی اعتبار میدانستند اجازه دادند این روایت در تمام عالم منتشر شود و اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان از آن استفاده کنند؟
شاید بهتر این باشد که شیعیان هم همه ی قرائات عشر یا همه ی قرائات سبع را معتبر و صحیح بدانند
که این مسئله رجوع به برخی تفسیرها که در کتب معتبر آمده اما با رعایت قرائت عاصم و بی اعتبار دانستن بقیه ی قرائات امکان قبول آن وجود ندارد فراهم شود
هستند آیاتی که تفسیر هایی از آنها در احادیث موجود است اما اگر آنها را به شیوه حفص از عاصم قرائت کنیم
قبول آن تفسیر برای آیه ی مورد نظر غیر ممکن خواهد بود
و این یعنی جمع نقیضین
مثلا چگونه یک عالم شیعه میتواند ادعا کند آیه 130 سوره صافات اشاره به آل محمد (ص) دارد در حالی که قرائت روایاتی غیر از حفض از عاصم را در نماز جایز نداند در حالی که این روایت این آین آیه را الیاسین خواده
شاید بگویید کسانی که همچین تفسیری برای این آیه قرار داده اند اندک هستند
اما به هرحال وجود دارند
علامه طباطبایی هم در مورد این آیه میگوید این احادیث زمانی میتواند صحیح باشد که آیه را همان گونه که در بعضی روایات آل یاسین خوانده شده بخوانیم
در غیر این صورت این تفسیر قابل تعمیم بر این آیه نخواهد بود
در بین علمای قدیم شیعه هم کسانی بودند که همه ی قرائات سبع را متواتر میدانستند
مثل علامه ی حلی
و شهید دوم همه ی قرائات عشر را متواتر میدانست
که به نظر من این دو نظر به صواب نزدیکتر اند
اما متاسفانه اکثریت علمای جدید شیعه قائل به این هستند که تنها قرائت حفض از عاصم صحیح است
و حتی برخی خواندن بقیه ی قرائات در نماز را جایز ندانسته اند

با سلام و درود

چند نکته در این زمینه عرض می شود:

1. قرائت حفص از عاصم از نظر اتصال به معصوم، کوتاه بودن واسطه و سند، اعتبار و ویژگی خاص ناقلان و راویان، و... از امتیازهای خاصی برخوردار است.

2. از طرفی باید ببینیم قرائت رایج بین مسلمانان از صدر اسلام و زمان نزول قرآن تاکنون چگونه بوده است؟ قرائتی که با قرائت رایج بین مسلمانان، کمترین اختلاف را دارد، قرائت حفص از عاصم است؛ لذا این قرائت ترجیح داده شده است.

3. این گونه نبوده که بیایند قرائت ها را کنار هم بگذارند و ببینند کدام نقل ها شیعیان آن بیشتر است، آن را انتخاب کنند؛ خیر؛ همان طور که عرض شد، علاوه بر میزان مطابقت با قرائت رایج بین مسلمانان، اتصال به معصوم، کوتاهی سند، میزان اعتبار ناقلان و... از معیارهای مهم انتخاب قرائت حفص از عاصم است.

4. اهل سنت هم با وجود قبول سایر قرائات، قرائت حفص از عاصم را به خاطر همین ویژگی ها ترجیح داده و برتر می دانند.

5. قرار نیست معیار ما تفسیر آیه باشد و طبق آن قرائت را انتخاب کنیم، بلکه بر عکس است، یعنی ابتدا باید به قرائت برتر برسیم سپس طبق آن به دنبال تفسیر از آیه باشیم.

6. متواتر بودن قرائات، به ادله مختلف مردود است؛ زیرا:
یا به معصوم نمی رسد تا حجیت داشته باشد،
یا قرائت سند ندارد چه برسد به متواتر بودن،
بسیاری از موارد، قرائت از روی اجتهاد شخصی است و مستند به نقل و روایت نیست،
اساسی ترین شرط تواتر آن است كه از مبدأ تا مقصد در تمامى طبقات، نقل همگانى وجود داشته باشد، ولی در نقل قرائت، چنین فزضی محقق نمی شود زیرا در وسط نقل، به نقل واحد می رسد و از تواتر ساقط می شود.
در زمان هر یک از قاریان سبعه، نقل روایت فقط به خود او اختصاص داشته است لذا ناقل تواتر(به فرض تواتر) فقط خودش بوده است و این شرط عمده تواتر را از دست می دهد زیرا باید در هر طبقه، نقل متواتر باشد. (ر.ک: معرفت، تاريخ قرآن، ص 149 و 150)

7. به این روایات توجه فرمایید:

«إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ»؛ قرآن واحد است و از پيش‏گاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(الكافي، ج ‏2، ص 630، ح 12)
«وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِد»؛ قرآن واحد است و از پيش‏گاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(همان، ح 13)
امام صادق (علیه السلام) این قرآن مکتوب را تایید کرده اند: «اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاس‏»؛ قرآن را آن گونه که مردم قرائت می کنند قرائت کن.(کافی، ج ‏2، ص 633، ح 23)

این توصیه ها فقط با قرائت رایج بین مسلمانان، همخوانی دارد و با قرائات هفتگانه یا دهگانه یا چهارده گانه، همخوانی ندارد و آن ها را رد می کند.

جمع بندی

 

پرسش:
«سعید مسلم» قاری مشهور مصری در مورد برخی از قرائت های مختلف «مالک یوم الدین» می گوید:
مالک یوم الدین (به ضم کاف) قرأ بها اعمش؛
مالک یوم الدین (به فتح کاف) قرأ بها يحيي؛
ملیک یوم الدین، قرأ بها الیمانی.
البته در جایی دیگر خواندم: قرأتها الامام علي ابن ابي طالب «ملک یوم الدین»(به فتح کاف)
علامه طباطبایی هم با توجه به معنی، ملک را بهتر دانسته اند.
چند سؤال:
تفاوت معنایی این قرائت ها چیست؟
مگر قرائت امام علی موجود است؟
این افراد (اعمش، یحیی، یمانی) چه کسانی هستند؟

پاسخ:
تفاوت معنایی این قرائت ها
در باره سؤال از تفاوت معنایی این قرائت ها باید گفت این موارد به علت مشارکت در ریشه لغت (م ل ک) تشابه معنایی دارند، مثلا «مَلِک یوم الدین» یعنی پادشاه روز قیامت، و «مالک یوم الدین» یعنی صاحب روز قیامت.
البته با دقت های علمی خاص، تفاوت هایی هم دارند لذا برخی با توجه به این دقت ها، قرائتی را بر دیگری ترجیح داده اند. مثلا علامه طباطبایی(ره) می گویند «مالک» اسم فاعل از «مِلک» است ولی «مَلِک» صفت مشبه از «مُلک» است؛ و گرچه هر دو به معنای سلطنت و حکومت و تدبیر امور است ولی «مُلک» به زمان منسوب می شود اما «مِلک» به زمان منسوب نمی شود؛ لذا وقتی این پادشاهی و سلطنت را به روز جزا و روز قیامت (یوم الدین) نسبت داده، قرائت «ملک یوم الدین» بهتر است.(1)
البته یک ایراد مهم به این نظر وارد است و آن این که مطابق با قرائت حفص از عاصم (قرائت قرآن کنونی) که قرائت رایج بین مسلمانان از صدر اسلام تاکنون بوده، نیست.

قرائت امام علی(علیه السلام)
در باره موجود بودن یا نبودن قرائت امام علی(علیه السلام) باید گفت سلسله راویان قرائات (یعنی کسانی که یک قاری از ایشان قرائت قرآن را آموزش و تعلیم دیده است)، از اهمیت زیادی برخوردار است لذا هر کدام از قاریان تلاش کرده اند تا قرائت خود را با کمترین و کوتاه ترین واسطه، به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یا اصحاب نزدیک ایشان متصل نمایند. لذا اگر قرائتی به حضرت علی (علیه السلام) نسبت داده می شود، نقل مستقیم نیست بلکه از طریق واسطه و توسط چندین قاری است.

مشهورترین قرائت با استناد قوی و کوتاه ترین واسطه و مطمئن ترین راویان، قرائت «حفص» از «عاصم» از «ابو عبدالرحمان سلمی» از علی بن ابیطالب(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل(علیه السلام) از خداوند (عزّوجل) است، یعنی همین قرآن فعلی و موجود. حتی برخی ادعا کرده اند که این قرائت متواتر است.(2)
قابل توجه این که «ابو عبد الرحمان سلمی» قرائت خود را از دو طریق گرفته است: یکی از حضرت علی(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، و دیگر از «زرّ بن حبیش» از «ابن مسعود» از پیامبر(صلی الله علیه و آله).(3)

معرفی: اعمش، یحیی، یمانی
ـ «سليمان بن مهران الأعمش أبو محمد الأسدي الكاهلي الكوفي»؛ از پیشوایان و قاریان کوفه بوده است. ایرانی الاصل است و در کوفه متولد شده است. اسناد قرائت يا اساتيدش در نقل قرائت، عبارتند از مجاهد، نخعى، يحيى بن وثاب، عاصم.(4) او از مفسران شیعی شمرده شده است.(5)
ـ «يحيى بن يعمر أبو سليمان العدواني البصري»؛ او از قاریان معروف بصره و ایرانی الاصل و شیعه است. او از شاگردان «ابوالاسود دوئلی» است که در نقطه و إعراب گذاری قرآن شرکت داشته است. البته برخی گفته اند او اولین کسی است که قرآن را نقطه گذاری کرده است.(6)
ـ «محمد بن عبد الرحمن بن السَميفع ـ أبو عبد اللّه اليماني»؛ قرائات شاذ به او نسبت داده شده و از شاگردان او که از او نقل قرائت کرده "اسماعیل بن مسلم الملکی" است که ضعیف شمرده شده است.(7)

نکته:
قاریان معروف را ابتدا هفت نفر معرفی کردند(قراء سبعه یا قراء هفتگانه)، سپس سه نفر به این گروه اضافه شد(قراء دهگانه)، و در نهایت چهار نفر دیگر بر آن ها افزوده شد(قراء چهارده گانه)؛ «اعمش» جزو آن چهار نفر آخری است که به گروه قاریان اضافه و در لیست قراء چهارده گانه قرار دارد.

قرائت شاذ
قرائتی که نادر و کم اهمیت باشد و یا به عبارتی، قرائتی که جزء قرائت قاریان هفتگانه و دهگانه نباشد، قرائت شاذ شمرده می شود.(8) به همین خاطر، قرائت این سه قاری، جزء قرائات شاذ محسوب می شود.

مطلب دیگر
در باره برتری و فضیلت قرائت «حفص از عاصم» بر سایر قرائت ها و نیز ادعای تواتر قرائت ها، چند نکته عرض می شود:
1. قرائت حفص از عاصم از نظر اتصال به معصوم، کوتاه بودن واسطه و سند، اعتبار و ویژگی خاص ناقلان و راویان، و... از امتیازهای خاصی برخوردار است.
2. باید ببینیم قرائت رایج بین مسلمانان از صدر اسلام و زمان نزول قرآن تاکنون چگونه بوده است؟ قرائتی که با قرائت رایج بین مسلمانان، کمترین اختلاف را دارد، قرائت حفص از عاصم است؛ لذا این قرائت ترجیح داده شده است.
3. اهل سنت هم با وجود قبول سایر قرائات، قرائت حفص از عاصم را به خاطر همین ویژگی ها ترجیح داده و برتر می دانند.
4. متواتر بودن قرائات، به ادله مختلف مردود است؛ زیرا: یا به معصوم نمی رسد تا حجیت داشته باشد، یا قرائت سند ندارد چه برسد به متواتر بودن، بسیاری از موارد، قرائت از روی اجتهاد شخصی است و مستند به نقل و روایت نیست، اساسی ترین شرط تواتر آن است كه از مبدأ تا مقصد در تمامى طبقات، نقل همگانى وجود داشته باشد، ولی در نقل قرائت، چنین فزضی محقق نمی شود زیرا در وسط نقل، به نقل واحد می رسد و از تواتر ساقط می شود.
در زمان هر یک از قاریان سبعه، نقل روایت فقط به خود او اختصاص داشته است لذا ناقل تواتر(به فرض تواتر) فقط خودش بوده است و این شرط عمده تواتر را از دست می دهد زیرا باید در هر طبقه، نقل متواتر باشد. (9)
5. به این روایات توجه فرمایید:
«إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ»؛ قرآن واحد است و از پيشگاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(10)
«وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِد»؛ قرآن واحد است و از پيشگاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(11)
امام صادق (علیه السلام) این قرآن مکتوب را تایید کرده اند: «اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاس»؛ قرآن را آن گونه که مردم قرائت می کنند قرائت کن.(12)

نکته:
این توصیه ها فقط با قرائت رایج بین مسلمانان، همخوانی دارد و با قرائات هفتگانه یا دهگانه یا چهارده گانه، همخوانی ندارد و آن ها را رد می کند.

پی نوشت ها:
1. ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 1، ص 35.
2. معرفت، محمدهادی، التمهيد في علوم القرآن‏، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامى‏ ـ قم‏، 1415ق، چاپ دوم‏، ج 2، ص 245.
3. معرفت، علوم قرآنى، ناشر: موسسه فرهنگى التمهيد ـ قم‏، 1381ش، چاپ: چهارم‏، ص 237.
4. ر.ک: ابن الجزري، غاية النهاية في طبقات القراء، الناشر: مكتبة ابن تيمية، چاپ اول، سه جلدی، ج 1، ص 315.
5. مؤدب‏، روشهاى تفسير قرآن‏، ناشر: اشراق‏ ـ قم‏، 1380ش، چاپ اول‏، ص 81.
6. ابن الجزری، طبقات القراء، پیشین، ج 2، ص 351.
7. همان، ج 2، ص 161.
8. بيگلرى‏، سر البيان فى علم القرآن‏، ناشر: كتابخانه سنائى‏، بى ‏جا، بى ‏تا، چاپ پنجم‏، ص 61؛ حريرى‏، فرهنگ اصطلاحات قرآنى‏، ناشر: هجرت‏ ـ قم‏، 1384ش، چاپ دوم‏، ص 295.
9. ر.ک: معرفت، ‏تاريخ قرآن‏، ناشر: سمت‏ ـ تهران، 1382ش، چاپ پنجم‏، ص 149 و 150.
10. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج 2، ص 630، ح 12.
11. همان، ح 13.
12. همان، ج 2، ص 633، ح 23.

موضوع قفل شده است