جمع بندی برهان فرجه و تعدد اشیاء
تبهای اولیه
با سلام خدمت دوستان و کارشناسان گرامی این فصل ممیز و این فصلی که این دو خدا را از هم جدا کرده این فرجه خودش باید مثل آن دو خدا قدیم و واجب الوجود باشد. چون اگر زمانی نباشد آن دوتا یکی می شوند . پس باید مثل خود خداها باشد. اگر واجب الوجود و قدیم باشد نتیجه این است که خداها سه تا می شوند . برای اینکه این امر تحقق پیدا بکند باید بین این سه تا هم هر کدام دو تا فرجه باشد. خدای «الف» و«ب» و «ج » که خدای «ج» شد فرجه بین خدای «الف» و«ب» آن وقت بین هر کدام از دو تا دوتای آنها باز باید یک فرجه ای باشد آن وقت تعداد خداها پنج تا می شود . فرض پنج تا خدا باز بین این پنج خدا باز باید فرجه هایی باشد تا بی نهایت یعنی متسلسل تا بی نهایت باید واجب الوجود داشته باشیم. آن شخص زندیق می گفت چه اشکال دارد که ما دو تا واجب الوجود داشته باشیم اما می بینیم فرض دو تا شدن واجب الوجود این است که ما بی نهایت واجب الوجود داشته باشیم در حالی که آن شخص هم قبول نداشت که بیش از دو تا واجب الوجود داشته باشیم بلکه منظور او این بود که مبدأ شر یکی و مبدأ خیر یکی باشد. اگر بنا باشد خدا بیش از یکی باشد این دو خدا و دو واجب الوجود منتهی به سه تا و سه تا منتهی به پنج تا و همینطور تا بی نهایت واجب الوجود باید داشته باشیم که این فرض را خود سوال کننده هم قبول ندارد. این برهان همان طور که عرض شد تحت عنوان برهان فرجه از آن یاد می شود. که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده و امام (علیه السلام) فرمود اگر خدا دو تا باشد باید بی نهایت خدا وجود داشته باشد.
برهان فرجه یکی از برهانهای اقامه شده برای واجب الوجود است که به شرح زیر توسط امام صادق (ع) بیان شده:
https://article.tebyan.net/348533/%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%AB%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%AF%D8%A7
امام صادق (علیه السلام) فرمود اگر فرض باشد که ما دو واجب الوجود داشته باشیم یا دو تا قدیم داشته باشیم اینها باید با هم تفاوت داشته باشند یعنی باید یک فصل تمایزی با هم داشته باشند . به عبارت دیگر باید دو تا اصل مشترک داشته باشند یعنی هر دو واجب الوجود و هر دو خدا باشند. یک فصل ممیز و یک فصل جدایی هم داشته باشند که بگوییم خدای الف این چیز را دارد که خدای «ب» ندارد و خدای «ب» این چیز را دارد که خدای «الف» ندارد.
حاصل سخن
بر اساس این استدلال، تعداد موجودات قدیم باید یا یکی باشند یا بی شمار. اما آیا می توان این استدلال را به موجودات غیر قدیم هم تعمیم داد؟
مثلاً فرض کنید شما در اتاقتان دو شیء دارید (مثلاً یک میز دارید و یک صندلی). اینها باید با هم تفاوت داشته باشند یعنی باید یک فصل تمایزی با هم داشته باشند. این وجه تمایز را اگر یک شیء بدانیم،تعداد اشیاء سه تا می شوند. به همین شیوه می تونیم بگیم که یک تعداد اشیاء باید یکی باشه یا بی نهایت.
مثلاً وجه تمایز میز و صندلی می شود یک شیء
تفاوت"وجه تمایز میز و صندلی" با صندلی می شود یک شیء دیگر
تفاوتی که بین "تفاوت وجه تمایز میز و صندلی با صندلی" و خود صندلی وجود داره هم میشه یک شیء دیگر.
و الی آخر.
آیا این تعمیم صحیحه و میشه ازش نتیجه ای در مورد تعدد اشیاء گرفت؟ و اگر صحیح نیست اشکالش چیست؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"] | |
[/TD] | |
کارشناس بحث: استاد صدیق | |
[TD][/TD] | |
[=microsoft sans serif] مثلاً وجه تمایز میز و صندلی می شود یک شیء آیا این تعمیم صحیحه و میشه ازش نتیجه ای در مورد تعدد اشیاء گرفت؟ و اگر صحیح نیست اشکالش چیست؟
آیا می توان این استدلال را به موجودات غیر قدیم هم تعمیم داد؟
مثلاً فرض کنید شما در اتاقتان دو شیء دارید (مثلاً یک میز دارید و یک صندلی). اینها باید با هم تفاوت داشته باشند یعنی باید یک فصل تمایزی با هم داشته باشند. این وجه تمایز را اگر یک شیء بدانیم،تعداد اشیاء سه تا می شوند. به همین شیوه می تونیم بگیم که یک تعداد اشیاء باید یکی باشه یا بی نهایت.
تفاوت"وجه تمایز میز و صندلی" با صندلی می شود یک شیء دیگر
تفاوتی که بین "تفاوت وجه تمایز میز و صندلی با صندلی" و خود صندلی وجود داره هم میشه یک شیء دیگر.
و الی آخر.
باسلام و عرض ادب
ممکن الوجود با واجب الوجود تفاوت دارد.
تفاوت آنها در این است که
ممکن الوجودها یک وجه اشتراک دارند که در اصل وجود امکانی شان است و یک وجه افتراق دارند.
این وجه افتراق بر اساس دیدگاه تشکیکی، تفاوت در درجات طولی و عرضی این وجود امکانی آنهاست.
[=microsoft sans serif]ولی واجب الوجود را نمیتوان اینگونه در نظر گرفت.
چرا که واجب الوجودهای مفروض، اگر بخواهند اشتراک داشته باشند باید در وجوب وجود باشد حال وجه تفاوت و تمایز آنها در چیست؟
این وجه تمایز نمیتواند در اصل بودنشان باشد، چرا که هر دو موجودند.
در وجوب وجود هم نمیتوند باشد، چرا که هر دو واجب الوجودند.
در مراتب تشکیکی هم نمیتواند باشد چرا که مستلزم آن میشود که یکی واجب الوجود نباشد(چرا که واجب الوجود در اعلی درجات تشکیکی وجودی قرار دارد)
از این گذشته، این تمایز هرچه باشد، اشکال دیگرش در وجوب و امکانش است.
هرچه وجه تمایز آنها باشد،
یا واجب الوجود است، که در این صورت، موجب عدم تناهی واجب الوجودها میشود.
یا ممکن الوجود است، که در این صورت، واجب الوجود باید برای تحقق محتاج به یک ممکن الوجود بشود.
بنابراین میبینید که نمیتوان مسئله فرجه را در مورد ممکن الوجودها مشکل دانست.
چرا که اصولا تفاوت بین ممکن الوجودها وجود داره و آن عبارت است از درجات تشکیکی به نظر صدرایی.
موفق باشید.
سلام صدیق گرامی
پاسخ شما این هست که وجود دو واجب الوجود که با هم تفاوت داشته باشند، از طریق استدلال دیگری قابل رفع است. میشه اثبات کرد که چنین وجه تمایزی نمی تونه وجود داشته باشه. در حقیقت استدلال دیگری ارائه فرمودید که نتیجه مشابه برهان فرجه داره.
اما بحث من روی خود این استدلاله و تعمیمش به اشیاء. اجازه دهید از این دو تا سوال شروع کنیم:
- آیا ما می تونیم تفاوت میز و صندلی رو یک شیء در نظر بگیریم؟
- تفاوت"وجه تمایز میز و صندلی" با صندلی آیا می شود یک شیء دیگر؟
- آیا ما می تونیم تفاوت میز و صندلی رو یک شیء در نظر بگیریم؟باسلام و عرض ادب نمیدانم چرا مطلبی که بنده در پاسخ شما نوشته بودم اینک نیست. به هر حال هر نقل و انتقالی یک سری تلفات و صدمات را داره. این هم یکیش. بگذریم. تفاوت میان میز و صندلی در چیست؟ در اصل وجود داشتن که با هم تفاوت ندارند. در ماده نیز که میتوانند متفاوت باشند(مثلا یکی چوبی و دیگری فلزی باشه. یا جنس چوب یکی با چوب دیگری تفاوت داشته باشه. از نظر فاعل و سازنده ممکن است تفاوت داشته باشند. از نظر هدف نیز با هم تفاوت دارند. اما تفاوت دیگری که بین اینها هست چیست؟ میز و چوب، بر اساس هدفی که سازنده آنها داشته و تصویری که از ساخته شده آنها داشته است، به این دو صورت در آمده اند. سازنده این دو شیء، در یکی چون قصدش نشستن روی آن راتصور کرده است، صندلی ساخته است. در دیگری چون قصدش، قرار دادن چیزهایی روی آن تصور کرده است، میز ساخته است. بر اساس همین تفاوت در هدف، صورت اینها نیز با هم تفاوت کرده است.
تفاوت"وجه تمایز میز و صندلی" با صندلی آیا می شود یک شیء دیگر؟تمایز یک صندلی با یک میز، بر اساس استدلال مطرح شده در برهان فرجه اینچنین است. برای اینکه یک میز از یک صندلی جدا شود، باید یک وجه تمایز میان اینها باشد. در فلسفه، این وجه تمایز: فصل در بین انواع مختلف تحت یک جنس مشترک نامیده میشه. و در بین افراد ذیل یک نوع مشترک، گاهی مشخصات وجودی و عوارض گفته شده و گاهی نیز قالبهای وجودی یک موجود نسبت به موجود دیگر. یک تفاوت وجودی و وجه میان صندلی و میز وجود دارد که البته به صورت دقیق قابل شناخت نیست ولی مشخصه که هست. همانطور که میان یک انسان و یک درخت وجودداره.