جمع بندی علم پیشین خداوند به اعمال اختیاری انسان

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علم پیشین خداوند به اعمال اختیاری انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

بنده اخیرا برایم یک سوال قدیمی دوباره تکرار شده ، چگونه خداوند میتواند به تصمیمی که قرار است یک انسان سالها بعد بگیرد آگاه باشد بدون اینکه آن تصمیم توسط تقدیر در گذشته ی انسان اجبارا رقم خورده باشد ؟

اگر تصمیم رقم خورده است پس معنای اختیار چیست ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد قول سدید

[TD][/TD]

به من بیاموز;1020858 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

بنده اخیرا برایم یک سوال قدیمی دوباره تکرار شده ، چگونه خداوند میتواند به تصمیمی که قرار است یک انسان سالها بعد بگیرد آگاه باشد بدون اینکه آن تصمیم توسط تقدیر در گذشته ی انسان اجبارا رقم خورده باشد ؟

اگر تصمیم رقم خورده است پس معنای اختیار چیست ؟

با سلام و عرض ادب و تبریک ایام

برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. در مورد علم پیشین الهی به سرنوشت انسان و قضا و قدر، گفتنی است که از منظر الهیاتی خداوند به تحقق هر چیزی پیش از وقوعش علم دارد به گونه ای که آنچه در جهان رخ می دهد همگی در چارچوب طرح او است و هیچ چیزی از او پنهان نبوده است. اما آیا این امر بدین معنا است که ما انسان ها داريم فيلمي رو بازي ميکنيم که از قبل برنامه ريزي شده است و ما در زندگی خود هیچ اختیاری نداریم و مجبوریم آن فیلم از پیش تعیین شده را بازی کنیم؟ هرگز. در ادامه، روشن می شود که علم الهی منافاتی با اختیار آدمی در تعیین سرنوشتش ندارد.


2. توضیح مطلب این که آدمی زمانی فاعل مختار است که می تواند افعالش را متناسب با اراده اش تنظیم کند؛ اراده ای که معلول تمایلات و تاملات درونی خود فاعل است. در این صورت، اختیار آدمی بدین معنا است که اگر آدمی اراده بکند که چنین بکند، چنین بکند و اگر اراده کند که چنین نکند، چنین نکند. مثلا اگر آدمی درباره غذا فکر بکند و از سویی گرسنه نیز باشد و تمایل درونی او به غذا تحقق یابد، در این صورت، اراده می کند که غذا بخورد. بعد از تحقق اراده، عضلات آدمی به حرکت در می آید و دست آدمی به سوی غذا دراز می شود و فعل خوردن غذا را انجام می دهد. به این سیر فاعلی، اختیار گفته می شود و فاعلی که این کار را انجام می دهد، فاعل مختار و آزاد است.

3. تمامی این سیر فاعلی انسان، مشمول علم الهی است اما این امر مستلزم جبر آدمی به تحقق آن فعل از پیش تعیین شده نیست چرا که علم الهی به هر چیزی که تعلق بگیرد، به آن چیز با تمامی خصوصیاتش تعلق می گیرد. اگر علم الهی به وقوع زمین لرزه تعلق بگیرد، به وقوع آن با تمام خصوصیاتش تعلق می گیرد؛ یعنی به این که این زمین لرزه در فلان موقعیت زمانی یا مکانی رخ می دهد و ناشی از این دلیل خاص است و این پیامدهای بد را دارد. از این رو، چون علم الهی مطلق است، به وقوع افعال انسانی نیز تعلق می گیرد. در این صورت، علم الهی به افعال انسانی با تمامی خصوصیاتش تعلق می گیرد؛ یعنی به این که فلانی در فلان موقعیت خاص زمانی و مکانی این کار را انجام می دهد؛ کاری که ناشی از اراده او است و اراده او نیز ناشی از تاملات و تمایلات او است و غیره. بنابراین، علم الهی به وقوع فعل، همراه است با علم به آن فعل با تمامی خصوصیاتش. در این صورت، هیچ ناسازگاری میان اختیار آدمی و علم الهی نیست. پس علم ازلی خداوند که به افعال و سرنوشت انسان تعلق گرفته است با تمام خصوصیات و ویژگی‌های خاص خودش تعلق گرفته است؛ به این معنا که او از ازل می‌داند که انسان با همین ویژگی اراده و تامل و تمایل خود، فلان فعل را در فلان روز و ساعت خاص انجام می‌دهد.(1)


4. پاسخ دوم این است که علم الهی به وقوع چیزی در آینده، بدین معنا است که آن چیز لزوما محقق می شود اما این مطلب بدین معنا نیست که چون خداوند چنین علمی داشته است، پس آن چیز لزوما محقق می شود. استادی را فرض کنید که می داند فلان شاگردش که مشارکت کلاسی و مطالعه کافی ندارد، در کنکور موفق نمی شود. علم این استاد، شاگردش را مجبور به عدم موفقیت نمی کند. علم الهی نیز از این قبیل است؛ یعنی خداوند مقدر کرده است که اگر مثلا فلانی صله رحم کند، عمرش طولانی تر می شود و در هشتاد سالگی می میرد اما اگر صله رحم نکند، در شصت سالگی از دنیا می رود. آری، خداوند می داند که فلانی چنین نمی کند و در شصت سالگی می میرد. اینطور نیست که خداوند مقدر کرده بود که فلانی حتما صله رحم نکند و در شصت سالگی بمیرد. آری، چون او در آینده صله رحم نخواهد کرد و خداوند نیز به آینده آگاهی دارد، علم دارد که فلانی در شصت سالگی می میرد. بگذریم از این که اگر چنین بود که انسان در تغییر سرنوشتش تاثیرگذار نبود و فعل و اراده و سرنوشتش از پیش تعیین شده بود، خداوند در آیات و روایات به این اصل اهتمام ویژه نمی داشت که «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»(2) خداوند سرنوشت هيچ قوم(و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.

پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا، ج3، مقاله هشتم، صص162-174؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج1، کتاب انسان و سرنوشت، صص367-437.
2. رعد: 11.

قول سدید;1021088 نوشت:
پی نوشت ها:

سلام ، آیا میتونیم بگیم یک فرقی میان علم ما و خداوند است و آن اینکه بیشتر ما فقط علم به گذشته و حال داریم در حالی که خداوند علم به آینده دارد و به خاطر همین علم مستقیم به آینده است که میداند ما با اختیار خود چه کاری را انتخاب خواهیم کرد ؟

آیا علم به آینده داشتن بدون اینکه وابسته به علم ما از گذشته و حال باشد ( یعنی علم غیر پیشبینی بلکه علم عین بینی ) یک امر متناقض است ؟

سلام و عرض ادب

به من بیاموز;1021190 نوشت:
سلام ، آیا میتونیم بگیم یک فرقی میان علم ما و خداوند است و آن اینکه بیشتر ما فقط علم به گذشته و حال داریم در حالی که خداوند علم به آینده دارد و به خاطر همین علم مستقیم به آینده است که میداند ما با اختیار خود چه کاری را انتخاب خواهیم کرد ؟

بله با شما موافقم.

آنچه ما می دانیم، اغلب علم به گذشته و حال است؛ آنهم به نحو ناقص و محدود.

اما علم خدا شامل گذشته و حال و آینده است؛ آنهم به نحو تام و نامحدود.

به همین جهت، خداوند می داند که من در آینده مستند به اختیار و انتخاب خودم چه کاری انجام می دهم.

به من بیاموز;1021190 نوشت:
آیا علم به آینده داشتن بدون اینکه وابسته به علم ما از گذشته و حال باشد ( یعنی علم غیر پیشبینی بلکه علم عین بینی ) یک امر متناقض است ؟

علم به آینده که از روی اطلاعات سابق نباشد، با روش عادی و عرفی اکتساب علم، در تعارض است؛ اما عقلا محال نیست و متضمن تناقض نمی باشد.

اساسا علم انبیاء و اولیای الهی به آینده -که به اذن خدا و ناشی از علم الهی بوده است- از این قبیل است. علم آنها عین واقعیت بوده و از روی حدس و اطلاعات سابق و اکتسابی نبوده است.

به من بیاموز;1020858 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
چگونه خداوند میتواند به تصمیمی که قرار است یک انسان سالها بعد بگیرد آگاه باشد بدون اینکه آن تصمیم توسط تقدیر در گذشته ی انسان اجبارا رقم خورده باشد ؟

باسلام
" آگاهی یا عدم آگاهی " خود یکی از مخلوقات غیر دیدنی خداوند هستند مانند عقل پس هرچه مخلوق باشد تحت سلطه ی بی چون چرای خالق می باشد .
آگاهی در ما شکل های مختلفی دارد ولی در رب آنچه که ما به آن آگاهی می گوییم و به ایشان ربط می دهیم شکل متفاوتی دارد آگاهی پروردگار آگاهی مطلق است ، بدونه قید و شرط

کسی که چیزی را خلق می کند اجبارا باید از آنچه خلق می کند مطلع باشد ، هر آنچه در این عالم می بینیم و به اندازه پر مگسی درک می کنیم در سیطره ی قدرت پروردگار رحمان گذشته و برای ما تعریف شده شک در این موضوع کفر و زیر سوال بردن مبنای توحیدی خالق بی همتاست.اگر او محیط نیست پس که محیط است ؟؟ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ و نه هیچ کس مثل و مانند و همتای اوست.

اینکه خالق محیط به آنچه خلق می کند باشد هیچ ربطی به ما ندارد ، ما محدودیت هایی داریم که در اصل خلقت ما نهادینه شده و بر آن بنا شدیم ما قدرت اختیار کامل داریم ولی خدا محیط است باید هم باشد غیر آن فرض کفر است .

پرسش:
بنده اخیرا برایم یک سوال قدیمی دوباره تکرار شده ، چگونه خداوند میتواند به تصمیمی که قرار است یک انسان سالها بعد بگیرد آگاه باشد بدون اینکه آن تصمیم توسط تقدیر در گذشته ی انسان اجبارا رقم خورده باشد؟ اگر تصمیم رقم خورده است پس معنای اختیار چیست؟

پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. در مورد علم پیشین الهی به سرنوشت انسان و قضا و قدر، گفتنی است که از منظر الهیاتی خداوند به تحقق هر چیزی پیش از وقوعش علم دارد به گونه ای که آنچه در جهان رخ می دهد همگی در چارچوب طرح او است و هیچ چیزی از او پنهان نبوده است. اما آیا این امر بدین معنا است که ما انسان ها داريم فيلمي رو بازي ميکنيم که از قبل برنامه ريزي شده است و ما در زندگی خود هیچ اختیاری نداریم و مجبوریم آن فیلم از پیش تعیین شده را بازی کنیم؟ هرگز. در ادامه، روشن می شود که علم الهی منافاتی با اختیار آدمی در تعیین سرنوشتش ندارد.

2. توضیح مطلب این که آدمی زمانی فاعل مختار است که می تواند افعالش را متناسب با اراده اش تنظیم کند؛ اراده ای که معلول تمایلات و تاملات درونی خود فاعل است. در این صورت، اختیار آدمی بدین معنا است که اگر آدمی اراده بکند که چنین بکند، چنین بکند و اگر اراده کند که چنین نکند، چنین نکند. مثلا اگر آدمی درباره غذا فکر بکند و از سویی گرسنه نیز باشد و تمایل درونی او به غذا تحقق یابد، در این صورت، اراده می کند که غذا بخورد. بعد از تحقق اراده، عضلات آدمی به حرکت در می آید و دست آدمی به سوی غذا دراز می شود و فعل خوردن غذا را انجام می دهد. به این سیر فاعلی، اختیار گفته می شود و فاعلی که این کار را انجام می دهد، فاعل مختار و آزاد است.

3. تمامی این سیر فاعلی انسان، مشمول علم الهی است اما این امر مستلزم جبر آدمی به تحقق آن فعل از پیش تعیین شده نیست چرا که علم الهی به هر چیزی که تعلق بگیرد، به آن چیز با تمامی خصوصیاتش تعلق می گیرد. اگر علم الهی به وقوع زمین لرزه تعلق بگیرد، به وقوع آن با تمام خصوصیاتش تعلق می گیرد؛ یعنی به این که این زمین لرزه در فلان موقعیت زمانی یا مکانی رخ می دهد و ناشی از این دلیل خاص است و این پیامدهای بد را دارد. از این رو، چون علم الهی مطلق است، به وقوع افعال انسانی نیز تعلق می گیرد. در این صورت، علم الهی به افعال انسانی با تمامی خصوصیاتش تعلق می گیرد؛ یعنی به این که فلانی در فلان موقعیت خاص زمانی و مکانی این کار را انجام می دهد؛ کاری که ناشی از اراده او است و اراده او نیز ناشی از تاملات و تمایلات او است و غیره. بنابراین، علم الهی به وقوع فعل، همراه است با علم به آن فعل با تمامی خصوصیاتش. در این صورت، هیچ ناسازگاری میان اختیار آدمی و علم الهی نیست. پس علم ازلی خداوند که به افعال و سرنوشت انسان تعلق گرفته است با تمام خصوصیات و ویژگی‌های خاص خودش تعلق گرفته است؛ به این معنا که او از ازل می‌داند که انسان با همین ویژگی اراده و تامل و تمایل خود، فلان فعل را در فلان روز و ساعت خاص انجام می‌دهد.(1)

4. پاسخ دوم این است که علم الهی به وقوع چیزی در آینده، بدین معنا است که آن چیز لزوما محقق می شود اما این مطلب بدین معنا نیست که چون خداوند چنین علمی داشته است، پس آن چیز لزوما محقق می شود. استادی را فرض کنید که می داند فلان شاگردش که مشارکت کلاسی و مطالعه کافی ندارد، در کنکور موفق نمی شود. علم این استاد، شاگردش را مجبور به عدم موفقیت نمی کند. علم الهی نیز از این قبیل است؛ یعنی خداوند مقدر کرده است که اگر مثلا فلانی صله رحم کند، عمرش طولانی تر می شود و در هشتاد سالگی می میرد اما اگر صله رحم نکند، در شصت سالگی از دنیا می رود. آری، خداوند می داند که فلانی چنین نمی کند و در شصت سالگی می میرد. اینطور نیست که خداوند مقدر کرده بود که فلانی حتما صله رحم نکند و در شصت سالگی بمیرد. آری، چون او در آینده صله رحم نخواهد کرد و خداوند نیز به آینده آگاهی دارد، علم دارد که فلانی در شصت سالگی می میرد. بگذریم از این که اگر چنین بود که انسان در تغییر سرنوشتش تاثیرگذار نبود و فعل و اراده و سرنوشتش از پیش تعیین شده بود، خداوند در آیات و روایات به این اصل اهتمام ویژه نمی داشت که «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»(2) خداوند سرنوشت هيچ قوم(و ملّتى) را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.

پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا، ج3، مقاله هشتم، صص162-174؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج1، کتاب انسان و سرنوشت، صص367-437.
2. رعد: 11.

موضوع قفل شده است