جمع بندی سوالاتی درباره ماجرای حضرت لوط (ع) در قرآن

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالاتی درباره ماجرای حضرت لوط (ع) در قرآن

چرا فرستادگان الهی اول به سراغ حضرت ابراهیم رفتند بعد به حضرت لوط رسیدند
آیا مردم قوم لوط پس از صحبت های او به منزلش حمله کردند درقرآن سرنجام ماجرابازگو نشده است

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد حکیم

[TD][/TD]

صادقیه;1024335 نوشت:
چرا فرستادگان الهی اول به سراغ حضرت ابراهیم رفتند بعد به حضرت لوط رسیدند
آیا مردم قوم لوط پس از صحبت های او به منزلش حمله کردند درقرآن سرنجام ماجرابازگو نشده است

سلام و عرض ادب

از داستان عذاب قوم لوط به دست مى آید که خداى تعالى هر بار که مى خواست قوم حضرت لوط علیه السلام را عذاب کند، شفاعت حضرت ابراهیم علیه السلام و محبت لوط علیه السلام جلوى این را مى گرفت، یعنى به خاطر ابراهیم علیه السلام و لوط علیه السلام آن را به تأخیر مى انداخت تا هنگامى که عذاب بر آن ها حتم و مقدر گردید. خداوند خواست تا قبل از هلاکتشان ابراهیم را تسلیت و دلدارى دهد و اندوه اورا در نابودى قومش به وسیله اى جبران کند. از این رو فرشتگان خود را مأمور کرد تا پیش از رفتن به شهر سدوم، به خانه ابراهیم بروند و او را بشارت دهند که صاحب فرزندى خواهد شد.

به فرمان خدا نه نفر یا یازده نفر از فرشتگان مقرب خداوند که جبرئیل در میانشان بود، از سوی خدا برای انجام دو مأموریت به زمین آمدند نخست برای مژده دادن به ابراهیم علیه السلام که به زودی از سارهدارای پسری به نام اسحاق خواهد شد دوم به قوم لوط علیه السلام عذاب الهی را اطلاع دهند.
خداوند در سوره هود می فرماید: « فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَىٰ يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍإِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌيَا یا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا ۖ إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ ۖ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ؛ بعد از آنکه حالت ترس از ابراهیم برطرف شد و بشارتى که شنیده بود در دلش جاى گرفت و خوشحالش کرد، شروع کرد در باره قوم لوط با فرستادگان ما بگو مگو کردن. ابراهیم مردى بردبار و دلسوز و بازگشت کننده (به سوى خدا) بود. فرشتگان به او گفتند: اى ابراهیم از این سخنان که از در شفاعت مى گویى درگذر که امر پروردگارت (عذاب قوم لوط) فرا رسیده و عذابى بر آنان نازل مى شود که به هیچ وجه برگشتنى نیست).»(1)

وقتی فرشتگان الهی به خانه حضرت ابراهیم علیه السلام آمدند خبر عذاب قوم لوط علیه السلام و بشارت ولادت فرزندی را به ابراهیم علیه السلام و همسرش دادند و آن حالت ترس و اندوهی که به سبب عدم شناخت فرستادگان الهی بر ابراهیم علیه السلام مستولی شده بود رفع گردید.

قرآن کریم می فرماید:« وَلَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ؛ و چون فرستادگان، بشارت را به ابراهیم دادند اضافه کردند که ما اهل این قریه را هلاک خواهیم کرد زیرا اهل آن ستمکار بودند، ابراهیم علیه السلام گفت: آخر در آن قریه لوط پیغمبر هست، گفتند: ما بهتر مى دانیم که در آن چه کسى هست، تو دلواپس لوط مباش که به یقین ما او و اهل خانه اش را نجات خواهیم داد مگر همسرش را که از هلاک شوندگان است).»(2)
فرشتگان پاسخ درخواست حضرت ابراهیم علیه السلام را این گونه دادند«یا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا ۖ إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ ۖ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ»این آیه شریفه حکایت پاسخى است که فرشتگان به ابراهیم علیه السلام داده و مجادله آن جناب را قطع کردند و آن جناب بعد از شنیدن آن قانع شد و دیگر دنبال نکرد
وقتی که این فرشتگان نزد ابراهیم علیه السلام آمدند و بشارت خود را دادند، مأموریت دوم خود را به ابراهیم علیه السلام گفتند، ابراهیم علیه السلام در این مورد با آن فرشتگان به گفتگو نشست، زیرا دل مهربان ابراهیم علیه السلام می‎تپید و با خود می‎گفت: شاید روزنه امید برای اصلاح قوم لوط باشد. در این جا دل ابراهیم به حال آن مردم تیره بخت سوخت و از روى مهربانى به آن ها گفت: «لوط میان آن هاست؟ و با بودن لوط که پیغمبر خداست چگونه آن ها را عذاب مى کنید؟» و با این پرسش خواست بداند آیا رهایى آن ها از عذاب وجود دارد یا نه؟
وقتی که برای ابراهیم، عذاب قوم لوط قطعی شد، دیگر هیچ نگفت، و تسلیم فرمان خدای بزرگ شد
ماجرای آمدن فرشتگان به خدمت حضرت ابراهیم علیه السلام در روایات اسلامی نیز مورد اشاره قرار گرفته است امام صادق علیه السلام می فرماید: «خداى عز و جل چهار فرشته مامور کرد براى هلاک کردن قوم لوط و آن چهار فرشته عبارت بودند از: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و کروبیل، این چهار فرشته در سر راه خود به دیدن ابراهیم رفته بر او سلام کردند در حالى که "در قالب انسانهایى" معمم بودند و آن جناب ایشان را نشناخت، همین قدر دانست که قیافه هایى جالب دارند، لذا پیش خودش گفتاین گونه اشخاص محترم را باید خودم پذیرایى کنم و به خدمتشان قیام نمایم، و چون او مردى میهمان نواز بود لذا گوساله اى چاق براى آنها کباب کرد آن قدر که کاملا پخته شد و آورده نزد آنان گذاشت ولى دید که دست میهمانان به طرف غذا دراز نمى شود از این رفتار آنان بدش آمد و در خود احساس ترس کرد جبرئیل وقتى آن جناب را چنین دید، عمامه را از سر خود برداشت و ابراهیم او را "که در سابق بارها دیده بود" شناخت و پرسید: تو همو هستى؟ گفت: آرى. در این میان همسر آن جناب از آنجا رد مى شد جبرئیل او را به ولادت اسحاق بشارت داد و از اسحاق یعقوب را، همسر آن جناب گفت خداوند چه فرموده است؟ ملائکه جواب دادند به آنچه قرآن کریم آن را حکایت کرده است. ابراهیم علیه السلام از آنان پرسید: به خاطر چه کارى آمده اید؟ گفتند: براى هلاک کردن قوم لوط علیه السلام آمده ایم. پرسید: اگر در میان آن قوم صد نفر با ایمان باشد آنان را نیز هلاک خواهید کرد؟ جبرئیل گفت: نه، پرسید: اگر پنجاه نفر باشد چطور؟ جبرئیل علیه السلام گفت، نه، پرسید:
اگر سى نفر باشد چطور؟ گفت، نه، پرسید: اگر بیست نفر باشد چطور؟ گفت: نه، پرسید: اگر ده نفر وجود داشته باشد چطور؟ گفت: نه، پرسید اگر پنج نفر باشد؟ گفت: نه، پرسید: اگر یک نفر باشد چطور؟ گفت: نه، پرسید: اگر هیچ مؤمنى در آن قوم نباشد و تنها لوط باشد چطور؟جبرئیل گفت: ما بهتر مى دانیم که در آن قوم چه کسى هست، ما بطور قطع او و خانواده اش را نجات مى دهیم بجز همسرش را که از هلاک شوندگان است، آن گاه (ابراهیم را به حال خود گذاشتند) و رفتند».(3)
وقتی فرشتگان بر حضرت لوط وارد شدند و آن حضرت آنها را برای پذیرایی به خانه برد زن فتنه گر او به مردم خبر داد و مردم نیز به در خانه حضرت لوط آمدند قرآن کریم در این باره می فرماید :« قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ ؛ گفتند: تو که می دانی ما تمایلی به دختران تو نداریم و خوب می دانی ما چه می خواهیم!»(4)

حضرت لوط وقتی از منصرف کردن قوم جاهل خود نا امید شد گفت:« قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ ؛ گفت: (افسوس!)ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود!» (5)

در این آیه فرشتگان الهی که مامور عذاب قوم لوط علیه السلام بودند خود رابه حضرت لوط علیه السلام معرفی کردند وبه او خبر آمدن عذاب ونجات او و اهلش را دادند. عبارت "هرگز به تو نمی رسند" (لن یصلوا إلیک) کنایه است از اینکه بر تحقق دادن خواسته خود قادر نیستند، و معنای جمله این است که وقتی ماجرا بدینجا رسید که گفته های لوط کمترین اثری نبخشید فرشتگان الهی خودشان را به وی معرفی نموده، گفتند "ما جوان امرد و از جنس بشر نیستیم، ما فرشتگان پروردگار تو هستیم" و بدین وسیله آن جناب را خوشحال کردند و فهمید که مردم دستشان به او نمی رسد.و در نتیجه عذاب الهی بر قوم لوط نازل شد تا عبرتی برای اقوام جاهل در تاریخ شود.

پی نوشت ها.

1. هود/ 75-77
2. عنکبوت/ 32
3. رسولی محلاتی- تاریخ انبیاء، تهران، علمیه اسلامیه، داستان حضرت ابراهیم علیه السلام
4. هود/ 79
5. هود/ 80

حکیم;1024520 نوشت:
برای مژده دادن به ابراهیم علیه السلام که به زودی از سارهدارای پسری به نام اسحاقخواهد شد دوم به قوم لوط علیه السلام عذاب الهی را اطلاع دهند.

سلام

چرا وقتی بشارت تولد اسحاق را به ابراهیم دادند ابراهیم تعجب کرد و گفت من در این سن پیری چگونه صاحب فرزند میشوم؟
در صورتی که در همین سن پیری قبلا صاحب اسماعیل شده بود؟ دیگر نباید ابراهیم تعجب میکرد

متوجه نشدم آیا مردم به منزل لوط وارد شدند دقیقا چه می خواستند دراین باره توضیح دهید

بی ادعا;1024544 نوشت:
چرا وقتی بشارت تولد اسحاق را به ابراهیم دادند ابراهیم تعجب کرد و گفت من در این سن پیری چگونه صاحب فرزند میشوم؟
در صورتی که در همین سن پیری قبلا صاحب اسماعیل شده بود؟ دیگر نباید ابراهیم تعجب میکرد

اول اینکه زنه اول حضرت ابراهیم(ساره) حتی در جوانی نازا بود.اون موقع که دیگه حضرت ابراهیم 90 تا صد سالش بوده طبق روایات و ساره هم دیگه حتما" یائسه بوده واسه همین ساره تعجب میکنه ولی ابراهیم علیه السلام تعجب نمیکنه.به این آیه توجه بفرمایید:{قَالَتْ يَا وَيْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَـٰذَا بَعْلِي شَيْخًا ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ} سوره هود آیه 72
به ضمیر مونث توجه کنید که ساره میگه:" ای وای. من بچه میزایم؟در حالی که من پیرزنم و شوهرم هم پیرمرده این چیز عجیبیه!"
در قرآن داریم حضرت ذکریا علیه السلام هم بچه ای نداشت تا اینکه با دعا در پیری صاحب پسری شد.اونم زنش حتی در جوانی نازا بود.و اینکه خداوند کفالت مریم علیها السلام را هم به ذکریا داده بود.یعنی هم پسر بهش داد هم یه دختر خوب.پس زنی که بچه دار نمیشود را نباید طلاق داد بلکه بایستی باهاش تا آخر عمر زندگی کرد.مثل این دو مرد خدا یعنی ابراهیم و ذکریا
و السلام علیکم و رحمة الله

صادقیه;1024545 نوشت:
یا مردم به منزل لوط وارد شدند دقیقا چه می خواستند دراین باره توضیح دهید

چون فرشته ها به صورت جوانان زیبا روی به حضرت لوط علیه السلام وارد شدند اینها هم العیاذ بالله لواط(همجنس بازی)میخواستند ازین جوانها برای دفع شهوتشون.

Elderado;1024662 نوشت:
اول اینکه زنه اول حضرت ابراهیم(ساره) حتی در جوانی نازا بود.اون موقع که دیگه حضرت ابراهیم 90 تا صد سالش بوده طبق روایات و ساره هم دیگه حتما" یائسه بوده واسه همین ساره تعجب میکنه ولی ابراهیم علیه السلام تعجب نمیکنه.به این آیه توجه بفرمایید:{قَالَتْ يَا وَيْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَـٰذَا بَعْلِي شَيْخًا ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ} سوره هود آیه 72
به ضمیر مونث توجه کنید که ساره میگه:" ای وای. من بچه میزایم؟در حالی که من پیرزنم و شوهرم هم پیرمرده این چیز عجیبیه!"

آیات 53 و 54 سوره حجر

گفتند: مترس که ما تو را به پسری دانا مژده می دهیم

گفت (ابراهیم): آیا با اینکه مرا پیری فرا رسیده است بشارتم می دهید؟ به چه بشارت می دهید؟

دو آیه بالا نشان می دهد ابراهیم هم تعجب میکنه

  جمع بندی پرسش: چرا فرستادگان الهی اول به سراغ حضرت ابراهیم (علیه السلام) رفتند بعد به حضرت لوط (علیه السلام) رسیدند آیا مردم قوم لوط پس از صحبت های او به منزلش حمله کردند؟ درقرآن سرانجام ماجرا بازگو نشده است. پاسخ: از داستان عذاب قوم لوط به دست مى آید که خداى تعالى هر بار که مى خواست قوم حضرت لوط (علیه السلام) را عذاب کند، شفاعت حضرت ابراهیم (علیه السلام) و محبت لوط (علیه السلام) جلوى این عذاب را مى گرفت، یعنى به خاطر ابراهیم (علیه السلام) و لوط (علیه السلام) آن را به تأخیر مى انداخت تا هنگامى که عذاب بر آن ها حتمی و مقدر گردید. خداوند خواست تا قبل از هلاکتشان ابراهیم را تسلیت و دلدارى دهد و اندوه او را در نابودى قومش به وسیله اى جبران کند. از این رو فرشتگان خود را مأمور کردند تا پیش از رفتن به شهر سدوم، به خانه ابراهیم(علیه السلام) بروند و او را بشارت دهند که صاحب فرزندى خواهد شد. به فرمان خدا نه نفر یا یازده نفر از فرشتگان مقرب خداوند که جبرئیل در میانشان بود، از سوی خدا برای انجام دو مأموریت به زمین آمدند نخست برای مژده دادن به ابراهیم (علیه السلام) که به زودی از ساره دارای پسری به نام اسحاق خواهد شد دوم به قوم لوط (علیه السلام) عذاب الهی را اطلاع دهند. خداوند در سوره هود می فرماید: « فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَىٰ يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌيَا یا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ؛ بعد از آن که حالت ترس از ابراهیم برطرف شد و بشارتى که شنیده بود در دلش جاى گرفت و خوشحالش کرد، شروع کرد در باره قوم لوط با فرستادگان ما بگو مگو کردن. ابراهیم مردى بردبار و دلسوز و بازگشت کننده (به سوى خدا) بود. فرشتگان به او گفتند: اى ابراهیم از این سخنان که از در شفاعت مى گویى درگذر که امر پروردگارت (عذاب قوم لوط) فرا رسیده و عذابى بر آنان نازل مى شود که به هیچ وجه برگشتنى نیست.»(1) وقتی فرشتگان الهی به خانه حضرت ابراهیم (علیه السلام) آمدند خبر عذاب قوم لوط (علیه السلام) و بشارت ولادت فرزندی را به ابراهیم (علیه السلام) و همسرش دادند و آن حالت ترس و اندوهی که به سبب عدم شناخت فرستادگان الهی بر ابراهیم (علیه السلام) مستولی شده بود رفع گردید. قرآن کریم می فرماید:« وَلَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ؛ هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها بدحال و دلتنگ شد؛ گفتند: «نترس و غمگین مباش، ما تو و خانواده‌ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقی می‌ماند.(2) فرشتگان پاسخ درخواست حضرت ابراهیم (علیه السلام) را این گونه دادند«یا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ؛ ای ابراهیم! از این (درخواست) صرف‌نظر کن، که فرمان پروردگارت فرا رسیده؛ و بطور قطع عذاب (الهی) به سراغ آنها می‌آید؛ و برگشت ندارد!»(3) این آیه شریفه حکایت پاسخى است که فرشتگان به ابراهیم (علیه السلام)  داده و مجادله آن جناب را قطع کردند و آن جناب بعد از شنیدن آن قانع شد و دیگر دنبال نکرد وقتی که فرشتگان نزد ابراهیم (علیه السلام) آمدند و بشارت خود را دادند، مأموریت دوم خود را به ابراهیم (علیه السلام) گفتند، ابراهیم (علیه السلام) در این مورد با آن فرشتگان به گفتگو نشست، زیرا دل مهربان ابراهیم (علیه السلام) می‎تپید و با خود می‎گفت: شاید روزنه امید برای اصلاح قوم لوط باشد. در این جا دل ابراهیم(علیه السلام) به حال آن مردم تیره بخت سوخت و از روى مهربانى به آن ها گفت: «لوط میان آن هاست؟ و با بودن لوط که پیغمبر خداست چگونه آن ها را عذاب مى کنید؟» و با این پرسش خواست بداند آیا رهایى آن ها از عذاب وجود دارد یا نه؟ وقتی که برای ابراهیم(علیه السلام)، عذاب قوم لوط (علیه السلام) قطعی شد، دیگر هیچ نگفت، و تسلیم فرمان خدای بزرگ شد ماجرای آمدن فرشتگان به خدمت حضرت ابراهیم (علیه السلام) در روایات اسلامی نیز مورد اشاره قرار گرفته است امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «خداى عز و جل چهار فرشته مامور کرد براى هلاک کردن قوم لوط و آن چهار فرشته عبارت بودند از: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و کروبیل، این چهار فرشته در سر راه خود به دیدن ابراهیم (علیه السلام) رفته بر او سلام کردند در حالى که "در قالب انسانهایى" معمم بودند و آن جناب ایشان را نشناخت، همین قدر دانست که قیافه هایى جالب دارند، لذا پیش خودش گفت این گونه اشخاص محترم را باید خودم پذیرایى کنم و به خدمتشان قیام نمایم، و چون او مردى میهمان نواز بود لذا گوساله اى چاق براى آنها کباب کرد آن قدر که کاملا پخته شد و نزد آنان گذاشت، ولى دید که دست میهمانان به طرف غذا دراز نمى شود از این رفتار آنان بدش آمد و در خود احساس ترس کرد جبرئیل وقتى آن جناب را چنین دید، عمامه را از سر خود برداشت و ابراهیم او را "که در سابق بارها دیده بود" شناخت و پرسید: تو همو هستى؟ گفت: آرى. در این میان همسر آن جناب از آنجا رد مى شد جبرئیل او را به ولادت اسحاق بشارت داد و از اسحاق یعقوب را، همسر آن جناب گفت خداوند چه فرموده است؟ ملائکه جواب دادند به آنچه قرآن کریم آن را حکایت کرده است.  ابراهیم (علیه السلام) از آنان پرسید: به خاطر چه کارى آمده اید؟ گفتند: براى هلاک کردن قوم لوط (علیه السلام) آمده ایم. پرسید: اگر در میان آن قوم صد نفر با ایمان باشد آنان را نیز هلاک خواهید کرد؟ جبرئیل گفت: نه، پرسید: اگر پنجاه نفر باشد چطور؟ جبرئیل (علیه السلام) گفت، نه، پرسید: اگر سى نفر باشد چطور؟ گفت، نه، پرسید: اگر بیست نفر باشد چطور؟ گفت: نه، پرسید: اگر ده نفر وجود داشته باشد چطور؟ گفت: نه، پرسید اگر پنج نفر باشد؟ گفت: نه، پرسید: اگر یک نفر باشد چطور؟ گفت: نه، پرسید: اگر هیچ مؤمنى در آن قوم نباشد و تنها لوط باشد چطور؟ جبرئیل گفت: ما بهتر مى دانیم که در آن قوم چه کسى هست، ما بطور قطع او و خانواده اش را نجات مى دهیم بجز همسرش را که از هلاک شوندگان است، آن گاه (ابراهیم را به حال خود گذاشتند) و رفتند».(4) وقتی فرشتگان بر حضرت لوط وارد شدند و آن حضرت آنها را برای پذیرایی به خانه برد زن فتنه گر او به مردم خبر داد و مردم نیز به در خانه حضرت لوط آمدند قرآن کریم در این باره می فرماید :« قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ ؛ گفتند: تو که می دانی ما تمایلی به دختران تو نداریم و خوب می دانی ما چه می خواهیم!»(5( حضرت لوط وقتی از منصرف کردن قوم جاهل خود ناامید شد گفت:« قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ ؛ گفت (افسوس!)ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود!» (6)  در این آیه فرشتگان الهی که مامور عذاب قوم لوط (علیه السلام) بودند خود را به حضرت لوط (علیه السلام) معرفی کردند وبه او خبر آمدن عذاب و نجات او و اهلش را دادند. عبارت "هرگز به تو نمی رسند" (لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ) (7)کنایه است از اینکه بر تحقق دادن خواسته خود(اقدام به عمل شنیع لواط) قادر نیستند، و معنای جمله این است که وقتی ماجرا به اینجا رسید که گفته های لوط کمترین اثری نبخشید فرشتگان الهی خودشان را به وی معرفی نموده، گفتند "ما جوان امرد و از جنس بشر نیستیم، ما فرشتگان پروردگار تو هستیم" بدین وسیله آن جناب را خوشحال کردند و فهمید که مردم دستشان به او نمی رسد و مردم علی رغم حمله و هجوم به خانه حضرت لوط ولی به فرشتگان نتوانستند دست پیدا کنند.و در نتیجه عذاب الهی بر قوم لوط نازل شد تا عبرتی برای اقوام جاهل در تاریخ شود.   پی نوشت ها 1.هود/ 74.77/ 2.عنکبوت/ 33 .  3.هود/ 76. 4. تاریخ انبیاء،رسولی محلاتی تهران، کتابخانه علمیه اسلامیه،ص 195-220 . 5.هود/ 79. 6. هود/ 80 . 7. هود/ 81.  
موضوع قفل شده است