جمع بندی فصول اذان

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فصول اذان

سلام
حدیث معروفی هست که اذان مثنی مثنی
پس تربیع تکبیر اول که در میان شیعیان و اکثر اهل سنت رایج است از کجا آمده؟
و نیز گفتن یک بار لااله الا الله که در میان اهل سنت رایج است
که هردوی اینها با این حدیث در تناقض است

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدرا

[TD][/TD]

ghaderiko;1021887 نوشت:

حدیث معروفی هست که اذان مثنی مثنی
پس تربیع تکبیر اول که در میان شیعیان و اکثر اهل سنت رایج است از کجا آمده؟

با سلام و عرض ادب
در روایات فریقین تعداد تکبیرات ابتدای اذان چهار مرتبه بیان گردیده که بر اساس آن جمهور علمای فریقین بر اساس آن فتوا داده اند. در مقابل این روایات روایاتی بیانگر دوبار تکبیر در فقرات ابتدایی اذان است که این روایات یا توجیه شده اند و یا مورد اعراض فقهای مذاهب واقع شده اند.

توضیح:
فقرات و فصول اذان بر اساس روایات اشهر که فتوا و عمل فقهای امامیه[1] بر اساس آن است؛ دارای هجده فقره و فصل است که این فقرات با «چهار تکبیر: اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ » آغاز می گردد و به «دو تهلیل: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» ختم می گردد.
همچنین اقامه مشتمل بر هفده فقره است که با «دو تکبیر» آغاز شده و به «یک تهلیل» ختم می گردد که مجموع فقراتشان بر اساس روایت صحیح سی و پنج فقره خواهد بود.[2]

دلیل بر تربیع تکبیرات ابتدای اذان:
الف) شهرت فتوای به چنین امری؛ بلکه ادعای اجماع قولی و عملی فقهای شیعه:
شهرت چنین تفصیلی در نزد شیعه؛ با توجه به عادی بودن حفظ فصول اذان و اقامه از صدر اول؛ خصوصا پس از وقوع اختلاف میان شیعه و مخالفین که چنین امری خود موجب توجه بیشتر به حفظ این فقرات بوده به همراه ادعای اجماعات قولی و عملی میان شیعه[3] و از سویی عدم نقل قول قابل اعتناء بر خلاف چنین امری خود از مهمترین دلایل بر این فتوا می باشد.[4]

ب) روایات معتبره:
بیشتر روایات بیانگر فصول اذان، تکبیر ابتدایی اذان را چهار مرتبه بیان داشته اند که برخی از این روایات عبارتند از:

1. روایت «معلّى بن خنيس»: «عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يُؤَذِّنُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَتَّى فَرَغَ مِنَ الْأَذَانِ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[5]
این روایات بیانگر اذان گفتن امام صادق (علیه السلام) است که در آن حضرت چهار مرتبه در ابتدای اذان تکبیر گفته اند.

2. روایت «اسماعیل جعفی»: «عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (عليه السلام) يَقُولُ: «الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ خَمْسَةٌ وَ ثَلَاثُونَ حَرْفاً» فَعَدَّ ذٰلِكَ بِيَدِهِ وَاحِداً وَاحِداً: الْأَذَانَ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ حَرْفاً، وَ الْإِقَامَةَ سَبْعَةَ عَشَرَ حَرْفاً».[6]
در این روایت امام مجموع فصول اذان و اقامه را سی و پنج فصل بیان داشته که چنین امری تنها با تربیع تکبیرات اذان سازگار است.[7]

3. روایت «أبو بكر حضرمی و كليب اسدی»: «عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ كُلَيْبٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ حَكَى لَهُمَا الْأَذَانَ فَقَالَ- اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ- حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ...».[8]
در این روایت امام صادق (علیه السلام) برای این دو نفر فقرات اذان را حکایت نمودند و در ابتدی آن تکبیرات اذان را چهار مرتبه بیان فرمودند.

بر اساس این روایات و که اجماع فتوایی و عملی فقهای شیعه بر اساس آنها بوده؛ تکبیر در اذان چهار مرتبه تکرار می گردد.

ادامه دارد.


[/HR] [1] . این قول، قول مشهور نزدیک به اجماع علمای شیعه است. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در این رابطه می نویسد: «فالمشهور بيننا بل كاد ان يكون إجماعا ان عدد فصوله ثمانية عشر فصلا».(بروجردى، آقا حسين طباطبايى، تقرير بحث السيد البروجردي، 2 جلد، ج2،‌ص23،دفتر انتشارات اسلامى)؛ مرحوم آقا رضا همدانی در این رابطه می نویسد: «و الأذان على الأشهر رواية و المشهور عملا و فتوى بل عن بعض دعوى الإجماع، و عن آخر نسبته إلى علمائنا، و عن الذكرى إلى عمل الأصحاب». (همدانى، آقا رضا بن محمد هادى، مصباح الفقيه، 14 جلد،ج11، ص304، مؤسسة الجعفرية لإحياء التراث و مؤسسة النشر الإسلامي، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق).

[2] . همدانى، آقا رضا بن محمد هادى، مصباح الفقيه، 14 جلد،ج11، ص304، مؤسسة الجعفرية لإحياء التراث و مؤسسة النشر الإسلامي، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق.: «الأذان على الأشهر رواية و المشهور عملا و فتوى بل عن بعض دعوى الإجماع، و عن آخر نسبته إلى علمائنا، و عن الذكرى إلى عمل الأصحاب: (ثمانية عشر فصلا: التكبير أربعا، و الشهادة بالتوحيد، ثمّ بالرسالة، ثمّ يقول: حيّ على الصلاة، ثمّ حيّ على الفلاح، ثمّ حيّ على خير العمل، و التكبير بعده، ثمّ التهليل، كلّ فصل مرّتان). (و الإقامة فصولها) على المشهور، بل عن التذكرة: عندنا و عن‌ المنتهى نسبته إلى علمائنا، و عن الذكرى إلى عمل الأصحاب: (مثنى مثنى، و يزاد فيها) بين حيّ على خير العمل و بين التكبير (قد قامت الصلاة، مرّتين، و يسقط من التهليل في آخرها مرّة واحدة) فتكون سبعة عشر فصلا، و مجموعهما خمسة و ثلاثون فصلا».

[3] . مرحوم آیت الله خویی چنین امری را اجماعی بیان نموده است: « إجماعاً كما ادعاه غير واحد». (خويى، سيد ابو القاسم موسوى، موسوعة الإمام الخوئي، 33 جلد، ج13، ص253، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، قم - ايران، اول، 1418 ه‍ ق). مرحوم آیت الله حکیم نیز در این رابطه می نویسد: «إجماعاً. أو مذهب علمائنا، أو مذهب الشيعة و من و الأهم، أو عليه عمل الأصحاب، أو عمل الطائفة، أو مذهب الأصحاب لا يعلم فيه مخالف، أو الأصحاب لا يختلفون فيه في كتب فتاواهم، أو نحو ذلك من كلماتهم المحكية في المقام. و يدل عليه من النصوص‌». (حكيم، سيد محسن طباطبايى، مستمسك العروة الوثقى، 14 جلد، ج5، ص540، مؤسسة دار التفسير، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق).

[4] . مرحوم آقا رضا همدانی در این رابطه می نویسد: «و كفى دليلا لهما على التفصيل المزبور معروفيّة كونهما كذلك لدى الشيعة؛ لقضاء العادة في مثل الأذان و الإقامة بضبط فصولهما من الصدر الأوّل خصوصا بعد وقوع الخلاف بينهم و بين المخالفين، الموجب لمزيد الالتفات و شدّة الاهتمام بالضبط، مضافا إلى الإجماعات المنقولة عن الأصحاب قولا و عملا، المعتضدة بالشهرة و عدم نقل الخلاف فيهما، عدا ما عن الشيخ في الخلاف حاكيا عن بعض الأصحاب من أنّه جعل فصول الإقامة مثل فصول الأذان و زاد فيها: «قد قامت الصلاة» مرّتين،...». (همدانى، آقا رضا بن محمد هادى، مصباح الفقيه، 14 جلد،ج11، ص304، مؤسسة الجعفرية لإحياء التراث و مؤسسة النشر الإسلامي، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق).

[5] . طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد،ج2، ص61، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق؛ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4 جلد، ج1، ص306، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، اول، 1390 ه‍ ق.

[6] . كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - دار الحديث)، 15 جلد، ج6، ص118، ح3، دار الحديث للطباعة و النشر، قم - ايران، اول، 1429 ه‍ ق؛ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4 جلد، ج1، ص305، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، اول، 1390 ه‍ ق.

[7]. آیت الله خویی در رابطه با دلالت این روایت می نویسند: «فهي و إن كانت مجملة حيث لم يبيّن فيها الكيفية إلا على سبيل الإشارة و الإجمال و أنّها ثمانية عشر حرفاً، إلا أنّ السيرة العملية و التعارف الخارجي يكشفان القناع عن هذا الإجمال بعد انطباق العدد على عملهم من الإتيان بالتكبيرات أربعاً و بباقي الفصول مثنى مثنى». (خويى، سيد ابو القاسم موسوى، موسوعة الإمام الخوئي، 33 جلد،ج13، ص255، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، قم - ايران، اول، 1418 ه‍ ق).

[8]. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد،ج2، ص60، ح211، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق؛ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4 جلد،ج1، ص306، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، اول، 1390 ه‍ ق.

ghaderiko;1021887 نوشت:

حدیث معروفی هست که اذان مثنی مثنی
پس تربیع تکبیر اول که در میان شیعیان و اکثر اهل سنت رایج است از کجا آمده؟


روایات بیانگر دوبار گفتن تکبیر در اذن

در مقابل روایات بیانگر چهار تکبیر در ابتدای اذان،‌ برخی روایات که از نظر سند نیز صحیح بوده بیانگر دوبار بودن تکبیر در ابتدای اذان است.

1. روایت صفوان جمال: «عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ الْأَذَانُ مَثْنَى مَثْنَى وَ الْإِقَامَةُ مَثْنَى مَثْنَى».(1)

این روایت بیانگر آن است که هر کدام از فقرات اذان و اقامه دو مرتبه گفته می شوند.


2. روایت عبد الله بن سنان: «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْأَذَانِ فَقَالَ تَقُولُ- اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ- اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ- حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».(2)
در این روایت «عبدالله بن سنان» از امام در مورد اذان سوال نموده و امام (علیه السلام) در پاسخ وی فقرات آنرا بیان فرمودند که تکبیر ابتدای آن دو بار گفته شده است.

راه حل میان دو دسته از روایات:
با آنکه روایات دسته ی دوم از نظر سند صحیح بوده؛ اما با این حال مورد فتوا و عمل فقیهان شیعه قرار نگرفته است. مرحوم شیخ صدوق پس از بیان روایت «ابو بکر حضرمی» که بیانگر چهار تکبیر در ابتدای اذان است می نویسد: «هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِيحُ لَا يُزَادُ فِيهِ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ»؛(3) «این همان اذان صحیح است که نه بر آن افزوده می گردد و نه از آن کاسته می شود».

مرحوم شیخ طوسی در توجیه این روایات آنها را حمل بر تفهیم سائل در مورد چگونگی تلفظ فقرات اذان نموده؛ و چنین حملی را به واسطه ی بدیهی بودن چهار تکبیر در اذان دانسته است.(4)

در میان فقیهان متاخر شیعه نیز

مرحوم «صاحب ریاض»، روایت صحیحه ی «صفوان جمال» را حمل بر بیان اغلب فقرات و نه همه ی فقرات نموده است.(5) و مرحوم «آقا رضا همدانی» نیز در جمع میان دو دسته از اخبار، مفاد اخبار دسته ی دوم را اعم از اذان دانسته و مفاد آنها را شامل اقامه نیز دانسته است.(6)

از میان معاصرین نیز

مرحوم «سید محسن حکیم» در بیان جمع میان دو دسته از اخبار، دسته ی اول که مشتمل بر بیان چهار تکبیر بوده را حمل بر افضل مراتب و روایات بیانگر دو بار تکبیر را حمل بر اقل مراتب فضیلت دانسته است.(7) و مرحوم «آیت الله خویی» نیز روایت طایفه ی اول را حمل بر افضلیّت نموده است.(8)


[/HR]1. كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، ج3، ص303، ح4، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق.

2. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد،ج2، ص59، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق.

3. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، چ1،‌ص290، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه‍ ق

4. ر.ک: طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد،ج2،‌ص61، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق؛ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4 جلد، ج1، ص307، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، اول، 1390 ه‍ ق. : «فَأَمَّا الْحَدِيثَانِ الْأَوَّلَانِ وَ إِنْ تَضَمَّنَا ذِكْرَ اللَّهُ أَكْبَرُ مَرَّتَيْنِ فِي أَوَّلِ الْأَذَانِ فَيَجُوزُ أَنْ يَكُونَ إِنَّمَا اقْتَصَرَ عَلَى ذَلِكَ لِأَنَّهُ قَصَدَ إِلَى إِفْهَامِهِ السَّائِلَ كَيْفِيَّةَ التَّلَفُّظِ بِهِ وَ كَانَ الْمَعْلُومُ لَهُ أَنَّ ذَلِكَ لَا يُجْزِي الِاقْتِصَارُ عَلَيْهِ دُونَ الْأَرْبَعِ مَرَّاتٍ...».

5.حائرى، سيد على بن محمد طباطبايى، رياض المسائل (ط - القديمة)، 2 جلد، ج1، ص149، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، ه‍ ق.: «يحتمل القصد إلى بيان أغلب فصولهما و لا بعد فيه».

6. همدانى، آقا رضا بن محمد هادى، مصباح الفقيه، 14 جلد، ج11،‌ص308، مؤسسة الجعفرية لإحياء التراث و مؤسسة النشر الإسلامي، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق.: « أقول: ربما تحمل هذه الرواية على أنّ المراد بالأذان فيها ما يعمّ الإقامة، فما أخّره من قول: «لا إله إلّا اللّه، مرّة» ليس مخالفا للمشهور».

7. حكيم، سيد محسن طباطبايى، مستمسك العروة الوثقى، 14 جلد، ج5، ص543، مؤسسة دار التفسير، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق.: «أن الجمع العرفي بين النصوص المذكورة يقتضي حمل ما دل على الأقل على أقل مراتب الفضل و ما دل على الزائد عليه على الأفضل على اختلاف مراتبه».

8. خويى، سيد ابو القاسم موسوى، موسوعة الإمام الخوئي، 33 جلد، ج13، ص255، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، قم - ايران، اول، 1418 ه‍ ق.: «و الجمع العرفي بين الطائفتين يستدعي حمل الطائفة الأُولى على الأفضلية، لصراحة الثانية في إجزاء مثنى مثنى في عامّة الفصول. أما الأُولى فغايتها الظهور في لزوم الأربع في التكبيرات الأُول، فتحمل على الندب».

ghaderiko;1021887 نوشت:
سلام
حدیث معروفی هست که اذان مثنی مثنی
پس تربیع تکبیر اول که در میان شیعیان و اکثر اهل سنت رایج است از کجا آمده؟
و نیز گفتن یک بار لااله الا الله که در میان اهل سنت رایج است
که هردوی اینها با این حدیث در تناقض است

تعداد تکبیر اذان در روایات و فتوای فقیهان اهل سنت

دیدگاه جمهور فقیهان اهل سنت نیز همچون فقهای شیعه بیانگر چهار تکبیر در ابتدای اذان است. مستند اصلی فتوای جمهور روایت «عبد الله بن زید» است. هر چند که شیعه استناد تشریع اذان به خواب «عبدالله بن زید» را جعلی می داند؛ اما در نقل وی نیز فقرات تکبیر اذان چهار مرتبه بیان شده است.

در مقابل جمهور «مالک بن انس» و «ابویوسف» و «محمد بن حسن شیبانی» دو شاگرد «ابو حنیفه» (در روایتی)(1) قائل به دوبار تکبیر در اذان شده اند.(2)؛ اما چنین فتوایی مورد عمل احناف نیست.(3)

بر خلاف دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)‌ اهل تسنن تعداد فقرات اذان را پانزده جمله دانسته؛ لذا آنان در پایان اذان تنها یک بار کلمه ی شهادت بر توحید را ادا می نمایند.(4)

موفق باشید.


[/HR] 1. علاء الدين الكاساني،‌ بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، ج1، ص147، الناشر دار الكتاب العربي.:«وقال مَالِكٌ يُكَبِّرُ في الِابْتِدَاءِ مَرَّتَيْنِ وهو رِوَايَةٌ عن أبي يُوسُفَ اعْتِبَارًا بِكَلِمَةِ الشَّهَادَتَيْنِ حَيْثُ يُؤْتَى بها مَرَّتَيْنِ وَلَنَا حَدِيثُ عبد اللَّهِ بن زَيْدٍ وَفِيهِ التَّكْبِيرُ أَرْبَعُ مَرَّاتٍ بِصَوْتَيْنِ».

2. وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت، الموسوعة الفقهية الكويتية، ج2، ص359، الطبعة الثانية ، طبع الوزارة.: «أَلْفَاظُ الأْذَانِ الَّتِي وَرَدَتْ فِي حَدِيثِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍ فِي رُؤْيَاهُ الَّتِي قَصَّهَا عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هِيَ الَّتِي أَخَذَ بِهَا الْحَنَفِيَّةُ وَالْحَنَابِلَةُ وَهِيَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ، اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُول اللَّهِ ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُول اللَّهِ، حَيَّ عَلَى الصَّلاَةِ، حَيَّ عَلَى الصَّلاَةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلاَحِ، حَيَّ عَلَى الْفَلاَحِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ. ...وَذَهَبَ الْمَالِكِيَّةُ وَأَبُو يُوسُفَ وَمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مِنَ الْحَنَفِيَّةِ إِلَى أَنَّ التَّكْبِيرَ فِي أَوَّل الأْذَانِ مَرَّتَانِ فَقَطْ مِثْل آخِرِهِ وَلَيْسَ أَرْبَعًا ؛ لأِنَّهُ عَمَل السَّلَفِ بِالْمَدِينَةِ، وَلِرِوَايَةٍ أُخْرَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍ فِيهَا التَّكْبِيرُ فِي أَوَّل الأْذَانِ مَرَّتَيْنِ فَقَطْ ».

3. الشيخ نظام وجماعة من علماء الهند،الفتاوى الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة النعمان، ج1، ص56، الناشر دار الفكر، سنة النشر 1411هـ - 1991م. : «الْفَصْلُ الثَّانِي في كَلِمَاتِ الْأَذَانِ وَالْإِقَامَةِ وَكَيْفِيَّتِهِمَا الْأَذَانُ خَمْسَ عَشْرَةَ كَلِمَةً وَآخِرُهُ عِنْدَنَا لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ كَذَا في فَتَاوَى قَاضِي خَانْ وَهِيَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ حَيَّ على الصَّلَاةِ حَيَّ على الصَّلَاةِ حَيَّ على الْفَلَاحِ حَيَّ على الْفَلَاحِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ هَكَذَا في الزَّاهِدِيِّ وَالْإِقَامَةُ سَبْعَ عَشَرَةَ كَلِمَةً خَمْسَ عَشَرَةَ منها كَلِمَاتُ الْأَذَانِ وَكَلِمَتَانِ قَوْلُهُ قد قَامَتْ الصَّلَاةُ مَرَّتَيْنِ كَذَا في فَتَاوَى قَاضِي خَانْ».

4. ر.ک : مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 5جلد، ج1، ص287، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1412 ه.ق.: « عَنْ أَبِي مَحْذُورَةَ؛ أَنَّ نَبِيَّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَّمَهُ هَذَا الْأَذَانَ «اللَّهُ‏ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ. أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ». ثُمَّ يَعُودُ فَيَقُولُ «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ. حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ (مَرَّتَيْنِ) حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ‏ (مَرَّتَيْنِ) زَادَ إِسْحَاقُ «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ. لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ ‌

ابوداود، سليمان بن اشعث، سنن أبي داود، 5جلد، ج1، ص245، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1420 ه.ق.: «حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا الْحَارِثُ بْنُ عُبَيْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَبِي مَحْذُورَةَ: عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَلِّمْنِي سُنَّةَ الْأَذَانِ، قَالَ: فَمَسَحَ مُقَدَّمَ رَأْسِي، وَ قَالَ: «تَقُولُ: اللَّهُ‏ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، تَرْفَعُ بِهَا صَوْتَكَ، ثُمَّ تَقُولُ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، تَخْفِضُ بِهَا صَوْتَكَ، ثُمَّ تَرْفَعُ صَوْتَكَ بِالشَّهَادَةِ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ‏ اللَّهِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ؛ فَإِنْ كَانَ صَلَاةُ الصُّبْحِ قُلْتَ: الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».

سؤال: در حدیث معروفی تعداد فقرات اذان دوتا دوتا بیان شده است. با توجه به این روایت چهار تکبیر اذان که در بین شیعه و اکثر اهل سنت رایج است از کجا آمده؟ و همچنین یکبار گفتن «لا اله الا الله» که در بین اهل سنت رایج است از کجا آمده است؟ جواب: در روایات فریقین تعداد تکبیرات ابتدای اذان چهار مرتبه بیان گردیده که بر اساس آن جمهور علمای فریقین بر اساس آن فتوا داده اند. در مقابل این روایات روایاتی بیانگر دوبار تکبیر در فقرات ابتدایی اذان است که این روایات یا توجیه شده اند و یا مورد اعراض فقهای مذاهب واقع شده اند. توضیح: فقرات و فصول اذان بر اساس روایات اشهر (مشهورتر) که فتوا و عمل فقهای امامیه (1) بر اساس آن است؛ دارای هجده فقره و فصل است که این فقرات با چهار تکبیر: «اللَّهُ أَكْبَرُ» آغاز شده و به دو تهلیل: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» ختم می شود. همچنین اقامه مشتمل بر هفده فقره است که با «دو تکبیر» آغاز شده و به «یک تهلیل» ختم می گردد که مجموع فقراتشان بر اساس روایت صحیح، سی و پنج فقره است. (2)
  • دلیل بر تربیع تکبیرات ابتدای اذان:
الف) شهرت فتوای به چنین امری؛ بلکه ادعای اجماع قولی و عملی فقهای شیعه: شهرت چنین تفصیلی در نزد شیعه؛ با توجه به عادی بودن حفظ فصول اذان و اقامه از صدر اول؛ خصوصا پس از وقوع اختلاف میان شیعه و مخالفین که چنین امری خود موجب توجه بیشتر به حفظ این فقرات بوده به همراه ادعای اجماعات قولی و عملی میان شیعه (3) و از سویی عدم نقل قول قابل اعتناء بر خلاف چنین امری خود از مهمترین دلایل بر این فتوا بشمار می رود. (4) ب) روایات معتبره: بیشتر روایات بیانگر فصول اذان، تکبیر ابتدایی اذان را چهار مرتبه بیان داشته اند که برخی از این روایات عبارتند از: 1. روایت «معلّى بن خنيس»: «عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يُؤَذِّنُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَتَّى فَرَغَ مِنَ الْأَذَانِ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». (5) این روایات بیانگر اذان گفتن امام صادق (علیه السلام) است که در آن حضرت چهار مرتبه در ابتدای اذان تکبیر گفته اند. 2) روایت «اسماعیل جعفی»: «عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (عليه السلام) يَقُولُ: «الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ خَمْسَةٌ وَ ثَلَاثُونَ حَرْفاً» فَعَدَّ ذٰلِكَ بِيَدِهِ وَاحِداً وَاحِداً: الْأَذَانَ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ حَرْفاً، وَ الْإِقَامَةَ سَبْعَةَ عَشَرَ حَرْفاً». (6) در این روایت امام مجموع فصول اذان و اقامه را سی و پنج فصل بیان داشته که چنین امری تنها با تربیع تکبیرات اذان سازگار است. (7) 3) روایت «أبو بكر حضرمی و كليب اسدی»: «عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ كُلَيْبٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ حَكَى لَهُمَا الْأَذَانَ فَقَالَ- اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ- حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ...». (8) در این روایت امام صادق (علیه السلام) برای این دو نفر فقرات اذان را حکایت نمودند و در ابتدی آن تکبیرات اذان را چهار مرتبه بیان فرمودند. بر اساس این روایات و که اجماع فتوایی و عملی فقهای شیعه بر اساس آنها بوده؛ تکبیر در اذان چهار مرتبه تکرار می گردد.
  • روایات بیانگر دوبار گفتن تکبیر در اذن
در مقابل روایات بیانگر چهار تکبیر در ابتدای اذان،‌ برخی روایات که از نظر سند نیز صحیح بوده بیانگر دوبار بودن تکبیر در ابتدای اذان است. 1. روایت صفوان جمال: «عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ الْأَذَانُ مَثْنَى مَثْنَى وَ الْإِقَامَةُ مَثْنَى مَثْنَى». (9) این روایت بیانگر آن است که هر کدام از فقرات اذان و اقامه دو مرتبه گفته می شوند. 2. روایت عبد الله بن سنان: «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْأَذَانِ فَقَالَ تَقُولُ- اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ- اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ- حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ». (10) در این روایت «عبدالله بن سنان» از امام در مورد اذان سوال نموده و امام (علیه السلام) در پاسخ وی فقرات آنرا بیان فرمودند که تکبیر ابتدای آن دو بار گفته شده است.
  • راه حل میان دو دسته از روایات:
با آنکه روایات دسته ی دوم از نظر سند صحیح بوده؛ اما با این حال مورد فتوا و عمل فقیهان شیعه قرار نگرفته است. مرحوم شیخ صدوق پس از بیان روایت «ابو بکر حضرمی» که بیانگر چهار تکبیر در ابتدای اذان است می نویسد: «هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِيحُ لَا يُزَادُ فِيهِ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ»؛(11) «این همان اذان صحیح است که نه بر آن افزوده می گردد و نه از آن کاسته می شود». مرحوم شیخ طوسی در توجیه این روایات آنها را حمل بر تفهیم سائل در مورد چگونگی تلفظ فقرات اذان نموده؛ و چنین حملی را به واسطه ی بدیهی بودن چهار تکبیر در اذان دانسته است. (12) در میان فقیهان متاخر شیعه نیز مرحوم «صاحب ریاض»، روایت صحیحه ی «صفوان جمال» را حمل بر بیان اغلب فقرات و نه همه ی فقرات نموده است. (13) و مرحوم «آقا رضا همدانی» نیز در جمع میان دو دسته از اخبار، مفاد اخبار دسته ی دوم را اعم از اذان دانسته و مفاد آنها را شامل اقامه نیز دانسته است. (14) از میان معاصرین نیز مرحوم «سید محسن حکیم» در بیان جمع میان دو دسته از اخبار، دسته ی اول که مشتمل بر بیان چهار تکبیر بوده را حمل بر افضل مراتب و روایات بیانگر دو بار تکبیر را حمل بر اقل مراتب فضیلت دانسته است. (15) و مرحوم «آیت الله خویی» نیز روایت طایفه ی اول را حمل بر افضلیّت نموده است. (16)
  • تعداد تکبیر اذان در روایات و فتوای فقیهان اهل سنت
دیدگاه جمهور فقیهان اهل سنت نیز همچون فقهای شیعه بیانگر چهار تکبیر در ابتدای اذان است. مستند اصلی فتوای جمهور روایت «عبد الله بن زید» است. هر چند که شیعه استناد تشریع اذان به خواب «عبدالله بن زید» را جعلی می داند؛ اما در نقل وی نیز فقرات تکبیر اذان چهار مرتبه بیان شده است. در مقابل جمهور «مالک بن انس» و «ابویوسف» و «محمد بن حسن شیبانی» دو شاگرد «ابو حنیفه» (در روایتی) (17) قائل به دوبار تکبیر در اذان شده اند. (18) اما چنین فتوایی مورد عمل احناف نیست. (19) بر خلاف دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)‌ اهل تسنن تعداد فقرات اذان را پانزده جمله دانسته؛ لذا آنان در پایان اذان تنها یک بار کلمه ی شهادت بر توحید را ادا می نمایند. (20) پی نوشت: 1. این قول، قول مشهور نزدیک به اجماع علمای شیعه است. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در این رابطه می نویسد: «فالمشهور بيننا بل كاد ان يكون إجماعا ان عدد فصوله ثمانية عشر فصلا».(بروجردى، آقا حسين طباطبايى، تقرير بحث السيد البروجردي، 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامى، ج2،‌ص23)؛ مرحوم آقا رضا همدانی در این رابطه می نویسد: «و الأذان على الأشهر رواية و المشهور عملا و فتوى بل عن بعض دعوى الإجماع، و عن آخر نسبته إلى علمائنا، و عن الذكرى إلى عمل الأصحاب». (همدانى، آقا رضا بن محمد هادى، مصباح الفقيه، 14 جلد، مؤسسة الجعفرية لإحياء التراث و مؤسسة النشر الإسلامي، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق، ج11، ص304). 2. همدانى، آقا رضا بن محمد هادى، مصباح الفقيه، 14 جلد، مؤسسة الجعفرية لإحياء التراث و مؤسسة النشر الإسلامي، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق، ج11، ص304.: «الأذان على الأشهر رواية و المشهور عملا و فتوى بل عن بعض دعوى الإجماع، و عن آخر نسبته إلى علمائنا، و عن الذكرى إلى عمل الأصحاب: (ثمانية عشر فصلا: التكبير أربعا، و الشهادة بالتوحيد، ثمّ بالرسالة، ثمّ يقول: حيّ على الصلاة، ثمّ حيّ على الفلاح، ثمّ حيّ على خير العمل، و التكبير بعده، ثمّ التهليل، كلّ فصل مرّتان). (و الإقامة فصولها) على المشهور، بل عن التذكرة: عندنا و عن‌ المنتهى نسبته إلى علمائنا، و عن الذكرى إلى عمل الأصحاب: (مثنى مثنى، و يزاد فيها) بين حيّ على خير العمل و بين التكبير (قد قامت الصلاة، مرّتين، و يسقط من التهليل في آخرها مرّة واحدة) فتكون سبعة عشر فصلا، و مجموعهما خمسة و ثلاثون فصلا». 3. مرحوم آیت الله خویی چنین امری را اجماعی بیان نموده است: « إجماعاً كما ادعاه غير واحد». (خويى، سيد ابو القاسم موسوى، موسوعة الإمام الخوئي، 33 جلد، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، قم - ايران، اول، 1418 ه‍ ق، ج13، ص253). مرحوم آیت الله حکیم نیز در این رابطه می نویسد: «إجماعاً. أو مذهب علمائنا، أو مذهب الشيعة و من و الأهم، أو عليه عمل الأصحاب، أو عمل الطائفة، أو مذهب الأصحاب لا يعلم فيه مخالف، أو الأصحاب لا يختلفون فيه في كتب فتاواهم، أو نحو ذلك من كلماتهم المحكية في المقام. و يدل عليه من النصوص‌». (حكيم، سيد محسن طباطبايى، مستمسك العروة الوثقى، 14 جلد، مؤسسة دار التفسير، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق، ج5، ص540). 4. مرحوم آقا رضا همدانی در این رابطه می نویسد: «و كفى دليلا لهما على التفصيل المزبور معروفيّة كونهما كذلك لدى الشيعة؛ لقضاء العادة في مثل الأذان و الإقامة بضبط فصولهما من الصدر الأوّل خصوصا بعد وقوع الخلاف بينهم و بين المخالفين، الموجب لمزيد الالتفات و شدّة الاهتمام بالضبط، مضافا إلى الإجماعات المنقولة عن الأصحاب قولا و عملا، المعتضدة بالشهرة و عدم نقل الخلاف فيهما، عدا ما عن الشيخ في الخلاف حاكيا عن بعض الأصحاب من أنّه جعل فصول الإقامة مثل فصول الأذان و زاد فيها: «قد قامت الصلاة» مرّتين،...». (همدانى، آقا رضا بن محمد هادى، مصباح الفقيه، 14 جلد، مؤسسة الجعفرية لإحياء التراث و مؤسسة النشر الإسلامي، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق، ج11، ص304). 5. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج2، ص61؛ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، اول، 1390 ه‍ ق، ج1، ص306. 6. كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - دار الحديث)، 15 جلد، دار الحديث للطباعة و النشر، قم - ايران، اول، 1429 ه‍ ق، ج6، ص118، ح3؛ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، اول، 1390 ه‍ ق، ج1، ص305. 7. آیت الله خویی در رابطه با دلالت این روایت می نویسند: «فهي و إن كانت مجملة حيث لم يبيّن فيها الكيفية إلا على سبيل الإشارة و الإجمال و أنّها ثمانية عشر حرفاً، إلا أنّ السيرة العملية و التعارف الخارجي يكشفان القناع عن هذا الإجمال بعد انطباق العدد على عملهم من الإتيان بالتكبيرات أربعاً و بباقي الفصول مثنى مثنى». (خويى، سيد ابو القاسم موسوى، موسوعة الإمام الخوئي، 33 جلد، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، قم - ايران، اول، 1418 ه‍ ق، ج13، ص255). 8. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج2، ص60، ح211؛ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، اول، 1390 ه‍ ق، ج1، ص306. 9. كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج3، ص303، ح4. 10. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج2، ص59. 11. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه‍ ق، ج1،‌ص290. 12. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق، ج2،‌ص61؛ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، اول، 1390 ه‍ ق، ج1، ص307.: «فَأَمَّا الْحَدِيثَانِ الْأَوَّلَانِ وَ إِنْ تَضَمَّنَا ذِكْرَ اللَّهُ أَكْبَرُ مَرَّتَيْنِ فِي أَوَّلِ الْأَذَانِ فَيَجُوزُ أَنْ يَكُونَ إِنَّمَا اقْتَصَرَ عَلَى ذَلِكَ لِأَنَّهُ قَصَدَ إِلَى إِفْهَامِهِ السَّائِلَ كَيْفِيَّةَ التَّلَفُّظِ بِهِ وَ كَانَ الْمَعْلُومُ لَهُ أَنَّ ذَلِكَ لَا يُجْزِي الِاقْتِصَارُ عَلَيْهِ دُونَ الْأَرْبَعِ مَرَّاتٍ...». 13. حائرى، سيد على بن محمد طباطبايى، رياض المسائل (ط - القديمة)، 2 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، ه‍ ق، ج1، ص149.: «يحتمل القصد إلى بيان أغلب فصولهما و لا بعد فيه». 14. همدانى، آقا رضا بن محمد هادى، مصباح الفقيه، 14 جلد، مؤسسة الجعفرية لإحياء التراث و مؤسسة النشر الإسلامي، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق، ج11، ‌ص308.: « أقول: ربما تحمل هذه الرواية على أنّ المراد بالأذان فيها ما يعمّ الإقامة، فما أخّره من قول: «لا إله إلّا اللّه، مرّة» ليس مخالفا للمشهور». 15. حكيم، سيد محسن طباطبايى، مستمسك العروة الوثقى، 14 جلد، مؤسسة دار التفسير، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق، ج5، ص543.: «أن الجمع العرفي بين النصوص المذكورة يقتضي حمل ما دل على الأقل على أقل مراتب الفضل و ما دل على الزائد عليه على الأفضل على اختلاف مراتبه». 16. خويى، سيد ابو القاسم موسوى، موسوعة الإمام الخوئي، 33 جلد، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، قم - ايران، اول، 1418 ه‍ ق، ج13، ص255.: «و الجمع العرفي بين الطائفتين يستدعي حمل الطائفة الأُولى على الأفضلية، لصراحة الثانية في إجزاء مثنى مثنى في عامّة الفصول. أما الأُولى فغايتها الظهور في لزوم الأربع في التكبيرات الأُول، فتحمل على الندب». 17. علاء الدين الكاساني،‌ بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، الناشر دار الكتاب العربي، ج1، ص147.: «وقال مَالِكٌ يُكَبِّرُ في الِابْتِدَاءِ مَرَّتَيْنِ وهو رِوَايَةٌ عن أبي يُوسُفَ اعْتِبَارًا بِكَلِمَةِ الشَّهَادَتَيْنِ حَيْثُ يُؤْتَى بها مَرَّتَيْنِ وَلَنَا حَدِيثُ عبد اللَّهِ بن زَيْدٍ وَفِيهِ التَّكْبِيرُ أَرْبَعُ مَرَّاتٍ بِصَوْتَيْنِ». 18. وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت، الموسوعة الفقهية الكويتية، الطبعة الثانية ، طبع الوزارة، ج2، ص359.: «أَلْفَاظُ الأْذَانِ الَّتِي وَرَدَتْ فِي حَدِيثِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍ فِي رُؤْيَاهُ الَّتِي قَصَّهَا عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هِيَ الَّتِي أَخَذَ بِهَا الْحَنَفِيَّةُ وَالْحَنَابِلَةُ وَهِيَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ، اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُول اللَّهِ ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُول اللَّهِ، حَيَّ عَلَى الصَّلاَةِ، حَيَّ عَلَى الصَّلاَةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلاَحِ، حَيَّ عَلَى الْفَلاَحِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ. ...وَذَهَبَ الْمَالِكِيَّةُ وَأَبُو يُوسُفَ وَمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مِنَ الْحَنَفِيَّةِ إِلَى أَنَّ التَّكْبِيرَ فِي أَوَّل الأْذَانِ مَرَّتَانِ فَقَطْ مِثْل آخِرِهِ وَلَيْسَ أَرْبَعًا ؛ لأِنَّهُ عَمَل السَّلَفِ بِالْمَدِينَةِ، وَلِرِوَايَةٍ أُخْرَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍ فِيهَا التَّكْبِيرُ فِي أَوَّل الأْذَانِ مَرَّتَيْنِ فَقَطْ ». 19. الشيخ نظام وجماعة من علماء الهند،الفتاوى الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة النعمان، الناشر دار الفكر، سنة النشر 1411هـ - 1991م، ج1، ص56.: «الْفَصْلُ الثَّانِي في كَلِمَاتِ الْأَذَانِ وَالْإِقَامَةِ وَكَيْفِيَّتِهِمَا الْأَذَانُ خَمْسَ عَشْرَةَ كَلِمَةً وَآخِرُهُ عِنْدَنَا لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ كَذَا في فَتَاوَى قَاضِي خَانْ وَهِيَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رسول اللَّهِ حَيَّ على الصَّلَاةِ حَيَّ على الصَّلَاةِ حَيَّ على الْفَلَاحِ حَيَّ على الْفَلَاحِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ هَكَذَا في الزَّاهِدِيِّ وَالْإِقَامَةُ سَبْعَ عَشَرَةَ كَلِمَةً خَمْسَ عَشَرَةَ منها كَلِمَاتُ الْأَذَانِ وَكَلِمَتَانِ قَوْلُهُ قد قَامَتْ الصَّلَاةُ مَرَّتَيْنِ كَذَا في فَتَاوَى قَاضِي خَانْ». 20. ر.ک : مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 5جلد، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1412 ه، ج1، ص287.: « عَنْ أَبِي مَحْذُورَةَ؛ أَنَّ نَبِيَّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَّمَهُ هَذَا الْأَذَانَ «اللَّهُ‏ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ. أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ». ثُمَّ يَعُودُ فَيَقُولُ «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ. حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ (مَرَّتَيْنِ) حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ‏ (مَرَّتَيْنِ) زَادَ إِسْحَاقُ «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ. لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ ‌ ابوداود، سليمان بن اشعث، سنن أبي داود، 5جلد، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1420 ه.ق، ج1، ص245.: «حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا الْحَارِثُ بْنُ عُبَيْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَبِي مَحْذُورَةَ: عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَلِّمْنِي سُنَّةَ الْأَذَانِ، قَالَ: فَمَسَحَ مُقَدَّمَ رَأْسِي، وَ قَالَ: «تَقُولُ: اللَّهُ‏ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، تَرْفَعُ بِهَا صَوْتَكَ، ثُمَّ تَقُولُ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، تَخْفِضُ بِهَا صَوْتَكَ، ثُمَّ تَرْفَعُ صَوْتَكَ بِالشَّهَادَةِ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ‏ اللَّهِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ؛ فَإِنْ كَانَ صَلَاةُ الصُّبْحِ قُلْتَ: الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».
موضوع قفل شده است