جمع بندی چرا بنده باید به دنبال رضایت الهی باشد؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا بنده باید به دنبال رضایت الهی باشد؟

چرا خدا درپی رضایت بنده نیست ولی بنده باید رضایت خداراکسب کند این عادلانه است؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد شعیب

[TD][/TD]

با سلام خدمت شما دوست گرامی
رضا از (ر ض ی) در مقابل خشم است.( ابن منظور، محمد بن مکرم‌، لسان العرب‌، ج‌۱۴، ص۳۲۴، دار صادر، بیروت‌، سال:۱۴۱۴ ق‌، چاپ:سوم.)
و برخی آن را به معنای موافقت با میل و خواسته دانسته‌اند. ( مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌، ج‌۴، ص۱۵۲، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، تهران‌، ۱۳۶۰. )
و در اصطلاح معنایی جدا از معنای لغوی ندارد و در میان عامه مردم به معنای موافقت دل با عملی از اعمال است، بدون اینکه ناراحت شود و احساس تضادی کند، مثلا می‌گویند: فلانی به فلان امر راضی شد یعنی موافقت کرد و از آن امتناع نورزید و این رضایت به صرف کراهت نداشتن حاصل می‌شود، و لازم نیست که دوست هم داشته باشد.

علامه طباطبایی رضایت در بندگان را به معنای «مطابقت چیزی با میل انسان» می‌داند که به محض مخالفت نداشتن صادق می‌شود، یعنی برای اینکه بگویند شخصی به کاری رضایت دارد نباید با آن کار صد در صد موافق باشد و از آن کار خوشش بیاید، بلکه به محض نداشتن مخالفت می‌توان گفت که به این کار رضایت داشته است.( طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج‌۹، ص۵۰۸، موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۳۷۴ ش‌، چاپ:پنجم‌.)

در قرآن کریم در آیات بسیاری صیغه‌های مختلف ماده (رضی) به خداوند نسبت داده شده و از اصطلاحاتی مانند: «رِضْوان اللَّه» (حدید : 27)
و «رَضِیَ اللَّهُ»(مجادله : 22) استفاده شده است و به عنوان صفتی از اوصاف الهی بر شمرده شده است.
«... رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه؛(بینه : 8)(هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد!»
رضایت درباره خداوند با آنچه درباره بندگان است متفاوت می‌باشد و درباره رضایت و غضب خداوند نظرات مختلفی وجود دارد و در علم کلام مباحث بسیاری را به خود اختصاص داده است، برخی آن را به معنای عقاب و ثواب می‌دانند.(قرشی، سیدعلی‌اکبر، تفسیر احسن‌الحدیث، ‌ج‌۱۰، ص۲۰۱، بنیاد بعثت‌، تهران‌، ۱۳۷۷ ش‌، چاپ: سوم‌.)و برخی آن را به معنای اراده بر ثواب و عقاب می‌دانند.( طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن‌، ج‌۳، ص۴۷۶.)

از آنجا که خدا ذات کامل و بی عیب و نقص است و همه صفات کمالیه را دراست رضایت و خوشنودی و در مقابل آن خشم و غضب خدا حکیمانه بوده ومطابق واقع است و هیچ گاه ظالمانه و خارج قاعده و غیر حکیمانه نیست.
اما انسان چون نقص دارد و در عملکرد خود در بیشتر مواقع دچار اشتباه و کاستی است خوشنودی و رضایت او همچنین غضب و خشم او مطاق حق و حقیقت نبوده و اغلب تابع هوای نفس خود است.
حال که اینگونه است انسان باید رضایت و غضب خود را مطابق حق و حقیقت تعدیل نماید. و باید رضایت خدا را که کامل و بی نقص و عیب است را جلب نماید و مطابق آن عمل کند. و بر عکسی آن صادق نیست.
اما اگر انسان در مسیر حق و حقیقت و دینداری و عبادت خدا درست حرکت کند و در مسیر جلب رضایت خدا باشد خدا نیز در عمل به وعده های بهشت و نعمت های بیشمار خود صادق بوده و به او بهشت را آنها را عنایت می کند به گونه ای که رضایت بنده خود را جلب می کند.
درباره راست‌گویان می‌فرماید: «قالَ اللَّهُ هذا یوْمُ ینْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدینَ فیها اَبَداً رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عنه» خدا: این روزی است که راست‌گویان را راستی گفتارشان سود دهد. از آن آنها است بهشت‌هایی که در آن نهرها جاری است. همواره در آن جاویدان خواهند بود. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. و این کامیابی بزرگی است.(مائده: 119)

ولی آنچه مهم است این که کسی باید رضایت طرف مقابل خود را جلب کند که حقی از او بر عهده اش است ما انسان ها همه وجود خود را ازخدا داریم اگر نعمتی در زندگی داریم از خداست هیچ چیز از خودمان نداریم دست و پا چشم و گوش و زبان و عقل و ... همه و همه نعمت هایی است که خدا به ما داده است. حال که اینگونه است صاحب این نعمت ها (خدا) درباره این نعمت ها از ما خواسته هایی دارد که ما باید در قبال آنها (و از همه آن ها مهم تر نعمت وجود) رضایت خدا را جلب کنیم و حقی که از خدا بر ما است را تدارک کنیم.
اما بر عکس آن صادق نیست چون ما بر خدا هیچ حقی نداریم و چیزی از سوی ما عاید خدا نشده است چرا که خدا غنی بالذات است و ما فقیر بالذات؛ «انتم الفقراء و الله هو الغنی»(فاطر: 15)
ما مخلوق و خدا خالق است ما مرزوق و خدا رازق است ما ... خدا بر ما حق دارد و ما به خدا بدهکاریم . بدهکار باید رضایت طلبکار را جلب کند نه بر عکس.

البته خداوند از باب کرم و فضل خود اگر انسانی در مسیر بندگی و عبودیت او قرار گرفت و شرط بندگی را خوب به جا آورد او را از ثواب های بهشتی راضی کرده و او را به مقام راضیةً مرضیهً می رساند.

جناب شعیب ای کاش کارشناس دیگری پاسخگو بود ولی دوباره چراشما ؟اشاره کردید انسان نقص داردچرا؟خدای کامل چرابنده ناقص؟این عدالت است؟توضیح ندادیدرضایت خداو گرفتاری بنده عدالت است؟

صادقیه;1020698 نوشت:
چرا خدا درپی رضایت بنده نیست

باسلام
خدا در پی رضایت بنده نیست؟ مگه قرآن نمی خونید؟ خلق نکردم عالم را مگر برای شما .. این عالم برای شما خلق شده چرا بهره نمی برید؟
چرا اتفاقا این موضوعیه که عارفان و سالکان رو بیچاره کرده .. اتفاقا اونا می گن چرا اینقدر خدا در پی رضایت بندشه ! حتی اون بنده خطاکارش ؟ این حد کمالیه تا به کجا ؟
باید رضایت پروردگار رو جور دیگری درک کرد یه اشاره می کنم از حضرت زینب س سوال کردند کار خدا رو در جنگ باما چطور دیدی؟ فرمودند جز زیبایی ندیدم .. الله اکبر چه حدی از عرفان و معرفت الی الله می طلبه فهم این جمله طلایی بعد اون همه فجایع زیر و درشت

صادقیه;1020698 نوشت:
ولی بنده باید رضایت خداراکسب کند

رضای او به نفع ماست .. می گیم " الله الصمد " روزی چند بار این رو من می گم از 15 سالگی تا الان چند میلیون بار میشه .. خدا بی نیاز است .. خالق متعال نیازی به تلاش برای رضایت ما هم نداره پس موضوع این رضایته چیه؟
سادش "وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ " هدف از این رضایت مندی از این عبادات به سرمنزل سعادت رساندنه بشره .
خدا همینطور که می خواد بنده اش رو در خودش ذوب کنه در واقعه خودش را هم فدای سعادت بنده اش کرده
خالق بی نظیر از احدی جز سعادتش چیزی نخواسته و نمی خواهد .. اگر بگیم چرا راه سعادت اینقدر با سختی همراهه باید در جواب بگیم ما حق طرح این مسئله را هم نداریم چون بهترین ما حضرت محمد مصطفی ص چنین مسئله و گله ای نکرداند پس ما هم حق نداریم مطرح کنیم به خودمان احترام بگذاریم و وارد این

موضوع نشویم کما اینکه این پاسخ دارد در نظر این حقیر که اینجا در حوصله نمی گنجه

صادقیه;1020698 نوشت:
این عادلانه است؟

لحظه ی زیر سوال بردن صفات پروردگار انسان رو بیچاره می کنه .. ما که نمی دونیم همین الان با کجای مغزمون داریم فکر می کنیم باز می یایم یکی از صفات خالق رحمان رو زیر سوال می بریم
یه تونل تا اعماق وجودی انسان واسه شیطان باز می کنه ، بدترین حیله ی شیطانه شک انداختن در دل مومن درباره صفات و اعمال پروردگاره
اگر خدا عادله به خاطر قدرت مافوق تصورش که در لحظه قابل دسترسیه خلقت عالم کاملا بی نظیره ازخدا قبول کنیم عادله و راه رو توی دل بر شیطان ببندیم
و مشکل رو خدا نگیریم مشکل صددرصد از نفس ماست باید نفس تفسیرش رو از وقایع عوض کنه و حقیقت رو ببینه نه غیرواقع رو گرچه عین واقعیت بنظر برسه بدن مطهر امام حسین ع زیر سم اسب ها تکیه تکیه شد .. ایشان می فرمایند جز زیبایی ندیدم .. موضوع چیست؟ پس مشکل از قوه ادراکه که حقیقت رو نمی

تونه پردازش کنه .. یزید ملعون فکر می کرد ایشان الان به خدا گله می کنه ! تا چشمشم کور شد از این جمله

صادقیه;1020698 نوشت:
اشاره کردید انسان نقص داردچرا؟

این هم همون موضوع قبلیه در نقصان بودن ما فکر و تدبیر خالق بی همتاست زیر سوال بردن اون اشتباهه
مگر اینکه بگیم تدبیر خالق رحمان از این موضع چه بوده که این طور طرح مسئله کردن اشکالی نداره بحث بشه

با وجود نقصانه که کمال زیبا جلوه می کنه ، اینجاست که ما میگیم آهان این اخلاق فلانی خوبه ها من خودم رو اصلاح کنم ..
بارها پروردگار در قرآن فرمودند ما شمارا بعد از نعمت آزمایش می کنیم .. به شما گوش و چشم دادیم که بیازماییم .. می تونه یکی از موارد آزمایشی باشه
به خیلی ها هم همین رو هم نداده اینقدر حرف از عدالت نمی زنن واقعا

صادقیه;1020698 نوشت:
توضیح ندادیدرضایت خداو گرفتاری بنده

خود شناسی کنید صددرصد گرفتاری شما از خود شماست نه از خالق ، اتفاقا از او کمک بگیرید در درمان
این جمله رو باید با طلا برسردر مساجد و بیمارستان ها نمی دونم هرجایی که شده بنویسن .. تمامیت توحید در اون یافت میشه

«أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» همانا با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد.
این یه اصله ها هرچی که میشه تصور کرد فرعه و ریشه در این جمله داره

یاحق/

صادقیه;1021093 نوشت:
اشاره کردید انسان نقص داردچرا؟

با سلام
نقص انسان از جنبه های مختلفی قابل توضیح و تبیین است مهمترین آن ها در جهت امکانی اوست و این که انسان مخلوق است و خدا خالق اوست او فقیر و خدا غنی بالذات است . کمال مطلق خدا است. و ما سوای خدا از آن جنبه که ممکن و مخلوق هستند ناقص هستند. این جنبه در همه درجات امکانی و مخلوقات، می باشد. انسان هم به هر کجایی که برسد آخرش مخلوق است و نیاز به خالق دارد در وجودش نیازمند است .
اما در وجوه دیگر مانند علم ، قدرت ، حکمت و .. نیز انسان ناقص است و می تواند در مسیر کمال (بالغیر) قدم بردارد و به کمال برسد. ولی نوع انسانی ناقص است و به قول قرآن "ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عمل الصالحات..." بلاخره انسان هم در ذات و هم در صفات ناقص است.


صادقیه;1021093 نوشت:
خدای کامل چرابنده ناقص؟این عدالت است؟

همان طور که توضیح دادیم جنبه اصلی نقص انسان همان مخولق بودن اوست بلاخره چون مخلوق است در وجودش نقص ذاتی داردو (ممکن الوجود است) و انی نوع نقص و فقر همراه ذات همه مخلوقات است" انتم الفقراء و الله هو الغنی.."
سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد و الله اعلم
همین که ما مخلوق و خدا خالق است یعنی ما به او نیازمند هستیم و ما ناقص و او کامل است.
اما در صفات دیگر انسان ناقص است و این به خاطر این است که انسان با اختیار و اراده خود به کمال باید برسد نه این که خدا او را کامل بیافریند . البته در این که انسان توانایی رسیدن به کمالات را دارد احسن مخلوقین و خدا احسن الخالقین است "تبارک الله احسن الخالقین" خدا را به بهترین نحو ممکن آفریده است و بهتر از این نمی شود آفرید ولی همین مخلوق برتر دارای قوایی در درونش است که در اصل محدود و ناقص است که حکمت الهی به این تعلق گرفته است که انسان اختیارا به کمال برسد و این مضمون را در سوره تین بیان فرموده است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ﴿۱﴾
سوگند به انجير و زيتون (۱)
وَطُورِ سِينِينَ ﴿۲﴾
و طور سينا (۲)
وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ ﴿۳﴾
و اين شهر امن [و امان] (۳)
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ﴿۴﴾
[كه] براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم (۴)
ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ ﴿۵﴾
سپس او را به پست‏ ترين [مراتب] پستى بازگردانيديم (۵)
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ﴿۶﴾
مگر كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‏ اند كه پاداشى بى‏ منت‏ خواهند داشت (۶)
فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ ﴿۷﴾
پس چه چيز تو را بعد [از اين] به تكذيب جزا وامى دارد (۷)
أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ ﴿۸﴾
آيا خدا نيكوترين داوران نيست (۸)

صادقیه;1021093 نوشت:
توضیح ندادیدرضایت خداو گرفتاری بنده عدالت است؟

رضایت با اراده متفاوت است و رضایت بیشتر در حوزه تشریع معنا دارد به همین خاطر امور تکوینی مانند گرفتاری، شدائد و کفر و گناه و ... متعلق رضایت واقع نمی شود برای همین خدا به کفر و گناه و گرفتاری عباد رضایت ندارد. همان گونه که در آیه شریفه می فرماید: 6إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْکُمْ وَ لا يَرْضي‏ لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا يَرْضَهُ لَکُمْ اگر به خدا کفر ورزید، زیانى به او نمى رسانید; زیرا او به شما نیازى ندارد. او از آن روى شما را به ایمان فرامى خواند که شما بندگان او هستید و او براى بندگانش ناسپاسى را نمى پسندد; و اگر با پرستش خالصانه او را شکرگزارى کنید، آن را براى شما مى پسندد،

بنا بر این اگر گرفتاری و سختی و شدائد در زندگی انسان پسندیده نباشد خدا به آن راضی نیست هر چند که این امور در تکوینیات مورد اراده خدا می باشد.

شخصی راضی نیست نمازبخواندوروزه بگیرد وهمواره عصبانی ازورودبه ماه رمضان است این نمازوروزه بااکراه واجبارچه تاثیری به حال اودارد؟

صادقیه;1021415 نوشت:
شخصی راضی نیست نمازبخواندوروزه بگیرد وهمواره عصبانی ازورودبه ماه رمضان است این نمازوروزه بااکراه واجبارچه تاثیری به حال اودارد؟

با سلام
وقتی که پدر و مادر فرزند خود را به مدرسه می فرستند این کودک مجبور است از آغوش گرم خانواده و خواب شیرین صبح و استراحت پای تلوزیون جدا شود و به مدرسه برود و ساعت ها پشت میز بنشیند و تکلیف بنویسد. حتما دیده اید که بسیاری از کودکان دبستانی از رفتن به مدرسه سرباز می زنند و گریه می کنند اما پدر و مادر ابتدا با نصیحت و بازگو کردن فواید به مدرسه رفتن و ارائه تصویری از دورنمای تحصیل و درس خواندن و عواقب درس نخواندن و .... سعی می کنند آن کودک را قانع کنند که به مدرسه برود ولی اگر باز هم سر باز زد و ناراحتی نشان داد و... پدر و مادر با عصبانیت و اکراه او را به مدرس می فرستند و حتی اگر مجبور شوند او را تنبیه هم می کنند!!

حتما این کودک در دل خود به آن پدر و مادر هزار حرف می زند که چرا مرا اکراه می کنید من نمی خواهم به مدرسه بروم اصلا من نمی خواهم پیشرفت کنم این درس زوری به چه دردی می خورد؟!!
ولی با این حرف ها این پدر و مادر از آینده و پیشرفت فرزند خود منصرف نمی شوند و با خود می گویند بعدا نتیجه کار را خواهد دید و خواهد فهمید که ما خیر او را می خواستیم.

خدا از هر پدر و مادری به فرزندان خود مهربان تر است و خیر و صلاح بنده را به او ابلاغ می کند و به او امر می کند که آن را انجام داده و اینقدر مهربان است که حتی برای انجام این مورد خیر و صلاح بنده به او پاداش داده و برای انجام ندادن آن مجازات تعیین می کند.

باسمه السریع الرضا

سلام

صادقیه;1020698 نوشت:
چرا خدا درپی رضایت بنده نیست ولی بنده باید رضایت خداراکسب کند این عادلانه است؟

رضای انسانی که تابع شیطان،هوای نفس و جهالت خویش است موجب شقاوت و هلاکت اوست

آیا شخص حکیم تابع رضایت جهالت و هوای نفس کسی می شود؟

اگر بشود شما او را حکیم می دانید؟

طبع انسان در پی ملائم خویش است که شهوات و غرائز حیوانی است هر چه سد راه تامین

این غرائز شود برایش ناخوشایند است اما روح الهی انسان که بعد دیگر وجود اوست طالب

کمالات و زیبایی های حقیقی است و هر چه مانع آن شود(افراط در توجه به غرائز طبیعی)

باعث آشفتگی و سرگشتگی اوست امّا رضای خداوندچیست؟

تعادل در قوای حیوانی و کمال روح،این کجایش ناعادلانه است؟

چه بسیارافرادی که درس می خوانند وارددانشگاه می شوند بعدبی کاروپشیمان هستند چه بسیارافرادی که نمازوروزه دارندووارد آتش جهنم می شوند

صادقیه;1021488 نوشت:
چه بسیارافرادی که درس می خوانند وارددانشگاه می شوند بعدبی کاروپشیمان هستند چه بسیارافرادی که نمازوروزه دارندووارد آتش جهنم می شوند

با سلام
در مَثَل مناقشه نیست یک مثل از یک جهت مقرِّب است و می تواند از صد جهت مبعِّد باشد. آن جهتی که برای آن ، مثل را بیان کردیم نا آگاه بودن کودک به مصالح خود در رفتن به مدرسه است . و بقیه جهات مدرسه مد نظر نیست.

چراخدامثل یک حیوان باآدم رفتارمی کند دست وپای انسان رادرماه رمضان می بنددتابدون خروج ازمنزل روزه بگیرد بیرون ازمنزل امکان پذیرنیست اگرمدعی هستید من حاضرم قسم بخورم افرادخارج ازمنزل روزه نمی گیرنددراین صورت تفاوت ماوشیطان چیست؟

صادقیه;1021997 نوشت:
چراخدامثل یک حیوان باآدم رفتارمی کند دست وپای انسان رادرماه رمضان می بنددتابدون خروج ازمنزل روزه بگیرد بیرون ازمنزل امکان پذیرنیست اگرمدعی هستید من حاضرم قسم بخورم افرادخارج ازمنزل روزه نمی گیرنددراین صورت تفاوت ماوشیطان چیست؟

باسلام
11 ماه می خورید و می آشامید ، یک ماه را خدا می گوید روزه بگیرید از طلوع فجر تا غروب آفتاب.
این دست و پا بستن نیست.چه بسیار افرادی که در محیط کار خود حاضر می شوند و روزه می گیرند . (البته افرادی هم هستند که روزه نمی گیرند و این روزه نگرفتن آنها ضرری به اصل روزه نیم زند)
کسانی که روزه نمی گیرند و در واقع از دستور خدا تمرد می کنند و به فرامین شیطان گوش می دهند ثمره کار خود را رد قیامت خواهند دید و اگر توبه نکرده از این دنیا بروند اهل جهنم خواهند بود. همان طور که شیطان اهل جهنم است.

ازاین به بعد جواب سوالات مراندهید

سوال: چرا خدا درپی رضایت بنده نیست ولی بنده باید رضایت خدا را کسب کند این عادلانه است؟

جواب: رضا از (ر ض ی) در مقابل خشم است.( 1) و برخی آن را به معنای موافقت با میل و خواسته دانسته‌اند. ( 2) و در اصطلاح معنایی جدا از معنای لغوی ندارد و در میان عامه مردم به معنای موافقت دل با عملی از اعمال است، بدون اینکه ناراحت شود و احساس تضادی کند، مثلا می‌گویند: فلانی به فلان امر راضی شد یعنی موافقت کرد و از آن امتناع نورزید و این رضایت به صرف کراهت نداشتن حاصل می‌شود، و لازم نیست که دوست هم داشته باشد. علامه طباطبایی رضایت در بندگان را به معنای «مطابقت چیزی با میل انسان» می‌داند که به محض مخالفت نداشتن صادق می‌شود، یعنی برای اینکه بگویند شخصی به کاری رضایت دارد نباید با آن کار صد در صد موافق باشد و از آن کار خوشش بیاید، بلکه به محض نداشتن مخالفت می‌توان گفت که به این کار رضایت داشته است.(3)

در قرآن کریم در آیات بسیاری صیغه‌های مختلف ماده (رضی) به خداوند نسبت داده شده و از اصطلاحاتی مانند: «رِضْوان اللَّه» (4) و «رَضِیَ اللَّهُ»(5) استفاده شده است و به عنوان صفتی از اوصاف الهی بر شمرده شده است. «... رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه» (6)(هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد!»

رضایت درباره خداوند با آنچه درباره بندگان است متفاوت می‌باشد و درباره رضایت و غضب خداوند نظرات مختلفی وجود دارد و در علم کلام مباحث بسیاری را به خود اختصاص داده است، برخی آن را به معنای عقاب و ثواب می‌دانند.(7)و برخی آن را به معنای اراده بر ثواب و عقاب می‌دانند.(8) از آنجا که خدا ذات کامل و بی عیب و نقص است و همه صفات کمالیه را داراست رضایت و خوشنودی و در مقابل آن خشم و غضب خدا حکیمانه بوده ومطابق واقع است و هیچ گاه ظالمانه و خارج قاعده و غیر حکیمانه نیست. اما انسان چون نقص دارد و در عملکرد خود در بیشتر مواقع دچار اشتباه و کاستی است خوشنودی و رضایت او همچنین غضب و خشم او مطابق حق و حقیقت نبوده و اغلب تابع هوای نفس خود است. حال که اینگونه است انسان باید رضایت و غضب خود را مطابق حق و حقیقت تعدیل نماید. و باید رضایت خدا - که کامل و بی نقص و عیب است- را جلب نماید و مطابق آن عمل کند. و بر عکس آن صادق نیست.

اما اگر انسان در مسیر حق و حقیقت و دینداری و عبادت خدا درست حرکت کند و در مسیر جلب رضایت خدا باشد خدا نیز در عمل به وعده های بهشت و نعمت های بیشمار خود صادق بوده و بهشت را به آنها عنایت می کند به گونه ای که رضایت بنده خود را جلب می کند. درباره راست‌گویان می‌فرماید: «قالَ اللَّهُ هذا یوْمُ ینْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدینَ فیها اَبَداً رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عنه» خدا: این روزی است که راست‌گویان را راستی گفتارشان سود دهد. از آن آنها است بهشت‌هایی که در آن نهرها جاری است. همواره در آن جاویدان خواهند بود. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. و این کامیابی بزرگی است.(9)

ولی آنچه مهم است این که کسی باید رضایت طرف مقابل خود را جلب کند که حقی از او بر عهده اش است ما انسان ها همه وجود خود را ازخدا داریم اگر نعمتی در زندگی داریم از خداست هیچ چیز از خودمان نداریم دست و پا چشم و گوش و زبان و عقل و ... همه و همه نعمت هایی است که خدا به ما داده است. حال که اینگونه است صاحب این نعمت ها (خدا) درباره این نعمت ها از ما خواسته هایی دارد که ما باید در قبال آنها (و از همه آن ها مهم تر نعمت وجود) رضایت خدا را جلب کنیم و حقی که از خدا بر ما است را تدارک کنیم.

اما بر عکس آن صادق نیست چون ما بر خدا هیچ حقی نداریم و چیزی از سوی ما عاید خدا نشده است چرا که خدا غنی بالذات است و ما فقیر بالذات؛ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»(10) ما مخلوق و خدا خالق است ما مرزوق و خدا رازق است ما ... خدا بر ما حق دارد و ما به خدا بدهکاریم . بدهکار باید رضایت طلبکار را جلب کند نه بر عکس. البته خداوند از باب کرم و فضل خود اگر انسانی در مسیر بندگی و عبودیت او قرار گرفت و شرط بندگی را خوب به جا آورد او را از ثواب های بهشتی راضی کرده و او را به مقام راضیةً مرضیهً می رساند. (11)

شاید سوال شود: شخصی راضی نیست نماز بخواند و روزه بگیرد و همواره عصبانی از ورود به ماه رمضان است این نماز و روزه با اکراه و اجبار چه تاثیری به حال او دارد؟

جواب:مانند کسی مجبور مي شود که به مدرسه برود و ساعت ها پشت میز بنشیند و تکلیف بنویسد. حتما دیده اید که بسیاری از کودکان دبستانی از رفتن به مدرسه سرباز می زنند و گریه می کنند اما پدر و مادر ابتدا با نصیحت و بازگو کردن فواید به مدرسه رفتن و ارائه تصویری از دورنمای تحصیل و درس خواندن و عواقب درس نخواندن و .... سعی می کنند آن کودک را قانع کنند که به مدرسه برود ولی اگر باز هم سر باز زد و ناراحتی نشان داد و... پدر و مادر با عصبانیت و اکراه او را به مدرسه می فرستند و حتی اگر مجبور شوند او را تنبیه هم می کنند!! حتما این کودک در دل خود به آن پدر و مادر هزار حرف می زند که چرا مرا اکراه می کنید من نمی خواهم به مدرسه بروم اصلا من نمی خواهم پیشرفت کنم این درس زوری به چه دردی می خورد؟!! ولی با این حرف ها این پدر و مادر از آینده و پیشرفت فرزند خود منصرف نمی شوند و با خود می گویند بعدا نتیجه کار را خواهد دید و خواهد فهمید که ما خیر او را می خواستیم.

خدا از هر پدر و مادری به فرزندان خود مهربان تر است و خیر و صلاح بنده را به او ابلاغ می کند و به او امر می کند که آن را انجام داده و اینقدر مهربان است که حتی برای انجام این مورد خیر و صلاح بنده به او پاداش داده و برای انجام ندادن آن مجازات تعیین می کند.

پی نوشتها:

1- ابن منظور، محمد بن مکرم‌، لسان العرب‌، دار صادر، بیروت‌، سال:۱۴۱۴ ق‌، چاپ:سوم. ج‌۱۴، ص۳۲۴.

2- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، تهران‌، ۱۳۶۰. ج‌۴، ص۱۵۲.

3- طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ مدرسین حوزه علمیه قم‌، ۱۳۷۴ ش‌، چاپ:پنجم‌. ج‌۹، ص۵۰۸.

4- حدید : 27.

5- مجادله : 22.

6- بینه : 8.

7- قرشی، سیدعلی‌اکبر، تفسیر احسن‌الحدیث، بنیاد بعثت‌، تهران‌، ۱۳۷۷ ش‌، چاپ: سوم‌. ج‌۱۰، ص۲۰۱.

8- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن‌، احیاء تراث، بیروت، بی تا،  ج‌۳، ص۴۷۶.

9- مائده: 119.

10- فاطر: 15.

11- فجر: 28.